حدیث سلسلة الذهب
حدیث سلسلة الذهب | |
---|---|
متن حدیث | |
«لا إله إلاّ اللّه حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی بشروطها و أنا من شروطها» | |
ترجمه حدیث | |
لا اله الا اللّه، قلعه و دژ من است، هرکه در قلعۀ من وارد شود، از عذابم ایمن گردد | |
مشخصات حدیث | |
صادره از | امام رضا (ص) |
راویان |
|
محتوای حدیث | |
دلالت حدیث |
|
منابع حدیث | |
منابع شیعه | |
منابع اهل سنت | |
حدیث سلسلة الذهب حدیثی که امام رضا (ع) در نیشابور در مراسم استقبال شورانگیز شیعیان از آن حضرت فرمود: «لا إله إلاّ اللّه حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی بشروطها و أنا من شروطها». نکات مهم این حدیث عبارت است از: اهمیت مسأله توحید؛ پیوستگی معارف خاندان امامت به شخص پیامبر اسلام (ص) و به سرچشمه وحی؛ پیوند گسست ناپذیر توحید با رهبری و تثبیت امامت حضرت رضا (ع) و رد دیدگاه کسانی که به امامت ایشان باور نداشتند.
مقدمه
امام رضا (ع) در سفر تاریخی خود به ایران، هر جا که توانست کوشیدند مردم را با اسلام، قرآن، تشیع، اخلاق اسلامی، آرمانهای دینی و احکام مذهبی آشنا سازند؛ زیرا که این یکی از اهداف بزرگ امام (ع) از آمدن به این سفر بود.
از جمله مهمترین فرازهای این سفر، توقف امام (ع) در نیشابور بود. زمانی که حضرت خواست از آن شهر به سمت خراسان برود، راویان و اصحاب حدیث گرد آن حضرت بودند، گفتند ای پسر پیامبر از پیش ما میروی، آیا حدیثی نمیفرمایی که بهره ببریم؟ حضرت رضا (ع) در کجاوه نشسته بود، سرش را بیرون آورد و فرمود: از پدرم موسی بن جعفر (ع) شنیدم که از پدرش امام صادق، از پدرش امام باقر، از پدرش امام سجاد، از پدرش حسین بن علی، از پدرش امیر المؤمنین (ع) شنید که او از پیامبر خدا شنید که فرمود: از جبرئیل شنیدم که گفت: خداوند متعال میفرماید: «لا إله إلاّ اللّه حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی»[۱]، چون مرکب او حرکت کرد، دوباره فرمود: «بشروطها و أنا من شروطها»، با شرطهایش، من یکی از شرطهای آنم[۲].
این روایت از دلایلی است که نشان میدهد توحید و اسلام وقتی کامل است که رهبری معصوم و ولایت أئمه هدی (ع) در کنار آن باشد و توحید بیولایت کافی نیست. این مضمون در کلام دیگری از آن حضرت نقل شده است که: «کمال الدّین ولایتنا و البرأئة من عدوّنا»[۳]. در روایات بیشماری نیز آمده است که شرط قبولی اعمال، ولایت اهل بیت (ع) و محبّت آنان است. آنچه در کلام حضرت رضا (ع) بیشتر جلوه میکند، نقش ولایت امام معصوم در به ثمر رساندن عقیدۀ توحیدی در جامعه و محوریت ولایت برای دینداری است. بدون این ولایتپذیری از أئمه، نه توحید درست میشود و نه خداپرستی صحیحی صورت میگیرد. امام باقر (ع) فرمود: هرکس که با عبادتی پرزحمت و طاقتفرسا برای خداوند دینداری کند، امّا پیشوای الهی نداشته باشد، تلاش او پذیرفته نیست، خودش هم گمراه و سرگردان است[۴]. همچنین آن حضرت فرمود: "خداوند را کسی میشناسد و میپرستد که خدا را و امام از ما خاندان را شناخته باشد و کسی که خدا را نشناسد و به ما معرفت نداشته باشد، غیر خدا را شناخته و غیر خدا را میپرستد و اینگونه گمراه میشود."[۵].[۶]
هر چند این حدیث کوتاه بود اما، نکات حیاتی و مهمی را در بر داشت که میتوان به این موارد اشاره کرد:
- اهمیت مسأله توحید و محوری بودن آن در اندیشه اسلامی.
- پیوستگی معارف خاندان امامت به شخص پیامبر اسلام (ص) و به سرچشمه وحی.
- پیوند گسست ناپذیر توحید با رهبری.
- تثبیت امامت حضرت رضا (ع) و رد دیدگاه کسانی که به امامت ایشان باور نداشتند.
و اما چرا این حدیث به حدیث سلسلة الذهب معروف گردید؛ یا به عبارت دیگر، وجه تسمیه حدیث چه میباشد؟ وقتی جملهای از کسی نقل میشود، گاه چندین نفر در بازگو کردن آن نقش دارند و آن را از قول دیگری روایت میکنند. این افراد را در اصطلاح علم حدیث، «سلسله اسناد حدیث» میگویند[۷].
بشرطها و شروطها
تعبیر و اصطلاحی است برگرفته از «حدیث سلسلة الذهب» که حضرت امام رضا (ع) در نیشابور در جمع شیعیان فرمود و توحید را دژ استوار الهی دانست، امّا به شرط امامت و رهبری اهل بیت (ع). در سفری که آن حضرت از مدینه به خراسان میرفت، در نیشابور استقبال بینظیری از سوی شیعیان انجام گرفت. مردم درخواست کردند که حدیثی بفرماید. حضرت، کلامی را از پدرانش از پیامبر، از جبرئیل و از خدا نقل کرد که خداوند میفرماید: کلمۀ لا اله الا اللّه (عقیدۀ توحید)، حصن و دژ استوار من است، هرکس وارد آن شود (و موحّد باشد) از عذاب من ایمن گردد. حضرت درنگی فرمود، سپس سر از کجاوه بیرون آورد و فرمود: بشروطها و أنا من شروطها[۸]، یعنی این سخن شرطهایی دارد، من یکی از آن شرطهایم. معنای این تأکید آن است که "توحید" وقتی دژ حفاظتی و ایمنساز از عذاب خدا و ضامن سعادت بشر است که در کنار آن، عقیده به ولایت ائمه معصومین و اطاعت از آنان باشد و در رأس این دینداری، امامت معصوم هم باشد، وگرنه این دژ، بینگهبان و بیحفاظ است و به تسخیر دشمن درمیآید. نکتۀ جالب اینکه در این حدیث، کلمۀ لا اله الا اللّه، قلعۀ الهی بهشمار آمده است، در حدیث دیگری ولایت علی بن ابی طالب، حصن الهی شمرده شده است[۹]، نتیجۀ این دو حدیث، پیوند توحید و ولایت است، هردو حافظ و قلعه و دژ الهیاند و این، همان و أنا من شروطها را بهتر اثبات میکند. این حدیث، به سبب سند بسیار خوبش به "سلسلة الذهب" نیز معروف است[۱۰].
منابع
پانویس
- ↑ لا اله الا اللّه، قلعه و دژ من است، هرکه در قلعۀ من وارد شود، از عذابم ایمن گردد.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۴۹ ص ۱۲۳ به نقل از عیون اخبار الرضا (ع) و امالی صدوق، ص ۳۰۶.
- ↑ اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۳۷۸.
- ↑ «کلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا إمام له من اللّه فسعیه غیر مقبول و هو ضالّ متحیّر...»؛ وسائل الشیعه، ج ۱ ص ۹۰ و کافی، ج ۱ ص ۸۸.
- ↑ کافی، ج ۱ ص ۱۸۱ ح ۴.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۵.
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه ص۲۲۵.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۴۹ ص ۱۲۳، امالی صدوق، ص ۳۰۶(مجلس ۴۱
- ↑ سفینة البحار، کلمۀ ولی
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۲۶.