طاغوت در قرآن
طاغوت، بر وزن فعلوت، همانند ملکوت، ولی در آن طاغوت لام الفعل بر عین الفعل مقدّم شده است و چون مصدر است بر مبالغه بسیار دلالت دارد[۱] و به معنای هر متجاوز و معبود غیر خداوند است. به جادوگر، کافر، کاهن، جنیّان سرکش و بازدارنده از حق اطلاق طاغوت شده است[۲]. در این مدخل، از واژه «طاغوت» استفاده شده است[۳].
مقدمه
برخی از خاورشناسان از عبری، سریانی و آرامی بودن اصل واژه طاغوت سخن گفتهاند؛[۴] ولی فرهنگنویسان عربی، آن را عربی دانستهاند. براساس یک دیدگاه، طاغوت از ریشه «ط - غ - و»، به معنای تجاوز از حد و صیغه فاعل آن (طاغِو: طاغ) گرفته شده و پس از الحاق «تا» ی مبالغه، به صورت طاغوت درآمده است.[۵] براساس دیدگاهی دیگر، طاغوت در اصل، مصدر و ساختار آن طَغَیوت یا طَغَووت بوده است. حرف یاء، یا واو پس از جابجایی با حرف غین، به سبب فتحه حرف پیش از آن (ط) به الف بدل شده است.[۶] دلیل مصدر بودن آن را درستی کاربرد آن درباره مفرد و جمع دانسته و گفتهاند که به جای فاعل و به معنای طاغی (سرکش) نیز به کار میرود؛[۷] با این تفاوت که طاغوت به سبب مصدر بودن بر مبالغه (بسیار سرکش) دلالت دارد.[۸] در هر صورت، با توجه به معنای از حد گذشتن برای طغیان *، طاغوت در اصطلاح ادبیات معارف اسلامی به معنای کسی است که تعدی از حدود الهی را از حد بگذراند یا چیزی که موجب تعدی از حدّ شود و با قرار گرفتن در برابر خدا به جای او معبود یا مرجع مردم شود. برهمین اساس، انواع بت * ها و خدایان دروغین، شیطان، جنیان سرکش، جادوگران، کاهنان، سران کفر و گمراهی،[۹] نفس اماره [۱۰] و جز آنها طاغوت خوانده شدهاند. درباره مواردی مانند بتهای بیجان هر چند تعدی از حدود الهی معنا ندارد، چون ایمان به آنها سبب گمراهی و سرکشی مردم شده، به آنها نیز طاغوت گفته میشود: ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ﴾[۱۱]، ﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۲].[۱۳] واژه طاغوت ۸ بار در ۵ سوره قرآن کریم آمده است. طاغوت از مفاهیم عام قرآنی و دارای مصادیق گوناگونی است و درباره چیزی یا کسی به کار رفته است که بهگونهای در برابر الله، معبود یا مرجع قضاوت مردم قرار گرفته باشد. ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۱۴]، ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۱۵]؛ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا﴾[۱۶]، ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا﴾[۱۷]، ﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا﴾[۱۸]، ﴿قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ﴾[۱۹]، ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾[۲۰]، ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ﴾[۲۱][۲۲]
دعوت انبیا به پرهیز از بندگی طاغوت
مشرکان در دفاع از آیین شرکآمیز خود و نیاکانشان و نیز تکذیب رسالت پیامبر اکرم، بتپرستی را هماهنگ با اراده خداوند دانسته و میگفتند اگر بتپرستی خواستِ خدا نبود ما نمیتوانستیم هیچ معبود دیگری جز خدا را بپرستیم. آنان اراده تکوینی و تشریعی خدا را به هم آمیخته بودند. قرآن کریم در نفی این پندار نادرست، دعوت به عبادت خدای یگانه و پرهیز از بندگی طاغوت را هدف بعثت همه پیامبران الهی (ارادۀ تشریعی خدا) خوانده و میافزاید که گروهی از مردم دعوت آنان را پذیرفته و هدایت شدند و گروهی دیگر تکذیب کرده و به عذاب الهی گرفتار آمدند و از مشرکان میخواهد با گشت و گذار در روی زمین، فرجام تکذیب کنندگان دعوت پیامبران را ببینند: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۲۳]، ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾[۲۴] این آیات به روشنی نشان میدهند مراد از طاغوت هر چیزی است که به جای خداوند یا همراه او پرستیده و موجب گمراهی شود[۲۵].[۲۶]
طاغوت پرستی یهود
قرآن کریم از طاغوتپرستی یهودیان یاد میکند. یهودیان هنگام اذان گفتن مسلمانان برای نماز جماعت، آن را به سخره میگرفتند. ﴿وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۲۷] خداوند این کار را خرده گرفتن بر ایمان مسلمانان دانسته و در مقابل به ماجرای لعن و خشم خداوند بر آنها و میمون و خوک شدن و طاغوتپرستی گروهی از آنان در گذشته اشاره کرده و آنان را دارای بدترین جایگاه و گمراهترین افراد معرفی میکند: ﴿قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ﴾[۲۸] برخی طاغوتپرستی یهودیان را اشاره به پیروی آنان از شیطان و برخی دیگر اشاره به گوسالهپرستی دانستهاند.[۲۹] با توجه به اینکه قرآن کریم به رخدادهای برجستهای مانند تبدیل شدن گروهی از یهودیان به خوک و میمون اشاره کرده است، تفسیر پرستش طاغوت به گوسالهپرستی با توجه به مهم بودن آن هماهنگی بیشتری دارد، در حالی که پیروی شیطان همواره به شکلهای گوناگون در میان آنان بوده است.[۳۰]
طاغوت باوری یهود
قرآن کریم از ایمان گروهی از اهل کتاب به «جِبْت» و «طاغوت» یاد میکند و اینکه آنها کافران را در مقایسه با مؤمنان راهیافتهتر خواندند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۳۱] مفسران درباره مراد از جبت و طاغوت، اختلاف دارند: برخی آنها را نام دو بت از بتهای مشرکان، برخی دیگر مراد از جبت را بتها و مراد از طاغوت را کاهنانی دانستهاند که به دروغ از زبان بتهاسخن گفته و مردم را گمراه میکردند. براساس دیدگاه سوم، جبت به معنای سحر در زبان حبشی و مراد از طاغوت، شیطان است. برخی نیز جبت را به معنای کاهن و طاغوت را اشاره به برخی از یهودیان دانستهاند. دیدگاهی دیگر جبت و طاغوت را اشاره به دو تن از سران یهود دانسته است [۳۲] و چون یهودیان از آنها تبعیت میکردند به نوعی به آنان ایمان داشتند.
براساس روایات شأن نزول، برخی از سران یهود خواستار همراهی و همپیمانی با مشرکان قریش بر ضد پیامبر اکرم شدند. مشرکان برای اطمینان از اینکه یهودیان در نیمه راه آنها را تنها نخواهند گذاشت، از آنان خواستند بر بتهای آنها سجده کنند و یهودیان چنین کرده و به رغم آگاهی از حقانیت پیامبر اکرم و از سر دشمنی، مشرکان را هدایت یافتهتر از مسلمانان خواندند.[۳۳] براساس تفسیری دیگر، قضاوت یهودیان یادشده مبنی بر راهیافتهتر بودن مشرکان، اعتراف به این موضوع بود که آیین بتپرستی هم از حقانیت بهرهای دارد و این سخن به نوعی ایمان به جبت و طاغوت است.[۳۴][۳۵]
پیامد کفر به طاغوت
قرآن کریم ضمن بیان روشنی از ویژگیهای خداوند ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾[۳۶] به پیامد کفر به طاغوت پرداخته است. براین اساس، اگر کسی به طاغوت کفر ورزیده و به اللّه ایمان آورد، به محکمترین دستاویز چنگ زده است؛ زیرا خداوند ضمن سرپرستی مؤمنان آنها را از تاریکیهای شرک و کفر بیرون برده و به سوی نور (شناخت معارف توحیدی و بندگی خدا) هدایت میکند؛ اما سرپرستی کافران را طاغوتها عهدهدار شده و آنان را از روشنایی بیرون میبرند و به تاریکیهای کفر و شرک وارد میکنند و سرانجام موجبات دوزخی شدن آنان را فراهم میآورند: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۳۷]، ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۳۸] مفسران با اختلاف در تعیین مصداق طاغوت، آن را بر شیطان، کاهن، جادوگر، انسانها و جنیان سرکش، بتها و هر معبودی جز خداوند تطبیق کردهاند.[۳۹] با توجه به کاربرد طاغوت در معنای جمع و در مقابل اللّه، معنای «هر معبودی جز خداوند» انطباق بیشتری با آن دارد. البته با درنظرگرفتن ادیان و آیینهای رایج در عصر نزول قرآن از قبیل پرستش جن، ماه، ستاره و خورشید، به ویژه پرستش انواع بتهای سنگی و چوبی در شبه جزیره عرب، طاغوت یاد شده در این آیات در درجه نخست ناظر به اینگونه خدایان است.
در تفسیر چگونگی بیرون بردن کافران از نور که به دست طاغوت صورت میگیرد، گفته شده انسان طبق آفرینش خود و پیش از آنکه مؤمن یا کافر باشد، به سبب برخورداری از فطرت خداگرا در نور و به سبب ناآگاهی از حقایق و معارف توحیدی و راه درست بندگی خدا در تاریکی قرار دارد و هنگامی که ایمان میآورد، خدای یگانه به وسیله پیامبران الهی و کتب آسمانی، معارف الهی و راه بندگی را به او آموخته و از تاریکی به روشنایی رهنمون میشود؛ اما در صورت کافر شدن، نور فطرت وی از میان رفته و بر اثر ایمان به طاغوتها (خدایان دروغین) در تاریکی کفر، شرک و نفاق فرو رفته و سرانجام سر از آتش دوزخ درمیآورد.[۴۰] دیگر پیامد طاغوتگرایی این است که پرستندگان طاغوت در روز قیامت خود را دچار هلاک کرده و گرفتار خسارتی آشکار و جبرانناپذیر میشوند؛ اما به کسانی که با پرهیز از بندگی و پرستش طاغوت، به سوی خدا بازگردند، بشارت پاداش [۴۱] و هدایت [۴۲] داده شده است: ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ﴾[۴۳] طاغوت در این آیه را بر شیطان، گروه شیاطین، بتها و هر معبودی جز خدا تطبیق کردهاند؛[۴۴] اما قراینی مانند مخاطب بودن مشرکان مکه و بازگشت ضمیر مؤنث در ﴿يَعْبُدُوهَا﴾ به طاغوت میتوانند مؤید انطباق آن بر بتها باشند.[۴۵] البته با استناد به عبارت ﴿فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ﴾[۴۶] میتوان گفت بر هر معبودی جز ﴿اللَّهِ﴾ تطبیق میکند. امام صادق، پیروان اهل بیت را مصداق اجتناب کنندگان از بندگی طاغوت، اطاعت کنندگان از حاکمان جور را پرستندگان طاغوت و حاکمان جور را از مصادیق طاغوت شناسانده است. [۴۷][۴۸]
داوری بردن نزد طاغوت
قرآن کریم به مسلمانان فرمان میدهد تا خدا و پیامبر او را مرجع حل اختلافات خویش برگزینند ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۴۹]، ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۵۰]؛ اما برخی منافقان به ظاهر مسلمان میخواستند برای حل اختلاف خویش نزد طاغوت بروند، در حالی که خداوند به آنان فرمان داده بود به طاغوت کفر بورزند. قرآن کریم داوری بردن نزد طاغوت را به شیطان و گمراهسازیهای او نسبت میدهد: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا﴾[۵۱] گفتهاند که آیه درباره مردی منافق و فردی یهودی نازل شده است که با یکدیگر اختلاف داشتند. یهودی با آگاهی از اینکه پیامبر اکرم رشوه نمیپذیرد و عادلانه داوری میکند، پیشنهاد کرد برای رفع اختلاف نزد آن حضرت روند؛ اما مردمنافق خواستار آن شد که نزد کعب ابن اشرف از بزرگان و دانشمندان یهود بروند. برخی نیز گفتهاند که مرد منافق خواست تا برای رفع اختلاف نزد کاهنی بروند؛[۵۲] همچنین گفته شده که آیه درباره گروهی از مسلمانان نازل شده است و آنان برای قضاوت نزد کاهنی میرفتند که میان یهودیان داوری میکرد.[۵۳] این شأن نزول با ظاهر و سیاق آیات که درباره منافقان است سازگار نیست. بنابراین قرآن کریم کسانی مانند سران یهود و کاهنان را که در تقابل با خدا و پیامبر اکرم قرار دارند طاغوت خوانده است.
هنگامی که منافقان با رویگردانی از داوری رسول خدا و مرجع قرار دادن طاغوت دچار آسیب میشدند، نزد پیامبر اکرم آمده و سوگند یاد میکردند که هدف ما از بردن داوری نزد دیگران چیزی جز نیکی و ایجاد سازش میان مشاجره کنندگان نبود! قرآن کریم ضمن تأکید بر پیروی از پیامبر در همه امور از اینان میخواهد از کار خویش توبه کرده و به هیچ بهانهای به مرجعیت و داوری طاغوت تن ندهند و در پایان، رجوع به داوری رسول خدا و پذیرش قلبی آن را نشانه درستی ایمان آنان معرفی میکند: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا﴾[۵۴]، ﴿فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا﴾[۵۵]، ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا﴾[۵۶]، ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾[۵۷]، ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۵۸] براساس روایتی از امام صادق اگر کسی از مسلمانان برای حل اختلاف خود با دیگری به جای حاکم عادل به حاکم جور مراجعه کند، از مصادیق این آیه است و داوری نزد طاغوت برده است.[۵۹].[۶۰]
جنگ در راه طاغوت
خداوند برای ترغیب مهاجران و انصار برای جهاد با مشرکان و نجات دادن مسلمانان مانده در مکه، جنگ آنان را جنگ در راه خدا و جنگ کافران را جنگ در راه طاغوت خوانده است: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا﴾[۶۱] راه خدا به اطاعت خدا، گسترش دین خدا و کسب خشنودی خدا و یاری دین او تفسیر شده است.[۶۲] براین اساس، میتوان گفت مراد از طاغوت که کافران در راه آن نبرد میکردند، بتهاست و کافران در درجه نخست برای حفظ آیین بتپرستی خویش میجنگیدند. البته برخی با استناد به اینکه کافران اولیای شیطان شناسانده شدهاند، طاغوت را بر شیطان تطبیق کردهاند[۶۳].[۶۴]
جایگاه پیامبران در مبارزه با طاغوت
یکی از مفاهیم اجتماعی و سیاسی قرآن که کاربرد بسیار دارد، کلمه طاغوت است. طاغوت که از ماده «طغی یطغی» است، به معنای بسیار تجاوزگر است، چون وزن آن به قولی «فعلوت»، مانند: ملکوت، ناسوت و رحموت است که با مقدّم شدن لام بر عین، قلب گردیده، و وزن آن «فلعوت» شده که در آن سه مبالغه یعنی نهایت طغیانگری است: (نامگذاری به مصدر، و بنای مبالغه، و قلب که برای اختصاص است). این کلمه هشت بار در قرآن مجید ﴿أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ﴾[۶۵]، ﴿قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ﴾[۶۶]،﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا﴾[۶۷]، ﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾[۶۸]، ﴿ أَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلٌّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ فَمَا لِهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا ﴾[۶۹]،﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۷۰]، ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۷۱]، ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾[۷۲] آمده که در هر باره با معنایی مناسب با سیاق پیدا کرده است:شیطان، بت (هر معبود دروغین و آنچه غیر از خدا مورد پرستش و عبادت قرار گیرد)، طغیانگران، کاهن، ساحر و خلاصه جامع همه این معانی اینکه هرکس کافر شود به آنچه مخالف امر و فرمان خداست[۷۳]. هر چند ابن جریر طبری گفته: بعضی بر این باور بودهاند که کلمه طاغوت مانند جبت نام دو بت بوده که مشرکین آنها را میپرستیدهاند[۷۴]، اما یکی از مصداقهای آن بت میباشد و شامل هر نوع تجاوز از حق میشود که در حوزه افکار و عقاید و رفتار اجتماعی و اخلاقی کاربرد دارد و شناخت آن در برابر شناخت خدا، جهان، یا شناخت خود و جامعه - معنا و مفهوم دیگری پیدا کرده و در قرآن به عنوان شناخت خدایان دروغین جمادی و انسانی و نفی و طرد آنان، اصلی اصیل و بنیادین و از اهداف پیامبران معرفی شده است که در شعار ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾[۷۵] تجسم یافته است.
با این توجّه، شناخت انسانی آنکه از مقوله طغیانگران، ستمگران و مستبدادان است و شامل همه کسانی میگردد که مانع رسیدن انسان به خدا میتواند باشد، در فلسفه بعثت پیامبر معنا پیدا میکند و آگاهی از جایگاه آن در زندگی معنوی دارای اهمیت است که از آنگاه تعبیر به نفی شیاطین انسی شده است، یعنی کسی که انسان را از حق دور میسازد و طرد آن مقدمه شناخت صحیح و باور راستین به خدا میباشد: به همین دلیل در قرآن آمده: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾[۷۶] و لزوم کفر به طاغوت اهمیت داده شده است: ﴿فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى﴾[۷۷]؛ زیرا در حیات معنوی طاغوت فتنه و مانع فهم و یا مانع رسیدن به خداوند است: ﴿وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۷۸] قرآن، در سوره بقره آیه ۲۵۶، تکفیر تمامی طاغوتها و طاغوتیان یا نفی همه خدایان غیر خدا را، لازمه و بلکه مقدمه دینداری میشمرد و میفرماید: ﴿فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا﴾[۷۹]. بدین ترتیب ملاحظه میشود که ظاهراً نفی همه طاغیانی که خود را خدا میپندارند و یا از طرف مردم جاهل به مرتبه خدایی رسانده شدهاند، در راستای دعوت پیامبران قرار میگیرد و لذا این شناخت مقدمه موضعگیری و مبارزه با آنان است. البته این مبارزه مراتب گوناگونی و از آن جمله در مرتبه زبانی دارد. در این مرتبه خداوند از آگاهان و علما، پیمان گرفته است که از بیان حقایق و روشنگری مردم، و افشای این طاغوتیان کوتاهی نورزند و به مردم بشناسانند و از آنان بیزاری جویند: ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ﴾[۸۰]. چنانکه امام علی همین معنا را بیان میکند: «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ»[۸۱]. (... و آنچه را که خدا بر علماء أخذ کرده است که بر شکم سیری ستمگر و گرسنگی مظلوم آرام نگیرند). هر که در این مرتبه کوتاهی کند مسئول است و گرفتار لعنت ابدی خدا. باز برای شناخت و معرفی طاغوت خطاب به علما میکند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ﴾[۸۲].
اکنون با این مقدمه در شناخت طاغوت که یکی از محورهای جهتگیری انسان مؤمن است، مورد توجه پیامبر اسلام قرار گرفته است.
﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا * فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا * أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا﴾[۸۳].
﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ * أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ﴾[۸۴].
﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾[۸۵].
- نکات:
- در تعالیم قرآن بیش از هر چیز زمینههای بسیاری در شعلهور کردن انگیزههای حرکت و مبارزه و قیام را فراهم ساخته و میسازد و با طرح برخی مباحث خاص، زمینه حرکتهای سیاسی و افشای ماهیت مستبدان و دشمنان اسلام و مسلمین را فراهم ساخته و در حقیقت، زمینه جبههگیری و صفبندی میان ایمان و کفر به وجود آورده است؛ که نمونه روشن آن آیه شریفه فوق میباشد که با واژه طاغوت و یا مذمت از مراجعه با حکام طاغوت است، که با تعبیرهای دیگر چون ائمه کفر ظلم و ظالم آمده و از واژههایی است که در قرآن بارها به کار رفته و بار سیاسی و سوژه جهتگیریهای انقلابی را در کف مبارزان مسلمان قرار داده است. (بقره: ۱۹۳، نساء: ۷۵، انعام: ۱۲۹، انفال: ۱۵، یونس ۱۳، النحل ۳۶، و آیات سوره قصص). از سوی دیگر در فرهنگ قرآن جبهه تولی و تبری و موضعگیری به نفع و بر علیه وجود دارد (فتح: ۲۹) و توصیف میکند که پیامبر و مؤمنین همراه وی در میان خود دوستی و شفقت دارند و با دشمنان بسیار سختگیر هستند.
- یکی از اهداف بعثت پیامبران را پرستش خداوند و جبههگیری در برابر طاغوت میداند (نحل: ۳۶) مبارزه با ستم و ستمگران و دشمنی قلبی و عملی با آنان (نساء: ۷۵، حجّ: ۳۹، هود: ۱۱۳) یکی از وظایف هر مسلمان شناخته میشود و همین آموزهها در طول تاریخ اسلام مایه حرکتهای ظلم ستیزی و آزادیخواهی و آزادیبخشی بوده است[۸۶].
﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا * أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا﴾[۸۷].
﴿قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ﴾[۸۸].
نکات:
- یکی از نقدهای قرآن به گذشتگان، رفتن مردمی به سمت حاکمان ستمگر است. نمونه دیگر عمل نکردن بعضی از یهود به کتاب دینیشان تورات است، ایمان گروهی از ایشان به بتهای جبت و طاغوت (نساء: ۵۱) است که نمونه بارز شرک و مخالف توحید دینی است، کاری که، به روایت قرآن (نساء: ۵۲) موجب لعنت الهی برای آنان شده است.
- کفّار مولا ندارند طبیعتا منظور مولی و صاحب الهی است، و گرنه خود قرآن میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ﴾[۸۹]، یعنی نه اینکه اینها مولیندارند، مولی دارند، امّا مولای آنها الهی و خدایی نیست، تحت ولایت شیطان و طاغوتیان زمانهاند جبت: طاغوت، شیطان و کاهن. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ﴾[۹۰].
- دلیل نهی از “طاغوت” به دلیل در معرض پرستش قرار گرفتن آن است: ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۹۱]. نکته مهم این نهی آن است که مستبدان و طاغوتها، مانع شنیدن سخنان میشوند، زیرا در ذیل آن میگوید: مژده بده بندگانم را، آنها که سخنها را شنیده از بهترینها پیروی میکنند. یعنی وقتی از طاغوت اجتناب کردند، زمینه شنیدن فراهم میشود و در آن وقت هیچگونه قیدی به دست و بال ذهن آنها نیست. در قالب خاصی قرار نگرفتهاند که نتوانند خود را از آن خارج سازند. تنها حقیقت را هدف همت خود ساختهاند. از این رو سخنان را میشنوند، تا نیکوترین را برگزینند. یعنی اینان پیوسته سر میکشند و هر مجالی را تعقیب میکنند تا حقیقت را بیابند و از آن پیروی کنند. حال آنانکه پرستنده طاغوت بودند، تنها در همان قالبی بودند که طاغوت میخواهد در آن قالب باشند.
- نکته حساس و دقیقه آیه شریفه این است که به جای “کفر به شیطان”، “کفر به طاغوت” را مطرح کرده است، زیرا علامت صحّت “کفر به شیطان”، در “کفر و بیزاری از طاغوت” جلوهگر میباشد و این معنای مشت مدّعیان دروغینی را میگشاید که با طاغوت تعارضی ندارند. امکان ندارد کسی به شیطان کافر شود در عین حال با “طاغوت” (عنصر سرکش اجتماعی) رفاقت داشته، یا لااقل، بیتفاوت باشد. این مرزبندی دقیقه آیه، مؤمن را از مدّعی جدا میکند، همانگونه که “راه رشد” از “راه غی”، جدا گشته است. ایمان به خدا و شناخت راه رشد، در گرو شناخت تارکین راه رشد و فرو افتادگان در باتلاق تباهی و بیچارگی میباشد؛ در سوره زمر این معنی تأکید میشود: ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى﴾[۹۲] تا “اجتناب” صورت نگیرد، “إنابة” معنا ندارد و “اجتناب” نیز بدون مخالفت و موضعگیری در برابر طاغوت، محقق نمیشود، چرا که اگر از فساد، دوری کنی، فساد از تو، دور نخواهد شد که جامعه به هم مرتبط است و فساد در همه مجاری نفوذ میکند.
- از سنتهای الهی برای آگاه کردن و هدایت مردم، فرستادن هادیان، مربیان، مصلحان و پیامبران است: ﴿َلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۹۳] و ﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ﴾[۹۴] بلکه این پیامبران با شعار واحد و دعوت واحدی دو جانبه میآیند. ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾[۹۵] یعنی دعوت پیامبر ایجاب و سلب دارد، ایجاب آن پرستیدن خدا و سلب آن اجتناب از طاغوت است.
نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
- موظّف بودن پیامبر به موضع منفی و اعراض از مراجعهکنندگان به طاغوت برای قضاوت:﴿يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ... * فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ﴾[۹۶].
- توبیخ منافقان از سوی خداوند، به جهت مراجعه به آنان به طاغوت برای داوری: ﴿يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ... * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا﴾[۹۷]
- خداوندآگاه از تمایل قلبی منافقان، در مراجعه به طاغوت، برای قضاوت: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ﴾[۹۸].
- منافقان، توجیهگر مراجعه به طاغوت برای داوری با ادعای قصد ایجاد الفت میان طاغوت و پیامبر: ﴿ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا﴾[۹۹].
- عدم توانایی پیامبر به نجات طاغوتپرستان از عذاب جهنم: ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا... * أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ ﴾[۱۰۰].
- اجتناب از عبادت طاغوت و روی آوردن به خداوند موجب شایستگی برای دریافت بشارت الهی: ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ﴾[۱۰۱].
- پذیرش دعوت پیامبران برای عبادت خدا و اجتناب از عبادت طاغوت، به مثابه پیروی از بهترین سخن پس از شنیدن و نقد آن: ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾[۱۰۲].
- پذیرش دعوت پیامبران برای عبادت خدا و اجتناب از عبادت طاغوت، موجب بهرهمندی از هدایت خاص الهی: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ﴾[۱۰۳].
- خداوند به پیامبر دستورداده که وی کفاری را که دین اسلام را استهزا میکردهاند از راه تسلیم مؤاخذه نماید، و اعمال نادرست اهل کتاب و کیفرهایی که دامنگیر آنها گردیده است با وضع مؤمنان راستین و مسلمان، مقایسه کرده تا معلوم شود کدامیک از این دو دسته در خور انتقاد و سرزنش هستند و این یک پاسخ منطقی است که برای متوجه ساختن افراد لجوج و متعصب به کار میرود، در این مقایسه چنین میگوید: ای پیامبر! به آنها بگو: آیا ایمان به خدای یگانه و کتب آسمانی داشتن در خور سرزنش و ایراد است، یا اعمال ناروای کسانی که گرفتار آن همه مجازات الهی شدند “به آنها بگو: آیا شما را آگاه کنم از کسانی که پاداش کارشان در پیشگاه خدا از این بدتر است ﴿قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ﴾[۱۰۴]، سپس به تشریح این مطلب پرداخته و میگوید: آنها که بر اثر اعمالشان مورد لعن و غضب پروردگار واقع شدند ﴿مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ﴾[۱۰۵] و آنها که پرستش طاغوت ﴿وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ﴾[۱۰۶] و بت نمودند، مسلماً این چنین افراد، موقعیتشان در این دنیا و محل و جایگاهشان در روز قیامت بدتر خواهد بود، و از راه راست و جاده مستقیم گمراهترند” ﴿أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ﴾[۱۰۷][۱۰۸].
منابع
پانویس
- ↑ الکشاف، ج 4، ص 120.
- ↑ مفردات راغب، ص 520 - 521، «طغى».
- ↑ فرهنگ قرآن، واژه «طاغوت».
- ↑ واژگان دخیل، ص۳۰۱؛ دایرة المعارف فارسی، ج ۲، ص۱۶۵۸.
- ↑ التحقیق، ج ۷، ص۸۴، «طغی».
- ↑ نک: الصحاح، ج ۶، ص۲۴۱۳؛ مفردات، ص۵۲۰-۵۲۱؛ لسان العرب، ج ۱۵، ص۹، «طغی».
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص۶۳۰؛ قاموس قرآن، ج ۴، ص۲۲۴.
- ↑ الکشاف، ج ۴، ص۱۲۰.
- ↑ مفردات، ص۵۲۰-۵۲۱؛ المیزان، ج ۲، ص۳۴۴؛ التحقیق، ج ۷، ص۸۴، «طغی».
- ↑ تفسیرثعلبی، ج ۲، ص۲۳۶؛ تفسیرسلمی، ج ۱، ص۷۷.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بتها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.
- ↑ «پروردگارا! به راستی آنان بسیاری از مردم را گمراه کردهاند پس هر که از من پیروی کند از من است و هر که با من سرکشی ورزد بیگمان تو آمرزندهای بخشایندهای» سوره ابراهیم، آیه ۳۶.
- ↑ نک: التفسیر الکبیر، ج ۷، ص۱۶.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
- ↑ «آیا به کسانی که بهرهای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریستهای (که چگونه) به «جبت» و «طاغوت» ایمان دارند و درباره کافران میگویند که اینان رهیافتهتر از مؤمنانند؟!» سوره نساء، آیه ۵۱.
- ↑ «آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.
- ↑ «مؤمنان در راه خداوند جنگ میکنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۶.
- ↑ «بگو آیا میخواهید از کسانی که نزد خداوند کیفری بدتر از این دارند، آگاهتان گردانم؟» سوره مائده، آیه ۶۰.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغانگاران چگونه بوده است» سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «طاغوت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۷، ص 454- 455.
- ↑ «و مشرکان گفتند: اگر خداوند میخواست نه ما و نه پدرانمان به جای او چیزی را نمیپرستیدیم و چیزی را بی (فرمان) وی حرام نمیشمردیم؛ پیشینیان ایشان نیز بدینگونه رفتار میکردند و آیا جز پیامرسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟» سوره نحل، آیه ۳۵.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغانگاران چگونه بوده است» سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ لسان العرب، ج ۸، ص۴۴۴، «طوغ»؛ نک: تفسیر لاهیجی، ج ۲، ص۷۱۱.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «طاغوت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۷، ص 455.
- ↑ «و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی میگیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمیورزند» سوره مائده، آیه ۵۸.
- ↑ «بگو آیا میخواهید از کسانی که نزد خداوند کیفری بدتر از این دارند، آگاهتان گردانم؟» سوره مائده، آیه ۶۰.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص۵۷۵؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۳۳.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «طاغوت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۷، ص 455- 456.
- ↑ «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۵، ص۸۳-۸۴؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۹۳؛ روض الجنان، ج ۵، ص۳۹۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص۹۲؛ التفسیرالکبیر، ج ۱۰، ص۱۰۱.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص۳۷۵.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «طاغوت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۷، ص 456.
- ↑ «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمیگیرد، همه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمانها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص۳۱۲؛ مجمع البیان، ج ۲، ص۶۳۱؛ روح المعانی، ج ۲، ص۱۴.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۳۴۶.
- ↑ روح المعانی، ج ۱۲، ص۲۴۲؛ کنز الدقائق، ج ۱۱، ص۲۹۰.
- ↑ جامع البیان، ج ۲۳، ص۱۳۲؛ مجمع البیان، ج ۸، ص۷۷۰.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
- ↑ نک: التبیان، ج ۹، ص۱۶؛ مجمع البیان، ج ۸، ص۷۶۹؛ المیزان، ج ۱۷، ص۲۴۹.
- ↑ التفسیرالکاشف، ج ۶، ص۴۰۳.
- ↑ «بنابراین هر چه را میخواهید به جای او بپرستید!» سوره زمر، آیه ۱۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص۷۷۰؛ المیزان، ج ۱۷، ص۲۵۲.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «طاغوت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۷، ص 456- 458.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ «آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه 60.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص۲۳۸؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۰۲؛ زاد المسیر، ج ۱، ص۴۲۵-۴۲۶.
- ↑ زاد المسیر، ج ۱، ص۴۲۶.
- ↑ «و چون به آنان گفته شود که به سوی آنچه خداوند فرو فرستاده است و به سوی این پیامبر آیید دورویان را خواهی دید که یکسره روی از تو باز میگردانند» سوره نساء، آیه ۶۱.
- ↑ «پس چه حالی دارند هنگامی که برای کارهایی که کردهاند مصیبتی به آنان برسد سپس نزد تو آیند و به خداوند سوگند خورند که ما جز نیکی و هماهنگی نظری نداشتیم؟!» سوره نساء، آیه ۶۲.
- ↑ «آنانند که آنچه را در دل دارند خداوند میداند؛ از آنان دوری گزین و پندشان ده و به آنان سخنی رسا که در دلشان جایگیر شود، بگوی» سوره نساء، آیه ۶۳.
- ↑ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ تفسیرعیاشی، ج ۱، ص۲۵۴.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «طاغوت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۷، ص 458.
- ↑ «مؤمنان در راه خداوند جنگ میکنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص۱۴۲؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۱۷.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص۲۶۰؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۱۱۷-۱۱۸.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «طاغوت»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۷، ص 458- 459.
- ↑ «و آیا تو، کسی را که فرمان عذاب بر او به حقیقت پیوسته است، همان کس را که در آتش است میرهانی؟» سوره زمر، آیه ۱۹.
- ↑ «بگو آیا میخواهید از کسانی که نزد خداوند کیفری بدتر از این دارند، آگاهتان گردانم؟» سوره مائده، آیه ۶۰.
- ↑ «آنانند که آنچه را در دل دارند خداوند میداند؛ از آنان دوری گزین و پندشان ده و به آنان سخنی رسا که در دلشان جایگیر شود، بگوی» سوره نساء، آیه ۶۳.
- ↑ «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟ بیگمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.
- ↑ «هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در مییابد و اگر نیکییی به ایشان رسد میگویند این از سوی خداوند است و اگر بدییی به آنان رسد میگویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است؛ بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنی را دریابند» سوره نساء، آیه ۷۸.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغانگاران چگونه بوده است» سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ مجمع البیان، اعلام قرآن قاموس قرآن.
- ↑ ترجمه الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۷۰.
- ↑ «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «و از فتنهای پروا کنید که (چون درگیرد) تنها به کسانی از شما که ستم کردند نمیرسد (بلکه دامنگیر همه میشود) و بدانید که به راستی خداوند سخت کیفر است» سوره انفال، آیه ۲۵.
- ↑ «پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت که آن (کتاب آسمانی) را برای مردم، روشن بگویید و پنهانش مدارید» سوره آل عمران، آیه ۱۸۷.
- ↑ نهج البلاغه، خ ۳.
- ↑ «خداوند و لعنتکنندگان، کسانی را لعنت میکنند که برهانها و رهنمودی را که فرو فرستادیم، پس از آنکه در کتاب (تورات) برای مردم روشن کردیم، پنهان میدارند» سوره بقره، آیه ۱۵۹.
- ↑ «آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند * و چون به آنان گفته شود که به سوی آنچه خداوند فرو فرستاده است و به سوی این پیامبر آیید دورویان را خواهی دید که یکسره روی از تو باز میگردانند * پس چه حالی دارند هنگامی که برای کارهایی که کردهاند مصیبتی به آنان برسد سپس نزد تو آیند و به خداوند سوگند خورند که ما جز نیکی و هماهنگی نظری نداشتیم؟! * آنانند که آنچه را در دل دارند خداوند میداند؛ از آنان دوری گزین و پندشان ده و به آنان سخنی رسا که در دلشان جایگیر شود، بگوی» سوره نساء، آیه ۶۰-۶۳.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده! * کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند * و آیا تو، کسی را که فرمان عذاب بر او به حقیقت پیوسته است، همان کس را که در آتش است میرهانی؟» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۹.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغانگاران چگونه بوده است» سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ ایازی، قرآن اثری جاویدان، ص۵۱.
- ↑ «آیا به کسانی که بهرهای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریستهای (که چگونه) به “جبت” و “طاغوت” ایمان دارند و درباره کافران میگویند که اینان رهیافتهتر از مؤمنانند؟! * آنانند که خداوند لعنتشان کرده است و برای هر کس که خداوند او را لعنت کند هرگز یاوری نخواهی یافت» سوره نساء، آیه ۵۱-۵۲.
- ↑ «بگو آیا میخواهید از کسانی که نزد خداوند کیفری بدتر از این دارند، آگاهتان گردانم؟ کسانی که خداوند آنان را لعنت کرده و بر آنها خشم گرفته است و برخی از آنان را بوزینه و خوک گردانیده و (کسانی که) طاغوت را پرستیدهاند، آنان در جایگاه (از همه) بدتر و از راه میانه گم گشتهترند» سوره مائده، آیه ۶۰.
- ↑ «اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
- ↑ «آیا به کسانی که بهرهای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریستهای (که چگونه) به “جبت” و “طاغوت” ایمان دارند» سوره نساء، آیه ۵۱.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده! * کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
- ↑ «و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ «و هر امّتی را پیامبری است» سوره یونس، آیه ۴۷.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ «بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند * از آنان دوری گزین» سوره نساء، آیه ۶۰ و ۶۳.
- ↑ «بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند * و چون به آنان گفته شود که به سوی آنچه خداوند فرو فرستاده است و به سوی این پیامبر آیید دورویان را خواهی دید که یکسره روی از تو باز میگردانند» سوره نساء، آیه ۶۰-۶۱.
- ↑ «آنانند که آنچه را در دل دارند خداوند میداند» سوره نساء، آیه ۶۳.
- ↑ «سپس نزد تو آیند و به خداوند سوگند خورند که ما جز نیکی و هماهنگی نظری نداشتیم؟!» سوره نساء، آیه ۶۲.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند * و آیا تو، کسی را که فرمان عذاب بر او به حقیقت پیوسته است، همان کس را که در آتش است میرهانی؟» سوره زمر، آیه ۱۷ و ۱۹.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده! *» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
- ↑ «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد» سوره نحل، آیه ۳۶.
- ↑ «بگو آیا میخواهید از کسانی که نزد خداوند کیفری بدتر از این دارند، آگاهتان گردانم؟» سوره مائده، آیه ۶۰.
- ↑ «کسانی که خداوند آنان را لعنت کرده و بر آنها خشم گرفته است» سوره مائده، آیه ۶۰.
- ↑ «و (کسانی که) طاغوت را پرستیدهاند» سوره مائده، آیه ۶۰.
- ↑ «آنان در جایگاه (از همه) بدتر و از راه میانه گم گشتهترند» سوره مائده، آیه ۶۰.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۸۷-۹۴.