مقام وراثت پیامبر به چه معناست؟ (پرسش)
مقام وراثت پیامبر به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مقام معصوم |
مدخل اصلی | مقام معصوم |
مقام وراثت پیامبر به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به دو بحث مقام معصوم و وراثت از پیامبر خاتم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مقام معصوم مراجعه شود.
پاسخ نخست
آیت الله سید احمد خاتمی در کتاب «در آستان امامان معصوم» در اینباره گفته است:
«"ارث"، "تراث" و "وراثت" هر سه، مصدر "وَرث یرث" و به معنای آن است که چیزی از آنِ کسانی باشد و بعد از مرگ، طبق احکامی خاص، بستگان نسبی و سببی، مالک آن گردند؛[۱] بنابراین، درباره ارث چند مطلب نهفته است: مورث از دنیا رفته باشد؛ وارث، انتساب نسبی یا سببی با مورّث داشته باشد؛ انتقال با مرگ باشد، نه داد و ستد و معامله. بنابر این، در مواردی که این واژه بدون ملاحظه سه مورد فوق به کار رفته، آنجا یا مجاز است یا استعاره و تذکّر این نکته مفید است که "مجاز" و "استعاره" موجب زیبایی و صفای معناست نه ایراد و اشکال یا تحریف؛ از زیباییهای قرآن و نهج البلاغه، بهکارگیری همین مَجازات است تا جایی که بزرگانی همچون سید رضی، کتابهایی به نام "مَجازات القرآن" و "المَجازات النبویّه" نوشتهاند. واژه "میراث" در اصل "موراث" بوده، واوِ ماقبل مکسور، تبدیل به یاء شده است و به معنای مصدری است که گفتیم و اگر از ریشه ورث باشد به معنای مالی است که انسان با ارث به آن دست مییابد[۲] واژه تراث در اصل وارث بوده، واوش تبدیل به تاء شده و به معنای مالی است که از مرده برای ورثه به جا میماند.
اینجا باید به این پرسش پاسخ داد که امامان معصوم(ع) از چه ناحیه «وَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ» هستند؟ بیتردید انبیاء(ع) مثل همه انسانها دو شخصیّت دارند: یکی: شخصیّت حقیقی و دومی: شخصیّت حقوقی.
در بُعد شخصیّت حقیقی آنچه از امکانات مادّی انبیا پس از آنان باقی بماند، به ارث، به وارثان نسبی و سببی آنان میرسد؛ چون انبیا(ع) آنان هم همانند دیگر انسانها از خود، ارث مادّی به جای میگذارند: ﴿وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ﴾[۳]؛ ﴿وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا﴾.[۴]
اگر ارث در این آیات را (با توجّه به شواهد و قراین) ارث مادّی نگیریم حداقل باید به گونهای معنا کنیم که ارث مادّی را هم شامل بشود؛ چون آنچنان که مورد، مخصّص نیست، نمیتوان آیات را به گونهای معنا کرد که مورد را شامل نباشد. استناد حضرت صدّیقه طاهره(س) به آیه شریفه در مورد ارث فدک زندهترین سند تفسیر آیه است که مراد از ارث در آیه، ارث مادّی است و هیچ مانعی ندارد پیامبری مثل حضرت زکریا(ع) نگران آن باشد که بعد از او امکانات مادّیاش در دست نااهلان قرار گیرد، خصوصاً با توجه به دو نکته: (۱): در آن زمان، بنی اسرائیل هدایا و نذورات فراوانی برای احبار (علمای یهود) میبردند و حضرت زکریا(ع) رئیس احبار بود و قهراً اموال فراوانی نزد او بود؛ (۲): همسر حضرت زکریا(ع) از دودمان حضرت سلیمان بن داوود(ع) بود و با توجّه به وضع مالی خوب حضرت سلیمان و حضرت داوود(ع) اموالی را به ارث برده بود و اینها نزد حضرت زکریا(ع) بود.
براساس این آیه است که باید حکم به جعلی بودن حدیثی کرد که میگوید: ما انبیا چیزی به ارث نمیگذاریم![۵]؛ زیرا این حدیث، با قرآن هیچ سازگار نیست. ابوبکر گفت: از پیامبر(ص) شنیدم که: ما طایفه پیامبران، طلا و نقره، خانه و زمینی را برای کسی به ارث نمیگذاریم بلکه تنها کتاب و حکمت و علم و نبوّت را ارث میگذاریم و هر آنچه از ما بجا ماند از آنِ ولیّ امر بعد از ماست و او به هر شکل که صلاح دید، عمل میکند!!».[۶]
عقل و نقل، هر دو، حکم به جعلی بودن حدیث فوق میکند؛ زیرا:
- اگر این حدیث درست بود، هرگز حضرت صدّیقه طاهره(س) ارث خود را نمیطلبید؛ حضرت زهرا(س) معصومه است و فعلش همانند قولش حجّت است. در همان مجلس حضرت زهرا(س) پاسخ داد که: پاک و منزّه است خداوند (این کلمه در مقام تعجّب گفته میشود) هیچگاه پدرم رسول خدا(ص) از کتاب خدا اعراض نمیکرد و با احکام آن مخالفتی نداشت بلکه پدرم از احکام قرآن تبعیت میکرد و دنبالهرو سورههای آن بود، آیا همه جمع شدهاید و میخواهید خیانت کنید و به حرف باطل و تهمت به پیامبر علّت میآورید. این خیانتی که بعد از رحلت پیامبر میکنید، شبیه همان ظلمها و غائلههایی است که در زمان حیاتش داشتید، این کتاب خداست که داوری است عادل و سخنگویی است که حق را از باطل جدا میکند، این قرآن است (که از زبان حضرت زکریا میگوید) خدایا! فرزندی به من بده که وارث من و آل یعقوب باشد و میفرماید: سلیمان از داوود ارث برد....[۷]
- این چگونه حدیثی است که مولا علی(ع) - که باب مدینه علم پیامبر(ص) است ـ از پیامبر نشنیده!! حضرت زهرا(س) نشنیده!! این همه مسلمان نشنیدند! فقط ابوبکر شنیده است!
- اگر این حدیث درست بود، غیر از عایشه از همسران پیامبر(ص) از حضرت میشنیدند، در حالی که آن را از حضرت نشنیده بودند و در پی آن بودند که ارث خود را مطالبه کنند[۸].
- عایشه خود معترف است که این حدیث را فقط ابوبکر از پیامبر نقل کرده است[۹].
- بر فرض که حدیث از حیث سند بیمشکل باشد، مضمون خبر است نه انشا (آنچنان که ابوبکر به آن استناد میکرد)؛ یعنی انبیا به مناسبت مقام زهد و ورعی که دارند، آنچه از مال دنیا در اختیار دارند، در راه خدا به مصرف میرسانند و خود، چیزی از امکانات مادّی به جای نمیگذارند، نه آنکه مراد این باشد که آنان از قانون کلّی ارث مستثنا هستند. اگر مقام انشا بود، مناسبت مقام اقتضا میکرد که حقیرترین مال را ذکر کند و بفرماید: "ما طایفه انبیا ارث نمیگذاریم حتّی اشیای بیارزش و قلیل را (نه اینکه طلا و نقره و خانه و ملک را اسم ببرد)"[۱۰].
ممکن است این سؤال مطرح شود که نظیر این حدیث در کتابهای معتبر شیعی مثل اصول کافی نقل شده است. از حضرت امام صادق(ع) نقل شده که حضرت فرمود: عالمان دینی، وارثان انبیا هستند بدین جهت که پیمبران، پول، طلا و نقره به ارث نمیگذارند و تنها حدیثهایی از احادیثشان را به جای میگذارند[۱۱].
پاسخ این است که:
- حدیث از جهت سند ضعیف است؛ چون در سند ابی البختری هست که کنیه وهب بن وهب است و در مواردی حضرت امام رضا(ع) او را تکذیب کرده تا جایی که درباره او گفته شده: دروغگوترین مردم است.[۱۲] مرحوم مجلسی در مرآة العقول فرموده: الحدیث ضعیف[۱۳].
- با صرف نظر از سند، معنای روایت این نیست که اگر پیامبری، مالی داشت، به ارث برده نمیشود بلکه معنای روایت این است که پیامبران مال قابل توجهی نداشتند؛ آنان علمشان را برای امّت باقی گذاشتند و چیزی هم که مردم باید از پیامبران انتظار داشته باشند، دانش و حکمت و آثار نبوّت است، نه مال و ثروت. و بخشیدن و تملیک فدک به حضرت زهرا(س) آن را ملک شخصی او قرار دادن، بدین جهت بود که این اموال، در بیت امامت و ولایت باشد و علاوه بر تأمین زندگی شخصی، در جهت پیشرفت امر ولایت به کار گرفته شود. این ارث انبیا(ع) در بُعد حقیقی، لکن در مقام بحث، نظر به ارث از این نگاه نیست. بلکه مراد ارث از نگاهی دیگر است.
مراد از ارث در اینجا در ابعاد شخصیّت حقوقی پیامبران(ع) است، برخی از این ابعاد عبارتاند از:
- انبیا(ع) به اذن خداوند ولایت تکوینی داشتند؛ یعنی میتوانستند با اذن خداوند در جهان آفرینش و تکوین، تصرّف کنند و برخلاف عادت و جریان طبیعی عالم اسباب، حوادثی را بهوجود آورند، مانند زنده کردن مردگان و بازگرداندن بینایی به کور مادرزاد توسط حضرت عیسی(ع)[۱۴]، باد در اختیار حضرت سلیمان(ع) قرار گرفتن[۱۵]، و با یک چشم بهمزدن، احضار تخت بلقیس[۱۶] این اختیارات را خداوند به امامان معصوم(ع) نیز داده است، در این عرصه، آن قدر نمونهها زیاد است که محتوای کتابهای بزرگ را تشکیل میدهد، ولی ما تنها به ذکر یک روایت بسنده میکنیم: ابو بصیر میگوید: بر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) وارد شدم و گفتم: آیا شما ورثه پیامبر اکرم(ص) هستید؟ امام فرمود: آری. پرسیدم: آیا رسول خدا وارث انبیا بود و آنچه آنان میدانستند، رسول اکرم(ص) نیز میدانست؟ فرمود: آری. گفتم: آیا شما میتوانید مردگان را زنده کنید و کورهای مادرزاد و مبتلایان به برص را شفا دهید؟ حضرت فرمود: آری، به اذن الهی میتوانیم. آنگاه فرمود: نزدیک بیا. وقتی جلو رفتم، دستی بر چشم و صورتم کشید، دیدگانم باز شد و خورشید و آسمان، زمین، خانهها و آنچه در خانه بود را دیدم، سپس فرمود: آیا دوست داری به همین صورت بینا باشی و در قیامت مانند دیگران حساب پس دهی؟ یا اینکه مثل سابق نابینا باشی و بهشت از آنِ تو باشد؟ گفتم: دوست دارم به حال سابقم باشم. آنگاه دستی به چشمم کشید و به حالت اولیّهام برگشتم»[۱۷].
- انبیا(ع) دارای علم گسترده بودند؛ علم به حقایق جهان هستی که خداوند به آنان اعطا کرده بود، این علم را برای امامان معصوم(ع) به ارث گذاشتند. در گذشته در این باره بحث کردیم و به یاری خداوند در آینده نیز به مناسبت فرازهایی که سخن از علم امامان معصوم(ع) دارد سخن خواهیم گفت. این جا فقط یک روایت را ذکر میکنیم و آن اینکه: امام صادق(ع) فرمود: سلیمان از داوود ارث برد، محمد از سلیمان ارث برد و ما از محمد ارث بردیم، از این جهت، علم به تورات و انجیل و زبور و بیان آنچه در الواح موسی بود، نزد ماست[۱۸].
- انبیا(ع) مصطفی و مجتبای خدا بودند؛ یعنی خداوند، آنان را جهت نبوت برگزیده بود: ﴿وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الأَخْيَارِ﴾[۱۹]؛ ﴿ فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۲۰] امامان معصوم(ع) نیز مصطفی و مجتبای خدایند؛ همانگونه که در اصطفای نبوّت، سنّ بالا شرط نبود و کودک در گهواره هم به پیامبری برگزیده شد: ﴿ قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا﴾[۲۱] و در مورد حضرت یحیی(ع) میخوانیم: ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[۲۲] همینگونه اعطای منصب رفیع امامت در کودکی به حضرت امام جواد(ع)، حضرت امام هادی(ع) و حضرت امام زمان(ع) جای استبعاد ندارد. از یکی از یاران امام جواد(ع) به نام علی بن اسباط روایت شده که او میگوید: خدمت حضرت رسیدم در حالی که سنّ امام کم بود، درست به قامت او خیره شدم تا به ذهن خویش بسپارم و هنگامی که به مصر باز میگردم، کم و کیف مطلب را برای دوستان امام نقل کنم. درست در همین هنگام که در چنین فکری بودم، آن حضرت نشست (گویی تمام فکر مرا خوانده بود) رو به سوی من کرد و فرمود: ای علیّ بن اسباط! خداوند کاری را که در مسأله امامت کرده همانند کاری است که در نبوّت کرده است؛ گاه میفرماید: ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[۲۳]؛ بنابر این، همانگونه که ممکن است خداوند، حکمت را به انسانی در کودکی بدهد، قدرت اوست که آن را در چهل سالگی بدهد[۲۴].
- انبیا(ع) در مسیر ابلاغ رسالت خویش، رنجها را به جان خریدند؛ اهانتها، تحقیرها، شکنجههای جسمی و... خداوند به پیامبر اکرم صل فرمود: ﴿ فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾[۲۵].[۲۶]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین سجادی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید احمد سجادی در کتاب «پرچمداران هدایت» در اینباره گفته است:
«امامان معصوم(ع) ارث برنده پیامبران الهی بودهاند. آنچه از روایات بر میآید این است که امامان معصوم(ع) ما علاوه بر صفات نیکو در چند چیز از پیامبران ارث بردهاند که اهم آنها عبارتاند از: ۱. علم پیامبران: امام صادق(ع) میفرمایند: ما وارثان انبیا و میراث بران کتاب الهی و برگزیدگان خداییم[۲۷] ابو بصیر میگوید: از امام صادق(ع) سؤال کردم: شما وارثان رسول خدا(ص) هستید؟ فرمودند: آری عرض کردم: پیامبر اکرم(ص) وارث تمام پیامبران بود و هرچه آنها میدانستند، میدانست؟ فرمودند: آری[۲۸]. ۲. کتابهای پیامبران: بریه از امام صادق(ع) پرسید: تورات، انجیل و کتب پیامبران، چگونه به شما رسیده؟ امام(ع) پاسخ دادند: این کتابها از ایشان به ما به ارث رسیده است. و ما آن را همانگونه که آنها میخواندند، میخوانیم و همانگونه که آنها بیان میکردند، بیان مینماییم. همانا خداوند قرار نمیدهد، حجتی را بر روی زمین که پیرامون مطلبی از او سؤال نمایند و او بگوید نمیدانم[۲۹]. ۳. وسائلی که خداوند برای پیامبران فرستاد: امام صادق(ع) میفرمایند: ده فرمان موسی و عصای او نزد ماست و ما وارثان پیامبران هستیم[۳۰] نزد من است. الواح امام صادق(ع) فرمودند: همانا پرچم ظفر بخش پیامبران موسی و عصای او و انگشتر سلیمان بن داوود و طشتی که موسی در آن گوسفند قربانی میکرد نزد من است»[۳۱].[۳۲] |
۲. حجت الاسلام و المسلمین بحرینی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی بحرینی در کتاب «جامعه در حرم» در اینباره گفته است:
««وَ وَرَثَةِ الاَنبِیاءِ» اطلاق این جمله اقتضا دارد که ائمّه(ع) وارث همه پیامبران باشند در تمام آنچه ارث بر آن صادق است. از احادیث بسیاری این حقیقتی که اشاره کردیم، استفاده میشود و عناوین ابواب روایات دلالت بر مدّعا دارد؛ مانند عنوان: "بابُ ما عِندَهُم جَمِیعُ عُلُومِ المَلائِکَةِ وَ اَنَّهُم اُعطُوا ما اَعطاهُ الله الاَنبِیاء(ع)".[۳۳] که در این باب ۶۳ حدیث آمده که در یازده روایتش به خصوص کلمه ارث آمده است. "بابُ أنَّ عِندَهُم صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِم کُتُبَ الاَنبِیَاء(ع) یَقرَؤُنَها عَلَی اختِلافِ لُغاتِها".[۳۴] که در این باب ۲۷ روایت آمده که در پنج حدیث آن، باز عنوان ارث یافت میشود. "بابُ أنَّهُم اَعلَمُ مِنَ الاَنبِیاء(ع)" که در این باب ۱۳ روایت آمده که در سه حدیثش واژه وارث به چشم میخورد.[۳۵] "بابُ ما عِندَهُم مِن سَلاحِ رَسُولِ الله وَ آثارِه وَ آثارِ الاَنبِیاء(ع)". که در این باب ۴۸ روایت آمده و بیانگر این حقیقت است که طشت قربانی[۳۶]، عصای حضرت موسی و پیراهن جناب یوسف و انگشتر حضرت سلمان و سایر موارد مواریث انبیا و مواریث رسول خدا(ص) در خدمت حضراتشان میباشد. در اصول کافی کتاب الحجّة نیز به روایاتی که بازگو کننده همین حقیقت است، بر میخوریم که به نقل حدیثی بسنده میکنیم. ابو حمزه ثمالی گوید: شنیدم حضرت صادق(ع) میفرمود: "الواح موسی عندنا، و عصا موسی عندنا، و نحن ورثه النبین".[۳۷] الواح موسی و عصای او پیش ماست و ماییم وارثان پیامبران. لازم به تذکّر است که در این زیارت شریفه سه جمله در این زمینه آمده است: یکی همین جمله «وَرَثَةُ الاَنبِیا». دوم و «مِیراثُ النُّبُوَّةِ عِندَکُم». و سومی «عَندکم ما نزلت به رسله». بعید نیست جمله سوم ناظر به خصوص کتب نازله و علوم حقایقی باشد که به انبیا ارزانی شده، ولی جمله اول و دوم اعمّ است و همه جهات را شامل میشود. عنوان ارث هم دو مرتبه ذکر شده است، شاید در جمله «وَ میراث النُّبوي عندکم» ناظر به جهت صدوری است که خود ارث باشد، و در جمله و ورثة النبیاء ناظر به جهت وقوعی است؛ ارث از موّرث به وارث تعلق گرفته و بر او واقع میشود. بنابراین تفاوت دو جمله اعتباری است. ممکن است جمله مِیراث النبوة عندکم ناظر به چیزهایی است که از انبیا به جا مانده است، مانند عصا و انگشتر و پیراهن و غیر اینها. ممکن است یک جمله راجع به علوم و معارف انبیا باشد و جمله دیگر مربوط به آثار و اشیای باقی مانده از آنان. در هر حال این جملات بیانگر مقام بس رفیعی است برای خاندان رسالت(ع)، که معلوم میشود همه کمالات علمی و عملی، واقعی و اعتباری همه پیامبران از آدم تا خاتم به عنوان ارث و غیر ارث به این دودمان رسیده است، مگر چیزی که دلیل خاصی آن را استثناء نموده، مانند اصل مقام نبوت و رسالت. ائمه(ع) از مواریث سلف که به آنها رسیده است یاد نموده و خصوصیاتش را بازگو میکردهاند. در خصوص اوّلین و آخرین آنان، امیرالمؤمنین(ع) و مهدی آل محمّد(ع) روایاتی رسیده است که نمونهای از آنها را میآوریم. «قال رسول الله(ص): من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوح فی تقواه و الی ابراهیم فی حلمه و الی موسی فی هیبته و الی عیسی فی عبادته فلینظر الی علی بن ابی طالب»[۳۸]. رسول خدا(ص) فرمود: هر کس میخواهد علم و دانایی آدم، تقوا و پرهیزگاری نوح، حلم و بردباری ابراهیم، هیبت و بزرگی موسی و عبادت و بندگی عیسی را ببیند، باید به علی بن ابیطالب(ع) بنگرد. این حدیث بیانگر دارا بودن امیرالمؤمنین(ع) است کمالات باطنی و معنوی پیامبران را. روایت بعد روشنگر داشتن کمالات ظاهری آنان است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خلق الله علیا فی صورة عشرة انبیاء: جعل راسه کرأس آدم و وجهه کوجه نوح، و فمه کفم شیث و انفه کانف شعیب و بطنه کبطن موسی و یده کید عیسی و رجله کرجل اسحاق و ساعده کساعد سلیمان و وجهه کوجه یوسف و عینه کعینی و انا خاتم الانبیاء و علیٌّ وصیی و خلیفّتی من بعدی»[۳۹] خداوند سبحان در امیرالمؤمنین از ده پیامبر نشانی نهاده: سر مبارکش همانند آدم، چهره شریفش مانند نوح، دهان پاکش چون شیث، بینیاش نظیر شعیب، بطن شریفش مثل موسی، دست توانایش همانند عیسی، پای پایدارش چونان اسحاق، و فاصله میان مچ ت آرنجش چون سلیمان، و زیبایی رخسارش مانند یوسف، و دیده و چشم حقبینش همانند دیدگان من که پیامبر آخرالزمان هستم و علیّ وصیّ و خلیفه بعد از من است»[۴۰].
|
۳. آقای حسینی؛ |
---|
آقایسید مجتبی حسینی در کتاب «مقامات اولیاء» در اینباره گفته است:
«مقامات انبیا(ع) و تقرب به اهلبیت(ع): ائمه(ع)، هم خود خیرند و هم حامل، عامل و آمر خیر هستند. ذات و اصل و نهاد خیر در وجود اهلبيت(ع) است که امام هادی(ع) در فراز دیگری از زیارت جامعه فرمودند: «إِنْ ذُكِرَ اَلْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ» آثار تشعشع خیری که ایشان داشتهاند، انبيا(ع) را به مقاماتی رسانده است. یک ولیّ خدا هرقدر تقرب بیشتری به اهل بیت(ع) داشته باشد، از مقامات بالاتری برخوردار میشود. اولوالعزم در یک معنی به پیامبرانی گفته میشود که در تقرب به معصومین(ع) عزم راسختری داشته و قدمهای بلندتری برداشتهاند. ائمه(ع) از سویی بذر خیر را در انبيا(ع) و اولیا به ودیعه نهادهاند و از سوی دیگر، تجلی و تبلور نهایی خیری که در وجود انبيا(ع) بوده است، در زمان ائمه(ع) عینیت و ظهور یافته است. اگر انبیا برای رسیدن به هدفی تلاش کردند؛ پرچم آن هدف به دست اهلبیت(ع) و حالا در دست حضرت حجت عجل الله فرجه است که وارث همه انبیا و اولیا هستند. هدف انبیا: انبيا(ع) در پی تربیت انسان و جامعهای بودهاند که تراز توحيد و مذهب باشند، قسط و عدل را رعایت کنند، در عالیترین سطوح معرفتی قرار بگیرند و از اعمال و اخلاق صالح برخوردار باشند. ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...﴾[۴۱] این اهداف مهم انبیا(ع) که حتی در زمان نبی خاتم(ص) و اوصیای ایشان محقق نشد، در زمان ظهور حضرت حجت(ع) تحقق مییابد. میراث انبیا در دستان حجت: روایات متعددی داریم که زره و پرچم پیغمبر صل، پیراهن یوسف، تورات موسی، انجیل عیسی، زبور داوود، خاتم سليمان و صُحُف ابراهيم(ع) در دست اهل بیت(ع) است. این میراثدست به دست و نسل به نسل منتقل شده و به دست حضرت مهدی(ع) رسیده است و ما همچنان در انتظاریم که این میراث روزی متجلی شود. ایشان هنگام ظهور نشان میدهند که چگونه انبيا(ع) یک کلام واحد، یک پیام و پرچم داشتهاند. خداوند اراده کرده است که ایشان را وارث زمین و وارث عالم کند. ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۴۲]؛ ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۴۳] میراث همه انبيا(ع)، امروز در دست حضرت ولیعصر(ع) است؛ چنانکه در زمانهای گذشته، در دست اولیای دیگر بوده است. یکی از مضامین آیه شریفه نور همین است. نورٌ على نور: ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لّا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۴۴]. همراه هر امام، نور ایشان هم میآید، اما با رفتن ظاهری امام، نور آن حضرت از بین نمیرود و نور امام قبلی به نور امام بعد افزوده میشود: نورٌ على نور. این نورها بدون تماس زمانی، مکانی و جسمی میتوانند شعلهها را در قلبها برافروزند و شمعهای خاموش وجود انسانها را روشن کنند. حضرت امیر(ع) فرمودند: «حُبُّ اَللَّهِ نَارٌ لاَ يَمُرُّ عَلَى شَيْءٍ إِلاَّ احْتَرَقَ»[۴۵] حتی اگر هیچ اتصال حضوری نباشد، اما این نور آنچنان دل را میسوزاند و لهیب آتش را برمیافروزد که هیچ چیز دیگری بر این دل کارگر نمیافتد. بنابراین، ائمه(ع)، هم از جهت حرکت در جهت اهداف انبیا(ع) که توضیح آن بیان شد و هم از جهت آشتی دادن مردم با خدا، ورثه انبیا(ع) هستند»[۴۶]. |
پرسشهای وابسته
پانویس
- ↑ معجم مقاییس اللغه: ۱۰۵۰. ابی فارس، به مسأله مرگ در ارث تصریح ندارد، ولی از محتوای آن استفاده میشود، اما دیگر لغویین تصریح دارند؛ ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم: ۱۴ و ۱۳ / ۸۳- ۷۷؛ المفردات: ۵۱۸.
- ↑ مجمع البحرین: ج۲، ص۲۶۸.
- ↑ و زکریّا را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو بهترین بازماندگانی!؛ سوره انبیاء، آیه۸۹.
- ↑ و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش! همان که از من و از خاندان یعقوب میراث میبرد و پروردگارا! او را پسندیده گردان؛ سوره مریم، آیه۵ - ۶.
- ↑ "نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ"؛اللآلی المصنوعه، ج۲، ص۴۴۲.
- ↑ «أَنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَثُ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً وَ لَا دَاراً وَ لَا عَقَاراً وَ إِنَّمَا نُورَثُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ مَا كَانَ لَنَا مِنْ طُعْمَةٍ فَلِوَلِيِّ الْأَمْرِ بَعْدَنَا أَنْ يَحْكُمَ فِيهِ بِحُكْمِهِ»؛ خطبه فدکیّه (درباره مصادر این خطبه ر.ک: نهج الحیاة، ص۱۲۹ - ۱۲۳.
- ↑ «سُبْحَانَ اللَّهِ! مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَنْ كِتَابِ اللَّهِ صَارِفاً، وَ لَا لِأَحْكَامِهِ مُخَالِفاً، بَلْ كَانَ يَتْبَعُ أَثَرَهُ، وَ يَقْفُو سُوَرَهُ، أَ فَتَجْمَعُونَ إِلَى الْغَدْرِ اعْتِلَالًا عَلَيْهِ بِالزُّورِ، وَ هَذَا بَعْدَ وَفَاتِهِ شَبِيهٌ بِمَا بُغِيَ لَهُ مِنَ الْغَوَائِلِ فِي حَيَاتِهِ، هَذَا كِتَابُ اللَّهِ حَكَماً عَدْلًا، وَ نَاطِقاً فَصْلًا، يَقُولُ: ﴿ يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ﴾، ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ﴾»؛ خطبه فدکیّه (درباره مصادر این خطبه ر.ک: نهج الحیاة، ص۱۲۹ - ۱۲۳).
- ↑ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۷۹.
- ↑ فتح الباری، ج۶، ص۲۴۲.
- ↑ «نحن معاشر الأنبیاء لانورّث حتّی التافة القلیل»؛ شرح خطبه حضرت زهرا(س): ج۲، ص۲۹۵.
- ↑ «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ، وَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُورِثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِينَاراً، وَ إِنَّمَا أَوْرَثُوا أَحَادِيثَ مِنْ أَحَادِيثِهِمْ»؛ اصول کافی: ج۱، ص۳۲، ح۲.
- ↑ «مِنْ أَكْذَبِ الْبَرِيَّةِ»؛ قاموس الرجال، ج۱۰، ص۴۵۷.
- ↑ مرآة العقول، ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۴۹.
- ↑ سوره ص، آیه۳۶.
- ↑ سوره نمل، آیه۴۰.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۲۶۹.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۲۲۴، ح۳.
- ↑ و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند؛ سوره ص، آیه۴۷.
- ↑ اما پروردگارش او را برگزید و او را از شایستگان کرد؛ سوره قلم، آیه۵۰.
- ↑ نوزاد گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است؛ سوره مریم، آیه۳۰.
- ↑ و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛ سوره مریم، آیه۱۲.
- ↑ و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛ سوره مریم، آیه۱۲.
- ↑ صول کافی،ج۱، ص۳۸۴، ح ۷ (برای آگاهی از سایر مصادر حدیث، ر.ک: موسوعة الامام الجواد(ع)، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۰۸.
- ↑ بنابراین شکیبا باش همانگونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند؛ سوره احقاف، آیه۳۵.
- ↑ خاتمی سید احمد، در آستان امامان معصوم ج۱؛ ص۳۳۰.
- ↑ «نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ، وَ وَرَثَةُ كِتَابِ اللَّهِ، وَ نَحْنُ صَفْوَتُه»؛ مختصر البصائر، ص۲۱۹.
- ↑ کافی، ج ۱، ص۴۷۰.
- ↑ «فَقَالَ بُرَيْهٌ أَنَّى لَكُمُ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ كُتُبُ الْأَنْبِيَاءِ قَالَ هِيَ عِنْدَنَا وِرَاثَةً مِنْ عِنْدِهِمْ نَقْرَؤُهَا كَمَا قَرَءُوهَا وَ نَقُولُهَا كَمَا قَالُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يَجْعَلُ حُجَّةً فِي أَرْضِهِ يُسْأَلُ عَنْ شَيْءٍ فَيَقُولُ لَا أَدْرِي»؛ کافی، ج ۱، ص۲۲۷.
- ↑ «أَلْوَاحُ مُوسَى عِنْدَنَا وَ عَصَا مُوسَى عِنْدَنَا وَ نَحْنُ وَرَثَةُ النَّبِيِّينَ»؛ بحارالانوار، ج ۴۷، ص۲۱.
- ↑ «إِنَّ عِنْدِي لَرَايَةَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ دِرْعَهُ وَ لَامَتَهُ وَ مِغْفَرَهُ فَإِنْ كَانَا صَادِقَيْنِ فَمَا عَلَامَةٌ فِي دِرْعِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ إِنَّ عِنْدِي لَرَايَةَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) الْمِغْلَبَةَ وَ إِنَّ عِنْدِي أَلْوَاحَ مُوسَى وَ عَصَاهُ وَ إِنَّ عِنْدِي لَخَاتَمَ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ إِنَّ عِنْدِي الطَّسْتَ الَّذِي كَانَ مُوسَى يُقَرِّبُ بِهِ الْقُرْبَانَ»؛ کافی، ج ۱، ص۲۳۳.
- ↑ سجادی، سید احمد، پرچمداران هدایت، ص۶۷.
- ↑ بحار الانوار ۲۶ / ۱۵۹.
- ↑ همان، ۱۸۰.
- ↑ بحار الانوار ۲۶ / ۱۹۴.
- ↑ طشتی در بنی اسرائیل بوده که قربانیهای خود را در آن میگذاردند و آتشی میآمده و آن را میسوزانده که نشانه قبول بوده. بحار الانوار ۹ / ۱۹۲.
- ↑ اصول کافی، کتاب الحجّة، "باب ما عند الائمّة من آیات الانبیاء(ع)"، حدیث ۲.
- ↑ مناقب خوارزمی ۵۰.
- ↑ مجمع النورین و ملتقی البحرین ۱۹۱.
- ↑ ر.ک: بحرینی، سید مجتبی، جامعه در حرم؛ ص۱۴۱ تا ۱۴۴.
- ↑ همانا پیامبرانمان را با بینات فرستادیم و همراه ایشان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قسط بپا دارند.سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ سوره انبیا، آیه ۱۰۵.
- ↑ سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ سوره نور، آیه ۳۵.
- ↑ مصباح الشریعه، ص۱۹۲.
- ↑ حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱؛ ج۱ ص ۷۹ تا ۸۱.