بحث:اطاعت امام: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{پینگ|فرقانی}} لطفا متن اطاعت امام را ارزیابی نمایید.[[کاربر:Bahmani|Bahmani]] ([[بحث کاربر:Bahmani|بحث]]) ‏۶ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۳۴ (+0430)
==الحياة ج۱۱==
 
{{فهرست اثر}}
* باب سی و یکم: آثار پیروی از معصوم{{عم}}
* فصل نخست- اطاعت از خدای متعال
* تنبیهی مهم (۱)
* تنبیهی مهم (۲)
* فصل ۲- پیروی از معصوم{{عم}}
* فصل ۳- احیاء سیره معصوم{{عم}} (به‌ویژه در روابط انسانی، و مسائل اجتماعی)
* فصل ۴- عمل‌گرایی
* فصل ۵- پرهیز از همکاری با ظالمان (و حکومت‌های غیرعادل)
* فصل ۶- شب بیداران روز آفرین
* فصل ۷- محترم بودن در نظر مردم
* فصل ۸- تشکیلاتی عمل کردن
* فصل۹- فداکاری
* فصل ۱۰- فرزانگی و دانایی
* فصل ۱۱- دوستی
* فصل ۱۲- پیروزگران
* فصل ۱۳- تیزهوشان
* فصل ۱۴- بدور از ظلم
* فصل ۱۵- پرهیز از اسراف
* فصل ۱۶- برکت برای همسایگان
* فصل ۱۷- احیای تعالیم امامت
* فصل۱۸- پیروزی یا شهادت
* فصل ۱۹ - گرسنگی اختیاری (تربیت نفس)
* فصل ۲۰- بلندنظر و عزیز
* فصل ۲۱- ترک راه‌های دیگر
* فصل ۲۲- فضیلت‌گرا
* فصل ۲۳ - شیران روز
* فصل ۴۴- نیکان تقواپیشه
* فصل ۲۵- سیمای ظاهری شیعه
* فصل ۲۶- مقابله با بدکاران
* فصل ۲۷- مراقبت احوال خویش
* فصل ۲۸ – پاکدامنی
* فصل ۲۹- پرهیزگار‌ترین مردم
* فصل ۳۰ - انسانیت آرمانی
* فصل ۳۱- گفتار خوب
* فصل ۳۲- برادری و برابری
* فصل ۳۳- یگانگی مرامی
* فصل ۳۴ - شیعه آگاه
* فصل ۳۵- وقت‌شناسی در نماز
* فصل ۳۶- ایثار و گذشت
* فصل ۳۷- سیمای خدایی
* فصل ۳۸- خردمندان نیکو رأی
* فصل ۳۹- استواری پیوندهای اجتماعی
* فصل ۴۰- تعالیمی بسیار مهم
* تذییل
* رفتار معصوم{{عم}}، در حفظ کرامت انسان (۱)
* رفتار معصوم{{عم}}، در حفظ کرامت انسان (۲)
* گفتار معصوم{{عم}}، درباره معرفی شایسته‌ترین انسان
{{پایان فهرست اثر}}


==ادعای ناسازگاری واجب‌الاطاعة بودن [[امام]] با [[خاتمیت]] ==
==ادعای ناسازگاری واجب‌الاطاعة بودن [[امام]] با [[خاتمیت]] ==
* [[شیعیان]] در [[دعاها]]، زیار‌ت‌نامه‌ها و [[روایات]]، [[ائمه اطهار]] را [[واجب الاطاعة]] و [[اطاعت]] آنان را [[اطاعت]] [[خدا]] و معصیتشان را [[معصیت]] [[خدا]] [[وصف]] می‌کند<ref>ر.ک: الکافی، ج۱، ص ۱۸۵؛ الحجة، باب فرض طاعة الائمة، وباب‌های دیگر </ref> و این با اصل [[خاتمیت]] ناسازگار است؛ چرا که [[خاتمیت]] یعنی پایان [[ظهور]] [[حجت الهی]] و دیگر کسی [[واجب الاطاعة]] به صورت مطلق نیست.
[[شیعیان]] در [[دعاها]]، زیار‌ت‌نامه‌ها و [[روایات]]، [[ائمه اطهار]] را [[واجب الاطاعة]] و [[اطاعت]] آنان را [[اطاعت]] [[خدا]] و معصیتشان را [[معصیت]] [[خدا]] وصف می‌کند<ref>ر.ک: الکافی، ج۱، ص ۱۸۵؛ الحجة، باب فرض طاعة الائمة، وباب‌های دیگر </ref> و این با اصل [[خاتمیت]] ناسازگار است؛ چرا که [[خاتمیت]] یعنی پایان [[ظهور]] [[حجت الهی]] و دیگر کسی [[واجب الاطاعة]] به صورت مطلق نیست.
* [[شاه ولی الله دهلوی هندی]] با [[ادعای رؤیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در عالم رویا! در این‌باره می-گوید: در عالم رویا از [[روح]] [[پیامبر]] درباره [[مذهب]] [[تشیع]] سؤال کردم و [[حضرت]] فرمود: [[مذهب]] ایشان [[باطل]] است و بطلان [[مذهب]] ایشان از لفظ [[امام]] معلوم می‌شود. چون از آن حالت افاقت دست داد، در لفظ [[امام]] [[تأمل]] کردم، معلوم شد که [[امام]] به اصطلاح ایشان، [[معصوم]]، مفترض اطاعة، [[منصوب]] للخلق است و [[وحی]] [[باطنی]] در [[حق]] [[امام]] تجویز می‌نمایند، پس در [[حقیقت ختم نبوت]] را منکرند، گویا زباناً ان [[حضرت]] را خاتم الانبیا می‌گفته باشند<ref>دهلوی، التفهیمات الالهیه، ج۲، صص ۲۹۴ و ۳۰۱.</ref>... آنان را [[معصوم]] و [[مفترض الطاعه]] و دارای [[روح]] [[باطنی]] می‌دانند و این با [[پیامبری]] تفاوت چندانی ندارد<ref>دهلوی، التفهیمات الالهیه، ج۲، ص ۳۰۱.</ref>
* [[قاضی محمد ثنا الله]] [[شاگرد]] [[شاه ولی الله دهلوی هندی|دهلوی]] در حاشیه خود بر عبارت استادش موضوع او را [[تأیید]] می‌کند<ref>دهلوی، التفهیمات الالهیه، ج۲، ص ۳۲۱.</ref>
* یک به اصطلاح روشنفکر [[مسلمان]] نیز این [[شبهه]] را طرح کرده است<ref>«سخن در این است که [[امامت]] را شرط کمال [[دین]] شمردن و [[امامان]] را برخوردار از [[وحی]] باطنی و [[معصوم]] و مفترض الطاعه دانستن - چنان که [[شیعیان]] می‌دانند - چگونه باید فهمیده شود که با خاتمیت ناسازگار نیفتد و سخن‌شان در [[رتبه]] [[پیامبر]] ننشیند و [[حجیت]] گفتار او را پیدا نکند» (پاسخ اول سروش به بهمن پور، سایت سروش، اول شهریور، ۱۳۸۴).</ref>. پاسخ این [[شبهه]] در ذیل پاسخ [[شبهه]] بعدی "[[حجت الهی]] انگاری [[امامان]]" خواهد آمد<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۱۵۶ - ۱۵۷.</ref>.


==معنای [[اطاعت]] [[امام]]==
[[شاه ولی الله دهلوی هندی]] با [[ادعای رؤیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در عالم رویا! در این‌باره می-گوید: در عالم رویا از [[روح]] [[پیامبر]] درباره [[مذهب]] [[تشیع]] سؤال کردم و [[حضرت]] فرمود: [[مذهب]] ایشان [[باطل]] است و بطلان [[مذهب]] ایشان از لفظ [[امام]] معلوم می‌شود. چون از آن حالت افاقت دست داد، در لفظ [[امام]] [[تأمل]] کردم، معلوم شد که [[امام]] به اصطلاح ایشان، [[معصوم]]، مفترض اطاعة، [[منصوب]] للخلق است و [[وحی]] [[باطنی]] در [[حق]] [[امام]] تجویز می‌نمایند، پس در [[حقیقت ختم نبوت]] را منکرند، گویا زباناً ان [[حضرت]] را خاتم الانبیا می‌گفته باشند<ref>دهلوی، التفهیمات الالهیه، ج۲، صص ۲۹۴ و ۳۰۱.</ref>... آنان را [[معصوم]] و [[مفترض الطاعه]] و دارای [[روح]] [[باطنی]] می‌دانند و این با [[پیامبری]] تفاوت چندانی ندارد<ref>دهلوی، التفهیمات الالهیه، ج۲، ص ۳۰۱.</ref>.


==گستره [[اطاعت]] [[امام]]==
[[قاضی محمد ثنا الله]] [[شاگرد]] [[شاه ولی الله دهلوی هندی|دهلوی]] در حاشیه خود بر عبارت استادش موضوع او را [[تأیید]] می‌کند<ref>دهلوی، التفهیمات الالهیه، ج۲، ص ۳۲۱.</ref>.


==اثبات [[وجوب]] [[اطاعت]] [[امام]] ==
یک به اصطلاح روشنفکر [[مسلمان]] نیز این [[شبهه]] را طرح کرده است<ref>«سخن در این است که [[امامت]] را شرط کمال [[دین]] شمردن و [[امامان]] را برخوردار از [[وحی]] باطنی و [[معصوم]] و مفترض الطاعه دانستن - چنان که [[شیعیان]] می‌دانند - چگونه باید فهمیده شود که با خاتمیت ناسازگار نیفتد و سخن‌شان در [[رتبه]] [[پیامبر]] ننشیند و [[حجیت]] گفتار او را پیدا نکند» (پاسخ اول سروش به بهمن پور، سایت سروش، اول شهریور، ۱۳۸۴).</ref>. پاسخ این [[شبهه]] در ذیل پاسخ [[شبهه]] بعدی "[[حجت الهی]] انگاری [[امامان]]" خواهد آمد<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۱۵۶ - ۱۵۷.</ref>.
===ادله عقلی [[وجوب]] [[اطاعت]] [[امام]]===
===ادله نقلی [[وجوب]] [[اطاعت]] [[امام]]===
====ادله [[قرآنی]]====
====ادله [[حدیثی]]====


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[اطاعت از حاکم]]، اختصاص به [[نظام اسلامی]] ندارد. بقای هر حکومتی‌، بدون [[اطاعت]] [[مردم]] از حاکم‌، امکان‌پذیر نیست‌. پایه [[نظم]]، [[امنیّت]]، جریان صحیح امور و ایجاد شرایط مناسب برای تأمین [[حقوق]] و [[مصالح مردم]]، بر [[قانون]] [[استوار]] است و تا زمانی‌که [[قانون]] به [[اجرا]] در نیاید و همگان بدان پای‌بند نباشند، صرف وضع و تصویب آن، اثری ندارد. از این‌رو، در [[جامعه اسلامی]] که به معنای دقیق کلمه، جامعه‌ای براساس “حاکمیّت قانون” است‌، نه تنها عموم [[مردم]]، ملزم به [[پیروی]] از قوانین‌اند، بلکه [[حاکمان]] [[جامعه]] به [[پیروی]] از [[قانون]] سزاوارترند؛ چرا که، [[بی‌اعتنایی]] آنها به قوانینی که خود، مروّج و مجری آن‌اند، شکسته‌شدن [[حرمت]] [[قانون]] است و [[بی‌اعتنایی]] دیگران به [[قانون]] را به دنبال خواهد داشت. مجریان قانون‌، در [[درجه]] نخست، باید خود، ملتزم به [[قانون]] باشند تا بتوانند دیگران را به [[اجرای قوانین]]، [[تشویق]] و [[تحریض]] کنند‌.
[[اطاعت از حاکم]]، اختصاص به [[نظام اسلامی]] ندارد. بقای هر حکومتی‌، بدون [[اطاعت]] [[مردم]] از حاکم‌، امکان‌پذیر نیست‌. پایه [[نظم]]، [[امنیّت]]، جریان صحیح امور و ایجاد شرایط مناسب برای تأمین [[حقوق]] و [[مصالح مردم]]، بر [[قانون]] [[استوار]] است و تا زمانی‌که [[قانون]] به [[اجرا]] در نیاید و همگان بدان پای‌بند نباشند، صرف وضع و تصویب آن، اثری ندارد. از این‌رو، در [[جامعه اسلامی]] که به معنای دقیق کلمه، جامعه‌ای براساس “حاکمیّت قانون” است‌، نه تنها عموم [[مردم]]، ملزم به [[پیروی]] از قوانین‌اند، بلکه [[حاکمان]] [[جامعه]] به [[پیروی]] از [[قانون]] سزاوارترند؛ چرا که، [[بی‌اعتنایی]] آنها به قوانینی که خود، مروّج و مجری آن‌اند، شکسته‌شدن [[حرمت]] [[قانون]] است و [[بی‌اعتنایی]] دیگران به [[قانون]] را به دنبال خواهد داشت. مجریان قانون‌، در [[درجه]] نخست، باید خود، ملتزم به [[قانون]] باشند تا بتوانند دیگران را به [[اجرای قوانین]]، [[تشویق]] و [[تحریض]] کنند‌.
*در [[جامعه اسلامی]]، مراد از [[قوانین]]، اعم از [[احکام دینی]] و [[احکام حکومتی]] است‌؛ چون‌، علاوه بر [[قوانین]] [[شرعی]] که [[حاکم]]، تنها، بیان‌کننده آنهاست و مجاز به هیچ‌گونه دخل و تصرّفی در آنها نیست، دسته دیگری از [[قوانین]]، دستورهای [[حکومتی]] [[حاکم]] است که در شرایط مختلف، از او صادر می‌شود.[[ اطاعت]] از [[حاکم]]، در هر دو عرصه، مورد نظر ما، در این بحث است.
 
*در [[نظام سیاسی اسلام]]، بنابر مبنای [[نصب الهی]] [[حاکم]] از جانب [[خداوند]] - که مردم‌، موظّف به [[اطاعت]] از اویند و به تعبیر دقیق‌تر، موظّف به [[اطاعت]] از [[اوامر الهی]] هستند - همین‌که عدّه‌ای از [[مردم]] با [[بیعت]] و [[وفاداری]] نسبت به [[حاکم]]، [[مشروعیت]] [[الهی]] و [[ولایت]] بالقوۀ او را فعلیت بخشند و در جهت [[حمایت]] از او، زمینه تحقّق حکومتش را فراهم سازند‌، کافی است و نیاز به [[بیعت]] یا [[انتخاب]] [[مجدّد]] نیست؛ حتّی اگر [[رأی]] [[اکثریت]] [[مردم]] دریافت نشده باشد یا حتّی اکثریّت با آن [[مخالف]] باشند. بلکه تحقّق [[ولایت]] و [[رهبری]] [[حاکم]] منصوب‌، با [[بیعت]] و [[وفاداری]] [[نسل]] گذشته، به [[قوّت]] خود باقی است و نیازی به [[وفاداری]] [[نسل]] حاضر نیست؛ مگر آن‌که [[مردم]]، در زمان و شرایطی دیگر، بدون آن‌که [[وظیفه]] [[دینی]] [[اعتراض]] و [[شورش]] بر “حاکم واجد شرایط و توانا بر انجام دادن [[وظایف]] [[شرعی]] و قانونی‌” را داشته باشند، بر او بشورند و او را از [[حاکمیّت]]، ساقط کنند که در این‌صورت، البته، [[حاکم]] [[منصوب]]، عملا، از صحنه [[اجتماع]] حذف شده و [[ولایتی]] نخواهد داشت‌؛ هرچند‌، [[ولایت]] بالقوّه‌اش باقی است‌؛ چرا که، فرض بر این است که عملی مرتکب نشده تا شرعا از [[ولایت]]، ساقط شود. به هر حال‌، در [[نظام اسلامی]]، [[مشروعیّت]] [[حاکم اسلامی]] که پشتوانه [[الهی]] دارد، وابسته به [[بیعت]] اکثریّت با وی نیست‌، هرچند [[بیعت]] اکثریّت، بر [[استحکام]] [[حکومت]] او خواهد افزود. نکته دیگر، آن‌که مقصود از [[اطاعت از حاکم]]، تنها [[اطاعت]] از شخص [[حاکم]] نیست، بلکه، پای‌بندی به [[مرجع]] صدور [[قوانین]] مطابق با [[شریعت]] و مقرّرات [[اجتماعی]] و [[پیروی]] از تصمیمات مجموعه دولتمردان در [[نظام اسلامی]] است که به نحوی به [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] منسوب هستند<ref>[[احسان پورحسین|پورحسین، احسان]]، [[علوم سیاسی (نشریه)|فصلنامه علوم سیاسی]]، [[مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه (مقاله)|مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه]]، ص118.</ref>.
در [[جامعه اسلامی]]، مراد از [[قوانین]]، اعم از [[احکام دینی]] و [[احکام حکومتی]] است‌؛ چون‌، علاوه بر [[قوانین]] [[شرعی]] که [[حاکم]]، تنها، بیان‌کننده آنهاست و مجاز به هیچ‌گونه دخل و تصرّفی در آنها نیست، دسته دیگری از [[قوانین]]، دستورهای [[حکومتی]] [[حاکم]] است که در شرایط مختلف، از او صادر می‌شود.[[ اطاعت]] از [[حاکم]]، در هر دو عرصه، مورد نظر ما، در این بحث است.
 
در [[نظام سیاسی اسلام]]، بنابر مبنای [[نصب الهی]] [[حاکم]] از جانب [[خداوند]] - که مردم‌، موظّف به [[اطاعت]] از اویند و به تعبیر دقیق‌تر، موظّف به [[اطاعت]] از [[اوامر الهی]] هستند - همین‌که عدّه‌ای از [[مردم]] با [[بیعت]] و [[وفاداری]] نسبت به [[حاکم]]، [[مشروعیت]] [[الهی]] و [[ولایت]] بالقوۀ او را فعلیت بخشند و در جهت [[حمایت]] از او، زمینه تحقّق حکومتش را فراهم سازند‌، کافی است و نیاز به [[بیعت]] یا [[انتخاب]] [[مجدّد]] نیست؛ حتّی اگر [[رأی]] [[اکثریت]] [[مردم]] دریافت نشده باشد یا حتّی اکثریّت با آن [[مخالف]] باشند. بلکه تحقّق [[ولایت]] و [[رهبری]] [[حاکم]] منصوب‌، با [[بیعت]] و [[وفاداری]] [[نسل]] گذشته، به [[قوّت]] خود باقی است و نیازی به [[وفاداری]] [[نسل]] حاضر نیست؛ مگر آن‌که [[مردم]]، در زمان و شرایطی دیگر، بدون آن‌که [[وظیفه]] [[دینی]] [[اعتراض]] و [[شورش]] بر “حاکم واجد شرایط و توانا بر انجام دادن [[وظایف]] [[شرعی]] و قانونی‌” را داشته باشند، بر او بشورند و او را از [[حاکمیّت]]، ساقط کنند که در این‌صورت، البته، [[حاکم]] [[منصوب]]، عملا، از صحنه [[اجتماع]] حذف شده و [[ولایتی]] نخواهد داشت‌؛ هرچند‌، [[ولایت]] بالقوّه‌اش باقی است‌؛ چرا که، فرض بر این است که عملی مرتکب نشده تا شرعا از [[ولایت]]، ساقط شود. به هر حال‌، در [[نظام اسلامی]]، [[مشروعیّت]] [[حاکم اسلامی]] که پشتوانه [[الهی]] دارد، وابسته به [[بیعت]] اکثریّت با وی نیست‌، هرچند [[بیعت]] اکثریّت، بر [[استحکام]] [[حکومت]] او خواهد افزود. نکته دیگر، آن‌که مقصود از [[اطاعت از حاکم]]، تنها [[اطاعت]] از شخص [[حاکم]] نیست، بلکه، پای‌بندی به [[مرجع]] صدور [[قوانین]] مطابق با [[شریعت]] و مقرّرات [[اجتماعی]] و [[پیروی]] از تصمیمات مجموعه دولتمردان در [[نظام اسلامی]] است که به نحوی به [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] منسوب هستند<ref>[[احسان پورحسین|پورحسین، احسان]]، [[علوم سیاسی (نشریه)|فصلنامه علوم سیاسی]]، [[مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه (مقاله)|مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه]]، ص118.</ref>.
 
== مفهوم شناسی اطاعت ==
«[[اطاعت]]» در لغت به معنای [[تبعیت]] و [[انقیاد]] است<ref>خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۲۰۹؛ ابن فارس معجم المقاییس اللغة، ج۳، ص۴۳۱.</ref>. «[[ائمه]]»، جمع [[امام]] است. امام در لغت به کسی گفته می‌شود که جلودار امور است و [[مردم]] به او [[اقتدا]]، و از فرمان‌هایش [[پیروی]] می‌کنند<ref>راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۷؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۴۶۰.</ref>. در اصطلاح، امام کسی است که دارای [[ریاست عامه]] برای شخص یا اشخاصی در امور [[دین]] و [[دنیا]] به [[نیابت از رسول خدا]]{{صل}} بوده باشد<ref>علامه حلی، باب حادی‌عشر، ص۱۰؛ عضدالدین ایجی، المواقف، ج۳، ص۵۷۴.</ref>. بر اساس سخن [[امام رضا]]{{ع}}، [[امامت]] همان [[جانشینی از خدا]] و [[رسول]] خداست و امام، [[زمامداری]] دین را بر عهده دارد و در راستای آن [[حلال و حرام]] [[خدا]] را تبیین، و [[حدود الهی]] را [[اجرا]] و از کیان، دین [[دفاع]] می‌کند<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ... الْإِمَامُ يُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ يُقِيمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ يَذُبُّ عَنْ دِينِ اللَّهِ...}}. (شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۱۸).</ref>. تحقق این امر، باعث [[نظم]] یافتن [[زندگی]] [[مسلمانان]] و [[اصلاح]] امورشان می‌شود<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ{{صل}}... وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا...}}. (عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۱۸).</ref>.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت (مقاله)|مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۱۰۶.</ref>


==معنای [[اطاعت]] [[اولو الامر]]==
==[[لزوم]] [[اطاعت از اولی الأمر]]==
==[[لزوم]] [[اطاعت از اولی الأمر]]==
*[[اولو الامر]] به معنای [[صاحبان فرمان]] است. [[قرآن]] در کنار [[اطاعت خدا]] و [[پیامبر]] به [[اطاعت از اولی الأمر]] [[فرمان]] می‌دهد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۸۲؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۷؛ [[مصطفی جعفر‌پیشه‌ فرد|جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی]]، [[اطاعت (مقاله)|اطاعت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۵۲۷ - ۵۳۵.</ref> در این آیۀ شریفه [[اطاعت از اولی الامر]] در کنار [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] قرار داده شده و بدون تردید [[امتثال]] و [[فرمان برداری]] مطلق و بدون قید و شرط از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] لازم و ضروری است، بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] هم به صورت مطلق لازم و ضروری است<ref>تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref> [[اطاعت از امام]]، به عنوان یک وظیفۀ [[واجب]] و به خاطر [[بزرگداشت امامت]] است: {{متن حدیث|وَ الطَّاعَةَ تَعْظِیماً لِلْإِمَامَة}}<ref>نهج البلاغه (صبحی صالح) حکمت ۲۵۲ </ref> [[حق اطاعت]]، یکی از دو [[حق امام]] بر [[امت]] است، [[حق]] دیگر، [[یاری]] و [[نصرت]] است. اگر [[اطاعت از امام]] نباشد، [[امام]] هم نمی‌تواند [[مسؤولیت]] [[رهبری]] و [[هدایت]] را انجام دهد. [[اطاعت]] مردمی، پشتوانۀ [[قدرت]] [[اجتماعی]] و باز شدن دست [[امام]] در عمل به [[اسلام]] است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۸۲؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۷.</ref>.
[[اولو الامر]] به معنای [[صاحبان فرمان]] است. [[قرآن]] در کنار [[اطاعت خدا]] و [[پیامبر]] به [[اطاعت از اولی الأمر]] [[فرمان]] می‌دهد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۸۲؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۷؛ [[مصطفی جعفر‌پیشه‌ فرد|جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی]]، [[اطاعت (مقاله)|اطاعت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۵۲۷ - ۵۳۵.</ref> در این آیۀ شریفه [[اطاعت از اولی الامر]] در کنار [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] قرار داده شده و بدون تردید [[امتثال]] و [[فرمان برداری]] مطلق و بدون قید و شرط از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] لازم و ضروری است، بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] هم به صورت مطلق لازم و ضروری است<ref>تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref> [[اطاعت از امام]]، به عنوان یک وظیفۀ [[واجب]] و به خاطر [[بزرگداشت امامت]] است: {{متن حدیث|وَ الطَّاعَةَ تَعْظِیماً لِلْإِمَامَة}}<ref>نهج البلاغه (صبحی صالح) حکمت ۲۵۲ </ref> [[حق اطاعت]]، یکی از دو [[حق امام]] بر [[امت]] است، [[حق]] دیگر، [[یاری]] و [[نصرت]] است. اگر [[اطاعت از امام]] نباشد، [[امام]] هم نمی‌تواند [[مسؤولیت]] [[رهبری]] و [[هدایت]] را انجام دهد. [[اطاعت]] مردمی، پشتوانۀ [[قدرت]] [[اجتماعی]] و باز شدن دست [[امام]] در عمل به [[اسلام]] است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۸۲؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۷.</ref>.


==مصداق [[اولی الأمر]]==
==مصداق [[اولی الأمر]]==
* [[مفسّران]] [[اهل سنت]] [[اولی‌الامر]] را بر مصادیق گوناگونی مانند اصحاب‌ [[پیامبر]]، [[خلفای راشدین]]، [[اهل]] [[علم]] و [[فقه]]، [[فرماندهان]] [[جنگی]]، [[والیان]] و [[حاکمان]] و [[اهل حل و عقد]] [[تطبیق]] کرده‌اند<ref>جامع‌البیان، مج۴، ج۵، ص۲۰۴ـ۲۰۸؛ التفسیرالکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۴۴‌ـ‌۱۴۵.</ref>، مثلا گفته شده است: "اگر شخصی مسلّط، که به [[زور]] [[قدرت]] را به دست آورده است، حتّی [[قوانین]] [[شریعت]] را نداند و [[ظالم]] و [[فاسق]] و [[فاجر]] باشد، باید از او [[اطاعت]] کرد"<ref>برای اطلاع از نمونه‌های بیشتر ر.ک: حماسۀ غدیر، محمّد رضا حکیمی ص ۱۳۲</ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۸.</ref> امّا بیشتر [[مفسران شیعه]]، بر‌اساس بی‌قید و شرط بودن امر به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]]، [[لزوم عصمت]] [[اولی‌الامر]] را استفاده کرده و آن را بر [[امامان دوازده‌گانه]]{{ع}} [[تطبیق]] داده‌اند. چون [[وجوب اطاعت]] مطلق مانند [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] در صورتی پذیرفتنی است که فرد از [[خطا]] مصون باشد و این ویژگی اختصاص به [[امامان]] دوازدگانه دارد<ref>مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۰۰؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۴۹۷‌ـ‌۵۰۵؛ المیزان، ج‌۴، ص‌۳۸۸‌ـ‌۳۹۸، ۴۰۸‌ـ‌۴۱۲.</ref>.<ref>ر.ک. [[مصطفی جعفر‌پیشه‌ فرد|جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی]]، [[اطاعت (مقاله)|اطاعت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۵۲۷ – ۵۳۵؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص۹۴.</ref> [[رسول خدا]]{{صل}} مصادیق [[اولی‌الامر]] را [[فرزندان علی]] و [[فاطمه]]{{ع}} برشمرده‌اند<ref>{{متن حدیث|قَالَ فِی قَوْلِ اللَّهِ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ}}؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۸۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۸.</ref>  
[[مفسّران]] [[اهل سنت]] [[اولی‌الامر]] را بر مصادیق گوناگونی مانند اصحاب‌ [[پیامبر]]، [[خلفای راشدین]]، [[اهل]] [[علم]] و [[فقه]]، [[فرماندهان]] [[جنگی]]، [[والیان]] و [[حاکمان]] و [[اهل حل و عقد]] [[تطبیق]] کرده‌اند<ref>جامع‌البیان، مج۴، ج۵، ص۲۰۴ـ۲۰۸؛ التفسیرالکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۴۴‌ـ‌۱۴۵.</ref>، مثلا گفته شده است: "اگر شخصی مسلّط، که به [[زور]] [[قدرت]] را به دست آورده است، حتّی [[قوانین]] [[شریعت]] را نداند و [[ظالم]] و [[فاسق]] و [[فاجر]] باشد، باید از او [[اطاعت]] کرد"<ref>برای اطلاع از نمونه‌های بیشتر ر.ک: حماسۀ غدیر، محمّد رضا حکیمی ص ۱۳۲</ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۸.</ref> امّا بیشتر [[مفسران شیعه]]، بر‌اساس بی‌قید و شرط بودن امر به [[اطاعت]] از [[اولی‌الامر]]، [[لزوم عصمت]] [[اولی‌الامر]] را استفاده کرده و آن را بر [[امامان دوازده‌گانه]]{{ع}} [[تطبیق]] داده‌اند. چون [[وجوب اطاعت]] مطلق مانند [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] در صورتی پذیرفتنی است که فرد از [[خطا]] مصون باشد و این ویژگی اختصاص به [[امامان]] دوازدگانه دارد<ref>مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۰۰؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۴۹۷‌ـ‌۵۰۵؛ المیزان، ج‌۴، ص‌۳۸۸‌ـ‌۳۹۸، ۴۰۸‌ـ‌۴۱۲.</ref>.<ref>ر.ک. [[مصطفی جعفر‌پیشه‌ فرد|جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی]]، [[اطاعت (مقاله)|اطاعت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۵۲۷ – ۵۳۵؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص۹۴.</ref> [[رسول خدا]]{{صل}} مصادیق [[اولی‌الامر]] را [[فرزندان علی]] و [[فاطمه]]{{ع}} برشمرده‌اند<ref>{{متن حدیث|قَالَ فِی قَوْلِ اللَّهِ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ}}؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۸۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۸.</ref>  
 
==گستره [[اطاعت از اولی الأمر]]==
==گستره [[اطاعت از اولی الأمر]]==
* [[اطاعت از اولی الامر]] یعنی [[امامان]]{{ع}} براساس [[آیه]] مطلق است اما [[اطاعت]] از [[امیران]] و [[رهبران سیاسی جامعه]] [[اطاعت]] مطلق نیست، بلکه تا زمانی است که [[فرمانروایی]] آنها بر اساس [[مصالح عمومی اجتماعی]] بوده و [[عصیان]] و تخطّی از [[اوامر الهی]] نباشد<ref>جامع البیان، مج‌۴، ج‌۵، ص‌۲۰۸.</ref>. در [[روایات‌]] نیز [[نقل]] شده که [[اطاعت]]، در معروف است و در [[فرمان]] به‌ [[معصیت]] روا نیست<ref>صحیح البخاری، ج‌۸، ص‌۱۳۴؛ صحیح مسلم، ج‌۶، ص‌۵۲۵‌ـ‌۵۲۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[مصطفی جعفر‌پیشه‌ فرد|جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی]]، [[اطاعت (مقاله)|اطاعت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۵۲۷ - ۵۳۵.</ref>
[[اطاعت از اولی الامر]] یعنی [[امامان]]{{ع}} براساس [[آیه]] مطلق است اما [[اطاعت]] از [[امیران]] و [[رهبران سیاسی جامعه]] [[اطاعت]] مطلق نیست، بلکه تا زمانی است که [[فرمانروایی]] آنها بر اساس [[مصالح عمومی اجتماعی]] بوده و [[عصیان]] و تخطّی از [[اوامر الهی]] نباشد<ref>جامع البیان، مج‌۴، ج‌۵، ص‌۲۰۸.</ref>. در [[روایات‌]] نیز [[نقل]] شده که [[اطاعت]]، در معروف است و در [[فرمان]] به‌ [[معصیت]] روا نیست<ref>صحیح البخاری، ج‌۸، ص‌۱۳۴؛ صحیح مسلم، ج‌۶، ص‌۵۲۵‌ـ‌۵۲۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[مصطفی جعفر‌پیشه‌ فرد|جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی]]، [[اطاعت (مقاله)|اطاعت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۵۲۷ - ۵۳۵.</ref>


==[[اثبات وجوب اطاعت اولی‌الامر]] ==
==[[اثبات وجوب اطاعت اولی‌الامر]] ==
'''[[اولو الامر]]''' به معنای [[صاحبان فرمان]]. در [[قرآن]] به [[اطاعت از اولی الامر]] [[فرمان]] داده شده است. {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>« از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید » سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. اولو الامر به [[امام علی|علی بن ابی طالب]] و [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} و [[جانشینان]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} از این [[خاندان]] [[تفسیر]] شده است. [[امام باقر]]{{ع}} دربارۀ [[آیه اولی الامر]] می‌فرماید: {{متن حدیث|هِيَ فِي عَلِيٍّ وَ فِي اَلْأَئِمَّةِ جَعَلَهُمُ اَللَّهُ مَوَاضِعَ اَلْأَنْبِيَاءِ غَيْرَ أَنَّهُمْ لاَ يُحِلُّونَ شَيْئاً وَ لاَ يُحَرِّمُونَهُ }}<ref>موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲ ص ۱۷۱ به نقل از تفسیر عیاشی</ref> این [[آیه]] از موارد بحث‌انگیز میان [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنّت]] است و آنان طبق ظاهر آن، هرکس را که [[حاکم]] باشد، یا [[علمای دین]] را لازم الاتّباع می‌دانند، امّا [[شیعه]] مصداق آن را [[امامان]] [[معصوم]] و آنان که از سوی آنان [[ولایت]] دارند می‌دانند [[ائمه]] [[شیعه]] با استناد به این [[آیه]] که [[خداوند]] [[اطاعت اولی الامر]] از [[اهل بیت]]{{عم}} را [[واجب]] ساخته است، با [[مخالفان]] [[احتجاج]] می‌کردند. [[امام صادق]] نیز فرموده است: {{عربی|"اولو الأمر هم الأئمّة من أهل البیت"}}<ref>مناقب، ج ۳ ص ۱۵</ref>. آمران و صاحب‌فرمانانی که اطاعتشان [[واجب]] است و [[پیروی]] از آنان، افراد را در مسیر [[اطاعت خدا]] و [[اطاعت رسول|رسول]] قرار می‌دهد، اینانند که بندۀ [[خالص]] [[خدا]] و از هر [[خطا]] و [[گناه]] معصوم‌اند. بد نیست نمونه‌هایی از دیدگاه‌های بزرگان [[اهل سنت]] را دربارۀ [[اولی الامر]] مرور کنیم: [[قاضی]] ابو [[یوسف]] می‌گوید:[[اطاعت]] از [[خلیفه]] لازم است، اگرچه [[ستمگر]] باشد. [[حسن بصری]] می‌گوید: به [[حکّام]]، بد مگویید، زیراکه ایشان اگر به نیکویی [[رفتار]] کنند، آنان راست [[اجر]]، و بر شماست [[شکر]]، و اگر به [[بدی]] [[رفتار]] کنند، بر آنان است وزر و بر شماست [[صبر]]. [[قاضی ابوبکر باقلانی]] گوید: جمهور اهل [[تحقیق]] و [[اصحاب]] [[حدیث]] گفته‌اند: [[خلیفه]] به علّت اینکه [[فاسق]] و [[گناهکار]] باشد، یا [[ستمگر]] باشد و [[اموال]] [[مردم]] را بگیرد و [[مردم]] را بکشد و [[حقوق]] را ضایع کند و [[حدود الهی]] را زیرپا بگذارد، [[خلع]] نمی‌شود، و [[واجب]] نیست [[قیام]] علیه او، بلکه باید او را [[موعظه]] کرد. [[قاضی]] [[بدر]] الدین گوید: اگر شخصی مسلّط، که به [[زور]] [[قدرت]] را به دست آورده است، حتّی [[قوانین]] [[شریعت]] را نداند و [[ظالم]] و [[فاسق]] و [[فاجر]] باشد. باید از او [[اطاعت]] کرد.<ref> نمونه‌ها از حماسۀ غدیر محمّد رضا حکیمی ص ۱۳۲ نقل شده است</ref> این دیدگاه کجا؟ و اولو الامر را اولیای [[معصوم]] [[الهی]] و [[ائمه]] [[اهل بیت]] [[عصمت]] دانستن کجا؟<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۸.</ref>
==مقدمه==
[[قرآن کریم]] در [[آیه اولی الامر]] خطاب به [[مؤمنان]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> در این [[آیه کریمه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق و ردیف [[اطاعت]] از [[خداوند تعالی]] و [[رسول]]{{صل}} قرار داده شده است و بدون تردید امتثال و [[فرمان]] برداری مطلق و بدون قید و شرط از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] لازم و ضروری است بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] هم به صورت مطلق لازم و ضروری است<ref>ر.ک: تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.</ref>. [[فخر رازی]] (م ۶۰۶) نیز ذیل [[آیه اولی الامر]] وجه ملازمه بین [[وجوب اطاعت]] مطلق و [[عصمت]] [[اولی الامر]] را [[تبیین]] می‌‌کند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.</ref>. و از آنجا که [[عصمت]] امر [[باطنی]] و مخفی است و راهی برای [[شناخت امام]] [[معصوم]] جز [[نصب الهی]] وجود ندارد، عدم [[نصب امام]] [[معصوم]] و عدم تنصیص و تعیین و [[ابلاغ]]، با [[وجوب اطاعت]] سازگار نیست زیرا در این صورت، [[وجوب اطاعت]] [[تکلیف]] بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref>.
[[اطاعت]]، پذیرشی برخاسته از میل و رغبت درونی و [[تمکین]] [[قلبی]] است، نه تحمیل بیرونی [[اطاعت]] از [[اهل بیت]]{{عم}} نیز به معنای [[عمل به دستورات]] آنها با میل و رغبت درونی است.
[[اطاعت از اولوالامر]] با [[اطاعت از خدا]] و [[اطاعت از پیامبر|رسولش]] همراه است و [[خدا]] به [[مؤمنان]] [[دستور]] داده تا از [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولوالامر]] [[اطاعت]] کنند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
این مهم به عنوان یک [[حق]] بر گردن هر [[انسانی]] است که از [[امام]] خود [[اطاعت]] کند. از [[امام باقر]]{{ع}} پرسیده شد، [[حقّ]] [[امام]] بر [[مردم]] چیست؟ فرمود: [[حقّ]] [[امام]] بر [[مردم]] آن است که به سخنان او گوش فرا دهند و از او [[اطاعت]] کنند<ref>{{متن حدیث|مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ وَ يُطِيعُوا}}؛ کافی، ج۱، ص۴۰۵.</ref>.


[[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرمایند: یکی از [[حقوق]] من بر گردن شما [[اطاعت]] از من است<ref>{{متن حدیث| وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ... وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُم‌}}؛ بحارالأنوار، ج۳۴، ص۴۸.</ref> ازاین‌رو، باید بدانیم که [[سعادت]] ما در پرتو گوش دادن و [[اطاعت]] کردن از [[خدا]] و [[اهل بیت]]{{عم}} است: {{متن قرآن|سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.</ref>.


[[رسول خدا]]{{صل}} مصادیق [[اولی‌الامر]] را [[فرزندان علی]] و [[فاطمه]]{{عم}} برشمرده‌اند<ref>{{متن حدیث|قَالَ فِي قَوْلِ اللَّهِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ}}؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۸۶.</ref>.<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص۹۷ ـ ۹۸.</ref>


[[اطاعت از اهل بیت]] [[واجب]] است. [[دلایل]] [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] اطلاق دارد و همه بایدها و نبایدهای مربوط به [[زندگی]] [[مسلمانان]] را شامل می‌شود و در این جهت تفاوتی میان مسایل [[عبادی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] وجود ندارد. به عنوان مثال در [[آیه اولی الأمر]]، [[اطاعت از اولی الأمر]] همان [[جایگاه]] و گستره‌ای را دارد که [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} دارد.


'''[[اولو الامر]]''' به معنای [[صاحبان فرمان]]. در [[قرآن]] به [[اطاعت از اولی الامر]] [[فرمان]] داده شده است. {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>« از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید » سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. اولو الامر به [[امام علی|علی بن ابی طالب]] و [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} و [[جانشینان]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} از این [[خاندان]] [[تفسیر]] شده است. [[امام باقر]]{{ع}} دربارۀ [[آیه اولی الامر]] می‌فرماید: {{متن حدیث|هِيَ فِي عَلِيٍّ وَ فِي اَلْأَئِمَّةِ جَعَلَهُمُ اَللَّهُ مَوَاضِعَ اَلْأَنْبِيَاءِ غَيْرَ أَنَّهُمْ لاَ يُحِلُّونَ شَيْئاً وَ لاَ يُحَرِّمُونَهُ }}<ref>موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲ ص ۱۷۱ به نقل از تفسیر عیاشی</ref> این [[آیه]] از موارد بحث‌انگیز میان [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنّت]] است و آنان طبق ظاهر آن، هرکس را که [[حاکم]] باشد، یا [[علمای دین]] را لازم الاتّباع می‌دانند، امّا [[شیعه]] مصداق آن را [[امامان]] [[معصوم]] و آنان که از سوی آنان [[ولایت]] دارند می‌دانند [[ائمه]] [[شیعه]] با استناد به این [[آیه]] که [[خداوند]] [[اطاعت اولی الامر]] از [[اهل بیت]]{{عم}} را [[واجب]] ساخته است، با [[مخالفان]] [[احتجاج]] می‌کردند. [[امام صادق]] نیز فرموده است: {{عربی|"اولو الأمر هم الأئمّة من أهل البیت"}}<ref>مناقب، ج ۳ ص ۱۵</ref>. آمران و صاحب‌فرمانانی که اطاعتشان [[واجب]] است و [[پیروی]] از آنان، افراد را در مسیر [[اطاعت خدا]] و [[اطاعت رسول|رسول]] قرار می‌دهد، اینانند که بندۀ [[خالص]] [[خدا]] و از هر [[خطا]] و [[گناه]] معصوم‌اند. بد نیست نمونه‌هایی از دیدگاه‌های بزرگان [[اهل سنت]] را دربارۀ [[اولی الامر]] مرور کنیم: [[قاضی]] ابو [[یوسف]] می‌گوید:[[اطاعت]] از [[خلیفه]] لازم است، اگرچه [[ستمگر]] باشد. [[حسن بصری]] می‌گوید: به [[حکّام]]، بد مگویید، زیراکه ایشان اگر به نیکویی [[رفتار]] کنند، آنان راست [[اجر]]، و بر شماست [[شکر]]، و اگر به [[بدی]] [[رفتار]] کنند، بر آنان است وزر و بر شماست [[صبر]]. [[قاضی ابوبکر باقلانی]] گوید: جمهور اهل [[تحقیق]] و [[اصحاب]] [[حدیث]] گفته‌اند: [[خلیفه]] به علّت اینکه [[فاسق]] و [[گناهکار]] باشد، یا [[ستمگر]] باشد و [[اموال]] [[مردم]] را بگیرد و [[مردم]] را بکشد و [[حقوق]] را ضایع کند و [[حدود الهی]] را زیرپا بگذارد، [[خلع]] نمی‌شود، و [[واجب]] نیست [[قیام]] علیه او، بلکه باید او را [[موعظه]] کرد. [[قاضی]] [[بدر]] الدین گوید: اگر شخصی مسلّط، که به [[زور]] [[قدرت]] را به دست آورده است، حتّی [[قوانین]] [[شریعت]] را نداند و [[ظالم]] و [[فاسق]] و [[فاجر]] باشد. باید از او [[اطاعت]] کرد.<ref> نمونه‌ها از حماسۀ غدیر محمّد رضا حکیمی ص ۱۳۲ نقل شده است</ref> این دیدگاه کجا؟ و اولو الامر را اولیای [[معصوم]] [[الهی]] و [[ائمه]] [[اهل بیت]] [[عصمت]] دانستن کجا؟<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۸.</ref>
[[اولی الأمر]] چنانکه بیان گردید از ویژگی [[عصمت]] برخوردارند، و این ویژگی به [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} اختصاص دارد.
 
[[حدیث ثقلین]]، دال بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] است، در این [[حدیث]]، [[نجات]] [[امت]] از [[گمراهی]] منوط به [[تمسک]] به [[کتاب خدا]] و [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، درآویختن به [[قرآن]] به [[شناخت]] [[دستورات]] [[قرآن]] و [[پیروی]] از آنهاست، همین گونه است درآویختن به [[اهل بیت]]، یعنی نخست باید دستورهای آنان را [[شناخت]]، سپس آنها را به‌کار بست<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۹۴.</ref>.
 
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌‌فرماید: "به [[خاندان]] پیامبرتان بنگرید و به آن‌سو روید که آنان می‌روند و پا جای پای آنان نهید، که هیچ‌گاه شما را از طریق [[هدایت]] [[منحرف]] نکنند و به [[هلاکت]] نسپارند. اگر نشستند، بنشینید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید که [[گمراه]] شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک شوید"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۶</ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۱۵۵.</ref>
 
[[حدیث سفینه نوح]] نیز بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] دلالت می‌کند، زیرا در این [[حدیث]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[اهل بیت]] خود را به [[کشتی نوح]] [[تشبیه]] کرده است که هر کس داخل آن شد از [[طوفان]] [[نجات]] یافت و هر کس از داخل شدن در آن سرباز زد هلاک گردید، بنابراین، هر کس از [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}}[[پیروی]] کند، از [[گمراهی]] [[نجات]] خواهد یافت و هر کس از [[پیروی]] از آنان سرباز زند، [[گمراه]] خواهد شد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۹۴.</ref>.


==مقدمه==
* [[قرآن کریم]] در [[آیه اولی الامر]] خطاب به [[مؤمنان]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> در این [[آیه کریمه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق و ردیف [[اطاعت]] از [[خداوند تعالی]] و [[رسول]]{{صل}} قرار داده شده است و بدون تردید امتثال و [[فرمان]] برداری مطلق و بدون قید و شرط از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] لازم و ضروری است بنابراین [[اطاعت از اولی الامر]] هم به صورت مطلق لازم و ضروری است<ref>ر.ک: تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.</ref>. [[فخر رازی]] (م ۶۰۶) نیز ذیل [[آیه اولی الامر]] وجه ملازمه بین [[وجوب اطاعت]] مطلق و [[عصمت]] [[اولی الامر]] را [[تبیین]] می‌‌کند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.</ref>. و از آنجا که [[عصمت]] امر [[باطنی]] و مخفی است و راهی برای [[شناخت امام]] [[معصوم]] جز [[نصب الهی]] وجود ندارد، عدم [[نصب امام]] [[معصوم]] و عدم تنصیص و تعیین و [[ابلاغ]]، با [[وجوب اطاعت]] سازگار نیست زیرا در این صورت، [[وجوب اطاعت]] [[تکلیف]] بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref>.
*[[اطاعت]]، پذیرشی برخاسته از میل و رغبت درونی و [[تمکین]] [[قلبی]] است، نه تحمیل بیرونی [[اطاعت]] از [[اهل بیت]]{{عم}} نیز به معنای [[عمل به دستورات]] آنها با میل و رغبت درونی است.
*[[اطاعت از اولوالامر]] با [[اطاعت از خدا]] و [[اطاعت از پیامبر|رسولش]] همراه است و [[خدا]] به [[مؤمنان]] [[دستور]] داده تا از [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولوالامر]] [[اطاعت]] کنند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
*این مهم به عنوان یک [[حق]] بر گردن هر [[انسانی]] است که از [[امام]] خود [[اطاعت]] کند. از [[امام باقر]]{{ع}} پرسیده شد، [[حقّ]] [[امام]] بر [[مردم]] چیست؟ فرمود: [[حقّ]] [[امام]] بر [[مردم]] آن است که به سخنان او گوش فرا دهند و از او [[اطاعت]] کنند<ref>{{متن حدیث|مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ وَ يُطِيعُوا}}؛ کافی، ج۱، ص۴۰۵.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۷.</ref>.
*[[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرمایند: یکی از [[حقوق]] من بر گردن شما [[اطاعت]] از من است<ref>{{متن حدیث| وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ... وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُم‌}}؛ بحارالأنوار، ج۳۴، ص۴۸.</ref> ازاین‌رو، باید بدانیم که [[سعادت]] ما در پرتو گوش دادن و [[اطاعت]] کردن از [[خدا]] و [[اهل بیت]]{{عم}} است: {{متن قرآن|سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} مصادیق [[اولی‌الامر]] را [[فرزندان علی]] و [[فاطمه]]{{عم}} برشمرده‌اند<ref>{{متن حدیث|قَالَ فِي قَوْلِ اللَّهِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ}}؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۸۶.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۸.</ref>.
*[[اطاعت از اهل بیت]] [[واجب]] است. [[دلایل]] [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] اطلاق دارد و همه بایدها و نبایدهای مربوط به [[زندگی]] [[مسلمانان]] را شامل می‌شود و در این جهت تفاوتی میان مسایل [[عبادی]]، [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] وجود ندارد. به عنوان مثال در [[آیه اولی الأمر]]، [[اطاعت از اولی الأمر]] همان [[جایگاه]] و گستره‌ای را دارد که [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} دارد.
*[[اولی الأمر]] چنانکه بیان گردید از ویژگی [[عصمت]] برخوردارند، و این ویژگی به [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} اختصاص دارد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.
*[[حدیث ثقلین]]، دال بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] است، در این [[حدیث]]، [[نجات]] [[امت]] از [[گمراهی]] منوط به [[تمسک]] به [[کتاب خدا]] و [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، درآویختن به [[قرآن]] به [[شناخت]] [[دستورات]] [[قرآن]] و [[پیروی]] از آنهاست، همین گونه است درآویختن به [[اهل بیت]]، یعنی نخست باید دستورهای آنان را [[شناخت]]، سپس آنها را به‌کار بست<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.
*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌‌فرماید: "به [[خاندان]] پیامبرتان بنگرید و به آن‌سو روید که آنان می‌روند و پا جای پای آنان نهید، که هیچ‌گاه شما را از طریق [[هدایت]] [[منحرف]] نکنند و به [[هلاکت]] نسپارند. اگر نشستند، بنشینید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید که [[گمراه]] شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک شوید"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۶</ref><ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۵۵.</ref>.
*[[حدیث سفینه نوح]] نیز بر [[وجوب]] [[پیروی از اهل بیت]] دلالت می‌کند، زیرا در این [[حدیث]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[اهل بیت]] خود را به [[کشتی نوح]] [[تشبیه]] کرده است که هر کس داخل آن شد از [[طوفان]] [[نجات]] یافت و هر کس از داخل شدن در آن سرباز زد هلاک گردید، بنابراین، هر کس از [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}}[[پیروی]] کند، از [[گمراهی]] [[نجات]] خواهد یافت و هر کس از [[پیروی]] از آنان سرباز زند، [[گمراه]] خواهد شد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ج۱، ص۹۴.</ref>.
==رابطه [[مودت]] با [[معرفت]] و [[اطاعت]]==
==رابطه [[مودت]] با [[معرفت]] و [[اطاعت]]==
*[[مودت]]، واسطه‌ای میان [[معرفت]] و [[اطاعت]] است. [[مودت]] از سویی معلول [[معرفت]] و از سویی، علّت [[طاعت]] است؛ زیرا [[مودت]]، بی‌معرفت به دست نمی‌آید، چنان‌که [[اطاعت]] نیز بی‌مودت، محقق نمی‌شود {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>.
[[مودت]]، واسطه‌ای میان [[معرفت]] و [[اطاعت]] است. [[مودت]] از سویی معلول [[معرفت]] و از سویی، علّت [[طاعت]] است؛ زیرا [[مودت]]، بی‌معرفت به دست نمی‌آید، چنان‌که [[اطاعت]] نیز بی‌مودت، محقق نمی‌شود {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>.
*نمی‌توان ادعای [[محبت]] و [[مودت]] [[قربی]] را داشت و از سویی دیگر از آنها [[تبعیت]] نکرد و بلکه با آنها درگیر شد. بر همین پایه، وجود [[مبارک]] [[رسول خدا]]{{صل}} که حبیب خداست، [[اجر رسالت]] خویش را به [[دستور خداوند]] [[مودّت]] به [[قربی]] قرار داد: چنان‌که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هر که [[خدا]] را [[عصیان]] می‌کند، [[محب]] [[خدا]] نیست<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۵.</ref>.
 
*[[محب]] هرگز درباره [[محبوب]] خود [[عصیان]] نمی‌ورزد و آن هنگام که [[پیروی]] حبیب [[خدا]] در همه جوانب انجام گیرد، [[محب]] [[خدا]] بودن نیز در همه جوانب محقق می‌شود. [[فرمانبرداری]] کامل، [[محبت]] کامل می‌زاید و [[اطاعت]] ناقص، [[محبت]] ناقص؛ و تنها راه تکمیل [[محبت]]، همان [[پیروی]] است.
نمی‌توان ادعای [[محبت]] و [[مودت]] [[قربی]] را داشت و از سویی دیگر از آنها [[تبعیت]] نکرد و بلکه با آنها درگیر شد. بر همین پایه، وجود [[مبارک]] [[رسول خدا]]{{صل}} که حبیب خداست، [[اجر رسالت]] خویش را به [[دستور خداوند]] [[مودّت]] به [[قربی]] قرار داد: چنان‌که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هر که [[خدا]] را [[عصیان]] می‌کند، [[محب]] [[خدا]] نیست.
*یکی از عواملی که می‌تواند در این زمینه مرکز باشد، عبارت است از وجود [[مقدّس]] [[نبی اکرم]]{{صل}} [[مسلمین]] روشن‌فکران [[اسلامی]] باید بر روی [[شخصیت]] و [[تعالیم]] این بزرگوار و [[محبّت]] به این بزرگوار، با دید همه‌گیر نسبت به [[اسلام]] سرمایه‌گذاری کنند. از جمله عواملی که می‌تواند محور این [[وحدت]] قرار گیرد و همه [[مسلمین]] می‌توانند بر آن اتّفاق نظر کنند، تبعیّت از [[اهل بیت]] [[پیغمبر]]{{عم}} است. [[اهل بیت]] [[پیغمبر]]{{عم}} را همه [[مسلمین]] قبول دارند. البته [[شیعه]] [[اعتقاد به امامت]] آنان دارد؛ [[غیر شیعه]]، آنان را به معنای [[امامت]] در اصطلاح [[شیعی]]، [[امام]] نمی‌داند، لکن از بزرگان [[اسلام]] که می‌داند، [[خانواده]] [[پیغمبر]] که می‌داند، مطلّع از [[معارف]] و [[احکام اسلامی]] که می‌داند. [[مسلمین]] باید در عمل به کلمات ائمّه و [[اهل بیت]] [[پیغمبر]]{{عم}}، اتّفاق کلمه کنند. این یکی از وسایل [[وحدت]] است<ref>بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام و میهمانان خارجی شرکت‌کننده در کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی ۲۴/۵/۱۳۷۴.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۹۶.</ref>.
 
[[محب]] هرگز درباره [[محبوب]] خود [[عصیان]] نمی‌ورزد و آن هنگام که [[پیروی]] حبیب [[خدا]] در همه جوانب انجام گیرد، [[محب]] [[خدا]] بودن نیز در همه جوانب محقق می‌شود. [[فرمانبرداری]] کامل، [[محبت]] کامل می‌زاید و [[اطاعت]] ناقص، [[محبت]] ناقص؛ و تنها راه تکمیل [[محبت]]، همان [[پیروی]] است.
 
یکی از عواملی که می‌تواند در این زمینه مرکز باشد، عبارت است از وجود [[مقدّس]] [[نبی اکرم]]{{صل}} [[مسلمین]] روشن‌فکران [[اسلامی]] باید بر روی [[شخصیت]] و [[تعالیم]] این بزرگوار و [[محبّت]] به این بزرگوار، با دید همه‌گیر نسبت به [[اسلام]] سرمایه‌گذاری کنند. از جمله عواملی که می‌تواند محور این [[وحدت]] قرار گیرد و همه [[مسلمین]] می‌توانند بر آن اتّفاق نظر کنند، تبعیّت از [[اهل بیت]] [[پیغمبر]]{{عم}} است. [[اهل بیت]] [[پیغمبر]]{{عم}} را همه [[مسلمین]] قبول دارند. البته [[شیعه]] [[اعتقاد به امامت]] آنان دارد؛ [[غیر شیعه]]، آنان را به معنای [[امامت]] در اصطلاح [[شیعی]]، [[امام]] نمی‌داند، لکن از بزرگان [[اسلام]] که می‌داند، [[خانواده]] [[پیغمبر]] که می‌داند، مطلّع از [[معارف]] و [[احکام اسلامی]] که می‌داند. [[مسلمین]] باید در عمل به کلمات ائمّه و [[اهل بیت]] [[پیغمبر]]{{عم}}، اتّفاق کلمه کنند. این یکی از وسایل [[وحدت]] است<ref>بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام و میهمانان خارجی شرکت‌کننده در کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی ۲۴/۵/۱۳۷۴.</ref>.<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص۹۵ ـ ۹۶.</ref>
 
==پانویس==
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۰۵

الحياة ج۱۱

  • باب سی و یکم: آثار پیروی از معصوم(ع)
  • فصل نخست- اطاعت از خدای متعال
  • تنبیهی مهم (۱)
  • تنبیهی مهم (۲)
  • فصل ۲- پیروی از معصوم(ع)
  • فصل ۳- احیاء سیره معصوم(ع) (به‌ویژه در روابط انسانی، و مسائل اجتماعی)
  • فصل ۴- عمل‌گرایی
  • فصل ۵- پرهیز از همکاری با ظالمان (و حکومت‌های غیرعادل)
  • فصل ۶- شب بیداران روز آفرین
  • فصل ۷- محترم بودن در نظر مردم
  • فصل ۸- تشکیلاتی عمل کردن
  • فصل۹- فداکاری
  • فصل ۱۰- فرزانگی و دانایی
  • فصل ۱۱- دوستی
  • فصل ۱۲- پیروزگران
  • فصل ۱۳- تیزهوشان
  • فصل ۱۴- بدور از ظلم
  • فصل ۱۵- پرهیز از اسراف
  • فصل ۱۶- برکت برای همسایگان
  • فصل ۱۷- احیای تعالیم امامت
  • فصل۱۸- پیروزی یا شهادت
  • فصل ۱۹ - گرسنگی اختیاری (تربیت نفس)
  • فصل ۲۰- بلندنظر و عزیز
  • فصل ۲۱- ترک راه‌های دیگر
  • فصل ۲۲- فضیلت‌گرا
  • فصل ۲۳ - شیران روز
  • فصل ۴۴- نیکان تقواپیشه
  • فصل ۲۵- سیمای ظاهری شیعه
  • فصل ۲۶- مقابله با بدکاران
  • فصل ۲۷- مراقبت احوال خویش
  • فصل ۲۸ – پاکدامنی
  • فصل ۲۹- پرهیزگار‌ترین مردم
  • فصل ۳۰ - انسانیت آرمانی
  • فصل ۳۱- گفتار خوب
  • فصل ۳۲- برادری و برابری
  • فصل ۳۳- یگانگی مرامی
  • فصل ۳۴ - شیعه آگاه
  • فصل ۳۵- وقت‌شناسی در نماز
  • فصل ۳۶- ایثار و گذشت
  • فصل ۳۷- سیمای خدایی
  • فصل ۳۸- خردمندان نیکو رأی
  • فصل ۳۹- استواری پیوندهای اجتماعی
  • فصل ۴۰- تعالیمی بسیار مهم
  • تذییل
  • رفتار معصوم(ع)، در حفظ کرامت انسان (۱)
  • رفتار معصوم(ع)، در حفظ کرامت انسان (۲)
  • گفتار معصوم(ع)، درباره معرفی شایسته‌ترین انسان

ادعای ناسازگاری واجب‌الاطاعة بودن امام با خاتمیت

شیعیان در دعاها، زیار‌ت‌نامه‌ها و روایات، ائمه اطهار را واجب الاطاعة و اطاعت آنان را اطاعت خدا و معصیتشان را معصیت خدا وصف می‌کند[۱] و این با اصل خاتمیت ناسازگار است؛ چرا که خاتمیت یعنی پایان ظهور حجت الهی و دیگر کسی واجب الاطاعة به صورت مطلق نیست.

شاه ولی الله دهلوی هندی با ادعای رؤیت پیامبر(ص) در عالم رویا! در این‌باره می-گوید: در عالم رویا از روح پیامبر درباره مذهب تشیع سؤال کردم و حضرت فرمود: مذهب ایشان باطل است و بطلان مذهب ایشان از لفظ امام معلوم می‌شود. چون از آن حالت افاقت دست داد، در لفظ امام تأمل کردم، معلوم شد که امام به اصطلاح ایشان، معصوم، مفترض اطاعة، منصوب للخلق است و وحی باطنی در حق امام تجویز می‌نمایند، پس در حقیقت ختم نبوت را منکرند، گویا زباناً ان حضرت را خاتم الانبیا می‌گفته باشند[۲]... آنان را معصوم و مفترض الطاعه و دارای روح باطنی می‌دانند و این با پیامبری تفاوت چندانی ندارد[۳].

قاضی محمد ثنا الله شاگرد دهلوی در حاشیه خود بر عبارت استادش موضوع او را تأیید می‌کند[۴].

یک به اصطلاح روشنفکر مسلمان نیز این شبهه را طرح کرده است[۵]. پاسخ این شبهه در ذیل پاسخ شبهه بعدی "حجت الهی انگاری امامان" خواهد آمد[۶].

مقدمه

اطاعت از حاکم، اختصاص به نظام اسلامی ندارد. بقای هر حکومتی‌، بدون اطاعت مردم از حاکم‌، امکان‌پذیر نیست‌. پایه نظم، امنیّت، جریان صحیح امور و ایجاد شرایط مناسب برای تأمین حقوق و مصالح مردم، بر قانون استوار است و تا زمانی‌که قانون به اجرا در نیاید و همگان بدان پای‌بند نباشند، صرف وضع و تصویب آن، اثری ندارد. از این‌رو، در جامعه اسلامی که به معنای دقیق کلمه، جامعه‌ای براساس “حاکمیّت قانون” است‌، نه تنها عموم مردم، ملزم به پیروی از قوانین‌اند، بلکه حاکمان جامعه به پیروی از قانون سزاوارترند؛ چرا که، بی‌اعتنایی آنها به قوانینی که خود، مروّج و مجری آن‌اند، شکسته‌شدن حرمت قانون است و بی‌اعتنایی دیگران به قانون را به دنبال خواهد داشت. مجریان قانون‌، در درجه نخست، باید خود، ملتزم به قانون باشند تا بتوانند دیگران را به اجرای قوانین، تشویق و تحریض کنند‌.

در جامعه اسلامی، مراد از قوانین، اعم از احکام دینی و احکام حکومتی است‌؛ چون‌، علاوه بر قوانین شرعی که حاکم، تنها، بیان‌کننده آنهاست و مجاز به هیچ‌گونه دخل و تصرّفی در آنها نیست، دسته دیگری از قوانین، دستورهای حکومتی حاکم است که در شرایط مختلف، از او صادر می‌شود.اطاعت از حاکم، در هر دو عرصه، مورد نظر ما، در این بحث است.

در نظام سیاسی اسلام، بنابر مبنای نصب الهی حاکم از جانب خداوند - که مردم‌، موظّف به اطاعت از اویند و به تعبیر دقیق‌تر، موظّف به اطاعت از اوامر الهی هستند - همین‌که عدّه‌ای از مردم با بیعت و وفاداری نسبت به حاکم، مشروعیت الهی و ولایت بالقوۀ او را فعلیت بخشند و در جهت حمایت از او، زمینه تحقّق حکومتش را فراهم سازند‌، کافی است و نیاز به بیعت یا انتخاب مجدّد نیست؛ حتّی اگر رأی اکثریت مردم دریافت نشده باشد یا حتّی اکثریّت با آن مخالف باشند. بلکه تحقّق ولایت و رهبری حاکم منصوب‌، با بیعت و وفاداری نسل گذشته، به قوّت خود باقی است و نیازی به وفاداری نسل حاضر نیست؛ مگر آن‌که مردم، در زمان و شرایطی دیگر، بدون آن‌که وظیفه دینی اعتراض و شورش بر “حاکم واجد شرایط و توانا بر انجام دادن وظایف شرعی و قانونی‌” را داشته باشند، بر او بشورند و او را از حاکمیّت، ساقط کنند که در این‌صورت، البته، حاکم منصوب، عملا، از صحنه اجتماع حذف شده و ولایتی نخواهد داشت‌؛ هرچند‌، ولایت بالقوّه‌اش باقی است‌؛ چرا که، فرض بر این است که عملی مرتکب نشده تا شرعا از ولایت، ساقط شود. به هر حال‌، در نظام اسلامی، مشروعیّت حاکم اسلامی که پشتوانه الهی دارد، وابسته به بیعت اکثریّت با وی نیست‌، هرچند بیعت اکثریّت، بر استحکام حکومت او خواهد افزود. نکته دیگر، آن‌که مقصود از اطاعت از حاکم، تنها اطاعت از شخص حاکم نیست، بلکه، پای‌بندی به مرجع صدور قوانین مطابق با شریعت و مقرّرات اجتماعی و پیروی از تصمیمات مجموعه دولتمردان در نظام اسلامی است که به نحوی به رهبر جامعه اسلامی منسوب هستند[۷].

مفهوم شناسی اطاعت

«اطاعت» در لغت به معنای تبعیت و انقیاد است[۸]. «ائمه»، جمع امام است. امام در لغت به کسی گفته می‌شود که جلودار امور است و مردم به او اقتدا، و از فرمان‌هایش پیروی می‌کنند[۹]. در اصطلاح، امام کسی است که دارای ریاست عامه برای شخص یا اشخاصی در امور دین و دنیا به نیابت از رسول خدا(ص) بوده باشد[۱۰]. بر اساس سخن امام رضا(ع)، امامت همان جانشینی از خدا و رسول خداست و امام، زمامداری دین را بر عهده دارد و در راستای آن حلال و حرام خدا را تبیین، و حدود الهی را اجرا و از کیان، دین دفاع می‌کند[۱۱]. تحقق این امر، باعث نظم یافتن زندگی مسلمانان و اصلاح امورشان می‌شود[۱۲].[۱۳]

لزوم اطاعت از اولی الأمر

اولو الامر به معنای صاحبان فرمان است. قرآن در کنار اطاعت خدا و پیامبر به اطاعت از اولی الأمر فرمان می‌دهد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۴].[۱۵] در این آیۀ شریفه اطاعت از اولی الامر در کنار اطاعت از خدا و رسول قرار داده شده و بدون تردید امتثال و فرمان برداری مطلق و بدون قید و شرط از دستورات خدا و رسول لازم و ضروری است، بنابراین اطاعت از اولی الامر هم به صورت مطلق لازم و ضروری است[۱۶].[۱۷] اطاعت از امام، به عنوان یک وظیفۀ واجب و به خاطر بزرگداشت امامت است: «وَ الطَّاعَةَ تَعْظِیماً لِلْإِمَامَة»[۱۸] حق اطاعت، یکی از دو حق امام بر امت است، حق دیگر، یاری و نصرت است. اگر اطاعت از امام نباشد، امام هم نمی‌تواند مسؤولیت رهبری و هدایت را انجام دهد. اطاعت مردمی، پشتوانۀ قدرت اجتماعی و باز شدن دست امام در عمل به اسلام است[۱۹].

مصداق اولی الأمر

مفسّران اهل سنت اولی‌الامر را بر مصادیق گوناگونی مانند اصحاب‌ پیامبر، خلفای راشدین، اهل علم و فقه، فرماندهان جنگی، والیان و حاکمان و اهل حل و عقد تطبیق کرده‌اند[۲۰]، مثلا گفته شده است: "اگر شخصی مسلّط، که به زور قدرت را به دست آورده است، حتّی قوانین شریعت را نداند و ظالم و فاسق و فاجر باشد، باید از او اطاعت کرد"[۲۱].[۲۲] امّا بیشتر مفسران شیعه، بر‌اساس بی‌قید و شرط بودن امر به اطاعت از اولی‌الامر، لزوم عصمت اولی‌الامر را استفاده کرده و آن را بر امامان دوازده‌گانه(ع) تطبیق داده‌اند. چون وجوب اطاعت مطلق مانند اطاعت از خدا و رسول در صورتی پذیرفتنی است که فرد از خطا مصون باشد و این ویژگی اختصاص به امامان دوازدگانه دارد[۲۳].[۲۴] رسول خدا(ص) مصادیق اولی‌الامر را فرزندان علی و فاطمه(ع) برشمرده‌اند[۲۵].[۲۶]

گستره اطاعت از اولی الأمر

اطاعت از اولی الامر یعنی امامان(ع) براساس آیه مطلق است اما اطاعت از امیران و رهبران سیاسی جامعه اطاعت مطلق نیست، بلکه تا زمانی است که فرمانروایی آنها بر اساس مصالح عمومی اجتماعی بوده و عصیان و تخطّی از اوامر الهی نباشد[۲۷]. در روایات‌ نیز نقل شده که اطاعت، در معروف است و در فرمان به‌ معصیت روا نیست[۲۸].[۲۹]

اثبات وجوب اطاعت اولی‌الامر

اولو الامر به معنای صاحبان فرمان. در قرآن به اطاعت از اولی الامر فرمان داده شده است. ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۳۰]. اولو الامر به علی بن ابی طالب و ائمه اهل بیت(ع) و جانشینان رسول خدا(ص) از این خاندان تفسیر شده است. امام باقر(ع) دربارۀ آیه اولی الامر می‌فرماید: «هِيَ فِي عَلِيٍّ وَ فِي اَلْأَئِمَّةِ جَعَلَهُمُ اَللَّهُ مَوَاضِعَ اَلْأَنْبِيَاءِ غَيْرَ أَنَّهُمْ لاَ يُحِلُّونَ شَيْئاً وَ لاَ يُحَرِّمُونَهُ »[۳۱] این آیه از موارد بحث‌انگیز میان شیعه و سنّت است و آنان طبق ظاهر آن، هرکس را که حاکم باشد، یا علمای دین را لازم الاتّباع می‌دانند، امّا شیعه مصداق آن را امامان معصوم و آنان که از سوی آنان ولایت دارند می‌دانند ائمه شیعه با استناد به این آیه که خداوند اطاعت اولی الامر از اهل بیت(ع) را واجب ساخته است، با مخالفان احتجاج می‌کردند. امام صادق نیز فرموده است: "اولو الأمر هم الأئمّة من أهل البیت"[۳۲]. آمران و صاحب‌فرمانانی که اطاعتشان واجب است و پیروی از آنان، افراد را در مسیر اطاعت خدا و رسول قرار می‌دهد، اینانند که بندۀ خالص خدا و از هر خطا و گناه معصوم‌اند. بد نیست نمونه‌هایی از دیدگاه‌های بزرگان اهل سنت را دربارۀ اولی الامر مرور کنیم: قاضی ابو یوسف می‌گوید:اطاعت از خلیفه لازم است، اگرچه ستمگر باشد. حسن بصری می‌گوید: به حکّام، بد مگویید، زیراکه ایشان اگر به نیکویی رفتار کنند، آنان راست اجر، و بر شماست شکر، و اگر به بدی رفتار کنند، بر آنان است وزر و بر شماست صبر. قاضی ابوبکر باقلانی گوید: جمهور اهل تحقیق و اصحاب حدیث گفته‌اند: خلیفه به علّت اینکه فاسق و گناهکار باشد، یا ستمگر باشد و اموال مردم را بگیرد و مردم را بکشد و حقوق را ضایع کند و حدود الهی را زیرپا بگذارد، خلع نمی‌شود، و واجب نیست قیام علیه او، بلکه باید او را موعظه کرد. قاضی بدر الدین گوید: اگر شخصی مسلّط، که به زور قدرت را به دست آورده است، حتّی قوانین شریعت را نداند و ظالم و فاسق و فاجر باشد. باید از او اطاعت کرد.[۳۳] این دیدگاه کجا؟ و اولو الامر را اولیای معصوم الهی و ائمه اهل بیت عصمت دانستن کجا؟[۳۴]

مقدمه

قرآن کریم در آیه اولی الامر خطاب به مؤمنان می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۳۵] در این آیه کریمه اطاعت از اولی الامر در سیاق و ردیف اطاعت از خداوند تعالی و رسول(ص) قرار داده شده است و بدون تردید امتثال و فرمان برداری مطلق و بدون قید و شرط از دستورات خدا و رسول لازم و ضروری است بنابراین اطاعت از اولی الامر هم به صورت مطلق لازم و ضروری است[۳۶]. فخر رازی (م ۶۰۶) نیز ذیل آیه اولی الامر وجه ملازمه بین وجوب اطاعت مطلق و عصمت اولی الامر را تبیین می‌‌کند[۳۷]. و از آنجا که عصمت امر باطنی و مخفی است و راهی برای شناخت امام معصوم جز نصب الهی وجود ندارد، عدم نصب امام معصوم و عدم تنصیص و تعیین و ابلاغ، با وجوب اطاعت سازگار نیست زیرا در این صورت، وجوب اطاعت تکلیف بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است[۳۸].

اطاعت، پذیرشی برخاسته از میل و رغبت درونی و تمکین قلبی است، نه تحمیل بیرونی اطاعت از اهل بیت(ع) نیز به معنای عمل به دستورات آنها با میل و رغبت درونی است.

اطاعت از اولوالامر با اطاعت از خدا و رسولش همراه است و خدا به مؤمنان دستور داده تا از پیامبر(ص) و اولوالامر اطاعت کنند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۳۹].

این مهم به عنوان یک حق بر گردن هر انسانی است که از امام خود اطاعت کند. از امام باقر(ع) پرسیده شد، حقّ امام بر مردم چیست؟ فرمود: حقّ امام بر مردم آن است که به سخنان او گوش فرا دهند و از او اطاعت کنند[۴۰].

امیرمؤمنان(ع) می‌فرمایند: یکی از حقوق من بر گردن شما اطاعت از من است[۴۱] ازاین‌رو، باید بدانیم که سعادت ما در پرتو گوش دادن و اطاعت کردن از خدا و اهل بیت(ع) است: ﴿سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۴۲].

رسول خدا(ص) مصادیق اولی‌الامر را فرزندان علی و فاطمه(ع) برشمرده‌اند[۴۳].[۴۴]

اطاعت از اهل بیت واجب است. دلایل وجوب پیروی از اهل بیت اطلاق دارد و همه بایدها و نبایدهای مربوط به زندگی مسلمانان را شامل می‌شود و در این جهت تفاوتی میان مسایل عبادی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی وجود ندارد. به عنوان مثال در آیه اولی الأمر، اطاعت از اولی الأمر همان جایگاه و گستره‌ای را دارد که اطاعت از پیامبر(ص) دارد.

اولی الأمر چنانکه بیان گردید از ویژگی عصمت برخوردارند، و این ویژگی به اهل بیت پیامبر(ص) اختصاص دارد.

حدیث ثقلین، دال بر وجوب پیروی از اهل بیت است، در این حدیث، نجات امت از گمراهی منوط به تمسک به کتاب خدا و اهل بیت پیامبر(ص) گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، درآویختن به قرآن به شناخت دستورات قرآن و پیروی از آنهاست، همین گونه است درآویختن به اهل بیت، یعنی نخست باید دستورهای آنان را شناخت، سپس آنها را به‌کار بست[۴۵].

امیرالمؤمنین(ع) می‌‌فرماید: "به خاندان پیامبرتان بنگرید و به آن‌سو روید که آنان می‌روند و پا جای پای آنان نهید، که هیچ‌گاه شما را از طریق هدایت منحرف نکنند و به هلاکت نسپارند. اگر نشستند، بنشینید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید که گمراه شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک شوید"[۴۶].[۴۷]

حدیث سفینه نوح نیز بر وجوب پیروی از اهل بیت دلالت می‌کند، زیرا در این حدیث پیامبر اکرم(ص) اهل بیت خود را به کشتی نوح تشبیه کرده است که هر کس داخل آن شد از طوفان نجات یافت و هر کس از داخل شدن در آن سرباز زد هلاک گردید، بنابراین، هر کس از اهل بیت پیامبر(ص)پیروی کند، از گمراهی نجات خواهد یافت و هر کس از پیروی از آنان سرباز زند، گمراه خواهد شد[۴۸].

رابطه مودت با معرفت و اطاعت

مودت، واسطه‌ای میان معرفت و اطاعت است. مودت از سویی معلول معرفت و از سویی، علّت طاعت است؛ زیرا مودت، بی‌معرفت به دست نمی‌آید، چنان‌که اطاعت نیز بی‌مودت، محقق نمی‌شود ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۹].

نمی‌توان ادعای محبت و مودت قربی را داشت و از سویی دیگر از آنها تبعیت نکرد و بلکه با آنها درگیر شد. بر همین پایه، وجود مبارک رسول خدا(ص) که حبیب خداست، اجر رسالت خویش را به دستور خداوند مودّت به قربی قرار داد: چنان‌که امام صادق(ع) فرمود: هر که خدا را عصیان می‌کند، محب خدا نیست.

محب هرگز درباره محبوب خود عصیان نمی‌ورزد و آن هنگام که پیروی حبیب خدا در همه جوانب انجام گیرد، محب خدا بودن نیز در همه جوانب محقق می‌شود. فرمانبرداری کامل، محبت کامل می‌زاید و اطاعت ناقص، محبت ناقص؛ و تنها راه تکمیل محبت، همان پیروی است.

یکی از عواملی که می‌تواند در این زمینه مرکز باشد، عبارت است از وجود مقدّس نبی اکرم(ص) مسلمین روشن‌فکران اسلامی باید بر روی شخصیت و تعالیم این بزرگوار و محبّت به این بزرگوار، با دید همه‌گیر نسبت به اسلام سرمایه‌گذاری کنند. از جمله عواملی که می‌تواند محور این وحدت قرار گیرد و همه مسلمین می‌توانند بر آن اتّفاق نظر کنند، تبعیّت از اهل بیت پیغمبر(ع) است. اهل بیت پیغمبر(ع) را همه مسلمین قبول دارند. البته شیعه اعتقاد به امامت آنان دارد؛ غیر شیعه، آنان را به معنای امامت در اصطلاح شیعی، امام نمی‌داند، لکن از بزرگان اسلام که می‌داند، خانواده پیغمبر که می‌داند، مطلّع از معارف و احکام اسلامی که می‌داند. مسلمین باید در عمل به کلمات ائمّه و اهل بیت پیغمبر(ع)، اتّفاق کلمه کنند. این یکی از وسایل وحدت است[۵۰].[۵۱]

پانویس

  1. ر.ک: الکافی، ج۱، ص ۱۸۵؛ الحجة، باب فرض طاعة الائمة، وباب‌های دیگر
  2. دهلوی، التفهیمات الالهیه، ج۲، صص ۲۹۴ و ۳۰۱.
  3. دهلوی، التفهیمات الالهیه، ج۲، ص ۳۰۱.
  4. دهلوی، التفهیمات الالهیه، ج۲، ص ۳۲۱.
  5. «سخن در این است که امامت را شرط کمال دین شمردن و امامان را برخوردار از وحی باطنی و معصوم و مفترض الطاعه دانستن - چنان که شیعیان می‌دانند - چگونه باید فهمیده شود که با خاتمیت ناسازگار نیفتد و سخن‌شان در رتبه پیامبر ننشیند و حجیت گفتار او را پیدا نکند» (پاسخ اول سروش به بهمن پور، سایت سروش، اول شهریور، ۱۳۸۴).
  6. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۵۶ - ۱۵۷.
  7. پورحسین، احسان، فصلنامه علوم سیاسی، مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه، ص118.
  8. خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۲۰۹؛ ابن فارس معجم المقاییس اللغة، ج۳، ص۴۳۱.
  9. راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۷؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۴۶۰.
  10. علامه حلی، باب حادی‌عشر، ص۱۰؛ عضدالدین ایجی، المواقف، ج۳، ص۵۷۴.
  11. «إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ... الْإِمَامُ يُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ يُقِيمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ يَذُبُّ عَنْ دِينِ اللَّهِ...». (شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۱۸).
  12. «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ(ص)... وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا...». (عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۱۸).
  13. نجفی، حافظ، مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»، موسوعه رد شبهات ج۲۱ ص ۱۰۶.
  14. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  15. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۲؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۲۵-۱۲۹؛ مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص ۹۷؛ جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی، اطاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۲۷ - ۵۳۵.
  16. تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.
  17. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۲۵-۱۲۹
  18. نهج البلاغه (صبحی صالح) حکمت ۲۵۲
  19. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۲؛ مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص ۹۷.
  20. جامع‌البیان، مج۴، ج۵، ص۲۰۴ـ۲۰۸؛ التفسیرالکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۴۴‌ـ‌۱۴۵.
  21. برای اطلاع از نمونه‌های بیشتر ر.ک: حماسۀ غدیر، محمّد رضا حکیمی ص ۱۳۲
  22. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۰۸.
  23. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۰۰؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۴۹۷‌ـ‌۵۰۵؛ المیزان، ج‌۴، ص‌۳۸۸‌ـ‌۳۹۸، ۴۰۸‌ـ‌۴۱۲.
  24. ر.ک. جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی، اطاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۲۷ – ۵۳۵؛ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۴.
  25. «قَالَ فِی قَوْلِ اللَّهِ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۸۶.
  26. ر.ک: مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص ۹۸.
  27. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۵، ص‌۲۰۸.
  28. صحیح البخاری، ج‌۸، ص‌۱۳۴؛ صحیح مسلم، ج‌۶، ص‌۵۲۵‌ـ‌۵۲۶.
  29. ر.ک: جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی، اطاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۲۷ - ۵۳۵.
  30. « از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید » سوره نساء، آیه ۵۹.
  31. موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲ ص ۱۷۱ به نقل از تفسیر عیاشی
  32. مناقب، ج ۳ ص ۱۵
  33. نمونه‌ها از حماسۀ غدیر محمّد رضا حکیمی ص ۱۳۲ نقل شده است
  34. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۰۸.
  35. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  36. ر.ک: تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.
  37. التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.
  38. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۲۵-۱۲۹
  39. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  40. «مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ وَ يُطِيعُوا»؛ کافی، ج۱، ص۴۰۵.
  41. « وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ... وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُم‌»؛ بحارالأنوار، ج۳۴، ص۴۸.
  42. «شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.
  43. «قَالَ فِي قَوْلِ اللَّهِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۸۶.
  44. مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص۹۷ ـ ۹۸.
  45. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۹۴.
  46. نهج البلاغه، خطبه ۹۶
  47. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۱۵۵.
  48. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۹۴.
  49. «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  50. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام و میهمانان خارجی شرکت‌کننده در کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی ۲۴/۵/۱۳۷۴.
  51. مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص۹۵ ـ ۹۶.