سیره فرهنگی معصومان درباره آداب سؤال کردن چه بوده است؟ (پرسش)
سیره فرهنگی معصومان درباره آداب سؤال کردن چه بوده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره فرهنگی معصومان |
مدخل اصلی | پرسشگری در سیره معصوم |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
سیره فرهنگی معصومان درباره آداب سؤال کردن چه بوده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره فرهنگی معصومان است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره فرهنگی معصومان مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ذاکری در کتاب «سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه» در اینباره گفته است:
- «پرسش برای فهم و یادگیری: هدف اصلی از پرسش رسیدن به پاسخ صحیح و فهم مسائل است؛ در این صورت است که جامعه به حق میرسد و علم رشد پیدا میکند و مشکلات به درستی حل میشود. تعدادی از آیات قرآن برای پاسخ به پرسشها نازل شده است. اصحاب رسول خدا (ص) نیز پرسشهای متعددی از رسول خدا (ص) داشتند. با گسترش اسلام پرسشهای جدید نیز مطرح میشد که به آنها پاسخ داده میشد و پاسخها برای حل مشکلات بود. امیرالمؤمنین (ع) میفرمود: از من بپرسید، پیش از آنکه مرا از دست دهید. ایشان به سینهاش اشاره میکرد و میفرمود اینجا علم فراوانی است که اگر دریافتکنندهای برای آن بیابم[۱]. در سیره پیامبر (ص) آمده است که وقتی از آن حضرت سؤالی میپرسیدند، چه برای آموزش و فراگیری و چه برای در تنگنا قراردادن، میفرمود: نمیدانم و منتظر وحی و نزول فرشته میماند[۲]. معصومان به بسیاری از پرسشهای افراد پاسخ دادهاند و نمونههای فراوانی دراین باره وجود دارد.
یک بار علی (ع) فرمود: تحت جوانح من علم فراوانی است، پس از من سؤال کنید؛ ابن کواء از آیات اولیه سوره ذاریات پرسید و حضرت به وی پاسخ داد تا اینکه حضرت فرمود: «وَيلَكَ سَلْ تَفَقُّهاً وَ لا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً وَيْلَكَ سَلْ عَمَّا يَعْنِيكَ وَ دَعْ مَا لاَ يَعْنِيكَ»[۳]. ابن کواء گفت: به خدا سوگند آنچه به دردم میخورد میپرسم. حضرت به سؤالات وی پاسخ داد. پرسید: مجره چیست؟ حضرت سخن خود را تکرار فرمود: وای بر تو، برای فهم بپرس نه برای گیرانداختن؛ وای بر تو، از چیزی بپرس که به دردت آید. ابن کواء همان پاسخ بلی را داد و حضرت به پرسش هایش پاسخ داد[۴]. دانشجویانی که در کلاس درس پرسشهایی را از استاد خود میپرسند، سؤالهایشان بیشتر برای فهم و یادگیری است. بسیاری از پرسشهایی که از امامان شده، برای فهم دین و آگاهی از نظر آنان راجع به مسائل دینی بوده که حجم زیادی از احادیث را در بر میگیرد. گاه نیز خود امامان موضوعی را با طرح پرسش بیان میکردند.
- پرسش برای امتحان: پرسش برای امتحان وقتی است که پرسشگر از توان علمی و مهارت پرسش شونده آگاه نباشد و سطح علمی او را نداند یا در آن تردید داشته باشد؛ مثلاً در موضوع بحث ما، شخصی درباره ادعای معصوم مبنی بر امامت یا پیامبری تردید داشته باشد یا مدعیان متعدد باشند و شناخت فرد شایسته از طریق پرسش میسر باشد. روایات زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه امام باید اعلم مردم باشد؛ درنتیجه برای تشخیص این اعلمیت و رسیدن به امام حقیقی، نیاز است پرسشهایی را از باب امتحان مطرح کنند.
- پرسش برای آگاهی، نه گیرانداختن: به طور معمول پرسش از افراد برای یادگیری و فهم است؛ اما گاهی هم پرسش برای گیرانداختن و خجل کردن افراد است. این نوع پرسشها مورد نهی شریعت قرار گرفته است. در روایات افراد از منظر هدفشان از پرسش به دو دسته تقسیم شدهاند؛ گروهی که پرسشگر و سائل خوانده میشوند و گروهی که برای ایجاد مشکل و آبروریزی از افراد سؤال میکنند؛ به تعبیر دیگر روایات کسانی که برای تفقّه و دستیابی به دانایی میپرسند و کسانی که هدف دیگری دارند که از آن به «تعنت» تعبیر شده است. تعنت از «عنت» است؛ یعنی شخصی را به زحمت انداختن که همان گیرانداختن و خجل کردن است. در مواردی که امکان طرح پرسش با هدف غیرمنطقی وجود داشته، پیامبر (ص) و امامان افراد را از آن نهی کرده و اینگونه سؤال کردنها را کاری ناپسند و نادرست دانستهاند. به چند نمونه که سیره محسوب میشوند، اشاره میکنیم: مردی از امام صادق (ع) از طعم آب سؤال کرد. حضرت فرمود: «سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً طَعْمُ الْمَاءِ طَعْمُ الْحَيَاةِ»[۵]. این عبارت در موارد دیگر نیز از سوی معصومان تکرار شده است. پیامبر (ص) در گفتگوی با عبدالله بن سلام یهودی به وی فرمود: ای فرزند سلام، آیا برای پرسش نزدم آمدهای یا برای تعنت و گیر انداختن؟ وی پاسخ داد: برای پرسش آمدهام. حضرت پرسید: برای رسیدن به هدایت و حق آمدهای یا برای ضلالت و گمراهی؟ گفت: برای هدایت. حضرت فرمود: اکنون بپرس از آنچه میخواهی؛ آن گاه حضرت به سؤالات وی پاسخ داد[۶]. این شیوه برخورد پیامبر (ص) نشان میدهد که لازم نیست انسان به هر سؤالی پاسخ دهد؛ بلکه باید ببیند پرسشگر چه هدفی را دنبال میکند و متناسب با آن تصمیم بگیرد.
وقتی مردی از امیر مؤمنان (ع) از مشکلی پرسید، حضرت فرمود: برای فهم بپرس نه برای گیرانداختن؛ زیرا نادان دانش آموز شبیه دانشمند است و عالمی که دیگران را به زحمت بیندازد، مانند جاهلِ ناتوان است[۷]. امام بیان میکند که هر دانش آموزی لازم است برای فهم و درک مسائل سؤال مطرح کند. حضرت علی (ع) در مسجد جامع کوفه به مردی شامی هم این نکته را یادآوری کرد و سپس به پرسشهای وی پاسخ داد[۸]. در جلسهای که جمعی از یهود در محضر امام صادق (ع) بودند و پرسشهایی داشتند. حضرت از فرزندش موسی خواست به سؤالات آنان پاسخ دهد. موسی بن جعفر اولین نکتهای که مطرح کرد، این بود که «سَلُونِي تَفَقُّهاً وَ دَعُوا الْعَنَتَ»[۹].
- خوب و درست پرسیدن: افزون بر اینکه پرسش باید برای یادگیری و آگاهی باشد، نه گیرانداختن و مچگیری و درماندگی طرف مقابل و خجل نمودن وی، باید سؤالات به اندازه و حساب شده و دقیق و بدون ابهام باشد تا پاسخدهنده بتواند به آنها پاسخ مناسب دهد؛ به همین علت است که جزو سخنان مکرر امیرالمؤمنین (ع) این بود که از حقوق دانشمند این است که از او زیاد پرسش نشود[۱۰]. امام باقر (ع) فرمود که پیامبر (ص) از قیل و قال و از بین بردن مال و پرسش زیاد نهی کرده است؛ پرسیدند شاهد آن از قرآن چیست. حضرت برای هر از یک از این موارد آیهای بیان کرد و دربارۀ نهی از پرسش زیاد آورد: ﴿لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ﴾[۱۱][۱۲] و درباره دقت در پرسش فرمود: «حُسْنُ السُّؤَالِ نِصْفُ الْعِلْمِ»[۱۳][۱۴].
- احترام به پرسشگر: هر کس با هر عقیده و تفکر و از هر طایفه و قبیلهای که سؤالی را مطرح میکند، باید مورد احترام قرار گیرد و در هنگام دادن پاسخ به او توهین نشود؛ این سیرهای است که ما در رفتار و منش معصومان میبینیم. آنان با همه با احترام و تکریم برخورد میکردند؛ چه مسلمان چه غیرمسلمان و حتی دهری و زندیق. احترام به پرسشگر و رعایت احترام و انصاف کاری بسیار پسندیده است؛ به گونهای که امام صادق (ع) با دهری مسلکان هم که اعتقادی به خدا نداشتند، با احترام برخورد میکرد[۱۵]. افراد زیادی از پیامبر (ص) پرسش کردهاند، از یهود و نصارا و مشرکان قریش؛ ولی حضرت به آنان بیحرمتی و بیتوجهی نکرد. جمعی از یهود از فلسفه و حکمت وضو[۱۶]، غسل جنابت[۱۷]، نمازهای پنجگانه[۱۸] و فلسفه روزه[۱۹] میپرسند و حضرت به آنان پاسخ میدهد.
این دقت در احترام به دیگران از آموزههای قرآنی است. امام هادی (ع) به نکته جالبی در آیه مباهله[۲۰] اشاره میکند و آن اینکه خداوند برای رعایت انصاف و احترام به طرف مقابل، از قول پیامبر (ص) نقل میکند که گفت «مباهله کنیم و لعنت خدا را بر قومی که دروغ میگوید قرار دهیم»[۲۱] و نفرمود «و لعنت خدا را بر شما (علیکم) قرار دهیم»؛ چون در این صورت مسیحیان حاضر به مباهله نمیشدند و آن را بیاحترامی به خود تلقی میکردند، با اینکه هم خدا و هم پیامبرش میدانستند که پیامبر (ص) بر حق است: «وَ لَكِنْ أَحَبَّ أَنْ يُنْصِفَ مِنْ نَفْسِهِ»[۲۲].
- رعایت نوبت در پاسخگویی: افزون بر رعایت انصاف و احترام، اگر در مجلس افراد متعددی پرسش داشتند، معصومان (ع) حقوق افراد را رعایت میکردند و کسی که زودتر آمده بود، در دریافت پاسخ مقدم بود. این نکته را میتوان در سیره پیامبر (ص) دید. امام محمدباقر (ع) میفرماید: مردی ثقفی و مردی انصاری نزد پیامبر (ص) آمدند. مرد ثقفی گفت: ای رسول خدا (ص)، پرسشی دارم. حضرت فرمود: برادر انصاریات بر تو پیشی گرفته است. مرد ثقفی گفت: ای رسول خدا (ص)، من عجله دارم، در حال سفر هستم. مرد انصاری گفت: ای رسول خدا (ص) من به او اجازه دادم. آن گاه پیامبر (ص) به مرد ثقفی فرمود: اکنون خواستی بپرس و خواستی من پاسخ میدهم[۲۳].
احنف بن قیس دیداری با امیرالمؤمنین (ع) داشت. قبل از طرح مشکل و پرسش او و شبث بن ربعی و عبدالله بن کواء اجازۀ ورد خواستند. حضرت به احنف فرمود: میتوانی به آنان اجازه ندهی؛ یعنی تو مقدم هستی و اکنون نوبت توست؛ ولی احنف اجازه داد و آنان آمدند[۲۴].
- رعایت حال پرسشگر: رعایت حال پرسشگر گاهی از لحاظ توجه به درک و فهم وی است که نباید به همه افراد یکگونه پاسخ داد و گاهی با توجه به وضعیت اجتماعی این نکته مورد توجه قرار میگیرد. ازآنجاکه امامان معصوم در زمان حکومتهای ستمگر خود و شیعیانشان در حال تقیه بودند، سعی میکردند در موارد خاص این نکته را رعایت کنند تا سبب ایجاد مشکل برای یاران خویش نشوند.
- تقیۀ امام: رعایت تقیه یکی از نکات مهمی است که در روایات امامان معصوم مورد توجه بوده است. رعایت تقیه گاهی برای حفظ حرمت و خون پرسشگر بوده تا مبادا دچار مشکل گردد؛ مانند آنچه ذکر شد. گاهی نیز برای جلوگیری از ایجاد مشکل برای پاسخدهنده و معصوم بوده است. این موضوعی است که در بررسی پاسخهای ائمه همیشه باید مورد توجه قرار گیرد که پاسخ آنان از باب تقیه نباشد. این تقیه گاهی از شخص پرسشگر است و گاهی از حکومت و زمانی از جمعی که در جلسه حضور دارند. امیرالمؤمنین (ع) در خطبهای حدود سی مورد را ذکر میکند که میخواسته اصلاح کند و برابر نظر پیامبر (ص) عمل نماید، اما ممکن نشده است[۲۵]. در زمان حکومت علی (ع) حاکم دیگری جز معاویه در شام نبوده، اما جو اجتماعی به گونهای بوده است که امام امکان اجرای دیدگاههای خود را از ترس مخالفت مردم نداشته که در همین خطبه نمونهای از این مخالفت درباره نماز تراویح آمده است.
امام صادق (ع) در پاسخ به یک پرسش در یک نشست، چند جواب متفاوت میدهد. ابو ایوب خزاز گوید: نزد امام صادق (ع) بودم که مردی آمد و از حضرت پرسید مردی زنش را سه طلاقه کرده. حضرت فرمود: زن از او جدا میشود؛ سپس مردی از اصحاب ما آمد و پرسید: مردی زنش را سه طلاقه کرده. فرمود: یک طلاق است. مرد سومی آمد و گفت: مردی زنش را سه طلاقه کرده؛ فرمود: طلاق نیست؛ آن گاه رو به من کرد و فرمود: نظرت چیست؟ گفتم: این چگونه ممکن است؟ فرمود: مرد اولی تصور میکرد کسی که زنش را سه طلاقه نماید، ازدواج با او حرام میشود و من بر این نظرم اگر برابر سنت پیامبر (ص) سه طلاق نماید، از او جدا میشود؛ اما در مورد دومی اگر در یک طهر زن سه طلاقه شود، یک طلاق محسوب میشود و سومی موردی بود که زنش را در غیرطهر سه طلاقه کرده که این طلاق باطل است[۲۶].
در مورد اول پرسشگر نظر فقهی عامه را میخواسته است. امام نیز بدون اینکه از او توضیح بخواهد، حکم طلاق را از نظر اهل سنت بیان کرده که دروغ نباشد و از فرد تقیه کرده و او نظر حضرت را برابر نظر اهل سنت تفسیر کرده است؛ اما دومی چون شیعه بوده است و میدانسته آنان شرط پاک بودن را در زمان طلاق رعایت مینمایند و تردید وی در یک یا سه طلاق بودن آن زن بوده، حضرت آن را یک طلاق میشمارد؛ اما سومی چون اطلاع داشته که شرط پاکی زن را مراعات نکرده که ممکن است آهسته به حضرت گفته باشد یا امام این مطلب بداند، امام طلاق را باطل اعلام کردند.
- ارجاع پاسخگویی به دیگران: ارجاع به دیگران یکی دیگر از روشهای پاسخگویی بوده است.
- ارجاع به امام بعدی: این ارجاعات متفاوت بوده است. گاهی امیر مؤمنان (ع) مشکلی علمی و قضایی را به فرزندش امام حسن (ع)[۲۷] یا امام حسین (ع)[۲۸] ارجاع میداد. امامان به فرزندان خود که امام بعدی بود (و به گونهای معرفی وی نیز محسوب میشد) ارجاع میدادند؛ مانند ارجاع امام صادق (ع) به پسرش موسی بن جعفر (ع)[۲۹].
- ارجاع به فقیه: روش امامان این بود که شیعیان را به دانشمندان شیعه ارجاع میدادند تا دچار سرگردانی نشوند و در حوادث و مسائل جدید بتوانند با دریافت مسائل از علما، راه درست را دریابند و اختلافات خود را حل کنند. امام صادق (ع) وقتی دربارۀ مسائل اختلافی سؤال میشود، شیعیان را به فقهایی که با اندیشه شیعه آشنا هستند، ارجاع میدهد، مانند آنچه در خبر عمر بن حنظله[۳۰] آمده است؛ همچنین مانند ارجاع به ابان بن تغلب[۳۱]، ابو بصیر[۳۲] و محمد بن مسلم[۳۳] یا تأیید امام رضا (ع) صلاحیت علمی یونس بن عبدالرحمان را برای پاسخگویی به پرسشهای دیگران[۳۴]. در موارد اندکی هم دیگران را به فقیهی غیرامامی ارجاع دادند. زمانی که اسماعیل بن فضل هاشمی از امام صادق (ع) درباره متعه میپرسد، حضرت وی را به عبدالملک بن جریح فقیه مکه ارجاع میدهد و میفرماید: از او بپرس؛ زیرا نزد وی دانش سودمندی دراین باره است[۳۵]. این خبر نشان میدهد در مواردی که ارجاع به دیگران برای پرسشگر سودمند بوده است، آنان را به اهل علم ارجاع میدادند.
- ارجاع به زن و همسر: امام صادق (ع) برای پاسخ درست به پرسشی فقهی، زنی را به همسرش حمیده ارجاع داد. این مطلب نشان میدهد زنان نیز در رشتهای که تخصص داشته باشند، میتوانند پاسخگوی مسائل شرعی دیگران باشند. عبدالرحمان بن حجاج گوید: ما مجاور خانه خدا بودیم؛ از امام صادق (ع) سؤالی پرسیدم؛ زیرا تصمیم داشتیم روز ترویه مُحرِم شویم. گفتم: نوزادی تازه متولد شده همراه ماست. حضرت فرمود: با مادرش نزد حمیده بروید و از او بپرسید چگونه بچه را محرم نمایید. همسرم نزد حمیده آمد و مسئله را پرسید. وی پاسخ داد: وقتی روز ترویه رسید، لباسهای بچه را از او جدا کن و غسلش ده؛ آنگونه که محرم بدون لباس میشود؛ سپس از جانب وی نیت احرام کنید و او را در مواقف قرار دهید. وقتی روز قربانی شد، از جانب وی رمی جمره عقبه نمایید و سرش را بتراشید؛ سپس او را به زیارت خانه ببرید و از خادم وی بخواهید او را دور خانه طواف دهد و همچنین بین صفا و مروه[۳۶].»[۳۷]
منبعشناسی جامع سیره فرهنگی معصومان
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، ص۴۹۶؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۰۵؛ همو، علل الشرائع، ص۴۰: «إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى».
- ↑ محمد بن جریر طبری شیعی المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب أبی طالب (ص)، ص۵۴۸: «وَ رَوَتِ الْأُمَّةُ أَنَّ النَّبِيَّ (ص) كَانَ يُسْأَلُ عَنِ الشَّيْءِ تَعَلُّماً أَوْ تَعَنُّتاً فَيَقُولُ: لَا عِلْمَ لِي [فِي] شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ، وَ يَنْتَظِرُ نُزُولَ الْمَلَائِكَةِ بِالْوَحْيِ».
- ↑ «وای بر تو، برای فهم بپرس، نه برای امتحان و ایجاد مشکل. وای بر تو، بپرس از آنچه به دردت میخورد و آنچه را سودمند نیست رها کن»
- ↑ ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (۱ج)، ص۱۰۳.
- ↑ «برای فهم بپرس و برای گیر انداختن مپرس. طعم آب همان طعم حیات و زندگی است»محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۸۱.
- ↑ شیخ مفید، الإختصاص، ص۴۳: «يَا ابْنَ سَلَامٍ، أَ جِئْتَنِي سَائِلًا أَوْ مُتَعَنِّتاً؟ قَالَ: بَلْ سَائِلًا يَا مُحَمَّدُ. قَالَ: عَلَى الضَّلَالَةِ أَمْ عَلَى الْهُدَى؟ قَالَ: بَلْ عَلَى الْهُدَى يَا مُحَمَّدُ. فَقَالَ النَّبِيُّ (ص): فَسَلْ عَمَّا تَشَاءُ».
- ↑ نهج البلاغه (تحقیق صبحی صالح)، ص۵۳۱: «سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيهٌ بِالْعَالِمِ وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ [الْمُتَعَنِّتَ] شَبِيهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ».
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرائع، ص۵۹۳؛ همو، عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۴۱؛ همو، الخصال، ص۲۰۹: «سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً».
- ↑ «برای فهم از من بپرسید و گیرانداختن و ایجاد مشکل را رها کنید»ابوالعباس عبدالله جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۳۱۷.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷: «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) يَقُولُ: إِنَّ مِنْ حَقِّ الْعَالِمِ أَنْ لَا تُكْثِرَ عَلَيْهِ السُّؤَالَ».
- ↑ «از چیزهایی مپرسید که چون برای شما آشکار گردانند به اندوهتان میافکند» سوره مائده، آیه ۱۰۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۰ و ج۵، ص۳۰۰-۳۰۱: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص): نَهَى عَنِ الْقِيلِ وَ الْقَالِ وَ فَسَادِ الْمَالِ وَ كَثْرَةِ السُّؤَالِ».
- ↑ «خوب پرسیدن نیمی از دانش است»: «هست نیمی ز علم حُسن سؤال *** باش نیکوسؤال در هر حال»محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد، ج۲، ص۱۸۹؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۵۶.
- ↑ محمد بن سلامه قضاعی، شرح فارسی شهاب الأخبار، ص۱۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۷۲، به بعد.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۵۵؛ همو، علل الشرائع، ص۲۸۰.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۷۵؛ همو، علل الشرائع، ص۲۸۲.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۱۱.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۷۴.
- ↑ ر.ک: شیخ مفید، الإختصاص، ص۱۱۳– ۱۱۵؛ همو، الارشاد، ج۱، ص۱۶۷؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۱۸.
- ↑ ﴿فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ «ولی پیامبر (ص) دوست داشت از جانب خود انصاف را در نظر بگیرد»ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۷۸؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ص۱۲۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۶۱؛ احمد بن محمد اشعری، النوادر، ص۱۳۹.
- ↑ ابن ابی زینب نعمانی، الغیبه، ص۳۱۲؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۲، ص۲۴۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۵۹.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۸، ص۵۴.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۵، ص۳۵۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۴۴.
- ↑ ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۳۱۷.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۷؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۰۱.
- ↑ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۳۳۱؛ احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۱۳؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۴۷: «عَنْ مُسْلِمِ بْنِ أَبِي حَيَّةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي خِدْمَتِهِ، فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أُفَارِقَهُ وَدَّعْتُهُ وَ قُلْتُ: أُحِبُّ أَنْ تُزَوِّدَنِي؟ فَقَالَ: ائْتِ أَبَانَ بْنَ تَغْلِبَ فَإِنَّهُ قَدْ سَمِعَ مِنِّي حَدِيثاً كَثِيراً فَمَا رَوَاهُ لَكَ فَارْوِهِ عَنِّي».
- ↑ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۱۷۱؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۴۲: «شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): رُبَّمَا احْتَجْنَا أَنْ نَسْأَلَ عَنِ الشَّيْءِ فَمَنْ نَسْأَلُ؟ قَالَ: عَلَيْكَ بِالْأَسَدِيِّ يَعْنِي أَبَا بَصِيرٍ».
- ↑ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۱۶۱؛ شیخ مفید، الإختصاص، ص۲۰۱؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۴۴: «عَبْدُ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): إِنَّهُ لَيْسَ كُلَّ سَاعَةٍ أَلْقَاكَ وَ لَا يُمْكِنُ الْقُدُومُ وَ يَجِيءُ الرَّجُلُ مِنْ أَصْحَابِنَا فَيَسْأَلُنِي وَ لَيْسَ عِنْدِي كُلُّ مَا يَسْأَلُنِي عَنْهُ؟ فَقَالَ: مَا يَمْنَعُكَ مِنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِيِّ- فَإِنَّهُ سَمِعَ مِنْ أَبِي وَ كَانَ عِنْدَهُ وَجِيهاً».
- ↑ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۴۹۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۴۷: «وَ حَدَّثَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ، بِذَلِكَ أَيْضاً، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع): جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنِّي لَا أَكَادُ أَصِلُ إِلَيْكَ أَسْأَلُكَ عَنْ كُلِّ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي، أَ فَيُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي؟ فَقَالَ: نَعَمْ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۴۵۱؛ احمد بن محمد اشعری، النوادر، ص۸۵.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۵، ص۴۱۰.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۸۹-۱۲۵.