بیگانه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
اجانب به معنی بیگانه در برابر تبعه (با رویکرد حقوقی) و کافر و نامسلمان در برابر مسلمان (با رویکرد فقهی) است. با نفوذ قدرتهای اروپایی در کشورهای مسلمان بهویژه ایران و واکنشهایی که در برابر این دخالتها صورت میگرفت، بهتدریج واژۀ اجنبی و بیگانگان در ادبیات سیاسی ایرانرشد کرد. مبارزه با سلطۀ اجانب، بر پایۀ آیات قرآن کریم و قاعدۀ فقهی نفی سبیل از اصول حاکم بر دیپلماسی اسلامی بهشمار میآید. امام خمینی که بر نفی هرگونه وابستگی به قدرتهای بزرگ تأکید داشت، شعاریبودن تمسک مسلمانان به اسلام و غفلت آنها از مسائل اساسی، همچنین خودخواهی و سلطهجویی حکومتهای اسلامی را از دلایل این نفوذ و وابستگی میشمرد. ایشان معتقد بود یکی از مهمترین راهکارهای کوتاهکردن دست اجانب از کشورهای اسلامی، وحدت کلمه است.
معناشناسی
اجانب جمع اجنبی، به معنای بیگانه، غریبه، ناآشنا و خارجی آمده[۱] و در اصطلاح دارای دو رویکرد حقوقی و فقهی است. در رویکرد حقوقی به بیگانه در برابر تبعه و بهطور کلی به اشخاص بدون تابعیت در هر کشوری گفته میشود[۲] و در رویکرد فقهی، به افراد کافر و نامسلمان اعم از ذمی و غیر ذمی گفته شدهاست.[۳] واژه اجنبی به مرور زمان در ادبیات سیاسی اسلامی، گستره بیشتری یافت و به افراد، گروهها و کشورهایی گفته شد که مصالح مسلمانان را در نظر نمیگرفتند و واژه بیگانگان نوعاً به عنوان مترادف آن به کار میرود.
پیشینه
پس از انقلاب صنعتی و افزایش قدرت دولتهای اروپایی در سدههای پانزدهم و شانزدهم میلادی و در پی آن، توهم برتری نژادی، روحیه استعماری، انگیزههای توسعهطلبانه و دستیافتن به منابع و ثروتهای بیشتر، آنان را به فکر شرق[۴] بهویژه کشورهای اسلامی[۵]انداخت. در این میان، ایران به لحاظ قرار گرفتن در منطقه مهم و راهبردی خلیج فارس، راهداشتن به دریاهای آزاد و همسایگی با سرزمین ثروتمند هندوستان، مورد توجه قدرتهای استعماری قرار گرفت.[۶]
مداخله و رقابت قدرتهای خارجی در امور ایران از سال ۱۱۸۶ش/ ۱۸۰۷م و انعقاد قرارداد «فین کن اشتاین» میان ایران و فرانسه آغاز شد. پس از آن تاریخ، ایران صحنه رقابتهای سیاسی کشورهای اروپایی شد[۷] و در پی آن، معاهدات ذلتباری چون عهدنامه «ترکمنچای» و استقرار رژیم کاپیتولاسیون ناشی از آن با روسیه[۸] و عهدنامه «پاریس» بر ایران تحمیل شد که ضربه شدیدی بر آزادی سیاسی و اقتصادی ایران وارد کرد و دروازههای بازرگانی خارجی ایران در خلیج فارس را در اختیار انگلیس قرار داد.[۹]
مداخله و رقابت روسیه و انگلیس در صحنه سیاسی ایران و تلاش آنها برای گرفتن امتیازهای گوناگون ادامه یافت تا اینکه در دوران قاجار به اوج خود رسید. توسعهطلبی اجانب در حوزه اقتصاد و سیاست محدود نماند؛ بلکه آنان به ستیز با اسلام و ترویج و تبلیغ مسیحیت در کشورهای اسلامی پرداختند.[۱۰] مداخلههای بیگانگان، واکنش نخبگان و علمای دینی کشورهای اسلامی را برانگیخت و آنان را به مبارزه و مخالفت با بیگانگان واداشت و از آن پس واژه اجنبی-در کنار واژگان بیگانه و خارجی-به ادبیات سیاسی آنان راه یافت. در نامه منسوب به سید جمالالدین اسدآبادی خطاب به میرزای شیرازی در تشویق به تحریم تنباکو،[۱۱] در نصایح دهگانه آخوند خراسانی خطاب به محمد علی شاه،[۱۲] در سخنان میرزای نایینی و دیگران، واژه اجنبی با همین مفهوم بهکار رفتهاست.[۱۳] امام خمینی نیز از شخصیتهای دینی و سیاسی بود که این واژه را در موارد گوناگون به کار برده و به دخالت و تسلط اجانب بر کشورهای اسلامی بهویژه ایران، حساسیت نشان دادهاست.[۱۴]
نفی سلطه اجانب
ویژگیها و مصادیق اجانب
اجانب خود را برتر از دیگران و شایسته ادارهدنیا میدانند و معتقدند آنها باید ارزشهای جوامع انسانی را تعیین کنند.[۱۵] آنان برای سلطه بر کشورهای دیگر از جنگافروزی نیز ابایی ندارند.[۱۶] امام خمینی در موارد بسیاری به خوی سلطهگری اجانب[۱۷] که موجب چپاول و غارت منابع کشورها شده[۱۸] اشاره کردهاست. اجانب با مداخله در امور داخلی کشورها[۱۹] و در پیشگرفتن سیاستهای سودجویانه در پی حفظ موجودیت و منافع خود در جهان هستند[۲۰] و برای برپاداشتن حاکمیت خود در کشورهای تحت سلطه میکوشند.
امام خمینی اجانب را از مصادیق مستکبرانی میدانست که تمام ملتها را ضعیف میشمرند و به آنان درازدستی و ستم میکنند.[۲۱] ایشان کشورهای انگلیس، شوروی، آمریکا[۲۲] و اسرائیل[۲۳] را اجنبی میخواند؛ همچنانکه برخی مدعیان ملیگرایی که به شرق و غرب تمایل دارند و نیز اخلالگران در امور کشور را که در صدد سلطه دوباره بیگانگان هستند، اجنبی قلمداد میکرد.[۲۴]
شیوههای نفوذ و کارکردها
بیگانگان برای نفوذ و سلطه بر کشورهای دیگر از روشهای گوناگون استفاده میکردند.
روش نخست، سلطه نظامی است. آنان در گذشته با لشکرکشی و سلطه نظامی، اهداف خود را تأمین میکردند.
روش دوم، حکومتهای دستنشاندهاست؛ به طوری که هزینههای سنگین انسانی و اقتصادی لشکرکشی،[۲۵] آنان را واداشت با رویکارآوردن حکومتهای دستنشاندهای چون رضاخان پهلوی در ایران و مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه به اهداف استعماری خود برسند.[۲۶]
روش سوم ایجاد جریانهای مخالف و عناصر مستعد و استقرار عوامل خود در داخل کشورها بود.[۲۷] برای نمونه دولت انگلیس با استقرار گسترده شبکههای جاسوسی در بیشتر نقاط ایران، زمینه تعمیق نفوذ خود در کشور را فراهم کرده بود.[۲۸] اجانب در آخرین روش با برقراری روابط تجاری و به دست آوردن اطلاعاتی در زمینه جغرافیای طبیعی، خلقوخوی مردم، اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی حاکم بر جامعه و…، راه نفوذ و طرحهای استعماری آینده را هموار میکردند.[۲۹]
امام خمینی نیز میدانست بیگانگان طی مطالعات طولانی در ابعاد مادی، معنوی و انسانی کشورهای اسلامی دریافتهاند اسلام تنها مکتب مبارز الهی[۳۰] و انسانساز[۳۱] و قرآن[۳۲] بزرگترین مانع آنان در این راه است؛ از اینرو در صدد برآمدند از راههای گوناگون، اسلام را نابود یا از محتوا خالی کنند[۳۳]؛ معرفی دین به عنوان افیون و مخدر جامعه[۳۴] و جلوگیری از نشر آموزههای دینی،[۳۵] از آن جمله بود. به باور ایشان بیگانگان در این راه، با بررسی طولانی، به اهمیت نقش روحانیان نیز پی بردند و در صدد تخریب آنان برآمدند.[۳۶] بیگانگان برای تضعیف رهبران اسلامی در نظر جوانان، آنان را طرفدار قدرتمندان و ثروتمندان معرفی میکردند.[۳۷]
امام خمینی بزرگترین حربه بیگانگان برای نفوذ در کشورهای اسلامی و بهرهبرداری از گنجینههای مادی و معنوی آنان را ایجاد تفرقه و نفاق[۳۸] و جداکردن مسلمانان از هم میدانست؛ به گونهای که نتوانند برای اسلام کاری انجام دهند[۳۹]؛ همچنین ایشان یکی از سیاستهای همیشگی بیگانگان برای چپاول منابع کشورهای اسلامی را القای دیدگاه جدایی دین از سیاست میشمرد.[۴۰] در نگاه ایشان بیگانگان در این راستا برای منزویکردن روحانیون چنین تلقین میکردند که آنان از عهده مسائل سیاسی بر نمیآیند و تنها باید به امور دینی و تحصیلی بپردازند.[۴۱] نیز جداکردن اقشار ملت از یکدیگر، بیاعتنایی ملتها به هم و سکوت در برابر بیگانگان و کارگزاران آنها و غفلت از سرنوشت کشور، از دیگر طرحهای بیگانگان برای غارتاندوختههای مردم بودهاست.[۴۲]
زمینهها و موانع نفوذ
امام خمینی دلایل و زمینههای سلطه بیگانگان بر کشورهای اسلامی با بیش از یک میلیارد جمعیت و داشتن منابع غنی را شعاریبودن تمسک به اسلام، پشتکردن به آموزههای روحبخش آن، نداشتن آرامش و ثبات قدم،[۴۳] رویآوردن به شرق و غرب،[۴۴] غفلت از مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام و مراقبت نکردن از حریم قرآن کریم و اسلام[۴۵] میدید؛ همچنانکه خالیبودن مراکز علمی و دینی از دانشمندان متخصص و افتادن زمام امور اقتصادی و علمی به دست خارجیها،[۴۶] خودخواهی و سلطهجویی حکومتهای اسلامی بر ملت خود و نوکری اجانب،[۴۷] تفرقه میان آنان[۴۸] و جدایی و نداشتن تفاهم ملتها و دولتها[۴۹] را از دیگر عوامل نفوذ اجانب در کشورهای اسلامی ذکر میکرد و اسلام، قرآن، روحانیان، حوزههای علمیه، وحدت کلمه، بیداری مسلمانان و وحدت حوزه و دانشگاه را از مهمترین موانع نفوذ غربیها برمیشمرد.[۵۰]
آسیبهای ناشی از سلطه اجانب
از ویژگیهای آشکار رژیم پهلوی، وابستگی به غرب و نداشتن استقلال در زمینههای گوناگون بود. امام خمینی نیز معتقد بود ملت ایران بیش از پنجاه سال از گرایش به خارجیها ضربهها خوردهاست.[۵۱] ایشان بیگانگان را عامل به سلطنت رسیدن رضاخان پهلوی و محمد رضا پهلوی-برای حفظ منافع خود-میدانست و خاندان پهلوی را نوکر بیگانگان معرفی میکرد که کشور ایران را در تمام ابعاد اقتصادی، سیاسی و نظامی به غرب بهویژه آمریکا وابسته کرد[۵۲] و ایران را رو به شکست برد.[۵۳]
در نگاه امام خمینی رژیم پهلوی در زمینه اقتصادی با واگذارکردن اندوختههای کشور بهویژه نفت به بیگانگان در برابر تأسیس پایگاههای نظامی،[۵۴] دادن مراتع و جنگلها به خارجیها به نام ملیکردن[۵۵] و به بهانه پیشرفت و رسیدن به تمدن بزرگ[۵۶] کشور را دچار آسیبهای جدی کرد. در بعد سیاسی نیز نشانه سرسپردگی محمدرضا پهلوی به بیگانگان، این بود که وی اجازه و جرئت تصمیمگیری در مسائل اساسی و کلان کشور بهویژه سیاست خارجی نداشت و برای کسب تکلیف و دریافت نظر مقامات آمریکایی، پیوسته با سفیر آمریکا در تهران دیدار داشت یا به آمریکا میرفت.[۵۷] در نگاه امام خمینی دخالت مستشاران خارجی در اداره امور کشور، بزرگترین جنایت[۵۸] و مایه افسردگی و ناامیدی جوانان دربارهٔ پیشرفت کشور بود.[۵۹] ایشان ارتش را نیز در رژیم پهلوی نیرویی تحت سلطه و ستم مستشاران خارجی میدانست که به سبب تحقیرشدن، آماده سازش و فرمانبرداری بود.[۶۰]
راههای قطع سلطه اجانب
امام خمینی ضمن نفی هر گونه سازش با ابرقدرتها، تمدن و پیشرفتی که ملتهای مسلمان را به آنها وابسته کند، رد میکرد.[۶۱] ایشان بر پایه مبانی فقهی خود، روابط تجاری و سیاسی با کافران و بیگانگان را در صورتی که موجب چیرگی آنان بر کشورهای اسلامی شود، حرام و پیمان با آنان را باطل میدانست و افراد و مقاماتی را که زمینه سلطه بیگانگان را ایجاد کنند، خائن و برکنار از مقام خود معرفی میکرد[۶۲] و از ملتهای اسلامی میخواست برای نجات کشورشان از سلطه اجانب قیام کنند[۶۳] و با تشکیل دولت اسلامی[۶۴] و محققساختن اسلام ناب محمدی در همه سرزمینها و شناساندن چهره واقعی اسلام به نسل جوان، مجالی برای نفوذ آنان باقی نگذارند.[۶۵] ایشان یکی از مهمترین راهکارهای کوتاه کردن دست اجانب را وحدت کلمه میدانست و همه مسلمانان و حاکمان اسلامی را به وحدت و همدلی فرا میخواند.[۶۶].[۶۷]
منابع
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱/۸۹۱؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۲۵۷.
- ↑ متولی، احوال شخصیه بیگانگان در ایران، ۲۵–۲۶؛ دانشپژوه، اسلام و حقوق بینالملل خصوصی، ۱۲۳.
- ↑ متولی، احوال شخصیه بیگانگان در ایران، ۵۲–۵۳.
- ↑ منصوری، شناخت استکبار جهانی، ۲۴–۲۷ و ۶۱.
- ↑ حسینیفر، امام و بیداری اسلامی، ۱۷۰.
- ↑ جعفری، نقش امام در مبارزه با استکبار، ۱/۳۸۱–۳۸۲.
- ↑ غفاری، نقش نیروهای بیگانه در پاگیری و گسترش تئوری توطئه در ایران، ۲۴.
- ↑ غفاری، نقش نیروهای بیگانه در پاگیری و گسترش تئوری توطئه در ایران، ۲۵؛ متولی، احوال شخصیه بیگانگان در ایران، ۳۷–۳۸.
- ↑ رضایی، تاریخ سیاسی اجتماعی ایران، ۹۷۵.
- ↑ حائری، نخستین رویاروییها، ۵۵–۶۱ و ۴۶۹–۴۸۰.
- ↑ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱/۸۸–۹۴.
- ↑ حسنی، عالمان شیعه، ۲۰.
- ↑ ترکمان، اسنادی دربارهٔ هجوم انگلیس و روس به ایران، ۱۸۱–۱۸۰؛ مدنی، دوران کاشانی، ۵۰؛ شریف، ۲۶.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۶۱–۴۶۲؛ امام خمینی، توضیح المسائل، ۴۵۷؛ امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۳۹، ۳۹۶–۳۹۸ و ۱۲/۴۷۴.
- ↑ منصوری، شناخت استکبار جهانی، ۲۵؛ ناظم، روس و انگلیس در ایران، ۴۴–۴۵.
- ↑ ناظم، روس و انگلیس در ایران، ۱۲–۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۳۹، ۲۵۳–۲۵۴؛ ۴/۲۶۶ و ۵/۴۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۴؛ ۸/۳۱۰ و ۲۱/۴۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۱ و ۳/۴۸۶؛ ناظم، روس و انگلیس در ایران، ۲۸۱.
- ↑ ناظم، روس و انگلیس در ایران، ۴۵؛ آبراهامیان و دیگران، جستارهایی دربارهٔ تئوری توطئه در ایران، ۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۶۹، ۳۱۲؛ ۱۰/۱۳۷ و ۱۷/۴۱۳.
- ↑ روحانی، اندیشههای سیاسی اسلام، ۱/۵۲۰–۵۲۱.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۳۳۰–۳۳۱.
- ↑ بازرگان، بازیابی ارزشها، ۱۱۳.
- ↑ فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۲۸۴–۲۸۷.
- ↑ حائری، نخستین رویاروییها، ۱۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۴ و ۶/۱۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۳۶–۳۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۹۱ و ۷/۱۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۵–۳۲۶ و ۱۶/۱۷۷؛ امام خمینی، کشف اسرار، ۳۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۹۴–۲۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۳۹؛ ۵/۱۸۷ و ۲۱/۶۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۳۶–۳۳۷ و ۳۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۷ و ۵/۴۶۹.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۸–۱۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۴۵ و ۱۰/۱۳۴.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۶۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۷۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۲۰ و ۱۸/۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۶–۳۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۴ و ۶/۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۰۴، ۳۵۳؛ ۲/۱۲۶؛ ۹/۵۳۷ و ۱۹/۱۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۵۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۱–۳۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۹۰ و ۷/۴۰۴–۴۰۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۴۱.
- ↑ سولیوان، خاطرات دو سفیر، ۷۱ و ۱۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۷۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۴–۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۴۰.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۷۸–۳۸۰؛ امام خمینی، توضیح المسائل، ۴۵۶–۴۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۵۰۳؛ ۱۱/۱۰۴ و ۱۴/۱۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۱۵؛ ۸/۳۰۸ و ۱۶/۳۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۸۲؛ ۴/۱۹۵ و ۲۱/۲۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۸۲؛ ۲/۴۰۳ و ۳/۳۱۰.
- ↑ رده، الهه، مقاله «اجانب»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ج۱، ص ۴۴۷ – ۴۵۱.