توریه در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳: | خط ۳: | ||
توریه از ریشه «و ـ ر ـ ی» به معنای پنهان کردن، پوشانیدن و افشا نکردن [[راز]] است.<ref>العین، ج ۸، ص۳۰۱؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۹ - ۳۹۰؛ القاموس [[المحیط]]، ج ۴، ص۳۹۹، «وری».</ref> در اصطلاح متون [[اسلامی]]<ref>مجمع [[البحرین]]، ج ۴، ص۴۹۳؛ المصباح المنیر، «وری»؛ [[الاتقان]]، ج ۲، ص۲۲۶.</ref> و [[فقها]]<ref>الموسوعة الفقهیه، ج ۱۲، ص۲۴۸؛ القاموس الجامع، ص۹۳.</ref> توریه آن است که [[متکلم]] از سخن خود مفهومی جز آنچه مخاطب از آن میفهمد یعنی معنایی خلاف ظاهر [[اراده]] کند. | توریه از ریشه «و ـ ر ـ ی» به معنای پنهان کردن، پوشانیدن و افشا نکردن [[راز]] است.<ref>العین، ج ۸، ص۳۰۱؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۹ - ۳۹۰؛ القاموس [[المحیط]]، ج ۴، ص۳۹۹، «وری».</ref> در اصطلاح متون [[اسلامی]]<ref>مجمع [[البحرین]]، ج ۴، ص۴۹۳؛ المصباح المنیر، «وری»؛ [[الاتقان]]، ج ۲، ص۲۲۶.</ref> و [[فقها]]<ref>الموسوعة الفقهیه، ج ۱۲، ص۲۴۸؛ القاموس الجامع، ص۹۳.</ref> توریه آن است که [[متکلم]] از سخن خود مفهومی جز آنچه مخاطب از آن میفهمد یعنی معنایی خلاف ظاهر [[اراده]] کند. | ||
در متون [[حدیثی]] و [[فقهی]]، به ویژه [[فقه اهل سنت]]، کاربرد واژه «مِعْراض» (جمع آن معاریض) در باره توریه رواج دارد. این تعبیر برگرفته از [[حدیث]] منسوب به [[پیامبر اکرم]] {{صل}}: {{متن حدیث|إِنَّ فِي اَلْمَعَارِيضِ لَمَنْدُوحَةً عَنِ اَلْكَذِبِ}}<ref>فتح [[الباری]]، ج ۱۰، ص۴۹۰؛ [[السنن]] الکبری، ج ۱۰، ص۱۹۹.</ref> است؛ همچنین گاه تعابیری دیگر مانند [[تأویل]]<ref> قواعدالاحکام، ج ۳، ص۲۸۲؛ المغنی، ج ۱۱، ص۲۴۲.</ref> و [[تعریض]] <ref>اعلام الموقعین، ج ۳، ص۲۳۵.</ref> به معنای توریه به کار رفتهاند.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، | در متون [[حدیثی]] و [[فقهی]]، به ویژه [[فقه اهل سنت]]، کاربرد واژه «مِعْراض» (جمع آن معاریض) در باره توریه رواج دارد. این تعبیر برگرفته از [[حدیث]] منسوب به [[پیامبر اکرم]] {{صل}}: {{متن حدیث|إِنَّ فِي اَلْمَعَارِيضِ لَمَنْدُوحَةً عَنِ اَلْكَذِبِ}}<ref>فتح [[الباری]]، ج ۱۰، ص۴۹۰؛ [[السنن]] الکبری، ج ۱۰، ص۱۹۹.</ref> است؛ همچنین گاه تعابیری دیگر مانند [[تأویل]]<ref> قواعدالاحکام، ج ۳، ص۲۸۲؛ المغنی، ج ۱۱، ص۲۴۲.</ref> و [[تعریض]] <ref>اعلام الموقعین، ج ۳، ص۲۳۵.</ref> به معنای توریه به کار رفتهاند.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص157.</ref> | ||
==توریه در قرآن== | ==توریه در قرآن== | ||
واژه توریه در [[قرآن کریم]] نیامده است؛ ولی در [[احادیث]] و [[منابع تفسیری]] و ادبی [[آیات]] متعددی از [[قرآن]] مانند {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ}}<ref>«آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه ۷۷.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ}}<ref>«آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنیاش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدینگونه برای یوسف چارهگری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمیتوانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند میخواست- هر کس را که بخواهیم به پایههایی فرا میبریم و ز هر دانندهای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}}<ref>«گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref>، {{متن قرآن|فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ}}<ref>«و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.</ref> از مصادیق توریه به شمار رفتهاند. از این [[آیات]] و مانند آنها، کاربرد توریه را در [[سیره]] شماری از [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] و نیز [[مشروعیت]] و حتی [[ضرورت]] توریه را در شرایط خاص میتوان [[استنباط]] کرد.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، | واژه توریه در [[قرآن کریم]] نیامده است؛ ولی در [[احادیث]] و [[منابع تفسیری]] و ادبی [[آیات]] متعددی از [[قرآن]] مانند {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ}}<ref>«آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه ۷۷.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ}}<ref>«آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنیاش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدینگونه برای یوسف چارهگری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمیتوانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند میخواست- هر کس را که بخواهیم به پایههایی فرا میبریم و ز هر دانندهای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}}<ref>«گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref>، {{متن قرآن|فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ}}<ref>«و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.</ref> از مصادیق توریه به شمار رفتهاند. از این [[آیات]] و مانند آنها، کاربرد توریه را در [[سیره]] شماری از [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] و نیز [[مشروعیت]] و حتی [[ضرورت]] توریه را در شرایط خاص میتوان [[استنباط]] کرد.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص157.</ref> | ||
==مفهوم و اقسام توریه== | ==مفهوم و اقسام توریه== | ||
توریه که در منابع ادبی و [[علوم قرآنی]] ایهام، تخییل، مغالطه و توجیه نیز خوانده میشود، <ref>الایضاح فی [[علوم]] البلاغه، ج ۲، ص۴۹۹؛ [[الاتقان]]، ج ۲، ص۲۲۶ - ۲۲۸؛ [[البرهان]] فی [[علوم]] القرآن، ج ۳، ص۴۴۵ - ۴۴۷.</ref> به تعبیر منابع مذکور آن است که لفظی که دارای دو معنای دور و نزدیک است (هر دو معنا [[حقیقی]] باشند یا یکی [[حقیقی]] و دیگری مجازی) به کار برده شود و به اتکای قرینه ای مخفی معنای دور از آن [[اراده]] شود، در حالی که مخاطب [[گمان]] کند که معنای نزدیک مراد است.<ref>المطول، ص۴۲۵؛ جواهرالبلاغه، ص۳۱۰ - ۳۱۱.</ref> شماری از مؤلفان بر آناند که این، معنای «توریه [[عرفی]]» است و در «توریه بدیعی» هر دو معنا مراد جدّیِ گوینده به شمار میروند و چه بسا هر دو در یک درجه از ظهور و خفا باشند.<ref>وقایة الاذهان، ص۸۸ - ۹۰؛ الرافد فی [[علم]] الاصول، ص۲۳۲۲.</ref> توریه را در منابع ادبی و [[علوم قرآنی]] بر گونههای مختلف دانسته و شماری از [[آیات قرآن کریم]] را بیانگر مصداقی از توریه یا برخی از اقسام آن انگاشتهاند. مهمترین اقسام توریه عبارتاند از:<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، | توریه که در منابع ادبی و [[علوم قرآنی]] ایهام، تخییل، مغالطه و توجیه نیز خوانده میشود، <ref>الایضاح فی [[علوم]] البلاغه، ج ۲، ص۴۹۹؛ [[الاتقان]]، ج ۲، ص۲۲۶ - ۲۲۸؛ [[البرهان]] فی [[علوم]] القرآن، ج ۳، ص۴۴۵ - ۴۴۷.</ref> به تعبیر منابع مذکور آن است که لفظی که دارای دو معنای دور و نزدیک است (هر دو معنا [[حقیقی]] باشند یا یکی [[حقیقی]] و دیگری مجازی) به کار برده شود و به اتکای قرینه ای مخفی معنای دور از آن [[اراده]] شود، در حالی که مخاطب [[گمان]] کند که معنای نزدیک مراد است.<ref>المطول، ص۴۲۵؛ جواهرالبلاغه، ص۳۱۰ - ۳۱۱.</ref> شماری از مؤلفان بر آناند که این، معنای «توریه [[عرفی]]» است و در «توریه بدیعی» هر دو معنا مراد جدّیِ گوینده به شمار میروند و چه بسا هر دو در یک درجه از ظهور و خفا باشند.<ref>وقایة الاذهان، ص۸۸ - ۹۰؛ الرافد فی [[علم]] الاصول، ص۲۳۲۲.</ref> توریه را در منابع ادبی و [[علوم قرآنی]] بر گونههای مختلف دانسته و شماری از [[آیات قرآن کریم]] را بیانگر مصداقی از توریه یا برخی از اقسام آن انگاشتهاند. مهمترین اقسام توریه عبارتاند از:<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص157.</ref> | ||
===توریه مرشحه=== | ===توریه مرشحه=== | ||
و آن توریه ای است که لفظ، قرینه ای سازگار با معنای نزدیک دربرداشته باشد که مراد [[متکلم]] نیست.<ref>خزانة الادب، ج ۲، ص۲۴۵؛ جواهرالبلاغه، ص۳۱۰.</ref> علمای [[بدیع]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ }}<ref>«و آسمان را با دستهایی (توانا) بنا نهادیم» سوره ذاریات، آیه ۴۷.</ref> را مصداق این نوع توریه شمردهاند؛ زیرا واژه {{متن قرآن| بَنَيْنَاهَا}} در [[آیه]] با معنای نزدیک {{متن قرآن|أَيْدٍ}} یعنی دستان سازگاری و تناسب دارد؛ ولی به سبب استحاله وجود دست برای [[خداوند]] متعالی، این معنا قطعا مراد نیست و معنای دور یعنی [[قدرت]] مراد است؛<ref>خزانة الادب، ج ۲، ص۲۴۵، المطول، ص۴۲۵؛ [[الاتقان]]، ج ۲، ص۲۲۶.</ref> همچنین برخی [[آیه]] {{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.</ref> را بیانگر نمونه ای از توریه مرشحه دانستهاند: {{متن قرآن|حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}}؛ زیرا مراد از {{متن قرآن| يَدٍ }} در [[آیه]]، [[ذلّت]] و [[خواری]] است، هرچند واژه اعطاء {{متن قرآن|يُعْطُوا}} با {{متن قرآن| يَدٍ }} به معنای دست همخوانی دارد.<ref>جواهرالبلاغه، ص۳۱۱.</ref> آیاتی دیگر هم در پاره ای منابع<ref>[[الاتقان]]، ج ۲، ص۲۲۶ - ۲۲۷؛ [[البرهان]] فی [[علوم]] القرآن، ج ۳، ص۴۴۵ - ۴۴۶.</ref> بیانگر برخی از مصادیق این نوع توریه به شمار رفتهاند؛ از جمله{{متن قرآن|اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ}}<ref>«و (یوسف) از آن دو تن به آنکه گمان میبرد رهایی مییابد گفت: نزد سرورت از من یاد کن! اما شیطان یادکرد سرورش را از یاد او برد و (یوسف) چند سال در زندان فروماند» سوره یوسف، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا}}<ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref>، {{متن قرآن|وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ}}<ref>«و گیاه و درخت سجده میآورند» سوره الرحمن، آیه ۶.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، | و آن توریه ای است که لفظ، قرینه ای سازگار با معنای نزدیک دربرداشته باشد که مراد [[متکلم]] نیست.<ref>خزانة الادب، ج ۲، ص۲۴۵؛ جواهرالبلاغه، ص۳۱۰.</ref> علمای [[بدیع]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ }}<ref>«و آسمان را با دستهایی (توانا) بنا نهادیم» سوره ذاریات، آیه ۴۷.</ref> را مصداق این نوع توریه شمردهاند؛ زیرا واژه {{متن قرآن| بَنَيْنَاهَا}} در [[آیه]] با معنای نزدیک {{متن قرآن|أَيْدٍ}} یعنی دستان سازگاری و تناسب دارد؛ ولی به سبب استحاله وجود دست برای [[خداوند]] متعالی، این معنا قطعا مراد نیست و معنای دور یعنی [[قدرت]] مراد است؛<ref>خزانة الادب، ج ۲، ص۲۴۵، المطول، ص۴۲۵؛ [[الاتقان]]، ج ۲، ص۲۲۶.</ref> همچنین برخی [[آیه]] {{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.</ref> را بیانگر نمونه ای از توریه مرشحه دانستهاند: {{متن قرآن|حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}}؛ زیرا مراد از {{متن قرآن| يَدٍ }} در [[آیه]]، [[ذلّت]] و [[خواری]] است، هرچند واژه اعطاء {{متن قرآن|يُعْطُوا}} با {{متن قرآن| يَدٍ }} به معنای دست همخوانی دارد.<ref>جواهرالبلاغه، ص۳۱۱.</ref> آیاتی دیگر هم در پاره ای منابع<ref>[[الاتقان]]، ج ۲، ص۲۲۶ - ۲۲۷؛ [[البرهان]] فی [[علوم]] القرآن، ج ۳، ص۴۴۵ - ۴۴۶.</ref> بیانگر برخی از مصادیق این نوع توریه به شمار رفتهاند؛ از جمله{{متن قرآن|اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ}}<ref>«و (یوسف) از آن دو تن به آنکه گمان میبرد رهایی مییابد گفت: نزد سرورت از من یاد کن! اما شیطان یادکرد سرورش را از یاد او برد و (یوسف) چند سال در زندان فروماند» سوره یوسف، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا}}<ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref>، {{متن قرآن|وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ}}<ref>«و گیاه و درخت سجده میآورند» سوره الرحمن، آیه ۶.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص157.</ref> | ||
=== توریه مجرده=== | === توریه مجرده=== | ||
و آن توریه ای است که لفظ آن قرینه ای همخوان با معنای نزدیک دربرنداشته باشد؛ مانند [[آیه]] {{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}<ref>«(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.</ref> که مراد از [[استواء]] در آن، [[استیلا]] یافتن است نه مستقر شدن و متضمن هیچ قرینه ای نیست که هماهنگ با معنای نزدیک (استقرار) باشد.<ref>خزانة الادب، ج ۲، ص۲۴۳ - ۲۴۴؛ [[الاتقان]]، ج ۲، ص۲۲۶.</ref> برخی مؤلفان <ref>جواهرالبلاغه، ص۳۱۰.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و اوست که شبانگاه (در خواب) روان شما را میستاند و میداند که به هنگام روز چه به دست آوردهاید سپس در همین روز شما را (از خواب) برمیانگیزاند تا زمانی نامبرده سر آید؛ آنگاه بازگشتتان به سوی اوست و سپس شما را از آنچه انجام میدهید آگاه میسازد» سوره انعام، آیه ۶۰.</ref> را نیز بیانگر مصداقی از این نوع توریه دانستهاند.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، | و آن توریه ای است که لفظ آن قرینه ای همخوان با معنای نزدیک دربرنداشته باشد؛ مانند [[آیه]] {{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}<ref>«(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.</ref> که مراد از [[استواء]] در آن، [[استیلا]] یافتن است نه مستقر شدن و متضمن هیچ قرینه ای نیست که هماهنگ با معنای نزدیک (استقرار) باشد.<ref>خزانة الادب، ج ۲، ص۲۴۳ - ۲۴۴؛ [[الاتقان]]، ج ۲، ص۲۲۶.</ref> برخی مؤلفان <ref>جواهرالبلاغه، ص۳۱۰.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و اوست که شبانگاه (در خواب) روان شما را میستاند و میداند که به هنگام روز چه به دست آوردهاید سپس در همین روز شما را (از خواب) برمیانگیزاند تا زمانی نامبرده سر آید؛ آنگاه بازگشتتان به سوی اوست و سپس شما را از آنچه انجام میدهید آگاه میسازد» سوره انعام، آیه ۶۰.</ref> را نیز بیانگر مصداقی از این نوع توریه دانستهاند.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص158.</ref> | ||
===توریه مبینه=== | ===توریه مبینه=== | ||
و آن توریه ای است که یکی از لوازم معنای دور در آن ذکر شود<ref>خزانة الادب، ج ۲، ص۲۴۶.</ref> | و آن توریه ای است که یکی از لوازم معنای دور در آن ذکر شود<ref>خزانة الادب، ج ۲، ص۲۴۶.</ref> | ||
.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، | .<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص158.</ref> | ||
===توریه مهیاه=== | ===توریه مهیاه=== | ||
این توریه تنها در صورتی واقع میشود که لفظ مورد نظر با لفظی دیگر، پیش از لفظ توریه یا پس از آن، همراه باشد.<ref>جواهرالبلاغه، ص۳۱۰؛ [[خزانه]] الادب، ج ۲، ص۲۴۷.</ref> در برخی منابع، آیاتِ متعددی بیانگر برخی از مصادیق توریه به شمار رفتهاند، بدون اینکه به نوع توریه مطرح شده در این [[آیات]] تصریح شده باشد.<ref>ر. ک: [[البرهان]] فی [[علوم]] القرآن، ج ۳، ص۴۴۵ - ۴۴۶؛ [[الاتقان]]، ج ۲، ص۲۲۶ - ۲۲۷.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، | این توریه تنها در صورتی واقع میشود که لفظ مورد نظر با لفظی دیگر، پیش از لفظ توریه یا پس از آن، همراه باشد.<ref>جواهرالبلاغه، ص۳۱۰؛ [[خزانه]] الادب، ج ۲، ص۲۴۷.</ref> در برخی منابع، آیاتِ متعددی بیانگر برخی از مصادیق توریه به شمار رفتهاند، بدون اینکه به نوع توریه مطرح شده در این [[آیات]] تصریح شده باشد.<ref>ر. ک: [[البرهان]] فی [[علوم]] القرآن، ج ۳، ص۴۴۵ - ۴۴۶؛ [[الاتقان]]، ج ۲، ص۲۲۶ - ۲۲۷.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص158.</ref> | ||
==توریه و [[کذب]]== | ==توریه و [[کذب]]== | ||
مسئله مهم نسبت توریه با [[کذب]]، در [[منابع تفسیری]]، [[حدیثی]] و [[فقهی]] مورد توجه قرار گرفته است. به نظر مشهور، توریه ماهیتا با [[کذب]] متفاوت است و اصولاً مصداق [[دروغگویی]] به شمار نمیرود؛ زیرا سخنی را میتوان [[کذب]] دانست که مقصود [[متکلم]] از آن با [[واقعیت]] منطبق نباشد و توریه چنین نیست.<ref>المکاسب، ج ۲، ص۱۶ - ۱۸؛ مصباح الفقاهه، ج ۱، ص۳۹۵ - ۳۹۸.</ref> در [[حدیث]] نبویِ یاد شده در آغاز مقاله، توریه گشایشی برای [[پرهیز]] از [[کذب]] قرار داده شده است.<ref>فتح [[الباری]]، ج ۱۰، ص۴۹۰؛ [[السنن]] الکبری، ج ۱۰، ص۱۹۹.</ref> [[فقهای شیعه]] <ref>المقنعه، ص۵۵۶ - ۵۵۷؛ جامع المقاصد، ج ۶، ص۳۸.</ref> و [[اهل سنت]]<ref>مغنی المحتاج، ج ۴، ص۳۲۱؛ نیل الاوطار، ج ۹، ص۱۱۰ - ۱۱۱.</ref> با استناد به این [[حدیث]] و [[ادله]] دیگر توریه را [[تدبیر]] برای خروج از [[کذب]] در موارد [[اضطرار]] به شمار آوردهاند که بر [[کذب]] نبودن توریه دلالت دارد؛ ولی برخی [[فقها]] با این [[استدلال]] که معیار [[صدق]] و [[کذب]] سخن، انطباق «مفهوم ظاهر» آن با [[واقعیت]] است نه انطباق «معنای مراد» با [[واقعیت]] و استدلالهای دیگر، توریه را نوعی [[کذب]] دانستهاند.<ref>[[قوانین]] الاصول، ج ۱، ص۴۱۹؛ بدایع الافکار، ص۲۶۲؛ کتب و [[رسائل]] و فتاوی [[ابن تیمیه]] فی الفقه، ج ۲۸، ص۲۲۳.</ref> شماری دیگر در برخی فروض، توریه را مصداق [[کذب]] شمردهاند.<ref>[[جواهر الکلام]]، ج ۱۱، ص۳۸۹؛ [[انوار]] الفقاهه، ص۴۰۷ - ۴۰۸.</ref> برخی از کسانی که توریه را [[کذب]] ندانستهاند، بر آناند که [[مفسده]] [[کذب]] یعنی در [[جهل]] افکندنِ شنونده، در توریه نیز وجود دارد.<ref>اعلام الموقعین، ج ۳، ص۲۳۶.</ref> نظّام، صدقِ خبر را مطابقت آن و [[کذب]] خبر را مطابق نبودن آن با [[اعتقاد]] خبردهنده شمرده است.<ref>المطول، ص۳۹.</ref> [[جاحظ]]، [[صدق]] خبر را مطابقت آن با واقع و [[اعتقاد]] (هر دو) و [[کذب]] را مطابقت نداشتن آن با هر دو دانسته و موارد دیگر را نه [[صدق]] شمرده و نه [[کذب]].<ref>ر. ک: مصباح الفقاهه، ج ۱، ص۳۹۷.</ref> بنابر [[حدیثی]]<ref>[[الکافی]]، ج ۲، ص۳۴۱.</ref> منقول از [[امام صادق]]{{ع}} [[اصلاح]] میان [[مردم]] نه [[صدق]] است و نه [[کذب]]، بلکه واسطه میان آن دو است. در توضیح [[حدیث]] گفتهاند که مراد از [[کذب]]، [[کذب]] به قصد [[اصلاح]] میان [[مردم]] است که نه تنها [[مذموم]] نیست، بلکه چه بسا [[واجب]] است و از این رو، سزاوار است چنین سخنی [[کذب]] نامیده نشود.<ref>شرح اصول [[الکافی]]، ج ۹، ص۴۰۲ - ۴۰۳.</ref> برخی بر آناند که توریه ذاتا [[صدق]] به شمار میرود؛ ولی توریه کننده نه صادق است نه کاذب.<ref>[[شرح نهج البلاغه]]، ج ۲۰، ص۱۷۵.</ref> در روایتی<ref>[[مسند احمد]]، ج ۲، ص۴۰۳ - ۴۰۴؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص۱۱۲، ج ۶، ص۱۲۱.</ref> منسوب به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به سه مورد [[کذب]] در [[سیره]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} اشاره شده که دو مورد آن در [[قرآن کریم]] آمده است. {{متن قرآن|فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ}}<ref>«و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}}<ref>«گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref>. | مسئله مهم نسبت توریه با [[کذب]]، در [[منابع تفسیری]]، [[حدیثی]] و [[فقهی]] مورد توجه قرار گرفته است. به نظر مشهور، توریه ماهیتا با [[کذب]] متفاوت است و اصولاً مصداق [[دروغگویی]] به شمار نمیرود؛ زیرا سخنی را میتوان [[کذب]] دانست که مقصود [[متکلم]] از آن با [[واقعیت]] منطبق نباشد و توریه چنین نیست.<ref>المکاسب، ج ۲، ص۱۶ - ۱۸؛ مصباح الفقاهه، ج ۱، ص۳۹۵ - ۳۹۸.</ref> در [[حدیث]] نبویِ یاد شده در آغاز مقاله، توریه گشایشی برای [[پرهیز]] از [[کذب]] قرار داده شده است.<ref>فتح [[الباری]]، ج ۱۰، ص۴۹۰؛ [[السنن]] الکبری، ج ۱۰، ص۱۹۹.</ref> [[فقهای شیعه]] <ref>المقنعه، ص۵۵۶ - ۵۵۷؛ جامع المقاصد، ج ۶، ص۳۸.</ref> و [[اهل سنت]]<ref>مغنی المحتاج، ج ۴، ص۳۲۱؛ نیل الاوطار، ج ۹، ص۱۱۰ - ۱۱۱.</ref> با استناد به این [[حدیث]] و [[ادله]] دیگر توریه را [[تدبیر]] برای خروج از [[کذب]] در موارد [[اضطرار]] به شمار آوردهاند که بر [[کذب]] نبودن توریه دلالت دارد؛ ولی برخی [[فقها]] با این [[استدلال]] که معیار [[صدق]] و [[کذب]] سخن، انطباق «مفهوم ظاهر» آن با [[واقعیت]] است نه انطباق «معنای مراد» با [[واقعیت]] و استدلالهای دیگر، توریه را نوعی [[کذب]] دانستهاند.<ref>[[قوانین]] الاصول، ج ۱، ص۴۱۹؛ بدایع الافکار، ص۲۶۲؛ کتب و [[رسائل]] و فتاوی [[ابن تیمیه]] فی الفقه، ج ۲۸، ص۲۲۳.</ref> شماری دیگر در برخی فروض، توریه را مصداق [[کذب]] شمردهاند.<ref>[[جواهر الکلام]]، ج ۱۱، ص۳۸۹؛ [[انوار]] الفقاهه، ص۴۰۷ - ۴۰۸.</ref> برخی از کسانی که توریه را [[کذب]] ندانستهاند، بر آناند که [[مفسده]] [[کذب]] یعنی در [[جهل]] افکندنِ شنونده، در توریه نیز وجود دارد.<ref>اعلام الموقعین، ج ۳، ص۲۳۶.</ref> نظّام، صدقِ خبر را مطابقت آن و [[کذب]] خبر را مطابق نبودن آن با [[اعتقاد]] خبردهنده شمرده است.<ref>المطول، ص۳۹.</ref> [[جاحظ]]، [[صدق]] خبر را مطابقت آن با واقع و [[اعتقاد]] (هر دو) و [[کذب]] را مطابقت نداشتن آن با هر دو دانسته و موارد دیگر را نه [[صدق]] شمرده و نه [[کذب]].<ref>ر. ک: مصباح الفقاهه، ج ۱، ص۳۹۷.</ref> بنابر [[حدیثی]]<ref>[[الکافی]]، ج ۲، ص۳۴۱.</ref> منقول از [[امام صادق]]{{ع}} [[اصلاح]] میان [[مردم]] نه [[صدق]] است و نه [[کذب]]، بلکه واسطه میان آن دو است. در توضیح [[حدیث]] گفتهاند که مراد از [[کذب]]، [[کذب]] به قصد [[اصلاح]] میان [[مردم]] است که نه تنها [[مذموم]] نیست، بلکه چه بسا [[واجب]] است و از این رو، سزاوار است چنین سخنی [[کذب]] نامیده نشود.<ref>شرح اصول [[الکافی]]، ج ۹، ص۴۰۲ - ۴۰۳.</ref> برخی بر آناند که توریه ذاتا [[صدق]] به شمار میرود؛ ولی توریه کننده نه صادق است نه کاذب.<ref>[[شرح نهج البلاغه]]، ج ۲۰، ص۱۷۵.</ref> در روایتی<ref>[[مسند احمد]]، ج ۲، ص۴۰۳ - ۴۰۴؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص۱۱۲، ج ۶، ص۱۲۱.</ref> منسوب به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به سه مورد [[کذب]] در [[سیره]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} اشاره شده که دو مورد آن در [[قرآن کریم]] آمده است. {{متن قرآن|فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ}}<ref>«و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}}<ref>«گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref>. | ||
به نظر بسیاری از [[فقها]] و [[مفسران شیعه]] و [[اهل سنت]]، <ref>التبیان، ج ۷، ص۲۶۰؛ [[التفسیر الکبیر]]، ج ۲۲، ص۱۸۵ - ۱۸۶؛ مصباح الفقاهه، ج ۱، ص۳۹۹ - ۴۰۰.</ref> این [[روایت]] را به ادلهای، از جمله نسبت دادن [[کذب]] به [[انبیا]]، که با [[عصمت]] آنان سازگار نیست، نمیتوان معتبر دانست. برخی از [[اهل سنت]] گفتهاند که مراد از [[کذب]] در [[روایت]]، توریه است نه [[کذب]] محض یا [[کذب]] [[حقیقی]].<ref>المبسوط، ج ۳۰، ص۲۱۱؛ [[تفسیر ابن کثیر]]، ج ۴، ص۱۵؛ فتح [[الباری]]، ج ۶، ص۲۷۷ - ۲۷۸.</ref> [[مفسران]] به همین دلیل، این [[تفسیر]] [[مجاهد]] را از [[آیه]] {{متن قرآن|وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ}}<ref>«و همان که امید میبرم در روز پاداش و کیفر لغزش مرا ببخشاید» سوره شعراء، آیه ۸۲.</ref> که مراد از واژه «[[خطیئه]]» در این [[آیه]] سخنان [[کذب]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در [[آیات]] مذکور است، مردود شمردهاند.<ref>[[تفسیر بیضاوی]]، ج ۴، ص۲۴۳؛ [[فتح القدیر]]، ج ۴، ص۱۰۵.</ref> فقهایی <ref>[[صحیح مسلم]]، ج ۱۶، ص۱۵۸؛ فتح [[الباری]]، ج ۵، ص۲۲۰؛ نیل الاوطار، ج ۸، ص۸۴.</ref> که به گونه مطلق [[کذب]] را جایز ندانستهاند، موارد تجویز [[کذب]] در [[احادیث]] (از جمله جواز [[کذب]] در [[جنگ]]) را بر توریه حمل کرده و مراد [[احادیث]] مزبور را [[کذب]] [[واقعی]] و صریح نشمردهاند، هرچند به نظر مشهور، [[کذب]] در این موارد [[اضطراری]] جایز ولی توریه سزاوارتر است.<ref>نیل الاوطار، ج ۸، ص۸۴ - ۸۵.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، | به نظر بسیاری از [[فقها]] و [[مفسران شیعه]] و [[اهل سنت]]، <ref>التبیان، ج ۷، ص۲۶۰؛ [[التفسیر الکبیر]]، ج ۲۲، ص۱۸۵ - ۱۸۶؛ مصباح الفقاهه، ج ۱، ص۳۹۹ - ۴۰۰.</ref> این [[روایت]] را به ادلهای، از جمله نسبت دادن [[کذب]] به [[انبیا]]، که با [[عصمت]] آنان سازگار نیست، نمیتوان معتبر دانست. برخی از [[اهل سنت]] گفتهاند که مراد از [[کذب]] در [[روایت]]، توریه است نه [[کذب]] محض یا [[کذب]] [[حقیقی]].<ref>المبسوط، ج ۳۰، ص۲۱۱؛ [[تفسیر ابن کثیر]]، ج ۴، ص۱۵؛ فتح [[الباری]]، ج ۶، ص۲۷۷ - ۲۷۸.</ref> [[مفسران]] به همین دلیل، این [[تفسیر]] [[مجاهد]] را از [[آیه]] {{متن قرآن|وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ}}<ref>«و همان که امید میبرم در روز پاداش و کیفر لغزش مرا ببخشاید» سوره شعراء، آیه ۸۲.</ref> که مراد از واژه «[[خطیئه]]» در این [[آیه]] سخنان [[کذب]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در [[آیات]] مذکور است، مردود شمردهاند.<ref>[[تفسیر بیضاوی]]، ج ۴، ص۲۴۳؛ [[فتح القدیر]]، ج ۴، ص۱۰۵.</ref> فقهایی <ref>[[صحیح مسلم]]، ج ۱۶، ص۱۵۸؛ فتح [[الباری]]، ج ۵، ص۲۲۰؛ نیل الاوطار، ج ۸، ص۸۴.</ref> که به گونه مطلق [[کذب]] را جایز ندانستهاند، موارد تجویز [[کذب]] در [[احادیث]] (از جمله جواز [[کذب]] در [[جنگ]]) را بر توریه حمل کرده و مراد [[احادیث]] مزبور را [[کذب]] [[واقعی]] و صریح نشمردهاند، هرچند به نظر مشهور، [[کذب]] در این موارد [[اضطراری]] جایز ولی توریه سزاوارتر است.<ref>نیل الاوطار، ج ۸، ص۸۴ - ۸۵.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص158.</ref> | ||
==توریه در [[سیره]] [[پیامبران الهی]] و [[صالحان]]== | ==توریه در [[سیره]] [[پیامبران الهی]] و [[صالحان]]== | ||
برپایه برخی [[احادیث]]، گاه به اقتضای [[مصالح]] مهمی [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] درباره برخی امور به روش توریه [[رفتار]] میکردند؛<ref>[[بحارالانوار]]، ج ۲، ص۲۰۹؛ ج ۲۶، ص۲۳۷؛ ج ۵۲، ص۱۲۰.</ref> همچنین کاربرد توریه از سوی برخی [[صالحان]]، مانند [[مؤمن آل فرعون]]، در [[منابع تفسیری]] و [[حدیثی]] گزارش شده است.<ref> [[تفسیر]] منسوب به [[امام عسکری]]{{ع}}، ص۳۵۶ - ۳۵۷.</ref> در شماری از [[آیات قرآن]] سخنانی از زبان [[پیامبران]] {{عم}} نقل شده که به نظر غالب [[مفسران]] مصداق توریه است؛ ولی برخی [[مفسران]]<ref>[[المیزان]]، ج ۷، ص۲۲۸؛ ج ۱۷، ص۱۴۹.</ref> بدین استناد که [[سخن گفتن]] به روش توریه موجب سلب [[اعتماد]] [[مردم]] از [[پیامبران]] میشود، این کار را بر آنان روا نشمردهاند. بسیاری از [[مفسران]] نیز توریه را تنها در امر [[تبلیغ دین]] و [[رسالت]] بر [[انبیا]] {{عم}} ناروا دانسته و به وقوع آن در [[سیره پیامبران]] به [[حکم]] [[ضرورت]] قائلاند.<ref>[[مجمع البیان]]، ج ۷، ص۸۶؛ نمونه، ج ۱۹، ص۹۷.</ref> شماری از مهمترین مصادیق توریه پیامران و [[اولیای الهی]] به استناد [[آیات قرآن]] عبارتاند از<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، | برپایه برخی [[احادیث]]، گاه به اقتضای [[مصالح]] مهمی [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] درباره برخی امور به روش توریه [[رفتار]] میکردند؛<ref>[[بحارالانوار]]، ج ۲، ص۲۰۹؛ ج ۲۶، ص۲۳۷؛ ج ۵۲، ص۱۲۰.</ref> همچنین کاربرد توریه از سوی برخی [[صالحان]]، مانند [[مؤمن آل فرعون]]، در [[منابع تفسیری]] و [[حدیثی]] گزارش شده است.<ref> [[تفسیر]] منسوب به [[امام عسکری]]{{ع}}، ص۳۵۶ - ۳۵۷.</ref> در شماری از [[آیات قرآن]] سخنانی از زبان [[پیامبران]] {{عم}} نقل شده که به نظر غالب [[مفسران]] مصداق توریه است؛ ولی برخی [[مفسران]]<ref>[[المیزان]]، ج ۷، ص۲۲۸؛ ج ۱۷، ص۱۴۹.</ref> بدین استناد که [[سخن گفتن]] به روش توریه موجب سلب [[اعتماد]] [[مردم]] از [[پیامبران]] میشود، این کار را بر آنان روا نشمردهاند. بسیاری از [[مفسران]] نیز توریه را تنها در امر [[تبلیغ دین]] و [[رسالت]] بر [[انبیا]] {{عم}} ناروا دانسته و به وقوع آن در [[سیره پیامبران]] به [[حکم]] [[ضرورت]] قائلاند.<ref>[[مجمع البیان]]، ج ۷، ص۸۶؛ نمونه، ج ۱۹، ص۹۷.</ref> شماری از مهمترین مصادیق توریه پیامران و [[اولیای الهی]] به استناد [[آیات قرآن]] عبارتاند از<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص160.</ref>: | ||
===[[توریه]] ابراهیم{{ع}}=== | ===[[توریه]] ابراهیم{{ع}}=== | ||
در [[منابع تفسیری]] دو [[آیه]] مصداق [[توریه]][[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به شمار رفته است: | در [[منابع تفسیری]] دو [[آیه]] مصداق [[توریه]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به شمار رفته است: | ||
1. [[آیات]] {{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ}}<ref>«آنگاه نگاهی به ستارگان افکند» سوره صافات، آیه ۸۸.</ref>، {{متن قرآن|فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ}}<ref>«و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.</ref> که بنابر مفاد آنها، آن حضرت پس از نگریستن به [[ستارگان]] گفت که من بیمارم. | 1. [[آیات]] {{متن قرآن|فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ}}<ref>«آنگاه نگاهی به ستارگان افکند» سوره صافات، آیه ۸۸.</ref>، {{متن قرآن|فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ}}<ref>«و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.</ref> که بنابر مفاد آنها، آن حضرت پس از نگریستن به [[ستارگان]] گفت که من بیمارم. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۹: | ||
# به نظر کسائی باید بر کلمه {{متن قرآن|فَعَلَهُ}} [[وقف]] کرد و {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} را ابتدای جمله بعدی به شمار آورد؛ یعنی این کار را فاعل آن انجام داده و بزرگِ بتان این است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۳۰۰ - ۳۰۱؛ بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۳۹ - ۲۴۰.</ref> | # به نظر کسائی باید بر کلمه {{متن قرآن|فَعَلَهُ}} [[وقف]] کرد و {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} را ابتدای جمله بعدی به شمار آورد؛ یعنی این کار را فاعل آن انجام داده و بزرگِ بتان این است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۳۰۰ - ۳۰۱؛ بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۳۹ - ۲۴۰.</ref> | ||
#آن حضرت بر اثر [[خشم]] و ناراحتی از پرستش [[بت]] بزرگ از جانب [[بت پرستان]]، اقدام به [[شکستن بتها]] کرده و از این رو، این کار را به سببِ اصلی یعنی [[بت]] بزرگ [[اسناد]] داده است.<ref>الکشاف، ج ۳، ص۱۲۴؛ فتح الباری، ج ۶، ص۲۷۸؛ شرح اصول الکافی، ج ۹، ص۴۰۴.</ref> | #آن حضرت بر اثر [[خشم]] و ناراحتی از پرستش [[بت]] بزرگ از جانب [[بت پرستان]]، اقدام به [[شکستن بتها]] کرده و از این رو، این کار را به سببِ اصلی یعنی [[بت]] بزرگ [[اسناد]] داده است.<ref>الکشاف، ج ۳، ص۱۲۴؛ فتح الباری، ج ۶، ص۲۷۸؛ شرح اصول الکافی، ج ۹، ص۴۰۴.</ref> | ||
#باید بر کلمه {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} [[وقف]] کرد و ابراهیم{{ع}} از این واژه نفس خود را [[اراده]] کرده؛ زیرا [[انسان]] از هر بتی بزرگتر است؛<ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵.</ref> همچنین برخی از [[مفسران]]، [[خدا]] دانستن ماه و [[ستاره]] و [[خورشید]] از سوی ابراهیم{{ع}} در [[آیات]] {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ}}<ref>«آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه ۷۷.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.</ref> را مصداق توریه دانستهاند که در جهت [[آگاه کردن]] [[مردم]] به [[مخلوق بودن]] آنها ارائه شده است؛<ref> کنزالدقایق، ج ۱، ص۱۲۵؛ التحریر والتنویر، ج ۷، ص۳۱۹؛ تیسیر الکریم الرحمن، ص۲۶۲.</ref> اما در مقابل، برخی از [[مفسران اهل سنت]] برآناند که این سخنان بر [[وجه حقیقت]] بیان شده و مربوط به دوران پیش از [[بلوغ]] آن حضرت بوده که در پی یافتن [[حق]] بوده است.<ref>التسهیل، ج ۲، ص۱۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص۱۶۴؛ تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، | #باید بر کلمه {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} [[وقف]] کرد و ابراهیم{{ع}} از این واژه نفس خود را [[اراده]] کرده؛ زیرا [[انسان]] از هر بتی بزرگتر است؛<ref> التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵.</ref> همچنین برخی از [[مفسران]]، [[خدا]] دانستن ماه و [[ستاره]] و [[خورشید]] از سوی ابراهیم{{ع}} در [[آیات]] {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ}}<ref>«آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه ۷۷.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.</ref> را مصداق توریه دانستهاند که در جهت [[آگاه کردن]] [[مردم]] به [[مخلوق بودن]] آنها ارائه شده است؛<ref> کنزالدقایق، ج ۱، ص۱۲۵؛ التحریر والتنویر، ج ۷، ص۳۱۹؛ تیسیر الکریم الرحمن، ص۲۶۲.</ref> اما در مقابل، برخی از [[مفسران اهل سنت]] برآناند که این سخنان بر [[وجه حقیقت]] بیان شده و مربوط به دوران پیش از [[بلوغ]] آن حضرت بوده که در پی یافتن [[حق]] بوده است.<ref>التسهیل، ج ۲، ص۱۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص۱۶۴؛ تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص160.</ref> | ||
===توریه [[یوسف]]{{ع}} و [[برادران]] او=== | |||
از جمله مصادیق توریه در [[منابع تفسیری]] و [[حدیثی]]، نسبت دادن [[سرقت]] به [[برادران حضرت یوسف]]{{ع}} از جانب منادی در [[آیه]] {{متن قرآن|فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ}}<ref>«آنگاه، چون ساز و برگ آنان را آماده میکرد جام (زرّین شاه) را در باربند شتر برادرش (بنیامین) نهاد سپس بانگ بردارندهای بانگ برداشت: که ای کاروانیان بیگمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.</ref> است. برخی [[مفسران]] بر آناند که مراد از [[سرقت]] مذکور در [[آیه]]، دزدیدن [[حضرت یوسف]] از پدرش توسط [[برادران]] اوست.<ref> التبیان، ج ۶، ص۱۷۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص۱۷۹.</ref> شماری دیگر آن را بر استفهام حمل کردهاند.<ref> التبیان، ج ۶، ص۱۷۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص۲۳۱؛ بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۴۱.</ref> برخی دیگر گفتهاند که مأموران بدون دستور [[حضرت یوسف]] و در حالی که از قرار داشتنِ ظرف [[پادشاه]] در بار [[بنیامین]] [[آگاه]] نبودند، این سخن را بر زبان راندند.<ref> التبیان، ج ۶، ص۱۷۰؛ بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۴۱.</ref> هرچند از ظاهر [[آیه شریفه]] برمی آید که این سخن گفته منادی بوده، از آن رو که ظاهرا وی به [[فرمان]] یوسف{{ع}} این کار را انجام داده، در شماری از [[احادیث]] این سخن [[توریه]][[حضرت یوسف]]{{ع}} به شمار رفته و به وی [[اسناد]] داده شده است؛<ref>بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۳۷ - ۲۳۸، ۲۴۱.</ref> همچنین برخی [[مفسران]] مفاد [[آیه]] {{متن قرآن|فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ}}<ref>«و چون بر او درآمدند، گفتند: ای عزیز (مصر)! به ما و خانواده ما گزند (بسیار) رسیده است و سرمایهای ناچیز آوردهایم؛ تو پیمانه ما را تمام بپیمای و به ما صدقه بده که خداوند صدقه دهندگان را دوست میدارد» سوره یوسف، آیه ۸۸.</ref> را نوعی توریه از جانب [[برادران یوسف]] در برابر او دانستهاند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ}}؛ زیرا آنان که وی را [[مؤمن]] نمیدانستند به جای آنکه بگویند [[خداوند]] به تو به سبب [[صدقه]] دادنت [[پاداش]] میدهد، موضوع را با تعبیری کلّی بیان کردند تا موهم این باشد که مرادشان شخص یوسف{{ع}} است.<ref>المحرر الوجیز، ج ۳، ص۲۷۶؛ تفسیر ثعلبی، ج ۵، ص۲۵۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص۲۵۴.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص162.</ref> | |||
===توریه [[موسی]]{{ع}}=== | ===توریه [[موسی]]{{ع}}=== | ||
برخی [[مفسران]] [[آیه]] ۷۳ | برخی [[مفسران]] [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا}}<ref>«(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳.</ref> را از مصادیق [[توریه]] [[حضرت موسی]]{{ع}} دانستهاند. این [[آیه]] خطابِ آن حضرت را به [[خضر]]{{ع}} دربردارد. برخی منابع <ref>[[الکشاف]]، ج ۲، ص۷۳۵؛ [[بحارالانوار]]، ج ۱۳، ص۳۱۵ - ۳۱۶.</ref> مفاد [[آیه]] را آن دانستهاند که مرا به خاطر آنچه فراموش کردم (یعنی توصیه [[خضر]]{{ع}} به او مبنی بر [[پرهیز]] از [[پرسش]] درباره کارهای وی) [[مؤاخذه]] مکن. شماری از [[تفاسیر]] مراد از [[نسیان]] را ترک کردن دانسته و گفتهاند که مراد [[موسی]]{{ع}} خودداری از عمل کردن به [[تعهّد]] خودبه [[حضرت خضر]] بوده است؛<ref>[[الکشاف]]، ج۲، ص۷۳۵، [[مجمع البیان]]، ج۶، ص۷۴۷.</ref> ولی برخی [[مفسران]] بر این عقیدهاند که آن حضرت توصیه [[خضر]] و [[تعهد]] خود را فراموش نکرده بود، بلکه از باب توریه خود را [[ناسی]] معرفی کرده است؛<ref>[[الکشاف]]، ج ۲، ص۷۳۵؛ [[بحارالانوار]]، ج ۱۳، ص۳۱۶.</ref> همچنین در پارهای [[تفاسیر]] این گفته [[حضرت موسی]]{{ع}} به [[فرعون]] (درباره [[قتل]] شخص [[قبطی]]) که در [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ}}<ref>«گفت: آن را هنگامی کردم که از ناآگاهان بودم» سوره شعراء، آیه ۲۰.</ref> نقل شده. از مصادیق توریه آن حضرت به شمار رفته است. آنان مراد از «[[ضال]]» را در این [[آیه]]، راه گم کرده یا [[غافل]] از فرجام کار دانستهاند نه [[گمراه]] از طریق [[حق]].<ref>الصافی، ج ۴، ص۳۱ - ۳۲؛ نمونه، ج ۱۵، ص۲۰۳ - ۲۰۴.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص162.</ref> | ||
=== [[توریه]] [[مؤمن آل فرعون]]=== | |||
از جمله مصادیق [[توریه]][[صالحان]] در [[قرآن]]، توریه [[حزقیل]]، [[مؤمن آل فرعون]] است. برپایه برخی [[احادیث]]، [[آیه]] {{متن قرآن|فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ}}<ref>«آنگاه خداوند او را از گزند نیرنگهایی که میورزیدند نگاه داشت و زشتی عذاب، فرعونیان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۴۵.</ref> به ماجرایی اشاره کرده که میان [[مؤمن آل فرعون]] و [[فرعون]] رخ داد و این ماجرا آن بود که [[فرعون]] بر اثر [[سعایت]] برخی از اطرافیانش درصدد برآمد از [[عقاید]] و [[افکار]] او [[آگاه]] شود و وی با توریه [[جان]] خود را [[نجات]] داد و [[فرعون]] [[سعایت]] کنندگان را [[مجازات]] کرد.<ref>[[البرهان]]، ج ۴، ص۷۶۱؛ [[نورالثقلین]]، ج ۴، ص۵۲۲.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص163.</ref> | |||
.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، | |||
=== [[توریه]][[مؤمن آل فرعون]]=== | |||
از جمله مصادیق [[توریه]][[صالحان]] در [[قرآن]]، توریه [[حزقیل]]، [[مؤمن آل فرعون]] است. برپایه برخی [[احادیث]]، [[آیه]] ۴۵ | |||
.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، | |||
=== توریه در [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}}=== | === توریه در [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}}=== | ||
در منابع [[سیره]] و [[تاریخ]] مواردی از کاربرد توریه در [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} نقل شده است؛ | در منابع [[سیره]] و [[تاریخ]] مواردی از کاربرد توریه در [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} نقل شده است؛<ref>بحارالانوار، ج ۲۰، ص۲۳۹؛ شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص۱۳۲.</ref> همچنین گفتهاند که آن حضرت هنگامی که آهنگ [[سفر]] یا [[جهاد]] داشت، با توریه قصد خود را پنهان میکرد تا [[دشمنان]] از آن [[آگاه]] نشوند.<ref> جامع السعادات، ج ۲، ص۳۲۸؛ فتح الباری، ج ۸، ص۱۱۷.</ref> آن حضرت [[سوگند]] [[سُوید بن حنظله]] را مبنی بر آنکه [[وائل بن حجر]] [[برادر]] اوست، با حمل کردن سخن او بر توریه [[تأیید]] فرمود.<ref> سنن ابی داود، ج ۲، ص۹۲.</ref> از [[صحابیان]] و [[تابعین]] نیز موارد متعددی از توریه گزارش شده است.<ref> المبسوط، ج ۳۰، ص۲۱۳؛ مغنی المحتاج، ج ۴، ص۳۲۱.</ref> | ||
در [[سیره]] [[امامان شیعه]] {{عم}} و [[پیروان]] آنها نیز توریه کردن به عنوان یکی از راههای [[تقیه]] در مورد [[اضطرار]]، شناخته و بر طبق آن [[رفتار]] میشده است.<ref>الاحتجاج، ص۳۷۰ - ۳۷۱؛ بحارالانوار، ج ۳۱، ص۵۰۳ - ۵۰۵، ج ۹۷، ص۱۳۱.</ref> در [[احادیث]] منقول از [[امامان]] {{عم}} [[تقیه]] و توریه مایه [[رحمت الهی]] بر [[شیعیان]] و موجب [[حفظ]] و [[سلامت]] [[مؤمنان]] از [[شر]] [[کافران]] و [[بدکاران]] خوانده شده است.<ref>تفسیر منسوب به امام عسکری{{ع}}، ص۱۸۹؛ الاحتجاج، ص۴۴۰؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص۳۲۸؛ ج ۶۵، ص۳۳؛ ج ۶۸، ص۱۵ - ۱۶؛ ج ۷۲، ص۴۰۴ - ۴۰۷.</ref> پس از آنکه [[عمار یاسر]] زیر فشار [[مشرکان مکه]] برای [[حفظ جان]] خود کلمه [[کفر]] را بر زبان راند، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} کار او را [[تأیید]] فرمود و [[آیه]] {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> نازل شد.<ref>التبیان، ج ۶، ص۴۲۸.</ref>، بر این اساس، بسیاری از [[فقها]] تلفظ به [[کفر]] را در فرض [[اکراه]] [[حرام]] و موجب [[ارتداد]] ندانستهاند؛<ref> تقریرات الحدود والتعزیرات، ج ۲، ص۷۸؛ ر. ک: واقع التقیة عند المذاهب، ص۴۶ - ۶۱.</ref> ولی برخی [[مفسران]] و [[فقها]] این [[آیه]] را بر توریه حمل کرده و بر آناند که در صورت [[اکراه]] بر [[کفر]] لازم است [[اکراه]] شونده توریه کند و لفظ [[کفر]] را با توریه بر زبان آورد.<ref>التبیان، ج ۸، ص۵۰۱؛ احکام القرآن، جصاص، ج ۳، ص۲۴۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص163.</ref> | |||
.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، | |||
==[[حکم فقهی]] توریه== | ==[[حکم فقهی]] توریه== | ||
توریه ابتدایی یعنی | توریه ابتدایی یعنی توریهای که بدوا بدون آنکه ضرورتی، [[دروغ]] گفتن یا [[سوگند دروغ]] را تجویز کرده باشد، در برخی [[منابع فقهی]] با شرایطی تجویز و به [[احادیث]] استناد شده است.<ref>القضاء الاسلامی، ج ۲، ص۱۴ - ۱۶؛ المکاسب المحرمه، ج ۲، ص۴۷ - ۴۹.</ref> فقیهانی که توریه یا برخی مصادیق آن را نوعی [[کذب]] به شمار آوردهاند، آن را مانند [[کذب]] تنها به هنگام [[ضرورت]] جایز میشمارند.<ref> مسالک الافهام، ج ۹، ص۲۰۷؛ احیاء علوم الدین، ج ۹، ص۱۵۹۹.</ref> در صورتی که شخص [[مضطر]] یا [[مکره]] برای دفع [[آزار]] و [[ستم]] دیگران از [[جان]] یا [[مال]] خود یا وابستگانش مجاز به یاد کردن [[سوگند دروغ]] باشد، [[فقها]] به استناد [[ادله]] [[فقهی]] به ویژه [[احادیث]] به جواز یا [[وجوب]] توریه قائل شدهاند.<ref>القضاء الاسلامی، ج ۲، ص۱۶ - ۱۸؛ مغنی المحتاج، ج ۴، ص۳۲۱.</ref> | ||
از مهمترین مستندات [[حدیثی]] این [[حکم فقهی]]، احادیثیاند که به سه [[آیه]] {{متن قرآن|فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ}}<ref>«و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ}}<ref>«گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ}}<ref>«آنگاه، چون ساز و برگ آنان را آماده میکرد جام (زرّین شاه) را در باربند شتر برادرش (بنیامین) نهاد سپس بانگ بردارندهای بانگ برداشت: که ای کاروانیان بیگمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.</ref> درباره [[توریه]][[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و [[حضرت یوسف]]{{ع}} استناد کردهاند.<ref>المکاسب المحرمه، ج ۲، ص۱۹؛ تأویل مختلف الحدیث، ص۳۸ - ۳۹.</ref> [[سرخسی]] از جمله مستندات جواز توریه را [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ}}<ref>«و در خواستگاری از زنان (شوی مرده یا طلاق گرفتهای که در عدّه به سر میبرند) در آنچه دو پهلو بر زبان آورید یا در دل پنهان بدارید، بر شما گناهی نیست، خداوند میداند که بیگمان شما به زودی از آنان یاد خواهید کرد، اما با آنها وعده نهانی ازدواج ننهید مگر آنکه سخنی شایسته بگویید و آهنگ پیوند زناشویی مکنید تا زمان مقرر (عدّه) سرآید و بدانید که خداوند آنچه را در درون شما میگذرد میداند پس از او بترسید و بدانید که خداوند آمرزندهای بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۳۵.</ref> دانسته که درباره «[[تعریض]] به [[خواستگاری]]» ([[خواستگاری]] کردن با لفظ غیر صریح) [[زنان]] در [[زمان]] عده است.<ref>المبسوط، ج ۳۰، ص۲۱۱ - ۲۱۲.</ref>؛ ولی به نظر سایر [[فقها]]،<ref>بدائع الصنائع، ج ۳، ص۲۰۴؛ زبدة البیان، ص۵۶۱.</ref> موضوع مورد بحث [[آیه]]، «[[خواستگاری]] با کنایه و [[تعریض]]» است که با توریه و معاریض تفاوت دارد. کیاالهراسی نیز برای جواز توریه به [[آیه]] {{متن قرآن|فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ}}<ref>«آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنیاش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدینگونه برای یوسف چارهگری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمیتوانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند میخواست- هر کس را که بخواهیم به پایههایی فرا میبریم و ز هر دانندهای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۶.</ref> و نیز [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} در اقدام به توریه در برخی موارد استناد جسته است.<ref>احکام القرآن، کیا الهراسی، ج ۳ - ۴، ص۲۳۳ - ۲۳۴.</ref> | |||
مهمترین شروط جواز توریه به موجب [[منابع فقهی]] عبارتاند از: | |||
#توریه موجب ضایع کردن [[حق دیگران]] و روا داشتن [[ستم]] بر آنان نشود،<ref>مسالک الافهام، ج ۹، ص۲۰۷؛ صحیح مسلم، ج ۱۴، ص۱۲۴؛ فتح الباری، ج ۱۰، ص۴۹۱؛ ج ۳، ص۱۳۷.</ref> بر این اساس، توریه هر یک از دو طرف دعوا که در واقع محق نباشد، جایز نیست و اگر یاد کننده [[سوگند]] [[ظالم]] باشد، [[سوگند]] برپایه [[نیت]] طرف دیگر دعوا (یعنی بر طبق معنایی که او از لفظ [[سوگند]] [[اراده]] کرده نه معنای توریه ای) صورت میگیرد و برای توریه کننده سودی دربرندارد.<ref>القضاء الاسلامی، ج ۲، ص۲۳؛ المغنی، ج ۱۲، ص۲۴۲ - ۲۴۴؛ جواهرالکلام، ج ۳۲، ص۲۰۷ - ۲۰۸.</ref> | |||
#توریه [[مفسده]] نداشته و مشمول عنوان [[حرام]] نباشد؛ مثلاً در معاملاتی که اظهار [[واقعیت]] [[واجب]] به شمار میرود، مانند [[بیع]] مرابحه (بیعی که در آن فروشنده قیمت خرید کالا و [[میزان]] [[سود]] خود را به خریدار اعلام کند)، توریه [[حرام]] است.<ref> القضاء الاسلامی، ج ۲، ص۲۳؛ المبسوط، ج ۱۳، ص۷۸.</ref> | |||
#به نظر برخی [[فقها]] شرط جواز و به نظر برخی دیگر شرط [[وجوب]] آن، تحقق [[اضطرار]] به معنای عام خود است.<ref>احیاء علوم الدین، ج ۹، ص۱۵۹۹؛ مسالک الافهام، ج ۹، ص۲۰۷.</ref> برخی صرفا وجود نیاز و [[مصلحت]] را لازم شمرده <ref>مسالک الافهام، ج ۹، ص۲۰۷؛ اعلام الموقعین، ج ۳، ص۲۳۶؛ جامع السعادات، ج ۲، ص۳۲۸.</ref> و شماری دیگر <ref>احیاء علوم الدین، ج ۹، ص۱۵۹۹ - ۱۶۰۰؛ جامع السعادات، ج ۲، ص۳۲۸.</ref> وجود اغراض خفیفی مانند [[تأدیب]] و [[مزاح]] کردن را کافی شمردهاند. | |||
.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص .</ref> | شرایط یاد شده برای جواز توریه، از دیدگاه [[فقهی]] شرط [[وجوب]] توریه هم هست؛ ولی مهمترین شرط [[وجوب]] توریه در موارد [[اضطرار]] یا [[اکراه]] بر [[کذب]]، [[توانایی]] [[مضطر]] یا [[مکره]] نسبت به توریه کردن است و در فرض [[ناتوانی]] او، توریه [[واجب]] نیست.<ref>النهایه، ص۵۵۹؛ مغنی المحتاج، ج ۳، ص۸۸.</ref> البته برخی [[فقها]] با استناد به احادیثی که ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> درباره [[عمار یاسر]] آمده، گفتهاند که در موارد [[اضطرار]] بر [[سوگند دروغ]]، حتی با [[توانایی]] یاد کننده [[سوگند]] بر توریه، توریه [[واجب]] نیست؛ با این [[استدلال]] که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} توریه را بر او [[واجب]] ندانسته است. <ref>جامع المدارک، ج ۵، ص۶۶؛ ج ۶، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[توریه (مقاله)|مقاله «توریه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص 164.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۴
واژهشناسی
توریه از ریشه «و ـ ر ـ ی» به معنای پنهان کردن، پوشانیدن و افشا نکردن راز است.[۱] در اصطلاح متون اسلامی[۲] و فقها[۳] توریه آن است که متکلم از سخن خود مفهومی جز آنچه مخاطب از آن میفهمد یعنی معنایی خلاف ظاهر اراده کند.
در متون حدیثی و فقهی، به ویژه فقه اهل سنت، کاربرد واژه «مِعْراض» (جمع آن معاریض) در باره توریه رواج دارد. این تعبیر برگرفته از حدیث منسوب به پیامبر اکرم (ص): «إِنَّ فِي اَلْمَعَارِيضِ لَمَنْدُوحَةً عَنِ اَلْكَذِبِ»[۴] است؛ همچنین گاه تعابیری دیگر مانند تأویل[۵] و تعریض [۶] به معنای توریه به کار رفتهاند.[۷]
توریه در قرآن
واژه توریه در قرآن کریم نیامده است؛ ولی در احادیث و منابع تفسیری و ادبی آیات متعددی از قرآن مانند ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴾[۸]، ﴿فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ﴾[۹]، ﴿فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ﴾[۱۰]، ﴿فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ﴾[۱۱]، ﴿قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ﴾[۱۲]، ﴿فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ﴾[۱۳] از مصادیق توریه به شمار رفتهاند. از این آیات و مانند آنها، کاربرد توریه را در سیره شماری از پیامبران و اولیای الهی و نیز مشروعیت و حتی ضرورت توریه را در شرایط خاص میتوان استنباط کرد.[۱۴]
مفهوم و اقسام توریه
توریه که در منابع ادبی و علوم قرآنی ایهام، تخییل، مغالطه و توجیه نیز خوانده میشود، [۱۵] به تعبیر منابع مذکور آن است که لفظی که دارای دو معنای دور و نزدیک است (هر دو معنا حقیقی باشند یا یکی حقیقی و دیگری مجازی) به کار برده شود و به اتکای قرینه ای مخفی معنای دور از آن اراده شود، در حالی که مخاطب گمان کند که معنای نزدیک مراد است.[۱۶] شماری از مؤلفان بر آناند که این، معنای «توریه عرفی» است و در «توریه بدیعی» هر دو معنا مراد جدّیِ گوینده به شمار میروند و چه بسا هر دو در یک درجه از ظهور و خفا باشند.[۱۷] توریه را در منابع ادبی و علوم قرآنی بر گونههای مختلف دانسته و شماری از آیات قرآن کریم را بیانگر مصداقی از توریه یا برخی از اقسام آن انگاشتهاند. مهمترین اقسام توریه عبارتاند از:[۱۸]
توریه مرشحه
و آن توریه ای است که لفظ، قرینه ای سازگار با معنای نزدیک دربرداشته باشد که مراد متکلم نیست.[۱۹] علمای بدیع آیه ﴿وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ ﴾[۲۰] را مصداق این نوع توریه شمردهاند؛ زیرا واژه ﴿ بَنَيْنَاهَا﴾ در آیه با معنای نزدیک ﴿أَيْدٍ﴾ یعنی دستان سازگاری و تناسب دارد؛ ولی به سبب استحاله وجود دست برای خداوند متعالی، این معنا قطعا مراد نیست و معنای دور یعنی قدرت مراد است؛[۲۱] همچنین برخی آیه ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾[۲۲] را بیانگر نمونه ای از توریه مرشحه دانستهاند: ﴿حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾؛ زیرا مراد از ﴿ يَدٍ ﴾ در آیه، ذلّت و خواری است، هرچند واژه اعطاء ﴿يُعْطُوا﴾ با ﴿ يَدٍ ﴾ به معنای دست همخوانی دارد.[۲۳] آیاتی دیگر هم در پاره ای منابع[۲۴] بیانگر برخی از مصادیق این نوع توریه به شمار رفتهاند؛ از جمله﴿اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ﴾[۲۵]، ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا﴾[۲۶]، ﴿وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ﴾[۲۷].[۲۸]
توریه مجرده
و آن توریه ای است که لفظ آن قرینه ای همخوان با معنای نزدیک دربرنداشته باشد؛ مانند آیه ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾[۲۹] که مراد از استواء در آن، استیلا یافتن است نه مستقر شدن و متضمن هیچ قرینه ای نیست که هماهنگ با معنای نزدیک (استقرار) باشد.[۳۰] برخی مؤلفان [۳۱] آیه ﴿وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۳۲] را نیز بیانگر مصداقی از این نوع توریه دانستهاند.[۳۳]
توریه مبینه
و آن توریه ای است که یکی از لوازم معنای دور در آن ذکر شود[۳۴] .[۳۵]
توریه مهیاه
این توریه تنها در صورتی واقع میشود که لفظ مورد نظر با لفظی دیگر، پیش از لفظ توریه یا پس از آن، همراه باشد.[۳۶] در برخی منابع، آیاتِ متعددی بیانگر برخی از مصادیق توریه به شمار رفتهاند، بدون اینکه به نوع توریه مطرح شده در این آیات تصریح شده باشد.[۳۷].[۳۸]
توریه و کذب
مسئله مهم نسبت توریه با کذب، در منابع تفسیری، حدیثی و فقهی مورد توجه قرار گرفته است. به نظر مشهور، توریه ماهیتا با کذب متفاوت است و اصولاً مصداق دروغگویی به شمار نمیرود؛ زیرا سخنی را میتوان کذب دانست که مقصود متکلم از آن با واقعیت منطبق نباشد و توریه چنین نیست.[۳۹] در حدیث نبویِ یاد شده در آغاز مقاله، توریه گشایشی برای پرهیز از کذب قرار داده شده است.[۴۰] فقهای شیعه [۴۱] و اهل سنت[۴۲] با استناد به این حدیث و ادله دیگر توریه را تدبیر برای خروج از کذب در موارد اضطرار به شمار آوردهاند که بر کذب نبودن توریه دلالت دارد؛ ولی برخی فقها با این استدلال که معیار صدق و کذب سخن، انطباق «مفهوم ظاهر» آن با واقعیت است نه انطباق «معنای مراد» با واقعیت و استدلالهای دیگر، توریه را نوعی کذب دانستهاند.[۴۳] شماری دیگر در برخی فروض، توریه را مصداق کذب شمردهاند.[۴۴] برخی از کسانی که توریه را کذب ندانستهاند، بر آناند که مفسده کذب یعنی در جهل افکندنِ شنونده، در توریه نیز وجود دارد.[۴۵] نظّام، صدقِ خبر را مطابقت آن و کذب خبر را مطابق نبودن آن با اعتقاد خبردهنده شمرده است.[۴۶] جاحظ، صدق خبر را مطابقت آن با واقع و اعتقاد (هر دو) و کذب را مطابقت نداشتن آن با هر دو دانسته و موارد دیگر را نه صدق شمرده و نه کذب.[۴۷] بنابر حدیثی[۴۸] منقول از امام صادق(ع) اصلاح میان مردم نه صدق است و نه کذب، بلکه واسطه میان آن دو است. در توضیح حدیث گفتهاند که مراد از کذب، کذب به قصد اصلاح میان مردم است که نه تنها مذموم نیست، بلکه چه بسا واجب است و از این رو، سزاوار است چنین سخنی کذب نامیده نشود.[۴۹] برخی بر آناند که توریه ذاتا صدق به شمار میرود؛ ولی توریه کننده نه صادق است نه کاذب.[۵۰] در روایتی[۵۱] منسوب به پیامبر اکرم (ص) به سه مورد کذب در سیره حضرت ابراهیم(ع) اشاره شده که دو مورد آن در قرآن کریم آمده است. ﴿فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ﴾[۵۲]، ﴿قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ﴾[۵۳].
به نظر بسیاری از فقها و مفسران شیعه و اهل سنت، [۵۴] این روایت را به ادلهای، از جمله نسبت دادن کذب به انبیا، که با عصمت آنان سازگار نیست، نمیتوان معتبر دانست. برخی از اهل سنت گفتهاند که مراد از کذب در روایت، توریه است نه کذب محض یا کذب حقیقی.[۵۵] مفسران به همین دلیل، این تفسیر مجاهد را از آیه ﴿وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ﴾[۵۶] که مراد از واژه «خطیئه» در این آیه سخنان کذب حضرت ابراهیم(ع) در آیات مذکور است، مردود شمردهاند.[۵۷] فقهایی [۵۸] که به گونه مطلق کذب را جایز ندانستهاند، موارد تجویز کذب در احادیث (از جمله جواز کذب در جنگ) را بر توریه حمل کرده و مراد احادیث مزبور را کذب واقعی و صریح نشمردهاند، هرچند به نظر مشهور، کذب در این موارد اضطراری جایز ولی توریه سزاوارتر است.[۵۹].[۶۰]
توریه در سیره پیامبران الهی و صالحان
برپایه برخی احادیث، گاه به اقتضای مصالح مهمی پیامبران و اولیای الهی درباره برخی امور به روش توریه رفتار میکردند؛[۶۱] همچنین کاربرد توریه از سوی برخی صالحان، مانند مؤمن آل فرعون، در منابع تفسیری و حدیثی گزارش شده است.[۶۲] در شماری از آیات قرآن سخنانی از زبان پیامبران (ع) نقل شده که به نظر غالب مفسران مصداق توریه است؛ ولی برخی مفسران[۶۳] بدین استناد که سخن گفتن به روش توریه موجب سلب اعتماد مردم از پیامبران میشود، این کار را بر آنان روا نشمردهاند. بسیاری از مفسران نیز توریه را تنها در امر تبلیغ دین و رسالت بر انبیا (ع) ناروا دانسته و به وقوع آن در سیره پیامبران به حکم ضرورت قائلاند.[۶۴] شماری از مهمترین مصادیق توریه پیامران و اولیای الهی به استناد آیات قرآن عبارتاند از[۶۵]:
توریه ابراهیم(ع)
در منابع تفسیری دو آیه مصداق توریه حضرت ابراهیم(ع) به شمار رفته است:
1. آیات ﴿فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ﴾[۶۶]، ﴿فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ﴾[۶۷] که بنابر مفاد آنها، آن حضرت پس از نگریستن به ستارگان گفت که من بیمارم.
در تفسیر این دو آیه وجوهی گفتهاند که بیشتر آنها مصداق توریه به شمار میروند:
- وی با دیدن ستارگان پی برد که در آینده بیمار خواهد شد.[۶۸]
- مراد از بیماری، مرض منجر به مرگ است.[۶۹]
- مراد، قابلیت و استعداد بیمار شدن است که در همه انسانها وجود دارد.[۷۰]
- منظور آن حضرت، بیماریِ روحی ناشی از کفر مردم[۷۱] یا تأثیر نداشتن حجّتِ او بر قلوب آنان [۷۲] بوده است.
- به نظر برخی، مراد از سقم، حالت شک و تزلزل در مسیر تحصیل یقین و ایمان است. که البته این دیدگاه مردود شمرده شده است.[۷۳]
- با دیدن نجوم و پی بردن به مصائب امام حسین(ع) قلب او شکسته شد.[۷۴]
- وی واقعاً بیمار بوده است. [۷۵] به نظر برخی مفسران مراد ابراهیم(ع) از بیماری، طاعون بوده که مردم آن عصر بسیار از آن وحشت داشتند.[۷۶]
2. آیه ﴿قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ﴾[۷۷] که مفاد آن، خطاب آن حضرت است به بت پرستان در این باره که شکستن بتها کار بت بزرگ بوده و اگر آنان سخن میگویند، از آنها بپرسید.
مفسران درباره مراد حضرت ابراهیم(ع) از این سخن آرای گوناگونی دارند و برخی آن را بر توریه حمل کردهاند؛ از جمله:
- مراد، زمینهسازی برای موضعگیری منفی در برابر بت پرستی[۷۸] و به تعبیر برخی،[۷۹] تحمیل شکست بر بت پرستان در مقام احتجاج و استدلال همراه با استهزای آنان بوده است.
- مراد آن حضرت این بوده که اگر این بتهاسخن میگویند، شکستن آنها کار بت بزرگ بوده است؛ به بیان دیگر، آن حضرت سخن خود را بر شرطی محال تعلیق کرده تا بطلان مدعای بت پرستان را ثابت کند.[۸۰] شماری از احادیث مؤید این دیدگاهاند. [۸۱]
- این سخن، حکایت رویه و مذهب بت پرستان است نه نظر شخصی خود ابراهیم(ع).[۸۲]
- به نظر کسائی باید بر کلمه ﴿فَعَلَهُ﴾ وقف کرد و ﴿كَبِيرُهُمْ﴾ را ابتدای جمله بعدی به شمار آورد؛ یعنی این کار را فاعل آن انجام داده و بزرگِ بتان این است.[۸۳]
- آن حضرت بر اثر خشم و ناراحتی از پرستش بت بزرگ از جانب بت پرستان، اقدام به شکستن بتها کرده و از این رو، این کار را به سببِ اصلی یعنی بت بزرگ اسناد داده است.[۸۴]
- باید بر کلمه ﴿كَبِيرُهُمْ﴾ وقف کرد و ابراهیم(ع) از این واژه نفس خود را اراده کرده؛ زیرا انسان از هر بتی بزرگتر است؛[۸۵] همچنین برخی از مفسران، خدا دانستن ماه و ستاره و خورشید از سوی ابراهیم(ع) در آیات ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴾[۸۶]، ﴿فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ﴾[۸۷]، ﴿فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ﴾[۸۸] را مصداق توریه دانستهاند که در جهت آگاه کردن مردم به مخلوق بودن آنها ارائه شده است؛[۸۹] اما در مقابل، برخی از مفسران اهل سنت برآناند که این سخنان بر وجه حقیقت بیان شده و مربوط به دوران پیش از بلوغ آن حضرت بوده که در پی یافتن حق بوده است.[۹۰].[۹۱]
توریه یوسف(ع) و برادران او
از جمله مصادیق توریه در منابع تفسیری و حدیثی، نسبت دادن سرقت به برادران حضرت یوسف(ع) از جانب منادی در آیه ﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ﴾[۹۲] است. برخی مفسران بر آناند که مراد از سرقت مذکور در آیه، دزدیدن حضرت یوسف از پدرش توسط برادران اوست.[۹۳] شماری دیگر آن را بر استفهام حمل کردهاند.[۹۴] برخی دیگر گفتهاند که مأموران بدون دستور حضرت یوسف و در حالی که از قرار داشتنِ ظرف پادشاه در بار بنیامین آگاه نبودند، این سخن را بر زبان راندند.[۹۵] هرچند از ظاهر آیه شریفه برمی آید که این سخن گفته منادی بوده، از آن رو که ظاهرا وی به فرمان یوسف(ع) این کار را انجام داده، در شماری از احادیث این سخن توریهحضرت یوسف(ع) به شمار رفته و به وی اسناد داده شده است؛[۹۶] همچنین برخی مفسران مفاد آیه ﴿فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ﴾[۹۷] را نوعی توریه از جانب برادران یوسف در برابر او دانستهاند: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ﴾؛ زیرا آنان که وی را مؤمن نمیدانستند به جای آنکه بگویند خداوند به تو به سبب صدقه دادنت پاداش میدهد، موضوع را با تعبیری کلّی بیان کردند تا موهم این باشد که مرادشان شخص یوسف(ع) است.[۹۸].[۹۹]
توریه موسی(ع)
برخی مفسران آیه ﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا﴾[۱۰۰] را از مصادیق توریه حضرت موسی(ع) دانستهاند. این آیه خطابِ آن حضرت را به خضر(ع) دربردارد. برخی منابع [۱۰۱] مفاد آیه را آن دانستهاند که مرا به خاطر آنچه فراموش کردم (یعنی توصیه خضر(ع) به او مبنی بر پرهیز از پرسش درباره کارهای وی) مؤاخذه مکن. شماری از تفاسیر مراد از نسیان را ترک کردن دانسته و گفتهاند که مراد موسی(ع) خودداری از عمل کردن به تعهّد خودبه حضرت خضر بوده است؛[۱۰۲] ولی برخی مفسران بر این عقیدهاند که آن حضرت توصیه خضر و تعهد خود را فراموش نکرده بود، بلکه از باب توریه خود را ناسی معرفی کرده است؛[۱۰۳] همچنین در پارهای تفاسیر این گفته حضرت موسی(ع) به فرعون (درباره قتل شخص قبطی) که در آیه ﴿قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ﴾[۱۰۴] نقل شده. از مصادیق توریه آن حضرت به شمار رفته است. آنان مراد از «ضال» را در این آیه، راه گم کرده یا غافل از فرجام کار دانستهاند نه گمراه از طریق حق.[۱۰۵].[۱۰۶]
توریه مؤمن آل فرعون
از جمله مصادیق توریهصالحان در قرآن، توریه حزقیل، مؤمن آل فرعون است. برپایه برخی احادیث، آیه ﴿فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ﴾[۱۰۷] به ماجرایی اشاره کرده که میان مؤمن آل فرعون و فرعون رخ داد و این ماجرا آن بود که فرعون بر اثر سعایت برخی از اطرافیانش درصدد برآمد از عقاید و افکار او آگاه شود و وی با توریه جان خود را نجات داد و فرعون سعایت کنندگان را مجازات کرد.[۱۰۸].[۱۰۹]
توریه در سیره پیامبر اکرم (ص)
در منابع سیره و تاریخ مواردی از کاربرد توریه در سیره پیامبر اکرم (ص) نقل شده است؛[۱۱۰] همچنین گفتهاند که آن حضرت هنگامی که آهنگ سفر یا جهاد داشت، با توریه قصد خود را پنهان میکرد تا دشمنان از آن آگاه نشوند.[۱۱۱] آن حضرت سوگند سُوید بن حنظله را مبنی بر آنکه وائل بن حجر برادر اوست، با حمل کردن سخن او بر توریه تأیید فرمود.[۱۱۲] از صحابیان و تابعین نیز موارد متعددی از توریه گزارش شده است.[۱۱۳]
در سیره امامان شیعه (ع) و پیروان آنها نیز توریه کردن به عنوان یکی از راههای تقیه در مورد اضطرار، شناخته و بر طبق آن رفتار میشده است.[۱۱۴] در احادیث منقول از امامان (ع) تقیه و توریه مایه رحمت الهی بر شیعیان و موجب حفظ و سلامت مؤمنان از شر کافران و بدکاران خوانده شده است.[۱۱۵] پس از آنکه عمار یاسر زیر فشار مشرکان مکه برای حفظ جان خود کلمه کفر را بر زبان راند، پیامبر اکرم (ص) کار او را تأیید فرمود و آیه ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۱۱۶] نازل شد.[۱۱۷]، بر این اساس، بسیاری از فقها تلفظ به کفر را در فرض اکراه حرام و موجب ارتداد ندانستهاند؛[۱۱۸] ولی برخی مفسران و فقها این آیه را بر توریه حمل کرده و بر آناند که در صورت اکراه بر کفر لازم است اکراه شونده توریه کند و لفظ کفر را با توریه بر زبان آورد.[۱۱۹].[۱۲۰]
حکم فقهی توریه
توریه ابتدایی یعنی توریهای که بدوا بدون آنکه ضرورتی، دروغ گفتن یا سوگند دروغ را تجویز کرده باشد، در برخی منابع فقهی با شرایطی تجویز و به احادیث استناد شده است.[۱۲۱] فقیهانی که توریه یا برخی مصادیق آن را نوعی کذب به شمار آوردهاند، آن را مانند کذب تنها به هنگام ضرورت جایز میشمارند.[۱۲۲] در صورتی که شخص مضطر یا مکره برای دفع آزار و ستم دیگران از جان یا مال خود یا وابستگانش مجاز به یاد کردن سوگند دروغ باشد، فقها به استناد ادله فقهی به ویژه احادیث به جواز یا وجوب توریه قائل شدهاند.[۱۲۳]
از مهمترین مستندات حدیثی این حکم فقهی، احادیثیاند که به سه آیه ﴿فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ﴾[۱۲۴]، ﴿قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ﴾[۱۲۵]، ﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ﴾[۱۲۶] درباره توریهحضرت ابراهیم(ع) و حضرت یوسف(ع) استناد کردهاند.[۱۲۷] سرخسی از جمله مستندات جواز توریه را آیه ﴿وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ﴾[۱۲۸] دانسته که درباره «تعریض به خواستگاری» (خواستگاری کردن با لفظ غیر صریح) زنان در زمان عده است.[۱۲۹]؛ ولی به نظر سایر فقها،[۱۳۰] موضوع مورد بحث آیه، «خواستگاری با کنایه و تعریض» است که با توریه و معاریض تفاوت دارد. کیاالهراسی نیز برای جواز توریه به آیه ﴿فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ﴾[۱۳۱] و نیز سیره پیامبر اکرم (ص) در اقدام به توریه در برخی موارد استناد جسته است.[۱۳۲]
مهمترین شروط جواز توریه به موجب منابع فقهی عبارتاند از:
- توریه موجب ضایع کردن حق دیگران و روا داشتن ستم بر آنان نشود،[۱۳۳] بر این اساس، توریه هر یک از دو طرف دعوا که در واقع محق نباشد، جایز نیست و اگر یاد کننده سوگند ظالم باشد، سوگند برپایه نیت طرف دیگر دعوا (یعنی بر طبق معنایی که او از لفظ سوگند اراده کرده نه معنای توریه ای) صورت میگیرد و برای توریه کننده سودی دربرندارد.[۱۳۴]
- توریه مفسده نداشته و مشمول عنوان حرام نباشد؛ مثلاً در معاملاتی که اظهار واقعیت واجب به شمار میرود، مانند بیع مرابحه (بیعی که در آن فروشنده قیمت خرید کالا و میزان سود خود را به خریدار اعلام کند)، توریه حرام است.[۱۳۵]
- به نظر برخی فقها شرط جواز و به نظر برخی دیگر شرط وجوب آن، تحقق اضطرار به معنای عام خود است.[۱۳۶] برخی صرفا وجود نیاز و مصلحت را لازم شمرده [۱۳۷] و شماری دیگر [۱۳۸] وجود اغراض خفیفی مانند تأدیب و مزاح کردن را کافی شمردهاند.
شرایط یاد شده برای جواز توریه، از دیدگاه فقهی شرط وجوب توریه هم هست؛ ولی مهمترین شرط وجوب توریه در موارد اضطرار یا اکراه بر کذب، توانایی مضطر یا مکره نسبت به توریه کردن است و در فرض ناتوانی او، توریه واجب نیست.[۱۳۹] البته برخی فقها با استناد به احادیثی که ذیل آیه ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۱۴۰] درباره عمار یاسر آمده، گفتهاند که در موارد اضطرار بر سوگند دروغ، حتی با توانایی یاد کننده سوگند بر توریه، توریه واجب نیست؛ با این استدلال که پیامبر اکرم (ص) توریه را بر او واجب ندانسته است. [۱۴۱].[۱۴۲]
منابع
پانویس
- ↑ العین، ج ۸، ص۳۰۱؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۹ - ۳۹۰؛ القاموس المحیط، ج ۴، ص۳۹۹، «وری».
- ↑ مجمع البحرین، ج ۴، ص۴۹۳؛ المصباح المنیر، «وری»؛ الاتقان، ج ۲، ص۲۲۶.
- ↑ الموسوعة الفقهیه، ج ۱۲، ص۲۴۸؛ القاموس الجامع، ص۹۳.
- ↑ فتح الباری، ج ۱۰، ص۴۹۰؛ السنن الکبری، ج ۱۰، ص۱۹۹.
- ↑ قواعدالاحکام، ج ۳، ص۲۸۲؛ المغنی، ج ۱۱، ص۲۴۲.
- ↑ اعلام الموقعین، ج ۳، ص۲۳۵.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص157.
- ↑ «و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.
- ↑ «آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه ۷۷.
- ↑ «هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.
- ↑ «آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنیاش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدینگونه برای یوسف چارهگری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمیتوانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند میخواست- هر کس را که بخواهیم به پایههایی فرا میبریم و ز هر دانندهای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۶.
- ↑ «گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.
- ↑ «و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص157.
- ↑ الایضاح فی علوم البلاغه، ج ۲، ص۴۹۹؛ الاتقان، ج ۲، ص۲۲۶ - ۲۲۸؛ البرهان فی علوم القرآن، ج ۳، ص۴۴۵ - ۴۴۷.
- ↑ المطول، ص۴۲۵؛ جواهرالبلاغه، ص۳۱۰ - ۳۱۱.
- ↑ وقایة الاذهان، ص۸۸ - ۹۰؛ الرافد فی علم الاصول، ص۲۳۲۲.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص157.
- ↑ خزانة الادب، ج ۲، ص۲۴۵؛ جواهرالبلاغه، ص۳۱۰.
- ↑ «و آسمان را با دستهایی (توانا) بنا نهادیم» سوره ذاریات، آیه ۴۷.
- ↑ خزانة الادب، ج ۲، ص۲۴۵، المطول، ص۴۲۵؛ الاتقان، ج ۲، ص۲۲۶.
- ↑ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
- ↑ جواهرالبلاغه، ص۳۱۱.
- ↑ الاتقان، ج ۲، ص۲۲۶ - ۲۲۷؛ البرهان فی علوم القرآن، ج ۳، ص۴۴۵ - ۴۴۶.
- ↑ «و (یوسف) از آن دو تن به آنکه گمان میبرد رهایی مییابد گفت: نزد سرورت از من یاد کن! اما شیطان یادکرد سرورش را از یاد او برد و (یوسف) چند سال در زندان فروماند» سوره یوسف، آیه ۴۲.
- ↑ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ «و گیاه و درخت سجده میآورند» سوره الرحمن، آیه ۶.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص157.
- ↑ «(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.
- ↑ خزانة الادب، ج ۲، ص۲۴۳ - ۲۴۴؛ الاتقان، ج ۲، ص۲۲۶.
- ↑ جواهرالبلاغه، ص۳۱۰.
- ↑ «و اوست که شبانگاه (در خواب) روان شما را میستاند و میداند که به هنگام روز چه به دست آوردهاید سپس در همین روز شما را (از خواب) برمیانگیزاند تا زمانی نامبرده سر آید؛ آنگاه بازگشتتان به سوی اوست و سپس شما را از آنچه انجام میدهید آگاه میسازد» سوره انعام، آیه ۶۰.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص158.
- ↑ خزانة الادب، ج ۲، ص۲۴۶.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص158.
- ↑ جواهرالبلاغه، ص۳۱۰؛ خزانه الادب، ج ۲، ص۲۴۷.
- ↑ ر. ک: البرهان فی علوم القرآن، ج ۳، ص۴۴۵ - ۴۴۶؛ الاتقان، ج ۲، ص۲۲۶ - ۲۲۷.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص158.
- ↑ المکاسب، ج ۲، ص۱۶ - ۱۸؛ مصباح الفقاهه، ج ۱، ص۳۹۵ - ۳۹۸.
- ↑ فتح الباری، ج ۱۰، ص۴۹۰؛ السنن الکبری، ج ۱۰، ص۱۹۹.
- ↑ المقنعه، ص۵۵۶ - ۵۵۷؛ جامع المقاصد، ج ۶، ص۳۸.
- ↑ مغنی المحتاج، ج ۴، ص۳۲۱؛ نیل الاوطار، ج ۹، ص۱۱۰ - ۱۱۱.
- ↑ قوانین الاصول، ج ۱، ص۴۱۹؛ بدایع الافکار، ص۲۶۲؛ کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه فی الفقه، ج ۲۸، ص۲۲۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۱۱، ص۳۸۹؛ انوار الفقاهه، ص۴۰۷ - ۴۰۸.
- ↑ اعلام الموقعین، ج ۳، ص۲۳۶.
- ↑ المطول، ص۳۹.
- ↑ ر. ک: مصباح الفقاهه، ج ۱، ص۳۹۷.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص۳۴۱.
- ↑ شرح اصول الکافی، ج ۹، ص۴۰۲ - ۴۰۳.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص۱۷۵.
- ↑ مسند احمد، ج ۲، ص۴۰۳ - ۴۰۴؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص۱۱۲، ج ۶، ص۱۲۱.
- ↑ «و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.
- ↑ «گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص۲۶۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵ - ۱۸۶؛ مصباح الفقاهه، ج ۱، ص۳۹۹ - ۴۰۰.
- ↑ المبسوط، ج ۳۰، ص۲۱۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۱۵؛ فتح الباری، ج ۶، ص۲۷۷ - ۲۷۸.
- ↑ «و همان که امید میبرم در روز پاداش و کیفر لغزش مرا ببخشاید» سوره شعراء، آیه ۸۲.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص۲۴۳؛ فتح القدیر، ج ۴، ص۱۰۵.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۱۶، ص۱۵۸؛ فتح الباری، ج ۵، ص۲۲۰؛ نیل الاوطار، ج ۸، ص۸۴.
- ↑ نیل الاوطار، ج ۸، ص۸۴ - ۸۵.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص158.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲، ص۲۰۹؛ ج ۲۶، ص۲۳۷؛ ج ۵۲، ص۱۲۰.
- ↑ تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)، ص۳۵۶ - ۳۵۷.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص۲۲۸؛ ج ۱۷، ص۱۴۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص۸۶؛ نمونه، ج ۱۹، ص۹۷.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص160.
- ↑ «آنگاه نگاهی به ستارگان افکند» سوره صافات، آیه ۸۸.
- ↑ «و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص۷۰۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص۹۲ - ۹۳؛ زادالمسیر، ج ۶، ص۳۰۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص۷۰۲ - ۷۰۳؛ المنیر، ج ۲۳، ص۱۱۵.
- ↑ شرح اصول الکافی، ج ۱۲، ص۲۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص۷۰۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۱۵؛ زادالمسیر، ج ۶، ص۳۰۰ - ۳۰۱.
- ↑ شرح اصول الکافی، ج ۱۲، ص۲۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص۷۰۲.
- ↑ شرح اصول الکافی، ج ۱۲، ص۲۵.
- ↑ زادالمسیر، ج ۶، ص۳۰۰؛ نمونه، ج ۱۹، ص۹۱ - ۹۲.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۱۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص۹۳.
- ↑ «گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.
- ↑ فتح الباری، ج ۶، ص۲۷۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵-۱۸۶؛ شرح اصول الکافی، ج ۹، ص۴۰۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۳۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵؛ شرح اصول الکافی، ج ۹، ص۴۰۴ - ۴۰۵؛ مصباح الفقاهه، ج ۱، ص۶۱۴ - ۶۱۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۴۰.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص۱۲۴؛ التفسیرالکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵؛ بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۳۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۳۰۰ - ۳۰۱؛ بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۳۹ - ۲۴۰.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص۱۲۴؛ فتح الباری، ج ۶، ص۲۷۸؛ شرح اصول الکافی، ج ۹، ص۴۰۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۸۵.
- ↑ «و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.
- ↑ «آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه ۷۷.
- ↑ «هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.
- ↑ کنزالدقایق، ج ۱، ص۱۲۵؛ التحریر والتنویر، ج ۷، ص۳۱۹؛ تیسیر الکریم الرحمن، ص۲۶۲.
- ↑ التسهیل، ج ۲، ص۱۴؛ تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص۱۶۴؛ تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۱۳۶.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص160.
- ↑ «آنگاه، چون ساز و برگ آنان را آماده میکرد جام (زرّین شاه) را در باربند شتر برادرش (بنیامین) نهاد سپس بانگ بردارندهای بانگ برداشت: که ای کاروانیان بیگمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.
- ↑ التبیان، ج ۶، ص۱۷۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص۱۷۹.
- ↑ التبیان، ج ۶، ص۱۷۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص۲۳۱؛ بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۴۱.
- ↑ التبیان، ج ۶، ص۱۷۰؛ بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۴۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶۹، ص۲۳۷ - ۲۳۸، ۲۴۱.
- ↑ «و چون بر او درآمدند، گفتند: ای عزیز (مصر)! به ما و خانواده ما گزند (بسیار) رسیده است و سرمایهای ناچیز آوردهایم؛ تو پیمانه ما را تمام بپیمای و به ما صدقه بده که خداوند صدقه دهندگان را دوست میدارد» سوره یوسف، آیه ۸۸.
- ↑ المحرر الوجیز، ج ۳، ص۲۷۶؛ تفسیر ثعلبی، ج ۵، ص۲۵۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص۲۵۴.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص162.
- ↑ «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص۷۳۵؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص۳۱۵ - ۳۱۶.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۷۳۵، مجمع البیان، ج۶، ص۷۴۷.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص۷۳۵؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص۳۱۶.
- ↑ «گفت: آن را هنگامی کردم که از ناآگاهان بودم» سوره شعراء، آیه ۲۰.
- ↑ الصافی، ج ۴، ص۳۱ - ۳۲؛ نمونه، ج ۱۵، ص۲۰۳ - ۲۰۴.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص162.
- ↑ «آنگاه خداوند او را از گزند نیرنگهایی که میورزیدند نگاه داشت و زشتی عذاب، فرعونیان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۴۵.
- ↑ البرهان، ج ۴، ص۷۶۱؛ نورالثقلین، ج ۴، ص۵۲۲.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص163.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲۰، ص۲۳۹؛ شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص۱۳۲.
- ↑ جامع السعادات، ج ۲، ص۳۲۸؛ فتح الباری، ج ۸، ص۱۱۷.
- ↑ سنن ابی داود، ج ۲، ص۹۲.
- ↑ المبسوط، ج ۳۰، ص۲۱۳؛ مغنی المحتاج، ج ۴، ص۳۲۱.
- ↑ الاحتجاج، ص۳۷۰ - ۳۷۱؛ بحارالانوار، ج ۳۱، ص۵۰۳ - ۵۰۵، ج ۹۷، ص۱۳۱.
- ↑ تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)، ص۱۸۹؛ الاحتجاج، ص۴۴۰؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص۳۲۸؛ ج ۶۵، ص۳۳؛ ج ۶۸، ص۱۵ - ۱۶؛ ج ۷۲، ص۴۰۴ - ۴۰۷.
- ↑ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
- ↑ التبیان، ج ۶، ص۴۲۸.
- ↑ تقریرات الحدود والتعزیرات، ج ۲، ص۷۸؛ ر. ک: واقع التقیة عند المذاهب، ص۴۶ - ۶۱.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص۵۰۱؛ احکام القرآن، جصاص، ج ۳، ص۲۴۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص۱۸۷.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص163.
- ↑ القضاء الاسلامی، ج ۲، ص۱۴ - ۱۶؛ المکاسب المحرمه، ج ۲، ص۴۷ - ۴۹.
- ↑ مسالک الافهام، ج ۹، ص۲۰۷؛ احیاء علوم الدین، ج ۹، ص۱۵۹۹.
- ↑ القضاء الاسلامی، ج ۲، ص۱۶ - ۱۸؛ مغنی المحتاج، ج ۴، ص۳۲۱.
- ↑ «و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.
- ↑ «گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن میگویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.
- ↑ «آنگاه، چون ساز و برگ آنان را آماده میکرد جام (زرّین شاه) را در باربند شتر برادرش (بنیامین) نهاد سپس بانگ بردارندهای بانگ برداشت: که ای کاروانیان بیگمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.
- ↑ المکاسب المحرمه، ج ۲، ص۱۹؛ تأویل مختلف الحدیث، ص۳۸ - ۳۹.
- ↑ «و در خواستگاری از زنان (شوی مرده یا طلاق گرفتهای که در عدّه به سر میبرند) در آنچه دو پهلو بر زبان آورید یا در دل پنهان بدارید، بر شما گناهی نیست، خداوند میداند که بیگمان شما به زودی از آنان یاد خواهید کرد، اما با آنها وعده نهانی ازدواج ننهید مگر آنکه سخنی شایسته بگویید و آهنگ پیوند زناشویی مکنید تا زمان مقرر (عدّه) سرآید و بدانید که خداوند آنچه را در درون شما میگذرد میداند پس از او بترسید و بدانید که خداوند آمرزندهای بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۳۵.
- ↑ المبسوط، ج ۳۰، ص۲۱۱ - ۲۱۲.
- ↑ بدائع الصنائع، ج ۳، ص۲۰۴؛ زبدة البیان، ص۵۶۱.
- ↑ «آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنیاش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدینگونه برای یوسف چارهگری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمیتوانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند میخواست- هر کس را که بخواهیم به پایههایی فرا میبریم و ز هر دانندهای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۶.
- ↑ احکام القرآن، کیا الهراسی، ج ۳ - ۴، ص۲۳۳ - ۲۳۴.
- ↑ مسالک الافهام، ج ۹، ص۲۰۷؛ صحیح مسلم، ج ۱۴، ص۱۲۴؛ فتح الباری، ج ۱۰، ص۴۹۱؛ ج ۳، ص۱۳۷.
- ↑ القضاء الاسلامی، ج ۲، ص۲۳؛ المغنی، ج ۱۲، ص۲۴۲ - ۲۴۴؛ جواهرالکلام، ج ۳۲، ص۲۰۷ - ۲۰۸.
- ↑ القضاء الاسلامی، ج ۲، ص۲۳؛ المبسوط، ج ۱۳، ص۷۸.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج ۹، ص۱۵۹۹؛ مسالک الافهام، ج ۹، ص۲۰۷.
- ↑ مسالک الافهام، ج ۹، ص۲۰۷؛ اعلام الموقعین، ج ۳، ص۲۳۶؛ جامع السعادات، ج ۲، ص۳۲۸.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج ۹، ص۱۵۹۹ - ۱۶۰۰؛ جامع السعادات، ج ۲، ص۳۲۸.
- ↑ النهایه، ص۵۵۹؛ مغنی المحتاج، ج ۳، ص۸۸.
- ↑ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
- ↑ جامع المدارک، ج ۵، ص۶۶؛ ج ۶، ص۱۱۵.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «توریه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص 164.