مخالفان امام علی در معارف و سیره فاطمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

علت مخالفت با امیرالمؤمنین(ع) از نگاه فاطمه(س)

با توجه به شخصیت و خدمات ارزشمند امیرالمؤمنین(ع) در کنار رسول خدا(ص) و نیز سخنان پیامبر در معرفی آن حضرت، داستان مظلومیّت و خانه‌نشینی امیرالمؤمنین(ع) پس از رسول خدا(ص) برای دوست و دشمن این سؤال را ایجاد می‌نماید که چگونه مردمان آن روزگار، فضیلت‌ها و برتری‌های ایشان را نادیده انگاشتند و از پیشوایی ایشان سر باز زده و به رهبری دیگران گردن نهادند؟ پاسخ این سؤال نیازمند تتبع و دقت فراوان است که از رسالت این نوشتار خارج است و به تناسب موضوع، تنها به آنچه حضرت فاطمه(س) به عنوان یک فرد آگاه و حاضر در صحنه، پاسخ به این سؤال را بیان فرمودند، اشاره می‌شود:

کینه و حسادت به امیرالمؤمنین(ع)

فاطمه(س): «لَكِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِيَّةٌ وَ تِرَاتٌ أُحُدِيَّةٌ كَانَتْ عَلَيْهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ»[۱].

در اندیشه حضرت زهرا(س) یکی از عوامل برون‌رفت خلافت از دست امیرالمؤمنین(ع) و به خلافت رسیدن کسانی که با آن حضرت همطراز نبودند، سابقه جهادی و شمشیرزدن‌های آن حضرت در کنار پیامبر(ص) است؛ زیرا در زمان رسول خدا(ص)، هرگاه شیطان شاخ خود را بیرون می‌کرد و یا گروهی از مشرکان، زبان بغض و عداوت را می‌گشودند، پیامبر(ص) برادرش علی بن ابی‌طالب را برای مقابله و دفع آنها اعزام می‌نمود[۲]. با گسترش اسلام در زمان رسول خدا(ص)، بستگان و فرزندان بسیاری از همان مشرکانی که به‌دست امیرالمؤمنین(ع) کشته شده بودند، به زیر پرچم اسلام درآمدند. آنان آن حضرت را به عنوان قاتل پدران خود می‌دیدند و به فکر انتقام‌گیری از امیرالمؤمنین(ع) بودند.

حضرت فاطمه س در این زمینه می‌فرماید: در زمان پیامبر، در حالی که امیرالمؤمنین(ع) جهاد می‌نمود، شما در رفاه و آسایش به سر می‌بردید. در کمال امنیت در باغ‌های خود لمیده و پیوسته در انتظار آن بودید که حوادث بد و جریان‌های ناملایم شامل حال ما خاندان گردد[۳]. در گفتار دیگری، دختر پیامبر(ص) به همین کینه‌ها و حسادت‌ها به امیرالمؤمنین(ع) اشاره می‌نماید و می‌فرماید: وای به حالشان! چگونه خلافت را جابجا کردند و آن را از بنیانِ استوار کوه‌های ثابتِ خاندان رسالت، برگردانده و دور ساختند و از پایه‌های استوار نبوت و منزلگاه وحی و جبرئیل امین جدا کردند و آن کس (علی(ع)) را که در امر دنیا و دین ماهر و متخصّص بود، کنار زدند و از حقش محروم نمودند؟! آگاه باشید این کار زیانی است آشکار. این چه انتقامی است که از ابوالحسن گرفتند و با این کیفر، خون‌بهای خون‌های مشرکین را که به دست او ریخته شده بود، پرداختند! به خدا سوگند! (علی را) دستخوش انتقام و کینه‌توزی نساختند، مگر از ترس شمشیر برّانش که صاعقه‌وار بر فرق دشمنان خدا کوبیده بود و (نیز از ترس) گام‌های استوار و پولادینش که با وجود مشاهده سختی‌ها در چندقدمی خود، میدان نبرد را می‌لرزانید و با حمله‌های صف‌شکن خویش طومار حیات دشمن را در هم می‌پیچید و (از ترس) شدّت خشم و ستیزش که برای اجرای قانون حق و عدالت، پلنگ‌آسا از هیچ چیز نمی‌هراسید و آنقدر پایداری می‌کرد تا رضای خدا را به دست آورد[۴].

در واقعه‌ای دیگر، حضرت فاطمه زهرا(س)، ابوبکر و همفکرانش را مورد خطاب قرار می‌دهد و می‌فرماید: کینه و حسادت شما به امیرالمؤمنین(ع) آن‌گونه به جوش آمده بود که پس از رحلت رسول خدا(ص) نتوانستید آنقدر صبر کنید تا بحران و جوش این مصیبت فروکش کند و خروش آن، آرام گیرد. بلافاصله اقدام به دامن زدن و افروختن آتش کردید و شراره‌های فساد مردم را شعله‌ور ساختید و دعوت شیطان را اجابت نمودید و گمراه شدید. انوار دین مبین حقّ را خاموش و احکام و سنت‌های رسول خدا(ص) را ترک نمودید. شما به بهانه‌های واهی اهداف شوم خود را به اجرا گذاشتید و در واقع به اهل بیت پیامبر، خیانت و ستم نمودید و هر چه خواستید، کردید[۵].

هم‌چنین در موردی دیگر، فاطمه(س) به ریشه‌یابی کینه و حسادت به امیرالمؤمنین(ع) می‌پردازد و به امّ‌سلمه چنین می‌گوید: اساس این‌گونه برخوردهای خصمانه از کینه‌توزی‌های جنگ بدر و خونخواهی کشتگانشان در جنگ احد است که در درون قلب نفاق‌آمیز و اندیشه فتنه‌انگیزشان پنهان بود و تاکنون جرأت اظهار آن را نداشتند[۶].[۷]

پی‌جویی ریشه‌های سخنان فاطمه(س) در گفتار رسول خدا(ص)

فاطمه زهرا(س) یکی از عوامل خانه‌نشینی امیرالمؤمنین(ع) را جوشش کینه‌ها و حسادت دشمنان ذکر نموده است. رسول خدا(ص) نیز با شناختی که از یاران خود داشت، نیک می‌دانست ممکن است پس از ایشان دانه‌های چرکین قبیله‌خواهی و رسوب‌های ویرانگر دوره جاهلی تازه شود و نسبت به مسئله زمامداری، تنش‌هایی را به وجود آورد. وصایت و جانشینی آن حضرت مورد تاخت و تازهای بداندیشان و قدرت‌طلبان قرار گیرد؛ لذا محدثان و مورخان، سخنان هشداردهنده فراوانی را درباره نگرانی‌های آن حضرت نقل کرده‌اند. از جمله محمد بن سلیمان کوفی در مناقب آورده است: روزی پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «فَإِنَّكَ لَنْ تَرْجِعَ بَعْدِي كَافِراً وَ لَا ضَالًّا وَ أَمَّا الَّتِي أَخَافُهَا عَلَيْكَ فَغَدْرَةُ قُرَيْشٍ بِكَ بَعْدِي يَا عَلِيُّ»[۸]؛ یا علی! تو پس از من هرگز به سوی کفر و گمراهی برنمی‌گردی؛ اما تنها چیزی که نسبت به تو بیم دارم، آن است که قریش پس از من با تو از در نیرنگ و حیله در آید.

از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است که روزی رسول خدا(ص) بالای منبر رفت و درباره فضایل و برتری‌های علی(ع) خطبه‌ای ایراد فرمود:... هر کس علی را دوست بدارد؛ مرا دوست داشته است و هر کس او را دشمن دارد؛ مرا دشمن داشته است. هر کس او را یاری کند، مرا یاری کرده است. در پایان فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا لِمَا آمُرُكُمْ بِهِ وَ أَطِيعُوهُ فَإِنِّي أُخَوِّفُكُمْ عِقَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا»[۹].[۱۰]؛ ای مردم آن چه به شما فرمان دادم، بشنوید و فرمان برید. من شما را از عقاب پروردگار بیم می‌دهم. در آن روز که هر کس نتیجه کردار نیکویی را که به جا آورده، می‌یابد.

نیز آن حضرت گاهی درباره رهبری پس از خود می‌فرمود: «أَخَافُ عَلَيْكُمُ... ان تقدموا احدكم و ليس ما بافضلكم في الدين»[۱۱]؛ بیمناکم نسبت به شما بر این که پیش اندازید یکی از خود را، در حالی که او داناترین شما در امر دین نباشد.

در صحیح بخاری نیز از آن حضرت نقل شده است: «اني فرطكم و انا شهيد عليكم و اني و الله لانظر الى حوضي الآن و انّي قد اعطيت خزائن مفاتح الارض و اني و الله ما اخاف بعدي أن تشرك و لكن اخاف ان تنافسوا فيها»[۱۲]؛ همانا من پیشتاز شما در روز قیامت و بر شما شاهدم. به خدا سوگند! من الان نظر می‌کنم به حوضم. به من کلید خزانه‌های زمین داده شده است. نمی‌ترسم از این که پس از من مشرک شوید؛ ولی از نزاع و اختلاف در مسئله خلافت نگرانم.

گاهی رسول اکرم(ص) آشکارا نام علی(ع) را به میان می‌آورد و به اصحاب خود سفارش می‌فرمود: پس از من بر امر رهبری، گرد شمع وجود او جمع شوید و از تاریکی‌ها عبور نمایید. ابولیلی غفاری گوید: پیامبر(ص) فرمود: «سَيَكُونُ مِنْ بَعْدِي فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ الْفَارُوقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ»[۱۳]؛ پس از من به زودی آشوبی بین شما برپا می‌شود. در این فتنه به علی بن ابی‌طالب پناه برید که او راستگو و جدا کننده حق و باطل است. امر جانشینی رسول اکرم(ص) به نظر آن حضرت بسیار مهم و سرنوشت‌ساز بود و می‌بایست در دست فردی برتر قرار گیرد تا امور دینی، اجتماعی و سیاسی مردم سامان یابد. از عمر بن خطاب نقل شده است: رسول خدا(ص) فرمود: بهترین فرد را از میان خود پیشوا قرار دهید؛ زیرا او همراه شما در پیشگاه خداوند حاضر می‌شود[۱۴].

بنابراین رسول اکرم(ص) با بیانات گوناگون، نگرانی خود را نسبت به مسئله رهبری پس از خود برای امّت بیان داشت و علی بن ابیطالب(ع) را برای تصدی امر رهبری معرفی کرد؛ اما با شناختی که از برخی یاران خود داشت، نگران بود که برخی به جهت تعصب قبیله‌خواهی و قدرت‌طلبی، رهبری علی را برنتابند و با او از در مخالفت درآیند.

آنچه در زمینه دردها و رنج‌های فاطمه(س) بیان شد، شاهدی بر این است که پس از رحلت پیامبر(ص)، تمام نگرانی‌های پیامبر(ص) نسبت به جریان رهبری تحقق یافت. فاطمه(س) دیدن آن وضعیت را تاب نیاورده و از هر طریق ممکن، از جمله بیان علت‌های مخالفت آنان، با امیرالمؤمنین(ع) از امامت آن حضرت دفاع نمود[۱۵].

جایگاه و نقش خط نفاق در مخالفت با امیرالمؤمنین(ع)

فاطمه(س): «فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَائِهِ وَ مَأْوَى أَصْفِيَائِهِ ظَهَرَ فِيكُمْ حَسَكَةُ النِّفَاقِ؟»[۱۶].

یکی دیگر از عوامل دشمنی با امیرالمؤمنین(ع) جریان نفاقی بود که در درون اسلام راه یافته و همواره به دنبال ضربه زدن به اسلام بود. این جریان درک نموده بود که با وجود امیرالمؤمنین(ع) نمی‌تواند به آرزوهای خود دست یابد؛ لذا پس از رحلت پیامبر(ص) منافقان بدون از دست دادن فرصت، سعی نمودند ایشان را از دست یابی به امامت و پیشوایی مسلمین محروم و اهداف خود را دنبال نمایند که در این راه به موفقیت‌هایی نیز دست یافتند. حضرت فاطمه‌(س) در ارزیابی خود از آن برخوردها با امیرالمؤمنین‌(ع) می‌فرماید: اکنون که خدای تعالی پیامبر خود را به سرای انبیا و برگزیدگان خود نقل مکان داده است. بین شما کینه‌های باطنی ظاهر و جامه دین کهنه و بی‌رونق شد. گمراه بی‌زبان به سخن آمد و فرد بی‌نام و نشان معروف گشت. سرکرده اهل باطل صدای زشت خویش را بلند نمود و قدم به ساحت شما نهاد. شیطان با نیرنگ و فریب شما را تحریک کرد و پاسخ مثبت شنید. شما را گول خورده و برای اوامر خود، آماده به خدمت یافت. شما را به خشم آورد و به هدف خود رسید. شما اعتدال عمل را از دست داده‌اید و گمراه شده‌اید. با اینکه زمانی نگذشته، دامنه جراحت گسترش یافته و گویی ناعلاج شده است. هنوز جسم شریف پیامبر در قبر مستقر نشده بود که حریصانه آشوب کردید و عمل آشوبگرانه خود را جلوگیری از فتنه پنداشتید. بدانید! این مردم، هنگام امتحان زیان کردند و جایگاه مردم کافر جهنم است. این اعمال از شما به دور بود؛ ولی جای تعجب است که انجام دادید. چگونه دروغ می‌گویید؟ در حالی که کتاب خدا در میان شما است[۱۷]. مراد از حسکة النفاق، کینه و عداوت است[۱۸].[۱۹]

ریشه‌یابی گفتار فاطمه(س) در پیش‌بینی‌های پیامبر(ص)

طبق شواهد تاریخی، گروه نفاق در زمان رسول خدا(ص) حرکت‌های ایذایی و مرموزانه‌ای داشته است. به تصریح مورخان و سیره نگاران، مبارزه پیامبر با این گروه از مبارزه با یهود و مشرکین، دشوارتر بود؛ زیرا آنان به اسلام تظاهر می‌کردند و پیامبر نیز به حکم ظاهری اسلام با آنان عمل می‌نمود و نمی‌توانست با آنان مبارزه نماید[۲۰]. نفاق به معنای تظاهر به اسلام و ایمان و پنهان داشتن کفر آمده است[۲۱]، خط نفاق برای فریب دادن مؤمنین به زبان، اظهار اسلام و ایمان می‌کند، ولی در باطن اعتقادی به اسلام ندارد. پیامبر اکرم(ص) به خوبی می‌دانست که این گروه با آن جریانات و خطوط فکری پیچیده‌ای که دارند، در آینده برای امت اسلامی و وحدت آنان خطرآفرین خواهند بود. به همین دلیل آن حضرت برای بیداری امت اسلامی و جلوگیری از افتادن آنان در دام نفاق افکنان، بارها اظهار نگرانی نمود. مناسب است به برخی از آن روایات و احادیث روشن‌گرانه رسول اکرم(ص) اشاره گردد: آن حضرت فرمود: «اخوف ما اخاف على امتي كل منافق عليم اللسان»[۲۲]؛ بیشترین نگرانی من بر امتم، از هر منافقی است که زبان چرب دارد.

تفسیر این سخن اندیشمندانه رسول اکرم(ص)، بر این اساس استوار است که منافقین به دلیل مجهز بودن به سلاح دین و آگاه بودن از امور مسلمین، خطرناک هستند. بیشتر اوقات با همان سلاح شعار دین، به اسلام و مسلمین ضربه وارد می‌نمایند. از این رو رسول اکرم(ص) در حدیث دیگری از خطر منافقین برای مسلمین چنین یاد کرده است: «يَا عَلِيُّ هَلَاكُ أُمَّتِي عَلَى يَدِ كُلِّ مُنَافِقٍ عَلِيمِ اللِّسَانِ»[۲۳]؛ یا علی! هلاک و بدبختی امتم به دست منافقی است که زبان چرب و شیرین دارد.

در حدیث دیگری از رسول اکرم(ص) نقل شده است: «إِنِّي لَا أَتَخَوَّفُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِكاً فَأَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَحْجُزُهُ إِيمَانُهُ وَ أَمَّا الْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ كُفْرُهُ وَ لَكِنْ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ مُنَافِقاً عَلِيمَ اللِّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَعْمَلُ مَا تُنْكِرُونَ»[۲۴]؛ هرگز بر امتم از سوی مؤمن و مشرک نگران نیستم. مؤمن را ایمانش باز می‌دارد و مشرک را کفرش ریشه‌کن می‌سازد؛ لیکن نگرانی من بر شما از منافقانی است که زبان نرم و چرب دارد. می‌گوید آن چه را که می‌شناسید و عمل می‌کند آن چه را انکار می‌کنید.

رسول اکرم(ص) در حدیثی دیگر از گفتار فریب دهنده و ریاکارانه آنها پرده برداشته است و می‌گوید: «أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقٍ حُلْوِ اللِّسَانِ...»[۲۵]؛ نگرانی من برای شما (امت) از منافق شیرین زبان است. ممکن است منافق برای فریفتن مسلمین چنان شیرین و جذاب سخن بگوید که هر کس را فریب دهد و آنان را در مسیر غیر الهی همراه خود ساخته و آن فرد مسلمان را پلی برای رسیدن به اهداف خراب‌کارانه خود بسازد.

بنابراین جریان نفاق به عنوان یک جریان بسیار خطرناک، همواره با نقاب و شعار اسلامی در میان مسلمانان وجود داشته است. در زمان حضور رسول خدا(ص) با وجود وحی الهی و درایت آن حضرت، اکثر فتنه انگیزی‌های منافقین نقش بر آب می‌شد، اما پس از رسول خدا(ص) خطر این گروه، چندین برابر شد. پیامبر از خطر این گروه در نبود خودش بارها اظهار نگرانی نمود. با نگاه واقع بینانه به جریانات و گروه‌های اسلامی و نیز در برخوردهای بین مذاهب اسلامی، می‌توان به این نتیجه رسید که همیشه در اختلاف‌افکنی و فتنه‌انگیزی، ردپای نفاق افکنان پیدا است. آنان برای رسیدن به اهداف شوم خود، از هیچ اقدام فتنه انگیزانه خودداری نمی‌کنند. همچنین در رویارویی مسلمین با کفار و دشمنان اسلام، گروه نفاق با آگاهی از نقطه ضعف مسلمین، به عنوان هموار کنندگان اهداف دشمنان اسلام، سعی دارند تا با دادن اسرار و اطلاعات به دشمنان، آنان را بر سرنوشت مسلمین مسلط سازند.

شهرستانی یکی از دانشمندان اهل سنت، با تحلیل جریان نفاق می‌نویسد: در زمان هر پیامبر صاحب شریعتی، بیشتر فتنه‌ها و شبهه افکنی‌ها توسط منافقین آن دوران بوده است. این مطلب نسبت به امت‌های پیشین برای ما روشن نیست؛ اما نسبت به اسلام می‌گوید: فلم يخف في هذه الامة ان شبهاتها نشأت كلها من شبهات منافقي زمن النبي[۲۶]؛ پس مخفی نماند که در امت اسلام تمام شبهاتی که به وجود آمده است، ریشه و اصلش به شبهه افکنی منافقین زمان رسول اکرم(ص) بر می‌گردد.

بذر فتنه انگیزی در سینه برخی افراد همیشه وجود داشته است و آنان با افکار انحرافی از اسلام و با شعار اسلام، همواره به دنبال ضربه زدن به دین می‌باشند. فاطمه زهرا(س) با اندیشه‌ای واقع بینانه، نقش دست‌های پیدا و پنهان گروه نفاق را دریافت نموده و به جریان رویارویی این گروه با امیرالمؤمنین(ع) اشاره نموده است[۲۷].

منابع

پانویس

  1. غرر الأخبار، ص۳۱۹.
  2. «كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ‌، أَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّيْطَانِ‌، وَ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ، قَذَفَ أَخَاهُ فِي لَهَوَاتِهَا». بحار الأنوار، ج٢٩، ص٢٢۴.
  3. «وَ أَنْتُمْ فِي رَفَاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ وَادِعُونَ فَاكِهُونَ آمِنُونَ تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ». الإحتجاج، ج۱، ص۱۰۱.
  4. «وَ مَا نَقَمُوا مِنْ أَبِي حَسَنٍ نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اللَّهِ». معانی الاخبار، ص٣۵۴ و ٣۵۵؛ السقیفة و فدک، ص۱۱۸؛ دلائل الإمامة، ص١٢۶؛ احتجاج، ج١، ص١۴۶؛ بحار الانور، ج۴٣، ص١۵٨؛ بلاغات النساء، ص٢٠.
  5. «ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلَّا رَيْثَ أَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتُهَا وَ يُسْلَسَ قِيَادُهَا ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَهَا وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَهَا وَ تَسْتَجِيبُونَ لِهُتَافِ الشَّيْطَانِ الْغَوِيِّ وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّينِ الْجَلِيِّ وَ إِهْمَالِ سُنَنِ النَّبِيِّ الصَّفِيِّ تَشْرَبُونَ حَسْواً فِي ارْتِغَاءٍ وَ تَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِي الْخَمْرَةِ وَ الضَّرَاءِ». الإحتجاج، ج۱، ص۱۰۲.
  6. «لَكِنَّهَا أَحْقَادٌ بَدْرِيَّةٌ وَ تِرَاتٌ أُحُدِيَّةٌ كَانَتْ عَلَيْهَا قُلُوبُ النِّفَاقِ مُكْتَمِنَةً لِإِمْكَانِ الْوُشَاةِ فَلَمَّا اسْتُهْدِفَ الْأَمْرُ أَرْسَلَتْ عَلَيْنَا شَآبِيبَ الْآثَارِ». مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص٢٠۶؛ غرر الأخبار، ص٣١٩؛ عوالم العلوم، ج۱۱، ص۲۲۸.
  7. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۶۶.
  8. مناقب امیرالمؤمنین، ص۴۳۹؛ الامالی طوسی، ص۲۰۹.
  9. «روزی که هر کس هر کار نیکی انجام داده است پیش رو می‌یابد و هر کار زشتی کرده است آرزو دارد کاش میان او و آن (کار زشت) فاصله‌ای دور می‌بود و خداوند شما را از خویش پروا می‌دهد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره آل عمران، آیه ۳۰.
  10. الامالی مفید، ص٣۴۶؛ الفضائل، ص٧؛ نهج الخطابه، ص۲۰۵.
  11. الحدائق الناظره، ج۱۸، ص١٠۴؛ بحارالانوار، ج٧۶، ص٣۴٣.
  12. صحیح بخاری، ج۴، ص١٧۶.
  13. اسد الغابه، ج۵، ص٢٨٧.
  14. التحقیق فی احادیث الاخلاف، ج۱۲، ص۱۱۵.
  15. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۶۹.
  16. الإحتجاج، ج۱، ص۱۰۱.
  17. «فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَائِهِ وَ مَأْوَى أَصْفِيَائِهِ ظَهَرَ فِيكُمْ حَسَكَةُ النِّفَاقِ وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ وَ نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِينَ وَ نَبَغَ خَامِلُ الْأَقَلِّينَ وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْمُبْطِلِينَ- فَخَطَر فِي عَرَصَاتِكُمْ وَ أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِكُمْ فَأَلْفَاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِيبِينَ وَ لِلْعِزَّةِ فِيهِ مُلَاحِظِينَ ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفَافاً وَ أَحْمَشَكُمْ فَأَلْفَاكُمْ غِضَاباً فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ إِبِلِكُمْ وَ وَرَدْتُمْ غَيْرَ مَشْرَبِكُمْ هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِيبٌ وَ الْكَلْمُ رَحِيبٌ وَ الْجُرْحُ لَمَّا يَنْدَمِلْ وَ الرَّسُولُ لَمَّا يُقْبَرْ ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ فَهَيْهَاتَ مِنْكُمْ وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ وَ كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ؟»؛ الإحتجاج، ج۱، ص۱۰۱؛ الدر النظیم، ص۴٧١؛ غرر الأخبار، ص۳۲۱.
  18. شرح الأخبار، ج۳، ص۴٧.
  19. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۷۲.
  20. صحیح بخاری، شرح نووی، ج۱۶، ص۱۳۹.
  21. زبده البیان، ص۸.
  22. تذکره الحفاظی، ج۲، ص۲۹۰؛ نهج الفصاحه، ص١٧۴.
  23. مسند الرسول، ص١١٠.
  24. بحار الانوار، ج٣٣، ص۵۴٩.
  25. بحار الانوار، ج٣٣، ص۵٨۶.
  26. ملل و نحل، ص۲۸.
  27. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۷۳.