سرگذشت زندگی امام حسن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۴۰: خط ۴۰:
[[امام حسن]]{{ع}} هنگام به [[خلافت]] رسیدن [[عثمان]]<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۱.</ref>، نزدیک ۲۰ سال داشت. مواضع [[سیاسی]] حضرت با پدرشان در این ایام همسو بود، چنان که در [[آینده]] در نامه‌نگاری با [[معاویه]] تأکید کرد که [[خلافت]] را [[حق]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} می‌دانست<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۵.</ref>؛ ولی به [[پیروی]] از پدر، [[سیاست]] [[مدارا]] و [[راهنمایی]] را در [[رفتار]] با [[خلفا]] در پیش گرفت.
[[امام حسن]]{{ع}} هنگام به [[خلافت]] رسیدن [[عثمان]]<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۱.</ref>، نزدیک ۲۰ سال داشت. مواضع [[سیاسی]] حضرت با پدرشان در این ایام همسو بود، چنان که در [[آینده]] در نامه‌نگاری با [[معاویه]] تأکید کرد که [[خلافت]] را [[حق]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} می‌دانست<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۵.</ref>؛ ولی به [[پیروی]] از پدر، [[سیاست]] [[مدارا]] و [[راهنمایی]] را در [[رفتار]] با [[خلفا]] در پیش گرفت.


هنگامی که [[شورش]] ضد [[عثمان]] اوج گرفت، [[امام حسن]]{{ع}} واسطه میان پدر و [[عثمان]] در پیام‌رسانی بود<ref>العقد الفرید، ج۵، ص۵۸-۵۹؛ المنتظم، ج۵، ص۵۱.</ref>. در پایان [[خلافت عثمان]]، با وجود [[اعتراض]] عمومی به عثمان، آن حضرت از طرف پدر [[مأمور]] [[حفاظت]] از [[جان]] [[عثمان]] در برابر [[شورشیان]] گردید، تا در [[آینده]] [[امام علی]]{{ع}} متهم به [[حمایت]] از [[قتل]] [[خلیفه]] نشود. به گزارش برخی منابع، [[امام حسن]]{{ع}}، در [[پاسداری]] از عثمان تیر خورد و خون‌آلود شد<ref>تاریخ المدینه، ج۳، ص۱۱۳۱؛ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۶۲.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۹؛ [[سید علی رضا عالمی|عالمی، سید علی رضا]]، [[حسن بن علی (مقاله)| مقاله «حسن بن علی»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی]]، ج۱، ص ۱۸۸.</ref>
هنگامی که [[شورش]] ضد [[عثمان]] اوج گرفت، [[امام حسن]]{{ع}} واسطه میان پدر و [[عثمان]] در پیام‌رسانی بود<ref>العقد الفرید، ج۵، ص۵۸-۵۹؛ المنتظم، ج۵، ص۵۱.</ref>. در پایان [[خلافت عثمان]]، با وجود [[اعتراض]] عمومی به عثمان، آن حضرت از طرف پدر [[مأمور]] حفاظت از [[جان]] [[عثمان]] در برابر [[شورشیان]] گردید، تا در [[آینده]] [[امام علی]]{{ع}} متهم به حمایت از [[قتل]] [[خلیفه]] نشود. به گزارش برخی منابع، [[امام حسن]]{{ع}}، در پاسداری از عثمان تیر خورد و خون‌آلود شد<ref>تاریخ المدینه، ج۳، ص۱۱۳۱؛ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۶۲.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۹؛ [[سید علی رضا عالمی|عالمی، سید علی رضا]]، [[حسن بن علی (مقاله)| مقاله «حسن بن علی»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی]]، ج۱، ص ۱۸۸.</ref>


== عصر [[خلافت امیرالمؤمنین]] ==
== عصر [[خلافت امیرالمؤمنین]] ==

نسخهٔ ‏۱۰ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۵

دوران زندگانی امام مجتبی (ع) به پنج دوره تقسیم می‌شود: هفت سال با پیامبر؛ ۲۵ سال در زمان خلفا؛ حدود پنج سال دوران خلافت امیرالمؤمنین(ع)؛ هفت ماه دوران خلافت و ده سال آخر در زمان خلافت معاویه. در دوران خلافت پدر، در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان شرکت داشت و مهمترین رویداد در زمان خلافت خود حضرت قرارداد صلحی بود که با معاویه بسته شد. آن حضرت سرانجام در ماه صفر سال ۵۰ هجری با خوردن سمی که جعده به تحریک معاویه به ایشان داده بود به شهادت رسید.

دوران زندگانی امام

دوران زندگانی امام مجتبی(ع) را می‌توان به پنج دوره تقسیم کرد:

  1. هفت سال با پیامبر؛
  2. ۲۵ سال در زمان خلفا؛
  3. حدود پنج سال دوران خلافت امیرالمؤمنین(ع)؛
  4. هفت ماه دوران خلافت حضرت از رمضان سال ۴۰ تا جمادی الأولای سال ۴۱ هجری[۱]؛
  5. ده سال آخر عمر حضرت در زمان خلافت معاویه[۲].

عصر پیامبر خاتم

ولادت و نسب

ابومحمد، حسن بن علی بن ابی‌طالب در نیمه رمضان[۳] سال سوم هجری در مدینه به دنیا آمد[۴].

مادر ایشان فاطمه زهرا(س) دختر پیامبر(ص) و پدرشان علی بن ابی‌طالب(ع) بود. پدربزرگ ایشان رسول خدا(ص) او را حسن نام نهاد و در گوش وی اذان گفت[۵] و هفت روز پس از ولادت برای آن حضرت قربانی کرد (عقیقه)[۶]. از القاب وی، سبط و مجتبی است[۷].[۸]

رفتار پیامبر اکرم (ص) با امام حسن (ع)

حسن شبیه‌ترین افراد به پیامبر(ص)[۹] و مورد علاقه شدید آن حضرت بود؛ وی را بر شانه‌های خود می‌نشاند[۱۰] و چهار دست و پا می‌شد و او را سواری می‌داد[۱۱]. در روایتی از ابن عباس گفته شده روزی پیامبر(ص) حسن(ع) را بر گردن خود سوار کرده بود. مردی گفت: ای پسر چه مرکب نیکویی را سوار شده‌ای! پیامبر در پاسخ او فرمود: و او چه نیکو سواری است[۱۲].

پیامبر(ص) حسن و برادرش حسین را فرزندان خود می‌دانست و به صراحت می‌فرمود اینان فرزندان من هستند و هر که آنان را دوست بدارد مرا دوست داشته[۱۳] یا خدایا من آنان را دوست دارم تو نیز آنان را و هر که آنان را دوست دارد، دوست بدار[۱۴]. همچنین آن حضرت، او و برادرش را سید جوانان بهشت[۱۵] و امام مردم خواند؛ چه نشسته باشند و چه ایستاده[۱۶].

امام حسن(ع) در زمان پیامبر اسلام(ص) هنوز از بالندگی لازم برای حضور در اجتماع برخوردار نشده بود. هفت‌ساله بود که رسول اکرم رحلت فرمود، به همین سبب گزارشی از فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی ایشان به چشم نمی‌خورد، جز آنکه برخی از حضورش در بیعت رضوان که در سال ششم هجری رخ داده، یاد کرده‌اند که طبق این گزارش ایشان با پیامبر(ص) بیعت کرد[۱۷].[۱۸]

امام حسن(ع) و حضرت فاطمه(س)

از سیره حضرت فاطمه(س) در رفتار با نخستین فرزندش، گزارش‌های متنوعی وجود دارد که عمدتاً از زبان ائمه(ع) و صحابه پیامبر(ص) است. فاطمه(س) برای حفظ سلامت فرزندانش اهتمام ویژه داشت و ناراحتی و بیماری حسن(ع) به شدت آن حضرت را متأثر می‌ساخت.

یکی از مؤلفه‌های مهمی که فاطمه(س) درباره حسن(ع) مراعات می‌کرد، الگوسازی رفتاری بود. آن حضرت(س) به حسن(ع) توصیه می‌کرد در منش و رفتار فردی و اجتماعی و حق‌مداری، مانند پدرش علی(ع) باشد[۱۹].[۲۰]

عصر خلفای سه‌گانه

دوران خلافت ابوبکر

امام حسن(ع) هشت ساله بود که جد گرامی‌اش از دنیا رفت. در دوران خلافت ابوبکر، از امام حسن(ع) که خردسال بود، گزارش‌هایی در دست است: نقل شده است، روزی ابوبکر بر منبر پیامبر(ص) نشسته، در حال سخنرانی بود؛ در این حال، امام مجتبی(ع) که خردسال بود، به مسجد وارد شد و در مقابل حاضران خطاب به ابوبکر فرمود: "از منبر پدرم پایین بیا (جای تو آنجا نیست) و بر منبر پدرت بنشین!"[۲۱]. مورد دیگر، اظهار سخنان ابوبکر به امام حسن(ع) و یادآوری شباهت وی به پیامبر(ص) نه امام علی(ع) است[۲۲].[۲۳]

دوران خلافت عمر

در دوره خلافت عمر نیز در چندین موضوع از امام حسن(ع) یاد شده است: عمر هنگامی که برای پرداخت مقرری دیوان برقرار کرد، حسنین(ع) را به جهت قرابت با رسول خدا(ص) در ردیف اهل بدر نهاد[۲۴]، چنان که به کارگزار خود بر یمن سفارش کرد برای آن دو حُله‌ای (پارچه) بفرستد[۲۵].

دوران خلافت عثمان

امام حسن(ع) هنگام به خلافت رسیدن عثمان[۲۶]، نزدیک ۲۰ سال داشت. مواضع سیاسی حضرت با پدرشان در این ایام همسو بود، چنان که در آینده در نامه‌نگاری با معاویه تأکید کرد که خلافت را حق خاندان پیامبر(ص) می‌دانست[۲۷]؛ ولی به پیروی از پدر، سیاست مدارا و راهنمایی را در رفتار با خلفا در پیش گرفت.

هنگامی که شورش ضد عثمان اوج گرفت، امام حسن(ع) واسطه میان پدر و عثمان در پیام‌رسانی بود[۲۸]. در پایان خلافت عثمان، با وجود اعتراض عمومی به عثمان، آن حضرت از طرف پدر مأمور حفاظت از جان عثمان در برابر شورشیان گردید، تا در آینده امام علی(ع) متهم به حمایت از قتل خلیفه نشود. به گزارش برخی منابع، امام حسن(ع)، در پاسداری از عثمان تیر خورد و خون‌آلود شد[۲۹].[۳۰]

عصر خلافت امیرالمؤمنین

امام حسن(ع) در دوران خلافت علی(ع) در صحنه‌ها حضور یافت و در همه مقاطع، پدر را همراهی کرد. هنگامی که امام علی(ع) در تعقیب اهل جمل رهسپار بصره شد، امام حسن(ع)، عمار و قیس بن سعد را برای بسیج نیرو به کوفه فرستاد[۳۱]. امام حسن(ع) که تصدّی امور را در این مأموریت بر عهده داشت، با تدبیر و ملایمت کوشید تا ابوموسی اشعری فرماندار کوفه مواضع خود را که مردم را به عدم شرکت می‌خواند، کنار بگذارد. او چندین بار برای مردم خطبه خواند و آنان را به همراهی تشویق کرد. ابوموسی اشعری، تنها هنگامی که مالک اشتر به میدان آمد، به اجبار تسلیم شد[۳۲].

پیش از آغاز جنگ جمل، هنگامی که عبدالله بن زبیر خطبه‌ای ضد امام علی(ع) خواند، حضرت از امام حسن(ع) خواست خطبه‌ای بخواند و به سخنان نادرست او پاسخ دهد که امام علی(ع) را به ریختن خون عثمان متهم کرده بود و امام حسن(ع) چنین کرد[۳۳]. هنگام آغاز نبرد نیز پرچم را به دست فرزندش محمد بن حنفیه داد و فرمود به جهت جایگاه بلند حسنین(ع) نزد رسول خدا(ص) پرچم را به آن دو نداده است[۳۴].

امام در جنگ صفین نیز پدر را همراهی کرد[۳۵] و بر پایه برخی از گزارش‌ها فرماندهی قلب سپاه پدر را بر عهده داشت[۳۶]. وی در صفین نگران جان پدر بود و در این زمینه به وی پیشنهادهایی می‌داد[۳۷] و امام علی(ع) نیز می‌کوشید حسنین(ع) بی‌محابا وارد معرکه نشوند، زیرا آنان را سلاله رسول خدا(ص) می‌دانست و می‌فرمود بر اثر صدمه دیدن این دو، نسل پیامبر(ص) گسیخته خواهد شد[۳۸].

در دوران حکومت حضرت علی(ع) پدر، گاهی برخی وظایف مانند خواندن خطبه نماز جمعه را به امام حسن(ع) می‌سپرد[۳۹]، چنان که پاسخگویی به برخی مراجعات علمی را[۴۰]. پس از شهادت پدر، امام حسن(ع) بر جنازه ایشان نماز خواند[۴۱].[۴۲]

خلافت امام مجتبی

امام حسن(ع) هنگام پذیرش خلافت ۳۷ سال داشت[۴۳]. عراقیان و حامیان امام علی(ع) با وی بیعت کردند؛ شمار بیعت‌کنندگان، ۴۰۰۰۰ تن ذکر شده است. اهل عراق، یکدست از خلافت امام حسن(ع) حمایت کردند[۴۴].

نقل شده است دو روز پس از شهادت امام علی(ع)، مردم به سوی حسن(ع) آمدند تا با او بیعت کنند[۴۵] و بدین‌گونه ایشان به عنوان خلیفه وارد عمل شد و این مهم‌ترین مسأله در زندگی آن حضرت بود که پس از مصالحه معاویه، تبیین‌ها و تفسیرهای گوناگونی را متوجه خود ساخته است. روایت‌های مربوط به خلافت امام حسن(ع) تا حد بالایی از هم‌گرایی عمومی مردم با آن حضرت حکایت دارد. امام حسن(ع) شش ماه و سه روز[۴۶] و بنا بر نقلی، هفت ماه و یازده روز[۴۷] خلیفه بود[۴۸].

صلح امام حسن(ع)

از مهم‌ترین حوادث زندگی امام مجتبی(ع) صلح ایشان با معاویه است. در نیمه جمادی الاول سال ۴۱ هجری[۴۹]. ایشان بنا به مصالح اسلام و شرایط پیش‌آمده با معاویه صلح کرد. حضرت در ابتدای کار خواست از راه درگیری مسلّحانه جلوی انحراف در فرهنگ سیاسی جامعه اسلامی را بگیرد؛ امّا به سبب مساعد نبودن اوضاع، اختلافات و تفرقه موجود بین یاران حضرت و دنیاخواهی آنها، سیاست‌های فریبنده معاویه، خودفروختگی بعضی یاران و... در این زمینه نتوانست توفیقی به دست آورد.

درباره صلح دو گونه صدا از لشکر امام حسن به گوش می‌رسید: اکثریت خواهان صلح، با سر دادن شعار "البقیه البقیه" بر آن تأکید می‌کردند؛ ولی برخی یاران مخلص امام(ع) و بعضی از خوارج، خواهان جنگ بودند؛ آنان که بر خیمه امام یورش بردند و حضرت را زخمی کردند، اندیشه خارجی داشتند. امام که اکنون مجروح و به لحاظ جسمانی ناتوان شده بود و اختلاف و پراکندگی اصحاب خود را درباره صلح می‌دید، پیشنهاد صلح معاویه را پذیرفت.

بندهای صلح نامه متغیر است و کتاب‌های تاریخی هریک بر بندهایی از آن تأکید کرده‌اند: در برخی از گزارش‌ها به هیچ رو از بندهای مالی یادی نشده، بلکه این گونه بندها را افزوده واسطه‌ها[۵۰] یا نخستین پیشنهادات معاویه دانسته‌اند که امام حسن(ع) نپذیرفت[۵۱]؛ ولی در بعضی گزارش‌ها شرایط مالی برجسته شده و میزان آنها را نیز بسیار کلان پنداشته‌اند[۵۲]. مجموعه بندها چنین‌اند:

  1. واگذاری حکومت (تسلیم الامر) به معاویه، براین اساس که وی به کتاب خدا و سنت و سیره خلفای صالح عمل کند؛
  2. خلافت پس از معاویه از آنِ امام حسن(ع) باشد؛
  3. مردم در امان هستند و معاویه نباید کسی را به جهت اقدامات گذشته تعقیب کند؛
  4. حضرت علی(ع) سبّ نشود و ضد امام حسن(ع) توطئه نگردد؛
  5. خراج فسا و دارابجرد (برای پرداخت به صدمه دیدگان جنگ‌های دوران امام علی) در اختیار امام حسن(ع) قرار گیرد[۵۳].

پس از پذیرش صلح، دو طرف توافق کردند برای اعلام رسمی آن، با برگزاری جلسه مشترک عمومی در کوفه آن را اعلام کنند. در این جلسه امام حسن(ع) پس از معاویه سخن گفت و خطاب به یاران خود تأکید کرد یکپارچگی برای آنان سودمندتر است و از آنها خواست با رأی وی مخالفت نکنند، زیرا نظر امام برخواست آنان ترجیح دارد؛ همچنین تأکید ورزید کناره‌گیری از خلافت از آن رو نیست که خود را شایسته خلافت نمی‌دانسته است[۵۴]. معاویه بر بندهای صلح‌نامه پای‌بند نماند؛ برای نمونه با تحریک عوامل خود، نگذاشت خراج فسا و دارابجرد به امام برسد و پس از آن یاران امام علی(ع) را ـ مانند حجر بن عدی ـ تعقیب کرد[۵۵].[۵۶]

حوادث پس از امضای صلح‌نامه

امام پس از انعقاد صلح به کوفه رفت، اما برخی بزرگان کوفه، نزد وی آمده، با ابراز اندوه به نکوهش وی پرداختند، برخی پا از این فراتر نهاده و او را خوارکننده مؤمنان خواندند[۵۷]، اما امام در پاسخ، به نرمی و همراه با بیان دلایل پذیرش، سخن گفت. بدیهی است که مصالحه امام، به حکم ضرورت‌های پیش‌آمده و به اقتضای راهبردهای مشخص بود نه تأیید معاویه به عنوان خلیفه مسلمین.

معاویه پس از مصالحه، در کوفه سخنرانی کرد و انگیزه جنگ خویش را، نه بپاداری نماز و پرداخت زکات و انجام حج، بلکه فرمانروایی بر مردم ذکر کرد و تمام شرایطی را که در صلح نامه با امام متعهد شده بود، زیر پا نهاد[۵۸].

صلح امام با معاویه پیامدهای بسیاری داشت که مهم‌ترین آن حفظ خون مسلمانان و شکل‌گیری انسجام اسلامی بود، به همین سبب اهل سنت این سال را «عام الجماعة» و گردهم آمدن می‌خوانند[۵۹] و نقش‌آفرین اصلی آن را امام حسن(ع) دانسته و برآنند که پیامبر(ص) آن را پیش‌بینی کرده بود. گفته‌اند که آن حضرت نزدیک به این عبارت فرموده بود: «إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ بِهِ بَيْنَ فِئَتَيْنِ مِنَ‏ الْمُسْلِمِينَ‏ عَظِيمَتَيْنِ‏»[۶۰]. امام پس از صلح چند روزی در کوفه ماند و با اینکه عده‌ای از شیعیان، از آن حضرت خواستند تا در همان‌جا بماند، اما نپذیرفت و به سوی مدینه رفت و تا آخر عمر در آنجا زیست[۶۱]

بازگشت امام به مدینه

پس از صلح، امام با مشایعت معاویه از کوفه به مدینه بازگشت[۶۲] و در آنجا بزرگ و سرپرست بنی‌هاشم بود و در امور با وی مشورت می‌شد. امام حسن(ع)، رفتار مسالمت‌آمیزی با حکمرانان در پیش گرفت. او می‌کوشید رفتارهایش حساسیت حکومت را بر نینگیزد و چون شایعاتی درباره گرایش وی برای دستیابی به خلافت می‌پراکندند، اظهار کرد زمانی که مردان جنگی در اختیار داشت برای خشنودی خدا از حکومت چشم پوشیده است؛ چگونه در حجاز که تهی از مردان رزمی است، چنین ایده‌ای را می‌تواند پی‌گیرد![۶۳].[۶۴]

علاوه بر خدمات فرهنگی و اجتماعی، احتجاجات امام با معاویه و سایر امویان و رسوا ساختن ایشان در دفاع از حقوق اهل بیت و امامان شیعه در شناساندن معاویه و اطرافیانش به دیگران نقش مهمی داشت[۶۵]. گزارش‌هایی در منابع از مناظرات امام با امویان همچون معاویة بن خدیج[۶۶]، حبیب بن مسلمه[۶۷] و عمرو عاص[۶۸] وجود دارد. امام تا جایی‌که می‌توانست از حقوق شیعیان دفاع می‌کرد[۶۹].

شهادت امام حسن مجتبی(ع)

مدت زمانی که از صلح امام حسن(ع) گذشت، معاویه دریافت مفاد صلحنامه به زیان اوست لذا در پی قتل امام برآمد و سر انجام جعده ـ همسر امام ـ دختر اشعث را فریب داد و به قتل حضرت برانگیخت[۷۰]. جعده به امام زهر خورانید و امام(ع) روز ۲۸ سال ۵۰ یا ۵۱ هجری قمری در چهل و هشت سالگی به شهادت رسید[۷۱].[۷۲]

خاکسپاری

چون امام حسن(ع) از دنیا رفت، امام حسین(ع) او را غسل داده و کفن کرد، و او را بر تابوتی نهاده برای دفن] برداشت. مروان با دستیارانش از بنی‌امیه به یقین پنداشتند که بنی‌هاشم می‌خواهند او را نزد رسول خدا(ص) دفن کنند؛ پس جمع شدند و لباس جنگ به تن کردند. وقتی حسین(ع) جنازه او را به سوی قبر جدش، رسول خدا(ص) برد که دیداری با آن حضرت(ص) تازه کند، آنان با گروه خود رو به روی بنی‌هاشم آمدند و عایشه نیز که بر استری سوار بود، به ایشان پیوست و گفت: "مرا با شما چه کار! می‌خواهید کسی را که من دوست ندارم، به خانه من وارد کنید؟" و مروان فریاد زد: "چه بسا جنگی که بهتر از آسایش و غوطه‌ور شدن در خوشی است! آیا عثمان در دورترین جای مدینه دفن شود و حسن با پیامبر به خاک سپرده شود؟ تا من شمشیر به دست دارم هرگز این کار نخواهد شد!" (و با این جریان) نزدیک بود فتنه جنگ میان بنی‌هاشم و بنی‌امیه به پا شود. لذا امام حسن(ع) را آورده و در بقیع نزد قبر جده‌اش، فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف به خاک سپردند[۷۳].[۷۴]

منابع

پانویس

  1. ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۱، ص۳۸۷. خلافت در این تاریخ رسماً به معاویه منتقل شد.
  2. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۴۴.
  3. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۳-۳۸۴؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۱۶۷، ۱۷۲.
  4. المعارف، ص۱۵۸؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ تاریخ اصبهان، ص۹۶.
  5. المصنف، عبد الرزاق، ج۴، ص۳۳۵-۳۳۶؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۰؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۳۹: «إِنَّ النَّبِيَّ(ص) أَذَّنَ فِي أُذُنِ الْحَسَنِ(ع) بِالصَّلَاةِ يَوْمَ وُلِدَ».
  6. الکافی، ج۶، ص۳۳.
  7. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۵۵.
  8. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱؛ عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه فاطمی، ج۱، ص ۱۸۲؛ رفیعی زابلی، حمیدالله، امامت امام حسن مجتبی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۲۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۷؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۸؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۴۴.
  9. المحبر، ص۴۶؛ المنمق، ص۴۲۴؛ معرفة الثقات، ج۱، ص۲۹۷؛ أنساب الأشراف، ج۳، ص۵.
  10. تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۵۰.
  11. سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۶.
  12. سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۷.
  13. سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۲؛ سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۰۰.
  14. المصنف، ابن ابی‌شیبه، ج۷، ص۵۱۲؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۴؛ أسد الغابة، ج۱، ص۴۸۹.
  15. الاستیعاب، ج۱، ص۳۹۱.
  16. الارشاد، ج۲، ص۳۰؛ کتاب السرائر، ج۳، ص۱۵۷.
  17. الارشاد، ص۲۱۹؛ الحیاة السیاسیة للإمام المجتبی(ع)، ص۱۹.
  18. واسعی، اخلاقی، مقاله «امام حسن بن علی مجتبی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۲۲-۴۳۸؛ عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه فاطمی، ج۱، ص ۱۸۲.
  19. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۵۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۶.
  20. عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه فاطمی، ج۱، ص ۱۸۵.
  21. مناقب آل ابی‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۴۰؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۸، ص۲۳۲؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۱۶۸؛ و ر.ک: انساب الاشراف، بلاذری، ج۳، ص۲۶؛ مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۴۵.
  22. مسند احمد، ج۱، ص۸.
  23. شهسواری، حسین، مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص۵۲-۵۳ و مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳.
  24. الطبقات، خامسه ۱، ص۲۸۴.
  25. تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۷۷.
  26. مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۱.
  27. الفتوح، ج۴، ص۲۸۵.
  28. العقد الفرید، ج۵، ص۵۸-۵۹؛ المنتظم، ج۵، ص۵۱.
  29. تاریخ المدینه، ج۳، ص۱۱۳۱؛ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۶۲.
  30. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۹؛ عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه فاطمی، ج۱، ص ۱۸۸.
  31. الجمل، ص۲۴۳.
  32. نک: الجمل، ص۲۴۴ به بعد.
  33. الجمل، ص۳۲۷؛ الفتوح، ج۲، ص۴۶۶.
  34. شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۱۱.
  35. وقعة صفین، ص۲۴۹.
  36. الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۲۴.
  37. تاریخ طبری، ج۵، ص۱۹.
  38. وقعة صفین، ص۵۳۰.
  39. مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۱.
  40. الکافی، ج۱، ص۵۲۶؛ ج۷، ص۲۰۲.
  41. تاریخ خلیفه، ص۱۵۰.
  42. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۹؛ واسعی، اخلاقی، مقاله «امام حسن بن علی مجتبی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۲۲-۴۳۸.
  43. اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۲.
  44. تذکرة الخواص، ص۱۷۹؛ الکامل، ج۳، ص۴۰۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۴۸.
  45. التنبیه و الإشراف، ص۲۶۰.
  46. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۲.
  47. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۴.
  48. واسعی، اخلاقی، مقاله «امام حسن بن علی مجتبی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۲۲-۴۳۸.
  49. ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۱، ص۳۸۷.
  50. الفتوح، ج۴، ص۲۹۱.
  51. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۶.
  52. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۲.
  53. الانتصار، ج۸، ص۱۰۶، ۱۴۰؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ الفصول‌المهمه، ج۲، ص۷۲۸-۷۲۹.
  54. الاحتجاج، ج۲، ص۲۸۸-۲۸۹.
  55. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۰.
  56. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱؛ محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۱۳۴-۱۳۵؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.
  57. المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۶.
  58. شرح نهج البلاغة، ابن ابی‌الحدید، ج۱۶، ص۱۷؛ عمدة الطالب، ص۶۸.
  59. تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۲۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲۸، ص۳۵؛ ج۵۹، ص۱۱۹؛ أسد الغابة، ج۴، ص۳۸۷.
  60. سنن أبی داود، ج۲، ص۴۰۵؛ المناقب، ابن مغازلی، ص۳۰۲؛ کتاب الخلاف، ج۴، ص۷؛ تاریخ بغداد، ج۳، ص۴۳۳؛ تاریخ الخلفاء، ص۲۱۰.
  61. واسعی، اخلاقی، مقاله «امام حسن بن علی مجتبی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۲۲-۴۳۸.
  62. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۹.
  63. تهذیب الکمال، ج۶، ص۲۵۰؛ نک: ذخائر العقبی، ص۱۳۹.
  64. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  65. الاحتجاج، ج۱، ص۲۷۰، ۲۹۲.
  66. الغارات، ج۱، ص۲۸۵؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابی‌الحدید، ج۱۶، ص۱۸.
  67. أنساب الأشراف، ج۳، ص۱۲؛ الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۱.
  68. شرح نهج البلاغة، ابن ابی‌الحدید، ج۱۶، ص۲۷.
  69. واسعی، اخلاقی، مقاله «امام حسن بن علی مجتبی»، دانشنامه امام رضا ج۲، ص ۴۲۲-۴۳۸.
  70. مقاتل الطالبیین، ص۳۱.
  71. الطبقات، خامسه ۱، ص۳۳۸.
  72. رفیعی زابلی، حمیدالله، امامت امام حسن مجتبی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۲۸؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۷؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۰۱؛ داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۴۹.
  73. الارشاد، شیخ مفید (ترجمه: رسولی محلاتی)، ج۲، ص۱۶.
  74. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱؛ شهسواری، حسین، مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص۱۱۴-۱۱۹ و مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۸؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۴۹.