هویت اجتماعی
هویت اجتماعی یکی از ابعاد هویت انسان است به معنای اینکه فرد نقشها و وظایف اجتماعی خود را بشناسد و انتظارات جامعه را از خود بداند. هویت اجتماعی از نگاه منابع دینی، به دو عنصر تعهد نسبت به آرمانهای الهی و اطاعت از رهبری بستگی دارد. به همین جهت، اگر جامعه ای از امام حق تبعیت کند، دارای هویت اجتماعی سالم است و در صورت پیروی از امام ناحق، هویت اجتماعی آن جامعه شکل ناهنجار به خود میگیرد.
تعریف هویت
هویّت در لغت فارسی یعنی آنچه موجب شناسایی شخص باشد[۱]، هویت حقیقت شیء یا شخص است که مشتمل بر صفات اصلی اوست و هویت در لغت عربی به معنای شخصیت، ذات، هستی و وجود است[۲].
هویت، مرز ما با دیگران است و آنچه ما را از دیگران متمایز میسازد هویت ماست[۳]. این واژه، بیانگر چه کسی بودن است که از نیاز بشر به شناسانده شدن به چیزی یا جایی ناشی میشود. به عبارت دیگر، وقتی از "هویّت شخصی"سخن به میان میآید، مراد همان ویژگیهای است که شخص را از دیگری متمایز میکند و به دیگران امکان اشاره با ضمیر "او"، (برای تشخّص این فرد از دیگر افراد) را میدهد؛ زیرا این شخص به گونهای است که به علل و عواملی از جمله رفتار یا صفات خاص از دیگران متمایز شده و تشخص یافته است. البته، در تبیین هویت باید در نظر داشته باشیم همیشه معنایی ارزشی به همراه ندارد؛ چهبسا فرد یا ملتی ویژگیهای ناپسندی نیز داشته باشند که بخشی از هویت آنان را میسازد[۴].
چیستی ماهیت جامعه و رابطۀ فرد با آن
قبل از ورود به بحث هویت اجتماعی، این مسئله باید حل شود که اساساً، رابطه فرد و جامعه چگونه است؟ ماهیت جامعه چیست؟ آیا جامعه واقعاً وجود دارد یا اینکه وجود جامعه، اعتباری است؟ اصولاً، جامعه مجموعه ای از افراد است یا وجودی مستقل دارد؟ درباره ماهیت جامعه و رابطۀ فرد با آن، که یکی از مهمترین مسائل علوم اجتماعی است، دیدگاههای مختلفی از سوی صاحبنظران، ارائه شده است که میتوان آنها را در سه دیدگاه جامعهگرایان (که اصالت را از آن جامعه میدانند)، فردگرایان (که اصالت را از آن فرد میدانند) و قائلان به تعامل متقابل فرد و جامعه طبقهبندی کرد.
- دیدگاه جامعهگرایان: این گروه، جامعه را واقعیتی عینی تلقی میکنند که از افراد تشکیل دهندۀ آن متمایز است و آثار و خواص ویژهای دارد که در یکایک افراد، مشاهده نمیشود. به تعبیر دیگر، آنان معتقدند تنها جامعه است که واقعیتی اصیل دارد و واقعیت فرد، تَبَعی (به تبعیت وجود جامعه) است[۵].
- گرایشهای فردگرایانه: این عده، بر خصیصۀ فردی بودن پدیدههای اجتماعی تکیه میکنند و معتقدند، فقط انسانهای منفرد وجود دارند که به مجموعه آنها جامعه گفته میشوند[۶].[۷]
- دیدگاه تعامل متقابل فرد و جامعه: در کنار دو مکتبِ جامعهگرایانه و فردگرایانه، تلاشهایی نیز برای آشتی آنها انجام شده است که میتوان آن را دیدگاه سومی دانست. بر اساس این دیدگاه، در انسان دو وجدان وجود دارد، یکی از آنها حاوی حالات مربوط به هر یک از ما که وجه مشخص ماست و دیگری حالاتی که در تمام جامعه مشترک است. وجدان اول، فقط گزارشگر شخصیت فردی ما و قوام بخش آن است و وجدان دوم، مبین و نمایندۀ تیپ جمعی است که بدون آن، جامعه وجود ندارد[۸].
هویت امت در قرآن
- بیتردید امت "جامعه" از افرادی با هویت و عینیت خارجی ترکیب یافته است. حال جای این پرسش است که ترکیب یاد شده چه نوع ترکیبی است؟ در اینباره چندگونه نظریه میتوان ابراز کرد[۹]:
- ترکیب جامعه از افراد ترکیب اعتباری است؛ یعنی واقعاً ترکیبی صورت نگرفته است. ترکیب واقعی آنگاه صورت میگیرد که یک سلسله امور در یکدیگر تأثیر کند و از یکدیگر متأثر گردد و بر اثر آن تأثیر و تأثرها پدیدهای نو با آثاری ویژه پدید آید، آنگونه که در ترکیبهای شیمیایی میبینیم.
- جامعه مرکب حقیقی صناعی است؛ مانند یک ماشین که دستگاهی است که اجزای آن با یکدیگر ارتباط دارد، بدون آنکه اجزا هویت خود را از دست بدهد.
- جامعه مرکب حقیقی طبیعی است؛ ولی ترکیب روحها، اندیشهها، عاطفهها، خواستها و ارادههاست؛ نه ترکیب تنها و اندامها. افراد انسان که هر کدام با سرمایهای فطری و سرمایهای اکتسابی وارد زندگی اجتماعی میشوند روحاً در یکدیگر ادغام میشوند و هویت روحی جدیدی، موسوم به روح جمعی مییابند. این ترکیب، خود یک نوع ترکیب طبیعی ویژه است که برای آن نظیری نمیتوان یافت. ترکیب مذکور از آن جهت که اجزا در یکدیگر تأثیر و تأثر عینی دارند و موجب تغییر عینی یکدیگر میگردند و هویت جدیدی مییابند ترکیب طبیعی و عینی است؛ اما از آن جهت که کل و مرکب به عنوان یک واحد واقعی که کثرتها در آن حل شده باشد وجود ندارد، با سایر مرکبات طبیعی فرق دارد، زیرا انسان الکل همان مجموع افراد است و وجود اعتباری و انتزاعی دارد؛ ولی در سایر مرکبات طبیعی افزون بر آنکه ترکیب حقیقی است و اجزا در یکدیگر تأثیر و تأثر واقعی دارند و هویت افراد هویت دیگر میگردد مرکب هم یک واحد واقعی است؛ یعنی صرفاً هویتی یگانه وجود دارد و کثرت اجزا به وحدت کل تبدیل شده است.
- جامعه مرکب حقیقیای است بالاتر از مرکبات طبیعی. در مرکبات طبیعی اجزا قبل از ترکیب از خود هویت و آثاری دارند و بر اثر تأثیر و تأثر در یکدیگر و از یکدیگر زمینه پدیدهای جدید پیدا میشود؛ اما افراد انسان در مرحله قبل از وجود اجتماعی هیچ هویت انسانی ندارند، بلکه ظروفی تهی هستند که فقط استعداد پذیرش روح جمعی را دارند. انسانها با قطع نظر از وجود اجتماعی، حیوان محضاند که تنها استعداد انسانیت دارند و انسانیت انسان، تفکر و اندیشه وی، عواطف انسانی و بالأخره آنچه از احساسها، تمایلات، گرایشها و اندیشهها که به انسانیت مربوط میشود در پرتو روح جمعی پیدا میشود و روح جمعی است که این ظروف خالی را پر میکند و "شخص" را به صورت"شخصیت" درمیآورد[۱۰].
- آیات کریمه قرآن نظریه سوم را تأیید میکند[۱۱]، زیرا مسائل مربوط به جامعه و فرد را بهگونهای بیان میکند که نه استقلال و مسئولیت فرد زیر سؤال میرود و نه وجود جامعه به عنوان یک امر عینی که خود دارای احکامی است مورد غفلت واقع میشود.
- به عنوان مثال آیه ۳۴ سوره اعراف برای امت حیات و زندگی قائل است که لحظه پایان دارد و تخلفناپذیر است؛ نه پیشافتادنی است و نه پس افتادنی: ﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ﴾[۱۲] براساس برخی از آیات افزون بر افراد که هر یک کتاب و نوشته و دفتری مخصوص به خود دارند جامعهها نیز از آن جهت که در شمار موجودات زنده، شاعر، مکلف و قابل تخاطباند و اراده و اختیار دارند نامه عمل دارند و به سوی عمل خود خوانده میشوند: ﴿وَتَرَى كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۱۳] یا هر امتی دارای فهم و شعور و ادراک ویژه است، ازاینرو بسا کارها که در دیده امتی زیبا و در دیده امتی دیگر نازیباست: ﴿وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴾[۱۴] قرآن کیفر یک تصمیم و اراده ناشایست اجتماعی را که برای معارضه بیهوده با حق است عذاب عمومی و اجتماعی بیان میکند: ﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ﴾[۱۵][۱۶].
- در برخی از آیات تصریح شده که حکم امّت و گروه گاه چنان فراگیر است که همه افراد را در بر میگیرد؛ نظیر فتنهها و آشوبهای اجتماعی که در عین اختصاص به ستمکاران از مؤمنین، خطاب متوجه همه مؤمنان شده است، زیرا آثار سوء آن گریبانگیر همه میشود: ﴿وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۱۷][۱۸] و نیز مانند عذابهای الهی که به هنگام نزول در برخی از موارد حتی اشخاص فاقد نقش را نیز در بر گرفت و تنها ناهیان از منکر نجات یافتند: ﴿فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ ﴾[۱۹][۲۰]
- حتی در برخی آیات گاهی کار یک فردبه همه افراد جامعه نسبت داده میشود؛ مانند داستان قوم ثمود که شتر صالح را تنها یک نفر از آنان پی کرد؛ اما قرآن آن را به همه قوم نسبت میدهد: ﴿فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴾[۲۱]، زیرا اگر حمایت جمعی نبود یا اگر همگان به وظیفه خویش چنانکه باید، عمل میکردند هیچگاه چنان حادثهای رخ نمیداد[۲۲].
- در قرآن گاهی کار یک نسل به نسلهای بعدی نسبت داده شده است، چنانکه اعمال گذشته قوم بنیاسرائیل را به مردمان زمان پیغمبر اسلام (ص) نسبت میدهد و میگوید: چرا هرگاه پیامبری چیزی را که خوشایند شما نبود برایتان آورد کبر ورزیدید و گروهی را دروغگو خواندید و گروهی را کشتید؟ ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ﴾[۲۳] این بدان جهت است که اینها از نظر قرآن ادامه و امتداد همان نسلهای پیشین، بلکه از نظر روح جمعی عین آنها هستند که هنوز هم ادامه دارند؛ ولی با وجود همه آنچه گفته شد فرد در جامعه بهطور مطلق ذوب نمیشود، بلکه بر سرپیچی از فرمان جمع تواناست و ازاینرو قرآن بر وجود فطرت الهی] در افراد تکیه کرده و تعلیماتش یکسره براساس مسئولیت هر یک از فرد و جامعه است. توصیه به امر به معروف و نهی از منکر نیز فرمان طغیان فرد علیه فساد و تبهکاری جامعه است[۲۴][۲۵].
اندیشمندان اسلامی و ماهیت جامعه
بر اساس آیات قرآن و احادیث، اجتماع از یک وجود عینی برخوردار است. زیرا، قرآن برای "امتها" (جامعهها) سرنوشت مشترک، نامه عمل مشترک، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصیان قائل است[۲۶]. بدیهی است که "امت"، اگر وجود عینی نداشته باشد، سرنوشت، فهم، شعور، طاعت و عصیان معنی ندارد؛ بنابراین، میتوان گفت، از منظر قرآن کریم، وجود حیات جمعی یک حقیقت است، همچنان که مرگ جمعی نیز یک حقیقت است؛ زیرا میفرماید: ﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ﴾[۲۷]. در این آیه، سخن از یک حیات و زندگی است که لحظه پایان دارد و تخلفناپذیر است، نه پیشافتادنی است و نه پس افتادنی؛ این حیات به "امت" تعلق دارد نه به افراد[۲۸]. در حقیقت، از واژۀ "امت"، به عنوان یک واحد کلان اجتماعی، یاد میشود که از یک سو، توانایی هویتسازی بادوام را دارد و از سوی دیگر هویتی واقعی را برای آنان خلق میکند؛ به نحوی که، هویتهای کم رنگتر همچون هویت منطقهای، ملی، قومی و نژادی را با خود هم جهت خواهد کرد[۲۹].
از سوی دیگر، شواهد فراوانی در کتاب و سنت هست که اصل تاثیر فرد بر جامعه مورد تأیید قرار میگیرد؛ زیرا این شواهد از یک سو، دلالت بر سلسله انبیای الهی میکند که هیچ جامعه بشری از تأثیر آن بی بهره نبوده است و از سوی دیگر، دال بر وجود مستکبران ستمگری همانند فرعون است که منشا آثاری منفی و نامطلوب میشدهاند. به همین سبب قرآن کریم از دو دسته پیشوا و رهبر یاد میکند: ائمه هدی و ائمه ضلال؛ که هر یک از این دو دسته هم در دنیا، در سرنوشت پیروان و رهبران خود موثرند و هم در آخرت و این نشانه عمق و وسعت تاثیری است که در امور و شئون حیات فردی و جمعی تابعان خود دارند[۳۰]. همچنان که در نهجالبلاغه چنین آمده است: «هان ای مردم! آنچه مردم را گرد هم میآورد، خرسندی و نارضایتی است. ناقۀ ثمود را یک نفر (نه بیشتر) پی نمود، ولی خداوند، همه را کیفر کرد؛ زیرا همه آنان از کار او خرسند و راضی بودند، لذا خداوند فرمود: ﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ﴾[۳۱]. بر این اساس رضایتمندی از یک رفتار اجتماعی به معنای پیوستن به جمع عاملانِ آن رفتار تلقی شده است به نحوی که هویت هر جامعه با رضایت مندی و نارضایتی یا موضع گیریها شکل میگیرد[۳۲].
بنابراین، دربارۀ ماهیت جامعه و رابطۀ فرد با آن، که از جمله مباحث بنیادین در شناخت هویت اجتماعی است، میتوان گفت از نظر منابع اسلامی، اجتماع از یک سو، دارای وجود عینی است و از سوی دیگر، افراد در جامعه تأثیر گذار هستند؛ این تأثیرگذاری تا جایی است که قرآن کریم از دو دسته پیشوا یاد میکند؛ امامان هدایت و ائمه ضلال.
معنای هویت اجتماعی از دیدگاه اسلام
هویت اجتماعی، یعنی اینکه فرد نقشها و وظایف اجتماعی خود را بشناسد و انتظارات جامعه را از خود بداند[۳۳]. بر اساس منابع اسلامی، هویت جامعۀ اسلامی به دو عنصر اساسیِ تعهد به آرمانهای اسلامی و اطاعت از رهبری جامعه بستگی دارد. از این رو، هویت اجتماعی هیچگاه از رهبری جامعه قابل تفکیک نیست و به همین دلیل در متون اسلامی، شناخت رهبر ملاک مسلمانی شناخته شده و کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، فاقد هویت اسلامی شمرده شده است[۳۴]. در نتیجه، اگر جامعه ای از امام حق، تبعیت کند، دارای هویت اجتماعی سالم است و در صورت پیروی از امام ناحق و شیطانی، هویت اجتماعی آن جامعه، شکل ناهنجار به خود میگیرد.
کارایی هویت اجتماعی
در متون اسلامی کارایی هویت اجتماعی از یک سو، در برابر در برابر هویتهای فردیِ مغایر با هویت اجتماعی و از سوی دیگر، در مقابل هویتهای اجتماعی دیگر مورد بررسی قرار گرفته است:
- کارایی هویت اجتماعی در مقابل هویت فردی: در تقابل هویت اجتماعی با هویت فردی، بر این نکته تاکید شده است که هویت فردی میتواند در دو صورت اعتراض یا هجرت، در برابر هویت اجتماعی فاسد، مقاومت کند. از این رو، برای فرار از ذوب شدن در هویت اجتماعی فاسد، یکی از دو راه را باید برگزید: اعتراض یا هجرت.
- کارایی هویت اجتماعی در برابر هویت اجتماعی دیگر: در آنجا که دو هویت متقابل اجتماعی، وجود داشته باشد که هر یک خواهان نفی دیگری و جویای تسلط بر روابط اجتماعی و نهادهای جامعه باشند؛ در این صورت، هویتی پیروز خواهد شد که پایدارتر و مستحکمتر باشد[۳۵].
منابع
پانویس
- ↑ محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۷۵ش، چاپ دهم، ج ۴، ص ۵۲۲۸.
- ↑ حسن عمید، فرهنگ عمید، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۸۴، چاپ بیست و هفتم، ص ۱۲۶۵.
- ↑ ر. ک: عرفان، امیر محسن و واسعی، سید علی رضا، باورداشت آموزههای مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی.
- ↑ ر. ک: عرفان، امیر محسن و واسعی، سید علی رضا، باورداشت آموزههای مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی.
- ↑ ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، ۱۳۷۹، سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۷۳-۱۰۷.
- ↑ ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، ۱۳۷۹، سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۵۵.
- ↑ ر. ک: فوزی، یحیی، «هویت جمعی از دیدگاه امام خمینی»، مجله متین، ۱۳۸۲، شماره ۱۹.
- ↑ دورکیم، امیل، تقسیم کار اجتماعی، ترجمۀ حسن حبیبی، تهران، ۱۳۵۹، انتشارات قلم، ص ۱۲.
- ↑ نصیری، علی، امت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.
- ↑ نصیری، علی، امت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۳ـ۳۴۳، «جامعه وتاریخ».
- ↑ و هر امّتی را زمانهای است و چون زمانه آنان سر آید نه ساعتی واپس میروند و نه پیش میافتند؛ سوره اعراف، آیه: ۳۴.
- ↑ و هر گروهی را میبینی که به زانو درآمده است، هر گروهی به سوی کارنامهاش فرا خوانده میشود، امروز برابر با آنچه میکردهاید پاداش میبینید؛ سوره جاثیه، آیه: ۲۸.
- ↑ و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) میخوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند؛ بدینسان ما کردار هر امتی را (در دیدشان) آراستهایم سپس بازگشتشان به سوی پروردگارشان است آنگاه آنان را از آنچه انجام میدادهاند آگاه میگرداند؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۸.
- ↑ پیش از آنان (نیز) قوم نوح و گروههایی که پس از ایشان آمدند (پیامبرانشان را) دروغگو شمردند و هر امتی آهنگ پیامبر خویش کردند تا او را فرو گیرند و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند و من آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود؛ سوره غافر، آیه: ۵.
- ↑ نصیری، علی، امت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.
- ↑ و از فتنهای پروا کنید که (چون درگیرد) تنها به کسانی از شما که ستم کردند نمیرسد (بلکه دامنگیر همه میشود) و بدانید که به راستی خداوند سخت کیفر است؛ سوره انفال، آیه: ۲۵.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۱۰۲؛ المیزان، ج۹، ص ۵۰ ـ ۵۱.
- ↑ آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز میداشتند رهایی بخشیدیم و ستمورزان را برای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی سخت فرو گرفتیم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۶۵.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۱۵۸؛ مجمعالبیان، ج۴، ص ۷۵۸.
- ↑ اما آنان او را دروغزن شمردند و آن (شتر) را پی کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهشان یکسره نابود ساخت و (با خاک) یکسان کرد؛ سوره شمس، آیه: ۱۴.
- ↑ نصیری، علی، امت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.
- ↑ و بیگمان به موسی کتاب بخشیدیم و پس از وی پیامبران (دیگر) را در پی آوردیم و به عیسی پسر مریم برهانها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس نیرومند کردیم؛ پس چرا هرگاه پیامبری، پیامی نادلخواه شما نزدتان آورد سرکشی ورزیدید، گروهی را دروغگو شمردید و گروهی را میکشتید؟؛ سوره بقره، آیه: ۸۷.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۳۴۷ـ۳۴۸، «جامعه وتاریخ».
- ↑ نصیری، علی، امت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص ۲۵۴ - ۲۶۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص ۳۱۸-۳۲۰.
- ↑ «و هر امّتی را زمانهای است و چون زمانه آنان سر آید نه ساعتی واپس میروند و نه پیش میافتند» سوره اعراف، آیه ۳۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص ۳۱۸-۳۲۰.
- ↑ ر. ک: فوزی، یحیی، «امام خمینی و هویت ملی در ایران»، فصلنامۀ مطالعات ملی، سال اول، ش ۴، ص۷۳.
- ↑ ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، ۱۳۷۹، سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۸۴-۱۰۹.
- ↑ «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا یَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ، وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ، فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ، لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا، فَقَالَ سُبْحَانَهُ ﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ﴾»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.
- ↑ ر. ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۷۲-۷۵.
- ↑ ر. ک: صفورایی پاریزی، محمدمهدی، «هویت»، مجلۀ دیدار آشنا، شهریور ۱۳۸۱، ش ۲۷، ص ۳۷.
- ↑ ر. ک. اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۸۳.
- ↑ ر. ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۷۵-۸۱.