مصداق‌شناسی اولو الامر در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:291506008.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|'''معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان''']]
# [[پرونده:291506008.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|'''معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان''']]
# [[پرونده:IM010404.jpg|22px]] [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۰۱

مقدمه

روایات رسیده از امامان معصوم (ع) راجع به این آیه متفاوت‌اند و آنها را می‌توان به چند گروه تقسیم کرد:

  1. روایاتی که اولی الامر را امرا و فرمانروایان دانسته‌اند[۱]؛
  2. روایاتی که مصداق اولی الامر را امام علی (ع) دانسته‌اند[۲]؛
  3. روایاتی که مصداق اولی الامر را سه امام نخستین شیعه معرفی کرده‌اند[۳]؛
  4. روایاتی که مصداق اولی الامر را اهل بیت یا آل محمّد (ع) معرفی کرده‌اند[۴]؛
  5. روایاتی که مصداق اولی الامر را به طور مبهم، اوصیا دانسته‌اند[۵]؛
  6. روایاتی که مصداق اولی الامر را امامان دوازده‌گانه (ع) معرفی کرده‌اند[۶].

روایاتی که مصداق اولی الامر را امامان پاک (ع) دانسته‌اند، مستفیض‌اند که در میان آنها، روایات صحیح نیز وجود دارند؛ ضمن اینکه این روایات، با روایات دسته دوم، سوم، چهارم و پنجم منافات ندارند.

با توجّه به آنچه بیان شد، می‌توان گفت: اوّلاً، ویژگی‌هایی که برای اولی الامر بیان شد، نظریه شیعه در باب مصادیق این آیه را تأیید می‌کند؛ ثانیاً روایاتی که از رسول گرامی اسلام (ص) در تعیین مصداق این آیه، در برخی منابع اهل سنّت وجود دارد نیز مؤیّد دیدگاه شیعه امامیه است[۷].

بررسی احادیث شیعه

احادیث شیعه امامی درباره مصداق «اولی الأمر» با تواتر اجمالی و برخی نیز با سند صحیح بر تطبیق آن بر اهل بیت(ع) دلالت دارد. پیام این احادیث، همسو با دلالت آیات قرآن است، از این رو، این احادیث تلقی به قبول شده‌اند و با این که این احادیث درباره این آیه متنوع‌اند، لیکن هیچ تعارضی در میان آنها نیست. جابر می‌گوید: چون خداوند آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۸] را بر پیامبرش محمد(ص) نازل کرد، گفتم: ای رسول خدا! خدا و رسولش را شناختیم، اولی الأمری که خداوند اطاعتشان را با اطاعت خود مقرون کرده، چه کسانی هستند؟ فرمود: «ای جابر! آنان جانشینان من و پیشوایان مسلمین پس از من هستند. نخستین آنان علی بن ابی طالب است، سپس حسن، بعد حسین، پس علی بن حسین و محمد بن علی است که در تورات به نام باقر معروف است. تو ای جابر! وی را خواهی دید و چون او را ملاقات کردی، سلام من را به وی برسان. سپس صادق جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد و حسن بن علی است. سپس آن کسی که همنام و هم کنیه من، حجت خدا در زمین و بقیة الله در بین بندگان است. وی فرزند حسن بن علی است. او کسی است که خداوند بلندمرتبه، خاوران و باختران را به دست او می‌گشاید.»...[۹].

در خطبه‌ای از امام حسن(ع) نیز پس از بیعت مردم با ایشان چنین روایت شده: پس ما را اطاعت کنید، اطاعت از ما واجب است، چون به اطاعت خدا و رسولش مقرون شده. خداوند بلند مرتبه می‌فرماید: «ای مؤمنان! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر را و اولی الأمر از خودتان را».[۱۰].

امام باقر(ع) در حدیثی فرمود: «إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً- أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا»[۱۱]. خداوند تنها ما را اراده کرده و به تمام مؤمنان تا روز قیامت به اطاعت ما دستور داده است. و نیز امام باقر(ع) ضمن آن‌که «اولی الأمر» را به اهل بیت پیامبر(ص) تفسیر می‌کند و اطاعت آنها را با اطاعت خدا یکسان می‌شمارد، می‌فرماید: «وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِينَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَعْصُونَ... وَ لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ‌»[۱۲]. آنان معصومان پاک‌اند که مرتکب گناه نمی‌شوند و معصیت نمی‌کنند... از قرآن جدا نمی‌شوند و قرآن از آنان جدا نمی‌شود.

امام رضا(ع) در تفسیر «اولی الأمر» در آیه فرمود: «الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ(ع) إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»[۱۳]. اولی الأمر، پیشوایان‌اند از فرزندان علی و فاطمه(ع) تا روز قیامت.[۱۴]

«اولی الأمر» در روایات اهل سنت

مطابق برخی از روایات اهل سنت نیز مراد از «اولی الأمر» در آیه مورد بحث امامان از اهل بیت عصمت و طهارت‌اند: حاکم حسکانی با سند خود از امام علی(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: شریکان من کسانی هستند که خداوند اطاعت آنان را با اطاعت خویش و من مقرون ساخت و درباره آنان چنین نازل کرد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ... و اگر از نزاع در امری ترسیدید آن را به خدا و رسول و اولی الأمر ارجاع دهید. گفتم: ای پیامبر خدا! آنان چه کسانی‌اند؟ فرمود: تو نخستین آنان هستی.[۱۵].

حمویی نیز به سند خود در ضمن حدیثی طولانی نقل می‌کند که امام علی(ع) خطاب به برخی از صحابه فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا می‌دانید هنگامی که آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ نازل شد... مردم گفتند: ای رسول خدا! آیا (اولی الأمر و...) افراد خاص و برخی از مؤمنان‌اند یا شامل همه آنان می‌شود؟ پس خداوند عزوجل به پیامبرش دستور داد والیان امر را به مردم بیاموزد و برای ایشان همان‌گونه که نماز و زکات و حج را تفسیر کرده، ولایت را تفسیر کند. پس رسول خدا(ص) من را در غدیر خم برای مردم منصوب کرد...[۱۶].[۱۷]

احادیث دوازده امام و خلیفه

از جمله احادیث متواتر و صحیح نزد فریقین شیعه و اهل سنت، روایات دوازده امام و خلیفه است، روایاتی که پیامبر(ص) در آنها امامان و خلفای به حق بعد از خود را دوازده نفر تعیین کرده است که امام حسین(ع) نیز در بین آنهاست.

احادیث از طرق اهل سنت

احادیث دوازده خلیفه بعد از رسول خدا(ص) را اهل سنت در صحاح و مسانید با سندهای صحیح از جابر بن سمره و دیگران نقل کرده‌اند. این احادیث به حدی مورد توجه فرقه‌های اسلامی قرار گرفته که جای هیچ شک و شبهه‌ای را در آنها باقی نگذارده است. در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

۱. بخاری به سند خود از جابر بن سمره نقل کرده که پیامبر(ص) فرمود: «يَكُونُ اثْنَا عَشَرَ أَمِيراً فَقَالَ كَلِمَةً لَمْ أَسْمَعْهَا فَقَالَ أَبِي إِنَّهُ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ‌»[۱۸]. «دوازده امیر خواهد بود». آنگاه سخنی گفت که من آن را نشنیدم. پدرم گفت: پیامبر(ص) فرمود: «همه آنان از قریش‌اند».

٢. مسلم به سندش از جابر بن سمره نقل کرده که گفت: با پدرم بر پیامبر(ص) وارد شدیم، شنیدیم که می‌گوید: «این امر منقضی نمی‌شود تا آن‌که دوازده خلیفه در میان آنان بگذرد». آن‌گاه تکلم به کلامی نمود که بر من مخفی گشت. از پدرم سؤال کردم: رسول خدا(ص) چه گفت؟ پدرم در جواب گفت: «همه آنها از قریش‌اند».[۱۹].

٣. همچنین مسلم از جابر بن سمره نقل کرده که از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: «دائماً امر مردم گذرا است تا آن‌که دوازده مرد، متولی آنان گردند». آنگاه تکلم به کلمه‌ای کرد که بر من مخفی شد. از پدرم سؤال کردم: رسول خدا(ص) چه فرمود؟ گفت: «همه آنها از قریش‌اند».[۲۰].

۴. همچنین از جابر بن سمره نقل می‌کند که از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «همیشه اسلام عزیز است تا دوازده خلیفه بر آنها حاکم شود». آن‌گاه کلمه‌ای گفت که من آن را نفهمیدم، به پدرم گفتم: چه فرمود؟ گفت: «همه آنها از قریش‌اند».[۲۱].

۵. همچنین از جابر بن سمره نقل کرده که فرمود: با پدرم خدمت رسول خدا(ص) رسیدیم، شنیدم که می‌فرماید: «همیشه این دین نفوذناپذیر و پابرجاست تا دوازده خلیفه بیاید». آن‌گاه سخنی گفت که مردم مرا با سر و صدا از گوش دادن به آن بازداشتند، به پدرم عرض کردم: حضرت چه فرمود؟ گفت: «همه آنان از قریش‌اند».[۲۲].

۶. عامر بن سعد بن ابی وقاص می‌گوید: با غلامم نافع به جابر بن سمره نوشتم که خبر ده مرا به چیزی که از رسول خدا(ص) شنیده‌ای. برایم نوشت: در روز جمعه، شبی که اسلمی رجم شد، از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «همیشه دین قائم است تا قیام قیامت تا این که دوازده خلیفه بر شما حکومت کنند که همه آنان از قریش‌اند».[۲۳].

۷. طبرانی از جابر بن سمره نقل کرده که گفت: «كنت مع أبي عند النبي [ص‌] فقال: يكون لهذه الأمة اثنا عشر قيما لا يضرهم من خذلهم ثم همس رسول اللّه [ص‌] بكلمة لم أسمعها فقلت لأبي: ما الكلمة التي همس بها النبي [ص‌]؟ قال: كلهم من قريش»[۲۴]. با پدرم نزد پیامبر بودم که فرمود: «برای این امت دوازده قیم است، خذلان مردم نیز به آنها ضرر نمی‌رساند». آن‌گاه آهسته سخنی گفت که من آن را نشنیدم. به پدرم گفتم: این سخنی که پیامبر آهسته فرمود، چه بود؟ گفت: «همه آنان از قریش‌اند».

۸. همچنین جابر بن سمره نقل می‌کند که پیامبر(ص) در حجة الوداع فرمود: همیشه این دین، غلبه کننده بر مخالفین خود است و مخالف و جداشونده به آن ضرر نمی‌رساند تا آن‌که دوازده حاکم که همه از قریش هستند بگذرند.[۲۵].

۹. احمد بن حنبل نیز از جابر بن سمره نقل کرده که گفت: رسول خدا(ص) در عرفات خطبه‌ای برای ما ایراد کرده و فرمود: «این دین همیشه نفوذناپذیر و پابرجا و بر دشمنانش غالب است تا دوازده نفر همگی به حکومت برسند». او گفت: سخن بعد از آن را نفهمیدم. به پدرم گفتم: بعد از «همگی» چه فرمود؟ گفت: فرمود: «همه آنان از قریش‌اند».[۲۶].

۱۰. همچنین از جابر بن سمره نقل کرده که رسول خدا(ص) برای ما در عرفات و بنا بر نقلی دیگر در منا، خطبه‌ای خواند و فرمود: «همیشه این امر نفوذناپذیر و غالب است تا آنکه دوازده نفر همگی به حکومت برسند» در این هنگام مردم سر و صدا کرده و هیاهو نمودند؛ لذا نفهمیدم که بعد از «همگی» چه فرمود؟! از پدرم پرسیدم که بعد از «همگی» چه فرمود؟ گفت: «همه آنان از قریش‌اند».[۲۷].

۱۱. همچنین به سندش از جابر بن سمره از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمود: «این دین نفوذناپذیر و پابرجا و بر دشمنانش غالب است تا دوازده خلیفه بیایند». آنگاه مردم شروع به بلند شدن و نشستن کردند.[۲۸].[۲۹]

احادیث از طرق شیعه

همین مضمون با اختلافی جزئی در مصادر شیعه نیز به چشم می‌خورد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

١. شیخ صدوق به سندش از عبدالله بن عباس نقل کرده که رسول خدا(ص) فرمود: من سید انبیا و علی بن ابی‌طالب سید اوصیا است و همانا اوصیائم بعد از من دوازده نفرند: اول آنها علی بن ابی طالب و آخر آنها قائم است.[۳۰].

۲. شخصی اعرابی به رسول خدا(ص) عرض کرد: ... مرا باخبر کن، ای رسول خدا! آیا بعد از شما پیامبری خواهد بود؟ حضرت فرمود: خیر، من خاتم انبیاء هستم، لکن بعد از من امامانی از ذریه من خواهند بود که قیام کننده به قسط‌اند، عدد آنها به تعداد نقیبان بنی اسرائیل (دوازده نفر) است...[۳۱].

٣. حضرت زهرا(س) می‌فرماید: از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: امامان بعد از من به تعداد نقیبان بنی اسرائیل (دوازده نفر) هستند.[۳۲].

۴. امام علی(ع) در ضمن حدیثی طولانی چنین فرمود: «... فَإِنَّ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ اثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً هَادِينَ مَهْدِيِّينَ لَا يَضُرُّهُمْ خِذْلَانُ مَنْ خَذَلَهُمْ»[۳۳]. ... همانا برای این امت دوازده امام هدایت‌گر هدایت شده است کسی که درصدد خواری آنها باشد به آنان ضرر نمی‌رساند.

۵. اصبغ بن نباته می‌گوید: از حسن بن علی(ع) شنیدم که می‌فرمود: «امامان بعد از رسول خدا(ص) دوازده نفرند، نه نفر آنها از صلب برادرم حسین است و از جمله آنهاست مهدی این امت».[۳۴].

۶. امام سجاد(ع) می‌فرماید: همانا خداوند محمد و علی و یازده نفر از اولاد او را از نور عظمت خود خلق نمود. آنان را در شبه‌هایی در پرتو نور خود قرار داد که خدا را قبل از خلقت خلق، عبادت می‌کردند. او را تسبیح گفته و تقدیس می‌نمودند و آنان‌اند امامان از اولاد رسول خدا(ص).[۳۵].

۷. زراره می‌گوید: «سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْهُمْ حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ ثُمَّ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ(ع)»[۳۶]. از امام باقر(ع) شنیدم که می‌فرمود: «ما دوازده امامیم که از جمله آنها حسن و حسین است، سپس امامان از اولاد حسین(ع)».

۸. امام صادق(ع) فرمود: «مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً»[۳۷]. از ما است دوازده مهدی.[۳۸]

نتیجه

در این احادیث به امامت دوازده امام و خلیفه بعد از رسول خدا(ص) اشاره شده که باید آن را بر امامان دوازده‌گانه از اهل بیت(ع) و از آن جمله امام حسین(ع)، حمل نماییم. قندوزی حنفی در این باره می‌نویسد: بعضی از محققان گفته‌اند: احادیثی که جانشینان بعد از رسول خدا(ص) را دوازده نفر می‌دانند از راه‌های زیاد مشهور شده‌اند و به شرح زمان و تعریف کون و مکان دانسته شده که منظور رسول خدا(ص) بوده از امامان دوازده‌گانه، اهل بیت و عترت اوست؛ زیرا امکان ندارد این حدیث را بر خلفای بعد از او که تعدادشان کمتر از دوازده نفر است حمل کرد و نیز ممکن نیست بر حاکمان بنی امیه حمل شود؛ چراکه آنها زیاده بر دوازده نفرند و ظلم آنان نیز زیاد بود؛ مگر عمر بن عبدالعزیز، به علاوه، آنان از غیر بنی هاشم می‌باشند و حال آن‌که رسول خدا(ص) در حدیثی که عبدالملک آن را از جابر روایت نموده است، فرمود: «آن دوازده نفر از بنی هاشم هستند» و مخفی کردن صدای رسول خدا(ص) با همهمه صحابه (وقتی که آن حضرت می‌خواست نسب امامان را اعلام فرماید) موجب ترجیح این روایت است؛ زیرا آنان خلافت بنی هاشم را خوش نداشتند.

و نیز ممکن نیست بر حاکمان عباسی حمل گردند؛ چراکه اولاً: عدد آنان از عدد مذکور در این روایات زیادتر است و ثانیاً: به دلیل کم توجهی آنان به آیه مودت که در آن خداوند به رسول خدا(ص) خطاب می‌کند: «ای پیامبر بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم» و نیز به حدیث کساء؛ لذا باید این حدیث (حدیث اثناعشر) بر دوازده امام که از اهل بیت پیامبر(ص) و عترت او شمرده می‌شوند، حمل گردد زیرا آنان عالم‌ترین و برترین و باورع‌ترین و باتقواترین افراد زمان خود بوده و عالی‌تر از نظر نسب و برترین از منظر حسب و گرامی‌ترین نزد خداوند بوده‌اند و علومشان از پدرانشان متصل به جدشان(ص) از طریق وراثت و الهی بوده است و این چنین اهل علم و تحقیق و اهل کشف و توفیق آنان را می‌شناختند. و آنچه این معنا را تأیید می‌کند و شاهد بر آن است. یعنی این که مراد پیامبر(ص)، ائمه اثناعشر از اهل بیت ایشان بوده است. حدیث ثقلین (مبنی بر این که رسول خدا(ص) پس از خود دو چیز گران‌بها باقی گذاردند که عبارت باشد از قرآن و اهل بیت(ع)) و نیز احادیث فراوان دیگری است که در همین کتاب و کتاب دیگر مطرح شده است.[۳۹].[۴۰]

منابع

پانویس

  1. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات، ص۱۰۸.
  2. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات، ص۱۰۸-۱۱۰؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۴۱؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۳۵۲؛ عبیدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۰؛ علی بن موسی سید بن طاووس، سعد السعود، ص۱۱۵.
  3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۶؛ محمد بن معسود عیاشی، تفسیر العیاشی، ص۲۴۹؛ عبیدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۱.
  4. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۲۸-۲۳۷؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۵۳۱؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ص۲، ص۱۶۰؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات، ص۱۰۸.
  5. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸-۱۸۹؛ محمد بن معسود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۴۹؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الاختصاص، ص۲۲۷.
  6. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۵، ۲۷۶ و ج۲، ص۲۱؛ شیخ صدوق، کمال الدّین و تمام النّعمه، ج۱، ص۲۱۴؛ این روایات صحیح‌اند. شیخ صدوق، کمال الدّین و تمام النّعمه، ج۱، ص۲۲۲ و ۲۵۳؛ شیخ صدوق، علل الشّرایع، ج۱، ص۱۲۴، شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۳۱؛ شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۷۹؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبه، ص۸۰؛ علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۵۳؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات، ص۱۰۸؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۵۱-۲۵۲.
  7. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۲۲۴-۲۲۹.
  8. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  9. «‌لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(ص) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ فَقَالَ(ص): هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَاكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا...»؛ محمد بن علی ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۳، حدیث ۳.
  10. «فَأَطِيعُونَا فَإِنَّ طَاعَتَنَا مَفْرُوضَةٌ إِذْ كَانَتْ بِطَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولِهِ مَقْرُونَةً قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»؛ محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۱۲۱، حدیث ۱۸۸.
  11. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۶، حدیث ۱.
  12. محمد بن علی ابن بابویه، علل الشرائح، ج۱، ص۱۲۴، حدیث ۱.
  13. ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۲۲، حدیث ۸.
  14. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۱۵۶.
  15. «شُرَكَائِي الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِي- وَ أَنْزَلَ فِيهِمْ: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ... الْآيَةَ، فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِي أَمْرٍ فَارْجِعُوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ وَ أُولِي الْأَمْرِ. قُلْتُ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ مَنْ هُمْ قَالَ: أَنْتَ أَوَّلُهُمْ‌»؛ عبید الله بن عبد الله حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۱۸۹، حدیث ۲۰۲.
  16. «فَأَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ حَيْثُ نَزَلَتْ: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ... قَالَ النَّاسُ يَا رَسُولَ اللَّهِ خَاصَّةٌ فِي بَعْضِ الْمُؤْمِنِينَ أَمْ عَامَّةٌ لِجَمِيعِهِمْ فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيَّهُ أَنْ يُعْلِمَهُمْ وُلَاةَ أَمْرِهِمْ وَ أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمْ مِنَ الْوَلَايَةِ مَا فَسَّرَ لَهُمْ مِنْ صَلَاتِهِمْ وَ زَكَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ حَجِّهِمْ فَنَصَبَنِي لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُمٍّ...»؛ ابراهیم بن محمد حمویی جوینی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۴-۳۱۵، حدیث ۲۵۰.
  17. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۱۵۹.
  18. بخاری، صحیح البخاری، ج۹، ص۸۱، حدیث ۷۲۲۲.
  19. «دَخَلْتُ مَعَ أَبِي عَلَى النَّبِيِّ(ص) فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حَتَّى يَمْضِيَ فِيهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً قَالَ ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلَامٍ خَفِيَ عَلَيَّ قَالَ فَقُلْتُ لِأَبِي مَا قَالَ قَالَ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»؛ مسلم بن حجاج قشیری نیسابوری، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲، حدیث ۱۸۲۱.
  20. «لَا يَزَالُ أَمْرُ النَّاسِ مَاضِياً مَا وَلِيَهُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا ثُمَّ تَكَلَّمَ النَّبِيُّ(ص) بِكَلِمَةٍ خَفِيَتْ عَلَيَّ فَسَأَلْتُ أَبِي مَا ذَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَقَالَ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»؛ مسلم بن حجاج قشیری نیسابوری، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲، حدیث ۱۸۲۱.
  21. «لَا يَزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِيزاً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً ثُمَّ قَالَ كَلِمَةً خَفِيفَةً لَمْ أَفْهَمْهَا فَقُلْتُ لِأَبِي مَا قَالَ فَقَالَ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»؛ مسلم بن حجاج قشیری نیسابوری، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲، حدیث ۱۸۲۱.
  22. «انْطَلَقْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ‌(ص) وَ مَعِي أَبِي فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ لَا يَزَالُ هَذَا الدِّينُ عَزِيزاً مَنِيعاً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً فَقَالَ كَلِمَةً صَمَّنَيِهَا النَّاسُ فَقُلْتُ لِأَبِي مَا قَالَ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ‌»؛ مسلم بن حجاج قشیری نیسابوری، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۳، حدیث ۱۸۲۱.
  23. «كَتَبْتُ إِلَى جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ مَعَ غُلَامِي نَافِعٍ: أَنْ أَخْبِرْنِي بِشَيْ‌ءٍ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص). قَالَ: فَكَتَبَ إِلَيَّ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَوْمَ جُمُعَةٍ عَشِيَّةَ رَجْمِ الْأَسْلَمِيِّ یَقُولُ: لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»؛ مسلم بن حجاج قشیری نیسابوری، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۳، حدیث ۱۸۲۲.
  24. سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۹۶، حدیث ۱۷۹۴.
  25. «لَا يَزَالُ هَذَا الْأَمْرُ ظَاهِراً على من ناواه لا يضره مخالف و لا مفارق حتى يمضي اثنا عشر مِنْ قُرَيْشٍ»؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۹۶، حدیث ۱۷۹۶.
  26. «خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِعَرَفَاتٍ فَقَالَ: لَا يَزَالُ هَذَا الْأَمْرُ عَزِيزاً مَنِيعاً ظَاهِراً عَلَی مَنْ نَاوَاهُ حَتَّى يَمْلِكَ اثْنَا عَشَرَ كُلُّهُمْ، قَالَ: فَلَمْ أَفْهَمْ مَا بَعْدُ قَالَ: فَقُلْتُ لِأَبِي مَا بَعْدَ كُلُّهُمْ قَالَ: قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»؛ احمد بن محمد ابن حنبل، مسند الإمام احمد بن حنبل، ج۳۴، ص۴۴۹، حدیث۲۰۸۸۰.
  27. «لَنْ يَزَالُ هَذَا الْأَمْرُ عَزِيزاً ظَاهِراً حَتَّى يَمْلِكَ اثْنَا عَشَرَ كُلُّهُمْ ثُمَّ لَغَطَ الْقَوْمُ وَ تَكَلَّمُوا فَلَمْ أَفْهَمْ قَوْلَهُ بَعْدَ كُلُّهُمْ فَقُلْتُ لِأَبِي يَا أَبَتَاهْ مَا بَعْدَ كُلُّهُمْ قَالَ: كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»؛ احمد بن محمد ابن حنبل، مسند الإمام احمد بن حنبل، ج۳۴، ص۴۷۶، حدیث ۲۰۹۳۷.
  28. «‌لَا يَزَالُ هَذَا الدِّينُ عَزِيزاً مَنِيعاً يُنْصَرُونَ عَلَى مَنْ نَاوَأَهُمْ إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً، قَالَ: فَجَعَلَ النَّاسُ يَقُومُونَ وَ يَقْعُدُونَ‌»؛ احمد بن محمد ابن حنبل، مسند الإمام احمد بن حنبل، ج۳۴، ص۴۷۷، حدیث ۲۰۹۳۹.
  29. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۱۶۱.
  30. «أَنَا سَيِّدُ النَّبِيِّينَ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ إِنَّ أَوْصِيَائِي بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ»؛ ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۸۰، حدیث ۲۹.
  31. «... فَأَخْبِرْنِي يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ يَكُونُ بَعْدَكَ نَبِيٌّ قَالَ لَا أَنَا خَاتِمُ النَّبِيِّينَ وَ لَكِنْ يَكُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَوَّامُونَ بِالْقِسْطِ كَعَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ...»؛ علی بن محمد خزاز رازی، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر، ص۱۷۳.
  32. «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ‌»؛ علی بن محمد خزاز رازی، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر، ص۱۹۷.
  33. ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۹۸، حدیث ۵.
  34. «سَمِعْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ‌(ص) اثْنَا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ أَخِيَ الْحُسَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ»؛ خزاز رازی، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، ص۲۲۳.
  35. «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ، فَأَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً فِي ضِيَاءِ نُورِهِ يَعْبُدُونَهُ قَبْلَ خَلْقِ الْخَلْقِ؛ يُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ يُقَدِّسُونَهُ، وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص)»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۳۰-۵۳۱، حدیث ۶.
  36. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۳۳، حدیث ۱۶.
  37. ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۳۸-۳۳۹، حدیث ۱۴.
  38. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۱۶۵.
  39. قال بعض المحققین: إن الأحادیث الدالة علی کون الخلفاء بعده(ص) اثنا عشر قد اشتهرت من طرق کثیرة، فبشرح الزمان و تعریف الکون و المکان، علم أن مراد رسول الله(ص) من حدیثه هذا الأئمة الاثنا عشر من أهل بیته و عترته، إذ لا یمکن أن یحمل هذا الحدیث علی الخلفاء بعده من أصحابه، لقلتهم عن اثنی عشر، و لا یمکن أن یحمله علی الملوک الأمویة لزیادتهم علی اثنی عشر، و لظلمهم الفاحش إلا عمر بن عبد العزیز، و لکونهم غیر بنی هاشم؛ لأن النبی(ص) قال: «کلهم من بنی هاشم» فی روایة عبد الملک عن جابر، و إخفاء صوته(ص) فی هذا القول یرجح هذه الروایة؛ لأنهم لا یحسنون خلافة بنی هاشم، و لا یمکن أن یحمله علی الملوک العباسیة لزیادتهم علی العدد المذکور، و لقلة رعایتهم الآیة قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى و حدیث الکساء، فلا بد من أن یحمل هذا الحدیث علی الأئمة الاثنی عشر من أهل بیته و عترته(ص)؛ لأنهم کانوا أعلم أهل زمانهم و أجلهم و أورعهم و أتقاهم، و أعلاهم نسباً، و أفضلهم حسباً، و أکرمهم عند الله، و کان علومهم عن آبائهم متصلاً بجدهم(ص) و بالوراثة و اللدنیة، کذا عرفهم أهل العلم والتحقیق وأهل الکشف والتوفیق. و یؤید هذا المعنی، أی أن مراد النبی(ص) الأئمة الاثنا عشر من أهل بیته و یشهده و یرجحه حدیث الثقلین، و الأحادیث المتکثرة المذکورة فی هذا الکتاب و غیرها؛ سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ج۳، ص۲۹۲-۲۹۳.
  40. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۱۶۸.