تحریف‌ناپذیری قرآن در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

تحریف به معنای مایل کردن و دگرگون ساختن، عبارت است از متمایل کردن معنای کلام از مقصود گوینده به سَمت احتمالی که می‌توان سخن گوینده را بر آن حمل کرد. تحریف در قرآن انواع مختلفی دارد، اما گفته شده مهمترین آنها یعنی تحریف به زیاده و یا نقصان است که به دلایل قرآنی، روایی و عقلی در قرآن واقع نشده است.

معناشناسی

تحریف از ریشه "ح ـ ر ـ ف"[۱] به معنای مایل کردن، به کنار بردن و دگرگون ساختن آمده[۲] و نیز به معنای کناره و جانب هر چیزی است و "حَرَفَ‏ الشَّيْ‏ءَ عَنْ‏ وَجْهِهِ‏" یعنی آن را از جهت اصلی‌اش تغییر داد و "حرف" (به تشدید راء) مفید مبالغه در همین معناست و تحریف سخن، متمایل ساختن معنای کلام از مقصود گوینده به سَمت احتمالی که می‌توان سخن گوینده را بر آن حمل کرد[۳] و در نتیجه ایجاد نوعی دگرگونی در مقصود گوینده است[۴].

واژه‌شناسی قرآنی

واژه تحریف در قرآن: أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ [۵]؛ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً[۶]؛ فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ [۷]، يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ [۸] و روایات[۹] به همان معنای لغوی به کار رفته است[۱۰].

واژه تحریف در چهار آیه از قرآن کریم به کار رفته که همگی در مورد تحریف کلام الهی توسط یهود است[۱۱][۱۲]

تحریف قرآن را می‌توان به دو نوع معنوی و لفظی تقسیم کرد. مقصود از تحریف معنوی تفسیر و توجیه سخن برخلاف مقصود گوینده است. این نوع تحریف در قرآن رخ داده و امیرمؤمنان، امام‌ علی (ع) نیز از وقوع آن در زمان خود و آینده خبر داده است[۱۳].

قرآن مجید نیز از وقوع این نوع تحریف در کتاب‌های آسمانی پیشین گزارش داده است: أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۱۴]؛ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً[۱۵][۱۶]

اقسام تحریف

تحریف درباره قرآن کریم در معانی مختلفی به کار رفته است مانند: تحریف در دلالت کلام (تفسیر به رأی)؛ ثبت آیه یا سوره در مصحف برخلاف ترتیب نزول؛ اختلاف قرائت؛ اختلاف در لهجه؛ تبدیل کلمات؛ افزودن بر قرآن؛ کاستن از قرآن[۱۷].

توضیح برخی از این اقسام عبارت است از:

  1. تحریف در معنا؛ این قسم از تحریف به تفسیرهای نادرست "تفسیر به رأی" باز می‌گردد که در روایات اسلامی به شدت از آن نکوهش و نهی شده است، با این حال در مورد برخی از آیات قرآن‌ کریم رخ داده است[۱۸] و برخی مفسران خواسته یا ناخواسته در دام آن افتاده‌اند.
  2. تغییر در حروف و حرکات قرآن؛ در قرائت‌های مختلفی که از قرآن‌ کریم در دست است تغییراتی در حرکات و اعراب و احیاناً حروف برخی کلمات رخ داده است، بنابراین، این قسم تحریف نیز واقع شده است، هرچند این‌گونه تغییرها در قرائت رایج در مصاحف کنونی راه نیافته است[۱۹].
  3. تغییر کلمات قرآن؛ این قسم نیز گرچه در گذشته روی داده؛ ولی از سوی بیشتر مفسران مردود شمرده شده است و ضمن مقابله با آن، چیزی از آن تغییرات در قرآن موجود راه نیافته است[۲۰]. در حقیقت یکی از انگیزه‌های توحید مصاحف در زمان عثمان رویارویی با این نوع تغییر در قرآن‌ کریم بوده است.
  4. تحریف به معنای افزودن بر الفاظ و آیات قرآن‌ کریم؛ این قسم از تحریف به اجماع دانشمندان نه در قرآن واقع شده و نه کسی آن را ادّعا کرده است و بطلان آن نزد همه مسلمانان از ضروریات است و خود قرآن‌ کریم نیز از عدم وقوع آن به طور قطع خبر داده است: فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ[۲۱].
  5. تحریف به معنای تبدیل یا کاستن از عبارات و آیات سوره‌هایی از قرآن‌ کریم؛[۲۲] در مقاله حاضر تنها درباره این قسم از تحریف بحث شده، روایات مربوط به آن و دیدگاه‌های مفسران درباره آن بررسی‌ می‌شوند.

آیت الله خویی‌ از قسم دیگری از تحریف نیز خبر داده که در قرآن‌ کریم واقع شده است و آن، این است که بخشی از قرآن موجود را که قطعاً از طرف خداوند وحی شده و رسول خدا بر مردم قرائت کرده و در مصاحف و مصحف رایج نیز کتابت شده و جزء قرآن کریم است، پنداشته‌اند که از باب تبرک در مصاحف نگاشته شده است؛ مانند آیه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ و دو سوره "معوّذتین"[۲۳] که البته این قسم نیز حقیقتاً تحریف به شمار نمی‌آیند.

در مورد تحریف قرآن به نقیصه یعنی کاسته شدن آیه یا آیاتی از قرآن‌ کریم دیدگاه مشهور میان مفسران این است که با توجه به ضمانت خود قرآن‌ کریم، ادله سلامت قرآن از تحریف مبنی بر اینکه خداوند حافظ قرآن‌ کریم است و نیز با توجه به تدابیر رسول خدا (ص) در عمومی کردن حفظ، کتابت و قرائت قرآن‌ کریم و نیز انتشار قرآن‌ کریم در میان مسلمانان هیچ آیه‌ای از آن کاسته نشده و قرآن رایج در میان مسلمانان ـ صرف‌نظر از اختلاف قرائات ـ تماماً همان قرآنی است که بر رسول خدا (ص) وحی شده است، بدون هیچ‌گونه فزونی و کاستی در آیات، با این حال وجود برخی روایات در منابع اسلامی این دیدگاه مشهور را با آسیب‌ها و چالش‌هایی مواجه ساخته و گاه به شبهه کاسته شدن آیه یا آیاتی از قرآن‌ کریم دامن زده است. در ادامه این روایات در دو بخش منابع اهل سنت و شیعه بررسی می‌شود[۲۴].

تحریف‌ناپذیری قرآن در قرآن

  1. تحریف کلام خدا (قرآن)، خارج از قلمرو اختیارات پیامبر (ص): وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۲۵].
  2. مصونیّت قرآن از هرگونه تحریف: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۲۶]، وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا[۲۷]، لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۲۸]، عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا[۲۹]، إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ [۳۰].
  3. وعده خداوند به حفاظت همیشگی از قرآن، مانع از تبدیل و تحریف آن: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۳۱].
  4. تحریف قرآن، درپی‌دارنده عذاب آخرتی: وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۳۲].
  5. ترس از عذاب، مانع تحریف قرآن: وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۳۳][۳۴]

اثبات تحریف‌ناپذیری قرآن

مفسران اسلامی برای رد هرگونه احتمال تحریفی در آیات و سوره‌های قرآن‌کریم دلیل‌هایی ذکر کرده‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

آیات قرآن

  1. آیه حفظ: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۳۵]. خداوند در این آیه ابتدا با دو بار تأکید "اِنّ‌ + نحن" از یک سو دخالت مبدأ دیگری را در نزول قرآن نفی و انتساب آن را صرفاً به خدا می‌شناساند. از سوی دیگر بر عظمت قرآن و سلامت آن از هر نوع دستبردی در حین نزول تأکید می‌ورزد. جمله دوم آیه شریفه نیز با دو تأکید "اِنّ + لَـ" از نگهبانی و حفظ قطعی قرآن از هر نوع تحریف پس از نزول آن سخن می‌گوید.
  2. آیه نفی باطل: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۳۶]. مقصود از "کتاب" در این آیه، قرآن مجید است. ارجاع سه وصف "عَزِيزٌ: رسوخ‌ناپذیر، "لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ: باطل به آن راه نمی‌یابد و تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ: نازل شده از سوی خداوند حکیم ستوده هریک به طور مستقل بر عدم تحریف قرآن دلالت می‌کند، چون واژه "عزیز" به معنای شکست‌ناپذیر و غیر قابل نفوذ[۳۷] و تحریف نوعی شکست و موجب نفوذپذیری قرآن است. واژه "باطل" نیز به معنای نقیض حق، چیزی را گویند که ثبات ندارد و تباهی و فساد می‌پذیرد[۳۸] و قرآن با نفی باطل هر نوع تغییر و تبدیلی را درباره خود نفی می‌کند، زیرا با توجه به اعجاز قرآن هرگونه تغییر و تبدیل، به محتوا، نظم و هماهنگی قرآن آسیب می‌رساند و مصداق تباه‌شونده و فسادپذیر می‌گردد، در حالی که این آیه با تعبیر مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ به طور کلی در زمان گذشته و آینده و از هر جهت چنین امری را منتفی دانسته است.
  3. آیات نفی ریب: آیات وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا[۳۹]؛ تَنزِيلُ الْكِتَابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ[۴۰] و ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ[۴۱] نیز از دیگر آیاتی است که مفسران اسلامی با استناد به آنها هرگونه احتمال تحریف قرآن را انکار و رد کرده‌اند[۴۲][۴۳]
  4. اعجاز قرآن: خداوند سبحان می‌فرماید: قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ[۴۴] مخالفان نیز انگیزه لازم را برای مبارزه داشتند و نتوانستند همانند قرآن بیاورند و این دال بر صیانت قرآن از تحریف است[۴۵].

احادیث

  1. احادیث عرض بر کتاب: روایات عرض اخبار بر کتاب‌ اللّه‌اند[۴۶] که بر تواتر معنوی آنها تصریح شده است[۴۷] نیرومندترین دلیل حدیثی بر تحریف‌ناپذیری قرآن‌اند که مدلول مطابقی آنها میزان بودن مطلق قرآن و حاکمیت آن بر اخبار اعم از متعارض و غیر متعارض و آراء و مدلول التزامی آنها سلامت قرآن از هر نوع تغییر و تحریف است، چون با وجود تحریف، مقیاس بودن قرآن دچار تردید شده، از کار می‌افتد.
  2. حدیث ثقلین:از جمله احادیث کارآمد در ردّ تحریف قرآن، حدیث متواتر ثقلین است که از دو جهت به آن استدلال شده است: نخست آنکه در این حدیث بر لزوم تمسک به قرآن در همه زمان‌ها تصریح و تأکید شده و باور به تحریف عملا این تمسک را منتفی می‌سازد. دیگر آنکه باور به تحریف حجیت و اعتبار ظواهر قرآن و مآلاً تمسک بدان را نفی می‌کند، چون فرض افتادگی یا تبدیل بخش‌هایی از یک متن، بی‌گمان فهم استوار آن متن و در نتیجه احتجاج بدان را ناممکن می‌سازد، زیرا چه‌بسا آن بخشِ افتاده یا تبدیل شده، قرینه فهم بخشهای موجود بوده باشد[۴۸][۴۹]

دلیل عقلی

این دلیل مشتمل بر چند مقدمه، بدین شرح است:

  1. خداوند حکیم قرآن را برای هدایت بشر فرستاد.
  2. قرآن آخرین کتاب آسمانی و آورنده آن نیز، آخرین فرستاده خداست.
  3. اگر این کتاب تحریف شده باشد، مردم به بیراهه می‌روند، بدون آنکه کتاب آسمانی دیگر یا پیامبری دیگر راه را به آنان نشان دهد، بنابراین تقصیری متوجه آنان نیست.
  4. این گمراهی با ساحت پروردگار ناسازگار و با حکمت او در هدایت بشر مخالف است، بنابراین قرآن باید از هر نوع تغییر و تحریفی مصون باشد[۵۰] این دلیل به گونه‌ای دیگر نیز تقریر شده است[۵۱][۵۲]

ادعای تحریف از سوی برخی مستشرقان

برخی از مستشرقان نیز مدعی تحریف قرآن‌اند؛ گرد آرپوئین "Gerd R Puin" آلمانی به احیای نسخه خطی از قرآنِ بر روی پوست آهو به دست آمده در سال ۱۹۷۲ میلادی در مسجد اعظم صنعا پرداخته است و آن را نسخه خطی قرن هفتم یا هشتم میلادی و قدیمی‌ترین نسخه به دست آمده از قرآن معرفی می‌کند. وی می‌گوید: این نسخه با دست‌خطی که از حجاز نشأت گرفته، نگاشته شده است. بر اساس این گزارش، پوئین در این تحقیق متوجه تفاوت‌های اندکی در متن، ترتیبات غیر قراردادی سوره‌ها و همین طور روش منحصر به فرد در نگارش آن نسخه شده و نیز متوجه شده در برخی از قسمت‌های این نسخه نوشته‌های دیگری آمده است که قدمت آن بیشتر است و آنها عمدتاً محو و زایل شده‌اند[۵۳] ۱۰۷ - ۱۱۱.</ref>؛ لکن از این یافته‌ها هرگز نمی‌توان تحریف قرآن موجود را نتیجه گرفت، بلکه بر عکس بر اساس همین نسخه می‌توان بر این نکته تأکید ورزید که قرآن دستخوش تحریف نشده است، چون تفاوت‌های اندک در متن از سنخ قرائات‌اند که مسلمانان هرگز آن را انکار نکرده‌اند و ترتیب سوره‌ها نیز بر اساس دیدگاه اکثر مسلمانان اجتهادی[۵۴] و از مقوله تحریف قرآن بیرون است. روش نگارش آن نسخه نیز به مسئله خط و کیفیت آن پیوند دارد، علاوه بر این، پوئین اشاره نمی‌کند آیا قسمت‌هایی که محو و زایل شده‌اند از سنخ آیات‌اند یا شرح آیات یا اینکه اساساً این نوشته‌ها بقایای مطالبی‌اند که بر روی آن پوست بوده و پس از آن، قرآن را بر روی آن نوشته‌اند، از این رو با متن قرآن رابطه‌ای ندارند.

به هر حال غیر از این گزارش درون قرآنی همه ادله این گروه از مستشرقان، برون قرآنی‌اند که بخشی از آنها مستند به گزارش‌های تاریخی درباره جمع قرآن به دست زید بن ثابت در عهد ابی‌بکر[۵۵] و سپس در عهد عثمان و استنساخ قرآن از آن[۵۶] و نیز تفاوت مصاحف صحابه با مصحف موجود[۵۷]، تردید در وحیانی بودن حروف مقطعه[۵۸]، جواز قرائت به معنا و قرائت‌های شاذّ‌اند[۵۹] و قسمت عمده کلام آنان نیز مستند به روایاتی است که در ظاهر بر تحریف دلالت دارند[۶۰] و بالأخره تشبث آنان به سوره‌های نورین و ولایت است[۶۱].

"گلدزیهر" نیز احتمال داده که تفاسیر و زیادات شارحه عبارات قرآنی، بخشی از متن قرآن بوده‌اند که از آن جدا شده‌اند[۶۲] و برخی دیگر با برداشتی نادرست از برخی روایات، مدعی‌اند بخشی از قرآن موجود در حقیقت کلمات اضافه شده از سوی صحابه‌اند؛ برای نمونه گفته‌اند: جمله وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ[۶۳] کلام عمر بوده که به پیامبر (ص) گفته و پیامبر (ص) نیز آن را بر قرآن افزوده و مواردی دیگر که به عمر نسبت داده‌اند[۶۴]. این دیدگاه اخیر صرفاً احتمالی است ناشی از عدم دقت در روایات موجود[۶۵] که با نصّ قرآن‌کریم همچون آیات ۳۷ ـ ۴۷ سوره مکی حاقّه در تضاد است که قرآن را نازل شده از سوی پروردگار دانسته، ضمن تهدید شدید، هر نوع دخل و تصرفی را در قرآن از ناحیه پیامبر (ص) منتفی‌ می‌داند[۶۶].

منشأ گرایش به تحریف قرآن

بدون تردید نمی‌توان با استناد به متن قرآن از تحریف در الفاظ آن دم زد، بنابراین ریشه هر نوع تردید و شبهه درباره تحریف قرآن برون قرآنی و بر اساس ظواهر برخی روایات است. این روایات که دارای آسیب‌ها و دشواری‌هایی هستند باید به صورت جدی و با دقت بررسی شوند.

دشواری در سرشت احادیث

احتمال جعل، راه یافتن اندیشه‌های غالیان و اسرائیلیات، تقطیع، نقل به معنا و سهو راوی و علل دیگر با سرشت احادیث پیوند خورده است[۶۷]، از این رو نمی‌توان بدون تأمّل در تمام جوانب صدور و مضامین روایات به آنها استناد کرد، افزون بر آن طبیعت احادیث درباره الفاظ قرآن با اهمیت فوق‌العاده‌اش اقتضا می‌کند آنها در عین اصالت سند، فراوان "تواتر لفظی" و در دلالت شفاف و در مراد نص باشند و گرنه با خبر واحد، چگونگی قرائت الفاظ قرآن را نمی‌توان ثابت کرد[۶۸]، چه رسد به اثبات تحریف در الفاظ قرآن، چون در این صورت دست ما از قرآن و سنت هر دو کوتاه می‌شود؛ در فرض تحریف، از یک سو با احتمال تغییر در مقصود خداوند، هدایت قرآن مخدوش شده، انسان را به مقصد نمی‌رساند و از سوی دیگر قرآن از میزان بودن ساقط گشته، معیاری برای صحت و سقم روایات که حکایت‌گر سنت هستند نمی‌ماند.

از دیدگاه شیعه، معصومان (ع) که مبین وحی[۶۹]، عِدل قرآن و وارثان واقعی این کتاب‌اند[۷۰]، هرگز بر خلاف آیات قرآن از جمله آیه ۹ سوره حجر که سلامت قرآن را از تحریف تضمین کرده سخن نمی‌گویند، بنابراین احادیث آنان در این زمینه یا تأویلی مناسب در محتوا دارد یا حکایت از سهو و خطای راوی؛ یا نقل به معناست که کار را دشوار ساخته است؛ برای نمونه محدث بحرانی در ذیل آیه إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ[۷۱]. روایاتی آورده است که به صورت نص یا ظاهر، آل ابراهیم را به آل محمد تفسیر کرده، آنان را برگزیده از ناحیه خدا می‌دانند[۷۲]. در این میان سه روایت به چشم می‌خورد که از تحریف قرآن حکایت دارند: دو روایت از تفسیر العیاشی، به صورت مرسل که در یکی می‌گوید: آل محمد در آیه بوده و آن را محو کرده‌اند[۷۳] و در دیگری می‌گوید: آل عمران را به جای آل محمد نهاده‌اند[۷۴] و روایتی مرسل در تفسیر منسوب به قمی که در آن آمده است: آل محمد را از آیه انداخته‌اند[۷۵]. این سه حدیث نقل به معناست و راوی که پنداشته تفسیر ائمه (ع) از آل ابراهیم جزء متن آیه است آن را بدین گونه نقل کرده و‌گرنه اضطراب در متن این سه حدیث و تعارضشان با احادیث دیگر کافی است تا آنها را از اعتبار بیندازد[۷۶].

ساختار قرآن و شیوه تعالیم وحی

عدم شناخت ساختار قرآن و شیوه بیان تعالیم آن، دشواری‌هایی را در فهم احادیث و تردیدهایی را در تحریف‌ناپذیری قرآن به بار می‌آورد؛ به طور نمونه هرکس اندک آشنایی با بافت قرآن و شیوه بیان تعالیم آن داشته باشد محال است گمان برد تناسبی بین دو جمله از آیه شریفه: وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ[۷۷] نیست، با این پندار که جمله نخست درباره عدالت با یتیمان و جمله دوم درباره ازدواج با زنان پاکدامن است و این دو جمله با یکدیگر تناسب ندارند. تأمل در سیاق آیه و مطالعه در سنتهای جاهلی در غارت اموال دختران یتیم و ستم و جفا به آنان[۷۸]، پیوند و تناسب بین این دو جمله از آیه را به خوبی نشان می‌دهد. شاهد این تناسب آیه ۱۲۷ از همین سوره است، با این وصف، برخی این امر نامعقول را پذیرفته، بر این باورند که ثلث الفاظ قرآن از بین این دو جمله از آیه حذف شده است[۷۹]. سپس برای تثبیت پندار خود به حدیثی مرسل که تنها در یک منبع آمده، تشبث جسته‌اند[۸۰].

نمونه‌ای دیگر، حدیثی است که با سندهای گوناگون در منابع اهل سنت نقل شده و می‌گوید: أُبی‌ بن‌ کعب در سوره بینه چنین قرائت می‌کرد: "چون فرزند آدم سرزمینی پر از مال درخواست کند و به وی داده شود، سرزمین دوم را می‌خواهد، پس چون به وی داده شود سومی را می‌خواهد و شکم آدمی را جز خاک پر نمی‌کند و خدا هرکه را توبه کند، توبه‌اش را می‌پذیرد، این است آیین پایدار نزد خدا بدون کژی نه آیین یهودی و نه نصرانی"[۸۱] و احادیثی دیگر در این زمینه که برخی از اهل سنت آنها را آیات قرآن می‌دانند که پس از مدتی تلاوت آنها نسخ شده است[۸۲]. نمونه‌های متعددی از این دست را سیوطی در الاتقان گرد آورده است[۸۳]. پریشانی‌های روشن در این متن، انحطاط عبارات، بیگانگی آنها با بلاغت قرآن و حتی وجود غلط‌های آشکار در آن[۸۴]، این عبارات را بیگانه از آیات قرآن معرفی می‌کند. وحی پنداشتن این موارد بیشتر بر اثر تعلّق خاطرِ ارزیابی نشده به اصحاب و ارباب کتب حدیث‌ است[۸۵].

سیره صحابه در نگارش شرح تفسیری در متن مصحف

مدارک و شواهد نشان می‌دهد برخی از صحابه، تفسیر آیات را در مصحفشان ثبت می‌کردند، بدون آنکه متن آیات را با‌ شرح و تفسیر آن، خلط کنند[۸۶]، بنابراین اگر در برخی از روایات آمده است که در مصحف ابن مسعود یا‌ ابی‌ بن کعب و دیگران، اضافه‌ای در آیه‌ای آمده[۸۷] که در مصحف موجود نیست، آن افزوده، شرح و تفسیر آیه بوده است. به نظر می‌رسد قول عمر‌ بن خطاب که در عصر خلافت خود به برخی از صحابه می‌گوید: "جَرِّدُوا الْقُرْآن‏‏"[۸۸] ناظر به حذف افزوده‌های تفسیری از قرآن باشد[۸۹].

تعبیرهای خاص

اساسی‌ترین منشأ لغزش کسانی که از احادیث تحریف نما تحریف لفظی قرآن را برداشت کرده‌اند، این است که از تعابیری مانند "كُنَّا نَقْرَأُ كذا‏‏"، "تنزیله کذا‏‏"، "هَكَذَا نَزَلَتِ الْآيَةُ‏‏"، "حَرَّفوا کتاب اللّه" تحریف لفظی آیات را استفاده کرده‌اند؛ اما این برداشت با معانی اصطلاحی این تعابیر در روایات، تفاوت فراوانی دارد. با تحقیق در مصادر و منابع روایی معلوم می‌شود که در لسان صحابه و تابعین و نیز معصومان (ع) سه تعبیر نخست برای انتقال معارف قرآنْ رایج بوده است و تعبیرهای "تفسیر" یا "معنا"ی آیه کمتر به کار می‌رفته است. اکنون به بررسی این تعبیرها می‌پردازیم:

  1. قرائت:هرچند این کلمه بیشتر درباره خواندن الفاظ قرآن به کار می‌رود؛ لکن در لسان احادیث به این مورد اختصاصی ندارد و برای خواندن تأویل و تفسیر قرآن نیز به کار رفته است[۹۰] شیخ مفید می‌گوید: گاهی به تأویل قرآن، "قرآن" گفته می‌شود و در این مطلب بین مفسران خلافی نیست[۹۱]. "اِقراء" نیز که مصدر ثلاثی مزید از همان کلمه است و غالباً به معنای "آموختن قرائت" به کار رفته است[۹۲] به آموختن الفاظ قرآن اختصاص ندارد. آن‌گونه که سید مرتضی عسکری گزارش کرده، "اِقراء" در عصر نزول وحی تا اواسط عصر تابعین، تعلیم تلاوت الفاظ قرآن همراه با تعلیم معانی و معارف آن بوده است[۹۳]، بنابراین اگر در برخی روایات آمده است که در قرائت اهل‌ بیت و ابن مسعود در آیه إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ[۹۴] "آل‌محمد" پس از کلمه "آل‌عمران" بوده است[۹۵]، مراد از قرائت، تفسیر و تأویل آل‌ابراهیم است که به طور قطع تنها معصومان از آل محمد (ع) خواهند بود که شایسته گزینش از ناحیه خدا هستند. شاهد آن احادیثی دیگر است که با صراحت آل ابراهیم را به اهل‌ بیت پیامبر تفسیر می‌کند[۹۶] و نیز روایتی دیگر درباره آیه‌ ۶۷‌ سوره مائده از ابن مسعود که می‌گوید: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۹۷] هکذا کنّا نُقرء الآیة علی عَهْدِ رسول الله (ص)[۹۸]. مراد عبدالله بن مسعود این است که این آیه شریفه را در مقام تعلیم الفاظ و معانی قرآن چنین می‌خواندیم تا قاری قرآن آنچه را که در فهم درست آیه دخالت دارد بیاموزد.
  2. تنزیل:تنزیل از ماده "ن ـ ز ـ ل" به معنای فرود آوردن[۹۹] و در اصطلاح روایات به همین معنای لغوی است که شامل فرود آوردن وحی قرآنی و وحی غیر قرآنی می‌شود. این واژه در اصطلاح روایات با توجه به شواهد و قراین، بیشتر برای فرود آوردن معنا و تفسیر قرآن به کار رفته است[۱۰۰].
  3. تحریف:واژه تحریف در بیشتر احادیث ـ که شمار آنها حدود ۲۰ روایت است ـ یا به معنای تغییر‌ در‌ قرائت آیات یا به معنای تحریف در معنای آیات و‌ مساوی با تفسیر به رأی است[۱۰۱]. بدیهی است این دو معنا با تحریف به معنای کاستن و افزودن الفاظ‌ قرآن ـ که مورد بحث است ـ ارتباطی نداشته، خللی به سلامت قرآن از تحریف وارد ‌نمی‌کند؛ برای‌ نمونه، امام‌ حسین (ع) در روز عاشورا سپاه یزید‌ را‌ تحریف‌کنندگان کتاب خدا معرفی می‌کند. امام‌ صادق (ع) نیز عرب زبانان را تحریف کنندگان سخن خداوند می‌شناساند[۱۰۲]. در این حدیث مقصود از تحریف، تغییر در ادای کلمات و چگونگی قرائت آنهاست که اساساً بر پایه اجتهاد شخصی بوده است.

حدیث امام باقر (ع) که می‌فرماید: "از جمله بی‌اعتنایی آنان به کتاب خدا این بود که آنان چیزی از الفاظ قرآن کم و زیاد نکردند؛ اما حدود و معارف آن را تحریف کردند‌" نیز همین معنا را تأیید می‌کند[۱۰۳]. سخن لیث‌ بن مظفر که تحریف در قرآن را به تغییر در معنای کلمه تفسیر کرده است نیز این معنا را تأیید می‌کند[۱۰۴].

غیر از اخبار یاد شده احادیثی دیگر در منابع شیعی آمده که ظاهر آنها از اسقاط برخی از کلمات یا جمله‌هایی از آیات وحی خبر می‌دهد، این اخبار را می‌توان در چند قسم بررسی کرد:

  1. اخباری که با صراحت نشان می‌دهند عبارت حذف شده، شرح و تفسیر آیه است؛ مانند این حدیث از شیخ کلینی که قرائت امام علی (ع) از آیه ۲۰۵ سوره بقره را چنین گزارش می‌دهد: وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْفَسَادَ[۱۰۵][۱۰۶] امام در مقام تفسیر آیه، ستمگری و نهاد زشت مفسدان را علت پایمال کردن کشت و نسل، می‌شناساند.
  2. احادیثی که درصدد بیان کامل‌ترین مصداق در تفسیر آیه‌اند؛ مانند روایتی که شیخ کلینی با سند مقطوع از امام‌ صادق (ع) نقل کرده که حضرت در پاسخ مردی که آیه ۱۰۵ توبه را نزد ایشان قرائت کرد: وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ [۱۰۷] فرمود: آیه چنین نیست "فَقَالَ‏ لَيْسَ‏ هَكَذَا هِيَ‏ إِنَّمَا هِيَ وَ الْمَأْمُونُونَ فَنَحْنُ الْمَأْمُونُونَ‏‏‏"[۱۰۸]؛ یعنی به جای "المؤمنون"، "المأمونون" است و آن ما هستیم.... مقصود روایت این است که عموم مؤمنان از این آیه مدنظر نیستند، بلکه مراد تنها مؤمنان کاملی هستند که در مقام أمن جای گرفته‌اند و آنان جز معصومان کسی دیگر نیست[۱۰۹].
  3. حدیثی که در مقام بیان کمیت آیات قرآن است؛ مانند روایتی که شیخ کلینی نقل کرده و در آن به امام‌ صادق (ع) نسبت داده شده که فرموده‌اند: قرآن دارای ۱۷۰۰۰ آیه است [۱۱۰]. درباره این روایت باید توجه داشت که اوّلا در برخی از نسخه‌های معتبر کافی این حدیث با عدد ۷۰۰۰ ثبت شده که عددی تقریبی است و با تعداد آیات قرآن انطباق دارد[۱۱۱]. ثانیاً مقدار زاید بر آیات موجود قرآن، بنا به قراین و شواهد‌بر وحی غیر‌قرآنی حمل می‌شود[۱۱۲]. اگر این پاسخ‌ها را کافی ندانیم هرگز نمی‌توان به مفاد این حدیث ملتزم شد، چون هرگز در احادیث شیعی روایتی یافت نمی‌شود که از حذف یا افزایش یک آیه کامل یا آیاتی از قرآن خبر دهد. اساساً روایات شیعی سخن از حذف یا تغییر کلمه یا کلماتی در ضمن آیه‌ای از آیات دارند که قابل حمل بر معنای تفسیری و شرح آیه است.
  4. احادیثی که از وجود نام ائمه در قرآن خبر می‌دهند؛ مانند حدیثی به این مضمون: ولایت علی‌ بن‌ ابی طالب (ع) در همه کتابهای انبیا نوشته شده و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد جز آنکه [به اقتضای رسالتش از نبوت محمد و جانشینی وی خبر داد[۱۱۳]. مضمون این حدیث در منابع اهل سنت نیز نقل شده است. ابن‌ مسعود می‌گوید: پیامبر (ص) فرمود: ای‌عبداللّه! فرشته وحی نزد من آمد و این آیه را گفت: ای محمد (ص)! درباره پیامبرانی که پیش از تو فرستادیم بپرس برای چه چیز به رسالت مبعوث شدند؟ من از راز بعثت آنان پرسیدم. گفت: برای اعلان ولایت تو ای رسول خدا و ولایت علی بن ابی طالب[۱۱۴]حدیث دیگر در این زمینه از امام صادق (ع) بدین شرح است: اگر قرآن همان طور که نازل شده خوانده شود، ما را با نام در آن می‌یافتی[۱۱۵] مضمون این حدیث از امام باقر (ع) نیز نقل شده است[۱۱۶] این روایات نمی‌گویند اگر قرآن تحریف نشده بود نام ما را در آن می‌یافتید یا نام ما در قرآن بوده لکن با تحریف، اسقاط شده است.

توجه به مفاهیم "تنزیل"، "اِقراء"، و شأن نزول آیات، جری و تطبیق و مصداق کامل آیات به روشنی می‌رساند مراد از این احادیث بیان نشانه‌های ویژه و صفات روشن اهل‌بیت در قرآن و احیاناً کتاب‌های گذشتگان است و اگر تصریحی از نام آنان بوده از باب تفسیری است که انبیای پیشین برای امتهایشان داشته‌اند و اکنون در قرآن نیز صفات آنان به گونه‌ای آمده است که هر قرآن‌شناس به دور از هوا و هوس، ولایت اهل‌بیت و فضایل و مناقب آنان را می‌یابد، بدون آنکه بر تحریف قرآن دلالتی داشته باشد[۱۱۷]. روایات فریقین در این زمینه مشتمل بر شأن نزول و تأویل بسیاری از آیات درباره عترت رسول‌ اکرم (ص) به ویژه امیرمؤمنان علی (ع) است[۱۱۸]. شاهد بر این معنا، احادیثی است که تصریح می‌کند نام ائمه (ع) به صورت مشخص در قرآن به کار نرفته است[۱۱۹]، بلکه به اوصاف آنان اشاره شده است و اینکه امیر مؤمنان (ع) و ائمه (ع) و اصحابشان در اثبات امامتشان به احادیث نبوی استدلال می‌کردند بهترین گواه بر عدم تصریح به نام آنها در قرآن است[۱۲۰].

حاصل آنکه، احادیث یاد شده بر فرض صدور آنها از معصوم (ع)، از جنس بیان مصداق کامل، شأن نزول آیه، قرائت خاص، وحی غیر قرآنی به صورت تنزیل و تأویل و... است[۱۲۱].

سوره‌های ادعایی نورین و ولایت

برخی ادعا کرده‌اند دو سوره با نام‌های "نُورَین" و "ولایت" در مجامع شیعی رواج دارند که بنا به باور شیعه دست‌اندرکاران تدوین مصحف عثمانی "قرآن موجود" آنها را به سبب اشتمال بر فضایل امیرمؤمنان، امام علی (ع) از قرآن برانداختند[۱۲۲] برخی از سلفیان نیز با استناد به این دو سوره از مصحفی پنهانی نزد شیعه خبر می‌دهند[۱۲۳]. این ادعا در‌ گزارش‌های خاورشناسان جایگاه ویژه‌ای دارد[۱۲۴] ولی بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهند که هیچ اثری از این دو سوره در منابع شیعه و اهل سنت تا پیش از قرن یازدهم قمری نیست. این دو سوره در این قرن در هندوستان قدیم به دست عده‌ای ناشناخته‌جعل شده و سپس نشر و گسترش یافته‌اند. نخستین منبع سوره نورین کتاب دبستان مذاهب است[۱۲۵] که مؤلف این کتاب آن را به طور شفاهی از قول عده‌ای ناشناخته شنیده است[۱۲۶].

برخی ادّعای برانداختن سوره ولایت را از قرآن به ابن‌شهرآشوب در کتاب المثالب نسبت داده‌اند[۱۲۷]؛ ولی هیچ اثری از این مطلب در کتاب یاد شده نیست، افزون بر آنکه ابن‌شهرآشوب همانند سید مرتضی طرفدار سلامت قرآن از تحریف است[۱۲۸].

بنا به ادعای برخی خاورشناسان، در نسخه‌ای خطی از قرآن نگاشته قرن شانزدهم یا هفدهم میلادی[۱۲۹] که گفته شده: در سال ۱۹۱۲ میلادی در بانکیپور هند یافت شده[۱۳۰]، سوره نورین آمده بوده است که به احتمال زیاد و با توجه به تاریخ کتابت این نسخه، از کتاب دبستان مذاهب گرفته شده است. تنها مدرک این دو سوره در منابع شیعی کتاب تذکرة‌ الائمه از محمد باقر بن محمد تقی لاهیجی است که در سلک صوفیان[۱۳۱] بوده است. وی این دو سوره را بدون آنکه از منبع و مدرک خود، سخنی به میان آورده باشد، نقل کرده است[۱۳۲] که به احتمال زیاد از همان نسخه قرآن مجهول گرفته است[۱۳۳].

منابع

پانویس

  1. مقاییس‌اللغه، ج‌۲، ص‌۴۲، مفردات، ص‌۲۲۸، «حرف».
  2. مقاییس‌اللغه، ج۲، ص۴۳، لسان العرب، ج‌۳، ص‌۱۲۸ ـ ۱۲۹، «حرف».
  3. مفردات، ص‌۲۲۸، «حرف».
  4. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۳۳؛ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص ۱۳۹؛ نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.
  5. آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟؛ سوره بقره، آیه:۷۵.
  6. برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا» و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر و استوارتر می‌بود اما خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد؛ سوره نساء، آیه:۴۶.
  7. پس، برای پیمان‌شکنی لعنتشان کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش می‌کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی می‌یابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد؛ سوره مائده، آیه: ۱۳.
  8. ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب می‌ورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان می‌گفتند ایمان آورده‌ایم در حالی که دل‌هاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش می‌سپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامده‌اند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش می‌کنند؛ (به همدیگر) می‌گویند اگر به شما این (حکمی که ما می‌خواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچ‌گاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دل‌هایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند؛ سوره مائده، آیه:۴۱.
  9. نک: نهج البلاغه، خطبه‌های ۱۷، ۱۴۷.
  10. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.
  11. سوره بقره، ۷۵؛ سوره نساء، ۴۶؛ سوره مائده، آیه ۱۳و ۴.
  12. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص ۱۳۹.
  13. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۷؛ الکافی، ج‌۸، ص‌۳۸۷.
  14. آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟؛ سوره بقره، آیه:۷۵.
  15. برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا» و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر و استوارتر می‌بود اما خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد؛ سوره نساء، آیه:۴۶.
  16. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.
  17. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۳۵.
  18. نزاهت قرآن، ص‌۱۸ ـ ۱۹.
  19. البیان، ص‌۱۹۷ ـ ۱۹۸.
  20. ر. ک: المصاحف، ج‌۱، ص‌۲۵۳ ـ ۲۹۲.
  21. و اگر چنین نکردید ـ که هرگز نمی‌توانید کرد ـ پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ برای کافران آماده شده است؛ سوره بقره، آیه۲۴.
  22. نک: البیان، ص‌۱۹۹؛ نزاهت قرآن، ص‌۱۷ ـ ۲۱.
  23. المصنف، ابن ابی شیبه، ج‌۷، ص‌۱۹۴؛ البیان، ص‌۱۹۹ ـ ۲۰۰؛ شبهات حول القرآن، ص‌۴۱.
  24. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.
  25. و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم؛ سوره یونس، آیه:۱۵.
  26. بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: ۹.
  27. و آنچه به تو از کتاب پروردگارت وحی شده است بخوان! برای کلمات او هیچ دگرگون‌کننده‌ای نیست و هرگز جز وی پناهگاهی نخواهی یافت؛ سوره کهف، آیه:۲۷.
  28. در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است؛ سوره فصلت، آیه:۴۲.
  29. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶-۲۸.
  30. گردآوری و خواندن آن با ماست؛ سوره قیامت، آیه:۱۷.
  31. بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه:۹.
  32. و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم؛ سوره یونس، آیه:۱۵.
  33. و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم؛ سوره یونس، آیه:۱۵.
  34. فرهنگ قرآن، ج۷.
  35. بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه:۹.
  36. در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است؛ سوره فصلت، آیه:۴۱ - ۴۲.
  37. مفردات، ص‌۵۶۳، «عزز».
  38. مفردات، ص‌۱۲۹، «بطل».
  39. و پیامبر می‌گوید: پروردگارا! امّت من این قرآن را کنار نهادند؛ سوره فرقان، آیه: ۳۰.
  40. فرو فرستادن این کتاب (آسمانی) که تردیدی در آن نیست از سوی پروردگار جهانیان است؛ سوره سجده، آیه:۲.
  41. این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است؛ سوره بقره، آیه:۲.
  42. نک: سلامة القرآن من التحریف، ص‌۲۵-۲۶.
  43. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۰۲ – ۳۳۵؛ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص ۱۵۲ - ۱۵۴.
  44. سوره‌ای همگون آن بیاورید؛ سوره یونس، آیه: ۳۸.
  45. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۴۷.
  46. نک: الکافی، ج‌۱، ص‌۶۹، تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۱۱۵؛ وسائل‌الشیعه، ج‌۲۷، ص‌۱۰۹ ـ ۱۱۲.
  47. فرائد الاصول، ج‌۱، ص‌۲۴۴.
  48. نک: البیان، ص۲۱۱ـ۲۱۴؛ تفسیرموضوعی، ج۱، ص۳۴۸.
  49. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۰۲ – ۳۳۵؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۵۰؛ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص ۱۵۷ - ۱۵۸.
  50. تفسیر موضوعی، ج‌۱، ص‌۳۱۵.
  51. نک: نفحات الرحمن، ج‌۱، ص‌۱۴ ـ ۱۶؛ صیانة القرآن، ص‌۶۹.
  52. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۰۲ – ۳۳۵؛ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص ۱۵۱ - ۱۵۲.
  53. The Qura'n as Text, ed , pp.
  54. نک: علوم القرآن عند المفسرین، ج‌۱، ص‌۴۳۳ ـ ۴۶۰.
  55. آراءالمستشرقین، ج‌۱، ص‌۴۶۱‌ـ‌۴۶۳؛ دائرة‌المعارف الاسلامیه، ج‌۱۱، ص‌۱۱۳۰.
  56. آراءالمستشرقین، ج‌۱، ص‌۴۷۷.
  57. تاریخ القرآن، ص‌۲۵۹ ـ ۲۷۸، مذاهب التفسیر الاسلامی، ص‌۲۰ ـ ۳۱.
  58. مذاهب التفسیر الاسلامی، ص‌۳۸.
  59. شبهات حول القرآن، ص‌۵۶ ـ ۵۷؛ آراء المستشرقین، ج‌۲، ص‌۵۳۷ ـ ۵۳۹.
  60. نک: شبهات حول القرآن، ص‌۴۶ ـ ۴۷؛ مذاهب التفسیر الاسلامی، ص‌۳۰۶.
  61. مذاهب التفسیر الاسلامی، ص‌۲۹۴ ـ ۲۹۵.
  62. مذاهب التفسیر الاسلامی، ص‌۲۰ ـ ۲۸.
  63. و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید؛ سوره بقره، آیه:۱۲۵.
  64. آراء المستشرقین، ج۲، ص۶۴۲؛ قس‌الاتقان، ج‌۱، ص‌۷۴.
  65. نک: الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۲۹۰.
  66. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.
  67. نک: تسنیم، ج۱، ص‌۸۳ ـ ۸۶؛ اضواء علی السنة المحمدیه، ص‌۹۹ ـ ۱۱۸.
  68. المسائل السرویه، ص‌۷۸.
  69. الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۳ ـ ۲۱۴.
  70. صحیفه سجادیه، دعای ۴۲؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۲۱۴.
  71. خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه:۳۳.
  72. البرهان، ج‌۱، ص‌۲۰۰، ۶۱۲ ـ ۶۱۳ نک: الدرالمنثور، ج‌۲، ص‌۱۷۳.
  73. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۹.
  74. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۶۸.
  75. تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۱۰۰.
  76. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.
  77. و اگر می‌هراسید که در مورد یتیمان دادگری نکنید (با آنان ازدواج نکنید و) از زنانی که می‌پسندید، دو دو، و سه سه، و چهار چهار همسر گیرید و اگر بیم دارید که داد نورزید یک زن را و یا کنیز خود را (به همسری گزینید)؛ این کار به آنکه ستم نورزید نزدیک‌تر است؛ سوره نساء، آیه:۳.
  78. نک: المیزان، ج‌۴، ص‌۱۶۶.
  79. فصل الخطاب، ص‌۲۴۸ نیز نک: مذاهب التفسیر الاسلامی، ص‌۳۱۱.
  80. الاحتجاج، ج‌۱، ص‌۳۷۷ ـ ۳۷۸.
  81. "لو أنّ ابن آدم سألَ وادیاً من مال فَاُعطیهِ لَسَأَلَ ثانیاً فَاُعطیهِ فَسَأَلَ ثالثاً و لا یملأ جَوفُ ابنِ آدم الاّ الترابُ وَ یتُوبُ اللّهُ علی من تَابَ و ان ذات الدّینِ عِنْدَ الله الحنیفیة لا الیهُودیة و لا النّصرانیه‏"؛ المستدرک، ج‌۲، ص‌۵۳۱؛ الاتقان، ج‌۲، ص‌۵۳.
  82. نک: المحلی، ج‌۱۱، ص‌۲۳۵؛ المرشد الوجیز، ص‌۴۲.
  83. الاتقان، ج‌۲، ص‌۴۶-۴۷.
  84. نک: آلاء الرحمن، ج‌۱، ص‌۵۴ ـ ۶۰.
  85. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.
  86. نک: البرهان فی علوم القرآن، ج‌۱، ص‌۲۳۵-۲۳۸؛ النشر، ج‌۱، ص‌۲۲ ـ ۲۳.
  87. نک: الدرالمنثور، ج‌۲، ص‌۳۴۰.
  88. نک: تاریخ طبری، ج‌۴، ص‌۲۷۳؛ تذکرة الحفاظ، ج‌۱، ص‌۷.
  89. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.
  90. تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۸۶.
  91. اوائل المقالات، ص‌۸۱.
  92. المعجم الوسیط، ص‌۷۲۲، «قرأ».
  93. القرآن و روایات المدرستین، ج‌۱، ص‌۲۹۶.
  94. خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه:۳۳.
  95. مجمع‌البیان، ج۲، ص۲۷۸؛ شواهدالتنزیل، ج‌۱، ص‌۱۵۲؛ اهل البیت فی تفسیر الثعلبی، ص‌۴۶.
  96. عیون اخبار الرضا (ع)، ج‌۲، ص‌۱۹۹؛ الامالی، ص‌۲۲۱ ـ ۲۲۲.
  97. ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره مائده، آیه:۶۷.
  98. الدرالمنثور، ج‌۲، ص‌۲۹۸؛ کشف الغمه، ج‌۱، ص‌۲۱۹.
  99. المعجم الوسیط، ص‌۹۱۵، «نزل».
  100. سلامة القرآن من التحریف، ص‌۵۹.
  101. اختیار معرفة الرجال، ص‌۴، البیان، ص‌۲۲۶-۲۲۹.
  102. "أَصْحَابُ‏ الْعَرَبِيَّةِ يُحَرِّفُونَ‏ الْكَلِمَ‏ عَنْ‏ مَوَاضِعِهِ‏‏‏"؛ مستدرک الوسائل، ج‌۴، ص‌۲۸۰، مستدرک سفینة البحار، ج‌۷، ص‌۱۳۹.
  103. الکافی، ج‌۸، ص‌۵۴.
  104. تهذیب اللغه، ج‌۵، ص‌۱۴.
  105. و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد می‌کوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمی‌دارد؛ سوره بقره، آیه: ۲۰۵.
  106. الکافی، ج‌۸، ص‌۲۸۹.
  107. و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت؛ سوره توبه، آیه:۱۰۵.
  108. الکافی، ج‌۱، ص‌۴۲۴.
  109. مرآة العقول، ج‌۵، ص‌۷۹.
  110. الکافی، ج‌۲، ص‌۶۳۴.
  111. الوافی، ج‌۹، ص‌۱۷۸۰.
  112. الاعتقادات، ص‌۸۴-۸۵.
  113. الکافی، ج‌۱، ص‌۴۳۷.
  114. شواهد التنزیل، ج‌۲، ص‌۲۲۲-۲۲۳؛ تاریخ دمشق، ج‌۲، ص‌۹۷.
  115. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۳.
  116. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۳.
  117. نک: مذاهب التفسیر الاسلامی، ص‌۳۱۲-۳۳۶.
  118. نک: تاریخ دمشق، ج‌۲، ص‌۴۲۸-۴۳۱؛ المعجم الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۲۱۱؛ حلیة الاولیاء، ج‌۱، ص‌۱۰۳.
  119. الکافی، ج‌۱، ص‌۲۸۶؛ البیان، ص‌۲۳۱.
  120. انوار الهدایه، ص‌۲۴۳ ـ ۲۴۷.
  121. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.
  122. تاریخ قرآن، ص‌۲۸؛ صیانة القرآن عن التحریف، ص‌۲۱۴؛ دبستان مذاهب، ص‌۲۴۶ ـ ۲۴۷.
  123. نک: الخطوط العریضه، ص‌۱۳؛ اصول مذهب الشیعه، ج‌۱، ص‌۲۵۷.
  124. مذاهب التفسیر الاسلامی، ص‌۲۹۴ ـ ۲۹۵.
  125. فصل الخطاب، ص‌۱۵۷.
  126. دبستان مذاهب، ج‌۱، ص‌۲۴۴ و ۲۴۷.
  127. روح‌المعانی، ج‌۱، ص‌۴۴؛ فصل الخطاب، ص‌۱۵۷.
  128. متشابه القرآن و مختلفه، ج‌۲، ص‌۷۷؛ و نیزنک: سلامة القرآن من التحریف، ص‌۳۹۸ ـ ۳۹۹.
  129. The Moslem World, ۱۱۱ , pp. ۲۳۱ - ۲۳۴.
  130. Ibid, P۲۲۹.
  131. اعیان الشیعه، ج‌۹، ص‌۱۸۵؛ الذریعه، ج‌۴، ص‌۲۶.
  132. تذکرة الائمه، ص‌۱۹ ـ ۲۰.
  133. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص۳۰۲ - ۳۳۵.