بلوغ: تفاوت میان نسخهها
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
در [[عقود]] و ایقاعات نیز بلوغ شرط [[تکلیف]] است و به نظر فقها ادله عام قرآنیِ [[تکالیف]] در معاملات مانند {{متن قرآن|أَوْفُوا بِالْعُقُودِ}}<ref>«به پیمانها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.</ref> و {{متن قرآن|لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ}}<ref>«و داراییهای همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید» سوره بقره، آیه 188.</ref> نابالغان را دربر نمیگیرد.<ref>العناوین الفقهیه، ج ۲، ص۶۷۹.</ref> از جهت [[حکم وضعی]] نیز بلوغ شرطی اساسی در [[صحت]] معاملات به شمار میرود و حَجْر نابالغ یعنی [[محرومیت]] وی از انجام دادن برخی [[اعمال]] [[حقوقی]] به عنوان یک اصل مهم به ویژه در عقود [[مالی]] در [[فقه اسلامی]] پذیرفته شده است. با وجود این، در پارهای [[عقود]] بلوغ شرط [[صحت]] نیست و درباره برخی دیگر [[اختلاف]] نظر وجود دارد.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[بلوغ (مقاله)|مقاله «بلوغ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶، ص 71-72.</ref> | در [[عقود]] و ایقاعات نیز بلوغ شرط [[تکلیف]] است و به نظر فقها ادله عام قرآنیِ [[تکالیف]] در معاملات مانند {{متن قرآن|أَوْفُوا بِالْعُقُودِ}}<ref>«به پیمانها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.</ref> و {{متن قرآن|لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ}}<ref>«و داراییهای همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید» سوره بقره، آیه 188.</ref> نابالغان را دربر نمیگیرد.<ref>العناوین الفقهیه، ج ۲، ص۶۷۹.</ref> از جهت [[حکم وضعی]] نیز بلوغ شرطی اساسی در [[صحت]] معاملات به شمار میرود و حَجْر نابالغ یعنی [[محرومیت]] وی از انجام دادن برخی [[اعمال]] [[حقوقی]] به عنوان یک اصل مهم به ویژه در عقود [[مالی]] در [[فقه اسلامی]] پذیرفته شده است. با وجود این، در پارهای [[عقود]] بلوغ شرط [[صحت]] نیست و درباره برخی دیگر [[اختلاف]] نظر وجود دارد.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[بلوغ (مقاله)|مقاله «بلوغ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶، ص 71-72.</ref> | ||
====بلوغ در [[عقد]] [[نکاح]]==== | ====بلوغ در [[عقد]] [[نکاح]]==== | ||
به نظر مشهور در [[فقه شیعه]] و [[مذاهب فقهی]] [[اهل سنت]]، بلوغ | به نظر مشهور در [[فقه شیعه]] و [[مذاهب فقهی]] [[اهل سنت]]، بلوغ دو طرف عقد نکاح، شرط صحت آن نیست؛<ref>الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۱۷۹؛ مبانی العروه، ج ۲، ص۲۴۸ ـ ۲۴۹، «النکاح».</ref> ولی [[ابن شُبْرُمَه]] و [[ابوبکر اَصَم]] و [[عثمان بَتّی]] گفتهاند که طرفین عقد نکاح باید بالغ باشند.<ref>الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۱۷۹؛ المبسوط، سرخسی، ج ۴، ص۲۱۲.</ref> از جمله [[ادله]] آنان [[آیه]] {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند » سوره نساء، آیه 6.</ref> است، با این [[استدلال]] که اگر نکاح پیش از بلوغ جایز باشد، فایدهای بر این آیه مترتب نخواهد بود.<ref>الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۱۷۹؛ المبسوط، سرخسی، ج ۴، ص۲۱۲.</ref> سایر [[فقها]] برای جواز این کار، به ادلهای از جمله [[احادیث]] و برخی [[آیات قرآن]] استناد کردهاند؛ مانند آیه {{متن قرآن|وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ}}<ref>« عدّه زنانی که حیض ندیدهاند» سوره طلاق، آیه ۴.</ref> که در آن از عده دختر نابالغ سخن به میان آمده و عموم آیاتی مانند {{متن قرآن|وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ}}<ref>«و بیهمسران (آزاد) و بردگان و کنیزان شایستهتان را همسر دهید» سوره نور، آیه ۳۲.</ref>.<ref>المبسوط، سرخسی، ج ۴، ص۲۱۲؛ الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۱۷۹ ـ ۱۸۰.</ref> همچنین [[ابوحنیفه]] با استناد به آیه {{متن قرآن|وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا}}<ref>«و اگر میهراسید که در مورد یتیمان دادگری نکنید (با آنان ازدواج نکنید و) از زنانی که میپسندید، دو دو، و سه سه، و چهار چهار همسر گیرید و اگر بیم دارید که داد نورزید یک زن را و یا کنیز خود را (به همسری گزینید)؛ این کار به آنکه ستم نورزید نزدیکتر است» سوره نساء، آیه ۳.</ref> [[ازدواج]] دختر [[یتیم]] را پیش از بلوغ با [[ولایت]] [[قیّم]] او جایز شمرده است؛ ولی سایر [[فقهای اهل سنت]] برآناند که [[ازدواج]] او پیش از بلوغ جایز نیست؛ زیرا مراد از {{متن قرآن|الْيَتَامَى}} در این آیه به قرینه آیه {{متن قرآن|وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِهِ عَلِيمًا}}<ref>«از تو درباره زنان نظر میخواهند، بگو خداوند برای شما درباره آنان و (نیز درباره) آنچه برای شما در این کتاب خوانده میشود نظر میدهد (از جمله) درباره دختران یتیمی که مقرّری ایشان را نمیپردازید و به ازدواج با آنها رغبت دارید و (نیز) درباره کودکان ناتوان شمرده شده (که حقوق آنان را بپردازید) و اینکه برای یتیمان به دادگری برخیزید و هر خیری انجام دهید خداوند به آن داناست» سوره نساء، آیه ۱۲۷.</ref> همان {{متن قرآن|النِّسَاءِ}} است که نابالغان را دربرنمیگیرد؛<ref>التبیان، ج ۳، ص۱۰۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۱۳؛ المنیر، ج ۴، ص۲۳۷ ـ ۲۳۸.</ref> | ||
همچنین فقهای اهل سنت درباره اینکه آیا ازدواج شخص قیّم با یتیم مزبور پیش از بلوغ جایز است یا نه،[[اختلاف]] نظر دارند. [[شافعی]] با توجه به تعبیر [[آیه]] {{متن قرآن|فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«در (کار) این جهان و جهان واپسین. و از تو، درباره یتیمان میپرسند، بگو سامانبخشی به کار آنان نیکوتر است و چون با آنان به سر برید (بدانید که) برادران شمایند و خداوند، تباهکار را از مصلح باز میشناسد و اگر خداوند میخواست، شما را در تنگنا مینهاد، بیگمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۲۰.</ref> و از آن رو که چنین ازدواجی را به [[صلاح]] [[یتیم]] ندانسته، با جواز آن [[مخالفت]] کرده است.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۶۴؛ المنیر، ج ۲، ص۲۸۸ ـ ۲۸۹.</ref> | |||
شماری از [[مفسران]] آیه {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(شعیب) گفت: میخواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی و اگر به ده سال رساندی آن دیگر با توست و من نمیخواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷.</ref> درباره [[ازدواج]] [[حضرت موسی]]{{ع}} با [[دختران شعیب]] را دال بر آن دانستهاند که پدر میتواند دختر بالغ خود را به ازدواج فرد مورد نظر خویش درآورد.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص۲۷۱؛ المنیر، ج ۲۰، ص۸۹.</ref> | |||
برخی [[فقیهان امامی]] شرطیت بلوغ را برای [[نکاح]] محلِّل از آیه {{متن قرآن|فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنگاه اگر زن را (سومین بار) طلاق داد دیگر بر او حلال نیست تا آنکه به مرد دیگری شوهر کند؛ سپس اگر (آن مرد دیگر) او را طلاق داد، چنانچه (زن و شوهر اول) گمان میکنند که احکام خداوند را میتوانند بجا آورند بر آنان گناهی نیست که به یکدیگر باز گردند؛ و این احکام خداوند است که آن را برای گروهی که میدانند روشن میدارد» سوره بقره، آیه ۲۳۰.</ref> [[استنباط]] کردهاند،<ref>نهایة المرام، ج ۲، ص۶۶؛ الحدائق، ج ۲۵، ص۳۲۸.</ref> چنانکه [[لزوم]] شرط بلوغ در [[ظهار]] نیز از آیه {{متن قرآن|الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ}}<ref>«کسانی از شما که زنان خود را ظهار میکنند، آن زنان، مادران آنان نیستند، مادرانشان جز کسانی که آنان را زادهاند نمیباشند و اینان بیگمان سخنی ناپسند و نادرست میگویند و باری، خداوند به یقین در گذرندهای آمرزنده است» سوره مجادله، آیه ۲.</ref> استفاده شده است.<ref>جواهرالکلام، ج ۳۳، ص۱۱۸.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[بلوغ (مقاله)|مقاله «بلوغ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶، ص 72.</ref> | |||
====بلوغ و حَجر==== | |||
مهمترین دلیلی که [[فقیهان]] [[شیعه]]<ref>التبیان، ج ۳، ص۱۱۶ ـ ۱۱۸؛ مجمع الفائده، ج ۸، ص۱۵۱؛ مستند العروه، ص۲۷، «الاجاره».</ref> و [[اهل سنت]]،<ref>الام، ج ۳، ص۲۲۰؛ المدونة الکبری، ج ۶، ص۱۳۲؛ المغنی، ج ۴، ص۵۱۱ ـ ۵۱۲.</ref> برای حَجر نابالغ بدان استناد کردهاند، آیه {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.</ref> است که به [[آزمودن]] [[یتیمان]] تا [[زمان]] بلوغ [[فرمان]] داده است. مراد از [[ابتلاء]]، خبر گرفتن و آزمودنِ نابالغ از نظر توان [[عقلانی]] و [[اقتصادی]] است.<ref>التبیان، ج ۳، ص۱۱۶؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۳۴.</ref> به نظر [[فقها]] و مفسران، از آیه برمیآید که دادن [[اموال]] به [[محجور]] یا به تعبیر دیگر، رفع حجر او منوط به احراز دو شرط اساسی است: بلوغ و [[رشد]].<ref>کتاب البیع، ج ۲، ص۵ ـ ۸؛ جامع المدارک، ج ۳، ص۷۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۳۸.</ref> مراد از [[رشد]]، [[توانایی]] [[عقلی]] و [[شایستگی]] [[مالی]] است.<ref>التبیان، ج ۳، ص۱۱۷؛ المنیر، ج ۴، ص۲۵۶؛ بدایة المجتهد، ج ۲، ص۲۲۷.</ref> [[آزمودن]] و [[اختبار]] [[کودک]] تا زمانی که رشد او احراز شود، ادامه مییابد؛ اما درباره آغاز [[زمان]] ارزیابیِ او دو نظر وجود دارد: برخی [[فقها]] آن را پس از بلوغ دانستهاند؛<ref>المجموع، ج ۱۳، ص۳۶۶؛ فتح العزیز، ج ۱۰، ص۲۸۴؛ المنیر، ج ۴، ص۲۵۰.</ref> ولی بیشتر فقها آن را پیش از بلوغ میدانند،<ref>المبسوط، طوسی، ج ۲، ص۲۸۴؛ مغنی المحتاج، ج ۲، ص۱۶۹؛ کشف القناع، ج ۳، ص۵۲۰.</ref> زیرا هم از تعبیر «[[یتیم]]» و هم از کلمه {{متن قرآن|حَتَّى}} (که انتهای زمانی آن بلوغ [[نکاح]] قرار داده شده) میتوان دریافت که آزمودن باید پیش از بلوغ آغاز شود.<ref>المغنی، ج ۴، ص۵۲۳ ـ ۵۲۴؛ مسالک الافهام، ج ۴، ص۱۶۶.</ref> هرچند در [[آیه شریفه]] [[حکم]] [[حجر]] درباره یتیم ([[کودکی]] که پدر خود را از دست داده)<ref>التبیان، ج ۵، ص۱۲۴؛ المنیر، ج ۴، ص۲۲۷ ـ ۲۲۸.</ref> ذکر شده، حکم مذکور اختصاص به یتیم ندارد و شامل همه نابالغان میشود.<ref> مصباح الفقاهه، ج ۳، ص۲۴۶.</ref> | |||
برخی [[فقهای اهل سنت]]، از جمله مالک، رفع حجر با بلوغ و رشد را مختص به کودک پسر شمرده و رفع محجوریت دختر را به گونهای دیگر دانستهاند.<ref> بدایة المجتهد، ج ۲، ص۲۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۳۸.</ref> فقها برای [[اثبات]] [[محجور]] بودن کودک تا زمان بلوغ، به [[آیات]] دیگری نیز استناد کردهاند؛ از جمله [[آیه]] {{متن قرآن|فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ}}<ref>«اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند» سوره بقره، آیه ۲۸۲.</ref>. که برخی [[مفسران]] مراد از «[[ضعیف]]» یا یکی از مصادیق «ضعیف» و «[[سفیه]]» را در این آیه نابالغان دانستهاند؛<ref> مجمع البیان، ج ۲، ص۲۲۰ ـ ۲۲۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۳۰؛ المجموع، ج ۱۳، ص۳۴۵.</ref> همچنین به آیه {{متن قرآن|وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا}}<ref>«و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.</ref> که از دادن [[اموال]] به [[سفیهان]] برحذر داشته. و برخی مراد از {{متن قرآن|السُّفَهَاءَ}} را نابالغان یا همه محجوران شمردهاند، استناد شده است.<ref> التبیان، ج ۳، ص۱۱۲ ـ ۱۱۳؛ المبسوط، سرخسی، ج ۲۴، ص۱۶۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۲۸ ـ ۲۹.</ref> برخی [[فقهای اهل سنت]] از جمله [[ابوحنیفه]] و [[احمد حنبل]] بر آناند که [[تصرفات مالی]] [[کودک]] با [[اجازه]] ولی و اجرای [[عقد]] به وسیله او صحیح است و مشروط به تحقق بلوغ نیست،<ref>التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۱۸۷؛ المغنی، ج ۴، ص۲۹۶ ـ ۲۹۷؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱۰، ص۱۱.</ref> زیرا در [[آیه]] {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.</ref> اجازه دادن به کودک برای کارهای [[تجاری]] تجویز شده است؛<ref>العناوین الفقهیه، ج ۲، ص۶۷۹؛ کشف القناع، ج ۳، ص۱۷۳؛ بدائع الصنائع، ج ۷، ص۱۹۳.</ref> ولی مخالفان این نظر، از جمله [[شافعی]]، گفتهاند که مراد این آیه، ارزیابی [[توانایی]] [[محجور]] و انجام دادن [[معامله]] با حضور کودک و مقدمه چینی اوست؛ نه انعقاد معامله به دست وی، به علاوه، این نظر با [[ظاهر آیه]] که مطلقاً بر [[حجر]] کودک دلالت دارد، ناسازگار است. <ref>مختلف الشیعه، ج ۶، ص۳۹۱؛ مجمع الفائده، ج ۹، ص۳۸۹.</ref> | |||
[[فقها]] برای شرط بودن بلوغ در صحّت برخی [[معاملات]] معین (مانند [[وصیت]])<ref>مختلف الشیعه، ج ۶، ص۳۹۱؛ مجمع الفائده، ج ۹، ص۳۸۹.</ref> به آیه {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.</ref> و گاه به [[آیات]] دیگر استناد کردهاند؛ مانند آیه {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و کسانی که (توان) زناشویی نمییابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بینیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را میخواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۳.</ref> درباره عقد مکاتبه <ref>الخلاف، ج ۶، ص۳۸۰ ـ ۳۸۱.</ref> و آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسندهای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن به گونهای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانهتر و برای گواهگیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیکتر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود میگردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد میکنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش میدهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.</ref> درباره معاملاتی که موجب دیون میشود. <ref>احکام القرآن، ج ۱، ص۶۰۲.</ref> در صورتی که [[رشد]] کودک پیش از بلوغ احراز شود، با تحقق بلوغ (به موجب آیه {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.</ref> و [[ادله]] دیگر) حجر او برطرف میشود.<ref>التقریر والتحبیر، ج ۲، ص۲۲۷.</ref> اگر رشد وی تا هنگام بلوغ احراز نگردد، باید تا [[زمان]] حصول رشد درنگ کرد. در طول دوره حجر، ولی یا [[وصی]] باید از [[تصرف در اموال]] [[محجور]] خودداری و [[اموال]] وی را به بهترین شکل اداره کند: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.</ref>.<ref>التبیان، ج ۶، ص۴۷۶؛ المجموع، ج ۱۳، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷؛ المنیر، ج ۴، ص۲۵۸، ج ۱۵، ص۷۲.</ref> و پس از رفع [[حجر]]، اموال او را در اختیارش گذارد: {{متن قرآن|وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا}}<ref>«داراییهای یتیمان را به ایشان برسانید و (داراییهای آنان که برای شما) ناپاک (است) را، جایگزین (داراییهای) پاک (خود) نگردانید و داراییهای آنان را با افزودن به داراییهای خود نخورید که این گناهی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.</ref>.<ref>التبیان، ج ۳، ص۱۰۱؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۸.</ref> همچنین [[قرآن]] توصیه فرموده که هنگام باز گرداندن اموال به او، بر این کار [[شاهد]] گرفته شود: {{متن قرآن| فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ }}<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۱۹۲ ـ ۱۹۳.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[بلوغ (مقاله)|مقاله «بلوغ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶، ص73.</ref> | |||
===سایر [[احکام]]=== | ===سایر [[احکام]]=== | ||
شمول بسیاری از [[احکام فقهی]] در ابواب دیگر نیز مشروط به بلوغ است؛ از جمله [[قضاوت]]، دعوای [[حقوقی]]، [[شهادت]] دادن، [[اقرار]] درباره جرایم مشمول حد، حضانت، [[ولایت بر محجوران]] و [[منصب حکومتی]]،<ref>شرایع الاسلام، ج ۴، ص۶۷، ۱۰۰، ۱۰۶، ۱۲۵، ۱۵۱، ۱۵۹، ۱۶۱، ۱۵۱ ـ ۱۶۵، ۱۷۶، ۲۱۶، ۲۱۸؛ الروضة البهیه، ج ۵، ص۴۵۸ ـ ۴۶۳؛ الفقه الاسلامی، ج ۶، ص۸۸، ۴۸۱، ۵۶۲، ۶۹۳، ۷۴۳، ۷۷۳، ۷۷۹؛ ج ۷، ص۷۴، ۷۲۶، ۷۴۷، ۷۵۱.</ref> به علاوه، بلوغ شرط اجرای انواع حدود و [[قصاص]] است. البته [[تعزیر]] بر نابالغان نیز میتواند جاری شود.<ref>شرایعالاسلام، ج ۴، ص۱۳۷، ۱۵۹، ۱۸۳، ۱۹۵، ۲۰۰؛ الفقه الاسلامی، ج ۶، ص۲۳ ـ ۲۴، ۱۸۵، ۲۰۵، ۲۶۵.</ref> برای شرط بودن بلوغ در پارهای موارد به [[آیات قرآن]] استناد شده است؛ از جمله [[فقهای شیعه]] <ref>ایضاح الفوائد، ج ۴، ص۴۱۷؛ مسالک الافهام، ج ۱۴، ص۱۵۴؛ مجمع الفائده، ج ۱۲، ص۲۹۳.</ref> و [[اهل سنت]] <ref>کشف القناع، ج ۶، ص۵۲۷؛ بدائع الصنائع، ج ۶، ص۲۶۷.</ref> برای [[لزوم]] بالغ بودن [[گواهی]] دهنده به [[ظاهر آیه]] ۲۸۲ | شمول بسیاری از [[احکام فقهی]] در ابواب دیگر نیز مشروط به بلوغ است؛ از جمله [[قضاوت]]، دعوای [[حقوقی]]، [[شهادت]] دادن، [[اقرار]] درباره جرایم مشمول حد، حضانت، [[ولایت بر محجوران]] و [[منصب حکومتی]]،<ref>شرایع الاسلام، ج ۴، ص۶۷، ۱۰۰، ۱۰۶، ۱۲۵، ۱۵۱، ۱۵۹، ۱۶۱، ۱۵۱ ـ ۱۶۵، ۱۷۶، ۲۱۶، ۲۱۸؛ الروضة البهیه، ج ۵، ص۴۵۸ ـ ۴۶۳؛ الفقه الاسلامی، ج ۶، ص۸۸، ۴۸۱، ۵۶۲، ۶۹۳، ۷۴۳، ۷۷۳، ۷۷۹؛ ج ۷، ص۷۴، ۷۲۶، ۷۴۷، ۷۵۱.</ref> به علاوه، بلوغ شرط اجرای انواع حدود و [[قصاص]] است. البته [[تعزیر]] بر نابالغان نیز میتواند جاری شود.<ref>شرایعالاسلام، ج ۴، ص۱۳۷، ۱۵۹، ۱۸۳، ۱۹۵، ۲۰۰؛ الفقه الاسلامی، ج ۶، ص۲۳ ـ ۲۴، ۱۸۵، ۲۰۵، ۲۶۵.</ref> برای شرط بودن بلوغ در پارهای موارد به [[آیات قرآن]] استناد شده است؛ از جمله [[فقهای شیعه]] <ref>ایضاح الفوائد، ج ۴، ص۴۱۷؛ مسالک الافهام، ج ۱۴، ص۱۵۴؛ مجمع الفائده، ج ۱۲، ص۲۹۳.</ref> و [[اهل سنت]] <ref>کشف القناع، ج ۶، ص۵۲۷؛ بدائع الصنائع، ج ۶، ص۲۶۷.</ref> برای [[لزوم]] بالغ بودن [[گواهی]] دهنده به [[ظاهر آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسندهای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن به گونهای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانهتر و برای گواهگیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیکتر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود میگردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد میکنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش میدهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.</ref> استناد کردهاند؛ زیرا تعبیر «[[رجال]]» در [[آیه]] شامل نابالغان نمیشود. حتی به نظر برخی [[فقها]] از آیاتی دیگر نیز میتوان این شرط را [[استنباط]] کرد؛<ref>مستند الشیعه، ج ۱۸، ص۱۳ ـ ۱۴.</ref> از جمله آیه {{متن قرآن|وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا}}<ref>«و از زنان شما آنان که زنا کنند چهار تن از میان خود بر آنان گواه گیرید و اگر گواهی دهند، آنها را در خانهها بازدارید تا مرگ، آنان را دریابد یا خداوند، راهی (دیگر) پیش پای آنها بگذارد» سوره نساء، آیه ۱۵.</ref>، با این [[استدلال]] که مراد از ضمیر {{متن قرآن|مِنْكُمْ}} همان ضمیر در {{متن قرآن|نِسَائِكُمْ}} است و تنها بالغان را دربرمیگیرد و همینطور آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) میزنند سپس چهار گواه نمیآورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.</ref>؛ همچنین فقها <ref>مجمع الفائده، ج ۱۳، ص۱۴۰ ـ ۱۴۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص۱۵۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص۱۷۲ ـ ۱۷۳؛ مسالک الافهام، ج ۱۴، ص۴۳۸.</ref> با [[الهام]] از تعبیر «احصان» در آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) میزنند سپس چهار گواه نمیآورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.</ref>. از جمله شرایط [[قذف]] شونده را برای [[اجرای حد]]، بلوغ وی دانستهاند و برخی [[حکم]] [[آیه قصاص]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خونبها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.</ref> را مختص به بالغان شمردهاند.<ref>الام، ج ۶، ص۴۰.</ref> شماری از [[مفسران]] مراد از واژه «[[غلام]]» را در آیه {{متن قرآن|فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا}}<ref>«پس راه افتادند تا هنگامی که پسربچهای دیدند و او را کشت؛ (موسی) گفت: آیا انسانی بیگناه را بیآنکه کسی را کشته باشد کشتی؟ به راستی کاری ناپسند کردی!» سوره کهف، آیه ۷۴.</ref>. [[جوان]] بالغ دانستهاند؛ زیرا [[اعتراض]] [[موسی]]{{ع}} آن بود که چرا وی بدون آنکه کسی را کشته باشد، مستحق [[قتل]] بوده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۱۵۵؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۷۴۸؛ المیزان، ج ۱۳، ص۳۴۵.</ref> کلمه «غلام» هرچند بیشتر در مورد نابالغ به کار میرود؛ ولی به نظر برخی مفسران در شماری از [[آیات]] بر بالغان هم اطلاق شده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۵، ص۴۲؛ ج ۹، ص۱۶۷ـ۱۶۸، ج ۲۱، ص۱۵۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۳۸؛ المیزان، ج ۱۳، ص۳۴۵.</ref> البته مفسران دیگر مراد از غلام را در این آیه، [[نوجوان]] نابالغ دانسته و سبب اعتراض موسی را آن دانستهاند که چرا [[کودکی]] بیگناه باید کشته شود.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۱۶۱؛ المنیر، ج ۱۶، ص۱۱؛ المیزان، ج ۱۳، ص۳۴۵.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[بلوغ (مقاله)|مقاله «بلوغ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶، ص75.</ref> | ||
==[[آمادگی]] برای بلوغ== | ==[[آمادگی]] برای بلوغ== | ||
هرچند به موجب [[فقه اسلامی]] اصولا شمول [[احکام تکلیفی]] الزامی منوط به تحقق شرایطی از جمله بلوغ است، به نظر [[فقها]] [[تکالیف]] غیر الزامی، که [[وجوب]] یا [[حرمت]] را دربرندارد، شامل غیر بالغان میشود؛<ref>مدارک الاحکام، ج ۶، ص۴۲؛ عوائد الایام، ص۷۹۱ ـ ۷۹۲.</ref> همچنین پارهای [[مقررات]] الزامی در [[قرآن]] و [[احادیث]] در مورد [[کودکان]] ممیّز (کودکانی که به سن [[تمییز]] رسیدهاند و [[سود]] و [[زیان]] خود را تشخیص میدهند)<ref>المصباح، ص۵۸۷، «مِزْتَه».</ref> و نیز کودکان مراهِق (کودکانی که بلوغ آنها نزدیک است)<ref>التبیان، ج ۷، ص۷۴؛ جواهرالعقود، ج ۲، ص۴۵۹.</ref> آمده که اولیای آنها [[مأمور]] شدهاند که کودکان خود را به رعایت کردن آن [[احکام]] وادارند یا با آنان به مثابه بالغان [[رفتار]] کنند. به نظر برخی [[دانشمندان]]،[[حکمت]] [[تشریع]] بسیاری از این تکالیف آن است که زمینه [[پیشگیری]] از اعتیاد به [[گناهان بزرگ]] پس از بلوغ فراهم آید و کودکان آماده ورود به دوره بلوغ شوند.<ref>مبانیالعروه، ج ۱، ص۸۸ ـ ۸۹، «النکاح»؛ بحارالانوار، ج ۸۵، ص۱۳۴.</ref> شماری از این احکام از [[آیات قرآن]] [[استنباط]] شدهاند؛ مانند وجوب [[اجازه]] گرفتن ([[استیذان]]) کودکان برای ورود به [[اتاق]] اولیای خود در سه وقت: پیش از [[نماز صبح]]، در نیمروز هنگامی که آنان لباسهای خود را بیرون میآورند و پس از [[نماز]] عشاء: | هرچند به موجب [[فقه اسلامی]] اصولا شمول [[احکام تکلیفی]] الزامی منوط به تحقق شرایطی از جمله بلوغ است، به نظر [[فقها]] [[تکالیف]] غیر الزامی، که [[وجوب]] یا [[حرمت]] را دربرندارد، شامل غیر بالغان میشود؛<ref>مدارک الاحکام، ج ۶، ص۴۲؛ عوائد الایام، ص۷۹۱ ـ ۷۹۲.</ref> همچنین پارهای [[مقررات]] الزامی در [[قرآن]] و [[احادیث]] در مورد [[کودکان]] ممیّز (کودکانی که به سن [[تمییز]] رسیدهاند و [[سود]] و [[زیان]] خود را تشخیص میدهند)<ref>المصباح، ص۵۸۷، «مِزْتَه».</ref> و نیز کودکان مراهِق (کودکانی که بلوغ آنها نزدیک است)<ref>التبیان، ج ۷، ص۷۴؛ جواهرالعقود، ج ۲، ص۴۵۹.</ref> آمده که اولیای آنها [[مأمور]] شدهاند که کودکان خود را به رعایت کردن آن [[احکام]] وادارند یا با آنان به مثابه بالغان [[رفتار]] کنند. به نظر برخی [[دانشمندان]]،[[حکمت]] [[تشریع]] بسیاری از این تکالیف آن است که زمینه [[پیشگیری]] از اعتیاد به [[گناهان بزرگ]] پس از بلوغ فراهم آید و کودکان آماده ورود به دوره بلوغ شوند.<ref>مبانیالعروه، ج ۱، ص۸۸ ـ ۸۹، «النکاح»؛ بحارالانوار، ج ۸۵، ص۱۳۴.</ref> شماری از این احکام از [[آیات قرآن]] [[استنباط]] شدهاند؛ مانند وجوب [[اجازه]] گرفتن ([[استیذان]]) کودکان برای ورود به [[اتاق]] اولیای خود در سه وقت: پیش از [[نماز صبح]]، در نیمروز هنگامی که آنان لباسهای خود را بیرون میآورند و پس از [[نماز]] عشاء: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! باید کسانی که بردگان شمایند و نابالغان شما سه بار از شما رخصت بخواهند: پیش از نماز بامداد و هنگامی که نیمروز لباس خود را در میآورید و پس از نماز عشاء که سه هنگام برهنگی و تنهایی شماست پس از آن بر شما و ایشان گناهی نیست (اگر از شما رخصت نگیرند) که گرد شما در گردشند و با یکدیگر به سر میبرید؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن بیان میدارد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نور، آیه ۵۸.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص۳۳؛ مبانی العروه، ج ۱، ص۸۶، «النکاح»؛ المیزان، ج ۱۵، ص۱۶۳ ـ ۱۶۴.</ref>، [[لزوم]] [[پوشش]] [[زنان]] در برابر پسر ممیز <ref>المغنی، ج ۷، ص۴۵۸؛ مبانی العروه، ج ۱، ص۸۶، «النکاح»؛ الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۱۹.</ref> به استناد [[آیه]] {{متن قرآن| أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ}}<ref>«کودکانی که از شرمگاههای زنان آگاهی ندارند » سوره نور، آیه ۳۱.</ref> و [[وجوب]] پاسخ دادن به [[سلام]] [[کودک]] ممیز: {{متن قرآن|فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا}}<ref>«و چون به شما درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن یا همانند آن پاسخ دهید؛ بیگمان خداوند حسابرس همه چیز است» سوره نساء، آیه ۸۶.</ref>.<ref>آیات الاحکام، ج ۱، ص۲۳۴.</ref> برخی دیگر از این گونه [[احکام]] مانند [[ترغیب]] [[کودکان]] ممیز به انجام دادن عباداتی چون [[نماز]] و [[روزه]] در [[احادیث]] مقرر شده است،<ref>مستدرک الوسائل، ج ۳، ص۱۹؛ تهذیب، ج ۲، ص۳۸۰؛ مسند احمد، ج ۲، ص۱۸۰.</ref> افزون بر این، به نظر بسیاری از [[مفسران]]، [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمیپیچند و آنچه فرمان یابند بجای میآورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref>. اولیای کودکان را [[مأمور]] ساخته تا با [[آموزش احکام]] [[شرعی]] و [[معارف دینی]] آنان را برای [[پذیرش مسئولیت]] مهم خود در هنگام بلوغ آماده کنند و بدین ترتیب آنها را از [[آتش دوزخ]] برهانند.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص۳۲؛ المجموع، ج ۱، ص۲۶؛ المنیر، ج ۱۸، ص۲۹۵.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[بلوغ (مقاله)|مقاله «بلوغ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶، ص 76.</ref> | ||
==بلوغ [[پیامبران]] و [[امامان]]{{ع}}== | ==بلوغ [[پیامبران]] و [[امامان]]{{ع}}== | ||
آغاز [[رسالت]] و نبوتِ [[اکثریت]] قریب به [[اتفاق]]پیامبران پس از سنینی بوده که معمولا بلوغ افراد عادی روی میدهد، هرچند آثار [[هدایت]] و کمال از [[کودکی]] در آنان مشهود بوده است، با این همه، از برخی [[آیات قرآن]] برمیآید که شماری از پیامبران در سنین کودکی به [[پیامبری]] برانگیخته شدهاند. البته به نظر مفسران <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۱۹۱ـ۱۹۲؛ المیزان، ج ۷، ص۱۷۶.</ref> با وجود [[معجزات]] شگفتانگیز پیامبران، وصول آنان به [[بلوغ عقلی]] و [[علمی]] در سنین کودکی بعید نیست و میتوان آن را در شمار امور [[خارق عادت]] قرار داد. از جمله این پیامبران، [[حضرت یحیی]]{{ع}} است که آیه ۱۲ | آغاز [[رسالت]] و نبوتِ [[اکثریت]] قریب به [[اتفاق]]پیامبران پس از سنینی بوده که معمولا بلوغ افراد عادی روی میدهد، هرچند آثار [[هدایت]] و کمال از [[کودکی]] در آنان مشهود بوده است، با این همه، از برخی [[آیات قرآن]] برمیآید که شماری از پیامبران در سنین کودکی به [[پیامبری]] برانگیخته شدهاند. البته به نظر مفسران <ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۱۹۱ـ۱۹۲؛ المیزان، ج ۷، ص۱۷۶.</ref> با وجود [[معجزات]] شگفتانگیز پیامبران، وصول آنان به [[بلوغ عقلی]] و [[علمی]] در سنین کودکی بعید نیست و میتوان آن را در شمار امور [[خارق عادت]] قرار داد. از جمله این پیامبران، [[حضرت یحیی]]{{ع}} است که آیه {{متن قرآن|يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا}}<ref>«ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.</ref> درباره وی فرموده: ای یحیی! کتاب را با قوت بگیر و ما [[فرمان]] [[نبوت]] (یا [[فهم]] و [[عقل]]) را در کودکی به وی دادیم. مراد از کتاب به نظر مفسران [[تورات]] است؛<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص۷۸۱؛ المنیر، ج ۱۶، ص۶۱.</ref> ولی درباره مفهوم کلمه {{متن قرآن|الْحُكْمَ}} در این [[آیه]] آرای گوناگونی مطرح شده است؛ برخی آن را به معنای [[نبوت]] دانستهاند.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۱۹۱ـ۱۹۲؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۷۸۱؛ المنیر، ج ۱۶، ص۶۳.</ref> شماری دیگر، با توجه به موارد کاربرد این واژه در [[قرآن]]، مراد از آن را ژرفنگری در [[دین]] و [[علم به معارف]] [[الهی]] یا [[فهم]] کتاب بیان کردهاند.<ref>التبیان، ج ۷، ص۱۱۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص۱۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۸۷.</ref> معانی دیگری نیز در [[تفاسیر]] مطرح شده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۱۹۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص۱۹.</ref> سن [[حضرت یحیی]]{{ع}} دراین هنگام، دو، سه و ۷ سال ذکر شده است.<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص۷۸۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۸۷؛ المنیر، ج ۱۶، ص۶۱.</ref> بنابر [[حدیثی]]، [[امام جواد]]{{ع}} برای رفع استبعاد از [[امامت]] خود در سنین [[کودکی]] خطاب به یکی از [[شیعیان]] خود به این آیه استناد فرمود.<ref>الکافی، ج ۱، ص۳۸۴.</ref> آیه دیگر درباره [[حضرت عیسی]]{{ع}} است که در گاهواره سخن گفت و فرمود: من [[بنده]] خدایم. او به من کتاب داده و مرا [[پیامبر]] قرار داده است: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا}}<ref>«(نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۳۰.</ref> مراد از کتاب را در این آیه، [[انجیل]] دانستهاند.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۱۰۲؛ المیزان، ج ۱۴، ص۴۷.</ref> به نظر برخی [[مفسران]]،<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۲۱۴؛ التبیان، ج ۷، ص۱۲۳.</ref> مرادِ آن حضرت این بوده که در [[آینده]] صاحب کتاب و [[منصب نبوت]] خواهم شد. شماری از اینان، تعبیر [[آیه شریفه]] را که به صورت فعل ماضی آمده، بر [[تقدیر الهی]] و [[حکم]] ازلیِ [[خداوند]] حمل کردهاند؛<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۱۰۳؛ المنیر، ج ۱۶، ص۸۱، ۸۳.</ref> ولی به نظر برخی دیگر، [[سیاق آیه]] و تعبیر آن اقتضا دارد که بر امر واقع شده حمل گردد، پس مراد این است که پیشتر کتاب و نبوت به آن حضرت عطا شده است.<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص۷۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۲۱۴؛ المیزان، ج ۱۴، ص۴۷.</ref> به نظر مشهور، که با [[آیات]] پیشین هماهنگ است، [[حضرت عیسی]] این سخن را هنگام تولد گفته است؛ ولی معدودی از [[مفسران]] آرای دیگری ذکر کردهاند.<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص۷۹۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۲۱۴.</ref> به نظر [[علامه طباطبایی]] <ref>المیزان، ج ۱۲، ص۲۵۶ ـ ۲۵۷.</ref> [[نبوت]] این [[پیامبران]] در [[کودکی]] با [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«و پیش از تو جز مردانی از مردم شهرها را که به آنان وحی میکردیم نفرستادیم؛ آیا روی زمین گردش نکردهاند تا بنگرند سرانجام پیشینیانشان چگونه بوده است؟ و به راستی سرای واپسین برای پرهیزگاران بهتر است؛ آیا خرد نمیورزید؟» سوره یوسف، آیه ۱۰۹.</ref> که در مورد فرستادگان پیشین تعبیر «[[رجال]]» را به کار برده: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ}} ناسازگار نیست؛ زیرا این آیه بر این مطلب تأکید دارد که پیامبران ازمیان افراد عادی برگزیده و با [[وحی]] از جانب [[خداوند]] به [[پیامبری]] برانگیخته شدهاند و آیه، بلوغ عادی را شرط [[رسالت]] ندانسته است. | ||
برخی مفسران مراد آیه ۵۱ | برخی مفسران مراد آیه {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ}}<ref>«و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱.</ref> را [[هدایت]] و [[معرفت]] ابراهیم{{ع}} در کودکی دانسته و برخی مراد از «[[رشد]]» را نبوت ذکر کردهاند.<ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص۴۸؛ التبیان، ج ۷، ص۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۹۴.</ref> البته در [[تفسیر آیه]] اقوال دیگری نیز مطرح شده است؛<ref>جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص۴۸؛ التبیان، ج ۷، ص۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ زادالمسیر، ج ۵، ص۲۴۸.</ref> همچنین برخی [[مفسران اهل سنت]] با پذیرش این نظر که [[برادران یوسف]]{{ع}} [[پیامبر]] بودهاند، گفتهاند که آنان [[کارهای ناپسند]] خود (از جمله [[رفتار]] [[زشت]] آنها با [[حضرت یوسف]]{{ع}}) را در [[زمان]] کودکی و پیش از بلوغ انجام داده بودند؛<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص۳۲۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص۲۰۵.</ref> ولی مفسران دیگر، از تعابیر شماری از آیات مانند آیه {{متن قرآن|اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ}}<ref>«یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید» سوره یوسف، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ}}<ref>«گفتند: ای پدر! برای ما از گناهانمان آمرزش بخواه که ما بیگمان گنهکار بودهایم» سوره یوسف، آیه ۹۷.</ref> بالغ بودن آنان را در آن هنگام استفاده کردهاند.<ref>التبیان، ج ۶، ص۱۰۱.</ref> برخی [[مفسران شیعه]] به استناد [[آیه مباهله]]: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> و با این [[استدلال]] که [[مباهله]] جز با بالغان جایز نیست، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} را در آن [[زمان]] با وجود سن کم دارای بلوغ و [[کمال عقلی]] دانستهاند <ref>التبیان، ج ۲، ص۴۸۵ ـ ۴۸۶؛ اطیب البیان، ج ۳، ص۲۲۹.</ref> و برخی برای امکان [[امامت]] [[کودک]] به این [[آیه]] استناد جستهاند.<ref>التبیان، ج ۲، ص۴۸۵ ـ ۴۸۶؛ اطیب البیان، ج ۳، ص۲۲۹.</ref>.<ref>[[سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا]]، [[بلوغ (مقاله)|مقاله «بلوغ»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶، ص77.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۷۰: | خط ۸۰: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:اصطلاحات فقهی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۷
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
واژهشناسی
بلوغ واژهای عربی و به معنای رسیدن به مراد، رسیدن یا نزدیک شدن به انتهای امر یا پایان مقصد زمانی، مکانی یا جز اینها،[۱] کامل و رسیده شدن میوه، ادراک و رسیدن کودک به سن رشد و بالندگی است.[۲]
در کاربرد رایج، مراد از بلوغ آغاز مرحلهای طبیعی در زندگی کودک است که در آن، با پیدایی و شکوفایی غریزه جنسی و پدید آمدن برخی دگرگونیهای جسمی و روانی و رشد عقلی و ادراکی، وی به مرتبه مردان یا زنان نایل میشود.[۳]
به نظر برخی مراد از بلوغ در کاربرد فقها همان بلوغ طبیعی و جنسی است؛[۴] ولی هرچند امارات و نشانههای طبیعیِ بلوغ شرعی، همان علامتهای بلوغ طبیعی است، [۵] با توجه به اینکه از میان نشانههای بلوغ طبیعی تنها برخی از آنها در فقه پذیرفته شده و سن بلوغ نیز در فقه اسلامی معین گردیده، باید گفت که واژههای بلوغ و بالغ در فقه و حقوق اسلامی به اصطلاحی خاص تبدیل شده و معنای آنها با مفهوم لغوی و عرفی آنها انطباق کامل ندارد.[۶] اهمیت بلوغ در فقه و حقوق از آن روست که این مقطع از زندگی انسان نقطه آغاز شمول تکالیف و بسیاری از احکام شرعی و حقوق نسبت به او به شمار میرود و به همین سبب گاه سن بلوغ «سن تکلیف» نیز نامیده میشود.[۷]
بلوغ در قرآن
در قرآن کریم سه تعبیر درباره بلوغ ذکر شده که به معنای اصطلاحی بلوغ مربوط است:
- بلوغ حُلُم،
- بلوغ نِکاح
- بلوغ اَشُدّ.
در برخی احادیث [۸] مراد از این سه تعبیر، احتلام ذکر شده که یکی از نشانههای مهم بلوغ است. همچنین قرآن به مرحله پیش از بلوغ در زندگی انسان با واژگانی چون طِفْل ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ﴾[۹]، ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۰]، صَبیّ ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[۱۱]، ﴿فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا﴾[۱۲] و یتیم ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾[۱۳]، ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ﴾[۱۴]، ﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾[۱۵]، ﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾[۱۶]، ﴿وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا﴾[۱۷]، ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا﴾[۱۸]، ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾[۱۹]،﴿ وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا﴾[۲۰]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا﴾[۲۱] اشاره کرده است. به نظر مفسران، مراد از این واژهها در همه یا غالب مواردِ کاربرد آنها در قرآن، کسی است که در پیش از بلوغ قرار دارد.[۲۲] در آیات مربوط به بلوغ در قرآن کریم، شماری از مهمترین احکام بلوغ مانند نشانههای بلوغ، جایگاه بلوغ در ثبوت تکلیف و نیز پارهای از احکام وضعی بیان شدهاست.[۲۳]
تعابیر قرآنی درباره بلوغ
بلوغ نکاح
شماری از مفسران همانند برخی از احادیث[۲۴] مراد از این تعبیر را که یک بار در قرآن به کار رفته: ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ ﴾[۲۵] احتلام ذکر کردهاند؛[۲۶] بدین معنا که کودک با فعلیت یافتن احتلام به مرحله بلوغ وارد شود؛[۲۷] ولی برخی دیگر مراد از آن را رسیدن به سنی دانستهاند که در آن توانایی نکاح و زناشویی پیدا میشود، حتی اگر بالفعل احتلام صورت نگیرد[۲۸] که در برخی منابع فقهی این مفهوم پذیرفته شده است.[۲۹][۳۰]
بلوغ حُلُم
این تعبیر دو بار در آیات ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۳۱]، ﴿وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۳۲] آمده است. ماده «حِلْم» در لغت به معانی بردباری، عقل، خواب دیدن و جز اینها به کار رفته است[۳۳] و واژه «حُلُم» به معنای خواب دیدن و آمیزش در خواب است.[۳۴] به نظر مفسران مراد از تعبیر قرآنی «بلوغ حُلُم» رسیدن به اوان بلوغ جنسی با احتلام است.[۳۵] البته برخی فقها مراد از آن را هرگونه بیرون آمدن منی از مرد یا زن دانستهاند؛ در خواب باشد یا در بیداری.[۳۶] به نوشته راغب اصفهانی، زمان بلوغ از آن رو بلوغ حُلُم نامیده شده که انسان بالغ توانایی حِلم یعنی نگاهداری خود را از خشم دارد.[۳۷] فخر رازی با اشاره به مفهوم عقل برای واژه حلم، همزمانیِ بلوغ جنسی با کمال عقلانی انسان را از جمله حکمتهای لطیف الهی دانسته است؛ زیرا در واقع،رشد عقلیِ انسان است که بلوغ شرعی او و ثبوت تکلیف را برای وی موجّه میسازد.[۳۸] به تعبیر برخی دیگر، رسیدن فرد بالغ به این درجه از رشد جسمی و تواناییِ عقلی، مناط اصلی وجود تکلیف برای اوست.[۳۹].[۴۰]
بلوغ اشد
این تعبیر ۸ بار در قرآن کریم آمده و تفاسیر گوناگونی از آن شده است. درباره واژه «اَشُدّ» آرای گوناگونی مطرح شده؛ برخی آن را جمع کلمه شَدّ مصدر شَدَّ (توانا و غالب شدن، نیرو دادن) و برخی جمع شِدَّة (توانایی، استواری و صلابت) و شماری جمع شِدّ (به معنای شِدّت) دانستهاند و برخی دیگر این کلمه را مفرد میدانند.[۴۱] بنابر آیات ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۴۲]، ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۴۳] خداوند پس از بلوغ اشد به حضرت یوسف و حضرت موسی (ع) نبوت و دانش عطا کرد. در آیه دوم کلمه ﴿اسْتَوَى﴾ نیز آمده است. از دو آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ﴾[۴۴]، ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۴۵] میتوان دریافت که «بلوغ اشد» مرحلهای از زندگی انسان پس از دوران کودکی است. برخی مفسران مراد از «بلوغ اَشُدّ» را احتلام و بالغ شدن دانستهاند،[۴۶] چنانکه در برخی احادیث این مفهوم برای آن ذکر شده است.[۴۷] شماری دیگر مراد از آن را کامل شدن قوای جسمانی و بدنی یا کمال عقل ذکر کردهاند.[۴۸] برخی مفسران مراد از این تعبیر را به طور کلی یا در خصوص دو آیه ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾[۴۹]، ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا﴾[۵۰]، که از نزدیک شدن به مال یتیم تا زمان بلوغ اشد برحذر داشتهاند. رسیدن کودک به سن بلوغ و رشد دانستهاند.[۵۱] مفسران برای بلوغ اشد سنین خاصی ذکر کردهاند؛ از جمله ۱۰، ۱۵،[۵۲] ۱۸،[۵۳] ۲۰، ۲۵، ۳۰، ۳۳ [۵۴] و ۴۰ سالگی. از جمله مستندات قول به ۴۰ سالگی را آیه ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ﴾[۵۵] دانستهاند که در آن رسیدن به این سن تصریح شده است: ﴿حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ﴾[۵۶]. برخی مفسران، «اشد» را نه یک مقطع سنی خاص بلکه دورهای از زندگی انسان شمردهاند؛ مانند فاصله میان ۱۸ تا ۳۰ سالگی یا فاصله بلوغ تا ۴۰ سالگی.[۵۷].[۵۸]
نشانههای بلوغ
در فقه اسلامی ۵ علامت اصلی برای بلوغ ذکر شده که سه علامت میان دختر و پسر مشترک است: احتلام، اِنبات و سن. دو نشانه دیگر بلوغ یعنی نخستین عادت ماهانه (حیض) و بارداری (حَمل) ویژه دختران است. البته برخی فقها در مذاهب گوناگون اماره بودن برخی از موارد مذکور را نپذیرفته و آنها را دلیل بر آن دانستهاند که بلوغ پیشتر تحقق یافته است.[۵۹]
نشانههای عام بلوغ
احتلام (انزال)
خارج شدن منی در خواب یا در بیداری، در حال جماع یا غیر آن، مهمترین نشانه بلوغ است. به تصریح فقهای شیعه [۶۰] و اهل سنت،[۶۱] این اماره بلوغ به روشنی از آیات قرآن استفاده میشود، به ویژه آیات مربوط به بلوغ حُلُم ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۶۲]، ﴿وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۶۳] و حتی آیاتی که تعابیر «بلوغ نکاح» و «بلوغ اشد» را دربردارد.[۶۴] به گفته فقها، به استناد عموم آیات یاد شده، این علامت شامل بلوغ پسر و دختر هر دو میشود.[۶۵] به نظر برخی،[۶۶] این اماره تنها نشانه بلوغ است که به صراحت در قرآن ذکر شده است.[۶۷]
انبات
برآمدن موی خشن بر شرمگاه (عانه) به نظر فقهای شیعه و اهل سنت، جز حنفیان، نشانه بلوغ است.[۶۸] بهنظر برخی فقهای حنفی،[۶۹] ظاهر آیه ﴿وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ﴾ بر این دلالت دارد که اِنبات نشانه بلوغ نیست؛ ولی به نظر شافعی و فقهای دیگر اهل سنت، با استناد به احادیث باید این علامت بلوغ را پذیرفت؛[۷۰] همچنین در برخی منابع فقهی امامی [۷۱] با استناد به آیه مذکور و برخی آیات دیگر این دیدگاه تقویت شده که انبات به خودی خود بر بلوغ دلالت ندارد، هرچند نشان میدهد که بلوغ پیشتر تحقق یافته است. به نظر محقق اردبیلی [۷۲] آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۷۳] بر آن دلالت دارد که بلوغ پیش از انزال تحقق نمییابد، مگر آنکه به دلیلی مانند اجماع اماره دیگری بر آن دلالت کند. با این همه، نظر مشهور فقهای امامی و بیشتر مذاهب اهل سنت به استناد احادیث آن است که انبات اماره بلوغ به شمار میرود.[۷۴] البته شافعی در یکی از دو نظر خود این نشانه را خاص مشرکان دانسته است.[۷۵][۷۶]
سن خاص
نشانه دیگر بلوغ از دیدگاه فقهی، رسیدن کودک به سن معینی است که فقها به استناد احادیث یا ادله دیگر ذکر کردهاند؛ بدین معنا که اگر تا سن مزبور هیچیک از امارات دیگر بلوغ ظاهر نشود، این سن بلوغ وی تلقی خواهد شد.[۷۷] در مذهب شافعی و حنبلی سن بلوغ دختر و پسر اتمام ۱۵ سالگی و در مذهب مالکی پایان ۱۷ یا ۱۸ سالگی است.[۷۸] نظر مشهور در فقه حنفی نیز ۱۵ سالگی است؛ ولی ابوحنیفه سن بلوغ دختران را ۱۷ سالگی و سن بلوغ پسران را ۱۸ یا ۱۹ سالگی دانسته است.[۷۹] به نظر مشهور در فقه امامی، سن بلوغ پسر ۱۵ سالگی و سن بلوغ دختر ۹ سالگی است.[۸۰] مستند بیشتر این آراء، احادیث منقول از پیامبر (ص) و امامان(ع) است.[۸۱] البته گفته شده که برخی فقهای متقدم اصولا سن را نشانه بلوغ نمیدانستهاند،[۸۲] چنانکه این دیدگاه نزد برخی فقهای متأخر نیز دیده میشود.[۸۳] برخی حنفیان [۸۴] به آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۸۵] استناد کرده و گفتهاند که این آیه بلوغ در ۱۵ سالگی را رد میکند؛ زیرا صرفاً احتلام را نشانه بلوغ شمرده است. حتی گفته شده که ابوحنیفه برای نظر خود یعنی بلوغ در ۱۸ سالگی به آیه ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾[۸۶] استناد کرده؛ زیرا کمترین حد «بلوغ اشد» ۱۸ سالگی است؛[۸۷] ولی مهمترین دلیل غیر حنفیان، احادیث متعددی است که در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت نقل شده است. البته اگر معنای «بلوغ نکاح» در آیه ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾[۸۸] رسیدن کودک به سنی باشد که در آن بالفعل شایستگی نکاح وجود دارد، ممکن است کسی را که به سن شرعی بلوغ رسیده ولی محتلم نشده، دربرگیرد.[۸۹] مراد از سال معین برای بلوغ، سال قمری است، چنانکه در آیات متعددی مبنای محاسبه اوقات، سال قمری دانسته شده است؛[۹۰] از جمله ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۹۱]، ﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾[۹۲]، ﴿هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾[۹۳].[۹۴]
نشانههای اختصاصی دختران
دو نشانه ویژه بلوغ دختران، نخستین عادت ماهانه (حیض) و بارداری است. البته برخی فقهای شیعه و پارهای از مذاهب اهل سنت بر آناند که قاعدگی و بارداری در واقع نشان میدهند که بلوغ پیشتر تحقق یافته است و این دو اماره «سَبْق بلوغ» به شمار میروند؛ نه نشانه بلوغ.[۹۵] شماری از فقهای شیعه [۹۶] و اهلسنت [۹۷] گفتهاند: با توجه به اینکه والدین هر دو در تشکیل نطفه فرزند نقش دارند و نطفه از هر دوی آنان نشئت میگیرد: ﴿خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ﴾[۹۸]، ﴿يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ﴾[۹۹] و مراد از ﴿نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ﴾ را در آیه ﴿إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾[۱۰۰] همین دانستهاند، بنابراین بارداری در واقع نشان میدهد که پیشتر انزال یا قاعدگی (حیض ) صورت گرفته است، پس بارداری خود نشانه بلوغ نیست، بلکه موجب علم ما به بلوغ پیشین میشود، چنانکه فقها به همین دلیل نفاس را در شمار امارات بلوغ نیاوردهاند.[۱۰۱].[۱۰۲]
آثار و احکام بلوغ
با تحقق بلوغ،انسان به پایهای از رشد جسمی و عقلانی میرسد که میتواند مخاطب احکام تکلیفی قرار گیرد و مشمول دستورات شرعی و برخی حقوق اجتماعی شود. بدین ترتیب وی موظف به رعایت کردن مقررات گوناگون عبادی، حقوقی، کیفری، مالی، اجتماعی و سیاسی میگردد. به نظر برخی مفسران، مراد از ﴿وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ﴾ در آیه ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ﴾[۱۰۳] گواه ساختن آدمیان بر خویشتن هنگام بلوغ و کمال عقلی آنهاست؛ زیرا پیش از بلوغ و زمان تکلیفِ آنان هیچ مسئولیتی متوجه آنان نیست.[۱۰۴] البته شماری از احکام تکلیفی، غیر بالغان را نیز دربرمیگیرد و بسیاری از احکام وضعی مانند مقررات باب ارث، دیات، ضمان، امانت، شفعه و ولایت بر قصاص به اشخاص بالغ اختصاص ندارد.[۱۰۵] با این همه، آثار فقهی بلوغ بسیار مهم و چشمگیر است و تقریباً تمامی احکام تکلیفی و بخش اعظم احکام وضعی را دربرمیگیرد و البته در ابواب گوناگون فقهی مانند عبادات و معاملات تأثیر آن یکسان نیست[۱۰۶]:
عبادات
بلوغ شرط وجوب عبادات به شمار میرود،[۱۰۷] از اینرو با ثبوت بلوغ هر شخص، وی مشمول احکام تکلیفی عبادات میشود. شماری از فقها برای اثبات شرطیت بلوغ در برخی عبادات به آیات مربوط به بلوغ مانند آیه ﴿وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۱۰۸] استدلال کردهاند؛[۱۰۹] همچنین گاه برخی آیات مربوط به عبادات را تنها شامل بالغان شمردهاند؛ مانند آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[۱۱۰].[۱۱۱] یا آیه ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۱۲].[۱۱۳] درباره روزه، یا آیه ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۱۴] درباره خمس.[۱۱۵] البته برخی فقهای اهل سنت بلوغ را شرط وجوب زکات نمیدانند؛ از جمله شافعی برای وجوب زکات بر غیر بالغان به آیه ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۱۱۶]. و آیات ﴿وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ﴾[۱۱۷]، ﴿ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾[۱۱۸] استناد کرده است؛[۱۱۹] ولی برخی فقهای اهل سنت [۱۲۰] و بیشتر فقهای شیعه [۱۲۱] با استناد به ادله گوناگون از جمله آیه ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۱۲۲]. اموال کودکان را مشمول زکات نمیدانند؛ زیرا پاک شدن از گناه که در این آیه آمده، در مورد نابالغان معقول نیست.[۱۲۳] با این همه، برخی موافقان این نظریه، استدلال مزبور را نپذیرفتهاند؛[۱۲۴] به نظر بیشتر فقهای امامی و برخی مذاهب اهلسنت، بلوغ شرط صحتِ بیشتر عبادات نیست.[۱۲۵] آنان با استناد به ادلهای از جمله احادیثی که درباره ترغیب کودکان به انجام دادن برخی عبادات آمده،[۱۲۶] عبادات کودک ممیز را صحیح میدانند. از جمله ادله قائلان به این نظر، شمول ادله عام مانند ﴿أَقِيمُوا الصَّلَاةَ﴾[۱۲۷] و ﴿فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ﴾[۱۲۸] بر عبادتهای کودک است.[۱۲۹] حتی برخی فقها عبادت کودک ممیز را شرعی و مشمول ثواب دانسته و به ادلهای مانند آیه ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾[۱۳۰] استناد جستهاند.[۱۳۱] البته برخی دیگر، عبادت غیر بالغ را تمرینی میدانند نه شرعی.[۱۳۲].[۱۳۳]
معاملات
در عقود و ایقاعات نیز بلوغ شرط تکلیف است و به نظر فقها ادله عام قرآنیِ تکالیف در معاملات مانند ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾[۱۳۴] و ﴿لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾[۱۳۵] نابالغان را دربر نمیگیرد.[۱۳۶] از جهت حکم وضعی نیز بلوغ شرطی اساسی در صحت معاملات به شمار میرود و حَجْر نابالغ یعنی محرومیت وی از انجام دادن برخی اعمال حقوقی به عنوان یک اصل مهم به ویژه در عقود مالی در فقه اسلامی پذیرفته شده است. با وجود این، در پارهای عقود بلوغ شرط صحت نیست و درباره برخی دیگر اختلاف نظر وجود دارد.[۱۳۷]
بلوغ در عقد نکاح
به نظر مشهور در فقه شیعه و مذاهب فقهی اهل سنت، بلوغ دو طرف عقد نکاح، شرط صحت آن نیست؛[۱۳۸] ولی ابن شُبْرُمَه و ابوبکر اَصَم و عثمان بَتّی گفتهاند که طرفین عقد نکاح باید بالغ باشند.[۱۳۹] از جمله ادله آنان آیه ﴿حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ﴾[۱۴۰] است، با این استدلال که اگر نکاح پیش از بلوغ جایز باشد، فایدهای بر این آیه مترتب نخواهد بود.[۱۴۱] سایر فقها برای جواز این کار، به ادلهای از جمله احادیث و برخی آیات قرآن استناد کردهاند؛ مانند آیه ﴿وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ﴾[۱۴۲] که در آن از عده دختر نابالغ سخن به میان آمده و عموم آیاتی مانند ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ﴾[۱۴۳].[۱۴۴] همچنین ابوحنیفه با استناد به آیه ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا﴾[۱۴۵] ازدواج دختر یتیم را پیش از بلوغ با ولایت قیّم او جایز شمرده است؛ ولی سایر فقهای اهل سنت برآناند که ازدواج او پیش از بلوغ جایز نیست؛ زیرا مراد از ﴿الْيَتَامَى﴾ در این آیه به قرینه آیه ﴿وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِهِ عَلِيمًا﴾[۱۴۶] همان ﴿النِّسَاءِ﴾ است که نابالغان را دربرنمیگیرد؛[۱۴۷]
همچنین فقهای اهل سنت درباره اینکه آیا ازدواج شخص قیّم با یتیم مزبور پیش از بلوغ جایز است یا نه،اختلاف نظر دارند. شافعی با توجه به تعبیر آیه ﴿فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۱۴۸] و از آن رو که چنین ازدواجی را به صلاح یتیم ندانسته، با جواز آن مخالفت کرده است.[۱۴۹]
شماری از مفسران آیه ﴿قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۱۵۰] درباره ازدواج حضرت موسی(ع) با دختران شعیب را دال بر آن دانستهاند که پدر میتواند دختر بالغ خود را به ازدواج فرد مورد نظر خویش درآورد.[۱۵۱]
برخی فقیهان امامی شرطیت بلوغ را برای نکاح محلِّل از آیه ﴿فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾[۱۵۲] استنباط کردهاند،[۱۵۳] چنانکه لزوم شرط بلوغ در ظهار نیز از آیه ﴿الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ﴾[۱۵۴] استفاده شده است.[۱۵۵].[۱۵۶]
بلوغ و حَجر
مهمترین دلیلی که فقیهان شیعه[۱۵۷] و اهل سنت،[۱۵۸] برای حَجر نابالغ بدان استناد کردهاند، آیه ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾[۱۵۹] است که به آزمودن یتیمان تا زمان بلوغ فرمان داده است. مراد از ابتلاء، خبر گرفتن و آزمودنِ نابالغ از نظر توان عقلانی و اقتصادی است.[۱۶۰] به نظر فقها و مفسران، از آیه برمیآید که دادن اموال به محجور یا به تعبیر دیگر، رفع حجر او منوط به احراز دو شرط اساسی است: بلوغ و رشد.[۱۶۱] مراد از رشد، توانایی عقلی و شایستگی مالی است.[۱۶۲] آزمودن و اختبار کودک تا زمانی که رشد او احراز شود، ادامه مییابد؛ اما درباره آغاز زمان ارزیابیِ او دو نظر وجود دارد: برخی فقها آن را پس از بلوغ دانستهاند؛[۱۶۳] ولی بیشتر فقها آن را پیش از بلوغ میدانند،[۱۶۴] زیرا هم از تعبیر «یتیم» و هم از کلمه ﴿حَتَّى﴾ (که انتهای زمانی آن بلوغ نکاح قرار داده شده) میتوان دریافت که آزمودن باید پیش از بلوغ آغاز شود.[۱۶۵] هرچند در آیه شریفه حکم حجر درباره یتیم (کودکی که پدر خود را از دست داده)[۱۶۶] ذکر شده، حکم مذکور اختصاص به یتیم ندارد و شامل همه نابالغان میشود.[۱۶۷]
برخی فقهای اهل سنت، از جمله مالک، رفع حجر با بلوغ و رشد را مختص به کودک پسر شمرده و رفع محجوریت دختر را به گونهای دیگر دانستهاند.[۱۶۸] فقها برای اثبات محجور بودن کودک تا زمان بلوغ، به آیات دیگری نیز استناد کردهاند؛ از جمله آیه ﴿فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ﴾[۱۶۹]. که برخی مفسران مراد از «ضعیف» یا یکی از مصادیق «ضعیف» و «سفیه» را در این آیه نابالغان دانستهاند؛[۱۷۰] همچنین به آیه ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا﴾[۱۷۱] که از دادن اموال به سفیهان برحذر داشته. و برخی مراد از ﴿السُّفَهَاءَ﴾ را نابالغان یا همه محجوران شمردهاند، استناد شده است.[۱۷۲] برخی فقهای اهل سنت از جمله ابوحنیفه و احمد حنبل بر آناند که تصرفات مالی کودک با اجازه ولی و اجرای عقد به وسیله او صحیح است و مشروط به تحقق بلوغ نیست،[۱۷۳] زیرا در آیه ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾[۱۷۴] اجازه دادن به کودک برای کارهای تجاری تجویز شده است؛[۱۷۵] ولی مخالفان این نظر، از جمله شافعی، گفتهاند که مراد این آیه، ارزیابی توانایی محجور و انجام دادن معامله با حضور کودک و مقدمه چینی اوست؛ نه انعقاد معامله به دست وی، به علاوه، این نظر با ظاهر آیه که مطلقاً بر حجر کودک دلالت دارد، ناسازگار است. [۱۷۶]
فقها برای شرط بودن بلوغ در صحّت برخی معاملات معین (مانند وصیت)[۱۷۷] به آیه ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾[۱۷۸] و گاه به آیات دیگر استناد کردهاند؛ مانند آیه ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۷۹] درباره عقد مکاتبه [۱۸۰] و آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۱۸۱] درباره معاملاتی که موجب دیون میشود. [۱۸۲] در صورتی که رشد کودک پیش از بلوغ احراز شود، با تحقق بلوغ (به موجب آیه ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾[۱۸۳] و ادله دیگر) حجر او برطرف میشود.[۱۸۴] اگر رشد وی تا هنگام بلوغ احراز نگردد، باید تا زمان حصول رشد درنگ کرد. در طول دوره حجر، ولی یا وصی باید از تصرف در اموال محجور خودداری و اموال وی را به بهترین شکل اداره کند: ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾[۱۸۵]، ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا﴾[۱۸۶].[۱۸۷] و پس از رفع حجر، اموال او را در اختیارش گذارد: ﴿وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا﴾[۱۸۸]، ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا﴾[۱۸۹].[۱۹۰] همچنین قرآن توصیه فرموده که هنگام باز گرداندن اموال به او، بر این کار شاهد گرفته شود: ﴿ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ ﴾[۱۹۱].[۱۹۲]
سایر احکام
شمول بسیاری از احکام فقهی در ابواب دیگر نیز مشروط به بلوغ است؛ از جمله قضاوت، دعوای حقوقی، شهادت دادن، اقرار درباره جرایم مشمول حد، حضانت، ولایت بر محجوران و منصب حکومتی،[۱۹۳] به علاوه، بلوغ شرط اجرای انواع حدود و قصاص است. البته تعزیر بر نابالغان نیز میتواند جاری شود.[۱۹۴] برای شرط بودن بلوغ در پارهای موارد به آیات قرآن استناد شده است؛ از جمله فقهای شیعه [۱۹۵] و اهل سنت [۱۹۶] برای لزوم بالغ بودن گواهی دهنده به ظاهر آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۱۹۷] استناد کردهاند؛ زیرا تعبیر «رجال» در آیه شامل نابالغان نمیشود. حتی به نظر برخی فقها از آیاتی دیگر نیز میتوان این شرط را استنباط کرد؛[۱۹۸] از جمله آیه ﴿وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا﴾[۱۹۹]، با این استدلال که مراد از ضمیر ﴿مِنْكُمْ﴾ همان ضمیر در ﴿نِسَائِكُمْ﴾ است و تنها بالغان را دربرمیگیرد و همینطور آیه ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۲۰۰]؛ همچنین فقها [۲۰۱] با الهام از تعبیر «احصان» در آیه ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۲۰۲]. از جمله شرایط قذف شونده را برای اجرای حد، بلوغ وی دانستهاند و برخی حکم آیه قصاص ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۲۰۳] را مختص به بالغان شمردهاند.[۲۰۴] شماری از مفسران مراد از واژه «غلام» را در آیه ﴿فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا﴾[۲۰۵]. جوان بالغ دانستهاند؛ زیرا اعتراض موسی(ع) آن بود که چرا وی بدون آنکه کسی را کشته باشد، مستحق قتل بوده است.[۲۰۶] کلمه «غلام» هرچند بیشتر در مورد نابالغ به کار میرود؛ ولی به نظر برخی مفسران در شماری از آیات بر بالغان هم اطلاق شده است.[۲۰۷] البته مفسران دیگر مراد از غلام را در این آیه، نوجوان نابالغ دانسته و سبب اعتراض موسی را آن دانستهاند که چرا کودکی بیگناه باید کشته شود.[۲۰۸].[۲۰۹]
آمادگی برای بلوغ
هرچند به موجب فقه اسلامی اصولا شمول احکام تکلیفی الزامی منوط به تحقق شرایطی از جمله بلوغ است، به نظر فقها تکالیف غیر الزامی، که وجوب یا حرمت را دربرندارد، شامل غیر بالغان میشود؛[۲۱۰] همچنین پارهای مقررات الزامی در قرآن و احادیث در مورد کودکان ممیّز (کودکانی که به سن تمییز رسیدهاند و سود و زیان خود را تشخیص میدهند)[۲۱۱] و نیز کودکان مراهِق (کودکانی که بلوغ آنها نزدیک است)[۲۱۲] آمده که اولیای آنها مأمور شدهاند که کودکان خود را به رعایت کردن آن احکام وادارند یا با آنان به مثابه بالغان رفتار کنند. به نظر برخی دانشمندان،حکمت تشریع بسیاری از این تکالیف آن است که زمینه پیشگیری از اعتیاد به گناهان بزرگ پس از بلوغ فراهم آید و کودکان آماده ورود به دوره بلوغ شوند.[۲۱۳] شماری از این احکام از آیات قرآن استنباط شدهاند؛ مانند وجوب اجازه گرفتن (استیذان) کودکان برای ورود به اتاق اولیای خود در سه وقت: پیش از نماز صبح، در نیمروز هنگامی که آنان لباسهای خود را بیرون میآورند و پس از نماز عشاء: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[۲۱۴].[۲۱۵]، لزوم پوشش زنان در برابر پسر ممیز [۲۱۶] به استناد آیه ﴿ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ﴾[۲۱۷] و وجوب پاسخ دادن به سلام کودک ممیز: ﴿فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا﴾[۲۱۸].[۲۱۹] برخی دیگر از این گونه احکام مانند ترغیب کودکان ممیز به انجام دادن عباداتی چون نماز و روزه در احادیث مقرر شده است،[۲۲۰] افزون بر این، به نظر بسیاری از مفسران، آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾[۲۲۱]. اولیای کودکان را مأمور ساخته تا با آموزش احکام شرعی و معارف دینی آنان را برای پذیرش مسئولیت مهم خود در هنگام بلوغ آماده کنند و بدین ترتیب آنها را از آتش دوزخ برهانند.[۲۲۲].[۲۲۳]
بلوغ پیامبران و امامان(ع)
آغاز رسالت و نبوتِ اکثریت قریب به اتفاقپیامبران پس از سنینی بوده که معمولا بلوغ افراد عادی روی میدهد، هرچند آثار هدایت و کمال از کودکی در آنان مشهود بوده است، با این همه، از برخی آیات قرآن برمیآید که شماری از پیامبران در سنین کودکی به پیامبری برانگیخته شدهاند. البته به نظر مفسران [۲۲۴] با وجود معجزات شگفتانگیز پیامبران، وصول آنان به بلوغ عقلی و علمی در سنین کودکی بعید نیست و میتوان آن را در شمار امور خارق عادت قرار داد. از جمله این پیامبران، حضرت یحیی(ع) است که آیه ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[۲۲۵] درباره وی فرموده: ای یحیی! کتاب را با قوت بگیر و ما فرمان نبوت (یا فهم و عقل) را در کودکی به وی دادیم. مراد از کتاب به نظر مفسران تورات است؛[۲۲۶] ولی درباره مفهوم کلمه ﴿الْحُكْمَ﴾ در این آیه آرای گوناگونی مطرح شده است؛ برخی آن را به معنای نبوت دانستهاند.[۲۲۷] شماری دیگر، با توجه به موارد کاربرد این واژه در قرآن، مراد از آن را ژرفنگری در دین و علم به معارف الهی یا فهم کتاب بیان کردهاند.[۲۲۸] معانی دیگری نیز در تفاسیر مطرح شده است.[۲۲۹] سن حضرت یحیی(ع) دراین هنگام، دو، سه و ۷ سال ذکر شده است.[۲۳۰] بنابر حدیثی، امام جواد(ع) برای رفع استبعاد از امامت خود در سنین کودکی خطاب به یکی از شیعیان خود به این آیه استناد فرمود.[۲۳۱] آیه دیگر درباره حضرت عیسی(ع) است که در گاهواره سخن گفت و فرمود: من بنده خدایم. او به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است: ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا﴾[۲۳۲] مراد از کتاب را در این آیه، انجیل دانستهاند.[۲۳۳] به نظر برخی مفسران،[۲۳۴] مرادِ آن حضرت این بوده که در آینده صاحب کتاب و منصب نبوت خواهم شد. شماری از اینان، تعبیر آیه شریفه را که به صورت فعل ماضی آمده، بر تقدیر الهی و حکم ازلیِ خداوند حمل کردهاند؛[۲۳۵] ولی به نظر برخی دیگر، سیاق آیه و تعبیر آن اقتضا دارد که بر امر واقع شده حمل گردد، پس مراد این است که پیشتر کتاب و نبوت به آن حضرت عطا شده است.[۲۳۶] به نظر مشهور، که با آیات پیشین هماهنگ است، حضرت عیسی این سخن را هنگام تولد گفته است؛ ولی معدودی از مفسران آرای دیگری ذکر کردهاند.[۲۳۷] به نظر علامه طباطبایی [۲۳۸] نبوت این پیامبران در کودکی با آیه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۲۳۹] که در مورد فرستادگان پیشین تعبیر «رجال» را به کار برده: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ﴾ ناسازگار نیست؛ زیرا این آیه بر این مطلب تأکید دارد که پیامبران ازمیان افراد عادی برگزیده و با وحی از جانب خداوند به پیامبری برانگیخته شدهاند و آیه، بلوغ عادی را شرط رسالت ندانسته است.
برخی مفسران مراد آیه ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ﴾[۲۴۰] را هدایت و معرفت ابراهیم(ع) در کودکی دانسته و برخی مراد از «رشد» را نبوت ذکر کردهاند.[۲۴۱] البته در تفسیر آیه اقوال دیگری نیز مطرح شده است؛[۲۴۲] همچنین برخی مفسران اهل سنت با پذیرش این نظر که برادران یوسف(ع) پیامبر بودهاند، گفتهاند که آنان کارهای ناپسند خود (از جمله رفتار زشت آنها با حضرت یوسف(ع)) را در زمان کودکی و پیش از بلوغ انجام داده بودند؛[۲۴۳] ولی مفسران دیگر، از تعابیر شماری از آیات مانند آیه ﴿اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ﴾[۲۴۴]، ﴿قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ﴾[۲۴۵] بالغ بودن آنان را در آن هنگام استفاده کردهاند.[۲۴۶] برخی مفسران شیعه به استناد آیه مباهله: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۲۴۷] و با این استدلال که مباهله جز با بالغان جایز نیست، امام حسن و امام حسین(ع) را در آن زمان با وجود سن کم دارای بلوغ و کمال عقلی دانستهاند [۲۴۸] و برخی برای امکان امامت کودک به این آیه استناد جستهاند.[۲۴۹].[۲۵۰]
منابع
پانویس
- ↑ مفردات، ص۱۴۴؛ القاموس المحیط، ص۱۰۴۲؛ مقاییس اللغه، ج ۱، ص۳۰۱ ـ ۳۰۲، «بلغ».
- ↑ لسان العرب، ج ۱، ص۴۸۶؛ المصباح، ص۶۱، «بلغ».
- ↑ ر. ک: جواهرالکلام، ج ۲۶، ص۴ ـ ۵؛ المدخل الفقهی العام، ص۷۷۷؛ بلوغ دختران، ص۱۲۹ ـ ۱۳۰.
- ↑ ر. ک: جواهرالکلام، ج ۲۶، ص۴ ـ ۵؛ بلوغ دختران، ص۲۵۷؛ الاحوال الشخصیة فی فقه اهل البیت(ع)، ص۱۶.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۲۶، ص۴ ـ ۵.
- ↑ العناوین الفقهیه، ج ۲، ص۷۳۲.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص 64.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص۱۶۱ ـ ۱۶۵؛ السنن الکبری، ج ۶، ص۵۷، ۵۹.
- ↑ «ای مردم! اگر در رستخیز تردیدی دارید (بنگرید که) ما شما را از خاکی آفریدیم آنگاه از نطفهای سپس از دلمه خونی سرانجام از گوشتپارهای به اندام یا بیاندام تا (حق را) برایتان روشن داریم و در زهدانها آنچه را بخواهیم تا زمانی معیّن استوار میداریم سپس شما را که کودکی شدهاید بیرون میآوریم سپس تا به برنایی برسید؛ و جان برخی از شما را میگیرند و برخی دیگر را به فرودینترین سالهای زندگانی باز میگردانند تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند و زمین را سترون میبینی و چون بدان آب فرو فرستیم فرا میجنبد و برمیآید و هر گونه گیاه شادابی میرویاند» سوره حج، آیه ۵.
- ↑ «اوست که شما را از خاک سپس از نطفه و آنگاه از خونی بسته آفرید، سرانجام شما را به گونه نوزادی برآورد سپس (توان میدهد) تا به رشد کاملتان برسید، پس از آن تا پیر گردید- و جان برخی از شما پیشتر (از پیری) گرفته میشود- و تا به زمانی معیّن برسید و باشد که شما» سوره غافر، آیه ۶۷.
- ↑ «ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.
- ↑ «(مریم) به او اشارت کرد؛ گفتند: چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟!» سوره مریم، آیه ۲۹.
- ↑ «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۸۳.
- ↑ «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
- ↑ «از تو میپرسند: چه چیزی را ببخشند؟ بگو هر دارایی که میبخشید (بهتر است) به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان و در راه مانده باشد و هر نیکی بجای آورید خداوند به آن داناست» سوره بقره، آیه ۲۱۵.
- ↑ «داراییهای یتیمان را به ایشان برسانید و (داراییهای آنان که برای شما) ناپاک (است) را، جایگزین (داراییهای) پاک (خود) نگردانید و داراییهای آنان را با افزودن به داراییهای خود نخورید که این گناهی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۲.
- ↑ «و اگر میهراسید که در مورد یتیمان دادگری نکنید (با آنان ازدواج نکنید و) از زنانی که میپسندید، دو دو، و سه سه، و چهار چهار همسر گیرید و اگر بیم دارید که داد نورزید یک زن را و یا کنیز خود را (به همسری گزینید)؛ این کار به آنکه ستم نورزید نزدیکتر است» سوره نساء، آیه ۳.
- ↑ «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
- ↑ «و چون وابستگان و یتیمان و مستمندان در تقسیم (میراث) حاضر باشند به آنها از آن روزی دهید و با آنان شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۸.
- ↑ «آنان که داراییهای یتیمان را به ستم میخورند جز این نیست که در شکم خود آتش میانبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص۱۲۴؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص۸۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص۱۲؛ المنیر، ج ۴، ص۲۲۷ ـ ۲۲۹.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص 65.
- ↑ مستدرکالوسائل، ج ۱۴، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ السنن الکبری، ج ۶، ص۵۷، ۵۹.
- ↑ «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید» سوره نساء، آیه 6.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۶؛ الکشاف، ج ۱، ص۴۷۳، التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۱۸۹.
- ↑ جواهرالکلام، ج ۲۶، ص۲۱.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص۱۱۶؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۶.
- ↑ ر. ک: کتاب البیع، ج ۲، ص۱۶؛ الاشباه والنظائر، ج ۱، ص۲۲۴.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص 66.
- ↑ «ای مؤمنان! باید کسانی که بردگان شمایند و نابالغان شما سه بار از شما رخصت بخواهند: پیش از نماز بامداد و هنگامی که نیمروز لباس خود را در میآورید و پس از نماز عشاء که سه هنگام برهنگی و تنهایی شماست پس از آن بر شما و ایشان گناهی نیست (اگر از شما رخصت نگیرند) که گرد شما در گردشند و با یکدیگر به سر میبرید؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن بیان میدارد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نور، آیه 58.
- ↑ «و چون کودکانتان به بلوغ رسیدند باید (هنگام ورود) اجازه بگیرند مانند کسانی که پیش از آنان اجازه میگرفتند، بدین گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میدارد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نور، آیه 59.
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۲، ص۹۳؛ المصباح، ص۱۴۸؛ مفردات، ص۲۵۳ ـ ۲۵۴، «حلم».
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۲، ص۹۳؛ تاج العروس، ج ۱۶، ص۱۶۶ ـ ۱۶۷، «حلم».
- ↑ جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص۲۱۸؛ روح المعانی، مج ۶، ج ۱۰، ص۳۱۰؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳.
- ↑ مسالک الافهام، ج ۴، ص۱۴۳؛ جامع المدارک، ج ۳، ص۳۶۳؛ البلوغ، ص۱۰ ـ ۱۱.
- ↑ مفردات، ص۲۵۳، «حلم».
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص۲۵۷ ـ ۲۵۸.
- ↑ المدخل الفقهی العام، ص۷۷۷، ۷۸۰؛ الفقه الاسلامی، ج ۴، ص۱۲۳.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص 66.
- ↑ التبیان، ج ۴، ص۳۱۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص۱۳۵ ـ ۱۳۶؛ مقاییس اللغه، ج ۳، ص۱۷۹ ـ ۱۸۰، «شد».
- ↑ «و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش میدهیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.
- ↑ «و چون به برنایی خویش رسید و استواری یافت بدو (نیروی) داوری و دانشی بخشیدیم و بدینگونه به نیکوکاران پاداش میدهیم» سوره قصص، آیه ۱۴.
- ↑ «ای مردم! اگر در رستخیز تردیدی دارید (بنگرید که) ما شما را از خاکی آفریدیم آنگاه از نطفهای سپس از دلمه خونی سرانجام از گوشتپارهای به اندام یا بیاندام تا (حق را) برایتان روشن داریم و در زهدانها آنچه را بخواهیم تا زمانی معیّن استوار میداریم سپس شما را که کودکی شدهاید بیرون میآوریم سپس تا به برنایی برسید؛ و جان برخی از شما را میگیرند و برخی دیگر را به فرودینترین سالهای زندگانی باز میگردانند تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند و زمین را سترون میبینی و چون بدان آب فرو فرستیم فرا میجنبد و برمیآید و هر گونه گیاه شادابی میرویاند» سوره حج، آیه ۵.
- ↑ «اوست که شما را از خاک سپس از نطفه و آنگاه از خونی بسته آفرید، سرانجام شما را به گونه نوزادی برآورد سپس (توان میدهد) تا به رشد کاملتان برسید، پس از آن تا پیر گردید- و جان برخی از شما پیشتر (از پیری) گرفته میشود- و تا به زمانی معیّن برسید و باشد که شما» سوره غافر، آیه ۶۷.
- ↑ التبیان، ج ۴، ص۳۱۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص۲۳۲؛ مجمعالبیان، ج ۷، ص۱۱۴.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص۴۱۲؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱، ص۴۲۱ ـ ۴۲۲.
- ↑ التبیان، ج ۴، ص۳۱۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۱۱۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص۲۳۲.
- ↑ «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
- ↑ «و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
- ↑ التبیان، ج ۴، ص۳۱۸؛ ج ۶، ص۴۷۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص۱۳۵؛ المیزان، ج ۷، ص۳۷۶؛ ج ۱۳، ص۹۱.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۳، ص۳۸۴، ج ۴، ص۵۱۸.
- ↑ التبیان، ج ۴، ص۳۱۸، ج ۶، ص۴۷۶؛ المبسوط، سرخسی، ج ۶، ص۵۴.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۴، ص۵۱۸؛ التبیان، ج ۴، ص۳۱۸، ج ۶، ص۱۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص۱۱۱.
- ↑ «و به آدمی سپردهایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشتهام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه 15.
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص۱۳۰؛ البلوغ، ص۱۰ ـ ۱۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص۲۳۴؛ البلوغ، ص۱۰ ـ ۱۵.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص66-67.
- ↑ سید رضا هاشمی|هاشمی، سید رضا، بلوغ (مقاله)|مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج ۲، ص۲۸۲؛ مسالک الافهام، ج۴، ص۱۴۳؛ جواهرالکلام، ج ۲۶، ص۱۰، ۲۱.
- ↑ المغنی، ج ۴، ص۵۱۳؛ المجموع، ج ۱۳، ص۳۵۹؛ الاشباه والنظائر، ج ۱، ص۲۲۳ ـ ۲۲۴.
- ↑ «ای مؤمنان! باید کسانی که بردگان شمایند و نابالغان شما سه بار از شما رخصت بخواهند: پیش از نماز بامداد و هنگامی که نیمروز لباس خود را در میآورید و پس از نماز عشاء که سه هنگام برهنگی و تنهایی شماست پس از آن بر شما و ایشان گناهی نیست (اگر از شما رخصت نگیرند) که گرد شما در گردشند و با یکدیگر به سر میبرید؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن بیان میدارد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نور، آیه ۵۸.
- ↑ «و چون کودکانتان به بلوغ رسیدند باید (هنگام ورود) اجازه بگیرند مانند کسانی که پیش از آنان اجازه میگرفتند، بدین گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میدارد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نور، آیه ۵۹.
- ↑ الاشباه والنظائر، ج ۱، ص۲۲۳ ـ ۲۲۴؛ جواهر الکلام، ج ۲۶، ص۱۰، ۲۱؛ جامعالمدارک، ج ۳، ص۳۶۳ ـ ۳۶۴.
- ↑ مجمع الفائده، ج ۹، ص۱۹۲؛ جامع المدارک، ج ۳، ص۳۶۴.
- ↑ اعلام الموقعین، ج ۲، ص۳۰۹؛ البلوغ، ص۱۵.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص 68.
- ↑ المغنی، ج ۴، ص۵۱۴؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۲، ص۴۱۱؛ المبسوط، طوسی، ج ۲، ص۲۸۲ ـ ۲۸۳.
- ↑ احکام القرآن، ج ۳، ص۴۲۹؛ المنیر، ج ۱۸، ص۲۹۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص۳۰.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج ۱۴، ص۱۸۴ ـ ۱۸۵؛ ایضاحالفوائد، ج ۲، ص۵۰ ـ ۵۱؛ مسالک الافهام، ج ۴، ص۱۴۱.
- ↑ زبدةالبیان، ص۵۵۰.
- ↑ «ای مؤمنان! باید کسانی که بردگان شمایند و نابالغان شما سه بار از شما رخصت بخواهند: پیش از نماز بامداد و هنگامی که نیمروز لباس خود را در میآورید و پس از نماز عشاء که سه هنگام برهنگی و تنهایی شماست پس از آن بر شما و ایشان گناهی نیست (اگر از شما رخصت نگیرند) که گرد شما در گردشند و با یکدیگر به سر میبرید؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن بیان میدارد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نور، آیه ۵۸.
- ↑ جواهرالکلام، ج ۲۶، ص۴ ـ ۷؛ الفقه الاسلامی، ج ۵، ص۴۲۳ ـ ۴۲۴؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۲، ص۴۱۱ ـ ۴۱۲.
- ↑ روح المعانی، مج ۶، ج ۱۰، ص۳۰۹؛ المغنی، ج ۴، ص۵۱۳.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص 68.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۱، ص۴۳؛ المدخل الفقهی العام، ص۷۷۸.
- ↑ المغنی، ج ۴، ص۵۱۴؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۲، ص۴۱۱ ـ ۴۱۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۲۵.
- ↑ المغنی، ج ۴، ص۵۱۴ ـ ۵۱۵؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۲، ص۴۱۱ـ۴۱۲؛ المنیر، ج ۴، ص۲۵۶.
- ↑ شرایع الاسلام، ج ۲، ص۸۵؛ جواهر الکلام، ج ۲۶، ص۱۶ـ۳۸؛ وسائل الشیعه، ج ۱، ص۴۲ـ۴۶.
- ↑ المغنی، ج ۴، ص۵۱۴ ـ ۵۱۵؛ وسائل الشیعه، ج ۱، ص۴۳؛ البلوغ، ص۲۳ ـ ۲۹ ـ ۴۳ ـ ۵۶.
- ↑ الخلاف، ج ۳، ص۲۸۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۳۵.
- ↑ بلوغ دختران، ص۹۱، ۱۹۷ ـ ۱۹۸، ۲۵۹؛ کیهان اندیشه، ش ۶۱، ص۴۱، «بلوغ از دیدگاه فقه اجتهادی».
- ↑ احکام القرآن، ج ۳، ص۴۲۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص۲۹.
- ↑ «ای مؤمنان! باید کسانی که بردگان شمایند و نابالغان شما سه بار از شما رخصت بخواهند: پیش از نماز بامداد و هنگامی که نیمروز لباس خود را در میآورید و پس از نماز عشاء که سه هنگام برهنگی و تنهایی شماست پس از آن بر شما و ایشان گناهی نیست (اگر از شما رخصت نگیرند) که گرد شما در گردشند و با یکدیگر به سر میبرید؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن بیان میدارد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نور، آیه ۵۸.
- ↑ «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
- ↑ المنیر، ج ۱۸، ص۲۹۶؛ المبسوط، سرخسی، ج ۶، ص۵۴.
- ↑ «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
- ↑ کتاب البیع، ج ۲، ص۱۶.
- ↑ جواهرالکلام، ج ۳، ص۱۴۳، ج ۲۶، ص۴۰.
- ↑ «از تو درباره ماههای نو میپرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّاند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانهها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانهها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره بقره، آیه ۱۸۹.
- ↑ «بیگمان شمار ماهها نزد خداوند در کتاب وی روزی که آسمانها و زمین را آفرید دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماه، حرام است، این است آیین استوار، در آنها به خود ستم روا ندارید و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ میکنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۳۶.
- ↑ «اوست که خورشید را تابان و ماه را درخشان آفرید و برای آن برجها نهاد تا شمار سالها و «حساب» را بدانید؛ خداوند آن را جز به حق نیافرید؛ او آیات را برای گروهی که دانشورند روشن بیان میکند» سوره یونس، آیه ۵.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص69.
- ↑ شرایع الاسلام، ج ۲، ص۸۵؛ المغنی، ج ۴، ص۵۱۵؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۲، ص۳۵۱.
- ↑ المبسوط، ج ۲، ص۲۸۳؛ مسالک الافهام، ج ۴، ص۱۴۶؛ جواهرالکلام، ج ۲۶، ص۴۵.
- ↑ المغنی، ج ۴، ص۵۱۵؛ کشف القناع، ج ۳، ص۵۱۸؛ المجموع، ج ۱۳، ص۳۶۵.
- ↑ «از آبی جهنده آفریده شده است،» سوره طارق، آیه ۶.
- ↑ «که از میان (استخوانهای) پشت و پیش بیرون میآید» سوره طارق، آیه ۷.
- ↑ «ما انسان را از نطفهای برآمیخته آفریدیم، او را میآزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیدهایم» سوره انسان، آیه ۲.
- ↑ ر. ک: کشف القناع، ج ۱، ص۲۳۴.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص70.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص۲۸.
- ↑ العناوین الفقهیه، ج ۲، ص۶۶۰؛ المکاسب، ص۱۱۴.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج ۱، ص۲۶۶.
- ↑ «و چون کودکانتان به بلوغ رسیدند باید (هنگام ورود) اجازه بگیرند مانند کسانی که پیش از آنان اجازه میگرفتند، بدین گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میدارد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نور، آیه ۵۹.
- ↑ الام، ج ۲، ص۱۲۰.
- ↑ «ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳.
- ↑ مستند العروه، ج ۲، ص۵، «الصوم».
- ↑ «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای مردم و برهانهایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی میخواهد و برایتان دشواری نمیخواهد و (میخواهد) تا شمار (روزهها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنماییتان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ المنیر، ج ۲، ص۱۴۱ ـ ۱۴۲.
- ↑ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
- ↑ کتاب الخمس، ص۲۷۶.
- ↑ «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجوییشدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راهماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
- ↑ «و آنان که در داراییهایشان حقی معین است،» سوره معارج، آیه 24.
- ↑ «و در داراییهایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بیبهره بود» سوره معارج، آیه 25.
- ↑ بدائع الصنائع، ج ۲، ص۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۱۷۹؛ المنیر، ج ۱۱، ص۳۳ ـ ۳۴.
- ↑ مختلف الشیعه، ج ۳، ص۱۵۲؛ الحدائق، ج ۱۲، ص۱۹.
- ↑ «از داراییهای آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک میداری و پاکیزه میگردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۱۷۹؛ الحدائق، ج ۱۲، ص۱۹؛ مستند العروه، ج ۱، ص۱۴، «الزکاة».
- ↑ مستند الشیعه، ج ۹، ص۱۲.
- ↑ العناوین الفقهیه، ج ۲، ص۶۶۴ ـ ۶۷۲؛ الفقه الاسلامی، ج ۱، ص۵۶۸ـ۵۶۹، ج ۲، ص۶۱۲، ج ۳، ص۲۰، ۲۳، ج ۴، ص۱۲۲.
- ↑ ر. ک: وسائل الشیعه، ج ۴، ص۱۸ ـ ۲۲، ج ۱۰، ص۲۳۳ ـ ۲۳۷.
- ↑ «نماز را برپا دارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
- ↑ « هر کس از شما این ماه را دریافت، باید (تمام) آن را روزه بگیرد» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ القواعد الفقهیه، ج ۴، ص۱۱۲، ۱۷۹.
- ↑ «کسانی که نیکی آورند ده برابر آن (پاداش) دارند و کسانی که بدی آورند جز همانند آن کیفر نمیبینند و به آنان ستم نخواهد شد» سوره انعام، آیه ۱۶۰.
- ↑ کشف القناع، ج ۱، ص۲۶۴.
- ↑ جواهرالکلام، ج ۷، ص۲۶۲؛ الحدائق، ج ۱۳، ص۵۳.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص 70.
- ↑ «به پیمانها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.
- ↑ «و داراییهای همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید» سوره بقره، آیه 188.
- ↑ العناوین الفقهیه، ج ۲، ص۶۷۹.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص 71-72.
- ↑ الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۱۷۹؛ مبانی العروه، ج ۲، ص۲۴۸ ـ ۲۴۹، «النکاح».
- ↑ الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۱۷۹؛ المبسوط، سرخسی، ج ۴، ص۲۱۲.
- ↑ «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند » سوره نساء، آیه 6.
- ↑ الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۱۷۹؛ المبسوط، سرخسی، ج ۴، ص۲۱۲.
- ↑ « عدّه زنانی که حیض ندیدهاند» سوره طلاق، آیه ۴.
- ↑ «و بیهمسران (آزاد) و بردگان و کنیزان شایستهتان را همسر دهید» سوره نور، آیه ۳۲.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج ۴، ص۲۱۲؛ الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۱۷۹ ـ ۱۸۰.
- ↑ «و اگر میهراسید که در مورد یتیمان دادگری نکنید (با آنان ازدواج نکنید و) از زنانی که میپسندید، دو دو، و سه سه، و چهار چهار همسر گیرید و اگر بیم دارید که داد نورزید یک زن را و یا کنیز خود را (به همسری گزینید)؛ این کار به آنکه ستم نورزید نزدیکتر است» سوره نساء، آیه ۳.
- ↑ «از تو درباره زنان نظر میخواهند، بگو خداوند برای شما درباره آنان و (نیز درباره) آنچه برای شما در این کتاب خوانده میشود نظر میدهد (از جمله) درباره دختران یتیمی که مقرّری ایشان را نمیپردازید و به ازدواج با آنها رغبت دارید و (نیز) درباره کودکان ناتوان شمرده شده (که حقوق آنان را بپردازید) و اینکه برای یتیمان به دادگری برخیزید و هر خیری انجام دهید خداوند به آن داناست» سوره نساء، آیه ۱۲۷.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص۱۰۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۱۳؛ المنیر، ج ۴، ص۲۳۷ ـ ۲۳۸.
- ↑ «در (کار) این جهان و جهان واپسین. و از تو، درباره یتیمان میپرسند، بگو سامانبخشی به کار آنان نیکوتر است و چون با آنان به سر برید (بدانید که) برادران شمایند و خداوند، تباهکار را از مصلح باز میشناسد و اگر خداوند میخواست، شما را در تنگنا مینهاد، بیگمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۲۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۳، ص۶۴؛ المنیر، ج ۲، ص۲۸۸ ـ ۲۸۹.
- ↑ «(شعیب) گفت: میخواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی و اگر به ده سال رساندی آن دیگر با توست و من نمیخواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص۲۷۱؛ المنیر، ج ۲۰، ص۸۹.
- ↑ «آنگاه اگر زن را (سومین بار) طلاق داد دیگر بر او حلال نیست تا آنکه به مرد دیگری شوهر کند؛ سپس اگر (آن مرد دیگر) او را طلاق داد، چنانچه (زن و شوهر اول) گمان میکنند که احکام خداوند را میتوانند بجا آورند بر آنان گناهی نیست که به یکدیگر باز گردند؛ و این احکام خداوند است که آن را برای گروهی که میدانند روشن میدارد» سوره بقره، آیه ۲۳۰.
- ↑ نهایة المرام، ج ۲، ص۶۶؛ الحدائق، ج ۲۵، ص۳۲۸.
- ↑ «کسانی از شما که زنان خود را ظهار میکنند، آن زنان، مادران آنان نیستند، مادرانشان جز کسانی که آنان را زادهاند نمیباشند و اینان بیگمان سخنی ناپسند و نادرست میگویند و باری، خداوند به یقین در گذرندهای آمرزنده است» سوره مجادله، آیه ۲.
- ↑ جواهرالکلام، ج ۳۳، ص۱۱۸.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص 72.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص۱۱۶ ـ ۱۱۸؛ مجمع الفائده، ج ۸، ص۱۵۱؛ مستند العروه، ص۲۷، «الاجاره».
- ↑ الام، ج ۳، ص۲۲۰؛ المدونة الکبری، ج ۶، ص۱۳۲؛ المغنی، ج ۴، ص۵۱۱ ـ ۵۱۲.
- ↑ «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص۱۱۶؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۳۴.
- ↑ کتاب البیع، ج ۲، ص۵ ـ ۸؛ جامع المدارک، ج ۳، ص۷۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۳۸.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص۱۱۷؛ المنیر، ج ۴، ص۲۵۶؛ بدایة المجتهد، ج ۲، ص۲۲۷.
- ↑ المجموع، ج ۱۳، ص۳۶۶؛ فتح العزیز، ج ۱۰، ص۲۸۴؛ المنیر، ج ۴، ص۲۵۰.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج ۲، ص۲۸۴؛ مغنی المحتاج، ج ۲، ص۱۶۹؛ کشف القناع، ج ۳، ص۵۲۰.
- ↑ المغنی، ج ۴، ص۵۲۳ ـ ۵۲۴؛ مسالک الافهام، ج ۴، ص۱۶۶.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص۱۲۴؛ المنیر، ج ۴، ص۲۲۷ ـ ۲۲۸.
- ↑ مصباح الفقاهه، ج ۳، ص۲۴۶.
- ↑ بدایة المجتهد، ج ۲، ص۲۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۳۸.
- ↑ «اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص۲۲۰ ـ ۲۲۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۳۰؛ المجموع، ج ۱۳، ص۳۴۵.
- ↑ «و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص۱۱۲ ـ ۱۱۳؛ المبسوط، سرخسی، ج ۲۴، ص۱۶۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۲۸ ـ ۲۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۱۸۷؛ المغنی، ج ۴، ص۲۹۶ ـ ۲۹۷؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱۰، ص۱۱.
- ↑ «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
- ↑ العناوین الفقهیه، ج ۲، ص۶۷۹؛ کشف القناع، ج ۳، ص۱۷۳؛ بدائع الصنائع، ج ۷، ص۱۹۳.
- ↑ مختلف الشیعه، ج ۶، ص۳۹۱؛ مجمع الفائده، ج ۹، ص۳۸۹.
- ↑ مختلف الشیعه، ج ۶، ص۳۹۱؛ مجمع الفائده، ج ۹، ص۳۸۹.
- ↑ «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
- ↑ «و کسانی که (توان) زناشویی نمییابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بینیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را میخواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۳.
- ↑ الخلاف، ج ۶، ص۳۸۰ ـ ۳۸۱.
- ↑ «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسندهای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن به گونهای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانهتر و برای گواهگیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیکتر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود میگردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد میکنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش میدهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ احکام القرآن، ج ۱، ص۶۰۲.
- ↑ «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
- ↑ التقریر والتحبیر، ج ۲، ص۲۲۷.
- ↑ «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
- ↑ «و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
- ↑ التبیان، ج ۶، ص۴۷۶؛ المجموع، ج ۱۳، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷؛ المنیر، ج ۴، ص۲۵۸، ج ۱۵، ص۷۲.
- ↑ «داراییهای یتیمان را به ایشان برسانید و (داراییهای آنان که برای شما) ناپاک (است) را، جایگزین (داراییهای) پاک (خود) نگردانید و داراییهای آنان را با افزودن به داراییهای خود نخورید که این گناهی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۲.
- ↑ «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص۱۰۱؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص۱۹۲ ـ ۱۹۳.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص73.
- ↑ شرایع الاسلام، ج ۴، ص۶۷، ۱۰۰، ۱۰۶، ۱۲۵، ۱۵۱، ۱۵۹، ۱۶۱، ۱۵۱ ـ ۱۶۵، ۱۷۶، ۲۱۶، ۲۱۸؛ الروضة البهیه، ج ۵، ص۴۵۸ ـ ۴۶۳؛ الفقه الاسلامی، ج ۶، ص۸۸، ۴۸۱، ۵۶۲، ۶۹۳، ۷۴۳، ۷۷۳، ۷۷۹؛ ج ۷، ص۷۴، ۷۲۶، ۷۴۷، ۷۵۱.
- ↑ شرایعالاسلام، ج ۴، ص۱۳۷، ۱۵۹، ۱۸۳، ۱۹۵، ۲۰۰؛ الفقه الاسلامی، ج ۶، ص۲۳ ـ ۲۴، ۱۸۵، ۲۰۵، ۲۶۵.
- ↑ ایضاح الفوائد، ج ۴، ص۴۱۷؛ مسالک الافهام، ج ۱۴، ص۱۵۴؛ مجمع الفائده، ج ۱۲، ص۲۹۳.
- ↑ کشف القناع، ج ۶، ص۵۲۷؛ بدائع الصنائع، ج ۶، ص۲۶۷.
- ↑ «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسندهای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن به گونهای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانهتر و برای گواهگیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیکتر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود میگردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد میکنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش میدهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ مستند الشیعه، ج ۱۸، ص۱۳ ـ ۱۴.
- ↑ «و از زنان شما آنان که زنا کنند چهار تن از میان خود بر آنان گواه گیرید و اگر گواهی دهند، آنها را در خانهها بازدارید تا مرگ، آنان را دریابد یا خداوند، راهی (دیگر) پیش پای آنها بگذارد» سوره نساء، آیه ۱۵.
- ↑ «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) میزنند سپس چهار گواه نمیآورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.
- ↑ مجمع الفائده، ج ۱۳، ص۱۴۰ ـ ۱۴۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص۱۵۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص۱۷۲ ـ ۱۷۳؛ مسالک الافهام، ج ۱۴، ص۴۳۸.
- ↑ «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) میزنند سپس چهار گواه نمیآورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.
- ↑ «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خونبها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
- ↑ الام، ج ۶، ص۴۰.
- ↑ «پس راه افتادند تا هنگامی که پسربچهای دیدند و او را کشت؛ (موسی) گفت: آیا انسانی بیگناه را بیآنکه کسی را کشته باشد کشتی؟ به راستی کاری ناپسند کردی!» سوره کهف، آیه ۷۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۱۵۵؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۷۴۸؛ المیزان، ج ۱۳، ص۳۴۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص۴۲؛ ج ۹، ص۱۶۷ـ۱۶۸، ج ۲۱، ص۱۵۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۳۸؛ المیزان، ج ۱۳، ص۳۴۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۱۶۱؛ المنیر، ج ۱۶، ص۱۱؛ المیزان، ج ۱۳، ص۳۴۵.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص75.
- ↑ مدارک الاحکام، ج ۶، ص۴۲؛ عوائد الایام، ص۷۹۱ ـ ۷۹۲.
- ↑ المصباح، ص۵۸۷، «مِزْتَه».
- ↑ التبیان، ج ۷، ص۷۴؛ جواهرالعقود، ج ۲، ص۴۵۹.
- ↑ مبانیالعروه، ج ۱، ص۸۸ ـ ۸۹، «النکاح»؛ بحارالانوار، ج ۸۵، ص۱۳۴.
- ↑ «ای مؤمنان! باید کسانی که بردگان شمایند و نابالغان شما سه بار از شما رخصت بخواهند: پیش از نماز بامداد و هنگامی که نیمروز لباس خود را در میآورید و پس از نماز عشاء که سه هنگام برهنگی و تنهایی شماست پس از آن بر شما و ایشان گناهی نیست (اگر از شما رخصت نگیرند) که گرد شما در گردشند و با یکدیگر به سر میبرید؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن بیان میدارد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نور، آیه ۵۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص۳۳؛ مبانی العروه، ج ۱، ص۸۶، «النکاح»؛ المیزان، ج ۱۵، ص۱۶۳ ـ ۱۶۴.
- ↑ المغنی، ج ۷، ص۴۵۸؛ مبانی العروه، ج ۱، ص۸۶، «النکاح»؛ الفقه الاسلامی، ج ۷، ص۱۹.
- ↑ «کودکانی که از شرمگاههای زنان آگاهی ندارند » سوره نور، آیه ۳۱.
- ↑ «و چون به شما درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن یا همانند آن پاسخ دهید؛ بیگمان خداوند حسابرس همه چیز است» سوره نساء، آیه ۸۶.
- ↑ آیات الاحکام، ج ۱، ص۲۳۴.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص۱۹؛ تهذیب، ج ۲، ص۳۸۰؛ مسند احمد، ج ۲، ص۱۸۰.
- ↑ «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمیپیچند و آنچه فرمان یابند بجای میآورند» سوره تحریم، آیه ۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص۳۲؛ المجموع، ج ۱، ص۲۶؛ المنیر، ج ۱۸، ص۲۹۵.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص 76.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۱۹۱ـ۱۹۲؛ المیزان، ج ۷، ص۱۷۶.
- ↑ «ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص۷۸۱؛ المنیر، ج ۱۶، ص۶۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۱۹۱ـ۱۹۲؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۷۸۱؛ المنیر، ج ۱۶، ص۶۳.
- ↑ التبیان، ج ۷، ص۱۱۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص۱۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۸۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۱۹۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص۱۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص۷۸۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۸۷؛ المنیر، ج ۱۶، ص۶۱.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص۳۸۴.
- ↑ «(نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۳۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۱۰۲؛ المیزان، ج ۱۴، ص۴۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۲۱۴؛ التبیان، ج ۷، ص۱۲۳.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۱۰۳؛ المنیر، ج ۱۶، ص۸۱، ۸۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص۷۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۲۱۴؛ المیزان، ج ۱۴، ص۴۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص۷۹۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۲۱۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص۲۵۶ ـ ۲۵۷.
- ↑ «و پیش از تو جز مردانی از مردم شهرها را که به آنان وحی میکردیم نفرستادیم؛ آیا روی زمین گردش نکردهاند تا بنگرند سرانجام پیشینیانشان چگونه بوده است؟ و به راستی سرای واپسین برای پرهیزگاران بهتر است؛ آیا خرد نمیورزید؟» سوره یوسف، آیه ۱۰۹.
- ↑ «و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱.
- ↑ جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص۴۸؛ التبیان، ج ۷، ص۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ مجمع البیان، ج ۷، ص۹۴.
- ↑ جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص۴۸؛ التبیان، ج ۷، ص۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ زادالمسیر، ج ۵، ص۲۴۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص۳۲۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص۲۰۵.
- ↑ «یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید» سوره یوسف، آیه ۹.
- ↑ «گفتند: ای پدر! برای ما از گناهانمان آمرزش بخواه که ما بیگمان گنهکار بودهایم» سوره یوسف، آیه ۹۷.
- ↑ التبیان، ج ۶، ص۱۰۱.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص۴۸۵ ـ ۴۸۶؛ اطیب البیان، ج ۳، ص۲۲۹.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص۴۸۵ ـ ۴۸۶؛ اطیب البیان، ج ۳، ص۲۲۹.
- ↑ هاشمی، سید رضا، مقاله «بلوغ»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص77.