مخالفان امام علی در معارف و سیره علوی
شیوه امام علی (ع) در مواجهه با مخالفان
این بخش از سیره امام علی (ع) از درسآموزترین بخشهای تاریخ سیاسی زندگی آن بزرگوار است. امیرمؤمنان در دوران کوتاه حکومت خویش با سه نبرد ویرانگر داخلی روبهرو شد و در برخورد با جنگافروزان، آداب اخلاقی را فرونگذاشت و به همه احکام فقهی مربوط به جنگ با اهل قبله پایبند بود[۱]. امام علی (ع) در برخورد با مخالفان خویش سه راهبرد اساسی داشت: گفتوگو؛ مدارا؛ برخورد قاطع. تلاش اولیه امیرمؤمنان، پاسخگویی به شبهات مخالفان بود و میکوشید راهی برای پایان بخشیدن مسالمتآمیز به نزاع و دشمنی بیابد. اگر از این راه نتیجه دلخواه به دست نمیآمد، با مخالفان خود، تا جایی که به امنیت و وحدت جامعه اسلامی آسیبی نمیرسید، مدارا، و از شدت و خشونت پرهیز میکرد. سرانجام اگر مخالفان دست به قیام مسلحانه میزدند و امنیت شهرها و راهها را به خطر میانداختند، نوبت به برخورد قاطعانه میرسید. البته امام در این مرحله نیز هیچگاه از ارشاد و راهنمایی دشمنان غفلت نمیکرد و در عمل نیز نشان میداد که همواره این سخن پیامبر اکرم (ص) را پیش چشمان خود دارد که در غزوه خیبر، خطاب به ایشان فرمود: «اگر خداوند یک تن را به دست تو هدایت کند، بهتر از هر چیزی است که خورشید بر آن میتابد»[۲].
گفتوگو
امیرمؤمنان با همه گروههای مخالف خود به گفتوگو میپرداخت و با بردباری و فروتنی دلایل آنان را میشنید. در روزهای آغاز خلافت، با برخی از کسانی که از بیعت با وی خودداری میکردند، گفتوگو کرد. اما آنان منطق روشن امام را با سخنانی اینچنین پاسخ میگفتند: «به من شمشیری بده که کافر را از مؤمن باز شناساند؛ زیرا [اگر با تو بیعت کنم و در جنگها همراه تو باشم] میترسم مؤمنی را بکشم و به آتش دوزخ بسوزم»[۳].
امیرالمؤمنین با طلحه و زبیر بارها گفتوگو کرد و برای هدایت آنان از هیچ کوششی دریغ نورزید؛ به گونهای که حتی به آنان پیشنهاد کرد بخشی از دارایی شخصی امیرالمؤمنین (ع) را از آن حضرت بگیرند و از زیادهخواهی و تصرف در اموال عمومی در گذرند. اما آنان همچنان برخواسته خود پای میفشردند و سهم بیشتری را از بیت المال میخواستند[۴].
طلحه و زبیر عدالت امام را تاب نیاوردند و سپاهی عظیم برای مبارزه با آن حضرت آراستند؛ اما امیرمؤمنان همچون گذشته به روشنگری خویش ادامه داد و با فرستادن نامهها و سفیران خود، از آنان خواست که دست از هواهای نفسانی خود بردارند و به عهد و پیمان نخستین خویش باز گردند[۵]. در گیرودار جنگ جمل نیز امام علی (ع) از ارشاد و راهنمایی دشمنان خویش دست نکشید و سرانجام با یادآوری حدیثی از رسول خدا (ص) زبیر را از ادامه جنگ منصرف کرد[۶].
امام در برخورد با معاویه نیز همین شیوه را در پیش گرفت و در چندین نامه، فضایل خویش را برشمرد و معاویه را به تقوای الهی و پرهیز از دنیاطلبی فرا خواند و از دنبال کردن چیزی که شایستگی آن را ندارد، برحذر داشت[۷]. معاویه در برابر منطق روشن و استوار امام به رجزخوانی پرداخت و برای تحقیر جایگاه امیرمؤمنان (ع) از هیچ تلاشی خودداری نکرد. گستاخی معاویه در این نامهها به جایی رسیده بود که ابن ابی الحدید آرزو میکند کاش کار امام علی بدان جا نمیکشید که معاویه خود را همسان او بپندارد و چنین نامههای وقیحانهای بنویسد[۸]. اما امیرمؤمنان، که جز به خشنودی خداوند نمیاندیشد، یاوهگویی معاویه را با موعظههای حکیمانه پاسخ میگوید و حتی تا اندکی پیش از آغاز نبرد نیز از ارشاد و هدایت معاویه ناامید نمیشود[۹].
امیرالمؤمنین علی (ع) با خوارج نیز بارها گفتوگو کرد و همه همت خود را برای به راه آوردن آنان به کار گرفت. گاه کسانی همچون عبدالله بن عباس و براء بن عازب را به سوی آنان میفرستاد و گاه خود با آنان سخن میگفت[۱۰]؛ چنان که درباره شعار اصلی خوارج «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ» فرمود: سخنی است حق که بدان باطلی را خواهند. آری حکم جز از آن خدا نیست، لکن اینان میگویند فرمانروایی را جز خدا روا نیست؛ حالی که مردم را حاکمی باید نیکوکردار یا تبهکار، تا در حکومت او مرد با ایمان کار خویش کند، و کافر بهره خود برد. تا آنگاه که وعده حق سر رسد و مدت هر دو در رسد[۱۱].
امام علی (ع) در سخنان خود، ضمن تشریح ماجرای حکمیت و خطای خوارج در این مسئله، از آنان خواست که از تفرقه و جدایی بپرهیزند؛ زیرا «آنکه از جمع مسلمانان به یک سو شود، بهره شیطان است؛ چنانکه گوسفند چون از گله دور ماند، نصیب گرگ بیابان است»[۱۲]. این سخنان سرانجام در گروهی از خوارج اثر کرد و آنان را به کنارهگیری از جماعت نهروانیان واداشت[۱۳].[۱۴]
مدارا
چنانکه گذشت، امام علی (ع) نخست مخالفان سیاسی خود را از راه مذاکره، نصیحت میکرد و اگر این شیوه کارگر نمیافتاد، راه مدارا و بردباری را پیشه میگرفت. برخی از یاران امام از وی میخواستند تا با کسانی که از بیعت با او روتافتهاند، با خشونت رفتار کند و دستکم آنان را زندانی کند[۱۵]؛ اما امام این نظر را نمیپسندید و به صراحت اعلام میداشت که هرکس تا زمانی که به رویارویی مسلحانه علیه حکومت اسلامی برنخیزد، در امان خواهد بود.
امام علی (ع) با آنکه از انگیزه طلحه و زبیر برای رفتن به مکه آگاه بود و میدانست جز جنگافروزی مقصود دیگری ندارند، با آنان مدارا کرد و در پاسخ به پیشنهاد ابن عباس که از وی میخواست تا آن دو را زندانی کند و از رفتن به مکه باز دارد، فرمود: آیا از من میخواهی که آغازگر ستم باشم... و بر اساس ظن و گمان به مجازات افراد بپردازم و پیش از انجام کار، مؤاخذه نمایم؟ هرگز! به خدا قسم از رفتار عادلانه... که خدا مرا بدان امر فرموده، روی نمیگردانم[۱۶].
آنگاه که خبر پیمانشکنی و سرکشی اصحاب جمل را شنید، فرمود: «تا زمانی که برای جامعه خطرساز نباشند، صبر خواهم کرد و اگر از دشمنی دست بردارند، از آنان در میگذرم»[۱۷].
امیر مؤمنان در برخورد با خوارج نیز به مدارا رفتار کرد و حلم و بردباری را به نهایت رساند. بارها هنگام ایراد خطبه با سخنان اعتراضآمیزی از این دست که «به حکمیت تن دادی و پستی را پذیرفتی، حکم جز خدا را نیست»[۱۸] روبهرو میگشت؛ اما پاسخ وی این بود که شما را از نماز گزاردن در مساجد باز نمیداریم و سهمیه بیت المالتان را قطع نمیکنیم و تا زمانی که دست به شمشیر نبردهاید، با شما نمیجنگیم[۱۹]. گاه در حالی که امام مشغول نماز بود، یکی از خوارج، این آیه از قرآن را میخواند: «به تو و به پیامبران پیش از تو وحی فرستادیم که اگر شرک ورزی، اعمالت تباه خواهد شد و از زیانکاران خواهی بود»[۲۰]. مقصود این بود که علی (ع) به دلیل پذیرش حکمیت کافر گردیده، از خواندن نماز بهرهای نمیبرد. امیرمؤمنان همه این آزارها را به جان میخرید و تا وقتی که کیان اسلام را در خطر نمیدید، شمشیر از نیام بیرون نمیکشید. روزی یکی از خوارج سخن حکیمانهای را از امام شنید و در حضور آن حضرت و یارانش گستاخانه گفت: «خدا این کافر را بکشد، چه دانش گسترده و عمیقی دارد!» اصحاب قصد جان او را کردند، اما امام فرمود: «آرام باشید، دشنام را دشنامی باید و یا بخشودن گناه شاید»[۲۱].[۲۲]
شدت و قاطعیت
هنگامی که مذاکره با مخالفان به جایی نرسید و برخورد مسالمتآمیز به سوء استفاده از آن انجامید، امام دست به شمشیر برد و با همان قاطعیتی که در نبردهای صدر اسلام از خود به نمایش گذاشته بود، به رویارویی با جنگافروزان پرداخت. نمونهای از این قاطعیت و دلیری در پاسخ امیرمؤمنان به معاویه آشکار است: گفتی که من و یارانم را پاسخی جز شمشیر نیست؛ راستی که خنداندی از پس آنکه اشک ریزاندی. کی پسران عبدالمطلب را دیدی که از پیش دشمنان پس روند و از شمشیر ترسانده شوند!... زودا کسی را که میجویی تو را جوید، و آن را که دور میپنداری به نزد تو راه پوید. من با لشکری از مهاجران و انصار و تابعین آنان که راهشان را به نیکویی پیمودند، به سوی تو میآیم؛ لشکری بسیار - و آراسته - و گرد آن به آسمان برخاسته. جامههای مرگ بر تن ایشان، و خوشترین دیدار برای آنان دیدار پروردگارشان. همراهشان فرزندان «بدریان» اند و شمشیرهای «هاشمیان» که میدانی در آن نبرد تیغ آن «رزم آوران» با برادر و دایی و جد و خاندان تو چه کرد و [ضرب دست آنان] از ستمکاران دور نیست [و امروزشان با دیروز یکی است][۲۳].[۲۴]
آداب اخلاقی در نبرد با مخالفان
امام علی (ع) حتی هنگامی که جز نبرد، راه دیگری پیش روی خود ندید، از رعایت آداب اخلاقی دست نکشید و فتوت و جوانمردی را فرو نگذاشت. در این جا نمونههایی از این آداب را از نظر میگذرانیم.
پرهیز از شروع جنگ
امام علی (ع) در هیچ میدانی آغازگر جنگ نبود[۲۵] و به سپاهیان خود میفرمود: «با آنان مجنگید، مگر به جنگ دست یازند؛ چراکه - سپاس خدا را - حجت با شما است، و رها کردنشان تا دست به پیکار گشایند، حجتی دیگر برای شما بر آنها است»[۲۶]. خودداری امام از آغاز نبرد، گاه گروهی از ناآگاهان را به گمانهای باطل میکشاند؛ به گونهای که دلیل این درنگ را ترس از مرگ یا تردید در جنگ میپنداشتند[۲۷]؛ غافل از آنکه امام در این واپسین لحظات نیز از هدایت دشمن ناامید نگشته و به بازگشت آنان چشم دوخته بود؛ چنانکه خود در جنگ صفین فرمود: اما گفته شما که این همه درنگ به خاطر ناخوش داشتن مرگ است، به خدا پروا ندارم که من به آستانه مرگ درآیم یا مرگ به سر وقت من آید. اما گفته شما که در جنگ با شامیان دو دل ماندهام، به خدا که یک روز جنگ را واپس نیفکندهام، جز آنکه امید داشتم گروهی به سوی من آیند، و به راه حق گرایند، و به نور هدایت من راه پیمایند. این مرا خوشتر است تا شامیان را بکشم و گمراه باشند، هرچند خود گردن گیرنده گناه باشند[۲۸].
هرچند صفآرایی در برابر امام و خلیفه مسلمین، خود، حجت را بر جنگافروزان تمام، و نبرد با آنان را موجه میکرد، امیرمؤمنان در میدان نبرد نیز از روشنگری دست نکشید و تا دشمن، خونی را جاری نمیساخت، فرمان مبارزه صادر نمیکرد.
برای نمونه، جنگ جمل پس از آن آغاز شد که یکی از لشکریان امیرالمؤمنین علی (ع) قرآنی را به دست گرفته، بیعت شکنان را به کتاب خدا فرا خواند و پاسخ دشمن به این سخنان، رهاکردن نیزههایی بود که از هر سو بر بدنش فرود آمد و به خونش درغلتاند[۲۹]. در جنگ نهروان نیز چندین بار یاران امام با یادآوری شروع تیراندازی از سوی دشمن، از آن حضرت خواستند که فرمان نبرد را صادر کند؛ اما امام همچنان از این کار خودداری میورزید تا آنگاه که یکی از یاران خویش را در خون خود غرقه دید[۳۰].[۳۱]
مصونیت پیامرسانان دشمن
امام علی (ع) از لشکریان خود میخواست تا به پیامرسانان دشمن آسیبی نرسانند و هرگاه بر کسی دست یافتند که خود را پیامرسان میخوانَد و در این ادعا صادق مینماید، او را به خود واگذارند تا پیغامش را برساند و به نزد یارانش بازگردد[۳۲].[۳۳]
خوشرفتاری با ناتوانان
در مکتب امیرمؤمنان، رفتار با دشمن در چارچوبی از مسائل اخلاقی قرار میگیرد؛ به گونهای که نمیتوان برای فرونشاندن کینههای درونی، کشته شدگان را مثله کرد و یا فراریان[۳۴] و زخمخوردگان را از پا در آورد.
اگر به خواست خدا شکست خوردند و گریختند، آن را که پشت کرده مکشید و کسی را که دفاع از خود نتواند آسیب برسانید، و زخم خورده را از پا در مَیارید. زنان را با زدن بر مینگیزانید؛ هرچند آبروی شما را بریزند یا امیرانتان را دشنام گویند[۳۵].
امام نه تنها با مجروحان دشمن بدرفتاری نمیکرد، بلکه به مداوای آنان همت میگماشت؛ چنانکه در جنگ با خوارج، چهل نفر از زخمخوردگان را برای مداوا به کوفه انتقال داد[۳۶]. بر اساس روایتی دیگر، آنان را ـ که تعدادشان به چهارصد نفر میرسید ـ به خانوادههاشان سپرد تا خود به مداواشان بپردازند[۳۷].[۳۸]
فتوت و جوانمردی
امیرمؤمنان (ع) برای از میان بردن دشمنان، هر شیوهای را روا نمیدانست و جز به نبرد جوانمردانه تن نمیداد. در جنگ صفین، ابتدا لشکریان معاویه به نهر آب دست یافتند و یاران امام را از نوشیدن آن باز داشتند. امام علی (ع) با خطابهای پرشور[۳۹]، لشکریان خود را به عقب راندن دشمن فرا خواند و ساعتهایی بعد به این مقصود دست یافت[۴۰]. معاویه که از مقابله به مثل امام نگران بود، از عمرو بن عاص در این باره نظرخواهی کرد. وی در پاسخ گفت: «به گمانم علی دست به چنین کاری نمیزند»[۴۱]. حقیقت نیز همین بود. برخی از یاران امام از ایشان خواستند تا آب را بر دشمن ببندد و با سلاح تشنگی، آنان را به هلاکت اندازد؛ اما امام در پاسخ فرمود: «من در این کار مقابله به مثل نمیکنم. راه ورودی را برای آنان بازگذارید. برندگی شمشیر برای نبرد با آنان کافی است»[۴۲].[۴۳]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۸۳؛ الشیخ المفید، الاختصاص، ص۹۵.
- ↑ «لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ بِكَ رَجُلًا وَاحِداً خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ»؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۴؛ المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۴۴۸.
- ↑ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۵۵۱-۵۵۲.
- ↑ مصنفات الشیخ المفید، ج۱، الجمل، ص۱۶۴-۱۶۵؛ الخوارزمی، الموفق بن احمد، المناقب، ص۱۷۸.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، نامه ۵۴؛ الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۷۰؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۴، ص۲۹۴؛ ابن اعثم، الفتوح، ص۴۱۹-۴۲۴.
- ↑ المسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۸۲؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۳، ص۵۰- ۵۲.
- ↑ ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۳۳؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۰۸-۱۱۰؛ المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۰۰.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۳۶.
- ↑ ر.ک: المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۸۷- ۱۸۸ و ۱۴۹ - ۱۵۱؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۳، ص۸۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۸۸؛ المسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۷.
- ↑ ر.ک: البیهقی، احمد، السنن الکبری، ج۸، ص۱۷۹؛ الشیخ الصدوق، التوحید، ص۲۲۵؛ الشیخ المفید، الارشاد، ج۱، ص۲۷۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۰۴-۴۰۵؛ الدینوری، احمد، الاخبار الطوال، ص۲۰۷-۲۰۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۴۰، ص۳۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷، ص۱۲۵.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۰۵- ۴۰۶؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴۶؛ تاریخ الطبری، ج۴، ص۶۴.
- ↑ یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۳۹.
- ↑ ر.ک: الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۴۳؛ ابوجعفر الاسکافی، محمد، المعیار والموازنه، ص۱۰۶.
- ↑ مصنفات الشیخ المفید، ج۱، الجمل، ص۱۶۶.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۶۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۲.
- ↑ المسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۶؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۲۸.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۹۸؛ ابن سلیمان الکوفی، محمد، مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ج۲، ص۳۴۱؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۲۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۰۹.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بیگمان کردارت از میان خواهد رفت و بیشک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵. رجوع کنید به: الشیخ الطوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۳۵ - ۳۶؛ الحاکم النیسابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵۸.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۰، ص۴۳۷.
- ↑ یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۴۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۸، ص۲۹۳-۲۹۴.
- ↑ یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۴۲.
- ↑ ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷۰؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۰۳- ۲۰۴؛ الدینوری، احمد، الاخبار الطوال، ص۲۱۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۸.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۱۴، ص۱۸۰.
- ↑ ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۳ – ۱۴؛ المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۴۴۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۵۵، ص۴۶.
- ↑ مصنفات الشیخ المفید، ج۱، الجمل، ص۳۳۹-۳۴۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۵۰؛ الخوارزمی، الموفق بن احمد، المناقب، ص۱۸۶.
- ↑ المسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۶.
- ↑ یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۴۳.
- ↑ ابوحنیفة المغربی، النعمان، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۶.
- ↑ یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۴۴.
- ↑ لزوم خودداری از کشتن فراریان در صورتی است که آنان پلهای پشت سر خود را خراب شده ببینند، و قصد بازگشت به جنگ نداشته باشند. ر.ک: الشیخ المفید، الاختصاص، ص۹۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۱۴، ص۲۸۰.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۲۴؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۴۸.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۴، ص۶۶.
- ↑ یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۴۵.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۵۱.
- ↑ الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۶۸؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۶۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵.
- ↑ الدینوری، احمد، الاخبارالطوال، ص۱۶۹؛ ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۰۶.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۴، و ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۵؛ المنقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۶۲.
- ↑ یوسفیان و شریفی، مقاله «امام علی و مخالفان»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۲۴۵.