آیا آیه ۲۴ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا آیه ۲۴ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاترعصمت پیامبران
مدخل اصلیعصمت حضرت یوسف
مدخل وابستهعصمت - پیامبران - حضرت یوسف
تعداد پاسخ۴ پاسخ

آیا آیه ۲۴ سوره یوسف بر عدم عصمت حضرت یوسف دلالت دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

تبیین شبهه

یکی از آیاتی که منکران عصمت انبیا جهت اثبات عدم عصمت حضرت یوسف (ع) بدان استناد کرده‌اند آیه 24 سوره یوسف است آنجا که خدای متعال به جریان سوء قصد به حضرت یوسف و نیت زلیخا برای کامجویی از آن حضرت اشاره می‌کند. منکران عصمت انبیا در این مورد سخنانی گفته‌اند که قلم از نوشتن آنها شرم دارد. حتّی گاه برای نیل به مقاصد شوم خویش احادیثی را نیز جعل نموده‌اند. مثلاً گفته‌اند یوسف فریفته زلیخا گردید و قصد داشت به تقاضای او پاسخ مثبت دهد و حتی مراحلی از مقدمات کار را انجام داده بود که ناگهان صدایی از غیب شنید که: ایاک و ایاها؛ از زلیخا برحذر باش. امّا او به این ندا اعتنایی نکرد. بار دوم نیز همان صدا را شنید ولی باز توجهی ننمود. بار سوم این جمله به گوش او رسید که ﴿أَعْرض عَنْهَا؛ از او دوری کن. این بار نیز عکس‌العملی نشان نداد. تا اینکه سرانجام حضرت یعقوب در نظر او مجسّم شد، در حالی که از شدّت خشم انگشت خویش را به دهان گرفته بود. این صحنه باعث شد که یوسف از تصمیم خود منصرف شود[۱]. خداوند در این آیه، ماجرای یوسف را این‌گونه نقل می‌کند: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۲].[۳]

پاسخ جامع اجمالی

درباره اینکه منظور از «همّ» یوسف (ع) چه بوده است، نظریات متعارضی به چشم می‌خورد. در منابع قدیم اهل سنت، از بسیاری از مفسران نخستین، مانند ابن عباس، مجاهد، سدی و سعید بن جبیر عباراتی نقل شده که نشان اعتقاد آنها به آماده شدن حضرت یوسف (ع) برای ارتکاب فعل پلید بوده است؛ اما از انجام دادن این کار منصرف شده است[۴].[۵] در برخی منابع عامه روایاتی نیز در این خصوص نقل شده است اما حقیقت آن است که تمامی روایات مورد ادعا به لحاظ سند و دلالت مخدوش بوده و از اسرائیلیات هستند. چرا که هم مخالف عصمت پیامبران است و هم مخالف ظاهر آیه فوق[۶].

با این حال برخی مفسران اهل سنت در قرون بعد دیدگاه مفسران نخستین درباره فقره «همّ بها» را که تنها شاهدی بر آماده شدن حضرت یوسف (ع) برای انجام دادن گناه بود، برنتافته و تلاش کرده‌اند معانی دیگری برای آیه ارائه کنند[۷]. از سوی دیگر، مفسران شیعی از همان آغاز تاکنون آماده شدن حضرت یوسف (ع) برای انجام دادن کار پلید را از ساحت آن حضرت دور دانسته‌اند و وجوه دیگری را برای تبیین معنای «هم» بیان کرده‌اند[۸]. به طور کلی درباره این آیه می‌توان گفت که نه تنها مفسران شیعه و سنی در قرون پس از عصر نبوی اعتقادی به ارتکاب گناه حضرت یوسف (ع) نداشته‌اند، بلکه گزارشی که نشان اعتقاد مسلمانان نخستین به این امر باشد نیز به چشم نمی‌خورد»[۹].

با این توضیح باید گفت: این آیه چگونگی و علّت نجات یوسف از دام و نیرنگ زلیخا را تبیین می‌کند. بدین ترتیب که چون حضرت یوسف از بندگان مخلَص خداوند بود، خداوند برهان خویش را به او نمایاند تا از زشتی و فحشایی که از او خواسته شده بود، نجات یابد. این آیه علاوه بر اینکه هیچ اشعاری به عدم عصمت یوسف‌(ع) ندارد، خود بهترین دلیل بر عصمت آن حضرت می‌باشد؛ زیرا بر اساس مدلول این آیه، نه تنها یوسف مرتکب گناه نگردید، بلکه قصد آن را نیز نکرد. چرا که بندگان مخلَص خداوند به لحاظ برخورداری از "برهان ربّ" از ارتکاب هر گونه گناه و فحشا و نیز قصد آن در امانند.[۱۰]. از این رو این آیه نشان می‌دهد که یک پایه عصمت پیامبران، علم و نفس قدسی شخص معصوم است و پایه دوم، لطف و عنایت الهی است[۱۱].

با توجه به آنچه گفته شد می‌توان پاسخ‌های زیر را به شبهه عدم عصمت حضرت یوسف (ع) داد

پاسخ نخست: آهنگ گناه؛ مقید به ندیدن برهان رب:

از آیه شریفه چنین برداشت می‌شود که حضرت یوسف (ع) چون از بندگان خالص شده خداوند بود، خداوند متعال با نشان دادن برهان خود، وی را از ارتکاب آن کار زشت دور ساخت. جمله ﴿لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ قیدی است برای جمله ﴿وَهَمَّ بِهَا. بنابراین معنای هر دو جمله ﴿هَمَّتْ بِهِ و ﴿هَمَّ بِهَا همسان خواهد بود که همان معنای آهنگ بر گناه است. «همّ» به آهنگ بر گناه ترجمه می‌شود؛ چون کاربرد «همّ» در مواردی است که انجام دادن کار با مانع روبه‌رو گردد، مانند آیه شریفه ﴿وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا[۱۲] پس اگر برهان پروردگار در کار نبود، هر آینه حضرت یوسف (ع) آهنگ بر کار زشت می‌نمود؛ ولی خداوند با نشان دادن برهان خود، مانع از آهنگ وی شد[۱۳]. البته باید دانست که معنای دیدن برهان رب، این نیست که در این ماجرا حضرت پس از تصمیم بر گناه، برهان رب را دید و از ارتکاب گناه منصرف شد؛ بلکه منظور این است که پیش از این ماجرا هم آن برهان را مشاهده کرده بود. به همین دلیل به زلیخا گفت: ﴿مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ[۱۴].

شواهدی چند بر عصمت حضرت در این داستان دلالت دارد (البته این شواهد ارتکاب گناه را نفی می‌کنند، نه آهنگ بر آن را؛ اما از آنجا که هدف اصلی در بحث عصمت، اثبات پاکی و منزه بودن ایشان از گناه است، این شواهد دلالت بر این مقصود دارند، ولی چون در آیه شریفه از «آهنگ» سخن به میان آمده، در پاسخ نیز همین عنوان مطرح شده است). آن شواهد از این قرارند:

  1. درنگ در این آیات، ما را به این نکته رهنمون می‌شود که خداوند حضرت یوسف (ع) را می‌ستاید؛ چراکه از دیدن برهان رب و خالص شدنش خبر می‌دهد. حال چگونه می‌توان بر این باور بود که حضرت در این داستان دچار لغزش شده باشد؟!
  2. هرگاه کوچک‌ترین لغزشی، حتی در حد ترک اولی، در میدان کار پیامبران راه می‌یافت، عرصه بر آنان تنگ می‌شد و ایشان ره توبه در پیش می‌گرفتند و به سوی پروردگار باز می‌گشتند. در آیاتی که به گزارش این داستان پرداخته، هیچ اشارتی به این موضوع نشده است که حضرت یوسف (ع) به توبه و بازگشت به درگاه خداوند رو آورده باشد؛
  3. تمامی افراد این داستان، به نوعی به پاک‌دامنی آن حضرت اعتراف کرده‌اند (و مقصود در اثبات عصمت پیامبران، همین است که دامن وجود ایشان از هرگونه خطا و گناهی پاک و منزه باشد): خود حضرت فرمود: ﴿هِيَ رَاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي[۱۵]، و ﴿رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ[۱۶]. زلیخا این سان سخن گفت: ﴿وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ[۱۷]. همسر زلیخا هم این جمله را بر زبان جاری ساخت: ﴿إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ[۱۸]. شاهد ماجرا نیز این گونه به ادای شهادت پرداخت: ﴿إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ * وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ[۱۹]. خداوند متعال نیز با جمله ﴿كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۲۰] بر پاک‌دامنی آن حضرت مهر تأیید زده است. این پاسخ، جامع و به دور از ایراد است.

پاسخ دوم: «همّ» به معنای میل طبیعی خارج از اختیار: منظور از کلمه «همّ»، وجود میل طبیعی و تحریک طبیعی آن بر اثر شرایط خارجی است که از اختیار انسان و دایره تکلیف خارج است، نه عزم بر گناه؛ و این نه تنها لغزشی به شمار نمی‌آید، بلکه با وجود چنین گرایش طبیعی، اینکه قصد ارتکاب گناه را نکرده و خلافی مرتکب نشده است، ستودنی نیز هست. البته این صحنه‌سازی برای حضرت یوسف (ع) زمینه تحریک غریزه جنسی را فراهم ساخت، ولی از آنجا که آن حضرت از عصمت برخوردار، و بر برهان رب آگاه بود، از سقوط در وادی تصمیم و اقدام بر گناه در امان ماند[۲۱].

ایراد این پاسخ این است که با معنای لغوی «همّ» ناسازگار است. «همّ» از دیدگاه لغت‌شناسان، به تصمیم‌گیری و آغاز کردن کاری اطلاق می‌گردد[۲۲] یا به کاری گفته می‌شود که تصمیم بر انجام دادن آن بوده، ولی تحقق نیافته است[۲۳]؛ اما در هیچ یک از کتاب‌های لغت، «همّ» به معنای میل طبیعی یا تحریک میل معنا نشده است.

پاسخ سوم: لغزش نبودن عزم بر گناه: حضرت به مقتضای گرایش طبیعی و جنسی خود، تصمیم گرفت دامن خویش را به این گناه آلوده سازد، ولی یک باره از این تصمیم روی‌گردان شد و پاک‌دامنی خود را حفظ فرمود. چون تصمیم بر ارتکاب گناه، لغزش نیست، پس ناقض عصمت نیست[۲۴].

در نقد این پاسخ باید گفت گرچه تصمیم بر ارتکاب گناه در ردیف گناهان قرار نگرفته است، تصمیم‌گیری برای ارتکاب آن عمل زشت (زنا با زن شوهردار) با جایگاه والای رسالت الهی همخوانی ندارد. یوسف (ع) که خود صدیق و از مخلصان است، چگونه این چنین محکوم میل جنسی خود و وسوسه‌های شیطان می‌شود و تصمیم به انجام دادن آن کار می‌گیرد؟! بر پایه این پاسخ باید گفت منظور از «همّ» این است که آن حضرت نزدیک بود به آن کار مبادرت ورزد؛ مانند آنکه کسی بگوید اگر از خدا نمی‌ترسیدم، او را کشته بودم[۲۵]. این توجیه افزون بر مبهم بودنش، با مقام مخلَص بودن حضرت تضاد دارد.

پاسخ چهارم: ﴿هَمَّ به معنای زدن و دور ساختن: حضرت یوسف (ع) عزم خود را جزم کرد تا با زدن زلیخا او را از خود دور سازد، ولی با دیدن برهان رب از این کار صرف‌نظر کرد و فرار را بر قرار ترجیح داد. پروردگار زیان‌های این کار را به آن حضرت چنین نشان داد که اگر این کار را بکند، بستگان زلیخا او را خواهند کشت و به او این اتهام را وارد خواهند ساخت که او قصد زنا داشته، ولی زلیخا امتناع کرده است؛ از این رو این سان مورد ضرب و طرد او قرار گرفته است. در این تفسیر، معنای ﴿هَمَّ بِهَا با معنای ﴿هَمَّتْ بِهِ متفاوت شده است. این تفاوت، نتیجه دلیل عقلی و نقلی بر عصمت پیامبران است؛ اما نه تنها دلیلی بر عصمت زلیخا دلالت ندارد، بلکه قرآن از ارتکاب گناهش خبر می‌دهد: ﴿وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ[۲۶]. ایراد این تفسیر در این است که تنها در صورتی که ضرورت باشد، تفاوت در معنای دو کلمه "هَمَّ" و "هَمَّتْ" پذیرفته است؛ در حالی که در این مورد عزم یوسف (ع) بر گناه، معلق و مشروط بر ندیدن برهان رب بوده است و این هیچ مشکلی را به دنبال ندارد و متأخر بودن ﴿لَوْلَا از فعل ﴿هَمَّ بِهَا از جهت ادبی مشکلی ندارد.

پاسخ پنجم: مقابله نکردن یوسف (ع) با زلیخا در ناسزاگویی: زلیخا آن هنگام که نقشه خود را نقش بر آب دید و پاسخ رد حضرت یوسف (ع) را شنید، ناسزاگویی و درگیر شدن با حضرت را چاره خود دانست. حضرت یوسف (ع) بر آن شد تا دست به اقدامی همانند او بزند که برهان پروردگار از راه رسید و سبب فرار او از صحنه شد[۲۷]. ایراد این توجیه در این است که اولاً اگر ﴿هَمَّتْ بِهِ به معنای ناسزا باشد، عزم خلاف شرع زلیخا را از کدام جمله باید استفاده کرد؟ ثانیاً لحن و سیاق آیه، از ستایش و تمجیدی درخور توجه درباره حضرت یوسف (ع) حکایت دارد و اقدام به فرار از میدان ناسزاگویی، درخور این ستایش نیست؛ به ویژه که حضرت می‌توانست از ابتدا این تدبیر را اجرا کند تا از تماس با زن نامحرم و دیگر عوارض آن در امان باشد.

مراد از «برهان رب»

تبیین، توضیح یا تفسیر برهان رب: در تفسیر این برهان دو نگاه مطرح است؛ نگاه نخست با اصل عصمت آن حضرت همخوان است، ولی نگاه دوم با آن اصل سازگاری ندارد.

نگاه نخست: از ظاهر آیه شریفه نمی‌توان به حقیقت این برهان دست یافت، ولی به طور قطع می‌توان چنین ادعا کرد که این برهان، از عوامل پیدایش یقین بوده است که با جهل و گمراهی سر ناسازگاری دارند. گفتار حضرت یوسف (ع) در مناجاتش با پروردگار که فرمود: ﴿وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۲۸]، خود شاهد بر آن است که این برهان از نوع علم است، ولی نه بسان علوم رایج که با گمراهی و گناه همخوانی دارند. قرآن می‌فرماید: ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ...[۲۹]. پس در بیان حقیقت این برهان می‌توان گفت: «این برهان، از نوع علم آشکار و یقینی است که در نفس انسانی حالت اطاعت پدید می‌آورد و با وجود چنین حالتی، دیگر انسان گرایشی به گناه نمی‌یابد»[۳۰].

نگاه دوم: در این مجال روایاتی چند نقل شده است که پاره‌ای از آنها از این قرارند:

  1. سقف شکافته شد و حضرت یوسف (ع) پدر خود، حضرت یعقوب را در حالی که انگشت به دندان گرفته بود، دید که به وی می‌گوید چگونه رفتار بدکاران را در پیش گرفته‌ای و حال آنکه نام تو در زمره پیامبران به ثبت رسیده است. یوسف (ع) حیا کرد و پا از میدان گناه بیرون نهاد؛
  2. بتی در گوشه اتاق قرار داشت. زلیخا در آن هنگام اقدام به پوشاندن آن کرد. حضرت یوسف (ع) علت این پوشاندن را جویا شد. زلیخا اظهار داشت: من از اینکه پروردگارم مرا در حال گناه ببیند، شرم دارم. یوسف (ع) پاسخ داد: چسان تو از این بتی که نه درکی دارد و نه چیزی می‌شنود، این چنین شرم می‌کنی، اما من از پروردگارم که از کار همگان آگاه است، شرم نکنم! به خدا سوگند که هرگز مرتکب گناه نخواهم شد. سیوطی این روایت را از حضرت علی (ع) به نقل از ابونعیم در حلیة الاولیاء گزارش می‌کند[۳۱] و علامه طباطبایی در نقد آن می‌نویسد: این روایت از روایات ساختگی است؛ زیرا گفتار آن امام همام و دیگر امامان در حجم بالایی حاکی از عصمت پیامبران است، افزون بر آنکه کار زلیخا در پوشاندن بت را نمی‌توان به عنوان دیدن برهان پذیرفت. این روایات خبر واحد به شمار می‌آیند و فاقد اعتبارند. البته می‌توان آن را به این گونه توجیه نمود که با پوشاندن بت، نفس یوسف نشانه توحید را مشاهده نمود و حجاب بین او و ساحت کبریایی خداوند برداشته شد و چیزی مشاهده کرد که او را از انجام گناه باز داشت...[۳۲]؛
  3. یوسف (ع) در فضا صدایی شنید که به او چنین خطاب می‌کند: ای فرزند یعقوب، مانند پرنده‌ای پردار مباش که با انجام دادن این کار ناهنجار پرهایش ریخت؛
  4. هنگامی که یوسف (ع) آماده ارتکاب گناه شد، چهره یعقوب (ع) را دید که ایستاده و انگشتان خود را می‌گزد؛ آن گاه ضربه‌ای بر یوسف (ع) وارد کرد که منی از انگشتان پایش فرو ریخت[۳۳]؛
  5. حضرت یعقوب (ع) بر حضرت یوسف (ع) نمایان شد، اما تأثیری در او نداشت؛ تا اینکه جبرئیل با پای خود ضربه‌ای بر او وارد ساخت که میل جنسی او فرو ریخت[۳۴].[۳۵]

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. احمد حسین شریفی؛
آقایان دکتر یوسفیان و شریفی در «پژوهشی در عصمت معصومان» در این‌باره گفته‌‌اند:

«در این آیه، داستان حضرت یوسف و قصد زلیخا برای کامجویی از آن حضرت مورد اشاره قرار گرفته است. منکران عصمت انبیا در این مورد سخنانی گفته‌اند که قلم از نوشتن آنها شرم دارد. حتّی گاه برای نیل به مقاصد شوم خویش احادیثی را نیز جعل نموده‌اند. مثلاً گفته‌اند یوسف فریفته زلیخا گردید و قصد داشت به تقاضای او پاسخ مثبت دهد و حتی مراحلی از مقدمات کار را انجام داده بود که ناگهان صدایی از غیب شنید که: ایاک و ایاها؛ از زلیخا بر حذر باش. امّا او به این ندا اعتنایی نکرد. بار دوم نیز همان صدا را شنید ولی باز توجهی ننمود. بار سوم این جمله به گوش او رسید که ﴿أَعْرض عَنْهَا؛ از او دوری کن. این بار نیز عکس‌العملی نشان نداد. تا اینکه سرانجام حضرت یعقوب در نظر او مجسّم شد، در حالی که از شدّت خشم انگشت خویش را به دهان گرفته بود. این صحنه باعث شد که یوسف از تصمیم خود منصرف شود[۳۶].

برخی دیگر گفته‌اند: کف دستی ما بین یوسف و زلیخا پدیدار شد که بر آن نوشته شده بود: ﴿وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ * كِرَامًا كَاتِبِينَ[۳۷]

امّا این پیام در او تأثیری نداشت. بار دوم که نگاه کرد، دید بر آن نوشته شده است: ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا[۳۸].

اما باز هم بی‌تأثیر بود. بار سوم این نوشته را مشاهده کرد: ﴿وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ[۳۹]

ولی این بار نیز از کار خویش منصرف نشد. تا اینکه بالاخره خداوند دست به دامن جبرئیل شد! و به او فرمان داد که: ادرک عبدی قبل أن یصیب الخطیئه[۴۰].

جبرئیل فرود آمد و خشمگینانه به یوسف گفت: "آیا عمل بی‌خردان را انجام می‌دهی و حال آنکه نام تو در دیوان انبیا به ثبت رسیده است؟!" این سخن در یوسف مؤثر افتاد و خود را از فحشا رهایی داد[۴۱]! برای روشن شدن معنا و تفسیر آیه، کافی است به برخی از تفاسیر معتبر مراجعه کرد[۴۲].

خداوند در آیه پیش‌گفته، ماجرای یوسف را این‌گونه نقل می‌کند: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۴۳].

این آیه چگونگی و علّت نجات یوسف از دام و نیرنگ زلیخا را تبیین می‌کند. بدین ترتیب که چون حضرت یوسف از بندگان مخلَص خداوند بود، خداوند برهان خویش را به او نمایاند تا از زشتی و فحشایی که از او خواسته شده بود، نجات یابد. این آیه علاوه بر اینکه هیچ اشعاری به عدم عصمت یوسف‌(ع) ندارد، خود بهترین دلیل بر عصمت آن حضرت می‌باشد؛ زیرا بر اساس مدلول این آیه، نه تنها یوسف مرتکب گناه نگردید، بلکه قصد آن را نیز نکرد. چرا که بندگان مخلَص خداوند به لحاظ برخورداری از "برهان ربّ" از ارتکاب هر گونه گناه و فحشا و نیز قصد آن در امانند.

گفتنی است که یکی از عواملی که باعث گردیده برخی از مفسرّان، تحقّق "همّ" و قصد شهوانی را از جانب حضرت یوسف‌(ع) بپذیرند و سپس به توجیه آن بپردازند[۴۴]، این است که چون "لولا"حکم ادوات شرط را دارد، لذا جمله "همّ بها" نمی‌تواند جواب جمله شرطیه باشد؛ چرا که نحویین می‌گویند: جواب شرط پیش از ادوات آن ظاهر نمی‌گردد. بنابراین جواب "لولا" محذوف است. بر این اساس باید آیه را چنین معنا کرد که: زلیخا قصد یوسف نمود و یوسف نیز قصد زلیخا را. و اگر یوسف برهان پروردگارش را نمی‌دید، مرتکب عمل شنیع می‌گردید.

این گروه از مفسران توجه نکرده‌اند که حتی اگر قاعده ادبی یاد شده، مورد پذیرش قرار گیرد[۴۵] هیچ مشکلی در آیه شریفه ایجاد نمی‌شود. چون خود نحوییّن وقتی با چنین موردی برخورد می‌کنند، از نظر معنا، جمله مقدم بر ادات را جواب شرط می‌دانند. ولی برای رعایت از قواعدی که مورد پذیرش قرار گرفته است، جواب را جمله محذوف قرار داده، جمله مذکور را قرینه‌ای بر حذف آن می‌گیرند. به هر حال، در چنین مرودی، محذوف، از جنس جمله مذکور می‌باشد. (لهم بما = قصد آن می‌کرد)، نه به جمله‌ای با محتوایی متفاوت (مثل: لفعل = انجام می‌داد)؛ چرا که در آن صورت، آوردن "واو" قبل از لولا لازم بود[۴۶]. به این صورت که: یوسف قصد زلیخا را نمود و اگر برهان پروردگارش را ندیده بود [آن کار شنیع را انجام می‌داد]. ولی چون "واو" نیامده است، معنای آیه چنین می‌شود: "یوسف قصد زلیخا را می‌نمود. اگر برهان پروردگارش را ندیده بود"[۴۷].

در مورد "برهان رب" - که عامل بازدارنده یوسف‌(ع) از کار زشت بود- نظرات[۴۸] مختلفی ارائه شده است. گروهی –همچنان که گفتیم- جریاناتی همچون تجسّم جبرئیل و تمثّل یعقوب را مصداق برهان الهی شمرده‌اند. گروهی نیز گفته‌اند: زلیخا در ابتدای کار، بتی را که در گوشه اطاق قرار داشت، با پارچه‌ای پوشاند. یوسف‌(ع) با مشاهده این عمل زلیخا گفت: تو از یک بت شرم داری که در حضور او مرتکب عمل زشت شوی، پس من چگونه در محضر خدای قادر یکتا، دست به این عمل بزنم و از او حیا نکنم؟! همچنین عوامل دیگری همچون: "آگاهی از حرمت زنا و عذاب مترتب بر آن"، "لطف ویژه الهی در حق معصومین" و نیز "نبوّت و حکمت" در تفسیر برهان ربّ ذکر گردیده است. برخی از موارد فوق در روایات منقول از ائمه معصومین‌(ع) نیز مورد اشاره قرار گرفته است.

به هر حال، هر چند در آیات قرآن به طور روشن، منظور از "برهان رب" مشخص نشده، ولی مسلم است که برهان، "سبب مفید یقین" را گویند. چنان‌که در قرآن کریم به همین لحاظ بر "معجزه" نیز برهان اطلاق شده است[۴۹]. مرحوم علامه طباطبایی با پیوست این نکته به شواهد قرآنی دیگری، اثبات می‌نمایند که مراد از برهان در اینجا، نوعی علم شهودی است که متفاوت با علم متعارف انسان نسبت به حسن و و قبح افعال می‌باشد[۵۰]. چرا که ویژگی این علم خاص که معصومین از آن برخوردارند، این است که به هیچ وجه به جهل و گمراهی آلوده نمی‌شود. و کسانی که از این برهان الهی و علم خدایی بهره‌مندند، هیچ‌گاه قصد انجام معصیت نمی‌کنند»[۵۱].[۵۲]
2. محمد حسین فاریاب؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین فاریاب در کتاب «عصمت امام» در این‌باره گفته است:

«داستان حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارد که به لحاظ همان ویژگی‌ها آن را بهترین قصه‌ها نامیده‌اند. درباره آنچه در این سوره درباره حضرت یوسف (ع) آمده، نظریات گوناگونی ارائه شده است. آنچه در اینجا قابل بحث است، آیات معروف آن است: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۵۳].

درباره آیه‌ای که مطرح شد، از دیرباز مباحث فراوانی میان مفسران وجود داشته است. درباره اینکه منظور از «هم» یوسف (ع) چه بوده است، نظریات متعارضی به چشم می‌خورد. در منابع قدیم اهل سنت، از بسیاری از مفسران نخستین، مانند ابن عباس، مجاهد، سدی و سعید بن جبیر عباراتی نقل شده که نشان اعتقاد آنها به آماده شدن حضرت یوسف (ع) برای ارتکاب فعل پلید بوده است؛ اما از انجام دادن این کار منصرف شده است[۵۴].

البته روشن نیست مفسران نخستین اسلام بر چه اساسی به چنین دیدگاهی (آماده شدن حضرت یوسف (ع) برای انجام دادن کار پلید با جزئیات خاص آن) رسیده‌اند؛ زیرا دست‌کم جزئیات موجود در دیدگاه مفسران نخستین در این آیه موجود نیست، و روایتی نیز دال بر تأیید این مطلب به چشم نمی‌خورد. با وجود این، نخستین مفسران در این باره هم داستان‌اند که خداوند متعال با جبرائیل یا تمثال حضرت یعقوب (ع)، به حضرت یوسف (ع) لطف و عنایت ویژه کرد، و آن پیامبر الهی نیز مرتکب گناه نشد[۵۵]. اگر سخن مفسران نخستین را نماینده فهم و تلقی نخستین مسلمانان بدانیم، چنین برداشتی از آیه، قرینه‌ای است برای اثبات این مدعا که مسلمانان معاصر پیامبر اکرم (ص)، حضرت یوسف (ع) را فردی گناهکار نمی‌دانستند.

افزون بر آن، از حسن بصری (۱۱۰ق) که به عصر نبوی نزدیک بوده نیز نقل شده که «هم» یوسف (ع) را بر میل و شهوت غریزی حمل کرده و عملاً صدور گناه از وی را روا ندانسته است[۵۶].

افزون بر این، برخی مفسران اهل سنت در قرون بعد دیدگاه مفسران نخستین درباره فقره هم بها را که تنها شاهدی بر آماده شدن حضرت یوسف (ع) برای انجام دادن گناه بود، برنتافته و تلاش کرده‌اند معانی دیگری برای آیه ارائه کنند؛ چنان که ابن کثیر با حدیث ابوهریره از رسول گرامی اسلام (ص) که فرمود: يقول الله تعالى: إذا هم عبدي بحسنة فاكتبوها له حسنة، فإن عملها فاكتبوها له بعشر أمثالها، و إن هم بسيئة فلم يعملها فاكتبوها حسنة در صدد توجیه دیدگاه مفسران نخستین برآمده است[۵۷]. پیش از ابن کثیر، فخر رازی که حتی آماده شدن برای عمل زنا را نیز حرام و گناه می‌داند، دیدگاه نقل شده از مفسران نخستین را مردود و بسیاری از مفسران محقق را با خود هم عقیده می‌داند. فخر رازی خود در تبیین معنای آیه بر آن است که در حقیقت، عبارت ﴿هَمَّ بِهَا، جواب عبارت ﴿لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ است، و ترکیب اصلی چنین بوده است: لولا ان رآ برهان ربه هم بها[۵۸].

از سوی دیگر، مفسران شیعی از همان آغاز تاکنون آماده شدن حضرت یوسف (ع) برای انجام دادن کار پلید را از ساحت آن حضرت دور دانسته‌اند و وجوه دیگری را برای تبیین معنای «هم» بیان کرده‌اند[۵۹].

به طور کلی درباره این آیه می‌توان گفت که نه تنها مفسران شیعه و سنی در قرون پس از عصر نبوی اعتقادی به ارتکاب گناه حضرت یوسف (ع) نداشته‌اند، بلکه گزارشی که نشان اعتقاد مسلمانان نخستین به این امر باشد نیز به چشم نمی‌خورد»[۶۰]
3. حجت الاسلام و المسلمین انواری؛
حجت الاسلام و المسلمین انواری در کتاب «نور عصمت بر سیمای نبوت» در این‌باره گفته‌‌اند:

«آنچه از ظاهر ﴿هَمَّ بِهَا در ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا به دست می‌آید، آن است که حضرت یوسف (ع) با زلیخا در تصمیم بر ارتکاب گناه شریک بوده است و آهنگ گناه برای یک پیامبر الهی، لغزش به شمار می‌آید؛ هرچند درباره انسان‌های عادی گناه دانسته نمی‌شود. البته برخی بر این باورند که در انسان‌های عادی نیز آهنگ گناه، گناه است، ولی خداوند از سر لطف، عذاب آن را برداشته است.

پاسخ نخست: آهنگ گناه؛ مقید به ندیدن برهان رب: از آیه شریفه چنین برداشت می‌شود که حضرت یوسف (ع) چون از بندگان خالص شده خداوند بود، خداوند متعال با نشان دادن برهان خود، وی را از ارتکاب آن کار زشت دور ساخت. جمله ﴿لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ قیدی است برای جمله ﴿وَهَمَّ بِهَا. بنابراین معنای هر دو جمله ﴿هَمَّتْ بِهِ و ﴿هَمَّ بِهَا همسان خواهد بود که همان معنای آهنگ بر گناه است. «همّ» به آهنگ بر گناه ترجمه می‌شود؛ چون کاربرد «همّ» در مواردی است که انجام دادن کار با مانع روبه‌رو گردد، مانند آیه شریفه ﴿وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا[۶۱] پس اگر برهان پروردگار در کار نبود، هر آینه حضرت یوسف (ع) آهنگ بر کار زشت می‌نمود؛ ولی خداوند با نشان دادن برهان خود، مانع از آهنگ وی شد[۶۲].

البته باید دانست که معنای دیدن برهان رب، این نیست که در این ماجرا حضرت پس از تصمیم بر گناه، برهان رب را دید و از ارتکاب گناه منصرف شد؛ بلکه منظور این است که پیش از این ماجرا هم آن برهان را مشاهده کرده بود. به همین دلیل به زلیخا گفت: ﴿مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ[۶۳]. مانند آن در مورد مادر حضرت موسی (ع) مطرح است: ﴿وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا...[۶۴]؛ پس قلب او پیش از این حادثه محکم شده بود، همچنین در مورد پیامبر اکرم (ص) که قرآن می‌فرماید: ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا[۶۵]؛ این استواری از قبل به آن حضرت داده شده بود، نه اینکه در این مورد اعطا گردیده باشد[۶۶].

شواهدی چند بر عصمت حضرت در این داستان دلالت دارد (البته این شواهد ارتکاب گناه را نفی می‌کنند، نه آهنگ بر آن را؛ اما از آنجا که هدف اصلی در بحث عصمت، اثبات پاکی و منزه بودن ایشان از گناه است، این شواهد دلالت بر این مقصود دارند، ولی چون در آیه شریفه از «آهنگ» سخن به میان آمده، در پاسخ نیز همین عنوان مطرح شده است). آن شواهد از این قرارند:

  1. درنگ در این آیات، ما را به این نکته رهنمون می‌شود که خداوند حضرت یوسف (ع) را می‌ستاید؛ چراکه از دیدن برهان رب و خالص شدنش خبر می‌دهد. حال چگونه می‌توان بر این باور بود که حضرت در این داستان دچار لغزش شده باشد؟!
  2. هرگاه کوچک‌ترین لغزشی، حتی در حد ترک اولی، در میدان کار پیامبران راه می‌یافت، عرصه بر آنان تنگ می‌شد و ایشان ره توبه در پیش می‌گرفتند و به سوی پروردگار باز می‌گشتند. در آیاتی که به گزارش این داستان پرداخته، هیچ اشارتی به این موضوع نشده است که حضرت یوسف (ع) به توبه و بازگشت به درگاه خداوند رو آورده باشد؛
  3. تمامی افراد این داستان، به نوعی به پاک‌دامنی آن حضرت اعتراف کرده‌اند (و مقصود در اثبات عصمت پیامبران، همین است که دامن وجود ایشان از هرگونه خطا و گناهی پاک و منزه باشد): خود حضرت فرمود: ﴿هِيَ رَاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي[۶۷]، و ﴿رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ[۶۸]. زلیخا این سان سخن گفت: ﴿وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ[۶۹]. همسر زلیخا هم این جمله را بر زبان جاری ساخت: ﴿إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ[۷۰]. شاهد ماجرا نیز این گونه به ادای شهادت پرداخت: ﴿إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ * وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ[۷۱]. خداوند متعال نیز با جمله ﴿كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۷۲] بر پاک‌دامنی آن حضرت مهر تأیید زده است. در چهار قسمت این آیه شهادت بر پاک‌دامنی حضرت مطرح شده است: ۱. ﴿لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ؛ ۲. ﴿وَالْفَحْشَاءَ؛ ۳. ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا (در دیگر آیات، ویژگی «عبادنا» چنین بیان گردیده است: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ... وَلَا يَزْنُونَ[۷۳]؛ ۴. ﴿الْمُخْلَصِينَ (کسانی که خداوند آنان را خالص فرموده است). از آنجا که مخلَص بودن آن حضرت در آیه ثابت می‌شود، می‌توان گفت شیطان هم با جمله ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۷۴] به راه نیافتن خود در عرصه وجودی آن حضرت اعتراف کرده است. کسانی که از نسبت دادن این اعمال ناروا به آن حضرت پروایی ندارند، اگر شهادت خداوند را می‌پذیرند، که خداوند این گونه به پاکی آن حضرت شهادت داده است و اگر از تابعان شیطان‌اند، او نیز هر گونه سلطه خود را بر مخلصان نفی کرده است و در حقیقت به پاکی آن حضرت اذعان دارد. پس طبق گفته شیطان نیز پاکی حضرتش اثبات شده است؛
  4. زنا و خیانت در امانت، از گناهان بزرگ است. حال با توجه به اینکه آن حضرت مدت زمانی در کنار این خانواده می‌زیسته و از توجه و عنایت آنان بهره‌مند بوده است، اگر دامان او به چنین خیانتی آلوده گردد، جرم و جنایتی بزرگ مرتکب شده است که به هیچ وجه مقام نبوت، ارتکاب چنین گناهی را برنمی‌تابد[۷۵]؛
  5. در پایان آیه، فلسفه اینکه چرا حضرت یوسف (ع) در این وادی گناه گام ننهاده است، چنین بیان شده که خداوند او را از هر لغزشی پالایش کرده و برهان خود را به وی نشان داده است. پس اگر این عنایت خداوندی نبود، او نیز همانند دیگر انسان‌ها دچار لغزش می‌شد و در دام گناه گرفتار می‌آمد. جمله شرطیه ﴿لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ[۷۶]، گویای این حقیقت است. این پاسخ، جامع و به دور از ایراد است.

پاسخ دوم: «همّ» به معنای میل طبیعی خارج از اختیار: منظور از کلمه «همّ»، وجود میل طبیعی و تحریک طبیعی آن بر اثر شرایط خارجی است که از اختیار انسان و دایره تکلیف خارج است، نه عزم بر گناه؛ و این نه تنها لغزشی به شمار نمی‌آید، بلکه با وجود چنین گرایش طبیعی، اینکه قصد ارتکاب گناه را نکرده و خلافی مرتکب نشده است، ستودنی نیز هست. البته این صحنه‌سازی برای حضرت یوسف (ع) زمینه تحریک غریزه جنسی را فراهم ساخت، ولی از آنجا که آن حضرت از عصمت برخوردار، و بر برهان رب آگاه بود، از سقوط در وادی تصمیم و اقدام بر گناه در امان ماند[۷۷].

ایراد این پاسخ این است که با معنای لغوی «همّ» ناسازگار است. «همّ» از دیدگاه لغت‌شناسان، به تصمیم‌گیری و آغاز کردن کاری اطلاق می‌گردد[۷۸] یا به کاری گفته می‌شود که تصمیم بر انجام دادن آن بوده، ولی تحقق نیافته است[۷۹]؛ اما در هیچ یک از کتاب‌های لغت، «همّ» به معنای میل طبیعی یا تحریک میل معنا نشده است.

پاسخ سوم: لغزش نبودن عزم بر گناه: حضرت به مقتضای گرایش طبیعی و جنسی خود، تصمیم گرفت دامن خویش را به این گناه آلوده سازد، ولی یک باره از این تصمیم روی‌گردان شد و پاک‌دامنی خود را حفظ فرمود. چون تصمیم بر ارتکاب گناه، لغزش نیست، پس ناقض عصمت نیست[۸۰].

در نقد این پاسخ باید گفت گرچه تصمیم بر ارتکاب گناه در ردیف گناهان قرار نگرفته است، تصمیم‌گیری برای ارتکاب آن عمل زشت (زنا با زن شوهردار) با جایگاه والای رسالت الهی همخوانی ندارد. یوسف (ع) که خود صدیق و از مخلصان است، چگونه این چنین محکوم میل جنسی خود و وسوسه‌های شیطان می‌شود و تصمیم به انجام دادن آن کار می‌گیرد؟! بر پایه این پاسخ باید گفت منظور از «همّ» این است که آن حضرت نزدیک بود به آن کار مبادرت ورزد؛ مانند آنکه کسی بگوید اگر از خدا نمی‌ترسیدم، او را کشته بودم[۸۱].

این توجیه افزون بر مبهم بودنش، با مقام مخلَص بودن حضرت تضاد دارد. ایراد دیگر این توجیه آن است که تعبیر ﴿هَمَّتْ بِهِ به گونه‌ای تفسیر شده است که با تفسیر ﴿هَمَّ بِهَا، دوگانگی دارد؛ چراکه ﴿هَمَّ بِهَا به نزدیک بودن انجام دادن کار، بدون انجام دادن آن تفسیر می‌شود؛ از این رو مورد ستایش خداوند قرار می‌گیرد؛ ولی ﴿هَمَّتْ بِهِ در همان معنای اصلی خود، عزم بر کار و انجام دادن آن به کار رفته است.

پاسخ چهارم: ﴿هَمَّ به معنای زدن و دور ساختن: حضرت یوسف (ع) عزم خود را جزم کرد تا با زدن زلیخا او را از خود دور سازد، ولی با دیدن برهان رب از این کار صرف‌نظر کرد و فرار را بر قرار ترجیح داد. پروردگار زیان‌های این کار را به آن حضرت چنین نشان داد که اگر این کار را بکند، بستگان زلیخا او را خواهند کشت و به او این اتهام را وارد خواهند ساخت که او قصد زنا داشته، ولی زلیخا امتناع کرده است؛ از این رو این سان مورد ضرب و طرد او قرار گرفته است. در این تفسیر، معنای ﴿هَمَّ بِهَا با معنای ﴿هَمَّتْ بِهِ متفاوت شده است. این تفاوت، نتیجه دلیل عقلی و نقلی بر عصمت پیامبران است؛ اما نه تنها دلیلی بر عصمت زلیخا دلالت ندارد، بلکه قرآن از ارتکاب گناهش خبر می‌دهد: ﴿وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ[۸۲]، ﴿الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ...[۸۳]، ﴿قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ...[۸۴]. افزون بر آن، تمام مفسران و راویان بر ارتکاب گناه از سوی زلیخا اتفاق نظر دارند؛ اما قرآن در مورد حضرت یوسف (ع) چنین می‌فرماید: ﴿كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۸۵]، ﴿ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ...[۸۶] و دیگر آیات این سوره که همه از پاک‌دامنی و قداست یوسف حکایت دارند. پس طبق این ادله از عقل و آیات قرآن، فعل "هَمَّ" دو معنای متفاوت یافته است[۸۷].

ایراد این تفسیر در این است که تنها در صورتی که ضرورت باشد، تفاوت در معنای دو کلمه "هَمَّ" و "هَمَّتْ" پذیرفته است؛ در حالی که در این مورد عزم یوسف (ع) بر گناه، معلق و مشروط بر ندیدن برهان رب بوده است و این هیچ مشکلی را به دنبال ندارد و متأخر بودن ﴿لَوْلَا از فعل ﴿هَمَّ بِهَا از جهت ادبی مشکلی ندارد.

پاسخ پنجم: مقابله نکردن یوسف (ع) با زلیخا در ناسزاگویی: زلیخا آن هنگام که نقشه خود را نقش بر آب دید و پاسخ رد حضرت یوسف (ع) را شنید، ناسزاگویی و درگیر شدن با حضرت را چاره خود دانست. حضرت یوسف (ع) بر آن شد تا دست به اقدامی همانند او بزند که برهان پروردگار از راه رسید و سبب فرار او از صحنه شد[۸۸]. ایراد این توجیه در این است که اولاً اگر ﴿هَمَّتْ بِهِ به معنای ناسزا باشد، عزم خلاف شرع زلیخا را از کدام جمله باید استفاده کرد؟ ثانیاً لحن و سیاق آیه، از ستایش و تمجیدی درخور توجه درباره حضرت یوسف (ع) حکایت دارد و اقدام به فرار از میدان ناسزاگویی، درخور این ستایش نیست؛ به ویژه که حضرت می‌توانست از ابتدا این تدبیر را اجرا کند تا از تماس با زن نامحرم و دیگر عوارض آن در امان باشد.

تبیین، توضیح یا تفسیر برهان رب: در تفسیر این برهان دو نگاه مطرح است؛ نگاه نخست با اصل عصمت آن حضرت همخوان است، ولی نگاه دوم با آن اصل سازگاری ندارد.

نگاه نخست: از ظاهر آیه شریفه نمی‌توان به حقیقت این برهان دست یافت، ولی به طور قطع می‌توان چنین ادعا کرد که این برهان، از عوامل پیدایش یقین بوده است که با جهل و گمراهی سر ناسازگاری دارند. گفتار حضرت یوسف (ع) در مناجاتش با پروردگار که فرمود: ﴿وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۸۹]، خود شاهد بر آن است که این برهان از نوع علم است، ولی نه بسان علوم رایج که با گمراهی و گناه همخوانی دارند. قرآن می‌فرماید: ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ...[۹۰].

پس در بیان حقیقت این برهان می‌توان گفت: «این برهان، از نوع علم آشکار و یقینی است که در نفس انسانی حالت اطاعت پدید می‌آورد و با وجود چنین حالتی، دیگر انسان گرایشی به گناه نمی‌یابد»[۹۱].

برهان در آیات قرآن نیز به معنای علم‌آور و حجت آمده است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ[۹۲] و ﴿...فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّكَ...[۹۳]. پرسشی که در این مجال مطرح می‌شود، این است که برهان در آیه اخیر همان معجزه حضرت موسی (ع) است و معجزه با عصمت دو امر متفاوت‌اند. پس نمی‌توان برهان را با توجه به این آیات به عصمت تفسیر کرد. پاسخ این است که برهان در اصل به معنای حجت است و این گاهی بر معجزه انطباق می‌یابد و گاهی بر علم و یقینی که انسان را از ورود در عرصه گناه باز می‌دارد؛ یعنی این علم، حجتی است برای پیامبران تا با آگاهی و اختیار از گناه و لغزش به دور باشند. پرسش دیگر این است که فراز ﴿لَوْلَا أَنْ رَأَى گویای آن است که برهان در این آیه از سنخ چیزهای دیدنی است و علم و آگاهی با دیدن تناسبی ندارد. پاسخ این است که «دیدن» همچنان که در امور محسوس کاربرد دارد، در ادراکات قلبی نیز به کار می‌رود؛ مانند: ﴿أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا...[۹۴][۹۵].

وقتی مأمون از امام هشتم درباره همین آیه پرسید، امام رضا (ع) «برهان» را به عصمت معنا فرمود: «لَكِنَّهُ كَانَ مَعْصُوماً وَ الْمَعْصُومُ لَا يَهُمُّ بِذَنْبٍ وَ لَا يَأْتِيهِ»؛ «یوسف معصوم است (صغری) و معصوم، اراده گناه نمی‌کند و به جانب آن نمی‌آید (کبری)». سپس فرمود: «وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ (ع) أَنَّهُ قَالَ هَمَّتْ بِأَنْ تَفْعَلَ وَ هَمَّ بِأَنْ لَا يَفْعَلَ‌»[۹۶]؛ «همانا پدرم از پدرش، حضرت صادق (ع) حدیث فرمود: زلیخا به جانب یوسف (ع) گرایش پیدا کرد و حضرت یوسف (ع) اراده داشت که گرد چنین معصیتی نگردد». عبارت ﴿لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ به منزله تعلیل است؛ یعنی چون واجد برهان الهی بود که همان ملکه عصمت است، به ترک میل اهتمام ورزید[۹۷].

دیگر تفاسیر در این نگاه از این قرارند:

  1. حجت خداوند بر حرام بودن زنا و آگاهی از کیفر زناکار؛
  2. خداوند نفس پیامبران را پاکیزه قرار داده است. دیدن برهان بدان معناست که آن صفات پسندیده برای آنان ثابت شود، که همین آنان را از سقوط در وادی گناهان نگه می‌دارد؛
  3. حضرت در سقف منزلش این آیه را مشاهده کرد: ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا[۹۸]؛
  4. این برهان همان نبوت است؛ چراکه پیامبران برانگیخته شدند تا مردم را از کارهای زشت بازدارند. حال اگر خود به بدترین گناهان آلوده شوند، مصداق این آیه شریفه خواهند بود: ﴿...لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ[۹۹]. همچنین خداوند در مقام نکوهش یهود می‌فرماید: ﴿أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ...[۱۰۰]. چیزی که بر یهود عیب است، چسان در حق پیامبر الهی تحقق یافته باشد؟[۱۰۱].
  5. برهان ربّ، وحی الهی بود که یوسف (ع) فرار را بر قرار ترجیح دهد. او نیز فرار کرد و خداوند درهای بسته را به رویش باز فرمود[۱۰۲].

نگاه دوم: در این مجال روایاتی چند نقل شده است که پاره‌ای از آنها از این قرارند:

  1. سقف شکافته شد و حضرت یوسف (ع) پدر خود، حضرت یعقوب را در حالی که انگشت به دندان گرفته بود، دید که به وی می‌گوید چگونه رفتار بدکاران را در پیش گرفته‌ای و حال آنکه نام تو در زمره پیامبران به ثبت رسیده است. یوسف (ع) حیا کرد و پا از میدان گناه بیرون نهاد؛
  2. بتی در گوشه اتاق قرار داشت. زلیخا در آن هنگام اقدام به پوشاندن آن کرد. حضرت یوسف (ع) علت این پوشاندن را جویا شد. زلیخا اظهار داشت: من از اینکه پروردگارم مرا در حال گناه ببیند، شرم دارم. یوسف (ع) پاسخ داد: چسان تو از این بتی که نه درکی دارد و نه چیزی می‌شنود، این چنین شرم می‌کنی، اما من از پروردگارم که از کار همگان آگاه است، شرم نکنم! به خدا سوگند که هرگز مرتکب گناه نخواهم شد. سیوطی این روایت را از حضرت علی (ع) به نقل از ابونعیم در حلیة الاولیاء گزارش می‌کند[۱۰۳] و علامه طباطبایی در نقد آن می‌نویسد: این روایت از روایات ساختگی است؛ زیرا گفتار آن امام همام و دیگر امامان در حجم بالایی حاکی از عصمت پیامبران است، افزون بر آنکه کار زلیخا در پوشاندن بت را نمی‌توان به عنوان دیدن برهان پذیرفت. این روایات خبر واحد به شمار می‌آیند و فاقد اعتبارند. البته می‌توان آن را به این گونه توجیه نمود که با پوشاندن بت، نفس یوسف نشانه توحید را مشاهده نمود و حجاب بین او و ساحت کبریایی خداوند برداشته شد و چیزی مشاهده کرد که او را از انجام گناه باز داشت...[۱۰۴]؛
  3. یوسف (ع) در فضا صدایی شنید که به او چنین خطاب می‌کند: ای فرزند یعقوب، مانند پرنده‌ای پردار مباش که با انجام دادن این کار ناهنجار پرهایش ریخت؛
  4. هنگامی که یوسف (ع) آماده ارتکاب گناه شد، چهره یعقوب (ع) را دید که ایستاده و انگشتان خود را می‌گزد؛ آن گاه ضربه‌ای بر یوسف (ع) وارد کرد که منی از انگشتان پایش فرو ریخت[۱۰۵]؛
  5. حضرت یعقوب (ع) بر حضرت یوسف (ع) نمایان شد، اما تأثیری در او نداشت؛ تا اینکه جبرئیل با پای خود ضربه‌ای بر او وارد ساخت که میل جنسی او فرو ریخت»[۱۰۶].[۱۰۷].
4. حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی؛
حجت الاسلام و المسلمین قدردان قراملکی در کتاب «دین و نبوت» در این‌باره گفته‌‌اند:

«عده‌ای با توسل به ظاهر آیه: ﴿وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا...، به حضرت یوسف نسبت می‌دهند که او قصد گناه با زلیخا را داشته است چنانچه روایاتی نیز در این خصوص وارد شده و این مطلب را تأیید نموده است.

نقد و نظر

تمامی روایات مورد ادعا به لحاظ سند و دلالت مخدوش بوده و از اسرائیلیات هستند. چرا که هم مخالف عصمت پیامبران است و هم مخالف ظاهر آیه فوق چون حضرت یوسف برهان پروردگارش را مشاهده کرد و اصلاً قصد گناه هم نکرد. باری! از این مسئله روشن می‌شود که یک پایه عصمت پیامبران، علم و نفس قدسی شخص معصوم است و پایه دوم، لطف و عنایت الهی است»[۱۰۸].

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. ر.ک: الکشاف، ج۲، ص۴۵۶-۴۵۷.
  2. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  3. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۲۱۴-۲۱۷.
  4. ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۲، ص۱۰۹-۱۱۲؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۲۱۲۳؛ جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۳.
  5. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۶۵.
  6. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۳۰۳ و ۳۰۴.
  7. ر.ک: اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۳۲۷؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۸، ص۴۳۹-۴۴۲. نیز ر.ک: عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۳، ص۱۶۰؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۶، ص۴۰۴؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۲، ص۱۳۰؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، تفسیر الوسیط، ج۲، ص۱۱۰۲.
  8. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۳؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۴۲-۳۴۳؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۱، ص۴۷-۴۸؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۲۸-۱۲۹.
  9. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۶۵.
  10. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۱۴-۲۱۷.
  11. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۳۰۳ و ۳۰۴.
  12. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند» سوره توبه، آیه ۷۴.
  13. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۲۷.
  14. «پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند» سوره یوسف، آیه ۲۳.
  15. «(یوسف) گفت: او بود که از من، کام می‌خواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد: اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است» سوره یوسف، آیه ۲۶.
  16. «(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.
  17. «(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.
  18. «و چون (شویش) دید که پیراهن مرد از پشت دریده است گفت: بی‌گمان این از نیرنگ شما زنان است و نیرنگ شما زنان سترگ است» سوره یوسف، آیه ۲۸.
  19. «(یوسف) گفت: او بود که از من، کام می‌خواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد: اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است * و اگر پیراهنش از پشت دریده است زن دروغ می‌گوید و مرد از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۲۷.
  20. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  21. ر.ک: جواد تبریزی، الانوار الالهیة، ص۱۰۳.
  22. ان الاصل الواحد في المادة: هو العزم على فعل ما شروع في مقدماته؛ (حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۱، ص۲۸۶؛ محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۵، ص۳۸۱؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۳۶).
  23. ر.ک: ابومنصور احمد بن محمد فیومی مقری، المصباح المنیر، ص۶۴۱.
  24. ر.ک: محمد محمود حجازی، التفسیر الواضح، ج۱۲، ص۷۴.
  25. ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۴۵۶.
  26. «و زنانی در آن شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) از برده خویش، کام می‌خواهد، (برده‌اش) او را در عشق، سخت شیفته کرده است؛ بی‌گمان ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۰.
  27. ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۲۷۷-۲۸۰.
  28. «(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.
  29. «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پرده‌ای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
  30. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۲۹.
  31. ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۵۲۱.
  32. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۶۷.
  33. ر.ک: محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، تصحیح هاشم رسولی محلاتی، ج۲، ص۱۸۵.
  34. ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۳۴؛ علاءالدین علی بن محمد خازن، لباب التأویل فی معانی التنزیل: تفسیر الخازن، ج۲، جزء ۳، ص۲۷۶.
  35. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۳۰-۲۴۱.
  36. ر.ک: الکشاف، ج۲، ص۴۵۶-۴۵۷.
  37. «و بی‌گمان بر شما نگهبانی گمارده‌اند * که نویسندگانی بزرگوارند» سوره انفطار، آیه ۱۰-۱۱.
  38. «و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.
  39. «و از روزی پروا کنید که در آن به سوی خداوند بازگردانده می‌شوید» سوره بقره، آیه ۲۸۱.
  40. یعنی: بنده‌ام را دریاب، قبل از آنکه مرتکب گناه گردد.
  41. ر.ک: الکشاف، ج۲، ص۴۵۷.
  42. ر.ک: المیزان، ج۱۱، ص۱۳۳-۱۳۴.
  43. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  44. چنان‌که در تفسیر بیضاوی می‌گوید: یوسف همّ و قصد زلیخا را نمود امّا از آنجا که این قصد به واسطه میل طبع و برانگیختگی شهوت بود، نه از روی اختیار، لذا تکلیف بردار نیست و منافاتی با عصمت ندارد. ر.ک: تفسیر‌البیضاوی، ج۲، ص۳۰۲-۳۰۱.
  45. در حالی که برخی همچون فخر رازی، این قاعده، را نپذیرفته و می‌گویند: جواب لولا می‌تواند مقدم شود. ر.ک: فخر رازی، عصمة‌الانبیاء، ص۳۸.
  46. ر.ک: المیزان، ج۱۱، ص۱۳۴.
  47. امام رضا‌(ع) در پاسخ مأمون و در بیان معنای آیه فرمودند: زلیخا قصد یوسف نمود و یوسف نیز اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، قضد زلیخا می‌نمود. لکن او معصوم بود و معصوم [به لحاظ بهره‌مندی از برهان الهی] مرتکب گناه نمی‌شود و قصد آن را نیز نمی‌کند. ر.ک: المیزان، ج۱۱، ص۸۲.
  48. ر.ک: مجمع‌البیان، ج۵، ص۳۴۵-۳۴۴؛ الکشاف، ج۲، ص۴۵۷-۴۵۶؛ تفسیر البیضاوی، ج۲، ص۳۰۱-۳۰۲؛ تبسیط العقائد الاسلامیه، ص۱۳۲-۱۳۳.
  49. ﴿اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ «دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بی‌آسیب بیرون آید و (در پرهیز) از بیم، بازویت را به خویش بفشر که این دو (معجزه)، دو برهان از پروردگار تو برای فرعون و سرکردگان اوست، بی‌گمان آنان قومی نافرمانند» سوره قصص، آیه ۳۲.
  50. ر.ک: المیزان، ج۱۱، ص۱۲۹. البته این تفسیر مرحوم علامه، با برخی تفاسیر گذشته -که از آنها یاد نمودیم- نیز قابل تطبیق است.
  51. باید توجه داشت که این تفسیر با مبنای پذیرفته و برگزیده در این کتاب، که در منشأ عصمت، علاوه بر علم، اراده نیز دخیل است. منافات ندارد.
  52. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۲۱۴-۲۱۷.
  53. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  54. ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۲، ص۱۰۹-۱۱۲؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۲۱۲۳؛ جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۳.
  55. ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۲، ص۱۰۹-۱۱۲؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۲۱۲۳.
  56. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۶، ص۱۲۱.
  57. اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۳۲۷.
  58. محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۸، ص۴۳۹-۴۴۲. نیز ر.ک: عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۳، ص۱۶۰؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۶، ص۴۰۴؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۲، ص۱۳۰؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، تفسیر الوسیط، ج۲، ص۱۱۰۲.
  59. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۳؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۴۲-۳۴۳؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۱، ص۴۷-۴۸؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۲۸-۱۲۹.
  60. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۶۵.
  61. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند» سوره توبه، آیه ۷۴.
  62. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۲۷.
  63. «و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند» سوره یوسف، آیه ۲۳.
  64. «و دل مادر موسی خالی شد (چندان که) اگر دلش را استوار نمی‌داشتیم تا از باورکنندگان باشد به راستی نزدیک بود که آن (راز) را فاش کند» سوره قصص، آیه ۱۰.
  65. «و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
  66. ر.ک: عصمة الانبیاء و الائمة (ع)، ج۲، ص۶ (نرم افزار المکتبة الشاملة).
  67. «(یوسف) گفت: او بود که از من، کام می‌خواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد: اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است» سوره یوسف، آیه ۲۶.
  68. «(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.
  69. «(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.
  70. «و چون (شویش) دید که پیراهن مرد از پشت دریده است گفت: بی‌گمان این از نیرنگ شما زنان است و نیرنگ شما زنان سترگ است» سوره یوسف، آیه ۲۸.
  71. «(یوسف) گفت: او بود که از من، کام می‌خواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد: اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است * و اگر پیراهنش از پشت دریده است زن دروغ می‌گوید و مرد از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۲۷.
  72. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  73. «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند... و زنا نمی‌کنند» سوره فرقان، آیه ۶۳-۶۸.
  74. «بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.
  75. ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۱۱۸-۱۲۰.
  76. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  77. ر.ک: جواد تبریزی، الانوار الالهیة، ص۱۰۳.
  78. ان الاصل الواحد في المادة: هو العزم على فعل ما شروع في مقدماته؛ (حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۱، ص۲۸۶؛ محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۵، ص۳۸۱؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۳۶).
  79. ر.ک: ابومنصور احمد بن محمد فیومی مقری، المصباح المنیر، ص۶۴۱.
  80. ر.ک: محمد محمود حجازی، التفسیر الواضح، ج۱۲، ص۷۴.
  81. ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۴۵۶.
  82. «و زنانی در آن شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) از برده خویش، کام می‌خواهد، (برده‌اش) او را در عشق، سخت شیفته کرده است؛ بی‌گمان ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۰.
  83. «(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟ گفتند: پاکا که خداوند است! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۵۱.
  84. «(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.
  85. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  86. «(یوسف گفت) آن (پرس و جو، از آن رو) است تا (عزیز مصر) بداند که من در نهان به وی خیانت نورزیده‌ام و اینکه خداوند فریب خیانت‌پیشگان را به جایی نمی‌رساند» سوره یوسف، آیه ۵۲.
  87. ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۶، ص۱۲۲.
  88. ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۲۷۷-۲۸۰.
  89. «(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.
  90. «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پرده‌ای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
  91. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۲۹.
  92. «ای مردم! به راستی برهانی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و نوری آشکار برای شما فرو فرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۷۴.
  93. «دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بی‌آسیب بیرون آید و (در پرهیز) از بیم، بازویت را به خویش بفشر که این دو (معجزه)، دو برهان از پروردگار تو برای فرعون و سرکردگان اوست، بی‌گمان آنان قومی نافرمانند» سوره قصص، آیه ۳۲.
  94. «پس آیا کسی که بدی کردارش در چشم وی آرایش یافته است و آن را نیکو می‌بیند (چون کسی است که رهیافته است)؟ آری، خداوند هر کس را بخواهد بی‌راه می‌نهد و هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند بنابراین مبادا جانت از دریغ خوردن بر آنان بفرساید که خداوند به آنچه انجام می‌دهند داناست» سوره فاطر، آیه ۸.
  95. ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۴۷.
  96. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۱، ص۸۲.
  97. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ص۲۵۸.
  98. «و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.
  99. «ای مؤمنان! چرا چیزی می‌گویید که (خود) انجام نمی‌دهید؟» سوره صف، آیه ۲.
  100. «آیا مردم را به نیکی فرا می‌خوانید و خود را از یاد می‌برید با آنکه کتاب (خداوند) را می‌خوانید؟ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.
  101. ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۱۲۲؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۲، ص۳۳۳.
  102. ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۷، ص۱۷۹.
  103. ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۵۲۱.
  104. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۶۷.
  105. ر.ک: محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، تصحیح هاشم رسولی محلاتی، ج۲، ص۱۸۵.
  106. ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۳۴؛ علاءالدین علی بن محمد خازن، لباب التأویل فی معانی التنزیل: تفسیر الخازن، ج۲، جزء ۳، ص۲۷۶.
  107. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۲۳۰-۲۴۱.
  108. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۳۰۳ و ۳۰۴.