آشتی در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
(←منابع) |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژهنامه فقه سیاسی''']] | # [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژهنامه فقه سیاسی''']] | ||
# [[پرونده:1100625.jpg|22px]] [[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''درسنامه فقه سیاسی''']] | # [[پرونده:1100625.jpg|22px]] [[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''درسنامه فقه سیاسی''']] | ||
# [[پرونده:1100676.jpg|22px]] [[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|'''فقه سیاسی اسلام''']] | # [[پرونده:1100676.jpg|22px]] [[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|'''فقه سیاسی اسلام''']] | ||
# [[پرونده:1100759.jpg |22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|'''بایستههای فقه سیاسی''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
* [[اصلاح ذاتالبین]] | * [[اصلاح ذاتالبین]] |
نسخهٔ ۵ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۲۰
مقدمه
صلح در لغت، سازش و آشتی است[۱] و در اصطلاح سیاسی، روشی در جهت حل اختلافات بین المللی و عبارت از ترک مخاصمه میان دو کشور درگیر جنگ است که اغلب، با تنظیم معاهده انجام میگیرد[۲].
زندگی در سایه صلح، از اهداف عالیه اسلام بوده و در موارد متعددی از منابع اسلامی به آن اشاره شده است؛ نظیر برگزیدن نام اسلام برای این آیین[۳]، قراردادن امنترین مکان (کعبه) به عنوان قبلهگاه مسلمانان[۴]، تحریم جنگ در برخی از ماههای سال[۵] و... قرآن کریم به مسلمانان دستور میدهد تا صلح پیشنهادی دیگر ملتها را با آغوش باز پذیرفته و از تعرض به آنان بر حذر باشند[۶]. این کتاب آسمانی، صلح را نه تنها رفع خصومت، که راهی در جهت هدایت دیگر ملل تلقی نموده است. از اینرو، میفرماید: "در رفتار با دیگران چنان باشید که دشمنان دیروز، دوستان صمیمی امروز شما قرار گیرند"[۷].
در فقه سیاسی اسلام، هر صلحی قابل قبول نیست. به دیگر سخن، صلحی که از سرسستی و زبونی باشد، مورد پذیرش اسلام نخواهد بود[۸]. لذا امام علی(ع) در فرمانی به مالک اشتر، پذیرش صلحی را که رضای خدا در آن باشد، مورد تأکید قرار داده است[۹]. انعقاد قرارداد صلح بر عهده امام و یا حاکم اسلامی بوده و آحاد مسلمین، تنها میتوانند به کافران امان دهند[۱۰][۱۱].
قاعده صلح
صلح به معنای مصالحه در روابط میان مردم و در عرض عقودی مانند بیع، اجاره و مضاربه مطرح بوده و خود عقد مستقلی بهشمار میرود. در این نوع قرارداد، طرفین با شرایطی با یکدیگر توافق و مصالحه میکنند که از آن به عقد صلح یاد میشود و در آثار فقهی کتاب مستقلی با عنوان "کتاب الصلح" دارد. اصطلاح دیگر صلح، در برابر جنگ و جهاد است که در قلمرو سیاست خارجی بهکار میرود و معمولاً در "کتاب الجهاد" بهعنوان یکی از مباحث مرتبط با دشمن مورد توجه قرار میگیرد.
یکی از پرسشهای اساسی در ارتباط با روابط خارجی دولت اسلامی آن است که آیا مبنای روابط با دولتهای دیگر "صلح" است یا "جهاد"؟ بدیهی است که ارتباط با دولتهای اسلامی و غیراسلامی نمیتواند بر مبنای واحدی استوار شود؛ زیرا در آموزههای دینی مسلمانان همگی امت واحدی را تشکیل میدهند و اعضای یک خانواده بزرگ بهشمار میروند[۱۲]. ارتباط اعضای یک خانواده با یکدیگر با ارتباط این اعضا با دیگران متفاوت است، بهویژه که به مسلمانان دستور داده شده که غیرمسلمانان را محرم اسرار خویش ندانید و با آنان رابطهای صمیمی به مثل رابطه دو دوست با یکدیگر برقرار نکنید[۱۳]. این دو معیار و کلید واژه، یعنی "امت اسلامی" و "عدم ارتباط ولایی و صمیمانه با بیگانگان" نشان میدهد که در اسلام "رابطه مسلمانان با یکدیگر" بهگونهای متفاوت از "رابطه مسلمانان با غیرمسلمانان" تعریف میشود.
بدین ترتیب، میتوان گفت که اصولاً هدف غایی در میان امت اسلامی تشکیل یک دولت است، امت واحد اسلامی به یک دولت بیشتر نیاز ندارد، آرمانی که با ظهور امام عصر(ع) تحقق مییابد، اما در عصر غیبت که سرزمینهای اسلامی دولتهای متعددی را تجربه میکند، بیتردید قاعده بنیادین در روابط خارجی دولتهای اسلامی، نه تنها صلح و آشتی، بلکه رابطهای ولایی، صمیمی و دوستانه است. بحث و سخن در روابط دولت اسلامی با دولتهای غیراسلامی است که آیا مبتنی بر صلح است یا جهاد؟ متفکران مسلمان و غالباً سنی دو دیدگاه متفاوت دارند. برخی بر این باورند که مبنای روابط جهاد است تا پیروان ادیان دیگر به اسلام بگروند یا دستکم حاکمیت سیاسی مسلمانان را بپذیرند؛ دسته دوم بر این اعتقادند که مبنای روابط بر صلح است، مگر آنکه دولتی بنای تخاصم و دشمنی با مسلمانان را داشته باشد، در این صورت دولت اسلامی هم از خود دفاع و متقابلاً روابط را بر دشمنی و تخاصم تنظیم میکند.
گروه اول به آیات و احادیثی استناد میکنند که جهاد ابتدایی به معنای جهاد دعوت و جهاد آزادیبخش را از تکالیف مسلمانان میدانند. آیاتی که از فراگیر شده اسلام و نجات مظلومان و ستمدیدگان از ظلم و استبداد ستمگران و حکومتهای استبدادی سخن میگویند. آیاتی که جنگ و جهاد مسلمانان صدر اسلام را گزارش کرده و دغدغه رسول خدا(ص) در نجات انسانها و دعوت آنان به توحید و یکتاپرستی و کم کردن شرّ ستمگران از سر ملتهای ستمدیده را نشان میدهند[۱۴].
متقابلاً گروه اول نیز ضمن تأکید بر اهمیت صلح و سلامتی در فرهنگ اسلامی و افزون بر استناد به دلایلی همچون "ترجیح صلح بر جنگ" و "هماهنگی صلح با هدف آفرینش انسان"، به آیاتی از قرآن استناد میجویند تا اصالت صلح را در روابط خارجی دولت اسلامی اثبات کنند. آیاتی که مسلمانان را به روابط حسنه و عادلانه با دولتهای غیرمعاند و غیرمتخاصم فراخوانده[۱۵]، به صلح با صلحطلبان و دولتهای صلحجو مأمور ساخته[۱۶]، صلح با دولتهای بیطرف و هم پیمان را از فرمان جنگ و جهاد با دولتهای متخاصم استثنا کرده است[۱۷].
این گروه همچنین استدلال گروه اول به آیات جهاد را پاسخ داده و اطلاق آنها را بهوسیله آیات دیگر مقید ساختهاند. سیره رسول خدا را دلیل مستقل دیگری بر اصالت صلح دانستهاند[۱۸][۱۹]
صلح در فقه سیاسی اسلام
پایاندادن به جنگ و شرایط آن و کیفیت برقراری عقد صلح میان مسلمانان و کفّار نیز یکی از مباحث فقه سیاسی در باب جهاد میباشد. شهید اول و شهید ثانی در کتاب شرح لمعه مینویسند: ترک جنگ و پایان دادن به آن در پنج مورد بر مسلمانان واجب میشود:
- "تأمین"؛ اگر یکی از مسلمانان به یکی از کفّار و یا عدهای از آنان امان دهد، جنگ با آنها حرام میشود، مشروط بر این که این تأمین قبل از اسیر شدن کفّار توسط مسلمین و نیز عاری از مفسده باشد، مثلاً یقین شود که آنها جاسوس دشمن نیستند.
- "حکمیت"؛ اگر کفّار و امام مسلمین حاضر شوند که شخصی به عنوان حکم و داور قضاوت نمایند، آن حکم هر چه گفت باید عمل شود، از جمله ترک جنگ؛ مشروط بر این که داوری و حکم، برخلاف مسلمات موازین اسلام، نباشد. چنانکه در زمان رسول خدا(ص) یهودیان "بنی قریظه" حاضر شدند که به حکم داوری سعدبن معاذ گردن نهند و براساس حکمیت وی، مردان جنگی آنها اعدام و زن و فرزندشان اسیر شدند.
- "اسلام"؛ مسلمان شدن کفّار نیز موجب متارکه جنگ میشود، اگر در حین جنگ یکی از کفّار و یا همه آنها مسلمان شوند حکم به ترک جنگ داده میشود؛ یعنی در صورت مسلمانشدن فرد، با او نباید جنگید و در صورت اسلامآوردن جمع، با همه آنها نباید جنگید.
- "پذیرش جزیه"؛ اگر در حین جنگ، کفّار مسلمان نشوند، ولی اعلام کنند که حاضرند به شرایط ذمه عمل کنند (در سایه حکومت اسلامی با مقررات ویژه، زندگی نمایند) ترک جنگ واجب میشود (این در صورتی است که آنها از اهل کتاب باشند).
- "صلح"؛ در صورتی که امام مسلمین یا نایب او، عقد صلح برقرار کند، ترک جنگ و اطاعت از او، واجب است. در عقد صلح شرط است که از دهسال بیشتر و از چهار ماه کمتر نباشد، اما ظاهر این است که هر مقدار امام مصلحت اسلام و مسلمین بداند، صلح جایز است. در صلح میان مسلمانان و کفّار حتما باید مصالح جامعه اسلامی در نظر گرفته شود"[۲۰].
در اینجا نظرهای مرحوم شیخ بهاء الدین عاملی را برای تکمیل بحث "صلح" و بیان شرایط آن عین میآوریم. شیخ میگوید: "بدان که هر گاه امام مصلحت را در صلح با کفّار ببیند و ترک جنگ با ایشان را صلاح داند، جایز است که با ایشان صلح کند و باید صلح کمتر از یک سال نباشد و اگر مسلمانان بسیار ضعیف باشند، تا دهسال نیز جایز داشتهاند و اصح آن است که آن مقدار زمانی که امام مصلحت بداند، صلح جایز است و اگر در صلح محتاج به دادن چیزی باشد آیا دادن آن واجب است یا نه؟ بین مجتهدان اختلاف است؛ قول اقرب آن است که واجب نیست و متولّی عقد صلح، غیر از امام و نایب او کس دیگر نمیتواند باشد؛ یعنی همچنان که هریک از مسلمانان جایز بود که هریک از کافران را امان دهد، صلح آنچنان نیست و هرگاه امام با کفّار صلح کند بر او واجب است که ایشان و اموال ایشان را نگاه دارد (حفاظت کند) و هر شرط مشروعی که در صلح واقع شود به آن وفا کند و اگر امام بعد از صلح با کفّار بمیرد، بر امامی که بعد از اوست لازم است که به شرط او وفا نماید و هرگاه کافران کاری کنند که منافی صلح باشد، صلح باطل میشود. همچنین هرگاه بعضی از ایشان کاری کنند که منافی صلح باشد و جماعت دیگر بر صلح باقی باشند، صلح نسبت به جماعت اول باطل است و هرگاه بر امام ظاهر شود که کفّار، صلح را بر هم خواهند زد، یا از ایشان خیانتی ظاهر خواهد شد. جایز است که صلح را برطرف کند، به شرطی که مجرد گمان نباشد، بلکه ظن او غالب باشد.
و هرگاه بین کفّاری که امام با ایشان صلح کرده باشد نزاعی واقع شود و دعوای خود را به امام مسلمانان) رفع نمایند، لازم است بر امام به طریق اسلام بین ایشان حکم کند و اگر جهودان و نصارا دعوای خود را به امام رفع (مراجعه) نمایند، مخیّر است که بین ایشان به طریق اسلام حکم کند یا از ایشان اعراض نماید و جواب ایشان را ندهد"[۲۱]. لازم به یادآوری است که در زمان صلح، فروش اسلحه به کفّار، حرام میباشد، چنان که در زمان جنگ، حرام است، اما فروش تجهیزات نظامی غیر از اسلحه؛ مانند: لباس نظامی و زره و امثال آن در زمان صلح، مکروه و در زمان جنگ، حرام میباشد[۲۲]. بنابراین، معلوم گردید که متولّی عقد صلح، فقط امام یا نایب او میتواند باشد و غیر او هیچکس نمیتواند صلح کند[۲۳]
پرسش مستقیم
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ فرهنگ معین، ج۲، ص۲۱۶۰.
- ↑ ترمینولوژی حقوق، ص۱۳۱؛ تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۸۶؛ بدایة المجتهد، ج۱، ص۳۸۸؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۹۹ و ۲۳۳.
- ↑ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ ﴿وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از "مقام ابراهیم" نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طوافکنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوعکنندگان سجدهگزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
- ↑ ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ «و چون ماههای حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.
- ↑ ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾ «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱؛ سیری در سیرۀ ائمه اطهار، ص۸۳.
- ↑ ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ﴾ «و نکوگفتارتر از کسی که به سوی خداوند فرا خواند و کاری شایسته کند و گوید: من از مسلمانانم کیست؟» سوره فصلت، آیه ۳۳؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴؛ بحار الانوار، ج۴۴، ص۲.
- ↑ ﴿فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ﴾ «پس، سستی نکنید و (دشمنان را) به سازش فرا مخوانید در حالی که شما برترید و خداوند با شماست و هرگز از (پاداش) کردارهایتان نمیکاهد» سوره محمد، آیه ۳۵؛ تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۴۸۸.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ ر.ک: دارالصلح.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۳۱.
- ↑ ﴿إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ﴾ «به راستی این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم بنابراین مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۹۲.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ﴾ «ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمیکنند و دوست میدارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دلهایشان پنهان میدارند، بزرگتر است، بیگمان ما آیات (خود) را برای شما روشن گفتهایم اگر خرد ورزید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.
- ↑ برای مشاهده مجموعه دلایل این گروه ر.ک: بررسی فقهی اصل در روابط خارجی دولت اسلامی از نگارنده، فصل دوم.
- ↑ ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
- ↑ ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾ «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا﴾ «ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر میروید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی» سوره نساء، آیه ۹۴.
- ↑ ﴿وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا * إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا﴾ «آنها دوست میدارند چنان که خود کافر شدند شما (نیز) کافر میشدید تا با ایشان یگانه میبودید پس هیچیک از آنان را دوست مگیرید تا در راه خداوند هجرت کنند و اگر رویگردان شدند هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید و از ایشان یار و یاوری مگیرید * مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمدهاند- و اگر خداوند میخواست آنان را بر شما چیرگی میداد و با شما به نبرد میپرداختند- باری، اگر اینان از شما کنارهجویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۸۹-۹۰.
- ↑ برای آگاهی از دلایلی که اصالت صلح را اثبات میکند، ر.ک: بررسی فقهی اصل در روابط خارجی دولت اسلامی، از نگارنده فصل سوم.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۸۹.
- ↑ شرح لمعه، ج۱، ص۲۵۹ (کتاب الجهاد).
- ↑ جامع عباسی، ص۱۵۸.
- ↑ نزهة الناظر فی الجمع بین الأشباه والنظائر، ص۷۷.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۳۸۲.