حجة الوداع در معارف و سيره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

امام علی در حجة الوداع

مسلمانان با دل‌هایی سرشار از شور و اشتیاق برای انجام مراسم عبادی سیاسی که تاریخ تا آن زمان نظیر آن را سراغ نداشت، رهسپار مکه گردیدند.

کاروان پیامبر اکرم (ص) در اواخر ذی قعده سال دهم هجری برای انجام مناسک حج به سمت مکه حرکت کرد، این مراسم با انبوه جمعیتی که از گوشه و کنار جزیرة العرب گرد آمده بود و یک هدف، آنان را زیر پرچم اسلام جمع کرده و یک شعار الهی: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ‌» را سر می‌دادند، انجام پذیرفت.

پیامبر اکرم (ص) طی نامه‌ای به علی (ع) در یمن به او دستور داد برای انجام حج همراه با او به وی بپیوندد. در پی این فرمان علی (ع) همراه با غنایم و پارچه‌های غنیمتی که بدان‌ها دست یافته بود به سرعت از یمن خارج و زمانی که رسول خدا (ص) در آستانه ورود به مکه قرار داشت به دیدار آن حضرت نائل و از دیدن وی شاد و مسرور گشت و او را در جریان اموری که در یمن انجام داده بود قرار داد، پیامبر اکرم (ص) از شنیدن آنها شادمان گشت و به علی (ع) فرمود: به چه نیتی احرام بستی؟

عرض کرد: ای رسول خدا! شما کیفیت احرام خویش را برایم مرقوم نفرمودی و من نیز از آن آگاه نبودم. ازاین‌رو، به نیت شما نیت کردم و عرضه داشتم: خدایا! احرام می‌بندم همانند احرام پیامبرت و ۳۴ شتر برای قربانی با خود آورده‌ام. رسول خدا (ص) فرمود: الله اکبر! من نیز ۶۶ شتر برای قربانی آورده‌ام، بنابراین، تو در انجام حج و مناسک و قربانی، با من شریک هستی، اکنون بر احرام خود باقی بمان و به سمت سپاهیانت برگرد، و آنان را به سرعت به سوی مکه گسیل دار تا در این شهر گردهم آییم، وقتی لشکریان علی (ع) به نزدیکی مکه رسیدند حضرت فردی از جمع آنان را بر سپاه گمارد و خود برای ورود به مکه بر آنها پیشی گرفت[۱].

پیامبر اسلام (ص) مناسک عمره و حج را به اتفاق علی (ع) انجام داد و در ارتباط با قربانی فرمود: همه سرزمین منی، قربانگاه به شمار می‌آید و با دست مبارک خویش ۶۳ و علی (ع) ۳۷ شتر، جمعا صد شتر قربانی کردند و سپس مردم گرد هم آمده و رسول خدا (ص) با آنان مشروحا سخن گفت و مسلمانان را پند و موعظه نمود[۲]. رسول اکرم (ص) همراه با مسلمانان اعمال خود را در منی به پایان رسانده و به مکه بازگشت و وارد مسجد الحرام شد و طواف وداع انجام داد و سپس راهی مدینه گردید[۳].

حجة الوداع

رسول اکرم(ص) در اواخر سال دهم اراده کرد که حج به جای آورد و احکام این فریضه را برای مردمان باز نماید. قصد خود را به آگاهی مردم رساند و همه مسلمانان را از دورترین سرزمین‌ها فراخواند تا با آن حضرت حج گزارند. در پی این دعوت مردم آماده شدند و از اطراف و حوالی و نزدیکی‌های مدینه مردمی بسیار به این شهر آمدند و آماده حرکت با پیغمبر خدا(ص) شدند. رسول اکرم(ص) در بیست و پنجم ذی قعده از مدینه خارج شد و به امیرمؤمنان(ع) که در مأموریت یمن به سر می‌برد، نوشت که برای انجام حج از یمن به مکه بیاید و برای او نوع حج خود را ذکر نفرمود. امیرمؤمنان(ع) با سپاهی از یمن به سوی مکه حرکت کرد؛ در حالی که حله‌هایی را که بابت جزیه از اهل نجران گرفته بود، با خود داشت. علی(ع) برای دیدار رسول خدا(ص) از سپاه خود پیش افتاد و شخصی را به جای خویش گمارد و هنگامی که پیغمبر اکرم(ص) به مکه رسید، امیرمؤمنان(ع) نیز به آن حضرت رسید و سلام گفت و گزارشی از مأموریت خویش را در یمن و حله‌هایی که آورده بود، به آگاهی آن حضرت رسانید و گفت که برای دیدار رسول خدا(ص) پیش از آمدن سپاه، شتابان آمده است. پیغمبر خشنود شد و به او فرمود: «ای علی، به چه نیت احرام بستی؟» علی(ع) گفت: «یا رسول الله، به من ننوشته بودی که چگونه احرام می‌بندی و من نیز از راه دیگری از نیت تو آگاه نبودم. بنابراین هنگام تلبیه و احرام، نیت خود را به نیت تو پیوند زدم و گفتم: بار خدایا، احرام می‌بندم مانند احرامی که پیغمبرت بسته است و سی و چهار شتر برای قربانی با خود آورده‌ام». رسول خدا(ص) فرمود: «الله اکبر! من شصت و شش شتر برای قربانی آورده‌ام و تو در حج و مناسک قربانی با من شریک هستی. اکنون بر احرام خود باش و به سوی سپاه بازگرد و با شتاب آنان را به من برسان تا به خواست خدای تعالی در مکه به هم رسیم».

امیرمؤمنان(ع) با رسول خدا(ص) وداع کرد و به سوی سپاه بازگشت. علی(ع) دریافت که آنان حله‌هایی را که با خود داشته‌اند، به تن کرده‌اند. بر این کار عیب گرفت و به جانشین خود فرمود: «وای بر تو! چه چیز تو را واداشت که این حله‌ها را پیش از آن‌که به رسول خدا(ص) باز دهیم، به اینان ببخشی؟ او گفت: «از من درخواستند که با حله‌ها احرام بندند و خود را زینت دهند و سپس به من بازگردانند». امیرمؤمنان(ع) حله‌ها را از تن ایشان بیرون آورد و در جوال‌ها نهاد. سپاهیان از این کار علی(ع) خشمگین شدند و چون به مکه رسیدند، از او به رسول خدا(ص) شکایت کردند. پیغمبر دستور داد منادی در میان مردم نداد در دهد که «زبان‌های خود را از طعن علی کوتاه کنید؛ زیرا او در کار خدا سخت‌گیر است و در دین سازش نمی‌کند». جماعت از بیان شکایت خودداری کردند و جایگاه علی(ع) نزد رسول خدا(ص) و خشم آن حضرت بر عیب‌جویان او را دانستند[۴]. رسول خدا(ص) مناسک حج را به جا آورد و علی(ع) را در قربانی خود شریک ساخت و در اجتماع مردم احکام و سفارش‌هایی را بازگفت. آن‌گاه با مردمی که همراهش بودند، از مکه به قصد مدینه خارج شد. همین که به غدیر خم رسید با وحی الهی[۵] باز ایستاد و فرود آمد. سبب فرود آمدن آن حضرت این بود که با نزول این آیه، دستور الهی بر ابلاغ نصب امیرمؤمنان(ع) و جانشینان او به خلافت صادر شده بود. پیش‌تر در این باره به آن حضرت وحی شده بود، ولی زمانی برای اعلام و ابلاغش در وحی الهی تعیین نگردیده بود. از این‌رو، رسول خدا(ص) این کار را به تأخیر انداخت و موکول به زمانی کرد که از اختلاف و دو دستگی مردم آسوده خاطر باشد.

پیغمبر اکرم(ص) فرمان داد همه باز ایستند و آنان که پیش رفته‌اند، بازگردند و منتظر مانند. در هوای گرم و سوزان پس از اقامه نماز ظهر جمعیتی بیش از صدهزار نفر، هیجان زده، انتظار می‌کشیدند که رسول خدا(ص) از چه کار مهمی سخن خواهد گفت. رسول اکرم(ص) از منبری بالا رفت که با جهاز ساخته بودند و پس از حمد و ثنای پروردگار و گواهی گرفتن از مردم بر یکتایی خداوند و بندگی و رسالت خود و حقانیت بهشت و دوزخ و روز قیامت فرمود: «ای مردم، من به زودی از میان شما خواهم رفت و دو ثقل برایتان بر جای می‌گذارم که اگر به آنها چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد. این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا کنار حوض کوثر بر من درآیند. پس بنگرید با آنها چگونه رفتار می‌کنید و آیا حق مرا درباره آنها مراعات خواهید کرد!» یکی از حاضران پرسید: «یا رسول الله، این دو ثقل کدامند؟» پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «ثقل اکبر، کتاب خدا است که یک سویش به دست خدا و سوی دیگر آن به دست شما است. ثقل اصغر، عترت من است. پس به آن دو چنگ زنید تا گمراه نشوید و بر آن دو پیشی نگیرید که هلاک خواهید شد و درباره آن دو کوتاهی نکنید که نابود می‌گردید». آن‌گاه رسول خدا(ص) با بلندترین صدا فرمود: «آیا من سزاوارتر از شما به خود شما نیستم؟» مردم گفتند: «آری، سوگند به خدا». پس بی‌درنگ دست علی(ع) را گرفت و چونان بلند کرد که سفیدی زیر بغل هر دو پیدا شد. سپس فرمود: «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ «پس هر که من مولا و سرپرست اویم، این علی مولا و سرپرست او است. خدایا، دوست بدار هر کس را که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس را که او را دشمن می‌دارد و یاری کن هر کس را که او را یاری کند و رها کن هرکس را که او را واگذارد». در پایان فرمود: «هر کس در اینجا حاضر است، باید این پیام را به آن‌که غایب است، برساند». سپس از منبر فرود آمد. آن‌گاه نماز ظهر را با مردم خواند و در خیمه خود نشست و به علی(ع) فرمود در خیمه‌ای برابر خیمه او بنشیند و به مسلمانان فرمان داد دسته دسته نزد علی(ع) آیند و نصب او را به این مقام تهنیت گویند و به او به عنوان امیرالمؤمنین(ع) سلام کنند. مردم به سوی امیرمؤمنان(ع) هجوم آوردند و بیعت کردند. مراسم بیعت و تبریک تا غروب آفتاب ادامه یافت. پیشاپیش کسانی که به امیرمؤمنان(ع) تبریک گفتند، ابوبکر و عمر بودند که هر یک می‌گفتند: «به! به! ای فرزند ابوطالب، از این پس در هر صبح و شام سرپرست من و اختیاردار هر مرد و زن مؤمنی». هنوز مردم پراکنده نشده بودند که این آیه نازل شد: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۶][۷].[۸]

منابع

پانویس

  1. ارشاد مفید، ج۱، ص۱۷۲؛ سیره نبوی ابن کثیر، ج۴، ص۲۰۵.
  2. سیره حلبی، ج۳، ص۲۸۳؛ سیره نبوی ابن کثیر، ج۴، ص۲۹۱.
  3. حکیم، سید منذر، ‌پیشوایان هدایت ج۲ ص ۱۴۱.
  4. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۴۹؛ شیخ مفید، الارشاد ج۱، ص۱۵۹.
  5. ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  6. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  7. ر.ک: شیخ مفید، الارشاد ج۱، ص۱۶۴؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۹؛ احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۱. همچنین پیرامون حدیث غدیر و نزول آیات تبلیغ و اکمال در این خصوص و راویان آن به نقل از منابع معتبر سنی نگاه کنید به: شرف‌الدین عاملی، سید عبدالحسین، المراجعات نامه‌های ۵۸ و ۵۶ و ۵۴. و ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی(ع)، ج۲، ص۳۱۰ – ۲۵۱.
  8. رجبی، محمد حسین، مقاله «امام علی در عهد پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۲۱۴.