حوا: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۳۵: خط ۳۵:


==[[ازدواج]] آدم و [[حوا]]==
==[[ازدواج]] آدم و [[حوا]]==
برپایه برخی گزارش‌های [[تفسیری]]، وقتی که آدم{{ع}} پس از آفرینش حوّا از او خواست نزد وی برود، حوّا ضمن [[امتناع]]، گفت که این آدم است که باید پیش وی برود؛ خدا از آدم خواست چنین کند و رسم خواستگاری مرد از [[زن]] از این [[زمان]] بر جای مانده است. <ref>علل‌الشرایع، ج ۱، ص ۳۰. </ref> طبق گزارشی دیگر، پس از آفرینش حوّا، آدم به وی [[تمایل]] خود را ابراز کرد؛ ولی [[ملائکه]] او را بازداشته و آن‌را مشروط به اداء مهریه کردند. <ref>عرائس المجالس، ص ۲۹؛ روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۶. </ref> بیشتر منابع، مهریه حوّا را "[[تعلیم]] [[آموزه‌های دین]] خدا" به وی از سوی آدم{{ع}} دانسته‌اند <ref>علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۸؛ عوالی اللئالی، ج ۳، ص ۲۸۰؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۲۱. </ref> و برخی گزارش‌ها، "[[صلوات بر محمد]]{{صل}} <ref>عرائس المجالس، ص ۲۹. </ref> و [[آل محمد]]"<ref>روض‌الجنان، ج ۱، ص ۲۱۶ - ۲۱۷. </ref> را؛ با این دنباله که [[آدم]]{{ع}} درباره [[محمد]]{{صل}} می‌پرسد و جواب می‌شنود «او [[آخرین پیامبر]] از [[فرزندان]] توست». در روایتی هم [[مهریه]] [[حوا]] طلا و نقره دانسته شده است. <ref>الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۳۸. </ref>.<ref>[[مصطفی سرداری|سرداری، مصطفی]]، [[حوا (مقاله)|مقاله «حوا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
برپایه برخی گزارش‌های [[تفسیری]]، وقتی که آدم{{ع}} پس از آفرینش حوّا از او خواست نزد وی برود، حوّا ضمن [[امتناع]]، گفت که این آدم است که باید پیش وی برود؛ خدا از آدم خواست چنین کند و رسم خواستگاری مرد از [[زن]] از این [[زمان]] بر جای مانده است. <ref>علل‌الشرایع، ج ۱، ص ۳۰. </ref> طبق گزارشی دیگر، پس از آفرینش حوّا، آدم به وی [[تمایل]] خود را ابراز کرد؛ ولی [[ملائکه]] او را بازداشته و آن‌را مشروط به اداء مهریه کردند. <ref>عرائس المجالس، ص ۲۹؛ روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۶. </ref> بیشتر منابع، مهریه حوّا را "[[تعلیم]] [[آموزه‌های دین]] خدا" به وی از سوی آدم{{ع}} دانسته‌اند <ref>علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۸؛ عوالی اللئالی، ج ۳، ص ۲۸۰؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۲۱. </ref> و برخی گزارش‌ها، "[[صلوات بر محمد]]{{صل}} <ref>عرائس المجالس، ص ۲۹. </ref> و [[آل محمد]]"<ref>روض‌الجنان، ج ۱، ص ۲۱۶ - ۲۱۷. </ref> را؛ با این دنباله که [[آدم]]{{ع}} درباره [[محمد]]{{صل}} می‌پرسد و جواب می‌شنود "او [[آخرین پیامبر]] از [[فرزندان]] توست". در روایتی هم [[مهریه]] [[حوا]] طلا و نقره دانسته شده است. <ref>الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۳۸. </ref>.<ref>[[مصطفی سرداری|سرداری، مصطفی]]، [[حوا (مقاله)|مقاله «حوا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==حوا و [[گناه]] نخستین==
==حوا و [[گناه]] نخستین==

نسخهٔ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۲۱:۳۹

مدخل‌های وابسته به این بحث:

مقدمه

فرهنگ‌نویسان عربی، واژه حوّاء را برگرفته از ریشه "الحوّة" به معنای رنگ سیاهِ مایل به سبز یا سرخ و سبزِ مایل به سیاه دانسته‌اند، از این‌رو واژگان اَحوی و حوّاء در عربی به معنای اسود و سوداء کاربرد دارد. [۱] برخی آن را واژه‌ای عبری و به معنای حیات می‌دانند. [۲] حوّاء نام همسر حضرت آدم(ع) است که شوهرش بر او نهاد. در مناسبت این نامگذاری، برخی به "او مادر هر زنده‌ای است"[۳] و بعضی به "از موجودی زنده آفریده شده است"[۴] اشاره کرده‌اند، بنابراین معنای اصطلاحی این نام با ریشه لغوی‌اش در عربی پیوند معنایی ندارد.[۵]

حوا در قرآن

قرآن، بی‌تصریح به نام حوّا، ۶ بار با عنوان همسر آدم(ع) ﴿وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ[۶]؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا[۷]؛ ﴿وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ[۸]، ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۹]؛ ﴿فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى[۱۰]؛ ﴿أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ[۱۱] و یک بار در ضمن لفظ ﴿أَبَوَيْكُمْ در آیه: ﴿يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ[۱۲] به وی اشاره کرده است. برخی لفظ ﴿أُنْثَى را در ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[۱۳] اشاره به حوا دانسته‌اند. [۱۴] افزون بر این موارد بیش از ده‌ها مورد با ضمیر تثنیه مخاطب و غایب، نیز متکلم مع‌الغیر در کنار آدم(ع) به حوّا نیز اشاره شده است. به اعتقاد سیوطی به جهت شناخته بودن حواّ قرآن نام او را نیاورده است. [۱۵] آیاتی، اسکان آنان در بهشت، نهی آن دو از خوردن میوه ممنوع و یادآوری پیامد ناگوار آن از سوی خدا را گزارش می‌کنند ﴿وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ[۱۶]؛ ﴿وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ[۱۷]؛ ﴿فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى[۱۸] و آیاتی دیگر، نادیده گرفتن نهی الهی در پی وسوسه‌های شیطان، در نتیجه عریان شدن آدم و حوا(ع) و تلاش آن دو برای پوشاندن خویش با برگ درختان را ﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ [۱۹]؛ ﴿فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى[۲۰]، چنان که اعتراف آدم و حوا به گناه خویش و طلب آمرزش از خدا و سرانجام، رانده شدن از بهشت و آمدن به زمین برای زندگی، محتوای برخی آیات دیگرند. ﴿ قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ[۲۱]؛ ﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۲۲]، ﴿قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۲۳]؛ ﴿ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى[۲۴]، ﴿قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى[۲۵] در برخی آیات نیز با اشاره به فریب خوردن آدم و حوا(ع) از شیطان، همه آدمیان از کید و دشمنی او برحذر شده‌اند. ﴿يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ[۲۶].[۲۷]

آفرینش حوا

داستان آفرینش نخستین مرد و زن روی زمین، هرچند متفاوت، در فرهنگ‌های گوناگونی آمده است. در برخی آثار و نوشته‌های پهلوی، آن دو با نام‌های "مشی و مشیانه" یاد می‌شوند که در مدت ۴۰ سال از خاک روییدند. آنان نخست به هم چسبیده بوده و تا ۵۰ سال، گرایشی به یکدیگر، نیز فرزندی نداشتند. در افسانه‌های یونانی هم خلقت نخستین مرد و زن را به خدایان متعدد نسبت داده‌اند. در اوستا درباره این مسئله گزارشی نیست. در منابع مانویان، آن دو با نام‌های "کهمورد" (کیومرث) و "مردیانگ" یاد و مولود دو دیو به نام‌های اشقلون و عزائل خوانده می‌شوند. [۲۸] در تورات، داستان آفرینش حوّا بدین شرح است: خدا پس از آفرینش آدم، با توجه به تنهایی او به خلقت همسری برایش تصمیم گرفت و با به خواب افکندن وی، یکی از دنده‌هایش را برداشته و جای آن را با گوشت پر کرد و از آن دنده، زنی برای او آفرید. آدم پس از بیداری، آن زن را جزئی از گوشت و استخوان خود دانسته و او را "امرأة" یعنی آفریده شده از مرء (مرد) نامید. تورات سپس نتیجه می‌گیرد که برای همین، مرد، پدر و مادر خود را ترک گفته و با همسر خود همچون پیکری واحد می‌شوند. [۲۹]

قرآن، بی‌تصریح به چگونگی آفرینش حوّا، تنها با جمله ﴿وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا به آن اشاره می‌کند: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا[۳۰]؛ نیز ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۳۱]؛ ﴿خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ[۳۲]

مفسران در تفسیر جمله یاد شده، دو دسته‌اند:

۱. گروهی با استناد به روایاتی که خلقت حوا را ـ همچون حکایت توراتی آن ـ از دنده آدم می‌دانند، «مِن» را بعضیه دانسته‌اند. از مفسران نخستین، چون ابن عباس، ابوهریره، قتاده، مجاهد، سدی و حسن، گزارش‌هایی به این مضمون هست. [۳۳] طبرسی این تفسیر را به بیشتر مفسّران نسبت می‌دهد [۳۴] و این نشان می‌دهد که فکر یاد شده، اندیشه رایج بوده و بسیاری از مفسران از این دید به آیه یاد شده و مانند آنها می‌نگریسته‌اند.

در منابع شیعی احادیثی در تأیید این دیدگاه هست. [۳۵] در پاره‌ای از احادیث استنادی این گروه از مفسران، برخی از تفاوت‌های روانی و رفتاری زن و مرد با تفاوت آفرینش آن دو پیوند داده شده است؛ برای نمونه در حدیثی، همت و سعی مردان را در آب و گل و تلاش زنان را در رسیدن به مردان دانسته و سبب آن را آفرینش مرد (آدم) از گِل و زن از مرد بیان شده است. [۳۶] در روایتی دیگر، ضمن اشاره به آفرینش زن از دنده مرد و توصیه مردان به رفتار نیک با آنان، زن به دنده انحنا داری تشبیه شده است که در صورت فشار بسیار برای صاف کردن آن، خواهد شکست؛[۳۷] همچنین گفته شده است که مردان با افزایش سن به زیبایی؛ ولی زنان به زشتی می‌‌گرایند، زیرا زن از گوشت آفریده شده است و گوشت با گذشت زمان فاسد می‌شود؛[۳۸] البته استدلال این قول با گزارش‌هایی که خلقت زن را از استخوان مرد ـ نه از گوشت او ـ می‌داند، سازگار نیست. بر اساس روایتی دیگر، شریح قاضی پس از ناتوانی در تشخیص مرد یا زن بودن فردی که در خود نشانه‌هایی از هر دو جنس داشت، او را نزد امام علی(ع) می‌برد و ایشان پس از پی بردن به کمبود یکی از دنده‌های چپ آن شخص به مرد بودن وی حکم می‌کند؛[۳۹] البته این روایت، نمی‌تواند درست باشد، چون کالبد شکافی انسان نشان می‌دهد شمار دنده‌های زن و مرد یکسان است. [۴۰]

برخی مفسران با پذیرش خلقت حوا از دنده چپ آدم به بیان حکمت آن پرداخته‌اند. آلوسی همراه اشاره به پنهان بودن حکمت آن، از جمله، آن را نشانه‌ای از قدرت خدا دانسته است که می‌تواند افزون بر آفرینش انسان از جماد (گِل)، آن را از موجودی زنده؛ ولی از غیر راه زاد و ولد نیز بیافریند. [۴۱] برخی دیگر، حکمت آن را گرایش بیشتر هر موجودی به همجنس خود دانسته‌اند؛[۴۲] همچنین برخی حکما با فرض خلقت حوا از دنده آدم، از آن برای شرح مطالب فلسفی و عرفانی بهره برده‌اند، چنان‌که ابن‌عربی در فصوص الحکم، شماری از شارحان آن [۴۳] و صدرالمتألهین [۴۴]از این مطلب برای تبیین مراتب عالم وجود، سود جسته‌اند.

۲. گروهی [۴۵] از مفسران ﴿مِنْ را در ﴿وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا جنسیه و در ردیف آیاتی مانند ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۴۶]؛ نیز ﴿وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ[۴۷]؛ ﴿فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۴۸] دانسته‌اند که بیانگر اشتراک مرد و زن در جنس (انسان بودن) است، زیرا در این آیات آفریده شدن هر زنی از پیکر همسرش نمی‌تواند مراد باشد. [۴۹] از این دسته مفسران، ابومسلم اصفهانی و فخر رازی در رد دیدگاه نخست، آفرینش حوا از دنده آدم را بی‌فایده و خدا را قادر به خلق ابتدایی او دانسته است. علامه طباطبایی، آن را فاقد دلیل قرآنی و رشیدرضا و جز او برگرفته از اسرائیلیات دانسته‌اند. [۵۰]

در منابع اهل سنت، در تأیید نظر دوم، روایتی از پیامبر(ص) نیست؛ ولی در منابع شیعی، روایاتی از ائمه(ع) گزارش شده‌اند که در آنها ضمن تکذیب شدید دیدگاه نخست، خدا را منزه و بالاتر از انجام دادن کاری می‌دانند که مستلزم نکاح عضوی با عضو دیگر شود و اینکه خدای توانا به خلق ابتدایی آدم، قدرت آفرینش ابتدایی حوا را نیز داشته است. [۵۱] براساس روایتی از امام باقر(ع) [۵۲] و امام صادق(ع)[۵۳] آفرینش حوّا به ترتیب از مانده گلِ آدم و ابتدایی خوانده شده است که این روایات سازگار پذیرند. برخی مانند علامه مجلسی و شیخ صدوق، با استناد به این روایات، اخبار گویای خلقت حوا از دنده آدم را بر تقیه، یا بر خلقت از زیادی گلِ مانده از دنده چپ حمل کرده‌اند. [۵۴] موافقان دیدگاه نخست در رد دیدگاه دوم، به دو دلیل، جنسیه بودن ﴿مِنْ را رد کرده‌اند:

  1. ذکر جمله ﴿وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا بی‌فایده می‌شود، چون همسر هر کسی، از جنس خود و همنوع اوست. [۵۵]
  2. مخالف آیه ﴿خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا ، زیرا در فرض جنسیه بودن ﴿مِنْ خلقت از دو موجود لازم می‌آید نه از یک موجود. ﴿نَفْسٍ وَاحِدَةٍ [۵۶] برخی از اشکال دوم جواب داده‌اند که مراد از ﴿نَفْسٍ وَاحِدَةٍ، "پدر واحد" است. همچنان‌که "بنوتمیم" یعنی گروهی از مردم پدید آمده از "تمیم" و این با مشارکت مادر در پیدایی آنها منافاتی ندارد. [۵۷]

"شعراوی"، در تأیید دیدگاه دوم، هدف از یاد کرد ﴿وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا را رد بر کسانی دانسته است که پس از پیامبر(ص) خواهند آمد و به تصادفی بودن آفرینش انسان معتقد خواهند شد و با این جمله جواب داده می‌شوند که آیا امکان دارد دو امر تصادفی به گونه‌ای رخ دهند که در یکی مردی آفریده شود و در دیگری زنی از جنس او، که اجزای آنها در تولید مثل، مکمِّل یکدیگر باشند. [۵۸] براساس روایتی از ابن عباس، ابن مسعود و گروهی دیگر از صحابه، آفرینش حوّا در بهشت بوده است: طبق این حدیث، خدا پس از بیرون راندن ابلیس از بهشت و سکونت دادن آدم در آن، چون تنهاییِ او را دید، حوّا را آفرید. [۵۹] این روایت همان گزارش تورات است. براساس روایت دیگری از ابن عباس و عمر، خدا فرشتگانی را موظف کرد که آدم و حوّا را که جامه‌ای از نور بر تن داشتند، همانند شاهان بر تختی از طلا حمل و وارد بهشت کنند. بر اساس این روایت، آفرینش آن دو بیرون از بهشت بوده است. [۶۰] ظاهر برخی آیات را می‌توان مؤید خلقت آنان در بیرون از بهشت دانست؛ مانند ﴿وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ[۶۱].[۶۲]

ازدواج آدم و حوا

برپایه برخی گزارش‌های تفسیری، وقتی که آدم(ع) پس از آفرینش حوّا از او خواست نزد وی برود، حوّا ضمن امتناع، گفت که این آدم است که باید پیش وی برود؛ خدا از آدم خواست چنین کند و رسم خواستگاری مرد از زن از این زمان بر جای مانده است. [۶۳] طبق گزارشی دیگر، پس از آفرینش حوّا، آدم به وی تمایل خود را ابراز کرد؛ ولی ملائکه او را بازداشته و آن‌را مشروط به اداء مهریه کردند. [۶۴] بیشتر منابع، مهریه حوّا را "تعلیم آموزه‌های دین خدا" به وی از سوی آدم(ع) دانسته‌اند [۶۵] و برخی گزارش‌ها، "صلوات بر محمد(ص) [۶۶] و آل محمد"[۶۷] را؛ با این دنباله که آدم(ع) درباره محمد(ص) می‌پرسد و جواب می‌شنود "او آخرین پیامبر از فرزندان توست". در روایتی هم مهریه حوا طلا و نقره دانسته شده است. [۶۸].[۶۹]

حوا و گناه نخستین

از دیدگاه کتاب مقدّس، حوّا زمینه گناه نخست را برای آدم(ع) فراهم ساخته است. مار (شیطان) نخست به سراغ حوا رفته و با این سخن که خوردن از میوه درخت ممنوع، آگاهی به خیر و شر را به دنبال دارد، وی را به خوردن آن ترغیب می‌کند و حوا پس از خوردن، برای آدم نیز از آن می‌برد. آن دو پس از خوردن میوه ناگهان خود را عریان دیده و با برگ درختان خود را می‌پوشانند. کتاب مقدس از زبان آدم نیز حوّا را عامل طمع خویش در میوه ممنوع خوانده و حوا نیز گناه آن را به گردن مار می‌اندازد. براساس این گزارش‌ها رنج دوران بارداری، درد زایمان و تسلط مرد بر زن، پیامد و کیفر این نقش حوا در نافرمانی آدم(ع) است. [۷۰] برپایه قرآن، وسوسه شیطان از همان آغاز متوجه هر دوی آنها ـ نه فقط حوّا ـ بوده است. شیطان با بیان اینکه در صورت خوردن از میوه درخت ممنوع، آن دو فرشته می‌شوند یا جاودانه در بهشت خواهند ماند، سوگند یاد می‌کند که این سخنان را از سر خیرخواهی برای آنان می‌گوید: «و قالَ ما نَهکُما رَبُّکُما عَن هـذِهِ الشَّجَرَةِ اِلاّ اَن تَکونا مَلَکَینِ اَو تَکونا مِنَ الخــلِدین * وقاسَمَهُما اِنّی لَکُما لَمِنَ النّـصِحین». (اعراف / ۷، ۲۰ - ۲۱) طبرسی در تفسیر این آیه، احتمال دیگری نیز یاد کرده است که براساس آن، ابلیس نهی از خوردن میوه ممنوع را مربوط به فرشتگان و کسانی دانست که در بهشت جاودانه‌اند و شامل آن دو نمی‌شود. این معنا در فریب آن دو مؤثرتر است. [۷۱] در پی وسوسه‌های شیطان، آن دو از میوه ممنوع خوردند: «فَاَکَلا مِنها»... (طه / ۲۰، ۱۲۱)؛ اما قرآن به آن نپرداخته است که نخست کدام یک از شیطان فریب خورد؛ البته در یک مورد قرآن، تنها آدم را مخاطب شیطان و در ادامه او را عاصی می‌خواند: «فَوَسوَسَ اِلَیهِ الشَّیطـنُ قالَ یــ ٔ دَمُ هَل اَدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الخُلدِ ومُلکٍ لا یبلی... * وعَصی ءادَمُ رَبَّهُ فَغَوی». (طه / ۲۰، ۱۲۰ - ۱۲۱) شاید بتوان از ظاهر این آیات استنباط کرد که نخست آدم(ع) فریب خورد و حوّا به پیروی از او عمل کرد. در دیگر موارد، از جمله بقره / ۲، ۳۶ و اعراف / ۷، ۲۰ ـ ۲۲ مخاطب شیطان، هر دوی آنها گزارش شده‌اند: «فَاَزَلَّهُمَا، فَوَسوَسَ لَهُمَا، ما نَهکُما رَبُّکُما، قاسَمَهُما، فَدَلَّهُما». برخلاف آنچه از قرآن یاد شد، پاره‌ای از روایات و سخنان شماری از عالمان اهل‌سنت در این زمینه با تورات هماهنگ‌اند: در حدیثی منسوب به پیامبر اسلام(ص) و به نقل از ابوهریره آمده است که اگر حوا نبود، هیچ زنی به شوهرش خیانت نمی‌کرد. [۷۲] اُبیّ بن کعب [۷۳] و ثابت البنانی [۷۴] به دو طریق از رسول خدا(ص) روایت می‌کنند که حضرت آدم(ع) هنگام وفات خود، حوّا علیهاالسلام را که به بالینش آمده بود، مؤاخذه و طرد کرده و او را عامل تمام گرفتاری‌ها و محرومیت‌های خود خوانده است. از محمدبن قیس و سعد بن حدین حضرمی نقل شده است که آدم(ع) هنگام بازخواست خدا حوّا را عامل طمع خویش خوانده است. [۷۵] ثعلبی به نقل از شبلی، برای حوا افزون بر ۱۰ جریمه‌ای که در آنها با آدم شریک شد، ۱۵ مورد دیگر می‌شمارد که کیفر نقش وی در نافرمانی آدم است؛ مانند حیض، سنگینی حمل، درد زایمان، نقصان عقل و دین، لزوم عده نگهداشتن هنگام طلاق یا فوت شوهر و قرار گرفتن در اختیار مرد. [۷۶] گفته‌اند سعیدبن مسیب به خدا قسم می‌خورد حوّا با خوراندن شراب، آدم(ع) را به سوی درخت رهنمون شده است؛[۷۷] لیکن این مطلب با استناد به نبودن مسکرات در بهشت رد شده است. [۷۸] وهب‌بن منبه از ابن زید گزارش می‌کند که آدم از حوّا برای همبستری درخواست کرد؛ ولی او شرط آن را خوردن از درخت خواند. [۷۹] شماری از مفسران و پژوهشگران با ردّ چنین اخباری، آنها را اسرائیلیات و سرچشمه رواج آنها را مسلمانان یهودی الاصلی مانند وهب بن منبه دانسته‌اند که با نقل و اشاعه حکایت تورات، آن را به آثار اسلامی وارد کرده‌اند. [۸۰] در منابع شیعی، به ندرت روایتی در تأیید این اخبار هست، بلکه برخی روایات با ظاهر آیات هماهنگ هستند؛ از جمله در حدیثی آمده که در شب معراج، پیامبر(ص) شاهد مناظره آدم(ع) و موسی(ع) بوده و آدم(ع) در جواب ملامتموسی(ع) به نیرنگ شیطان ـ یعنی سوگند خوردن و ابراز خیرخواهی او ـ اشاره کرده و اینکه فکر نمی‌کرده است کسی به نام خدا به دروغ سوگند یاد کند. در این حدیث به نقش تشویقی حوّا اشاره نشده است. [۸۱] افزون بر گناه نخستین، پاره‌ای روایات تفسیری، در حادثه نامگذاریفرزند نیز حوّا را مشوّق آدم(ع) در ارتکاب گناه خوانده‌اند. (همین مقاله، ایمان حوّا) به هر روی، در پی خوردن از میوه ممنوع، اندام‌های جنسی آن دو برای یکدیگر آشکار شدند و آنان با برگ درختان آنها را پوشاندند: «فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَت لَهُما سَوءتُهُما وطَفِقا یخصِفانِ عَلَیهِما مِن ورَقِ الجَنَّة».... (اعراف / ۷، ۲۲؛ طه / ۲۰، ۱۲۱) از وهب بن منبه، ابی بن کعب و قتاده گزارش شده است که پیش از خوردن میوه، پوششی از نور بر اندام‌های جنسی آنان قرار داشت و مانع از دیده شدن آنها می‌شد. [۸۲] به گفته طبرسی، شیطان می‌دانست که هرکس از میوه ممنوع بخورد، اندام‌های جنسی او آشکار، در نتیجه از بهشت رانده می‌شود. [۸۳] ظاهر برخی آیات، مؤید این سخن است: «فَوَسوَسَ لَهُمَا الشَّیطـنُ لِیبدِیَ لَهُما ماوورِیَ عَنهُما مِن سَوءتِهِما».... (اعراف / ۷، ۲۰) (شجره ممنوعه).[۸۴]

هبوط حوا

آدم و حوّا به دنبال نادیده گرفتن نهی الهی، از بهشت رانده شده و ناگزیر روی زمین فرود آمدند: «وقُلنَا اهبِطوا مِنها جَمیعـًا».... (بقره / ۲، ۳۸) در مکان فرود آمدن آنها اختلاف هست: برپایه حدیثی از امام صادق(ع) حوّا بر کوهی در مکه فرود آمد، که به سبب فرود مرأة (زن) بر آن، «مروه» نام گرفت. [۸۵] براساس حدیثی، از امام باقر(ع) آدم(ع) پس از فرود آمدن بر کوه صفا و برای دیدار حوّا به سوی کوه مروه رفت و بار دیگر به صفا برگشت. این کار، سه بار تکرار شد که سپس به عنوان سعی میان صفا و مروه، جزو اعمال حج شد. [۸۶] ابن عباس، مکان فرود حوّاء را جدّه و نامیده شدن مکان‌هایی مانند مزدلفه، عرفه و جمع به این نام‌ها را در ارتباط با به هم رسیدن، شناختن و اجتماع وی با آدم پس از هبوط دانسته است. [۸۷] رشیدرضا بی‌ذکر دلیل، اخبار تعیین کننده مکان هبوط آدم و حوّا را از اسرائیلیات می‌داند. [۸۸]

ایمان حوا

در آیات ۱۸۹ - ۱۹۰ اعراف / ۷ پس از اشاره به پیدایی انسان‌ها از یک نفر و آفرینش همسری برای او، سخن آن دو خطاب به خدا چنین گزارش شده است که اگر فرزند صالحی به آنان دهد، سپاسگزار وی خواهند شد؛ اما آن دو پس از تولد فرزند و با اعتقاد به تأثیر موجوداتی دیگر در این موهبت، برای خدا شریک و انبازی معتقد شدند: «هُوَ الَّذی خَلَقَکُم مِن نَفسٍ واحِدَةٍ وجَعَلَ مِنها زَوجَها لِیسکُنَ اِلَیها فَلَمّا تَغَشـّها حَمَلَت حَملاً خَفِیفـًا فَمَرَّت بِهِ فَلَمّا اَثقَلَت دَعَوُا اللّهَ رَبَّهُما لـَن ءاتَیتَنا صــلِحـًا لَنَکونَنَّ مِنَ الشّـکِرین * فَلَمّا ءاتـهُما صــلِحـًا جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فیما ءاتـهُما فَتَعــلَی اللّهُ عَمّا یشرِکون». (اعراف / ۷، ۱۸۹ ـ ۱۹۰) مفسران در تعیین افراد مورد اشاره آیه به اختلاف‌گراییده‌اند: گروهی آنها را آدم و حوّا(ع) و آیه را مربوط به داستان نامگذاریفرزند از سوی آنان و در مقابل، دسته‌ای به سبب پیراستگی ساحت پیامبران از شرک، افراد مورد اشاره را کسان دیگری دانسته‌اند.

بر اساس پاره‌ای گزارش‌های تفسیری، این آیات به نامگذاری فرزند آدم و حوّا اشاره دارند: [۸۹] پس از بارداری حوّا ابلیس به او گفت اگر دوست دارد فرزندش سالم به دنیا آمده و زنده بماند، او را «عبدالحارث» بنامد (ابلیس در آسمان به نام «حارث» معروف بود)، و گرنه ۶ روز پس از تولد خواهد مرد. آدم(ع) این سخن را شنید؛ ولی نپذیرفت و فرزند آنان ۶ روز پس از تولد مرد و این حادثه آنها را متأثر و مردّد کرد. حوّا علیهاالسلام دوباره حامله شد ابلیس با تکرار گفته‌های پیشین، او را ترساند که فرزندش به شکل حیوانی چارپا به دنیا بیاید. پس از آگاهی آدم(ع) از این سخنان، آن دو دچار وسوسه شده و به رغم دانستن دشمنی شیطان، نام فرزند خود را «عبدالحارث» نهادند. [۹۰] در تفسیر این آیه، احادیثی نیز در منابع روایی شیعه و سنی هست: در حدیثی منسوب به امام باقر(ع) شرک مورد اشاره آیه، شرک در طاعت ـ نه عبادت ـ خوانده شده است. از امام رضا(ع) گزارش شده که وی شرک را به معنای ناسپاسی و آن را متوجه همان نسل صالحی دانسته است که آن دو از خدا درخواست کردند. براساس این معنا مرجع ضمیر تثنیه در «جعلا» فرزندان دو قلویی‌اند که حوّا هر بار به دنیا می‌آورد؛ ولی این سخن با ظاهر آیه سازگار نیست. [۹۱] در روایتی از پیامبر(ص) به نقل سمرة بن جندب آمده که آن حضرت ضمن تأیید داستان یاد شده، آن‌را بر اثر القائات شیطان دانسته است. [۹۲] این داستان را ابن عباس،[۹۳] اُبیّ بن کعب،[۹۴] قتاده، مجاهد، سعید بن جبیر، سدی و.. نیز نقل کرده‌اند. در حدیث مرسلی از پیامبر(ص) و به نقل ابن زید نیز آمده است که شیطان آدم و حوّا را یک بار در بهشت و بار دیگر در زمین فریب داد که دومی به همین مورد نامگذاری اشاره دارد.

در مقابل، عده‌ای آیه را اشاره به مشرکان از بنی آدم می‌دانند. در گزارشی دیگر از قتادة، مراد آیه یهود و نصارا دانسته شده است که فرزندان خود را یهودی و نصرانی کردند. از حسن بصری نقل شده است که مقصود برخی از اهل ملل است. [۹۵] زمخشری مخاطب آیه را قریش، «نفس واحده» را «قُصَی» و دلالت آن به آدم(ع) را فاقد قرینه دانسته است. براساس این تفسیر، خدا پس از آفرینش «قصی» برای او همسری از جنس وی ـ یعنی عرب و قریشی ـ قرار داد و هنگامی که خدا فرزندانی به آنها داد و با توجه به نام بت‌های خویش آنها را عبد مناف، عبدمنات، عبدالعزّی، عبدالدار و عبد قصیّ نامیدند. با این بیان، مرجع ضمیر جمع در «یشرِکون» (اعراف / ۷، ۱۹۰) قصیّ، همسر و نسل ایشان است. [۹۶] برخی این تفسیر را پسندیده و برگزیده‌اند. [۹۷] علامه طباطبایی، نخست خطاب آیه را نوع انسان‌ها و آن را بیانگر قاعده کلیِ حاکم بر جوامع بشری می‌داند؛ با این توضیح که پدر و مادرها هنگام درخواست فرزند صالح، مانند مسافران کشتیِ در حال غرق شدن، کاملاً به خدا رو می‌کنند؛ ولی پس از استجابت دعا، در حفظ و تربیت آنها به هر سببی چنگ زده و از توجه به منعم واقعی باز می‌مانند. وی مؤید این تفسیر را ضمیر جمع «یشرکون» می‌داند و اینکه اگر آدم و حوّا مراد بودند، باید ضمیر تثنیه به کار می‌رفت؛ نیز او آیات پسین را قرینه دیگری می‌خواند که ظاهر در شرک به معنای عبادت غیر خدا و به دور از مقام انبیاست. وی سپس با فرض اینکه مراد از «نفس» و همسر او، «آدم و حوّاء» باشد، مقصود از شرک را سرگرم شدن و اهتمام آنها به تربیت فرزند و اداره زندگی‌شان، در نتیجه بازماندن از توجه کامل و خالصانه به خدا دانسته است. [۹۸] فخر رازی نیز نخست شرک را به فرزندان آدم و حوّا نسبت می‌دهد و در ادامه با فرض اینکه اشاره آیه به آدم و حوّا باشد، شرک آنان را از موارد «حسنات الابرار سیئات‌المقربین» می‌خواند. [۹۹] درباره توجیه عبارت «فَتَعــلَی اللّهُ عَمّا یشرِکون»، در منابع اهل سنت، از سدی گزارش شده است که پیوند آن با آیات پیشین، از قبیل موصول و مفصول است و پس از این عبارت، داستان آدم تمام شده و آیات پسین به خدایان عرب می‌پردازد؛[۱۰۰] ولی این توجیه با فای تفریع در «فتعالی» درست به نظر نمی‌رسد، چون اگر مراد جز آدم و حوّا باشد، معنا روشن است و در فرض رجوع ضمیر به آن دو، چون در وقوع فعل، ابلیس هم با آنها شریک بوده است، علت کاربرد ضمیر جمع آشکار می‌شود.

گفتنی است در مقابل روایاتی که ضد حوّا علیهاالسلام در منابع یاد شده‌اند، در دعای اُمّ داود از او به شایستگی و پاکی و با اوصافی چون پاک از پلیدی، عاری از آلودگی و رفت و آمد کننده در مکان‌های قدسی یاد و درود و صلوات خدا برای او خواسته شده است. [۱۰۱] شمار فرزندان، سالیان عمر و مکان خاک‌سپاری حوا از دیگر مباحثی‌اند که منابع تاریخی و تفسیری به آنها پرداخته‌اند. بیشتر منابع، رقم موالید او را ۲۰ شکم دو قلو یاد می‌کنند [۱۰۲] و برخی گزارش‌ها و احادیث، عدد ۷۰،[۱۰۳] ۱۲۰ [۱۰۴] و ۵۰۰ [۱۰۵] را نیز برشمرده‌اند. روایات، جملگی، مکان دفن او را در جوار همسرش می‌دانند و اینکه یک سال بیش از همسرش زندگی کرده است. [۱۰۶] از آنجا که مکان خاک‌سپاری و درازای عمر حضرت آدم(ع) متفاوت ذکر شده‌اند، این چندگانگی در مورد حضرت حوا علیهاالسلام نیز تکرار می‌شود. در روایتی از علی(ع)، سنّ آدم(ع) [۱۰۷] و در نقل‌های دیگر، ۹۶۰،[۱۰۸]۱۰۰۰ [۱۰۹] و ۱۰۳۰ [۱۱۰] گفته شده است. ابن‌عباس مدفن آنها را بیت‌المقدس و در گزارشی دیگر، مسجد خیف،[۱۱۱] ثابت‌البنانی، سرندیب هند [۱۱۲] و ابن‌طاووس به نقل از صحف ادریس، آن را غاری در کوه ابی قبیس می‌داند. [۱۱۳] در زیارت حضرت علی(ع)، آدم(ع) و نوح(ع) هم مرقد آن حضرت دانسته شده و بر آنها سلام می‌شود،[۱۱۴] پس قبر حوّا می‌تواند در نجف هم باشد.

.[۱۱۵]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. سرداری، مصطفی، مقاله «حوا»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱

پانویس

  1. مفردات، ص ۲۷۱؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۴۰۷، «حوّا».
  2. قاموس الکتاب المقدس، ص ۳۲۸.
  3. "هي اُمّ كُلّ حي"؛ کتاب مقدس، پیدایش ۳: ۲۰؛ الطبقات، ج ۱، ص ۳۴؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۲۸.
  4. "خُلِقَتْ من شي‌ءٍ حي"مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۹۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۶۹؛ روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۷.
  5. سرداری، مصطفی، مقاله «حوا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  6. «و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمت‌های) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵.
  7. «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، همان که شما را از تنی یگانه آفرید و از (سرشت) او همسرش را پدید آورد و از آن دو، مردان و زنان بسیار (در جهان) پراکند و از خداوند- که با (سوگند بر نام) او، از هم درخواست می‌کنید- و از (بریدن پیوند) خویشان پروا کنید، بی‌گمان خداوند چشم بر شما دارد» سوره نساء، آیه ۱.
  8. «و ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گزینید و از هر جا خواهید بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد» سوره اعراف، آیه ۱۹.
  9. «اوست که شما را از تنی یگانه آفرید و از (خود) او همسرش را پدید آورد تا بدو آرامش یابد و چون با او آمیزش کرد، همسرش باری سبک برگرفت آنگاه (چندی) با او به سر آورد تا چون گرانبار شد، خداوند- پروردگارشان- را خواندند که: اگر به ما (فرزند) شایسته‌ای بدهی به یقین از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره اعراف، آیه ۱۸۹.
  10. «گفتیم: ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون براند که در سختی افتی» سوره طه، آیه ۱۱۷.
  11. «آیا خداوند بنده خویش را بسنده نیست؟ و تو را از کسانی جز او می‌ترسانند و هر کس را خداوند گمراه گذارد رهنمونی نخواهد داشت» سوره زمر، آیه ۳۶.
  12. «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.
  13. «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  14. التبیان، ج ۹، ص ۳۲۵؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۲۰۶.
  15. الاتقان، ج ۲، ص ۳۸۲.
  16. «و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمت‌های) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵.
  17. «و ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گزینید و از هر جا خواهید بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد» سوره اعراف، آیه ۱۹.
  18. «گفتیم: ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و دشمن همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون براند که در سختی افتی» سوره طه، آیه ۱۱۷.
  19. « پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاه‌هایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید.و برای آن دو سوگند خورد که من از خیرخواهان شمایم. پس آنان را با فریب فرو لغزاند ؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاه‌هایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگ‌های بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟» سوره اعراف، آیه ۲۰-۲۲.
  20. «آنگاه، (هر دو) از آن خوردند و شرمگاه‌هاشان بر آنان نمایان شد و آغاز کردند به نهادن برگ (درختان) بهشت بر خودشان و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد» سوره طه، آیه ۱۲۱.
  21. «گفتند: پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما نبخشایی بی‌گمان از زیانکاران خواهیم بود. فرمود: فرود آیید! برخی دشمن برخی دیگر و در زمین تا روزگاری آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت. فرمود: در آن زندگی می‌کنید و در آن می‌میرید و از آن بیرون آورده می‌شوید» سوره اعراف، آیه ۲۳-۲۵.
  22. «آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.
  23. «گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸.
  24. «سپس پروردگارش او را برگزید و او را بخشود و راهنمایی کرد» سوره طه، آیه ۱۲۲.
  25. «فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه می‌گردد و نه در رنج می‌افتد» سوره طه، آیه ۱۲۳.
  26. «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.
  27. سرداری، مصطفی، مقاله «حوا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  28. اعلام قرآن، ص ۲۲ - ۲۴، ۳۵ - ۳۶.
  29. کتاب مقدس، تکوین ۲: ۸ - ۲۵.
  30. «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، همان که شما را از تنی یگانه آفرید و از (سرشت) او همسرش را پدید آورد و از آن دو، مردان و زنان بسیار (در جهان) پراکند و از خداوند- که با (سوگند بر نام) او، از هم درخواست می‌کنید- و از (بریدن پیوند) خویشان پروا کنید، بی‌گمان خداوند چشم بر شما دارد» سوره نساء، آیه ۱.
  31. «اوست که شما را از تنی یگانه آفرید و از (خود) او همسرش را پدید آورد تا بدو آرامش یابد و چون با او آمیزش کرد، همسرش باری سبک برگرفت آنگاه (چندی) با او به سر آورد تا چون گرانبار شد، خداوند- پروردگارشان- را خواندند که: اگر به ما (فرزند) شایسته‌ای بدهی به یقین از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره اعراف، آیه ۱۸۹.
  32. «شما را از تنی یگانه آفرید سپس از او همسرش را پدید آورد و از چارپایان هشت تا (نر و ماده) آفرید؛ شما را در شکم مادرانتان با آفرینشی از پس آفرینشی دیگر در تاریکی‌هایی سه‌گانه می‌آفریند؛ این خداوند پروردگار شماست که فرمانفرمایی از آن اوست؛ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) بازگردانده می‌شوید؟» سوره زمر، آیه ۶.
  33. جامع‌البیان، ج ۴، ص ۲۹۷؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۲۸؛ ج ۲، ص ۴۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۳.
  34. مجمع البیان، ج ۳، ص ۵.
  35. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۱۵؛ روض‌الجنان، ج ۱، ص ۲۱۶.
  36. تفسیر عیّاشی، ج ۱، ص ۲۱۵؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۹۴؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۴۲۳.
  37. مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۵؛ روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۷؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۴۲۳.
  38. عرائس‌المجالس، ص ۲۹.
  39. روض‌الجنان، ج ۱، ص ۲۱۷ - ۲۱۸.
  40. التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص ۸۹.
  41. روح‌المعانی، ج ۴، ص ۲۸۵.
  42. التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص ۸۹.
  43. شرح فصوص، ابن ترکه، ج ۱، ص ۹۷؛ شرح فصوص، جندی، ص ۲۰۹ و ۳۵۲ - ۳۵۳؛ ممدّ الهمم، ص ۶۰.
  44. تفسیر صدرالمتألهین، ج ۳، ص ۸۶.
  45. مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۶۱؛ المنار، ج ۱، ص ۲۷۹ - ۲۸۰.
  46. «و از نشانه‌های او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.
  47. «و خداوند از خودتان برای شما همسرانی آفرید و برای شما از همسرانتان فرزندان و فرزندزادگانی پدید آورد و از چیزهای پاکیزه روزیتان داد؛ آیا باز هم آنان به باطل ایمان می‌آورند و به نعمت‌های خداوند ناسپاسی می‌ورزند؟» سوره نحل، آیه ۷۲.
  48. «پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
  49. المنار، ج ۱، ص ۲۸۰؛ آدم از دیدگاه قرآن و عهدین، ص ۷۰ - ۷۴؛ المیزان، ج ۴، ص ۱۳۶.
  50. المنار، ج ۱، ص ۲۷۹؛ المیزان، ج ۴، ص ۱۳۶؛ اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستان‌های انبیاء، ص ۲۴۳.
  51. نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۲۹؛ البرهان، ج ۲، ص ۱۲؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۱۱۶.
  52. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۱۶؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۵؛ الصافی، ج ۱، ص ۴۱۴.
  53. من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۷۹ - ۳۸۰؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۹ - ۳۰.
  54. من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۸۰ - ۳۸۱؛ قصص الانبیاء جزائری، ص ۷۲.
  55. التحریر والتنویر، ج ۳، ص ۲۱۵.
  56. التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۶۱.
  57. قصص الانبیاء، جزائری، ص ۷۳.
  58. قصص الانبیاء، شعراوی، ج ۱، ص ۶۷ - ۶۸.
  59. التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۲؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص ۸۵.
  60. التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۳؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۳، ص ۸۵.
  61. «و ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گزینید و از هر جا خواهید بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد» سوره اعراف، آیه ۱۹.
  62. سرداری، مصطفی، مقاله «حوا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  63. علل‌الشرایع، ج ۱، ص ۳۰.
  64. عرائس المجالس، ص ۲۹؛ روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۶.
  65. علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۸؛ عوالی اللئالی، ج ۳، ص ۲۸۰؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۲۱.
  66. عرائس المجالس، ص ۲۹.
  67. روض‌الجنان، ج ۱، ص ۲۱۶ - ۲۱۷.
  68. الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۳۸.
  69. سرداری، مصطفی، مقاله «حوا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  70. کتاب مقدس، پیدایش ۳.
  71. مجمع البیان، ج ۴، ص ۶۲۶.
  72. صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۰؛ الدر المنثور، ج ۱، ص ۱۳۲.
  73. جامع‌البیان، ج ۱، ص ۱۰۱: الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۴۹؛ کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۶۰۷.
  74. الکشاف، ج ۲، ص ۹۷.
  75. جامع‌البیان، ج ۸، ص ۱۸۹؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۳۰.
  76. عرائس المجالس، ص ۳۳ - ۳۴.
  77. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۷۴؛ الکامل، ج ۱، ص ۳۵.
  78. الکامل، ج ۱، ص ۳۵.
  79. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۷۳.
  80. رک: التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۱۵؛ المیزان، ج ۱، ص ۱۴۰؛ اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستان‌های انبیاء، ص ۲۴۹ - ۲۵۰.
  81. قصص قرآن، ص ۱۵ - ۱۶.
  82. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵؛ جامع البیان، ج ۸، ص ۱۸۹؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص ۴۳۰.
  83. مجمع البیان، ج ۴، ص ۶۲۶.
  84. سرداری، مصطفی، مقاله «حوا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  85. قصص الانبیاء، راوندی، ص ۴۵.
  86. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۵ - ۳۸.
  87. الطبقات، ج ۱، ص ۳۰ - ۳۱؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۷۹؛ الدر المنثور، ج ۱، ص ۱۳۵.
  88. المنار، ج ۱، ص ۲۷۹.
  89. تفسیر عیّاشی، ج ۲، ص ۴۳؛ جامع‌البیان، ج ۹، ص ۱۹۳؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۶۲۳.
  90. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۷۷ - ۲۷۹.
  91. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۸۹؛ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص۱۹۵ - ۱۹۷؛ کنزالدقائق، ج ۵، ص۲۶۲ - ۲۶۳.
  92. جامع‌البیان، ج ۹، ص ۱۹۴ - ۱۹۸؛ الدر المنثور، ج ۳، ص ۶۲۳.
  93. الطبقات، ج ۱، ص ۳۰ - ۳۲.
  94. الدر المنثور، ج ۳، ص ۶۲۳.
  95. جامع البیان، ج ۹، ص ۱۹۷.
  96. الکشاف، ج ۲، ص ۱۸۷ - ۱۸۸؛ مبهمات القرآن، ج ۱، ص ۵۰۴.
  97. التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص ۸۷.
  98. المیزان، ج ۸، ص ۳۷۴ - ۳۷۶.
  99. التفسیر الکبیر، ج ۱۵، ص ۸۷ - ۸۸.
  100. جامع البیان، ج ۹، ص ۱۹۸ - ۱۹۹.
  101. المصباح، ص ۵۳۱.
  102. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۸۹، ۹۲؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۴۲۳؛ تراجم اعلام النساء، ص ۱۰۲.
  103. اعلام القرآن، ص ۳۲۹؛ قصص الانبیاء جزائری، ص ۷۲.
  104. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۹۲.
  105. بحارالانوار، ج ۱، ص ۷۸؛ مسند امام رضا، ج ۲، ص ۱۲۵؛ امالی، ج ۴، ص ۱۳۸.
  106. عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۹۵ - ۱۹۷؛ کنز الدقائق، ج ۵، ص ۲۶۲؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۶۹.
  107. کنزالدقائق، ج ۱، ص ۳۹۱.
  108. دائرة المعارف بستانی، ج ۱، ص ۴۹، «آدم».
  109. بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۶۸.
  110. قصص الانبیاء جزائری، ص ۸۰.
  111. عرائس المجالس، ص ۴۸؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص ۱۴۹.
  112. الکشاف، ج ۲، ص ۹۷.
  113. قصص الانبیاء، جزائری، ص ۸۰؛ سعدالسعود، ص ۳۷.
  114. مصباح الزائر، ص ۱۲۴.
  115. سرداری، مصطفی، مقاله «حوا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.