ام وهب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[ام وهب]]<ref>این ام وهب غیر از ام وهب، مادر وهب بن حباب (عبدالله) کلبی است؛ زیرا این ام وهب دختر عبد و همسر عبدالله بن عمیر است و در روز عاشورا به شهادت رسید، اما ام وهب مادر وهب بن حباب مسیحی بود و مسلمان شد و در روز عاشورا پسرش وهب شهید شد اما خودش به شهادت نرسید. به ذیل نام وهب بن حباب (عبدالله) کلبی، در همین اثر مراجعه نمایید.</ref> [[همسر]] [[عبدالله بن عمیر کلبی]] از بنی علیم از [[طایفه]] [[نمر بن قاسط]] معروف به «[[ام‌وهب بنت عبد]]» است <ref> تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۹؛ مقتل مقرم، ص۲۳۸ و البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۸۳.</ref>. برخی نام وی را «قمر» یا «قمری» خوانده‌اند<ref>اعلام النساء المؤمنات، ص۵۹۹-۵۹۸، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۰۰.</ref><ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۹۹.</ref>
[[ام وهب]]<ref>این ام وهب غیر از ام وهب، مادر وهب بن حباب (عبدالله) کلبی است؛ زیرا این ام وهب دختر عبد و همسر عبدالله بن عمیر است و در روز عاشورا به شهادت رسید، اما ام وهب مادر وهب بن حباب مسیحی بود و مسلمان شد و در روز عاشورا پسرش وهب شهید شد اما خودش به شهادت نرسید. به ذیل نام وهب بن حباب (عبدالله) کلبی، در همین اثر مراجعه نمایید.</ref> [[همسر]] [[عبدالله بن عمیر کلبی]] از بنی علیم از [[طایفه]] [[نمر بن قاسط]] معروف به «[[ام‌وهب بنت عبد]]» است <ref> تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۹؛ مقتل مقرم، ص۲۳۸ و البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۸۳.</ref>. برخی نام وی را «قمر» یا «قمری» خوانده‌اند<ref>اعلام النساء المؤمنات، ص۵۹۹-۵۹۸، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۰۰.</ref><ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۹۹.</ref>


او با همسرش عبدالله که از [[یاران]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود<ref>ر.ک: اصحاب امام علی{{ع}} ج۲، ص۷۸۴.</ref>. در یکی از محله‌های [[کوفه]] سکونت داشت.
او با همسرش عبدالله که از [[یاران]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود<ref>ر. ک: اصحاب امام علی {{ع}} ج۲، ص۷۸۴.</ref>. در یکی از محله‌های [[کوفه]] سکونت داشت.


عبدالله شوهر وی وقتی متوجه شد که [[لشکر]] زیادی در [[نخیله]] کوفه [[اجتماع]] کرده و عازم [[جنگ]] با [[ابا عبدالله الحسین]] هستند سخت غمناک شد و با خود گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]] خیلی [[مشتاق]] [[جنگ با مشرکین]] بودم و [[امید]] دارم که [[جهاد]] با [[سپاه عمر سعد]] که با فرزند دختر پیامبرشان می‌‌جنگند ثوابش نزد خدا کمتر از جهاد با [[مشرکین]] نباشد»
عبدالله شوهر وی وقتی متوجه شد که [[لشکر]] زیادی در [[نخیله]] کوفه [[اجتماع]] کرده و عازم [[جنگ]] با [[ابا عبدالله الحسین]] هستند سخت غمناک شد و با خود گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]] خیلی [[مشتاق]] [[جنگ با مشرکین]] بودم و [[امید]] دارم که [[جهاد]] با [[سپاه عمر سعد]] که با فرزند دختر پیامبرشان می‌‌جنگند ثوابش نزد خدا کمتر از جهاد با [[مشرکین]] نباشد»
<ref>{{عربی|"وَاللّه ِ لَقَد كُنتُ عَلى جِهادِ أهلِ الشِّركِ حَريصاً، وإنّي لَأَرجو ألّا يَكونَ جِهادُ هؤُلاءِ الَّذينَ يَغزونَ ابنَ بِنتِ نَبِيِّهِم أيسَرَ ثَواباً عِندَ اللّه ِ مِن ثَوابِهِ إيّايَ في جِهادِ المُشرِكينَ"}}</ref>
<ref>{{عربی|"وَاللّه ِ لَقَد كُنتُ عَلى جِهادِ أهلِ الشِّركِ حَريصاً، وإنّي لَأَرجو ألّا يَكونَ جِهادُ هؤُلاءِ الَّذينَ يَغزونَ ابنَ بِنتِ نَبِيِّهِم أيسَرَ ثَواباً عِندَ اللّه ِ مِن ثَوابِهِ إيّايَ في جِهادِ المُشرِكينَ"}}</ref>


لذا [[تصمیم]] گرفت به یاری [[امام حسین]]{{ع}} بشتابد، و همسرش ام وهب را از قصد خود [[آگاه]] کرد، او نیز استقبال کرد و گفت: راه [[درستی]] می‌‌روی و مرا هم با خودت ببر، و این [[زن]] و شوهر با هم راهی [[کربلا]] شدند و مخفیانه و شبانه آمدند تا خود را به [[کاروان حسینی]] رساندند و با [[حضرت]] در کربلا ماندند<ref>مقتل ابومخنف، تحقیق غفاری، ص۱۲۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۸۳؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۶۴؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۲۰۱ و ابصارالعین، ص۱۵۷.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۳۱۶-۳۱۷.</ref>
لذا [[تصمیم]] گرفت به یاری [[امام حسین]] {{ع}} بشتابد، و همسرش ام وهب را از قصد خود [[آگاه]] کرد، او نیز استقبال کرد و گفت: راه [[درستی]] می‌‌روی و مرا هم با خودت ببر، و این [[زن]] و شوهر با هم راهی [[کربلا]] شدند و مخفیانه و شبانه آمدند تا خود را به [[کاروان حسینی]] رساندند و با [[حضرت]] در کربلا ماندند<ref>مقتل ابومخنف، تحقیق غفاری، ص۱۲۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۸۳؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۶۴؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۲۰۱ و ابصارالعین، ص۱۵۷.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۳۱۶-۳۱۷.</ref>


==[[ام وهب]] به همراه همسرش در میدان [[نبرد]]==
== [[ام وهب]] به همراه همسرش در میدان [[نبرد]] ==
در [[روز عاشورا]] موقعی که [[غلام]] [[زیاد بن ابیه]]، به نام [[یسار]] و غلام [[عبیدالله بن زیاد]]، به نام سالم که مردان [[دلاوری]] بودند [[مبارز]] می‌‌طلبیدند، ابتدا [[حبیب بن مظاهر]] و [[بریر بن خضیر]] برخاستند تا به [[جنگ]] آن دو بروند، اما [[حضرت]] به آنها فرمود: «شما بنشینید».
در [[روز عاشورا]] موقعی که [[غلام]] [[زیاد بن ابیه]]، به نام [[یسار]] و غلام [[عبیدالله بن زیاد]]، به نام سالم که مردان [[دلاوری]] بودند [[مبارز]] می‌‌طلبیدند، ابتدا [[حبیب بن مظاهر]] و [[بریر بن خضیر]] برخاستند تا به [[جنگ]] آن دو بروند، اما [[حضرت]] به آنها فرمود: «شما بنشینید».


سپس [[عبدالله بن عمیر کلبی|عبدالله بن عمیر]] [[خدمت]] [[امام]]{{ع}} آمد و اجازه میدان خواست تا به جنگ آن دو برود، حضرت نگاهی به سینه پهن او کرد و فرمود: من تو را برای [[مبارزه]] با کسانی که قرین تو هستند نگاه داشته بودم – و سپس به او اجازه میدان داد و فرمود:- اگر مایلی به جنگ آن دو برو».
سپس [[عبدالله بن عمیر کلبی|عبدالله بن عمیر]] [[خدمت]] [[امام]] {{ع}} آمد و اجازه میدان خواست تا به جنگ آن دو برود، حضرت نگاهی به سینه پهن او کرد و فرمود: من تو را برای [[مبارزه]] با کسانی که قرین تو هستند نگاه داشته بودم – و سپس به او اجازه میدان داد و فرمود:- اگر مایلی به جنگ آن دو برو».


عبدالله پس از اجازه از امام{{ع}} عازم میدان شد، بلافاصله همسرش ام وهب گرزی به دست گرفت و به همسرش توصیه [[فداکاری]] و [[جان‌فشانی]] کرد و گفت: ای عبدالله، [[پدر]] و مادرم به فدایت از [[پاکان]] و طیبین و از [[ذریه]] [[محمد]]{{صل}} [[دفاع]] و [[قتال]] کن<ref>{{عربی|"فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي! قَاتِلْ دُونَ اَلطَّيِّبِينَ ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ!"}}</ref>
عبدالله پس از اجازه از امام {{ع}} عازم میدان شد، بلافاصله همسرش ام وهب گرزی به دست گرفت و به همسرش توصیه [[فداکاری]] و [[جان‌فشانی]] کرد و گفت: ای عبدالله، [[پدر]] و مادرم به فدایت از [[پاکان]] و طیبین و از [[ذریه]] [[محمد]] {{صل}} [[دفاع]] و [[قتال]] کن<ref>{{عربی|"فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي! قَاتِلْ دُونَ اَلطَّيِّبِينَ ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ!"}}</ref>


و خود به دنبال شوهر عازم رزم و [[جهاد]] شد، اما شوهرش از او خواست که پیش [[زنان]] بازگردد ولی ام وهب دامن او را گرفت و [[همسر]] را بدرقه و [[همراهی]] نمود و چنین گفت: «رهایت نمی‌کنم تا من هم با تو بمیرم»<ref>{{عربی|إِنِّي لَنْ أَدَعَكَ دُونَ أَنْ أَمُوتَ مَعَكَ}}؛ البدایه والنهایه، ج۸، ص۱۸۳ و اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۳.</ref>.
و خود به دنبال شوهر عازم رزم و [[جهاد]] شد، اما شوهرش از او خواست که پیش [[زنان]] بازگردد ولی ام وهب دامن او را گرفت و [[همسر]] را بدرقه و [[همراهی]] نمود و چنین گفت: «رهایت نمی‌کنم تا من هم با تو بمیرم»<ref>{{عربی|إِنِّي لَنْ أَدَعَكَ دُونَ أَنْ أَمُوتَ مَعَكَ}}؛ البدایه والنهایه، ج۸، ص۱۸۳ و اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۳.</ref>.


[[امام حسین]]{{ع}} که ناظر جانفشانی این [[زن]] و شوهر بود خطاب به ام وهب صدا زد: [[خدا]] شما را از خاندانم [[پاداش]] دهد، خدا تو را ای ام وهب [[رحمت]] کند، به میان زنان برگرد و با آنان باش؛ زیرا بر زنان جهاد و قتال نیست<ref>{{متن حدیث|جُزِيتُمْ مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ خَيْراً، اِرْجِعِي رَحِمَكِ اَللَّهُ إِلَى اَلنِّسَاءِ فَاجْلِسِي مَعَهُنَّ، فَإِنَّهُ لَيْسَ عَلَى اَلنِّسَاءِ قِتَالٌ}}</ref>
[[امام حسین]] {{ع}} که ناظر جانفشانی این [[زن]] و شوهر بود خطاب به ام وهب صدا زد: [[خدا]] شما را از خاندانم [[پاداش]] دهد، خدا تو را ای ام وهب [[رحمت]] کند، به میان زنان برگرد و با آنان باش؛ زیرا بر زنان جهاد و قتال نیست<ref>{{متن حدیث|جُزِيتُمْ مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ خَيْراً، اِرْجِعِي رَحِمَكِ اَللَّهُ إِلَى اَلنِّسَاءِ فَاجْلِسِي مَعَهُنَّ، فَإِنَّهُ لَيْسَ عَلَى اَلنِّسَاءِ قِتَالٌ}}</ref>


ام وهب به [[فرمان امام]]{{ع}} از میدان معرکه بازگشت و در جمع [[زنان]] قرار گرفت<ref> تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۶۴؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۳؛ ابصار العین، ص۱۵۸ و مقتل مقرم، ص۲۳۸.</ref>.
ام وهب به [[فرمان امام]] {{ع}} از میدان معرکه بازگشت و در جمع [[زنان]] قرار گرفت<ref> تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۶۴؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۳؛ ابصار العین، ص۱۵۸ و مقتل مقرم، ص۲۳۸.</ref>.


عبدالله شوهر او چون مقابل [[یسار]] [[غلام]] زیاد و سالم غلام [[عبیدالله بن زیاد]] قرار گرفت سخنانی بین آن دو و عبدالله رد و بدل شد، و بین ایشان [[جنگ]] درگرفت و عبدالله به [[شهادت]] رسید.
عبدالله شوهر او چون مقابل [[یسار]] [[غلام]] زیاد و سالم غلام [[عبیدالله بن زیاد]] قرار گرفت سخنانی بین آن دو و عبدالله رد و بدل شد، و بین ایشان [[جنگ]] درگرفت و عبدالله به [[شهادت]] رسید.
خط ۳۷: خط ۳۷:
بنا به قولی، ام وهب نخستین زنی بود که در [[کربلا]] به شهادت رسید.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۳۱۷-۳۱۹.</ref>
بنا به قولی، ام وهب نخستین زنی بود که در [[کربلا]] به شهادت رسید.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۳۱۷-۳۱۹.</ref>


روایتی دیگر حاکی از آن است که امِّ‌وهب نه با همسرش، بلکه با پسرش - [[وهب]] - به [[کربلا]] آمد و در آنجا وهب که [[نصرانی]] بود به دست [[امام حسین]]{{ع}} [[اسلام]] [[اختیار]] کرد؛ و به [[دفاع]] از آن [[حضرت]] برخاست. در حالی که [[همسر]] وهب مانع او می‌شد. مادرش عنوان کرد که تا در راه [[حسین]]{{ع}} به [[شهادت]] نرسد از وی [[راضی]] نخواهد گشت. وهب جنگید و به شهادت رسید؛ مادرش نیز به گونه‌ای که گفته شد شربت شهادت نوشید<ref>الفتوح، ج۵، ص۱۸۹؛ مقتل الحسین{{ع}} خوارزمی، ج۲، ص۱۶، انوارالهدی؛ اسرار الشهاده، ج۴، ص۳۲۴؛ ناسخ التواریخ، ج۲، ص۲۶۹؛ نفس المهموم، ص۱۴۶ ترجمه شعرانی.</ref><ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۱۰۰.</ref>
روایتی دیگر حاکی از آن است که امِّ‌وهب نه با همسرش، بلکه با پسرش - [[وهب]] - به [[کربلا]] آمد و در آنجا وهب که [[نصرانی]] بود به دست [[امام حسین]] {{ع}} [[اسلام]] [[اختیار]] کرد؛ و به [[دفاع]] از آن [[حضرت]] برخاست. در حالی که [[همسر]] وهب مانع او می‌شد. مادرش عنوان کرد که تا در راه [[حسین]] {{ع}} به [[شهادت]] نرسد از وی [[راضی]] نخواهد گشت. وهب جنگید و به شهادت رسید؛ مادرش نیز به گونه‌ای که گفته شد شربت شهادت نوشید<ref>الفتوح، ج۵، ص۱۸۹؛ مقتل الحسین {{ع}} خوارزمی، ج۲، ص۱۶، انوارالهدی؛ اسرار الشهاده، ج۴، ص۳۲۴؛ ناسخ التواریخ، ج۲، ص۲۶۹؛ نفس المهموم، ص۱۴۶ ترجمه شعرانی.</ref><ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۱۰۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۱۵

مقدمه

ام وهب[۱] همسر عبدالله بن عمیر کلبی از بنی علیم از طایفه نمر بن قاسط معروف به «ام‌وهب بنت عبد» است [۲]. برخی نام وی را «قمر» یا «قمری» خوانده‌اند[۳][۴]

او با همسرش عبدالله که از یاران امیرالمؤمنین (ع) بود[۵]. در یکی از محله‌های کوفه سکونت داشت.

عبدالله شوهر وی وقتی متوجه شد که لشکر زیادی در نخیله کوفه اجتماع کرده و عازم جنگ با ابا عبدالله الحسین هستند سخت غمناک شد و با خود گفت: «به خدا سوگند خیلی مشتاق جنگ با مشرکین بودم و امید دارم که جهاد با سپاه عمر سعد که با فرزند دختر پیامبرشان می‌‌جنگند ثوابش نزد خدا کمتر از جهاد با مشرکین نباشد» [۶]

لذا تصمیم گرفت به یاری امام حسین (ع) بشتابد، و همسرش ام وهب را از قصد خود آگاه کرد، او نیز استقبال کرد و گفت: راه درستی می‌‌روی و مرا هم با خودت ببر، و این زن و شوهر با هم راهی کربلا شدند و مخفیانه و شبانه آمدند تا خود را به کاروان حسینی رساندند و با حضرت در کربلا ماندند[۷][۸]

ام وهب به همراه همسرش در میدان نبرد

در روز عاشورا موقعی که غلام زیاد بن ابیه، به نام یسار و غلام عبیدالله بن زیاد، به نام سالم که مردان دلاوری بودند مبارز می‌‌طلبیدند، ابتدا حبیب بن مظاهر و بریر بن خضیر برخاستند تا به جنگ آن دو بروند، اما حضرت به آنها فرمود: «شما بنشینید».

سپس عبدالله بن عمیر خدمت امام (ع) آمد و اجازه میدان خواست تا به جنگ آن دو برود، حضرت نگاهی به سینه پهن او کرد و فرمود: من تو را برای مبارزه با کسانی که قرین تو هستند نگاه داشته بودم – و سپس به او اجازه میدان داد و فرمود:- اگر مایلی به جنگ آن دو برو».

عبدالله پس از اجازه از امام (ع) عازم میدان شد، بلافاصله همسرش ام وهب گرزی به دست گرفت و به همسرش توصیه فداکاری و جان‌فشانی کرد و گفت: ای عبدالله، پدر و مادرم به فدایت از پاکان و طیبین و از ذریه محمد (ص) دفاع و قتال کن[۹]

و خود به دنبال شوهر عازم رزم و جهاد شد، اما شوهرش از او خواست که پیش زنان بازگردد ولی ام وهب دامن او را گرفت و همسر را بدرقه و همراهی نمود و چنین گفت: «رهایت نمی‌کنم تا من هم با تو بمیرم»[۱۰].

امام حسین (ع) که ناظر جانفشانی این زن و شوهر بود خطاب به ام وهب صدا زد: خدا شما را از خاندانم پاداش دهد، خدا تو را ای ام وهب رحمت کند، به میان زنان برگرد و با آنان باش؛ زیرا بر زنان جهاد و قتال نیست[۱۱]

ام وهب به فرمان امام (ع) از میدان معرکه بازگشت و در جمع زنان قرار گرفت[۱۲].

عبدالله شوهر او چون مقابل یسار غلام زیاد و سالم غلام عبیدالله بن زیاد قرار گرفت سخنانی بین آن دو و عبدالله رد و بدل شد، و بین ایشان جنگ درگرفت و عبدالله به شهادت رسید.

بنا به قولی، ام وهب پس از شهادت همسرش کنار جسد پاک او آمد خاک و خون از چهره او برگرفت و گفت: «از خدایی که بهشت را گوارای تو کرد می‌‌خواهم که مرا همراه تو سازد»[۱۳]

در این موقع شمر بن ذی الجوشن به غلام خود رستم دستور داد که عمودی آهنین بر فرق این زن داغدار وارد کند! و غلام به دستور اربابش چنان عمود بر فرق ام وهب وارد کرد که فرق او را شکافت و در دم جان به جان آفرین تسلیم کرد و این زن با ایمان به خیل شهیدان پیوست[۱۴].

بنا به قولی، ام وهب نخستین زنی بود که در کربلا به شهادت رسید.[۱۵]

روایتی دیگر حاکی از آن است که امِّ‌وهب نه با همسرش، بلکه با پسرش - وهب - به کربلا آمد و در آنجا وهب که نصرانی بود به دست امام حسین (ع) اسلام اختیار کرد؛ و به دفاع از آن حضرت برخاست. در حالی که همسر وهب مانع او می‌شد. مادرش عنوان کرد که تا در راه حسین (ع) به شهادت نرسد از وی راضی نخواهد گشت. وهب جنگید و به شهادت رسید؛ مادرش نیز به گونه‌ای که گفته شد شربت شهادت نوشید[۱۶][۱۷]

منابع

پانویس

  1. این ام وهب غیر از ام وهب، مادر وهب بن حباب (عبدالله) کلبی است؛ زیرا این ام وهب دختر عبد و همسر عبدالله بن عمیر است و در روز عاشورا به شهادت رسید، اما ام وهب مادر وهب بن حباب مسیحی بود و مسلمان شد و در روز عاشورا پسرش وهب شهید شد اما خودش به شهادت نرسید. به ذیل نام وهب بن حباب (عبدالله) کلبی، در همین اثر مراجعه نمایید.
  2. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۹؛ مقتل مقرم، ص۲۳۸ و البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۸۳.
  3. اعلام النساء المؤمنات، ص۵۹۹-۵۹۸، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۰۰.
  4. جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص:۹۹.
  5. ر. ک: اصحاب امام علی (ع) ج۲، ص۷۸۴.
  6. "وَاللّه ِ لَقَد كُنتُ عَلى جِهادِ أهلِ الشِّركِ حَريصاً، وإنّي لَأَرجو ألّا يَكونَ جِهادُ هؤُلاءِ الَّذينَ يَغزونَ ابنَ بِنتِ نَبِيِّهِم أيسَرَ ثَواباً عِندَ اللّه ِ مِن ثَوابِهِ إيّايَ في جِهادِ المُشرِكينَ"
  7. مقتل ابومخنف، تحقیق غفاری، ص۱۲۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۸۳؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۶۴؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۲۰۱ و ابصارالعین، ص۱۵۷.
  8. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۳۱۶-۳۱۷.
  9. "فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي! قَاتِلْ دُونَ اَلطَّيِّبِينَ ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ!"
  10. إِنِّي لَنْ أَدَعَكَ دُونَ أَنْ أَمُوتَ مَعَكَ؛ البدایه والنهایه، ج۸، ص۱۸۳ و اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۳.
  11. «جُزِيتُمْ مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ خَيْراً، اِرْجِعِي رَحِمَكِ اَللَّهُ إِلَى اَلنِّسَاءِ فَاجْلِسِي مَعَهُنَّ، فَإِنَّهُ لَيْسَ عَلَى اَلنِّسَاءِ قِتَالٌ»
  12. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۶۴؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۳؛ ابصار العین، ص۱۵۸ و مقتل مقرم، ص۲۳۸.
  13. "أَسْأَلُ‏ اللَّهَ‏ الَّذِي‏ رَزَقَكَ الجَنَّةَ أَنْ یُصْحِبَنِي مَعَكَ"
  14. ابصارالعین، ص۱۹۷ و در نفس المهموم، ص۲۶۰ آمده که: ام وهب کنار جسد شوهرش گفت: «هَنِيئاً لَكَ‏ الْجَنَّةُ»؛ «بهشت گوارای تو باد».
  15. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۳۱۷-۳۱۹.
  16. الفتوح، ج۵، ص۱۸۹؛ مقتل الحسین (ع) خوارزمی، ج۲، ص۱۶، انوارالهدی؛ اسرار الشهاده، ج۴، ص۳۲۴؛ ناسخ التواریخ، ج۲، ص۲۶۹؛ نفس المهموم، ص۱۴۶ ترجمه شعرانی.
  17. جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص:۱۰۰.