انفال در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''[[انفال]]:''' [[اموال عمومی]] متعلق به [[امام]] و [[حکومت اسلامی]]<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
==مفهوم‌شناسی==
[[انفال]] در لغت جمع "نفل" به معنای [[غنیمت]]، [[بخشش]]<ref>لسان‌العرب، ج۱۴، ص۲۴۴؛ القاموس‌المحیط، ج‌۴، ص‌۷۹، «نفل».</ref>، افزون بر مقدار [[واجب]]<ref>مفردات، ص‌۸۲۰‌؛ لسان العرب، ج‌۱۴، ص‌۲۴۵، «نفل».</ref> یا زیاده بر اصل<ref>التبیان، ج۵‌، ص‌۷۲؛ لسان‌العرب، ج۱۴، ص‌۲۴۵، «نفل».</ref> آمده است، ازاین‌رو به نمازهای مستحبی «[[نافله]]» گفته‌اند<ref>مجمع‌البحرین، ج۳، ص۱۸۱۹؛ المصباح، ص۶۱۹‌، «نفل».</ref> و در اصطلاح [[فقه]] [[امامیه]] نیز به [[اموال]] خاص [[معصوم]]<ref>شرایع‌الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۸۳؛ جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۵‌ـ‌۱۱۶.</ref> و به تعبیری دیگر اموالی که مالک خصوصی ندارد و به [[امام]] و [[حاکم اسلامی]] تعلق دارد<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۱، ص‌۱۰۳‌ـ‌۱۰۴؛ انفال و آثار آن در اسلام، ص‌۴۰.</ref>[[انفال]] اطلاق می‌شود و از نظر [[اهل‌ سنت]] [[غنایم]] و اموالی است که افزون بر سهم [[غنیمت]] جنگجویان، به آنان داده می‌شود<ref>القاموس‌الفقهی، ص‌۳۵۸؛ الفقه الاسلامی، ج‌۸‌، ص‌۵۸۹۱‌.</ref>. وجه نامگذاری به [[انفال]] آن است که این [[اموال]] اضافه بر شرکت [[پیامبر]] و [[امام]] در [[خمس]]، [[هدیه خداوند]] به آنان است<ref>جواهرالکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۶؛ الخمس والانفال، ص‌۳۲۹.</ref> یا آنکه این [[اموال]] ویژه [[پیامبر]] و [[امام]] بوده، افزون بر [[ملک]] خصوصی آنان است<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۵‌.</ref>. غنیمت‌های برجسته [[جنگ‌ها]]، قله کوه‌ها، دریاها، زمین‌های موات، بستر رودخانه‌ها، [[مال بدون وارث]] از جمله موارد مربوط به [[انفال]] است. برخی گفته‌اند: از آن جهت که با [[حلال]] شدن این [[اموال]] برای نخستین بار بر [[مسلمانان]]، آنان بر [[امت‌های پیشین]] [[برتری]] یافتند به این [[اموال]] [[انفال]] گفته شده است<ref>جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۵؛ مصباح الفقیه، ج‌۱۴، ص‌۲۳۸؛ الحدائق، ج‌۱۲، ص‌۴۷۰.</ref>.<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ ـ ۲۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۳۶؛ [[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ ـ ۲۳؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۷؛ هاشمی شاهرودی، سید محمود، [[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت]] ج۱، صفحه ۷۳۳-۷۳۵؛ [[دایرة المعارف بزرگ اسلامی (کتاب)|دایرة المعارف بزرگ اسلامی]]؛ [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص۱۲۷؛ [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۵۳.</ref>


==واژه‌شناسی لغوی==
باید توجه داشت انفال در اصطلاح [[فقهی]] عبارت است از [[غنائم]] و موهبت‌های منقول و غیر منقول از جانب [[خداوند]] برای [[حاکم اسلامی]]. این [[اموال]] در جهت تقویت [[اسلام]]، [[مصالح مسلمین]] و [[امت اسلامی]] [[مصرف]] می‌شود<ref>مشکینی، اصطلاحات الفقه، ۱۴۱۹ق، ص۹۳</ref>.<ref>ر. ک. دایرة المعارف بزرگ اسلامی (کتاب)|دایرة المعارف بزرگ اسلامی.</ref>
* [[انفال]] از ماده "ن ـ ف ـ ل" و در لغت به معنای [[غنیمت]]، [[بخشش]]<ref>لسان‌العرب، ج۱۴، ص۲۴۴؛ القاموس‌المحیط، ج‌۴، ص‌۷۹، «نفل».</ref>، افزون بر مقدار [[واجب]]<ref>مفردات، ص‌۸۲۰‌؛ لسان العرب، ج‌۱۴، ص‌۲۴۵، «نفل».</ref> یا زیاده بر اصل<ref>التبیان، ج۵‌، ص‌۷۲؛ لسان‌العرب، ج۱۴، ص‌۲۴۵، «نفل».</ref> آمده است، ازاین‌رو به نمازهای مستحبی «[[نافله]]» گفته‌اند<ref>مجمع‌البحرین، ج۳، ص۱۸۱۹؛ المصباح، ص۶۱۹‌، «نفل».</ref>. در اصطلاح [[فقه]] [[امامیه]] نیز به [[اموال]] خاص [[معصوم]]<ref>شرایع‌الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۸۳؛ جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۵‌ـ‌۱۱۶.</ref> و به تعبیری دیگر اموالی که مالک خصوصی ندارد و به [[امام]] و [[حاکم اسلامی]] تعلق دارد<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۱، ص‌۱۰۳‌ـ‌۱۰۴؛ انفال و آثار آن در اسلام، ص‌۴۰.</ref>[[انفال]] اطلاق می‌شود و از نظر [[اهل‌ سنت]] [[غنایم]] و اموالی است که افزون بر سهم [[غنیمت]] جنگجویان، به آنان داده می‌شود<ref>القاموس‌الفقهی، ص‌۳۵۸؛ الفقه الاسلامی، ج‌۸‌، ص‌۵۸۹۱‌.</ref>. وجه نامگذاری این [[اموال]] به [[انفال]] آن است که این [[اموال]] اضافه بر شرکت [[پیامبر]] و [[امام]] در [[خمس]]، [[هدیه خداوند]] به آنان است<ref>جواهرالکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۶؛ الخمس والانفال، ص‌۳۲۹.</ref> یا آنکه این [[اموال]] ویژه [[پیامبر]] و [[امام]] بوده، افزون بر [[ملک]] خصوصی آنان است<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۵‌.</ref>. برخی گفته‌اند: از آن جهت که با [[حلال]] شدن این [[اموال]] برای نخستین بار بر [[مسلمانان]]، آنان بر [[امت‌های پیشین]] [[برتری]] یافتند به این [[اموال]] [[انفال]] گفته شده<ref>جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۵؛ مصباح الفقیه، ج‌۱۴، ص‌۲۳۸؛ الحدائق، ج‌۱۲، ص‌۴۷۰.</ref><ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
* [[انفال]] با مفاهیمی دیگر از جمله مباحات اصلیه یا اوّلیه، مشترکات، فئ و [[غنیمت]] از این جهت که همگی زاید بر [[مالکیت خصوصی]] است مشترک و از جهاتی با آنها متفاوت است؛ تفاوت [[انفال]] با مباحات اصلیه در این است که مباحات اصلیه [[ملک]] کسی نیست و هرکس آن را حیازت کند مالک آن می‌شود؛ مانند آبها، حیوانات وحشی، علفها و ماهیها<ref>مفتاح‌الکرامه،ج۸‌، ص۴۱۶؛ جواهرالکلام، ج۱۶، ص۱۲۳.</ref> برخلاف [[انفال]] که بدون [[اذن]]، [[تصرف]] و تملک آن جایز نیست<ref>شرایع الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۸۴؛ کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۶؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۰۷.</ref>. مشترکات اموالی است که به عموم [[مسلمانان]] تعلق دارد و همگان [[حق]] انتفاع از آن را دارند؛ مانند راهها، [[مساجد]]، کاروانسراها و بر خلاف [[انفال]] قابل تملک شخصی یا انتقال نیست<ref>شرایع الاسلام، ج۳، ص۲۷۶‌ـ‌۲۷۷؛ جواهرالکلام، ج۳۸، ص‌۷۶‌ـ‌۷۷.</ref>. فئ در اصطلاح به اموالی گفته می‌شود که از [[کافران]] بدون [[جنگ]] به [[غنیمت]] گرفته می‌شود<ref>التبیان، ج‌۹، ص‌۵۶۴‌؛ فقه‌القرآن، ج‌۱، ص‌۲۵۰.</ref> و یکی از مصادیق [[انفال]] و نسبت میان این دو عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی همه مصادیق فئ از [[انفال]] به شمار می‌رود؛ ولی بسیاری از [[انفال]] فئ نیست. [[غنیمت]] اصطلاحاً به اموالی اطلاق می‌شود که در [[جنگ]] از [[کافران]] به دست می‌آید<ref>جواهرالکلام، ج‌۲۱، ص‌۱۴۷؛ لسان العرب، ج‌۱۰، ص‌۱۳۳، «غنم».</ref>. نسبت [[غنیمت]] با [[انفال]] عموم و خصوص من وجه است؛ زیرا برخی غنیمتها، یعنی اموالی که بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] یا بدون [[اذن امام]] به دست آید<ref>جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۶‌ـ‌۱۱۷، ۱۲۶؛ مصباح الفقیه، ج‌۱۴، ص‌۲۵۱.</ref> جزو [[انفال]] است، هر چند برخی همه [[غنایم]] را مصداق [[انفال]] دانسته‌اند<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۳۶؛ ج‌۴، ص‌۹.</ref><ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.


==[[تشریع]] [[انفال]] و موارد آن==
==ارتباط معنایی انفال با مفاهیم دیگر==
*پس از [[پیروزی]] [[مسلمانان]] در [[جنگ بدر]] میان آنان بر سر تقسیم [[غنایم]] [[اختلاف]] پدید آمد، از این‌رو از [[رسول خدا]] در این باره پرسیدند<ref>جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۲۸؛ مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۲۹.</ref> که [[آیه]] نخست [[سوره انفال]] نازل شد و [[قانون]] [[انفال]] را [[تشریع]] کرد: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ }}<ref> از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید؛ سوره انفال، آیه:۱.</ref> در مورد اینکه سؤال و [[اختلاف]] [[مسلمانان]] بر سر چه بوده اقوال متعددی [[نقل]] شده است؛ از جمله سؤال آنان در مورد [[مالکیت]] این [[اموال]] یا اصل [[حرمت]] یا حلیت [[غنایم]]، [[اختلاف]] در مورد شرکت دادن [[مهاجران]] و [[انصار]] غیر حاضر در [[جنگ]] در تقسیم [[غنایم]] و قرار دادن پاداشی از سوی [[پیامبر]] برای [[جوانان]] جهت [[تشویق]] آنان و [[اعتراض]] [[پیران]] به شریک بودن آنان در این پاداشها<ref>التبیان، ج‌۶‌، ص‌۷۲‌ـ‌۷۳؛ مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۶‌ـ‌۷۹۷؛ التفسیرالکبیر، ج‌۵‌، ص‌۴۴۸.</ref> که در پی این سؤالها و [[اختلافات]] [[آیه]] فوق نازل شد و [[تکلیف]] را روشن کرد<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
[[انفال]] با مفاهیمی دیگر از جمله "مباحات اصلیه یا اوّلیه"، "مشترکات"، "فئ" و "[[غنیمت]]" از این جهت که همگی زاید بر [[مالکیت خصوصی]] است مشترک و از جهاتی با آنها متفاوت است:
*در اینکه مقصود از [[انفال]] در این [[آیه]] چیست نظرات گوناگونی بین [[مفسران]] و [[فقیهان]] مطرح است؛ [[مفسران]] و [[فقیهان]] [[اهل سنت]] بیشتر مصداق [[انفال]] در [[آیه]] فوق را [[غنایم]] [[جنگی]] و آنچه مرتبط با آن است دانسته‌اند. برخی از آنان منظور از [[انفال]] را [[غنایم]] [[جنگی]] دانسته‌اند<ref>جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۲۴‌ـ‌۲۲۷؛ مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۵‌ـ‌۷۹۶.</ref>.  گروهی دیگر [[انفال]] را [[خمس]] [[غنایم]] [[جنگی]]<ref>جامع‌البیان، مج۶‌، ج‌۹، ص‌۲۲۷؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۱۵.</ref> یا اشیا و لوازم مقتول مانند [[اسلحه]]، کلاه، [[انگشتر]]، اسب که به [[قاتل]] او تعلق دارد یا سهم اضافه‌ای  که [[امام]] و [[حاکم اسلامی]] برای [[تشویق]] جنگجویان اختصاص می‌دهد<ref>الام، ج‌۴، ص‌۱۴۲؛ الفقه الاسلامی، ج‌۸‌، ص‌۵۸۹۱‌ـ‌۵۸۹۲‌؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۱۵.</ref> دانسته‌اند؛ اما [[مفسران]] و [[فقیهان]] [[امامیه]] با استناد به [[روایات]] [[اهل‌ بیت]]{{عم}}<ref>تهذیب الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۱۶‌ـ‌۱۱۸؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۶۲۱‌؛ الحدائق، ج‌۱۲، ص‌۴۷۱‌ـ‌۴۷۴.</ref> مراد از [[انفال]] را فراتر از موارد پیشگفته دانسته و گفته‌اند: همه سرزمینها و [[اموال]] زاید بر [[ملک]] خصوصی مصداق [[انفال]] است؛ از آن جمله زمینهای موات، زمینها و اموالی که بدون [[جنگ]] از [[کافران]] گرفته می‌شود "فئ"، آبادیهای بدون مالک، جنگلها، قله کوهها و وسط دره‌ها، [[اموال]] منقول و غیر منقول اختصاصی [[پادشاهان]] [[کفر]] "صفایا و [[قطایع]] الملوک"، [[ارث]] بیوارث، غنایمی که [[مجاهدان]] بدون [[اذن امام]] از [[کافران]] به دست می‌آورند، [[برگزیده]] غنایمی که در [[جنگ]] از [[دشمن]] به دست می‌آید<ref>مصباح الفقیه، ج‌۱۴، ص‌۲۳۷‌ـ‌۲۵۴؛ النهایه، ص‌۱۹۹‌ـ‌۲۰۰؛ تذکرة الفقها، ج‌۵‌، ص‌۴۳۸‌ـ‌۴۴۰.</ref>،  دریاها و سواحل آن، رودخانه‌ها<ref>جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۳۱؛ المقنعه، ص‌۲۷۸.</ref>، هوا و فضای اطراف کره [[زمین]]<ref>کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۵‌ـ‌۲۶؛ مصطلحات الفقه، ص‌۹۵.</ref>؛ اما در پاره‌ای مصادیقِ [[انفال]] اختلاف‌نظر وجود دارد؛ مانند تمام [[غنایم]] [[جنگی]] که بیشتر [[فقیهان]] [[امامیه]] آنها را از [[انفال]] ندانسته‌اند<ref>تذکرة الفقها، ج‌۵‌، ص‌۴۳۸‌ـ‌۴۴۰؛ جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۵‌ـ‌۱۲۸.</ref>؛ اما برخی همه [[غنایم]] را جزو [[انفال]] می‌دانند<ref>آشنایی با قرآن، ج‌۳، ص‌۷۶‌ـ‌۷۷؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۳۶؛ ج‌۴، ص‌۶‌ـ‌۹؛ جهاد‌در اسلام، ص‌۲۴۳‌ـ‌۲۴۸؛ نمونه، ج‌۷، ص‌۸۱‌ـ‌۸۲‌.</ref>. مستند اینان در این [[رأی]] همان [[آیه انفال]] است که در مورد [[غنایم]] [[جنگ بدر]] نازل شده و صریح در این است که این [[غنایم]] از [[انفال]] است و به [[رسول خدا]] و [[حاکم اسلامی]] تعلق دارد. برخی از اینان در پاسخ این [[پرسش]] که چرا [[غنایم]] [[جنگی]] در [[روایات]] به طور صریح جزو [[انفال]] دانسته نشده گفته‌اند: [[ائمه]]{{عم}} در صدد ذکر دیگر مصداقهای [[انفال]] بوده‌اند تا [[گمان]] نرود که [[انفال]] منحصر در [[غنایم]] [[جنگی]] است<ref>جهاد در اسلام، ص‌۲۵۰.</ref> و نیز معادن که درباره آن آرای گوناگونی مطرح شده است<ref>جواهرالکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۲۹؛ مختلف الشیعه، ج‌۳، ص‌۲۰۹‌ـ‌۲۱۰؛ مصباح الفقیه، ج‌۱۴، ص‌۲۵۵.</ref>. [[مفسران]] و [[فقیهان]] [[امامیه]] در پاسخ به این اشکال که چرا [[شأن نزول]] [[آیه انفال]] مورد خاص، ولی مصادیق آن بنابر [[روایات]] عام و متعدد است گفته‌اند: هرچند [[آیه]] در مورد [[غنایم]] [[جنگی]] نازل شده؛ اما پاسخ [[خداوند]] عام است و [[خداوند]] [[حکم]] واقعه خاص را با بیان [[حکم کلی]] آن [[تبیین]] کرده است، بنابراین، الف و لام در {{متن قرآن|الأَنفَالِ}} اوّل، الف و لام [[عهد]] [[ذهنی]] است که اشاره به [[انفال]] مورد [[پرسش]] یعنی [[غنایم]] [[جنگی]] دارد و الف و لام {{متن قرآن|الأَنفَالِ}} دوم، الف و لام جنس یا استغراق است که همه موارد [[انفال]] را دربرمی‌گیرد<ref>المیزان، ج‌۹، ص‌۷ـ۱۰؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۳۶.</ref>. [[قرآن کریم]] در [[آیات]] ۶ ـ ۷ [[سوره حشر]] نیز به بخشی دیگر از [[انفال]] (فئ) اشاره کرده است و این [[اموال]] را خارج از [[سلطه]] خصوصی [[مسلمانان]] دانسته، [[مسئولیت]] آن را به [[رسول]] و [[حاکم اسلامی]] واگذاشته است: {{متن قرآن|وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref> و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست.آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است؛ سوره حشر، آیه:۶ -۷.</ref>. این [[آیات]] در  مورد سرزمین و [[اموال]] بنی‌ نضیر نازل شد که بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] به دست [[مسلمانان]] افتاد<ref>جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۴۵‌ـ‌۴۷؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۰.</ref>. قول دیگر این است که این [[آیات]] درباره بنی‌ نضیر و [[بنی قریظه]] که در [[مدینه]] و پیرامون آن از جمله [[خیبر]] و [[فدک]] می‌زیستند نازل شد<ref>همان؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۱۰.</ref><ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا][[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
 
*دیگر [[آیات]] مرتبط با [[انفال]] [[آیات]] ۲۶ [[سوره اسراء]] و ۳۸ [[سوره روم]] است که [[خداوند]] در آنها به [[پیامبر]] [[فرمان]] می‌دهد تا [[حق]] [[خویشاوندان]] را عطا کند: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ }}. در [[شأن نزول]] [[آیات]] فوق از طریق [[شیعه]] و [[اهل سنت]] [[نقل]] شده که هنگام [[نزول]] این [[آیات]] [[پیامبر]] [[فدک]] را که بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] از [[یهودیان]] [[خیبر]] ستانده بود به [[حضرت فاطمه]]{{س}} عطا کرد<ref>مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۳۴‌؛ ج‌۷، ص‌۴۷۸؛ الدرالمنثور، ج‌۵‌، ص‌۲۷۳‌ـ‌۲۷۴؛ شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۴۳۸‌ـ‌۴۴۲.</ref> از [[امام‌ باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}}
#تفاوت [[انفال]] با مباحات اصلیه در این است که مباحات اصلیه [[ملک]] کسی نیست و هرکس آنرا حیازت کند مالک آن می‌شود؛ مانند آب‌ها، حیوانات وحشی، علف‌ها و ماهی‌ها<ref>مفتاح‌الکرامه،ج۸‌، ص۴۱۶؛ جواهرالکلام، ج۱۶، ص۱۲۳.</ref> برخلاف [[انفال]] که بدون [[اذن]]، [[تصرف]] و تملک آن جایز نیست<ref>شرایع الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۸۴؛ کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۶؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۰۷.</ref>.
نیز روایاتی در [[تأیید]] این معنا [[نقل]] شده است<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۶۲۲‌ـ‌۶۲۳‌؛ وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۵‌؛ مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۴۷۸.</ref><ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
#مشترکات اموالی است که به عموم [[مسلمانان]] تعلق دارد و همگان [[حق]] انتفاع از آنرا دارند؛ مانند راه‌ها، [[مساجد]]، کاروان‌سراها، برخلاف [[انفال]] که قابل تملک شخصی یا انتقال نیست<ref>شرایع الاسلام، ج۳، ص۲۷۶‌ـ‌۲۷۷؛ جواهرالکلام، ج۳۸، ص‌۷۶‌ـ‌۷۷.</ref>.
#فئ در اصطلاح به اموالی گفته می‌شود که از [[کافران]] بدون [[جنگ]] به [[غنیمت]] گرفته می‌شود<ref>التبیان، ج‌۹، ص‌۵۶۴‌؛ فقه‌القرآن، ج‌۱، ص‌۲۵۰.</ref> و یکی از مصادیق [[انفال]] است. نسبت میان این دو، عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی همه مصادیق فئ از [[انفال]] به شمار می‌رود؛ ولی بسیاری از [[انفال]] فئ نیست.
#[[غنیمت]] اصطلاحاً به اموالی اطلاق می‌شود که در [[جنگ]] از [[کافران]] به دست می‌آید<ref>جواهرالکلام، ج‌۲۱، ص‌۱۴۷؛ لسان العرب، ج‌۱۰، ص‌۱۳۳، «غنم».</ref>. نسبت [[غنیمت]] با [[انفال]] عموم و خصوص من وجه است؛ زیرا برخی غنیمت‌ها، یعنی اموالی که بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] یا بدون [[اذن امام]] به دست آید<ref>جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۶‌ـ‌۱۱۷، ۱۲۶؛ مصباح الفقیه، ج‌۱۴، ص‌۲۵۱.</ref> جزء [[انفال]] است، هر چند برخی همه [[غنایم]] را مصداق [[انفال]] دانسته‌اند<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۳۶؛ ج‌۴، ص‌۹.</ref> غنائم به شرکت کنندگان در [[جنگ]] تعلق دارد و میان آنها تقسیم می‌شود، ولی انفال به [[ولیّ]] [[امر]] تعلق دارد<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ ـ ۲۳؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۷.</ref>.
 
==[[شأن نزول]] [[آیه انفال]]==
پس از [[پیروزی]] [[مسلمانان]] در [[جنگ بدر]] میان آنان بر سر تقسیم [[غنایم]] [[اختلاف]] به‌وجود آمد، از [[رسول خدا]] در این باره پرسیدند<ref>جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۲۸؛ مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۲۹.</ref> و [[آیه]] نخست [[سوره انفال]] نازل شد و [[قانون]] [[انفال]] را [[تشریع]] کرد: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ }}<ref> از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید؛ سوره انفال، آیه:۱.</ref>. در مورد اینکه سؤال و [[اختلاف]] [[مسلمانان]] بر سر چه بوده اقوال متعددی [[نقل]] شده است؛ از جمله سؤال آنان در مورد [[مالکیت]] این [[اموال]] یا اصل [[حرمت]] یا حلیت [[غنایم]]، [[اختلاف]] در مورد شرکت دادن [[مهاجران]] و [[انصار]] غیر حاضر در [[جنگ]] در تقسیم [[غنایم]] و قرار دادن پاداشی از سوی [[پیامبر]] برای [[جوانان]] جهت [[تشویق]] آنان و [[اعتراض]] [[پیران]] به شریک بودن آنان در این پاداش‌ها<ref>التبیان، ج‌۶‌، ص‌۷۲‌ـ‌۷۳؛ مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۶‌ـ‌۷۹۷؛ التفسیرالکبیر، ج‌۵‌، ص‌۴۴۸.</ref> که در پی این سؤال‌ها و [[اختلافات]] [[آیه]] فوق نازل شد و [[تکلیف]] را روشن کرد<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
 
===مراد از انفال در [[آیه]]===
در اینکه مقصود از [[انفال]] در [[آیه]] چیست نظرات گوناگونی بین [[مفسران]] و [[فقیهان]] مطرح است؛ [[مفسران]] و [[فقیهان]] [[اهل سنت]] بیشتر مصداق [[انفال]] در [[آیه]] فوق را [[غنایم]] [[جنگی]] و آنچه مرتبط با آن است دانسته‌اند. برخی از آنان منظور از [[انفال]] را [[غنایم]] [[جنگی]] دانسته‌اند<ref>جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۲۴‌ـ‌۲۲۷؛ مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۵‌ـ‌۷۹۶.</ref>.  گروهی دیگر [[انفال]] را [[خمس]] [[غنایم]] [[جنگی]]<ref>جامع‌البیان، مج۶‌، ج‌۹، ص‌۲۲۷؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۱۵.</ref> یا اشیا و لوازم مقتول مانند [[اسلحه]]، کلاه، [[انگشتر]]، اسب که به [[قاتل]] او تعلق دارد یا سهم اضافه‌ای  که [[امام]] و [[حاکم اسلامی]] برای [[تشویق]] جنگجویان اختصاص می‌دهد<ref>الام، ج‌۴، ص‌۱۴۲؛ الفقه الاسلامی، ج‌۸‌، ص‌۵۸۹۱‌ـ‌۵۸۹۲‌؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۱۵.</ref> دانسته‌اند.  
 
اما [[مفسران]] و [[فقیهان]] [[امامیه]] با استناد به [[روایات]] [[اهل‌ بیت]]{{عم}}<ref>تهذیب الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۱۶‌ـ‌۱۱۸؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۶۲۱‌؛ الحدائق، ج‌۱۲، ص‌۴۷۱‌ـ‌۴۷۴.</ref> مراد از [[انفال]] را فراتر از موارد گفته شده دانسته و گفته‌اند: همه سرزمین‌ها و [[اموال]] زاید بر [[ملک]] خصوصی مصداق [[انفال]] است؛ از آن جمله زمین‌های موات، زمین‌ها و اموالی که بدون [[جنگ]] از [[کافران]] گرفته می‌شود (فئ)، آبادی‌های بدون مالک، جنگل‌ها، قله کوه‌ها و وسط دره‌ها، [[اموال]] منقول و غیر منقول اختصاصی [[پادشاهان]] [[کفر]] "صفایا و [[قطایع]] الملوک"، [[ارث]] بیوارث، غنایمی که [[مجاهدان]] بدون [[اذن امام]] از [[کافران]] به دست می‌آورند، [[برگزیده]] غنایمی که در [[جنگ]] از [[دشمن]] به دست می‌آید<ref>مصباح الفقیه، ج‌۱۴، ص‌۲۳۷‌ـ‌۲۵۴؛ النهایه، ص‌۱۹۹‌ـ‌۲۰۰؛ تذکرة الفقها، ج‌۵‌، ص‌۴۳۸‌ـ‌۴۴۰.</ref>،  دریاها و سواحل آن، رودخانه‌ها<ref>جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۳۱؛ المقنعه، ص‌۲۷۸.</ref>، هوا و فضای اطراف کره [[زمین]]<ref>کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۵‌ـ‌۲۶؛ مصطلحات الفقه، ص‌۹۵.</ref>. اما در پاره‌ای مصادیقِ [[انفال]] اختلاف‌نظر وجود دارد؛ مانند تمام [[غنایم]] [[جنگی]] که بیشتر [[فقیهان]] [[امامیه]] آنها را از [[انفال]] ندانسته‌اند<ref>تذکرة الفقها، ج‌۵‌، ص‌۴۳۸‌ـ‌۴۴۰؛ جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۵‌ـ‌۱۲۸.</ref>؛ اما برخی همه [[غنایم]] را جزء [[انفال]] می‌دانند<ref>آشنایی با قرآن، ج‌۳، ص‌۷۶‌ـ‌۷۷؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۳۶؛ ج‌۴، ص‌۶‌ـ‌۹؛ جهاد‌ در اسلام، ص‌۲۴۳‌ـ‌۲۴۸؛ نمونه، ج‌۷، ص‌۸۱‌ـ‌۸۲‌.</ref>. مستند اینها در این [[رأی]] [[آیه انفال]] است که در مورد [[غنایم]] [[جنگ بدر]] نازل شده و صریح در این است که این [[غنایم]] از [[انفال]] است و به [[رسول خدا]] و [[حاکم اسلامی]] تعلق دارد. برخی از اینان در پاسخ این [[پرسش]] که چرا [[غنایم]] [[جنگی]] در [[روایات]] به طور صریح جزء [[انفال]] دانسته نشده گفته‌اند: [[ائمه]]{{عم}} درصدد ذکر دیگر مصداق‌های [[انفال]] بوده‌اند تا [[گمان]] نشود [[انفال]] منحصر در [[غنایم]] [[جنگی]] است<ref>جهاد در اسلام، ص‌۲۵۰.</ref>. همچنین درباره معادن آرای گوناگونی مطرح شده است<ref>جواهرالکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۲۹؛ مختلف الشیعه، ج‌۳، ص‌۲۰۹‌ـ‌۲۱۰؛ مصباح الفقیه، ج‌۱۴، ص‌۲۵۵.</ref>.
 
[[مفسران]] و [[فقیهان]] [[امامیه]] در پاسخ به این اشکال که چرا [[شأن نزول]] [[آیه انفال]] مورد خاص، ولی مصادیق آن بنابر [[روایات]] عام و متعدد است گفته‌اند: هرچند [[آیه]] در مورد [[غنایم]] [[جنگی]] نازل شده؛ اما پاسخ [[خداوند]] عام است و [[خداوند]] [[حکم]] واقعه خاص را با بیان [[حکم کلی]] آن [[تبیین]] کرده است، بنابراین، الف و لام در {{متن قرآن|الأَنفَالِ}} اوّل، الف و لام [[عهد]] [[ذهنی]] است که اشاره به [[انفال]] مورد [[پرسش]] یعنی [[غنایم]] [[جنگی]] دارد و الف و لام {{متن قرآن|الأَنفَالِ}} دوم، الف و لام جنس یا استغراق است که همه موارد [[انفال]] را دربرمی‌گیرد<ref>المیزان، ج‌۹، ص‌۷ـ۱۰؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۳۶.</ref>.<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ ـ ۲۳؛ [[دایرة المعارف بزرگ اسلامی (کتاب)|دایرة المعارف بزرگ اسلامی]].</ref>.
 
==[[آیات]] دیگر درباره [[انفال]]==
[[قرآن کریم]] در [[سوره حشر]] نیز به بخشی دیگر از [[انفال]] (فئ) اشاره کرده است و این [[اموال]] را خارج از [[سلطه]] خصوصی [[مسلمانان]] دانسته، [[مسئولیت]] آنرا به [[رسول]] و [[حاکم اسلامی]] واگذاشته است: {{متن قرآن|وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref> و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست.آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است؛ سوره حشر، آیه:۶ -۷.</ref>. این [[آیات]] در مورد سرزمین و [[اموال]] بنی‌ نضیر نازل شد که بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] به دست [[مسلمانان]] افتاد<ref>جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۴۵‌ـ‌۴۷؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۰.</ref>. قول دیگر این است که این [[آیات]] درباره بنی‌ نضیر و [[بنی قریظه]] که در [[مدینه]] و پیرامون آن از جمله [[خیبر]] و [[فدک]] می‌زیستند نازل شد<ref>همان؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۱۰.</ref>.
 
دیگر [[آیات]] مرتبط با [[انفال]] [[آیات]] ۲۶ [[سوره اسراء]] و ۳۸ [[سوره روم]] است که [[خداوند]] در آنها به [[پیامبر]] [[فرمان]] می‌دهد تا [[حق]] [[خویشاوندان]] را عطا کند: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ }}. در [[شأن نزول]] [[آیات]] فوق از طریق [[شیعه]] و [[اهل سنت]] [[نقل]] شده که هنگام [[نزول]] این [[آیات]] [[پیامبر]] [[فدک]] را که بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] از [[یهودیان]] [[خیبر]] ستانده بود و به [[حضرت فاطمه]]{{س}} عطا کرد<ref>مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۳۴‌؛ ج‌۷، ص‌۴۷۸؛ الدرالمنثور، ج‌۵‌، ص‌۲۷۳‌ـ‌۲۷۴؛ شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۴۳۸‌ـ‌۴۴۲.</ref> از [[امام‌ باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} نیز روایاتی در [[تأیید]] این معنا [[نقل]] شده است<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۶۲۲‌ـ‌۶۲۳‌؛ وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۵‌؛ مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۴۷۸.</ref><ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
 
==انواع و مصادیق انفال==
انفال انواع و مصادیق مختلفی دارد که به این موارد اشاره می‌شود:
#'''[[زمین]] [[کافران]]:'''زمین کافران که [[مسلمانان]] بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] بر آن دست یافته‌‏اند؛ خواه مالکانش آنرا رها کرده باشند، مانند زمین‌های [[یهودیان]] [[بنی نضیر]] در [[مدینه]]، و یا خود آنان به [[حکومت اسلامی]] داده باشند، مانند [[فدک]].<ref>جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۱۵</ref> به این نوع، فی‌ء نیز گفته می‌‏شود.<ref>مجمع البحرین ج۴، ص۳۵۴</ref>.<ref>[[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت]] ج۱، صفحه ۷۳۳-۷۳۵.</ref>
#'''زمین موات:'''زمین موات یعنی زمینی که به سبب موانعی همچون بی آبی یا آب گرفتگی و مانند آن، بدون [[عمران]] و [[اصلاح]] قابل بهره برداری نیست؛ خواه [[مالکی]] داشته و از بین رفته یا آنرا رها کرده باشد و یا از اصل، مالکی نداشته باشد، مانند بیابان‌ها<ref>جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۱۷-۱۱۹</ref>. زمین مواتی که [[مالک]] مشخص دارد، در صورتی که وی، به غیر [[احیاء]]، مانند [[ارث]] بردن یا خریدن، مالک آن شده باشد، در [[ملک]] او باقی است و از انفال به شمار نمی‌‏رود، لکن در صورتی که آن زمین را به احیاء تملّک کرده باشد، در اینکه تبدیل زمین به موات، سبب [[خروج]] آن از ملک مالک می‏‌شود یا نه، [[اختلاف]] است<ref>مستند الشیعة ج۱۰، ص۱۴۶</ref>.
#'''زمین‌های بی [[مالک]]:''' ساحل دریا و کناره رود و هر [[زمین]] بدون مالک؛ هرچند موات نباشد، مانند برخی جزایر.<ref>مستند العروة (خمس) ج۱۵، ص۳۶۶</ref> قلّه کوه‌ها، درّه‏‌ها، نیستان‌‏ها و جنگل‌ها.<ref>جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۲۰-۱۲۲</ref>.
#'''[[اموال]] [[پادشاهان]] [[کافر]]:''' اموال اختصاصی پادشاهان کافر، اعم از منقول ([[صفایا]]) و غیرمنقول.<ref>جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۲۳</ref>.
#'''[[غنائم]] [[برگزیده]]:''' غنائم برگزیده؛ یعنی بهترین‌های غنائم. در اینکه صفایای غنائم از [[انفال]] است یا تنها در صورتی که [[امام]]{{عم}} آنها را برای خود برگزیند از انفال می‏‌گردد، [[اختلاف]] است.<ref>جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۲۴-۱۲۶</ref>.
#'''غنائم در [[جنگ]] بی [[اذن امام]]:''' به قول مشهور غنائمی که با [[جنگیدن]] بدون اذن امام{{ع}} به دست آمده باشد.<ref>جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۲۶-۱۲۸</ref>.
#'''[[ارث]] بدون [[وارث]]:''' ارث بدون وارث هم از مصادیق انفال است.
#'''معادن:''' در اینکه معدن به طور مطلق جزء انفال است یا به طور مطلق نیست و یا تنها معادنی که در زمین متعلّق به امام{{ع}}، مانند زمین موات وجود دارد، از انفال است، اختلاف وجود دارد<ref>جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۲۹-۱۳۲</ref>.<ref>هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۷۳۳-۷۳۵؛ [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص۱۲۷؛ [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۵۳.</ref>
 
با وجود اختلاف نظری که میان [[فقهای امامیه]] و [[روایات]] این بخش وجود دارد، موارد زیر را می‌توان به عنوان مصادیق انفال در [[فقه]] [[امامیه]] نام برد: کلیه زمین‌هایی که اهالی آن به [[اراده]] و خواست خود نه به [[زور]] از آن خارج شده‌اند و بدون جنگ به دست [[مسلمانان]] افتاده است؛ زمین‌های موات و ویرانه‌ای که اصلا [[مالک]] نداشته است و به وسیله کسی آباد و [[احیاء]] شده است؛ نی‌زارها؛ دره‌ها؛ جنگل‌ها؛ قله کوه‌ها؛ بستر رودخانه‌ها و سواحل دریاها؛ [[زمین]] و میراثی که از مرده بدون [[وارث]] باقی مانده است<ref>طوسی، جمل العقود، ص۱۰۶</ref>؛ [[اموال]] خصوصی و زمین‌هایی که [[پادشاهان]] و [[سلاطین]] در [[اختیار]] داشته‌اند (بدون اینکه [[ملک]] شخص دیگری بوده و [[غصب]] شده باشد) و به دست [[مسلمانان]] افتاده است که قطایا و [[صفایا]] نامیده می‌شود؛ غنائمی که در [[جنگ]] بدون اجازه [[حاکم شرع]] گرفته شده است<ref>حر عاملی‌، وسائل الشیعه،ج۴، ص۳۶۴؛ برای‌ بررسی‌ آیه‌، نگاه کنید: سیوری‌، کنز العرفان، ج۱، ص۲۵۴؛ برای‌ فروع‌ فقهی‌، نگاه کنید: محقق‌ حلی‌، قاطعه اللجاج، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴؛ نجفی، جواهر، ج۱۶، ص۱۱۵</ref>؛ غنیمت‌های برجسته‌ای که در جنگ گرفته می‌شود؛ دریاها؛ معادن ظاهری و مخفی که در ملک کسی نباشد<ref>مشکینی، مصطلحات الفقه، ص۹۶</ref>.<ref>[[دایرة المعارف بزرگ اسلامی (کتاب)|دایرة المعارف بزرگ اسلامی]].</ref>


==[[مالکیت]] [[انفال]]==
==[[مالکیت]] [[انفال]]==
* [[قرآن کریم]] در [[آیه]] ۱ [[سوره انفال]] که در مورد [[غنایم]] [[جنگ بدر]] نازل شده همه [[انفال]] را [[ملک]] [[خدا]] و [[رسول]] دانسته است: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ}}<ref> از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است؛ سوره انفال، آیه:۱.</ref>؛ اما در [[آیه]] ۴۱ همین [[سوره]] تنها [[خمس]] [[غنایم]] را متعلق به [[خدا]] و [[رسول]] دانسته و بقیه را به پیکارگران اختصاص داده است: {{متن قرآن|وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref> و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره انفال، آیه:۴۱.</ref>؛ همچنین در [[آیه]] ۶ [[سوره حشر]] اموالی را که بدون [[پیکار]] از [[کافران]] به دست می‌آید (فئ) و بخشی از [[انفال]] است متعلق به [[رسول خدا]] دانسته است: {{متن قرآن|وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره حشر، آیه:۶.</ref>؛ اما در [[آیه]] بعد این [[اموال]] را متعلق به [[خدا]] و [[رسول]] و [[ذوی القربی]] و گروهی از نیازمندان شمرده است: {{متن قرآن|مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref> آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر استت؛ سوره حشر، آیه:۷.</ref>، ازاین‌رو این  مسئله موجب شده است که [[مفسران]] و [[فقها]] در مورد [[مالکیت]] [[انفال]] و چگونگی حل تنافی ظاهری میان این [[آیات]] آرای متعددی مطرح کنند. در مورد حلّ [[تعارض]] دو [[آیه]] اول سه نظریه مطرح است<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>:
انفال طبق آموزه‌های [[قرآن]] و [[حدیث]]، همه متعلّق به [[خدا]] و [[رسول]] و [[جانشین]] [[معصوم]] او ([[امام]]) یا در [[اختیار]] [[حکومت اسلامی]] در [[عصر غیبت]] است. [[اختیار]] این [[اموال]] و [[ثروت‌ها]] به دست [[پیشوای مسلمانان]] است و به عنوان پشتوانه [[حکومت]]، در جهت [[منافع]] عموم مورد استفاده قرار می‌گیرد<ref> [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۳۶؛ [[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ ـ ۲۳؛ [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص۱۲۷؛ [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۵۳.</ref>.
#برخی از [[مفسران]] به ویژه [[اهل سنت]] [[آیه خمس]] <ref>آیه ۴۱ سوره انفال</ref> را [[ناسخ]] [[آیه انفال]] دانسته و گفته‌اند: [[انفال]] و [[غنایم]] در ابتدا از آنِ [[خدا]] و [[رسول]] بود؛ ولی با [[نزول]] [[آیه]] ۴۱ این [[حکم]] [[نسخ]] گردید و تنها [[خمس]] این [[اموال]] را از آنِ [[خدا]] و [[رسول]] شمرد<ref>جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۳۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۱۶؛ المبسوط، ج‌۲، ص‌۶۴‌ـ‌۶۵‌.</ref><ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
 
#برخی دیگر معتقدند اصولاً بین دو [[آیه]] مذکور تنافی نیست، زیرا [[آیه انفال]] [[حکم]] اصل [[مالکیت]] همه [[انفال]] را بیان کرده و آن را متعلق به [[خدا]] و [[رسول]] دانسته است؛ اما [[آیه خمس]] موارد [[مصرف]] این [[اموال]] را تفصیلاً بیان کرده و مقدر کرده که [[حاکم اسلامی]] باید [[خمس]] این [[اموال]] را در موارد [[تعیین]] شده [[مصرف]] و مابقی را میان جنگجویان قسمت کند<ref>المیزان، ج‌۹، ص‌۱۰؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۸‌.</ref>. به تعبیر برخی [[مفسران]]، [[غنایم]] [[جنگی]] نیز از آنِ [[رسول خدا]] و [[حاکم اسلامی]] است و اینکه در [[آیه خمس]] ۴/۵ آن را به جنگجویان اختصاص داده از باب [[تشویق]] و جبران گوشه‌ای از زحمات آنان است<ref>نمونه، ج‌۷، ص‌۸۲‌.</ref> [[سیره]] [[پیامبر]]{{صل}} در تقسیم نکردن [[غنایم]] [[فتح مکه]] و [[حنین]]<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۴؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۰.</ref> و  [[روایت]] [[امام‌ صادق]]{{ع}} که در آن همه [[غنایم]] [[جنگ بدر]] متعلق به [[پیامبر]] دانسته شده است<ref>کنزالعرفان، ج‌۱، ص‌۲۵۴؛ عوالی اللئالی، ج‌۲، ص‌۷۹.</ref> و نیز روایتی از [[امام موسی‌ بن جعفر]]{{ع}} که در آن [[حق تصرف]] در [[غنایم]] [[جنگی]] قبل از تخمیس و تقسیم آن میان جنگجویان به [[امام]] [[مسلمین]] واگذار گردیده<ref>وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۴‌.</ref> نیز مؤید این [[رأی]] است<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
[[قرآن کریم]] در [[سوره انفال]] که در مورد [[غنایم]] [[جنگ بدر]] نازل شده همه [[انفال]] را [[ملک]] [[خدا]] و [[رسول]] دانسته است: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ}}<ref> از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است؛ سوره انفال، آیه:۱.</ref>؛ اما در [[آیه]] ۴۱ همین [[سوره]] تنها [[خمس]] [[غنایم]] را متعلق به [[خدا]] و [[رسول]] دانسته و بقیه را به پیکارگران اختصاص داده است: {{متن قرآن|وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref> و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره انفال، آیه:۴۱.</ref>؛ همچنین در [[آیه]] ۶ [[سوره حشر]] اموالی که بدون [[پیکار]] از [[کافران]] به دست می‌آید (فئ) و بخشی از [[انفال]] است را متعلق به [[رسول خدا]]{{صل}} دانسته است: {{متن قرآن|وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره حشر، آیه:۶.</ref>؛ اما در [[آیه]] بعد این [[اموال]]  را متعلق به [[خدا]] و [[رسول]] و [[ذوی القربی]] و گروهی از نیازمندان شمرده است: {{متن قرآن|مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref> آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر استت؛ سوره حشر، آیه:۷.</ref>، ازاین‌رو این  مسئله موجب شده است [[مفسران]] و [[فقها]] در مورد [[مالکیت]] [[انفال]] و چگونگی حل تنافی ظاهری میان این [[آیات]] آرای متعددی مطرح کنند.
#قول دیگر این است که [[آیه انفال]] تنها غنایمی را در بر می‌گیرد که بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] از [[کافران]] ستانده شده؛ اما [[آیه خمس]] مربوط به غنایمی است که با [[جنگ]] و [[خونریزی]] از [[کافران]] گرفته شده است، بنابراین، موضوع دو [[آیه]] با یکدیگر متفاوت بوده، میان آنها منافاتی نیست<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۴؛ انوارالفقاهه، «الخمس والانفال»، ص‌۵۸۷‌.</ref>. این [[رأی]] هرچند با بیشتر روایاتی که در [[شأن نزول]] [[آیه انفال]] ذکر شده منافات دارد؛ ولی با [[رأی]] مشهور [[فقیهان]] [[امامیه]] در مورد [[غنایم]] [[جنگی]] موافق است<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
 
*در مورد تنافی ظاهری [[آیات]] ۶ ـ ۷ [[سوره حشر]] نیز دو نظر مهم وجود دارد: برخی موضوع [[آیه]] نخست را که همه [[اموال]] را متعلق به [[رسول خدا]] شمرده اموالی دانسته‌اند که بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] از [[کافران]] گرفته شود "فئ مصطلح"؛ اما موضوع [[حکم]] در [[آیه]] دوم را که [[اموال]] را متعلق به [[خدا]] و [[رسول]] و [[ذوی‌القربی]] و دیگران دانسته اموالی می‌دانند که با [[جنگ]] و [[خونریزی]] از [[کافران]] گرفته شده است که در این صورت مفاد این [[آیه]] با مفاد [[آیه خمس]] یکی خواهد بود<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۱۱؛ مستند العروة الوثقی، «الخمس»، ص‌۳۵۲؛ الخمس، ص‌۶۴۵‌.</ref> در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} نیز این معنا آمده است<ref>تهذیب الاحکام، ج‌۴، ص‌۱۷۷؛ وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۷‌.</ref>؛ اما بیشتر [[مفسران]]<ref>التبیان، ج‌۹، ص‌۵۶۴‌؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۸۴‌ـ‌۲۸۵؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۳.</ref> هر دو [[آیه]] را مربوط به [[انفال]] و فئ دانسته‌اند، با این تفاوت که [[آیه]] نخست ملکیت [[انفال]] را بیان کرده و [[آیه]] دوم موارد [[مصرف]] آن را. در هر صورت چه [[غنایم]] [[جنگی]] جزو [[انفال]] باشد یا نباشد و چه [[آیه]] ۷ [[سوره حشر]] مربوط به [[غنایم]] [[جنگی]] باشد یا مربوط به فئ و [[انفال]]، [[آیات]] فوق صریح در این است که [[انفال]] [[ملک]] [[خدا]] و [[رسول]] است<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
در مورد حلّ [[تعارض]] دو [[آیه]] اول سه نظریه مطرح است:
*در روایاتی پرشمار از [[اهل‌ بیت]]{{عم}} این [[اموال]] متعلق به [[رسول خدا]] و [[امامان]] پس از او دانسته شده است<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۶۱۷‌ـ‌۶۲۷‌؛ وسائل‌الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۳‌ـ‌۵۳۴‌.</ref>؛ لکن این بحث مطرح است که آیا [[انفال]] [[ملک]] شخص [[رسول خدا]]{{صل}} و [[امام]] [[مسلمین]] است یا [[ملک]] [[منصب]] آنان؟ از اینکه در [[آیه انفال]] ملکیت [[رسول خدا]] در کنار ملکیت [[خداوند]] آمده و بر آن عطف شده به دست می‌آید که این [[مالکیت]] [[ملک]] [[منصب]] است؛ نه شخص، زیرا ملکیت [[خداوند]] از نوع ملکیت اعتباری نیست، بلکه به نحو [[ولایت]] در [[تصرف]] است<ref>کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۴؛ الخمس والانفال، ص‌۳۳۱.</ref>. در [[روایات]] [[اهل‌ بیت]]{{عم}} نیز تعبیرهایی مانند: [[والی]] [[مسلمین]]، کسی که امور [[مسلمانان]] به او واگذار شده، [[اموال]] [[مسلمانان]]، [[اموال]] بیت‌ المال<ref> جامع أحادیث الشیعه، ج‌۱۰، ص‌۱۰۸‌ـ‌۱۱۴.</ref> در  مورد [[انفال]] و [[مالکیت]] آن آمده و حکایت از این دارد که این [[اموال]] [[ملک]] [[منصب امامت]] و [[حاکمیت]] [[اسلامی]] است؛ نه [[ملک]] شخص آنان<ref>فرهنگ جهاد، ش ۳۰، ص‌۱۵۸؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۲۰‌ـ‌۲۲.</ref>. سپس [[قرآن کریم]] در پایان [[آیه]] ۷ [[سوره حشر]] به [[راز]] تعلق [[انفال]] به [[رسول خدا]] و [[حاکم اسلامی]] اشاره  کرده و علت این امر را انباشته نشدن [[ثروت]] در دست گروهی خاص و ثروتمند دانسته است: {{متن قرآن|كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ }} در [[شأن نزول]] [[آیه]] فوق [[نقل]] شده که پس از به [[غنیمت]] گرفتن [[اموال]] بنی‌ نضیر جمعی از رؤسای [[مسلمانان]] به [[پیامبر]]{{صل}} گفتند: [[برگزیده]] این [[اموال]] را بردار و بقیه را میان ما قسمت کن، چنان که در [[جاهلیت]] چنین می‌کردیم<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۲؛ نمونه، ج‌۲۳، ص‌۵۰۷‌.</ref> که [[آیه]] فوق نازل و این [[سنت]] [[نادرست]] را [[نفی]] کرد. به نظر برخی سپردن [[مالکیت]] [[انفال]] به  [[حکومت]] و قرار دادن سهمی برای [[نیازمندان]] [[جامعه]] از امتیازات [[قوانین اسلامی]] است که بر خلاف نظامهای [[سرمایه‌داری]] و [[کمونیستی]]، ضمن رعایت [[عدالت]]<ref>الفرقان، ج‌۲۸، ص‌۲۳۹.</ref> مانع از پدید آمدن اقلیتی توانگر و اکثریتی تهیدست‌ می‌گردد<ref>نمونه، ج‌۲۳، ص‌۵۰۷‌.</ref><ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
#برخی از [[مفسران]] به ویژه [[اهل سنت]] [[آیه خمس]]<ref>آیه ۴۱ سوره انفال</ref> را [[ناسخ]] [[آیه انفال]] دانسته و گفته‌اند: [[انفال]] و [[غنایم]] در ابتدا از آنِ [[خدا]] و [[رسول]] بود؛ ولی با [[نزول]] [[آیه]] ۴۱ این [[حکم]] [[نسخ]] گردید و تنها [[خمس]] این [[اموال]] را از آنِ [[خدا]] و [[رسول]] شمرد<ref>جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۳۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۱۶؛ المبسوط، ج‌۲، ص‌۶۴‌ـ‌۶۵‌.</ref>
#برخی دیگر معتقدند اصولاً بین دو [[آیه]] مذکور تنافی نیست، زیرا [[آیه انفال]] [[حکم]] اصل [[مالکیت]] همه [[انفال]] را بیان کرده و آنرا متعلق به [[خدا]] و [[رسول]] دانسته است؛ اما [[آیه خمس]] موارد [[مصرف]] این [[اموال]] را تفصیلاً بیان کرده و مقدر کرده که [[حاکم اسلامی]] باید [[خمس]] این [[اموال]] را در موارد [[تعیین]] شده [[مصرف]] و مابقی را میان جنگجویان قسمت کند<ref>المیزان، ج‌۹، ص‌۱۰؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۸‌.</ref>. به تعبیر برخی [[مفسران]]، [[غنایم]] [[جنگی]] نیز از آنِ [[رسول خدا]] و [[حاکم اسلامی]] است و اینکه در [[آیه خمس]] ۴/۵ آنرا به جنگجویان اختصاص داده از باب [[تشویق]] و جبران گوشه‌ای از زحمات آنان است<ref>نمونه، ج‌۷، ص‌۸۲‌.</ref> [[سیره]] [[پیامبر]]{{صل}} در تقسیم نکردن [[غنایم]] [[فتح مکه]] و [[حنین]]<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۴؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۰.</ref> و  [[روایت]] [[امام‌ صادق]]{{ع}} که در آن همه [[غنایم]] [[جنگ بدر]] متعلق به [[پیامبر]] دانسته شده است<ref>کنزالعرفان، ج‌۱، ص‌۲۵۴؛ عوالی اللئالی، ج‌۲، ص‌۷۹.</ref>. همچنین روایتی از [[امام موسی‌ بن جعفر]]{{ع}} که در آن [[حق تصرف]] در [[غنایم]] [[جنگی]] قبل از تخمیس و تقسیم آن میان جنگجویان به [[امام]] [[مسلمین]] واگذار گردیده<ref>وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۴‌.</ref> نیز مؤید این [[رأی]] است.
#قول دیگر این است که [[آیه انفال]] تنها غنایمی را در بر می‌گیرد که بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] از [[کافران]] گرفته شده؛ اما [[آیه خمس]] مربوط به غنایمی است که با [[جنگ]] و [[خونریزی]] از [[کافران]] گرفته شده است، بنابراین، موضوع دو [[آیه]] با یکدیگر متفاوت بوده، میان آنها منافاتی نیست<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۴؛ انوارالفقاهه، «الخمس والانفال»، ص‌۵۸۷‌.</ref>. این [[رأی]] هرچند با بیشتر روایاتی که در [[شأن نزول]] [[آیه انفال]] ذکر شده منافات دارد؛ ولی با [[رأی]] مشهور [[فقیهان]] [[امامیه]] در مورد [[غنایم]] [[جنگی]] موافق است.
 
در مورد تنافی ظاهری [[آیات]] ۶ ـ ۷ [[سوره حشر]] نیز دو نظر مهم وجود دارد:
#برخی موضوع [[آیه]] نخست را که همه [[اموال]] را متعلق به [[رسول خدا]] شمرده، اموالی دانسته‌اند که بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] از [[کافران]] گرفته شود "فئ مصطلح"؛ اما موضوع [[حکم]] در [[آیه]] دوم را که [[اموال]] را متعلق به [[خدا]] و [[رسول]] و [[ذوی‌القربی]] و دیگران دانسته اموالی می‌دانند که با [[جنگ]] و [[خونریزی]] از [[کافران]] گرفته شده است که در این صورت مفاد این [[آیه]] با مفاد [[آیه خمس]] یکی خواهد بود<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۱۱؛ مستند العروة الوثقی، «الخمس»، ص‌۳۵۲؛ الخمس، ص‌۶۴۵‌.</ref>. در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} نیز این معنا آمده است<ref>تهذیب الاحکام، ج‌۴، ص‌۱۷۷؛ وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۷‌.</ref>؛
#بیشتر [[مفسران]]<ref>التبیان، ج‌۹، ص‌۵۶۴‌؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۸۴‌ـ‌۲۸۵؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۳.</ref> هر دو [[آیه]] را مربوط به [[انفال]] و فئ دانسته‌اند، با این تفاوت که [[آیه]] نخست ملکیت [[انفال]]  را بیان کرده و [[آیه]] دوم موارد [[مصرف]] آن را. در هر صورت چه [[غنایم]] [[جنگی]] جزء [[انفال]] باشد یا نباشد و چه [[آیه]] ۷ [[سوره حشر]] مربوط به [[غنایم]] [[جنگی]] باشد یا مربوط به فئ و [[انفال]]، [[آیات]] فوق صریح در این است که [[انفال]] [[ملک]] [[خدا]] و [[رسول]] است.
 
در روایات زیادی از [[اهل‌ بیت]]{{عم}} این [[اموال]] متعلق به [[رسول خدا]] و [[امامان]] پس از او دانسته شده است<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۶۱۷‌ـ‌۶۲۷‌؛ وسائل‌الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۳‌ـ‌۵۳۴‌.</ref>؛ لکن این بحث مطرح است که آیا [[انفال]] [[ملک]] شخص [[رسول خدا]]{{صل}} و [[امام]] [[مسلمین]] است یا [[ملک]] [[منصب]] آنان؟ از اینکه در [[آیه انفال]] ملکیت [[رسول خدا]] در کنار ملکیت [[خداوند]] آمده و بر آن عطف شده به دست می‌آید که این [[مالکیت]]، [[ملک]] [[منصب]] است؛ نه شخص، زیرا ملکیت [[خداوند]] از نوع ملکیت اعتباری نیست، بلکه به نحو [[ولایت]] در [[تصرف]] است<ref>کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۴؛ الخمس والانفال، ص‌۳۳۱.</ref>. در [[روایات]] [[اهل‌ بیت]]{{عم}} نیز تعبیرهایی مانند: [[والی]] [[مسلمین]]، کسی که امور [[مسلمانان]] به او واگذار شده، [[اموال]] [[مسلمانان]]، [[اموال]] بیت‌ المال<ref> جامع أحادیث الشیعه، ج‌۱۰، ص‌۱۰۸‌ـ‌۱۱۴.</ref> در مورد [[انفال]] و [[مالکیت]] آن آمده و حکایت از این دارد که این [[اموال]] [[ملک]] [[منصب امامت]] و [[حاکمیت]] [[اسلامی]] است؛ نه [[ملک]] شخص آنان<ref>فرهنگ جهاد، ش ۳۰، ص‌۱۵۸؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۲۰‌ـ‌۲۲.</ref>.<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>
==علت تعلق [[انفال]] به [[حاکم اسلامی]]==
[[قرآن کریم]] در پایان [[آیه]] ۷ [[سوره حشر]] به [[راز]] تعلق [[انفال]] به [[رسول خدا]] و [[حاکم اسلامی]] اشاره  کرده و علت این امر را انباشته نشدن [[ثروت]] در دست گروهی خاص و ثروتمند دانسته است: {{متن قرآن|كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ }}. در [[شأن نزول]] [[آیه]] فوق [[نقل]] شده که پس از به [[غنیمت]] گرفتن [[اموال]] بنی‌ نضیر جمعی از رؤسای [[مسلمانان]] به [[پیامبر]]{{صل}} گفتند: [[برگزیده]] این [[اموال]] را بردار و بقیه را میان ما قسمت کن، چنان که در [[جاهلیت]] چنین می‌کردیم<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۲؛ نمونه، ج‌۲۳، ص‌۵۰۷‌.</ref> که [[آیه]] فوق نازل و این [[سنت]] [[نادرست]] را [[نفی]] کرد. به نظر برخی سپردن [[مالکیت]] [[انفال]] به  [[حکومت]] و قرار دادن سهمی برای [[نیازمندان]] [[جامعه]] از امتیازات [[قوانین اسلامی]] است که بر خلاف نظام‌های [[سرمایه‌داری]] و [[کمونیستی]]، ضمن رعایت [[عدالت]]<ref>الفرقان، ج‌۲۸، ص‌۲۳۹.</ref> مانع از پدید آمدن اقلیتی توانگر و اکثریتی تهیدست‌ می‌گردد<ref>نمونه، ج‌۲۳، ص‌۵۰۷‌.</ref><ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.


==مصارف [[انفال]]==
==مصارف [[انفال]]==
*پس از آنکه در [[آیه]] ۶ [[سوره حشر]] [[انفال]] متعلق به [[رسول خدا]] و [[حاکم اسلامی]] معرفی شده [[آیه]] بعد موارد [[مصرف]] این [[اموال]] را بیان می‌کند<ref>التبیان، ج‌۹، ص‌۵۶۴‌؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۹، ص‌۲۸۵؛ المیزان،‌ج‌۱۹، ص‌۲۰۳.</ref>: {{متن قرآن|وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
پس از آنکه در [[آیه]] ۶ [[سوره حشر]] [[انفال]] متعلق به [[رسول خدا]] و [[حاکم اسلامی]] معرفی شده [[آیه]] بعد موارد [[مصرف]] این [[اموال]] را بیان می‌کند<ref>التبیان، ج‌۹، ص‌۵۶۴‌؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۹، ص‌۲۸۵؛ المیزان،‌ج‌۱۹، ص‌۲۰۳.</ref>: {{متن قرآن|وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}} <ref>و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست.آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است.</ref>:
*در [[آیه]] فوق موارد [[مصرف]] برای این گونه [[اموال]] ذکر شده است<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>:
#سهم [[خداوند]] که بر پایه [[روایات]] به [[رسول خدا]] و [[حاکم اسلامی]] تعلق دارد و آنان در هر راهی که [[صلاح]] بدانند [[مصرف]] می‌کنند<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۶۲۳‌ـ‌۶۲۴‌؛ وسائل‌الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۳ـ۵۳۴‌.</ref>.
#سهم [[خداوند]] که بر پایه [[روایات]] به [[رسول خدا]] و [[حاکم اسلامی]] تعلق دارد و آنان در هر راهی که [[صلاح]] بدانند [[مصرف]] می‌کنند<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۶۲۳‌ـ‌۶۲۴‌؛ وسائل‌الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۳ـ۵۳۴‌.</ref><ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
#سهم [[رسول]] که [[رسول خدا]] و [[حاکم اسلامی]] می‌تواند در کنار سهم [[خداوند]] آنرا در مصارف شخصی خود و دیگر مصارف [[حکومت اسلامی]] و [[نیازمندان]] هزینه کند<ref>کنز العمال، ج‌۴، ص‌۵۲۲‌ـ‌۵۲۳‌؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۲.</ref>.
#سهم [[رسول]] که [[رسول خدا]] و [[حاکم اسلامی]] می‌تواند در کنار سهم [[خداوند]] آن را در مصارف شخصی خود و دیگر مصارف [[حکومت اسلامی]] و [[نیازمندان]] هزینه کند<ref>کنز العمال، ج‌۴، ص‌۵۲۲‌ـ‌۵۲۳‌؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۲.</ref><ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
#سهم ذی‌القربی که مراد [[خویشاوندان]] [[پیامبر]] و [[بنی‌هاشم]] هستند<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۸۵.</ref> و در رأس آنان [[اهل‌ بیت]]{{عم}} قرار دارند<ref>الفرقان، ج‌۲۷‌ـ‌۲۸، ص‌۲۳۷.</ref>.
# سهم ذی‌القربی که مراد [[خویشاوندان]] [[پیامبر]] و [[بنی‌هاشم]] هستند<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۸۵.</ref> و در رأس آنان [[اهل‌ بیت]]{{عم}} قرار دارند<ref>الفرقان، ج‌۲۷‌ـ‌۲۸، ص‌۲۳۷.</ref><ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
#[[یتیمان]]، [[مسکینان]] و در راه ماندگان که به نظر برخی مقصود [[یتیمان]] و در راه‌ماندگان از [[بنی‌هاشم]] هستند<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۱؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۳.</ref>. در روایاتی از [[اهل‌ بیت]]{{عم}} نیز این معنا [[نقل]] شده است<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۱؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۳.</ref>؛ چه این افراد [[فقیر]] باشند و چه [[غنی]]<ref>التبیان، ج‌۹، ص‌۵۶۴‌؛ الفرقان، ج‌۲۸، ص‌۲۳۷.</ref>؛ لکن به نظر برخی [[مفسران]] [[امامیه]]<ref>نمونه، ج‌۲۳، ص‌۵۰۵‌ـ‌۵۰۶‌.</ref> و [[اهل سنت]]<ref>جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۵۰‌ـ‌۵۱‌؛ المنیر، ج‌۲۸، ص‌۷۷.</ref> مراد عموم [[یتیمان]]، [[مساکین]] و در‌ راه‌ماندگان هستند، افزون بر اینکه [[فقر]] و نیاز آنان در گرفتن این [[اموال]] نیز شرط است. سپس [[قرآن]] در [[آیه]] بعد به مورد دیگری از مصارف [[انفال]]، یعنی [[مهاجران]] تهیدستی که از [[خانه]] و سرزمین خود آواره شده‌اند اشاره کرده است: {{متن قرآن|لِلْفُقَرَاء الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref> بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌ای از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند؛ سوره حشر، آیه:۸.</ref>. [[آیه]] در مورد مهاجرانی نازل شده که برای [[یاری]] [[اسلام]] و [[رسول خدا]] [[مکه]] را رها کرده، به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کردند<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۵۲‌؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۲.</ref>. به نظر برخی [[مفسران]] {{متن قرآن|الْمُهَاجِرِينَ}} در این [[آیه]] بدل از {{متن قرآن|الْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}» در [[آیه]] قبل است<ref> المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۴.</ref>؛ ولی قول دیگر این است که اینان مصداق "فللّه"‌اند که مطلق [[راه خدا]] را شامل می‌شود<ref>روح المعانی، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۷۲.</ref>
# [[یتیمان]]، [[مسکینان]] و در راه ماندگان که به نظر برخی مقصود [[یتیمان]]، و در راه‌ماندگان از [[بنی‌هاشم]] هستند<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۱؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۳.</ref>. در روایاتی از [[اهل‌ بیت]]{{عم}} نیز این معنا [[نقل]] شده است<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۱؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۳.</ref>؛ چه این افراد [[فقیر]] باشند و چه [[غنی]]<ref>التبیان، ج‌۹، ص‌۵۶۴‌؛ الفرقان، ج‌۲۸، ص‌۲۳۷.</ref>؛ لکن به نظر برخی [[مفسران]] [[امامیه]]<ref>نمونه، ج‌۲۳، ص‌۵۰۵‌ـ‌۵۰۶‌.</ref> و [[اهل سنت]]<ref>جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۵۰‌ـ‌۵۱‌؛ المنیر، ج‌۲۸، ص‌۷۷.</ref> مراد عموم [[یتیمان]]، [[مساکین]] و در‌ راه‌ماندگان هستند، افزون بر اینکه [[فقر]] و نیاز آنان در گرفتن این [[اموال]] نیز شرط است. سپس [[قرآن]] در [[آیه]] بعد به مورد دیگری از مصارف [[انفال]]، یعنی [[مهاجران]] تهیدستی که از [[خانه]] و سرزمین خود آواره شده‌اند اشاره کرده است: {{متن قرآن|لِلْفُقَرَاء الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref> بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند؛ سوره حشر، آیه:۸.</ref> [[آیه]] فوق در مورد مهاجرانی نازل شده که برای [[یاری]] [[اسلام]] و [[رسول خدا]] [[مکه]] را رها کرده، به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کردند<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۵۲‌؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۲.</ref>. به نظر برخی [[مفسران]] {{متن قرآن|الْمُهَاجِرِينَ}} در این [[آیه]] بدل از {{متن قرآن|الْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}» در [[آیه]] قبل است<ref> المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۴.</ref>؛ ولی قول دیگر این است که اینان مصداق "فللّه"‌اند که مطلق [[راه خدا]] را شامل می‌شود<ref>روح المعانی، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۷۲.</ref><ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
 
*به نظر برخی مصارف [[انفال]] منحصر در مصادیقی که در این دو [[آیه]] ۷- ۸ [[سوره حشر]] ذکر شده نیست و این مصارف تنها از آن جهت که [[استحقاق]] بیشتری از دیگران دارند ذکر گردیده است<ref>الفرقان، ج‌۲۷‌ـ‌۲۸، ص‌۲۳۷.</ref>، بنابراین [[حاکم اسلامی]] در هر راهی که [[صلاح]] بداند می‌تواند [[انفال]] را هزینه کند<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
به نظر برخی مصارف [[انفال]] منحصر در مصادیقی که در دو [[آیه]] [[سوره حشر]] ذکر شده نیست و این مصارف تنها از آن جهت که [[استحقاق]] بیشتری از دیگران دارند ذکر گردیده است<ref>الفرقان، ج‌۲۷‌ـ‌۲۸، ص‌۲۳۷.</ref>، بنابراین [[حاکم اسلامی]] در هر راهی که [[صلاح]] بداند می‌تواند [[انفال]] را هزینه کند. [[سیره]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز این معنا را [[تأیید]] می‌کند؛ از جمله در [[شأن نزول]] [[آیات]] [[نقل]] شده که [[پیامبر]] بیشتر این [[اموال]] را تنها میان [[مهاجران]] قسمت کرد و به [[انصار]] به جز سه نفر از [[فقیران]] آنان چیزی نبخشید<ref>السیرة النبویه، ج‌۳، ص‌۱۹۲.</ref>؛ همچنین آن [[حضرت]] [[اموال]] [[یهودیان]] [[خیبر]] را به دو بخش تقسیم کرد: نیمی از آن را برای نیازهای خود نگاه داشت و نیمی دیگر را میان [[مسلمانان]] قسمت کرد؛ همچنین آن [[حضرت]] [[فدک]] را که سرزمینی حاصل خیز بود به [[حضرت فاطمه]]{{س}} بخشید که طبق نظر [[علمای شیعه]] و [[اهل سنت]] [[آیه]] {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref> سوره روم، آیه:۳۸.</ref> در این مورد نازل گردید<ref>مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۳۴‌؛ ج‌۷، ص‌۴۷۸؛ الدرالمنثور، ج‌۵‌، ص‌۲۷۳‌ـ‌۲۷۴؛ کنزالعمال، ج‌۳، ص‌۷۶۷.</ref>؛ همچنین [[نقل]] شده که آن [[حضرت]] زمینی از زمین‌های [[خیبر]] را که دارای درخت خرما بود به [[زبیر]] بخشید<ref>القواعد و الفوائد، ج‌۱، ص‌۳۴۹؛ المجموع، ج‌۱۵، ص‌۲۲۹؛ الام، ج‌۴، ص‌۵۸‌.</ref>. در [[روایات]] [[اهل‌ بیت]]{{عم}} نیز وارد شده است که [[انفال]] [[ملک]] [[امام]] و [[حاکم اسلامی]] است و آنان در هر راهی که [[مصلحت]] بدانند می‌توانند هزینه کنند<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۶۱۷‌ـ‌۶۲۶‌؛ تهذیب الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۱۶‌ـ‌۱۱۸؛ وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۳‌ـ‌۵۳۷‌.</ref>.<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>
* [[سیره]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز این معنا را [[تأیید]] می‌کند؛ از جمله در [[شأن نزول]] [[آیات]] یاد شده [[نقل]] شده که [[پیامبر]] بیشتر این [[اموال]] را تنها میان [[مهاجران]] قسمت کرد و به [[انصار]] به جز سه نفر از [[فقیران]] آنان چیزی نبخشید<ref>السیرة النبویه، ج‌۳، ص‌۱۹۲.</ref>؛ همچنین آن [[حضرت]] [[اموال]] [[یهودیان]] [[خیبر]] را به دو بخش تقسیم کرد: نیمی از آن را برای نیازهای خود نگاه داشت و نیمی دیگر را میان [[مسلمانان]] قسمت کرد؛ همچنین آن [[حضرت]] [[فدک]] را که سرزمینی حاصل خیز بود به [[حضرت فاطمه]]{{س}} بخشید که طبق نظر [[علمای شیعه]] و [[اهل سنت]] [[آیه]] {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref> سوره روم، آیه:۳۸.</ref> در این مورد نازل گردید<ref>مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۳۴‌؛ ج‌۷، ص‌۴۷۸؛ الدرالمنثور، ج‌۵‌، ص‌۲۷۳‌ـ‌۲۷۴؛ کنزالعمال، ج‌۳، ص‌۷۶۷.</ref>؛ همچنین [[نقل]] شده که آن [[حضرت]] زمینی از زمینهای [[خیبر]] را که دارای درخت خرما بود به [[زبیر]] بخشید<ref>القواعد و الفوائد، ج‌۱، ص‌۳۴۹؛ المجموع، ج‌۱۵، ص‌۲۲۹؛ الام، ج‌۴، ص‌۵۸‌.</ref>. در [[روایات]] [[اهل‌ بیت]]{{عم}} نیز وارد شده است که [[انفال]] [[ملک]] [[امام]] و [[حاکم اسلامی]] است و آنان در هر راهی که [[مصلحت]] بدانند می‌توانند هزینه کنند<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۶۱۷‌ـ‌۶۲۶‌؛ تهذیب الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۱۶‌ـ‌۱۱۸؛ وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۳‌ـ‌۵۳۷‌.</ref><ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
 
باید توجه داشت در [[روایات]]، مصادیق فراوان دیگری برای [[انفال]] آمده است<ref>در منابع فقهی، به تبع روایات، مواردی برای انفال ذکر شده است: قله کوه‌ها، بستر رودخانه‌ها، خرابه‌های متروک، آبادی‌هایی که اهالی‌اش هلاک شده‌اند، اموال کسی که وارث ندارد؛ ر.ک: جعفر بن حسن حلی، نکت النهاية، ج۱، ص۴۵۰ و ۴۵۱؛ محمد حسن نجفی، جواهر الكلام، ج۱۶، ص۱۱۵-۱۳۴؛ محمد مؤمن قمی، الولاية الالهية الاسلامية او الحكومة الاسلامية، ج۲، ص۲۷-۱۳۴. برخی مفسران، انفال را اموالی دانسته‌اند که مالک ندارد؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۶.</ref> مانند [[ارث]] کسی که [[وارث]] ندارد. در‌این‌باره [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: "کسی که بمیرد و [[مالی]] را بر جای بگذارد، این [[مال]] برای [[وارثان]] اوست و هرکس بمیرد و اولیایی نداشته باشد، [[مال]] او از [[انفال]] است"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۸؛ نیز، ر.ک: همان، ص۱۶۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۳۳.</ref>.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۸۵.</ref>


==[[وظایف مسلمانان]] در برابر [[انفال]]==
==[[وظایف مسلمانان]] در برابر [[انفال]]==
*پس از واگذاری [[مالکیت]] [[انفال]] به [[خدا]] و [[رسول]] در [[آیه انفال]]، [[قرآن کریم]] [[مسلمانان]] را به رعایت [[تقوای الهی]] و [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] فرا می‌خواند: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ }}<ref> از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید؛ سوره انفال، آیه:۱.</ref> در [[آیات]] [[سوره حشر]] نیز پس از بیان تعلق [[انفال]] به [[رسول خدا]] و ذکر مصارف آن همین [[فرمان]] آمده است: {{متن قرآن|مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref> آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر استت؛ سوره حشر، آیه:۷.</ref> توصیه [[مسلمانان]] به رعایت [[تقوا]] و هشدار به آنان در مورد [[کیفر]] شدید [[الهی]] پس از بیان [[مالکیت]] [[انفال]] و موارد [[مصرف]] آن می‌تواند به این مطلب اشاره داشته باشد که [[مسلمانان]] باید در مورد [[انفال]] نهایت دقت و [[مراقبت]] را داشته باشند و آنچه [[حکومت]] به آنان واگذار کرد بپذیرند و از آنچه آنان را [[نهی]] کرد بپرهیزند<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۲؛ روح المعانی، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۷۱‌ـ‌۷۲؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۴.</ref>، چنان‌که از امر به [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] در [[آیه انفال]] و درپی [[دستور]] [[رفع اختلاف]] همین مطلب استفاده می‌شود<ref>مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۷.</ref>. در  [[روایات]] [[اهل‌ بیت]]{{عم}}نیز بر عدم جواز [[تصرف]] در [[انفال]] بدون [[اذن امام]] تأکید شده است<ref>وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۵‌ـ‌۵۲۶‌؛ مستدرک الوسائل، ج‌۷، ص‌۲۹۸‌ـ‌۳۰۱.</ref>، ازاین‌رو فقهای [[اسلامی]] [[تصرف]] در [[انفال]] بدون اجازه [[امام]] یا [[حاکم اسلامی]] را غاصبانه و ناروا دانسته‌اند<ref>شرایع الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۸۴؛ کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۶؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۰۷.</ref>؛ لکن [[روایات]] دیگری از [[اهل‌ بیت]]{{عم}} دلالت دارد که همه این [[اموال]] یا بعض آن برای عموم [[مردم]]<ref>الکافی، ج‌۵‌، ص‌۲۷۹؛ من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۲۴۰؛ الاستبصار، ج‌۳، ص‌۱۰۷.</ref> یا خصوص [[شیعه]]<ref>وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۴۳‌، ۵۵۴‌؛ جامع احادیث الشیعه، ج‌۱، ص‌۸۷‌ـ‌۱۰۰.</ref> تحلیل شده است و برخی از [[فقیهان]] نیز بر اساس این [[روایات]] [[تصرف]] در همه یا بخشی از [[انفال]] را [[حلال]] دانسته‌اند<ref>جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۳۴‌ـ‌۱۴۱؛ مستمسک العروه، ج‌۹، ص‌۶۰۴ـ ۶۰۶‌.</ref>؛ اما برخی [[فقیهان]] متأخّر جواز [[تصرف]] در همه یا بخشی از [[انفال]] را منوط به عدم وجود [[حاکمیت]] [[اسلامی]] دانسته‌اند<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۱۰، ۱۲۰.</ref> و با وجود [[حکومت اسلامی]] در صورت [[تصرف]] بدون اجازه، جلوگیری از چنین تصرفاتی یا گرفتن  قیمت [[اموال]] استفاده شده را [[حق]] چنین [[حکومتی]] بر شمرده‌اند<ref>صحیفه نور، ج‌۲۰، ص‌۱۶۵؛ ج‌۲۱، ص‌۳۴.</ref><ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>.
پس از واگذاری [[مالکیت]] [[انفال]] به [[خدا]] و [[رسول]] در [[آیه انفال]]، [[قرآن کریم]] [[مسلمانان]] را به رعایت [[تقوای الهی]] و [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] فرا می‌خواند: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ }}<ref> از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید؛ سوره انفال، آیه:۱.</ref> در [[آیات]] [[سوره حشر]] نیز پس از بیان تعلق [[انفال]] به [[رسول خدا]] و ذکر مصارف آن همین [[فرمان]] آمده است: {{متن قرآن|مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref> آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر استت؛ سوره حشر، آیه:۷.</ref> توصیه [[مسلمانان]] به رعایت [[تقوا]] و هشدار به آنان در مورد [[کیفر]] شدید [[الهی]] پس از بیان [[مالکیت]] [[انفال]] و موارد [[مصرف]] آن می‌تواند به این مطلب اشاره داشته باشد که [[مسلمانان]] باید در مورد [[انفال]] نهایت دقت و [[مراقبت]] را داشته باشند و آنچه [[حکومت]] به آنان واگذار کرد بپذیرند و از آنچه آنان را [[نهی]] کرد بپرهیزند<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۲؛ روح المعانی، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۷۱‌ـ‌۷۲؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۴.</ref>، چنان‌که از امر به [[اطاعت از خدا]] و [[رسول]] در [[آیه انفال]] و درپی [[دستور]] [[رفع اختلاف]] همین مطلب استفاده می‌شود<ref>مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۷.</ref>.  


==[[انفال]] [[امام]] در [[قرآن]]==
در  [[روایات]] [[اهل‌ بیت]]{{عم}} نیز بر عدم جواز [[تصرف]] در [[انفال]] بدون [[اذن امام]] تأکید شده است<ref>وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۵‌ـ‌۵۲۶‌؛ مستدرک الوسائل، ج‌۷، ص‌۲۹۸‌ـ‌۳۰۱.</ref>، ازاین‌رو فقهای [[اسلامی]] [[تصرف]] در [[انفال]] بدون اجازه [[امام]] یا [[حاکم اسلامی]] را غاصبانه و ناروا دانسته‌اند<ref>شرایع الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۸۴؛ کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۶؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۰۷.</ref>؛ لکن [[روایات]] دیگری از [[اهل‌ بیت]]{{عم}} دلالت دارد که همه این [[اموال]] یا بعض آن برای عموم [[مردم]]<ref>الکافی، ج‌۵‌، ص‌۲۷۹؛ من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۲۴۰؛ الاستبصار، ج‌۳، ص‌۱۰۷.</ref> یا خصوص [[شیعه]]<ref>وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۴۳‌، ۵۵۴‌؛ جامع احادیث الشیعه، ج‌۱، ص‌۸۷‌ـ‌۱۰۰.</ref> تحلیل شده است و برخی از [[فقیهان]] نیز بر اساس این [[روایات]] [[تصرف]] در همه یا بخشی از [[انفال]] را [[حلال]] دانسته‌اند<ref>جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۳۴‌ـ‌۱۴۱؛ مستمسک العروه، ج‌۹، ص‌۶۰۴ـ ۶۰۶‌.</ref>؛ اما برخی [[فقیهان]] متأخّر جواز [[تصرف]] در همه یا بخشی از [[انفال]] را منوط به عدم وجود [[حاکمیت]] [[اسلامی]] دانسته‌اند<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۱۰، ۱۲۰.</ref> و با وجود [[حکومت اسلامی]] در صورت [[تصرف]] بدون اجازه، جلوگیری از چنین تصرفاتی یا گرفتن  قیمت [[اموال]] استفاده شده را [[حق]] چنین [[حکومتی]] بر شمرده‌اند<ref>صحیفه نور، ج‌۲۰، ص‌۱۶۵؛ ج‌۲۱، ص‌۳۴.</ref>.<ref>[[سید رضا حسینی|حسینی سید رضا]]، [[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.</ref>
* [[خداوند متعال]] تنها در یک [[آیه]] از [[قرآن کریم]] از [[انفال]] [[سخن]] به میان آورده است: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ}}<ref>از تو درباره انفال سؤال می‌کنند. بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر است؛ سوره انفال، آیه:۱.</ref> در این [[آیه]]، [[انفال]] متعلق به [[خداوند]] و [[رسول]] او دانسته شده است؛ اما در روایاتی پرشمار، این [[شأن]] برای [[امام]]{{ع}} نیز [[اثبات]] شده است؛ چنان‌که [[ابوالصباح کنانی]] در روایتی صحیح از [[امام صادق]]{{ع}} چنین [[نقل]] می‌کند: "ما قومی هستیم که [[خداوند]] [[اطاعت]] از ما را [[واجب]] کرد و [[انفال]] برای ماست"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۶؛ نیز، ر.ک: همان، ص۵۴۶؛ همان، ج۸، ص۱۴۶؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۵۳ و ۱۵۴؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۰۲ و ۲۰۴.</ref>. نکته جالب توجه آنکه ثبوت [[انفال]] برای [[امام]]{{ع}} در پی مفترض‌الطاعة بودن ایشان - یعنی همان [[رهبری]] - بیان شده است<ref>گفتنی است فقهای امامیه مصادیق متعددی از انفال را بیان کرده‌اند؛ ر.ک: علی بن حسین عاملی کرکی، جامع المقاصد، ج۳، ص۵۵ و ۵۶.</ref>


==[[انفال]] [[امام]] در [[حدیث]]==
==[[انفال]] [[امام]] در [[قرآن]] و [[حدیث]]==
*در [[روایات]]، مصادیق فراوانی برای [[انفال]] آمده است<ref>در منابع فقهی، به تبع روایات، مواردی برای انفال ذکر شده است: قله کوه‌ها، بستر رودخانه‌ها، خرابه‌های متروک، آبادی‌هایی که اهالی‌اش هلاک شده‌اند، اموال کسی که وارث ندارد؛ ر.ک: جعفر بن حسن حلی، نکت النهاية، ج۱، ص۴۵۰ و ۴۵۱؛ محمد حسن نجفی، جواهر الكلام، ج۱۶، ص۱۱۵-۱۳۴؛ محمد مؤمن قمی، الولاية الالهية الاسلامية او الحكومة الاسلامية، ج۲، ص۲۷-۱۳۴. برخی مفسران، انفال را اموالی دانسته‌اند که مالک ندارد؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۶.</ref> برای نمونه، [[ارث]] کسی که [[وارث]] ندارد. در‌این‌باره [[حلبی]] در روایتی صحیح از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] می‌کند که فرمود: "کسی که بمیرد و [[مالی]] را بر جای بگذارد، این [[مال]] برای [[وارثان]] اوست و هرکس بمیرد و اولیایی نداشته باشد، [[مال]] او از [[انفال]] است"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۸؛ نیز، ر.ک: همان، ص۱۶۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۳۳.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۸۵.</ref>.
[[خداوند متعال]] تنها در یک [[آیه]] از [[قرآن کریم]] از [[انفال]] [[سخن]] به میان آورده است: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ}}<ref>از تو درباره انفال سؤال می‌کنند. بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر است؛ سوره انفال، آیه:۱.</ref> در این [[آیه]]، [[انفال]] متعلق به [[خداوند]] و [[رسول]] او دانسته شده است؛ اما در روایاتی پرشمار، این [[شأن]] برای [[امام]]{{ع}} نیز [[اثبات]] شده است؛ چنان‌که [[ابوالصباح کنانی]] در روایتی صحیح از [[امام صادق]]{{ع}} چنین [[نقل]] می‌کند: "ما قومی هستیم که [[خداوند]] [[اطاعت]] از ما را [[واجب]] کرد و [[انفال]] برای ماست"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۶؛ نیز، ر.ک: همان، ص۵۴۶؛ همان، ج۸، ص۱۴۶؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۵۳ و ۱۵۴؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۰۲ و ۲۰۴.</ref>. نکته جالب توجه آنکه ثبوت [[انفال]] برای [[امام]]{{ع}} در پی مفترض‌الطاعة بودن ایشان ـ یعنی همان [[رهبری]] ـ بیان شده است<ref>گفتنی است فقهای امامیه مصادیق متعددی از انفال را بیان کرده‌اند؛ ر.ک: علی بن حسین عاملی کرکی، جامع المقاصد، ج۳، ص۵۵ و ۵۶.</ref>.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۸۵.</ref>
==[[پیامبر]] و [[انفال]] در فرهنگ‌نامه [[پیامبر]] در [[قرآن کریم]]==
*{{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه  خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.</ref>
*نکات مطرح در [[آیه]]:
# [[مالکیت]] [[انفال]] به [[خدا]] و [[رسول]] اختصاص دارد.
#از [[خدا]] و [[رسول]] در باره [[مالکیت]] و تقسیم [[انفال]] باید [[اطاعت]] کرد.
# [[اطاعت]] ازخدا و [[رسول]] [[نشانه]] [[ایمان]] است.
# [[مؤمنان]] موظف به [[اصلاح]] و [[رفع اختلاف]] میان خود در باره [[انفال]] و [[اموال عمومی]] هستند.
# [[لزوم]] رعایت [[تقوا]] در برابر [[حکم خدا]] در تقسیم [[انفال]]<ref>انفال جمع نفل به معنی زیادت وعطیه است و دراصطلاح فقهی عبارت است از ثروت‌های عمومی که مالکیت و چگونگی مصرف آنها در اختیار پیامبر وجانشینان اوست از قبیل اراضی موات، جنگل‌ها، کوه‌ها، معادن وزمین‌های به‌دست آمده از دشمن بدون جنگ، زمین‌های مربوط به پادشاهان، ارث بدون وارث، غنیمت‌های به‌دست آمده بدون اذن امام، مرا تع وکف دره ها: فرهنگ قرآن، هاشمی رفسنجانی، ج ۵، ص ۲۹۵</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۹۷.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۶۸: خط ۱۰۰:
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس2}}
{{پانویس2}}
[[رده:بررسی انطباق شئون امامت]]
[[رده:بررسی انطباق شئون امامت]]
[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]
[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]

نسخهٔ ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۵۵

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث انفال است. "انفال" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل انفال (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مفهوم‌شناسی

انفال در لغت جمع "نفل" به معنای غنیمت، بخشش[۱]، افزون بر مقدار واجب[۲] یا زیاده بر اصل[۳] آمده است، ازاین‌رو به نمازهای مستحبی «نافله» گفته‌اند[۴] و در اصطلاح فقه امامیه نیز به اموال خاص معصوم[۵] و به تعبیری دیگر اموالی که مالک خصوصی ندارد و به امام و حاکم اسلامی تعلق دارد[۶]انفال اطلاق می‌شود و از نظر اهل‌ سنت غنایم و اموالی است که افزون بر سهم غنیمت جنگجویان، به آنان داده می‌شود[۷]. وجه نامگذاری به انفال آن است که این اموال اضافه بر شرکت پیامبر و امام در خمس، هدیه خداوند به آنان است[۸] یا آنکه این اموال ویژه پیامبر و امام بوده، افزون بر ملک خصوصی آنان است[۹]. غنیمت‌های برجسته جنگ‌ها، قله کوه‌ها، دریاها، زمین‌های موات، بستر رودخانه‌ها، مال بدون وارث از جمله موارد مربوط به انفال است. برخی گفته‌اند: از آن جهت که با حلال شدن این اموال برای نخستین بار بر مسلمانان، آنان بر امت‌های پیشین برتری یافتند به این اموال انفال گفته شده است[۱۰].[۱۱]

باید توجه داشت انفال در اصطلاح فقهی عبارت است از غنائم و موهبت‌های منقول و غیر منقول از جانب خداوند برای حاکم اسلامی. این اموال در جهت تقویت اسلام، مصالح مسلمین و امت اسلامی مصرف می‌شود[۱۲].[۱۳]

ارتباط معنایی انفال با مفاهیم دیگر

انفال با مفاهیمی دیگر از جمله "مباحات اصلیه یا اوّلیه"، "مشترکات"، "فئ" و "غنیمت" از این جهت که همگی زاید بر مالکیت خصوصی است مشترک و از جهاتی با آنها متفاوت است:

  1. تفاوت انفال با مباحات اصلیه در این است که مباحات اصلیه ملک کسی نیست و هرکس آنرا حیازت کند مالک آن می‌شود؛ مانند آب‌ها، حیوانات وحشی، علف‌ها و ماهی‌ها[۱۴] برخلاف انفال که بدون اذن، تصرف و تملک آن جایز نیست[۱۵].
  2. مشترکات اموالی است که به عموم مسلمانان تعلق دارد و همگان حق انتفاع از آنرا دارند؛ مانند راه‌ها، مساجد، کاروان‌سراها، برخلاف انفال که قابل تملک شخصی یا انتقال نیست[۱۶].
  3. فئ در اصطلاح به اموالی گفته می‌شود که از کافران بدون جنگ به غنیمت گرفته می‌شود[۱۷] و یکی از مصادیق انفال است. نسبت میان این دو، عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی همه مصادیق فئ از انفال به شمار می‌رود؛ ولی بسیاری از انفال فئ نیست.
  4. غنیمت اصطلاحاً به اموالی اطلاق می‌شود که در جنگ از کافران به دست می‌آید[۱۸]. نسبت غنیمت با انفال عموم و خصوص من وجه است؛ زیرا برخی غنیمت‌ها، یعنی اموالی که بدون جنگ و خونریزی یا بدون اذن امام به دست آید[۱۹] جزء انفال است، هر چند برخی همه غنایم را مصداق انفال دانسته‌اند[۲۰] غنائم به شرکت کنندگان در جنگ تعلق دارد و میان آنها تقسیم می‌شود، ولی انفال به ولیّ امر تعلق دارد[۲۱].

شأن نزول آیه انفال

پس از پیروزی مسلمانان در جنگ بدر میان آنان بر سر تقسیم غنایم اختلاف به‌وجود آمد، از رسول خدا در این باره پرسیدند[۲۲] و آیه نخست سوره انفال نازل شد و قانون انفال را تشریع کرد: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ [۲۳]. در مورد اینکه سؤال و اختلاف مسلمانان بر سر چه بوده اقوال متعددی نقل شده است؛ از جمله سؤال آنان در مورد مالکیت این اموال یا اصل حرمت یا حلیت غنایم، اختلاف در مورد شرکت دادن مهاجران و انصار غیر حاضر در جنگ در تقسیم غنایم و قرار دادن پاداشی از سوی پیامبر برای جوانان جهت تشویق آنان و اعتراض پیران به شریک بودن آنان در این پاداش‌ها[۲۴] که در پی این سؤال‌ها و اختلافات آیه فوق نازل شد و تکلیف را روشن کرد[۲۵].

مراد از انفال در آیه

در اینکه مقصود از انفال در آیه چیست نظرات گوناگونی بین مفسران و فقیهان مطرح است؛ مفسران و فقیهان اهل سنت بیشتر مصداق انفال در آیه فوق را غنایم جنگی و آنچه مرتبط با آن است دانسته‌اند. برخی از آنان منظور از انفال را غنایم جنگی دانسته‌اند[۲۶]. گروهی دیگر انفال را خمس غنایم جنگی[۲۷] یا اشیا و لوازم مقتول مانند اسلحه، کلاه، انگشتر، اسب که به قاتل او تعلق دارد یا سهم اضافه‌ای که امام و حاکم اسلامی برای تشویق جنگجویان اختصاص می‌دهد[۲۸] دانسته‌اند.

اما مفسران و فقیهان امامیه با استناد به روایات اهل‌ بیت(ع)[۲۹] مراد از انفال را فراتر از موارد گفته شده دانسته و گفته‌اند: همه سرزمین‌ها و اموال زاید بر ملک خصوصی مصداق انفال است؛ از آن جمله زمین‌های موات، زمین‌ها و اموالی که بدون جنگ از کافران گرفته می‌شود (فئ)، آبادی‌های بدون مالک، جنگل‌ها، قله کوه‌ها و وسط دره‌ها، اموال منقول و غیر منقول اختصاصی پادشاهان کفر "صفایا و قطایع الملوک"، ارث بیوارث، غنایمی که مجاهدان بدون اذن امام از کافران به دست می‌آورند، برگزیده غنایمی که در جنگ از دشمن به دست می‌آید[۳۰]، دریاها و سواحل آن، رودخانه‌ها[۳۱]، هوا و فضای اطراف کره زمین[۳۲]. اما در پاره‌ای مصادیقِ انفال اختلاف‌نظر وجود دارد؛ مانند تمام غنایم جنگی که بیشتر فقیهان امامیه آنها را از انفال ندانسته‌اند[۳۳]؛ اما برخی همه غنایم را جزء انفال می‌دانند[۳۴]. مستند اینها در این رأی آیه انفال است که در مورد غنایم جنگ بدر نازل شده و صریح در این است که این غنایم از انفال است و به رسول خدا و حاکم اسلامی تعلق دارد. برخی از اینان در پاسخ این پرسش که چرا غنایم جنگی در روایات به طور صریح جزء انفال دانسته نشده گفته‌اند: ائمه(ع) درصدد ذکر دیگر مصداق‌های انفال بوده‌اند تا گمان نشود انفال منحصر در غنایم جنگی است[۳۵]. همچنین درباره معادن آرای گوناگونی مطرح شده است[۳۶].

مفسران و فقیهان امامیه در پاسخ به این اشکال که چرا شأن نزول آیه انفال مورد خاص، ولی مصادیق آن بنابر روایات عام و متعدد است گفته‌اند: هرچند آیه در مورد غنایم جنگی نازل شده؛ اما پاسخ خداوند عام است و خداوند حکم واقعه خاص را با بیان حکم کلی آن تبیین کرده است، بنابراین، الف و لام در ﴿الأَنفَالِ اوّل، الف و لام عهد ذهنی است که اشاره به انفال مورد پرسش یعنی غنایم جنگی دارد و الف و لام ﴿الأَنفَالِ دوم، الف و لام جنس یا استغراق است که همه موارد انفال را دربرمی‌گیرد[۳۷].[۳۸].

آیات دیگر درباره انفال

قرآن کریم در سوره حشر نیز به بخشی دیگر از انفال (فئ) اشاره کرده است و این اموال را خارج از سلطه خصوصی مسلمانان دانسته، مسئولیت آنرا به رسول و حاکم اسلامی واگذاشته است: ﴿وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۳۹]. این آیات در مورد سرزمین و اموال بنی‌ نضیر نازل شد که بدون جنگ و خونریزی به دست مسلمانان افتاد[۴۰]. قول دیگر این است که این آیات درباره بنی‌ نضیر و بنی قریظه که در مدینه و پیرامون آن از جمله خیبر و فدک می‌زیستند نازل شد[۴۱].

دیگر آیات مرتبط با انفال آیات ۲۶ سوره اسراء و ۳۸ سوره روم است که خداوند در آنها به پیامبر فرمان می‌دهد تا حق خویشاوندان را عطا کند: ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ . در شأن نزول آیات فوق از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده که هنگام نزول این آیات پیامبر فدک را که بدون جنگ و خونریزی از یهودیان خیبر ستانده بود و به حضرت فاطمه(س) عطا کرد[۴۲] از امام‌ باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز روایاتی در تأیید این معنا نقل شده است[۴۳][۴۴].

انواع و مصادیق انفال

انفال انواع و مصادیق مختلفی دارد که به این موارد اشاره می‌شود:

  1. زمین کافران:زمین کافران که مسلمانان بدون جنگ و خونریزی بر آن دست یافته‌‏اند؛ خواه مالکانش آنرا رها کرده باشند، مانند زمین‌های یهودیان بنی نضیر در مدینه، و یا خود آنان به حکومت اسلامی داده باشند، مانند فدک.[۴۵] به این نوع، فی‌ء نیز گفته می‌‏شود.[۴۶].[۴۷]
  2. زمین موات:زمین موات یعنی زمینی که به سبب موانعی همچون بی آبی یا آب گرفتگی و مانند آن، بدون عمران و اصلاح قابل بهره برداری نیست؛ خواه مالکی داشته و از بین رفته یا آنرا رها کرده باشد و یا از اصل، مالکی نداشته باشد، مانند بیابان‌ها[۴۸]. زمین مواتی که مالک مشخص دارد، در صورتی که وی، به غیر احیاء، مانند ارث بردن یا خریدن، مالک آن شده باشد، در ملک او باقی است و از انفال به شمار نمی‌‏رود، لکن در صورتی که آن زمین را به احیاء تملّک کرده باشد، در اینکه تبدیل زمین به موات، سبب خروج آن از ملک مالک می‏‌شود یا نه، اختلاف است[۴۹].
  3. زمین‌های بی مالک: ساحل دریا و کناره رود و هر زمین بدون مالک؛ هرچند موات نباشد، مانند برخی جزایر.[۵۰] قلّه کوه‌ها، درّه‏‌ها، نیستان‌‏ها و جنگل‌ها.[۵۱].
  4. اموال پادشاهان کافر: اموال اختصاصی پادشاهان کافر، اعم از منقول (صفایا) و غیرمنقول.[۵۲].
  5. غنائم برگزیده: غنائم برگزیده؛ یعنی بهترین‌های غنائم. در اینکه صفایای غنائم از انفال است یا تنها در صورتی که امام(ع) آنها را برای خود برگزیند از انفال می‏‌گردد، اختلاف است.[۵۳].
  6. غنائم در جنگ بی اذن امام: به قول مشهور غنائمی که با جنگیدن بدون اذن امام(ع) به دست آمده باشد.[۵۴].
  7. ارث بدون وارث: ارث بدون وارث هم از مصادیق انفال است.
  8. معادن: در اینکه معدن به طور مطلق جزء انفال است یا به طور مطلق نیست و یا تنها معادنی که در زمین متعلّق به امام(ع)، مانند زمین موات وجود دارد، از انفال است، اختلاف وجود دارد[۵۵].[۵۶]

با وجود اختلاف نظری که میان فقهای امامیه و روایات این بخش وجود دارد، موارد زیر را می‌توان به عنوان مصادیق انفال در فقه امامیه نام برد: کلیه زمین‌هایی که اهالی آن به اراده و خواست خود نه به زور از آن خارج شده‌اند و بدون جنگ به دست مسلمانان افتاده است؛ زمین‌های موات و ویرانه‌ای که اصلا مالک نداشته است و به وسیله کسی آباد و احیاء شده است؛ نی‌زارها؛ دره‌ها؛ جنگل‌ها؛ قله کوه‌ها؛ بستر رودخانه‌ها و سواحل دریاها؛ زمین و میراثی که از مرده بدون وارث باقی مانده است[۵۷]؛ اموال خصوصی و زمین‌هایی که پادشاهان و سلاطین در اختیار داشته‌اند (بدون اینکه ملک شخص دیگری بوده و غصب شده باشد) و به دست مسلمانان افتاده است که قطایا و صفایا نامیده می‌شود؛ غنائمی که در جنگ بدون اجازه حاکم شرع گرفته شده است[۵۸]؛ غنیمت‌های برجسته‌ای که در جنگ گرفته می‌شود؛ دریاها؛ معادن ظاهری و مخفی که در ملک کسی نباشد[۵۹].[۶۰]

مالکیت انفال

انفال طبق آموزه‌های قرآن و حدیث، همه متعلّق به خدا و رسول و جانشین معصوم او (امام) یا در اختیار حکومت اسلامی در عصر غیبت است. اختیار این اموال و ثروت‌ها به دست پیشوای مسلمانان است و به عنوان پشتوانه حکومت، در جهت منافع عموم مورد استفاده قرار می‌گیرد[۶۱].

قرآن کریم در سوره انفال که در مورد غنایم جنگ بدر نازل شده همه انفال را ملک خدا و رسول دانسته است: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ[۶۲]؛ اما در آیه ۴۱ همین سوره تنها خمس غنایم را متعلق به خدا و رسول دانسته و بقیه را به پیکارگران اختصاص داده است: ﴿وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۶۳]؛ همچنین در آیه ۶ سوره حشر اموالی که بدون پیکار از کافران به دست می‌آید (فئ) و بخشی از انفال است را متعلق به رسول خدا(ص) دانسته است: ﴿وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [۶۴]؛ اما در آیه بعد این اموال را متعلق به خدا و رسول و ذوی القربی و گروهی از نیازمندان شمرده است: ﴿مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۶۵]، ازاین‌رو این مسئله موجب شده است مفسران و فقها در مورد مالکیت انفال و چگونگی حل تنافی ظاهری میان این آیات آرای متعددی مطرح کنند.

در مورد حلّ تعارض دو آیه اول سه نظریه مطرح است:

  1. برخی از مفسران به ویژه اهل سنت آیه خمس[۶۶] را ناسخ آیه انفال دانسته و گفته‌اند: انفال و غنایم در ابتدا از آنِ خدا و رسول بود؛ ولی با نزول آیه ۴۱ این حکم نسخ گردید و تنها خمس این اموال را از آنِ خدا و رسول شمرد[۶۷]
  2. برخی دیگر معتقدند اصولاً بین دو آیه مذکور تنافی نیست، زیرا آیه انفال حکم اصل مالکیت همه انفال را بیان کرده و آنرا متعلق به خدا و رسول دانسته است؛ اما آیه خمس موارد مصرف این اموال را تفصیلاً بیان کرده و مقدر کرده که حاکم اسلامی باید خمس این اموال را در موارد تعیین شده مصرف و مابقی را میان جنگجویان قسمت کند[۶۸]. به تعبیر برخی مفسران، غنایم جنگی نیز از آنِ رسول خدا و حاکم اسلامی است و اینکه در آیه خمس ۴/۵ آنرا به جنگجویان اختصاص داده از باب تشویق و جبران گوشه‌ای از زحمات آنان است[۶۹] سیره پیامبر(ص) در تقسیم نکردن غنایم فتح مکه و حنین[۷۰] و روایت امام‌ صادق(ع) که در آن همه غنایم جنگ بدر متعلق به پیامبر دانسته شده است[۷۱]. همچنین روایتی از امام موسی‌ بن جعفر(ع) که در آن حق تصرف در غنایم جنگی قبل از تخمیس و تقسیم آن میان جنگجویان به امام مسلمین واگذار گردیده[۷۲] نیز مؤید این رأی است.
  3. قول دیگر این است که آیه انفال تنها غنایمی را در بر می‌گیرد که بدون جنگ و خونریزی از کافران گرفته شده؛ اما آیه خمس مربوط به غنایمی است که با جنگ و خونریزی از کافران گرفته شده است، بنابراین، موضوع دو آیه با یکدیگر متفاوت بوده، میان آنها منافاتی نیست[۷۳]. این رأی هرچند با بیشتر روایاتی که در شأن نزول آیه انفال ذکر شده منافات دارد؛ ولی با رأی مشهور فقیهان امامیه در مورد غنایم جنگی موافق است.

در مورد تنافی ظاهری آیات ۶ ـ ۷ سوره حشر نیز دو نظر مهم وجود دارد:

  1. برخی موضوع آیه نخست را که همه اموال را متعلق به رسول خدا شمرده، اموالی دانسته‌اند که بدون جنگ و خونریزی از کافران گرفته شود "فئ مصطلح"؛ اما موضوع حکم در آیه دوم را که اموال را متعلق به خدا و رسول و ذوی‌القربی و دیگران دانسته اموالی می‌دانند که با جنگ و خونریزی از کافران گرفته شده است که در این صورت مفاد این آیه با مفاد آیه خمس یکی خواهد بود[۷۴]. در روایتی از امام باقر(ع) نیز این معنا آمده است[۷۵]؛
  2. بیشتر مفسران[۷۶] هر دو آیه را مربوط به انفال و فئ دانسته‌اند، با این تفاوت که آیه نخست ملکیت انفال را بیان کرده و آیه دوم موارد مصرف آن را. در هر صورت چه غنایم جنگی جزء انفال باشد یا نباشد و چه آیه ۷ سوره حشر مربوط به غنایم جنگی باشد یا مربوط به فئ و انفال، آیات فوق صریح در این است که انفال ملک خدا و رسول است.

در روایات زیادی از اهل‌ بیت(ع) این اموال متعلق به رسول خدا و امامان پس از او دانسته شده است[۷۷]؛ لکن این بحث مطرح است که آیا انفال ملک شخص رسول خدا(ص) و امام مسلمین است یا ملک منصب آنان؟ از اینکه در آیه انفال ملکیت رسول خدا در کنار ملکیت خداوند آمده و بر آن عطف شده به دست می‌آید که این مالکیت، ملک منصب است؛ نه شخص، زیرا ملکیت خداوند از نوع ملکیت اعتباری نیست، بلکه به نحو ولایت در تصرف است[۷۸]. در روایات اهل‌ بیت(ع) نیز تعبیرهایی مانند: والی مسلمین، کسی که امور مسلمانان به او واگذار شده، اموال مسلمانان، اموال بیت‌ المال[۷۹] در مورد انفال و مالکیت آن آمده و حکایت از این دارد که این اموال ملک منصب امامت و حاکمیت اسلامی است؛ نه ملک شخص آنان[۸۰].[۸۱]

علت تعلق انفال به حاکم اسلامی

قرآن کریم در پایان آیه ۷ سوره حشر به راز تعلق انفال به رسول خدا و حاکم اسلامی اشاره کرده و علت این امر را انباشته نشدن ثروت در دست گروهی خاص و ثروتمند دانسته است: ﴿كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ . در شأن نزول آیه فوق نقل شده که پس از به غنیمت گرفتن اموال بنی‌ نضیر جمعی از رؤسای مسلمانان به پیامبر(ص) گفتند: برگزیده این اموال را بردار و بقیه را میان ما قسمت کن، چنان که در جاهلیت چنین می‌کردیم[۸۲] که آیه فوق نازل و این سنت نادرست را نفی کرد. به نظر برخی سپردن مالکیت انفال به حکومت و قرار دادن سهمی برای نیازمندان جامعه از امتیازات قوانین اسلامی است که بر خلاف نظام‌های سرمایه‌داری و کمونیستی، ضمن رعایت عدالت[۸۳] مانع از پدید آمدن اقلیتی توانگر و اکثریتی تهیدست‌ می‌گردد[۸۴][۸۵].

مصارف انفال

پس از آنکه در آیه ۶ سوره حشر انفال متعلق به رسول خدا و حاکم اسلامی معرفی شده آیه بعد موارد مصرف این اموال را بیان می‌کند[۸۶]: ﴿وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ [۸۷]:

  1. سهم خداوند که بر پایه روایات به رسول خدا و حاکم اسلامی تعلق دارد و آنان در هر راهی که صلاح بدانند مصرف می‌کنند[۸۸].
  2. سهم رسول که رسول خدا و حاکم اسلامی می‌تواند در کنار سهم خداوند آنرا در مصارف شخصی خود و دیگر مصارف حکومت اسلامی و نیازمندان هزینه کند[۸۹].
  3. سهم ذی‌القربی که مراد خویشاوندان پیامبر و بنی‌هاشم هستند[۹۰] و در رأس آنان اهل‌ بیت(ع) قرار دارند[۹۱].
  4. یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان که به نظر برخی مقصود یتیمان و در راه‌ماندگان از بنی‌هاشم هستند[۹۲]. در روایاتی از اهل‌ بیت(ع) نیز این معنا نقل شده است[۹۳]؛ چه این افراد فقیر باشند و چه غنی[۹۴]؛ لکن به نظر برخی مفسران امامیه[۹۵] و اهل سنت[۹۶] مراد عموم یتیمان، مساکین و در‌ راه‌ماندگان هستند، افزون بر اینکه فقر و نیاز آنان در گرفتن این اموال نیز شرط است. سپس قرآن در آیه بعد به مورد دیگری از مصارف انفال، یعنی مهاجران تهیدستی که از خانه و سرزمین خود آواره شده‌اند اشاره کرده است: ﴿لِلْفُقَرَاء الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۹۷]. آیه در مورد مهاجرانی نازل شده که برای یاری اسلام و رسول خدا مکه را رها کرده، به مدینه مهاجرت کردند[۹۸]. به نظر برخی مفسران ﴿الْمُهَاجِرِينَ در این آیه بدل از ﴿الْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ» در آیه قبل است[۹۹]؛ ولی قول دیگر این است که اینان مصداق "فللّه"‌اند که مطلق راه خدا را شامل می‌شود[۱۰۰]

به نظر برخی مصارف انفال منحصر در مصادیقی که در دو آیه سوره حشر ذکر شده نیست و این مصارف تنها از آن جهت که استحقاق بیشتری از دیگران دارند ذکر گردیده است[۱۰۱]، بنابراین حاکم اسلامی در هر راهی که صلاح بداند می‌تواند انفال را هزینه کند. سیره پیامبر اکرم(ص) نیز این معنا را تأیید می‌کند؛ از جمله در شأن نزول آیات نقل شده که پیامبر بیشتر این اموال را تنها میان مهاجران قسمت کرد و به انصار به جز سه نفر از فقیران آنان چیزی نبخشید[۱۰۲]؛ همچنین آن حضرت اموال یهودیان خیبر را به دو بخش تقسیم کرد: نیمی از آن را برای نیازهای خود نگاه داشت و نیمی دیگر را میان مسلمانان قسمت کرد؛ همچنین آن حضرت فدک را که سرزمینی حاصل خیز بود به حضرت فاطمه(س) بخشید که طبق نظر علمای شیعه و اهل سنت آیه ﴿فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ[۱۰۳] در این مورد نازل گردید[۱۰۴]؛ همچنین نقل شده که آن حضرت زمینی از زمین‌های خیبر را که دارای درخت خرما بود به زبیر بخشید[۱۰۵]. در روایات اهل‌ بیت(ع) نیز وارد شده است که انفال ملک امام و حاکم اسلامی است و آنان در هر راهی که مصلحت بدانند می‌توانند هزینه کنند[۱۰۶].[۱۰۷]

باید توجه داشت در روایات، مصادیق فراوان دیگری برای انفال آمده است[۱۰۸] مانند ارث کسی که وارث ندارد. در‌این‌باره امام صادق(ع) فرمودند: "کسی که بمیرد و مالی را بر جای بگذارد، این مال برای وارثان اوست و هرکس بمیرد و اولیایی نداشته باشد، مال او از انفال است"[۱۰۹].[۱۱۰]

وظایف مسلمانان در برابر انفال

پس از واگذاری مالکیت انفال به خدا و رسول در آیه انفال، قرآن کریم مسلمانان را به رعایت تقوای الهی و اطاعت از خدا و رسول فرا می‌خواند: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ [۱۱۱] در آیات سوره حشر نیز پس از بیان تعلق انفال به رسول خدا و ذکر مصارف آن همین فرمان آمده است: ﴿مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۱۱۲] توصیه مسلمانان به رعایت تقوا و هشدار به آنان در مورد کیفر شدید الهی پس از بیان مالکیت انفال و موارد مصرف آن می‌تواند به این مطلب اشاره داشته باشد که مسلمانان باید در مورد انفال نهایت دقت و مراقبت را داشته باشند و آنچه حکومت به آنان واگذار کرد بپذیرند و از آنچه آنان را نهی کرد بپرهیزند[۱۱۳]، چنان‌که از امر به اطاعت از خدا و رسول در آیه انفال و درپی دستور رفع اختلاف همین مطلب استفاده می‌شود[۱۱۴].

در روایات اهل‌ بیت(ع) نیز بر عدم جواز تصرف در انفال بدون اذن امام تأکید شده است[۱۱۵]، ازاین‌رو فقهای اسلامی تصرف در انفال بدون اجازه امام یا حاکم اسلامی را غاصبانه و ناروا دانسته‌اند[۱۱۶]؛ لکن روایات دیگری از اهل‌ بیت(ع) دلالت دارد که همه این اموال یا بعض آن برای عموم مردم[۱۱۷] یا خصوص شیعه[۱۱۸] تحلیل شده است و برخی از فقیهان نیز بر اساس این روایات تصرف در همه یا بخشی از انفال را حلال دانسته‌اند[۱۱۹]؛ اما برخی فقیهان متأخّر جواز تصرف در همه یا بخشی از انفال را منوط به عدم وجود حاکمیت اسلامی دانسته‌اند[۱۲۰] و با وجود حکومت اسلامی در صورت تصرف بدون اجازه، جلوگیری از چنین تصرفاتی یا گرفتن قیمت اموال استفاده شده را حق چنین حکومتی بر شمرده‌اند[۱۲۱].[۱۲۲]

انفال امام در قرآن و حدیث

خداوند متعال تنها در یک آیه از قرآن کریم از انفال سخن به میان آورده است: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ[۱۲۳] در این آیه، انفال متعلق به خداوند و رسول او دانسته شده است؛ اما در روایاتی پرشمار، این شأن برای امام(ع) نیز اثبات شده است؛ چنان‌که ابوالصباح کنانی در روایتی صحیح از امام صادق(ع) چنین نقل می‌کند: "ما قومی هستیم که خداوند اطاعت از ما را واجب کرد و انفال برای ماست"[۱۲۴]. نکته جالب توجه آنکه ثبوت انفال برای امام(ع) در پی مفترض‌الطاعة بودن ایشان ـ یعنی همان رهبری ـ بیان شده است[۱۲۵].[۱۲۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. لسان‌العرب، ج۱۴، ص۲۴۴؛ القاموس‌المحیط، ج‌۴، ص‌۷۹، «نفل».
  2. مفردات، ص‌۸۲۰‌؛ لسان العرب، ج‌۱۴، ص‌۲۴۵، «نفل».
  3. التبیان، ج۵‌، ص‌۷۲؛ لسان‌العرب، ج۱۴، ص‌۲۴۵، «نفل».
  4. مجمع‌البحرین، ج۳، ص۱۸۱۹؛ المصباح، ص۶۱۹‌، «نفل».
  5. شرایع‌الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۸۳؛ جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۵‌ـ‌۱۱۶.
  6. دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۱، ص‌۱۰۳‌ـ‌۱۰۴؛ انفال و آثار آن در اسلام، ص‌۴۰.
  7. القاموس‌الفقهی، ص‌۳۵۸؛ الفقه الاسلامی، ج‌۸‌، ص‌۵۸۹۱‌.
  8. جواهرالکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۶؛ الخمس والانفال، ص‌۳۲۹.
  9. دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۵‌.
  10. جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۵؛ مصباح الفقیه، ج‌۱۴، ص‌۲۳۸؛ الحدائق، ج‌۱۲، ص‌۴۷۰.
  11. حسینی سید رضا، صادقی فدکی، سید جعفر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۱۵ ـ ۲۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۶؛ حسینی سید رضا، صادقی فدکی، سید جعفر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۱۵ ـ ۲۳؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۶۷؛ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۷۳۳-۷۳۵؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۱۲۷؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۵۳.
  12. مشکینی، اصطلاحات الفقه، ۱۴۱۹ق، ص۹۳
  13. ر. ک. دایرة المعارف بزرگ اسلامی (کتاب)|دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  14. مفتاح‌الکرامه،ج۸‌، ص۴۱۶؛ جواهرالکلام، ج۱۶، ص۱۲۳.
  15. شرایع الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۸۴؛ کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۶؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۰۷.
  16. شرایع الاسلام، ج۳، ص۲۷۶‌ـ‌۲۷۷؛ جواهرالکلام، ج۳۸، ص‌۷۶‌ـ‌۷۷.
  17. التبیان، ج‌۹، ص‌۵۶۴‌؛ فقه‌القرآن، ج‌۱، ص‌۲۵۰.
  18. جواهرالکلام، ج‌۲۱، ص‌۱۴۷؛ لسان العرب، ج‌۱۰، ص‌۱۳۳، «غنم».
  19. جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۶‌ـ‌۱۱۷، ۱۲۶؛ مصباح الفقیه، ج‌۱۴، ص‌۲۵۱.
  20. دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۳۶؛ ج‌۴، ص‌۹.
  21. حسینی سید رضا، صادقی فدکی، سید جعفر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۱۵ ـ ۲۳؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۶۷.
  22. جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۲۸؛ مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۲۹.
  23. از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید؛ سوره انفال، آیه:۱.
  24. التبیان، ج‌۶‌، ص‌۷۲‌ـ‌۷۳؛ مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۶‌ـ‌۷۹۷؛ التفسیرالکبیر، ج‌۵‌، ص‌۴۴۸.
  25. حسینی سید رضا، صادقی فدکی، سید جعفر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.
  26. جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۲۴‌ـ‌۲۲۷؛ مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۵‌ـ‌۷۹۶.
  27. جامع‌البیان، مج۶‌، ج‌۹، ص‌۲۲۷؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۱۵.
  28. الام، ج‌۴، ص‌۱۴۲؛ الفقه الاسلامی، ج‌۸‌، ص‌۵۸۹۱‌ـ‌۵۸۹۲‌؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۱۵.
  29. تهذیب الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۱۶‌ـ‌۱۱۸؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۶۲۱‌؛ الحدائق، ج‌۱۲، ص‌۴۷۱‌ـ‌۴۷۴.
  30. مصباح الفقیه، ج‌۱۴، ص‌۲۳۷‌ـ‌۲۵۴؛ النهایه، ص‌۱۹۹‌ـ‌۲۰۰؛ تذکرة الفقها، ج‌۵‌، ص‌۴۳۸‌ـ‌۴۴۰.
  31. جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۳۱؛ المقنعه، ص‌۲۷۸.
  32. کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۵‌ـ‌۲۶؛ مصطلحات الفقه، ص‌۹۵.
  33. تذکرة الفقها، ج‌۵‌، ص‌۴۳۸‌ـ‌۴۴۰؛ جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۵‌ـ‌۱۲۸.
  34. آشنایی با قرآن، ج‌۳، ص‌۷۶‌ـ‌۷۷؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۳۶؛ ج‌۴، ص‌۶‌ـ‌۹؛ جهاد‌ در اسلام، ص‌۲۴۳‌ـ‌۲۴۸؛ نمونه، ج‌۷، ص‌۸۱‌ـ‌۸۲‌.
  35. جهاد در اسلام، ص‌۲۵۰.
  36. جواهرالکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۲۹؛ مختلف الشیعه، ج‌۳، ص‌۲۰۹‌ـ‌۲۱۰؛ مصباح الفقیه، ج‌۱۴، ص‌۲۵۵.
  37. المیزان، ج‌۹، ص‌۷ـ۱۰؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۳۶.
  38. حسینی سید رضا، صادقی فدکی، سید جعفر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۱۵ ـ ۲۳؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  39. و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست.آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است؛ سوره حشر، آیه:۶ -۷.
  40. جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۴۵‌ـ‌۴۷؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۰.
  41. همان؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۱۰.
  42. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۳۴‌؛ ج‌۷، ص‌۴۷۸؛ الدرالمنثور، ج‌۵‌، ص‌۲۷۳‌ـ‌۲۷۴؛ شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۴۳۸‌ـ‌۴۴۲.
  43. الکافی، ج‌۱، ص‌۶۲۲‌ـ‌۶۲۳‌؛ وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۵‌؛ مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۴۷۸.
  44. حسینی سید رضا، صادقی فدکی، سید جعفر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.
  45. جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۱۵
  46. مجمع البحرین ج۴، ص۳۵۴
  47. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۷۳۳-۷۳۵.
  48. جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۱۷-۱۱۹
  49. مستند الشیعة ج۱۰، ص۱۴۶
  50. مستند العروة (خمس) ج۱۵، ص۳۶۶
  51. جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۲۰-۱۲۲
  52. جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۲۳
  53. جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۲۴-۱۲۶
  54. جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۲۶-۱۲۸
  55. جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۲۹-۱۳۲
  56. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۷۳۳-۷۳۵؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۱۲۷؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۵۳.
  57. طوسی، جمل العقود، ص۱۰۶
  58. حر عاملی‌، وسائل الشیعه،ج۴، ص۳۶۴؛ برای‌ بررسی‌ آیه‌، نگاه کنید: سیوری‌، کنز العرفان، ج۱، ص۲۵۴؛ برای‌ فروع‌ فقهی‌، نگاه کنید: محقق‌ حلی‌، قاطعه اللجاج، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴؛ نجفی، جواهر، ج۱۶، ص۱۱۵
  59. مشکینی، مصطلحات الفقه، ص۹۶
  60. دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  61. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۶؛ حسینی سید رضا، صادقی فدکی، سید جعفر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۱۵ ـ ۲۳؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۱۲۷؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۵۳.
  62. از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است؛ سوره انفال، آیه:۱.
  63. و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره انفال، آیه:۴۱.
  64. و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره حشر، آیه:۶.
  65. آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر استت؛ سوره حشر، آیه:۷.
  66. آیه ۴۱ سوره انفال
  67. جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۳۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۱۶؛ المبسوط، ج‌۲، ص‌۶۴‌ـ‌۶۵‌.
  68. المیزان، ج‌۹، ص‌۱۰؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۸‌.
  69. نمونه، ج‌۷، ص‌۸۲‌.
  70. تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۴؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۰.
  71. کنزالعرفان، ج‌۱، ص‌۲۵۴؛ عوالی اللئالی، ج‌۲، ص‌۷۹.
  72. وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۴‌.
  73. تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۴؛ انوارالفقاهه، «الخمس والانفال»، ص‌۵۸۷‌.
  74. تفسیر قرطبی، ج‌۱۸، ص‌۱۱؛ مستند العروة الوثقی، «الخمس»، ص‌۳۵۲؛ الخمس، ص‌۶۴۵‌.
  75. تهذیب الاحکام، ج‌۴، ص‌۱۷۷؛ وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۷‌.
  76. التبیان، ج‌۹، ص‌۵۶۴‌؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۸۴‌ـ‌۲۸۵؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۳.
  77. الکافی، ج‌۱، ص‌۶۱۷‌ـ‌۶۲۷‌؛ وسائل‌الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۳‌ـ‌۵۳۴‌.
  78. کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۴؛ الخمس والانفال، ص‌۳۳۱.
  79. جامع أحادیث الشیعه، ج‌۱۰، ص‌۱۰۸‌ـ‌۱۱۴.
  80. فرهنگ جهاد، ش ۳۰، ص‌۱۵۸؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۲۰‌ـ‌۲۲.
  81. حسینی سید رضا، صادقی فدکی، سید جعفر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.
  82. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۲؛ نمونه، ج‌۲۳، ص‌۵۰۷‌.
  83. الفرقان، ج‌۲۸، ص‌۲۳۹.
  84. نمونه، ج‌۲۳، ص‌۵۰۷‌.
  85. حسینی سید رضا، صادقی فدکی، سید جعفر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.
  86. التبیان، ج‌۹، ص‌۵۶۴‌؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۹، ص‌۲۸۵؛ المیزان،‌ج‌۱۹، ص‌۲۰۳.
  87. و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست.آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است.
  88. الکافی، ج‌۱، ص‌۶۲۳‌ـ‌۶۲۴‌؛ وسائل‌الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۳ـ۵۳۴‌.
  89. کنز العمال، ج‌۴، ص‌۵۲۲‌ـ‌۵۲۳‌؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۲.
  90. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۸۵.
  91. الفرقان، ج‌۲۷‌ـ‌۲۸، ص‌۲۳۷.
  92. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۱؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۳.
  93. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۱؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۳.
  94. التبیان، ج‌۹، ص‌۵۶۴‌؛ الفرقان، ج‌۲۸، ص‌۲۳۷.
  95. نمونه، ج‌۲۳، ص‌۵۰۵‌ـ‌۵۰۶‌.
  96. جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۵۰‌ـ‌۵۱‌؛ المنیر، ج‌۲۸، ص‌۷۷.
  97. بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌ای از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند؛ سوره حشر، آیه:۸.
  98. جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۸، ص‌۵۲‌؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۲.
  99. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۴.
  100. روح المعانی، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۷۲.
  101. الفرقان، ج‌۲۷‌ـ‌۲۸، ص‌۲۳۷.
  102. السیرة النبویه، ج‌۳، ص‌۱۹۲.
  103. سوره روم، آیه:۳۸.
  104. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۳۴‌؛ ج‌۷، ص‌۴۷۸؛ الدرالمنثور، ج‌۵‌، ص‌۲۷۳‌ـ‌۲۷۴؛ کنزالعمال، ج‌۳، ص‌۷۶۷.
  105. القواعد و الفوائد، ج‌۱، ص‌۳۴۹؛ المجموع، ج‌۱۵، ص‌۲۲۹؛ الام، ج‌۴، ص‌۵۸‌.
  106. الکافی، ج‌۱، ص‌۶۱۷‌ـ‌۶۲۶‌؛ تهذیب الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۱۶‌ـ‌۱۱۸؛ وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۳‌ـ‌۵۳۷‌.
  107. حسینی سید رضا، صادقی فدکی، سید جعفر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.
  108. در منابع فقهی، به تبع روایات، مواردی برای انفال ذکر شده است: قله کوه‌ها، بستر رودخانه‌ها، خرابه‌های متروک، آبادی‌هایی که اهالی‌اش هلاک شده‌اند، اموال کسی که وارث ندارد؛ ر.ک: جعفر بن حسن حلی، نکت النهاية، ج۱، ص۴۵۰ و ۴۵۱؛ محمد حسن نجفی، جواهر الكلام، ج۱۶، ص۱۱۵-۱۳۴؛ محمد مؤمن قمی، الولاية الالهية الاسلامية او الحكومة الاسلامية، ج۲، ص۲۷-۱۳۴. برخی مفسران، انفال را اموالی دانسته‌اند که مالک ندارد؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۶.
  109. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۸؛ نیز، ر.ک: همان، ص۱۶۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۳۳.
  110. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۸۵.
  111. از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید؛ سوره انفال، آیه:۱.
  112. آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر استت؛ سوره حشر، آیه:۷.
  113. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۲؛ روح المعانی، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۷۱‌ـ‌۷۲؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۴.
  114. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۷.
  115. وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۵‌ـ‌۵۲۶‌؛ مستدرک الوسائل، ج‌۷، ص‌۲۹۸‌ـ‌۳۰۱.
  116. شرایع الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۸۴؛ کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۶؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۰۷.
  117. الکافی، ج‌۵‌، ص‌۲۷۹؛ من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۲۴۰؛ الاستبصار، ج‌۳، ص‌۱۰۷.
  118. وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۴۳‌، ۵۵۴‌؛ جامع احادیث الشیعه، ج‌۱، ص‌۸۷‌ـ‌۱۰۰.
  119. جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۳۴‌ـ‌۱۴۱؛ مستمسک العروه، ج‌۹، ص‌۶۰۴ـ ۶۰۶‌.
  120. دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۱۰، ۱۲۰.
  121. صحیفه نور، ج‌۲۰، ص‌۱۶۵؛ ج‌۲۱، ص‌۳۴.
  122. حسینی سید رضا، صادقی فدکی، سید جعفر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۱۵ - ۲۳.
  123. از تو درباره انفال سؤال می‌کنند. بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر است؛ سوره انفال، آیه:۱.
  124. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۶؛ نیز، ر.ک: همان، ص۵۴۶؛ همان، ج۸، ص۱۴۶؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۵۳ و ۱۵۴؛ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۰۲ و ۲۰۴.
  125. گفتنی است فقهای امامیه مصادیق متعددی از انفال را بیان کرده‌اند؛ ر.ک: علی بن حسین عاملی کرکی، جامع المقاصد، ج۳، ص۵۵ و ۵۶.
  126. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۲۸۵.