محدودیت آزادی بیان در فقه چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'رده:(اا): پرسش‌هایی با ۱ پاسخ' به '')
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]]
| موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]]
| موضوع فرعی = محدودیت آزادی بیان در فقه چیست؟
| تصویر = 110062.jpg
| تصویر = 110062.jpg
| اندازه تصویر = 200px
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]]
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]]
| مدخل اصلی = ؟
| مدخل اصلی = ؟
خط ۲۰: خط ۱۸:
* '''محدودیت‌های [[اخلاقی]]''': اولین محدوده عرصه آزادی بیان، مسائل اخلاقی است. همان طور که [[عقل]] [[انسانی]]، آزادی بیان را جزء [[حقوق]] طبیعی او تلقی می‌کند، [[عقل عملی]] نیز تأیید آن را منوط به عدم معارضه با اصول و مبانی اخلاقی می‌داند؛ به این معنا که آزادی بیان جزء [[حقوق اولیه انسان]] است که کسی نمی‌تواند جلو آن را سد کند، مگر این که موجب اخلال در [[اصول اخلاقی]] و [[انسانیت]] [[انسان]] گردد؛ برای مثال به موارد ذیل اشاره می‌کنیم: آزادی بیان هر چند محترم است، اما عقل عملی این اجازه و [[آزادی]] را نمی‌دهد که به بهانه آن، به انسان دیگری [[تهمت]] زد، [[راز]] وی را افشا کرد، از کسی دیگر [[بدگویی]] و [[غیبت]] کرد، [[فساد]] و فحشایی را [[ترویج]] داد و دست به نشر اکاذیب زد.
* '''محدودیت‌های [[اخلاقی]]''': اولین محدوده عرصه آزادی بیان، مسائل اخلاقی است. همان طور که [[عقل]] [[انسانی]]، آزادی بیان را جزء [[حقوق]] طبیعی او تلقی می‌کند، [[عقل عملی]] نیز تأیید آن را منوط به عدم معارضه با اصول و مبانی اخلاقی می‌داند؛ به این معنا که آزادی بیان جزء [[حقوق اولیه انسان]] است که کسی نمی‌تواند جلو آن را سد کند، مگر این که موجب اخلال در [[اصول اخلاقی]] و [[انسانیت]] [[انسان]] گردد؛ برای مثال به موارد ذیل اشاره می‌کنیم: آزادی بیان هر چند محترم است، اما عقل عملی این اجازه و [[آزادی]] را نمی‌دهد که به بهانه آن، به انسان دیگری [[تهمت]] زد، [[راز]] وی را افشا کرد، از کسی دیگر [[بدگویی]] و [[غیبت]] کرد، [[فساد]] و فحشایی را [[ترویج]] داد و دست به نشر اکاذیب زد.


محدوده‌های فوق اختصاص به [[اسلام]] و [[فقه]] ندارد، بلکه شامل تمامی طرفداران اصول اخلاقی است، با این وجود، در فقه در تأیید محدوده‌های فوق، [[آیات]] و روایاتی ذکر شده که به آنها اشاره می‌کنیم: [[سوره حجرات]] یکی از سوره‌های [[قرآنی]] است که در آن به [[تعالیم]] اخلاقی اهتمام خاصی شده است، به گونه‌ای که در دو [[آیه]] آن شش [[دستور]] [[اخلاقی]]، یعنی ممنوعیت و [[حرمت]] [[اهانت]] و [[تمسخر]]، [[عیب‌جویی]]، صدا زدن با [[القاب]] بد، [[سوءظن]]، [[تجسس]] و [[غیبت]]، وجود دارد. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ *يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند * ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۱-۱۲.</ref>.
محدوده‌های فوق اختصاص به [[اسلام]] و [[فقه]] ندارد، بلکه شامل تمامی طرفداران اصول اخلاقی است، با این وجود، در فقه در تأیید محدوده‌های فوق، [[آیات]] و روایاتی ذکر شده که به آنها اشاره می‌کنیم: [[سوره حجرات]] یکی از سوره‌های [[قرآنی]] است که در آن به [[تعالیم]] اخلاقی اهتمام خاصی شده است، به گونه‌ای که در دو [[آیه]] آن شش [[دستور]] [[اخلاقی]]، یعنی ممنوعیت و [[حرمت]] [[اهانت]] و [[تمسخر]]، [[عیب‌جویی]]، صدا زدن با [[القاب]] بد، [[سوءظن]]، [[تجسس]] و [[غیبت]]، وجود دارد. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند * ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۱-۱۲.</ref>.


[[عقل عملی]] و صریح این [[آیات]] تأکید می‌کنند که نمی‌توان به بهانه [[آزادی بیان]]، به گفتار غیراخلاقی مانند [[مسخره کردن]] دیگران و صدا کردن با الفاظ رکیک دست زد.
[[عقل عملی]] و صریح این [[آیات]] تأکید می‌کنند که نمی‌توان به بهانه [[آزادی بیان]]، به گفتار غیراخلاقی مانند [[مسخره کردن]] دیگران و صدا کردن با الفاظ رکیک دست زد.

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۴:۱۲

محدودیت آزادی بیان در فقه چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلی؟
تعداد پاسخ۱ پاسخ

محدودیت آزادی بیان در فقه چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

پاسخ نخست

محمد حسن قدردان قراملکی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «آزادی در فقه و حدود آن» در این‌باره گفته‌ است:

«پاسخ اجمالی این سؤال روشن است که ما در دنیا به ندرت اصلی را می‌یابیم که بتوان از آن به صورت مطلق دفاع کرد. در مورد آزادی بیان حتی طرفداران افراطی آن نیز به نحو مطلق تأیید نمی‌کنند، چنان‌که جان استورات میل آزادی عقیده و بیان را در صورت تحریک‌آمیز بودن و اخلال در مصالح مشروع دیگران، رد می‌کنند و می‌گوید: وقتی اوضاع و شرایطی که عقاید در آن ابراز می‌گردد، چنان باشد که اظهار عقیده را به صورت نوعی تحریک برای انجام کاری مخل مصالح مشروع دیگران درآورد، آن وقت حتی اظهار عقاید هم مصونیت خود را از دست می‌دهد[۱].

با تأمل در محدودیت‌های مختلف آزادی بیان، می‌توان آنها را به سه قسم کلی تقسیم کرد:

  • محدودیت‌های اخلاقی: اولین محدوده عرصه آزادی بیان، مسائل اخلاقی است. همان طور که عقل انسانی، آزادی بیان را جزء حقوق طبیعی او تلقی می‌کند، عقل عملی نیز تأیید آن را منوط به عدم معارضه با اصول و مبانی اخلاقی می‌داند؛ به این معنا که آزادی بیان جزء حقوق اولیه انسان است که کسی نمی‌تواند جلو آن را سد کند، مگر این که موجب اخلال در اصول اخلاقی و انسانیت انسان گردد؛ برای مثال به موارد ذیل اشاره می‌کنیم: آزادی بیان هر چند محترم است، اما عقل عملی این اجازه و آزادی را نمی‌دهد که به بهانه آن، به انسان دیگری تهمت زد، راز وی را افشا کرد، از کسی دیگر بدگویی و غیبت کرد، فساد و فحشایی را ترویج داد و دست به نشر اکاذیب زد.

محدوده‌های فوق اختصاص به اسلام و فقه ندارد، بلکه شامل تمامی طرفداران اصول اخلاقی است، با این وجود، در فقه در تأیید محدوده‌های فوق، آیات و روایاتی ذکر شده که به آنها اشاره می‌کنیم: سوره حجرات یکی از سوره‌های قرآنی است که در آن به تعالیم اخلاقی اهتمام خاصی شده است، به گونه‌ای که در دو آیه آن شش دستور اخلاقی، یعنی ممنوعیت و حرمت اهانت و تمسخر، عیب‌جویی، صدا زدن با القاب بد، سوءظن، تجسس و غیبت، وجود دارد. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ[۲].

عقل عملی و صریح این آیات تأکید می‌کنند که نمی‌توان به بهانه آزادی بیان، به گفتار غیراخلاقی مانند مسخره کردن دیگران و صدا کردن با الفاظ رکیک دست زد.

آیه دیگر هرگونه اشاعه و تبلیغ فحشا و فساد را منع و تحریم می‌کند: إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۳].

مشابه محتوای آیات فوق، روایات متعددی وجود دارد که تنقیح و تبیین آنها به کتاب بلکه ده‌ها کتاب اخلاقی نیازمند است[۴].

در روایتی، هرگونه بیان و نقل سخنی از مسلمان دیگر به منظور ترور شخصیت وی به منزله اخراج از ولایت الهی و دخول به ولایت شیطان تفسیر شده است[۵]. در روایت دیگر از هرگونه افشای راز و تجسس در امور دیگران منع شده است[۶].

از این آیات و روایات به دست می‌آید که نمی‌توان از آزادی بیان به صورت مطلق دفاع کرد، بلکه محدود به حریم و مرزهایی است که اولین منطقه ممنوعه آن، حریم اخلاق و حرمت انسانیت است. نکته قابل توجه این که این منطقه ممنوعه عام بوده و شامل همه اقسام آزادی بیان، از جمله مطبوعات، کتاب و دیگر رسانه‌های جمعی می‌شود. لازمه آن این است که در این رسانه‌ها باید حریم اخلاقیات در آزادی بیان محترم و رعایت گردد و با متخلفان مطابق قانون رفتار شود. امام خمینی، فقیه معاصر و بنیان‌گذار حکومت دینی، درباره محدوده آزادی بیان می‌فرماید: ما آزادی مطلق خواهیم داد... آزاد نیستیم که فساد بکنیم، هیچ انسانی آزاد نیست که کار خلاف عفت بکند، هیچ انسانی آزاد نیست که برادر خویش را اذیت بکند[۷].

نکته ظریف و مهم، افراط در دو طرف است، به گونه‌ای که برخی از صاحبان بیان و قلم بی‌مبالات و بدون توجه به مسائل اخلاقی از اصل آزادی بیان سوء استفاده می‌کنند و در سوی دیگر، برخی از قانون‌گذاران و مجریان آن در برابر کوچک‌ترین تخلف، مجازات سنگین اعمال می‌کنند و چه بسا عدالت فدای شتاب و سرعت عمل می‌گردد. اما این که درباره متخلف به حریم اخلاقیات، چه مجازاتی باید وضع و اعمال شود، تعیین آن بستگی به نوع جرم و متغیرهای دیگر دارد.

در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز یکی از محدوده‌های آزادی مطبوعات، اخلال به حقوق عمومی ذکر شده است[۹]. محدوده فوق به لحاظ حقوق اجتماعی است؛ اما آزادی بیان، از جهت سیاسی نیز محدودیت‌هایی دارد که همه حکومت‌ها برای حفظ حکومت خویش آنها را اعمال می‌کنند. مهم‌ترین محدودیت سیاسی آزادی بیان، اخلال در امنیت جامعه و توطئه و براندازی است. اگر حکومت، دینی باشد، علم فقه معتقد به حفظ و صیانت از آن است و هرگونه عامل تهدید کننده آن را برنمی‌تابد؛ با این وجود، فقه آزادی بیان را در حکومت دینی به رسمیت می‌شناسد و تنها قید آن را عدم اخلال در حکومت دینی و قصد براندازی می‌داند. امام خمینی در این باره می‌گوید: در مملکت ما آزادی اندیشه هست، آزادی قلم هست، آزادی بیان هست، ولی آزادی توطئه و آزادی فساد کاری نیست. شما اگر توقع دارید که ما بگذاریم بر ما توطئه کنند و مملکت ما را به هرج و مرج بکشند، به فساد بکشند و مقصودشان از آزادی این است، در هیچ جای دنیا همچون آزادی نیست...[۱۰].

  • محدودیت‌های دینی: محدودیت‌های اخلاقی و سیاسی - اجتماعی در تمامی جوامع و حکومت‌ها با تفاسیر و رویکردهای مختلف وجود دارد؛ اما برخی از محدودیت‌ها فراتر از مقوله اخلاق و مصالح جمعی و ملی است و اختصاص به مکاتب و ادیان دارد. هر مکتب و دینی مبتنی بر یک رشته مبانی و مقدساتی است که نه تنها پیروان خود را ملزم به رعایت آنها می‌کند، بلکه آزادی اهانت به آنها را به دیگران نمی‌دهد. در بحث “محدودیت‌های دینی” مقصود از دین، اسلام با رویکرد شیعی است؛ به این معنا که اسلام و مذهب تشیع برای خود منطقه ممنوعه و خطوط قرمزی تعریف کرده است که نباید به بهانه آزادی، حرمت آنها را نادیده گرفت. در ذیل به برخی از این محدودیت‌ها اشاره می‌کنیم:
  1. تحریف و بدعت: اسلام از آموزه‌های اعتقادی و عملی ترکیب یافته است که بخشی از آن در قرآن و بخشی دیگر در روایات مورد تبیین و تأکید قرار گرفته‌اند. اسلام این اجازه را به نااهلان نمی‌دهد که به بهانه آزادی بیان به تحریف آموزه‌های دینی دست زنند یا در آن بدعت ایجاد کنند. بنابراین صاحب بیان، قلم یا صاحب رسانه دیگر اگر به بهانه آزادی بیان درصدد تحریف آموزه‌های دینی برآید، در حقیقت وارد منطقه ممنوعه شده است و حکومت دینی جلو چنین آزادی را می‌گیرد، چه تحریف کننده آگاه به عمل خود باشد یا نه، زیرا اثر وضعی آن بر خود عمل تحریف مترتب می‌شود؛ اما اگر تحریف از روی جهالت باشد، او را با براهین و ادله به حق رهنمون می‌سازند و اگر از روی عناد باشد حکم دیگری خواهد داشت. مصداق بارز چنین تحریفی، تفسیرهای ماتریالیستی از آیات قرآن در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بود؛ برای مثال معاد “الغیب” در قرآن را به رستاخیز و انقلاب محرومان تفسیر می‌کردند که در واقع تحریف قرآن بود. شهید مطهری در این باره معتقد است اگر آنان مواضع خود را آشکارا و بدون نسبت دادن به دین بازگو می‌کردند، از آزادی بیان برخوردار بودند؛ اما “اگر بخواهند در زیر لوای اسلام، افکار و عقاید خودشان را بگویند، ما حق داریم که از اسلام خودمان دفاع کنیم و بگوییم اسلام چنین چیزی نمی‌گوید، حق داریم بگوییم به نام اسلام این کار را نکنید”[۱۱]. مبنای فقهی محدودیت فوق، صریح آیات و روایاتی است که در باب تحریف دین و بدعت و امر به معروف و نهی از منکر وارد شده است.
  2. اخلال و تضعیف مبانی دین: خدشه در آموزه‌های دینی به منظور تضعیف ایمان مؤمنان، به بهانه آزادی بیان جایز نیست، زیرا چنین کاری موجب تحیر و ضلالت مردم می‌شود که در آیات و روایات متعدد از آن نهی شده است. آیات متعددی افترا به خداوند را که از طریق اخلال در مبانی دینی صورت می‌گیرد، عمل ظالمانه‌ای توصیف کرده و بر افترا کنندگان وعده عقاب می‌دهد: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ[۱۲]. آیه فوق بر این نکته دلالت دارد که خداوند متعال افترا در دین و اخلال در آموزه‌های آن را که منجر به گمراهی جمعی می‌شود برنمی‌تابد. آیه‌ای دیگر، سخن گفتن با شنیدن کلام بیهوده‌ای که موجب ضلالت گردد را محکوم به عذاب الهی می‌کند: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ[۱۳]. آیه دیگری به شریک و نظیر قائل شدن به خداوند از سوی بعضی رهبران جامعه اشاره می‌کند که هدفشان انحراف مردم از مسیر الهی است: وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ[۱۴]. بنابراین آزادی بیان، اگر موجب اخلال در مبانی دینی و ایجاد تردید در باورهای اعتقادی مؤمنان شود پذیرفته نیست. امام خمینی در این باره می‌فرماید: “روزنامه‌هایی که مضر به حال ملت نباشد و روزنامه‌هایی که نوشته شان گمراه کننده نباشد، آزادند”[۱۵].
  3. اهانت و توهین به مقدسات: یکی دیگر از محدودیت‌های دینی آزادی بیان، آزاد نبودن در اهانت و توهین به مقدسات دینی است. آیه پنج سوره لقمان - که پیشتر ذکر شد - یکی از علل عذاب الهی را استهزای آیات قرآن می‌داند: وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا[۱۶]. آیه دیگر از مؤمنان می‌خواهد که در مجالس و گروه‌هایی که در آن آیات قرآن مجید مورد استهزا قرار می‌گیرد، حاضر نشوند و در صورت حضور، سریعاً آنجا را ترک کنند وگرنه مانند استهزا کنندگان خواهند بود: إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا[۱۷].

قرآن کریم حفظ حرمت مقدسات دینی را تا آنجا ارج نهاده که از مسلمانان می‌خواهد مبادا به سبّ و ناسزای خدایان مشرکان بپردازند که آنان نیز در مقابل، مقدسات اسلام را سبّ کنند: وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ[۱۸]. پیامبران گذشته و پیامبر اسلام و نیز آیات قرآن و اعمال مسلمانان در طول تاریخ بارها مورد استهزا و تمسخر مخالفان قرار گرفته و قرآن مجید در بیش از سی آیه ضمن گزارش آن، به توبیخ و مذمت استهزا کنندگان پرداخته است[۱۹].

اهانت و توهین به شخصیت بی‌نظیر و یگانه پیامبر اسلام پذیرفتنی نیست. فقه برای فرد سابّ پیامبر، سنگین‌ترین مجازات یعنی قتل را در نظر گرفته است؛ نمونه بارز آن، مسأله سلمان رشدی بود که امام خمینی حکم قتل وی را صادر کرد و مورد تأیید جهان اسلام (سازمان کنفراس کشورهای اسلامی) قرار گرفت[۲۰]»[۲۱]

منبع‌شناسی جامع فقه سیاسی

پانویس

  1. جان استورات میل، درباره آزادی، ص۱۴۷.
  2. «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند * ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۱-۱۲.
  3. «بی‌گمان کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان، (تهمت) کار زشت شایع شود عذابی دردناک در این جهان و در جهان واپسین خواهند داشت و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره نور، آیه ۱۹.
  4. جهت اطلاع بیشتر، ر.ک: ابوحامد محمد غزالی، احیاء علوم الدین؛ ملامحسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء.
  5. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۱۶۸.
  6. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۳۷۰.
  7. صحیفه نور، ج۶، ص۱۲۹ وج ۱۷، ص۲۶۷ و ج۹، ص۸۶ و ج۵، ص۱۳۰.
  8. «آزادی عبارت است از این که هر انسانی بتواند مصلحت خویش را به شیوه مورد نظر خود دنبال کند، مشروط به این که به مصالح دیگران آسیبی نرساند» (حسین بشیریه، دولت عقل، ص۲۲).
  9. قانون اساسی، اصل ۲۴.
  10. صحیفه نور، ج۹، ص۸۶.
  11. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۴.
  12. «و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.
  13. «و از مردم کسی است که خریدار گفتار بیهوده است تا بی (پشتوانه) دانشی، (مردم را) از راه خداوند، بیراه کند و آن را به ریشخند گیرد؛ آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره لقمان، آیه ۶.
  14. «و برای خداوند، مانندهایی تراشیدند تا (مردم را) از راه او بیراه گردانند؛ بگو: (چند روزی در این جهان) بهره‌ور گردید که بی‌گمان بازگشتتان به سوی آتش است» سوره ابراهیم، آیه ۳۰.
  15. صحیفه نور، ج۴، ص۲۶۰.
  16. «و آن را به ریشخند گیرد» سوره لقمان، آیه ۶.
  17. «و (خداوند) در این کتاب بر شما (پیش‌تر آیه‌ای) فرو فرستاده است که چون شنیدید آیات خداوند (از سوی کسانی) انکار و ریشخند می‌شود با آنان منشینید تا در گفت و گویی جز آن درآیند که در آن صورت بی‌گمان شما (نیز) مانند آنان خواهید بود؛ به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم می‌آورد» سوره نساء، آیه ۱۴۰.
  18. «و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند» سوره انعام، آیه ۱۰۸.
  19. ر.ک: محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ماده همز و سخر.
  20. برای توضیح بیشتر، ر.ک: مجله حکومت اسلامی، ش۱۷، ص۱۹۲.
  21. قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۱۶۸-۱۷۷.