بحث:معرفت و شناخت امام مهدی چه ضرورتی دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
::::::[[روایات]] بسیاری در اینباره وارد شده که ما به خاطر اختصار به ذکر قسمتی از آنها بسنده میکنیم است: | ::::::[[روایات]] بسیاری در اینباره وارد شده که ما به خاطر اختصار به ذکر قسمتی از آنها بسنده میکنیم است: | ||
:::::#از [[امام باقر]]{{ع}} یا [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که فرمود: "[[بنده]] [[خدا]] [[مؤمن]] نخواهد بود مگر اینکه [[خدا]] و [[رسول]] و همه [[امامان]] را بشناسد و نیز [[امام]] زمانش را بشناسد و در تمام امور خود به او مراجعه کند و [[تسلیم]] [[امر]] وی باشد سپس فرمود: چگونه میشود که [[آخرین امام]] را بشناسد در صورتی که [[اولین امام]] را نشناخته باشد؟<ref>{{متن حدیث|لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ يَرُدَّ إِلَيْهِ وَ يُسَلِّمَ لَهُ ثُمَّ قَالَ كَيْفَ يَعْرِفُ الْآخِرَ وَ هُوَ يَجْهَلُ الْأَوَّلَ}}؛ کافی، ج۱، ص۱۸۰.</ref>. | :::::#از [[امام باقر]]{{ع}} یا [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که فرمود: "[[بنده]] [[خدا]] [[مؤمن]] نخواهد بود مگر اینکه [[خدا]] و [[رسول]] و همه [[امامان]] را بشناسد و نیز [[امام]] زمانش را بشناسد و در تمام امور خود به او مراجعه کند و [[تسلیم]] [[امر]] وی باشد سپس فرمود: چگونه میشود که [[آخرین امام]] را بشناسد در صورتی که [[اولین امام]] را نشناخته باشد؟<ref>{{متن حدیث|لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ يَرُدَّ إِلَيْهِ وَ يُسَلِّمَ لَهُ ثُمَّ قَالَ كَيْفَ يَعْرِفُ الْآخِرَ وَ هُوَ يَجْهَلُ الْأَوَّلَ}}؛ کافی، ج۱، ص۱۸۰.</ref>. | ||
:::::#به [[سند صحیح]] از [[زراره]] [[روایت]] شده که گفت: به [[حضرت]] [[امام باقر]]{{ع}} گفتم:به من خبر بده از [[شناخت امام]] از شما [[خاندان]]، آیا [[شناخت]] او بر همه [[مردم]] [[واجب]] است؟ فرمود: [[خداوند عزوجل]] [[حضرت محمد]]{{صل}} را بر همه [[مردم]] [[جهان]] به عنوان [[رسول]] و [[حجت الهی]] بر همه خلائق در [[زمین]] برانگیخت پس هرآنکه به [[خداوند]] و [[حضرت محمد]]{{صل}} [[رسول خدا]] [[ایمان]] آورد و از او [[پیروی]] نمود و رسالتش را [[تصدیق]] کرد، [[واجب]] است بر او که [[امام]] از ما را بازشناسد و هر آنکه [[ایمان به خدا]] و [[رسول]] او نیاورده و از وی [[تبعیت]] نکرده و او را [[تصدیق]] ننموده و [[حق]] [[خدا]] و [[رسول]] او را نشناخته، چگونه براو [[واجب]] باشد [[شناخت امام]] درحالی که هنوز [[ایمان به خدا]] و [[رسول]] او نیاورده و [[حق]] آنها را نشناخته؟<ref>{{متن حدیث|أَخْبِرْنِي عَنْ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ مِنْكُمْ وَاجِبَةٌ عَلى جَمِيعِ الْخَلْقِ؟ قال: إِنَّ اللَّهَ -عَزَّ وَ جَلَّ- بَعَثَ مُحَمَّداً{{صل}} إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ رَسُولًا وَ حُجَّةً لِلَّهِ عَلى جَمِيعِ خَلْقِهِ فِي أَرْضِهِ، فَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ، وَ اتَّبَعَهُ، وَ صَدَّقَهُ، فَإِنَّ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ مِنَّا وَاجِبَةٌ عَلَيْهِ؛ وَ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ، وَ لَمْ يَتَّبِعْهُ وَ لَمْ يُصَدِّقْهُ وَ يَعْرِفْ حَقَّهُمَا، فَكَيْفَ يَجِبُ عَلَيْهِ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ هُوَ لَايُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ يَعْرِفُ حَقَّهُمَا؟!}}؛ کافی، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. منظور این است که [[وجوب]] [[معرفت]] و [[شناخت خدا]] و [[رسول]] از نظر رتبه مقدم است بر [[وجوب]] [[شناخت امام]] نه اینکه نفی [[وجوب]] [[امام]] شده باشد از کسی که [[خدا]] ورسول را نمیشناسد. به عبارت دیگر: بر هرکس در مرحله اول لازم و [[واجب]] است که [[خدا]] و [[رسول]] را بشناسد و در مرحله دوم نسبت به [[امام]] که [[خداوند]] برای او تعیین فرموده [[شناخت]] و [[معرفت]] پیدا کند. | :::::#به [[سند صحیح]] از [[زراره]] [[روایت]] شده که گفت: به [[حضرت]] [[امام باقر]]{{ع}} گفتم:به من خبر بده از [[شناخت امام]] از شما [[خاندان]]، آیا [[شناخت]] او بر همه [[مردم]] [[واجب]] است؟ فرمود: [[خداوند عزوجل]] [[حضرت محمد]]{{صل}} را بر همه [[مردم]] [[جهان]] به عنوان [[رسول]] و [[حجت الهی]] بر همه خلائق در [[زمین]] برانگیخت پس هرآنکه به [[خداوند]] و [[حضرت محمد]]{{صل}} [[رسول خدا]] [[ایمان]] آورد و از او [[پیروی]] نمود و رسالتش را [[تصدیق]] کرد، [[واجب]] است بر او که [[امام]] از ما را بازشناسد و هر آنکه [[ایمان به خدا]] و [[رسول]] او نیاورده و از وی [[تبعیت]] نکرده و او را [[تصدیق]] ننموده و [[حق]] [[خدا]] و [[رسول]] او را نشناخته، چگونه براو [[واجب]] باشد [[شناخت امام]] درحالی که هنوز [[ایمان به خدا]] و [[رسول]] او نیاورده و [[حق]] آنها را نشناخته؟<ref>{{متن حدیث|أَخْبِرْنِي عَنْ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ مِنْكُمْ وَاجِبَةٌ عَلى جَمِيعِ الْخَلْقِ؟ قال: إِنَّ اللَّهَ -عَزَّ وَ جَلَّ- بَعَثَ مُحَمَّداً{{صل}} إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ رَسُولًا وَ حُجَّةً لِلَّهِ عَلى جَمِيعِ خَلْقِهِ فِي أَرْضِهِ، فَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ، وَ اتَّبَعَهُ، وَ صَدَّقَهُ، فَإِنَّ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ مِنَّا وَاجِبَةٌ عَلَيْهِ؛ وَ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ، وَ لَمْ يَتَّبِعْهُ وَ لَمْ يُصَدِّقْهُ وَ يَعْرِفْ حَقَّهُمَا، فَكَيْفَ يَجِبُ عَلَيْهِ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ هُوَ لَايُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ يَعْرِفُ حَقَّهُمَا؟!}}؛ کافی، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. منظور این است که [[وجوب]] [[معرفت]] و [[شناخت خدا]] و [[رسول]] از نظر رتبه مقدم است بر [[وجوب]] [[شناخت امام]] نه اینکه نفی [[وجوب]] [[امام]] شده باشد از کسی که [[خدا]] ورسول را نمیشناسد. به عبارت دیگر: بر هرکس در مرحله اول لازم و [[واجب]] است که [[خدا]] و [[رسول]] را بشناسد و در مرحله دوم نسبت به [[امام]] که [[خداوند]] برای او تعیین فرموده [[شناخت]] و [[معرفت]] پیدا کند. | ||
:::::#در خبر صحیح از [[محمد بن مسلم]] [[روایت]] شده که گفت: شنیدم [[حضرت باقر]]{{ع}} میفرمود: "هرکه برای [[خدا]] [[عبادت]] و [[دینداری]] کند در حالی که خود را در آن به [[رنج]] اندازد و بکوشد ولی [[امام]] [[منصوب]] از طرف [[خدا]] برای او نباشد، سعی او پذیرفته نیست و [[گمراه]] و سرگردان است، و [[خداوند]] [[کردار]] او را بد میشمارد، او به مانند گوسفندی است که از چوپان و [[گله]] خود گم شده و شب و روز میجهد و میدود و میرود و میآید و شب [[گله]] غریبی ببیند و بدان [[دل]] نهد و [[فریب]] آن را بخورد و با آن در آغلش شب را بگذراند و چون چوپان [[گله]] خود را ببیند آن چوپان و آن [[گله]] را نشناسد و سرگردان بجهد و چوپان و [[گله]] خود را بطلبد و گلهای با چوپانش ببیند و بدان [[دل]] نهد و فریفته گردد و چوپان به او بانگ زند که تو به چوپان و [[گله]] خودت بپیوند زیرا تو گم شده و [[سرگردانی]] و از چوپانت و گلهات برکناری و آن گوسفند گمشده هراسان و سرگردان و تنها بجهد و [[چوپانی]] ندارد که او را به چراگاه خودش [[رهبری]] کند و یا او را برگرداند، درهمین اثنا که حیوان است بناگاه گرگ از گم شدنش استفاده کرده و او را بخورد. به [[خدا]] قسم حال کسی که دراین [[امت]] به دامن [[امامی]] که [[آشکار]] [[پاک]] [[منصوب]] از طرف او بوده باشد دست نزند گمشده و سرگردان است و اگر براین حال بمیرد در [[کفر]] و یا [[نفاق]] مرده است. ای [[محمد]]، بدان که [[امامان]] [[جور]] و پیروانشان از [[دین خدا]] برکنارند، مسلما [[گمراه]] میباشند و [[گمراه کننده]] و همه کارهایشان چون خاکستری است در مقابل گردباد در روز طوفانی، به هیچ وجه برآنچه کسب کردهاند دسترسی ندارند، این است همان [[گمراهی]] دور و دراز{{متن حدیث|كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِيهَا وَ قَطِيعِهَا فَهَجَمَتْ ذَاهِبَةً وَ جَائِيَةً يَوْمَهَا فَلَمَّا جَنَّهَا اللَّيْلُ بَصُرَتْ بِقَطِيعٍ مَعَ غَيْرِ رَاعِيهَا فَحَنَّتْ إِلَيْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا فَبَاتَتْ مَعَهَا فِي رَبْضَتِهَا فَلَمَّا أَنْ سَاقَ الرَّاعِي قَطِيعَهُ أَنْكَرَتْ رَاعِيَهَا وَ قَطِيعَهَا فَهَجَمَتْ مُتَحَيِّرَةً تَطْلُبُ رَاعِيَهَا وَ قَطِيعَهَا فَبَصُرَتْ بِغَنَمٍ مَعَ رَاعِيهَا... وَ كَذَلِكَ وَ اللَّهِ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ ظَاهِراً عَادِلًا أَصْبَحَ ضَالًّا تَائِهاً وَ إِنْ مَاتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا {{متن قرآن|كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَى شَيْءٍ ذَلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ}} چون (توده) خاکستری است که در روزی بادخیز باد بر آن بوزد؛ از آنچه به چنگ آوردهاند چیزی در کف ندارند؛ این همان گمراهی ژرف است» سوره ابراهیم، آیه ۱۸.}}</ref><ref>. کافی، ج۱، ص۳۷۵.</ref>»<ref>[[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[آخرین امید (کتاب)|آخرین امید]]، ص ۱۱-۱۴</ref>. | :::::#در خبر صحیح از [[محمد بن مسلم]] [[روایت]] شده که گفت: شنیدم [[حضرت باقر]]{{ع}} میفرمود: "هرکه برای [[خدا]] [[عبادت]] و [[دینداری]] کند در حالی که خود را در آن به [[رنج]] اندازد و بکوشد ولی [[امام]] [[منصوب]] از طرف [[خدا]] برای او نباشد، سعی او پذیرفته نیست و [[گمراه]] و سرگردان است، و [[خداوند]] [[کردار]] او را بد میشمارد، او به مانند گوسفندی است که از چوپان و [[گله]] خود گم شده و شب و روز میجهد و میدود و میرود و میآید و شب [[گله]] غریبی ببیند و بدان [[دل]] نهد و [[فریب]] آن را بخورد و با آن در آغلش شب را بگذراند و چون چوپان [[گله]] خود را ببیند آن چوپان و آن [[گله]] را نشناسد و سرگردان بجهد و چوپان و [[گله]] خود را بطلبد و گلهای با چوپانش ببیند و بدان [[دل]] نهد و فریفته گردد و چوپان به او بانگ زند که تو به چوپان و [[گله]] خودت بپیوند زیرا تو گم شده و [[سرگردانی]] و از چوپانت و گلهات برکناری و آن گوسفند گمشده هراسان و سرگردان و تنها بجهد و [[چوپانی]] ندارد که او را به چراگاه خودش [[رهبری]] کند و یا او را برگرداند، درهمین اثنا که حیوان است بناگاه گرگ از گم شدنش استفاده کرده و او را بخورد. به [[خدا]] قسم حال کسی که دراین [[امت]] به دامن [[امامی]] که [[آشکار]] [[پاک]] [[منصوب]] از طرف او بوده باشد دست نزند گمشده و سرگردان است و اگر براین حال بمیرد در [[کفر]] و یا [[نفاق]] مرده است. ای [[محمد]]، بدان که [[امامان]] [[جور]] و پیروانشان از [[دین خدا]] برکنارند، مسلما [[گمراه]] میباشند و [[گمراه کننده]] و همه کارهایشان چون خاکستری است در مقابل گردباد در روز طوفانی، به هیچ وجه برآنچه کسب کردهاند دسترسی ندارند، این است همان [[گمراهی]] دور و دراز{{متن حدیث|كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِيهَا وَ قَطِيعِهَا فَهَجَمَتْ ذَاهِبَةً وَ جَائِيَةً يَوْمَهَا فَلَمَّا جَنَّهَا اللَّيْلُ بَصُرَتْ بِقَطِيعٍ مَعَ غَيْرِ رَاعِيهَا فَحَنَّتْ إِلَيْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا فَبَاتَتْ مَعَهَا فِي رَبْضَتِهَا فَلَمَّا أَنْ سَاقَ الرَّاعِي قَطِيعَهُ أَنْكَرَتْ رَاعِيَهَا وَ قَطِيعَهَا فَهَجَمَتْ مُتَحَيِّرَةً تَطْلُبُ رَاعِيَهَا وَ قَطِيعَهَا فَبَصُرَتْ بِغَنَمٍ مَعَ رَاعِيهَا... وَ كَذَلِكَ وَ اللَّهِ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ ظَاهِراً عَادِلًا أَصْبَحَ ضَالًّا تَائِهاً وَ إِنْ مَاتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا {{متن قرآن|كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَى شَيْءٍ ذَلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ}} چون (توده) خاکستری است که در روزی بادخیز باد بر آن بوزد؛ از آنچه به چنگ آوردهاند چیزی در کف ندارند؛ این همان گمراهی ژرف است» سوره ابراهیم، آیه ۱۸.}}</ref><ref>. کافی، ج۱، ص۳۷۵.</ref>»<ref>[[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[آخرین امید (کتاب)|آخرین امید]]، ص ۱۱-۱۴</ref>. |
نسخهٔ ۱۱ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۸
۷. حجت الاسلام و المسلمین الهامی؛ |
---|
|
نویسنده: آقای ظرافتی
پاسخ تفصیلی
ضرورت شناخت امام
- از مهمترین تکالیف مؤمنان، پس از معرفت به خدا و رسول او، معرفت و شناخت امام مهدی (ع) است چون شناخت امام، اساس خداشناسی است و بدون معرفت امام، شناخت خدای متعال میسور نیست در همین راستا امام حسین (ع) میفرماید: «معرفت خدا این است که مردم هر عصر و زمان، امام و رهبر دوران خود را شناسایی کرده، فرمان برداری و پیروی او را واجب بدانند»[۵].[۶]
- ایمان حقیقی، در سایۀ شناخت خدا و رسول و امامان و امام زمان و تسلیم بودن در برابر اوست. از حضرت باقر یا صادق (ع) روایت است که فرمود: «بنده خدا مؤمن نخواهد بود، مگر اینکه خدا و رسول و همۀ امامان را بشناسد و نیز امام زمانش را بشناسد و در تمام امور خود به او مراجعه کند و تسلیم امر وی باشد»[۷].
- البته آنچه در معرفت امام واجب است، دو امر است: یکی شناختن شخص امام به اسم و نسب؛ دوم شناخت شخصیت امام با صفات و خصوصیات او که به وسیلۀ آنها از دیگران امتیاز مییابد. امام صادق (ع) میفرمایند: «کمترین حد معرفت به امام آن است که امام، همسنگ و مساوی با پیامبر (ص) است، مگر در درجه نبوت»[۸].[۹]
- امام، حجت خدا بر مردم است. قول و فعل او برای امّت سند است. امام حق، هادی مردم است و شناخت امام و حجت الهی یک تکلیف است. این یک وظیفۀ مسلمانی در هر زمان است. امام صادق (ع) میفرمایند: «به درستی بهترین و واجبترین فریضهها بر انسان، شناخت پروردگار و اقرار به بندگی او و پس از آن شناخت فرستادۀ خدا است و گواهی دادن به پیامبری او و در مرحله بعد شناختن امامی که به صفت و نامش در حال سختی و راحتی به او اقتدا مینمایی»[۱۰].[۱۱]
ادله عقلی معرفت امام
دلیل عقلی
- ادلۀ عقلی ضرورت شناخت امام عبارت است از:
- شناخت امام مقدمه اطاعت: امامت نقش اساسی در حفظ نظام و کمال بشر و حرکت او به سوی خدا و اجرای احکام الهی دارد و اطاعت امر امام، از نظر شرع و عقل واجب است. ازاینرو در وجوب شناخت امام ـ بر حسب حکم عقل و شرع ـ جای هیچگونه تردید و شبههای نیست؛ زیرا هم مقدمۀ اطاعت است و بدون وجوب آن، اطاعت و نصب امام بیهوده خواهد بود و هم بر حسب روایات، معرفت امام واجب است. امیر مؤمنان علی (ع) در اینباره فرمود: «پیشوایان، مدیران الهی بر مردمند و رؤسای بندگان او هستند. هیچکس ـ مگر شخصی که آنها را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند ـ وارد بهشت نخواهد شد و کسی ـ جز آنکه آنها را انکار کند و آنان نیز او را انکار کنند ـ داخل دوزخ نگردد»[۱۲].[۱۳]
- شناخت امام عامل شناخت شخص: به حکم عقل شناخت امام مهدی (ع) لازم و ضروری است. چراکه آن حضرت امامی است که اطاعتش واجب است، پس باید کسی که اطاعتش واجب است، صفاتش را شناخت تا با شخص دیگری که مقام او را به دروغ و کذب ادعا میکند اشتباه نگردد. بنابراین بر همۀ معتقدان به امامت خصوصاً منتظران لازم است تا شناخت صحیحی از امام مهدی (ع) پیدا کنند؛ زیرا امامت و ولایت آن حضرت بابی است که مردم از راه آن میتوانند به عبودیت و بندگی خداوند بپردازند و ایمان از طریق آن استکمال مییابد. به تعبیر امام صادق (ع): «کمترین درجۀ شناخت امام آن است که او همتای نبوت است به جز در درجه نبوت و امام وارث نبی است و اطاعت امام، اطاعت خداوند و اطاعت رسول خداست»[۱۴]. اطاعت از خداوند و رسول او واجب است؛ پس اطاعت از امام واجب است[۱۵].
ادله نقلی شناخت امام
- ادلۀ نقلی ضرورت شناخت امام عبارت است از:
- شناخت امام عامل اطاعت شناخت و اطاعت از خداوند: هدف از آفرینش، بندگی خداوند متعال است و اساس و پایه بندگی، شناخت خداست. عالیترین تبلور این معرفت، شناخت پیامبر (ص) و اوصیای او است. بیگمان یکی از وظایف مهم بندگان در مقابل پروردگار، شناخت آن وجود مقدس است. این معرفت زمانی به کمال میرسد که پیامبران خداوند ـ به ویژه پیامبر خاتم (ص) ـ را به خوبی شناخته باشند. این مهم نیز حاصل نمیگردد؛ مگر با شناخت اوصیای او به خصوص آخرین حجت الهی. امام حسین (ع) به اصحاب خود فرمود: «ای مردم! همانا خداوند متعال بندگان را نیافرید، مگر برای آنکه او را بشناسند. پس در آن هنگام که او را شناختند، بندگی او را خواهند کرد. و آن هنگام که او را بندگی کردند، با عبادت او از عبادت غیر او بینیاز میگردند". شخصی پرسید: "ای پسر رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت، معنای شناخت خدا چیست؟" سالار شهیدان (ع) در پاسخ فرمود: "معرفت خدا عبارت است از اینکه اهل هر زمان امامی را که اطاعتش بر آنان واجب است، بشناسد»[۱۶].
- جلوگیری از انحراف و گمراهی: ضرورت شناخت حضرت مهدی (ع) وقتی احساس میشود که انسانها در اثر فاصله گرفتن از امام خود، به فساد و گمراهی کشیده شوند و برای رهایی از این دام خطرناک، راهی جز پیروی از امام نخواهد بود. امام کاظم (ع) میفرماید: «امام، حجت بندگان است، هر که او را رها کند، گمراه میشود و هر که همراه او باشد، نجات مییابد و رستگار میشود»[۱۷].[۱۸] معرفت امام حی به قدری با اهمیت است که حتی لحظهای اهمال و ترخیص در این مسأله، قابل اغماض و بخشش نبوده و عذر کسی در این مورد پذیرفته نمیباشد. سلیم بن قیس نقل کرده است: مردی نزد امیر مؤمنان(ع) آمد و از آن حضرت سؤال کرد: کمترین چیزی که بنده به وسیله آن کافر میشود چیست؟ امیر مؤمنان(ع) فرمود: "حالا که پرسیدی، پس با دقت پاسخش را بفهم. اما کمتر چیزی که بنده بدان مؤمن خواهد بود، آن است که خدای تبارک و تعالی خودش را به آن بنده بشناساند، پس آن بنده به فرمانبرداری از او اقرار کند. سپس پیغمبرش را به او بشناساند، پس به فرمانبرداری از او نیز اقرار کند. هم چنین امام و حجت خود در زمین و گواهش بر خلق را به او معرفی کند و آن بنده به فرمانبرداری از او هم اعتراف کند. سلیم گوید: من به محضر امیر مؤمنان(ع) عرض کردم: اگر چه همه چیز را به جز آن چه بیان فرمودی نداند؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: آری، اما در صورتی که هرگاه دستوری به او دهند اطاعت کند و اگر نهیاش کردند ترک کند. و کمتر چیزی که بنده به سبب آن کافر گردد آن است که کسی چیزی را که خدا از آن نهی کرده، جایز پندارد؛ گو این که خدا به آن دستور داده است (یعنی بدعتی در دین گذارد) و آن را دین خود کند و بر آن بماند و گمان کند کسی را میپرستد که به آن کار دستور داده است (یعنی به زعم خود، خدا را میپرستد) و حال آن که شیطان را پرستش میکند. و کمتر چیزی که بنده به واسطه آن گمراه میشود آن است که حجت خدای تعالی و گواه او بر بندگانش را نشناسد، یعنی همان کسی را که خدای عزوجل دستور به فرمانبرداری از او داده و ولایتش را واجب کرده است. دوباره عرض کردم: ای امیر مؤمنان! آنان را برایم توصیف کن؟ حضرت فرمود: کسانی هستند که خدای عزوجل اطاعت آنان را همانند اطاعت خود و پیغمبرش شمرده و فرموده است: ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا و رسول و اولیای امر خود را فرمان برید. سپس تقاضا کردم: ای امیر مؤمنان! خدا مرا فدای تو گرداند، آشکارتر بیان فرما، حضرت فرمود: آنان که رسول خدا (ص) درباره ایشان در آخرین خطبهاش، روزی که خدای عزوجل روحش را قبض کرد فرمود: همانا من دو چیز در میان شما میگذارم که تا وقتی به آن دو چنگ زنید، هرگز گمراه نمیشوید، کتاب خدا و عترتم که اهل بیت من هستند. خدای لطیف و آگاه به من وعده داده که آن دو از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند و مانند این دو با هم برابرند و دو انگشت سبابه خود را به هم چسباند و نمیگویم مانند این دو انگشت و انگشت سبابه و وسط را به هم چسباند که یکی بر دیگری پیش باشد. پس به هر دوی اینها چنگ زنید تا نلغزید و گمراه نشوید و از ایشان جلو نیفتید که گمراه خواهید شد»[۱۹].
- شناخت امام مقدمۀ سایر معرفت ها: تأکید ویژۀ روایات بر معرفت امام بدین سبب است که شناخت امام، کلید باقی معرفتها حتی توحید است؛ زیرا اگرچه معرفت الهی اساس دیگر معارف است، اما تبیین و بسط حقایق توحیدی نیز در گرو شناخت امام و پیوند با اوست. به همین دلیل امام صادق (ع) به جناب زراره توصیه فرمود در صورت درک زمان غیبت قائم، این دعا را مدام بخواند: «خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی، من رسولت را نخواهم شناخت (برای آن که هر کس خدا را شناخت، بر خدا لازم است که از راه لطف، بندگانش را هدایت کند و کسی که خدا را نشناخت، فرستاده او را هم نخواهد شناخت). خدایا پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانی، من حجت تو را نخواهم شناخت (برای آن که امام به دستور خداوند، جانشین پیغمبر و دست نشانده اوست و مقام و ارزش جانشین به مقام و ارزش جانشین گذار است. از این جهت، شیعه معتقد است امام باید از لحاظ علم و عمل و اخلاق و عصمت مانند پیغمبر باشد). خدایا حجت خود را به من بشناسان، زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه خواهم شد»[۲۰].[۲۱] در این حدیث، معرفتهای سهگانه، زمینهساز رسیدن به شناخت پروردگار و عبودیت او معرفی شده؛ اما نکته مهم در بیان حضرت، تأکید ویژه بر نقش کلیدی معرفت امام است؛ زیرا از یک سو معرفت حجت به شناخت پیام آور دین و پیوند آن با تعالیم الهی مشروط شده، از سویی دیگر، هدایت و نجات انسان در گرو دینداری او و بیگانگی از آموزههای دینی سبب گمراهی او شمرده شده و از سوی آخر، رهایی از گمراهی تنها در پرتو رهنمودهای امام و حجت الهی میسر دانسته شده است. اگرچه این دعا، معرفت خدا، پیامبر و امام را در پیوندی ناگسستنی معرفی کرده، اما تمرکز اصلی انسان منتظر را بر خواسته سوم، یعنی کسب معرفت امام عصر (ع) معطوف نموده است؛ زیرا رشتۀ دیانت و هدایت انسان، در گرو معرفت حجت عصر است و آن دو معرفت نیز در سایه معرفت امام هستند، با این که از نظر رتبه، توحید و نبوت، مقدم بر امامت و ریشه آن به شمار میروند[۲۲].
- جلوگیری از بطلان عمل (قبولی اعمال): پذیرش و قبولی اعمال و جلوگیری از بطلان عمل، در گرو پذیرفتن ولایت امامان معصوم (ع) است. امام باقر (ع) به زراره فرمود: «اسلام بر پنج چیز بنا نهاده شده: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت". زراره میگوید عرض کردم: کدام یک از آنها برتر است؟ امام (ع) فرمود: "ولایت؛ زیرا کلید و حاکم و راهنمای آنها است. اگر مردی شب تا صبح را به نماز و روز خود را به روزه سپری کند و تمام ثروت خود را صدقه بدهد و همه ساله به حج برود، اما ولی خدا را نشناخته باشد تا از او پیروی نماید، و تمام کارهایش به راهنمایی او نباشد، هرگز نزد خداوند اجر و ثوابی ندارد و از اهل ایمان نخواهد بود»[۲۳].[۲۴]
- فرار از مرگ جاهلیت: در روایاتی که مورد پذیرش شیعه و اهل سنت است، تصریح شده که هر کس امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا میرود. امام باقر (ع) نیز فرمود: «هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد، مرگ او مرگ جاهلیت است و هیچ کس در این جهت معذور نیست تا امام خود را بشناسد»[۲۵]. این حدیث، با تعابیر مختلف به طور مستفیض در منابع حدیثی فریقین نقل شده است. که همگی بیانگر اهمیت کلیدی معرفت امام و حجت الهی در هر زمان است، به گونهای که عدم معرفت امام و حجت حی، مساوی با بیدینی و مرگ جاهلیت محسوب شده است. تا جایی که امام صادق (ع) میفرماید: «هرکس حتی یک شب بدون معرفت امام زمانش بخوابد، به مرگ جاهلیت مرده است»[۲۶]. این کلام به طور مطلق است و اختصاص به مردن در آن شب ندارد. بر اساس این سخن، معرفت امام حی به قدری با اهمیت است که حتی لحظهای اهمال و ترخیص در این مسأله، قابل اغماض و بخشش نبوده و عذر کسی در این مورد پذیرفته نمیباشد[۲۷]. رسول خدا (ص) فرمود: «هرکس منکر قائم از فرزندانم در زمان غیبتش بشود و در همان حال بمیرد، قطعاً به مرگ جاهلیت مرده است»[۲۸].[۲۹]
- شناخت امام معیار کفر و نفاق: بر اساس روایت، معرفت یافتن به امام و حجت حی در هر عصر و زمانی، تکلیف عذر ناپذیری است که خداوند همگان را موظف به آن کرده است، به گونهای که هیچ کس از این تکلیف معرفتی، معاف نیست؛ از نگاه شیعه، این معرفت چنان با اهمیت است که بود و نبود آن، معیار ایمان و کفر شناخته شده و کوتاهی نسبت به آن، مساوی با ضلالت و گمراهی است. امام باقر (ع) به محمد بن مسلم فرمود: «هر کس از این امت صبح کند و تحت ولایت امامی از سوی خدا نباشد، در سرگردانی و تحیر و گمراهی به سر برده است و اگر در آن حالت بمیرد، به مرگ کفر و نفاق از دنیا رفته است»[۳۰].[۳۱]
- شناخت امام عامل ورود به بهشت: امیر مؤمنان علی (ع) در اینباره فرمود: "پیشوایان، مدیران الهی بر مردمند و رؤسای بندگان او هستند. هیچکس ـ مگر شخصی که آنها را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند ـ وارد بهشت نخواهد شد. و کسی ـ جز آنکه آنها را انکار کند و آنان نیز او را انکار کنند ـ داخل دوزخ نگردد"[۳۲].[۳۳]
نتیجه گیری
- بر این اساس، معرفت امام حی به قدری با اهمیت است که حتی لحظهای اهمال و ترخیص در این مسأله، قابل اغماض و بخشش نبوده و عذر کسی در این مورد پذیرفته نیست[۳۴].
پانویس
- ↑ «لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ يَرُدَّ إِلَيْهِ وَ يُسَلِّمَ لَهُ ثُمَّ قَالَ كَيْفَ يَعْرِفُ الْآخِرَ وَ هُوَ يَجْهَلُ الْأَوَّلَ»؛ کافی، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ «أَخْبِرْنِي عَنْ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ مِنْكُمْ وَاجِبَةٌ عَلى جَمِيعِ الْخَلْقِ؟ قال: إِنَّ اللَّهَ -عَزَّ وَ جَلَّ- بَعَثَ مُحَمَّداً(ص) إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ رَسُولًا وَ حُجَّةً لِلَّهِ عَلى جَمِيعِ خَلْقِهِ فِي أَرْضِهِ، فَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ، وَ اتَّبَعَهُ، وَ صَدَّقَهُ، فَإِنَّ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ مِنَّا وَاجِبَةٌ عَلَيْهِ؛ وَ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ، وَ لَمْ يَتَّبِعْهُ وَ لَمْ يُصَدِّقْهُ وَ يَعْرِفْ حَقَّهُمَا، فَكَيْفَ يَجِبُ عَلَيْهِ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ هُوَ لَايُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ يَعْرِفُ حَقَّهُمَا؟!»؛ کافی، ج۱، ص۱۸۱.
- ↑ . کافی، ج۱، ص۳۷۵.
- ↑ الهامی، داوود، آخرین امید، ص ۱۱-۱۴
- ↑ «مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ»؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۹.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۹۶؛ عارفی، اسحاق، امامتپژوهی، ص۸۵؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۷۴.
- ↑ «لا یکون العبد مؤمنا حتّی یعرف اللّه و رسوله و الأئمّة کلّهم و إمام زمانه و یردّ إلیه و یسلّم له»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸۰.
- ↑ «أدنی معرفة الإمام أنه عدل النبی إلا درجة النبوة»؛ البرهان، ج ۲، ص ۳۴.
- ↑ ر.ک: تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۷۴.
- ↑ مکیال المکارم، ج ۲، ص ۱۷۱.
- ↑ ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۴۵، ۴۶؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۹۶.
- ↑ «وَ إِنَّمَا اَلْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اَللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ لاَ یَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لاَ یَدْخُلُ اَلنَّارَ إِلاَّ مَنْ أَنْکَرَهُمْ»؛ نهج البلاغه، ص ۲۱۲، خطبه ۱۵۲.
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۹.
- ↑ «أدنی معرفة الإمام أنه عدل النبی إلا درجة النبوة، و وارثه، و أن طاعته طاعة الله و طاعة رسول الله(ص)»؛ بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۴، ح۳.
- ↑ ر.ک: ملکی راد، محمود، خانواده و زمینهسازی ظهور، ص ۱۴۷؛ موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۴۵، ۴۶؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۹۶.
- ↑ «أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ اَلْعِبَادَ إِلاَّ لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اِسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ... مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ»؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۹.
- ↑ معجم احادیث الإمام المهدی، ج ۴، ص ۱۴۸.
- ↑ ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲.
- ↑ «وَ أَتَاهُ رَجُلُ فَقَالَ لَهُ مَا أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ کَافِراً وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالًّا فَقَالَ لَهُ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ أَمَّا أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً أَنْ یُعَرِّفَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی نَفْسَهُ - فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ یُعَرِّفَهُ نَبِیَّهُ(ص) فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ یُعَرِّفَهُ إِمَامَهَ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَی خَلْقِهِ فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ قُلْتُ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِنْ جَهِلَ جَمِیعَ الْأَشْیَاءِ إِلَّا مَا وَصَفْتَ قَالَ نَعَمْ إِذَا أُمِرَ أَطَاعَ وَ إِذَا نُهِیَ انْتَهَی وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ کَافِراً مَنْ زَعَمَ أَنَّ شَیْئاً نَهَی اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِهِ وَ نَصَبَهُ دِیناً یَتَوَلَّی عَلَیْهِ وَ یَزْعُمُ أَنَّهُ یَعْبُدُ الَّذِی أَمَرَهُ بِهِ وَ إِنَّمَا یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالًّا أَنْ لَا یَعْرِفَ حُجَّةَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ شَاهِدَهُ عَلَی عِبَادِهِ الَّذِی أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَتِهِ وَ فَرَضَ وَلَایَتَهُ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْهُمْ لِی فَقَالَ الَّذِینَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِنَفْسِهِ وَ نَبِیِّهِ فَقَالَ ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ﴾ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ أَوْضِحْ لِی فَقَالَ الَّذِینَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِی آخِرِ خُطْبَتِهِ یَوْمَ قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا - کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَی فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَی فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا»؛ الکافی، ج ۲، ص ۴۱۴.
- ↑ «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ. اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ. اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»؛ الکافی، ج۱، ص۳۳۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۳۴۳؛ مصباح الزائر، ص ۳۱۲.
- ↑ ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۴۸ – ۵۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۹۶؛
- ↑ ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۴۸ – ۵۳.
- ↑ «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسَةِ أَشْیَاءَ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَایَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَیُّ شَیْءٍ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَایَةُ أَفْضَلُ... أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَیْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَةَ وَلِیِّ اللَّهِ فَیُوَالِیَهُ وَ یَکُونَ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَیْهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَی اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِهِ وَ لَا کَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِیمَانِ ثُمَّ قَالَ أُولَئِکَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ یُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ»؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۸.
- ↑ ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۹۶.
- ↑ «مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمَوْتُهُ مِیتَةٌ جَاهِلِیَّةٌ وَ لَا یُعْذَرُ النَّاسُ حَتَّی یَعْرِفُوا إِمَامَهُم»؛ محاسن برقی، ص ۱۵۵.
- ↑ «یا یَحْیی مَنْ بَاتَ لَیْلَةَ لَا یَعْرِفُ فِیهَا إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً»؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۷۸.
- ↑ ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۴۸ - ۵۳.
- ↑ «مَنْ أَنْکَرَ الْقَائِمَ مِنْ وُلْدِی فِی زَمَانِ غَیْبَتِهِ فَمَاتَ فَقَدْ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً»؛ کمال الدین،ج ۲، ص ۴۱۲.
- ↑ ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲.
- ↑ «یَا ابْنَ مُسْلِمٍ مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْبَحَ تَائِهاً مُتَحَیِّراً ضَالًّا إِنْ مَاتَ عَلَی هَذِهِ الْحَالِ مَاتَ مِیتَةَ کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ»؛ الغیبة، نعمانی، ص۱۲۸.
- ↑ ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۷۴.
- ↑ «وَ إِنَّمَا اَلْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اَللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ لاَ یَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لاَ یَدْخُلُ اَلنَّارَ إِلاَّ مَنْ أَنْکَرَهُمْ»؛ نهج البلاغه، ص ۲۱۲، خطبه ۱۵۲.
- ↑ ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۹.
- ↑ ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۴۸ - ۵۳.