افضلیت امام جواد: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{خرد}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
[[برتری]] و تقدیم [[حضرت]] [[امام جواد]] بر دیگران در کمالاتی که لازمه [[امامت]] است –علاوه بر آنچه گذشت- مستند به سخنان [[حضرت]] [[امام رضا]] {{ع}} و اعتراف دیگران نیز می‌باشد.
[[برتری]] و تقدیم [[حضرت]] [[امام جواد]] بر دیگران در کمالاتی که لازمه [[امامت]] است –علاوه بر آنچه گذشت- مستند به سخنان [[حضرت]] [[امام رضا]] {{ع}} و اعتراف دیگران نیز می‌باشد.


صنعانی گوید: خدمت [[امام رضا]] {{ع}} بودم که پسر کودکش ابی [[جعفر]] {{ع}} را آوردند فرمود: {{عربی|"فَقَالَ هَذَا اَلْمَوْلُودُ اَلَّذِي لَمْ يُولَدْ فِينَا مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَكَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنْهُ"}}<ref>ر.ک: کافی، ج ۱، ص ۳۲۱.</ref>. این همان مولودی است که مولودی پربرکت‌تر از او نسبت به [[شیعیان]] ما متولد نشده است.
صنعانی گوید: خدمت [[امام رضا]] {{ع}} بودم که پسر کودکش ابی [[جعفر]] {{ع}} را آوردند فرمود: {{عربی|"فَقَالَ هَذَا الْمَوْلُودُ الَّذِي لَمْ يُولَدْ فِينَا مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَكَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنْهُ"}}<ref>ر.ک: کافی، ج ۱، ص ۳۲۱.</ref>. این همان مولودی است که مولودی پربرکت‌تر از او نسبت به [[شیعیان]] ما متولد نشده است.


[[محمد بن حسن بن عمار]] گوید: من دو سال نزد [[علی]] بن [[جعفر بن محمد]] (عموی [[امام رضا]] {{ع}}) بودم و هر خبری که او از برادرش [[موسی بن جعفر]] {{ع}} شنیده بود، می‌نوشتم. روزی در [[مدینه]] خدمتش نشسته بودم که [[ابوجعفر]] [[محمد بن علی]] [[الرضا]] {{ع}} در [[مسجد]] [[رسول خدا]] {{صل}} بر او وارد شد. [[علی]] بن [[جعفر]] برجست و بدون کفش و عبا نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد، [[ابوجعفر]] به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت [[رحمت]] کند، او گفت: آقای من چگونه من بنشینم و تو [[ایستاده]] باشی؟! چون [[علی]] بن [[جعفر]] به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، می‎‌گفتند: شما عموی پدر او هستید و با او این گونه [[رفتار]] می‌کنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: {{عربی|"اسکتوا إذا کان الله عزوجل –و قبض علی لحیته- لم یؤهل هذه الشیبة و أهل هذا الفتی و وضعه حیث وضعه أنکر فضله نعوذ بالله مما تقولون بل أنا له عبد"}}<ref>همان، ص ۳۲۲ خاموش باشید، اگر خدای عزوجل این ریش سفید را سزاوار امامت ندانست و این کودک را سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او را انکار کنم؟! پناه به خدا از سخن شما، من بنده او هستم.</ref>.
[[محمد بن حسن بن عمار]] گوید: من دو سال نزد [[علی]] بن [[جعفر بن محمد]] (عموی [[امام رضا]] {{ع}}) بودم و هر خبری که او از برادرش [[موسی بن جعفر]] {{ع}} شنیده بود، می‌نوشتم. روزی در [[مدینه]] خدمتش نشسته بودم که [[ابوجعفر]] [[محمد بن علی]] [[الرضا]] {{ع}} در [[مسجد]] [[رسول خدا]] {{صل}} بر او وارد شد. [[علی]] بن [[جعفر]] برجست و بدون کفش و عبا نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد، [[ابوجعفر]] به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت [[رحمت]] کند، او گفت: آقای من چگونه من بنشینم و تو [[ایستاده]] باشی؟! چون [[علی]] بن [[جعفر]] به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، می‎‌گفتند: شما عموی پدر او هستید و با او این گونه [[رفتار]] می‌کنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: {{عربی|"اسْكُتُوا إِذَا كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَبَضَ عَلَى لِحْيَتِهِ لَمْ يُؤَهِّلْ هَذِهِ الشَّيْبَةَ وَ أَهَّلَ هَذَا الْفَتَى وَ وَضَعَهُ حَيْثُ وَضَعَهُ أُنْكِرُ فَضْلَهُ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِمَّا تَقُولُونَ بَلْ أَنَا لَهُ عَبْدٌ"}}<ref>همان، ص ۳۲۲ خاموش باشید، اگر خدای عزوجل این ریش سفید را سزاوار امامت ندانست و این کودک را سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او را انکار کنم؟! پناه به خدا از سخن شما، من بنده او هستم.</ref>.


مسعودی در [[اثبات الوصیه]] می‌نویسد: {{عربی|"کان اسم أم أبی جعفر سبیکة فانها کانت أفضل نساء زمانها. فلماولد قال أبوالحسن {{ع}} لأصحابه فی تلک اللیلة: قد ولد لی شبیه [[موسی بن عمران]] {{ع}} فالق البحار ثم قال: بأبی و أمی [[شهید]] یبکی علیه أهل السماء یقتل غیظا و یغضب [[الله]] –جل و عز- [[علی]] قاتله فلا یلبث إلا یسیرا حتی یعجل [[الله]] به الی عذابه الألیم و عقابه الشدید"}}<ref>اثبات الوصیة، ص ۲۱۶ و بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۱۵.</ref>.
مسعودی در [[اثبات الوصیه]] می‌نویسد: {{عربی|"كَانَ اِسْمُ أُمِّ أَبِي جَعْفَرٍ سَبِيكَة فإنّها كَانَتْ أَفْضَلُ نِسَاءِ زَمَانِهَا. فَلَمَّا وُلِدَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ {{ع}} لِأَصْحَابِهِ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ قَدْ وُلِدَ لِي شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ {{ع}} فَالِقُ الْبِحَارِ ثُمَّ قَالَ: بِأَبِي و أُمِّي شَهِيدٌ يَبْكِي عَلَيْهِ أَهْلُ السَّمَاءِ يُقْتَلُ غَيْظاً وَ يَغْضَبُ اللَّهُ جل وَ عَزَّ عَلَى قَاتِلِهِ فَلاَ يَلْبَثُ إِلاَّ يَسِيراً حَتَّى يُعَجِّلَ اللَّهُ بِهِ إلى عَذَابِهِ الْأَلِيمِ وَ عِقَابِهِ الشَّدِيد"}}<ref>اثبات الوصیة، ص ۲۱۶ و بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۱۵.</ref>.


'''[[غلبه]] بر [[عالمان]] دربار [[معتصم]]''': در ایام [[معتصم]] [[عباسی]] نیز مناظره‌ای بین [[امام جواد]] {{ع}} و [[فقها]] راجع به محل قطع دست سارق رخ داد و [[فقها]] [[معتقد]] بودند که دست سارق باید از مچ قطع شود و [[امام جواد]] فرمودند که دست دزد را باید از انگشتان قطع نمود زیرا بر اساس [[آیه]] [[قرآن]] که فرموده است که {{متن قرآن|أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ}} اعضای سبعه –یعنی همان هفت عضوی که در [[سجده]] [[نماز]] روی [[زمین]] قرار می‌گیرند –مال خداست. بنابراین [[کف]] دست‌ها [[مال]] خداست و تنها انگشتان دست باید قطع شود<ref>ر.ک: روح المعانی، ج ۱۵، ص ۱۰۲.</ref>.
'''[[غلبه]] بر [[عالمان]] دربار [[معتصم]]''': در ایام [[معتصم]] [[عباسی]] نیز مناظره‌ای بین [[امام جواد]] {{ع}} و [[فقها]] راجع به محل قطع دست سارق رخ داد و [[فقها]] [[معتقد]] بودند که دست سارق باید از مچ قطع شود و [[امام جواد]] فرمودند که دست دزد را باید از انگشتان قطع نمود زیرا بر اساس [[آیه]] [[قرآن]] که فرموده است که {{متن قرآن|أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ}} اعضای سبعه –یعنی همان هفت عضوی که در [[سجده]] [[نماز]] روی [[زمین]] قرار می‌گیرند –مال خداست. بنابراین [[کف]] دست‌ها [[مال]] خداست و تنها انگشتان دست باید قطع شود<ref>ر.ک: روح المعانی، ج ۱۵، ص ۱۰۲.</ref>.


'''[[امام جواد]] در نگاه دیگران''': [[کمال الدین]] [[محمد]] بن [[طلحه]] [[شافعی]] (م ۶۵۲) درباره [[امام جواد]] می‌نویسد: {{عربی|"و أما مناقبه فما اتسعت حلبات مجالها و لا امتدت أوقات آجالها بل قضت علیه الأقتدار الإلهیة بقلة بقائه فما الدنیا بحکمها و استجالها فقل فی الدنیا مقامه و عجل القدوم علیه لزیارته حمامه، فلم تطل بها مدته و لا امتدت فیها أیامه. غیر أن الله عزو علا خصه بمنقبة متألقة فی مطالع التعظیم بارقة أنوارها مرتفعة فی معارج التفضیل قیمة أقدارها بادیة لعقول أهل المعرفة آیة أثرها، و هی و إن کانت صغیرة فدلالتها کبیرة"}}<ref>مطالب السئول، ص ۳۰۳.</ref>.
'''[[امام جواد]] در نگاه دیگران''': [[کمال الدین]] [[محمد]] بن [[طلحه]] [[شافعی]] (م ۶۵۲) درباره [[امام جواد]] می‌نویسد: {{عربی|"وَ أَمَّا مَنَاقِبُهُ فَمَا اتَّسَعَتْ حَلَبَاتُ مَجَالِهَا وَ لَاَ امْتَدَّتْ أَوْقَاتُ آجَالِهَا بَلْ قَضَتْ عَلَيْهِ الأقتدار الإلهيَّةُ بِقِلَّةِ بَقَائِهِ فَمَا الدُّنْيَا بِحُكْمِهَا وَ اسْتَجَالَهَا فَقُلْ فِي الدُّنْيَا مَقَامَهُ و عَجَّلَ القُدُومَ عَلَيْهِ لِزِيَارَتِهِ حَمامَهُ فَلَم تَطُلْ بِهَا مُدَّتُهُ وَ لاَ امْتَدَّتْ فِيهَا أَيَّامُهُ غَيْرَ أَنَّ اللَّهَ عزَّ و عَلاَ خَصَّهُ بِمَنْقَبَةٍ مُتَأَلِّقَةٍ في مَطَالِعِ التَّعْظِيمِ بَارِقَةٌ أَنْوَارُهَا مُرْتَفِعَةٌ فِي مَعَارِجِ التَّفْضِيلِ قَيِّمَةُ أَقْدَارِهَا بَادِيَةً لِعُقُولِ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ آيَةُ أَثَرِهَا وَ هِيَ وَ إِنْ كَانَتْ صَغِيرَةً فَدَلاَلَتُهَا كَبِيرَة"}}<ref>مطالب السئول، ص ۳۰۳.</ref>.


[[ابن حجر]] هیتمی (م ۹۷۳) درباره [[امام جواد]] {{ع}} جریان برخورد زیرکانه آن [[حضرت]] در سن کودکی با مامون را [[نقل]] می‌کند: پس از [[شهادت امام رضا]] {{ع}}، روزی مأمون از یکی از کوچه‌های [[بغداد]] عبور می‌کرد و [[امام جواد]] که کودک ۹ ساله بود، [[ایستاده]] بود و دیگر بچه‌ها بازی می‌کردند. همین که مأمون رسید غیر از [[امام جواد]] دیگر کودکان فرار کردند ولی او همچنان باقی بود مامون از او پرسید تو چرا فرار نکردی؟ و [[امام]] به سرعت جواب داد: راه تنگ نبود تا برای شما راه باز می‌کردم و جرمی مرتکب نشده بودم تا از شما می‌ترسیدم و در [[حق]] شما نیز [[حسن ظن]] داشتم که به کسی که جرمی ندارد آسیبی نمی‌رسانید. مأمون از سخنان و صورت زیبای او خیلی خوشش آمد و از او پرسید: اسمت چیست و [[فرزند]] چه کسی هستی؟ [[امام]] جواب داد: من [[محمد]] بن [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} هستم. مأمون برای [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} از [[خداوند]] طلب [[مغفرت]] کرد و به راه خود ادامه داد. [[ابن حجر]] هیتمی بعد از بیان [[فضائل]] و [[کرامات]] و برخورد علمی [[امام جواد]] {{ع}} در دربار عباسیان، به وجد آمده است و می‌نویسد: در این گفته تأمل کن او دارای [[موقعیت]] عظیم در [[خاندان]] مکرمی است، که عضویت در آن [[توفیق]] خداوندی می‌خواهد. کسی که در این فرمایش [[امام]] تأمل کند به [[نسب]] خود مغرور نمی‌شود و به سوی [[خدا]] باز می‌گردد و آن چیزی را قبول می‌کند که پدرانش که [[امامان]] [[اهل بیت]] بودند قبول داشتند و به آنها در تلاش‌های عظیمشان، [[زهد]]، [[عبادات]]، آراسته بودن به زیور [[علم]]، آراسته بودن به زیور [[اخلاق]] و [[کرامات]] [[آشکار]] [[اقتدا]] می‌کند. [[خداوند]] این صفات را به ما برگرداند و ما را در زمره [[دوستان]] این [[خاندان]] محشور نماید! آمین<ref>ر.ک: الصواعق، ج ۲، ص ۵۳۱. {{عربی|"فتأمل ذلک فما أعظم موقعه ممن وفقه الله من أهل هذا البیت المکرم فإن من یتأمل ذلک منهم لم یغتر بنسبه و رجع إلی الله سبحانه عما هو علیه مما لم یکن علیه المتقدمون الأئمة من آبائه و اقتدی بهم فی عظم مآثرهم و زهدهم و عباداتهم و تحلیهم بالعلوم السنیة و الأحوال العلیة و الخوارق الجلیة أعاد الله من برکتهم و حشرنا فی زمرة محبیهم آمین"}}.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۷۷-۷۹.</ref>.
[[ابن حجر]] هیتمی (م ۹۷۳) درباره [[امام جواد]] {{ع}} جریان برخورد زیرکانه آن [[حضرت]] در سن کودکی با مامون را [[نقل]] می‌کند: پس از [[شهادت امام رضا]] {{ع}}، روزی مأمون از یکی از کوچه‌های [[بغداد]] عبور می‌کرد و [[امام جواد]] که کودک ۹ ساله بود، [[ایستاده]] بود و دیگر بچه‌ها بازی می‌کردند. همین که مأمون رسید غیر از [[امام جواد]] دیگر کودکان فرار کردند ولی او همچنان باقی بود مامون از او پرسید تو چرا فرار نکردی؟ و [[امام]] به سرعت جواب داد: راه تنگ نبود تا برای شما راه باز می‌کردم و جرمی مرتکب نشده بودم تا از شما می‌ترسیدم و در [[حق]] شما نیز [[حسن ظن]] داشتم که به کسی که جرمی ندارد آسیبی نمی‌رسانید. مأمون از سخنان و صورت زیبای او خیلی خوشش آمد و از او پرسید: اسمت چیست و [[فرزند]] چه کسی هستی؟ [[امام]] جواب داد: من [[محمد]] بن [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} هستم. مأمون برای [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} از [[خداوند]] طلب [[مغفرت]] کرد و به راه خود ادامه داد. [[ابن حجر]] هیتمی بعد از بیان [[فضائل]] و [[کرامات]] و برخورد علمی [[امام جواد]] {{ع}} در دربار عباسیان، به وجد آمده است و می‌نویسد: در این گفته تأمل کن او دارای [[موقعیت]] عظیم در [[خاندان]] مکرمی است، که عضویت در آن [[توفیق]] خداوندی می‌خواهد. کسی که در این فرمایش [[امام]] تأمل کند به [[نسب]] خود مغرور نمی‌شود و به سوی [[خدا]] باز می‌گردد و آن چیزی را قبول می‌کند که پدرانش که [[امامان]] [[اهل بیت]] بودند قبول داشتند و به آنها در تلاش‌های عظیمشان، [[زهد]]، [[عبادات]]، آراسته بودن به زیور [[علم]]، آراسته بودن به زیور [[اخلاق]] و [[کرامات]] [[آشکار]] [[اقتدا]] می‌کند. [[خداوند]] این صفات را به ما برگرداند و ما را در زمره [[دوستان]] این [[خاندان]] محشور نماید! آمین<ref>ر.ک: الصواعق، ج ۲، ص ۵۳۱. {{عربی|"فَتَأَمَّلْ ذَلِكَ فَمَا أَعْظَمَ مَوْقِعَهُ مِمَّنْ وَفَّقَهُ اللَّهُ مِنْ أهل هَذَا الْبَيْتِ الْمُكَرَّمِ فَإِنَّ مَن يَتَأَمَّلُ ذَلِكَ مِنْهُمْ لَمْ يَغْتَرَّ بِنَسَبِهِ وَ رَجَعَ إِلَي اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَمَّا هُوَ عَلَيْهِ مِمَّا لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ الْمُتَقَدِّمُون الأَئِمَّةَ مِنْ آبائِهِ وَ اُقْتُدِيَ بِهِمْ فِي عِظَمِ مَآثِرِهِمْ وَ زُهْدِهِمْ وَ عِبَادَاتُهِمْ وَ تحليهمْ بِالْعُلُومِ السَّنِيَّةِ وَ الْأَحْوَالِ الْعُلِّيَّةُ وَ الْخَوَارِقِ الْجَلِيَّةِ أَعَادَ اَللَّهُ مِنْ بَرَكَتِهِمْ وَ حَشَرَنا فِي زُمْرَةِ مُحِبِّيهِمْ آمِينَ"}}.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۷۷-۷۹.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۷ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۰۵

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امامت است. "افضلیت امام جواد" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل افضلیت امام جواد (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

افضلیت امام جواد

برتری و تقدیم حضرت امام جواد بر دیگران در کمالاتی که لازمه امامت است –علاوه بر آنچه گذشت- مستند به سخنان حضرت امام رضا (ع) و اعتراف دیگران نیز می‌باشد.

صنعانی گوید: خدمت امام رضا (ع) بودم که پسر کودکش ابی جعفر (ع) را آوردند فرمود: "فَقَالَ هَذَا الْمَوْلُودُ الَّذِي لَمْ يُولَدْ فِينَا مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَكَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنْهُ"[۱]. این همان مولودی است که مولودی پربرکت‌تر از او نسبت به شیعیان ما متولد نشده است.

محمد بن حسن بن عمار گوید: من دو سال نزد علی بن جعفر بن محمد (عموی امام رضا (ع)) بودم و هر خبری که او از برادرش موسی بن جعفر (ع) شنیده بود، می‌نوشتم. روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم که ابوجعفر محمد بن علی الرضا (ع) در مسجد رسول خدا (ص) بر او وارد شد. علی بن جعفر برجست و بدون کفش و عبا نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد، ابوجعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت رحمت کند، او گفت: آقای من چگونه من بنشینم و تو ایستاده باشی؟! چون علی بن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، می‎‌گفتند: شما عموی پدر او هستید و با او این گونه رفتار می‌کنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: "اسْكُتُوا إِذَا كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَبَضَ عَلَى لِحْيَتِهِ لَمْ يُؤَهِّلْ هَذِهِ الشَّيْبَةَ وَ أَهَّلَ هَذَا الْفَتَى وَ وَضَعَهُ حَيْثُ وَضَعَهُ أُنْكِرُ فَضْلَهُ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِمَّا تَقُولُونَ بَلْ أَنَا لَهُ عَبْدٌ"[۲].

مسعودی در اثبات الوصیه می‌نویسد: "كَانَ اِسْمُ أُمِّ أَبِي جَعْفَرٍ سَبِيكَة فإنّها كَانَتْ أَفْضَلُ نِسَاءِ زَمَانِهَا. فَلَمَّا وُلِدَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ (ع) لِأَصْحَابِهِ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ قَدْ وُلِدَ لِي شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ (ع) فَالِقُ الْبِحَارِ ثُمَّ قَالَ: بِأَبِي و أُمِّي شَهِيدٌ يَبْكِي عَلَيْهِ أَهْلُ السَّمَاءِ يُقْتَلُ غَيْظاً وَ يَغْضَبُ اللَّهُ جل وَ عَزَّ عَلَى قَاتِلِهِ فَلاَ يَلْبَثُ إِلاَّ يَسِيراً حَتَّى يُعَجِّلَ اللَّهُ بِهِ إلى عَذَابِهِ الْأَلِيمِ وَ عِقَابِهِ الشَّدِيد"[۳].

غلبه بر عالمان دربار معتصم: در ایام معتصم عباسی نیز مناظره‌ای بین امام جواد (ع) و فقها راجع به محل قطع دست سارق رخ داد و فقها معتقد بودند که دست سارق باید از مچ قطع شود و امام جواد فرمودند که دست دزد را باید از انگشتان قطع نمود زیرا بر اساس آیه قرآن که فرموده است که ﴿أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ اعضای سبعه –یعنی همان هفت عضوی که در سجده نماز روی زمین قرار می‌گیرند –مال خداست. بنابراین کف دست‌ها مال خداست و تنها انگشتان دست باید قطع شود[۴].

امام جواد در نگاه دیگران: کمال الدین محمد بن طلحه شافعی (م ۶۵۲) درباره امام جواد می‌نویسد: "وَ أَمَّا مَنَاقِبُهُ فَمَا اتَّسَعَتْ حَلَبَاتُ مَجَالِهَا وَ لَاَ امْتَدَّتْ أَوْقَاتُ آجَالِهَا بَلْ قَضَتْ عَلَيْهِ الأقتدار الإلهيَّةُ بِقِلَّةِ بَقَائِهِ فَمَا الدُّنْيَا بِحُكْمِهَا وَ اسْتَجَالَهَا فَقُلْ فِي الدُّنْيَا مَقَامَهُ و عَجَّلَ القُدُومَ عَلَيْهِ لِزِيَارَتِهِ حَمامَهُ فَلَم تَطُلْ بِهَا مُدَّتُهُ وَ لاَ امْتَدَّتْ فِيهَا أَيَّامُهُ غَيْرَ أَنَّ اللَّهَ عزَّ و عَلاَ خَصَّهُ بِمَنْقَبَةٍ مُتَأَلِّقَةٍ في مَطَالِعِ التَّعْظِيمِ بَارِقَةٌ أَنْوَارُهَا مُرْتَفِعَةٌ فِي مَعَارِجِ التَّفْضِيلِ قَيِّمَةُ أَقْدَارِهَا بَادِيَةً لِعُقُولِ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ آيَةُ أَثَرِهَا وَ هِيَ وَ إِنْ كَانَتْ صَغِيرَةً فَدَلاَلَتُهَا كَبِيرَة"[۵].

ابن حجر هیتمی (م ۹۷۳) درباره امام جواد (ع) جریان برخورد زیرکانه آن حضرت در سن کودکی با مامون را نقل می‌کند: پس از شهادت امام رضا (ع)، روزی مأمون از یکی از کوچه‌های بغداد عبور می‌کرد و امام جواد که کودک ۹ ساله بود، ایستاده بود و دیگر بچه‌ها بازی می‌کردند. همین که مأمون رسید غیر از امام جواد دیگر کودکان فرار کردند ولی او همچنان باقی بود مامون از او پرسید تو چرا فرار نکردی؟ و امام به سرعت جواب داد: راه تنگ نبود تا برای شما راه باز می‌کردم و جرمی مرتکب نشده بودم تا از شما می‌ترسیدم و در حق شما نیز حسن ظن داشتم که به کسی که جرمی ندارد آسیبی نمی‌رسانید. مأمون از سخنان و صورت زیبای او خیلی خوشش آمد و از او پرسید: اسمت چیست و فرزند چه کسی هستی؟ امام جواب داد: من محمد بن علی بن موسی الرضا (ع) هستم. مأمون برای علی بن موسی الرضا (ع) از خداوند طلب مغفرت کرد و به راه خود ادامه داد. ابن حجر هیتمی بعد از بیان فضائل و کرامات و برخورد علمی امام جواد (ع) در دربار عباسیان، به وجد آمده است و می‌نویسد: در این گفته تأمل کن او دارای موقعیت عظیم در خاندان مکرمی است، که عضویت در آن توفیق خداوندی می‌خواهد. کسی که در این فرمایش امام تأمل کند به نسب خود مغرور نمی‌شود و به سوی خدا باز می‌گردد و آن چیزی را قبول می‌کند که پدرانش که امامان اهل بیت بودند قبول داشتند و به آنها در تلاش‌های عظیمشان، زهد، عبادات، آراسته بودن به زیور علم، آراسته بودن به زیور اخلاق و کرامات آشکار اقتدا می‌کند. خداوند این صفات را به ما برگرداند و ما را در زمره دوستان این خاندان محشور نماید! آمین[۶]»[۷].

پرسش‌های وابسته

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع افضلیت امام جواد


پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: کافی، ج ۱، ص ۳۲۱.
  2. همان، ص ۳۲۲ خاموش باشید، اگر خدای عزوجل این ریش سفید را سزاوار امامت ندانست و این کودک را سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او را انکار کنم؟! پناه به خدا از سخن شما، من بنده او هستم.
  3. اثبات الوصیة، ص ۲۱۶ و بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۱۵.
  4. ر.ک: روح المعانی، ج ۱۵، ص ۱۰۲.
  5. مطالب السئول، ص ۳۰۳.
  6. ر.ک: الصواعق، ج ۲، ص ۵۳۱. "فَتَأَمَّلْ ذَلِكَ فَمَا أَعْظَمَ مَوْقِعَهُ مِمَّنْ وَفَّقَهُ اللَّهُ مِنْ أهل هَذَا الْبَيْتِ الْمُكَرَّمِ فَإِنَّ مَن يَتَأَمَّلُ ذَلِكَ مِنْهُمْ لَمْ يَغْتَرَّ بِنَسَبِهِ وَ رَجَعَ إِلَي اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَمَّا هُوَ عَلَيْهِ مِمَّا لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ الْمُتَقَدِّمُون الأَئِمَّةَ مِنْ آبائِهِ وَ اُقْتُدِيَ بِهِمْ فِي عِظَمِ مَآثِرِهِمْ وَ زُهْدِهِمْ وَ عِبَادَاتُهِمْ وَ تحليهمْ بِالْعُلُومِ السَّنِيَّةِ وَ الْأَحْوَالِ الْعُلِّيَّةُ وَ الْخَوَارِقِ الْجَلِيَّةِ أَعَادَ اَللَّهُ مِنْ بَرَكَتِهِمْ وَ حَشَرَنا فِي زُمْرَةِ مُحِبِّيهِمْ آمِينَ".
  7. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۷۷-۷۹.