ولایت تشریعی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

آیاتی در قرآن مجید آمده که ولایت تشریعی را برای رسول خدا (ص) و جانشینان ایشان اثبات می‌کند و قیام به تشریع و دعوت به دین و تربیت امت و حکومت بین آنان و قضاوت در آنان را از شئون و مَناصب رسالت آن حضرت می‌داند. علامه طباطبائی در اثبات ولایت تشریعی خداوند که آن را "ولایت اعتباری" معرفی می‌نماید و عبارت است از: "تشریع شریعت و هدایت و ارشاد توفیق و امثال اینها برای خداوند"[۱]، به آیاتی استناد می‌کند؛ از جمله: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۲]، ﴿وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ[۳]، ﴿وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ[۴]. و هم‌چنین برای اثبات ولایت تشریعی برای پیامبر اکرم (ص) و جانشینان ایشان نیز این آیات را شاهد قرار می‌دهد: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۵] و در همین معناست آیه ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ[۶] و ﴿وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۷] و آیه ﴿رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ[۸] و ﴿لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۹] و ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۰] و ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ[۱۱] و ﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ[۱۲].

سپس در توجیه این آیات می‌فرماید: ولایت به معنای نصرت که برای خداوند است معنا ندارد که رسول‌الله دارای آن باشد و از همین جهت در آیات قرآنی هم برای آن جناب ولایت به این معنا ثابت نشده است. باری، جامع و فشرده این آیات این است که رسول خدا (ص) نیز دارای چنین ولایتی هست که امت را به سوی خدای تعالی سوق دهد و در بین آنها حکومت و فصل خصومت کند و در تمام شئون آنها دخالت نماید و همین‌طور که بر مردم اطاعت خدای تعالی واجب کرده است اطاعت او نیز بدون قید و شرط واجب است. پس برگشتِ ولایت آن حضرت، به سوی ولایت تشریعی خداوند عالَم است؛ به این معنا که چون اطاعت خداوند در امور تشریعی واجب است و اطاعت رسول خدا (ص) هم اطاعت خداست پس رسول خدا مقدّم و پیشوای آنان و در نتیجه ولایت او هم همان ولایت خداوند خواهد بود[۱۳].

هم‌چنین خداوند در آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۴] ولایت اولی‌الامر را هم بر امت اسلام واجب کرده و علامه طباطبائی در تفسیر آن تصریح می‌نماید که ولایت تشریعی در هر سه مورد (ولایت خدا، ولایت رسول خدا و ولایت اولی‌الامر) ولایت واحده‌ای است که برای پروردگار متعال به‌طور اصالت و برای رسول خدا و امیر المؤمنین (ع) به‌طور تبعیت و به اذن خدا ثابت است[۱۵][۱۶].

معانی ولایت تشریعی

شکی نیست که ولایت حقیقی بر تشریع احکام و جعل قوانین و نظامات عبادی، معاملی، مالی، اقتصادی، سیاسی، قضایی، کیفری، اجتماعی، و احوال شخصی و تعلیم و تربیت و امور دیگر، فقط و فقط اختصاص به ذات بی‌زوال حضرت حق (ع) دارد و خداوند متعال را در این مورد نیز شریک و عدیل و همتایی نیست.

هیچ‌کس، نه به عنوان فردی و مقام مادّی یا معنوی، و نه به عنوان عُموم و نمایندگی از جانب آنان، حقّ قانون‌گذاری و انشای نظامات و مقررات را ندارد، یکی از حقایق آزادی‌بخش توحیدی اسلام، که درک آن دلیل رشد فکری است، همین است که فردی مالک مقدرات فرد دیگر نیست و حقّ استضعاف اَحدی را ندارد، و حدود و نظامات فقط از جانب خدا تعیین می‌شود، و جاری ساختن نظامات دیگر، خروج عبودیت خدا، و تجاوز به حریم حکومت و قوانین او است: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ[۱۷]، ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودًا[۱۸].

قبول نظامات غیر شرعی، یک نوع پرستش و عبادت توحید غیر، و مشرکانه و خلاف عقیده توحید و نظاماتی است که منشأ و منبع آن توحید است، و با خالص کردن اطاعت برای خدا نیز مخالف است، و فکراً و عملاً شرک است: ﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ[۱۹]، ﴿أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ[۲۰].

بنابراین، ولایت بر قانون‌گذاری – اگر صحتِ جعل آن برای غیر خدا ثابت شد – حتماً باید به جعل و اعطای خدا باشد، و ولایت تشریعی بر جعل احکام و تشریع قوانین و نظامات باید از جانب خدا باشد، و از جانب غیر خدا – اگرچه تمام افراد جامعه باشند – صحیح نیست و مداخله در شئون و اختصاصات الهی و مشرکانه است، چنانکه در تعیین زمام‌دار و ولیّ امور خلق نیز همین معیار را باید رعایت کرد و از منطقه حکومت و سلطنت الهی به اندازه سرِمویی نباید خارج شد. در اینکه یک معنای ولایت تشریعی، ولایت به نحو جعل و تشریع بر امور تشریعی و جعل قانون است شبهه‌ای نیست، چنان‌که در اینکه این ولایت از جانب خدا، به‌طور کلی و در جعل تمام قوانین و احکام، به پیغمبر اکرم (ص)، اعطا نشده است سخنی نیست و عقل و نقل بر آن اتفاق دارند[۲۱].

معنای دیگر ولایت تشریعیه، ولایتی است که کسی بر حسب تشریع و حکم خدا، بر چیزی یا شخص یا اشخاصی داشته باشد، که از آن تعبیر به ولایت شرعیه نیز می‌شود. وقتی این ولایت را به "تشریعیه" توصیف کنیم، در مقابلِ ولایت تکوینیه است، که به تکوین و احداث خارجی موجود شده، نه به تکوین انشایی و اعتباری، و وقتی آن را به "شرعیه" وصف کنیم، در مقابل ولایت‌های غیر شرعیه و جائره است[۲۲].

این ولایت، بی‌اشکال به اقسامی که دارد ثابت است و آیات قرآن و صدها حدیث معتبر بر آن دلالت دارند، و بخش مهمی از فقه اسلام، درباره این ولایت و اقسام و حدود آن است.

ولایت شخص بر نفس خود، از اقسام این ولایت است؛ که مثلاً تسلط دارد خود را اَجیرِ دیگری کند. و ولایت شخص بر اموال خود و ولایت پدر و جَدّ پدری بر فرزندان صِغار خود و ولایت قاضی و امیر و والی شرعی بر حکم و قضا و رتق و فتق امور، که عُموم مسلمانان از شیعه و سنّی اتفاق دارند و حکم سلطان و والی را شرعاً واجب‌الاطاعه می‌دانند[۲۳].

شیعه، این ولایت تشریعی یا شرعیه را – که از شُعَب ولایت و حکومت و سلطنت الهی است، و از عصر پیغمبراکرم و پیش‌تر، تا حال باقی و برقرار است - مستمر و غیر منقطع دانسته، هم‌اکنون نیز خود را تحت این نظام و حکومت و ولایت تشریعی می‌داند. و در هر زمان و هر کجا باشد، باید مطیع این نظام باشد و اطاعت از این نظام (نظام امامت) را، فاضل‌ترین وسیله تقرب به خدا می‌شناسد، و خروج از این ولایت و دخول در ولایت و حکومت دیگران را، خروج از ولایت و حکومت خدا، و دخول در ولایت غیر خدا می‌داند، و هر نظامی را غیر از این نظام، فاسد و باطل می‌داند، و آن را طرد می‌کند و امتناع از اطاعت آن را واجب می‌شمارد و می‌گوید: "هر که خدا را با پیروی از امام ستمگری که از جانب خدا نیست دین‌داری کند، دین ندارد و سرزنش نیست بر کسی که با پیروی از امام عادل از جانب خدا دین‌داری کند"[۲۴].

و بر اساس این نظامِ عالیِ الهی مقدس و منزه است که شیعه در عصر حاضر اوامر حُکّام شرع و فقهای عادل و علمای عامل را واجب‌الاطاعه دانسته و مطیعِ فرمان و فرمان‌بردار آنها است، و اطاعت آنان را رمز تشیع و نشان ولایت و تسلیم و ایمان خود به نظام امامت و بیزاری از نظامات دیگر می‌داند و تخطّی از این نظام و مخالفت احکام فقها را اِستخفاف به حکم خدا می‌شمارد.

خلاصه کلام این است که: ولایت پیغمبر اکرم و ائمه اطهار (ع)، بر اموال و نفوس و امور مردم، و ریاست آنها بر جمیع شئون عمومیِ دین و دنیا از جانب خدا مسلّم است و مورد هیچ‌گونه شبهه‌ای نیست و از آیات کریمه قرآن، مثل آیه ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ[۲۵] و آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۲۶] و آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۲۷] استفاده می‌شود[۲۸].

تفویض ولایت تشریعی

آیا در بعضی موارد به پیغمبر اکرم (ص) و به ائمه هدی (ع)، این ولایت تفویض شده و مانع شرعی و عقلی دارد یا نه؟ این مطلبی است که محتاج به تأمل و تحقیق است. در کتاب شریف کافی، بابی است به این عنوان بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ (ع)، که متضمن ده روایت است[۲۹]، در بحارالانوار نیز در باب نفي الغلو في النبي و الأئمة (ع) و بيان معاني التفويض و ما لا ينبغي أن ينسب إليهم منها و ما ينبغي فصلی است به عنوان فصل في بيان التفويض و معانيه[۳۰] و در کتاب‌های دیگر حدیثی، مثلِ بصائر الدرجات[۳۱] و وافی[۳۲] نیز این اخبار وارد شده است. علامه مجلسی در مرآة العقول و بحارالانوار می‌نویسد: "تفویض امر دین دو احتمال دارد: یکی اینکه خدا به پیغمبر (ص)، و ائمه (ع)، عُموماً امر دین را تفویض کرده باشد، که هر چه را بخواهند، بدون وحی و الهام، حلال، و هرچه را بخواهند حرام کنند و آنچه را بخواهند تغییر دهند. سپس می‌فرماید: این باطل است و هیچ عاقلی آن را نمی‌گوید. دوم اینکه، خداوند متعال تعیین بعضی از امور را به پیغمبر تفویض فرموده که اصل تعیین به وحی، و اختیار به الهام باشد، و با وجود این، اختیار پیغمبر به وسیله وحی تأکید شود، و این نحو تفویض مدلول نصوص مُستفیضه است؛ و ظاهر بیان مرحوم کلینی و اکثر محدثین، اختیار این قول است و عقلاً هم مانعی ندارد[۳۳].

و تحقیق این است که تفویض مطلق، به نبی یا وصی، در امر تحلیل و تحریم و جعل و تشریع احکام و تغییرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ باطل است، و احتمالِ آن مُلغی است[۳۴]. و زندگی پیغمبران و تاریخ حیات پیغمبر گرامی اسلام (ص) مملو است از دلایل و شواهدی که آن را رد می‌کند، و آیات شریفه قرآن، و احادیث متواتر نیز بطلان این احتمال را ثابت مینماید و بالجمله بطلان آن از ضروریات دین است [۳۵].

و اما ولایت تشریعی به احتمال دوم علامه مجلسی در معنای تفویض در امر دین نسبت به پیغمبر (ص) قابل قبول است و احادیث مستفیضه به اطلاق یا به صراحت، و بلکه قرآن مجید نیز، بر آن دلالت دارند. مع ذلک، چون مورد از مواردی است که خبر واحد در آن حجت نیست، اگر برای کسی از جهت دلالت آیه، و یا سند و دلالت احادیث، قطع حاصل نشود و احادیث را در معانی دیگر ظاهر بداند، در اجتهاد خود آزاد است، زیرا گمان نمی‌رود این مسئله از ضروریات دین یا مذهب باشد. و اما نسبت به امام (ع) از جهت محذوراتی[۳۶]، توجیه قول به آن مشکل است و اخباری را که در مورد تفویض امر دین به ائمه (ع) رسیده است، با فرض صحت سند، می‌توان با اعتماد بر قرینه عقلیه، محمول بر یکی از مطالب ذیل دانست[۳۷]:

  1. ولایت تشریعی بر بیان احکام در مواقع مقتضی و مناسب.
  2. ولایت بر بیان مصادیق و صُغریات و خصوصیات و حدود احکام؛ به نحوی که در ذهن روشن صاف آن بزرگواران منعکس گردد، به طوری که پس از بیان در بسیاری از موارد، دیگران هم آنچه را قبلاً از درکش عاجز بودند، درک و تصدیق می‌کردند.
  3. ولایت بر امور حکم و اداره و شئونی که پیغمبر (ص)، بر آن به مقتضای مقام حکومت عامّه ولایت داشتند.
  4. ولایت بر امور مالی، و تفویض آن به ایشان و محامل دیگر[۳۸].

منابع

پانویس

  1. المیزان، ج۶، ص۱۳.
  2. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  3. «و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
  4. «و خداوند دوست پرهیزگاران است» سوره جاثیه، آیه ۱۹.
  5. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  6. «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
  7. «و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
  8. «پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد» سوره جمعه، آیه ۲.
  9. «تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.
  10. «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  11. «سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  12. «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواسته‌های آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند» سوره مائده، آیه ۴۹.
  13. المیزان، ج۶، ص۱۴.
  14. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  15. المیزان، ج۶، ص۱۴.
  16. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۵۱-۱۵۳.
  17. «داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید» سوره یوسف، آیه ۴۰.
  18. «آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند * و چون به آنان گفته شود که به سوی آنچه خداوند فرو فرستاده است و به سوی این پیامبر آیید دورویان را خواهی دید که یکسره روی از تو باز می‌گردانند» سوره نساء، آیه ۶۰-۶۱.
  19. «و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشته‌اند، با درستی آیین، بپرستند» سوره بینه، آیه ۵.
  20. «آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است» سوره زمر، آیه ۳.
  21. لطف‌الله صافی گلپایگانی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ص۱۲۳.
  22. لطف‌الله صافی گلپایگانی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ص۱۲۳.
  23. توضیح این موارد در فصل قبل، گفتار سوم از نظرها گذشت.
  24. «لَا دِينَ لِمَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ لَا عَتْبَ عَلَى مَنْ دَانَ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ»؛ کلینی، اصول کافی، ترجمه و شرح مصطفوی، ج۲، ص۲۰۵.
  25. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  26. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  27. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  28. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۵۳-۱۵۷.
  29. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۶۵ به بعد.
  30. بحارالانوار، ج۲۵، ص۳۲۸–۳۵۰.
  31. ابن‌فروخ صفّار، بصائر الدّرجات (یک جلدی)، ص۳۷۸ به بعد.
  32. فیض کاشانی، کتاب الوافی، ج۱.
  33. فیض کاشانی، کتاب الوافی، ج۱؛ ر. ک: محمدباقر مجلسی، مرآة العقول.
  34. آیت الله جوادی آملی برای استحاله تفویض کار به اولیای الهی دو برهان ارائه داده‌اند: برهان اوّل آن است که چون ربوبیت خدا نامحدود است، امکان ندارد بتوان آن را تقطیع نمود. به‌طوری که در گوشه‌ای از جهان - خواه امور تشریعی و یا تکوینی - کار به دیگری واگذار شده باشد و ربّ مطلق نقشی در اصل حدوث یا مرحله بقای آن نداشته باشد. پس تفویض کار خدا در تکوین و تشریع به فرشتگان یا انبیا و اولیا مستحیل است... برهان دوم آن است که فقر، مقوّم ذات موجودات امکانی است و چیزی که ذاتاً فقیر است نه میتوان او را به حال خودش رها کرد، چرا که در این صورت معدوم صِرف می‌شود و نه میتوان کارهای دیگری را به او ارجاع نمود، چه اینکه او در کارهای خود نیاز به قیّم دارد، چه رسد به کارهای دیگران. پس حدّ وسط برهان دوم فقر ذاتی موجودات امکانی است. ولایت در قرآن، ص۲۰۲.
  35. لطف‌الله صافی گلپایگانی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی.
  36. نسبت به امام (ع) اگرچه مقام عصمت و طهارت قلبی و قدس ذاتی پیغمبر را دارا است، این تفویض مشکل و به فرمایش علامه مجلسی – در شرح حدیث هشتم این باب در مرآة العقول – محتاج به تکلف است؛ زیرا با ضرورت خاتمیت دین اسلام و اکمال دین و پایان قانون‌گذاری و تغییر نیافتن احکام تا روز قیامت که: «حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ باید توجیه قول به این‌گونه تفویض به امام، در هر حدّی فرض شود، به نحوی که با این معانی منافی نباشد، ممکن باشد. از این جهت می‌توان گفت: اگر اخباری مُشعِر یا ظاهر در این نوع مقام ولایت تشریعی برای ائمه اطهار (ع)، باشد، محمول بر تفویض اظهار بعضی از احکام مخزونه نزد ایشان است، و یا مراد واگذاری تشخیص مصادیق و تبیین جهات و حدود احکام به ذهن ثاقب و ملهَم، و ضمیر مؤید و روشن و صاف امام (ع) است، که بسا با استنباط افرادی عادی درک نمی‌شود، و در موارد بسیار، در فقه و تفسیر و مسائل مشکلی که جلو آمد، درک عالی و ضمیر روشن و مؤید آنها حلّال مشکلات شد؛ به نقل از: لطف‌الله صافی گلپایگانی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی.
  37. لطف‌الله صافی گلپایگانی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی.
  38. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۵۸-۱۶۱.