عصمت حضرت یوسف: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = عصمت پیامبران
| موضوع مرتبط = عصمت پیامبران
| عنوان مدخل  =  
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط =  
| مداخل مرتبط = [[عصمت حضرت یوسف در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
}}
}}


'''عصمت حضرت یوسف {{ع}}''' به معنای مصونیت ایشان از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت یوسف{{ع}} با استناد به براهین عقلی و [[ادله]] [[نقلی]] که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته می‌شود قابل اثبات است. به عنوان نمونه [[برهان حفظ شریعت]]، [[برهان لطف]]، [[برهان تسلسل]]، [[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]]، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.
'''عصمت حضرت یوسف {{ع}}''' به معنای مصونیت ایشان از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت یوسف{{ع}} با استناد به براهین عقلی و [[ادله]] [[نقلی]] که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته می‌شود قابل اثبات است. به عنوان نمونه [[برهان حفظ شریعت]]، [[برهان لطف]]، [[برهان تسلسل]]، [[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]]، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.


== معناشناسی [[عصمت]] ==
== معناشناسی [[عصمت]] ==
=== معنای لغوی ===
=== معنای لغوی ===
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَكَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|"العصم: الإمساك والاعتصام الاستمساك... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما يعصم به‌ اي يشد وعصمة الأنبياء حفظه إياهم"}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن آدم، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
خط ۱۹: خط ۱۹:
== ادله اثبات عصمت حضرت یوسف{{ع}} ==
== ادله اثبات عصمت حضرت یوسف{{ع}} ==
=== براهین عقلی ===
=== براهین عقلی ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی}}
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی}}
از آنجا که [[حضرت یوسف]]{{ع}} یکی از [[انبیای الهی]] است؛ لذا می‌توان جهت [[اثبات عصمت]] آن حضرت به همان براهین عقلی که [[متکلمان]] در [[اثبات عصمت انبیا]] به آنها استناد کرده‌اند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارت‌اند از: [[برهان امتناع تسلسل]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref> <ref>ر.ک: [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref> <ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>، [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان حفظ شریعت]] <ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> برهان لزوم اطمینان <ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان لطف]] <ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref> و غیره.
از آنجا که [[حضرت یوسف]]{{ع}} یکی از [[انبیای الهی]] است؛ لذا می‌توان جهت [[اثبات عصمت]] آن حضرت به همان براهین عقلی که [[متکلمان]] در [[اثبات عصمت انبیا]] به آنها استناد کرده‌اند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارت‌اند از: [[برهان امتناع تسلسل]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>، [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>، [[برهان حفظ شریعت]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> برهان لزوم اطمینان<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان لطف]]<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref> و غیره.


=== ادله نقلی ===
=== ادله نقلی ===
==== ادله قرآنی ====
==== ادله قرآنی ====
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. کلیت این [[آیات]] شامل [[حضرت یوسف]]{{ع}} نیز شده و بر اساس آنها، [[عصمت]] آن حضرت نیز ثابت می‌گردد.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. کلیت این [[آیات]] شامل [[حضرت یوسف]]{{ع}} نیز شده و بر اساس آنها، [[عصمت]] آن حضرت نیز ثابت می‌گردد.


===== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] =====
===== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] =====
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}}<ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی می‌کند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنه‌کاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شده‌اند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر [[وسوسه‌های ابلیس]] نشأت می‌گیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسه‌های ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] می‌کنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان [[واقعی]] خدا، [[ثابت]] می‌نماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}}<ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}} هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی می‌کند<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== اصطفای الهی پیامبران =====
===== اصطفای الهی پیامبران =====
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست.
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست. به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست. آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات {{متن قرآن|أَيْدِيهِمْ}} و {{متن قرآن|خَلْفَهُمْ}} بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به {{متن قرآن|رُسُلًا}}<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به {{متن قرآن|النَّاسِ}}<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین می‌شود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت پیام‌آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
 
به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}، {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات {{متن قرآن|أَيْدِيهِمْ}} و {{متن قرآن|خَلْفَهُمْ}} بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به {{متن قرآن|رُسُلًا}}<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به {{متن قرآن|النَّاسِ}}<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین می‌شود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت [[پیام]] آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] =====
===== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] =====
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس [[قواعد]] [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است.؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس قواعد [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، نسیان، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی [[حسنه]] =====
===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی [[حسنه]] =====
[[مصونیت انبیا]] {{عم}} را می‌توان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ}}<ref>«قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»، سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>.
[[مصونیت انبیا]] {{عم}} را می‌توان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ}}<ref>«قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»، سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>.


واژه «[[اسوه]]» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. [[قدوه]] نیز در مورد کسی به کار می‌رود که به او [[اقتدا]] می‌شود<ref>فیومی مقری، احمد بن محمد، ص۴۹۴.</ref>. کیفیت [[استدلال]] به این آیات چنین است که [[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}}[[ امر]] کرده‌اند و چنانچه سابقا گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
[[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}} [[امر]] کرده‌اند و امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== [[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]] =====
===== [[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]] =====
در دسته‌ای دیگر از آیات، [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] به عنوان یکی از [[اهداف بعثت انبیا]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در این خصوص می‌فرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}، <ref>«پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>
در دسته‌ای دیگر از آیات، [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] به عنوان یکی از [[اهداف بعثت انبیا]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در این خصوص می‌فرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>


===== آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند =====
===== آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند =====
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] [[فرشته وحی]] محسوب می‌‌شود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر. ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱. </ref>.
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] فرشته وحی محسوب می‌‌شود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر.ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.</ref>.


==== ادله روایی ====
==== ادله روایی ====
در [[روایات]] متعددی بر [[قطعی]] بودن [[عصمت انبیا]]{{ع}} تأکید شده است<ref>نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.</ref> از جمله آنها روایتی است از [[امام باقر]]{{ع}} که در آن آمده است: «[[انبیا]] [[گناه]] نمی‌کنند؛ چون همگی [[معصوم]] و پاک‌اند و آنان [[مرتکب گناه]] کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»<ref>صدوق، الخصال، ص۳۹۹.</ref>.
در [[روایات]] متعددی بر [[قطعی]] بودن [[عصمت انبیا]]{{ع}} تأکید شده است<ref>نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.</ref>، از جمله آنها روایتی است از [[امام باقر]]{{ع}} که در آن آمده است: «[[انبیا]] [[گناه]] نمی‌کنند؛ چون همگی [[معصوم]] و پاک‌اند و آنان [[مرتکب گناه]] کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»<ref>صدوق، الخصال، ص۳۹۹.</ref>.


[[امام رضا]] {{ع}} نیز دربارۀ [[عصمت پیامبران]] برای [[مأمون]] نوشت: «[[خداوند]] [[فرمان]] کسی که می‌‌داند [[مردم]] را [[گمراه]] می‌‌کند [[واجب]] نمی‌کند و برای [[رسالت]] خویش کسی را [[انتخاب]] نمی‌کند که می‌‌داند او به [[خدا]] و بندگانش [[کفر]] ورزیده و [[شیطان]] را به جایی [[خدا]] [[عبادت]] می‌‌کند»<ref>{{متن حدیث|فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا {{ع}} لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ‏ یَعْلَمُ‏ أَنَّهُ‏ یُضِلُّهُمْ‏ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ}}؛ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref>
[[امام رضا]] {{ع}} نیز دربارۀ [[عصمت پیامبران]] برای [[مأمون]] نوشت: «[[خداوند]] [[فرمان]] کسی که می‌‌داند [[مردم]] را [[گمراه]] می‌‌کند [[واجب]] نمی‌کند و برای [[رسالت]] خویش کسی را [[انتخاب]] نمی‌کند که می‌‌داند او به [[خدا]] و بندگانش [[کفر]] ورزیده و [[شیطان]] را به جایی [[خدا]] [[عبادت]] می‌‌کند»<ref>{{متن حدیث|فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا {{ع}} لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ‏ یَعْلَمُ‏ أَنَّهُ‏ یُضِلُّهُمْ‏ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ}}؛ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref>
 
در برخی ادعیه چنین آمده که إعتبار بازخواست الهی در پرتو [[عصمت]] است. توضیح اینکه [[خداوند متعال]] انبیاء و [[اوصیاء]] را فرستاده است و برای هر یک از ایشان شریعتی قرار داده تا [[دین]] الهی را برپا کنند و به تبع [[حجت]] را بر [[بندگان]] تمام. روشن است که اگر آنان خود معصوم نباشند، حجت بر بندگان هم تمام نبوده و بازخواست الهی لغو است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۹.</ref>.


== توهم تعارض برخی [[آیات]] با عصمت حضرت یوسف{{ع}} ==
== توهم تعارض برخی [[آیات]] با عصمت حضرت یوسف{{ع}} ==
عده‌ای با توسل به ظاهر آیه: {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>، به حضرت یوسف نسبت می‌دهند که او قصد گناه با زلیخا را داشته است چنانچه روایاتی نیز در این خصوص وارد شده و این مطلب را تأیید نموده است. این گروه بر آنند که آنچه از ظاهر {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} در {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا}} به دست می‌آید، آن است که [[حضرت یوسف]] {{ع}} با [[زلیخا]] در تصمیم بر [[ارتکاب گناه]] [[شریک]] بوده است و آهنگ [[گناه]] برای یک [[پیامبر الهی]]، [[لغزش]] به شمار می‌آید؛ هرچند درباره انسان‌های عادی گناه دانسته نمی‌شود. البته برخی بر این باورند که در انسان‌های عادی نیز آهنگ گناه، گناه است، ولی [[خداوند]] از سر [[لطف]]، [[عذاب]] آن را برداشته است.
=== آیه ۲۴ سوره یوسف ===
 
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۲۴ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت دارد؟ (پرسش)| آیا آیه ۲۴ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت دارد؟]]'''{{پایان}}
'''پاسخ نخست: آهنگ گناه؛ مقید به ندیدن [[برهان]] [[رب]]''': از [[آیه شریفه]] چنین برداشت می‌شود که حضرت یوسف {{ع}} چون از [[بندگان]] [[خالص]] شده خداوند بود، [[خداوند متعال]] با نشان دادن برهان خود، وی را از ارتکاب آن کار [[زشت]] دور ساخت. جمله {{متن قرآن|لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ}} قیدی است برای جمله {{متن قرآن|وَهَمَّ بِهَا}}. بنابراین معنای هر دو جمله {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} و {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} همسان خواهد بود که همان معنای آهنگ بر گناه است. «همّ» به آهنگ بر گناه ترجمه می‌شود؛ چون کاربرد «همّ» در مواردی است که انجام دادن کار با مانع روبه‌رو گردد، مانند آیه شریفه {{متن قرآن|وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا}}<ref>«به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند» سوره توبه، آیه ۷۴.</ref> پس اگر برهان [[پروردگار]] در کار نبود، هر آینه حضرت یوسف {{ع}} آهنگ بر کار زشت می‌نمود؛ ولی خداوند با نشان دادن برهان خود، مانع از آهنگ وی شد<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۲۷.</ref>.
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
 
'''تبیین شبهه'''
البته باید دانست که معنای دیدن برهان رب، این نیست که در این ماجرا حضرت پس از تصمیم بر گناه، برهان رب را دید و از ارتکاب گناه منصرف شد؛ بلکه منظور این است که پیش از این ماجرا هم آن برهان را مشاهده کرده بود. به همین دلیل به زلیخا گفت: {{متن قرآن|مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ}}<ref>«و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند» سوره یوسف، آیه ۲۳.</ref>. مانند آن در مورد مادر [[حضرت موسی]] {{ع}} مطرح است: {{متن قرآن|وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا...}}<ref>«و دل مادر موسی خالی شد (چندان که) اگر دلش را استوار نمی‌داشتیم تا از باورکنندگان باشد به راستی نزدیک بود که آن (راز) را فاش کند» سوره قصص، آیه ۱۰.</ref>؛ پس [[قلب]] او پیش از این حادثه محکم شده بود، همچنین در مورد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} که [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref>؛ این [[استواری]] از قبل به آن حضرت داده شده بود، نه اینکه در این مورد اعطا گردیده باشد<ref>ر.ک: عصمة الانبیاء و الائمة {{عم}}، ج۲، ص۶ (نرم افزار المکتبة الشاملة).</ref>.
 
شواهدی چند بر [[عصمت]] حضرت در این داستان دلالت دارد (البته این شواهد [[ارتکاب گناه]] را [[نفی]] می‌کنند، نه آهنگ بر آن را؛ اما از آنجا که [[هدف]] اصلی در بحث عصمت، [[اثبات]] [[پاکی]] و [[منزه]] بودن ایشان از [[گناه]] است، این شواهد دلالت بر این مقصود دارند، ولی چون در [[آیه شریفه]] از «آهنگ» سخن به میان آمده، در پاسخ نیز همین عنوان مطرح شده است). آن شواهد از این قرارند:
# درنگ در این [[آیات]]، ما را به این نکته رهنمون می‌شود که [[خداوند]] [[حضرت یوسف]] {{ع}} را می‌ستاید؛ چراکه از دیدن [[برهان]] [[رب]] و [[خالص]] شدنش خبر می‌دهد. حال چگونه می‌توان بر این [[باور]] بود که حضرت در این داستان دچار [[لغزش]] شده باشد؟!
# هرگاه کوچک‌ترین لغزشی، حتی در حد [[ترک اولی]]، در میدان کار [[پیامبران]] راه می‌یافت، عرصه بر آنان تنگ می‌شد و ایشان ره [[توبه]] در پیش می‌گرفتند و به سوی [[پروردگار]] باز می‌گشتند. در آیاتی که به گزارش این داستان پرداخته، هیچ اشارتی به این موضوع نشده است که [[حضرت یوسف]] {{ع}} به توبه و بازگشت به درگاه [[خداوند]] رو آورده باشد؛
# تمامی افراد این داستان، به نوعی به [[پاک‌دامنی]] آن حضرت اعتراف کرده‌اند (و مقصود در [[اثبات عصمت پیامبران]]، همین است که دامن وجود ایشان از هرگونه [[خطا]] و گناهی [[پاک]] و [[منزه]] باشد): خود حضرت فرمود: {{متن قرآن|هِيَ رَاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي}}<ref>«(یوسف) گفت: او بود که از من، کام می‌خواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد: اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است» سوره یوسف، آیه ۲۶.</ref>، و {{متن قرآن|رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref>. [[زلیخا]] این سان سخن گفت: {{متن قرآن|وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>. [[همسر]] زلیخا هم این جمله را بر زبان جاری ساخت: {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ}}<ref>«و چون (شویش) دید که پیراهن مرد از پشت دریده است گفت: بی‌گمان این از نیرنگ شما زنان است و نیرنگ شما زنان سترگ است» سوره یوسف، آیه ۲۸.</ref>. [[شاهد]] ماجرا نیز این گونه به ادای [[شهادت]] پرداخت: {{متن قرآن|إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ * وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: او بود که از من، کام می‌خواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد: اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است * و اگر پیراهنش از پشت دریده است زن دروغ می‌گوید و مرد از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۲۷.</ref>. [[خداوند متعال]] نیز با جمله {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref> بر [[پاک‌دامنی]] آن حضرت مهر [[تأیید]] زده است. در چهار قسمت این [[آیه شهادت]] بر پاک‌دامنی حضرت مطرح شده است: ۱. {{متن قرآن|لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ}}؛ ۲. {{متن قرآن|وَالْفَحْشَاءَ}}؛ ۳. {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا}} (در دیگر [[آیات]]، ویژگی «عبادنا» چنین بیان گردیده است: {{متن قرآن|وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ... وَلَا يَزْنُونَ}}<ref>«و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند... و زنا نمی‌کنند» سوره فرقان، آیه ۶۳-۶۸.</ref>؛ ۴. {{متن قرآن|الْمُخْلَصِينَ}} (کسانی که [[خداوند]] آنان را [[خالص]] فرموده است). از آنجا که مخلَص بودن آن حضرت در [[آیه]] ثابت می‌شود، می‌توان گفت [[شیطان]] هم با جمله {{متن قرآن|إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.</ref> به راه نیافتن خود در عرصه وجودی آن حضرت اعتراف کرده است. کسانی که از نسبت دادن این [[اعمال]] ناروا به آن حضرت پروایی ندارند، اگر [[شهادت]] خداوند را می‌پذیرند، که خداوند این گونه به [[پاکی]] آن حضرت شهادت داده است و اگر از [[تابعان]] شیطان‌اند، او نیز هر گونه [[سلطه]] خود را بر [[مخلصان]] [[نفی]] کرده است و در [[حقیقت]] به پاکی آن حضرت [[اذعان]] دارد. پس طبق گفته شیطان نیز پاکی حضرتش [[اثبات]] شده است؛
# [[زنا]] و [[خیانت]] در [[امانت]]، از [[گناهان بزرگ]] است. حال با توجه به اینکه آن حضرت مدت زمانی در کنار این [[خانواده]] می‌زیسته و از توجه و عنایت آنان بهره‌مند بوده است، اگر دامان او به چنین خیانتی [[آلوده]] گردد، [[جرم]] و جنایتی بزرگ مرتکب شده است که به هیچ وجه [[مقام نبوت]]، ارتکاب چنین گناهی را برنمی‌تابد<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۱۱۸-۱۲۰.</ref>؛
# در پایان [[آیه]]، [[فلسفه]] اینکه چرا [[حضرت یوسف]] {{ع}} در این [[وادی]] [[گناه]] گام ننهاده است، چنین بیان شده که [[خداوند]] او را از هر لغزشی پالایش کرده و [[برهان]] خود را به وی نشان داده است. پس اگر این عنایت خداوندی نبود، او نیز همانند دیگر [[انسان‌ها]] دچار [[لغزش]] می‌شد و در دام گناه گرفتار می‌آمد. جمله شرطیه {{متن قرآن|لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>، گویای این [[حقیقت]] است. این پاسخ، جامع و به دور از ایراد است.
 
'''پاسخ دوم: «همّ» به معنای میل طبیعی خارج از [[اختیار]]''': منظور از کلمه «همّ»، وجود میل طبیعی و تحریک طبیعی آن بر اثر شرایط خارجی است که از [[اختیار انسان]] و دایره [[تکلیف]] خارج است، نه [[عزم]] بر گناه؛ و این نه تنها لغزشی به شمار نمی‌آید، بلکه با وجود چنین [[گرایش]] طبیعی، اینکه قصد [[ارتکاب گناه]] را نکرده و خلافی مرتکب نشده است، ستودنی نیز هست. البته این صحنه‌سازی برای حضرت یوسف {{ع}} زمینه تحریک غریزه جنسی را فراهم ساخت، ولی از آنجا که آن حضرت از [[عصمت]] برخوردار، و بر برهان [[رب]] [[آگاه]] بود، از [[سقوط]] در وادی تصمیم و [[اقدام]] بر گناه در [[امان]] ماند<ref>ر.ک: جواد تبریزی، الانوار الالهیة، ص۱۰۳.</ref>.
 
ایراد این پاسخ این است که با معنای لغوی «همّ» ناسازگار است. «همّ» از دیدگاه لغت‌شناسان، به تصمیم‌گیری و آغاز کردن کاری اطلاق می‌گردد<ref>{{عربی|ان الاصل الواحد في المادة: هو العزم على فعل ما شروع في مقدماته}}؛ (حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۱، ص۲۸۶؛ محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۵، ص۳۸۱؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۳۶).</ref> یا به کاری گفته می‌شود که تصمیم بر انجام دادن آن بوده، ولی تحقق نیافته است<ref>ر.ک: ابومنصور احمد بن محمد فیومی مقری، المصباح المنیر، ص۶۴۱.</ref>؛ اما در هیچ یک از کتاب‌های لغت، «همّ» به معنای میل طبیعی یا تحریک میل معنا نشده است.
 
'''پاسخ سوم: [[لغزش]] نبودن [[عزم]] بر [[گناه]]''': حضرت به مقتضای [[گرایش]] طبیعی و جنسی خود، تصمیم گرفت دامن خویش را به این گناه [[آلوده]] سازد، ولی یک باره از این تصمیم روی‌گردان شد و [[پاک‌دامنی]] خود را [[حفظ]] فرمود. چون تصمیم بر [[ارتکاب گناه]]، لغزش نیست، پس ناقض [[عصمت]] نیست<ref>ر.ک: محمد محمود حجازی، التفسیر الواضح، ج۱۲، ص۷۴.</ref>.
 
در نقد این پاسخ باید گفت گرچه تصمیم بر ارتکاب گناه در ردیف [[گناهان]] قرار نگرفته است، تصمیم‌گیری برای ارتکاب آن عمل [[زشت]] ([[زنا]] با [[زن]] شوهردار) با جایگاه والای [[رسالت الهی]] همخوانی ندارد. یوسف {{ع}} که خود صدیق و از [[مخلصان]] است، چگونه این چنین محکوم میل جنسی خود و [[وسوسه‌های شیطان]] می‌شود و تصمیم به انجام دادن آن کار می‌گیرد؟! بر پایه این پاسخ باید گفت منظور از «همّ» این است که آن حضرت نزدیک بود به آن کار مبادرت ورزد؛ مانند آنکه کسی بگوید اگر از [[خدا]] نمی‌ترسیدم، او را کشته بودم<ref>ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۴۵۶.</ref>.


این توجیه افزون بر مبهم بودنش، با مقام مخلَص بودن حضرت تضاد دارد. ایراد دیگر این توجیه آن است که تعبیر {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} به گونه‌ای [[تفسیر]] شده است که با تفسیر {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}}، دوگانگی دارد؛ چراکه {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} به نزدیک بودن انجام دادن کار، بدون انجام دادن آن تفسیر می‌شود؛ از این رو مورد [[ستایش خداوند]] قرار می‌گیرد؛ ولی {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} در همان معنای اصلی خود، [[عزم]] بر کار و انجام دادن آن به کار رفته است.
یکی از آیاتی که منکران [[عصمت انبیا]] جهت اثبات عدم عصمت [[حضرت یوسف]] {{ع}} بدان استناد کرده‌اند، آیه ۲۴ سوره یوسف است، آنجا که خدای متعال به جریان سوء قصد به [[حضرت یوسف]] و نیت [[زلیخا]] برای کامجویی از آن حضرت اشاره می‌کند. منکران [[عصمت انبیا]] در این مورد سخنانی گفته‌اند که قلم از نوشتن آنها [[شرم]] دارد. حتّی گاه برای نیل به مقاصد شوم خویش احادیثی را نیز جعل نموده‌اند. مثلاً گفته‌اند [[یوسف]] فریفته زلیخا گردید و قصد داشت به تقاضای او پاسخ مثبت دهد و حتی مراحلی از مقدمات کار را انجام داده بود که ناگهان صدایی از [[غیب]] شنید که: {{عربی|"ایاک و ایاها"}}؛ از زلیخا بر حذر باش. امّا او به این ندا اعتنایی نکرد. بار دوم نیز همان صدا را شنید ولی باز توجهی ننمود. بار سوم این جمله به گوش او رسید که {{متن قرآن|"أَعْرض عَنْهَا"}}؛ از او دوری کن. این بار نیز عکس‌العملی نشان نداد. تا اینکه سرانجام [[حضرت یعقوب]] در نظر او مجسّم شد، در حالی که از شدّت [[خشم]] انگشت خویش را به دهان گرفته بود. این صحنه باعث شد که یوسف از تصمیم خود منصرف شود<ref>ر.ک: الکشاف، ج۲، ص۴۵۶-۴۵۷. </ref>. خداوند در این [[آیه]]، ماجرای یوسف را این‌گونه [[نقل]] می‌کند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۲۱۴-۲۱۷.</ref>


'''پاسخ چهارم: {{متن قرآن|هَمَّ}} به معنای زدن و دور ساختن''': [[حضرت یوسف]] {{ع}} عزم خود را جزم کرد تا با زدن [[زلیخا]] او را از خود دور سازد، ولی با دیدن [[برهان]] [[رب]] از این کار صرف‌نظر کرد و فرار را بر قرار ترجیح داد. [[پروردگار]] زیان‌های این کار را به آن حضرت چنین نشان داد که اگر این کار را بکند، بستگان زلیخا او را خواهند کشت و به او این [[اتهام]] را وارد خواهند ساخت که او قصد [[زنا]] داشته، ولی زلیخا [[امتناع]] کرده است؛ از این رو این سان مورد ضرب و طرد او قرار گرفته است. در این [[تفسیر]]، معنای {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} با معنای {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} متفاوت شده است. این تفاوت، نتیجه [[دلیل عقلی]] و [[نقلی]] بر [[عصمت پیامبران]] است؛ اما نه تنها دلیلی بر [[عصمت]] زلیخا دلالت ندارد، بلکه [[قرآن]] از ارتکاب گناهش خبر می‌دهد: {{متن قرآن|وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ}}<ref>«و زنانی در آن شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) از برده خویش، کام می‌خواهد، (برده‌اش) او را در عشق، سخت شیفته کرده است؛ بی‌گمان ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ...}}<ref>«(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟ گفتند: پاکا که خداوند است! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۵۱.</ref>، {{متن قرآن|قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ...}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>. افزون بر آن، تمام [[مفسران]] و راویان بر [[ارتکاب گناه]] از سوی [[زلیخا]] [[اتفاق نظر]] دارند؛ اما [[قرآن]] در مورد [[حضرت یوسف]] {{ع}} چنین می‌فرماید: {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>، {{متن قرآن|ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ...}}<ref>«(یوسف گفت) آن (پرس و جو، از آن رو) است تا (عزیز مصر) بداند که من در نهان به وی خیانت نورزیده‌ام و اینکه خداوند فریب خیانت‌پیشگان را به جایی نمی‌رساند» سوره یوسف، آیه ۵۲.</ref> و دیگر [[آیات]] این [[سوره]] که همه از [[پاک‌دامنی]] و [[قداست]] یوسف حکایت دارند. پس طبق این [[ادله]] از [[عقل]] و [[آیات قرآن]]، فعل "هَمَّ" دو معنای متفاوت یافته است<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۶، ص۱۲۲.</ref>.
'''پاسخ به شبهه'''


ایراد این [[تفسیر]] در این است که تنها در صورتی که [[ضرورت]] باشد، تفاوت در معنای دو کلمه "هَمَّ" و "هَمَّتْ" پذیرفته است؛ در حالی که در این مورد [[عزم]] یوسف {{ع}} بر [[گناه]]، معلق و مشروط بر ندیدن [[برهان]] [[رب]] بوده است و این هیچ مشکلی را به دنبال ندارد و متأخر بودن {{متن قرآن|لَوْلَا}} از فعل {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} از جهت ادبی مشکلی ندارد.
درباره اینکه منظور از «همّ» یوسف {{ع}} چه بوده است، نظریات متعارضی به چشم می‌خورد. در منابع قدیم [[اهل سنت]]، از بسیاری از مفسران نخستین، مانند [[ابن عباس]]، [[مجاهد]]، [[سدی]] و [[سعید بن جبیر]] عباراتی نقل شده که نشان [[اعتقاد]] آنها به آماده شدن حضرت یوسف {{ع}} برای ارتکاب فعل [[پلید]] بوده است؛ اما از انجام دادن این کار منصرف شده است<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۲، ص۱۰۹-۱۱۲؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۲۱۲۳؛ جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۳. </ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۶۵.</ref> در برخی منابع عامه روایاتی نیز در این خصوص نقل شده است اما حقیقت آن است که تمامی روایات مورد ادعا به لحاظ سند و دلالت مخدوش بوده و از اسرائیلیات هستند. چرا که هم مخالف [[عصمت]] [[پیامبران]] است و هم مخالف ظاهر آیه فوق<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۳۰۳ و ۳۰۴.</ref>.


'''پاسخ پنجم: مقابله نکردن یوسف {{ع}} با زلیخا در [[ناسزاگویی]]''': زلیخا آن هنگام که نقشه خود را نقش بر آب دید و پاسخ رد حضرت یوسف {{ع}} را شنید، ناسزاگویی و درگیر شدن با حضرت را چاره خود دانست. حضرت یوسف {{ع}} بر آن شد تا دست به اقدامی همانند او بزند که برهان [[پروردگار]] از راه رسید و سبب فرار او از صحنه شد<ref>ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۲۷۷-۲۸۰.</ref>.
با این حال برخی [[مفسران اهل سنت]] در قرون بعد دیدگاه مفسران نخستین درباره فقره «همّ بها» را که تنها شاهدی بر آماده شدن حضرت یوسف {{ع}} برای انجام دادن [[گناه]] بود، برنتافته و تلاش کرده‌اند معانی دیگری برای آیه ارائه کنند<ref>ر.ک: اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۳۲۷؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۸، ص۴۳۹-۴۴۲. نیز ر.ک: عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۳، ص۱۶۰؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۶، ص۴۰۴؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۲، ص۱۳۰؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، تفسیر الوسیط، ج۲، ص۱۱۰۲.</ref>. از سوی دیگر، مفسران [[شیعی]] از همان آغاز تاکنون آماده شدن [[حضرت یوسف]] {{ع}} برای انجام دادن کار [[پلید]] را از ساحت آن حضرت دور دانسته‌اند و وجوه دیگری را برای تبیین معنای «همّ» بیان کرده‌اند<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۳؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۴۲-۳۴۳؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۱، ص۴۷-۴۸؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۲۸-۱۲۹.</ref>. به طور کلی درباره این [[آیه]] می‌توان گفت نه تنها [[مفسران شیعه]] و [[سنی]] در قرون پس از عصر نبوی [[اعتقادی]] به ارتکاب گناه حضرت یوسف{{ع}} نداشته‌اند، بلکه گزارشی که نشان [[اعتقاد]] [[مسلمانان]] نخستین به این امر باشد نیز به چشم نمی‌خورد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۶۵.</ref>


ایراد این توجیه در این است که اولاً اگر {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} به معنای [[ناسزا]] باشد، [[عزم]] خلاف شرع [[زلیخا]] را از کدام جمله باید استفاده کرد؟ ثانیاً لحن و سیاق آیه، از [[ستایش]] و تمجیدی درخور توجه درباره [[حضرت یوسف]] {{ع}} حکایت دارد و [[اقدام]] به فرار از میدان [[ناسزاگویی]]، درخور این ستایش نیست؛ به ویژه که حضرت می‌توانست از ابتدا این [[تدبیر]] را اجرا کند تا از تماس با [[زن]] نامحرم و دیگر عوارض آن در [[امان]] باشد.
با این توضیح باید گفت: این آیه چگونگی و علّت [[نجات]] یوسف از دام و [[نیرنگ]] [[زلیخا]] را تبیین می‌کند. بدین ترتیب که چون [[حضرت یوسف]] از [[بندگان]] [[مخلَص]] خداوند بود، خداوند [[برهان]] خویش را به او نمایاند تا از [[زشتی]] و فحشایی که از او خواسته شده بود، نجات یابد. این آیه علاوه بر اینکه هیچ اِشعاری به عدم [[عصمت]] یوسف‌{{ع}} ندارد، خود [[بهترین]] [[دلیل]] بر عصمت آن حضرت است؛ زیرا بر اساس مدلول این آیه، نه تنها یوسف [[مرتکب گناه]] نگردید، بلکه قصد آن را نیز نکرد. چرا که بندگان مخلَص خداوند به لحاظ برخورداری از "برهان ربّ" از ارتکاب هر گونه [[گناه]] و فحشا و نیز قصد آن در امانند<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص ۲۱۴-۲۱۷؛ [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۳۰-۲۴۱.</ref>.


'''تبیین، توضیح یا [[تفسیر برهان]] [[رب]]''': در [[تفسیر]] این [[برهان]] دو نگاه مطرح است؛ نگاه نخست با اصل [[عصمت]] آن حضرت همخوان است، ولی نگاه دوم با آن اصل سازگاری ندارد.
=== آیه ۷۰ سوره یوسف ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۷۰ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟ (پرسش)| آیا آیه ۷۰ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
یکی از آیاتی که توهم [[معصوم]] نبودن [[حضرت یوسف]]{{ع}} را برای برخی به وجود آورده [[آیه]] ۷۰ [[سوره یوسف]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ}}<ref>«چون بار آن قافله را مهیا ساخت جام (زرین شاه) را در رحل برادر نهاد و آن‌گاه از غلامان منادیی ندا کرد که ای اهل قافله، شما بی‌شک دزدید». سوره یوسف، آیه ۷۰.</ref>. [[قرآن]] در جریان [[نقل]] داستان [[حضرت یوسف]]{{ع}} می‌فرماید: [[یوسف]] جام زرین [[فرعون]] [[مصر]] را به هر نیتی مخفیانه و بدون اطلاع برادر خود، در بار او گذاشت و با این [[کار]] هم یک شیء گران‌بها را از [[قصر]] [[فرعون]] [[مصر]] [[سرقت]] کرد و هم موجب گرفتار شدن [[برادر]] خود گشت و روشن است که چنین عملی لغزشی حتمی و گناهی غیر قابل [[انکار]] است که با [[عصمت]] منافات دارد.


نگاه نخست: از ظاهر [[آیه شریفه]] نمی‌توان به [[حقیقت]] این برهان دست یافت، ولی به طور قطع می‌توان چنین ادعا کرد که این برهان، از عوامل پیدایش [[یقین]] بوده است که با [[جهل]] و [[گمراهی]] سر ناسازگاری دارند. گفتار حضرت یوسف {{ع}} در مناجاتش با [[پروردگار]] که فرمود: {{متن قرآن|وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref>، خود [[شاهد]] بر آن است که این برهان از نوع [[علم]] است، ولی نه بسان [[علوم]] رایج که با گمراهی و [[گناه]] همخوانی دارند. [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ...}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پرده‌ای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref>.
'''پاسخ نخست: [[آگاه]] بودن [[بنیامین]] از آغاز و [[رضایت]] دیگر [[برادران]] در پایان''': [[حضرت یوسف]] {{ع}} پیش‌تر با برادرش در مورد این ماجرا گفت‌وگو کرده بود و بنیامین از اینکه با اجرای این نقشه می‌تواند در کنار برادرش یوسف {{ع}} بماند، [[خشنود]] بود<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۳۹؛ سمیح عاطف زین، التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم، ج۲، ص۳۶۲.</ref>. از سویی دیگر، برادران هر چند از شنیدن این ندا ناراحت شدند، پس از بازرسی، از آنان رفع [[اتهام]] شد<ref>ر.ک: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج۶، ص۹۷.</ref>. در نهایت، این پیشامد را به فال [[نیک]] گرفتند؛ چراکه می‌دیدند [[برادری]] که نزد پدر [[جانشین]] یوسف {{ع}} شده بود، این چنین گرفتار می‌آید و دگربار پدر به فراق فرزند عزیزش (پس از فراق یوسف {{ع}}) [[مبتلا]] می‌شود<ref>ر.ک: محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۲، ص۲۴۵.</ref>. پس هیچ امر خلافی در اینجا اتفاق نیفتاده است.


پس در بیان حقیقت این برهان می‌توان گفت: «این [[برهان]]، از نوع [[علم]] آشکار و [[یقینی]] است که در [[نفس انسانی]] حالت [[اطاعت]] پدید می‌آورد و با وجود چنین حالتی، دیگر [[انسان]] گرایشی به [[گناه]] نمی‌یابد»<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۲۹.</ref>.
به بیانی دیگر، [[برادر]] آن حضرت (بنیامین) چون از نقشه اصلی آگاه بود، دم برنیاورد. وی می‌دانست این ندا تهی از [[حقیقت]] است، ولی چون دیگر برادران از راز آن باخبر نبودند، آن ندا را نوعی اتهام پنداشتند. معنای [[سرقت]] هم این است که این جام در اثاثیه یکی از شماست که با تفحص بدان دست یافته می‌شود<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۲۲۲.</ref>. پس این ندای ظاهری برای دستیابی به امر مهمی انجام شده است. پس در حقیقت هیچ‌گونه امر متضاد با [[عصمت]] رخ نداده است<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۴۴-۲۴۸.</ref>.


برهان در [[آیات قرآن]] نیز به معنای علم‌آور و [[حجت]] آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«ای مردم! به راستی برهانی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و نوری آشکار برای شما فرو فرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۷۴.</ref> و {{متن قرآن|...فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّكَ...}}<ref>«دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بی‌آسیب بیرون آید و (در پرهیز) از بیم، بازویت را به خویش بفشر که این دو (معجزه)، دو برهان از پروردگار تو برای فرعون و سرکردگان اوست، بی‌گمان آنان قومی نافرمانند» سوره قصص، آیه ۳۲.</ref>. پرسشی که در این مجال مطرح می‌شود، این است که برهان در [[آیه]] اخیر همان [[معجزه]] [[حضرت موسی]] {{ع}} است و معجزه با [[عصمت]] دو امر متفاوت‌اند. پس نمی‌توان برهان را با توجه به این [[آیات]] به عصمت [[تفسیر]] کرد. پاسخ این است که برهان در اصل به معنای حجت است و این گاهی بر معجزه انطباق می‌یابد و گاهی بر علم و یقینی که انسان را از ورود در عرصه گناه باز می‌دارد؛ یعنی این علم، حجتی است برای [[پیامبران]] تا با [[آگاهی]] و [[اختیار]] از گناه و [[لغزش]] به دور باشند. [[پرسش]] دیگر این است که فراز {{متن قرآن|لَوْلَا أَنْ رَأَى}} گویای آن است که برهان در این آیه از سنخ چیزهای دیدنی است و علم و آگاهی با دیدن تناسبی ندارد. پاسخ این است که «دیدن» همچنان که در امور محسوس کاربرد دارد، در [[ادراکات]] [[قلبی]] نیز به کار می‌رود؛ مانند: {{متن قرآن|أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا...}}<ref>«پس آیا کسی که بدی کردارش در چشم وی آرایش یافته است و آن را نیکو می‌بیند (چون کسی است که رهیافته است)؟ آری، خداوند هر کس را بخواهد بی‌راه می‌نهد و هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند بنابراین مبادا جانت از دریغ خوردن بر آنان بفرساید که خداوند به آنچه انجام می‌دهند داناست» سوره فاطر، آیه ۸.</ref><ref>ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۴۷.</ref>.
'''پاسخ دوم: [[آزمایش الهی]] بودن این ماجرا''': «[[رفتار]] [[حضرت یوسف]] {{ع}} برگرفته از [[وحی الهی]] بوده است تا [[حضرت یعقوب]] {{ع}} را بیازماید؛ همان‌گونه که [[خداوند]] سالیان متمادی خبر حضرت یوسف {{ع}} را از او پنهان فرمود<ref>ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۸۵.</ref>. [[قرآن]] از این ماجرا به عنوان [[کید]] [[الهی]] یاد می‌کند: {{متن قرآن|كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ...}}<ref>«بدین‌گونه برای یوسف چاره‌گری کردیم» سوره یوسف، آیه ۷۶.</ref> یعنی این کید از سوی خداوند انجام شد؛ از این رو به او نسبت داده شد. خداوند از کیدی که دربردارنده [[ظلم]] باشد، [[منزه]] است؛ اما این کید در راستای به دست آوردن [[مصلحت]] تحقق یافت. اگر آنان [[بنیامین]] را می‌بردند، دیگر راهی برای آمدن حضرت یعقوب {{ع}} به [[مصر]] پیدا نمی‌شد و [[مصالح]] مترتب بر آن تحقق نمی‌یافت<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۵۰.</ref>.


وقتی [[مأمون]] از [[امام هشتم]] درباره همین [[آیه]] پرسید، [[امام رضا]] {{ع}} «[[برهان]]» را به [[عصمت]] معنا فرمود: {{متن حدیث|لَكِنَّهُ كَانَ مَعْصُوماً وَ الْمَعْصُومُ لَا يَهُمُّ بِذَنْبٍ وَ لَا يَأْتِيهِ}}؛ «یوسف [[معصوم]] است (صغری) و معصوم، [[اراده]] [[گناه]] نمی‌کند و به جانب آن نمی‌آید (کبری)». سپس فرمود: {{متن حدیث|وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ {{ع}} أَنَّهُ قَالَ هَمَّتْ بِأَنْ تَفْعَلَ وَ هَمَّ بِأَنْ لَا يَفْعَلَ‌}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۱، ص۸۲.</ref>؛ «همانا پدرم از پدرش، [[حضرت صادق]] {{ع}} [[حدیث]] فرمود: [[زلیخا]] به جانب یوسف {{ع}} [[گرایش]] پیدا کرد و [[حضرت یوسف]] {{ع}} اراده داشت که گرد چنین معصیتی نگردد». عبارت {{متن قرآن|لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ}} به منزله تعلیل است؛ یعنی چون واجد برهان الهی بود که همان [[ملکه عصمت]] است، به ترک میل اهتمام ورزید<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ص۲۵۸.</ref>.
=== آیه ۳۳ سوره یوسف ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۳۳ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟ (پرسش)| آیا آیه ۳۳ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت حضرت یوسف را برای برخی ایجاد کرده [[آیه]] ۳۳ [[سوره یوسف]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«یوسف گفت: ای خدا، مرا رنج زندان خوشتر از این کار زشتی است که اینان از من تقاضا دارند و اگر تو حیله این زنان را از من دفع نفرمایی به آنها میل کرده و از اهل جهل (و شقاوت) گردم».. سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref>. بر اساس این [[آیه]] [[حضرت یوسف]]، [[زندان]] را نزد خود محبوب‌تر از [[دعوت]] به عمل حرام و ارتکاب آن دانسته و روشن است که واژه «أحب» افعل تفضیل و به معنای [[برتری]] یک طرف بر طرف دیگر در عین محبوب بودن هر دو است. علاوه بر اینکه خود جناب [[یوسف]]{{ع}} اعتراف کرده که اگر [[خدای متعال]] [[حیله]] [[زنان]] را از او دفع نکند، به آنها میل پیدا کرده و در شمار [[جاهلان]] قرار می‌گیرد. روشن است که بر این اساس آن حضرت امکان [[گرایش]] به [[لغزش]] و افتادن در آن را در خود ممکن دانسته و محال نمی‌دیده است و این با [[عصمت]] منافات دارد.


دیگر [[تفاسیر]] در این نگاه از این قرارند:
'''پاسخ: تلازم نداشتن بهتر بودن چیزی، با خوب بودن طرف دیگر''': معنای جمله این است که اقامت در [[زندان]] برای من آسان‌تر است و هرگز بدان معنا نیست که زندان، مورد علاقه من است. در عرف هم این‌گونه [[سخن گفتن]] کاربرد دارد و در [[انتخاب]] دو کار سخت و ناگوار، کار آسان‌تر با عنوان «این بهتر است» برگزیده می‌شود؛ یعنی اگر من در انتخاب میان دو گزینه زندان و [[گناه]]، [[آزاد]] باشم، گزینه زندان را بر می‌گزینم تا در دام گناه گرفتار نشوم<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۲، ص۱۵۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۱۳۴؛ محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۲۹۷.</ref>. این پاسخ با ظاهر هماهنگ و با فهم [[عرفی]] همخوان‌تر است<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۴۸.</ref>.
# [[حجت خداوند]] بر [[حرام]] بودن [[زنا]] و [[آگاهی]] از [[کیفر]] زناکار؛
# [[خداوند]] نفس [[پیامبران]] را [[پاکیزه]] قرار داده است. دیدن برهان بدان معناست که آن [[صفات پسندیده]] برای آنان ثابت شود، که همین آنان را از [[سقوط]] در [[وادی]] [[گناهان]] نگه می‌دارد؛
# حضرت در سقف منزلش این آیه را مشاهده کرد: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا}}<ref>«و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.</ref>؛
# این برهان همان [[نبوت]] است؛ چراکه پیامبران برانگیخته شدند تا [[مردم]] را از کارهای زشت بازدارند. حال اگر خود به بدترین گناهان [[آلوده]] شوند، مصداق این [[آیه شریفه]] خواهند بود: {{متن قرآن|...لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چرا چیزی می‌گویید که (خود) انجام نمی‌دهید؟» سوره صف، آیه ۲.</ref>. همچنین [[خداوند]] در مقام نکوهش [[یهود]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ...}}<ref>«آیا مردم را به نیکی فرا می‌خوانید و خود را از یاد می‌برید با آنکه کتاب (خداوند) را می‌خوانید؟ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.</ref>. چیزی که بر یهود [[عیب]] است، چسان در [[حق]] [[پیامبر الهی]] تحقق یافته باشد؟<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۱۲۲؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۲، ص۳۳۳.</ref>.
# [[برهان]] [[ربّ]]، [[وحی الهی]] بود که یوسف {{ع}} فرار را بر قرار ترجیح دهد. او نیز فرار کرد و خداوند درهای بسته را به رویش باز فرمود<ref>ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۷، ص۱۷۹.</ref>.


نگاه دوم: در این مجال روایاتی چند نقل شده است که پاره‌ای از آنها از این قرارند:
=== آیه ۴۲ سوره یوسف ===
# سقف شکافته شد و [[حضرت یوسف]] {{ع}} پدر خود، [[حضرت یعقوب]] را در حالی که انگشت به دندان گرفته بود، دید که به وی می‌گوید چگونه [[رفتار]] بدکاران را در پیش گرفته‌ای و حال آنکه نام تو در زمره [[پیامبران]] به ثبت رسیده است. یوسف {{ع}} [[حیا]] کرد و پا از میدان [[گناه]] بیرون نهاد؛
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا آیه ۴۲ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟ (پرسش)| آیا آیه ۴۲ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
# بتی در گوشه اتاق قرار داشت. [[زلیخا]] در آن هنگام [[اقدام]] به پوشاندن آن کرد. حضرت یوسف {{ع}} علت این پوشاندن را جویا شد. زلیخا اظهار داشت: من از اینکه پروردگارم مرا در حال گناه ببیند، [[شرم]] دارم. یوسف {{ع}} پاسخ داد: چسان تو از این بتی که نه درکی دارد و نه چیزی می‌شنود، این چنین شرم می‌کنی، اما من از پروردگارم که از کار همگان [[آگاه]] است، شرم نکنم! به [[خدا]] [[سوگند]] که هرگز [[مرتکب گناه]] نخواهم شد. [[سیوطی]] این [[روایت]] را از [[حضرت علی]] {{ع}} به نقل از [[ابونعیم]] در حلیة الاولیاء گزارش می‌کند<ref>ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۵۲۱.</ref> و [[علامه طباطبایی]] در نقد آن می‌نویسد: این روایت از [[روایات]] ساختگی است؛ زیرا گفتار آن امام همام و دیگر [[امامان]] در حجم بالایی حاکی از [[عصمت پیامبران]] است، افزون بر آنکه کار [[زلیخا]] در پوشاندن [[بت]] را نمی‌توان به عنوان دیدن [[برهان]] پذیرفت. این [[روایات]] خبر واحد به شمار می‌آیند و فاقد اعتبارند. البته می‌توان آن را به این گونه توجیه نمود که با پوشاندن بت، نفس یوسف نشانه [[توحید]] را مشاهده نمود و [[حجاب]] بین او و ساحت کبریایی خداوند برداشته شد و چیزی مشاهده کرد که او را از انجام [[گناه]] باز داشت...<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۶۷.</ref>؛
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
# یوسف {{ع}} در فضا صدایی شنید که به او چنین خطاب می‌کند: ای فرزند [[یعقوب]]، مانند پرنده‌ای پردار مباش که با انجام دادن این کار ناهنجار پرهایش ریخت؛
یکی دیگر از آیاتی که توهم عدم عصمت حضرت یوسف{{ع}} را برای برخی به وجود آورده، [[آیه]] ۴۲ [[سوره یوسف]] است آنجا که جناب [[یوسف]] در [[زندان]] خطاب به آن [[زندانی]] که در حال [[آزاد]] شدن بود گفت: {{متن قرآن|وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ}}<ref>«و به آن یکی از آن دو نفر، که می‌دانست رهایی می‌یابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [= سلطان مصر] یادآوری کن!» ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد؛ و بدنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند». سوره یوسف، آیه ۴۲.</ref>. گفته شده بر اساس این [[آیه]]، [[حضرت یوسف]] به جای آنکه [[آزادی]] خویش را از [[خدای متعال]] طلب کند، [[دست]] به دامن یک زندانی شده تا آزادی او را از [[فرعون]] [[مصر]] بخواهد و این خود نوعی [[غفلت]] از [[خدای متعال]] و [[قدرت]] بی‌انتهای او و توجه به غیر است که برای [[انبیا]] [[لغزش]] به شمار می‌آید. [[شاهد]] اینکه [[خدای متعال]] نیز به جزای این لغزش، موجبات فراموشی این درخواست را فراهم آورد و [[یوسف]] را چند سال دیگر در زندان نگه داشت. روشن است که [[غفلت]] از [[یاد خدا]] و درخواست از غیر، لغزش و خطاست و حتی برای یک لحظه نیز از [[انبیا]] پذیرفته نیست و با [[عصمت]] آنها منافات دارد.
# هنگامی که یوسف {{ع}} آماده [[ارتکاب گناه]] شد، چهره یعقوب {{ع}} را دید که ایستاده و انگشتان خود را می‌گزد؛ آن گاه ضربه‌ای بر یوسف {{ع}} وارد کرد که [[منی]] از انگشتان پایش فرو ریخت<ref>ر.ک: محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، تصحیح هاشم رسولی محلاتی، ج۲، ص۱۸۵.</ref>؛
# [[حضرت یعقوب]] {{ع}} بر [[حضرت یوسف]] {{ع}} نمایان شد، اما تأثیری در او نداشت؛ تا اینکه [[جبرئیل]] با پای خود ضربه‌ای بر او وارد ساخت که میل جنسی او فرو ریخت<ref>ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۳۴؛ علاءالدین علی بن محمد خازن، لباب التأویل فی معانی التنزیل: تفسیر الخازن، ج۲، جزء ۳، ص۲۷۶.</ref>»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۳۰-۲۴۱.</ref>.


تمامی روایات مورد ادعا به لحاظ سند و دلالت مخدوش بوده و از اسرائیلیات هستند. چرا که هم مخالف [[عصمت]] [[پیامبران]] است و هم مخالف ظاهر آیه فوق چون [[حضرت یوسف]] برهان پروردگارش را مشاهده کرد و اصلاً قصد گناه هم نکرد<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۳۰۳ و ۳۰۴.</ref>.
'''پاسخ: سازگاری بهره‌بری از وسیله، با [[توکل بر خدا]]''': از آنجا که زندانی بودن حضرت کاری ناشایست بوده است، پس استفاده از وسیله و سبب برای [[نجات]] از آن، کاری بایسته بود. البته نباید استفاده از وسیله، او را از [[توکل]] بر [[خداوند]] باز می‌داشت و تمام اعتمادش را بر وسیله قرار می‌داد<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۱۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۹؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۸۱؛ عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۷، ص۲۰۲.</ref>. به بیانی دیگر، تظلم و [[دادخواهی]]، منافی [[توحید ربوبی]] نیست؛ زیرا هیچ مظلومی نباید زیر [[سلطه]] [[ظالم]] برود و [[وظیفه]] دارد دادخواهی خود را وسیله [[رفع ظلم]] قرار دهد. [[اعتقاد]] [[توحیدی]] هرگز به معنای [[انظلام]] و سکوت در برابر ظلم مستبدان نیست<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۱۹.</ref>. این پاسخ متین و مقبول است<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۵۱.</ref>.


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[آیا آیه ۱۱۶ سوره مائده با عصمت حضرت عیسی منافات دارد؟ (پرسش)]]
# [[دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
# [[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۲۴ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۷۰ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۳۳ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا آیه ۴۲ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


خط ۱۳۶: خط ۱۲۴:
# [[پرونده:1379703.jpg|22px]] [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|'''نور عصمت بر سیمای نبوت''']]
# [[پرونده:1379703.jpg|22px]] [[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|'''نور عصمت بر سیمای نبوت''']]
# [[پرونده:151722.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|'''دین و نبوت''']]
# [[پرونده:151722.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|'''دین و نبوت''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۴۱: خط ۱۳۰:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:عصمت نبی]]
[[رده:عصمت پیامبران]]
[[رده:پیامبران]]
[[رده:حضرت یوسف]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۵۰

عصمت حضرت یوسف (ع) به معنای مصونیت ایشان از هر گناه و خطا و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت یوسف(ع) با استناد به براهین عقلی و ادله نقلی که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته می‌شود قابل اثبات است. به عنوان نمونه برهان حفظ شریعت، برهان لطف، برهان تسلسل، برهان وجوب اطاعت از پیامبر، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسان‌های برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَكَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

ادله اثبات عصمت حضرت یوسف(ع)

براهین عقلی

از آنجا که حضرت یوسف(ع) یکی از انبیای الهی است؛ لذا می‌توان جهت اثبات عصمت آن حضرت به همان براهین عقلی که متکلمان در اثبات عصمت انبیا به آنها استناد کرده‌اند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارت‌اند از: برهان امتناع تسلسل[۱۱].[۱۲]، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض[۱۳].[۱۴]، برهان وجوب اطاعت از معصوم[۱۵]، برهان حفظ شریعت[۱۶].[۱۷] برهان لزوم اطمینان[۱۸].[۱۹]، برهان لطف[۲۰] و غیره.

ادله نقلی

ادله قرآنی

در برخی از آیات قرآن کریم خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسان‌های برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند. کلیت این آیات شامل حضرت یوسف(ع) نیز شده و بر اساس آنها، عصمت آن حضرت نیز ثابت می‌گردد.

عدم تسلط شیطان بر پیامبران

به عنوان نمونه خدای متعال در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: ﴿إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ[۲۱]. فراز: ﴿لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از بندگان حقيقى خداوند را منتفی می‌کند[۲۲].

اصطفای الهی پیامبران

واژه «اصطفا» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است[۲۳]. روشن است که حاصل گزینش الهی و خالص کردن برخی توسط او چیزی جز عصمت نیست. به عنوان نمونه قرآن کریم در جایی می‌فرماید: ﴿اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[۲۴]. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات ﴿أَيْدِيهِمْ و ﴿خَلْفَهُمْ بر اساس دیدگاه برخی مفسران به ﴿رُسُلًا[۲۵] و طبق نظر برخی دیگر به ﴿النَّاسِ[۲۶] برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی اصطفا، تفسیر آیه چنین می‌شود که خداوند از میان مردم و فرشتگان، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت پیام‌آور تضمین نشده باشد، ابلاغ این پیام دچار آسیب شده و با غرض ارسال رسل ناسازگار خواهد بود[۲۷].

امر به اطاعت تام و مطلق از پیامبران

خداوند متعال در دسته دیگری از آیات به وجوب اطاعت مطلق از رسولان خود و نیز تأسی به آنان امر کرده است[۲۸]. روشن است که بر اساس قواعد کلامی صدور چنین امری از سوی خدای متعال، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای حکیم صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام معاصی، نسیان، خطا و اشتباه است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم ارتکاب معاصی دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از انبیا (ع)، معتقد شویم، غرض از ارسال نبی یا رسول نقض شده و اطمینان به گفتار و کردار انبیا و رسل (ع) در نظر مکلفین به اطاعت به صورت کامل محقق نخواهد شد[۲۹].

معرفی پیامبران به عنوان الگوی حسنه

مصونیت انبیا (ع) را می‌توان از آیات دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به تأسی از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه قرآن کریم از رسول گرامی اسلام (ص) به عنوان اسوه‌ای نیکو یاد کرده و می‌فرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۳۰]. همچنین از حضرت ابراهیم(ع) یاد کرده و می‌فرماید: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ[۳۱].

خدای متعال، پیامبراکرم (ص) و حضرت ابراهیم(ع) را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان الگو و سرمشق دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا (ع) امر کرده‌اند و امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با عصمت اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر معصوم و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید[۳۲].

اتمام حجت هدف از بعثت انبیا

در دسته‌ای دیگر از آیات، اتمام حجت بر مردم به عنوان یکی از اهداف بعثت انبیا معرفی شده است. قرآن کریم در این خصوص می‌فرماید: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۳۳].[۳۴]

آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند

در قرآن کریم از عصمت و امانتداری فرشتۀ وحی سخن گفته شده است به نحوی که خداوند دربارۀ آنان فرموده است: ﴿لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ[۳۵]، بنابراین اگر حاملِ اول وحی یعنی فرشتگان از جمله جبرئیل دارای عصمت باشد، حامل دیگر آن یعنی پیامبر هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن عصمت همانطور که نقض امانتداری فرشته وحی محسوب می‌‌شود، نقض امانتداری پیامبران هم خواهد بود[۳۶].

ادله روایی

در روایات متعددی بر قطعی بودن عصمت انبیا(ع) تأکید شده است[۳۷]، از جمله آنها روایتی است از امام باقر(ع) که در آن آمده است: «انبیا گناه نمی‌کنند؛ چون همگی معصوم و پاک‌اند و آنان مرتکب گناه کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»[۳۸].

امام رضا (ع) نیز دربارۀ عصمت پیامبران برای مأمون نوشت: «خداوند فرمان کسی که می‌‌داند مردم را گمراه می‌‌کند واجب نمی‌کند و برای رسالت خویش کسی را انتخاب نمی‌کند که می‌‌داند او به خدا و بندگانش کفر ورزیده و شیطان را به جایی خدا عبادت می‌‌کند»[۳۹].[۴۰]

توهم تعارض برخی آیات با عصمت حضرت یوسف(ع)

آیه ۲۴ سوره یوسف

تبیین شبهه

یکی از آیاتی که منکران عصمت انبیا جهت اثبات عدم عصمت حضرت یوسف (ع) بدان استناد کرده‌اند، آیه ۲۴ سوره یوسف است، آنجا که خدای متعال به جریان سوء قصد به حضرت یوسف و نیت زلیخا برای کامجویی از آن حضرت اشاره می‌کند. منکران عصمت انبیا در این مورد سخنانی گفته‌اند که قلم از نوشتن آنها شرم دارد. حتّی گاه برای نیل به مقاصد شوم خویش احادیثی را نیز جعل نموده‌اند. مثلاً گفته‌اند یوسف فریفته زلیخا گردید و قصد داشت به تقاضای او پاسخ مثبت دهد و حتی مراحلی از مقدمات کار را انجام داده بود که ناگهان صدایی از غیب شنید که: "ایاک و ایاها"؛ از زلیخا بر حذر باش. امّا او به این ندا اعتنایی نکرد. بار دوم نیز همان صدا را شنید ولی باز توجهی ننمود. بار سوم این جمله به گوش او رسید که ﴿"أَعْرض عَنْهَا"؛ از او دوری کن. این بار نیز عکس‌العملی نشان نداد. تا اینکه سرانجام حضرت یعقوب در نظر او مجسّم شد، در حالی که از شدّت خشم انگشت خویش را به دهان گرفته بود. این صحنه باعث شد که یوسف از تصمیم خود منصرف شود[۴۱]. خداوند در این آیه، ماجرای یوسف را این‌گونه نقل می‌کند: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۴۲].[۴۳]

پاسخ به شبهه

درباره اینکه منظور از «همّ» یوسف (ع) چه بوده است، نظریات متعارضی به چشم می‌خورد. در منابع قدیم اهل سنت، از بسیاری از مفسران نخستین، مانند ابن عباس، مجاهد، سدی و سعید بن جبیر عباراتی نقل شده که نشان اعتقاد آنها به آماده شدن حضرت یوسف (ع) برای ارتکاب فعل پلید بوده است؛ اما از انجام دادن این کار منصرف شده است[۴۴].[۴۵] در برخی منابع عامه روایاتی نیز در این خصوص نقل شده است اما حقیقت آن است که تمامی روایات مورد ادعا به لحاظ سند و دلالت مخدوش بوده و از اسرائیلیات هستند. چرا که هم مخالف عصمت پیامبران است و هم مخالف ظاهر آیه فوق[۴۶].

با این حال برخی مفسران اهل سنت در قرون بعد دیدگاه مفسران نخستین درباره فقره «همّ بها» را که تنها شاهدی بر آماده شدن حضرت یوسف (ع) برای انجام دادن گناه بود، برنتافته و تلاش کرده‌اند معانی دیگری برای آیه ارائه کنند[۴۷]. از سوی دیگر، مفسران شیعی از همان آغاز تاکنون آماده شدن حضرت یوسف (ع) برای انجام دادن کار پلید را از ساحت آن حضرت دور دانسته‌اند و وجوه دیگری را برای تبیین معنای «همّ» بیان کرده‌اند[۴۸]. به طور کلی درباره این آیه می‌توان گفت نه تنها مفسران شیعه و سنی در قرون پس از عصر نبوی اعتقادی به ارتکاب گناه حضرت یوسف(ع) نداشته‌اند، بلکه گزارشی که نشان اعتقاد مسلمانان نخستین به این امر باشد نیز به چشم نمی‌خورد[۴۹]

با این توضیح باید گفت: این آیه چگونگی و علّت نجات یوسف از دام و نیرنگ زلیخا را تبیین می‌کند. بدین ترتیب که چون حضرت یوسف از بندگان مخلَص خداوند بود، خداوند برهان خویش را به او نمایاند تا از زشتی و فحشایی که از او خواسته شده بود، نجات یابد. این آیه علاوه بر اینکه هیچ اِشعاری به عدم عصمت یوسف‌(ع) ندارد، خود بهترین دلیل بر عصمت آن حضرت است؛ زیرا بر اساس مدلول این آیه، نه تنها یوسف مرتکب گناه نگردید، بلکه قصد آن را نیز نکرد. چرا که بندگان مخلَص خداوند به لحاظ برخورداری از "برهان ربّ" از ارتکاب هر گونه گناه و فحشا و نیز قصد آن در امانند[۵۰].

آیه ۷۰ سوره یوسف

یکی از آیاتی که توهم معصوم نبودن حضرت یوسف(ع) را برای برخی به وجود آورده آیه ۷۰ سوره یوسف است که می‌فرماید: ﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ[۵۱]. قرآن در جریان نقل داستان حضرت یوسف(ع) می‌فرماید: یوسف جام زرین فرعون مصر را به هر نیتی مخفیانه و بدون اطلاع برادر خود، در بار او گذاشت و با این کار هم یک شیء گران‌بها را از قصر فرعون مصر سرقت کرد و هم موجب گرفتار شدن برادر خود گشت و روشن است که چنین عملی لغزشی حتمی و گناهی غیر قابل انکار است که با عصمت منافات دارد.

پاسخ نخست: آگاه بودن بنیامین از آغاز و رضایت دیگر برادران در پایان: حضرت یوسف (ع) پیش‌تر با برادرش در مورد این ماجرا گفت‌وگو کرده بود و بنیامین از اینکه با اجرای این نقشه می‌تواند در کنار برادرش یوسف (ع) بماند، خشنود بود[۵۲]. از سویی دیگر، برادران هر چند از شنیدن این ندا ناراحت شدند، پس از بازرسی، از آنان رفع اتهام شد[۵۳]. در نهایت، این پیشامد را به فال نیک گرفتند؛ چراکه می‌دیدند برادری که نزد پدر جانشین یوسف (ع) شده بود، این چنین گرفتار می‌آید و دگربار پدر به فراق فرزند عزیزش (پس از فراق یوسف (ع)) مبتلا می‌شود[۵۴]. پس هیچ امر خلافی در اینجا اتفاق نیفتاده است.

به بیانی دیگر، برادر آن حضرت (بنیامین) چون از نقشه اصلی آگاه بود، دم برنیاورد. وی می‌دانست این ندا تهی از حقیقت است، ولی چون دیگر برادران از راز آن باخبر نبودند، آن ندا را نوعی اتهام پنداشتند. معنای سرقت هم این است که این جام در اثاثیه یکی از شماست که با تفحص بدان دست یافته می‌شود[۵۵]. پس این ندای ظاهری برای دستیابی به امر مهمی انجام شده است. پس در حقیقت هیچ‌گونه امر متضاد با عصمت رخ نداده است[۵۶].

پاسخ دوم: آزمایش الهی بودن این ماجرا: «رفتار حضرت یوسف (ع) برگرفته از وحی الهی بوده است تا حضرت یعقوب (ع) را بیازماید؛ همان‌گونه که خداوند سالیان متمادی خبر حضرت یوسف (ع) را از او پنهان فرمود[۵۷]. قرآن از این ماجرا به عنوان کید الهی یاد می‌کند: ﴿كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ...[۵۸] یعنی این کید از سوی خداوند انجام شد؛ از این رو به او نسبت داده شد. خداوند از کیدی که دربردارنده ظلم باشد، منزه است؛ اما این کید در راستای به دست آوردن مصلحت تحقق یافت. اگر آنان بنیامین را می‌بردند، دیگر راهی برای آمدن حضرت یعقوب (ع) به مصر پیدا نمی‌شد و مصالح مترتب بر آن تحقق نمی‌یافت[۵۹].

آیه ۳۳ سوره یوسف

یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت حضرت یوسف را برای برخی ایجاد کرده آیه ۳۳ سوره یوسف است که می‌فرماید: ﴿قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ[۶۰]. بر اساس این آیه حضرت یوسف، زندان را نزد خود محبوب‌تر از دعوت به عمل حرام و ارتکاب آن دانسته و روشن است که واژه «أحب» افعل تفضیل و به معنای برتری یک طرف بر طرف دیگر در عین محبوب بودن هر دو است. علاوه بر اینکه خود جناب یوسف(ع) اعتراف کرده که اگر خدای متعال حیله زنان را از او دفع نکند، به آنها میل پیدا کرده و در شمار جاهلان قرار می‌گیرد. روشن است که بر این اساس آن حضرت امکان گرایش به لغزش و افتادن در آن را در خود ممکن دانسته و محال نمی‌دیده است و این با عصمت منافات دارد.

پاسخ: تلازم نداشتن بهتر بودن چیزی، با خوب بودن طرف دیگر: معنای جمله این است که اقامت در زندان برای من آسان‌تر است و هرگز بدان معنا نیست که زندان، مورد علاقه من است. در عرف هم این‌گونه سخن گفتن کاربرد دارد و در انتخاب دو کار سخت و ناگوار، کار آسان‌تر با عنوان «این بهتر است» برگزیده می‌شود؛ یعنی اگر من در انتخاب میان دو گزینه زندان و گناه، آزاد باشم، گزینه زندان را بر می‌گزینم تا در دام گناه گرفتار نشوم[۶۱]. این پاسخ با ظاهر هماهنگ و با فهم عرفی همخوان‌تر است[۶۲].

آیه ۴۲ سوره یوسف

یکی دیگر از آیاتی که توهم عدم عصمت حضرت یوسف(ع) را برای برخی به وجود آورده، آیه ۴۲ سوره یوسف است آنجا که جناب یوسف در زندان خطاب به آن زندانی که در حال آزاد شدن بود گفت: ﴿وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ[۶۳]. گفته شده بر اساس این آیه، حضرت یوسف به جای آنکه آزادی خویش را از خدای متعال طلب کند، دست به دامن یک زندانی شده تا آزادی او را از فرعون مصر بخواهد و این خود نوعی غفلت از خدای متعال و قدرت بی‌انتهای او و توجه به غیر است که برای انبیا لغزش به شمار می‌آید. شاهد اینکه خدای متعال نیز به جزای این لغزش، موجبات فراموشی این درخواست را فراهم آورد و یوسف را چند سال دیگر در زندان نگه داشت. روشن است که غفلت از یاد خدا و درخواست از غیر، لغزش و خطاست و حتی برای یک لحظه نیز از انبیا پذیرفته نیست و با عصمت آنها منافات دارد.

پاسخ: سازگاری بهره‌بری از وسیله، با توکل بر خدا: از آنجا که زندانی بودن حضرت کاری ناشایست بوده است، پس استفاده از وسیله و سبب برای نجات از آن، کاری بایسته بود. البته نباید استفاده از وسیله، او را از توکل بر خداوند باز می‌داشت و تمام اعتمادش را بر وسیله قرار می‌داد[۶۴]. به بیانی دیگر، تظلم و دادخواهی، منافی توحید ربوبی نیست؛ زیرا هیچ مظلومی نباید زیر سلطه ظالم برود و وظیفه دارد دادخواهی خود را وسیله رفع ظلم قرار دهد. اعتقاد توحیدی هرگز به معنای انظلام و سکوت در برابر ظلم مستبدان نیست[۶۵]. این پاسخ متین و مقبول است[۶۶].

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: "العصم: الإمساك والاعتصام الاستمساك... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما يعصم به‌ اي يشد وعصمة الأنبياء حفظه إياهم"؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن آدم، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.
  12. ر.ک: امیر دیوانی؛ محمد سعیدی مهر؛ علی رضا امینی و محسن جوادی، معارف اسلامی ج۲، ص۱۴۴ - ۱۴۵.
  13. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.
  14. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۶۳.
  15. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.
  16. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.
  17. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
  18. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.
  19. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳؛ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
  20. سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.
  21. «قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.
  22. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  23. راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.
  24. «خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست. آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.
  25. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.
  26. زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...
  27. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  28. سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.
  29. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  30. «قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.
  31. «قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»، سوره ممتحنه، آیه ۴.
  32. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  33. «پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  34. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  35. «در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.
  36. ر.ک: احمدی، رحمت‌الله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.
  37. نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.
  38. صدوق، الخصال، ص۳۹۹.
  39. «فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا (ع) لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ‏ یَعْلَمُ‏ أَنَّهُ‏ یُضِلُّهُمْ‏ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ»؛ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.
  40. ر.ک: علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۱۸۰-۱۸۱.
  41. ر.ک: الکشاف، ج۲، ص۴۵۶-۴۵۷.
  42. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  43. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۲۱۴-۲۱۷.
  44. ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۲، ص۱۰۹-۱۱۲؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۲۱۲۳؛ جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۳.
  45. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۶۵.
  46. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۳۰۳ و ۳۰۴.
  47. ر.ک: اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۳۲۷؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۸، ص۴۳۹-۴۴۲. نیز ر.ک: عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۳، ص۱۶۰؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۶، ص۴۰۴؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۲، ص۱۳۰؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، تفسیر الوسیط، ج۲، ص۱۱۰۲.
  48. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۳؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۴۲-۳۴۳؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۱، ص۴۷-۴۸؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۲۸-۱۲۹.
  49. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۶۵.
  50. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۲۱۴-۲۱۷؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۳۰-۲۴۱.
  51. «چون بار آن قافله را مهیا ساخت جام (زرین شاه) را در رحل برادر نهاد و آن‌گاه از غلامان منادیی ندا کرد که ای اهل قافله، شما بی‌شک دزدید». سوره یوسف، آیه ۷۰.
  52. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۳۹؛ سمیح عاطف زین، التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم، ج۲، ص۳۶۲.
  53. ر.ک: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج۶، ص۹۷.
  54. ر.ک: محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۲، ص۲۴۵.
  55. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۲۲۲.
  56. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۴۴-۲۴۸.
  57. ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۸۵.
  58. «بدین‌گونه برای یوسف چاره‌گری کردیم» سوره یوسف، آیه ۷۶.
  59. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۲۵۰.
  60. «یوسف گفت: ای خدا، مرا رنج زندان خوشتر از این کار زشتی است که اینان از من تقاضا دارند و اگر تو حیله این زنان را از من دفع نفرمایی به آنها میل کرده و از اهل جهل (و شقاوت) گردم».. سوره یوسف، آیه ۳۳.
  61. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۲، ص۱۵۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۱۳۴؛ محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۲۹۷.
  62. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۴۸.
  63. «و به آن یکی از آن دو نفر، که می‌دانست رهایی می‌یابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [= سلطان مصر] یادآوری کن!» ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد؛ و بدنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند». سوره یوسف، آیه ۴۲.
  64. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۱۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۹؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۸۱؛ عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۷، ص۲۰۲.
  65. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۶، ص۱۱۹.
  66. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۵۱.