معاویة بن ابی سفیان در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
 
معاویه در سال پنجم [[قبل از بعثت]] به [[دنیا]] آمد<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۱۲۰؛ وی در سال ۶۰ هجری، در شام و در ۷۸ سالگی و به قول بعضی در ۸۲ سالگی از دنیا رفت: الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۱۸.</ref> و در ۳۶ سالگی، یعنی سال ۱۹ ه به [[فرمان]] [[خلیفه دوم]]، [[والی شام]] شد<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۱۶. </ref>؛ [[عثمان بن عفان]] نیز وی را در مقامش باقی گذاشت. [[امام علی]] {{ع}} وی را برکنار کرد<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۱۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۳۵.</ref> معاویه فرمان علی {{ع}} را نپذیرفت و بر ضد [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} [[شورش]] کرد و جنگ‌های [[جمل]]<ref>مهم‌ترین تأمین کننده منابع مالی اهل جمل، بنی امیه بودند که برای این کار از اموال مسلمانان استفاده می‌کردند؛ معاویه طی نامه‌هایی به اموی‌ها از آنها خواست تا به اصحاب جمل بپیوندند و آنها را از نظر مالی کمک کنند. وی طی دو نامه محرمانه به طلحه و زبیر هر کدام را جداگانه امیر المؤمنین خواند و بدین ترتیب آنها را فریفت. (بهج الصباغه، شوشتری، ج۳، ص۵۳۳-۵۳۴).</ref> و [[صفین]]<ref>جنگ معاویه و قاسطین و فئة الباغیه با علی {{ع}} است.</ref>، بدون [[شک]] آثار فعالیت‌های او بر ضد [[امام]] زمانش بوده است.
'''[[معاویه]]'''، [[فرزند]] [[ابوسفیان]] و هند جگرخوار، بنیان‌گذار [[سلسله]] [[خلافت اموی]]، از [[دشمنان]] سرسخت [[امام علی]] {{ع}} و مردی دارای [[رذایل اخلاقی]] بود. به صورت ظاهری هنگام [[فتح مکه]] [[ایمان]] آورد و در [[زمان]] [[خلافت]] [[خلیفه دوم]] والی شام شد. امام علی {{ع}} او را برکنار کرد اما برعلیه [[امام]] [[جنگ]] به راه انداخت و سرانجام با فسخ صلح‌نامه خود با [[امام حسن]] {{ع}} به [[حکومت]] رسید. او با معرفی [[یزید]] به عنوان [[جانشینی]] حوادث آینده و [[شهادت امام حسین]] {{ع}} را رقم زد.


== آشنایی اجمالی ==
== آشنایی اجمالی ==

نسخهٔ ‏۱۵ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۵۸

معاویه در سال پنجم قبل از بعثت به دنیا آمد[۱] و در ۳۶ سالگی، یعنی سال ۱۹ ه به فرمان خلیفه دوم، والی شام شد[۲]؛ عثمان بن عفان نیز وی را در مقامش باقی گذاشت. امام علی (ع) وی را برکنار کرد[۳] معاویه فرمان علی (ع) را نپذیرفت و بر ضد علی بن ابی طالب (ع) شورش کرد و جنگ‌های جمل[۴] و صفین[۵]، بدون شک آثار فعالیت‌های او بر ضد امام زمانش بوده است.

آشنایی اجمالی

معاویه، فرزند ابوسفیان، بنیان‌گذار سلسله خلافت اموی، از دشمنان سرسخت امام علی (ع)، مردی مزور، نیرنگ‌باز، حیله‌گر و دنیاطلب و دارای رذایل اخلاقی بود. او هرگز در دل ایمان نیاورد و در برابر اسلام آوردن ظاهری پدرش، ابوسفیان، وی را با اشعاری مورد نکوهش قرار داد و مایه رسوایی و تباهی دانست. او برای وصول به اهداف دنیوی از هیچ عملی فروگذار نمی‌کرد. امام علی (ع) در مورد رفتارهای معاویه می‌فرماید: به خدا سوگند، معاویه از من زیرک‌تر نیست. او پیمان‌شکنی می‌کند و گنه‌کاری. اگر پیمان‌شکنی را ناخوش نمی‌داشتم، من زیرک‌ترین مردم می‌بودم، ولی پیمان‌شکنان، گنه‌کارند و گنه‌کاران، نافرمان. هر پیمان‌شکنی را در روز قیامت پرچمی است که بدان شناخته شود[۶].[۷]

پدر و مادر

پدرش «صخر» معروف به ابوسفیان از دشمنان سرسخت اسلام بود. مادرش، را هم هند دختر عتبة بن ربیعة بن عبدشمس بن عبدمناف گویند. وی نیز - که پدر، پسر و برادرش در جنگ بدر به دست امام علی (ع) و حمزه کشته شده بودند - همچون شویش از دشمنان سرسخت اسلام و خصوصاً امام علی (ع) به شمار می‌رفت [۸]. تولد معاویه معلوم نیست[۹] ولی اگر به گفته واقدی در هنگام وفات به سال ۶۰ هجری، ۷۸ سال داشته باشد[۱۰]، تولد او ۱۸ سال پیش از هجرت، یعنی در دهه اول قرن هفتم میلادی بوده است. کنیه معاویه اباعبدالرحمن بود[۱۱]؛ اما از آنجا که در بعضی از عبارات از مادرش –هند- با عنوان "آکلة الاکباد" یاد شده، از معاویه نیز با لقب "ابن اکلة الاکباد" نام برده شده است.[۱۲] او را همچنین خال المؤمنین گفته‌اند[۱۳] و از نویسندگان وحی[۱۴] به شمار آورده‌اند.

خصوصیات شخصی

بعضی از منابع، وی را سفید چهره معرفی می‌کنند که محاسنش را خضاب می‌کرده است[۱۵]. ولی عده‌ای دیگر از مورخان، وی را سیاه چهره معرفی می‌کنند[۱۶]. معاویه را جزء "دهاة العرب" می‌دانند [۱۷]. او در نقل‌ها، به صورت شخص فقیری معرفی می‌شود که بعد از رسیدن به حکومت شام به شخصی ثروتمند تبدیل شد[۱۸].[۱۹]

سرگذشت زندگی

عصر نبوی

ورود به اسلام

زمان مسلمان شدن معاویه مشخص نیست؛ در کتب تاریخی نقل قول‌های مختلفی در این باره آمده است:

  1. هنگام فتح مکه[۲۰]؛
  2. در یوم القضاء (عمرة القضاء)؛ هنگام دیدن رسول خدا (ص) مسلمان شده است اما اسلام خود را از والدینش مخفی می‌کرده است[۲۱].

اما طبق نقل مشهور، وی در فتح مکه مسلمان شده است و جزء "طلقاء و ابناء الطلقاء" قرار گرفته است[۲۲]. هنگامی که شهر مقدس مکه فتح شد. رسول خدا (ص) گروهی از قریش را بخشیدند و این افراد را آزاد و فرزندان آزاد شده خواندند و فرمودند این افراد حق حکومت بر مسلمانان را ندارند. عبدالرحمن بن غنم اشعری، فقیه بزرگ اهل شام درباره او گفته است: معاویهحق دخالت در امر حکومت را ندارد زیرا او جزء آزاد شده‌هاست، آزاد شده حق حاکم شدن را ندارند[۲۳]. عمر بن الخطاب نیز می‌گوید: حکومت برای آزاد شده‌ها و فرزندان آنها نیست[۲۴].

علی (ع) درباره آنها فرموده‌اند: اینان به اجبار مسلمان شده‌اند و جزء دشمنان رسول خدا (ص) و در پی بدعت و دشمنی با دین خدا هستند[۲۵].

در آیات قرآن نیز اصطلاح "الشجرة الملعونه" آمده است که منظور از آن، بنی امیه است[۲۶].

در روایتی که از عایشه نقل شده، از معاویه به فرعون تعبیر شده است و رسیدن به حکومت، بر انتخاب خدایی و تأیید الهی دلالت بر آنان ندارد[۲۷].[۲۸]

کتابت برای پیامبر (ص)

معاویه که خواندن و نوشتن می‌دانست از جمله کاتبان پیامبر‌(ص) نیز شد، اما به گفته بعضی از سیره‌نویسان کاتب وحی نبود، بلکه نامه‌های پادشاهان و رؤسای قبایل را می‌نوشت و امور روزانه و حساب اموال و صدقات و تقسیم آنان را برعهده داشت و در این امور، شخصی به نام حنظلة بن ربیع تمیمی با او شرکت داشت.

حکومت بر سرزمین‌های شام

پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و ماجرای سقیفه، ابوسفیان به دستگاه خلافت متمایل شد. دستگاه خلافت که از قدرت و نفوذ او آگاهی داشتند، برای دفع شر او، صدقاتی که در دوران پیامبر گرد آورده بود، به او بازگرداندند. از این‌رو او به همکاری با دستگاه خلافت راضی شد. خلیفه اول فرزند ارشد او، یزید بن ابی‌سفیان را به ولایت دمشق منصوب کرد. بدین‌سان بنیاد خلافت امویان به‌دست خلیفه اول پی‌ریزی شد. در زمان خلیفه دوم یزید بن ابی‌سفیان درگذشت. خلیفه بنا به پیشنهاد یزید، معاویه را به جانشینی او برگزید. معاویه بر شام تسلط یافت و با استفاده از سه عامل زر و زور تزویر، حکومت خود را در شام تثبیت کرد. در این دوران تمام نواحی شام زیر نظر حکومت او قرار گرفت. دوران خلیفه سوم، به‌دلیل خویشاوندی خلیفه با امویان، دوران طلایی حکومت معاویه به‌حساب می‌آید. در این دوره افزون بر دمشق، سایر ولایات شامات، شامل سوریه، فلسطین، اردن و لبنان امروزی در قلمرو حکومتی معاویه قرار گرفت. او در زمان عثمان، اختیار تام یافت. در سایه نیروی نظامی و برخورداری از درآمدهایی که در اثر جنگ‌ها و غنایم به‌دست آمده بود، معاویه حکومت خود را استحکام بخشید. با وجود حمایت‌هایی که خلیفه سوم نسبت به او داشت، اما هنگام محاصره خانه او، در حالی‌که از معاویه درخواست کمک کرده بود، از حمایت و کمک به او خودداری کرد؛ زیرا کشته شدن خلیفه را گامی در جهت وصول به آرزوی دیرین خود، یعنی خلافت، می‌دانست. پس از قتل عثمان، همسرش پیراهن خونی او را برای معاویه فرستاد تا بدین وسیله انگیزه وی در فریب و تحمیق مردم شامل جامه عمل بپوشد. امام علی (ع) در نامه‌ای خطاب به او می‌نویسد که به خدا قسم عثمان را کسی جز تو نکشت. همچنین در فرازی دیگر می‌نویسد زمانی به یاری او می‌شتافتی که به نعمت باشد و زمانی او را خوار می‌کردی که باز به نفعت باشد[۲۹]. امام علی (ع) وی را برکنار کرد[۳۰] معاویه فرمان علی (ع) را نپذیرفت و بر ضد علی بن ابی طالب (ع) شورش کرد و جنگ‌های جمل[۳۱] و صفین[۳۲]، را به راه انداخت. از حکومت وی در ادبیات روایی، به سلطنت تعبیر می‌شود[۳۳]. او توانسته بود مردم شام را با خود همراه کند و آنها او را حاکمی عادل می‌پنداشتند[۳۴] و افرادی چون حسن بصری و عمر بن عبدالعزیز از او دفاع می‌کنند[۳۵]. سرانجام او در رجب سال ۶۰ه‍.ق در حالی که به بیماری "لوقه"[۳۶] مبتلا شده بود، درگذشت[۳۷]. معاویه به طور معمول در برخورد با مخالفان میانه‌رو، گشاده‌رو و با گذشت بود و با هدایای فراوان و بذل و بخشش‌های گسترده از بیت‌المال آنان را می‌خرید. بعدها این حرکت او بدین عنوان که وی سیاستمدار و اهل تسامح بود، تلقی شد. تاریخ، فریب و مکر وی را به حساب زیرکیِ سیاسی او گذاشت و بذل و بخشش‌های او را برای خرید اشراف قریش، به پای شکیبایی و بردباری او نوشت[۳۸]. در واقع معاویه، خلیفه‌ای سنگدل، حیله‌گر، دروغگو و فتنه‌انگیز بود. او عمّال خویش را بر اموال و جان‌ها و نوامیس مسلمین مسلّط ساخت و دیکتاتوری‌ترین شیوه‌های حکومتی را در قالب تزویر و تبلیغات، اعمال می‌کرد و در ریشه‌کن ساختن دین پیامبر می‌کوشید [۳۹]. جنگیدن با علی بن ابی طالب (ع) معاویه را در ردیف اهل بغی و واجب القتل قرار داده بود؛ چنانکه عبدالله بن عمر وی را واجب القتل می‌دانسته است؛ زیرا او با سرکشی در برابر خلیفه رسول خدا (ص) قرار گرفته است[۴۰]. اهل صفین باید توسط علی (ع) سرکوب شوند[۴۱]. اهل صفین باعث اختلاف در امت اسلام بودند پس قتل‌شان واجب است[۴۲]. حرکت اهل صفین معصیت و قتل آنها واجب بوده است[۴۳]. همچنین عمار بن یاسر در جنگ صفین و افرادی چون حجر بن عدی و عمرو بن الحمق خزاعی به دست او کشته شدند[۴۴].[۴۵] معاویه با سیاست‌بازی، بی‌آنکه در تقوا و دیانت از خود حرارتی نشان دهد، توانست مقاصد خود را که با احکام اسلامی منطبق نبود، پیش ببرد: شراب‌خواری‌، پوشیدن لباس ابریشم‌، استماع آواز، قضاوت بر خلاف اسلام‌، به رسمیت شناختن فرزند زنا، جنگ با امیرالمؤمنین علی (ع)، اعزام نیروهای نظامی برای قتل و غارت شیعیان امام در زمان خلافت امیرالمؤمنین، شهادت مالک اشتر، حجر بن عدی و یارانش‌، تجاوز به مصر و شهادت محمد بن ابی‌بکر والی منصوب امیرالمؤمنین علی (ع)، قتل عام شیعیان‌، جعل احادیث در مذمت امیرالمؤمنین، جعل احادیث در مدح عثمان‌، امر به لعن امیرالمؤمنین در خطبه نماز، شهادت امام حسن (ع)، خواندن نماز جمعه در روز چهارشنبه‌، همه و همه گوشه‌هایی از این جنایات و اقدامات ضد اسلامی معاویه بودند و او همه این جنایات را بی‌پرده و با کمال جسارت انجام می‌داد و کوچک‌ترین پرده‌پوشی یا ظاهرسازی به جز در مورد شهادت امام حسن (ع) در کار وی نبود.

برائت مأمون از معاویه

سیوطی در تاریخ خلفاء می‌نویسد: مأمون در سال یازدهم خلافتش دستور داد که منادی برائت ذمه خلیفه را از کسی که معاویه را به خیر و نیکی یاد کند، اعلام کند و ندا سر دهد که بهترین خلق بعد از رسول خدا(ص)، علی بن ابی طالب(ع) است[۴۶].

مسعودی درباره علت این فرمان می‌نویسد: مأمون در نامه‌ای به تمام مردم نوشت که معاویه را بر بالای منبر لعن کنند، اما بعدها از ترس شورش، فرمان را لغو کرد. علت آن، این بود که از مطرِّف پسر مغیرة بن شعبه نقل شده است که گفت: من و پدرم در شام بر معاویه وارد شدیم. پدرم بارها نزد او می‌رفت و با وی سخن می‌گفت و سپس نزد ما می‌آمد و از معاویه و عقل و تدبیرش یاد می‌کرد و از آن‌چه که از او دیده بود، بسیار تعجب می‌نمود. یک شب پدرم به خانه بازگشت، ولی از خوردن غذا خودداری نمود. من او را غمناک دیدم. ساعتی در انتظار نشستم و با خود فکر کردم که ناراحتی پدرم شاید به خاطر کاری باشد که ما انجام داده‌ایم.

در این هنگام به پدرم گفتم: چرا شما را امشب غمگین می‌بینم؟ گفت: فرزندم، من از نزد ناپاک‌ترین مردم می‌آیم. گفتم: به چه علت؟ گفت: امشب تنها با معاویه نشسته بودم. به او گفتم ای امیرالمؤمنین! تو به کمال قدرت رسیدی. اکنون چه می‌شود اگر به برادرانت از بنی‌هاشم نگاه مهری افکنی و به خدا قسم اکنون دیگر نزد بنی‌هاشم نیرو و قدرتی نیست تا تو از آن هراسان باشی!

معاویه گفت: هیهات هیهات! برادر تیم (ابوبکر) به حکومت رسید و عدل را پیشه ساخت، اما یک روز از مرگ او نگذشت که نام او هم از میان رفت. پس از وی برادر عدی (عمر) زمام حکومت را در دست گرفت و کوشش کرد و ده سال شدت عمل نشان داد، ولی به خدا قسم فردای آن روزی که مرگ دامنش را گرفت نام او هم مرد. فقط می‌گویند عمر، سپس برادر ما، عثمان، زمامدار گردید؛ مردی که کسی از نظر خانوادگی و نسب مانند او نبود. پس آن‌چه که باید انجام دهد انجام داد، ولی به خدا سوگند فردای آن روز که به هلاکت رسید، یاد او هم بین مردم مرد و فراموش گردید. اما برادر هاشم (حضرت محمد(ص)) هر روز پنج بار به نام او فریاد می‌زنند: «أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ».

ای مغیره مادر برای تو نباشد! با زنده بودن نام این مرد کدام عمل باقی می‌ماند؟ به خدا سوگند (چاره نیست) مگر این که (نام پیامبر اسلام) دفن شود[۴۷].

مطرّف بن مغیره جزو کارگزاران دستگاه بنی‌امیه بود که به جنگ شبیب خارجی رفت. اما در پایان عمر خود در سال هفتاد و هفت علیه بنی‌امیه و حجاج شورش و قیام کرد و در همین سال کشته شد[۴۸].

به خاطر این قضیه، مأمون در سال دویست و دوازده از معاویه اعلام برائت کرد.[۴۹]

منابع

پانویس

  1. الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۱۲۰؛ وی در سال ۶۰ هجری، در شام و در ۷۸ سالگی و به قول بعضی در ۸۲ سالگی از دنیا رفت: الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۱۸.
  2. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۱۶.
  3. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۱۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۳۵.
  4. مهم‌ترین تأمین کننده منابع مالی اهل جمل، بنی امیه بودند که برای این کار از اموال مسلمانان استفاده می‌کردند؛ معاویه طی نامه‌هایی به اموی‌ها از آنها خواست تا به اصحاب جمل بپیوندند و آنها را از نظر مالی کمک کنند. وی طی دو نامه محرمانه به طلحه و زبیر هر کدام را جداگانه امیر المؤمنین خواند و بدین ترتیب آنها را فریفت. (بهج الصباغه، شوشتری، ج۳، ص۵۳۳-۵۳۴).
  5. جنگ معاویه و قاسطین و فئة الباغیه با علی (ع) است.
  6. نهج البلاغه، خطبه ٢٠٠: «"وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي، وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ؛ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ، وَ لَكِنْ كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ، وَ لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يُعْرَفُ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ وَ اللَّهِ مَا أُسْتَغْفَلُ بِالْمَكِيدَةِ وَ لَا أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِيدَة"»
  7. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۷۲۷-۷۲۹.
  8. روحانی، سید حمید، مقاله «معاویة بن ابی‌سفیان اموی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص۳۴۴؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۴۶۰.
  9. تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی
  10. تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی.
  11. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۳۳.
  12. فقال أمیر المؤمنین (ع): "قَاتَلَ اَللَّهُ اِبْنَ آكِلَةِ اَلْأَكْبَادِ..."؛ الخصال، شیخ صدوق، ص۴۴۰. قال (ع): "يَخْرُجُ اِبْنُ آكِلَةِ اَلْأَكْبَادِ..."؛ کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص۶۵۱، لعن الله ابن آکلة الأکباد: تهذیب الاحکام، مزی، ص۶۲۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۲، ص۲۰۵.
  13. اُمّ حبیبه، همسر رسول خدا (ص)، خواهر معاویه بود، از این‌رو دایی مؤمنان نامیده شد. سید مرتضی در نقد این ادعا گفته است زمانی به برادرِ مادر، دایی گفته می‌شود که رابطه مادری از راه نسب باشد، نه تشبیه و استعاره. از این‌رو، پدران و خواهرانِ همسرانِ رسول خدا (ص)، نیز جدّ و خاله مسلمانان نامیده نمی‌شوند. [وگرنه حیی بن اخطب یهودی به دلیل این که پدر صفیه است، باید «جدّالمؤمنین» خوانده شود.] چرا فقط معاویه از میان برادران آنان، خال المؤمنین نامیده شد، در حالی که محمد بن ابی‌بکر برادر عایشه و عبدالله بن عمر برادر حفصه بودند. عصبیت‌ها انسان را کر و کور می‌کند، ر. ک: رسائل الشریف، ج۴، ص۶۵. برای اطلاع بیشتر ر. ک: اسکافی، المعیار والموازنة، ص۲۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۷۷؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق؛ ج۵۹، ص۱۰۳.
  14. رسائل الشریف، ج۴، ص۲۱. معاویه در این زمان، چند نامه برای رؤسای قبایل نوشت، ولی دست تزویر و جعل او را در شمار کاتبان وحی قرار داد. در این باره، ر. ک: مسند احمد، ج۴، ص۱۸۱؛ سید بن طاووس، طرائف، ص۵۰۲؛ حلی، کشف الحق و نهج الصدق، ص۱۱؛ امینی، الغدیر، ج۱۰، ص۱۶۸ و ۲۷۰؛ احمدی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۱۱۸؛ ابوریه، شیخ المضیرة أبی‌هریره، ص۲۰۴ - ۲۰۵؛ عقاد، معاویة بن ابی‌سفیان فی المیزان، ص۱۶۴. از این‌رو در برخی منابع قدیمی نیز معاویه در شمار مطلق «کُتّاب النبی» آمده است نه کاتبان وحی، ر. ک: خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۶۳؛ الاصابة، ج۶، ص۱۲۱.
  15. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۳۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۱۲۰؛ سیراعلام النبلاء، ذهبی، ج۳، ص۱۲۰.
  16. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۴۱۸.
  17. انساب الاشراف، بلاذری، ج۵، ص۱۳۱؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۴۴۶ و اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۷۲.
  18. قال رسول الله (ص): «معاویة صلعوک لامال له»؛ الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۲۳۹؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۳، ص۱۲۲.
  19. روحانی، سید حمید، مقاله «معاویة بن ابی‌سفیان اموی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص۳۴۵-۳۴۶.
  20. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۴۱۶.
  21. و کتم اسلامه من ابیه و أمه: اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۳۳؛ و کتم اسلامه... هذا یعارضه ما ثبت فی الصحیح: الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۱۲۰.
  22. معاویه از طلقاء است؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۴۰۱.
  23. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۸۵۰-۸۵۱.
  24. الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۷۱.
  25. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری، ج۱، ص۱۷۸.
  26. الدر المنثور، سیوطی، ج۴، ص۱۹۱؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ابن ابی حاتم، ج۷، ص۲۳۳۶.
  27. شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۲، ص۱۵۹.
  28. روحانی، سید حمید، مقاله «معاویة بن ابی‌سفیان اموی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص۳۴۴-۳۴۵.
  29. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۷۲۷-۷۲۹.
  30. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۱۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۳۵.
  31. مهم‌ترین تأمین کننده منابع مالی اهل جمل، بنی امیه بودند که برای این کار از اموال مسلمانان استفاده می‌کردند؛ معاویه طی نامه‌هایی به اموی‌ها از آنها خواست تا به اصحاب جمل بپیوندند و آنها را از نظر مالی کمک کنند. وی طی دو نامه محرمانه به طلحه و زبیر هر کدام را جداگانه امیر المؤمنین خواند و بدین ترتیب آنها را فریفت. (بهج الصباغه، شوشتری، ج۳، ص۵۳۳-۵۳۴).
  32. جنگ معاویه و قاسطین و فئة الباغیه با علی (ع) است.
  33. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۲۰. قال رسول الله: «اَلْخِلاَفَةُ بَعْدِي ثَلاَثُونَ ثُمَّ تَكُونُ مِلْكاً»؛ (فتح الباری، ابن حجر، ج۱۲، ص۵۴).
  34. امتاع الاسماع، مقریزی، ج۱۲، ص۱۱۱ (پاورقی).
  35. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۴۲۲. ترجیحا دفاع حسن بصری از ترس و تقیه بوده است نه واقعی و حقیقی (یوسفی غروی).
  36. یا لقوا؛ فلج نسبی که موجب لرزش اعضای بدن می‌شود.
  37. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۸، ص۱۴۰.
  38. طقوش و جعفریان، دولت امویان ص۱۲.
  39. برای شناخت پلیدی‌ها و جنایات معاویه، ر. ک: «الغدیر»، ج۱، ص۱۳۸ تا ۳۸۴.
  40. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۹۵۳.
  41. المجموع، نووی، ج۱۹، ص۱۹۸.
  42. المغنی، ابن قدامه، ج۱۰، ص۴۹؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج۱۰، ص۴۹؛ کشف القناع، بهوتی، ج۶، ص۲۰۱.
  43. المسبوط، سرخسی، ج۱۰، ص۱۲۴.
  44. تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۲۵۷.
  45. روحانی، سید حمید، مقاله «معاویة بن ابی‌سفیان اموی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷، ج۷، ص۳۴۸.
  46. تاریخ الخلفاء، ص۳۰۷.
  47. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۴۵۴؛ بحارالأنوار، ج۳، ص۶۹؛ الغدیر، ج۱۰، ص۲۸۳.
  48. تاریخ طبری، ج۵، ص، ۱۰۹؛ زرکلی، الأعلام، ج۷، ص۲۵۷.
  49. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص 610-611.