بحث:اهل بیت پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'لیکن' به 'لکن')
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{علم معصوم}}
{{خرد}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">"'''[[اهل بیت پیامبر خاتم]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اهل بیت پیامبر خاتم در قرآن]] | [[اهل بیت پیامبر خاتم در حدیث]] | [[اهل بیت پیامبر خاتم در کلام اسلامی]] | [[اهل بیت پیامبر خاتم در فلسفه اسلامی]] | [[اهل بیت پیامبر خاتم در عرفان اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[اهل بیت پیامبر خاتم (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
==واژه‌شناسی==
==واژه‌شناسی==
===معنای واژه «أهل»===
===معنای واژه «أهل»===
====معنای لغوی====
====معنای لغوی====
*در میان شروح زیارت جامعه کبیره و در تبیین این فراز شریف، دو دیدگاه درباره معنای لغوی کلمه «أهل» به چشم می‌خورد:  
*درباره معنای لغوی کلمه «أهل» دو دیدگاه به چشم می‌خورد:  
:۱. عده‌ای از شارحان زیارت جامعه، واژه «أهل» را به مصادیق و جزئیات مختلف آن تفسیر کرده‌اند و یک معنای واحد و جامع برای آن ذکر ننموده‌اند:  
:۱. عده‌ای از شارحان [[زیارت جامعه]]، واژه «أهل» را به مصادیق و جزئیات مختلف آن تفسیر کرده‌اند و یک معنای واحد و جامع برای آن ذکر ننموده‌اند:  
*الف: واژه «أهل» در اصل به معنای خانواده و خاندان و کسانی است که با انسان در یک خانه زندگی می‌کنند.<ref>اهل شخص به کسانی گفته می‌شود که نسیت یا دین و یا صنعت و یا خانه و شهر، آنان را دور هم جمع کرده یاشد، البته در اصل به کسانی گفته می‌شود که در یک خانه جمع باشند سپس مجازا به کسانی که نسبت خویشاوندی ایشان را به هم مرتبط کرده، اطلاق شده است. ر.ک: تحریری محمدباقر، «جلوه‌های لاهوتی- شرح زیارت جامعه کبیره»، ج۱، ص۴۵.</ref>  فیومی صاحب «مصباح المنیر» و از علمای لغت می‌گوید: «اصل معنای أهل به معنای خانواده و خویشان است و گاهی به پیروان هم گفته می‌شود».<ref>فیومی، احمدبن محمد، «المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر»، ج2، ص28.</ref>
*الف: واژه "أهل" در اصل به معنای خانواده و خاندان و کسانی است که با انسان در یک خانه زندگی می‌کنند<ref>اهل شخص به کسانی گفته می‌شود که نسیت یا [[دین]] و یا صنعت و یا خانه و شهر، آنان را دور هم جمع کرده یاشد، البته در اصل به کسانی گفته می‌شود که در یک خانه جمع باشند سپس مجازا به کسانی که نسبت خویشاوندی ایشان را به هم مرتبط کرده، اطلاق شده است. ر . ک: [[محمد باقر تحریری|تحریری، محمد باقر]]، [[جلوه‌های لاهوتی (کتاب)|جلوه‌های لاهوتی- شرح زیارت جامعه کبیره]]، ج۱، ص۴۵.</ref>  [[احمد بن محمد فیومی]] صاحب "مصباح المنیر" و از علمای لغت می‌گوید:"اصل معنای أهل به معنای خانواده و خویشان است و گاهی به پیروان هم گفته می‌شود"<ref>[[احمد بن محمد فیومی|فیومی، احمد بن محمد]]، «[[المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر (کتاب)|المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر]]»، ج۲، ص۲۸.</ref>
*ب: واژه «أهل» معنای عامی دارد که همه خویشان نزدیک و همه افراد قبیله بلکه تمام افراد شهر و غیر آن را شامل می‌شود؛ مثل: «اهل بصره» و «اهل علم».<ref>بحرینی، سید مجتبی، «جامعه در حرم»، ص48؛ ر.ک: فیومی، احمدبن محمد، «المصباح المنیر»، ج2 ص28؛ عسکری ابوهلال حسن بن عبدالله، «الفروق فی اللغه»، ص275.</ref>
*ب: واژه "أهل" معنای عامی دارد که همه خویشان نزدیک و همه افراد قبیله بلکه تمام افراد شهر و غیر آن را شامل می‌شود؛ مثل: "اهل بصره" و "اهل علم"<ref>[[سید مجتبی بحرینی|بحرینی، سید مجتبی]]، «[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»، ص۴۸؛ ر.ک: [[احمد بن محمد فیومی|فیومی، احمد بن محمد]]، «المصباح المنیر»، ج۲ ص۲۸؛ [[عسکری ابوهلال، حسن بن عبدالله]]، «الفروق فی اللغه»، ص۲۷۵.</ref>
*ج: «أهل» معنای متعارف و روشنی دارد.<ref>سبط، سیدعلی، «معرفت معصومین»، ص24</ref> می‌گویند: «اینان اهل من هستند»، یعنی اینان خاندان من هستند.<ref>ر.ک: (اهل)، ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج11، ص28؛ مرتضی زبیدی، محمد بن محمد، «تاج العروس»، ج14، ص35.</ref>  
*ج: "أهل" معنای متعارف و روشنی دارد<ref>[[سید علی سبط|سبط، سید علی]]، به کوشش [[سید محمد موسوی نوری|موسوی نوری، سید محمد]]، [[معرفت معصومین (کتاب)|معرفت معصومین]]، ص۲۴</ref> می‌گویند:"اینان اهل من هستند"، یعنی اینان خاندان من هستند<ref>ر.ک: (اهل)، [[محمد بن اکرم ابن‌منظور|ابن منظور، محمد بن مکرم]]، «لسان العرب»، ج۱۱، ص۲۸؛ [[محمد بن محمد مرتضی زبیدی|مرتضی زبیدی، محمد بن محمد]]، «تاج العروس»، ج۱۴، ص۳۵.</ref>  
*د: کلمه «أهل» بر کسان نزدیک مانند زن و فرزند و اقرباء اطلاق می‌شود.<ref>نقوی، سید محمد تقی، «شرح زیارت جامعه»، ص25.</ref> در لغت گفته‌اند: «اهل شخص و آل او عبارتند از: شیعیان و پیروان و اهل دین او و چون لفظ «أهل» و «آل» بسیار در خانواده شخص، مصداق پیدا می‌کند، بنابراین اختصاص به آنان پیدا کرده؛ زیرا خانواده انسان، بیشترین پیروی از او را در میان همگان دارند».<ref>طریحی، فخرالدین، «مجمع البحرین»، ج5، ص314</ref>  
*د: کلمه "أهل" بر کسان نزدیک مانند زن و فرزند و اقرباء اطلاق می‌شود<ref>[[سید محمد تقی نقوی|نقوی، سید محمد تقی]]، [[شرح زیارت جامعه کبیره ۵ (کتاب)|شرح زیارت جامعه]]، ص۲۵.</ref> در لغت گفته‌اند: "اهل شخص و آل او عبارتند از: [[شیعیان]] و پیروان و اهل دین او و چون لفظ "أهل" و "آل" بسیار در خانواده شخص، مصداق پیدا می‌کند، بنابراین اختصاص به آنان پیدا کرده؛ زیرا خانواده انسان، بیشترین پیروی از او را در میان همگان دارند"<ref>[[فخرالدین طریحی|طریحی، فخرالدین]]، «مجمع البحرین»، ج۵، ص۳۱۴</ref>  
به طور خلاصه، در عباراتی که ذکر شد، معانی زیر که مصادیق و افراد معنای جامع کلمه «أهل» است، به عنوان معنای خود این واژه گرفته شده است: خانواده، خاندان، خویشان، پیروان، خویشان نزدیک، افراد قبیله، افراد شهر، افراد نزدیک به انسان «زن، فرزند و اقربا»، شیعیان و اهل دین انسان.
*به طور خلاصه، در عباراتی که ذکر شد، معانی زیر که مصادیق و افراد معنای جامع کلمه "أهل" است، به عنوان معنای خود این واژه گرفته شده است: خانواده، خاندان، خویشان، پیروان، خویشان نزدیک، افراد قبیله، افراد شهر، افراد نزدیک به انسان "زن، فرزند و اقربا"، شیعیان و اهل دین انسان.
:۲. در مقابل تعداد دیگری از شارحان زیارت جامعه، معنایی جامع و ریشه‌ای واحد را برای واژه «أهل» قائلند:  
:۲. در مقابل تعداد دیگری از شارحان زیارت جامعه، معنایی جامع و ریشه‌ای واحد را برای واژه "أهل" قائلند:  
*الف: «أهل» به معنای تعلق و وابستگی است، همسر و فرزند اهل انسان محسوب می‌شوند.<ref>ر.ک: مصطفوی حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج1 ص170؛ ر.ک: مطهری داوود، «زیارت جامعه کبیره»، ص20.</ref>  
*الف: "أهل" به معنای تعلق و وابستگی است، همسر و فرزند اهل انسان محسوب می‌شوند<ref>ر.ک: [[سید حسن مصطفوی|مصطفوی، حسن]]، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج۱ ص۱۷۰؛ ر.ک: [[سید داوود مطهری|مطهری، داوود]]، [[شرح و تفسیر زیارت جامعه کبیره (کتاب)|زیارت جامعه کبیره]]، ص۲۰.</ref>  
*ب: «أهل» به افراد یا اشیائی گفته می‌شود که به کسی یا چیزی بسیار نزدیک<ref>ر.ک:  فیومی، احمد بن محمد، «المصباح المنیر»، ج2 ص28.</ref>، وابسته<ref>مصطفوی حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج1 ص170.</ref> و منسوب باشند.<ref>ر.ک: حسینی، سید مجتبی، «مقامات اولیاء»، ج1، ص27.</ref>  
*ب: "أهل" به افراد یا اشیائی گفته می‌شود که به کسی یا چیزی بسیار نزدیک<ref>ر.ک:  فیومی، احمد بن محمد، «المصباح المنیر»، ج۲ ص۲۸.</ref>، وابسته<ref>مصطفوی حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج۱ ص۱۷۰.</ref> و منسوب باشند.<ref>ر.ک: [[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیا (کتاب)|مقامات اولیاء]]، ج۱، ص۲۷.</ref>  
*ج: «أهل» در لغت به معنای خانواده و فامیل و افراد خاندان و دودمان آمده و گاهی هم به معنای سزاوار و شایسته ذکر شده است<ref>ر.ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج11 صص30-28.</ref> و همچنین به گروهی اطلاق می‌شود که پیوند جامعی با یکدیگر دارند.<ref>ر.ک: مصطفوی حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج1 ص170؛ زمردیان، احمد، «مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره»، ص22. لازم به ذکر است که در این عبارت، مولف، معانی و مصادیق مختلف اهل را به یک مفهوم واحد ارجاع داده است ولی به وجود یک معنای جامع و فراگیر، «پیوند جامع»، تصریح کرده است.</ref>  
*ج: "أهل" در لغت به معنای خانواده و فامیل و افراد خاندان و دودمان آمده و گاهی هم به معنای سزاوار و شایسته ذکر شده است<ref>ر.ک: [[محمد بن اکرم ابن‌منظور|ابن منظور، محمد بن مکرم]]، «لسان العرب»، ج۱۱ صص۳۰-۲۸.</ref> و همچنین به گروهی اطلاق می‌شود که پیوند جامعی با یکدیگر دارند<ref>ر.ک: [[سید حسن مصطفوی|مصطفوی، حسن]]، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج۱ ص۱۷۰؛ [[احمد زمردیان|زمردیان، احمد]]، [[مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره (کتاب)|مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره]]، ص۲۲. لازم به ذکر است که در این عبارت، مولف، معانی و مصادیق مختلف اهل را به یک مفهوم واحد ارجاع داده است ولی به وجود یک معنای جامع و فراگیر، "پیوند جامع"، تصریح کرده است.</ref>.
*د: اهل در لغت به معنای انس همراه با تعلق خاطر و وابستگی است بنابراین همسر، فرزند، نوه، داماد و ... اهل انسان به شمار می‌آیند.<ref>مصطفوی، حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج1، ص170. </ref>  
*د: "اهل" در لغت به معنای انس همراه با تعلق خاطر و وابستگی است بنابراین همسر، فرزند، نوه، داماد و ... اهل انسان به شمار می‌آیند<ref>مصطفوی، حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج۱، ص۱۷۰. </ref>  
*از مقایسه این دو دیدگاه با اندک تاملی روشن می‌شود که دیدگاه دوم «وجود یک ریشه معنایی جامع و فراگیر برای واژه أهل» بهتر از دیدگاه نخست است؛ زیرا معانی مختلف دیدگاه اول همگی افراد، جزئیات، مصادیق و شاخ و برگ‌های دیدگاه دوم «تعلق، وابستگی و انس» می‌باشد.
*از مقایسه این دو دیدگاه با اندک تاملی روشن می‌شود که دیدگاه دوم "وجود یک ریشه معنایی جامع و فراگیر برای واژه أهل" بهتر از دیدگاه نخست است؛ زیرا معانی مختلف دیدگاه اول همگی افراد، جزئیات، مصادیق و شاخ و برگ‌های دیدگاه دوم "تعلق، وابستگی و انس" می‌باشد.
====معنای «اهل» در اصطلاح قرآن کریم====
====معنای "اهل" در اصطلاح [[قرآن کریم]]====
*در فرهنگ قرآنی واژه «أهل» به افرادی گفته می‌شود که نوعی پیوند و وابستگی، آنها را گرد هم آورده باشد. مانند «أهل الانجیل»<ref>سوره مائده: 5، آیه 47.</ref>، «أهل القری»<ref>سوره اعراف: 7، آیه96، سوره یوسف: 12، آیه109.</ref>، «أهل المدینه»<ref>سوره توبه: 9، آیه101؛ سوره حجر: 15، آیه67.</ref>، «أهل البیت»<ref>سوره هود: 11، آیه73؛ سوره احزاب: 33، آیه33.</ref>، «أهل الذکر»<ref>سوره نحل: 16، آیه43؛ سوره انبیاء: 21، آیه7.</ref> و غيره.
*در فرهنگ قرآنی واژه "أهل" به افرادی گفته می‌شود که نوعی پیوند و وابستگی، آنها را گرد هم آورده باشد. مانند {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَهْلُ الإِنجِيلِ }}﴾}}<ref>سوره مائده، آیه ۴۷.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَهْلَ الْقُرَى}}﴾}}<ref>سوره اعراف، آیه:۹۶، سوره یوسف، آیه۱۰۹.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَهْلِ الْمَدِينَةِ }}﴾}}<ref>سوره توبه، آیه۱۰۱؛ سوره حجر، آیه۶۷.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ }}﴾}}<ref>سوره هود، آیه:۷۳؛ سوره احزاب، آیه:۳۳.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَهْلَ الذِّكْرِ }}﴾}}<ref>سوره نحل، آیه:۴۳؛ سوره انبیاء، آیه:۷.</ref> و غيره.
*بنابر فرهنگ قرآنی، به کسانی اهل یا ذریه پیامبر خدا گفته می‌شود که با او پیوند و وابستگی داشته باشند و مهمترین پیوند با پیامبر{{صل}}، هم عقیده بودن با آن حضرت است و کسی که از ایمان آوردن به رسول خدا{{صل}} سر باز زند، او در زمره اهل و خاندان آن حضرت شمرده نمی‌شود.<ref>چنانکه خداوند متعال به حضرت نوح خطاب کرده و درباره پسرش، می‌فرماید: «انه لیس من اهلک» «او از خاندان تو (خاندان پیامبری) نیست.»، سوره هود: 11، آیه46</ref>  
*بنابر فرهنگ قرآنی، به کسانی اهل یا ذریه [[پیامبر|پیامبر خدا]] گفته می‌شود که با او پیوند و وابستگی داشته باشند و مهمترین پیوند با [[پیامبر]]{{صل}}، هم عقیده بودن با آن حضرت است و کسی که از ایمان آوردن به [[رسول خدا]]{{صل}} سر باز زند، او در زمره اهل و خاندان آن حضرت شمرده نمی‌شود<ref>چنانکه خداوند متعال به [[حضرت نوح]]{{ع}} خطاب کرده و درباره پسرش، می‌فرماید: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ }}﴾}} «او از خاندان تو (خاندان پیامبری) نیست.»، سوره هود، آیه:۴۶</ref>  
*بنابراین، اهل بودن بر اساس منطق قرآن با ملاک انس، تعلق خاطر و وابستگی (که همان معنای لغوی بود)، منطبق خواهد بود. شدت و ضعف در اهلیت (اهل بودن)، به شدت و ضعف در انس و تعلق و وابستگی، بستگی دارد. از این رو ممکن است از کسی که وابستگی و تعلقی با او نیست، سلب اهلیت شود، هر چند جزء فرزندان انسان باشد. به بیانی دیگر درباره معنای اصطلاح واژه اهل در قرآن کریم می‌توان چنین گفت: قرآن کریم آنان را که با پیامبری از انبیای الهی هم عقیده‌اند و به او ایمان دارند اهل (ذریه) او می‌داند و در مقابل، کسانی که حتی فرزند نسبی وی باشند - در صورت ایمان نیاوردن - از اهل او بیرون می‌شمارد.<ref>به عبارت دیگر قرآن کریم کسی را که سنخیت روحی با انسان ندارد، اهل او نمی‌داند. ر.ک: تحریری محمدباقر، «جلوه‌های لاهوتی- شرح زیارت جامعه کبیره»، ج1، ص46.</ref> چنانکه در داستان نوح{{ع}} که فرزندش فرد ناشایسته‌ای بود خدای متعال فرمود: ﴿انه لیس من اهلك﴾.<ref>«او از خاندان تو (خاندان پیامبری) نیست». سوره هود: 11، آیه46. محمدی ری‌شهری، محمد، «تفسیر قرآن ناطق»، ص45 - 46</ref>  
*بنابراین، اهل بودن بر اساس منطق قرآن با ملاک انس، تعلق خاطر و وابستگی "که همان معنای لغوی بود"، منطبق خواهد بود. شدت و ضعف در اهلیت "اهل بودن"، به شدت و ضعف در انس و تعلق و وابستگی، بستگی دارد. از این رو ممکن است از کسی که وابستگی و تعلقی با او نیست، سلب اهلیت شود، هر چند جزء فرزندان انسان باشد. به بیانی دیگر درباره معنای اصطلاح واژه اهل در [[قرآن کریم]] می‌توان چنین گفت: [[قرآن کریم]] آنان را که با پیامبری از انبیای الهی هم عقیده‌اند و به او ایمان دارند اهل "ذریه" او می‌داند و در مقابل، کسانی که حتی فرزند نسبی وی باشند - در صورت [[ایمان]] نیاوردن - از اهل او بیرون می‌شمارد<ref>به عبارت دیگر [[قرآن کریم]] کسی را که سنخیت روحی با انسان ندارد، اهل او نمی‌داند. ر.ک: [[محمد باقر تحریری|تحریری، محمد باقر]]، [[جلوه‌های لاهوتی (کتاب)|جلوه‌های لاهوتی- شرح زیارت جامعه کبیره]]، ج۱، ص۴۶.</ref> چنانکه در داستان نوح{{ع}} که فرزندش فرد ناشایسته‌ای بود خدای متعال فرمود: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ }}﴾}}<ref>او از خاندان تو (خاندان پیامبری) نیست؛ سوره هود، آیه:۴۶. [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، «تفسیر قرآن ناطق»، ص۴۵ - ۴۶</ref>  
*همچنین قرآن کریم گاهی آنان را که در یک مسیر حرکت می‌کنند یا یک روش و مرام دارند یا پیروی از یک کتاب آسمانی می‌نمایند و یا پیرو مکتبی غیر الهی هستند ایشان را اهل همان مسیر و روش و کتاب می‌شمارد. مانند «أهل ذکر»، «أهل انجیل»، «أهل کتاب»، «أهل نار»<ref>زمردیان، احمد، «مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره»، ص22، با اندکی تصرف.</ref> و ...
*همچنین [[قرآن کریم]] گاهی آنان را که در یک مسیر حرکت می‌کنند یا یک روش و مرام دارند یا پیروی از یک کتاب آسمانی می‌نمایند و یا پیرو مکتبی غیر الهی هستند ایشان را اهل همان مسیر و روش و کتاب می‌شمارد. مانند "أهل ذکر"، "أهل انجیل"، "أهل کتاب"، "أهل نار"<ref>[[احمد زمردیان|زمردیان، احمد]]، [[مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره (کتاب)|مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره]]، ص۲۲، با اندکی تصرف.</ref> و ...
*در هر حال دانشمندان اسلامی برای واژه «اهل» در قرآن کریم، شش وجه مختلف ذکر کرده‌اند:  
===معنای لغوی واژه‌های "بیت" و "دار"===
*'''وجه اول:''' به معنای زن، مانند آیه «اذ قال موسی لاهله انی آنست نارا»<ref>«(به یاد آور) هنگامی که موسی به خانواده‌اش گفت: من آتشی را حس کردم (از دور دیدم)». سوره نمل: 27، آیه7.</ref> و «فلما قضی موسی الاجل و سار باهله»<ref>«پس چون موسی مدت (معهود) را به پایان برد و با خانواده خود (از مدین به سوی مصر) حرکت کرد...»، سوره قصص: 28، آیه29.</ref>  که در هر دو آیه «أهل» به معنای زوجه [[حضرت موسی]]{{ع}} - طبق نظر مشهور: صفورا دختر [[حضرت شعیب]]{{ع}} - است؛ زیرا در آن هنگام، موسی{{ع}}، اولادی نداشت و تنها با همسرش بود.
*درباره معنای لغوی کلمه "بیت" دو نظریه به چشم می‌خورد:  
*'''وجه دوم:''' به معنای خانواده و خاندان، مانند: «وقال لفتیانه اجعلوا بضاعتهم فی رحالهم لعلهم یعرفونها اذا انقلبوا الی اهلهم»<ref>«یوسف به مامورین دستور داد تا پولی را که برادرانش برای خرید گندم داده بودند در میان اثاث و اجناس بگذارند تا وقتی به سوی اهل بیت و خانواده خود برگردند، متوجه شوند که پولی نگرفته‌اند»، سوره یوسف: 12، آیه62.</ref> و «وأمر أهلک بالصلاه»<ref>«امر کن اهل بیت و خانواده و خاندان خود را به نماز». سوره طه: 20، آیه32.</ref>، کاربرد این معنا در قرآن بسیار است».
#برخی واژه "بیت" را به معنای خانه یا خانه مسکونی گرفته‌اند<ref>[[محمد بن اکرم ابن‌منظور|ابن منظور، محمد بن مکرم]]، «لسان العرب»، ج۲ ص۱۴؛ تاج العروس ج۳ ص۲۲؛ ر.ک:[[سید محمد تقی نقوی|نقوی، سید محمد تقی]]، [[شرح زیارت جامعه کبیره ۵ (کتاب)|شرح زیارت جامعه]]، ص۲۷؛ [[سید داوود مطهری|مطهری، داوود]]، [[شرح و تفسیر زیارت جامعه کبیره (کتاب)|زیارت جامعه کبیره]]، ص۶۷؛ [[سید محمد ضیاءآبادی|ضیاء آبادی، سید محمد]]، [[حبل متین شناخت ارکان دین (کتاب)|حبل متین در شناخت ارکان دین]]، ج۱، ص۸؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، محمد، «تفسیر قرآن ناطق»، ص۴۶؛ [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی عبدالله]]، [[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]]، ج۱، ص۱۰۸.</ref>.
*'''وجه سوم:''' به معنای پیروان، مانند: «یا أهل الکتاب لم تکفرون بآیات الله و انتم تشهدون»<ref>«ای پیروان کتاب، چرا به آیات خدا کافر می‌شوید؟...»، سوره آل عمران: 3، آیه70.</ref> و «یا أهل الکتاب لم تصدون عن سبیل الله»<ref>«ای پیروان کتاب، چرا بر طریق حق نمی‌روید و مانع دیگران هم می‌شوید؟»، همان، آیه99.</ref>  کاربرد این معنا نیز در قرآن کریم بسیار است.
# برخی دیگر معنای دقیق تری برای معنای لغوی بیت و در مقایسه با معنای "دار" بیان کرده‌اند: "از نظر لغوی، واژه "بیت" با "دار" فرق دارد، بیت، اخص از دار است. ترجمه فارسی بیت، اطاق و دار، خانه است در واقع خانه، متشکل از اطاق و متعلقات آن است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]، ج۱، ص۹۹.</ref>  
*'''وجه چهارم:''' به معنای ساکنان، مانند «و إذ قالت طائفه منهم یا أهل یثرب»<ref>«گروهی گفتد: ای ساکنان شهر یثرب!»، سوره احزاب: 33، آیه13.</ref> 
===معنای واژه‌های "اهل بیت"، "آل"، "عترت و امّت" از دیدگاه روایات===
*'''وجه پنجم:''' به معنای خویشاوندان و نزدیکان، مانند: «واذکر فی الکتاب مریم إذ إنتبذت من أهلها مکانا شرقیا»<ref>«از خویشان و نزدیکان خود»، سوره مریم: 19، آیه16.</ref>  و «واجعل لی وزیرا من أهلی هارون أخی»<ref>«وزیر مرا از خویشان و اقرباء من قرار ده.»، سوره طه: 20، آیه29.</ref> 
*در عباراتی که در مورد [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و خاندان و اطرافیان و پیروانشان داریم گاهی واژه "آل" به کار رفته، گاهی "اهل"، گاهی "عترت"، و زمانی "امّت". از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدند: [[آل محمّد]]{{عم}} کیستند؟ فرمود: ذرّیّه و فرزندان اویند. پرسیده شد: اهل بیت او چه کسانی‌اند؟ فرمود: [[ائمه]]. باز پرسیدند: عترت وی چه کسانی هستند؟ فرمود: اصحاب عبا یعنی: اصحاب کسا به کسانی که زیر آن عبا رفتند در روزی که پیامبر{{صل}} در خانۀ امّ سلمه بود و فرمود: یک عبایی روی من بینداز. بعد [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمدند و بعد [[حضرت زهرا]]{{س}} و بعد [[حسن]]{{ع}}، [[حسین]]{{ع}} و همه یک به یک زیر آن عبا رفتند. سپس [[حضرت رسول]]{{صل}} یک طرفِ آن عبا را گرفت و دعا کرد که: خدایا! اینان [[اهل‌ بیت]] من هستند آنان را از پلیدی‌ها نگه دار. در آن‌جا آیۀ {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً}}﴾}}<ref>سوره احزاب:۳۳، آیه۳۳.</ref>  نازل شد.<ref>{{عربی|اندازه=125%|"حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} مَنْ‏ آلُ‏ مُحَمَّدٍ{{صل}}؟ قَالَ: ذُرِّيَّتُهُ. فَقُلْتُ: من أَهْلُ بَيْتِهِ؟ قَالَ: الْأَئِمَّةُ الْأَوْصِيَاءُ. فَقُلْتُ: مَنْ عِتْرَتُهُ؟ قَالَ: أَصْحَابُ الْعَبَاءِ. فَقُلْتُ: مَنْ أُمَّتُهُ؟ قَال:َ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ صَدَقُوا بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُتَمَسِّكُونَ بِالثَّقَلَيْنِ اللَّذَيْنِ أُمِرُوا بِالتَّمَسُّكِ بِهِمَا كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِهِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً وَ هُمَا الْخَلِيفَتَانِ عَلَى الْأُمَّةِ بَعْدَه‏».، ابن بابویه، محمدبن علی،»معانی الأخبار» ج۱، ص۹۴. عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ{{ع}} مَنْ آلُ مُحَمَّدًٍ{{صل}}؟ قَالَ: ذُرِّيَّتُهُ. فَقُلْتُ: مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ{{عم}}؟ قَالَ: الْأَئِمَّةُ الْأَوْصِيَاءُ{{عم}}. فَقُلْتُ: مَنْ عِتْرَتُهُ؟ قَالَ: أَصْحَابُ الْعَبَاءِ. فَقُلْتُ: مَنْ أُمَّتُهُ؟ قَالَ: الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ صَدَّقُوا بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُتَمَسِّكُونَ [الْمُسْتَمْسِكُونَ‏] بِالثَّقَلَيْنِ الَّذِينَ أُمِرُوا بِالتَّمَسُّكِ بِهِمَا كِتَابِ اللَّهِ وَ عِتْرَتِهِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً وَ هُمَا الْخَلِيفَتَانِ عَلَى الْأُمَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}"}}.»، ابن بابویه، محمد بن علی، «الامالی»، النص، ص۲۴۰.</ref>  
*'''وجه ششم:''' به معنای سزاوار، مانند: «هو أهل التقوی و أهل المغفره».<ref>«آن خدا شایسته و سزاوار است که از او پرهیز شود و سزاوار است تا متقین را بیامرزد.»،  سوره مدثر: 74، آیه56. ر.ک: نقوی سید محمد تقی، «شرح زیارت جامعه»، صص25 - 26، با تصرف و تغییر.</ref>
*در مقام صلوات، {{عربی|اندازه=150%|"اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ"}} گفته می‌شود: اصل کلمۀ "آل" از "اهل" آمده است<ref>ر.ک: ابن منظور محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج۱۱ ص۳۰ ؛ فیروزآبادی محمد بن یعقوب، «القاموس المحیط»، ج۳ ص۴۵۳؛ مرتضی زبیدی، محمد بن محمد، «تاج العروس»، ج۱۴ ص۳۷.</ref> امّا در اصطلاح «آل» در درجۀ اوّل - و بر طبق روایت گذشته - به ذرّیّۀ پیغمبر{{صل}} و در درجه بعد به کسانی گفته می‌شود که از [[پیغمبر]]{{صل}} تبعیّت کنند. قرآن می‌فرماید: {{عربی|اندازه=05%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوهُ}}﴾}}<ref>«البته نزدیکترین مردم به ابراهیم (از نظر اصول و فروع شریعت) کسانی هستند که از او (در عصر شریعتش) پیروی کردند...»، سوره آل‌عمران، آیه:۶۸.</ref> [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: همانا شایسته‌ترین افراد به آل بودن و اهل بودن برای ابراهیم{{ع}} کسانی هستند که از او تبعیّت می‌کنند و به خدا سوگند! که شما شیعیان، آل محمّد{{عم}} هستید.<ref>تفسیر قمی: ۱/ ۱۰۵.</ref> شیعیان به اهل‌بیت نبوّت و موضع رسالت منسوبند. همۀ شیعیان خالص، آل پیامبر{{صل}} محسوب می‌شوند از آن جهت که هم در کردار، رفتار و اعتقادات از ایشان پیروی می‌کنند و هم روایت فوق این انتساب را تشدید می‌کند.<ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیا (کتاب)|مقامات اولیاء]]، ج۱، ص۲۷ و ۲۹ با تصرّف.</ref> اگر دل‌های ما به اهل بیت{{عم}} ملحق شده و به ایشان پیوند بخورد از هر صلواتی که هر روزه فرستاده می‌شود، بهره‌مند و در آن سهیم می‌شویم. اگر انسان در پی این باشد که جزء «آل پیامبر» باشد. - هرچند سید نباشد- راه برای او بسته نیست. اگر در طریق رعایت تقوای الهی و پرهیز از محرّمات، سیر کند و عمر را جز در مسیر اهل‌بیت به سر نبرد به آن‌ها بازگشت می‌کند و مانند سلمان جزء ایشان می‌گردد.<ref>«ما در دیار لوط، جز بیتی مسلمان نیافتیم.» سوره ذاریات:۵۱، آیه۳۶.</ref>
====مقایسه معنای لغوی واژه‌های «اهل» و «آل»====
*دانستیم که از جمله مصادیق معنای اهل، خویشان نزدیک و افراد قبیله و افراد شهر و ... می‌باشد.<ref>برخی معتقدند: واژه آل از واژه اهل گرفته شده است و به معنای رجوع به چیز دیگر است و چون نوعا اولاد انسان به او منتسب بوده و رجوع می‌کنند، به ایشان اهل و آل گفته می‌شود. ر.ک: تحریری محمدباقر، «جلوه‌های لاهوتی- شرح زیارت جامعه کبیره»، ج1، ص45؛ کربلائی جواد بن عباس، «الانوار الساطعة فی شرح الزیارة الجامعة»، ج1، ص395.</ref>  مانند «أهل بصره» و «أهل علم». ولی واژه «آل» به خصوص خویشان یا اصحاب شخص گفته می‌شود و بر افراد یک مکان اطلاق نمی‌گردد؛ در نتیجه مثلا (آل بصره) به کار برده نمی‌شود و برخی واژه «آل» را مختص به مواردی دانسته‌اند که شرافت و فضیلتی در آن باشد. بنابراین (آل بقال) اطلاق نمی‌گردد.<ref>به عنوان نمونه شیخ جواد کربلائی معتقد است که میان واژه‌های «اهل» و «آل»، در استعمال اهل لغت و شرع، عموم و خصوص من وجه وجود دارد و اگر چه اصل در واژه «آل»، «اهل» است لکن گاهی نیز اطلاق «آل» می‌کنند اما از آن اراده اشراف از اهل می‌نمایند که در این صورت واژه «آل» اخص از «اهل» خواهد بود و گاهی نیز این استعمال به عکس می‌باشد. در هر حال ایشان معتقد است که اگر واژه «اهل» به صورت مطلق و بدون قید یا مضافی به کار رود، مراد از آن ائمه معصومین{{عم}} است. چنانچه در روایات نیز همین معنا از واژه «اهل» آنجا که مطلق به کار رفته، اراده شده است. ...عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  مَنْ‏ آلُ‏ مُحَمَّدٍ{{صل}}؟ قَالَ: ذُرِّيَّتُهُ. فَقُلْتُ: من أَهْلُ بَيْتِهِ؟ قَالَ: الْأَئِمَّةُ الْأَوْصِيَاءُ. ... ر.ک: کربلائی جواد بن عباس، «الانوار الساطعة فی شرح الزیارة الجامعة»، ج1، ص395؛ احسائی، احمد بن زین الدین، «شرح الزیارة الجامعة الکبیرة» ج1، ص12.</ref>  
===معنای لغوی واژه‌های «بیت» و «دار»===
*درباره معنای وضعی و لغوی کلمه «بیت» در شروح زیارت جامعه دو نظریه به چشم می‌خورد:  
#برخی شارحان واژه «بیت» را به معنای خانه یا خانه مسکونی گرفته‌اند  تعدادی از ایشان نیز این کلمه را معنا نکرده‌اند و احتمالا همان معنای فوق را برای آن مسلم گرفته‌اند.  
#در مقابل دسته فوق، عبارت دقیق‌تری نیز در یکی از شروح در بیان معنای لغوی «بیت» و مقایسه آن با واژه «دار» دیده می‌شود: «از نظر لغوی، واژه «بیت» با «دار» فرق دارد، بیت، اخص از دار است. ترجمه فارسی بیت، اطاق و دار، خانه است در واقع خانه، متشکل از اطاق و متعلقات آن است.
====«بیت» در روایات====
*امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: «ما هستیم خانه‌هایی که خانه‌هایی که خدا امر فرموده است  که از درهای آن داخل شوید و ماییم درهای رحمت حق و خانه‌هایی که از آن‌جا به حق تقرب می‌جویید». «ما درخت نبوت و بیت رحمت هستیم». و احادیث در این زمینه بسیار است.
===معنای واژه‌های «اهل بیت»، «آل»، «عترت و امّت» از دیدگاه روایات===
*در عباراتی که در مورد پیامبر اکرم{{صل}} و خاندان و اطرافیان و پیروانشان داریم گاهی واژه «آل» به کار رفته، گاهی «اهل»، گاهی «عترت»، و زمانی «امّت». از امام صادق{{ع}} پرسیدند: آل محمّد{{عم}} کیستند؟ فرمود: ذرّیّه و فرزندان اویند. پرسیده شد: اهل بیت او چه کسانی‌اند؟ فرمود: ائمه. باز پرسیدند: عترت وی چه کسانی هستند؟ - چون در خیلی از روایات هم عبارت «عترت» آورده شده است. فرمود: اصحاب عبا یعنی: اصحاب کسا به کسانی که زیر آن عبا رفتند در روزی که پیامبر{{صل}} در خانۀ امّ سلمه بود و فرمود: یک عبایی روی من بینداز. بعد امیرالمؤمنین{{ع}} آمدند و بعد حضرت زهرا3 و بعد حسنین8 و همه یک به یک زیر آن عبا رفتند. سپس حضرت رسول{{صل}} یک طرفِ آن عبا را گرفت و دعا کرد که: خدایا! اینان اهل‌بیت من هستند آنان را از پلیدی ها نگه دار. در آن‌جا آیۀ ﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾  نازل شد. پس معنای «آل» و «اهل بیت» و «عترت» معلوم شد.
در مقام صلوات، «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» گفته می‌شود: اصل کلمۀ «آل» از «اهل» آمده است. امّا در اصطلاح «آل» در درجۀ اوّل - و بر طبق روایت گذشته - به ذرّیّۀ پیغمبر{{صل}} و در درجه بعد به کسانی گفته می‌شود که از پیغمبر{{صل}} تبعیّت کنند و به ایشان باشند. قرآن می‌فرماید:﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوهُ﴾. امام صادق{{ع}} فرمودند: همانا شایسته‌ترین افراد به آل بودن و اهل بودن برای ابراهیم{{ع}} کسانی هستند که از او تبعیّت می‌کنند و به خدا سوگند! که شما شیعیان، آل محمّد{{عم}} هستید. شیعیان به اهل‌بیت نبوّت و موضع رسالت منسوبند. همۀ شیعیان خالص، آل پیامبر{{صل}} محسوب می‌شوند از آن جهت که هم در کردار، رفتار و اعتقادات از ایشان پیروی می‌کنند و هم روایت فوق این انتساب را تشدید می‌کند. اگر دل‌های ما به اهل بیت{{عم}} ملحق شود و به ایشان پیوند بخورد از هر صلواتی که هر روزه فرستاده می‌شود، بهره‌مند و در آن سهیم می‌شویم. اگر انسان در پی این باشد که جزء «آل پیامبر» باشد. - هرچند سید نباشد- راه برای او بسته نیست. اگر در طریق رعایت تقوای الهی و پرهیز از محرّمات، سیر کند و عمر را جز در مسیر اهل‌بیت به سر نبرد مآلاً به آن‌ها بازگشت می‌کند و مانند سلمان جزء ایشان می‌گردد.
====دیدگاهی درباره معنای لغوی «أهل بیت» و نقد آن====
در یکی از شروح زیارت جامعه کبیره، دیدگاه خاصی درباره معنای «أهل بیت» مطرح شده که ابتدا به نقل و سپس نقد آن می‌پردازیم:
کلمه «أهل» به معنای نزدیکان، افراد قبیله و افراد شهر و... بوده ولی کلمه «آل» اخص از «أهل» و به خصوص خویشان شخص و اصحاب او گفته می‌شود. کلمه «أهل بیت» از هر دو کلمه فوق اخص است؛ زیرا نه تنها همه اهل شهر و اصحاب او و تمام خویشان را شامل نمی‌شود، بلکه حتی همسران او را نیز در بر نمی‌گیرد. در قرآن کریم در داستان حضرت لوط{{ع}} چنین آمده است:
«فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین».
مقصود از «بیت»، اهل بیت است؛ زیرا نسبت دادن اسلام و کفر به خانه (بیت)، اسنادی مجازی است و به اعتبار اهل خانه، به خانه، اسناد کافر یا مسلمان داده می‌شود. در این آیه چون صحبت از «بیت» یعنی «أهل بیت» است، قرآن کسی را استثنا نکرده در حالی که قطعا همسر حضرت لوط{{ع}} از مسلمین نبوده است. لکن در جای دیگر قرآن کریم کلمه «أهل» (نه کلمه «اهل بیت») را ذکر کرده و فرموده است: «فأسر بأهلک».
*اما چون همسر داخل در کلمه «أهل» است، بلافاصله آن را استثنا نموده و فرموده: «الا إمرأتک».
همچنین در جای دیگر که کلمه «آل» ذکر شده باز همسر لوط{{ع}} را استثنا نموده و فرموده: «قالوا إنا أرسلنا الی قوم مجرمین إلا آل لوط إنا لمنجّوهم أجمعین إلا إمرأته قدّرنا إنها لمن الغابرین».
پس همسر داخل در معنای واژه‌های «أهل» و «آل» است ولی در معنای کلمه «أهل بیت» داخل نیست. با توجه به توضیحات فوق، اختصاص «آیه تطهیر» - که دارای کلمه «أهل بیت» است - به خاندان رسالت{{ع}} و داخل نبودن همسران حضرت رسول در محدوده واژه «أهل بیت»، از خود قرآن کریم، استفاده می‌شود و شاید نیازی به مباحث طولانی در اثبات دیدگاه شیعه و بیان و رد نظرات غیر شیعه در این زمینه نباشد.
در نقد سخنان فوق تنها به یک آیه از قرآن کریم استناد می‌کنیم که می‌فرماید:  
«قالوا أتعجبین من أمر الله رحمه الله و برکاته علیکم اهل البیت انه حمید مجید».
مسلما علاوه بر حضرت ابراهیم{{ع}} ، همسرش ساره نیز که در ابتدای آیه مخاطب شده است، داخل در کلمه «أهل بیت» است.
====مصادیق معنای اصطلاحی «أهل بیت»====
====مصادیق معنای اصطلاحی «أهل بیت»====
در میان شارحان زیارت جامعه کبیره، سه گونه تعبیر درباره مصادیق «أهل بیت» در اصطلاح به چشم می‌خورد:  
درباره مصادیق «أهل بیت» سه تعبیر به چشم می‌خورد:  
 
الف: ائمه اطهار{{عم}}:  
الف: ائمه اطهار{{عم}}:  
«أهل بیت نبوت همان أهل بیت رسول اکرم{{صل}} است که اشاره به وجود مقدس ائمه هدی{{عم}} است.»  
«أهل بیت نبوت همان أهل بیت رسول اکرم{{صل}} است که اشاره به وجود مقدس ائمه هدی{{عم}} است.»<ref>[[احمد زمردیان|زمردیان، احمد]]، [[مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره (کتاب)|مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره]]، ص۲۳.</ref>
«در این زیارت، ائمه اطهار{{عم}} را به عنوان أهل بیت نبوت می‌ستاییم.»
 
ب: ائمه اطهار{{عم}} به علاوه حضرت فاطمه زهرا3 :  
ب: ائمه اطهار{{عم}} به علاوه حضرت فاطمه زهرا۳ :  
«أهل بیت»، ائمه از امیرالمومنین و حضرت زهرا{{عم}} تا امام زمان{{ع}} هستند».  
«أهل بیت»، ائمه از امیرالمومنین و حضرت زهرا{{عم}} تا امام زمان{{ع}} هستند».<ref>[[سید حسین حسینی|حسینی، سید حسین]]، [[هادیان در کلام امام هادی (کتاب)|هادیان در کلام امام هادی]]{{ع}}، ج۱، ص۳۶.</ref>
«مراد از أهل بیت نبوت، ائمه{{عم}} هستند نه غیر آنها و فاطمه زهرا3 جزء آنها بلکه اصل آنهاست».  
«مراد از أهل بیت نبوت، ائمه{{عم}} هستند نه غیر آنها و فاطمه زهرا۳ جزء آنها بلکه اصل آنهاست».<ref>[[سید محمد تقی نقوی|نقوی، سید محمد تقی]]، [[شرح زیارت جامعه کبیره ۵ (کتاب)|شرح زیارت جامعه]]، ص۲۶.</ref>
«شیعه فقط حضرت فاطمه زهرا3 و امیرمومنان علی بن ابی طالب{{ع}} و یازده فرزند آن حضرت: را اهل بیت نبوت می‌شناسد.»  
«شیعه فقط حضرت فاطمه زهرا۳ و امیرمومنان علی بن ابی طالب{{ع}} و یازده فرزند آن حضرت: را اهل بیت نبوت می‌شناسد.»<ref>[[سید داوود مطهری|مطهری، داوود]]، [[شرح و تفسیر زیارت جامعه کبیره (کتاب)|زیارت جامعه کبیره]]، ص۲۱</ref>
«اهل بیت عبارت است از علی، فاطمه و حسن و حسین و علی و محمد و جعفر و کاظم و علی و محمد و علی و حسن و خلف منتظر{{ع}}».  
«اهل بیت عبارت است از علی، فاطمه و حسن و حسین و علی و محمد و جعفر و کاظم و علی و محمد و علی و حسن و خلف منتظر{{ع}}».<ref>همدانی درودآبادی، حسین، «الشموس الطالعه»، مترجم: نائیجی، محمد حسین، ص۴۵.</ref>
 
ج: چهارده معصوم یعنی پیامبراکرم، حضرت زهرا و ائمه اطهار{{عم}} :  
ج: چهارده معصوم یعنی پیامبراکرم، حضرت زهرا و ائمه اطهار{{عم}} :  
«عنوان «أهل بیت» در کتاب و سنت به گونه‌ای اصطلاح شده که گویی لقب، عنوان - و به قول امروزی‌ها - تابلویی برای پیامبر خدا{{صل}}، امیرمومنان علی مرتضی، صدیقه طاهره فاطمه زهرا و ائمه{{عم}} شده است. خود پیامبراکرم{{صل}} و امیرمومنان حضرت علی{{ع}} نیز از اهل بیت هستند.  
«عنوان «أهل بیت» در کتاب و سنت به گونه‌ای اصطلاح شده که گویی لقب و عنوانی برای پیامبر خدا{{صل}}، امیرمومنان علی مرتضی{{ع}}، صدیقه طاهره فاطمه زهرا و ائمه{{عم}} شده است. خود پیامبراکرم{{صل}} و امیرمومنان حضرت علی{{ع}} نیز از اهل بیت هستند.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]، ج۱، صص۹۸ - ۹۹</ref>
«اصحاب کسا یعنی: رسول اکرم{{صل}} ، امیرالمومنین{{ع}} ، فاطمه اطهر، امام حسن و امام حسین: - که به خمسه طیبه نیز مشهورند - مشمول عنوان «أهل البیت» هستند و افزون بر خمسه طیبه، بقیه ائمه{{عم}} نیز داخل در این عنوان هستند هر چند که دوران رسول اکرم{{صل}} را درک نکرده باشند».  
«اصحاب کسا یعنی: رسول اکرم{{صل}} ، امیرالمومنین{{ع}} ، فاطمه اطهر، امام حسن و امام حسین: - که به خمسه طیبه نیز مشهورند - مشمول عنوان «أهل البیت» هستند و افزون بر خمسه طیبه، بقیه ائمه{{عم}} نیز داخل در این عنوان هستند هر چند که دوران رسول اکرم{{صل}} را درک نکرده باشند».<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی عبدالله]]، [[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]]، ج۱، ص۱۰۹.</ref>
به عبارت دیگر «عنوان «أهل بیت»، عَلَمیت پیدا کرده و عنوان مُشیر قرار گرفته، جعل ثانوی پیدا کرده و اصطلاح شده است و در لسان کتاب و سنت، مصداقی جز محمد و آل محمد{{صل}} یعنی حضرات اهل عصمتندارد. اگر ذریه آن حضرت نیز ملحق شود از باب «الحقنا بهم ذریتهم»  یعنی از باب الحاق است و گرنه در حال اطلاق، افراد دیگری جز معصومین{{عم}} مراد نیست.»  
به عبارت دیگر «عنوان «أهل بیت»، عَلَمیت پیدا کرده و اصطلاح شده است برای محمد و آل محمد{{صل}} و در لسان کتاب و سنت، مصداقی جز محمد و آل محمد{{صل}} یعنی حضرات اهل عصمت ندارد. اگر ذریه آن حضرت نیز ملحق شود از باب {{عربی|اندازه=155%|"الحقنا بهم ذریتهم"}}<ref>سوره طور: ۵۲، آیه۲۱.</ref> یعنی از باب الحاق است و گرنه در حال اطلاق، افراد دیگری جز معصومین{{عم}} مراد نیست.»<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]، ج۱، ص۹۹.</ref>
====اختلاف شیعه و اهل سنّت در تعیین مصداق «اهل بیت»====
===معنای لغوی واژه "[[نبوت]]"===
ترکیب «أهل بیت النبوّه» - که معمولاً از جهت اختصار «أهل البیت» نیز گفته می‌شود - در فرهنگ مسلمانان اعمّ از شیعه و سنّی معنای خاصّی محدودتر از معنای لغوی پیدا کرده است و برای افراد مخصوصی عَلَم شده است. اختلافی که بین شیعه و سنّی وجود دارد به دایرۀ شمول این ترکیب برمی‌گردد یعنی: مصادیق «اهل بیت» نزد شیعیان و اصل سنّت متفاوت است. البته بین دو دیدگاه، ایشان قدر جامعی نیز وجود دارد.
*یکی از معانی نبوت، رفعت و بلند مرتبگی است. "[[نبوت]]" ممکن است از «نبأ» به معنای خبر، خبرگیری، آگاهی و خبریابی باشد. برخی هم چنین  احتمال داده‌اند که خبر (نبأ) در اصل از رفعت باشد و در بیان علت این معنا چنین آورده‌اند که تا انسان بالا نرود و بر اوضاع، اشراف نیابد به خبر دست پیدا نمی‌کند. سپس چنین تصور کرده‌اند که به نبی از آن جهت «نبی» گفته شده که اوج گرفته، به مقام بلندی رسیده و به جاهایی که دیگران اشراف ندارند اشراف پیدا کرده، لذا خبرهای بیشتری دارد. بنابراین بعضی انسان‌ها را به این اعتبار «نبی» می‌گویند که جایگاه رفیع و بلندی را از نظر روحی و معنوی به دست آورده، در نتیجه از اخبار عوالم بالا آگاهی یافته‌اند.<ref>شرح زیارت جامعه کبیره: ص۷۵؛ ر.ک: [[سید محمد تقی نقوی|نقوی، سید محمد تقی]]، [[شرح زیارت جامعه کبیره ۵ (کتاب)|شرح زیارت جامعه]]، ص۲۷؛ مقام ولایت: ص۲۳؛ مقامات اولیاء، ج۱، ص۲۸؛ [[هادیان در کلام امام هادی (کتاب)|هادیان در کلام امام هادی]]{{ع}}، ج۱، ص۳۸؛ البته به نظر مؤلف کتاب [[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]] «نبوت» فقط از «نبو» به معنای رفعت گرفته شده. ر.ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی عبدالله]]، [[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]]، ج۱، ص۱۰۸.</ref> حال آنکه این احتمال بعید و نادرست به نظر می‌رسد چرا که همیشه برای دریافت خبر نیازی به بالا رفتن و اوج گرفتن و اشراف یافتن بر اوضاع نیست چرا که امروزه با توجه به پیشرفت و گسترش وسایل ارتباط جمعی می‌توانیم از اخبار بسیاری آگاهی پیدا کنیم بدون اینکه کوچکترین حرکتی از جای خویش داشته باشیم.<ref>برخی شارحان زیارت جامعه کبیره در بیان حقیقت نبوت معتقدند: حقیقت نبوت، اتصال به ذات نامتناهی حق تعالی در هنگام تجلی او است که به هیچ چیزی توجه ندارد حتی خویشتن یا مقام خبرگیری یا خبردهی، در آن مرتبه جز ذات بی‌قید و رسم حق تعالی مشاهده نمی‌شود که با غشوه و بی‌توجهی به ماسوای او همراه است. لذا این تجلی تام حق که با فنای کلی غیر او در نظر شخص، ظهور می‌کند، نبوت محسوب می‌شود و پس از به هوش آمدن مقام خبر دادن شروع می‌شود که کاملترین مرحله خبردهی از حقایق عالم غیب است و این نهایت درجه قرب عبد در سیر صعودی است که قرآن کریم از آن خبر می‌دهد. ر.ک: [[محمد باقر تحریری|تحریری، محمد باقر]]، [[جلوه‌های لاهوتی (کتاب)|جلوه‌های لاهوتی- شرح زیارت جامعه کبیره]]، ج۱، ص۵۱.</ref>  
توضیح این‌که مسلّم است که اصحاب کسا یعنی، رسول اکرم{{صل}} - امیرالمؤمنین، فاطمۀ زهرا، امام حسن و امام حسین: که به خمسۀ طیّبه نیز معروفند - مشمول عنوان «اهل بیت» هستند، لیکن عدّه‌‌ای از اهل سنّت معتقدند که افزون بر این حضرات، عنوان «اهل بیت» شامل همسران پیامبر اکرم{{صل}} نیز می‌شود حتّی برخی از اهل سنّت این عنوان را بر همۀ اهل خانۀ اعمّ از همسران، کنیزان و غلامان آن حضرت انطباق می‌دهند و عدّه‌ای دیگر قائلند که غیر از همسران حضرت، دیگران را هم شامل می‌شود.
در مقابل ایشان شیعه معتقد است که افزون بر خمسۀ طیّبه، بقیّۀ ائمه{{عم}} نیز مشمول عنوان «اهل بیت» هستند هرچند که دوران پیامبر اعظم{{صل}} را درک نکرده باشند. 
جالب آن است که شیعه، بقیّه فرزندان رسول‌اکرم{{صل}} - اعمّ از دختر و پسر– جز حضرت فاطمۀ زهرا3 و هیچیک از همسران پیامبر{{صل}} را جزو «اهل بیت» آن حضرت{{صل}} نمی‌داند.  
===معنای لغوی واژه «نبوت»===
یکی از معانی نبوت، رفعت و بلند مرتبگی است. «نبوت» ممکن است از «نبأ» به معنای خبر، خبرگیری، آگاهی و خبریابی باشد. برخی «نبوت» را به «فتوت» هم معنا کرده‌اند. البته ممکن است که هر سه معنا نیز مورد نظر باشد. برخی هم چنین  احتمال داده‌اند که خبر (نبأ) هم در اصل از رفعت باشد و در بیان علت این معنا چنین آورده‌اند که تا انسان بالا نرود و بر اوضاع، اشراف نیابد به خبر دست پیدا نمی‌کند. سپس چنین تصور کرده‌اند که به نبی از آن جهت «نبی» گفته شده که اوج گرفته، به مقام بلندی رسیده و به جاهایی که دیگران اشراف ندارند اشراف پیدا کرده، لذا خبرهای بیشتری دارد. بنابراین بعضی انسان‌ها را به این اعتبار «نبی» می‌گویند که جایگاه رفیع و بلندی را از نظر روحی و معنوی به دست آورده، در نتیجه از اخبار عوالم بالا آگاهی یافته‌اند. حال آنکه این احتمال بعید و نادرست به نظر می‌رسد چرا که همیشه برای دریافت خبر نیازی به بالا رفتن و اوج گرفتن و اشراف یافتن بر اوضاع نیست چرا که امروزه با توجه به پیشرفت و گسترش وسایل ارتباط جمعی می‌توانیم از اخبار بسیاری آگاهی پیدا کنیم بدون اینکه کوچکترین حرکتی از جای خویش داشته باشیم.   
====معنای «بیت نبوت» و نکات مربوط به آن====
====معنای «بیت نبوت» و نکات مربوط به آن====
ترکیب «بیت النبّوت» به معنای خانه متعلّق به «مقام نبوّت» است، نه خانه شخصی پیامبراکرم{{صل}}. از سوی دیگر ارتباط با اهل خانه، رفت و آمد، وابستگی، پیوستگی و اهلیّت پیدا کردن با آن خانه، از طریق اسباب و مقدّمات متناسب با همان خانه امکان دارد. ارتباط با خانه شخصی شهروند بزرگوار مکّی و مدنی یعنی محمّد بن عبد الله{{صل}} از طریق قرابت سببی، نَسَبی، رفاقت، خویشاوندی، همسایگی و... ممکن است. از این جهت نه تنها زنان آن حضرت{{صل}} و فرزندان او با خانه‌اش ارتباط داشتند، بلکه بستگان دیگر نیز با خانۀ او در ارتباط بودند. چنان‌که قبل از فتح مکّه، ابوسفیان در حالی که هنوز مشرک بود، وارد خانه دختر خود، امّ حبیبه، همسر پیغمبراکرم{{صل}} شد و امّ حبیبه نیز برخورد تندی با او کرد که در تاریخ معروف است.  
*ترکیب «بیت النبّوت» به معنای خانه متعلّق به «مقام نبوّت» است، نه خانه شخصی پیامبراکرم{{صل}}.<ref>شیخ [[جواد کربلایی|جواد کربلائی]] معتقد است: اگر چه واژه «بیت» در لغت به معنای خانه گلی و سنگی است اما گاهی این واژه در قرآن و روایات و همچنین کلمات بزرگان دین، بر بیوت معنوی و نیز بر ائمه معصومین {{عم}} اطلاق شده است. روایات بسیاری شاهد بر این سخن است. یه عنوان نمونه: در تفسیر فرات بن ابراهیم از امام باقر{{ع}} روایت شده که فرمودند: «نحن بیت الله و البیت العتیق و بیت الرحمة و اهل النبوة.....». بنابراین بیت با قطع نظر از معنای لغویش در دو معنا استعمال می‌شود. الف: خانه ظاهری پیامبراکرم{{صل}}. چنان که در حدیث ثقلین چنین وارد شده: «و عترتی اهل بیتی» بر این اساس «اهل البیت» در این روایت به معنای ذریه و فرزندان آن حضرت{{صل}} و کسانی است که از صلب پبامبر{{صل}} باشند. همچنین ممکن است مراد از بیت، بیت علم باشد. زیرا رسول خدا{{صل}}، خانه علم بودند. بر این اساس اهل بیت آن حضرت{{صل}}، اهل بیت علم هستند. ب: مراد از بیت، بیت معنوی است. طبق این معنا رسول خدا{{صل}}، بیت نبوت است و ائمه معصومین{{عم}} نیز بیوت نبی هستند. چنان که حدیث نبوی{{صل}} باب العلم بر این معنا دلالت دارد. ر.ک: [[جواد کربلایی|کربلائی، جواد بن عباس]]، [[الأنوار الساطعة فی شرح الزیارة الجامعة (کتاب)|الانوار الساطعة فی شرح الزیارة الجامعة]]، ج۱، ص۴۰۰-۳؛ یکی دیگر از شارحان زیارت جامعه کبیره نیز معتقد است مراد از بیت در ترکیب «بیت النبوة»، در ظاهر، همان خانه محمد{{صل}} است و برای اثبات این سخن، کلام رسول خدا{{صل}} در حدیث شربف ثقلین را شاهد می‌آورد که فرمود: «و عترتی اهل بیتی» ایشان معتقد است مراد از اهل بیت در این هنگام، ذریه و فرزندان آن حضرت{{صل}} هستند. یا این که ممکن است مراد از اهل بیت،  اهل بیت علم باشد که در این صورت منظور از اهل بیت، ائمه معصومین{{عم}} هستند که حافظ و وارث علم نبی اکرم{{صل}} هستند. اما از منظر ایشان، مراد از بیت در باطن، خود رسول اکرم{{صل}} است که نبوت در آن حضرت{{صل}} قرار داده شده. بر این اساس، رسول خدا{{صل}}، بیت اعظم و بلکه مدینه و شهر علم است و آل او، ائمه معصومین{{عم}}، یعنی همان بیوتات نبوت یا ابواب آن شهر هستند. ر.ک: [[احمد بن زین‌الدین احسایی|احسائی، احمد بن زین‌الدین]]، [[شرح الزیارة الجامعة الکبیرة (کتاب)|شرح الزیارة الجامعة الکبیرة]]، ج۱، ص۱۴-۱۳.</ref> از سوی دیگر ارتباط با اهل خانه، رفت و آمد، وابستگی، پیوستگی و اهلیت پیدا کردن با آن خانه، از طریق اسباب و مقدّمات متناسب با همان خانه امکان دارد. ارتباط با خانه شخصی شهروند بزرگوار مکّی و مدنی یعنی محمّد بن عبد الله{{صل}} از طریق قرابت سببی، نَسَبی، رفاقت، خویشاوندی، همسایگی و... ممکن است. از این جهت نه تنها زنان آن حضرت{{صل}} و فرزندان او با خانه‌اش ارتباط داشتند، بلکه بستگان دیگر نیز با خانۀ او در ارتباط بودند. چنان‌که قبل از فتح مکّه، ابوسفیان در حالی که هنوز مشرک بود، وارد خانه دختر خود، ام حبیبه، همسر پیغمبر اکرم{{صل}} شد و امّ حبیبه نیز برخورد تندی با او کرد که در تاریخ معروف است.<ref>ابومحمد عبدالملک بن هشام، «السیرة النبویة»، ج۴، ص۳۸.</ref>
لیکن ارتباط با بیتی که منسوب به «مقام نبوّت» است، به اسباب مخصوصی نیاز دارد و ارتباط سببی، نَسَبی و... کفایت نمی‌کند. با این ملاک حتّی کسانی همانند نُه امام بعد از امام حسین{{ع}} که زمان حیات پیامبراکرم{{صل}} را درک نکردند یا احیاناً برخی از آن بزرگواران که حتّی خانه شخصی آن حضرت{{صل}} را در مکّه و مدینه ندیده‌اند نیز می‌توانند «اهل بیت نبوّت» باشند.
*لکن ارتباط با بیتی که منسوب به «مقام نبوّت» است، به اسباب مخصوصی نیاز دارد و ارتباط سببی، نَسَبی و... کفایت نمی‌کند. با این ملاک حتّی کسانی همانند نُه امام بعد از امام حسین{{ع}} که زمان حیات پیامبر اکرم{{صل}} را درک نکردند یا احیاناً برخی از آن بزرگواران که حتّی خانه شخصی آن حضرت{{صل}} را در مکّه و مدینه ندیده‌اند نیز می‌توانند «اهل بیت نبوّت» باشند.
بدین ترتیب «بیت» در این ترکیب به معنای خانه سنگی و گِلی که در مکّه و مدینه از پیامبر خدا{{صل}} به یادگار مانده است نیست؛ بلکه «بیت نبوّت و رسالت» مراد است یعنی: خانه شخصیّت «حقوقی» پیغمبر{{صل}}، نه خانه شخصیّت حقیقی آن حضرت{{صل}} شاهدی که بر این مطلب می‌توان اقامه کرد این است: هرگاه قرآن کریم از خانه سنگی و گلی یعنی: خانه شخصیّت حقیقی، نه حقوقی آن حضرت{{صل}} نام برده است با صیغه جمع (بیوت) یاد کرده است. خواه زمانی که به خود آن حضرت{{صل}} نسبت داده:  
*بدین ترتیب «بیت» در این ترکیب به معنای خانه سنگی و گِلی که در مکّه و مدینه از پیامبر خدا{{صل}} به یادگار مانده است نیست؛ بلکه «بیت نبوّت و رسالت» مراد است یعنی: خانه شخصیّت «حقوقی» پیغمبر{{صل}}، نه خانه شخصیّت حقیقی آن حضرت{{صل}}. شاهدی که بر این مطلب می‌توان اقامه کرد این است: هرگاه قرآن کریم از خانه سنگی و گلی یعنی: خانه شخصیّت حقیقی، نه حقوقی آن حضرت{{صل}} نام برده است با صیغه جمع (بیوت) یاد کرده است. خواه زمانی که به خود آن حضرت{{صل}} نسبت داده: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ}}﴾}}.<ref>«ای کسانی که ایمان آورده‌اید ، به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر آنکه به شما اذن داده شود...»، احزاب:۳۳، آیه۵۳.</ref>
﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ﴾ .  
و خواه زمانی که به زن‌های حضرت{{صل}} نسبت داده است: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَ قَرْنَ في‏ بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّهِ الْأُولى}}﴾}}‏.<ref>«و با وقار در خانه خود قرار گیرید و (در میان مردم) همانند ظهور (زنها) در دوران جاهلیت نخستین (با آرایش و زینت بدون رعایت حجاب) ظاهر نشوید.»، همان، آیه ۳۳.</ref> {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى‏ في‏ بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَهِ}}﴾}}.<ref>«و آنچه را از آیات خداوند و حکمت (علوم عقلی و احکام شرعی) در خانه‌های شما بازگو می‌شود را به یاد آرید.» همان، آیه۳۴.</ref>
و خواه زمانی که به زن‌های حضرت{{صل}} نسبت داده است:  
روشن است خانه‌ای که مؤمنان برای غذا خوردن در آن جمع می‌شدند و پس از غذا می‌نشستند و مزاحمت برای پیامبر{{صل}} ایجاد می‌کردند و آن حضرت{{صل}} از تذکّر دادن به آن‌ها شرم می‌کرد، خانه شخصی و سنگی و گِلی بود.
﴿وَ قَرْنَ في‏ بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّهِ الْأُولى‏﴾ .  
﴿وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى‏ في‏ بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَهِ﴾ .  
روشن است که خانه‌ای که مؤمنان برای غذا خوردن در آن جمع می‌شدند و پس از غذا می‌نشستند و مزاحمت برای پیامبر{{صل}} ایجاد می‌کردند و آن حضرت{{صل}} از تذکّر دادن به آن‌ها شرم می‌کرد، خانه شخصی و سنگی و گِلی بود.
به بیان دیگر: «بیت نبوّت» خانه‌ای است که رابط بین زمین و آسمان است؛ نه خانه‌ای که بدن مُلکی پیامبر خدا{{صل}} در آن می‌زیست و هنگام شب در آن می‌آرمید و همسران حضرت{{صل}} در آن سُکنی داشتند و... هر چند که آن خانه سنگی و گِلی نیز به خاطر انتساب ظاهری به آن حضرت{{صل}}، شایسته تکریم و تعظیم بوده و می‌باشد.
به بیان دیگر: «بیت نبوّت» خانه‌ای است که رابط بین زمین و آسمان است؛ نه خانه‌ای که بدن مُلکی پیامبر خدا{{صل}} در آن می‌زیست و هنگام شب در آن می‌آرمید و همسران حضرت{{صل}} در آن سُکنی داشتند و... هر چند که آن خانه سنگی و گِلی نیز به خاطر انتساب ظاهری به آن حضرت{{صل}}، شایسته تکریم و تعظیم بوده و می‌باشد.
بنابراین خانه نبوّت و ولایت مقصود است. همان خانه‌ای که مصالح سازنده آن، فضایل و کمالات معنوی و سایر اموری است که با ولایت تناسب دارد - نه خانه شخصی حضرت محمّد بن عبد الله{{صل}} - پس اهل این خانه نبوّت، کسانی هستند که با این فضایل و کمالات معنوی، ارتباط تامّ و کامل دارند.  
بنابراین خانه نبوّت و ولایت مقصود است. همان خانه‌ای که مصالح سازنده آن، فضایل و کمالات معنوی و سایر اموری است که با ولایت تناسب دارد - نه خانه شخصی حضرت محمّد بن عبد الله{{صل}} - پس اهل این خانه نبوّت، کسانی هستند که با این فضایل و کمالات معنوی، ارتباط تامّ و کامل دارند.<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی عبدالله]]، [[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]]، ج۱، ص۱۱-۱۰۹.</ref>
به عبارت دیگر واژه «بیت» چنانچه به افراد و اشخاص حقیقی اضافه شود معمولاً خانه مسکونی ایشان مراد است و در صورتی که به شخصیّت حقوقی و یا معانی دیگر اضافه شود «ارتباط با حقیقت مضافٌ الیه» را بیان می‌کند. مانند: «بیت علم» (خاندانی که به‌گونه‌ای با دانش مرتبط هستند)، «بیت مرجعیّت» (خاندانی که با مرجع دینی مسلمانان به نوعی ارتباط دارند) و «بیت نبوّت» (کسانی که با حقیقت نبوّت - یعنی: جایگاه تجلّی اسماء و صفات الهی - مرتبطند و ارتباط زمینیان با آسمانیان را فراهم می‌کنند.  
به عبارت دیگر واژه «بیت» چنانچه به افراد و اشخاص حقیقی اضافه شود معمولاً خانه مسکونی ایشان مراد است و در صورتی که به شخصیّت حقوقی و یا معانی دیگر اضافه شود «ارتباط با حقیقت مضافٌ الیه» را بیان می‌کند. مانند: «بیت علم» (خاندانی که به‌گونه‌ای با دانش مرتبط هستند)، «بیت مرجعیّت» (خاندانی که با مرجع دینی مسلمانان به نوعی ارتباط دارند) و «بیت نبوّت» (کسانی که با حقیقت نبوّت - یعنی: جایگاه تجلّی اسماء و صفات الهی - مرتبطند و ارتباط زمینیان با آسمانیان را فراهم می‌کنند.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، «تفسیر قرآن ناطق»، ص۴۶.</ref>
===معنای «اهل بیت نبوّت» و نکات مربوط به آن===
==معرّفی «اهل بیت» در قرآن و روایات==
به هنگام شرفیابی به محضر امام{{ع}} بنا به دستورالعمل امام هادی{{ع}} در ابتدای زیارت جامعه، گفته می‌شود: «یا أهل بیت النبوّه»، نه «یا أهل بیت النبیّ» و «یا أهل بیت الرسول» و «یا أهل بیت محمّد{{صل}}».
*اهل بیت پیامبر{{صل}} و آل آن حضرت{{صل}} ویژگی‌های خاصی دارند. قرآن کریم در چند مورد «قدر متیقّن» این «آل» و «اهل بیت» را (پنج تن آل عبا) معرّفی نموده است:
واضح است که کلام خدا، کلام پیامبر اکرم{{صل}} و أئمّه اطهار{{عم}} - بلکه کلام هر حکیمی گرچه معصوم نباشد - نکته دارد و هر کلمه و هر حرف آن حساب شده است.
# آیۀ مباهله (ابتهال): در جریان دعوت پیامبر{{صل}} از دیگر ادیان برای قبول اسلام، عدّه‌ای از نصارای نجران حاضر به قبول دعوت پیامبر{{صل}} نشدند و رسول گرامی اسلام{{صل}} آنان را به مباهله دعوت کردند. {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ}}﴾}}.<ref>«پس هر کس با تو درباره او (عیسای مسیح علیه السّلام) پس از آنکه تو را علم آمده محاجّه و ستیز کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را (کسانی را که مانند جان ماست) فرا خوانیم، آنگاه به یکدیگر نفرین کنیم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»، سوره آل‌عمران:۳، آیه ۶۱.</ref>
برای فهم نکته مربوط به تعبیر فوق، چهار وجه بیان می‌شود که هریک از آن‌ها مستند به کتاب و یا سنّت است،
# آیۀ تطهیر: آیۀ دیگری که کسان پیامبر و «اهل بیت» آن حضرت{{صل}} را معرفی می‌کند، آیۀ تطهیر است که صریحاً لفظ «اهل بیت» در آن ذکر شده است: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً}}﴾}}<ref>«جز این نیست که خداوند (به اراده تکوینی خاص) می‌خواهد از شما اهل بیت (پیامبر){{عم}} هر گونه پلیدی (در عقاید و اخلاق و اعمال) را بزداید و شما را به همه ابعاد پاکی پاکیزه گرداند.»، سوره احزاب:۳۳، آیه ۳۳.</ref>.  
وجه یکم:
# آیه «فی بیوت»: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ}}﴾}}.<ref>«(این چراغ پرفروغ) در خانه‌هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد) خانه‌هایی که نام خدا در آنها برده می‌شود ، و صبح و شام در آنها تسبیح او می‌گویند ...» سوره نور:۲۴، آیه ۳۶.</ref> در روایت است که از پیامبر اکرم{{صل}} سؤال شد که این خانه‌ها کدام خانه‌ها هستند؟ حضرت فرمودند: این خانه‌ها بیوت و خانه‌های انبیاست. در این زمان ابوبکر به خانۀ علی{{ع}} و حضرت زهرا (سلام الله علیها) اشاره کرد و پرسید: آیا این خانه هم جزء آن‌هاست؟ پیامبر{{صل}} فرمودند: بلی؛ بلکه این خانه از برترین آن بیوت و خانه‌هاست.<ref>{{عربی|اندازه=155%|"قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} هَذِهِ الْآيَةَ: «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ»‏ إِلَى قَوْلِهِ‏ «وَ الْأَبْصارُ»، فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} أَيُّ بُيُوتٍ هَذِهِ؟ قَالَ{{صل}}: بُيُوتُ الْأَنْبِيَاءِ. فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُوبَكْرٍ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} هَذَا الْبَيْتُ مِنْهَا لِبَيْتِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ؟ قَالَ{{صل}}: نَعَمْ‏ مِنْ‏ أَفَاضِلِهَا."}} حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل»، ج۱، ص۵۳۴.</ref>
با توجه به تفاوت دقیق معانی واژه‌های «بیت» و «دار» که اوّلی به معنای اتاق و دومی به معنای خانه است، می‌گوییم، اتاق و خانه - هر دو - در یک چیز مشترکند و آن داشتن در، دیوار، سقف و حصار است هرچند حصار از جنس پارچه و... باشد. (مانند: چادر و خیمه) و البتّه همین حصار باعث می‌شود خانه و اتاق محلّ آسایش، آرامش، استقرار و زندگی و راحتی انسان باشد. حال اتاق حتّی نسبت به خانه نیز حصار محفوظ‌تر و آسایش و آرامش بیشتری در دل خود دارد. این حصار، از غیر، محفوظ است و از بیگانگان، مستور. حتّی چادرنشینان نیز در چادرهایشان استقرار و آرامش دارند و زندگی می‌کنند.
* بنابراین ائمّۀ هدی{{عم}} همگی از «اهل بیت نبوّت» و خاندان رسول اکرمند همچنان که در زیارت ایشان گواهی می‌دهیم: {{عربی|اندازه=155%|"أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ أَهْلِ البیت..."}}.<ref>[[احمد زمردیان|زمردیان، احمد]]، [[مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره (کتاب)|مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره]]، ص۲۶ - ۲۳ با تصرّف و تلخیص. </ref>.
در معنای لفظ «بیت» (اتاق)، استقرار و آسایش روحی و جسمی (هر دو) لحاظ شده است، انسان در اتاق از نظر جسمی و روحی آرامش دارد و از بیگانگان و دشمنان و حیوانات، مصون و محفوظ است.
ازاین‌رو، واژه «بیت» بر امور معنوی نیز صدق می‌کند. مانند: «بیت علم و تقوا» که مقصود استقرار علم و تقوا در آن جاست وگرنه علم و تقوا از نظر جسمی جایی را پر نمی‌کند و در روایت است که: «ما درخت نبوت و بیت رحمت هستیم».
با توجّه به مقدّمه فوق اگر بگوییم که ائمه{{عم}} «بیت نبوّت» هستند، یعنی حقایق و اسرار ویژه‌ای که برای دیگران بیان نشده - چون استعداد و تحمّل آن را نداشته‌اند - در وجود ائمه{{عم}} است.
پس مراد از «أهل بیت النبوّه» آن است که ائمه{{عم}} محلّ استقرار حقایق نبوّت و حفظ اسرار آن هستند. روایات زیادی در این زمینه در کتب شیعه و سنّی نقل شده است.
در میان بزرگان اهل سنّت عدّه‌ای به این مطلب تصریح کرد‌اند. از جمله: نظام‌الدین نیشابوری در تفسیر خود می‌گوید:
«گرچه پیامبر{{صل}} در ظاهر به رحمت خدا پیوست ولی نور سرّ او در میان مؤمنان باقی است - چنانکه گویی حضرتش{{صل}} در این عالم وجود دارد - به علاوۀ این‌که عترت او که وارثان او هستند در این عالم جانشین او می‌باشند و ازاین‌رو فرمود: من دو چیز گرانبها بین شما می‌گذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم».  
وجه دوم:
ائمّۀ اطهار{{عم}} و اهل بیت پیامبراکرم{{صل}} قوام‌بخش وجود انبیا بوده‌اند و «نبوّت» انبیا از آغاز به وجود اهل بیت{{عم}} وابسته است؛ چرا که خلقت اهل‌بیت{{عم}} قبل از خلقت انبیا بوده است. در حدیثی نقل شده است که در آغاز به خود حضرت آدم{{ع}} خطاب می‌رسد:  
«اینان پنج تن از فرزندان تو هستند، اگر آنان نبودند نه تو را نه بهشت، عرش، کرسی، زمین، آسمان، فرشتگان و جنّ و انس را نمی‌آفریدم...».
علاوه بر اصل وجود انبیا، بعثت و «نبوّت» ایشان نیز به برکت اهل بیت{{عم}} بوده است. روایاتی در این زمینه در کتب شیعه و سنّی در ذیل آیۀ شریفه ﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ﴾  نقل شده است.  
بوصیری ادیب بزرگ و دانشمند سنّی قرن هفتم در قصیدۀ معروف و مشهور «بُرده» در مدح پیامبر اکرم{{صل}} می‌گوید:
«و کلُّ آیٍ أتَی الرُّسلُ ایکرامُ بها فإنّهما اتّصلَت مِن نورِه بِهِمِ»
و هر آیه و معجزه‌ای که پیامبران گرامی الهی آوردند فقط از نور پیامبر اکرم{{صل}} به آنان رسیده است.
«فإنه شمس فضلٍ هم کواکبُها یظهرن أنوارَها للناس فی الظُّلَم»
به راستی او خورشید فضیلت و ایشان (انبیا) ستارگانی هستند که انوار او را در تاریکی‌ها برای مردم آشکار می‌سازند.
این ادیب بزرگ و نیز شارحان قصیده مُرده از شیعه و سنّی در ذیل این ابیات تصریح می‌کنند که پیامبران گذشته همه مظاهر نور رسول‌خدا{{صل}} بوده‌اند و همان‌گونه که نور ماه از خوشید است، انوار آنان نیز برگرفته از نور پیامبرخدا{{صل}} بوده است. از‌این‌رو روایاتی در کتب شیعه و سنّی نقل شده است که پیامبراکرم{{صل}} از روز اوّل با پیامبران بوده است  و در روایتی آمده است که نبوّت پیامبراکرم{{صل}} پیش از خلقت همه انبیاء بوده است. این مطلب در کتب فریقین آمده و همۀ علما درباره آن اتفاق نظر دارند.
به عنوان نمونه، علامه مجلسی درحدیث طویلی در بحارالانوار چنین نقل می‌کند:
«عمر بن خطاب از پیامبر خدا{{صل}} سؤال کرد: یا رسول الله! شما از چه زمانی به نبوت و پیامبری برانگیخته شدید؟ حضرت{{صل}} فرمود: آن وقتی که هنوز تکوین آدم تمام نشده بود، من پیامبر بودم».
از سوی دیگر ادلّۀ مقتضی در این ‌باره وارد شده که هرجا پیامبر خدا{{صل}} در هر عالمی از عوالم - چه در این عالم و چه قبل و بعد از این عالم - بوده امیرمؤمنان علی{{ع}} نیز همراه آن حضرت بوده و از ایشان جدا نبوده است  و همچنین به مقتضای ادلّه معتبره آنچه برای امیرمؤمنان علی{{ع}} ثابت شود، برای ائمّۀ دیگر نیز ثابت شود و ما این‌ها را به صورت اصول موضوعه، مفروض بحث خود قرار می‌دهیم وگرنه هر کدام، در جای خود، ادلّۀ مخصوص به خود دارند. بنابراین معصومین{{عم}} از روز نخست «بیت نبوّت» بوده‌اند.
علاوه بر این در ذیل آیۀ شریفۀ
﴿وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا‏﴾ .
روایاتی موجود است دربارۀ این‌که آن‌گاه که پیامبراکرم{{صل}} به معراج تشریف بردند هرجا که می‌رفتند جبرئیل در خدمتشان بود و چون با پیامبران پیشین ملاقات داشتند، جبرئیل می‌گفت:
«وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا عَلَى مَا بُعِثُوا» .
و آنان پاسخ می‌دادند: ما مبعوث شدیم به این‌که نبوّت شما و ولایت علیّ بن أبی‌طالب و اهل بیت{{عم}} بعد از شما را به مردم ابلاغ کنیم. یعنی پیامبران گذشته از نخست مأمور بوده‌اند که مسألۀ نبوّت رسول‌خدا{{صل}} و ولایت اهل بیت{{عم}} را به امّت‌های خود ابلاغ کنند و این مطلب در کتب شیعه و سنّی به اتّفاق وجود دارد. 
و در یک جمله می‌توان گفت: در زیارت جامعه عبارت «أهل بیت النبیّ» نیامده بلکه «أهل بیت النُّبُوّه» آمده برای اشاره به اینکه همۀ انبیا از این خانه بوده‌اند.
بودم آن روز من از طایفۀ دردکشان که نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان.
وجه سوم :
بی‌تردید امیرمؤمنان علی، صدیقۀ طاهره و سائر ائمه{{عم}} با وجود این‌که «أهل بیت» پیامبراکرم{{صل}} هستند از «امّت» آن حضرت{{صل}} نیز هستند. در این «بیت» فقط شخص رسول‌خدا{{صل}}، پیامبر است و ما شیعیان هرگز به نبوّت امیرمؤمنان علی و دیگر ائمّه{{عم}} معتقد نیستیم؛ چرا که چنین اعتقادی، کفر و غلوّ است.
امّا اگر بگوییم: ائمه{{عم}} در نبوّت پیامبر{{صل}} - به معنی: اصل استقرار و استمرار آن - شریک بوده‌اند، غلوّ نیست. به عنوان شاهد برای مطلب فوق حکایت قرآن از حضرت موسی{{ع}} را در نظر بگیریم که به خداوند عرض کرد:
﴿وَ اجْعَلْ لي‏ وَزيراً مِنْ أَهْلي‏ هارُونَ أَخي‏ اشْدُدْ بِهِ أَزْري وَ أَشْرِكْهُ في‏ أَمْري﴾ .
پیامبر خدا{{صل}} نیز بنا به روایات به خداوند خطاب می‌کند و عرضه می‌دارد:
«خداوندا! همانا موسی بن عمران از تو درخواست نمود و گفت: «وزیری از خاندانم برای من قرار ده: برادرم هارون را. به او پشتم را محکم کن و او را در کارم شریک گردان» من، محمد، پیامبر تو از تو می‌خواهم که سینه‌ام را گشاده کنی...و وزیری از خاندام برای من قرار دهی: علیّ بن ابی طالب برادرم را، و به او پشتم را محکم نموده، او را شریک کارم سازی. پیامبر خدا{{صل}} در ادامه فرمود: «همان ‌گونه که خداوند به موسی{{ع}} فرمود: ﴿قالَ قَدْ أُوتيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى‏﴾  ای موسی! آنچه خواستی به تو داده شد. من نیز این را از تو تقاضا دارم که خواستۀ مرا بدهی. »
بدین جهت بود که حضرت هارون{{ع}} همواره با حضرت موسی{{ع}} بود و خطاب‌های قرآن مجید دراین‌باره همواره به شکل تثنیه بیان شده است مثلاً:
﴿اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏﴾ .
دعای پیامبر{{صل}} نیز همانند دعای حضرت موسی{{ع}} مستجاب شد. علاوه بر این، پیامبر خدا{{صل}} به امیرمؤمنان علی{{ع}} فرمود:
«أنت منّی بمنزله هارونَ مِن موسی» 
روشن است که یکی از منزلت‌های هارون نسبت به موسی{{ع}} همین شریک بودن در «نبوّت» است «وأشرکه فی أمری».از این جاست که علّت تعبیر به «السلام علیکم یا أهل بیت النبوّه» در این زیارت روشن می‌شود.
شاهد دیگر قضیّۀ مباهله است آن هنگام که پیامبر اکرم{{صل}} با مسیحیان نجران آهنگ مباهله و نفرین کردن یکدیگر نمودند. پیامبر{{صل}} در روز موعود به همراه علی، فاطمه، حسن و حسین: برای مباهله با مسیحیان نجران بیرون آمدند. بنابراین اهل بیت{{عم}} در تثبیت اصل نبوّت و حقّانیت و صدق کلام پیامبر{{صل}} نقش مؤثّر داشته‌اند.
افزون بر این، وقتی حضرت{{صل}} با اهل‌بیت{{عم}} برای مباهله خارج شدند، پیامبر{{صل}} به آنان فرمودند:
«آنگاه که من نفرین کردم شما آمین بگویید».
به راستی آمین گفتن علی، صدّیقۀ طاهره و حسنین: چه تأثیری دارد؟ مگر دعای پیامبر{{صل}} مستجاب نیست؟ مگر خدای متعال حفظ این دین را متعهّد نشده است؟ مگر احتمال دارد در دعای پیامبر{{صل}} کاستی‌ای باشد که نیاز به افرادی آمین‌گو دارد؟
آمین گفتن امیرمؤمنان علی، صدّیقه طاهره و حسنین: در اصل تثبیت نبوّت و حقّانیّت پیامبر خدا{{صل}} و اسلام در برابر نصرانیّت و کفر تا روز قیامت تأثیر دارد و بیت، «بیت نبوّت» است گرچه فقط حضرت محمّد بن عبد الله{{صل}} پیامبر است، امّا این بیت، «بیت نبوّت» است و آنان در اصل نبوّت، تثبیت آن و حقّانیّت پیامبر خدا{{صل}}، تأثیر دارند.
وجه چهارم:
این همان معنایی است که متن زیارت جامعۀ کبیره نیز بدان اشاره دارد؛ در آن‌جا می‌خوانیم:
«و سُلالهَ النبیّین»
یعنی: خاندان «نبوّت» در امّت اسلام از قدیم، سلاله همه انبیا و پیامبران بوده‌اند، به عبارت دیگر: انبیای سلف و اجداد ائمّه{{عم}} منتهی به پیامبر اسلام{{صل}} شده‌اند؛ پس این خانه، «بیت نبوّت» یعنی بیت انبیا و پیامبران است.
====دو نکته عرفانی، معنوی و معرفتی درباره «أهل بیت النبوّه»====
الف. برخی عرفا برآنند که مراد از «بیت النبوَه» شهر و خانۀ علم است که آن وجود مقدّس رسول‌اکرم{{صل}} می‌باشد و مراد از «اهل خانۀ علم» علی{{ع}} دانستۀ هدی{{عم}} هستند و در این معنای لطیف اشاره به روایتی از امیرالمؤمنین{{ع}} کرده‌اند که فرمود:
ماییم خانه‌هایی که خدای متعال امر فرمود از درهای آن وارد شوند. 
و این شاید اشاره به همان حدیث مشهور باشد که رسول‌اکرم{{صل}} فرمودند:
«من شهر علم هستم و علی درب آن شهر است».
و به مصداق آیۀ شریفۀ ﴿وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها﴾  چنانکه رسول‌اکرم، خانۀ علم باشد، درهای آن خانه، ائمّۀ هدی{{عم}} هستند که باید از آن درها داخل آن مقام گردید.
پس می‌توان در ترجمۀ «السلام علیکم یا أهل بیت النبوّه» با عنایت به نکتۀ فوق گفت: سلام بر شما ای اهل‌ خانۀ علم! و سلام بر شما که باب علم را به روی مشتاقان خود می‌گشایید.
ب. رسول‌اکرم{{صل}} دارای دو نوع خانه است: یکی خانه ظاهری - مانند بقیه افراد - که از خِشت و گِل است؛ و دیگری خانۀ نبوّت است. این خانۀ نبوّت، محلّ تجلّی و ظهور اسماء و صفات خداوند است این خانه دارای دو در است: یک درش به سوی عالم وحدت واحدّیت غیب الغیوب ذات باری تعالی و در دیگرش به سوی عالم کثرت یعنی: خلق و ما سوی الله است. لذا فرمود: «اُوتیتُ جوامعَ الکَلِم». برای ظهور اسماء و صفات حق تعالی خلیفه‌ای لازم بود که در ظهور، جانشین او گردد و بنابراین نور او در آینۀ خلافت و ولایت و نبوّت منعکس گردید و درهای برکت گشوده شد.
مقام نبوّت{{صل}} در حدیثی چنین فرمودند:
«آدم و کلّ هستی یعنی ما سوی الله تحت ولایت حقایق خداوند می‌باشد». 
عدم پذیرش ولایت و خلافت و نبوّت ایشان از سوی برخی به دلیل ضعف استعداد و نقصان آن‌ها در پذیرش کمال و مقام وجود است. نبوّت، جایگاه ظهور خلافت و ولایت است و این دو مقام، باطن نبوّت هستند و وصّی آن حضرت{{صل}} یعنی امیرالمؤمنین{{ع}} طبق فرمایش قرآن، نفس رسول‌خدا{{صل}} می‌باشد. چنانکه فرمود{{صل}}: «من و علی از یک نور آفریده شده‌ایم».
خداوند می‌فرماید:
﴿و أشرقتِ الأرضُ بنور ربّها﴾.
امام صادق{{ع}} می‌فرماید:
«مراد از رب زمین، همان امام زمین است»
امام هادی{{ع}} نیز در فرازی از همین زیارت جامعه می‌فرماید: «واشرقت الأرضُ بنورکم» یعنی به نور محمّد{{صل}} و اهل‌بیت او{{عم}}».
قال الله تعالی (في الحديث القدسي):
«لولاکَ لَما خلقتُ الأفلاک».
ای رسول! اگر تو نبودی هیچ‌چیز را خلق نمی‌کردم.
====مقایسه معانی اصطلاحی و نسبت منطقی واژه های «نبی» و «رسول»====
«نبی» و «رسول»، دو اصطلاح آشنا در فرهنگ ادیان الهی است. نبی و رسول دو حقیقت، دو مرتبه و دو منزلت برای انسان های برگزیده‌ است.«نبی» کسی است که بدون واسطه بشر دیگری از پروردگار متعال، خبر می‌گیرد. نبی ملکی را نمی‌بیند بلکه یا صدایی می‌شنود و یا در خواب مطلبی را دیده و یا به قلبش القا می‌شود به بیان دیگر نبی کسی است که قلبش آن قدر اوج گرفته که به خدا رسیده و آیینه تمام نمای او شده است و این خبر گرفتن، انعکاس حقیقت خداوند در وجود اوست. نبی به مرتبه‌ای اوج گرفته و بالا رفته و به گونه‌ای قلبش صیقلی شده که تمام آن چه در عالم است در قلب او انعکاس دارد و در واقع نه این که خبر می‌گیرد بلکه لحظه به لحظه با خداوند اتصال دارد به گونه‌ای که تمام حقایق در درون وی انعکاس پیدا می‌کند. البته انبیا هم درجات متفاوتی دارند و هر کس به اندازه ظرفیت خود با حقایق ملکوتی ارتباط پیدا می‌کند، با آن آشنا می‌شود و این حقایق در درونش انعکاس پیدا می‌کند. آنگاه اگر مامور به «ابلاغ» به مردم شد، «رسول» خواهد شد. درجات این ماموریت نیز متفاوت است. بعضی برای یک شهر مامور می‌شوند، برخی برای یک منطقه، تا برسد به رسولانی که مسئولیتی جهانی دارند.
از این رو در روایات در بیان فرق بین نبی و رسول، گفته شده که نبی کسی است که بدون واسطه از خدا خبر تلقی می‌کند و می‌گیرد ولی ملک را نمی‌بیند. رسول هم کسی است که علاوه بر این که خبر می‌گیرد و اخبار غیبی را دریافت می‌کند، صدای ملک را هم شنیده و خود او را هم می‌بیند.
درباره امام نیز گفته شده: امام هر چند با ملک ارتباط دارد و صدای او را نمی‌شنود ولی خود او را هم نمی‌بیند.
و اما در مورد نسبت منطقی میان نبی و رسول باید گفت؛ میان این دو واژه اصطلاحا عموم و خصوص مطلق وجود دارد. البته در اصطلاح قرآن، رسول به هر موجودی - انسان و غیر انسان - که از طرف خدا برای ماموریتی فرستاده شده باشد، اطلاق می‌شود که در این صورت نسبت نبی و رسول، عموم و خصوص من وجه است.
====مقایسه اجمالی اصطلاحات روایی «نبی»، «رسول»، «امام» و «محدّث»====
با در نظر گرفتن تفاوت‌های روایات و بیانات مختلفی که در تفاوت بین چهار اصطلاح روایی فوق ذکر شده می‌توان چنین گفت: «رسول» علاوه بر این که نبی هست، مامور به تبلیغ و رساندن به مردم نیز می‌باشد.
«امام» در لحظه‌ای که خبر را تلقی می‌کند، مَلَک را نمی‌بیند ولی چنین نیست که از شنیدن صدای او محروم باشد. 
و «محدَّث» کسی است که او با فرشته و فرشته نیز با او ارتباط دارد ولی فرشته را در لحظه ارتباط نمی‌بیند و در لحظه دریافت خبر، حکم یا پیغام، ممکن است مقابله شهودی با ملک نداشته باشد ولی اجمالا با ملک ارتباط دارد.
 
==مباحث ادبی و بلاغی==
در این بخش به چند نکته ادبی و بلاغی در فراز «یا اهل بیت النبوه»، اشاره خواهیم کرد.
===نکتۀ ادبی ذکر وصف «اهل بیت النبوّه» و اوصاف دیگر پس از سلام===
«ذکر این صفت و صفات دیگر بعد از «السلامُ علیکم» از باب تعلیق حکم بر وصف است که مُشعِر به علّیّت آن صفت خواهد بود. در توضیح این اصطلاح باید گفت: اگر کسی بگوید: «زید را احترام کن» جای این سؤال است که: «چرا احترام کنم؟» امّا اگر بگوید: «عالم را احترام کن» دیگر جا برای «چرا» باقی نمی‌ماند؛ زیرا معنای این جمله این است که او را برای علمش احترام کن. بنابراین معنای «تعلیق حکم بر وصف» این است که این حکم، با در نظر گرفتن فلان وصف، صادر شده و به وجود آن بستگی دارد که اگر آن وصف، زایل شود، حکم مورد نظر نیز رفع خواهد شد.
با توجه به نکتۀ فوق، در زیارت جامعۀ کبیره نیز همین مطلب یعنی اینکه «تعلیق حکم بر وصف مشعر به علّیّت آن حکم برای آن وصف است» دیده می‌شود؛ زیرا زائر می‌گوید:
«سلام بر شما باد»؛ چون شما «اهل بیت نبوّت» هستید، چون شما «موضع رسالت» هستید، چون... و بالاخره چون شما مظهر خدایی هستید که خود، سلام است و آغاز و انجام سلام نیز همان ذات اقدس او خواهد بود.» 
===نکته بلاغی درباره اصل ذکر صفت «اهل بیت نبوّت» در کلام===
«در این زیارت، ائمّۀ اطهار{{عم}} را به عنوان «اهل بیت نبوّت» می‌ستاییم و شاید - همانند بعضی ارباب معرفت - بتوان گفت: این عنوان، جامع تمام فضایل و مناقبی است که در این زیارت آمده است و در واقع اُمّ الفضایل است؛ چراکه تمام کمالات امکانی، تحت الشعاع نور نبوّت ختمیّه است و «بیت نبوّت»، سرچشمۀ جمیع شرافت‌ها و کرامت‌های انسانی است و طبعاً کسانی که «اهل» این بیتند از مجموع مکارم و فضایل عالی برخوردار خواهند بود.» 
===نکته بلاغی سرّ تقدیم فراز «یا أهل بیت النبوه» بر دیگر اوصاف===
«اوّلین درس امام‌شناسی در زیارت جامعه، شناختن اهل بیت پیامبر{{صل}} است». 
«نخستین عنوانی که در زیارت جامعه ذکر شده و اوّلین کمال خاندان رسالت{{عم}} شمرده می‌شود این است که اینان «اهل بیت نبوّت» هستند یعنی در عالم هستی کسی نیست که نسبتش با نبوّت ختمیِه همانند نسبت اینان باشد؛ هم از جهت ظاهری (جسمانی) و هم از جهت باطنی (معنوی).» 
«قرار گرفتن ترکیب «أهل بیت النبوّه» در ابتدای زیارت، زمینه‌ساز مراحل بعدی و مقدّمه برای شمارش کمالات دیگر است؛ زیرا زائر در ابتدای زیارت می‌گوید: شما از خاندان رفیع و بلندمرتبه‌ای هستید که با دیگران تفاوت دارید و خدا شما را به دیگران برتری داده است. از این جهت واجد همۀ کمالاتی هستید که در این زیارت آمده است و برخورداری شما از این کمالات، هیچ استبعادی ندارد. »
===نکته بلاغی خطاب در «السلام علیکم» و ندا در «یا أهل بیت النبوّه»===
با توجه به اینکه در هنگام سخن گفتن با اهل بیت{{عم}} با ضمیر مخاطب به ایشان سلام می‌کنیم و نیز با عنایت به این نکته که «یا» حرف ندا و «أهل بیت النبوّه» اشاره‌ای است به اینکه زائر، امام را حاضر می‌داند؛ زیرا اگر غائب باشد، ندا، معنی ندارد [و نیز خطاب با ضمیر مخاطب و حتّی سلام کردن، مفهوم خود را نخواهد داشت] و به همین دلیل است که می‌گوییم: «یا الله»، «یا رحمن»، «یا رحیم» و...؛ چون خدا را حاضر می‌دانیم. »
«آغاز زیارت با عبارت «السلام علیکم» نشانۀ حاضر بودن اهل بیت{{عم}} به هنگام خواندن زیارت‌نامه است. پس آنان را حاضر بدانیم و ادب ایستادن، سخن گفتن و نگاه کردن را رعایت کنیم. »
===نکتۀ بلاغی کاربرد حرف ندای «یا» در مقام خطاب به اهل بیت{{عم}}===
دربارۀ معنای وضعی و لغوی «یا» - به عنوان حرفی از حروف ندا - در زبان عربی، در میان دانشمندان ادب عربی دو دیدگاه وجود دارد.
1. دیدگاه ابن حاجب و رضی‌الدین استرآبادی و علمای علم نحو:
حرف ندای «یا» مشترک بین منادای قریب و بعید است و در هر دو به شکل مساوی به کار می‌رود.
2. دیدگاه زمخشری و عدّه‌ای از دانشمندان تفسیر و بلاغت:
حرف ندای «یا» در اصل وضع، مخصوص منادای بعید است و البتّه به‌کارگیری «یا» در منادای قریب به واسطۀ افاده نکات بلاغی (به‌گونۀ مجازی)، مُجاز خواهد بود. نکاتی از قبیل: الف: اشاره به بلندی مقام و رتبۀ منادا (بُعد درجۀ صعودی) با وجود نزدیکی فاصلۀ ظاهری و قرب مکانی. مانند: «یا الله» و «یا ربّ» که با وجود نزدیکی خداوند به انسان به حکم آیۀ شریفۀ: ﴿وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ﴾ ، با حرف ندای «یا»، علوّ درجه و رتبۀ خداوند در حکم دوری و فاصلۀ مکانی فرض می‌شود.
ب: اشاره به پستی مقام و درجۀ منادا (بُعد درجه نزولی). مانند: «یا إبلیس» که انحطاط و پستی رتبۀ منادا از متکلّم به منزلۀ دوری و بُعد مکانی آن دو فرض می‌گردد و نکاتی دیگر که در کتب بلاغت و علم معانی مطرح شده است.
حال با توجّه به مقدمّۀ فوق در مواجهه با زیارت جامعۀ کبیره و در همین فراز ابتدایی «یا أهل بیت النبوّه» می‌توان چنین گفت:
الف: بر اساس دیدگاه ابن حاجب که در کتاب‌های لغت و نحو مطرح شده است، می‌توان گفت: «یا» برای ندای قریب و بعید وضع شده است.  بنابراین ما با زیارت جامعه می‌توانیم معصوم{{ع}} را از راه دور و نزدیک، زیارت و خطاب کنیم، البتّه اگر از نزدیک باشد - که روح و جسم، هر دو در حضور امام{{ع}} باشد - چه بهتر!
ب) بر اساس دیدگاه زمخشری و علمای تفسیر و بلاغت چنین گفته می‌شود:
«رمز استفاده از حروف ندای بعید «یا» در این‌گونه موارد این است که: مقام و منزلت مخاطب در حدّی است که برای گوینده، دست‌یافتنی و حتّی فهمیدنی نیست - هرچند که به ظاهر در کنار جسم مطهّر یا مضجع شریف وی باشد - ازاین‌رو وقتی انسان، خود را با آن مقام منیع مقایسه می‌کند و فاصلۀ خود را با ایشان در نظر می‌گیرد و این فاصلۀ فراوان را ادراک می‌کند، چاره‌ای جز به کار بردن حرف ندای بعید «یا» ندارد.
مشابه این تعبیر دربارۀ قرآن کریم نیز به کار رفته است. در آغاز سورۀ مبارکۀ بقره می‌فرماید:
﴿ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ﴾ .
«ذلک» اسم اشاره‌ای است که با آن به اشیای دور، اشاره می‌شود.  استفاده از چنین اسم اشاره‌ای در این‌گونه موارد که قاری قرآن، تماسّ مستقیم و نزدیک با الفاظ، اوراق و جلد آن دارد بدین معناست که مقام این کتاب الهی، آن‌قدر بلند است که قاری، خود را از حریم آن دور می‌بیند.
6. اضافۀ واژۀ «بیت» به «النبوه» اضافه لامیّه است. یعنی: به تقدیر حرف جرّ لام و مفید اختصاص و به معنای «بیتٌ للنبوه» است. بنابراین خانۀ متعلّق به مقام نبوّت، مراد است نه خانۀ متعلّق به محمّد بن عبد الله{{صل}} به عنوان یک شهروند مکّی یا مدنی.»
==مباحث قرآنی و روایی==
===معرّفی «اهل بیت» در قرآن و روایات===
اهل بیت پیامبر{{صل}} و آل آن حضرت{{صل}} ویژگی‌های خاصی دارند. قرآن کریم در چند مورد «قدر متیقّن» این «آل» و «اهل بیت» (پنج تن آل عبا) را معرّفی نموده است:
====آیۀ مباهله (ابتهال)====
در جریان دعوت پیامبر{{صل}} از دیگر ادیان برای قبول اسلام، عدّه‌ای از نصارای نجران حاضر به قبول دعوت پیامبر{{صل}} نشدند و رسول گرامی اسلام{{صل}} آنان را به مباهله دعوت کردند.
﴿فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ﴾.
یعنی مسیحیان نجران را به این دعوت نما که: بیایید با هم نزد خداوند گریه کنیم تا ببینیم خدا گریۀ کدام را قبول می‌کند و آهِ چه کسی کارگر می‌شود؟ من با همۀ دودمان و هستی‌ام به مباهله می‌آیم شما نیز با همۀ هستی‌تان بیایید. من با کسانم می‌آیم شما نیز با کسانتان بیایید. قرآن این «کسان» را چنین معرّفی می‌کند، «أبناءَنا»: پسرانمان، «نساءَنا»: بانوانمان، «أنفسَنا»: جان‌هایمان و نفوسمان. آن که داعیۀ نجات دیگران دارد باید در موقعیّت خطر در قدم اوّل از جان خود و عزیزترین عزیزان خود بگذرد و آنان را به میدان آورد. در روز موعود، مشاهده شد پیامبر{{صل}} به همراه دو کودک حسن و حسین8 ، بانویی مجلّله در پشت سر و امیرالمؤمنین{{ع}} هم اندکی عقب‌تر به صحنه آمدند و مجموع کسانی که با پیامبر{{صل}} همراه بودند همین چهار نفر بودند. آل پیامبر{{صل}} که نه تنها با او زیر یک سقفند بلکه در یک خط و در یک منزلت و درجه‌اند این‌ها هستند قرآن معرّفی کرد که عزیزترین کسان پیامبر{{صل}} و آل آن حضرت{{صل}} همین‌ها هستند.
====آیۀ تطهیر====
آیۀ دیگری که کسان پیامبر و «اهل بیت» آن حضرت{{صل}} را معرفی می‌کند، آیۀ تطهیر است که صریحاً لفظ «اهل بیت» در آن ذکر شده است:
﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾ .
در تفسیر این آیه، همۀ مفسران به اتّفاق معتقدند که این آیه در مورد پیامبر{{صل}}، فاطمۀ زهرا، امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین: نازل شده است. طبق نقلی محلّ نزول این آیه، خانۀ فاطمه3 و طبق نقلی دیگر خانۀ امّ سلمه بوده است. طبق نقلی که نزول آیه در خانۀ امّ سلمه بوده است، پس از نزول، امّ سلمه پیش آمد و عرضه داشت: یا رسول الله{{صل}} آیا من هم جزء اصحاب کشا هستم؟ پیامبر{{صل}} به او فرمودند:
«تو هم بانوی خوبی هستی (ولی در این حد نیستی و در این دایره نمی‌گنجی».
مصداق «اهل بیت» در این آیه، رسول الله{{صل}} امیرالمؤمنین{{ع}} ، فاطمۀ زهرا3، امام مجتبی{{ع}} و امام حسین{{ع}} بودند این بزرگواران «اهل» پیامبر بودند که در بیت پیامبر{{صل}}، زیر یک سقف، و در آن درجه و رتبه با پیامبر{{صل}}، هم‌خوانی، همراهی و سنخیّت داشتند. لذا ایشان «اهل بیت» پیامبرند. بعد از آنان نیز کسانی که همین موقعیّت و درجه و مکانت را پُر کردند و نگذاشتند جایگاه آن حضرت{{صل}} خالی شود از «اهل بیت» پیامبرند. هیچ چیز برای ایشان کم گذاشته نشده هرچه پیامبر{{صل}} داشته و در خانه‌ای که شأنیّت بیت پیامبر{{صل}} داشته - به آن حضرت{{صل}} داده شده بود - به ایشان نیز عطا شده است.
حال در ادامه روایاتی دربارۀ مصادیق «اهل بیت» در آیۀ تطهیر را بیان می‌نماییم
روایات فروانی به دست ما رسیده مبنی بر اینکه مراد از «اهل بیت» در آیۀ تطهیر، فقط خمسۀ طیّبه - یعنی: پیامبر، امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین: - هستند. بخشی از این روایات از زبان همسران پیامبر{{صل}} است آنان تصریح کردند که این آیه در خانۀ امّ سلمه نازل شده و اختصاص به آن انوار تابناک (خمسۀ طیّبه) دارد. از جملۀ آن روایات:
شخصی می‌گوید: از عایشه در مورد امام علی{{ع}} پرسیدم. او گفت:
«از من در مورد کسی می‌پرسی که محبوب‌ترین مردم نزد پیامبر{{صل}} بود، از کسی می‌پرسی که همسر محبوب‌ترین مردم نزل رسو‌ل‌خدا بود. من با چشم خود علی و فاطمه و حسن و حسین را دیدم که پیامبر آنان را در زیر پارچه‌ای جمع کرده بود و فرمود: خداوندا! اینان خاندان من هستند پلیدی را از ایشان ببر و از آلودگی‌ها پاکشان فرما. من عرض کردم: ای رسول خدا! آیا من هم از «اهل» تو هستم؟ فرمود: دور باش!تو بر خیر هستی ولی جزء این جمع نمی‌باشی. این مضمون در سه روایت از عایشه نقل شده است».
در پانزده روایت این مضمون از امّ سلمه نقل شده، او می‌گوید:
«آیۀ تطهیر در خانۀ من نازل شد و اختصاص به خمسۀ طیّبه دارد». 
در 32 روایت، اصحاب پیامبر{{صل}} از وجود مبارکش نقل کرده‌اند که مقصود از «اهل بیت»، خمسۀ طیّبه‌اند. برخی از آنان عبارتند از: ابوسعید خُدری، انس بن مالک، براء بن عازب، جابر بن عبدالله انصاری، زید بن ارقم، عبدالله بن عبّاس و...  نویسندۀ سنّی مذهب کتاب شواهد التنزیل (حاکم حسکانی) در کتابش بیش از 130 حدیث در این زمینه نقل کرده است. 
در برخی کتب دیگر اختصاص «اهل بیت» به خمسۀ طیّبه از بیش از هفتاد منبع از منابع اهل سنّت ذکر شده، بیش از هزار منبع از شیعه نیز مورد اشاره یا ذکر واقع شده است. 
در بخشی از روایات آمده است که:
پیامبر اکرم{{صل}} بعد از نزول آیۀ تطهیر مدّت شش یا هشت یا نُه ماه برای نماز صبح از کنار خانۀ فاطمه3 می‌گذشت و صدا می‌زد، «الصلاه یا أهل ا لبیت» ﴿إنّما یرید الله لیذهِب عنکم الرجس أهلَ البیت و یطهّرکم تطهیراً﴾.
هنگام نماز است ای اهل‌بیت! خداوند می‌خواهد پلیدی را از شما اهل‌بیت دور کند و شما را پاک سازد.
این رفتار بدان جهت بود که مطلب کاملاً مشخصی نبود، در آینده تردیدی برای هیچ‌کسی باقی نماند گرچه متأسفانه پردۀ تعصّب‌های کور و لجاجت‌ها، این تلاش آن حضرت را تا اندازه‌ای ناکام گذارد.
 
====آیه «فی بیوت»====
در قرآن کریم دربارۀ خانه‌هایی صحبت شده است که خدای متعال اجازه داده است که نام خدا در آن خانه‌ها یاد شود و اعتلا و رفعت پیدا کند و از آن خانه‌ها یاد خدا اوج گیرد:
﴿في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ﴾.
این آیه نشان می‌دهد که خدا را صدا زدن، فضایی می‌طلبد که در آن فضا، این صدا بالا رود. خدای متعال اجازه نداده که در هر مکان و هر موقعیّتی هر صدایی بالا رود و اوج بگیرد.
در روایت است که از پیامبر اکرم{{صل}} سؤال شد که این خانه‌ها کدام خانه‌ها هستند؟
حضرت فرمودند: این خانه‌ها بیوت و خانه‌های انبیاست. در این زمان ابوبکر به خانۀ علی{{ع}} و حضرت زهرا (سلام الله علیها) اشاره کرد و پرسید: آیا این خانه هم جزء آن‌هاست؟ پیامبر{{صل}} فرمودند: بلی؛ بلکه این خانه از برترین آن بیوت و خانه‌هاست.
حال مفهوم آیه «فی بیوت» در روایات را بررسی می‌نماییم.
ابو حمزۀ ثمالی (از شاگردان و اصحاب امام سجّاد و امام باقر8) طیّ روایتی برخورد قَتاده (از فقهای شهر بصره و مورد اعتماد دربار اموی) با امام باقر{{ع}} را گزارش می‌کند که از آن حدیث معنای حقیقی «بیت نبوّت» روشن می‌شود. روایت مفصّل است؛ خلاصۀ آن:
قَتاده در محضر امام باقر{{ع}} احساس اضطراب می‌کند و به آن حضرت می‌گوید: به خدا سوگند! در برابر فقهای بسیاری نشسته‌ام و حتّی در مقابل ابن عبّاس نیز زانو زده‌ام امّا در برابر هیچ کدام از آنان چنین اضطرابی که در جلوی شما دارم در من ایجاد نشد. وی با این سخن، و از پریشانی و اضطراب خود از امام{{ع}} سؤال کرد. لذا حضرت به او فرمود: «وای بر تو! آیا می‌دانی کجا نشسته‌ای؟ تو در برابر «بیوت» و خانه‌هایی هستی که خداوند اذن داده که قدر و منزلت آن‌ها رفعت یابد و نام خدا در آن‌ها یاد شود. در آن خانه‌ها هر بامداد و شامگاه مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی ایشان را از یاد خدا و برپا داشتن زکات و دادن زکات به خود مشغول نمی‌دارد او را نیایش می‌کنند.» سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود: ﴿في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إيتاءِ الزَّكاهِ﴾. آن‌گاه حضرت افزود: تو آن‌جا نشسته‌ای و ما آن «بیوت» و خانه‌ها هستیم.امام{{ع}} جایگاه امامت و راز عظمت خویش را بازگو و بیان فرود و با تلاوت این آیۀ شریفه، تنها نقطه‌ای که اجازۀ رفعت یافتن و برتری دارد را معرّفی کرد. قَتاده نیز به خوبی مقصود امام{{ع}} را فهمید و گفت: به خدا سوگند! راست گفتی. فدایت شوم! به خدا سوگند! این «بیت» و خانه، خانه سنگی و گِلی نیست!
 
===مصادیق «اهل بیت» در قرآن و روایات===
قرآن کریم با صراحت کلمۀ «اهل بیت» را ذکر فرموده است. آن‌جا که می‌گوید:
﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾ .
برای پی بردن به مصادیق «اهل بیت» باید از روایات کمک گرفت؛ از روایاتی که در شأن نزول آیه وارد شده است، استفاده می‌شود که آیۀ تطهیر در شأن رسول‌خدا{{صل}} و علی و فاطمه و حسن و حسین{{ع}} نازل شده است.
این روایات، بسیار و بیش از هفتاد حدیث است که بیشتر آن‌ها از طرق اهل سنّت از امّ سلمه و عائشه و ابی سعید خُدری و سعد و علی{{ع}} و حسن{{ع}} و حسین{{ع}} و... (نزدیک به چهل طریق) نقل شده است و شیعه نیز آن را از امیرالمؤمنین علی و امام سجّاد و باقر و صادق و رضا: و نیز از امّ سلمه و ابی لیلی و ابوذر (نزدیک به سی طریق) روایت کرده است.
مضمون برخی از روایاتی که عامّه و خاصّه نقل کرده‌اند آن است که پیامبر اکرم{{صل}} در شأن خود حضرتش و علی و فاطمه و حسن و حسین{{عم}} نازل شده و رسول‌خدا{{صل}} فرمودند: بار خدایا! اینان «اهل بیت» و «عترت» من هستند.
در آیۀ شرییفه مباهله نیز که خداوند متعال به رسول‌اکرم{{صل}} دستور داد که:
﴿فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ﴾.
به صراحت بیان شده که اهل‌بیت پیامبر{{صل}} با خود آن حضرت{{صل}} همان پنج تن آل عبا هستند و منظور از (أبناءَنا) حسن{{ع}} و حسین{{ع}} و از (نساءَنا) فاطمه3 و مقصود از (أنفُسَنا) علی{{ع}} بوده است. حال از سوی دیگر روایات بسیاری ائمّۀ هدی{{عم}} را از جمله «اهل بیت نبوّت» شمرده است.
ابوسعید خُدری می‌گوید: از رسول اکرم{{صل}} سؤال شد که امامانِ بعد از شما چند نفرند؟ فرمود: دوازده نفر از «اهل بیتم».
بنابر این روایت و روایات دیگری که دوازده امام را با نام ذکر کرده است، رسول‌اکرم{{صل}} ، حضرت مهدی{{ع}} را که آخرین امام است از «اهل بیت» خود خوانده است.
پرسشی که به ذهن می‌رسد آن است که آیا منافاتی بین آیۀ تطهیر و روایات شأن نزول آن - که اهل بیت را پنج تن آل عبا می‌دانند - و بین روایات فوق که تمام ائمّه{{عم}} را جزء اهل بیت می‌شمارند وجود دارد؟
در پاسخ به پرسش بالا می‌توان گفت: در این جهت نباید تردید کرد که مصداق ابتدائی «أهل البیت» که مورد نزول آیۀ تطهیر بوده همان پنج شخص معیّن بوده است؛ لیکن خود رسول‌اکرم{{صل}} بعداً موضوع را توسعه داد و «أهل بیت» را به عنوان یک جمعیّت ثابت و باقی معرّفی نمود که همیشه در بین مسلمانان باقی می‌مانند و منصب زعامت و مرجعیّت علمی اسلام را برعهده دارند. مثلاً ابوسعید خُدری از رسول‌خدا{{صل}} روایت کرده که فرمودند: من دو چیز بزرگ و پرارزش در بین شما می‌گذارم: یکی کتاب و دیگری عترت و اهل بیتم، این دو چیز تا قیامت از هم جدا نمی‌شوند. از این حدیث و احادیث دیگر استفاده می‌شود که چنین نیست که «اهل بیت» وجود کوتاه و قابل انقراضی داشته باشند که با وفات پنج تن خاتمه پذیرد بلکه یک مقام ثابت و معتبر است که دوش به دوش قرآن تا قیامت باقی می‌ماند و رهبری امّت مسلمان را برعهده دارد.
بنابراین ائمّۀ هدی{{عم}} همگی از «اهل بیت نبوّت» و خاندان رسول اکرمند همچنان که در زیارت ایشان گواهی می‌دهیم: «أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ أَهْلِ البیت...» .
پس باز هم به این نتیجه رسیدیم که در لسان روایات شریفه نیز اصطلاح «اهل بیت» برای همۀ چهارده معصوم{{عم}} عَلَمیّت پیدا کرده است.  
==مباحث اخلاقی و اجتماعی==
==مباحث اخلاقی و اجتماعی==
===برخی اوصاف مشترک اهل بیت{{عم}} با پیامبر{{صل}}===
اهل‌بیت پیامبر{{صل}}، کسانی هستند که با پیامبر{{صل}} در پنج جهت مساوی و برابرند.
1. در وجوب فرستادن صلوات در تشهد نماز.
2. در ادای سلام و ابلاغ تحیّت به آنان.
3. در طهارت و پاکی که مفاد آیۀ تطهیر است.
4. در تحریم صدقه.
5. در وجوب محبّت و مودّت 
===برخی اوصاف مشترک بین «اهل بیت» و آل پیامبر {{صل}}===  
===برخی اوصاف مشترک بین «اهل بیت» و آل پیامبر {{صل}}===  
طبق بیان روایات، «اهل البیت» در اصطلاح، همان ائمّۀ معصومین{{عم}} و «آل بیت» ذرّیّه و فرزندان رسول‌خدا{{صل}} هستند، که هر دو گروه از نظر مسائل اجتماعی و اخلاقی ویژگی‌های دارند. از جمله:  
*طبق بیان روایات، «اهل البیت» در اصطلاح، همان ائمّۀ معصومین{{عم}} و «آل بیت» ذرّیّه و فرزندان رسول‌خدا{{صل}} هستند، که هر دو گروه از نظر مسائل اجتماعی و اخلاقی ویژگی‌های دارند. از جمله:  
1. حرام بودن صدقه بر ایشان
#حرام بودن صدقه بر ایشان؛
2. وجوب حفظ حرمت و احترام ایشان بر مردم، به احترام صاحب آن بیت (یعنی پیامبر{{صل}}) بر مؤمنان لازم است که در برخورد با اهل‌بیت آن حضرت{{صل}} و نیز با مشاهدۀ هر سیّد و فرزند آن حضرت ، به یاد اجدادش، حریم و حرمت او را حفظ کند.
#وجوب حفظ حرمت و احترام ایشان بر مردم، به احترام صاحب آن بیت (یعنی پیامبر{{صل}}) بر مؤمنان لازم است که در برخورد با اهل‌بیت آن حضرت{{صل}} و نیز با مشاهدۀ هر سیّد و فرزند آن حضرت{{ع}} ، به یاد اجدادش، حریم و حرمت او را حفظ کند. سنگینی مسؤولیّت ایشان به دلیل منسوب بودن به پیامبر اکرم{{صل}}. همان‌گونه که خداوند در قرآن کریم به همسران پیامبر فرمود: «ای زنان پیامبر! شما با دیگر زنان فرق دارید اگر کار خوب کردید دو برابر پاداش می‌گیرد و اگر کار بد کردید عذابتان مضاعف خواهد بود».<ref>«يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ»، سوره احزاب:۳۳، آیه ۳۲.</ref> بنابراین اگر به کسی سِمَتی یا درجه و امتیازی دادند، قطعاً مسؤولیّت او افزون خواهد بود.<ref>شرح زیارت جامعه کبیره، ص۷۸-۷۷.</ref>  
سنگینی مسؤولیّت ایشان به دلیل منسوب بودن به پیامبر اکرم{{صل}}. همان‌گونه که خداوند در قرآن کریم به همسران پیامبر فرمود:  
#در وجوب فرستادن صلوات در تشهد نماز.
«ای زنان پیامبر! شما با دیگر زنان فرق دارید اگر کار خوب کردید دو برابر پاداش می‌گیرد و اگر کار بد کردید عذابتان مضاعف خواهد بود».  
#در ادای سلام و ابلاغ تحیّت به آنان.
بنابراین اگر به کسی سِمَتی یا درجه و امتیازی دادند، قطعاً مسؤولیّت او افزون خواهد بود.   
#در طهارت و پاکی که مفاد آیۀ تطهیر است.<ref>[[سید مجتبی بحرینی|بحرینی، سید مجتبی]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]، ص۴۹.</ref>
===خودی‌ها از دیدگاه پیامبر و اهل بیت{{عم}}===  
===خودی‌ها از دیدگاه پیامبر و اهل بیت{{عم}}===  
آنچه تا کنون گفته شد معنای حقیقی «اهل بیت» بود لکن نکتۀ گفتنی در اینجا آن است که برخی از افراد به شکل کلّی و بعضی اشخاص، با نام، در روایات به «اهل بیت» ملحق شده‌اند که ما آنان را «خودی» نامیده‌ایم.  
*آنچه تا کنون گفته شد معنای حقیقی «اهل بیت» بود لکن نکتۀ گفتنی در اینجا آن است که برخی از افراد به شکل کلّی و بعضی اشخاص، با نام، در روایات به «اهل بیت» ملحق شده‌اند که ما آنان را «خودی» نامیده‌ایم. از دیدگاه پیامبر و اهل بیت{{عم}} همۀ آنان که برای خدا حریم نگه دارند و محبّ واقعی اهل‌بیت باشند، خودی بوده، ملحق به اهل بیت{{عم}} می‌باشند. دپیامبر{{صل}} فرمود: «هر انسان متّقی، آل پیامبر{{صل}} محسوب است».<ref>«آل محمّد کلُّ تقیّ»، حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل»، ج۱، ص۲۸۴، ذیل آیه ۳۴ سوره انفال.</ref>
از دیدگاه پیامبر و اهل بیت{{عم}} همۀ آنان که برای خدا حریم نگه دارند و محبّ واقعی اهل‌بیت باشند، خودی بوده، ملحق به اهل بیت{{عم}} می‌باشند.
*امیرمؤمنان علی{{ع}} فرمود: «دوست محمّد{{صل}} کسی است که خدا را اطاعت کند هرچند پیوند خویشاوندی او دور باشد و دشمن محمّد{{صل}} کسی است که خدا را نافرمانی کند هرچند خویشاوند نزدیک او با شد».<ref>«إنّ ولیّ محمّد{{صل}} مَن أطاع اللهَ و إن بَعُدت لحمةُ و إنّ عدوّ محمّد{{صل}} من عَصَی اللهَ و إن قرُبت قَرابتهُ.»، «نهج‌البلاغه»، حکمت ۹۶.</ref>
پیامبر{{صل}} فرمود،
*امام باقر{{ع}} می‌فرمایند: «آن کسی که ما را دوست داشته باشد از ما اهل‌بیت محسوب می‌گردد؟ راوی می‌گوید: فدایتان شوم آیا واقعا چنین کسی از شما است؟ امام{{ع}} می‌فرماید: به خدا قسم! از ما محسوب می‌شود. آیا سخن حضرت ابراهیم را نشنیده ای که: هر کس از من پیروی کند از من است.»<ref>عن ابی‌عبیده عن ابی‌جعفر{{ع}}، قال: «مَن أحبّنا فهو منّا أهل البیت» قلتُ: جُعِلتُ فِداک! منکم؟ قال{{ع}} : «منّا و الله أما سَمِعتَ قولَ إبراهیم: فَمَن تَبِعَنی فإنّه منّی»، عیاشی، محمدبن مسعود، «تفسیر عیّاشی»، ج۲، ص۲۳۱، ح۳۲.</ref>
«هر انسان متّقی، آل پیامبر{{صل}} محسوب است».  
*در این دیدگاه همۀ کسانی که روش و منش آنها، منش و رفتار اهل بیت{{عم}} باشد از ایشان محسوب می‌شوند.
امیرمؤمنان علی{{ع}} فرمود:  
«دوست محمّد{{صل}} کسی است که خدا را اطاعت کند هرچند پیوند خویشاوندی او دور باشد و دشمن محمّد{{صل}} کسی است که خدا را نافرمانی کند هرچند خویشاوند نزدیک او با شد».  
امام باقر{{ع}} می‌فرمایند:  
«آن کسی که ما را دوست داشته باشد از ما اهل‌بیت محسوب می‌گردد؟ راوی می‌گوید: فدایتان شوم آیا واقعا چنین کسی از شما است؟ امام{{ع}} می‌فرماید: به خدا قسم! از ما محسوب می‌شود. آیا سخن حضرت ابراهیم را نشنیده ای که: هر کس از من پیروی کند از من است.»  
در این دیدگاه همۀ کسانی که روش و منش آنها، منش و رفتار اهل بیت{{عم}} باشد از ایشان محسوب می‌شوند.
در روایات به ‌طور مشخص برخی چهره‌ها از اهل بیت{{عم}} شمرده شده‌اند، از جمله:  
در روایات به ‌طور مشخص برخی چهره‌ها از اهل بیت{{عم}} شمرده شده‌اند، از جمله:  
الف: سلمان فارسی، از خالص‌ترین یاران پیامبر اکرم{{صل}} و امیرمؤمنان علی{{ع}} و اهل بیت{{عم}}. پیامبر{{صل}} دربارۀ او فرمود:  
*الف: سلمان فارسی، از خالص‌ترین یاران پیامبر اکرم{{صل}} و امیرمؤمنان علی{{ع}} و اهل بیت{{عم}}. پیامبر{{صل}} دربارۀ او فرمود: «سلمان از ما اهل‌بیت است».<ref>«سلمانُ منّا أهل البیت»، ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، «مناقب آل ابی‌طالب{{عم}}»، ج۱، فصل فی استجابة دعواته، ص۸۵.</ref>
«سلمان از ما اهل‌بیت است».  
*ب. ابوذر غِفاری، نماد صداقت و غیرت دینی. پیامبر{{صل}} در مورد او نیز فرمود: «ای ابوذر! به راستی که تو از ما اهل بیتی»<ref>«یا أباذر! إنکَ منا أهلَ البیت». ورّام بن ابی‌فراس، مسعود بن عیسی، «تنبیه الخواطر»، معروف به (مجموعة ورّام)، ج۲، ص۵۱.</ref>
ب. ابوذر غِفاری، نماد صداقت و غیرت دینی. پیامبر{{صل}} در مورد او نیز فرمود:  
*ج: فضیل بن یسار: از یاران مخلص امام صادق{{ع}} حضرت دربارۀ او فرمود: «خداوند، فضیل بن یسار را رحمت کند او از ما اهل‌بیت محسوب می‌شود».<ref>«رَحِمَ اللهُ الفُضَیلَ منَ یَسار هو منّا أهل البیت.». کشی، محمد بن عمر، «رجال کشی»، النص، ص۲۱۴. ر.ک: [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سیداحمد]]، [[در آستان امامان معصوم (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]، ج۱، ص۴۴-۴۳، (به نقل از کتاب [[اهل البیت فی الکتاب و السنة (کتاب)|اهل البیت فی الکتاب و السنّة]].)</ref>
«ای ابوذر! به راستی که تو از ما اهل بیتی»  
===غیرخودی‌ها از دیدگاه [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}}===  
ج: فضیل بن یسار: از یاران مخلص امام صادق{{ع}} حضرت دربارۀ او فرمود:  
*در مقابل، [[اهل بیت]]{{عم}}، دسته‌ها و افراد دیگری را از خود طرد کرده، غیر خودی، دانسته‌اند و ایشان را با ویژگی‌هایی معرّفی نموده‌اند. روایات بسیاری از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} در این خصوص وارد شده است. [[اهل بیت]]{{عم}} در این روایات که به روایات «لیس منا» مشهورند،<ref>برخی از گروه‌هایی که اهل‌بیت{{عم}} در این روایات ازخود طرد کرده‌اند عبارتند از: آنان که ذلّت‌ پذیر بوده، مواضع ذلیلانه برمی‌گزینند. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، «تحف العقول»، ج۱، ص۵۸؛ آنان که حرمت بزرگان و پیشگامان در دین را نگه داشته به کوچکترها رحم نکنند. کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، ج۲، ص۱۶۵، ح۲ ؛ آنان که با همسایه بدرفتاری می‌کنند. ابن بابویه، محمد بن علی، «عیون أخبار الرضا{{ع}}»، ج۲، ص۲۴؛ آنان که اهل فریبند. مجلسی، محمد باقر، «بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار ائمة الاطهار{{عم}}»، ج۱۰، باب: ۲۰، ص۳۶۷؛ ابن بابویه، محمد بن علی، «عیون اخبار الرضا{{ع}}»، ج۲، ص۲۹ و ۵۰؛ آنان که اهل خیانت در امانتند؛ چه امانت‌های مالی و چه غیرمالی (مانند: مسؤولیت‌ها، مجالس خصوصی و... که در روایات، «امانت» معرّفی شده است. کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، ج۵، باب: اداء الامانة، ص۱۳۳، ح۷؛ آنان که اهل حسابرسی از خود و رفتار خویش نبوده، مراقب خود نباشند. کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، ج۲، باب: محاسبة العمل، ص۴۵۳؛ آنان که اعتدال بین دنیا و آخرت را رعایت نکرده، دنیا را فدای آخرت، یا آخرت را فدای دنیا نمایند. ابن بابویه، محمد بن علی، «من لا یحضره الفقیه»، ج۳، باب: المعایش و المکاسب و...، ص۱۵۶؛ آنان که در عمل مطیع اهل بیت{{عم}} نبوده، آن‌گونه که آنان می‌خواهند نباشند. حر عاملی، محمد بن حسن، «وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه»، ج۱۵، باب: وجوب الورع، ص۲۴۷؛ آنان که در محلّی که زندگی می‌کنند زبانزد پاکی و تقوا و ورع نباشند. کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، ج۲، باب الورع، ص۷۸، ح۱۰. </ref> انتساب کسانی را که به هر نحوی به تضییع حق‌الله و حق‌الناس دامن می‌زنند، از خویش سلب نموده‌اند. از بررسی این روایات می‌توان به یک قاعده کلی دست یافت و آن اینکه  صرف انتساب ظاهری به [[اهل بیت]]{{عم}} و ادعای تبعیت از آنان به تنهایی نمی‌تواند مایۀ نجات گردد بلکه این انتساب و ادعا آن‌گاه امتیاز محسوب می‌شود که انسان با الگوگیری از [[اهل بیت]]{{عم}} در تمامی امور زندگی خویش، در جهت کسب رضایت ایشان تلاش نموده و در یک کلام گفتار و رفتارش، [[اهل بیت]]{{عم}} پسند و مطابق سیره آنان باشد<ref>ر.ک: [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سیداحمد]]، [[در آستان امامان معصوم (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]، ج۱، ص۴۸-۴۵، (به نقل از کتاب [[اهل البیت فی الکتاب و السنة (کتاب)|اهل البیت فی الکتاب و السنّة]]).</ref>
«خداوند، فضیل بن یسار را رحمت کند او از ما اهل‌بیت محسوب می‌شود».  
==[[اهل بیت]] [[واسطۀ نعمت]]==
===غیرخودی‌ها از دیدگاه پیامبر و اهل بیت{{عم}}===  
*هر نعمتی که به ما می‌رسد از خداست ولی [[خداوند]] [[اراده]] فرموده که [[کارها]] را از راه اسبابش فراهم آورد پس برای هر چیزی سبب و وسیله‌ای قرار داد و برای هر سبب شرح و گشایشی مقرر داشته است<ref>الکافی، ج۱، ص۱۸۳.</ref>. در این میان [[اهل بیت]] مطابق آنچه در فرازهایی از [[زیارت جامعه کبیره]] و [[روایات]] متعدد آمده، واسطه در رسیدن [[فیض]] [[تکوینی]] و [[تشریعی]] به [[بندگان]] هستند پس باید ابتدا از [[خدا]] و سپس از [[اهل بیت]]{{عم}} تشکر کرد.
در مقابل، اهل بیت{{عم}}، دسته‌ها و افراد دیگری را از خود طرد کرده، غیرخودی، دانسته‌اند و ایشان را با ویژگی‌هایی معرّفی نموده‌اند. روایات بسیاری از پیامبراکرم{{صل}} و اهل بیت{{عم}} در این خصوص وارد شده است. اهل‌بیت{{عم}} در این روایات که به روایات «لیس منا» مشهورند، انتساب کسانی را که به هر نحوی به تضییع حق الله وحق الناس دامن می‌زنند، از خویش سلب نموده‌اند. از بررسی این روایات می‌توان به یک قاعده کلی دست یافت و آن اینکه  صرف انتساب ظاهری به اهل بیت{{عم}} و ادعای تبعیت از آنان به تنهایی نمی‌تواند مایۀ نجات گردد بلکه این انتساب و ادعا آن‌گاه امتیاز محسوب می‌شود که انسان با الگوگیری از اهل‌بیت{{عم}} در تمامی امور زندگی خویش، در جهت کسب رضایت ایشان تلاش نموده و در یک کلام گفتار و رفتارش، اهل‌بیت{{عم}} پسند و مطابق سیره آنان باشد.
* [[امام رضا]]{{ع}} می‌فرمایند: "کسی که از نعمت‌دهنده از مخلوقات [[شکرگزاری]] نکند، از [[خدا]] [[شکرگزاری]] نکرده است"<ref>{{متن حدیث|مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ}}؛ عیون أخبارالرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۴.</ref>. از سوی دیگر در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ}}<ref>«آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد» سوره تکاثر، آیه ۸.</ref>، طبق روایتی [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمایند: "ما از آن [[نعمت‌ها]] هستیم که می‌پرسند"<ref>{{متن حدیث|نَحْنُ مِنَ النَّعِيمِ}}؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۲۷۲ و شبیه آن: حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۷۶.</ref>. نیز تصریح فرمودند: "ما [[اهل بیت]] آن نعمتی هستیم که [[خدا]] بر [[مردم]] ارزانی داشته به وسیلۀ ما با یک‌دیگر [[الفت]] گرفتند با اینکه قبلاً با هم [[اختلاف]] داشتند و به وسیلۀ ما دل‌های آنها را به هم نزدیک نمود و با هم [[برادر]] شدند با اینکه قبلاً [[دشمن]] یک‌دیگر بودند و به وسیلۀ ما آنها را به [[اسلام]] [[هدایت]] کرد اینست [[نعمت]] پایدار، [[خداوند]] از آنها خواهد پرسید راجع به این [[نعمت]] که به آنها داده و آن [[پیامبر]] و [[عترت]] اوست"<ref>{{متن حدیث|... نَحْنُ أَهْلُ الْبَيْتِ النَّعِيمُ الَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِنَا عَلَى الْعِبَادِ بِنَا ائْتَلَفُوا بَعْدَ أَنْ كَانُوا مُخْتَلِفِينَ وَ بِنَا أَلَّفَ اللَّهُ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ بِنَا أَنْقَذَهُمُ اللَّهُ مِنَ الشِّرْكِ وَ الْمَعَاصِي وَ بِنَا جَعَلَهُمُ اللَّهُ إِخْوَاناً وَ بِنَا هَدَاهُمُ اللَّهُ فَهِيَ النِّعْمَةُ الَّتِي لَا تَنْقَطِعُ وَ اللَّهُ سَائِلُهُمْ عَنْ حَقِّ النِّعْمَةِ الَّتِي أَنْعَمَ عَلَيْهِمْ وَ هُوَ النَّبِيُّ وَ عِتْرَتُهُ}}. راوندی، الدعوات، ص۱۵۸.</ref>.
*همچنین در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ}}<ref>«بنابراین نعمت‌های خداوند را به یاد آورید» سوره اعراف، آیه ۶۹.</ref> [[ابویوسف بزاز]] گوید: [[امام صادق]]{{ع}} این [[آیه]] را [[تلاوت]] نمود و فرمود: "می‌دانی [[نعمت‌های خدا]] چیست؟ عرض کردم: نه، [[حضرت]] فرمود: مقصود بزرگ‌ترین نعمت‌های خداست بر خلقش و آن [[ولایت]] ماست"<ref>الکافی، ج۱، ص۲۱۷، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج۱، ص۳۱۶.</ref>. [[حضرت]] [[امام محمد باقر]]{{ع}} وجود [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان [[نعمت]] [[خدا]] در میان بندگانش یاد می‌کند: "و ما [[اهل بیت]] از [[نعمت‌های خدا]] بر [[خلق]] او هستند"<ref>{{متن حدیث|...وَ نَحْنُ مِنْ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ...}}؛ بصائرالدرجات، ص۶۳ و شبیه آن در: کمال الدین، ج۱، ص۲۰۵.</ref>.
*نتیجه آنکه در [[قرآن]] به دنبال هر نعمتی [[شکر]] مطرح است و حقی که [[نعمت]] برای [[انسان]] میآورد، این است که نسبت به [[نعمت]] دهنده [[شاکر]] باشد و [[شکر نعمت]] وجود [[اهل بیت]] در [[اطاعت]] و [[پیروی]] از ایشان است.
*همچنین در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً}}<ref>«آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟» سوره لقمان، آیه ۲۰.</ref> [[جابر]] گفت: مردی [[خدمت]] [[حضرت باقر]]{{ع}} این [[آیه]] را خواند: {{متن قرآن|وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً}}<ref>«و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟» سوره لقمان، آیه ۲۰.</ref> اما [[نعمت]] ظاهری [[پیامبر اکرم]] و آنچه برای [[مردم]] از [[معرفت خدا]] و [[توحید]] آورده [[امام]] فرمود [[نعمت]] [[باطنی]] [[ولایت]] ما [[خانواده]] و پیوند [[محبت]] با ما است"<ref>ابن شهرآشوب، مناقب، ج۴، ص۱۸۰ و در کتاب استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة، ص۴۳۱ عبارت {{متن حدیث|أَمَّا النِّعْمَةُ الْبَاطِنَةُ فَمُوَالاتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ}} است.</ref>.
*طبق روایتی از [[امام کاظم]]{{ع}} فرمودند: "[[نعمت]] ظاهره، [[امام]] ظاهر است و [[نعمت]] باطنه، [[امام غائب]] است"<ref>خزاز قمی، کفایة الأثر، ص۲۷۰؛ کمال الدین، ج۲، ص۳۶۸.</ref>. هر کدام از این دو [[روایت]] از یک جهت درست است و با هم تعارضی ندارند زیرا در زمان حضور [[پیامبر]] همۀ [[مسلمانان]] این مطلب را قبول دارند پس نعمتی ظاهر است اما [[نعمت]] [[ولایت]] همانند [[نبوت]] [[پیامبر]] ظاهر و [[آشکار]] نیست تنها کسی به این مطلب [[اذعان]] دارد که [[خداوند]] [[قلب]] او را [[امتحان]] کرده باشد؛ اما پس از [[رحلت پیامبر]] [[نعمت]] بودن [[امام]] ظاهر، امری روشن است ولی در [[عصر غیبت]] [[پذیرش]] این مطلب احتیاج به [[تأمل]] و [[ایمان]] به فرمایشات [[معصومین]] دارد و برای هرکس مقدور نمی‌باشد<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۳۵- ۱۳۷.</ref>.


==اهل بیت پیامبر خاتم در نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه==
از آنجا که واژه [[اهل بیت]]{{عم}} بارها تکرار می‌شود، به‌جاست که منظور خود را از آن روشن سازیم.
در لغت، وقتی می‌گویند: “کسی [[اهل]] چیزی است”، بدین معناست که [[فرد]] به آن چیز اُنس گرفته و اختصاص یافته باشد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۶۹.</ref>. مثلاً “اهل الرجل” به کسانی می‌گویند که با آن مرد [[انس]] و الفتی داشته باشند؛ مانند [[همسر]] و [[فرزند]]. “اهل الاسلام”، به [[مسلمانان]] می‌گویند؛ زیرا ایشان به [[اسلام]] تعلق و [[الفت]] دارند<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۹۶.</ref>. بنابراین [[اهل بیت]] به معنای ساکنان [[خانه]] خواهد بود<ref>فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، تحقیق احمد حسینی اشکوری، ج۵، ص۳۱۴؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۴، ص۸۹؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۶۹.</ref>؛ زیرا ساکنان [[خانه]] به آن تعلق دارند و چون منظور از آن، [[اهل بیت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} است، به معنای ساکنان [[خانه رسول خدا]]{{صل}} می‌باشد؛ ولی در [[روایات]]، مصادیق دیگری برای آن بیان شده است و شاید بتوان گفت این واژه در [[روایات]]، معنای دیگری دارد و به کسانی اطلاق می‌شود که [[شایستگی]] [[بیت]] [[پیامبر اعظم]]{{صل}} را داشته باشند؛ چنان‌که در لغت، “اهل” به معنای [[شایستگی]] هم آمده است<ref>{{عربی|و يقال: فلان أهل لكذا، أي: خليق به}}، حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۹۷؛ همچنین ر.ک: فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، تحقیق احمد حسینی اشکوری، ج۵، ص۳۱۴؛ نشوان بن سعید حمیری، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوب، ج۱، ص۳۴۶.</ref>. در [[اخبار]] متعددی که در منابع [[اهل‌سنت]] نیز [[نقل]] شده است، مراد از [[اهل بیت]]{{عم}} در [[آیه شریفه]] [[تطهیر]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> را “رسول [[خدا]]{{صل}}، [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} معرفی کرده‌اند<ref>{{متن حدیث|أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ثَوْبَهُ فَوَضَعَهُ عَلَى عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ{{عم}} وَ قَالَ: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} }}. (احمد بن محمد ابن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱؛ حاکم نیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۳؛ علی بن حسن ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۱۰۰؛ اسماعیل بن عمر ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۷۴؛ سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ج۱، ص۱۱۱؛ همچنین مسلم بن حجاج نیسابوری، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰؛ حاکم نیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۷؛ احمد بن الحسین بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۱۴۹؛ عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۵۶).</ref>. علاوه بر افراد مذکور، در [[روایات]] دیگری از قول [[رسول خدا]]{{صل}}، نُه نفر از [[فرزندان امام حسین]]{{ع}} نیز از مصادیق “اهل بیت” خوانده شده‌اند<ref>{{متن حدیث|إِنَّمَا نَزَلَتْ فِيَّ وَ فِي أَخِي وَ فِي ابْنَتِي فَاطِمَةَ وَ فِي ابْنَيَّ وَ فِي تِسْعَةٍ مِنْ وُلْدِ ابْنِيَ الْحُسَيْنِ خَاصَّةً لَيْسَ مَعَنَا فِيهَا أَحَدٌ غَيْرُهُمْ}}، (سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص۶۴۶؛ همچنین ر.ک: محمد بن علی صدوق، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۷۸).</ref> که در برخی منابع نام ایشان نیز به صراحت ذکر شده است<ref>{{متن حدیث|يَا عَلِيُّ هَذِهِ الْآيَةُ نَزَلَتْ فِيكَ وَ فِي سِبْطَيَّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ ثُمَ ابْنَاكَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلِيٌّ ابْنُهُ... وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ}}، (علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۱۵۶).</ref>. با توجه به مطلب فوق، به نظر می‌رسد بخشی از [[روایات]] که [[اهل بیت]]{{عم}} را منحصر در [[پنج تن]] می‌کند، ناظر به مصادیق زمان [[نزول]] [[آیه]] بوده است و اخباری که تمامی [[چهارده معصوم]] در [[مذهب تشیع]] را مصداق [[اهل بیت]]{{عم}} می‌خوانند، زمان بعد از [[نزول]] [[آیه]] را نیز در نظر داشته‌اند<ref>ر.ک: علی اکبر بابایی، «شیعه و اهل بیت پیامبر»، شیعه‌شناسی، پاییز ۱۳۸۶، ش۱۹، ص۱۳-۲۵.</ref>. به هر حال، منظور ما از [[اهل بیت]]{{عم}}، [[رسول خدا]]{{صل}} [[حضرت]]{{س}} و [[دوازده امامی]] هستند که [[مکتب]] [[امامیه]] به [[امامت]] آنها [[اعتقاد]] دارد<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۴۶.</ref>.


==جستارهای وابسته==
==پانویس==
{{پانویس}}




=='''[[:رده:آثار اهل بیت پیامبر خاتم|منبع‌شناسی جامع اهل بیت پیامبر خاتم]]'''==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{ستون-شروع|3}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های اهل بیت پیامبر خاتم|کتاب‌شناسی اهل بیت پیامبر خاتم]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های اهل بیت پیامبر خاتم|مقاله‌شناسی اهل بیت پیامبر خاتم]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های اهل بیت پیامبر خاتم|پایان‌نامه‌شناسی اهل بیت پیامبر خاتم]].
{{پایان}}
{{پایان}}


==منابع==
'''اهل‌ بیت''': خاندان [[پیامبر]] گرامی اسلام<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۷۶ - ۹۵.</ref>.
* [[سید محمد علی قاضی طباطبایی|قاضی طباطبایی، سید محمد علی]]، [[مقدمه‌ای بر کتاب علم امام (کتاب)|'''مقدمه‌ای بر کتاب علم امام''']]؛


==واژه‌شناسی لغوی==
*"[[اهل بیت]]" ترکیبی اضافی و مرکب از "اهل" و "بیت" است. واژه "اهل" به معانی سزاوار و لایق به چیزی، مختار و منتخب، [[خاندان]]، [[اقوام]] و [[خویشان]]، عیال و [[فرزندان]]، [[ملت]] و [[امت]] و ... آمده است<ref>بصائر ذوی التمییز، ج‌۲، ص‌۸۳ ـ ۸۴.</ref>. و [[قدر]] جامع همه آنها تعلق، سنخیت، اُنس و الفت داشتن با چیزی و اختصاص داشتن به آن است. البته هرچه تعلق چیزی به چیزی بیشتر باشد اختصاص بدان شدیدتر است و هرچه اختصاص شدیدتر باشد [[صدق]] عنوان "اهل" قوی‌تر خواهد بود<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹ ـ ۱۷۱، «اهل».</ref>.
*از نظر واژه‌شناسان "آل" به [[دلیل]] اینکه مصغّر آن "اُهَیْل" است با "اهل" یکی است، با این تفاوت که "آل" مخصوص انسانهاست و باید به اسم عَلَم اضافه شود، در حالی که چنین التزامی در کار برد "اهل" وجود ندارد<ref>مفردات، ص‌۹۸، «آل».</ref>.
*"بیت" نیز به معنای خانه و محل سکونت است<ref>لسان العرب، ج‌۱، ص‌۵۴۵‌، «بیت».</ref> و بدین ترتیب، ترکیب "[[اهل بیت]]" به معنای "ساکنان خانه" است.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۷۶ - ۹۵.</ref>


==پانویس==
==مقدمه==
{{یادآوری پانویس}}
*[[اهل بیت]] [[خاندان]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}}، که شامل خود آن [[حضرت فاطمه زهرا]]{{عم}}، [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}}، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} و [[امامان]] [[معصوم]] دیگر از [[نسل]] [[امام حسین|سیّد الشهدا]] می‌شود. این دودمان [[پاک]] و [[معصوم]]، که از سوی [[خداوند]]، [[پاک]] و از [[گناه]] و [[خطا]] [[معصوم]] نگاه داشته شده‌اند، در کنار [[قرآن کریم]]، و هردو به عنوان [[ثقلین]] ([[قرآن و عترت]]) حجتهای [[الهی]] و  راهنمایان بشرند.
{{پانویس2}}
*[[اهل بیت]] [[عصمت]]، [[فضایل]] بسیار دارند، [[آیه تطهیر]]، [[آیه مودت]]، سورۀ [[هل اتی]] و [[حدیث کساء]] دربارۀ آنان است و [[روایات]] فراوانی در کتب [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنّی]] در [[فضیلت]] آنان [[نقل]] شده است. هرچند دربارۀ اینکه [[اهل بیت]] چه کسانی‌اند؟ و آیا شامل [[همسران]] [[پیامبر]] هم می‌شوند یا نه، بحث‌های بسیاری است، لکن از دیدگاه [[شیعه]]، آنچه در [[آیۀ تطهیر]] مقصود [[خداوند]] است، [[پنج تن]] [[آل عبا]] و نه [[امام]] از [[نسل]] [[امام حسین]]{{ع}}اند. [[اهل بیت]]، معیار [[شناخت حق]] و باطلند، در امور [[دین]] و [[دنیا]]، [[فقه]] و [[حدیث]]، [[تفسیر]] و [[اخلاق]]، [[سیاست]] و [[حکومت]]، باید به آنان [[رجوع]] کرد<ref>ر. ک: فرهنگ عاشورا، مدخل اهل بیت</ref>.
*[[مرجعیت]] [[دینی]] [[اهل بیت]] برای [[مسلمانان]] و حجّیت [[قول و فعل]] ایشان امری ثابت شده است که [[احادیث]] بسیاری از زبان [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}}، آنان را [[مرجع]] [[شناخت دین]] معرّفی کرده است. [[حکومت حق]] و [[ولایت]] بر [[مسلمین]] و [[امامت]] [[امّت]] نیز با آنان است و [[واقعۀ غدیر]]، تأکیدی بر این نکته بود، هرچند مغرضان [[دنیاطلب]]، مسیر حرکت [[دینی]] و [[ولایت]] و [[خلافت]] را تغییر دادند و [[اهل بیت]] را منزوی و خانه‌نشین کردند. [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} پیوسته [[اهل بیت]] را در کنار [[قرآن]] مطرح می‌کرد و [[مسلمانان]] را به تمسّک به این دو سفارش می‌فرمود و توصیه می‌کرد از این دو ریسمان محکم و [[حجّت الهی]] جدا نشوند. آن [[حضرت]]، [[اهل بیت]] را همچون [[کشتی نوح]]، مثل باب حطّۀ [[بنی اسرائیل]]، مانند خانۀ [[خدا]]، همچون [[ستارگان]] [[آسمان]] معرفی کرده و از [[فضایل]] و [[جایگاه]] آنان در [[دنیا]] و [[قیامت]] و [[آخرت]]، نزد [[خدا]] و [[فرشتگان]] و [[پیامبران]]، بسیار [[ستایش]] کرده و به [[ولایت]] و [[محبت]] و [[اطاعت]] و [[مودت]] و یادکردن و [[زیارت]] ایشان سفارش فرموده است، [[شناخت]] آنان و [[حق اهل بیت]] و مراعات آن را لازم شمرده و آن را مایۀ [[قبولی اعمال]] و وسیلۀ [[نجات]] و [[سعادت]] در [[آخرت]] معرفی کرده است.
*[[حقوق اهل بیت]] بر [[امّت]] بسیار است، از جمله آنچه در [[احادیث]] آمده از این قرار است: [[مودت]]، تمسّک به آنان، [[ولایت]]، مقدم دانستن آنان، [[اقتدا]] به ایشان، [[تکریم]]، پرداخت [[خمس]]، صله و پیوند، [[صلوات]] بر آنان، یاد ایشان، ذکر [[مصائب]]، [[زیارت]] و...<ref>روایات مربوط به این حقوق را در اهل البیت فی الکتاب و السنّه ری‌شهری، فصل هشتم، مطالعه کنید</ref> از انبوه [[احادیث]] بیشمار دربارۀ [[اهل بیت]]، به این [[حدیث]] اکتفا می‌شود.
*[[امام علی|علی]]{{ع}} فرمود: "ما خاندان، درخت نبوتیم و جایگاه رسالت و محل رفت‌وآمد فرشتگان و خانۀ رحمت و معدن و سرچشمۀ دانش"<ref>{{متن حدیث|" إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ"}} کافی، ج ۱ ص ۲۲۲</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۱۰.</ref>
*[[خاندان]]، دودمان، [[آل محمد]]، [[عترت]]. منظور، دودمان [[پاک]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} و [[اصحاب کساء]] و ذریه [[مطهر]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} است و در حادثه [[عاشورا]]، [[امام حسین]] و [[برادران]] و [[خواهران]] و [[فرزندان]] و بستگانش که از [[نسل]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] در [[کربلا]] حضور داشتند، [[اهل بیت]] محسوب می‌شوند که در پی [[شهادت]] آن [[امام]]، به [[اسارت]] رفتند. [[محبت]] ورزیدن به [[اهل بیت]] [[پیامبر]]، سفارش [[خدا]] و [[رسول]] است. در [[قرآن کریم]]، اجر [[رسالت]] [[پیامبر]]، [[مودت]] با [[اهل بیت]] دانسته شده است: {{متن قرآن|قُل لّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>شوری آیه ۲۳</ref> و جایگاهشان در [[هدایت]] [[امت]] و [[نجات]] [[پیروان]]، چون [[کشتی نوح]] به حساب آمده است. [[ابوذر]] از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کرده که فرمود: {{متن حدیث| إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ دَخَلَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ}}<ref>بحار الانوار، ج ۲۳،ص ۱۲۱، کنز العمال، ج ۱۲، حدیث ۳۴۱۴۴</ref>
*طبق [[روایات]]، [[اطاعت]] [[ائمه]] فرض است و مودتشان لازم و [[نافرمانی]] آنان [[گناه]]، و هر که با [[محبت]] آنان بمیرد، [[شهید]] مرده است. [[ولایت]] آنان فریضه است و عامل [[قبولی اعمال]] و جواز عبور از [[صراط]]. دشمنشان، [[دشمن]] خداست. [[ابو بصیر]]، از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: [[آل محمد]] کیانند؟ فرمود: ذریه و [[نسل]] او. پرسید: [[اهل بیت]] [[محمد]] کیانند؟ فرمود: [[امامانی]] که اوصیای اویند. پرسید: [[عترت]] او چه کسانند؟ فرمود: [[اصحاب عبا]]<ref>بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۲۱۶</ref>.
*[[اهل بیت]]، بمنزله رابط حیات‌بخش بین ما و خدایند، که اگر این رابطه قطع شود، ارتباطمان با [[خدا]] قطع شده است. در [[تعلیم]] و [[تبیین معارف دین]] هم این نقش را دارند و [[شناخت]] [[قرآن]] و [[درک]] حقایق آن را باید از آنان آموخت، که علمشان از سوی [[خداوند]] است و پرورده خانه [[وحی]] و [[وارثان]] [[علوم]] پیامبرند.
*[[شفاعت]] و [[توسل]]، به دست آنان و به آنان انجام می‌گیرد و زدودن [[تحریف]] از چهره [[دین]] و مقابله با [[بدعت‌ها]] از رسالت‌های آنان است. آنگونه که [[دانش]] آموز، از طریق معلم با کتاب آشنا می‌شود، [[ائمه]] [[اهل بیت]]، معلمان این کتابند. اگر از کلاسی معلم را بردارند، از کتاب تنها کاری ساخته نیست. [[تفکر]] [[حسبنا کتاب الله]] به همین [[دلیل]]، اشتباه است. این دو [[ثقلین]]، از هم جدایی ناپذیرند، تا روز [[قیامت]] و حضور در کنار کوثر<ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۹.</ref>.
 
==مصداق [[اهل بیت]] در [[آیات]] و [[روایات]]==
*[[اهل‌ بیت]] در [[آیات]] و [[روایات]] برخاندان [[پیامبر]]{{صل}} "وابستگان بیت [[نبوی]]" منطبق می‌گردد. با توجه به معنای لغوی، ترکیب اهل‌ بیت در درجه نخست کسانی را در برمی‌گیرد که با [[صاحب]] بیت پیوندی نزدیک‌تر برقرار ساخته‌اند. چنین است که [[محدثان]]، [[مفسران]] و [[سیره‌نویسان]] [[مسلمان]] ـ با وجود گرایش‌های گوناگونی که داشته‌اند ـ همواره ارتباط چند نام را با اصطلاح اهل‌ بیت ناگسستنی یافته‌اند: [[امام علی|علی]]، [[فاطمه زهرا|فاطمه]]، [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]]{{عم}}<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۶۶.</ref> و احادیثی را از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] کرده‌اند که بر پایه آنها محبوب‌ترین اهل‌ بیت{{عم}} نزد [[پیامبر]]{{صل}} [[امام علی|علی‌ بن ابی‌ طالب]]{{ع}}و [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{س}} هستند<ref>السنن الکبری، ج‌۵‌، ص‌۱۴۳؛ کنزالعمال، ج‌۱۱، ص‌۶۰۴‌؛ المعجم الکبیر، ج‌۲۴، ص‌۱۳۶.</ref>. گفتنی است بر اساس روایاتی پرشمار<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۴۴؛ الصافی، ج‌۴، ص‌۱۸۹؛ کمال الدین، ص‌۲۷۸.</ref>. عنوان [[اهل‌ بیت]] شامل سایر [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} نیز می‌شود.
*[[اهل‌ بیت]] که گاه با عناوینی چون [[عترت]] [[پیامبر]]{{صل}}، [[ذوی القربی]] و آل‌محمد{{صل}} خوانده می‌شوند در سخنان [[پیامبر|رسول گرامی]]{{صل}} و [[سیره عملی]] آن [[حضرت]] نقشی محوری یافته، در جایگاهی بس والا قرار گرفته‌اند. [[حدیث متواتر ثقلین]] [[اهل‌ بیت]] را کنار [[قرآن]] می‌نشاند<ref>مسند احمد، ج‌۳، ص‌۳۹۴؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۸‌، ص‌۲۳۳؛ المستدرک، ج‌۳، ص‌۱۱۸.</ref>. [[حدیث]] پرآوازه سفینه، [[اهل‌ بیت]] [[پیامبر]]{{صل}} را به [[کشتی نوح]] همانند می‌کند و کسانی را که از این [[کشتی]] بهره نگیرند [[غرق]] دریای [[گمراهی]] می‌خواند<ref>المستدرک، ج‌۳، ص‌۱۶۳؛ مجمع الزوائد، ج‌۹، ص‌۱۶۸؛ کنزالعمال، ج‌۱۲، ص‌۹۴.</ref>. در [[حدیثی]] دیگر که به [[حدیث]] [[امان]] معروف است، [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}}[[اهل بیت]] خود را محور [[وحدت]] [[امت]] می‌نامد و [[مخالفان]] آنان را در حزب [[ابلیس]] جای می‌دهد<ref>المستدرک، ج‌۳، ص‌۱۶۲؛ ذخائر العقبی، ص‌۱۷؛ الصواعق المحرقه، ص‌۱۸۷.</ref>. در روایتی دیگر، [[علی]] و فرزندانش هدایتگرانی خوانده شده‌اند که هیچ‌گاه کسی را از [[باب]] [[هدایت]] خارج نساخته و درِ [[ضلالت]] را به روی کسی نمی‌گشایند<ref>کنز العمال، ج‌۱۱، ص‌۶۱۱‌ـ‌۶۱۲‌.</ref><ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۷۶ - ۹۵.</ref>
 
==[[افضلیت اهل‌ بیت]]{{عم}}==
 
==[[فضایل اهل‌ بیت]]{{عم}}==
{{همچنین ببینید|فضایل اهل بیت}}
 
===پاک از پلیدیها===
{{همچنین ببینید|تطهیر اهل بیت}}
{{همچنین ببینید|آیه تطهیر}}
 
====اراده تکوینی خدا بر [[تطهیر اهل بیت]] از هرگونه پلیدی====
 
====سازگاری "اذهاب" و "[[تطهیر]]" با [[عصمت]]====
 
====مقصود از اهل بیت{{عم}}====
 
===شرکت در [[مباهله]] و [[دعوت به دین حق]]===
{{همچنین ببینید|مباهله}}
 
===[[ولایت]] و [[رهبری]]===
{{همچنین ببینید|ولایت اهل بیت}}
{{همچنین ببینید|رهبری اهل بیت}}
 
===[[اطعام]] و [[ایثار]] اهل بیت===
 
===[[وساطت]] و [[شفاعت]] اهل بیت===
 
===[[رسوخ در علم]] اهل بیت===
 
==وظیفه مسلمانان در برابر اهل بیت{{عم}}==
 
===[[پرسش در امور دینی]]===
 
===[[دوستی]] و [[مودت اهل بیت]]===
 
===[[تأمین منابع مالی]]===
 
===[[نثار صلوات]]===


[[رده:مدخل‌های اصلی دانشنامه]]
== پانویس ==
[[رده:اهل بیت پیامبر خاتم]]
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۱۹

واژه‌شناسی

معنای واژه «أهل»

معنای لغوی

  • درباره معنای لغوی کلمه «أهل» دو دیدگاه به چشم می‌خورد:
۱. عده‌ای از شارحان زیارت جامعه، واژه «أهل» را به مصادیق و جزئیات مختلف آن تفسیر کرده‌اند و یک معنای واحد و جامع برای آن ذکر ننموده‌اند:
  • الف: واژه "أهل" در اصل به معنای خانواده و خاندان و کسانی است که با انسان در یک خانه زندگی می‌کنند[۱] احمد بن محمد فیومی صاحب "مصباح المنیر" و از علمای لغت می‌گوید:"اصل معنای أهل به معنای خانواده و خویشان است و گاهی به پیروان هم گفته می‌شود"[۲]
  • ب: واژه "أهل" معنای عامی دارد که همه خویشان نزدیک و همه افراد قبیله بلکه تمام افراد شهر و غیر آن را شامل می‌شود؛ مثل: "اهل بصره" و "اهل علم"[۳]
  • ج: "أهل" معنای متعارف و روشنی دارد[۴] می‌گویند:"اینان اهل من هستند"، یعنی اینان خاندان من هستند[۵]
  • د: کلمه "أهل" بر کسان نزدیک مانند زن و فرزند و اقرباء اطلاق می‌شود[۶] در لغت گفته‌اند: "اهل شخص و آل او عبارتند از: شیعیان و پیروان و اهل دین او و چون لفظ "أهل" و "آل" بسیار در خانواده شخص، مصداق پیدا می‌کند، بنابراین اختصاص به آنان پیدا کرده؛ زیرا خانواده انسان، بیشترین پیروی از او را در میان همگان دارند"[۷]
  • به طور خلاصه، در عباراتی که ذکر شد، معانی زیر که مصادیق و افراد معنای جامع کلمه "أهل" است، به عنوان معنای خود این واژه گرفته شده است: خانواده، خاندان، خویشان، پیروان، خویشان نزدیک، افراد قبیله، افراد شهر، افراد نزدیک به انسان "زن، فرزند و اقربا"، شیعیان و اهل دین انسان.
۲. در مقابل تعداد دیگری از شارحان زیارت جامعه، معنایی جامع و ریشه‌ای واحد را برای واژه "أهل" قائلند:
  • الف: "أهل" به معنای تعلق و وابستگی است، همسر و فرزند اهل انسان محسوب می‌شوند[۸]
  • ب: "أهل" به افراد یا اشیائی گفته می‌شود که به کسی یا چیزی بسیار نزدیک[۹]، وابسته[۱۰] و منسوب باشند.[۱۱]
  • ج: "أهل" در لغت به معنای خانواده و فامیل و افراد خاندان و دودمان آمده و گاهی هم به معنای سزاوار و شایسته ذکر شده است[۱۲] و همچنین به گروهی اطلاق می‌شود که پیوند جامعی با یکدیگر دارند[۱۳].
  • د: "اهل" در لغت به معنای انس همراه با تعلق خاطر و وابستگی است بنابراین همسر، فرزند، نوه، داماد و ... اهل انسان به شمار می‌آیند[۱۴]
  • از مقایسه این دو دیدگاه با اندک تاملی روشن می‌شود که دیدگاه دوم "وجود یک ریشه معنایی جامع و فراگیر برای واژه أهل" بهتر از دیدگاه نخست است؛ زیرا معانی مختلف دیدگاه اول همگی افراد، جزئیات، مصادیق و شاخ و برگ‌های دیدگاه دوم "تعلق، وابستگی و انس" می‌باشد.

معنای "اهل" در اصطلاح قرآن کریم

  • در فرهنگ قرآنی واژه "أهل" به افرادی گفته می‌شود که نوعی پیوند و وابستگی، آنها را گرد هم آورده باشد. مانند ﴿﴿أَهْلُ الإِنجِيلِ [۱۵]، ﴿﴿أَهْلَ الْقُرَى[۱۶]، ﴿﴿أَهْلِ الْمَدِينَةِ [۱۷]، ﴿﴿أَهْلَ الْبَيْتِ [۱۸]، ﴿﴿أَهْلَ الذِّكْرِ [۱۹] و غيره.
  • بنابر فرهنگ قرآنی، به کسانی اهل یا ذریه پیامبر خدا گفته می‌شود که با او پیوند و وابستگی داشته باشند و مهمترین پیوند با پیامبر(ص)، هم عقیده بودن با آن حضرت است و کسی که از ایمان آوردن به رسول خدا(ص) سر باز زند، او در زمره اهل و خاندان آن حضرت شمرده نمی‌شود[۲۰]
  • بنابراین، اهل بودن بر اساس منطق قرآن با ملاک انس، تعلق خاطر و وابستگی "که همان معنای لغوی بود"، منطبق خواهد بود. شدت و ضعف در اهلیت "اهل بودن"، به شدت و ضعف در انس و تعلق و وابستگی، بستگی دارد. از این رو ممکن است از کسی که وابستگی و تعلقی با او نیست، سلب اهلیت شود، هر چند جزء فرزندان انسان باشد. به بیانی دیگر درباره معنای اصطلاح واژه اهل در قرآن کریم می‌توان چنین گفت: قرآن کریم آنان را که با پیامبری از انبیای الهی هم عقیده‌اند و به او ایمان دارند اهل "ذریه" او می‌داند و در مقابل، کسانی که حتی فرزند نسبی وی باشند - در صورت ایمان نیاوردن - از اهل او بیرون می‌شمارد[۲۱] چنانکه در داستان نوح(ع) که فرزندش فرد ناشایسته‌ای بود خدای متعال فرمود: ﴿﴿إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ [۲۲]
  • همچنین قرآن کریم گاهی آنان را که در یک مسیر حرکت می‌کنند یا یک روش و مرام دارند یا پیروی از یک کتاب آسمانی می‌نمایند و یا پیرو مکتبی غیر الهی هستند ایشان را اهل همان مسیر و روش و کتاب می‌شمارد. مانند "أهل ذکر"، "أهل انجیل"، "أهل کتاب"، "أهل نار"[۲۳] و ...

معنای لغوی واژه‌های "بیت" و "دار"

  • درباره معنای لغوی کلمه "بیت" دو نظریه به چشم می‌خورد:
  1. برخی واژه "بیت" را به معنای خانه یا خانه مسکونی گرفته‌اند[۲۴].
  2. برخی دیگر معنای دقیق تری برای معنای لغوی بیت و در مقایسه با معنای "دار" بیان کرده‌اند: "از نظر لغوی، واژه "بیت" با "دار" فرق دارد، بیت، اخص از دار است. ترجمه فارسی بیت، اطاق و دار، خانه است در واقع خانه، متشکل از اطاق و متعلقات آن است.[۲۵]

معنای واژه‌های "اهل بیت"، "آل"، "عترت و امّت" از دیدگاه روایات

  • در عباراتی که در مورد پیامبر اکرم(ص) و خاندان و اطرافیان و پیروانشان داریم گاهی واژه "آل" به کار رفته، گاهی "اهل"، گاهی "عترت"، و زمانی "امّت". از امام صادق(ع) پرسیدند: آل محمّد(ع) کیستند؟ فرمود: ذرّیّه و فرزندان اویند. پرسیده شد: اهل بیت او چه کسانی‌اند؟ فرمود: ائمه. باز پرسیدند: عترت وی چه کسانی هستند؟ فرمود: اصحاب عبا یعنی: اصحاب کسا به کسانی که زیر آن عبا رفتند در روزی که پیامبر(ص) در خانۀ امّ سلمه بود و فرمود: یک عبایی روی من بینداز. بعد امیرالمؤمنین(ع) آمدند و بعد حضرت زهرا(س) و بعد حسن(ع)، حسین(ع) و همه یک به یک زیر آن عبا رفتند. سپس حضرت رسول(ص) یک طرفِ آن عبا را گرفت و دعا کرد که: خدایا! اینان اهل‌ بیت من هستند آنان را از پلیدی‌ها نگه دار. در آن‌جا آیۀ ﴿﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً[۲۶] نازل شد.[۲۷]
  • در مقام صلوات، "اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ" گفته می‌شود: اصل کلمۀ "آل" از "اهل" آمده است[۲۸] امّا در اصطلاح «آل» در درجۀ اوّل - و بر طبق روایت گذشته - به ذرّیّۀ پیغمبر(ص) و در درجه بعد به کسانی گفته می‌شود که از پیغمبر(ص) تبعیّت کنند. قرآن می‌فرماید: ﴿﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوهُ[۲۹] امام صادق(ع) فرمودند: همانا شایسته‌ترین افراد به آل بودن و اهل بودن برای ابراهیم(ع) کسانی هستند که از او تبعیّت می‌کنند و به خدا سوگند! که شما شیعیان، آل محمّد(ع) هستید.[۳۰] شیعیان به اهل‌بیت نبوّت و موضع رسالت منسوبند. همۀ شیعیان خالص، آل پیامبر(ص) محسوب می‌شوند از آن جهت که هم در کردار، رفتار و اعتقادات از ایشان پیروی می‌کنند و هم روایت فوق این انتساب را تشدید می‌کند.[۳۱] اگر دل‌های ما به اهل بیت(ع) ملحق شده و به ایشان پیوند بخورد از هر صلواتی که هر روزه فرستاده می‌شود، بهره‌مند و در آن سهیم می‌شویم. اگر انسان در پی این باشد که جزء «آل پیامبر» باشد. - هرچند سید نباشد- راه برای او بسته نیست. اگر در طریق رعایت تقوای الهی و پرهیز از محرّمات، سیر کند و عمر را جز در مسیر اهل‌بیت به سر نبرد به آن‌ها بازگشت می‌کند و مانند سلمان جزء ایشان می‌گردد.[۳۲]

مصادیق معنای اصطلاحی «أهل بیت»

درباره مصادیق «أهل بیت» سه تعبیر به چشم می‌خورد:

الف: ائمه اطهار(ع): «أهل بیت نبوت همان أهل بیت رسول اکرم(ص) است که اشاره به وجود مقدس ائمه هدی(ع) است.»[۳۳]

ب: ائمه اطهار(ع) به علاوه حضرت فاطمه زهرا۳ : «أهل بیت»، ائمه از امیرالمومنین و حضرت زهرا(ع) تا امام زمان(ع) هستند».[۳۴] «مراد از أهل بیت نبوت، ائمه(ع) هستند نه غیر آنها و فاطمه زهرا۳ جزء آنها بلکه اصل آنهاست».[۳۵] «شیعه فقط حضرت فاطمه زهرا۳ و امیرمومنان علی بن ابی طالب(ع) و یازده فرزند آن حضرت: را اهل بیت نبوت می‌شناسد.»[۳۶] «اهل بیت عبارت است از علی، فاطمه و حسن و حسین و علی و محمد و جعفر و کاظم و علی و محمد و علی و حسن و خلف منتظر(ع)».[۳۷]

ج: چهارده معصوم یعنی پیامبراکرم، حضرت زهرا و ائمه اطهار(ع) : «عنوان «أهل بیت» در کتاب و سنت به گونه‌ای اصطلاح شده که گویی لقب و عنوانی برای پیامبر خدا(ص)، امیرمومنان علی مرتضی(ع)، صدیقه طاهره فاطمه زهرا و ائمه(ع) شده است. خود پیامبراکرم(ص) و امیرمومنان حضرت علی(ع) نیز از اهل بیت هستند.[۳۸] «اصحاب کسا یعنی: رسول اکرم(ص) ، امیرالمومنین(ع) ، فاطمه اطهر، امام حسن و امام حسین: - که به خمسه طیبه نیز مشهورند - مشمول عنوان «أهل البیت» هستند و افزون بر خمسه طیبه، بقیه ائمه(ع) نیز داخل در این عنوان هستند هر چند که دوران رسول اکرم(ص) را درک نکرده باشند».[۳۹] به عبارت دیگر «عنوان «أهل بیت»، عَلَمیت پیدا کرده و اصطلاح شده است برای محمد و آل محمد(ص) و در لسان کتاب و سنت، مصداقی جز محمد و آل محمد(ص) یعنی حضرات اهل عصمت ندارد. اگر ذریه آن حضرت نیز ملحق شود از باب "الحقنا بهم ذریتهم"[۴۰] یعنی از باب الحاق است و گرنه در حال اطلاق، افراد دیگری جز معصومین(ع) مراد نیست.»[۴۱]

معنای لغوی واژه "نبوت"

  • یکی از معانی نبوت، رفعت و بلند مرتبگی است. "نبوت" ممکن است از «نبأ» به معنای خبر، خبرگیری، آگاهی و خبریابی باشد. برخی هم چنین احتمال داده‌اند که خبر (نبأ) در اصل از رفعت باشد و در بیان علت این معنا چنین آورده‌اند که تا انسان بالا نرود و بر اوضاع، اشراف نیابد به خبر دست پیدا نمی‌کند. سپس چنین تصور کرده‌اند که به نبی از آن جهت «نبی» گفته شده که اوج گرفته، به مقام بلندی رسیده و به جاهایی که دیگران اشراف ندارند اشراف پیدا کرده، لذا خبرهای بیشتری دارد. بنابراین بعضی انسان‌ها را به این اعتبار «نبی» می‌گویند که جایگاه رفیع و بلندی را از نظر روحی و معنوی به دست آورده، در نتیجه از اخبار عوالم بالا آگاهی یافته‌اند.[۴۲] حال آنکه این احتمال بعید و نادرست به نظر می‌رسد چرا که همیشه برای دریافت خبر نیازی به بالا رفتن و اوج گرفتن و اشراف یافتن بر اوضاع نیست چرا که امروزه با توجه به پیشرفت و گسترش وسایل ارتباط جمعی می‌توانیم از اخبار بسیاری آگاهی پیدا کنیم بدون اینکه کوچکترین حرکتی از جای خویش داشته باشیم.[۴۳]

معنای «بیت نبوت» و نکات مربوط به آن

  • ترکیب «بیت النبّوت» به معنای خانه متعلّق به «مقام نبوّت» است، نه خانه شخصی پیامبراکرم(ص).[۴۴] از سوی دیگر ارتباط با اهل خانه، رفت و آمد، وابستگی، پیوستگی و اهلیت پیدا کردن با آن خانه، از طریق اسباب و مقدّمات متناسب با همان خانه امکان دارد. ارتباط با خانه شخصی شهروند بزرگوار مکّی و مدنی یعنی محمّد بن عبد الله(ص) از طریق قرابت سببی، نَسَبی، رفاقت، خویشاوندی، همسایگی و... ممکن است. از این جهت نه تنها زنان آن حضرت(ص) و فرزندان او با خانه‌اش ارتباط داشتند، بلکه بستگان دیگر نیز با خانۀ او در ارتباط بودند. چنان‌که قبل از فتح مکّه، ابوسفیان در حالی که هنوز مشرک بود، وارد خانه دختر خود، ام حبیبه، همسر پیغمبر اکرم(ص) شد و امّ حبیبه نیز برخورد تندی با او کرد که در تاریخ معروف است.[۴۵]
  • لکن ارتباط با بیتی که منسوب به «مقام نبوّت» است، به اسباب مخصوصی نیاز دارد و ارتباط سببی، نَسَبی و... کفایت نمی‌کند. با این ملاک حتّی کسانی همانند نُه امام بعد از امام حسین(ع) که زمان حیات پیامبر اکرم(ص) را درک نکردند یا احیاناً برخی از آن بزرگواران که حتّی خانه شخصی آن حضرت(ص) را در مکّه و مدینه ندیده‌اند نیز می‌توانند «اهل بیت نبوّت» باشند.
  • بدین ترتیب «بیت» در این ترکیب به معنای خانه سنگی و گِلی که در مکّه و مدینه از پیامبر خدا(ص) به یادگار مانده است نیست؛ بلکه «بیت نبوّت و رسالت» مراد است یعنی: خانه شخصیّت «حقوقی» پیغمبر(ص)، نه خانه شخصیّت حقیقی آن حضرت(ص). شاهدی که بر این مطلب می‌توان اقامه کرد این است: هرگاه قرآن کریم از خانه سنگی و گلی یعنی: خانه شخصیّت حقیقی، نه حقوقی آن حضرت(ص) نام برده است با صیغه جمع (بیوت) یاد کرده است. خواه زمانی که به خود آن حضرت(ص) نسبت داده: ﴿﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ.[۴۶]

و خواه زمانی که به زن‌های حضرت(ص) نسبت داده است: ﴿﴿وَ قَرْنَ في‏ بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّهِ الْأُولى‏.[۴۷] ﴿﴿وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى‏ في‏ بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَهِ.[۴۸] روشن است خانه‌ای که مؤمنان برای غذا خوردن در آن جمع می‌شدند و پس از غذا می‌نشستند و مزاحمت برای پیامبر(ص) ایجاد می‌کردند و آن حضرت(ص) از تذکّر دادن به آن‌ها شرم می‌کرد، خانه شخصی و سنگی و گِلی بود. به بیان دیگر: «بیت نبوّت» خانه‌ای است که رابط بین زمین و آسمان است؛ نه خانه‌ای که بدن مُلکی پیامبر خدا(ص) در آن می‌زیست و هنگام شب در آن می‌آرمید و همسران حضرت(ص) در آن سُکنی داشتند و... هر چند که آن خانه سنگی و گِلی نیز به خاطر انتساب ظاهری به آن حضرت(ص)، شایسته تکریم و تعظیم بوده و می‌باشد. بنابراین خانه نبوّت و ولایت مقصود است. همان خانه‌ای که مصالح سازنده آن، فضایل و کمالات معنوی و سایر اموری است که با ولایت تناسب دارد - نه خانه شخصی حضرت محمّد بن عبد الله(ص) - پس اهل این خانه نبوّت، کسانی هستند که با این فضایل و کمالات معنوی، ارتباط تامّ و کامل دارند.[۴۹] به عبارت دیگر واژه «بیت» چنانچه به افراد و اشخاص حقیقی اضافه شود معمولاً خانه مسکونی ایشان مراد است و در صورتی که به شخصیّت حقوقی و یا معانی دیگر اضافه شود «ارتباط با حقیقت مضافٌ الیه» را بیان می‌کند. مانند: «بیت علم» (خاندانی که به‌گونه‌ای با دانش مرتبط هستند)، «بیت مرجعیّت» (خاندانی که با مرجع دینی مسلمانان به نوعی ارتباط دارند) و «بیت نبوّت» (کسانی که با حقیقت نبوّت - یعنی: جایگاه تجلّی اسماء و صفات الهی - مرتبطند و ارتباط زمینیان با آسمانیان را فراهم می‌کنند.[۵۰]

معرّفی «اهل بیت» در قرآن و روایات

  • اهل بیت پیامبر(ص) و آل آن حضرت(ص) ویژگی‌های خاصی دارند. قرآن کریم در چند مورد «قدر متیقّن» این «آل» و «اهل بیت» را (پنج تن آل عبا) معرّفی نموده است:
  1. آیۀ مباهله (ابتهال): در جریان دعوت پیامبر(ص) از دیگر ادیان برای قبول اسلام، عدّه‌ای از نصارای نجران حاضر به قبول دعوت پیامبر(ص) نشدند و رسول گرامی اسلام(ص) آنان را به مباهله دعوت کردند. ﴿﴿فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ.[۵۱]
  2. آیۀ تطهیر: آیۀ دیگری که کسان پیامبر و «اهل بیت» آن حضرت(ص) را معرفی می‌کند، آیۀ تطهیر است که صریحاً لفظ «اهل بیت» در آن ذکر شده است: ﴿﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً[۵۲].
  3. آیه «فی بیوت»: ﴿﴿في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ.[۵۳] در روایت است که از پیامبر اکرم(ص) سؤال شد که این خانه‌ها کدام خانه‌ها هستند؟ حضرت فرمودند: این خانه‌ها بیوت و خانه‌های انبیاست. در این زمان ابوبکر به خانۀ علی(ع) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) اشاره کرد و پرسید: آیا این خانه هم جزء آن‌هاست؟ پیامبر(ص) فرمودند: بلی؛ بلکه این خانه از برترین آن بیوت و خانه‌هاست.[۵۴]
  • بنابراین ائمّۀ هدی(ع) همگی از «اهل بیت نبوّت» و خاندان رسول اکرمند همچنان که در زیارت ایشان گواهی می‌دهیم: "أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ أَهْلِ البیت...".[۵۵].

مباحث اخلاقی و اجتماعی

برخی اوصاف مشترک بین «اهل بیت» و آل پیامبر (ص)

  • طبق بیان روایات، «اهل البیت» در اصطلاح، همان ائمّۀ معصومین(ع) و «آل بیت» ذرّیّه و فرزندان رسول‌خدا(ص) هستند، که هر دو گروه از نظر مسائل اجتماعی و اخلاقی ویژگی‌های دارند. از جمله:
  1. حرام بودن صدقه بر ایشان؛
  2. وجوب حفظ حرمت و احترام ایشان بر مردم، به احترام صاحب آن بیت (یعنی پیامبر(ص)) بر مؤمنان لازم است که در برخورد با اهل‌بیت آن حضرت(ص) و نیز با مشاهدۀ هر سیّد و فرزند آن حضرت(ع) ، به یاد اجدادش، حریم و حرمت او را حفظ کند. سنگینی مسؤولیّت ایشان به دلیل منسوب بودن به پیامبر اکرم(ص). همان‌گونه که خداوند در قرآن کریم به همسران پیامبر فرمود: «ای زنان پیامبر! شما با دیگر زنان فرق دارید اگر کار خوب کردید دو برابر پاداش می‌گیرد و اگر کار بد کردید عذابتان مضاعف خواهد بود».[۵۶] بنابراین اگر به کسی سِمَتی یا درجه و امتیازی دادند، قطعاً مسؤولیّت او افزون خواهد بود.[۵۷]
  3. در وجوب فرستادن صلوات در تشهد نماز.
  4. در ادای سلام و ابلاغ تحیّت به آنان.
  5. در طهارت و پاکی که مفاد آیۀ تطهیر است.[۵۸]

خودی‌ها از دیدگاه پیامبر و اهل بیت(ع)

  • آنچه تا کنون گفته شد معنای حقیقی «اهل بیت» بود لکن نکتۀ گفتنی در اینجا آن است که برخی از افراد به شکل کلّی و بعضی اشخاص، با نام، در روایات به «اهل بیت» ملحق شده‌اند که ما آنان را «خودی» نامیده‌ایم. از دیدگاه پیامبر و اهل بیت(ع) همۀ آنان که برای خدا حریم نگه دارند و محبّ واقعی اهل‌بیت باشند، خودی بوده، ملحق به اهل بیت(ع) می‌باشند. دپیامبر(ص) فرمود: «هر انسان متّقی، آل پیامبر(ص) محسوب است».[۵۹]
  • امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «دوست محمّد(ص) کسی است که خدا را اطاعت کند هرچند پیوند خویشاوندی او دور باشد و دشمن محمّد(ص) کسی است که خدا را نافرمانی کند هرچند خویشاوند نزدیک او با شد».[۶۰]
  • امام باقر(ع) می‌فرمایند: «آن کسی که ما را دوست داشته باشد از ما اهل‌بیت محسوب می‌گردد؟ راوی می‌گوید: فدایتان شوم آیا واقعا چنین کسی از شما است؟ امام(ع) می‌فرماید: به خدا قسم! از ما محسوب می‌شود. آیا سخن حضرت ابراهیم را نشنیده ای که: هر کس از من پیروی کند از من است.»[۶۱]
  • در این دیدگاه همۀ کسانی که روش و منش آنها، منش و رفتار اهل بیت(ع) باشد از ایشان محسوب می‌شوند.

در روایات به ‌طور مشخص برخی چهره‌ها از اهل بیت(ع) شمرده شده‌اند، از جمله:

  • الف: سلمان فارسی، از خالص‌ترین یاران پیامبر اکرم(ص) و امیرمؤمنان علی(ع) و اهل بیت(ع). پیامبر(ص) دربارۀ او فرمود: «سلمان از ما اهل‌بیت است».[۶۲]
  • ب. ابوذر غِفاری، نماد صداقت و غیرت دینی. پیامبر(ص) در مورد او نیز فرمود: «ای ابوذر! به راستی که تو از ما اهل بیتی»[۶۳]
  • ج: فضیل بن یسار: از یاران مخلص امام صادق(ع) حضرت دربارۀ او فرمود: «خداوند، فضیل بن یسار را رحمت کند او از ما اهل‌بیت محسوب می‌شود».[۶۴]

غیرخودی‌ها از دیدگاه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)

  • در مقابل، اهل بیت(ع)، دسته‌ها و افراد دیگری را از خود طرد کرده، غیر خودی، دانسته‌اند و ایشان را با ویژگی‌هایی معرّفی نموده‌اند. روایات بسیاری از پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) در این خصوص وارد شده است. اهل بیت(ع) در این روایات که به روایات «لیس منا» مشهورند،[۶۵] انتساب کسانی را که به هر نحوی به تضییع حق‌الله و حق‌الناس دامن می‌زنند، از خویش سلب نموده‌اند. از بررسی این روایات می‌توان به یک قاعده کلی دست یافت و آن اینکه صرف انتساب ظاهری به اهل بیت(ع) و ادعای تبعیت از آنان به تنهایی نمی‌تواند مایۀ نجات گردد بلکه این انتساب و ادعا آن‌گاه امتیاز محسوب می‌شود که انسان با الگوگیری از اهل بیت(ع) در تمامی امور زندگی خویش، در جهت کسب رضایت ایشان تلاش نموده و در یک کلام گفتار و رفتارش، اهل بیت(ع) پسند و مطابق سیره آنان باشد[۶۶]

اهل بیت واسطۀ نعمت

اهل بیت پیامبر خاتم در نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه

از آنجا که واژه اهل بیت(ع) بارها تکرار می‌شود، به‌جاست که منظور خود را از آن روشن سازیم. در لغت، وقتی می‌گویند: “کسی اهل چیزی است”، بدین معناست که فرد به آن چیز اُنس گرفته و اختصاص یافته باشد[۸۰]. مثلاً “اهل الرجل” به کسانی می‌گویند که با آن مرد انس و الفتی داشته باشند؛ مانند همسر و فرزند. “اهل الاسلام”، به مسلمانان می‌گویند؛ زیرا ایشان به اسلام تعلق و الفت دارند[۸۱]. بنابراین اهل بیت به معنای ساکنان خانه خواهد بود[۸۲]؛ زیرا ساکنان خانه به آن تعلق دارند و چون منظور از آن، اهل بیت نبی اکرم(ص) است، به معنای ساکنان خانه رسول خدا(ص) می‌باشد؛ ولی در روایات، مصادیق دیگری برای آن بیان شده است و شاید بتوان گفت این واژه در روایات، معنای دیگری دارد و به کسانی اطلاق می‌شود که شایستگی بیت پیامبر اعظم(ص) را داشته باشند؛ چنان‌که در لغت، “اهل” به معنای شایستگی هم آمده است[۸۳]. در اخبار متعددی که در منابع اهل‌سنت نیز نقل شده است، مراد از اهل بیت(ع) در آیه شریفه تطهیر[۸۴] را “رسول خدا(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) معرفی کرده‌اند[۸۵]. علاوه بر افراد مذکور، در روایات دیگری از قول رسول خدا(ص)، نُه نفر از فرزندان امام حسین(ع) نیز از مصادیق “اهل بیت” خوانده شده‌اند[۸۶] که در برخی منابع نام ایشان نیز به صراحت ذکر شده است[۸۷]. با توجه به مطلب فوق، به نظر می‌رسد بخشی از روایات که اهل بیت(ع) را منحصر در پنج تن می‌کند، ناظر به مصادیق زمان نزول آیه بوده است و اخباری که تمامی چهارده معصوم در مذهب تشیع را مصداق اهل بیت(ع) می‌خوانند، زمان بعد از نزول آیه را نیز در نظر داشته‌اند[۸۸]. به هر حال، منظور ما از اهل بیت(ع)، رسول خدا(ص) حضرت(س) و دوازده امامی هستند که مکتب امامیه به امامت آنها اعتقاد دارد[۸۹].

پانویس

  1. اهل شخص به کسانی گفته می‌شود که نسیت یا دین و یا صنعت و یا خانه و شهر، آنان را دور هم جمع کرده یاشد، البته در اصل به کسانی گفته می‌شود که در یک خانه جمع باشند سپس مجازا به کسانی که نسبت خویشاوندی ایشان را به هم مرتبط کرده، اطلاق شده است. ر . ک: تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی- شرح زیارت جامعه کبیره، ج۱، ص۴۵.
  2. فیومی، احمد بن محمد، «المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر»، ج۲، ص۲۸.
  3. بحرینی، سید مجتبی، «جامعه در حرم»، ص۴۸؛ ر.ک: فیومی، احمد بن محمد، «المصباح المنیر»، ج۲ ص۲۸؛ عسکری ابوهلال، حسن بن عبدالله، «الفروق فی اللغه»، ص۲۷۵.
  4. سبط، سید علی، به کوشش موسوی نوری، سید محمد، معرفت معصومین، ص۲۴
  5. ر.ک: (اهل)، ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج۱۱، ص۲۸؛ مرتضی زبیدی، محمد بن محمد، «تاج العروس»، ج۱۴، ص۳۵.
  6. نقوی، سید محمد تقی، شرح زیارت جامعه، ص۲۵.
  7. طریحی، فخرالدین، «مجمع البحرین»، ج۵، ص۳۱۴
  8. ر.ک: مصطفوی، حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج۱ ص۱۷۰؛ ر.ک: مطهری، داوود، زیارت جامعه کبیره، ص۲۰.
  9. ر.ک: فیومی، احمد بن محمد، «المصباح المنیر»، ج۲ ص۲۸.
  10. مصطفوی حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج۱ ص۱۷۰.
  11. ر.ک: حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء، ج۱، ص۲۷.
  12. ر.ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج۱۱ صص۳۰-۲۸.
  13. ر.ک: مصطفوی، حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج۱ ص۱۷۰؛ زمردیان، احمد، مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره، ص۲۲. لازم به ذکر است که در این عبارت، مولف، معانی و مصادیق مختلف اهل را به یک مفهوم واحد ارجاع داده است ولی به وجود یک معنای جامع و فراگیر، "پیوند جامع"، تصریح کرده است.
  14. مصطفوی، حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج۱، ص۱۷۰.
  15. سوره مائده، آیه ۴۷.
  16. سوره اعراف، آیه:۹۶، سوره یوسف، آیه۱۰۹.
  17. سوره توبه، آیه۱۰۱؛ سوره حجر، آیه۶۷.
  18. سوره هود، آیه:۷۳؛ سوره احزاب، آیه:۳۳.
  19. سوره نحل، آیه:۴۳؛ سوره انبیاء، آیه:۷.
  20. چنانکه خداوند متعال به حضرت نوح(ع) خطاب کرده و درباره پسرش، می‌فرماید: ﴿﴿إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ «او از خاندان تو (خاندان پیامبری) نیست.»، سوره هود، آیه:۴۶
  21. به عبارت دیگر قرآن کریم کسی را که سنخیت روحی با انسان ندارد، اهل او نمی‌داند. ر.ک: تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی- شرح زیارت جامعه کبیره، ج۱، ص۴۶.
  22. او از خاندان تو (خاندان پیامبری) نیست؛ سوره هود، آیه:۴۶. محمدی ری‌شهری، محمد، «تفسیر قرآن ناطق»، ص۴۵ - ۴۶
  23. زمردیان، احمد، مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره، ص۲۲، با اندکی تصرف.
  24. ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج۲ ص۱۴؛ تاج العروس ج۳ ص۲۲؛ ر.ک:نقوی، سید محمد تقی، شرح زیارت جامعه، ص۲۷؛ مطهری، داوود، زیارت جامعه کبیره، ص۶۷؛ ضیاء آبادی، سید محمد، حبل متین در شناخت ارکان دین، ج۱، ص۸؛ محمدی ری‌شهری، محمد، محمد، «تفسیر قرآن ناطق»، ص۴۶؛ جوادی آملی عبدالله، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۱۰۸.
  25. حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر، ج۱، ص۹۹.
  26. سوره احزاب:۳۳، آیه۳۳.
  27. "حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَنْ‏ آلُ‏ مُحَمَّدٍ(ص)؟ قَالَ: ذُرِّيَّتُهُ. فَقُلْتُ: من أَهْلُ بَيْتِهِ؟ قَالَ: الْأَئِمَّةُ الْأَوْصِيَاءُ. فَقُلْتُ: مَنْ عِتْرَتُهُ؟ قَالَ: أَصْحَابُ الْعَبَاءِ. فَقُلْتُ: مَنْ أُمَّتُهُ؟ قَال:َ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ صَدَقُوا بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُتَمَسِّكُونَ بِالثَّقَلَيْنِ اللَّذَيْنِ أُمِرُوا بِالتَّمَسُّكِ بِهِمَا كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِهِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً وَ هُمَا الْخَلِيفَتَانِ عَلَى الْأُمَّةِ بَعْدَه‏».، ابن بابویه، محمدبن علی،»معانی الأخبار» ج۱، ص۹۴. عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع) مَنْ آلُ مُحَمَّدًٍ(ص)؟ قَالَ: ذُرِّيَّتُهُ. فَقُلْتُ: مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ(ع)؟ قَالَ: الْأَئِمَّةُ الْأَوْصِيَاءُ(ع). فَقُلْتُ: مَنْ عِتْرَتُهُ؟ قَالَ: أَصْحَابُ الْعَبَاءِ. فَقُلْتُ: مَنْ أُمَّتُهُ؟ قَالَ: الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ صَدَّقُوا بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُتَمَسِّكُونَ [الْمُسْتَمْسِكُونَ‏] بِالثَّقَلَيْنِ الَّذِينَ أُمِرُوا بِالتَّمَسُّكِ بِهِمَا كِتَابِ اللَّهِ وَ عِتْرَتِهِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً وَ هُمَا الْخَلِيفَتَانِ عَلَى الْأُمَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)".»، ابن بابویه، محمد بن علی، «الامالی»، النص، ص۲۴۰.
  28. ر.ک: ابن منظور محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج۱۱ ص۳۰ ؛ فیروزآبادی محمد بن یعقوب، «القاموس المحیط»، ج۳ ص۴۵۳؛ مرتضی زبیدی، محمد بن محمد، «تاج العروس»، ج۱۴ ص۳۷.
  29. «البته نزدیکترین مردم به ابراهیم (از نظر اصول و فروع شریعت) کسانی هستند که از او (در عصر شریعتش) پیروی کردند...»، سوره آل‌عمران، آیه:۶۸.
  30. تفسیر قمی: ۱/ ۱۰۵.
  31. حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء، ج۱، ص۲۷ و ۲۹ با تصرّف.
  32. «ما در دیار لوط، جز بیتی مسلمان نیافتیم.» سوره ذاریات:۵۱، آیه۳۶.
  33. زمردیان، احمد، مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره، ص۲۳.
  34. حسینی، سید حسین، هادیان در کلام امام هادی(ع)، ج۱، ص۳۶.
  35. نقوی، سید محمد تقی، شرح زیارت جامعه، ص۲۶.
  36. مطهری، داوود، زیارت جامعه کبیره، ص۲۱
  37. همدانی درودآبادی، حسین، «الشموس الطالعه»، مترجم: نائیجی، محمد حسین، ص۴۵.
  38. حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر، ج۱، صص۹۸ - ۹۹
  39. جوادی آملی عبدالله، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۱۰۹.
  40. سوره طور: ۵۲، آیه۲۱.
  41. حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر، ج۱، ص۹۹.
  42. شرح زیارت جامعه کبیره: ص۷۵؛ ر.ک: نقوی، سید محمد تقی، شرح زیارت جامعه، ص۲۷؛ مقام ولایت: ص۲۳؛ مقامات اولیاء، ج۱، ص۲۸؛ هادیان در کلام امام هادی(ع)، ج۱، ص۳۸؛ البته به نظر مؤلف کتاب ادب فنای مقربان «نبوت» فقط از «نبو» به معنای رفعت گرفته شده. ر.ک: جوادی آملی عبدالله، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۱۰۸.
  43. برخی شارحان زیارت جامعه کبیره در بیان حقیقت نبوت معتقدند: حقیقت نبوت، اتصال به ذات نامتناهی حق تعالی در هنگام تجلی او است که به هیچ چیزی توجه ندارد حتی خویشتن یا مقام خبرگیری یا خبردهی، در آن مرتبه جز ذات بی‌قید و رسم حق تعالی مشاهده نمی‌شود که با غشوه و بی‌توجهی به ماسوای او همراه است. لذا این تجلی تام حق که با فنای کلی غیر او در نظر شخص، ظهور می‌کند، نبوت محسوب می‌شود و پس از به هوش آمدن مقام خبر دادن شروع می‌شود که کاملترین مرحله خبردهی از حقایق عالم غیب است و این نهایت درجه قرب عبد در سیر صعودی است که قرآن کریم از آن خبر می‌دهد. ر.ک: تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی- شرح زیارت جامعه کبیره، ج۱، ص۵۱.
  44. شیخ جواد کربلائی معتقد است: اگر چه واژه «بیت» در لغت به معنای خانه گلی و سنگی است اما گاهی این واژه در قرآن و روایات و همچنین کلمات بزرگان دین، بر بیوت معنوی و نیز بر ائمه معصومین (ع) اطلاق شده است. روایات بسیاری شاهد بر این سخن است. یه عنوان نمونه: در تفسیر فرات بن ابراهیم از امام باقر(ع) روایت شده که فرمودند: «نحن بیت الله و البیت العتیق و بیت الرحمة و اهل النبوة.....». بنابراین بیت با قطع نظر از معنای لغویش در دو معنا استعمال می‌شود. الف: خانه ظاهری پیامبراکرم(ص). چنان که در حدیث ثقلین چنین وارد شده: «و عترتی اهل بیتی» بر این اساس «اهل البیت» در این روایت به معنای ذریه و فرزندان آن حضرت(ص) و کسانی است که از صلب پبامبر(ص) باشند. همچنین ممکن است مراد از بیت، بیت علم باشد. زیرا رسول خدا(ص)، خانه علم بودند. بر این اساس اهل بیت آن حضرت(ص)، اهل بیت علم هستند. ب: مراد از بیت، بیت معنوی است. طبق این معنا رسول خدا(ص)، بیت نبوت است و ائمه معصومین(ع) نیز بیوت نبی هستند. چنان که حدیث نبوی(ص) باب العلم بر این معنا دلالت دارد. ر.ک: کربلائی، جواد بن عباس، الانوار الساطعة فی شرح الزیارة الجامعة، ج۱، ص۴۰۰-۳؛ یکی دیگر از شارحان زیارت جامعه کبیره نیز معتقد است مراد از بیت در ترکیب «بیت النبوة»، در ظاهر، همان خانه محمد(ص) است و برای اثبات این سخن، کلام رسول خدا(ص) در حدیث شربف ثقلین را شاهد می‌آورد که فرمود: «و عترتی اهل بیتی» ایشان معتقد است مراد از اهل بیت در این هنگام، ذریه و فرزندان آن حضرت(ص) هستند. یا این که ممکن است مراد از اهل بیت، اهل بیت علم باشد که در این صورت منظور از اهل بیت، ائمه معصومین(ع) هستند که حافظ و وارث علم نبی اکرم(ص) هستند. اما از منظر ایشان، مراد از بیت در باطن، خود رسول اکرم(ص) است که نبوت در آن حضرت(ص) قرار داده شده. بر این اساس، رسول خدا(ص)، بیت اعظم و بلکه مدینه و شهر علم است و آل او، ائمه معصومین(ع)، یعنی همان بیوتات نبوت یا ابواب آن شهر هستند. ر.ک: احسائی، احمد بن زین‌الدین، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ج۱، ص۱۴-۱۳.
  45. ابومحمد عبدالملک بن هشام، «السیرة النبویة»، ج۴، ص۳۸.
  46. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید ، به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر آنکه به شما اذن داده شود...»، احزاب:۳۳، آیه۵۳.
  47. «و با وقار در خانه خود قرار گیرید و (در میان مردم) همانند ظهور (زنها) در دوران جاهلیت نخستین (با آرایش و زینت بدون رعایت حجاب) ظاهر نشوید.»، همان، آیه ۳۳.
  48. «و آنچه را از آیات خداوند و حکمت (علوم عقلی و احکام شرعی) در خانه‌های شما بازگو می‌شود را به یاد آرید.» همان، آیه۳۴.
  49. جوادی آملی عبدالله، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۱۱-۱۰۹.
  50. محمدی ری‌شهری، محمد، «تفسیر قرآن ناطق»، ص۴۶.
  51. «پس هر کس با تو درباره او (عیسای مسیح علیه السّلام) پس از آنکه تو را علم آمده محاجّه و ستیز کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را (کسانی را که مانند جان ماست) فرا خوانیم، آنگاه به یکدیگر نفرین کنیم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم»، سوره آل‌عمران:۳، آیه ۶۱.
  52. «جز این نیست که خداوند (به اراده تکوینی خاص) می‌خواهد از شما اهل بیت (پیامبر)(ع) هر گونه پلیدی (در عقاید و اخلاق و اعمال) را بزداید و شما را به همه ابعاد پاکی پاکیزه گرداند.»، سوره احزاب:۳۳، آیه ۳۳.
  53. «(این چراغ پرفروغ) در خانه‌هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد) خانه‌هایی که نام خدا در آنها برده می‌شود ، و صبح و شام در آنها تسبیح او می‌گویند ...» سوره نور:۲۴، آیه ۳۶.
  54. "قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) هَذِهِ الْآيَةَ: «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ»‏ إِلَى قَوْلِهِ‏ «وَ الْأَبْصارُ»، فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَيُّ بُيُوتٍ هَذِهِ؟ قَالَ(ص): بُيُوتُ الْأَنْبِيَاءِ. فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُوبَكْرٍ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) هَذَا الْبَيْتُ مِنْهَا لِبَيْتِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ؟ قَالَ(ص): نَعَمْ‏ مِنْ‏ أَفَاضِلِهَا." حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل»، ج۱، ص۵۳۴.
  55. زمردیان، احمد، مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره، ص۲۶ - ۲۳ با تصرّف و تلخیص.
  56. «يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ»، سوره احزاب:۳۳، آیه ۳۲.
  57. شرح زیارت جامعه کبیره، ص۷۸-۷۷.
  58. بحرینی، سید مجتبی، جامعه در حرم، ص۴۹.
  59. «آل محمّد کلُّ تقیّ»، حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، «شواهد التنزیل لقواعد التفضیل»، ج۱، ص۲۸۴، ذیل آیه ۳۴ سوره انفال.
  60. «إنّ ولیّ محمّد(ص) مَن أطاع اللهَ و إن بَعُدت لحمةُ و إنّ عدوّ محمّد(ص) من عَصَی اللهَ و إن قرُبت قَرابتهُ.»، «نهج‌البلاغه»، حکمت ۹۶.
  61. عن ابی‌عبیده عن ابی‌جعفر(ع)، قال: «مَن أحبّنا فهو منّا أهل البیت» قلتُ: جُعِلتُ فِداک! منکم؟ قال(ع) : «منّا و الله أما سَمِعتَ قولَ إبراهیم: فَمَن تَبِعَنی فإنّه منّی»، عیاشی، محمدبن مسعود، «تفسیر عیّاشی»، ج۲، ص۲۳۱، ح۳۲.
  62. «سلمانُ منّا أهل البیت»، ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، «مناقب آل ابی‌طالب(ع)»، ج۱، فصل فی استجابة دعواته، ص۸۵.
  63. «یا أباذر! إنکَ منا أهلَ البیت». ورّام بن ابی‌فراس، مسعود بن عیسی، «تنبیه الخواطر»، معروف به (مجموعة ورّام)، ج۲، ص۵۱.
  64. «رَحِمَ اللهُ الفُضَیلَ منَ یَسار هو منّا أهل البیت.». کشی، محمد بن عمر، «رجال کشی»، النص، ص۲۱۴. ر.ک: خاتمی، سیداحمد، در آستان امامان معصوم، ج۱، ص۴۴-۴۳، (به نقل از کتاب اهل البیت فی الکتاب و السنّة.)
  65. برخی از گروه‌هایی که اهل‌بیت(ع) در این روایات ازخود طرد کرده‌اند عبارتند از: آنان که ذلّت‌ پذیر بوده، مواضع ذلیلانه برمی‌گزینند. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، «تحف العقول»، ج۱، ص۵۸؛ آنان که حرمت بزرگان و پیشگامان در دین را نگه داشته به کوچکترها رحم نکنند. کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، ج۲، ص۱۶۵، ح۲ ؛ آنان که با همسایه بدرفتاری می‌کنند. ابن بابویه، محمد بن علی، «عیون أخبار الرضا(ع)»، ج۲، ص۲۴؛ آنان که اهل فریبند. مجلسی، محمد باقر، «بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار ائمة الاطهار(ع)»، ج۱۰، باب: ۲۰، ص۳۶۷؛ ابن بابویه، محمد بن علی، «عیون اخبار الرضا(ع)»، ج۲، ص۲۹ و ۵۰؛ آنان که اهل خیانت در امانتند؛ چه امانت‌های مالی و چه غیرمالی (مانند: مسؤولیت‌ها، مجالس خصوصی و... که در روایات، «امانت» معرّفی شده است. کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، ج۵، باب: اداء الامانة، ص۱۳۳، ح۷؛ آنان که اهل حسابرسی از خود و رفتار خویش نبوده، مراقب خود نباشند. کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، ج۲، باب: محاسبة العمل، ص۴۵۳؛ آنان که اعتدال بین دنیا و آخرت را رعایت نکرده، دنیا را فدای آخرت، یا آخرت را فدای دنیا نمایند. ابن بابویه، محمد بن علی، «من لا یحضره الفقیه»، ج۳، باب: المعایش و المکاسب و...، ص۱۵۶؛ آنان که در عمل مطیع اهل بیت(ع) نبوده، آن‌گونه که آنان می‌خواهند نباشند. حر عاملی، محمد بن حسن، «وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه»، ج۱۵، باب: وجوب الورع، ص۲۴۷؛ آنان که در محلّی که زندگی می‌کنند زبانزد پاکی و تقوا و ورع نباشند. کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، ج۲، باب الورع، ص۷۸، ح۱۰.
  66. ر.ک: خاتمی، سیداحمد، در آستان امامان معصوم، ج۱، ص۴۸-۴۵، (به نقل از کتاب اهل البیت فی الکتاب و السنّة).
  67. الکافی، ج۱، ص۱۸۳.
  68. «مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ عیون أخبارالرضا(ع)، ج۲، ص۲۴.
  69. «آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد» سوره تکاثر، آیه ۸.
  70. «نَحْنُ مِنَ النَّعِيمِ»؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۲۷۲ و شبیه آن: حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۷۶.
  71. «... نَحْنُ أَهْلُ الْبَيْتِ النَّعِيمُ الَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِنَا عَلَى الْعِبَادِ بِنَا ائْتَلَفُوا بَعْدَ أَنْ كَانُوا مُخْتَلِفِينَ وَ بِنَا أَلَّفَ اللَّهُ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ بِنَا أَنْقَذَهُمُ اللَّهُ مِنَ الشِّرْكِ وَ الْمَعَاصِي وَ بِنَا جَعَلَهُمُ اللَّهُ إِخْوَاناً وَ بِنَا هَدَاهُمُ اللَّهُ فَهِيَ النِّعْمَةُ الَّتِي لَا تَنْقَطِعُ وَ اللَّهُ سَائِلُهُمْ عَنْ حَقِّ النِّعْمَةِ الَّتِي أَنْعَمَ عَلَيْهِمْ وَ هُوَ النَّبِيُّ وَ عِتْرَتُهُ». راوندی، الدعوات، ص۱۵۸.
  72. «بنابراین نعمت‌های خداوند را به یاد آورید» سوره اعراف، آیه ۶۹.
  73. الکافی، ج۱، ص۲۱۷، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج۱، ص۳۱۶.
  74. «...وَ نَحْنُ مِنْ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ...»؛ بصائرالدرجات، ص۶۳ و شبیه آن در: کمال الدین، ج۱، ص۲۰۵.
  75. «آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟» سوره لقمان، آیه ۲۰.
  76. «و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟» سوره لقمان، آیه ۲۰.
  77. ابن شهرآشوب، مناقب، ج۴، ص۱۸۰ و در کتاب استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة، ص۴۳۱ عبارت «أَمَّا النِّعْمَةُ الْبَاطِنَةُ فَمُوَالاتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ» است.
  78. خزاز قمی، کفایة الأثر، ص۲۷۰؛ کمال الدین، ج۲، ص۳۶۸.
  79. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۳۵- ۱۳۷.
  80. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۶۹.
  81. حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۹۶.
  82. فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، تحقیق احمد حسینی اشکوری، ج۵، ص۳۱۴؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۴، ص۸۹؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۶۹.
  83. و يقال: فلان أهل لكذا، أي: خليق به، حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۹۷؛ همچنین ر.ک: فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، تحقیق احمد حسینی اشکوری، ج۵، ص۳۱۴؛ نشوان بن سعید حمیری، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوب، ج۱، ص۳۴۶.
  84. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  85. «أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ثَوْبَهُ فَوَضَعَهُ عَلَى عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ قَالَ: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ». (احمد بن محمد ابن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱؛ حاکم نیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۳؛ علی بن حسن ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۱۰۰؛ اسماعیل بن عمر ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۷۴؛ سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ج۱، ص۱۱۱؛ همچنین مسلم بن حجاج نیسابوری، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰؛ حاکم نیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۷؛ احمد بن الحسین بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۱۴۹؛ عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۵۶).
  86. «إِنَّمَا نَزَلَتْ فِيَّ وَ فِي أَخِي وَ فِي ابْنَتِي فَاطِمَةَ وَ فِي ابْنَيَّ وَ فِي تِسْعَةٍ مِنْ وُلْدِ ابْنِيَ الْحُسَيْنِ خَاصَّةً لَيْسَ مَعَنَا فِيهَا أَحَدٌ غَيْرُهُمْ»، (سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص۶۴۶؛ همچنین ر.ک: محمد بن علی صدوق، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۷۸).
  87. «يَا عَلِيُّ هَذِهِ الْآيَةُ نَزَلَتْ فِيكَ وَ فِي سِبْطَيَّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَمِ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ قَالَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ ثُمَ ابْنَاكَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ عَلِيٌّ ابْنُهُ... وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ»، (علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۱۵۶).
  88. ر.ک: علی اکبر بابایی، «شیعه و اهل بیت پیامبر»، شیعه‌شناسی، پاییز ۱۳۸۶، ش۱۹، ص۱۳-۲۵.
  89. حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۴۶.


اهل‌ بیت: خاندان پیامبر گرامی اسلام[۱].

واژه‌شناسی لغوی

  • "اهل بیت" ترکیبی اضافی و مرکب از "اهل" و "بیت" است. واژه "اهل" به معانی سزاوار و لایق به چیزی، مختار و منتخب، خاندان، اقوام و خویشان، عیال و فرزندان، ملت و امت و ... آمده است[۲]. و قدر جامع همه آنها تعلق، سنخیت، اُنس و الفت داشتن با چیزی و اختصاص داشتن به آن است. البته هرچه تعلق چیزی به چیزی بیشتر باشد اختصاص بدان شدیدتر است و هرچه اختصاص شدیدتر باشد صدق عنوان "اهل" قوی‌تر خواهد بود[۳].
  • از نظر واژه‌شناسان "آل" به دلیل اینکه مصغّر آن "اُهَیْل" است با "اهل" یکی است، با این تفاوت که "آل" مخصوص انسانهاست و باید به اسم عَلَم اضافه شود، در حالی که چنین التزامی در کار برد "اهل" وجود ندارد[۴].
  • "بیت" نیز به معنای خانه و محل سکونت است[۵] و بدین ترتیب، ترکیب "اهل بیت" به معنای "ساکنان خانه" است.[۶]

مقدمه

مصداق اهل بیت در آیات و روایات

افضلیت اهل‌ بیت(ع)

فضایل اهل‌ بیت(ع)

پاک از پلیدیها

اراده تکوینی خدا بر تطهیر اهل بیت از هرگونه پلیدی

سازگاری "اذهاب" و "تطهیر" با عصمت

مقصود از اهل بیت(ع)

شرکت در مباهله و دعوت به دین حق

ولایت و رهبری

اطعام و ایثار اهل بیت

وساطت و شفاعت اهل بیت

رسوخ در علم اهل بیت

وظیفه مسلمانان در برابر اهل بیت(ع)

پرسش در امور دینی

دوستی و مودت اهل بیت

تأمین منابع مالی

نثار صلوات

پانویس

  1. یوسفیان، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
  2. بصائر ذوی التمییز، ج‌۲، ص‌۸۳ ـ ۸۴.
  3. التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۶۹ ـ ۱۷۱، «اهل».
  4. مفردات، ص‌۹۸، «آل».
  5. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۵۴۵‌، «بیت».
  6. یوسفیان، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۷۶ - ۹۵.
  7. ر. ک: فرهنگ عاشورا، مدخل اهل بیت
  8. روایات مربوط به این حقوق را در اهل البیت فی الکتاب و السنّه ری‌شهری، فصل هشتم، مطالعه کنید
  9. «" إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ"» کافی، ج ۱ ص ۲۲۲
  10. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۱۰.
  11. شوری آیه ۲۳
  12. بحار الانوار، ج ۲۳،ص ۱۲۱، کنز العمال، ج ۱۲، حدیث ۳۴۱۴۴
  13. بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۲۱۶
  14. ر. ک. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۶۹.
  15. التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۶۶.
  16. السنن الکبری، ج‌۵‌، ص‌۱۴۳؛ کنزالعمال، ج‌۱۱، ص‌۶۰۴‌؛ المعجم الکبیر، ج‌۲۴، ص‌۱۳۶.
  17. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۴۴؛ الصافی، ج‌۴، ص‌۱۸۹؛ کمال الدین، ص‌۲۷۸.
  18. مسند احمد، ج‌۳، ص‌۳۹۴؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج‌۸‌، ص‌۲۳۳؛ المستدرک، ج‌۳، ص‌۱۱۸.
  19. المستدرک، ج‌۳، ص‌۱۶۳؛ مجمع الزوائد، ج‌۹، ص‌۱۶۸؛ کنزالعمال، ج‌۱۲، ص‌۹۴.
  20. المستدرک، ج‌۳، ص‌۱۶۲؛ ذخائر العقبی، ص‌۱۷؛ الصواعق المحرقه، ص‌۱۸۷.
  21. کنز العمال، ج‌۱۱، ص‌۶۱۱‌ـ‌۶۱۲‌.
  22. یوسفیان، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۷۶ - ۹۵.