عدل: تفاوت میان نسخهها
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} در سخنی آسمانی سه نمونه بارز [[احسان]] را به [[امت]] خویش [[آموزش]] داده است. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: مردی [[خدمت]] [[رسول خدا]] آمد و عرض کرد: یا [[رسولالله]] [[خاندان]] من جز حمله و [[ناسزا]] و [[قطع]] رابطه با من [[رفتاری]] نمیکنند. آیا به من [[رخصت]] میدهید آنها را ترک کنم؟ [[رسول خدا]] فرمود: اگر چنین کنی، [[خدای متعال]] نیز همه شما را رها خواهد کرد. عرض کرد: پس چه کنم؟ فرمود با هرکس که رابطهاش را بریده، رابطه برقرار کن، به هرکس تو را [[محروم]] کرده، عطا کن و هرکس را به تو [[ستم]] کرده ببخش که اگر چنین کنی، [[خداوند]] در برابر آنها [[پشتیبان]] تو خواهد بود<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۵۲.</ref>. [[امام سجاد]]{{ع}} در [[دعا]] از [[پروردگار]] [[متعال]] درخواست میکند که او را به اینگونه [[احسان]] موفق کند: خدایا بر [[محمد]] و [[آل محمد]] [[درود]] فرست و مرا [[یاری]] کن تا برای آنکه با من [[نادرستی]] میکند، [[خیرخواهی]] کنم و کسی را که ترکم کرده، به [[نیکی]] [[پاداش]] دهم و به آن کسی که محرومم کرده، عطا کنم و با آنکه از من بریده رابطه برقرار کنم و از کسی که غیبتم کرده به [[نیکی]] یاد کنم<ref>صحیفه سجادیه، دعای مکارم الاخلاق.</ref>. | *[[رسول خدا]]{{صل}} در سخنی آسمانی سه نمونه بارز [[احسان]] را به [[امت]] خویش [[آموزش]] داده است. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: مردی [[خدمت]] [[رسول خدا]] آمد و عرض کرد: یا [[رسولالله]] [[خاندان]] من جز حمله و [[ناسزا]] و [[قطع]] رابطه با من [[رفتاری]] نمیکنند. آیا به من [[رخصت]] میدهید آنها را ترک کنم؟ [[رسول خدا]] فرمود: اگر چنین کنی، [[خدای متعال]] نیز همه شما را رها خواهد کرد. عرض کرد: پس چه کنم؟ فرمود با هرکس که رابطهاش را بریده، رابطه برقرار کن، به هرکس تو را [[محروم]] کرده، عطا کن و هرکس را به تو [[ستم]] کرده ببخش که اگر چنین کنی، [[خداوند]] در برابر آنها [[پشتیبان]] تو خواهد بود<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۵۲.</ref>. [[امام سجاد]]{{ع}} در [[دعا]] از [[پروردگار]] [[متعال]] درخواست میکند که او را به اینگونه [[احسان]] موفق کند: خدایا بر [[محمد]] و [[آل محمد]] [[درود]] فرست و مرا [[یاری]] کن تا برای آنکه با من [[نادرستی]] میکند، [[خیرخواهی]] کنم و کسی را که ترکم کرده، به [[نیکی]] [[پاداش]] دهم و به آن کسی که محرومم کرده، عطا کنم و با آنکه از من بریده رابطه برقرار کنم و از کسی که غیبتم کرده به [[نیکی]] یاد کنم<ref>صحیفه سجادیه، دعای مکارم الاخلاق.</ref>. | ||
*[[عدالت]] هر چند [[پسندیده]] و [[انسانی]] است، ولی [[احسان]] رتبه [[برتری]] دارد؛ برای [[صعود]] به مراتب عالی [[انسانیت]]، مراعات [[عدالت]] کافی نیست؛ [[انسان]] والا کسی است که به دیگران [[احسان]] کند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص55.</ref>. | *[[عدالت]] هر چند [[پسندیده]] و [[انسانی]] است، ولی [[احسان]] رتبه [[برتری]] دارد؛ برای [[صعود]] به مراتب عالی [[انسانیت]]، مراعات [[عدالت]] کافی نیست؛ [[انسان]] والا کسی است که به دیگران [[احسان]] کند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص55.</ref>. | ||
===رابطه عدل و مساوات=== | |||
*[[مساوات]] به معنی [[برابری]] است. [[مساوات]] بین دو چیز به معنی برابر قرار دادن آن دو است<ref>لوئیس معلوف، المنجد، ص۳۶۶.</ref>. پیش از این دانستیم که [[عدالت]] به معنی رعایت استحقاقها و نهادن هر چیز در جای مناسب خویش است؛ بنابراین در مفهوم [[عدالت]] دو عنصر اساسی [[استحقاق]] و جای مناسب وجود دارد که هیچیک در مفهوم [[مساوات]] حضور ندارند. کسی که چیزی را به طور برابر بین دو یا چند نفر تقسیم میکند، [[مساوات]] را رعایت کرده است؛ ولی ممکن است [[حقوق]] آنها را رعایت نکرده و گرفتار [[ستم]] شده باشد؛ بنابراین، [[عدالت]] نه تنها به معنی [[مساوات]] و [[برابری]] نیست، بلکه مستلزم آن هم نیست. در اکثر موارد و [[مقامات]]، [[عدالت]] با [[نابرابری]] محقق میشود؛ برای نمونه، اگر [[ثروت]] ملی به طور یکسان بین [[آحاد]] [[جامعه]] تقسیم شود، بیگمان خالی از [[ستم]] نیست؛ چراکه [[حق]] همه یکسان نیست، [[عدالت]] [[رفتاری]]، صفت فعل است، خود، حقآفرین نیست. [[حقوق انسانها]] با ملاکها و میزانهای دیگر و در مقامی پیش از [[مقام]] [[اجرای عدالت]] [[تعیین]] میشود. هنگامی که [[حق]] هرکسی معین شود، با مراعات آن [[حقوق]]، [[عدالت]] [[اجرا]] میشود. در [[جامعه انسانی]]، برخی با کار بیشتر و برخی دیگر با هوش سرشارتر، خدمات بیشتر و و بهتری به دیگران ارائه میکنند و در برابر آن [[استحقاق]] چیزی را پیدا میکنند که دیگران پیدا نکردهاند. برخی دیگر به خاطر سوابق و خدمات خود که آن هم به نوعی کار محسوب میشود، [[حقوقی]] بر عهده [[جامعه]] پیدا میکنند، و... [[بدیهی]] است که اگر بدون مراعات این [[حقوق]] به همه این افراد به طور یکسان [[پاداش]] دهیم، در [[حق]] آنها [[ستم]] روا داشتهایم؛ بنابراین به طور طبیعی [[اجرای عدالت]] مستلزم نوعی تفاوت است. این تفاوت نه تنها [[بیعدالتی]] نیست، بلکه لازمه [[عدالت]] است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص56.</ref>. | |||
==گستره عدل== | ==گستره عدل== |
نسخهٔ ۲۱ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۳۸
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث عدل است. "عدل" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عدل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
عدل یا عدالت مفهومی کلی است که در معنای قرار دادن هر چیزی در جای مناسب خود، اعطای حق هرکس به او آنطور که شایسته است، مساوات، انصاف و اعتدال بکار رفته است. عدل نقطه مقابل ظلم است.
چیستی عدل
- عدالت از ابتدای تاریخ تاکنون همواره مورد توجه مردم عادی و اندیشمندان بوده و هست[۱]. ارسطو عدالت را سه قسم کرده است: وظیفه مردم نسبت به خداوند، حقوق افراد نسبت به یکدیگر و حقوق انسان نسبت به پدران و گذشتگان[۲]. مرحوم نراقی بین عدالت شخصی و فردی تفکیک قائل شده و معتقد است: در عدالت شخصی فرد به دنبال برقراری عدالت میان قوای درونی خود است و در عدالت فردی انسان به دنبال دفع ظلم از خود و دیگران[۳]. اکثر اندیشمندان مسلمان بیشتر به عدالت فردی (تعادل قوای درونی) نظر داشتهاند تا عدالت اجتماعی، ولی در قرون اخیر در مغرب زمین عدالت فردی چندان اهمیتی نداشته، بلکه "عدالت اجتماعی" بیشتر مورد نظر بوده است[۴]. در شریعت اسلام عدالت چهار نوع است: عدل تکوینی (آفرینش مخلوقات)، عدل تشریعی(رابطه خدا ومردم، مردم با خدا و مردم با مردم)، عدالت فردی و عدالت اجتماعی[۵].[۶]
- عدل در معنای عام خود به قرار دادن هر چیز به جای خود، اعطای حق هرکسی به او آنطور که شایسته آن است[۷]، مساوات، انصاف، میانهروی و رعایت حد اعتدال در هر امری معنا شده است[۸].
- عدل نقطه مقابل ظلم است[۹]. غزالی عدل را به معنای اعطای حق به صاحبش و کار عادلانه را خلاف ستمگری میداند و معتقد است عدالت قانونی اخلاقی و طبیعی است[۱۰].
- عدالت در قرآن هم ناظر به بُعد سلبی و هم ناظر به بُعد ایجابی است، یعنی هم نباید ظلم و ستم کرد و هم هر چیزی باید در جای خود قرار گیرد. در قرآن نه تنها بر تحقق عدالت در جامعه تأکید شده، بلکه برپایی قسط و عدل، فلسفه رسالت همه پیامبران و از اهداف اساسی دعوت پیامبران معرفی شده است[۱۱]: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۱۲]. وظیفه پیامبر از طرف خداوند، قضاوت عادلانه اعلام شده است: ﴿وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۱۳]. بخشی از آیات قرآن بیانگر جهان بینی بر محور عدالت هستند، از جمله: ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۱۴] و در آیه دیگر میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ﴾[۱۵]. دستهای از آیات نیز دعوت به برپایی و تحقق عدالت میکنند مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ﴾[۱۶].[۱۷]
- در نهج البلاغه، امیرالمؤمنین(ع) مفهوم گستردهای برای عدالت بیان فرموده است: قرار دادن هر چیزی در جای خود: «عدالت کارها را بدانجا مینهد که باید باشند»[۱۸]. انصاف: در موارد متعددی حضرت علی(ع) انصاف را به معنای عدل به کار برده است؛ «عدالت یعنی انصاف»[۱۹]. مساوات: در حقوق عمومی به معنای برابری و در حقوق شخصی به معنای تفاوت و تناسب حقهاست[۲۰]. رعایت حقوق و رساندن حق به صاحب آن به تناسب مقدار آن[۲۱]. اعتدال و میانه روی در روابط و مناسبات شخصی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی[۲۲].[۲۳]. از نهج البلاغه برداشت میشود که امام علی(ع) عدالت را تدبیرکنندهای عمومی و فراگیر میداند که در پرتو آن همه انسانها میتوانند از سامانِ سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و فرهنگی برخوردار میشوند. عدالت ملازمات و ضروریاتی دارد که بدون آنها محقق نمیشود؛ آزادی، اخلاق، حقوق و قانون. آن حضرت هرگز در پی تحقق عدالت آزادی، اخلاق، حقوق و قانون را زیر پا نگذاشته، بلکه برای اجرای عدالت، آنها را به تمام معنا پاس داشته است[۲۴].[۲۵]. ایستادگی امام بر محور عدالت تا جایی بود که حاضر نبود در ازای همه عالم ذرهای بیعدالتی کند و پوست جوی را از مورچهای به ظلم بگیرد[۲۶].
- در صحیفه سجادیه، امام زین العابدین(ع) توفیق گسترش عدل در عرصههای مختلف را از خداوند مسئلت میکنند، ولی تحقق عدالت فراگیر جهانی را که در آن ظلم و جور به دست فرزندشان، حضرت مهدی(ع) کاملاً نابود شود، بیان مینماید. ایشان در جای جای صحیفه سجادیه به موضوع عدل پرداخته است که به چند نمونه از آنها اشاره میشود: «بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست؛ و مرا به میانهروی بهرهمند گردان (که در گفتار و کردار از حد تجاوز نکرده تقصیر ننمایم) و مرا از درستکاران و راهنمایان به خیر و نیکی، و از بندگان شایسته بگردان و رستگاری قیامت و رهایی از دوزخ را روزیام فرما»[۲۷]. «و آن (قرآن) را نوری قرار دادهای که ما با پیروی از آن از تاریکیهای گمراهی و نادانی راه مییابیم، و شفا و بهبودی برای کسی که فهمیدن آن را از روی تصدیق و باور نمودن بخواهد؛ و برای شنیدنش خاموش گشته؛ و ترازوی عدل که زبانهاش از حق و درستی برنمیگردد؛ و نور هدایت و راهنمایی که حجت و دلیل آن از گواهان خاموش نمیشود و نشانه رهایی (از بدبختیها) که هر کس قصد طریقه و روش آن را داشته باشد گمراه نمیگردد؛ و به هر که خود را به دستآویز عصمت و نگهداری آن بیاویزد مهالک و تباهیها بر او دست نیابد»[۲۸]. امام سجاد(ع) علت عدالت خداوند را قدرت بیانتهای خدا ذکر میداند و میفرمایند: «و به فراهم شدن اسباب کار و راهنماییات به راه حق کمکم نما؛ و بر قصد و آهنگ شایسته و گفتار پسندیده و کردار نیکو یاریام کن؛ و بیآنکه خود قوت و نیرو به من بخشیده باشی مرا به نیرو و قوت خود وامگذار»[۲۹].[۳۰]
رابطه عدل و انصاف
- عدالت رعایت حقوق است، کسی که حق دیگری را بدون کم و کاست میدهد به عدالت رفتار کرده است؛ خواه این حق را از خویشتن بگیرد، خواه از دیگران؛ ولی انصاف عبارت است از دادن حق دیگران در صورتی که آن را از خویشتن گرفته باشی. به همین دلیل در کتب لغت آمده است: تفسیر انصاف این است که حق دیگران را چنان بدهی که حق خویش را میستانی[۳۱] و نیز به همین دلیل شیخ طوسی نوشته است: انصاف در مقابل ظلم است و عدل در برابر جور[۳۲] و انصاف، دادن حق کامل است[۳۳]. چنانکه ملاحظه میکنید در همه این تعاریف عنصر اساسی، دادن حق است، که مستلزم ستاندن آن از خویشتن است. و باز به همین دلیل واژه انصاف همیشه با قید «من النّفس به معنای از خویشتن» مقید میشود؛ بنابراین انصاف نوعی از عدالت است که یک طرف آن خود انسان باشد[۳۴].
رابطه عدل و احسان
- قرآن کریم عدل و احسان را در کنار هم قرار داده میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ﴾[۳۵]. در روایت است که روزی اصحاب امیرالمؤمنین(ع) درباره جوانمردی بحث میکردند. امیرالمؤمنین فرمود: چرا از کتاب خدا کمک نمیگیرید؟ گفتند یا امیرالمؤمنین این موضوع در کجای قرآن آمده است؟ فرمود: در آنجا که خدا میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ﴾[۳۶]. عدل همان انصاف است و احسان، بیشتر دادن[۳۷]. طبق این تفسیر عدل در این آیه کریمه به معنی انصاف به کار رفته است و عدل و انصاف هر دو به معنی مراعات حق به کار میروند؛ بنابراین تفاوت احسان با عدالت این است که عدالت، دادن حق است و احسان از حق خویش گذشتن است. کسی که حق دیگری را میدهد، اگر آن را از دیگری میستاند و به صاحبش میرساند به عدالت رفتار کرده و اگر آن را از خویشتن میستاند به انصاف رفتار کرده است؛ ولی کسی که حق خویش را به دیگری میدهد و در برابر دیگران از حق خویشتن صرف نظر میکند، احسان کرده است.
- رسول خدا(ص) در سخنی آسمانی سه نمونه بارز احسان را به امت خویش آموزش داده است. امام صادق(ع) میفرماید: مردی خدمت رسول خدا آمد و عرض کرد: یا رسولالله خاندان من جز حمله و ناسزا و قطع رابطه با من رفتاری نمیکنند. آیا به من رخصت میدهید آنها را ترک کنم؟ رسول خدا فرمود: اگر چنین کنی، خدای متعال نیز همه شما را رها خواهد کرد. عرض کرد: پس چه کنم؟ فرمود با هرکس که رابطهاش را بریده، رابطه برقرار کن، به هرکس تو را محروم کرده، عطا کن و هرکس را به تو ستم کرده ببخش که اگر چنین کنی، خداوند در برابر آنها پشتیبان تو خواهد بود[۳۸]. امام سجاد(ع) در دعا از پروردگار متعال درخواست میکند که او را به اینگونه احسان موفق کند: خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا یاری کن تا برای آنکه با من نادرستی میکند، خیرخواهی کنم و کسی را که ترکم کرده، به نیکی پاداش دهم و به آن کسی که محرومم کرده، عطا کنم و با آنکه از من بریده رابطه برقرار کنم و از کسی که غیبتم کرده به نیکی یاد کنم[۳۹].
- عدالت هر چند پسندیده و انسانی است، ولی احسان رتبه برتری دارد؛ برای صعود به مراتب عالی انسانیت، مراعات عدالت کافی نیست؛ انسان والا کسی است که به دیگران احسان کند[۴۰].
رابطه عدل و مساوات
- مساوات به معنی برابری است. مساوات بین دو چیز به معنی برابر قرار دادن آن دو است[۴۱]. پیش از این دانستیم که عدالت به معنی رعایت استحقاقها و نهادن هر چیز در جای مناسب خویش است؛ بنابراین در مفهوم عدالت دو عنصر اساسی استحقاق و جای مناسب وجود دارد که هیچیک در مفهوم مساوات حضور ندارند. کسی که چیزی را به طور برابر بین دو یا چند نفر تقسیم میکند، مساوات را رعایت کرده است؛ ولی ممکن است حقوق آنها را رعایت نکرده و گرفتار ستم شده باشد؛ بنابراین، عدالت نه تنها به معنی مساوات و برابری نیست، بلکه مستلزم آن هم نیست. در اکثر موارد و مقامات، عدالت با نابرابری محقق میشود؛ برای نمونه، اگر ثروت ملی به طور یکسان بین آحاد جامعه تقسیم شود، بیگمان خالی از ستم نیست؛ چراکه حق همه یکسان نیست، عدالت رفتاری، صفت فعل است، خود، حقآفرین نیست. حقوق انسانها با ملاکها و میزانهای دیگر و در مقامی پیش از مقام اجرای عدالت تعیین میشود. هنگامی که حق هرکسی معین شود، با مراعات آن حقوق، عدالت اجرا میشود. در جامعه انسانی، برخی با کار بیشتر و برخی دیگر با هوش سرشارتر، خدمات بیشتر و و بهتری به دیگران ارائه میکنند و در برابر آن استحقاق چیزی را پیدا میکنند که دیگران پیدا نکردهاند. برخی دیگر به خاطر سوابق و خدمات خود که آن هم به نوعی کار محسوب میشود، حقوقی بر عهده جامعه پیدا میکنند، و... بدیهی است که اگر بدون مراعات این حقوق به همه این افراد به طور یکسان پاداش دهیم، در حق آنها ستم روا داشتهایم؛ بنابراین به طور طبیعی اجرای عدالت مستلزم نوعی تفاوت است. این تفاوت نه تنها بیعدالتی نیست، بلکه لازمه عدالت است[۴۲].
گستره عدل
اصل عدالت یک اصل عقلایی و فرادینی است که ارزش ذاتی داشته و عمومیت دارد، یعنی هیچ شرط و محدودیت زمانی و مکانی ندارد[۴۳]. گسترۀ عدالت، چنان است که همهکس و همهچیز را دربر میگیرد و آباد میسازد[۴۴]. عدل در وسیعترین مفهوم، شامل "حقوق خدا بر انسان"، "حقوق انسان بر انسان"، "حق انسان بر خودش" و حتی "حق اعضا و جوارح انسان بر او" هم میشود؛ در واقع مفهوم عدل، تقریباً برابر با همه ارزشهای مثبت است[۴۵]، همچنان که نقطه مقابل آن، ظلم به معنای کار بیجا و تعدی، همه رذایل را شامل میشود[۴۶].[۴۷] عدالت هم از صفات خداوند است، هم در شاهد و قاضی و امام، شرط است، هم در پیشوا و رهبر باید باشد، تا بتواند قسط و عدالت را در جامعه تحقّق بخشد[۴۸].[۴۹] امام علی(ع) عدالتخواهی را از هر کار نیک و هر تلاش در راه خدا، برتر و والاتر میداند. در آموزههای آن حضرت، عدالت، محکمترین بنیاد و مایۀ سلامت و بهروزی مردمان است و هیچ چیز به اندازه عدالت و عدالتخواهی ارزش و قیمت ندارد[۵۰]. بر همین اساس عدالت در اندیشۀ سیاسی اسلام و شیوۀ حکومت، نیز جایگاه مهمّی دارد[۵۱]، چنانچه فلسفه بعثت پیامبرانالگو:ص برپایی قسط و عدل بوده است[۵۲].
اقسام عدل
- عدل الهی: عدل یکی از صفات خداوند متعال و از مهمترین اهداف بعثت انبیاء است[۵۳]. اهمیت عدل در دین مبین اسلام به قدری است که یکی از اصول پنجگانه مذهب تشیع را تشکیل میدهد. بیتردید خدا عادل است و جهان آفرینش، مظهر تام عدل الهی است: ﴿خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ﴾[۵۴] و پیامبر(ص) میفرماید: «بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ»[۵۵].
- عدل بشری: در این نوع از عدل، محور، انسان عادل است و رعایت عدل از سوی او در دو جایگاه فردی (نسبت به خود) و اجتماعی (نسبت به دیگران) مطرح میشود[۵۶]. مراد از عدل فردی، تلاش فرد در جهت ایجاد توازن و اعتدال درونی است. در روایات اسلامی از این نوع از عدل، به عنوان بزرگترین عدل نام بردهاند: «غَايَةُ الْعَدْلِ أَنْ يَعْدِلَ الْمَرْءُ فِي نَفْسِهِ»[۵۷] (نهایت عدل آن است که آدمی عدل را در وجود خود برقرار سازد). وجود چنین توازن درونی، مقدمه و لازمه برقراری عدل در سطحی وسیعتر یعنی اجتماع میباشد[۵۸].
عدل الهی
عدل تکوینی
عدل تشریعی
عدل الهی در دنیا
مجری عدل الهی در دنیا
عدل الهی در آخرت
ساحتهای عدل بشری
نخست: عدل فردی
عدل فقهی
عدل اخلاقی
عدل عاطفی
دوم: عدالت اجتماعی
عدالت فرهنگی
عدالت آموزشی
عدالت تبلیغاتی
عدالت علمی
عدالت سیاسی
عدالت اقتصادی
عدالت اداری
عدالت قضایی (عدالت حقوقی)
عدالت کیفری
عدالت جزایی
ارزش و جایگاه عدالت
نسبیت عدالت
جستارهای وابسته
- عدل خداوند (عدل الهی)
- عدل نبوی
- عدل علی
- عدلیه
- عدالت صحابه
- عدل تشریعی
- عدل تکوینی
- عدل جزائی
- عدالت اجتماعی
- شبهات عدل
- عدالت بین حی و میت
- عدالت بین عباد
- عدالت بین عبد و خالق
- عدالت حاکم
- نقد پذیری
- وفا
- آثار عدالت
- اجرای عدالت
- احتیاج به عدالت
- اشرف فضایل
- اعتبارات عدالت
- انظلام
- بد زبانی زن
- برتری محبت بر عدالت
- جور بودن طرفین عدالت
- حریت
- ریا در عدالت
- روایات عدالت
- ستایش عدالت
- ظلم
- عادل
- عدالت مطلق
- عفت
- قبول شهادت
- قوای سه گانه
- لوازم عدالت
- مساوات
- مقتضای عدالت
- الفت
- تسلیم
- انقیاد
- تفضل
- توکل
- دوستی
- صداقت
- راستی
- شفقت
- فسق
- عدلیه
- دارالعدالة
- قسط
- قاسطین
- فاسق
- فسوق
منابع
- محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه
- دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱
- سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
- دانشنامه نهج البلاغه ج۲
- کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
پانویس
- ↑ اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق دادهاند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و میگوید: «زور حق است».
- ↑ ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ترجمه حاجیه خانم امین، ص۲۱۹ - ۲۲۰؛ احمد نراقی، معراج السعاده، ص۵۱ - ۵۳.
- ↑ نجمه کیخا، مناسبات اخلاق و سیاست در اندیشه اسلامی، ص۱۳۵، ۱۳۷، ۱۳۸. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۹۶-۹۷.
- ↑ ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۹.
- ↑ حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایاننامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.
- ↑ ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۲.
- ↑ فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۲۴۲. به نقل از اخلاق ناصری، ص۵۷ و ۶۷؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۵-۳۵۶؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.
- ↑ فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۲۴۲. به نقل از اخلاق ناصری، ص۵۷ و ۶۷؛ سیدعلی خان حسینی، ریاض السالکین، ج۳، ص۳۸۹.
- ↑ اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.
- ↑ فلسفه اخلاق در اسلام، ترجمه عبدالحسین صافی، ص۳۱۷ – ۳۱۸.
- ↑ نجمه کیخا، مناسبات اخلاق و سیاست در اندیشه اسلامی، ص۱۶۶.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.
- ↑ «و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه 42.
- ↑ «و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کنندهای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه 115.
- ↑ «خداوند همسنگ ذرّهای ستم نمیورزد» سوره نساء، آیه 40.
- ↑ «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد» سوره نساء، آیه 135.
- ↑ سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
- ↑ «الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷
- ↑ «الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱؛ نیز نک: کلام ۱۳۶ و نامههای ۵۱ و ۵۹
- ↑ «فَلْیَکُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِی الْحَقِّ سَوَاءً، فَإِنَّهُ لَیْسَ فِی الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۹؛ نیز نک: کلام ۱۲۶ و نامههای «وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ»؛ ۲۷؛ «أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی قِسْمَةِ هَذَا الْفَیْءِ سَوَاءٌ، یَرِدُونَ عِنْدِی عَلَیْهِ وَ یَصْدُرُونَ عَنْه»؛ ۴۳ و «وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ»؛ ۴۶
- ↑ «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶؛ نیز نک: کلام ۳۷ و حکمت ۱۶۶
- ↑ «عَلیکَ بِالْقَصدِ فِی الاُموُرِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصدِ جارَ وَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ»؛ غررالحکم، ۲ / ۳۱۵
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبههای «أَمَّا قَوْلُکُمْ أَ کُلَّ ذَلِکَ کَرَاهِیَةَ الْمَوْتِ؟ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِی دَخَلْتُ إِلَی الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَیَّ. وَ أَمَّا قَوْلُکُمْ شَکّاً فِی أَهْلِ الشَّامِ، فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ یَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِی طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِیَ بِی وَ تَعْشُوَ إِلَی ضَوْئِی، وَ ذَلِکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَی ضَلَالِهَا وَ إِنْ کَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا»؛ خطبه ۵۵؛ «وَ اعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَی قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ»؛ خطبه ۹۲ و «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ»؛ ۲۱۶، کلامهای ۱۲۶، ۲۰۶ و «وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ»؛ ۲۲۴ و نامههای ۱؛ «و یشرع أمثلة العدل، فی صغیر الأمور و کبیرها و دقیقها و جلیلها»؛ ۲۵؛ «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع»؛ ۵۳ و ۵۴
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۸.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۷- ۵۵۸.
- ↑ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَتِّعْنِی بِالاقْتِصَادِ، وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ، وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ، وَ مِنْ صَالِحِ الْعِبَادِ، وَ ارْزُقْنِی فَوْزَ الْمَعَادِ، وَ سلَامَةَ الْمِرْصَادِ»؛ صحیفه سجادیه، دعای بیستم.
- ↑ «وَ جَعَلْتَهُ نُوراً نَهْتَدِی مِنْ ظُلَمِ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ، وَ شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِیقِ إِلَی اسْتِمَاعِهِ، وَ مِیزَانَ قِسْطٍ لَا یَحِیفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ، وَ نُورَ هُدًی لَا یَطْفَأُ عَنِ الشَّاهِدِینَ بُرْهَانُهُ، وَ عَلَمَ نَجَاةٍ لَا یَضِلُّ مَنْ أَمَّ قَصْدَ سُنَّتِهِ، وَ لا تَنَالُ أَیْدِی الْهَلَکَاتِ مَنْ تَعَلَّقَ بِعُرْوَةِ عِصْمَتِهِ»؛ صحیفه سجادیه، دعای چهل و دوم:
- ↑ «وَ أَیِّدْنِی بِتَوْفِیقِکَ وَ تَسْدِیدِکَ، وَ أَعِنِّی عَلَی صَالِحِ النِّیَّةِ، وَ مَرْضِیِّ الْقَوْلِ، وَ مُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ، وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی حَوْلِی وَ قُوَّتِی دُونَ حَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ»؛ صحیفه سجادیه، دعای ششم:
- ↑ ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۷۲.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۷، ص۱۳۳؛ ابنمنظور، لسان العرب، ج۹، ص۳۳۳؛ زبیدی؛ تاج العروس، ج۱۲، ص۵۰۲.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۲، ص۵۳۳.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۲، ص۵۳۳.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص54.
- ↑ «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۳۴.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۵۲.
- ↑ صحیفه سجادیه، دعای مکارم الاخلاق.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص55.
- ↑ لوئیس معلوف، المنجد، ص۳۶۶.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص56.
- ↑ ر.ک: سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶- ۵۵۷.
- ↑ اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.
- ↑ احمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۶۲ – ۳۶۳.
- ↑ ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۰.
- ↑ نراقی «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.
- ↑ ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۴- ۵۵۵.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.
- ↑ ر.ک: سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
- ↑ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ «خداوند آسمانها و زمین را راستین آفرید» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.
- ↑ ابن ابی الجمهور، عوالی اللئالی، ج۴، ص۱۰۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۸۶.
- ↑ آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۳۶، ش۴۷۵۷.
- ↑ خاکبان، سلیمان، یوسفی، رقیه، عدل اسلامی، منظومه فکری امام خمینی