اسامة بن زید بن حارثه کلبی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۵۲: خط ۵۲:
#بنا به گزارش برخی [[مفسران]] آیه‌ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری» سوره حجرات، آیه۱۲.</ref> در پی آن نازل شد که دو تن از [[صحابه]] [[اسامه]] را به بخل‌ورزی متهم و از [[سلمان]] نیز [[بدگویی]] کردند که با [[نزول]] [[آیه]] از این کار نهی‌ شدند<ref>کشف الاسرار، ج‌۹، ص‌۲۶۰؛ تفسیرقرطبی، ج‌۱۶، ص‌۲۱۷؛ مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۲۰۳.</ref><ref>[[محمد باغستانی کوزه‌گر|باغستانی کوزه‌گر، محمد]]، [[ اسامة بن زید (مقاله)|اسامة بن زید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref>.
#بنا به گزارش برخی [[مفسران]] آیه‌ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری» سوره حجرات، آیه۱۲.</ref> در پی آن نازل شد که دو تن از [[صحابه]] [[اسامه]] را به بخل‌ورزی متهم و از [[سلمان]] نیز [[بدگویی]] کردند که با [[نزول]] [[آیه]] از این کار نهی‌ شدند<ref>کشف الاسرار، ج‌۹، ص‌۲۶۰؛ تفسیرقرطبی، ج‌۱۶، ص‌۲۱۷؛ مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۲۰۳.</ref><ref>[[محمد باغستانی کوزه‌گر|باغستانی کوزه‌گر، محمد]]، [[ اسامة بن زید (مقاله)|اسامة بن زید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref>.
==[[لشکر اسامه]]==
==[[لشکر اسامه]]==
* [[پیامبر]] به [[دلیل]] اهمیّت مسأله، [[اصرار]] فراوان داشت که [[سپاه اسامه]] کوچ کند و سران [[قریش]] را به غیر از [[بنی هاشم]] هم [[تشویق]] می‌فرمود تا به آن [[سپاه]] بپیوندند. با آنکه روزهای آخر [[عمر]] [[پیامبر]] و دوران کسالت او بود، امّا با تکرار جملۀ {{عربی|جهّزوا جیش اسامة}} و {{عربی|أنفذوا جیش اسامة}} و... می‌خواست که [[اصحاب]] به اردوگاهی که [[اسامه]] در آنجا استقرار یافته بروند و [[مدینه]] از [[مخالفان]] [[امام علی|علی]]{{ع}} در هنگام [[وفات]] آن [[حضرت]] خالی باشد. عده‌ای با دیدن وخامت حال [[پیامبر]]، برای [[فتنه‌انگیزی]] پس از فوت آن [[حضرت]]، از [[پیوستن]] به آن [[سپاه]] تعلّل ورزیدند و [[جوان بودن]] [[اسامه]] را بهانه ساختند. [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] ناراحت شد و تخلّف‌کنندگان از اجرای [[فرمان]] و [[پیوستن]] به [[اسامه]] را [[لعنت]] کرد: {{عربی|جهّزوا جیش اسامة، لعن اللّه من تخلّف عنه}}.<ref>النص و الأجتهاد، ص ۹۹</ref> بعضی هم به قرارگاه [[سپاه اسامه]] رفتند و دوباره به [[مدینه]] برگشتند. موضوع "تخلّف از جیش اسامه" مورد بحث فراوان میان مورخین و متکلّمین است. [[سرپیچی]] از [[دستور]] [[پیامبر]]، پس از آن همه [[اصرار]] برای [[پیوستن]] افراد به [[سپاه اسامه]]، خطایی نابخشودنی است و نشان [[برنامه‌ریزی]] قدرت‌طلبان برای به دست گرفتن [[حکومت]] و کنار زدن [[امام علی|علی]]{{ع}} به شمار می‌رود. مرحوم سیّد [[شرف]] الدین پس از [[نقل]] آن وقایع و [[سخن پیامبر]] می‌نویسد: آنان ابتدا از رفتن به اردوگاه، تعلّل ورزیدند و از خود سنگینی نشان دادند، بعد هم از [[سپاه]] عقب ماندند و خود را در [[مدینه]] نگه داشتند، تا پایه‌های [[سیاست]] و [[حکومت]] خویش را تحکیم کنند و این کار را بر [[تعهّد]] نسبت به [[فرمان]] صریح [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] ترجیح دادند و این یکی دیگر از موارد "[[اجتهاد]] در برابر [[نصّ]]" بود. [[پیامبر]] می‌خواست عاصمۀ [[اسلام]] از وجود آنان خالی باشد و [[خلافت]] [[امام علی|امیر المؤمنین]] با [[آرامش]] و بدون [[مخالفت]] استقرار یابد و وقتی برگردند، ببینند که کار [[خلافت]] به نام [[امام علی|علی]]{{ع}} پایان گرفته تا زمینه‌ای برای [[نزاع]] باقی نماند، ولی آنان متوجّه [[نیّت]] و [[تدبیر]] [[پیامبر]] شدند، هم به [[فرماندهی]] [[اسامه]] که [[جوانی]] ۱۷ ساله بود [[اعتراض]] کردند و هم در رفتن و [[پیوستن]] به او درنگ کردند، تا آنکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} درگذشت، آنگاه ماجرای [[سقیفه]] را پیش آوردند.<ref>النص و الأجتهاد، ص۱۰۰، دربارۀ اهداف آنان از تخلّف از جیش اسامه و اهتمام پیامبر به این اعزام و تأکید وی بر فرماندهی اسامه، استاد باقر شریف القرشی تحلیل جالبی دارد که خواندنی است (حیاة الامام الحسن بن علی، ج ۲ ص ۱۲۰)</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۹۳.</ref>.
{{اصلی| لشکر اسامه}}
*[[پیامبر]]{{صل}} در [[محرم]] [[سال یازدهم هجری]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۸۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۷.</ref>، [[فرمان]] آماده شدن سریع [[مردم]] برای [[جنگ]] با [[روم]] را صادر فرمود. آن [[حضرت]]، [[اسامه پسر زید]] را به [[فرماندهی]] این [[لشکر]] برگزید و [[دستور]] داد که [[لشکر]] را تا مرز بلقاء<ref>بلقاء، جایی بود که جعفر بن ابی‌طالب و پدرش در آن به شهادت رسیدند. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۵.</ref> و ارزوم در [[فلسطین]] ببرد و با [[دشمنان خدا]] بجنگد.
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[محرم]] [[سال یازدهم هجری]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۸۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۷.</ref>، [[فرمان]] آماده شدن سریع [[مردم]] برای [[جنگ]] با [[روم]] را صادر فرمود. آن [[حضرت]]، [[اسامه]] پسر [[زید]] را به [[فرماندهی]] این [[لشکر]] برگزید و [[دستور]] داد [[لشکر]] را تا مرز بلقاء<ref>بلقاء، جایی بود که جعفر بن ابی‌طالب و پدرش در آن به شهادت رسیدند. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۵.</ref> و ارزوم در [[فلسطین]] ببرد و با [[دشمنان خدا]] بجنگد. [[حضرت]] به [[اسامه]] فرمود با [[لشکر]] خود از [[مدینه]] بیرون رفته، در "[[جرف]]" (در یک فرسخی [[مدینه]]) اردو بزند و به [[مردم]] نیز [[دستور]] فرمود همراه [[اسامه]] بروند و از ماندن در [[مدینه]] خودداری کنند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ۱۱۱۸؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. [[حضرت]] قصد داشت سران [[مهاجر]] و [[انصار]] به غیر از [[بنی هاشم]] را همراه او بفرستد تا هنگام وفاتش در [[زمامداری]] و [[پیشوایی]] [[مسلمانان]] [[طمع]] نکنند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۱؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۷.</ref>. اما [[مخالفان]] به بهانه‌های مختلف مانند [[بیماری]] [[حضرت]] و کم سن و سالی [[اسامه]] (که هفده یا هیجده سال داشته است) از انجام این [[مأموریت]] شانه خالی می‌کردند. [[لشکریان]] آن‌قدر در این امر [[سستی]] کردند و از [[دستور]] [[حضرت]] سرباز زدند تا اینکه [[پیامبر]]{{صل}} [[رحلت]] کرد و [[لشکریان]] نیز به [[مدینه]] برگشتند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰-۱۱۲۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر (مقاله)|حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۴۰-۳۴۲.</ref>.
*[[حضرت]] به [[اسامه]] فرمود با [[لشکر]] خود از [[مدینه]] بیرون رفته، در "[[جرف]]" (در یک فرسخی [[مدینه]]) اردو بزند. همچنین به [[مردم]] نیز [[دستور]] فرمود که همراه [[اسامه]] بروند و از ماندن در [[مدینه]] خودداری کنند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ۱۱۱۸؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. [[حضرت]] قصد داشت که سران [[مهاجر]] و [[انصار]] را همراه او بفرستد تا هنگام وفاتش در [[زمامداری]] و [[پیشوایی]] [[مسلمانان]] [[طمع]] نکنند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۱؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۷.</ref>.
 
*در نتیجه هیچ یک از [[مهاجران]] باقی نماندند و همه، آماده رفتن شدند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۱۸.</ref> [[ابوبکر]] و [[عمر]]<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۱۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۳؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳.</ref>، [[ابوعبیده جراح]]، [[سعد بن ابی‌وقاص]] و [[ابوالأعور]] همراه گروهی دیگر از [[مهاجران]] و [[انصار]]، مانند [[قتادة بن نعمان]] و [[سلمة بن اسلم]] به این [[لشکر]] پیوستند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۱۸.</ref>. اوضاع بر این منوال پیش می‌رفت تا اینکه کسالت [[حضرت]] پیش آمد؛ از این رو [[لشکریان]] هر یک، در حرکت به سوی [[شام]] به دلایلی [[سستی]] می‌کردند. به حدی که [[حضرت]] در طول مدت بیماری‌شان که چهارده روز طول کشید<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۳؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۵۶.</ref> همواره امر می‌فرمود که [[لشکر]]، حرکت کند و می‌فرمود: {{متن حدیث|لَعَنَ اللَّهُ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْ جَيْشِ أُسَامَةَ}}<ref>نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۴۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۵۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۸۶.</ref>؛ اما [[مخالفان]] به بهانه‌های مختلف مانند [[بیماری]] [[حضرت]] از انجام این [[مأموریت]] شانه خالی می‌کردند.
موضوع "تخلّف از جیش اسامه" مورد بحث فراوان میان مورخین و متکلّمین است. [[سرپیچی]] از [[دستور]] [[پیامبر]]، پس از آن همه [[اصرار]] برای [[پیوستن]] افراد به [[سپاه اسامه]]، خطایی نابخشودنی است و نشان [[برنامه‌ریزی]] قدرت‌طلبان برای به دست گرفتن [[حکومت]] و کنار زدن [[امام علی|علی]]{{ع}} به شمار می‌رود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۹۳.</ref>.
*کم سن و سالی [[اسامه]] (که هفده یا هیجده سال داشته است) نیز بهانه‌ای دیگر برای این تعلل‌ها بود. آنها بر [[حضرت]] خرده می‌گرفتند که چرا [[جوانی]] را [[رهبر]] و [[فرمانده]] بزرگان [[مهاجر]] و [[انصار]] کرده است؟<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۶و محمد بن عمر واقدی، ج۳، ص۱۱۱۸.</ref> آنها به [[فرامین]] [[حضرت]] که مکرر می‌‌فرمودند: "لشکر اسامه را روانه کنید" توجهی نمی‌کردند و [[منتظر]] [[تقدیر الهی]] درباره [[رسول خدا]]{{صل}} بودند<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۵۰؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۵۶۹.</ref>.
*بسیاری از آنان، همچون [[ابوبکر]] و [[عمر]]، به بهانه‌های مختلف، مانند [[وداع]] با [[پیغمبر]]{{صل}}، پیوسته و تا آخرین روز [[حیات]] ایشان به [[مدینه]] آمد و شد می‌کردند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۸ از روایات تاریخ و اینکه ابوبکر عمر در هر حادثه‌ای از زمان آغاز بیماری تا به زمان وفات آن حضرت از حضور مستمر ابوبکر و عمر در مدینه نقل کرده‌اند، به خوبی مشهود است که آنها به هر بهانه‌ای از رفتن با داشتند.</ref>.
*[[پیامبر]]{{صل}} در روز پایانی [[زندگی]] خود بعد از [[اقامه نماز]] صبح، متوجه شد که [[ابوبکر]]، [[عمر]] و گروهی دیگر از [[مسلمانان]] در مسجدند. آنها را نزد خویش خواند و فرمود: "مگر به شما نگفتم که با لشکر اسامه بیرون بروید؟"<ref>قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۸؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۳؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵.</ref> سپس سه بار مکرّر [[دستور]] فرمود که به لشکر اسامه بپیوندید و از آن باز نمانید<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۴.</ref>. [[ابوبکر]] در این هنگام به جای [[اطاعت]]، نزد [[حضرت]] رفت و گفت: "[[شکر]] [[خدا]]، حال شما بهتر شده، امروز نوبت دختر خارجه (از [[همسران]] [[ابوبکر]]) است، به من اجازه بدهید بروم"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۵؛ قطب الدین راوندی، قصص الأنبیاء، ص۳۵۸.</ref> و رفت.
*[[لشکریان]] آن‌قدر در این امر [[سستی]] کردند و از [[دستور]] [[حضرت]] سرباز زدند تا اینکه [[پیامبر]]{{صل}} [[وفات]] کرد و [[لشکریان]] نیز به [[مدینه]] برگشتند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰-۱۱۲۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر (مقاله)|حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۴۰-۳۴۲.</ref>.


==استادان==
==استادان==

نسخهٔ ‏۱۱ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۵۱

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
أسامة بن زید بن حارثة بن شراحیل
محل زندگیدمشق، مدینه
دیناسلام
اطلاعات علمی
استادانأبو رافع قبطی؛ بلال بن رباح حبشی؛ خولة بنت قیس انصاریة؛ دحیة کلبی؛ زید بن حارثة کلبی
شاگردانأبان بن عثمان اموی؛ أفلح مولی أبی أیوب انصاری؛ إبراهیم بن سعد زهری؛ حسن بصری؛حسن بن أسامة کلبی
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

نسب

مقدمه

اسامه در شأن نزول

  1. در بازگشت از سریّه غالب‌ بن عبدالله لیثی، یکی از مسلمانان، که بر اساس نقلی اسامة‌ بن زید بوده است؛ شخصی را که کلمه توحید بر زبان جاری ساخته بود، به قتل رساند؛ و به اظهار اسلام او توجهی نکرد سپس آیه‌ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا[۴۳] نازل شد و اسامه مورد سرزنش پیامبر(ص) واقع شد[۴۴]
  2. بنا به گزارش برخی مفسران آیه‌ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ[۴۵] در پی آن نازل شد که دو تن از صحابه اسامه را به بخل‌ورزی متهم و از سلمان نیز بدگویی کردند که با نزول آیه از این کار نهی‌ شدند[۴۶][۴۷].

لشکر اسامه

پیامبر اکرم(ص) در محرم سال یازدهم هجری[۴۸]، فرمان آماده شدن سریع مردم برای جنگ با روم را صادر فرمود. آن حضرت، اسامه پسر زید را به فرماندهی این لشکر برگزید و دستور داد لشکر را تا مرز بلقاء[۴۹] و ارزوم در فلسطین ببرد و با دشمنان خدا بجنگد. حضرت به اسامه فرمود با لشکر خود از مدینه بیرون رفته، در "جرف" (در یک فرسخی مدینه) اردو بزند و به مردم نیز دستور فرمود همراه اسامه بروند و از ماندن در مدینه خودداری کنند[۵۰]. حضرت قصد داشت سران مهاجر و انصار به غیر از بنی هاشم را همراه او بفرستد تا هنگام وفاتش در زمامداری و پیشوایی مسلمانان طمع نکنند[۵۱]. اما مخالفان به بهانه‌های مختلف مانند بیماری حضرت و کم سن و سالی اسامه (که هفده یا هیجده سال داشته است) از انجام این مأموریت شانه خالی می‌کردند. لشکریان آن‌قدر در این امر سستی کردند و از دستور حضرت سرباز زدند تا اینکه پیامبر(ص) رحلت کرد و لشکریان نیز به مدینه برگشتند[۵۲][۵۳].

موضوع "تخلّف از جیش اسامه" مورد بحث فراوان میان مورخین و متکلّمین است. سرپیچی از دستور پیامبر، پس از آن همه اصرار برای پیوستن افراد به سپاه اسامه، خطایی نابخشودنی است و نشان برنامه‌ریزی قدرت‌طلبان برای به دست گرفتن حکومت و کنار زدن علی(ع) به شمار می‌رود[۵۴].

استادان

شاگردان

  1. أبان بن عثمان بن عفان مشهور به أبان بن عثمان الأموی
  2. أفلح مشهور به أفلح مولی أبی أیوب الأنصاری
  3. إبراهیم بن سعد بن مالک بن وهیب مشهور به إبراهیم بن سعد الزهری
  4. حسن بن یسار مشهور به الحسن البصری
  5. حسن بن أسامة بن زید بن حارثة بن شراحیل مشهور به الحسن بن أسامة الکلبی
  6. زبرقان بن عبد الله بن عمرو بن أمیة مشهور به الزبرقان بن عمرو الضمری
  7. مسور بن مخرمة بن نوفل بن أهیب مشهور به المسور بن مخرمة القرشی
  8. جابر بن زید مشهور به جابر بن زید الأزدی
  9. جابر بن عبد الله بن عمرو بن حرام بن ثعلب مشهور به جابر بن عبد الله الأنصاری
  10. حبیب بن قیس بن دینار مشهور به حبیب بن أبی ثابت الأسدی
  11. حرملة مشهور به حرملة الکلبی
  12. حصین بن جندب بن عمرو بن الحارث بن وحشی مشهور به الحصین بن جندب المذحجی
  13. خارجة بن زید بن ثابت مشهور به خارجة بن زید الأنصاری
  14. خلاد بن السائب بن خلاد بن سوید بن ثعلبة مشهور به خلاد بن السائب الأنصاری
  15. زهرة بن معبد بن عبد الله بن هشام بن زهرة مشهور به زهرة بن معبد القرشی
  16. زیاد بن علاقة بن مالک مشهور به زیاد بن علاقة الثعلبی
  17. زید بن ثابت بن الضحاک بن زید بن لوذان مشهور به زید بن ثابت الأنصاری
  18. سعد بن مالک بن وهیب بن عبد مناف بن زهرة مشهور به سعد بن أبی وقاص الزهری
  19. سعد بن مالک بن سنان بن عبید بن ثعلبة مشهور به أبو سعید الخدری
  20. سعید بن کیسان مشهور به سعید بن أبی سعید المقبری
  21. سعید بن المسیب بن حزن بن أبی وهب بن عمرو مشهور به سعید بن المسیب القرشی
  22. سلمة بن وردان مشهور به سلمة بن وردان اللیثی
  23. سلیم بن أسود بن حنظلة مشهور به سلیم بن أسود المحاربی
  24. سلیم مشهور به سلیم اللیثی
  25. سلیمان بن حبیب مشهور به سلیمان بن حبیب المحاربی
  26. سلیمان بن طرخان مشهور به سلیمان بن طرخان التیمی
  27. سلیمان بن موسی مشهور به سلیمان بن موسی القرشی
  28. شرحبیل بن سعد مشهور به شرحبیل بن سعد الخطمی
  29. شقیق بن سلمة مشهور به شقیق بن سلمة الأسدی
  30. شمر بن عطیة بن عبد الرحمن مشهور به شمر بن عطیة الأسدی
  31. عامر بن أسامة بن عمیر بن عامر بن الأقیشر مشهور به أبو الملیح بن أسامة الهذلی
  32. عامر بن سعد بن مالک بن وهیب بن عبد مناف مشهور به عامر بن سعد القرشی
  33. عامر بن شراحیل مشهور به عامر الشعبی
  34. عباد بن عبد الله بن الزبیر بن العوام مشهور به عباد بن عبد الله القرشی
  35. عبد الرحمن بن یسار مشهور به عبد الرحمن بن أبی لیلی الأنصاری
  36. عبد الرحمن بن جابر بن عبد الله مشهور به عبد الرحمن بن جابر الأنصاری
  37. عبد الرحمن بن صخر مشهور به أبو هریرة الدوسی
  38. عبد الرحمن بن مل بن عمرو بن عدی بن وهب مشهور به أبو عثمان النهدی
  39. عبد الرحمن بن هرمز مشهور به عبد الرحمن بن هرمز الأعرج
  40. عبد الله بن حبیب بن ربیعة مشهور به عبد الله بن حبیب السلمی
  41. عبد الله بن عباس بن عبد المطلب بن هاشم مشهور به عبد الله بن العباس القرشی
  42. عبد الله بن عبد الرحمن بن عوف بن عبد عوف مشهور به أبو سلمة بن عبد الرحمن الزهری
  43. عبد الله بن عمر بن الخطاب بن نفیل مشهور به عبد الله بن عمر العدوی
  44. عبد الله بن عمرو بن العاص بن وائل مشهور به عبد الله بن عمرو السهمی
  45. عبد الله بن معقل بن مقرن مشهور به عبد الله بن المغفل المزنی
  46. عبد الملک بن عمیر بن سوید بن حارثة مشهور به عبد الملک بن عمیر اللخمی
  47. عبید الله بن عبد الله بن عتبة بن مسعود مشهور به عبید الله بن عبد الله الهذلی
  48. عبیدة بن خلف مشهور به عبیدة بن خلف المحاربی
  49. عروة بن الزبیر بن العوام بن خویلد بن أسد مشهور به عروة بن الزبیر الأسدی
  50. عطاء بن أسلم مشهور به عطاء بن أبی رباح القرشی
  51. عطاء بن یسار مشهور به عطاء بن یسار الهلالی
  52. عطاء بن یعقوب مشهور به عطاء بن یعقوب المدنی
  53. عکرمة مشهور به عکرمة مولی ابن عباس
  54. علی بن حسین بن علی بن أبی طالب مشهور به علی زین العابدین
  55. عمر بن أبی سلمة بن عبد الرحمن بن عوف مشهور به عمر بن أبی سلمة القرشی
  56. عمر بن الحکم بن ثوبان بن فطیون مشهور به عمر بن الحکم الحجازی
  57. عمرو بن عثمان بن عفان بن أبی العاص مشهور به عمرو بن عثمان الأموی
  58. عمیر بن عبد الله مشهور به عمیر بن عبد الله الهلالی
  59. عیاض بن الضبری مشهور به عیاض بن ضبری الکلبی
  60. عیسی بن عبد الرحمن بن أبی لیلی مشهور به عیسی بن عبد الرحمن الأنصاری
  61. کریب بن أبی مسلم مشهور به کریب بن أبی مسلم القرشی
  62. کلثوم بن علقمة بن ناجیة بن المصطلق مشهور به کلثوم بن المصطلق الخزاعی
  63. کیسان بن سعید مشهور به کیسان المقبری
  64. مجاهد بن جبر مشهور به مجاهد بن جبر القرشی
  65. محمد بن أسامة بن زید بن حارثة بن شراحیل مشهور به محمد بن أسامة الکلبی
  66. محمد بن إبراهیم بن الحارث بن خالد بن صخر مشهور به محمد بن إبراهیم القرشی
  67. محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب مشهور به محمد الباقر
  68. محمد بن مسلم بن عبید الله بن عبد الله مشهور به محمد بن شهاب الزهری
  69. مولی قدامة بن مظعون مشهور به مولی قدامة بن مظعون
  70. مولی أسامة بن زید مشهور به مولی لأسامة بن زید
  71. نافع مشهور به نافع مولی ابن عمر
  72. یحیی بن عبد الرحمن بن حاطب بن أبی بلتعة مشهور به یحیی بن عبد الرحمن اللخمی
  73. أحمد بن جعفر بن حمدان بن مالک بن مشهور به أحمد بن جعفر القطیعی
  74. أسامة بن محمد بن أسامة بن زید بن حارثة مشهور به أسامة بن محمد الکلبی
  75. زهرة مشهور به زهرة
  76. سلمة بن السائب مشهور به سلمة بن السائب الکلبی
  77. عمرو بن الزبیر مشهور به عمرو بن الزبیر الصراف
  78. عیاض بن صبری مشهور به عیاض بن صبری الکلبی
  79. عیسی بن موسی بن محمد بن إیاس بن بکیر مشهور به موسی بن عیسی اللیثی
  80. محمد بن أفلح مشهور به محمد بن أفلح الأنصاری
  81. محمد بن أفلح مشهور به محمد بن أفلح
  82. محمد بن بسطام مشهور به محمد بن بسطام الحنظلی
  83. ریطة مشهور به ریطة مولاة أسامة بن زید

جستارهای وابسته

منابع

  1. باغستانی کوزه‌گر، محمد، اسامة بن زید، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱
  2. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱
  3. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر

پانویس

  1. موسوعة الحدیث
  2. الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۱۷۰.
  3. الطبقات، ج‌۴، ص‌۴۵؛ الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۱۷۰.
  4. الطبقات، ج‌۱، ص‌۱۸۳.
  5. المغازی، ج‌۱، ص‌۲۱۶‌ـ‌۲۲۱.
  6. الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۱۷۰.
  7. سیر اعلام النبلاء، ج‌۲، ص‌۴۹۷؛ اسدالغابه، ج‌۱، ص‌۱۹۵.
  8. المغازی، ج‌۲، ص‌۴۳۰.
  9. المغازی، ج‌۲، ص‌۸۳۴.
  10. المغازی، ج‌۳، ص‌۹۰۰.
  11. الطبقات، ج۴، ص‌۴۵ـ ۴۹؛ سیراعلام‌النبلاء، ج۲، ص۴۹۷ـ۵۰۴.
  12. الطبقات، ج‌۴، ص‌۴۸.
  13. الطبقات، ج‌۴، ص‌۴۸.
  14. الطبقات، ج‌۲، ص‌۱۹۲؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۱۳.
  15. الملل و النحل، ج‌۱، ص‌۲۳.
  16. الطبقات، ج‌۲، ص‌۱۴۶‌ـ‌۱۴۷.
  17. الطبقات، ج‌۲، ۱۴۶ و ۱۹۱‌ـ‌۱۹۲.
  18. تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۲۳۸؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۱۴.
  19. الطبقات، ج‌۲، ص‌۱۴۶‌ـ‌۱۴۷.
  20. تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۲۵۳.
  21. الفتوح، ج‌۱، ص‌۳۲.
  22. الاحتجاج، ج‌۱، ص‌۲۲۴.
  23. تهذیب الکمال، ج‌۲، ص‌۳۴۴.
  24. الاستیعاب، ج۱، ص۱۷۰؛ اسدالغابه، ج۱، ص‌۱۹۶.
  25. تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۴۸.
  26. الفتوح، ج‌۲، ص‌۲۲۷.
  27. تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج‌۲، ص‌۲۴۶.
  28. الارشاد، ج‌۱، ص‌۲۴۳.
  29. فرق الشیعه، ص‌۵؛ مسائل الامامه، ص‌۱۶.
  30. الجمل، ص‌۹۴‌ـ‌۹۶.
  31. التحریر الطاووسی، ص‌۵۰‌ـ‌۵۱.
  32. الجمل، ص‌۹۵؛ التحریر الطاووسی، ص‌۵۰.
  33. تاریخ طبری، ج‌۳، ص‌۱۷.
  34. بحار الانوار، ج‌۴۴، ص‌۱۰۷‌ـ‌۱۰۸.
  35. الاحتجاج، ج‌۲، ص‌۵۹.
  36. سیر اعلام النبلاء، ج‌۲، ص‌۵۰۶؛ الطبقات، ج‌۴، ص‌۵۳.
  37. الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۱۷۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌۲، ص‌۵۰۲.
  38. تهذیب الکمال، ج‌۲، ص‌۳۳۸.
  39. سیر اعلام النبلاء، ج‌۲، ص‌۵۰۷.
  40. الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۱۷۲.
  41. مناقب، ج‌۴، ص‌۷۲‌ـ‌۷۳.
  42. باغستانی کوزه‌گر، محمد، اسامة بن زید، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.
  43. «ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر می‌روید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه۹۴.
  44. جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۵، ص‌۳۰۴؛ مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۴۵؛ الطبقات، ج‌۲، ص‌۹۱.
  45. «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری» سوره حجرات، آیه۱۲.
  46. کشف الاسرار، ج‌۹، ص‌۲۶۰؛ تفسیرقرطبی، ج‌۱۶، ص‌۲۱۷؛ مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۲۰۳.
  47. باغستانی کوزه‌گر، محمد، اسامة بن زید، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱.
  48. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۸۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۷.
  49. بلقاء، جایی بود که جعفر بن ابی‌طالب و پدرش در آن به شهادت رسیدند. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۵.
  50. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ۱۱۱۸؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۱.
  51. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۱؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۵۷.
  52. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰-۱۱۲۱.
  53. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، حوادث آخرین روزهای عمر پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۴۰-۳۴۲.
  54. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۹۳.

پیوند به بیرون