بحث:راه تعیین امام از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «==راه‌های تعیین امام== در راه‌های تعیین و نصب امام چهار نظر عمده وجود دارد. این چهار نظریه عبارتند از: # انتخاب و گزینش امام از سوی مردم به طور مستقیم و به واسطه بیعت؛ # تعیین امام از طریق شورای اهل حلّ و عقد؛ # وصیت امام قبلی بر...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۸: خط ۲۸:
{{عربی|عندنا وعند المعتزلة والخوارج والصالحية خلافا للشيعة هو اختيار أهل الحل والعقد وبيعتهم من غير أن يشترط إجماعهم على ذلك ولا عدد محدود بل ينعقد بعقد واحد منهم، ولهذا لم يتوقف أبو بكر إلى انتشار الأخبار في الأقطار ولم ينكر عليه أحد، وقال عمر لأبي عبيدة أبسط يدك أبايعك فقال أتقول هذا وأبوبكر حاضر فبايع أبا بكر. وهذا مذهب الأشعري إلا أنه يشترط أن يكون العقد بمشهد من الشهود لئلا يدعي آخر أنه عقد عقدا سرا متقدما على هذا العقد. وذهب أكثر المعتزلة إلى اشتراط عدد خمسة ممن يصلح للإمامة أخذا من أمر الشورى}}<ref>شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص۲۸۱.</ref>؛
{{عربی|عندنا وعند المعتزلة والخوارج والصالحية خلافا للشيعة هو اختيار أهل الحل والعقد وبيعتهم من غير أن يشترط إجماعهم على ذلك ولا عدد محدود بل ينعقد بعقد واحد منهم، ولهذا لم يتوقف أبو بكر إلى انتشار الأخبار في الأقطار ولم ينكر عليه أحد، وقال عمر لأبي عبيدة أبسط يدك أبايعك فقال أتقول هذا وأبوبكر حاضر فبايع أبا بكر. وهذا مذهب الأشعري إلا أنه يشترط أن يكون العقد بمشهد من الشهود لئلا يدعي آخر أنه عقد عقدا سرا متقدما على هذا العقد. وذهب أكثر المعتزلة إلى اشتراط عدد خمسة ممن يصلح للإمامة أخذا من أمر الشورى}}<ref>شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص۲۸۱.</ref>؛
به [[اتفاق]] [[اشاعره]]، [[معتزله]]، [[خوارج]] و [[صالحیه]] - بر خلاف [[شیعه]] - راه [[نصب امام]] به [[گزینش]] و [[بیعت اهل حل و عقد]] است بدون این که [[اجماع]] آنان بر این کار لازم باشد و این [[بیعت]] عدد تعریف شده‌ای ندارد، بلکه [[امامت به بیعت]] یک نفر از [[اهل]] حل منعقد می‌شود... و این بر اساس [[مذهب اشعری]] است؛ اما اکثر معتزله بیعت پنج نفر از افراد ذی صلاح برای [[امامت]] را شرط دانسته‌اند. و این نظر برگرفته از داستان [[شورا]] است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۲۱۱.</ref>.
به [[اتفاق]] [[اشاعره]]، [[معتزله]]، [[خوارج]] و [[صالحیه]] - بر خلاف [[شیعه]] - راه [[نصب امام]] به [[گزینش]] و [[بیعت اهل حل و عقد]] است بدون این که [[اجماع]] آنان بر این کار لازم باشد و این [[بیعت]] عدد تعریف شده‌ای ندارد، بلکه [[امامت به بیعت]] یک نفر از [[اهل]] حل منعقد می‌شود... و این بر اساس [[مذهب اشعری]] است؛ اما اکثر معتزله بیعت پنج نفر از افراد ذی صلاح برای [[امامت]] را شرط دانسته‌اند. و این نظر برگرفته از داستان [[شورا]] است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۲۱۱.</ref>.
==سه طریق برای [[اثبات امامت]]==
پس روشن شد که [[اهل سنت]] سه روش را برای [[اثبات امامت امام]] قائل شده‌اند که این سه روش عبارت بودند از:
# [[گزینش]] و [[بیعت مردم]]؛
# [[وصیت]]؛
#شورای [[اهل حلّ و عقد]].
با دقت در [[استدلال]] [[متکلمان]] اهل سنت معلوم می‌شود که این سه روش صرفاً به وقایع و اتفاقات پس از [[رسول خدا]]{{صل}} مستند است؛یعنی در ثبوت [[امامت]] [[امام]] آن هم به [[بیعت]] واحد، به [[جریان سقیفه]] و بیعت عمر با [[ابوبکر]] استناد و استدلال شده است.
[[صحت]] امامت از طریق وصیت نیز با استناد به وصیت ابوبکر بر [[خلافت عمر]] پس از خود ثابت می‌شود.
و طریق بودن شو را نیز مستند به دستور عمر مبنی بر تشکیل [[شورای شش نفره]] برای [[تعیین خلیفه]] است.
و به عبارت دیگر مبانی اهل سنت در مسئله امامت، بر حوادث و اتفاقات افتاده [[استوار]] است نه بر [[عقل]]، [[قرآن]] و [[سنت]].
بنابراین اگر پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} حوادث به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد، این مبانی پایه‌گذاری نمی‌شد!
اما [[شیعه]] به آن چه واقع نشده نمی‌نگرد، بلکه با استناد به عقل، قرآن و سنت، پس از [[اثبات]] [[ضرورت نصب امام]] از سوی [[خدای تعالی]]، شیعه – چنان‌که گذشت - [[معتقد]] است که امام [[نصب]] شده از سوی [[پروردگار]] باید توسط خود او معرفی شود. در نتیجه از نظر ما تنها [[راه تعیین]] و [[شناخت امام]] [[الهی]] [[نص]] اوست. ما در شناخت امام ناگزیر باید به [[کلام خدا]] و [[رسول اکرم]]{{صل}} مراجعه کنیم.
به واقع مراجعه به قرآن و سنت در موارد اختلافی دستور صریح [[خداوند]] است، همان‌طور که خدای تعالی می‌فرماید:
{{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ}}<ref>«چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
و نیز می‌فرماید:
{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>.
و یا می‌فرماید:
{{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳.</ref>.
همچنین اگر [[امامت]] [[جانشینی]] [[رسول الله]] باشد - چنان که در [[تعریف امامت]] گذشت- لازم است [[امام]] و [[خلیفه]] تمام [[شئون]] و خصوصیات [[نبی]] را داشته باشد تا بتواند جای خالی ایشان را پر کند. همان‌طور که [[نبوت]] و [[رسالت]] منصبی [[الهی]] است، پس امامت و [[خلافت]] نیز [[منصب الهی]] خواهد بود و امام باید از سوی [[خداوند]] تعیین و معرفی شود.
اما [[اهل تسنن]] از [[تسلیم]] در مقابل [[گزینش]] [[خدا]] سر باز زدند بلکه در مقابل حوادث و وقایع تسلیم شدند و مبنای خود را بر آن [[استوار]] کردند. در ادامه به بررسی مبانی [[اهل سنت]] در باب [[تعیین امام]] می‌پردازیم.
===[[بیعت]]===
«[[بیع]]» در لغت در مقابل خریدن است. این واژه در معنای فروختن نیز استعمال می‌شود<ref>{{عربی|البيعة: المبايعة والطاعة: وقد تبايعوا على الأمر: كقولك أصفقوا عليه، وبايعه عليه متابعة... وفي الحديث: أنه قال: ألا تبايعوني على الإسلام؟ هو عبارة عن المعاقدة والمعاهدة كأن كل واحد منهما باع ما عنده من صاحبه وأعطاه خالصة نفسه وطاعته ودخيلة أمره}}؛ لسان العرب، ج۸، ص۲۶.</ref> و کاربرد بیعت برای امامت به معنای فروش [[اختیار]] و هستی در مقابل [[تأمین امنیت]] [[دین]] و دنیاست. این [[معامله]] و [[معاهده]] برای طرفین الزام‌آور است. [[خدای تعالی]] می‌فرماید:
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ}}<ref>«ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.</ref>.
پس بیعت تعهدساز است، اما این معاهده [[عرفی]] تا چه حد الزام‌آور است؟ آیا بیعت تا این حد [[الزام]] می‌آورد که یک شخص در [[خلوت]] و بدون اطلاع همگان، از [[فرمان]] بیعت شونده [[تخلف]] نکرده و تخلف از وی را [[حرام]] بداند؟
از سوی دیگر اگر شخصی که با [[بیعت]] عده‌ای [[امام]] شده است، آیا بر همگان مولویت دارد یا خیر؟ و فرد فرد [[مسلمانان]] موظف به [[تبعیت]] از او هستند؟ در این صورت آیا لازم است که همه افراد [[امت]] در این [[مبایعه]] حاضر باشند، یا بر طبق مبنای [[اهل سنت]] – چنان‌که پیش‌تر گفتیم - حضور در همگان برای [[بیعت با امام]] لازم نیست و [[بیعت اهل حل و عقد]] کافی می‌باشد و در صورت [[پذیرش بیعت]] همه [[اهل حل و عقد]]، اهل حل و عقد از ناحیه چه کسی برای [[تصمیم‌گیری]] به جای مسلمانان [[وکالت]] یافته‌اند؟ روشن است که در [[معاهده]]، در دو طرف بیعت [[رضایت]] [[قلبی]] شرط است، [[حال]] اگر برخی با [[اکراه]] بیعت کرده باشند، آیا این بیعت برای آنها الزام‌آور است؟
اگر بیعت شونده از [[وظایف]] خود تخلف کرد باید خود به خود [[عزل]] شود؟ آیا کسی باید او را عزل کند؟ این کار [[وظیفه]] [[بیعت‌کنندگان]] است یا وظیفه همه مسلمانان؟ اگر امام [[فاسق]] علی‌رغم خواست مسلمانان از [[منصب]] خود کنار نرفت، [[وظیفه مسلمانان]] چیست؟
آیا [[امیرالمؤمنین]] از اهل حل و عقد است؟ آیا امیرالمؤمنین{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} [[حدیث]] {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}} را از [[پیامبر]]{{صل}} نشنیده بودند؟
چرا امیرالمؤمنین{{ع}} در [[بیعت با ابوبکر]] شرکت نداشت؟
چرا حضرت زهرا{{س}} بدون بیعت از [[دنیا]] رفت؟
چرا امیرالمؤمنین{{ع}} [[اصحاب]] خود را به بیعت با ابوبکر وادار نکردند؟
اینها سؤال‌هایی است که [[اهل تسنن]] باید پاسخ بدهند. اهل تسنن ابتدا مسئله [[اجماع]] را مطرح می‌کنند؛ سپس [[عقب‌نشینی]] کرده و بیعت اهل حل و عقد را کافی می‌دانند. اما از آنجا که [[خلافت ابوبکر]] نه بر اساس اجماع بود و نه همه اهل حل و عقد در این بیعت شرکت داشتند؛ از این رو [[عالمان اهل سنت]] در نهایت ادعا کرده‌اند که برای [[خلافت]]، بیعت یک نفر از [[اهل حل و عقد]] نیز کفایت می‌کند! خواننده خود بنگرد مبنایی را که بر اساس بی‌مبنایی بنا شده است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۲۱۷.</ref>.
===[[شورا]]===
به [[اعتقاد]] [[اهل تسنن]] یکی از [[راه‌های تعیین امام]] شورا است. این اعتقاد به عملکرد عمر برای تعیین عثمان مستند است؛ از این رو - بنابر نقل [[تفتازانی]]، چنان که گذشت - [[معتزله]] شرکت پنج نفر را برای [[تعیین خلیفه]] شرط می‌دانند و این شرط را از عمل عمر اخذ کرده‌اند.
با این شرط [[امامت ابوبکر]] زیر سؤال می‌رود، چون [[امامت]] وی به [[بیعت]] واحد منعقد شده است و در [[سقیفه]] هرگز مشورتی صورت نگرفته و هیچ شورایی نبوده است. صرف نظر از این موضوع، در مورد شورا چند مسئله مهم مطرح است:
#آیا دلیلی از [[کتاب و سنت]] برای [[اثبات امامت]] از طریق شورا وجود دارد؟
# شورا از چه زمانی به عنوان [[راه تعیین امام]] مطرح شد؟
# انگیزه مطرح کردن شو را به عنوان راه تعیین امام چه بوده است؟
و پرسش‌های دیگر در این باره.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، ج۲، ص ۲۱۹.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۷

راه‌های تعیین امام

در راه‌های تعیین و نصب امام چهار نظر عمده وجود دارد. این چهار نظریه عبارتند از:

  1. انتخاب و گزینش امام از سوی مردم به طور مستقیم و به واسطه بیعت؛
  2. تعیین امام از طریق شورای اهل حلّ و عقد؛
  3. وصیت امام قبلی بر امامت امام پس از خود؛
  4. نص (دلیل واضح و صریح).

غیر از این چهار نظر عمده، نظریه دیگری هم وجود دارد که به دلیل مخالفت آن با اعتقاد شیعه امامیه و تمامی فرق اهل سنت به آن اعتنا نمی‌شود. این نظریه مربوط به دسته جارودیه از گروه زیدیه[۱] است. به اعتقاد جارودیه هر کس از اولاد حضرت زهرا(س)؛ یعنی از اولاد امام حسن و امام حسین(ع) باشد و شجاعت و تا اندازه‌ای علم داشته و قیام کند و مردم را به تبعیت از خود بخواند امام است.

جرجانی در شرح مواقف پیرامون این چهار نظریه می‌نویسد: المقصد الثالث: فيما تثبت به الإمامة، فإن الشخص بمجرد صلوحه للإمامة و جمعه لشرائطها، لا يصير إماما، بل لابد في ذلك من أمر آخر و أنها تثبت بالنص من الرسول ومن الإمام السابق بالإجماع وتثبت أيضاً ببيعة أهل الحل والعقد عند أهل السنة والجماعة والمعتزلة والصالحية من الزيدية، خلافاً للشيعة؛ أي لأكثرهم، فإنهم قالوا لا طريق إلا النص؛ مقصد سوم مربوط به اموری است که امامت به واسطه آنها ثابت می‌شود. پس شخص به مجرد لایق بودن و واجدیت تمام شرایط لازم برای امامت امام نمی‌شود، بلکه در امر امامت وجود امر دیگری ضروری است که آن امر عبارت است از نص رسول خدا(ص) و امام سابق بر امام پس از خود و این امر مورد اجماع است. همچنین از نظر اهل سنت و جماعت معتزله و صالحیه که گروهی از زیدیه هستند امامت با بیعت اهل حل و عقد ثابت می‌شود بر خلاف نظر شیعیان،؛ چراکه بیشتر آنان می‌گویند راهی به جز نص وجود ندارد. سپس می‌گوید: لنا ثبوت إمامة أبي بكر رضي الله عنه بالبيعة كما سيأتي؛ دلیل ما اثبات امامت ابوبکر به بیعت است چنان که خواهد آمد.

آن‌گاه می‌نویسد: إن البيعة أمارة دالة على حكم الله و رسوله بإمامة صاحب البيعة و إذا ثبت حصول الإمامة بالاختيار والبيعة، فاعلم أن ذلك الحصول لا يفتقر إلى الإجماع من جميع أهل الحل والعقد، إذ لم يقم عليه أي على هذا الإفتقار دليل من العقل أو السمع، بل الواحد والإثنين من أهل الحل والعقد كاف في ثبوت الإمامة و وجوب اتباع الإمام على أهل الإسلام، وذلك لعلمنا أن الصحابة مع صلابتهم في الدين و شدة محافظتهم على أمور الشرع كما هو حقها اكتفوا في عقد الإمامة بذلك المذكور من الواحد والاثنين، كعقد عمر عقدها لأبي بكر، و عقد عبدالرحمن بن عوف لعثمان، ولم يشترطوا في اجتماع من في المدينة من أهل الحل والعقد، فضلا عن إجماع الأمة من علماء أمصار الإسلام ومجتهدي جميع أقطارها[۲]؛ همانا بیعت اهل حل و عقد نشانه‌ای است که بر حکم خدا و رسول او به امامت صاحب بیعت دلالت می‌کند و اگر امامت به واسطه گزینش و بیعت ثابت شد، دیگر نیازی به اجماع تمامی اهل حل و عقد نیست؛ چراکه دلیل معتبری از عقل و نقل برای آن اقامه نشده است، بلکه یک یا دو نفر از اهل حل و عقد برای ثبوت امامت و وجوب تبعیت از امام برای مسلمانان کافی است و این به خاطر آن است که می‌دانیم صحابه با وجود صلاحیت در دین و شدت و محافظت بر امور شرع، چنان‌که بایسته است در عقد امامت به بیعت یک یا دو نفر اکتفا کرده‌اند؛ مانند بیعت عمر با ابوبکر و بیعت عبدالرحمان بن عوف با عثمان؛ از این رو در امامت، اجتماع اهل حل و عقد مدینه را شرط نکرده‌اند، چه رسد به اجماع علمای همه بلاد اسلام و مجتهدان تمام ممالک.

وی سپس به نقل قول فخر رازی می‌پردازد و می‌گوید: قال الإمام الرازي: اتفقت الأمة على أنه لا مقتضي لثبوتها إلا أحد أمور ثلاثة النص، والاختيار والدعوة وهو أن يباين الظلمة من هو من أهل الإمامة ويأمر بالمعروف وينهى عن المنكر ويدعو الناس إلى اتباعه. ولا نزاع لأحد في أن النص طريق إلى إمامة المنصوص عليه، وأما الطريقان الآخران فنفاهما الإمامية؛ فخر رازی می‌گوید: همه امت اتفاق نظر دارند که اقتضایی برای ثبوت امامت نیست. مگر سه روش: نص، گزینش و دعوت و هیچ کس در این که نص راهی است برای ثبوت امامت امامی که نص بر امامت وی وارد شده است نزاعی ندارد؛ اما امامیه دو روش دیگر را نفی می‌کنند. در نهایت می‌نویسد: إنفق أصحابنا، والمعتزلة، والخوارج، والصحالية من الزيدية على أن الاختيار طريق إليها أيضا. وذهب سائر الزيدية إلى أن الدعوة أيضاً طريق إليها[۳]؛ و اصحاب ما (یعنی اشاعرهمعتزله و گروه صالحیه از زیدیه اتفاق دارند که گزینش نیز طریقی بر اثبات امامت است. سایر زیدیه نیز بر این باورند که دعوت نیز روشی برای تعیین امام است.

تفتازانی نیز همین مدعا را بیان نموده و توضیح بیشتری می‌دهد. وی می‌نویسد: عندنا وعند المعتزلة والخوارج والصالحية خلافا للشيعة هو اختيار أهل الحل والعقد وبيعتهم من غير أن يشترط إجماعهم على ذلك ولا عدد محدود بل ينعقد بعقد واحد منهم، ولهذا لم يتوقف أبو بكر إلى انتشار الأخبار في الأقطار ولم ينكر عليه أحد، وقال عمر لأبي عبيدة أبسط يدك أبايعك فقال أتقول هذا وأبوبكر حاضر فبايع أبا بكر. وهذا مذهب الأشعري إلا أنه يشترط أن يكون العقد بمشهد من الشهود لئلا يدعي آخر أنه عقد عقدا سرا متقدما على هذا العقد. وذهب أكثر المعتزلة إلى اشتراط عدد خمسة ممن يصلح للإمامة أخذا من أمر الشورى[۴]؛ به اتفاق اشاعره، معتزله، خوارج و صالحیه - بر خلاف شیعه - راه نصب امام به گزینش و بیعت اهل حل و عقد است بدون این که اجماع آنان بر این کار لازم باشد و این بیعت عدد تعریف شده‌ای ندارد، بلکه امامت به بیعت یک نفر از اهل حل منعقد می‌شود... و این بر اساس مذهب اشعری است؛ اما اکثر معتزله بیعت پنج نفر از افراد ذی صلاح برای امامت را شرط دانسته‌اند. و این نظر برگرفته از داستان شورا است.[۵].

سه طریق برای اثبات امامت

پس روشن شد که اهل سنت سه روش را برای اثبات امامت امام قائل شده‌اند که این سه روش عبارت بودند از:

  1. گزینش و بیعت مردم؛
  2. وصیت؛
  3. شورای اهل حلّ و عقد.

با دقت در استدلال متکلمان اهل سنت معلوم می‌شود که این سه روش صرفاً به وقایع و اتفاقات پس از رسول خدا(ص) مستند است؛یعنی در ثبوت امامت امام آن هم به بیعت واحد، به جریان سقیفه و بیعت عمر با ابوبکر استناد و استدلال شده است. صحت امامت از طریق وصیت نیز با استناد به وصیت ابوبکر بر خلافت عمر پس از خود ثابت می‌شود. و طریق بودن شو را نیز مستند به دستور عمر مبنی بر تشکیل شورای شش نفره برای تعیین خلیفه است. و به عبارت دیگر مبانی اهل سنت در مسئله امامت، بر حوادث و اتفاقات افتاده استوار است نه بر عقل، قرآن و سنت. بنابراین اگر پس از رحلت رسول خدا(ص) حوادث به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد، این مبانی پایه‌گذاری نمی‌شد! اما شیعه به آن چه واقع نشده نمی‌نگرد، بلکه با استناد به عقل، قرآن و سنت، پس از اثبات ضرورت نصب امام از سوی خدای تعالی، شیعه – چنان‌که گذشت - معتقد است که امام نصب شده از سوی پروردگار باید توسط خود او معرفی شود. در نتیجه از نظر ما تنها راه تعیین و شناخت امام الهی نص اوست. ما در شناخت امام ناگزیر باید به کلام خدا و رسول اکرم(ص) مراجعه کنیم.

به واقع مراجعه به قرآن و سنت در موارد اختلافی دستور صریح خداوند است، همان‌طور که خدای تعالی می‌فرماید: ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ[۶]. و نیز می‌فرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۷]. و یا می‌فرماید: ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۸]. همچنین اگر امامت جانشینی رسول الله باشد - چنان که در تعریف امامت گذشت- لازم است امام و خلیفه تمام شئون و خصوصیات نبی را داشته باشد تا بتواند جای خالی ایشان را پر کند. همان‌طور که نبوت و رسالت منصبی الهی است، پس امامت و خلافت نیز منصب الهی خواهد بود و امام باید از سوی خداوند تعیین و معرفی شود. اما اهل تسنن از تسلیم در مقابل گزینش خدا سر باز زدند بلکه در مقابل حوادث و وقایع تسلیم شدند و مبنای خود را بر آن استوار کردند. در ادامه به بررسی مبانی اهل سنت در باب تعیین امام می‌پردازیم.

بیعت

«بیع» در لغت در مقابل خریدن است. این واژه در معنای فروختن نیز استعمال می‌شود[۹] و کاربرد بیعت برای امامت به معنای فروش اختیار و هستی در مقابل تأمین امنیت دین و دنیاست. این معامله و معاهده برای طرفین الزام‌آور است. خدای تعالی می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ[۱۰]. پس بیعت تعهدساز است، اما این معاهده عرفی تا چه حد الزام‌آور است؟ آیا بیعت تا این حد الزام می‌آورد که یک شخص در خلوت و بدون اطلاع همگان، از فرمان بیعت شونده تخلف نکرده و تخلف از وی را حرام بداند؟

از سوی دیگر اگر شخصی که با بیعت عده‌ای امام شده است، آیا بر همگان مولویت دارد یا خیر؟ و فرد فرد مسلمانان موظف به تبعیت از او هستند؟ در این صورت آیا لازم است که همه افراد امت در این مبایعه حاضر باشند، یا بر طبق مبنای اهل سنت – چنان‌که پیش‌تر گفتیم - حضور در همگان برای بیعت با امام لازم نیست و بیعت اهل حل و عقد کافی می‌باشد و در صورت پذیرش بیعت همه اهل حل و عقد، اهل حل و عقد از ناحیه چه کسی برای تصمیم‌گیری به جای مسلمانان وکالت یافته‌اند؟ روشن است که در معاهده، در دو طرف بیعت رضایت قلبی شرط است، حال اگر برخی با اکراه بیعت کرده باشند، آیا این بیعت برای آنها الزام‌آور است؟ اگر بیعت شونده از وظایف خود تخلف کرد باید خود به خود عزل شود؟ آیا کسی باید او را عزل کند؟ این کار وظیفه بیعت‌کنندگان است یا وظیفه همه مسلمانان؟ اگر امام فاسق علی‌رغم خواست مسلمانان از منصب خود کنار نرفت، وظیفه مسلمانان چیست؟ آیا امیرالمؤمنین از اهل حل و عقد است؟ آیا امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) حدیث «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» را از پیامبر(ص) نشنیده بودند؟

چرا امیرالمؤمنین(ع) در بیعت با ابوبکر شرکت نداشت؟ چرا حضرت زهرا(س) بدون بیعت از دنیا رفت؟ چرا امیرالمؤمنین(ع) اصحاب خود را به بیعت با ابوبکر وادار نکردند؟ اینها سؤال‌هایی است که اهل تسنن باید پاسخ بدهند. اهل تسنن ابتدا مسئله اجماع را مطرح می‌کنند؛ سپس عقب‌نشینی کرده و بیعت اهل حل و عقد را کافی می‌دانند. اما از آنجا که خلافت ابوبکر نه بر اساس اجماع بود و نه همه اهل حل و عقد در این بیعت شرکت داشتند؛ از این رو عالمان اهل سنت در نهایت ادعا کرده‌اند که برای خلافت، بیعت یک نفر از اهل حل و عقد نیز کفایت می‌کند! خواننده خود بنگرد مبنایی را که بر اساس بی‌مبنایی بنا شده است[۱۱].

شورا

به اعتقاد اهل تسنن یکی از راه‌های تعیین امام شورا است. این اعتقاد به عملکرد عمر برای تعیین عثمان مستند است؛ از این رو - بنابر نقل تفتازانی، چنان که گذشت - معتزله شرکت پنج نفر را برای تعیین خلیفه شرط می‌دانند و این شرط را از عمل عمر اخذ کرده‌اند. با این شرط امامت ابوبکر زیر سؤال می‌رود، چون امامت وی به بیعت واحد منعقد شده است و در سقیفه هرگز مشورتی صورت نگرفته و هیچ شورایی نبوده است. صرف نظر از این موضوع، در مورد شورا چند مسئله مهم مطرح است:

  1. آیا دلیلی از کتاب و سنت برای اثبات امامت از طریق شورا وجود دارد؟
  2. شورا از چه زمانی به عنوان راه تعیین امام مطرح شد؟
  3. انگیزه مطرح کردن شو را به عنوان راه تعیین امام چه بوده است؟

و پرسش‌های دیگر در این باره.[۱۲].

منابع

پانویس

  1. زیدیه دو گروه هستند: یک گروه «جارودیه» نام دارند که با شیخین مخالفند، و گروه دوم «صالحیه» که به امامت شیخین پیش از امیرالمؤمنین(ع) معتقدند.
  2. المواقف، ج۳، ص۵۹۱ - ۵۹۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱ – ۳۵۳.
  3. شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۳ - ۳۵۴؛ همچنین ر.ک: المواقف، ج۳، ص۵۹۵.
  4. شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص۲۸۱.
  5. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۲، ص ۲۱۱.
  6. «چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  7. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  8. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳.
  9. البيعة: المبايعة والطاعة: وقد تبايعوا على الأمر: كقولك أصفقوا عليه، وبايعه عليه متابعة... وفي الحديث: أنه قال: ألا تبايعوني على الإسلام؟ هو عبارة عن المعاقدة والمعاهدة كأن كل واحد منهما باع ما عنده من صاحبه وأعطاه خالصة نفسه وطاعته ودخيلة أمره؛ لسان العرب، ج۸، ص۲۶.
  10. «ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.
  11. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۲، ص ۲۱۷.
  12. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۲، ص ۲۱۹.