خزیمة بن ثابت انصاری در رجال و تراجم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

خزیمة بن ثابت از صحابه و پیشگامان در اسلام بود. او در تمام جنگ‌های صدر اسلام حاضر بود و در روز فتح مکه پرچم‌دار قبیله بنی خطمه بود. منزلت و عدالت او نزد پیامبر اکرم (ص) آنقدر بود که شهادت دادن او در محکمه را به منزله شهادت دو مرد قرار داد و لذا به "ذو الشهادتین" مشهور شد. او از جمله کسانی بود که خلافت را حق امام علی (ع) می‌دانست و در این راه هیچگاه سستی به دل راه نداد و در جنگ جمل و صفین در کنار امیرالمؤمنین (ع) بود تا اینکه در جنگ صفین به شهادت رسید.

مقدمه

خزیمه فرزند "ثابت بن فتکه بن ثعلبه" از خاندان بنی خطمه از قبیله اوس انصاری و لقبش ذوالشهادتین است که رسول خدا (ص) این لقب را به او دادند و شهادت او را به جای دو شهادت قبول کردند[۱]. او از اصحاب جلیل‌القدر پیامبر اسلام (ص) و کنیه‌اش ابوعماره است که در جنگ‌های بدر، احد و سایر غزوه‌ها در رکاب پیامبر (ص) شرکت جست و در روز فتح مکه پرچم‌دار بنی خطمه بود. او هم در جاهلیت و هم در اسلام از اشراف و بزرگان طایفه اوس و از شعرا و راویان حدیث و از مشاهیر تهور، غیرت و شهامت در میان این قبیله قدرت‌مند محسوب می‌شد[۲].

خزیمه در میان اصحاب رسول خدا (ص) از معدود کسانی است که راه پیامبر (ص) را پس از رحلتش پویید و از سیره و سنت، و راه و رسم نبوی عدول نکرد و هرگز دچار تغییر و تبدل و لغزش و انحراف فکری نگردید و بر ایمان و اعتقاد راسخ نسبت به ولایت امیرمؤمنان (ع) باقی ماند، لذا در جنگ جمل و صفین شرکت کرد و پس از شهادت عمار یاسر دست به شمشیر برد و جنگ دلاورانه‌ای کرد تا به دست لشکریان معاویه در سال ۳۷ هجری به شهادت رسید[۳].[۴]

ایمان راسخ خزیمه به امیرمؤمنان (ع)

خزیمه پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)؛ علی (ع) را برای اداره امور مسلمانان و نیابت از رسول خدا (ص) بر ابوبکر مقدم می‌داشت و با ابوبکر به مخالفت برخاست. زید بن وهب نقل می‌کند: "دوازده نفر از چهره‌های برجسته مهاجر و انصار، خلافت ابوبکر را انکار نمودند، و بر ضرورت انتقال امر خلافت به علی (ع) تأکید کردند. از مهاجرین: مقداد بن اسود، عمار یاسر، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، بریده اسلمی، عبدالله بن مسعود، خالد بن سعید و [[ابی بن کعب] و از انصار: خزیمة بن ثابت، سهل بن حنیف، ابوایوب انصاری، و أبو الهیثم بن تیهان بودند". این دوازده نفر از مهاجرین و انصار که از مشاهیر اصحاب پیامبر و از درخشان‌ترین چهره‌های علم و فضیلت و تقوا و شجاعت و سابقین در اسلام بودند، به نحوی تصدی مسند جانشینی پیامبر توسط ابوبکر را محکوم کردند که نزدیک بود پایه حکومت ابوبکر را درهم بشکنند و آنان در مقام اعتراض روز جمعه‌ای کنار منبر ابوبکر هر کدام سخن گفتند؛ هشتمین نفری که برخاست و به عنوان اعتراض سخن گفت خزیمة بن ثابت بود که خطاب به ابوبکر گفت: "ای ابابکر! آیا نمی‌دانی که رسول خدا (ص) شهادت مرا به جای دو نفر پذیرفت و کسی را در این فضیلت با من شریک نکرد؟" ابوبکر گفت: آری می‌دانم. خزیمه گفت: باید بگویم که: خدا را شاهد می‌گیرم که از رسول خدا (ص) شنیدم، می‌فرمود: "اهل بیت من فرق گذارنده بین حق و باطل‌اند، آنان ائمه و پیشوایانی هستند که بایستی به ایشان اقتدا کرد.[۵]

و طبق نقل دیگری در آخر سخن چنین گفت: خدا را شاهد می‌گیرم که پیامبر خدا (ص) فرمود: "بعد از من، علی امام و پیشوای شماست"[۶].

خزیمه بر اساس همین اعتقاد و ایمانی که به امیرالمؤمنین (ع) و خلافت و ولایت او داشت هیچ گاه در اعتقاد و ایمان خود سستی به دل راه نداد و در این راه استوار و پا برجا باقی ماند و لذا در همان روز نخست که مردم پس از قتل عثمان با حضرتش بیعت کردند او نیز با حضرت بیعت کرد که تا پای جان از کیان خلافتش دفاع نماید[۷]. از این‌رو، او در هر فرصت و موقعیتی بر این عقیده پای فشرد و ولایت آن حضرت را تقویت کرد.

در رجال کشی و کتب دیگر آمده است: روزی امیرالمؤمنین (ع) از دارالاماره کوفه خارج شد در این هنگام جمعی از افراد به پیشواز حضرت آمدند و سلام کردند. حضرت جواب سلام آنان را داد و فرمود: "در میان شما چه کسانی از اصحاب پیامبر (ص) هستند" ـ و سپس از آنها راجع به شنیدن حدیث غدیر خم شهادت‌ طلبید ـ عده‌ای از جمله خزیمة بن ثابت، ابوایوب انصاری، خالد بن زید، قیس بن سعد بن عباده، عبدالله بن بدیل بن ورقاء برخاستند و شهات دادند که در روز غدیر از زبان مبارک پیامبر (ص) شنیده‌اند که فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ»، "هرکس که من مولای اویم، پس از من علی مولای اوست". در میان این جمع کثیر، براء بن عازب و انس بن مالک نیز حضور داشتند اما آن دو، شهادت به حدیث غدیر ندادند و مورد نفرین حضرت قرار گرفتند[۸].

خزیمه نه تنها با رفتار و کردارش از حقانیت علی (ع) دفاع می‌کرد، بلکه چون شاعری خوش قریحه و پر ذوق بود، در مدح امیرمؤمنان (ع) اشعار بسیار جالبی سروده است[۹].

از حاکم نیشابوری از اسود بن یزید نخعی نقل شده: موقعی که مردم مدینه با امیرالمؤمنین (ع) که روی منبر پیامبر (ص) بود، بیعت کردند خزیمة بن ثابت در حالی که در برابر آن حضرت ایستاده بود این اشعار را سرود (دو بیت آن اشعار این است): وقتی که با علی بیعت کردیم، او ما را از همه فتنه‌هایی که از آن هراس داریم، کفایت می‌کند. او را از همه مردم به مردم سزاوارتر یافتیم و به کتاب خدا و سنت‌های رسول الله آشناتر بود.[۱۰].[۱۱]

حضور در جنگ جمل و صفین

ابن اثیر می‌نویسد: خزیمة بن ثابت انصاری معروف به ذو الشهادتین، این شخصیت بزرگوار، که در واقعه تاریخی فتح مکه پرچمدار سپاه پیامبر اسلام (ص) بود، در دو جنگ جمل و صفین در رکاب امیر مؤمنان (ع) حضور یافت و در صفین به شهادت رسید[۱۲].

در جنگ جمل: مسعودی در مروج الذهب در بخش حوادث مربوط به جنگ جمل می‌نویسد: از میان مردم مدینه گروهی از انصار از جمله صحابی معروف خزیمة بن ثابت ذوالشهادتین به علی (ع) ملحق شدند. سپس از منذر بن جارود نقل می‌کند که گفت: موقعی که امیرمؤمنان (ع) وارد بصره شد، در محلی به نام زاویه استقرار یافت. من نزد او رفتم و نگاه کردم که موکب و گروهی از سواره‌نظام سپاه در قالب حدود هزار نفر نیرو وارد شدند که پیشاپیش آنان سوارکاری بود که عمامه به سر، لباس سفید بر تن و شمشیری به کمر بسته و کمانی به شانه انداخته بود و در حالی که پرچمی در دست داشت، بر مرکبی بور سوار بود که دیدن او مرا به تعجب واداشت، لذا پرسیدم: این شخصیت با هیبت و شوکت کیست؟ گفتند: این خزیمة بن ثابت انصاری صحابی رسول خدا معروف (ص) به ذو الشهادتین است[۱۳].

در صفین: ابن ابی لیلی می‌گوید: زمانی که من در صفین سرگرم جنگ بودم مردی را دیدم که روی خود را پوشانده بود و چهره‌اش را در نقاب پنهان نموده به طوری که فقط سفیدی کناره‌های ریش او پیدا بود و با شدت هر چه تمام‌تر می‌جنگید. به وی گفتم: ای پیرمرد، آیا با مسلمانان می‌جنگی؟[۱۴] در این لحظه نقاب از چهره برداشت و به من گفت: آری من خزیمة بن ثابتم و خود از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: "هرکس با علی از در جنگ و قتال وارد شد، تو هم علیه او وارد جنگ شو و با او پیکار نما"[۱۵]. خزیمه با اعتقادی راسخ در رکاب علی (ع) با شامیان می‌جنگید و جنگ با آنها را جنگ با غیر مسلمان می‌پنداشت[۱۶].

شهادت در صفین

در سپاه امیرالمؤمنین (ع) در جنگ صفین بسیاری از اصحاب رسول خدا (ص) به شهادت رسیدند که بهترین دلیل بر حقانیت آن حضرت و باطل بودن معاویه بود، از جمله آنان خزیمة بن ثابت و عمار یاسر دو صحابی جلیل‌القدر رسول خدا (ص) بودند. ذهبی می‌نویسد: خزیمة بن ثابت از یاران پیامبر خدا (ص) و از جنگجویان غزوه بدر و احد از سرداران سپاه حضرت علی (ع) در صفین بود و در همان جنگ به شهادت رسید[۱۷].

ابن ابی الحدید و دیگران از محمد بن عمارة بن خزیمة (نوه خزیمه) نقل می‌کنند: خزیمه همواره می‌گفت: خودم از رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمود: "عمار را گروه ستم‌گر خواهد کشت"[۱۸]. وقتی خبر شهادت عمار در جنگ صفین منتشر شد، جدم خزیمه برخاست و شمشیرش را به آرامی از غلاف بیرون کشید و روانه میدان نبرد شد و آنقدر به پیکار با شامیان ادامه داد تا اینکه خود وی نیز چون عمار یاسر به دست سپاهیان معاویه به شهادت رسید[۱۹].[۲۰]

سخنان اندوهبار امام (ع) در فراق خزیمه

شهادت خزیمه در صفین و فراق او هیچ گاه از خاطر حضرت علی (ع) نمی‌رفت، امام در فراق او می‌سوخت و اشک و اندوه می‌ریخت. نوف بکالی می‌گوید: موقعی که امام (ع) پس از پایان جنگ صفین به کوفه آمد روزی روی سنگ‌هایی که جعدة بن هبیره برایش نصب کرده بود، ایستاد و خطبه‌ای برای مردم کوفه ایراد نمود، مرحوم سید رضی آن خطبه را در نهج البلاغه آورده که حضرت در ابتدا به سپاس و حمد پروردگار و تنزیه باری تعالی پرداخت و به دنبال آن مردم را به تقوا و پرهیزکاری سفارش نمود و سپس درباره شخصیت والا مقام حضرت مهدی (ع) مطالبی را بیان کرد و سرانجام در غم از دست دادن یاران باوفا و همراهان فداکارش چون عمار، ابن التهیان، ذو الشهادتین (خزیمة بن ثابت) و... اظهار تأسف و تأثر نمود و با دلی اندوهگین و چشمانی گریان فرمود: "کجایند برادران من؟ همان‌هایی که سواره به راه می‌افتادند، و در راه حق قدم برمی‌داشتند، کجاست عمار؟ کجاست ابن التیهان؟ کجاست ذوالشهادتین؟ و کجایند آنان از برادرانشان که پیمان بر جانبازی بستند و سرهای آنان برای ستم‌گران فرستاده شد؟"[۲۱]

سپس امام (ع) دست به محاسن شریف خود زد و مدتی بس طولانی گریست، بعد مطالبی در عظمت و شخصیت این عزیزان فرمود و در فراقشان سوخت و اشک ماتم ریخت[۲۲].

با توجه به مطالبی که گفته شد، هیچ تردیدی نمی‌ماند که شهادت ذوالشهادتین در رکاب امیر مؤمنان (ع) و در جنگ صفین از اسناد قطعی حقانیت آن حضرت و بطلان معاویه و یارانش بود[۲۳].

منابع

پانویس

  1. چرا به او ذوالشهادتین می‌گویند و شهادت او به جای دو شاهد قبول می‌کردند این است که: عربی، یک اسب به پیامبر (ص) فروخت ولی چون اسب خوبی بود او را تحریک کردند که برو بگو نفروختم و اسبت را بگیر خیلی بیشتر در بازار می‌خرند. مرد عرب آمد و به دروغ گفت: من اسب را به شما نفروختم، خزیمه آنجا شهادت داد که من شاهد بودم، تو اسب را فروختی، مرد عرب گفت وقتی اسب را فروختم کسی نبود. پیامبر از خزیمه پرسید، کیف شهدت بهذا؟ خزیمه گفت: پدر و مادرم به فدایت، شما از خدا و آسمان‌ها خبر میدهی ما قبول می‌کنیم، آیا از این قیمت معامله و انجام آن خبر میدهی ما قبول نکنیم. پیامبر (ص) شهادت او را به جای دو شاهد قرار داد، و از آن به بعد به ذوالشهادتین معروف شد. ر.ک: بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۴۱؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۱۴ و الاصابه، ج۲، ص۲۷۸.
  2. ر.ک: اسد الغابه، ج۲، ص۱۱۴؛ الاصابه، ج۲، ص۲۷۸؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۰۸؛ طبقات الکبری ج۴، ص۳۷۸؛ سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۱۱۲ و معرفة الصحابه، ج۲، ص۱۷۴.
  3. ر.ک: رجال کشی، ص۵۲؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۰۹؛ تهذیب التهذیب، ج۲ و، ۱۷۶ ص۵۵۷.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی ج۱، ص۴۸۷-۴۸۸.
  5. يا أبابكر، ألست تعلم أن رسول الله (ص) قبل شهادتي وحدي، ولم يرد معي غیري؟ر.ک: خصال صدوق، ج۲، باب اثنی عشر، ص۴۶۴.
  6. بحارالانوار، ج۲۸،ص ۲۱۸.
  7. الجمل، ص۱۰۵.
  8. رجال کشی، ص۴۵، ش۹۵ و بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۱۳ (در ترجمه هر کدام از این دو نفر در همین اثر توضیحاتی داده شده مراجعه شود).
  9. ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۴۵ و ۱۴۶ و ج۱۳، ص۲۳۱ و اعیان الشیعه، ج۶ ص۳۱۹.
  10. إذا نحن بایعنا علی فحسبنا أبو حسن مما نخاف من الفتن وجدناه أولی الناس بالناس أنه أطب قریش بالکتاب و السنن؛ اعیان الشیعة، ج۶، ص۳۱۹.
  11. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی ج۱، ص۴۸۸-۴۹۰.
  12. اسد الغابه، ج۲، ص۱۱۴.
  13. مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۸ و شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۴۵.
  14. مقصود ابن ابی لیلی این بوده که چرا با شامیان که مسلمانند می‌جنگی؟.
  15. «قاتل مع علي جميع من يقاتله»؛ اعیان الشیعه، ج۶، ص۳۱۹.
  16. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی ج۱، ص۴۹۰-۴۹۲.
  17. سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۲.
  18. «تَقْتُلُ عَمَّاراً الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ»
  19. شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۰۹؛ اسد الغابه، ج۲، ص۲۸۰؛ معرفه الصحابه، ج۲، ص۲۸۰؛ ص۱۷۵ و وقعة صفین، ص۳۶۳.
  20. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی ج۱، ص۴۹۲.
  21. «أَيْنَ إِخْوَانِيَ اَلَّذِينَ رَكِبُوا اَلطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى اَلْحَقِّ؟ أَيْنَ عَمَّارٌ؟ وَ أَيْنَ اِبْنُ اَلتَّيِّهَانِ؟ وَ أَيْنَ ذُو اَلشَّهَادَتَيْنِ؟ وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ اَلَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى اَلْمَنِيَّةِ، وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى اَلْفَجَرَةِ؟»
  22. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲.
  23. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی ج۱، ص۴۹۲-۴۹۳.