ابوذر غفاری در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
==مقدمه==
==مقدمه==
*از [[زندگی]] پیش از [[اسلام]] او اطلاع زیادی در دست نیست. براساس روایتی، در [[جاهلیت]] شبانی می‌کرد <ref>الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۵۵.</ref> و با شجاعتی که داشت، گاه یک تنه در مقابل کاروانی می‌ایستاد<ref>سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۳۹۶ و ۳۹۷؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۳۲ و ۱۳۳.</ref>. او از سه سال پیش از پذیرش [[اسلام]]، خدای یگانه را می‌پرستید و [[نماز]] می‌گزارد و از [[بت‌ها]] دوری می‌جست<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۲ و ۱۰۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۸.</ref>. [[ابوذر]]، از نخستین [[اسلام]] آورندگان است. به [[نقل]] از خود او، پنجمین فردی بود که [[اسلام]] آورد<ref>اخبار مکه، ج۲، ص۲۳۵؛ الاستیعاب، ج۴، ص۲۴۰.</ref>. [[یعقوبی]]، [[اسلام]] او را پس از [[علی بن ابی طالب]]، [[خدیجه]] و زیدبن حارثه دانسته؛ گرچه قول به پذیرش [[اسلام]] او پس از [[ابوبکر]] را نیز ذکر کرده است<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۴۱.</ref>. قضیه [[اسلام آوردن]] او را گوناگون و حتی [[خارق العاده]]<ref>قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۷.</ref> ذکر کرده‌اند. درست‌تر و مشهور آن است که چون [[بعثت]] [[پیامبر]] {{صل}} را شنید، برادرش را برای کسب اطلاع، به [[مکه]] فرستاد و پس از استماع سخن او، خود به [[دیدار]] [[پیامبر]] آمد و [[اسلام]] آورد<ref>الاصابه، ج ۳، ص ۳۳۳.</ref>؛ بنابر این، آن چه در چگونگی آشنایی او با [[حضرت]]، به تفصیل آمده<ref>سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۴۴۳.</ref>، چندان به جا نمی‌نماید<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 664.</ref>.
*از [[زندگی]] پیش از [[اسلام]] او اطلاع زیادی در دست نیست. براساس روایتی، در [[جاهلیت]] شبانی می‌کرد <ref>الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۵۵.</ref> و با شجاعتی که داشت، گاه یک تنه در مقابل کاروانی می‌ایستاد<ref>سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۳۹۶ و ۳۹۷؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۳۲ و ۱۳۳.</ref>. او از سه سال پیش از پذیرش [[اسلام]]، خدای یگانه را می‌پرستید و [[نماز]] می‌گزارد و از [[بت‌ها]] دوری می‌جست<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۲ و ۱۰۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۸.</ref>. [[ابوذر]]، از نخستین [[اسلام]] آورندگان است. به [[نقل]] از خود او، پنجمین فردی بود که [[اسلام]] آورد<ref>اخبار مکه، ج۲، ص۲۳۵؛ الاستیعاب، ج۴، ص۲۴۰.</ref>. [[یعقوبی]]، [[اسلام]] او را پس از [[علی بن ابی طالب]]، [[خدیجه]] و زیدبن حارثه دانسته؛ گرچه قول به پذیرش [[اسلام]] او پس از [[ابوبکر]] را نیز ذکر کرده است<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۴۱.</ref>. قضیه [[اسلام آوردن]] او را گوناگون و حتی [[خارق العاده]]<ref>قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۷.</ref> ذکر کرده‌اند. درست‌تر و مشهور آن است که چون [[بعثت]] [[پیامبر]] {{صل}} را شنید، برادرش را برای کسب اطلاع، به [[مکه]] فرستاد و پس از استماع سخن او، خود به [[دیدار]] [[پیامبر]] آمد و [[اسلام]] آورد<ref>الاصابه، ج ۳، ص ۳۳۳.</ref>؛ بنابر این، آن چه در چگونگی آشنایی او با [[حضرت]]، به تفصیل آمده<ref>سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۴۴۳.</ref>، چندان به جا نمی‌نماید<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 664.</ref>.
*[[ابوذر]]، نخستین کسی بود که [[پیامبر]] را به تحیت [[اسلامی]] [[سلام]] گفت<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۴۴ و ۹۴۵.</ref>. وی پس از پذیرش [[اسلام]]، از طرف [[حضرت]] به اخفای [[دین]] و بازگشت به دیار خویش تا هنگام رسیدنِ فرمانِ [[هجرت]]، [[مأمور]] شد؛ اما [[شوق]] او به [[اسلام]] و [[پیامبر]]، وی را به اظهار [[عقیده]] در میان [[مشرکان]]<ref>الارشاد، ج ۱، ص ۱۴۵.</ref> و [[اعتراض]] آنان<ref>المغازی، ج۳، ص ۹۴۵؛ الاستیعاب، ج ۲، ص۲۷۰.</ref> کشاند؛ از این رو مشکلاتی را متحمل شد<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴؛ الاصابه، ج۳، ص۳۳۴.</ref>. اوسپس به دیار خویش رفت و پس از [[جنگ]] اُحُد (یا [[خندق]]<ref>المحبر، ص ۳۱۵.</ref>) به [[مدینه]] آمد و تا پایان حیات [[پیامبر]] {{صل}} با [[حضرت]] بود<ref>سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۸۶.</ref>. در [[فتح مکه]]، گویا [[پرچم]] بنی [[غفار]] را به دست داشت<ref>انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸.</ref> و در [[حنین]]، [[پرچم]] دار آنان بود<ref>العقدالفرید، ج ۴، ص ۲۴۰.</ref>؛ گرچه بعضی او را در این [[جنگ]]، [[جانشین پیامبر]] درمدینه دانسته‌اند<ref>انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸.</ref>. وی در «عمرة القضاء»<ref>العقدالفرید، ج ۲، ص ۲۷۱.</ref> و [[غزوه]] "ذات الرقاع" نیز [[امامت]] [[جماعت]] [[مدینه]] به جای [[پیامبر]] و [[جانشینی]] [[حضرت]] را برعهده داشت<ref>الفتوح، ج ۲، ص ۵۵۹.</ref>. در [[جنگ تبوک]]، به سبب [[ضعف]] مرکب، با تأخیر و پیاده به حضور [[حضرت]] رسید<ref>الفتوح، ج ۲، ص ۵۵۹؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۷۱.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} در همین واقعه که [[ابوذر]] به تنهایی از دوردست می‌آمد، فرمود: او تنها [[زندگی]] می‌کند؛ تنها می‌میرد و تنها وارد [[بهشت]] خواهد شد<ref>العقدالفرید، ج ۴، ص ۲۴۰.</ref>. از [[امام علی]] {{ع}} [[نقل]] است که پیامبردرباره [[ابوذر]] فرمود: [[آسمان]] بر کسی راست گوتر از [[ابوذر]] سایه نیفکنده، و [[زمین]]، مثل او را حمل نکرده است<ref>العقدالفرید، ج ۴، ص ۱۴.</ref>. [[صداقت]] [[ابوذر]] در بین [[عرب]] ضرب المثل شد<ref>العقدالفرید، ج ۲، ص ۲۷۲.</ref>. [[پیامبر]] بدو علاقه داشت و وی را یکی از چهارده رفیق خود می‌شمرد<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۳۶؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۴۰.</ref> و حتی او را بر مرکب خود، پشت سرش سوار می‌کرد<ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۲۷۰.</ref>؛ اما با این حال، گویا از طرف حضرتش، مسؤولیتی [[سیاسی]] بدو واگذار نشد<ref>قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۷ و ۴۸۸.</ref>. خود او نیز از آنان که در برخی از ادوار بعدی [[مقام]] [[سیاسی]] را می‌پذیرفتند، دوری می‌گزید؛ ازاین رو به [[ابوموسی اشعری]] که وی را [[برادر]] خطاب کرده بود، گفت: من پیش از آن که به [[خدمت]] [در [[خلافت عثمان]]] درآیی، برادرت بوده‌ام<ref>انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۹؛ قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۸.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 665.</ref>.
*[[ابوذر]]، نخستین کسی بود که [[پیامبر]] را به تحیت [[اسلامی]] [[سلام]] گفت<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۴۴ و ۹۴۵.</ref>. وی پس از پذیرش [[اسلام]]، از طرف [[حضرت]] به اخفای [[دین]] و بازگشت به دیار خویش تا هنگام رسیدنِ فرمانِ [[هجرت]]، [[مأمور]] شد؛ اما [[شوق]] او به [[اسلام]] و [[پیامبر]]، وی را به اظهار [[عقیده]] در میان [[مشرکان]]<ref>الارشاد، ج ۱، ص ۱۴۵.</ref> و [[اعتراض]] آنان<ref>المغازی، ج۳، ص ۹۴۵؛ الاستیعاب، ج ۲، ص۲۷۰.</ref> کشاند؛ از این رو مشکلاتی را متحمل شد<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴؛ الاصابه، ج۳، ص۳۳۴.</ref>. اوسپس به دیار خویش رفت و پس از [[جنگ]] اُحُد (یا [[خندق]]<ref>المحبر، ص ۳۱۵.</ref>) به [[مدینه]] آمد و تا پایان حیات [[پیامبر]] {{صل}} با [[حضرت]] بود<ref>سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۸۶.</ref>. در [[فتح مکه]]، گویا [[پرچم]] بنی [[غفار]] را به دست داشت<ref>انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸.</ref> و در [[حنین]]، [[پرچم]] دار آنان بود<ref>العقدالفرید، ج ۴، ص ۲۴۰.</ref>؛ گرچه بعضی او را در این [[جنگ]]، [[جانشین پیامبر]] درمدینه دانسته‌اند<ref>انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸.</ref>. وی در «عمرة القضاء»<ref>العقدالفرید، ج ۲، ص ۲۷۱.</ref> و [[غزوه]] "ذات الرقاع" نیز [[امامت]] [[جماعت]] [[مدینه]] به جای [[پیامبر]] و [[جانشینی]] [[حضرت]] را برعهده داشت<ref>الفتوح، ج ۲، ص ۵۵۹.</ref>. در [[جنگ تبوک]]، به سبب [[ضعف]] مرکب، با تأخیر و پیاده به حضور [[حضرت]] رسید<ref>الفتوح، ج ۲، ص ۵۵۹؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۷۱.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} در همین واقعه که [[ابوذر]] به تنهایی از دوردست می‌آمد، فرمود: او تنها [[زندگی]] می‌کند؛ تنها می‌میرد و تنها وارد [[بهشت]] خواهد شد<ref>العقدالفرید، ج ۴، ص ۲۴۰.</ref>. از [[امام علی]] {{ع}} [[نقل]] است که پیامبردرباره [[ابوذر]] فرمود: [[آسمان]] بر کسی راست گوتر از [[ابوذر]] سایه نیفکنده، و [[زمین]]، مثل او را حمل نکرده است<ref>العقدالفرید، ج ۴، ص ۱۴.</ref>. [[صداقت]] [[ابوذر]] در بین [[عرب]] ضرب المثل شد<ref>العقدالفرید، ج ۲، ص ۲۷۲.</ref>. [[پیامبر]] بدو علاقه داشت و وی را یکی از چهارده رفیق خود می‌شمرد<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۳۶؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۴۰.</ref> و حتی او را بر مرکب خود، پشت سرش سوار می‌کرد<ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۲۷۰.</ref>؛ اما با این حال، گویا از طرف حضرتش، مسؤولیتی [[سیاسی]] بدو واگذار نشد<ref>قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۷ و ۴۸۸.</ref>. خود او نیز از آنان که در برخی از ادوار بعدی [[مقام]] [[سیاسی]] را می‌پذیرفتند، دوری می‌گزید؛ ازاین رو به [[ابوموسی اشعری]] که وی را [[برادر]] خطاب کرده بود، گفت: من پیش از آن که به [[خدمت]] در [[خلافت عثمان]] درآیی، برادرت بوده‌ام<ref>انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۹؛ قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۸.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 665.</ref>.
*در این که [[ابوذر]] در ماجرای [[پیمان]] [[مؤاخات]]، با چه کسی [[برادر]] شده، [[اختلاف]] است. [[ابن سعد]] در طبقات، اصل آن را درباره [[ابوذر]] [[انکار]] می‌کند؛ چراکه آن [[پیمان]]، پیش از [[بدر]] با [[نزول]] [[آیه]] [[ارث]] قطع شده و [[ابوذر]] تا این هنگام، هنوز به [[مدینه]] [[هجرت]] نکرده بود<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۱۹؛ الاصابه، ج۳، ص۳۳۵.</ref>؛ بر همین اساس، [[برادری]] او با "منذربن [[عمر]]" را که در جریان بئر معونه در سال سوم [[هجرت]] به [[شهادت]] رسید نیز رد می‌کند<ref>الخصال، ج ۱، ص ۱۹۱.</ref>. بعضی، [[برادری]] او را با [[ابن مسعود]]<ref>انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸.</ref>، برخی با بلال<ref>الدرالمنثور، ج ۸، ص ۵۳۶.</ref>، عده‌ای با [[سلمان]] و هم چنین با [[ابودردا]] ذکرکرده‌اند. یکی از معاصران، با استناد به [[حدیثی]] از [[امام سجاد]] {{ع}} و ذکر دو [[دلیل]] دیگر، [[برادری]] او را با [[سلمان]] درست می‌داند و بر آن است که [[ابوذر]] از همان ابتدای [[هجرت]] در [[مدینه]] بود<ref>مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۷۲۳.</ref> با [[رحلت پیامبر]] {{صل}} [[ابوذر]] بر [[امامت علی]] {{ع}} پای فشرد و به تعبیر [[امام صادق]] {{ع}} یکی از سه تنی بود که بر [[فرمان]] [[رسول خدا]] [[استوار]] ماند<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۳۴.</ref> و تا پایان [[عمر]]، دیگران را بدان سفارش می‌کرد<ref>مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۴۲۳.</ref>؛ به همین جهت، [[خلافت ابوبکر]] را [[انکار]] کرد<ref>سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۱۷ و ۴۱۸.</ref> و با برخی دیگر از بزرگان [[صحابه]]، از [[علی]] {{ع}} می‌خواست تا برای گرفتن [[حق]] خود به پاخیزد و در برخوردی که با [[عمر]] داشت، در [[حقانیت]] [[علی]] خطبه‌ای خواند<ref>جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۰۴ - ۲۰۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۷۸.</ref>. خود با افتخار به این [[استواری]]، در جمعی می‌گوید: من در [[روز قیامت]] از همه شما به [[پیامبر]] {{صل}} نزدیک‌تر خواهم بود؛ زیرا از [[حضرت]] شنیده‌ام که می‌فرمود: نزدیک‌ترین شما در [[قیامت]] به من، کسی است که از این [[دنیا]] به همان صورتی که من او را ترک گفته‌ام، خارج شود. به [[خدا]] [[سوگند]]! جز من، هیچ یک از شما نیست که به چیزی از [[دنیا]] دست نینداخته باشد<ref>کشف الاسرار، ج ۳، ص ۳۲۶.</ref>. همین رابطه با [[خاندان پیامبر]] و [[علی]]، او را در جمع محدود و خلوت تشییع کنندگان [[حضرت فاطمه ]]{{س}} که حتی بسیاری از [[زنان پیامبر]] حضور نداشتند، قرار داد<ref>قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۶۷؛ غررالتبیان، ص ۴۲۵.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 665-666.</ref>.
*در این که [[ابوذر]] در ماجرای [[پیمان]] [[مؤاخات]]، با چه کسی [[برادر]] شده، [[اختلاف]] است. [[ابن سعد]] در طبقات، اصل آن را درباره [[ابوذر]] [[انکار]] می‌کند؛ چراکه آن [[پیمان]]، پیش از [[بدر]] با [[نزول]] [[آیه]] [[ارث]] قطع شده و [[ابوذر]] تا این هنگام، هنوز به [[مدینه]] [[هجرت]] نکرده بود<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۱۹؛ الاصابه، ج۳، ص۳۳۵.</ref>؛ بر همین اساس، [[برادری]] او با "منذربن [[عمر]]" را که در جریان بئر معونه در سال سوم [[هجرت]] به [[شهادت]] رسید نیز رد می‌کند<ref>الخصال، ج ۱، ص ۱۹۱.</ref>. بعضی، [[برادری]] او را با [[ابن مسعود]]<ref>انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸.</ref>، برخی با بلال<ref>الدرالمنثور، ج ۸، ص ۵۳۶.</ref>، عده‌ای با [[سلمان]] و هم چنین با [[ابودردا]] ذکرکرده‌اند. یکی از معاصران، با استناد به [[حدیثی]] از [[امام سجاد]] {{ع}} و ذکر دو [[دلیل]] دیگر، [[برادری]] او را با [[سلمان]] درست می‌داند و بر آن است که [[ابوذر]] از همان ابتدای [[هجرت]] در [[مدینه]] بود<ref>مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۷۲۳.</ref> با [[رحلت پیامبر]] {{صل}} [[ابوذر]] بر [[امامت علی]] {{ع}} پای فشرد و به تعبیر [[امام صادق]] {{ع}} یکی از سه تنی بود که بر [[فرمان]] [[رسول خدا]] [[استوار]] ماند<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۳۴.</ref> و تا پایان [[عمر]]، دیگران را بدان سفارش می‌کرد<ref>مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۴۲۳.</ref>؛ به همین جهت، [[خلافت ابوبکر]] را [[انکار]] کرد<ref>سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۱۷ و ۴۱۸.</ref> و با برخی دیگر از بزرگان [[صحابه]]، از [[علی]] {{ع}} می‌خواست تا برای گرفتن [[حق]] خود به پاخیزد و در برخوردی که با [[عمر]] داشت، در [[حقانیت]] [[علی]] خطبه‌ای خواند<ref>جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۰۴ - ۲۰۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۷۸.</ref>. خود با افتخار به این [[استواری]]، در جمعی می‌گوید: من در [[روز قیامت]] از همه شما به [[پیامبر]] {{صل}} نزدیک‌تر خواهم بود؛ زیرا از [[حضرت]] شنیده‌ام که می‌فرمود: نزدیک‌ترین شما در [[قیامت]] به من، کسی است که از این [[دنیا]] به همان صورتی که من او را ترک گفته‌ام، خارج شود. به [[خدا]] [[سوگند]]! جز من، هیچ یک از شما نیست که به چیزی از [[دنیا]] دست نینداخته باشد<ref>کشف الاسرار، ج ۳، ص ۳۲۶.</ref>. همین رابطه با [[خاندان پیامبر]] و [[علی]]، او را در جمع محدود و خلوت تشییع کنندگان [[حضرت فاطمه ]]{{س}} که حتی بسیاری از [[زنان پیامبر]] حضور نداشتند، قرار داد<ref>قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۶۷؛ غررالتبیان، ص ۴۲۵.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 665-666.</ref>.
*از [[زندگی]] [[ابوذر]] در زمان [[خلافت ابوبکر]]، اطلاعی در دست نیست. در دوره [[عمر]]، یکی از چهار نفری است که در تقسیم [[دیوان]]، به سبب ارجمندی اش، جزو [[بدریون]] قرار گرفت<ref>کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۴۷ و ۲۴۸.</ref>؛ با آن که در آن [[جنگ]] شرکت نداشت. او پس از [[وفات]] [[ابوبکر]] به [[شام]] رفت و در آن جا سکنا گزید<ref>روض الجنان، ج ۹، ص ۱۰۱.</ref> و در سال ۱۹ هجری در [[فتح]] [[مصر]] به وسیله [[عمروعاص]] شرکت کرد و گویا بر اقامت در آن جا [[عزم]] داشت<ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۰۲؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۸.</ref>؛ اما به [[شام]] بازگشت و در یکی از جنگ‌های تابستانی [[معاویه]]، در [[نبرد]] عموریه (۲۳ هجری) حضور یافت<ref>عیاشی، ج ۲، ص ۶۵؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۹.</ref>. وی در زمان [[خلافت عثمان]]، هم چنان در [[شام]] ماند و در [[فتح]] قبرس به دست [[معاویه]]، (۲۷ یا ۲۸ هجری) یکی از [[اصحاب]] حاضر درآن بود<ref>جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص ۳۲۳؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۱.</ref>. [[ابوذر]] در چگونگی [[مصرف]] [[بیت المال]]، بسیار سخت گیر بود و از [[مسلمانان]] و [[حاکمان]] می‌خواست که [[روش پیامبر]] را دنبال کنند. [[اختلاف]] او با [[معاویه]] و [[خلیفه سوم]] به چگونگی استفاده آنان از [[بیت المال]] ارتباط داشت. [[ابوذر]] [[معتقد]] بود که [[آیه]] ۳۴ سوره [[توبه]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref> به [[اهل کتاب]] اختصاص ندارد؛ بلکه تمام کسانی که طلا و نقره [[ذخیره]] و [[پنهان]] می‌کنند و در [[راه خدا]] [[انفاق]] نمی‌کنند، به [[عذاب الهی]] تهدید شده‌اند. او با استناد به سخنان [[رسول خدا]] می‌گفت: مقصود از [[انفاق در راه خدا]]، فقط [[زکات]] نیست؛ بلکه معنای اعمی دارد که هم شامل [[زکات]] و هم هزینه‌های ضرور [[جامعه]] از قبیل [[جهاد]]، [[دفاع]] و حفظ [[جان‌ها]] از نابودی و مانند آن است. با توجه به شرایط آن زمان که عده‌ای از [[مسلمانان]] سخت در مضیقه بودند و [[ثروت]] مندان از [[انفاق در راه خدا]] سرباز می‌زدند، می‌گفت: [[حاکمان]] [[حکومت اسلامی]] باید جمیع [[شؤون]] [[زندگی]] [[مردم]] را [[اصلاح]] کنند و تمام [[طبقات جامعه]] باید از [[بیت المال]] [[بهره]] ببرند؛ لذا به کاخ سازی [[معاویه]] در [[شام]] [[اعتراض]] کرد و [[آیه]] کنز را برای او خواند؛ ولی این [[اعتراض]] موجب هتک [[حرمت]] او از طرف [[معاویه]] و بازداری [[مردم]] از هم نشینی با وی و در نهایت به بهانه افساد در [[جامعه]]، به اخراج [[خشونت]] بار او به [[مدینه]] منجر شد<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۱۸.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 666-667.</ref>.
*از [[زندگی]] [[ابوذر]] در زمان [[خلافت ابوبکر]]، اطلاعی در دست نیست. در دوره [[عمر]]، یکی از چهار نفری است که در تقسیم [[دیوان]]، به سبب ارجمندی اش، جزو [[بدریون]] قرار گرفت<ref>کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۴۷ و ۲۴۸.</ref>؛ با آن که در آن [[جنگ]] شرکت نداشت. او پس از [[وفات]] [[ابوبکر]] به [[شام]] رفت و در آن جا سکنا گزید<ref>روض الجنان، ج ۹، ص ۱۰۱.</ref> و در سال ۱۹ هجری در [[فتح]] [[مصر]] به وسیله [[عمروعاص]] شرکت کرد و گویا بر اقامت در آن جا [[عزم]] داشت<ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۰۲؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۸.</ref>؛ اما به [[شام]] بازگشت و در یکی از جنگ‌های تابستانی [[معاویه]]، در [[نبرد]] عموریه (۲۳ هجری) حضور یافت<ref>عیاشی، ج ۲، ص ۶۵؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۹.</ref>. وی در زمان [[خلافت عثمان]]، هم چنان در [[شام]] ماند و در [[فتح]] قبرس به دست [[معاویه]]، (۲۷ یا ۲۸ هجری) یکی از [[اصحاب]] حاضر درآن بود<ref>جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص ۳۲۳؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۱.</ref>. [[ابوذر]] در چگونگی [[مصرف]] [[بیت المال]]، بسیار سخت گیر بود و از [[مسلمانان]] و [[حاکمان]] می‌خواست که [[روش پیامبر]] را دنبال کنند. [[اختلاف]] او با [[معاویه]] و [[خلیفه سوم]] به چگونگی استفاده آنان از [[بیت المال]] ارتباط داشت. [[ابوذر]] [[معتقد]] بود که [[آیه]] ۳۴ سوره [[توبه]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref> به [[اهل کتاب]] اختصاص ندارد؛ بلکه تمام کسانی که طلا و نقره [[ذخیره]] و [[پنهان]] می‌کنند و در [[راه خدا]] [[انفاق]] نمی‌کنند، به [[عذاب الهی]] تهدید شده‌اند. او با استناد به سخنان [[رسول خدا]] می‌گفت: مقصود از [[انفاق در راه خدا]]، فقط [[زکات]] نیست؛ بلکه معنای اعمی دارد که هم شامل [[زکات]] و هم هزینه‌های ضرور [[جامعه]] از قبیل [[جهاد]]، [[دفاع]] و حفظ [[جان‌ها]] از نابودی و مانند آن است. با توجه به شرایط آن زمان که عده‌ای از [[مسلمانان]] سخت در مضیقه بودند و [[ثروت]] مندان از [[انفاق در راه خدا]] سرباز می‌زدند، می‌گفت: [[حاکمان]] [[حکومت اسلامی]] باید جمیع [[شؤون]] [[زندگی]] [[مردم]] را [[اصلاح]] کنند و تمام [[طبقات جامعه]] باید از [[بیت المال]] [[بهره]] ببرند؛ لذا به کاخ سازی [[معاویه]] در [[شام]] [[اعتراض]] کرد و [[آیه]] کنز را برای او خواند؛ ولی این [[اعتراض]] موجب هتک [[حرمت]] او از طرف [[معاویه]] و بازداری [[مردم]] از هم نشینی با وی و در نهایت به بهانه افساد در [[جامعه]]، به اخراج [[خشونت]] بار او به [[مدینه]] منجر شد<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۱۸.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 666-667.</ref>.

نسخهٔ ‏۳۱ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۰۶

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ابوذر غفاری است. "ابوذر غفاری" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ابوذر غفاری (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

ابوذر در شأن نزول

  1. ابن عباس در ذیل آیه ۲۰ سوره مزمل در کنار حضرت علی (ع) از ابوذر یاد کرده که مقصود از﴿طَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ[۷۵] بوده و هم چون پیامبر (ص) نزدیک به دو سوم یا نصف یا یک سوم شب را به بیداری و عبادت می‌گذراندند [۷۶]. چنان که نقل شده، با نزول آیه ﴿كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ[۷۷] ابوذر از کسانی بود که برای عبادت خداوند بر خود سخت می‌گرفت و با تکیه بر عصا و حالِ ایستاده بیش‌تر شب را به عبادت می‌پرداخت تا آن که آیه ﴿قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا[۷۸] نازل شد[۷۹][۸۰].
  2. میبدی، آیه ۵۱ سوره انعام را در شأن موالی و فقیران عرب، از جمله ابوذر دانسته که خداوند به پیامبر (ص) می‌گوید: اینان را که یقین دارند به سوی پروردگارشان محشور می‌شوند، از وحی آگاه کند[۸۱]: ﴿وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ[۸۲][۸۳].
  3. گفته شده که آیه‌های ۱۷ و ۱۸ سوره زمر درباره سه تن از جمله ابوذر نازل شده که در جاهلیت از بت‌ها دوری جسته، لا إله إلا الله می‌گفتند. ابن زید بر آن است که خداوند آنان را بدون کتاب و پیامبر هدایت کرد[۸۴]: ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ[۸۵] ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ[۸۶][۸۷].
  4. قرطبی در ذیل آیه ۱۱ سوره احقاف با ذکر وجود اختلاف در سبب نزول آن می‌نویسد: ابوذر در مکه اسلام آورد و به دنبال او، تیره بنی غفار مسلمان شدند. قریشیان با شنیدن آن گفتند: غفار، هم پیمان ما بودند؛ اگر در آن خیری می‌بود، بر ما پیشی نمی‌گرفتند و این آیه نازل شد[۸۸]: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ[۸۹][۹۰].
  5. ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا[۹۱] قمی، نزول آیه را درباره ابوذر و چند تن دیگر می‌داند که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‌اند و خداوند وعده داد که باغ‌های بهشت را در قیامت، منزل گاه آنان قرار دهد[۹۲][۹۳].
  6. البرهان در ذیل آیه ۷۶ سوره بقره به نقل از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع) آورده است که مقصود از «الذین ءامنوا» ابوذر و گروهی دیگرند[۹۴]: ﴿وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۹۵] [۹۶].
  7. ﴿وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا[۹۷] طبرسی می‌گوید: آیه درباره ابوذر، سلمان و دیگر فقیران اصحاب پیامبر است که روزی برخی از "مؤلفة القلوب" چون عیینة بن حصین و اقرع بن حابس و دیگران نزد پیامبر آمده، خواستند فقیران بدبوی بد پوشش را از خود دور کند تا اینان بدو نزدیک شوند که این آیه نازل شد و پیامبر (ص) را به مدارا با تهیدستان و عدم پیروی از غافلان مأمور ساخت [۹۸]؛ البته با توجه به یکی بودن سوره و نیز زمان نقل داستان - پس از فتح مکه که اوضاع مسلمانان به سامان شده بود - پذیرش این سخن مشکل است[۹۹].
  8. قمی، آیه ۲ سوره انفال ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ[۱۰۰]را در شأن علی (ع)، ابوذر و دیگران دانسته[۱۰۱] که هنگام شنیدن یاد خداوند، قلب‌هایشان ترسان می‌شود[۱۰۲].
  9. ﴿فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ[۱۰۳] قمی، مقصود از ﴿فَالَّذِينَ هَاجَرُوا را علی (ع)، سلمان و ابوذر می‌داند[۱۰۴]؛ اما نظر به عمومیت آیه و متأخر بودن هجرت ابوذر، شاید بتوان نزول آن را عام دانست[۱۰۵].
  10. همو در ذیل آیه ۵۵ سوره نساء ﴿فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ[۱۰۶] آورده که ابوذر، مصداقی از ﴿مَنْ آمَنَ است[۱۰۷]. بی تردید این گونه آیات بر ابوذر تطبیق داده شده و او در شأن یا سبب نزول بی نقش بوده است[۱۰۸].
  11. ابن شهرآشوب مقصود از ﴿الصَّالِحِينَ در آیه ۶۹ سوره نساء را ابوذر و دیگران دانسته؛ کسانی که خداوند، نعمت خویش را بر آنان ارزانی داشته است[۱۰۹]: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۱۱۰][۱۱۱].
  12. ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ[۱۱۲] قمی، این آیه را درباره ابوذر، سلمان، عمار و مقداد دانسته که عهد خویش را نشکستند و به آن چه بر پیامبر (ص) فرود آمد، ایمان داشتند[۱۱۳]. این شأن نزول نیز می‌تواند از باب جری و تطبیق باشد[۱۱۴].
  13. بر اساس روایتی در ذیل آیه ۲۴ سوره حج ﴿وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِيدِ[۱۱۵] منظور از هدایت یافتگان، ابوذر و دیگرانند که به حقیقت راه یافته‌اند[۱۱۶][۱۱۷].
  14. قرطبی، آیه ۱۱ سوره حجرات ﴿وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ[۱۱۸] را به ابوذر مربوط می‌داند که در منازعه با مردی نزد پیامبر (ص) به او «ابن الیهودیة!» خطاب کرد و پیامبر او را از چنین رفتاری بازداشت، و این آیه نازل شد[۱۱۹][۱۲۰].
  15. بر پایه روایتی، آیه ﴿رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ[۱۲۱] در شأن هشت تن، از جمله ابوذر است[۱۲۲] که وقتی دحیه کلبی از شام آمد و خبر رسیدن او را با طبل اعلان کردند، همگان جز اینان پیامبر را که بر منبر خطبه می‌خواند، رها کرده، به سوی او رفتند که آیه ۱۱ جمعه/۶۲ حال آن‌ها را چنین بیان می‌کند: ﴿وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ[۱۲۳][۱۲۴].
  16. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۲۵] ﴿وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ[۱۲۶] طبرسی می‌گوید: مفسران درباره نزول آیه گفته‌اند: روزی پیامبر (ص) قیامت را برای مردم وصف و یادآوری کرد. سخنان حضرت سخت در آنان تأثیر گذاشت و عده‌ای، از جمله ابوذر را به دوری افراطی از دنیا و ترک تمام لذایذ آن کشاند و این آیات درباره آنان نازل شد تا حد اعتدال را در بهره‌وری از نعمت‌های خدادادی رعایت کنند[۱۲۷][۱۲۸].
  17. قمی، آیه ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ[۱۲۹] را درباره ابوذر و سه تن دیگر می‌داند که بر طریق حقیقت پایدار ماندند[۱۳۰][۱۳۱].
  18. در برخی تفاسیر روایی نقل شده که آیه ۱۱۷ سوره توبه ﴿لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ[۱۳۲] درباره ابوذر، عمرو بن وهب و ابوخیثمه است که در جنگ تبوک سرپیچی کرده؛ سپس به پیامبر (ص) پیوستند[۱۳۳]؛ البته شیخ طوسی، زمخشری و ابوالفتوح، نام این سه تن را کعب بن مالک شاعر، مرارة بن ربیع و هلال بن امیه دانسته‌اند [۱۳۴][۱۳۵].
  19. ابن شهرآشوب بر آن است که مقصود از ﴿الَّذِينَ ءَامَنُوا در آیه ۲۹ سوره مطففین ابوذر، سلمان و دیگرانند که مشرکان و منافقان، آنان را ریشخند می‌کردند[۱۳۶][۱۳۷].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۵۵.
  2. سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۳۹۶ و ۳۹۷؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۳۲ و ۱۳۳.
  3. الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۲ و ۱۰۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۸.
  4. اخبار مکه، ج۲، ص۲۳۵؛ الاستیعاب، ج۴، ص۲۴۰.
  5. الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۴۱.
  6. قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۷.
  7. الاصابه، ج ۳، ص ۳۳۳.
  8. سیره ابن هشام، ج ۴، ص ۴۴۳.
  9. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 664.
  10. المغازی، ج ۳، ص ۹۴۴ و ۹۴۵.
  11. الارشاد، ج ۱، ص ۱۴۵.
  12. المغازی، ج۳، ص ۹۴۵؛ الاستیعاب، ج ۲، ص۲۷۰.
  13. انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴؛ الاصابه، ج۳، ص۳۳۴.
  14. المحبر، ص ۳۱۵.
  15. سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۸۶.
  16. انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸.
  17. العقدالفرید، ج ۴، ص ۲۴۰.
  18. انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸.
  19. العقدالفرید، ج ۲، ص ۲۷۱.
  20. الفتوح، ج ۲، ص ۵۵۹.
  21. الفتوح، ج ۲، ص ۵۵۹؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۷۱.
  22. العقدالفرید، ج ۴، ص ۲۴۰.
  23. العقدالفرید، ج ۴، ص ۱۴.
  24. العقدالفرید، ج ۲، ص ۲۷۲.
  25. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۳۶؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۴۰.
  26. الاستیعاب، ج ۲، ص ۲۷۰.
  27. قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۷ و ۴۸۸.
  28. انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۹؛ قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۸.
  29. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 665.
  30. انساب الاشراف، ج۵، ص۱۹؛ الاصابه، ج۳، ص۳۳۵.
  31. الخصال، ج ۱، ص ۱۹۱.
  32. انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۸.
  33. الدرالمنثور، ج ۸، ص ۵۳۶.
  34. مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۷۲۳.
  35. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۳۴.
  36. مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۴۲۳.
  37. سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۱۷ و ۴۱۸.
  38. جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۰۴ - ۲۰۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۷۸.
  39. کشف الاسرار، ج ۳، ص ۳۲۶.
  40. قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۶۷؛ غررالتبیان، ص ۴۲۵.
  41. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 665-666.
  42. کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۴۷ و ۲۴۸.
  43. روض الجنان، ج ۹، ص ۱۰۱.
  44. مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۰۲؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۸.
  45. عیاشی، ج ۲، ص ۶۵؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۹.
  46. جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص ۳۲۳؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۱.
  47. «ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.
  48. مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۱۸.
  49. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 666-667.
  50. التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۲۳۱؛ جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۱۱۸.
  51. الصحیح من سیرة النبی، ج ۶، ص ۱۶۷ و ۱۶۸.
  52. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 667.
  53. التبیان، ج ۳، ص ۱۴.
  54. مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۱۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۳۲.
  55. مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۸۶؛ ماوردی، ج ۱، ص ۴۳۸.
  56. کشف الاسرار، ج ۹، ص ۹۶؛ مناقب، ج ۱، ص ۲۷۵.
  57. جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۸، ص ۵۸ و ۵۹؛ اسباب النزول، ص ۲۶۱ و ۲۶۲.
  58. مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۲۵.
  59. جامع البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص ۱۵۴؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص۵۷۳.
  60. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 667-668.
  61. جامع البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص ۱۵۵ و ۱۵۶.
  62. مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۲۸.
  63. جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۵۷.
  64. کشف الاسرار، ج ۹، ص ۲۶۳.
  65. الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۳۶.
  66. مبهمات القرآن، ج ۱، ص ۵۳۵ و ۵۳۶.
  67. کشف الاسرار، ج ۴، ص ۱۵۹؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۲۳؛ الکافی، ج ۲، ص ۳۹۱.
  68. کشف الاسرار، ج ۸، ص ۵۲۷؛ الکشاف، ج ۴، ص ۲۰۰.
  69. ماوردی، ج۵، ص۵۱۹؛ الدرالمنثور، ج۸، ص ۱۳۰.
  70. کشف الاسرار، ج ۴، ص ۱۰۲؛ غررالتبیان، ص ۲۷۲.
  71. الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.
  72. سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۹۶؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۲.
  73. الاستیعاب، ج ۳، ص ۷۱.
  74. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 668.
  75. «بی‌گمان پروردگارت می‌داند که تو و دسته‌ای از کسانی که با تواند نزدیک به دو سوم شب و نیمه آن و یک سوم آن برمی‌خیزید؛ و خداوند شب و روز را اندازه می‌دارد، او معلوم داشت که شما هرگز آن را نمی‌توانید شمار کرد پس از شما در گذشت؛ اکنون آنچه میسّر است از قرآن» سوره مزمل، آیه ۲۰.
  76. اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۴۸.
  77. «آنان اندکی از شب را می‌خفتند» سوره ذاریات، آیه ۱۷.
  78. «شب را- جز اندکی- بپای خیز» سوره مزمل، آیه ۲.
  79. العقدالفرید، ج ۴، ص ۱۴۹.
  80. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 669.
  81. سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۲۶.
  82. «و با آن (قرآن) کسانی را که از گرد آورده شدن نزد پروردگارشان می‌هراسند در حالی که جز او، هیچ سرور و میانجی ندارند، بیم بده باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره انعام، آیه ۵۱.
  83. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 669.
  84. سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۶۹.
  85. «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیده‌اند و به درگاه خداوند بازگشته‌اند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
  86. «کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
  87. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 669.
  88. تاریخ طبری، ج۱، ص ۵۶۵.
  89. «و کافران درباره مؤمنان گفتند: اگر آن (ایمان به قرآن) خیر می‌بود آنان در آن بر ما پیشی نمی‌گرفتند و چون با آن (قرآن) رهیاب نشده‌اند خواهند گفت که این دروغی دیرین است» سوره احقاف، آیه ۱۱.
  90. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 670.
  91. «آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند باغ‌های بهشت (سرای) پذیرایی آنهاست» سوره کهف، آیه ۱۰۷.
  92. سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۶۹.
  93. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 670.
  94. الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱.
  95. «و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند: ما (نیز) ایمان آورده‌ایم و چون با یکدیگر تنها شوند می‌گویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان می‌گویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۷۶.
  96. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 670.
  97. «و با آنان که پروردگار خویش را سپیده‌دمان و در پایان روز به شوق لقای وی می‌خوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کرده‌ایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش ت» سوره کهف، آیه ۲۸.
  98. المغازی، ج ۱، ص ۱۵۵؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.
  99. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 670.
  100. «مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دل‌هاشان بیمناک می‌شود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان می‌افزاید و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره انفال، آیه ۲.
  101. المغازی، ج۱، ص۷؛ سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۵۹۸.
  102. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 671.
  103. «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن- که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  104. المغازی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.
  105. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 671.
  106. «پس برخی از آنها به آن ایمان آوردند و برخی از ایشان روی از آن برتافتند و (برافروختن) آتش فروزان را، دوزخ بس» سوره نساء، آیه ۵۵.
  107. المغازی، ج ۱، ص ۳ و ۳۴۰.
  108. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 671.
  109. الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.
  110. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  111. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 671.
  112. «و (خداوند) از گناهان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده که همه راستین و از سوی پروردگارشان است ایمان آوردند، چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۲.
  113. الطبقات، ج۳، ص ۱۸۲ و ۱۸۳؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۳.
  114. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 672.
  115. «و به گفتار پاک و راه خداوند ستوده راهنمایی شده‌اند» سوره حج، آیه ۲۴.
  116. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.
  117. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 672.
  118. «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان ک» سوره حجرات، آیه ۱۱.
  119. مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۱۲۹.
  120. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 672.
  121. «مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمی‌دارد؛ از روزی می‌هراسند که دل‌ها و دیده‌ها در آن زیرورو می‌شوند» سوره نور، آیه ۳۷.
  122. قرطبی، ج ۱۲، ص ۵۹.
  123. «و چون داد و ستد یا سرگرمی‌یی ببینند، بدان سو شتاب می‌آورند و تو را ایستاده رها می‌کنند؛ بگو: آنچه نزد خداوند است از سرگرمی و داد و ستد، نکوتر است و خداوند بهترین روزی‌دهندگان است» سوره جمعه، آیه ۱۱.
  124. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 672.
  125. «ای مؤمنان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره مائده، آیه ۸۷.
  126. «و از آنچه خداوند حلال و پاکیزه روزی شما کرده است بخورید و از خداوند که بدو ایمان دارید پروا کنید» سوره مائده، آیه ۸۸.
  127. قرطبی، ج ۱۵، ص ۲۳۹.
  128. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 672.
  129. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  130. معانی القرآن، ج ۳، ص ۱۸۲.
  131. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 672.
  132. «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷.
  133. سمرقندی، ج ۳، ص ۳۹۹.
  134. قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۷۵.
  135. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 672.
  136. همان، ج ۱۹، ص ۱۷۸ و ۱۷۹.
  137. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 672.