موعظه در جامعه‌شناسی اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

موعظه دادن تذکارهای مفید و تنهات نافع، مناسب برای ارشاد دیگران به حق است[۱]. موعظه خوب در لغت و بنا به تفسیر علمای اخلاق سخن ساده و در عین حال متقن و تأثیرگذاری است که قلب را رقت می‌بخشد، عواطف و احساسات را بر می‌شوراند، موانع روانی را می‌زداید و تمایل و اراده فرد را به انجام نیکی‌ها و حذر کردن از بدی‌ها برمی‌انگیزاند. تردیدی نیست که تأثیرگذاری و اثربخشی موعظه مستلزم وجود شرایطی در ناحیه فاعل و قابل است. هر موعظه‌ای به تأثیر لازم در مخاطب منجر نمی‌شود. علامه طباطبایی در تفسیر آیه ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ[۲] می‌نویسد: موعظه عبارت از بیانی است که نفس شنونده را نرم، و قلبش را به رقت در آورد، و آن بیانی خواهد بود که آنچه مایه صلاح حال شنونده است از مطالب عبرت‌آور که آثار پسندیده و ثنای جمیل دیگران را در پی دارد دارا باشد. در ادامه می‌نویسد: این سه طریق [حکمت، جدل و موعظه] که خدای تعالی برای دعوت بیان کرده با همان سه طریق منطقی یعنی برهان و خطابه و جدل منطبق می‌شود. چیزی که هست خدای تعالی موعظه را به قید حسنه مقید ساخته و جدال را به قید حسن. این خود دلالت دارد بر اینکه بعضی از موعظه‌ها حسنه نیستند و بعضی از جدال‌ها حسن (نیکو) و بعضی دیگر احسن (نیکوتر) و بعضی دیگر اصلاً حسن ندارند[۳]. شهید مطهری در بیان اهمیت و آثار تربیتی اجتماعی این شیوه آموزشی تبلیغی می‌نویسد: هیچ فردی از موعظه بی‌نیاز نیست. ممکن است فردی از تعلیم شخص دیگری بی‌نیاز باشد، اما از موعظه او بی‌نیاز نیست؛ زیرا دانستن، یک مطلب است و متذکر شدن و تحت تأثیر تلقین یک نفر واعظ مؤمن متقی قرار گرفتن، مطلب دیگر است. باید همیشه گروهی شایسته مردم را موعظه کنند، به یاد خدا بیاورند، از غفلتی که از مرگ دارند بیرون بیاورند، مردم را متوجه آثار گناهانشان بکنند، از قبر و قیامت به مردم بگویند، مردم را به عدل الهی متوجه نمایند. این امری است لازم و ضروری و هیچ وقت جامعه از این بی‌نیاز نیست[۴].

آیات قرآنی مرتبط

  1. موعظه، اخلاقی الهی:إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۵]؛ يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۶].
  2. امر حضرت (ص) به موعظه متخلفان: ...فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا[۷].
  3. ارشاد و موعظه خلق، رویه اولیای الهی: وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۸].[۹]

منابع

پانویس

  1. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱۳، ص۱۶۵؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۸۷۶.
  2. «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بی‌گمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  3. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۵۳۴.
  4. مرتضی مطهری، ده گفتار، ص۲۶۰-۲۶۱.
  5. «من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی» سوره هود، آیه ۴۶.
  6. «خداوند به شما پند می‌دهد که اگر مؤمنید هرگز به (بازگویی) مانند آن باز نگردید» سوره نور، آیه ۱۷.
  7. «...از آنان دوری گزین و پندشان ده و به آنان سخنی رسا که در دلشان جایگیر شود، بگوی» سوره نساء، آیه ۶۳.
  8. «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  9. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۳۷۹.