آیا پیامبر خاتم علم غیب داشت؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش )) |
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
:::::*«قرآن پیامبر گرامی را انسان آگاه از غیب معرفی میکند، به طور مسلم این آگاهی از درون ذات او نجوشیده بلکه مانند دیگر علوم و آگاهیهای او، از برون بر او القا شده؛ و [[منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|به وسیله وسائل، از پس پرده غیبت به اذن الهی گزراش میدهد]]. از آنجا که گروهی از بیخبران از مقام [[اولیا]] آگاهی پیامبر از غیب، یک نوع الوهیت تصور کردهاند و چنین وانمود میکنند که آگاهی از غیب از آن خدا است و کسی در این وصف شریک و همتای او نیست، لازم است قدری در این مورد به صورت موجز سخن بگوییم تا حقیقت روشن گردد ولی اجمالاً یادآور میشویم: آنچه که از آن خدا بوده و نشانه الوهیت است علم نامحدود و بیپایان اوست، نه علم محدود و مکتسب از دیگری! و علوم اولیای الهی از مقوله دوم است نه از مقوله اولی. اکنون وقت آن رسیده با آیاتی که بر آگاهی [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} از پشت پرده غیب گواهی میدهند آشنا شویم. و در این مورد به ذکر چند آیه بسنده میکنیم: (۱): {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«خدا دانای غیب است پس هیچ کس را بر غیب خویش آگاه نمیکند مگر بندگانی که مورد رضایت او باشند و آن بندگان عبارت انداز: فرستادگان او، و خدا برای فرستادگان خود از جلو و پشت سرشان، نگهبان قرار میدهد». سوره جن، آیه ۲۶و۲۷.</ref>. مفاد آیه بسیار روشن است و به خوبی میفهماند که علم غیب، از خدا است و او فرستادگان خود را از غیب آگاه میکند. (۲): {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۲ تا ۲۴ سوره تکویر علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ* وَلَقَدْ رَآهُ بِالأُفُقِ الْمُبِينِ* وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ]]}}<ref>«محمد {{صل}} دیوانه نیست و فرشته را در افق روشن دیده است و او بر غیب بخیل نیست (علم غیب را که بر او القاء میشود اگر صلاح باشد به شما میگوید و بخل نمیکند و از شما پوشیده نمیدارد». سوره تکویر، آیه ۲۲و۲۳و۲۴.</ref>. بنابراین به خوبی از آیه بر میآید که خداوند رسول گرامی خود را توسط فرشته وحی بر غیب آگاه کرده است؛ (...) از آیاتی که تا اینجا نقل شد، به خوبی استفاده میشود [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} بسان دیگر پیامبران الهی چون آدم، نوح ، یعقوب ، یوسف ، صالح، داوود، سلیمان و عیسی، از غیب ، خبر میداد»<ref>[[منشورجاوید ج۶ (کتاب)|منشور جاوید]]، ص۲۲۸-۲۴۲.</ref>. | :::::*«قرآن پیامبر گرامی را انسان آگاه از غیب معرفی میکند، به طور مسلم این آگاهی از درون ذات او نجوشیده بلکه مانند دیگر علوم و آگاهیهای او، از برون بر او القا شده؛ و [[منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|به وسیله وسائل، از پس پرده غیبت به اذن الهی گزراش میدهد]]. از آنجا که گروهی از بیخبران از مقام [[اولیا]] آگاهی پیامبر از غیب، یک نوع الوهیت تصور کردهاند و چنین وانمود میکنند که آگاهی از غیب از آن خدا است و کسی در این وصف شریک و همتای او نیست، لازم است قدری در این مورد به صورت موجز سخن بگوییم تا حقیقت روشن گردد ولی اجمالاً یادآور میشویم: آنچه که از آن خدا بوده و نشانه الوهیت است علم نامحدود و بیپایان اوست، نه علم محدود و مکتسب از دیگری! و علوم اولیای الهی از مقوله دوم است نه از مقوله اولی. اکنون وقت آن رسیده با آیاتی که بر آگاهی [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} از پشت پرده غیب گواهی میدهند آشنا شویم. و در این مورد به ذکر چند آیه بسنده میکنیم: (۱): {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«خدا دانای غیب است پس هیچ کس را بر غیب خویش آگاه نمیکند مگر بندگانی که مورد رضایت او باشند و آن بندگان عبارت انداز: فرستادگان او، و خدا برای فرستادگان خود از جلو و پشت سرشان، نگهبان قرار میدهد». سوره جن، آیه ۲۶و۲۷.</ref>. مفاد آیه بسیار روشن است و به خوبی میفهماند که علم غیب، از خدا است و او فرستادگان خود را از غیب آگاه میکند. (۲): {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۲ تا ۲۴ سوره تکویر علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ* وَلَقَدْ رَآهُ بِالأُفُقِ الْمُبِينِ* وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ]]}}<ref>«محمد {{صل}} دیوانه نیست و فرشته را در افق روشن دیده است و او بر غیب بخیل نیست (علم غیب را که بر او القاء میشود اگر صلاح باشد به شما میگوید و بخل نمیکند و از شما پوشیده نمیدارد». سوره تکویر، آیه ۲۲و۲۳و۲۴.</ref>. بنابراین به خوبی از آیه بر میآید که خداوند رسول گرامی خود را توسط فرشته وحی بر غیب آگاه کرده است؛ (...) از آیاتی که تا اینجا نقل شد، به خوبی استفاده میشود [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} بسان دیگر پیامبران الهی چون آدم، نوح ، یعقوب ، یوسف ، صالح، داوود، سلیمان و عیسی، از غیب ، خبر میداد»<ref>[[منشورجاوید ج۶ (کتاب)|منشور جاوید]]، ص۲۲۸-۲۴۲.</ref>. | ||
:::::*«خبر شهادت [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} به دست بدبخت ترین انسانها: [[پیامبر خاتم]] {{صل}} در حالی که اشک در دیدگان او حلقه زده بود، به [[امام علی]]{{ع}} فرمود: در چنین ماهی (ماه رمضان) خون تو حلال شمرده میشود. من میبینم که در حال نماز به دست بدبختترین انسانهای تاریخ، کشته میشوی. او همانند پیکننده ناقه صالح سنگدل است، ضربتی برسرت میزند و محاسنت را از خون سرت رنگین میکند. | :::::*«خبر شهادت [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} به دست بدبخت ترین انسانها: [[پیامبر خاتم]] {{صل}} در حالی که اشک در دیدگان او حلقه زده بود، به [[امام علی]]{{ع}} فرمود: در چنین ماهی (ماه رمضان) خون تو حلال شمرده میشود. من میبینم که در حال نماز به دست بدبختترین انسانهای تاریخ، کشته میشوی. او همانند پیکننده ناقه صالح سنگدل است، ضربتی برسرت میزند و محاسنت را از خون سرت رنگین میکند. | ||
مرگ ابوذر در تنهایی: ابوذر در یکی از جنگها از ارتش اسلام عقب ماند، هرچه برمرکب خود فشار آورد که از جای برخیزد، سودی نبخشید، شتر را رها کرد و اثاث سفر را برپشت خود نهاد، و به راه افتاد تا هرچه زودتر به مسلمانان برسد. ارتش اسلام در نقطهای به دستور پیامبر منزل کرده و به استراحت پرداخته بودند، ناگهان سیاهی شخصی که با بار گران پیاده میآمد، از دور نمایان شد. یک نفر از یاران رسول خدا از دور او را شناخت و به پیامبر گفت: این مرد تنها میآید، ابوذر است، در این لحظه پیامبر فرمودند: خدا ابوذر را رحمت کند که تنها راه میرود، تنها میمیرد و تنها برانگیخته میشود. آینده نشان داد که خبر پیامبر عین واقع بود، زیرا وی در بیابان (ربذه) در تبعید، دور از اجتماع در کنار دختر خویش با وضع رقّتباری جان سپرد. این دو نمونه از خبرهای غیبی پیامبر گرامی است که مطرح گردید. هرگونه ذکر خبرهای غیبی پیامبر به کتابی مستقل نیاز دارد. براین اساس، اولیای الهی براثر صفای باطن، به اذن الهی از آینده خبر میدهند و [[رابطه تحدیث یا ارتباط با فرشتگان با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|چه بسا به خاطر محدَّث بودن، پرده از چهره غیب بردارند]]»<ref>[http://www.tohid.ir/fa/index/articleview?aId=1418&cId=43 راهنمای حقیقت].</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۹: | خط ۴۰: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[محمد محمدی ریشهری]]''' در دو کتاب ''«[[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]»'' و ''«[[شرح زیارت جامعه کبیره ۴ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[محمد محمدی ریشهری]]''' در دو کتاب ''«[[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]»'' و ''«[[شرح زیارت جامعه کبیره ۴ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]»'' در این باره گفته است: | ||
::::::*«خبر دادن [[پیامبر]] {{صل}} از [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}: {{عربی|«عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنِ الصَّادِقِ {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي أَشْبَهُ النَّاسِ بِي خَلْقاً وَ خُلْقاً تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ حَتَّى يَضِلَّ الْخَلْقُ عَنْ أَدْيَانِهِمْ فَعِنْدَ ذَلِكَ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ فَيَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»}}<ref>به نقل از ابو بصیر، از امام صادق {{ع}}، از پدرانش نقل کردند: که پیامبر خدا {{صل}} فرمود: مهدی، از فرزندان من است. نام او، نام من وکنیه او، کنیه من است. شبیهترین مردم به من در خلقت و اخلاق است. [[غیبت]] او و حیرت مردم چنان خواهد بود که مردم از دینشان گمراه میشوند و در این هنگام، او به سان شهابی نورافشان میآید و زمین را از عدل و داد میآکند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ کمال الدین: ص ۲۸۷، ح ۵، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۶، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۲ ح ۱۶.</ref>، {{عربی|«عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْبَاقِرِ {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ تَضِلُّ فِيهَا الْأُمَمُ يَأْتِي بِذَخِيرَةِ الْأَنْبِيَاءِ فَيَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما»}}<ref> به نقل از صالح بن عقبه، از پدرش، از [[امام محمد باقر]]{{ع}}، از پدرش [[زین العابدین]]{{ع}}، از پدرش [[امام حسین]]{{ع}}، از پدرش [[امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} پیامبر خدا {{صل}} فرمود: مهدی، از فرزندان من است. [[غیبت]] و حیرتی دارد که مردمان در آن، گمراه میشوند. او اندوخته پیامبران را میآورد و زمین را از عدل و داد پر میکند، همانگونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ کمال الدین: ص ۲۸۷، ح۵، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۶، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۲ ح ۱۷.</ref>، {{عربی|«عَنِ الْهَرَوِيِّ عَنِ الرِّضَا {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ {{صل}}: وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً لَيَغِيبَنَّ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَيْهِ مِنِّي حَتَّى يَقُولَ أَكْثَرُ النَّاسِ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَةٌ وَ يَشُكُّ آخَرُونَ فِي وِلَادَتِهِ فَمَنْ أَدْرَكَ زَمَانَهُ فَلْيَتَمَسَّكْ بِدِينِهِ وَ لَا يَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ إِلَيْهِ سَبِيلًا بِشَكِّهِ فَيُزِيلَهُ عَنْ مِلَّتِي وَ يُخْرِجَهُ مِنْ دِينِي فَقَدْ أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ»}}<ref> به نقل از [[عبدالسلام بن صالح هروی]]، از [[امام علی بن موسی الرضا]]{{ع}}، از پدش، از پدرانش از [[امام علی]]{{ع}}: [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: سوگند به کسی که مرا بشارت دهنده به حق بر انگیخت، قائم از میان فرزندانم با عهدی که از من به او رسیده است، غایب میشود، تا آن جا که بیشتر مردم می گویند: خدا را با خاندان محمد، کاری نیست! و حتی برخی در تولد او نیز شک می کنند. پس هر کس به روزگار او می رسد، دینش را محکم نگاه دارد و به شیطان اجازه نفوذ ندهد که او را به شک اندازد و از دین و آیین من، بیرونش ببرد، که پیش تر نیز پدر و مادرتان (آدم و حوا) را از بهشت بیرون برد، و خداوند شیاطین را اولیای کسانی قرار داده که ایمان نمیآورند؛ کمال الدین: ص ۵۱، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۶۸ ح ۱۰.</ref>، {{عربی|« بِإِسْنَادِ التَّمِيمِيِّ عَنِ الرِّضَا {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ الْحَقُّ مِنَّا وَ ذَلِكَ حِينَ يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ وَ مَنْ تَبِعَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَكَ اللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فَأْتُوهُ وَ لَوْ عَلَى الثَّلْجِ فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِيفَتِي»}}<ref> با سندش: پیامبر فرمود: قیامت برپا نمیشود، مگر قائم بر حق ما قیام کن، و این زمانی است که خداوند به او اجازه بدهد. هر کس از او پیروی کند، نجات می یابد و هر کس نافرمانی نماید، هلاک میشود. خدا را، خدا را، ای بندگان خدا! به سراغ او بروید، اگر چه از لابه لای یخ و برف باشد؛ چرا که او خلیفه خدای و خلیفه من است؛ عیون أخبار الرضا: ج ۲، ص ۵۹، ح ۲۳۰، کفایة الأثر: ص ۱۰۶، دلائل الإمامة: ص ۴۵۲ ح ۴۲، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۶۵ ح ۲.</ref><ref>دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص ۹۹ - ۱۰۳</ref>. | ::::::*«خبر دادن [[پیامبر]] {{صل}} از [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}: {{عربی|«عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنِ الصَّادِقِ {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي أَشْبَهُ النَّاسِ بِي خَلْقاً وَ خُلْقاً تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ حَتَّى يَضِلَّ الْخَلْقُ عَنْ أَدْيَانِهِمْ فَعِنْدَ ذَلِكَ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ فَيَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»}}<ref>به نقل از ابو بصیر، از امام صادق {{ع}}، از پدرانش نقل کردند: که پیامبر خدا {{صل}} فرمود: مهدی، از فرزندان من است. نام او، نام من وکنیه او، کنیه من است. شبیهترین مردم به من در خلقت و اخلاق است. [[غیبت]] او و حیرت مردم چنان خواهد بود که مردم از دینشان گمراه میشوند و در این هنگام، او به سان شهابی نورافشان میآید و زمین را از عدل و داد میآکند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ کمال الدین: ص ۲۸۷، ح ۵، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۶، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۲ ح ۱۶.</ref>، {{عربی|«عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْبَاقِرِ {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ تَضِلُّ فِيهَا الْأُمَمُ يَأْتِي بِذَخِيرَةِ الْأَنْبِيَاءِ فَيَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما»}}<ref> به نقل از صالح بن عقبه، از پدرش، از [[امام محمد باقر]]{{ع}}، از پدرش [[زین العابدین]]{{ع}}، از پدرش [[امام حسین]]{{ع}}، از پدرش [[امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} پیامبر خدا {{صل}} فرمود: مهدی، از فرزندان من است. [[غیبت]] و حیرتی دارد که مردمان در آن، گمراه میشوند. او اندوخته پیامبران را میآورد و زمین را از عدل و داد پر میکند، همانگونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ کمال الدین: ص ۲۸۷، ح۵، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۶، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۲ ح ۱۷.</ref>، {{عربی|«عَنِ الْهَرَوِيِّ عَنِ الرِّضَا {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ {{صل}}: وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً لَيَغِيبَنَّ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَيْهِ مِنِّي حَتَّى يَقُولَ أَكْثَرُ النَّاسِ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَةٌ وَ يَشُكُّ آخَرُونَ فِي وِلَادَتِهِ فَمَنْ أَدْرَكَ زَمَانَهُ فَلْيَتَمَسَّكْ بِدِينِهِ وَ لَا يَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ إِلَيْهِ سَبِيلًا بِشَكِّهِ فَيُزِيلَهُ عَنْ مِلَّتِي وَ يُخْرِجَهُ مِنْ دِينِي فَقَدْ أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ»}}<ref> به نقل از [[عبدالسلام بن صالح هروی]]، از [[امام علی بن موسی الرضا]]{{ع}}، از پدش، از پدرانش از [[امام علی]]{{ع}}: [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: سوگند به کسی که مرا بشارت دهنده به حق بر انگیخت، قائم از میان فرزندانم با عهدی که از من به او رسیده است، غایب میشود، تا آن جا که بیشتر مردم می گویند: خدا را با خاندان محمد، کاری نیست! و حتی برخی در تولد او نیز شک می کنند. پس هر کس به روزگار او می رسد، دینش را محکم نگاه دارد و به شیطان اجازه نفوذ ندهد که او را به شک اندازد و از دین و آیین من، بیرونش ببرد، که پیش تر نیز پدر و مادرتان (آدم و حوا) را از بهشت بیرون برد، و خداوند شیاطین را اولیای کسانی قرار داده که ایمان نمیآورند؛ کمال الدین: ص ۵۱، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۶۸ ح ۱۰.</ref>، {{عربی|« بِإِسْنَادِ التَّمِيمِيِّ عَنِ الرِّضَا {{ع}} عَنْ آبَائِهِ {{عم}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ الْحَقُّ مِنَّا وَ ذَلِكَ حِينَ يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ وَ مَنْ تَبِعَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَكَ اللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فَأْتُوهُ وَ لَوْ عَلَى الثَّلْجِ فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِيفَتِي»}}<ref> با سندش: پیامبر فرمود: قیامت برپا نمیشود، مگر قائم بر حق ما قیام کن، و این زمانی است که خداوند به او اجازه بدهد. هر کس از او پیروی کند، نجات می یابد و هر کس نافرمانی نماید، هلاک میشود. خدا را، خدا را، ای بندگان خدا! به سراغ او بروید، اگر چه از لابه لای یخ و برف باشد؛ چرا که او خلیفه خدای و خلیفه من است؛ عیون أخبار الرضا: ج ۲، ص ۵۹، ح ۲۳۰، کفایة الأثر: ص ۱۰۶، دلائل الإمامة: ص ۴۵۲ ح ۴۲، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۶۵ ح ۲.</ref><ref>دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص ۹۹ - ۱۰۳</ref>. | ||
*«آگاهی از غیب، برای [[پیامبر]]{{صل}} متصور است و بر خلاف توهم پارهای از اهل سنت که حتی دانش غیبی [[پیامبر]]{{صل}} را هم برنمیتابند، برگزیدگان عالم با اراده الهی، از غیب با خبر خواهند شد. آنچه قطعی است، این که آنان، این دانش را برای هدایت مردم به کار میبرند و [[اگر معصوم از علم غیب خود بهره نمیبرد پس فایدهاش چیست؟ (پرسش)|زندگی شخصی خود را بر اساس معلومات غیبی خویش، بنا نمیکنند]]<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B4%D8%B1%D8%AD_%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AA_%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87_%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%87_%DB%B4_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) شرح زیارت جامعه کبیره]</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۷۸: | خط ۸۰: | ||
::::::«قرآن کریم در آیات چهل و چهارم تا چهل و ششم سوره قصص به عدم حضور پیامبر {{صل}} در وقایع تاریخی و اخبار دقیق او از آنها برای بیدار باش و هوشیاری مردم اشاره میکند و میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الأَمْرَ وَمَا كُنتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ وَلَكِنَّا أَنشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ }}<ref>«و [تو] در جانب غربی نبودی هنگامی که کار (نبوّت) را با موسی تمام کردیم؛ و از گواهان حاضر نیز نبودی. و لکن ما گروههایی را پدید آوردیم، و دوران عمر آنان طولانی شد؛ و در میان ساکنان مَدْین اقامت نداشتی، تا از حال آنان آگاه شوی و آیات ما را بر آنان: مشرکان مکه بخوانی و پیروی کنی؛ و لکن ما فرستنده تو بودیم. و تو در جانب کوه طور نبودی، هنگامی که موسی را ندا دادیم؛ و لکن تو را آگاه کردیم به خاطر این که رحمتی از سوی پروردگارت باشد تا قومی را هشدار دهی که پیش از تو هیچ هشدارگری برای آنان نیامده است؛ باشد که آنان متذکّر شوند».</ref> | ::::::«قرآن کریم در آیات چهل و چهارم تا چهل و ششم سوره قصص به عدم حضور پیامبر {{صل}} در وقایع تاریخی و اخبار دقیق او از آنها برای بیدار باش و هوشیاری مردم اشاره میکند و میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الأَمْرَ وَمَا كُنتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ وَلَكِنَّا أَنشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ }}<ref>«و [تو] در جانب غربی نبودی هنگامی که کار (نبوّت) را با موسی تمام کردیم؛ و از گواهان حاضر نیز نبودی. و لکن ما گروههایی را پدید آوردیم، و دوران عمر آنان طولانی شد؛ و در میان ساکنان مَدْین اقامت نداشتی، تا از حال آنان آگاه شوی و آیات ما را بر آنان: مشرکان مکه بخوانی و پیروی کنی؛ و لکن ما فرستنده تو بودیم. و تو در جانب کوه طور نبودی، هنگامی که موسی را ندا دادیم؛ و لکن تو را آگاه کردیم به خاطر این که رحمتی از سوی پروردگارت باشد تا قومی را هشدار دهی که پیش از تو هیچ هشدارگری برای آنان نیامده است؛ باشد که آنان متذکّر شوند».</ref> | ||
::::::*قرآن کریم در سورههای مختلف از جمله سوره قصص، سرگذشت موسی و فرعون را بیان کرده و گاهی صحنههایی را بیان کرده که هیچ کس در آن صحنه حضور نداشته است؛ برای مثال، گفتوگوی خدا با موسی از میان درخت درشب تاریک و نیز ماجرای گفتوگوی موسی و شعیب در مدین و امثال آن را به طور دقیق و ریز بیان کرده است که این نوعی اخبار غیبی و رازگویی است. | ::::::*قرآن کریم در سورههای مختلف از جمله سوره قصص، سرگذشت موسی و فرعون را بیان کرده و گاهی صحنههایی را بیان کرده که هیچ کس در آن صحنه حضور نداشته است؛ برای مثال، گفتوگوی خدا با موسی از میان درخت درشب تاریک و نیز ماجرای گفتوگوی موسی و شعیب در مدین و امثال آن را به طور دقیق و ریز بیان کرده است که این نوعی اخبار غیبی و رازگویی است. | ||
*قرآن اخبار صحنههایی را بیان کرده که حدود دو هزار سال از آنها میگذشته و [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]] {{صل}} درآن صحنهها نبوده و از آنها اطلاعی نداشته است، و همین مطلب دلیل رازگویی و حقانیّت قرآن و پیامبر {{صل}} است که مطالبی را بیان میکند که جز از راه وحی قابل دسترسی نیست. | |||
*هدف بیان این قصهها و اخبار غیبی آن است که مشرکان مکه و مخالفان اسلام آنها را بشنوند و به حقانیّت پیامبر و قرآن پی ببرند و از خواب غفلت بیدار شوند و این رحمتی دیگر از جانب خداست که میخواهد مردم را هدایت کند. | |||
*در این آیات بیان شده که هیچ هشدارگری قبل از [[پیامبر]]{{صل}} برای مردم مکه معاصر [[پیامبر]]{{صل}} نیامده است؛ چراکه صدها سال از عصر ابراهیم و اسماعیل و مسیح {{ع}} میگذشت و در مکه پیامبری مبعوث نشده بود و در نتیجه مردم مکه گرفتار جهل و فساد و شرک شده بودند. در نتیجه: | |||
:::::#اخبار غیبی [[پیامبر]]{{صل}} دلیل حقانیّت او و قرآن است. | :::::#اخبار غیبی [[پیامبر]]{{صل}} دلیل حقانیّت او و قرآن است. | ||
:::::#اخبار غیبی و هشدارگری پیامبران، رحمتی از جانب خداست؛ از آنها برای غفلتزدایی و بیداری استفاده کنید»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۵، ص۳۰۹.]</ref>. | :::::#اخبار غیبی و هشدارگری پیامبران، رحمتی از جانب خداست؛ از آنها برای غفلتزدایی و بیداری استفاده کنید»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۵، ص۳۰۹.]</ref>. | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۷: | ||
::::::«آياتى وجود دارد كه مشتمل بر خبرهاى غيبى است و [[پيامبر اسلام]]{{صل}} از آن خبر داده است؛ مانند: | ::::::«آياتى وجود دارد كه مشتمل بر خبرهاى غيبى است و [[پيامبر اسلام]]{{صل}} از آن خبر داده است؛ مانند: | ||
::::::*{{متن قرآن|غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref> رومیان شکست خوردند در نزدیکترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز میگردند در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد میشوند؛ سوره روم، آیه: ۲ - ۴.</ref>. | ::::::*{{متن قرآن|غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref> رومیان شکست خوردند در نزدیکترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز میگردند در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد میشوند؛ سوره روم، آیه: ۲ - ۴.</ref>. | ||
*{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ}} <ref> بیگمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز میگرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر میداند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است؛ سوره قصص، آیه: ۸۵.</ref>. | |||
*{{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا }} <ref> خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کردهاید، بیآنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد میشوید بنابراین او چیزی را میدانست که شما نمیدانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد؛ سوره فتح، آیه: ۲۷.</ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1380 منابع علم امامان شیعه، ص ۷۸].</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۵۰: | ||
::::::«[[ابن عمر]] میگوید: [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: خداوند دنیا را برای من بالا برد و من به دنیا و بدانچه تا قیامت در آن صورت خواهد گرفت هم چنان که به کف دست خود مینگرم، نظر میکنم<ref> الفتن، ابن حماد، ج۱، ص ۲۷، ح۲؛ جمع الجوامع، ج۱، ص ۱۶۹ و کنز العمال، ج۱۱، ص ۳۷۸ح ۳۱۸۱۰.</ref>. مفهوم از این حدیث معرفتی است که نسبت به علم الهی جزیی است چون در تمام لحظات و زمانها استمرار ندارد و نیز به همه حالات پدیدهها از قبض و بسط، زندگی و مرگ، فقر و غنا، عزت و ذلت، شب و روز، خورشید و ماه و ستارگان، آسمان و زمین و آن چه در آن است از همه چیز احاطه ندارد. همچنان که نسبت به هر ذره از ذرات جهان از بالای عرش تا زیر زمین که نهایتی برای علم بدان نیست، محیط نمیباشد (...) | ::::::«[[ابن عمر]] میگوید: [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: خداوند دنیا را برای من بالا برد و من به دنیا و بدانچه تا قیامت در آن صورت خواهد گرفت هم چنان که به کف دست خود مینگرم، نظر میکنم<ref> الفتن، ابن حماد، ج۱، ص ۲۷، ح۲؛ جمع الجوامع، ج۱، ص ۱۶۹ و کنز العمال، ج۱۱، ص ۳۷۸ح ۳۱۸۱۰.</ref>. مفهوم از این حدیث معرفتی است که نسبت به علم الهی جزیی است چون در تمام لحظات و زمانها استمرار ندارد و نیز به همه حالات پدیدهها از قبض و بسط، زندگی و مرگ، فقر و غنا، عزت و ذلت، شب و روز، خورشید و ماه و ستارگان، آسمان و زمین و آن چه در آن است از همه چیز احاطه ندارد. همچنان که نسبت به هر ذره از ذرات جهان از بالای عرش تا زیر زمین که نهایتی برای علم بدان نیست، محیط نمیباشد (...) | ||
::::::طبرانی اس سلمی همسر ابی رافع نقل میکند: من با [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} بودم، حضرت فرمود: هم اکنون مردی از بهشتیان بر شما ظاهر میشود در همین زمان صدای حرکت پایی شنیدم ناگهان [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} را نزد خود یافتیم<ref>معجم الکبیر، ج۲۴، ص ۳۰۱ ح ۷۶۴ و مجمع الزوائد، ج۹، ص ۱۱۸.</ref>. [[ابن سعید]] میگوید: همراه [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} بودیم که کفش آن حضرت پاره شد. [[امام علی|علی]]{{ع}} از ما عقب ماند تا کفش آن حضرت را تعمیر کند. [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} کمیراه پیمودند سپس فرمودند: شخصی از شما بر سر تأویل قرآن خواهد جنگید همان گونه که من برای تنزیل آن جنگیدم. ابوبکر گفت: آن شخص منم؟ حضرت فرمود: نه. عمر گفت: من هستم؟ فرمود: نه، بلکه همان کسی است که به ترمیم کفش مشغول است<ref>مستدرک حاکم، ج۳،ص ۱۲۳ و خصائص نسائی، ص ۱۶۶، ح ۱۵۶.</ref>. [[ابی الاسود]] میگوید: عبداله بن سلام بر [[امام علی|علی]]{{ع}} وارد شد در حالی که آن حضرت پای خود را در رکاب شتر نهاده و آماده حرکت به سوی عراق بود. به ایشان گفت: به عراق مرو؛ چرا که اگر آنجا روی با شمشیر از تو پذیرایی کنند. حضرت فرمود: به خدا سوگند، پیش از تو [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} این را به من خبر داده است<ref>مسند حمیدی، ج۱، ص ۵۳ و مستدرک حاکم، ج۱، ص ۱۴۰.</ref>. [[عماد بن یاسر]] میگوید: [[پیامبر|نبی اکرم]]{{صل}} به [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمود: بدبختترین مردم کسی است که بر فرقت ضربه وارد کند تا جایی که ریشت به خون سرت آغشته گردد<ref>مستدرک حاکم، ج۳، صص ۱- ۱۴۰ و دلائل النبوة، ابی نعیم.</ref>. [[جابر بن سمره]] میگوید: [[پیامبر|حضرت رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمودند: تو مؤمنی هستی که به خلافت خواهی رسید و کشته میشوی و ریشت به خون سرت رنگین خواهد شد<ref>همان، ج۳، ص ۳۷۳ و خصائص کبری، ج۲، ص ۴۲۰.</ref>. | ::::::طبرانی اس سلمی همسر ابی رافع نقل میکند: من با [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} بودم، حضرت فرمود: هم اکنون مردی از بهشتیان بر شما ظاهر میشود در همین زمان صدای حرکت پایی شنیدم ناگهان [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} را نزد خود یافتیم<ref>معجم الکبیر، ج۲۴، ص ۳۰۱ ح ۷۶۴ و مجمع الزوائد، ج۹، ص ۱۱۸.</ref>. [[ابن سعید]] میگوید: همراه [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} بودیم که کفش آن حضرت پاره شد. [[امام علی|علی]]{{ع}} از ما عقب ماند تا کفش آن حضرت را تعمیر کند. [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} کمیراه پیمودند سپس فرمودند: شخصی از شما بر سر تأویل قرآن خواهد جنگید همان گونه که من برای تنزیل آن جنگیدم. ابوبکر گفت: آن شخص منم؟ حضرت فرمود: نه. عمر گفت: من هستم؟ فرمود: نه، بلکه همان کسی است که به ترمیم کفش مشغول است<ref>مستدرک حاکم، ج۳،ص ۱۲۳ و خصائص نسائی، ص ۱۶۶، ح ۱۵۶.</ref>. [[ابی الاسود]] میگوید: عبداله بن سلام بر [[امام علی|علی]]{{ع}} وارد شد در حالی که آن حضرت پای خود را در رکاب شتر نهاده و آماده حرکت به سوی عراق بود. به ایشان گفت: به عراق مرو؛ چرا که اگر آنجا روی با شمشیر از تو پذیرایی کنند. حضرت فرمود: به خدا سوگند، پیش از تو [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} این را به من خبر داده است<ref>مسند حمیدی، ج۱، ص ۵۳ و مستدرک حاکم، ج۱، ص ۱۴۰.</ref>. [[عماد بن یاسر]] میگوید: [[پیامبر|نبی اکرم]]{{صل}} به [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمود: بدبختترین مردم کسی است که بر فرقت ضربه وارد کند تا جایی که ریشت به خون سرت آغشته گردد<ref>مستدرک حاکم، ج۳، صص ۱- ۱۴۰ و دلائل النبوة، ابی نعیم.</ref>. [[جابر بن سمره]] میگوید: [[پیامبر|حضرت رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمودند: تو مؤمنی هستی که به خلافت خواهی رسید و کشته میشوی و ریشت به خون سرت رنگین خواهد شد<ref>همان، ج۳، ص ۳۷۳ و خصائص کبری، ج۲، ص ۴۲۰.</ref>. | ||
از [[ابن عباس]] روایت شده است که: وقتی سوره شریفه نصر نازل شد [[پیامبر|حضرت رسول خدا]]{{صل}} دخترش [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} را به حضور طلبید و فرمود: دخترم! مرگ من نزدیک شده است. سپس [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} گریست. حضرت به او فرمود: گریه نکن! زیرا تو نخستین کسی از [[اهل بیت]]{{عم}} من هستی که به من ملحق میشوی. آن گاه [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} خندید. برخی از همسران [[پیامبر|پیامبر گرامی]]{{صل}} او را نگریستند و گفتند: دیدیم که ابتدا گریان و سپس شادمان شدی. در جواب فرمود: پدرم در آغاز خبر از مرگ خود داد من نیز گریه کردم، پس از آن فرمود که من زودتر از سایر خاندانش به او ملحق میشوم. از این خبر خندیدم<ref>معجم الکبیر، ج۱۱، ص ۳۳۰، ح ۱۱۹۰۷.</ref>. و بنا به روایت صحیح [[فاطمه زهرا|فاطمه]]{{س}} پس از [[پیامبر|پیامبر گرامی]]{{صل}} بیش از شش ماه در قید [[حیات]] نبود. | |||
بخاری از ابی بکره نقل میکند که [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} درباره فرزندش [[امام حسن|حسن]]{{ع}} فرمود: این پسرم آقا و سرور است، امید است خداوند به واسطه ی او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان آشتی دهد<ref>صحیح، بخاری، ج۳،ص ۲۴۴.</ref>. و همین گونه هم شد، زیرا پس از آن که [[امام علی|علی]]{{ع}} به شهادت رسید بیش از چهل هزار نفر از مردم با فرزندش [[امام حسن|حسن]]{{ع}} بیعت کردند و پیمان بستند در راه او از بذل جان نیز دریغ ننمایند آنها نسبت به او مطیعتر بودند تا پدرش. ایشان مدت هفت ماه بر عراق، خراسان و ماوراء النهر خلافت کرد. سپس معاویه به سوی او لشکر کشی کرد. وقتی در ناحیه انبار دو سپاه به هم رسیدند [[امام حسن|حضرت حسن]]{{ع}} دانست که جنگ به وقوع میپیوندد و بسیاری از مردم کشته خواهند شد، معاویه نیز از این امر آگاهی داشت. با تلاش عدهای بین آن دو صلح واقع شد و بدین وسیله خون مسلمانان حفظ شد و گفته [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} محقق گردید. | |||
حاکم و بیهقی از ام الفضل دختر حارث نقل میکنند که میگوید: روزی [[امام حسین|حضرت حسین]]{{ع}} را به نزد [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} بردم و او را در دامان آن حضرت گذاشتم سپس توجه خود را از من برگرداند، ناگهان از چشمان مبارکش اشک جاری شد و سپس فرمود: جبرییل بر من نازل شد و به من خبر داد که به همین زودی امتم پسرم را شهید خواهند کرد و خاک سرخی برایم آورد<ref>مستدرک حاکم، ج۳، صص ۱۷۶- ۱۷۷ و دلایل النبوة، بیهقی، ج۶، صص ۹- ۴۶۸.</ref>. | |||
[[ابو نعیم]] از ام سلمه روایت میکند که: [[امام حسن|حسن]]{{ع}} و [[امام حسین|حسین]]{{ع}} در خانه من به بازی مشغول بودند که جبرییل نازل شد و با اشاره به [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و خطاب به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: ای [[پیامبر|محمد]]{{صل}}! امت تو این فرزندت را خواهند کشت و مقداری خاک به آن حضرت داد. حضرت آن را بویید و سپس فرمود: بوی کرب و بلا است. ای ام سلمه هرگاه این خاک تبدیل به خون شد، بدان که پسرم کشته شده است، من هم آن را در شیشیهای جای دادم<ref>معجم الکبیر، ج۳، ص ۱۱۴، ح ۲۸۱۷ و خصائص الکبری، سیوطی، ج۲، ص ۲۱۳.</ref>. | |||
[[ابن عساکر]] از [[محمد بن عمر بن حسن]] نقل میکند که: ما همراه [[امام حسین|حسین بن علی]]{{ع}} در کنار نهر کربلا بودیم. آن حضرت نگاهی به [[شمر بن ذی الجوشن]] انداخت سپس فرمود: خدا و رسولش راست گفتاراند که رسولش فرمود: گویا میبینم سگ سیاهی که نقطههای سفیدی در بدن دارد خون اهل بیتم را با اطراف زبانش میبلعد. شمر به مرض پیسی گرفتار بود و در بدنش لکههای سفید وجود داشت. | |||
از [[انس بن مالک]] روایت شده است که: فرشته باران از پروردگار خود اجازه خواست تا [[پیامبر|نبی اکرم]]{{صل}} را زیارت کند؛ خدای متعال هم اذن داد و این ملاقات در روزی که نوبت به حضور آن حضرت در منزل ام سلمه از همسران [[پیامبر]]{{صل}} بود صورت گرفت. آن حضرت به ام سلمه فرمودند: در خانه را ببند و نگذار کسی وارد شود. در همان حال که آن بانوی گرامی نگهبانی میداد [[امام حسین|حضرت حسین]]{{ع}} رسید و خواست وارد شود. وقتی ام سلمه مانع شد آن حضرت با اصرار داخل شد و به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسید. آن حضرت نیز او را در بر گرفت و بوسید. فرشته عرض کرد: او را دوست میداری؟ حضرت فرمود: آری. فرشته گفت امتت او را خواهند کشت. و اگر بخواهی مقتل او را به تو نشان میدهم. آن گاه آن مکان را در منظر او قرار داد و خاک سرخی آورد، ام سلمه آن را گرفت و در جامه ی خود قرار داد. ثابت بنایی میگوید: در بین ما این چنین گفته میشد که آن خاک کربلا بوده است<ref>تاریخ مدینة الدمشق، ج۱۵، ص ۸۱۶.</ref>. و در روایت دیگری آمده است ام سلمه گفت: [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} مشتی خاک سرخ به من داد و فرمود: این خاک از سرزمینی است که خون فرزندم در آن بر زمین خواهد ریخت؛ پس هر گاه این خاک تبدیل به خون شد بدان که او کشته شده است. ام سلمه میگوید: من آن را در شیشهای که نزدم بود گذاشتم و همیشه میگفتم: روزی که این خاک تبدیل به خون شود روز بزرگی است، و همان گونه که [[پیامبر]]{{صل}} فرموده بودند فرزندش [[امام حسین]]{{ع}} در کربلا شهید شد. این مکان به طف نیز معروف است <ref>ذخائر العقبی، ص ۱۴۶.</ref>. | |||
در این حدیث معجزه دیگری هم نمودار است و آن گزارش از [[حیات]] ام سلمه تا بعد از شهادت [[امام حسین]]{{ع}} است و همین گونه هم شد. حاکم و بیهقی از ام سلمه روایت کردهاند که: [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} از قیام و شورش برخی از همسران خود خبر داد. عایشه خندید. حضرت به او فرمود: ای حمیرا! به درستی بنگر که تو آن شخص نباشی. سپس متوجه [[امام علی|امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} شد و فرمود: اگر بر او تسلط یافتی با او مدارا کن. و در روایت دیگری آمده است که [[پیامبر|حضرت رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} فرمود بین تو و عایشه حادثهای پیش خواهد آمد وقتی این امر اتفاق افتاد او را به جایگاه امن خودش بازگردان<ref>مستدرک حاکم، ج۳، ص ۱۱۹ و دلائل النبوة ، بیهقی، ج۶، ص ۴۱۱ و همچنین ر.ک: احادیث الغیبیة، ج۱،ح ۷۷.</ref>. | |||
از [[ابن عباس]] روایت شده است که [[پیامبر]]{{صل}} خطاب به همسران خویش فرمود: کدام یک از شما بر آن شتر سرخ انبوه موی سوار خواهید شد؟ آن شخص از شما بر حکومت حق خروج میکند تا این که سگان حوئب بر او حمله کنند پیرامون او عده زیادی کشته میشوند و او از آن واقعه خلاصی مییابد<ref>اعلام النبوده، ماوردی، ص ۱۸۱؛ البدایه و النهایه، ج۶، ص ۲۱۲ و احادیث الغیبه.</ref>. | |||
[[احمد بن حنبل]] و دیگران از قیس روایت کرده اند که: وقتی عایشه به منطقه بنی عامر رسید، سگهای آنجا پارس کردند. از نام آن مکان پرسید، گفتند: اسم آن حوئب است. او گفت: من باید برگردم. زبیر گفت: نه! به پیش حرکت کن تا مردم تو را ببینند و خداوند بدین وسیله بینشان صلح بر قرار کند. پاسخ داد: راهی جز بازگشت، به مصلحت خود نمیبینم. از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: چه گونه خواهد بود عمل و سرنوشت آن شخص از شما وقتی سگهای حوئب بر او نهیب و فریاد زنند؟<ref>مسند، احمد، ج۶، ص ۵۲و مسند، بن روایة، ج۳، ص ۸۹۱.</ref>. | |||
شعبی به روایت بیهقی میگوید: زنهای [[پیامبر]]{{صل}} به آن حضرت گفتند: کدام یک از ما زودتر به شما خواهیم پیوست؟ فرمود: دست بلندترین شما. آنان شروع به مقابله و اندازهگیری ذراعهای خود کردند تا بلند دستترین آنها معلوم شود. وقتی زینت وفات یافت دانستند که او این گونه بوده است<ref>دلایل النبوه، بیهقی، ج۶،ص ۳۷۱ و احادیث الغیبه، ص ۱، ح۱۲۹.</ref><ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%AA%D8%B6%D8%A7%D8%AF_%D8%B9%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%AF_%D8%AD%D9%86%D9%81%DB%8C%D8%AA_%D8%A8%D8%A7_%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) تضاد عقاید حنفیت با وهابیت]</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۸۸: | ||
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://www.adyannet.com/fa/news/18521 پایگاه جامع ادیان]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | | پاسخ = '''پژوهشگران [http://www.adyannet.com/fa/news/18521 پایگاه جامع ادیان]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | ||
::::::«مسلمانان در راستای والا شمردن جایگاه پیامبر گرامی اسلام و با توجه به آیات قرآن، [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] {{صل}} را دارای علم غیب میدانند. این در حالی است که وهابیت با بهرهگیری از برخی از آیات قرآن، درصدد است که علم غیب را از پیامبر سلب کرده و او را مانند دیگر انسانها نشان دهد. به عنوان مثال، ناصر القفاری با توجه به آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت میشود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ]]}}<ref>«بگو: من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند) و اگر از غیب با خبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم میکردم، و هیچ بدی (و زیانی) به من نمیرسید، من فقط بیمدهنده و بشارت دهندهام برای گروهی که ایمان میآورند! (و آماده پذیرش حقند)» سوره اعراف آیه۱۸۸.</ref>. مدعی است که پیامبر علم غیب ندارد. اما تأیید علم غیب برای رسولان و بهخصوص برای [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، به صراحت در دیگر آیات قرآن بیان شده است. خداوند در اینباره میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«دانای غیب اوست و هیچکس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیشرو و پشت سر برای آنها قرار میدهد» سوره جن آیه۲۶ و ۲۷.</ref>. این آیه به صراحت علم غیب برای دیگران را ثابت میکند. افزون بر این آیه، خداوند در آیهای دیگر نیز به یکی از مصادیق علم غیب از پیامبران اشاره میکند و درباره [[حضرت عیسی]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ]]}}<ref>«و به اذن خدا، کورِ مادرزاد و مبتلایان به برص [پیسی] را بهبودی میبخشم و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم مسلماً در اینها، نشانههای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید!» سوره آل عمران آیه۴۹.</ref>. در این آیه، [[حضرت عیسی]] {{ع}} از آنچه مردم میخورند و در خانههای خود نگه میدارند، خبر میدهد و این نشان از علم غیب وی است. | ::::::«مسلمانان در راستای والا شمردن جایگاه پیامبر گرامی اسلام و با توجه به آیات قرآن، [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] {{صل}} را دارای علم غیب میدانند. این در حالی است که وهابیت با بهرهگیری از برخی از آیات قرآن، درصدد است که علم غیب را از پیامبر سلب کرده و او را مانند دیگر انسانها نشان دهد. به عنوان مثال، ناصر القفاری با توجه به آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت میشود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ]]}}<ref>«بگو: من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند) و اگر از غیب با خبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم میکردم، و هیچ بدی (و زیانی) به من نمیرسید، من فقط بیمدهنده و بشارت دهندهام برای گروهی که ایمان میآورند! (و آماده پذیرش حقند)» سوره اعراف آیه۱۸۸.</ref>. مدعی است که پیامبر علم غیب ندارد. اما تأیید علم غیب برای رسولان و بهخصوص برای [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، به صراحت در دیگر آیات قرآن بیان شده است. خداوند در اینباره میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«دانای غیب اوست و هیچکس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیشرو و پشت سر برای آنها قرار میدهد» سوره جن آیه۲۶ و ۲۷.</ref>. این آیه به صراحت علم غیب برای دیگران را ثابت میکند. افزون بر این آیه، خداوند در آیهای دیگر نیز به یکی از مصادیق علم غیب از پیامبران اشاره میکند و درباره [[حضرت عیسی]] {{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ]]}}<ref>«و به اذن خدا، کورِ مادرزاد و مبتلایان به برص [پیسی] را بهبودی میبخشم و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم مسلماً در اینها، نشانههای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید!» سوره آل عمران آیه۴۹.</ref>. در این آیه، [[حضرت عیسی]] {{ع}} از آنچه مردم میخورند و در خانههای خود نگه میدارند، خبر میدهد و این نشان از علم غیب وی است. | ||
با توجه به بررسی آیات، باید گفت که این آیات در مقام تعیین چارچوب محدوده اعتقادی علم غیب برای غیر خداوند هستند و در جمع بین این آیات باید گفت: در آیاتی که علم غیب نهی شده است، مراد از آن، علم غیب استقلالی است که فقط از آن خداست و در آیاتی که علم غیب تأیید شده است، علم غیب اذنی (اجازهای) است. در تأیید این مطلب به کلامی از آلوسی، یکی از عالمان اهلسنت اشاره میشود. وی میفرماید: علم غیبی که از غیر خداوند، نفی شده است، علم غیب ذاتی است؛ اما دیگران نیز به این علم غیب دست پیدا کردهاند. | |||
بنابراین پیامبر دارای علم غیب است؛ اما با این قید که این فضیلت از جانب خداوند به وی عطا شده است و بهصورت استقلالی نیست»<ref>[http://www.adyannet.com/fa/news/18521 پایگاه جامع ادیان]</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش |
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۰:۵۳
آیا پیامبر خاتم علم غیب داشت؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
آیا پیامبر خاتم(ص) علم غیب داشت؟ یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیا همه پیامبران علم غیب داشتهاند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- آیاتی که علم غیب پیامبر خاتم(ص) را اثبات میکنند، کدامند؟
- کدام آیات بر علم غیب پیامبر خاتم(ص) دلالت دارند؟
پاسخ نخست
- آیتالله سید محمد هادی حسینی میلانی در کتاب «دیدگاههای علمی» در اینباره گفتهاست:
- «به تعلیم خداوند متعال، حضرت ختمی مرتبت(ص) و ائمه هدی(ع) دارای علم ما کان و علم ما هو کائن إلی یوم القیامة هستند و نیز خداوند متعال، تنزیل و تأویل آنچه به او وحی فرموده که تماما عالم اکبر و کتاب آفاقی و انفسی منطوی در اوست، تعلیم فرموده و از آن حضرت به اوصیای او(ع) رسیده است و مراد از علم غیبی که در آیات مقدسه از غیر حق تعالی سلب شده و نیز بر حَسَب بعضی روایات از ائمه سلب شده، علم ذاتی است که اختصاص به ذات مقدس ربوبی دارد و سایر موجودات به اعطای او تعالی و تقدس میباشد»[۱].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله سبحانی؛ |
---|
آیتالله جعفر سبحانی در کتابهای «آگاهی سوم یا علم غیب»، «منشور جاوید» و «راهنمای حقیقت» در این باره گفته است:
|
۲. آیتالله محمدی ریشهری؛ |
---|
آیتالله محمد محمدی ریشهری در دو کتاب «دانشنامهٔ امام مهدی» و «شرح زیارت جامعه کبیره» در این باره گفته است:
|
۳. آیتالله جوادی آملی؛ |
---|
آیت الله عبدالله جوادی آملی در کتاب «پیامبر رحمت» در اینباره گفته است:
|
۴. حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه در کتاب «کلام نوین اسلامی» در این باره گفته است:
|
۵. حجج الاسلام و المسلمین مطهری و کاردان؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین احمد مطهری و غلام رضا کاردان در کتاب «علم پیامبر و امام در قرآن» در اینباره گفتهاند:
|
۶. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر قرآن مهر» در اینباره گفته است:
|
۷. حجت الاسلام و المسلمین جزیری احسائی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین علی جزیری احسائی در کتاب «دفع الریب عن علم الغیب» در اینباره گفته است:
|
۸. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین نصیری در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در اینباره گفته است:
|
۹. حجت الاسلام و المسلمین ایمانی؛ |
---|
]]
|
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمد جعفر سبحانی در کتاب «منابع علم امامان شیعه» در اینباره گفته است:
|
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین ایزدخواه و خانم نیری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد ابراهیم ایزدخواه و خانم عصمت نیری در مقاله «بررسی تفسیری آیات انحصار و شمول علم غیب پیامبران» در اینباره گفتهاند:
|
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین خوشباور؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوشباور، در پایاننامه در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در اینباره گفته است:
|
۱۳. آقای مولوی کاشانی؛ |
---|
آقای مولوی کاشانی در کتاب «تضاد عقاید حنفیت با وهابیت» در این باره گفته است:
از ابن عباس روایت شده است که: وقتی سوره شریفه نصر نازل شد حضرت رسول خدا(ص) دخترش فاطمه(س) را به حضور طلبید و فرمود: دخترم! مرگ من نزدیک شده است. سپس فاطمه(س) گریست. حضرت به او فرمود: گریه نکن! زیرا تو نخستین کسی از اهل بیت(ع) من هستی که به من ملحق میشوی. آن گاه فاطمه(س) خندید. برخی از همسران پیامبر گرامی(ص) او را نگریستند و گفتند: دیدیم که ابتدا گریان و سپس شادمان شدی. در جواب فرمود: پدرم در آغاز خبر از مرگ خود داد من نیز گریه کردم، پس از آن فرمود که من زودتر از سایر خاندانش به او ملحق میشوم. از این خبر خندیدم[۴۰]. و بنا به روایت صحیح فاطمه(س) پس از پیامبر گرامی(ص) بیش از شش ماه در قید حیات نبود. بخاری از ابی بکره نقل میکند که رسول خدا(ص) درباره فرزندش حسن(ع) فرمود: این پسرم آقا و سرور است، امید است خداوند به واسطه ی او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان آشتی دهد[۴۱]. و همین گونه هم شد، زیرا پس از آن که علی(ع) به شهادت رسید بیش از چهل هزار نفر از مردم با فرزندش حسن(ع) بیعت کردند و پیمان بستند در راه او از بذل جان نیز دریغ ننمایند آنها نسبت به او مطیعتر بودند تا پدرش. ایشان مدت هفت ماه بر عراق، خراسان و ماوراء النهر خلافت کرد. سپس معاویه به سوی او لشکر کشی کرد. وقتی در ناحیه انبار دو سپاه به هم رسیدند حضرت حسن(ع) دانست که جنگ به وقوع میپیوندد و بسیاری از مردم کشته خواهند شد، معاویه نیز از این امر آگاهی داشت. با تلاش عدهای بین آن دو صلح واقع شد و بدین وسیله خون مسلمانان حفظ شد و گفته رسول خدا(ص) محقق گردید. حاکم و بیهقی از ام الفضل دختر حارث نقل میکنند که میگوید: روزی حضرت حسین(ع) را به نزد پیامبر اکرم(ص) بردم و او را در دامان آن حضرت گذاشتم سپس توجه خود را از من برگرداند، ناگهان از چشمان مبارکش اشک جاری شد و سپس فرمود: جبرییل بر من نازل شد و به من خبر داد که به همین زودی امتم پسرم را شهید خواهند کرد و خاک سرخی برایم آورد[۴۲]. ابو نعیم از ام سلمه روایت میکند که: حسن(ع) و حسین(ع) در خانه من به بازی مشغول بودند که جبرییل نازل شد و با اشاره به حسین(ع) و خطاب به پیامبر(ص) گفت: ای محمد(ص)! امت تو این فرزندت را خواهند کشت و مقداری خاک به آن حضرت داد. حضرت آن را بویید و سپس فرمود: بوی کرب و بلا است. ای ام سلمه هرگاه این خاک تبدیل به خون شد، بدان که پسرم کشته شده است، من هم آن را در شیشیهای جای دادم[۴۳]. ابن عساکر از محمد بن عمر بن حسن نقل میکند که: ما همراه حسین بن علی(ع) در کنار نهر کربلا بودیم. آن حضرت نگاهی به شمر بن ذی الجوشن انداخت سپس فرمود: خدا و رسولش راست گفتاراند که رسولش فرمود: گویا میبینم سگ سیاهی که نقطههای سفیدی در بدن دارد خون اهل بیتم را با اطراف زبانش میبلعد. شمر به مرض پیسی گرفتار بود و در بدنش لکههای سفید وجود داشت. از انس بن مالک روایت شده است که: فرشته باران از پروردگار خود اجازه خواست تا نبی اکرم(ص) را زیارت کند؛ خدای متعال هم اذن داد و این ملاقات در روزی که نوبت به حضور آن حضرت در منزل ام سلمه از همسران پیامبر(ص) بود صورت گرفت. آن حضرت به ام سلمه فرمودند: در خانه را ببند و نگذار کسی وارد شود. در همان حال که آن بانوی گرامی نگهبانی میداد حضرت حسین(ع) رسید و خواست وارد شود. وقتی ام سلمه مانع شد آن حضرت با اصرار داخل شد و به حضور پیامبر(ص) رسید. آن حضرت نیز او را در بر گرفت و بوسید. فرشته عرض کرد: او را دوست میداری؟ حضرت فرمود: آری. فرشته گفت امتت او را خواهند کشت. و اگر بخواهی مقتل او را به تو نشان میدهم. آن گاه آن مکان را در منظر او قرار داد و خاک سرخی آورد، ام سلمه آن را گرفت و در جامه ی خود قرار داد. ثابت بنایی میگوید: در بین ما این چنین گفته میشد که آن خاک کربلا بوده است[۴۴]. و در روایت دیگری آمده است ام سلمه گفت: پیامبر خدا(ص) مشتی خاک سرخ به من داد و فرمود: این خاک از سرزمینی است که خون فرزندم در آن بر زمین خواهد ریخت؛ پس هر گاه این خاک تبدیل به خون شد بدان که او کشته شده است. ام سلمه میگوید: من آن را در شیشهای که نزدم بود گذاشتم و همیشه میگفتم: روزی که این خاک تبدیل به خون شود روز بزرگی است، و همان گونه که پیامبر(ص) فرموده بودند فرزندش امام حسین(ع) در کربلا شهید شد. این مکان به طف نیز معروف است [۴۵]. در این حدیث معجزه دیگری هم نمودار است و آن گزارش از حیات ام سلمه تا بعد از شهادت امام حسین(ع) است و همین گونه هم شد. حاکم و بیهقی از ام سلمه روایت کردهاند که: پیامبر اکرم(ص) از قیام و شورش برخی از همسران خود خبر داد. عایشه خندید. حضرت به او فرمود: ای حمیرا! به درستی بنگر که تو آن شخص نباشی. سپس متوجه امام علی بن ابی طالب(ع) شد و فرمود: اگر بر او تسلط یافتی با او مدارا کن. و در روایت دیگری آمده است که حضرت رسول خدا(ص) به حضرت علی(ع) فرمود بین تو و عایشه حادثهای پیش خواهد آمد وقتی این امر اتفاق افتاد او را به جایگاه امن خودش بازگردان[۴۶]. از ابن عباس روایت شده است که پیامبر(ص) خطاب به همسران خویش فرمود: کدام یک از شما بر آن شتر سرخ انبوه موی سوار خواهید شد؟ آن شخص از شما بر حکومت حق خروج میکند تا این که سگان حوئب بر او حمله کنند پیرامون او عده زیادی کشته میشوند و او از آن واقعه خلاصی مییابد[۴۷]. احمد بن حنبل و دیگران از قیس روایت کرده اند که: وقتی عایشه به منطقه بنی عامر رسید، سگهای آنجا پارس کردند. از نام آن مکان پرسید، گفتند: اسم آن حوئب است. او گفت: من باید برگردم. زبیر گفت: نه! به پیش حرکت کن تا مردم تو را ببینند و خداوند بدین وسیله بینشان صلح بر قرار کند. پاسخ داد: راهی جز بازگشت، به مصلحت خود نمیبینم. از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: چه گونه خواهد بود عمل و سرنوشت آن شخص از شما وقتی سگهای حوئب بر او نهیب و فریاد زنند؟[۴۸]. شعبی به روایت بیهقی میگوید: زنهای پیامبر(ص) به آن حضرت گفتند: کدام یک از ما زودتر به شما خواهیم پیوست؟ فرمود: دست بلندترین شما. آنان شروع به مقابله و اندازهگیری ذراعهای خود کردند تا بلند دستترین آنها معلوم شود. وقتی زینت وفات یافت دانستند که او این گونه بوده است[۴۹][۵۰]. |
۱۴. پژوهشگران پایگاه اطلاعرسانی حوزه؛ |
---|
پژوهشگران پایگاه اطلاعرسانی حوزه، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
|
۱۵. پژوهشگران پایگاه جامع ادیان؛ |
---|
پژوهشگران پایگاه جامع ادیان، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
با توجه به بررسی آیات، باید گفت که این آیات در مقام تعیین چارچوب محدوده اعتقادی علم غیب برای غیر خداوند هستند و در جمع بین این آیات باید گفت: در آیاتی که علم غیب نهی شده است، مراد از آن، علم غیب استقلالی است که فقط از آن خداست و در آیاتی که علم غیب تأیید شده است، علم غیب اذنی (اجازهای) است. در تأیید این مطلب به کلامی از آلوسی، یکی از عالمان اهلسنت اشاره میشود. وی میفرماید: علم غیبی که از غیر خداوند، نفی شده است، علم غیب ذاتی است؛ اما دیگران نیز به این علم غیب دست پیدا کردهاند. بنابراین پیامبر دارای علم غیب است؛ اما با این قید که این فضیلت از جانب خداوند به وی عطا شده است و بهصورت استقلالی نیست»[۵۶]. |
۱۶. پژوهشگران پایگاه تحقیقاتی السنة. |
---|
پژوهشگران پایگاه تحقیقاتی السنه، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
|
پرسشهای مصداقی همطراز
- آیا آدم پیامبر علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا نوح پیامبر علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا صالح پیامبر علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا سلیمان پیامبر علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا یعقوب پیامبر علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا یوسف پیامبر علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا عیسی پیامبر علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا موسی پیامبر علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا ابراهیم پیامبر علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا اسحاق پیامبر علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا خضر پیامبر علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا داوود پیامبر علم غیب دارد؟ (پرسش)
- آیا لوط پیامبر علم غیب دارد؟ (پرسش)
پرسشهای وابسته
- آیا در میان مخلوقات فقط انسان عالم به غیب میشود؟ (پرسش)
- آیا انسان آگاه از غیب باید عصمت داشته باشد؟ (پرسش)
- چه کسی غیر از خدا عالم به غیب است؟ (پرسش)
- آیا همه پیامبران علم غیب داشتهاند؟ (پرسش)
- آیا همه امامان علم غیب داشتهاند؟ (پرسش)
- آیا امام معصوم عالم به غیب است؟ (پرسش)
- آیا غیر از پیامبران و امامان انسانی عالم به غیب میشود؟ (پرسش)
- آیا غیر از پیامبران و امامان انسانی توان پیشگویی را دارد؟ (پرسش)
- تفاوت علم غیب خدا و معصوم چیست؟ (پرسش)
- آیا از راه غیر مشروع میتوان به علم غیب دست یافت؟ (پرسش)
- با توجه به عقیده بداء آیا بهرهمندی انسان از علم غیب به معنای برتری مخلوق بر خالق نیست؟ (پرسش)
- آیا شیطان و فرشتگان میتوانند به افکار ما آگاهی داشته باشند؟ (پرسش)
- آیا اطلاع از سرنوشت به نفع انسان ها است یا به ضرر آنها؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ دیدگاههای علمی سید محمد هادی حسینی میلانی، ص۱۴۲.
- ↑ «پیامبر گرامی اسلام (ص) ، رازی را به یکی از همسران خود گفت و به او سفارش کرد که آن راز را فاش نکند ولی او، راز پیامبر را به دیگری گفت، خدا پیامبر را از جریان آگاه ساخت و به او خبر داد که همسرش، راز او را به دیگری گفته است پیامبر با این که آگاه شد همسرش همه راز را به دیگری گفته امّا به قسمتی از آن اشاره کرد و به قسمت دیگر اشاره نکرد یعنی به همسرش گفت از رازی که به تو سپردم فاش ساختهای؟ همسرش او را تصدیق کرد و پرسید چه کسی تو را از این جریان آگاه ساخت؟ پیامبر (ص) فرمود: «نَبَّأَنی العَلیمُ الخَبیرُ»؛ خدای دانا و آگاه مرا باخبر ساخت». سوره تحریم، آیه ۳.
- ↑ آگاهی سوم یا علم غیب، ص ۱۰۴ و ۱۰۵
- ↑ «بیچاره عمار! گروه ستمگر او را میکشند عمار آنان را به بهشت ولی آنها او را به آتش دعوت میکنند»؛ صحیح بخاری، کتاب الصلاة، باب التعاون فی بناء المسجد، ح۴۴۷.
- ↑ «تو با پیمانشکنان و ستمکاران و شورشگران نبرد میکنی». مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۴۰.
- ↑ جدال احسن: نقد و بررسی شبهات وهابیان، ص ۱۰۳
- ↑ «خدا دانای غیب است پس هیچ کس را بر غیب خویش آگاه نمیکند مگر بندگانی که مورد رضایت او باشند و آن بندگان عبارت انداز: فرستادگان او، و خدا برای فرستادگان خود از جلو و پشت سرشان، نگهبان قرار میدهد». سوره جن، آیه ۲۶و۲۷.
- ↑ «محمد (ص) دیوانه نیست و فرشته را در افق روشن دیده است و او بر غیب بخیل نیست (علم غیب را که بر او القاء میشود اگر صلاح باشد به شما میگوید و بخل نمیکند و از شما پوشیده نمیدارد». سوره تکویر، آیه ۲۲و۲۳و۲۴.
- ↑ منشور جاوید، ص۲۲۸-۲۴۲.
- ↑ راهنمای حقیقت.
- ↑ به نقل از ابو بصیر، از امام صادق (ع)، از پدرانش نقل کردند: که پیامبر خدا (ص) فرمود: مهدی، از فرزندان من است. نام او، نام من وکنیه او، کنیه من است. شبیهترین مردم به من در خلقت و اخلاق است. غیبت او و حیرت مردم چنان خواهد بود که مردم از دینشان گمراه میشوند و در این هنگام، او به سان شهابی نورافشان میآید و زمین را از عدل و داد میآکند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ کمال الدین: ص ۲۸۷، ح ۵، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۶، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۲ ح ۱۶.
- ↑ به نقل از صالح بن عقبه، از پدرش، از امام محمد باقر(ع)، از پدرش زین العابدین(ع)، از پدرش امام حسین(ع)، از پدرش امام علی بن ابی طالب(ع) پیامبر خدا (ص) فرمود: مهدی، از فرزندان من است. غیبت و حیرتی دارد که مردمان در آن، گمراه میشوند. او اندوخته پیامبران را میآورد و زمین را از عدل و داد پر میکند، همانگونه که از ظلم و ستم پر شده است؛ کمال الدین: ص ۲۸۷، ح۵، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۶، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۲ ح ۱۷.
- ↑ به نقل از عبدالسلام بن صالح هروی، از امام علی بن موسی الرضا(ع)، از پدش، از پدرانش از امام علی(ع): پیامبر(ص) فرمود: سوگند به کسی که مرا بشارت دهنده به حق بر انگیخت، قائم از میان فرزندانم با عهدی که از من به او رسیده است، غایب میشود، تا آن جا که بیشتر مردم می گویند: خدا را با خاندان محمد، کاری نیست! و حتی برخی در تولد او نیز شک می کنند. پس هر کس به روزگار او می رسد، دینش را محکم نگاه دارد و به شیطان اجازه نفوذ ندهد که او را به شک اندازد و از دین و آیین من، بیرونش ببرد، که پیش تر نیز پدر و مادرتان (آدم و حوا) را از بهشت بیرون برد، و خداوند شیاطین را اولیای کسانی قرار داده که ایمان نمیآورند؛ کمال الدین: ص ۵۱، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۶۸ ح ۱۰.
- ↑ با سندش: پیامبر فرمود: قیامت برپا نمیشود، مگر قائم بر حق ما قیام کن، و این زمانی است که خداوند به او اجازه بدهد. هر کس از او پیروی کند، نجات می یابد و هر کس نافرمانی نماید، هلاک میشود. خدا را، خدا را، ای بندگان خدا! به سراغ او بروید، اگر چه از لابه لای یخ و برف باشد؛ چرا که او خلیفه خدای و خلیفه من است؛ عیون أخبار الرضا: ج ۲، ص ۵۹، ح ۲۳۰، کفایة الأثر: ص ۱۰۶، دلائل الإمامة: ص ۴۵۲ ح ۴۲، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۶۵ ح ۲.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص ۹۹ - ۱۰۳
- ↑ شرح زیارت جامعه کبیره
- ↑ پیامبر رحمت، ص۱۳۴
- ↑ راه سعادت ص ۸۶ - ۱۱۳.
- ↑ کلام نوین اسلامی ج۲ ص۱۸۲
- ↑ علم پیامبر و امام در قرآن، ص ۸۶.
- ↑ «و [تو] در جانب غربی نبودی هنگامی که کار (نبوّت) را با موسی تمام کردیم؛ و از گواهان حاضر نیز نبودی. و لکن ما گروههایی را پدید آوردیم، و دوران عمر آنان طولانی شد؛ و در میان ساکنان مَدْین اقامت نداشتی، تا از حال آنان آگاه شوی و آیات ما را بر آنان: مشرکان مکه بخوانی و پیروی کنی؛ و لکن ما فرستنده تو بودیم. و تو در جانب کوه طور نبودی، هنگامی که موسی را ندا دادیم؛ و لکن تو را آگاه کردیم به خاطر این که رحمتی از سوی پروردگارت باشد تا قومی را هشدار دهی که پیش از تو هیچ هشدارگری برای آنان نیامده است؛ باشد که آنان متذکّر شوند».
- ↑ تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۵، ص۳۰۹.
- ↑ «(اى پيامبر) اين از خبرهاى نهانى است كه به تو وحى مىكنيم و تو هنگامى كه (برادران يوسف) بر كار خود همداستان شدند و نيرنگ مىباختند نزد آنها نبودى»؛ آیه ۱۰۲ سوره یوسف.
- ↑ دفع الریب عن علم الغیب، ص٨٩.
- ↑ و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را به همسر دیگرخبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را به همسران خود گفت و در گفتن بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که پیامبر آن همسر رازگشا را از این امر باخبر ساخت همسر گفت: چه کسی تو را از این رازگشایی من آگاه کرد؟ پیامبر گفت: خداوند دانای آگاه مرا با خبر ساخت؛ سوره هود، تحریم، آیه: ۳.
- ↑ گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
- ↑ وبگاه بهترین سخنها
- ↑ رومیان شکست خوردند در نزدیکترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز میگردند در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد میشوند؛ سوره روم، آیه: ۲ - ۴.
- ↑ بیگمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز میگرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر میداند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است؛ سوره قصص، آیه: ۸۵.
- ↑ خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کردهاید، بیآنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد میشوید بنابراین او چیزی را میدانست که شما نمیدانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد؛ سوره فتح، آیه: ۲۷.
- ↑ منابع علم امامان شیعه، ص ۷۸.
- ↑ بررسی تفسیری آیات انحصار و شمول علم غیب پیامبران، فصلنامه مطالعات تفسیری؛ شماره۳۰، ص ۸۸.
- ↑ علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۱۰۶ - ۱۰۹
- ↑ الفتن، ابن حماد، ج۱، ص ۲۷، ح۲؛ جمع الجوامع، ج۱، ص ۱۶۹ و کنز العمال، ج۱۱، ص ۳۷۸ح ۳۱۸۱۰.
- ↑ معجم الکبیر، ج۲۴، ص ۳۰۱ ح ۷۶۴ و مجمع الزوائد، ج۹، ص ۱۱۸.
- ↑ مستدرک حاکم، ج۳،ص ۱۲۳ و خصائص نسائی، ص ۱۶۶، ح ۱۵۶.
- ↑ مسند حمیدی، ج۱، ص ۵۳ و مستدرک حاکم، ج۱، ص ۱۴۰.
- ↑ مستدرک حاکم، ج۳، صص ۱- ۱۴۰ و دلائل النبوة، ابی نعیم.
- ↑ همان، ج۳، ص ۳۷۳ و خصائص کبری، ج۲، ص ۴۲۰.
- ↑ معجم الکبیر، ج۱۱، ص ۳۳۰، ح ۱۱۹۰۷.
- ↑ صحیح، بخاری، ج۳،ص ۲۴۴.
- ↑ مستدرک حاکم، ج۳، صص ۱۷۶- ۱۷۷ و دلایل النبوة، بیهقی، ج۶، صص ۹- ۴۶۸.
- ↑ معجم الکبیر، ج۳، ص ۱۱۴، ح ۲۸۱۷ و خصائص الکبری، سیوطی، ج۲، ص ۲۱۳.
- ↑ تاریخ مدینة الدمشق، ج۱۵، ص ۸۱۶.
- ↑ ذخائر العقبی، ص ۱۴۶.
- ↑ مستدرک حاکم، ج۳، ص ۱۱۹ و دلائل النبوة ، بیهقی، ج۶، ص ۴۱۱ و همچنین ر.ک: احادیث الغیبیة، ج۱،ح ۷۷.
- ↑ اعلام النبوده، ماوردی، ص ۱۸۱؛ البدایه و النهایه، ج۶، ص ۲۱۲ و احادیث الغیبه.
- ↑ مسند، احمد، ج۶، ص ۵۲و مسند، بن روایة، ج۳، ص ۸۹۱.
- ↑ دلایل النبوه، بیهقی، ج۶،ص ۳۷۱ و احادیث الغیبه، ص ۱، ح۱۲۹.
- ↑ تضاد عقاید حنفیت با وهابیت
- ↑ ای ام سلمه، این علی است، به خدا قسم او پس از من از بین برنده قاسطین و ناکثین و مارقین خواهد بود.
- ↑ پایگاه اطلاعرسانی حوزه
- ↑ «بگو: من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند) و اگر از غیب با خبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم میکردم، و هیچ بدی (و زیانی) به من نمیرسید، من فقط بیمدهنده و بشارت دهندهام برای گروهی که ایمان میآورند! (و آماده پذیرش حقند)» سوره اعراف آیه۱۸۸.
- ↑ «دانای غیب اوست و هیچکس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیشرو و پشت سر برای آنها قرار میدهد» سوره جن آیه۲۶ و ۲۷.
- ↑ «و به اذن خدا، کورِ مادرزاد و مبتلایان به برص [پیسی] را بهبودی میبخشم و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم مسلماً در اینها، نشانههای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید!» سوره آل عمران آیه۴۹.
- ↑ پایگاه جامع ادیان
- ↑ صحیح مسلم - کتاب فتن - باب اخبار النبی فیما یکون الی قیام الساعه؛ ح ۵۱۵۳.
- ↑ «عَنْ عَدِيِّ بْنِ حَاتِمٍ، قَالَ: بَيْنَا أَنَا عِنْدَ النَّبِيِّ (ص) إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ فَشَكَا إِلَيْهِ الْفَاقَةَ، ثُمَّ أَتَاهُ آخَرُ فَشَكَا إِلَيْهِ قَطْعَ السَّبِيلِ، فَقَالَ: يَا عَدِيُّ هَلْ رَأَيْتَ الْحِيرَةَ، قُلْتُ: لَمْ أَرَهَا وَقَدْ أُنْبِئْتُ عَنْهَا، قَالَ: فَإِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ لَتَرَيَنَّ الظَّعِينَةَ تَرْتَحِلُ مِنْ الْحِيرَةِ حَتَّى تَطُوفَ بِالْكَعْبَةِ لَا تَخَافُ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ، قُلْتُ: فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَ نَفْسِي فَأَيْنَ دُعَّارُ طَيِّئٍ الَّذِينَ قَدْ سَعَّرُوا الْبِلَادَ وَلَئِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ لَتُفْتَحَنَّ كُنُوزُ كِسْرَى، قُلْتُ: كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ، قَالَ: كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ وَلَئِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ لَتَرَيَنَّ الرَّجُلَ يُخْرِجُ مِلْءَ كَفِّهِ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ يَطْلُبُ مَنْ يَقْبَلُهُ مِنْهُ، فَلَا يَجِدُ أَحَدًا يَقْبَلُهُ مِنْهُ وَلَيَلْقَيَنَّ اللَّهَ أَحَدُكُمْ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَلَيْسَ بَيْنَهُ وَبَيْنَهُ تَرْجُمَانٌ يُتَرْجِمُ لَهُ، فَلَيَقُولَنَّ لَهُ أَلَمْ أَبْعَثْ إِلَيْكَ رَسُولًا فَيُبَلِّغَكَ، فَيَقُولُ: بَلَى، فَيَقُولُ: أَلَمْ أُعْطِكَ مَالًا وَأُفْضِلْ عَلَيْكَ، فَيَقُولُ: بَلَى فَيَنْظُرُ عَنْ يَمِينِهِ فَلَا يَرَى إِلَّا جَهَنَّمَ وَيَنْظُرُ عَنْ يَسَارِهِ فَلَا يَرَى إِلَّا جَهَنَّمَ، قَالَ: عَدِيٌّ سَمِعْتُ النَّبِيَّ (ص)، يَقُولُ: اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقَّةِ تَمْرَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ شِقَّةَ تَمْرَةٍ فَبِكَلِمَةٍ طَيِّبَةٍ، قَالَ: عَدِيٌّ فَرَأَيْتُ الظَّعِينَةَ تَرْتَحِلُ مِنْ الْحِيرَةِ حَتَّى تَطُوفَ بِالْكَعْبَةِ لَا تَخَافُ إِلَّا اللَّهَ وَكُنْتُ فِيمَنِ افْتَتَحَ كُنُوزَ كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ وَلَئِنْ طَالَتْ بِكُمْ حَيَاةٌ لَتَرَوُنَّ مَا، قَالَ: النَّبِيُّ أَبُو الْقَاسِمِ (ص) يُخْرِجُ مِلْءَ كَفِّهِ»؛ صحیح البخاری کِتَاب الْمَنَاقِبِ بَاب عَلَامَاتِ النُّبُوَّهِ فی الْإِسْلَامِ؛ ح ۳۳۵۰.
- ↑ «عن أبی هُرَیْرَهَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قال هل تَرَوْنَ قِبْلَتِی هَا هُنَا فَوَاللَّهِ ما یَخْفَی عَلَیَّ خُشُوعُکُمْ ولا رُکُوعُکُمْ إنی لَأَرَاکُمْ من وَرَاءِ ظَهْرِی»؛ صحیح البخاری، کتاب الصلاه، ابواب استقبال القبله، بَاب عِظَهِ الْإِمَامِ الناس، ح ۴۰۸.
- ↑ «إنی والله لَأُبْصِرُ من وَرَائِی کما أُبْصِرُ من بَیْنِ یَدَیَّ»؛ صحیح مسلم، کتاب الصلاه، باب الأَمْرِ بِتَحْسِینِ الصَّلاَهِ وَإِتْمَامِهَا وَالْخُشُوعِ فِیهَا، ح ۶۴۷ .
- ↑ پایگاه تحقیقاتی السنة