نیایش چهل و هفتم
مقدمه
این نیایش آن حضرت سجاد (ع) است در روز عرفه. در اسلام روز عرفه از روزهای طلایی برای همه مسلمین است. در این روز حاجیان در صحرای عرفات گرد هم میآیند و به مناجات میپردازند. عرفات، سرزمین اشک و دعاست؛ سرزمینی است که خداوند بهخاطر اشکها و دعاهای زائران خانه خود، بر فرشتگان مباهات میکند[۱]. سرزمینی است که امام باقر (ع) در آن، از ظهر تا غروب عرفه، دو دست خود را به سوی آسمان بالا برده و دعا میکرد[۲]. سرزمینی است که تمام گناهان در آن بخشیده میشود[۳]. روز عرفه از عیدهای بزرگ است، گرچه آن را به نام عید نامگذاری نکردهاند[۴]. روز عرفه روز دعا و نیایش است، اهمیت دعا در این روز تا جایی است که اگر روزهداشتن سبب ضعف و بیحالی در دعا بشود سزاوار است روزه نگیریم تا بتوانیم دعا کنیم[۵].
در اهمیت این روز همین بس که امام سجاد (ع) به فقیری که از مردم سؤال میکرد فرمود: وای بر تو! آیا در مثل چنین روزی به سراغ غیرخدا میروی؟ امروز روزی است که امید میرود نه تنها افراد حاضر بلکه کسانی که هنوز متولد نشدهاند مورد لطف خداوند قرار گیرند[۶]. امام حسین (ع) در روز عرفه، در بیابان عرفات، از خیمه بیرون آمد و با گروهی از اهلبیت و فرزندان و شیعیان، با نهایت خشوع و آمادگی قلبی در سمت چپ کوه جبلالرحمة رو به قبله ایستاد و دستهای مبارک را به دعا بلند کرد، و همچون فقیری که گرسنه است، مشغول خواندن دعا شد؛ دعایی بسیار طولانی، بسیار پرمحتوا و عاشقانه. در آن هوای داغ، حضرت به طور عجیبی اشک میریخت و اطرافیان نیز گوش به دعای او داده و با صدای بلند گریه میکردند و آمین میگفتند. بعدها فرزند شریفش حضرت سجاد (ع) نیز به مناسبت روز عرفه دعای عجیبی انشاء کرد که از طولانیترین دعاهای صحیفه است و برای شیعیان بسیار آشناست. در این دعا امام با حمد و ستایش خداوند چنین آغاز میکند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ...»؛ «حمد خداوندی را که پروردگار جهانیان است. بارخدایا، حمد باد تو را، ای پدید آورنده آسمانها و زمین، ای صاحب جلالت و عظمت، ای مهتر مهتران، ای معبود هر معبود، ای آفریننده هر موجود، ای خداوندی که چون همگان از میان بروند تو باقی هستی، خدایی که هیچچیز همانندش نیست و هیچچیز از حیطه علم او بیرون نیست و او بر هر چیز احاطه دارد و هر چیز را نگهبان است».
آنگاه خدا را مخاطب قرار داده و صفاتش را به این شرح برمیشمرد: «بار خدایا، تویی آن خدای یکتا، که هیچ خدایی جز تو نیست؛ خداوند یکتای تنهای بیهمانند و یگانه؛ تویی آن خدای یکتا، که هیچ خدایی جز تو نیست؛ خداوند کریم و بخشنده و در کرم و بخشندگی به حدّ نهایت؛ خداوند عظیم و در عظمت بیمانند، کبیر و صاحب کبریا؛ تویی آن خدای یکتا، که هیچ خدایی جز تو نیست؛ خداوند متعال و در نهایت تعالی و سخت انتقامگیرنده؛ تویی آن خدای یکتا، که هیچ خدایی جز تو نیست؛ خداوند بخشاینده مهربان، دانای حکیم؛ تویی آن خدای یکتا، که هیچ خدایی جز تو نیست؛ خداوند شنوای بینای بیآغاز و آگاه؛ تویی آن خدای یکتا، که هیچ خدایی جز تو نیست؛ خداوند کریم، در کرم از همه افزون بر دوام و همیشه جاویدان؛ تویی آن خدای یکتا، که هیچ خدایی جز تو نیست؛ خداوندی که پیش از همه بوده و پس از همه خواهد بود؛ تویی آن خدای یکتا، که هیچ خدایی جز تو نیست؛ خداوندی که در عین اعتلا همه نزدیک است، و در عین نزدیکی متعالی؛ تویی آن خدای یکتا، که هیچ خدایی جز تو نیست؛ خداوند شکوهمند بزرگ بزرگوار و شایان ستایش؛ تویی خداوندی که هرچه آفریدهای نه از هیچ اصل و مایه آفریدهای، و هر چه را نقش بستهای بیهیچ نمونهای نقش بستهای، و هرچه پدید آوردهای بیهیچ تقلیدی پدید آوردهای.»...
آنگاه چنین لب به تسبیح و تقدیس پروردگار میگشاید: «بار خدایا، منزهی تو. شگفتا چه بزرگ است شأن و منزلت تو، چه بلند است مکانت و مقام تو، و چه نیکو حق و باطل از یکدیگر جدا ساختهای. منزهی تو، ای خداوند مهربان، چه فراوان است مهربانی تو. ای خداوند رئوف چه عظیم است رأفت تو. ای خداوند حکیم چه شگفت است دانایی تو. منزهی تو، ای پادشاه. چه بسیار است قدرت تو، ای بخشنده؛ چه بیاندازه است توانگری تو، ای رفیع پایه؛ چه والاست رفعت تو. تویی دارنده شکوهمندی، تویی دارنده بزرگواری، تویی در خور سپاس و ستایش. منزهی تو، ای خداوندی که هر چه در عرصه پهناور علم تو جای دارد در برابرت خاضع است، و هر چه فرود عرش توست در برابر عظمتت خاشع است و همه آفریدگانت در برابرت سر تسلیم فرو دارند. منزهی تو؛ نه به حواس ما در آیی، نه به دست و لمس احساس شوی، نه کس بر تو مکری تواند کرد، نه کس از تو چیزی پنهان تواند داشت، نه کس تواند با تو راه خلاف پوید یا با تو منازعه کند یا بر تو چیره گردد یا با تو جدال کند یا بفریبدت یا بر تو کیدی اندیشد. منزهی تو ای خداوند، راه تو راهی هموار است و فرمان تو طریق نیکبختی است. تو زندهای و همه را به تو نیاز است. منزهی تو ای خداوند، سخنت همه حکمت است و تقدیرت حتم. چون اراده کنی به اجرا در آید. منزهی تو ای خداوند. کس نیست که مشیت تو را بازگرداند و کلمات تو دگرگونی نپذیرد. منزهی تو ای خداوند. آثار قدرتت آشکار است. آفریننده آسمانهایی و خالق جانهایی».
پس از تسبیح مجدداً زبان به حمد خدا میگشاید: «حمد باد تو را، حمدی که به دوام تو بر دوام ماند. حمد باد تو را، حمدی که تا نعمتت جاودانه است جاودانه ماند. حمد باد تو را، حمدی در برابر احسانت، حمدی که به خشنودیت بیفزاید. حمد باد تو را، با هر حمدگوی دیگر؛ و شکر باد تو را، شکری که شکرگزاران از ادای آن بازمانند. حمد باد تو را، حمدی که تنها تو را سزد و بدان جز به تو تقرب نتوان جست. حمدی که دوام نعمت پیشین را سبب شود نعمتهای تازه را دوام بخشد. حمدی که با گذشت روزگاران مضاعف گردد و همواره و پیدرپی روی در فزونی نهد. حمدی که فرشتگان حسابگر از شمار آن در مانند و بر آنچه فرشتگان کاتب در لوح محفوظ ثبت کردهاند فزونی گیرد. حمدی که همتراز عرش مجید تو بود و با کرسی رفیع تو همسنگ باشد.»...
در فراز بعد باز با لحنهای مختلف بر پیامبر خاندانش صلوات میفرستد و پس از پیامبر (ص) به موضوع امامی که از جانب خدا به مردم عرضه شده و مردم وظیفه دارند از او تبعیت کنند میپردازد و پس از آن به اولیا و پیروان پیامبر (ص) و ائمه (ع) دعا میکند: «ای پروردگار من، تحیت و درود بفرست بر محمد و خاندان محمد، آن پیامبر برگزیده پسندیده گرامی مقرب درگاهت، برترین تحیات و درودهای خود را، و او را برکت ده سرشارترین برکات خود، و رحمت خود بر او فرست ممتّعترین رحمتهایت را.... ای پرودگار من، بر اهلبیت طیبین او که آنان را برای قیام به امر خود برگزیدهای و خازنان علم خود و حافظان دین خود و خلفای خود بر روی زمین و حجتهای خود بر بندگان قرار دادهای و آنان را به خواست خود از هر ناپاک پاک گردانیدهای و طریق رسیدن به مقام قرب خود و وصول به بهشت ساختهای، تحیت و درود بفرست.... بار خدایا، تحیت و درود بفرست دوستان ایشان را؛ آن اعترافکنندگان به مقام و منزلت ایشان را؛ آن پیرویکنندگان راه ایشان،... تحیت و درودی مبارک، پاکیزه، فزاینده، در هر بامداد و هر شبانگاه».
سرانجام در بخش پایانی دعا شرافت روز عرفه را بیان داشته و همچون بندگان کوچک و افتاده از خدای بزرگ طلب عفو میکند: «ای خداوند، دست سؤال پیش تو دراز کردهام، همانند موجود حقیر ذلیل بینوای فقیر ترسانی، زنهار خواه، همراه با ترس و تضرع و پناهآوردن به تو... بار خدایا، خنکی عفوت را، حلاوت رحمتت را، روح و ریحان و بهشت پر نعمتت را ارزانی من دار و از فضل خویش به من بچشان طعم فراغت را در گزاردن آنچه تو دوست میداری و طعم مجاهدت را در آنچه موجب تقرب به درگاه توست و مرا تحفهای کرامند عطا کن».[۷].[۸]
منابع
پانویس
- ↑ کنزالعمال، ج۵، ص۱۳.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۱۶۴.
- ↑ وافی، ج۲، ص۴۵.
- ↑ مفاتیح الجنان.
- ↑ مفاتیح الجنان.
- ↑ بحارالانوار، ج۹۹، ص۲۹۲.
- ↑ حج، محسن قرائتی، مشعر، ۱۳۹۱؛ صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۷۵.
- ↑ بهشتی، سید جواد، مقاله «نیایش چهل و هفتم»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۵۰۶.