پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
*[[پیامبر]]{{صل}} با شبانی برای [[ابوطالب]] و [[خویشاوندان]] و سپس گلههای مکیان<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۴، ص۳۸۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایة، ج۶ ص۲۸۶.</ref> به [[یاری]] [[ابوطالب]] شتافت. نخستین سفر [[حضرت]] به [[شام]]، همراه [[ابوطالب]] و [[ملاقات]] او با "بحیرای [[راهب]]" بنا بر قول مشهور در [[دوازده]] سالگی ایشان بوده است<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و المتاع، ج۱، ص۱۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۷.</ref>. آن [[حضرت]] در حالی که ۱۱ یا ۱۲ ساله بود در جنگهای فجار شرکت داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۲؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۸۶.</ref>.[[پیمان]] "حلف الفضول" در منزل "[[عبدالله]] بن جدعان" میان [[پیامبر]]{{صل}} و برخی از [[جوانان]] [[قریش]] برای [[دفاع]] از [[ستمدیدگان]] بیپناه در [[مکه]]، در این دوران، منعقد شد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۳.</ref><ref>[[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[گاهشمار (مقاله)| گاهشمار]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۲.</ref>. | *[[پیامبر]]{{صل}} با شبانی برای [[ابوطالب]] و [[خویشاوندان]] و سپس گلههای مکیان<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۴، ص۳۸۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایة، ج۶ ص۲۸۶.</ref> به [[یاری]] [[ابوطالب]] شتافت. نخستین سفر [[حضرت]] به [[شام]]، همراه [[ابوطالب]] و [[ملاقات]] او با "بحیرای [[راهب]]" بنا بر قول مشهور در [[دوازده]] سالگی ایشان بوده است<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و المتاع، ج۱، ص۱۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۷.</ref>. آن [[حضرت]] در حالی که ۱۱ یا ۱۲ ساله بود در جنگهای فجار شرکت داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۲؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۸۶.</ref>.[[پیمان]] "حلف الفضول" در منزل "[[عبدالله]] بن جدعان" میان [[پیامبر]]{{صل}} و برخی از [[جوانان]] [[قریش]] برای [[دفاع]] از [[ستمدیدگان]] بیپناه در [[مکه]]، در این دوران، منعقد شد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۳.</ref><ref>[[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[گاهشمار (مقاله)| گاهشمار]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۲.</ref>. | ||
==[[رفتار]] و [[خُلق و خوی]] [[پیامبر]]{{صل}}== | ==[[رفتار]] و [[خُلق و خوی]] [[پیامبر]]{{صل}}== | ||
*[[حضرت محمد]]{{صل}} آخرین و گرامیترین فرستادۀ [[خداوند]] است و دارای سجایا و ویژگیهای منحصر به فردی است که او را از همۀ آفریدگان و [[پیامبران الهی]] ممتاز و [[برتر]] میگرداند. [[خداوند سبحان]] در [[قرآن کریم]] او را [[بهترین]] [[اسوه]] و [[الگو]] برای [[مسلمانان]] خوانده است<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. [[حضرت امیر]]{{ع}} ضمن احادیثی، [[برتری]] پیامبر خاتم را بر هر یک از [[پیامبران پیشین]] توضیح میدهد و [[پیامبر]] را با ویژگیهایی بدینسان معرفی میکند: آشکارکننده و برپادارنده [[حق]]، [[امین]] [[وحی]]، دارای [[برترین]] [[مقام]] و خاستگاه و [[جایگاه]]، [[کرامت]] و [[جایگاه]] رفیع [[پیامبر]] در تمام مراحل زندگیاش، [[گواه]] روز جزا، پیشوای [[پرهیزکاران]]، دارای [[برترین]] تبار و [[خاندان]]، دارای [[مقام کرامت]]، دارای بیانی روشنگر و سکوتی پر از [[حکمت]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۷۱، ۹۳، ۹۵، ۱۰۴ و ۱۰۷.</ref>.<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۱-۶۷۲.</ref> | *[[حضرت محمد]]{{صل}} آخرین و گرامیترین فرستادۀ [[خداوند]] است و دارای سجایا و ویژگیهای منحصر به فردی است که او را از همۀ آفریدگان و [[پیامبران الهی]] ممتاز و [[برتر]] میگرداند. [[خداوند سبحان]] در [[قرآن کریم]] او را [[بهترین]] [[اسوه]] و [[الگو]] برای [[مسلمانان]] خوانده است<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. [[حضرت امیر]]{{ع}} ضمن احادیثی، [[برتری]] پیامبر خاتم را بر هر یک از [[پیامبران پیشین]] توضیح میدهد و [[پیامبر]] را با ویژگیهایی بدینسان معرفی میکند: آشکارکننده و برپادارنده [[حق]]، [[امین]] [[وحی]]، دارای [[برترین]] [[مقام]] و خاستگاه و [[جایگاه]]، [[کرامت]] و [[جایگاه]] رفیع [[پیامبر]] در تمام مراحل زندگیاش، [[گواه]] روز جزا، پیشوای [[پرهیزکاران]]، دارای [[برترین]] تبار و [[خاندان]]، دارای [[مقام کرامت]]، دارای بیانی روشنگر و سکوتی پر از [[حکمت]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۷۱، ۹۳، ۹۵، ۱۰۴ و ۱۰۷.</ref>.<ref>ر.ک. [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۶۷۱-۶۷۲.</ref> |
نسخهٔ ۴ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۱۶
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل پیامبر خاتم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
ولادت پیامبر خاتم
- نام مبارک پیامبر خاتم محمد(ص) و فرزند عبدالله بن عبدالمطلب و آمنه بنت وهب است. سال ۵۲ پیش از هجرت (۱۷ ربیع الاول سالِ عام الفیل) در مکه به دنیا آمد[۱]. پدر و مادر ارجمندش، هر دو از شریفترین خاندانهای قریش و از نسل عبد منافاند[۲]. آخرین فرستادۀ خداوند برای هدایت بشر، که آیین اسلام را آورد و معجزۀ پایدار او "قرآن" بود[۳].
- نبی مکرم اسلام، حضرت محمد(ص) بنابر قول شیعیان در هفدهم ربیع الاول[۴] و بنا به روایت اهل سنت در دوازدهم ربیع الاول عام الفیل[۵] در مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبدالله قبل از تولد ایشان در مدینه و در بازگشت از سفری تجاری درگذشت[۶]. مادرش آمنه، او را برای شیرخوارگی به زنی بادیهنشین به نام حلیمه سعدیه سپرد[۷]. مدت اقامت پیامبر در بادیه، طبق قول مشهور، پنج سال بوده است[۸][۹].
- آمنه، شش سال بعد از تولد فرزندش محمد(ص) در منطقهای به نام "ابواء”[۱۰] از دنیا رفت. محمد(ص) که در این زمان از بادیه بازگشته بود، تحت سرپرستی پدربزرگش "عبدالمطلب" قرار گرفت. دو سال بعد، عبدالمطلب هم از دنیا رفت[۱۱] و عمویش ابوطالب که به شدت او را دوست میداشت، سرپرستیاش را به سفارش جدش به عهده گرفت[۱۲][۱۳].
- پیامبر(ص) با شبانی برای ابوطالب و خویشاوندان و سپس گلههای مکیان[۱۴] به یاری ابوطالب شتافت. نخستین سفر حضرت به شام، همراه ابوطالب و ملاقات او با "بحیرای راهب" بنا بر قول مشهور در دوازده سالگی ایشان بوده است[۱۵]. آن حضرت در حالی که ۱۱ یا ۱۲ ساله بود در جنگهای فجار شرکت داشت[۱۶].پیمان "حلف الفضول" در منزل "عبدالله بن جدعان" میان پیامبر(ص) و برخی از جوانان قریش برای دفاع از ستمدیدگان بیپناه در مکه، در این دوران، منعقد شد[۱۷][۱۸].
رفتار و خُلق و خوی پیامبر(ص)
- حضرت محمد(ص) آخرین و گرامیترین فرستادۀ خداوند است و دارای سجایا و ویژگیهای منحصر به فردی است که او را از همۀ آفریدگان و پیامبران الهی ممتاز و برتر میگرداند. خداوند سبحان در قرآن کریم او را بهترین اسوه و الگو برای مسلمانان خوانده است[۱۹]. حضرت امیر(ع) ضمن احادیثی، برتری پیامبر خاتم را بر هر یک از پیامبران پیشین توضیح میدهد و پیامبر را با ویژگیهایی بدینسان معرفی میکند: آشکارکننده و برپادارنده حق، امین وحی، دارای برترین مقام و خاستگاه و جایگاه، کرامت و جایگاه رفیع پیامبر در تمام مراحل زندگیاش، گواه روز جزا، پیشوای پرهیزکاران، دارای برترین تبار و خاندان، دارای مقام کرامت، دارای بیانی روشنگر و سکوتی پر از حکمت[۲۰].[۲۱]
- به طور کلی، آنچه پیامبر اسلام(ص) را در رسالتش توفیق داد، خُلق و خوی نیک و مهربانی و بردباری و مردمداریاش بود[۲۲]. اخلاقی والا، رفتاری انسانی و بزرگوارانه داشت. صفاتی همچون: خوش اخلاقی، تواضع، عفو، ایثار، مردم دوستی، حلم، عدالت، کمک به محرومان، یتیمنوازی، شجاعت و... از خصلتهای برجستۀ او بود. در میان یاران خویش، محبوبیتی فراوان داشت و درگذشت او، عظیمترین ضایعه بشری برای مسلمانان بود[۲۳].
نام، کنیه و القاب پیامبر خاتم
تبار و خاندان پیامبر خاتم
پدر پیامبر خاتم
مادر پیامبر خاتم
برادران و خواهران پیامبر خاتم
همسران و کنیزان پیامبر خاتم
فرزندان و همسران فرزندان پیامبر خاتم
سرگذشت تاریخی پیامبر خاتم
پیامبر خاتم از ولادت تا بعثت
- امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه به بیان شرایط دوران جاهلیت پرداخته و ویژگیهای آن دوران را بیان کرده است؛ ویژگیهایی چون: بدترین دین، بدترین مردم، نبود پیوند خویشاوندی و قطع رحم، بتپرستی، گناه، دوری از تعالیم الهی، دوری از انبیای الهی، گرفتاری در فتنهها، فساد و تباهی، رواج نیرنگ و فریب، وجود نشانههای تباهی و از میان رفتن نشانههای هدایت...[۲۴].[۲۵] حضرت محمد(ص) در چنین شرایطی و در حالی که پدرش از دنیا رفته بود به دنیا آمد، عبدالمطلب سرپرستی او را بر عهده گرفت. در پنج سالگی مادر خویش را نیز از دست داد. عبدالمطلب او را بسیار گرامی میداشت و چون هنگام رحلتش رسید، ابوطالب را به سرپرستیاش گمارد که فرزند ارشدش بود[۲۶]. ابوطالب و عبدالله از یک مادر بودند. او از شخصیتهای بانفوذ مکه بود و به بازرگانی اشتغال داشت[۲۷].
- وقتی حضرت محمد(ص) به سن جوانی رسید، پیشۀ خانوادگی خویش را برگزید و به بازرگانی روی آورد. چیزی نگذشت که در پاکدامنی و امانتداری و درستکاری شهرۀ قریش شد؛ چونان که مردم او را "محمد امین" میخواندند. در بیست و پنج سالگی با خدیجه ازدواج کرد که زنی پاکدامن و ثروتمند بود. خدیجۀ همه دارایی خویش را در اختیار محمد (ص) گذاشت و از اینجا بود که آن حضرت توانست مستمندان مکه را یاری دهد و از رنج و فقر و تنگدستی آنان بکاهد[۲۸].
- پیش از بعثت هیچگاه بر بتی سجده نکرد و گرد گناه و زشتی نگشت. از آغاز زندگی در تأیید الهی بود و بنابر روایت، خداوند بزرگترین فرشتۀ خود را مأمور کرده بود او را به محاسن اخلاق بیاراید[۲۹]. پس از آنکه با خدیجه ازدواج کرد، دیگر در پی بازرگانی نرفت و دوران خلوت و عبادتِ در انزوا را آغاز کرد. به غار حراء میرفت و به عبادت و تفکر و تدبر میپرداخت. ماه رمضان، مکه را به کلی ترک میکرد و گوشۀ خلوت میگزید و به تفکر و عبادت و تهجد روی میآورد[۳۰].
ازدواج پیامبر خاتم تا بعثت
دعوت پنهانی پیامبر خاتم
- حضرت با سرمایه "خدیجه" دختر "خویلد" همراه مردانی از قریش برای تجارت به شام رفت[۳۱]. در همین زمان بود که با راهبی دیگر به نام "مسطور" ملاقات کرد[۳۲]. آشنایی خدیجه با پیامبر(ص) نظر او را به خود جلب کرد و داوطلب ازدواج با ایشان شد. رسول خدا(ص) در بیست و پنج سالگی با خدیجه ازدواج کرد که زنی بیوه بود[۳۳].
- با بروز قحطی در مکه و فقر ابوطالب، رسولالله(ص) از عموی ثروتمندش "عباس" خواست تا با هم سرپرستی دو تن از فرزندان ابوطالب را بپذیرند؛ از این رو علی(ع) به خانه رسول خدا(ص) و جعفر نزد عباس رفت[۳۴][۳۵].
- پیامبر اکرم(ص) ۳۵ ساله بود که قریش به تجدید بنای کعبه پرداخت[۳۶]. در این زمان، دیوارهای کعبه بر اثر سیل شکسته شده بود. هنگام نصب حجرالاسود، نزدیک بود میان سران قبایل، جنگی خونین در گیرد؛ از این رو داوری را به نخستین وارد شونده به مسجدالحرام واگذار کردند. پیامبر(ص) با ورود به جمع آنان، پیشنهاد کرد جامهای پهن کنند و حجرالاسود را درون آن بگذارند و رئیس هر قبیلهای گوشهای را بلند کند. در آخر، پیامبر(ص) حجر الأسود را بر جای نخست نهاد[۳۷][۳۸].
پیامبر خاتم از بعثت تا هجرت
- رسول اکرم(ص) معمولاً سالی یک ماه به غار حراء میرفت و مشغول عبادت میشد[۳۹]. او در این مدت، مستمندانی را که نزد او میرفتند طعام میداد[۴۰]. پس از آن، هفت بار، کعبه را طواف میکرد و به منزل باز میگشت. آن حضرت در چهل سالگی به رسالت مبعوث شد[۴۱] و با دریافت نخستین آیههای سوره "علق" از غار به سوی منزل روان شد. علمای امامیه، "بعثت" آن بزرگوار را در ۲۷ رجب میدانند[۴۲]. اهل سنت، عموماً ماه رمضان را زمان آغاز بعثت میدانند[۴۳]. سیرهنویسان، نخستین گروندگان به اسلام را حضرت خدیجه(س) از زنان و علی(ع) از مردان دانستهاند[۴۴]. دعوت به اسلام تا سه سال، پنهانی و پس از آن، آشکار شد و رسول خدا(ص) با نزول آیه ۲۱۴ سوره شعراء مأمور شد تا نخست، خویشاوندانش را به اسلام فرا خواند[۴۵]. پیامبر(ص) دعوت خویش را در میان خویشاوندانش سه بار تکرار کرد و جز علی(ع) کسی حمایت خویش را از آن حضرت اعلام نکرد. رسول اکرم(ص) به حاضران گفت: "بدانید که علی، برادر، وصی و جانشین من است. سخنش را بشنوید و از او اطاعت کنید”[۴۶][۴۷].
- با علنی شدن دعوت به اسلام و گسترش آن در مکه، مشرکان، نزد عموی پیامبر، ابوطالب رفتند و ابتدا با تطمیع و سپس با تهدید کوشیدند مانع دعوت پیامبر(ص) شوند[۴۸].
- ابوطالب که بر جان خاتم انبیا(ص) میترسید تهدید مشرکان را با حضرت در میان نهاد. پیامبر(ص) با قاطعیت چنین پاسخ داد: "عمو جان! اگر قریش، خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند تا از دعوت خویش بازمانم، هرگز چنین نخواهم کرد"[۴۹].
- ابوطالب که پیامبر(ص) را در دعوت خویش مصر دید، گفت: "هرگونه میخواهی عمل کن. به خدا سوگند! هیچگاه دست از یاریات برنخواهم داشت”[۵۰]. مشرکان بهتر دیدند با نرمش و گفتگو، ابوطالب را با خود همراه سازند؛ از این رو به او پیشنهاد کردند که "عمارة بن ولید بن مغیرة" را که جوان، زیبا و شجاع بود به فرزندی گیرد و در مقابل، رسول خدا(ص) را برای کشتن به آنها بسپارد[۵۱]؛ اما ابوطالب با رد پیشنهاد آنان همچنان از حضرت دفاع کرد[۵۲][۵۳].
- برخلاف تهدید، تطمیع، استهزاء﴿إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ﴾[۵۴]، تهمت جنون﴿وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ﴾[۵۵]، اساطیرالاولین خواندن قرآن﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ﴾[۵۶]؛ ﴿إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ﴾[۵۷] و اتهام جادوگری﴿وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ﴾[۵۸] نقل داستانهای اسطورهای برای مقابله با قرآن[۵۹]، از سوی مشرکان، روز به روز بر نفوذ و گستردگی دین اسلام افزوده میشد؛ از این رو مشرکان برای مقابله با آن به شکنجه و آزار نومسلمانانی روی آوردند که از حمایت قبیلهای برخوردار نبودند[۶۰][۶۱].
پیامبر خاتم از هجرت تا رحلت (یا شهادت)
عصر پیامبر خاتم
شرایط سیاسی و اجتماعی
شرایط دینی و فرهنگی
شمایل و صفات ظاهری پیامبر خاتم
نبوت و رسالت پیامبر خاتم
امامت و ولایت پیامبر خاتم
نصب الهی پیامبر خاتم به نبوت و امامت
صفات نبوت در پیامبر خاتم
صفات امامت در پیامبر خاتم
علم لدنی پیامبر خاتم
عصمت پیامبر خاتم
افضلیت پیامبر خاتم
فضایل و مناقب پیامبر خاتم
پیامبر خاتم در قرآن
پیامبر خاتم در حدیث
معجزهها و کرامتهای پیامبر خاتم
دیدگاههایی درباره شخصیت پیامبر خاتم
سیره پیامبر خاتم
سیره عبادی پیامبر خاتم
سیره عرفانی پیامبر خاتم
سیره اخلاقی پیامبر خاتم
سیره علمی پیامبر خاتم
سیره تبلیغی پیامبر خاتم
سیره تربیتی پیامبر خاتم
سیره خانوادگی پیامبر خاتم
سیره اجتماعی پیامبر خاتم
سیره سیاسی پیامبر خاتم
سیره اقتصادی پیامبر خاتم
سیره قضایی پیامبر خاتم
سیره نظامی و جنگی پیامبر خاتم
نقشهای ویژه پیامبر خاتم
یاران و شاگردان پیامبر خاتم
مخالفت و دشمنی با پیامبر خاتم
مظلومیت پیامبر خاتم
شهادت پیامبر خاتم
منابع
پانویس
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۲۴۸؛ مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۱۶، ص ۱۹۲.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص۱۷۵.
- ↑ ر.ک. محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۰۱.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۴۲؛ شیخ مفید، مسار الشیعه فی مختصر تواریخ الشریعه، ص۵۰.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۵۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۹.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۰.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۴؛ ابو الفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۳۷.
- ↑ ابراهیمی، زینب، گاهشمار، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۱.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۶۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۴.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۵۲؛ ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۶۶.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۵۲؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الأشراف، ج۱، ص۵۸.
- ↑ ابراهیمی، زینب، گاهشمار، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۱-۱۲.
- ↑ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۴، ص۳۸۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایة، ج۶ ص۲۸۶.
- ↑ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و المتاع، ج۱، ص۱۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۲؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۸۶.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ ابراهیمی، زینب، گاهشمار، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۲.
- ↑ ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبههای ۷۱، ۹۳، ۹۵، ۱۰۴ و ۱۰۷.
- ↑ ر.ک. دانشنامه نهج البلاغه، ص ۶۷۱-۶۷۲.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۷۷.
- ↑ ر.ک. محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۰۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبههای ۲۶، ۸۸، ۹۴، ۱۰۳ و ۱۸۷.
- ↑ ر.ک. دانشنامه نهج البلاغه، ص ۶۷۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۵، ص۴۰۶.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۷۵؛ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ص۲۱۱ ـ ۲۲۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ص۲۱۱ ـ ۲۲۰.
- ↑ نهج البلاغه، خ ۲۳۴.
- ↑ ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۷۶.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶ ص۳۹۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۸۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۸.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۱۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۰۵.
- ↑ ابراهیمی، زینب، گاهشمار، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۲.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۹۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۸۴.
- ↑ ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ج۱، ص۱۹۷.
- ↑ ابراهیمی، زینب، گاهشمار، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۳.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۵؛ ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۱۲۱.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۱۴۷.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۹۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۷۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۵.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الأطهار، ج۹، ص۳۰۲؛ جعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، ج۲، ص۲۴۴؛ شیخ مفید، مسار الشیعه فی مختصر تواریخ الشریعه، ص۵۹.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۴؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۹.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۲۷۹؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۰.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۰۶؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۳.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۳۲۲.
- ↑ ابراهیمی، زینب، گاهشمار، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۳-۱۴.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۲۵؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۲۶؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۲۶؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ص۳۸۱.
- ↑ ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵.
- ↑ ابراهیمی، زینب، گاهشمار، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۴.
- ↑ «ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسندهایم» سوره حجر، آیه ۹۵؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۱۰.
- ↑ «و به راستی نزدیک است کافران هنگامی که این یادکرد را میشنوند با چشمانشان به تو آسیب رسانند و میگویند بیگمان او دیوانه است» سوره قلم، آیه ۵۱.
- ↑ «و چون آیات ما بر آنان خوانده میشد میگفتند: شنیدیم و اگر میخواستیم مانند آن میگفتیم؛ این (آیات) جز افسانههای پیشینیان نیست» سوره انفال، آیه ۳۱.
- ↑ «چون آیات ما را بر او بخوانند میگوید: افسانههای پیشینیان است» سوره قلم، آیه ۱۵.
- ↑ «و با خداوند، خدایی دیگر منهید که من از سوی او برای شما بیمدهندهای آشکارم بدینگونه برای کسانی که پیش از آنان بودند، هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه گفتند: او جادوگر یا دیوانه است» سوره ذاریات، آیه ۵۱-۵۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۳.
- ↑ عبدالرحمن سهیلی، روض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۳، ص۲۸۹؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ج۱، ص۳۵۸.
- ↑ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۷.
- ↑ ابراهیمی، زینب، گاهشمار، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۵.