بحث:صابئه

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

اشتقاق لفظ صابئین

به عقیده بعضی از علماء لفظ صابئه اسم فاعل از مصدر صباء به معنی میل است و کسی که از دینی به دینی دیگر میل کند صابی نامیده می‌شود به همین مناسبت، مسیحیانی که به ستاره پرستی میل کرده‌اند و بت پرستانی که به مظاهر مجرد قائل شده‌اند صابئین نامیده می‌شوند. علیهذا می‌‌توان گفت در صورتی که ماده اشتقاق صابئین از صباء باشد این لفظ با «حنفاء» قرابت معنوی دارد و شاید این دو ملت در اصول با هم مشترک بوده‌اند.

بعضی دیگر صابئین را از مصدر سباحت به معنی شناوری مشتق می‌دانند و معتقدند که صابئین نخست بر ملتی از یهودیان اطلاق می‌شده که به کیش یحیی بن زکریا گرائیده بودند و در حقیقت کیش ایشان برزخ میان یهودیان و نصرانیت بوده است. چون افراد این امت پس از ولادت تعمید می‌یافتند آنها را سابحین یا شناوران نامیده‌اند سپس با مرور زمان حرف سین به صاد و حرف حاء به همزه مبدل شده است.

گروه سوم براین عقیده‌اند که این کیش نخست دین مردم سبا بوده و کلمه صابئین از سبا مشتق است.

در مقاله سبا گفته شد که به احتمال قوی سبا نخست لفظی دینی بوده و طبق نص قرآن مردم سبا خورشید را می‌‌پرستیده‌اند بنابراین دور نیست که صابئین و ملت سبا هر دو آئین مهرپرستی داشته باشند.

به هر حال ارباب ملل و نحل، سابئین را به دو ملت متمایز از یکدیگر منقسم می‌سازند: یکی صابئین موحد که از یهودیت یا مسیحیت به پرستش کواکب میل کرده‌اند و دیگر صابئین مشرک که اصولا آئین‌شان ستاره پرستی بوده است.

می‌گویند در سوره بقره و سوره مائده مراد از صابئین، ملتی موحد است و از صابئین مسطور در سوره حج، صابئین مشرک اراده شده است.

نگارنده معتقد است که صابئین مذکور در قرآن در همه موارد بر یک ملت اطلاق شده و آنان عقیده‌ای میان توحید و شرک داشته‌اند.[۱]

طبقات صابئین

چون معتقدات صابئین، برزخ میان اعتقادات اهل توحید و عقاید اهل شرک بوده به ضرورت، به طبقاتی منقسم شده‌اند. از جهت توجه به ستارگان آنان را ارباب ملل و نحل به سه دسته تقسیم کرده‌اند: دسته اول معتقد به وجوب وجود کواکب بوده‌اند و در نظر ایشان خورشید، خدای بزرگ جهان و واجب الوجود است. دسته دوم کواکب را آلهه یا مظاهر خدای جهان می‌پنداشته‌اند بالاخره دسته سوم معتقد بودند که کواکب به فرمان خدا در کلیه امور جهانی مؤثر و متصرف هستند.

شهرستانی درباره صابئین می‌گوید آنان به وجود ارواحی کلی و ارواحی جزئی اعتقاد داشته‌اند و می‌‌گفتند کامل‌ترین ارواح، کواکب را به منزله تن و آلت فعلی خود قرارداده است و صابئین تأثیر ستارگان را در موجودات این جهان به وسیله همین ارواح می‌دانسته‌اند.

دسته‌ای از صابئین نبوت را اجمالا و تفصیلا انکار می‌کرده‌اند و دسته دیگر مجملا به نبوت اعتقاد داشته‌اند و بعضی هم نبوات را اجمالا و تفصیلا پذیرفته بودند. صابئین معتقد به نبوت، هرمس و آذمون را از جمله پیغمبران خود می‌شمرده‌اند. (بعضی هرمس را بر شیث یا ادریس منطبق کرده‌اند رجوع شود به مقاله ادریس). در نظر صابئین ارواحی که در کواکب، حلول کرده‌اند آباء و خود کواکب امهات‌اند و موجودات جهان، موالیدی هستند که از آمیزش آباء و امهات به وجود می‌آیند به علاوه هر یک از ستارگان برای روحی که در آن جای گرفته هیکلی است. بنا به گفته شهرستانی بعضی از صابئین مستقیما کواکب را پرستش نمی‌کردند بلکه برای هریک از ستارگان بتی می‌ساختند و جهت آن بت معبدی میپرداختند. ماده ساختمانی و تزئین و شکل معبد و همچنین صورت و ماده هربت بر حسب ستاره‌ای که به آن تعلق می‌داشت متفاوت می‌بود. دمشقی خصوصیات معابد و بتان و قربانی‌های خاص به هر یک از سیارات را شرح داده است.

محتاج به گفتن نیست که کواکب سبعه در نظر صابئین ماه و عطارد و زهره و خورشید و مشتری و زحل بوده و دور نیست که مهد این عقیده بابل باشد. بعضی نوشته‌اند که صابئین (شاید صابئین عربستان) کعبه را خانه زحل و یکی از معابد سبعه جهان می‌شمرده‌اند.

شهرستانی نوشته است که صابئین سه بار در روز نماز می‌گزاردند و پس از مس میت غسل می‌کردند از خوردن گوشت خوک و حیوانات چنگال دار پرهیز داشتند. گوشت کبوتر هم نمی‌خوردند دو زن اختیار نمی‌نمودند و طلاق نزد ایشان جز به حکم قاضی میسر نبود. اینان ختان می‌کردند و بنا به گفته بعضی، صابئین از جنابت غسل می‌کرده‌اند و هر سال سی روز روزه می‌داشتند (به عقیده برخی از مستشرقین اعتقاد به فرشتگان و همچنین بعضی از اعمال عبادی که در اسلام موجود از صابئین اخذ شده است. این عقیده چندان درست نیست. راست است که حضرت پیغمبر با صابئین مواجه بوده و بسیاری از عقاید خرافی آنان در قرآن مجید رد شده است، لکن احکام و عقایدی که مبتنی بر عدل یا مناسبات محیط و یا تکامل است و در دین اسلام وجود دارد پیش از آنکه آن را مأخوذ از کیش صابئین یا ادیان دیگر بپنداریم باید آنها را موجود فطرت و محیط تشخیص دهیم.).[۲]

مختصری از تاریخ صابئین

مرکز صابئین تا نیمه دوم قرن سوم هجری در حران بوده صابئین حران مدارسی داشته‌اند و کتب خود را به زبان سریانی می‌نوشته‌اند و زبان سریانی راه وصول تمدن و فلسفه یونان به عرب بوده است.

در سال دویست و پنجاه و نه هجری یکی از صابئین به نام «ثابت بن قره» که با همدینان خود مشاجراتی داشت از حران به بعزه مهاجرت کرد و مؤسس صابئین بغزه شد. پسر ثابت، سنان بن ثابت در زمان «القاهر» اسلام اختیار کرد و در سال ۳۶۴ که اسحق بن هلال صابی به نویسندگی المطیع منصوب گردید وی برای هم کیشان خویش از خلیفه عباسی آزادی‌هائی تحصیل کرد و تا حدی محدودیت‌هائی که مأمون و معتصم برای صابئین به وجود آورده بودند مرتفع شد.

در اوائل قرن پنجم هجری در حران فقط معبدی برای ماه وجود داشت که به دست خلفای فاطمی ویران گردید. پس از این تاریخ دیگر اثری از صابئین حران در دست نیست ولی صابئین بغزه تا آخر قرن پنجم هم روی کار بوده‌اند.

صابئین در خلال پنج قرن اول اسلامی حکماء و دانشمندان بسیاری به عالم مشرق تحویل داده‌اند.

ثابت بن قره منجم و مهندسی والا مقام بوده و پسرش سنان از اطباء به نام است. اسحاق بن هلال صابی از نویسندگان زبردست به شمار می‌رود.

بعضی از مستشرقین احتمال می‌دهند که البتانی (ابو عبدالله محمد بن سنان) و جابر بن حیان شیمی‌دان معروف، صابی باشند.

دمشقی در کتاب علم المعادن خود از علماء صابئین به تفصیل سخن گفته است.[۳]

پانویس

منابع