آزادی در کلام اسلامی
مقدمه
در زبان فارسی دو واژه آزادی و رهایی، نقطه مقابل محدودیت، قید و بند، اسارت و مجبور بودن به کار رفته است. معادلِ عربیِ واژههای آزادی و رهایی، دو واژه حریت و اختیار است؛ چنان که معادل انگلیسی آن دو Freedom و Liberty است.
از دقت در کاربردهای واژه آزادی و رهایی در زبان فارسی و نیز کاربردهای آن در عربی و انگلیسی چنین برمیآید که در نقطه مقابل محدود و مجبور بودن قرار دارد که گاهی صفت روح و بیانگر حالتی نفسانی است و گاهی وصف جسم و بیان کننده حالتی بدنی و جسمانی. در جنبه نخست نیز گاهی ناظر به بُعد غریزی و حیوانی نفس است و گاهی ناظر به بُعد عقلانی و معنوی نفس. البته در کاربردهای انگلیسی آزادی، این جنبه به چشم نمیخورد، ولی در عربی و فارسی بسیار کاربرد دارد. این تفاوت لغوی و زبانی در تفاوت فرهنگی تمدن غربی با تمدن اسلامی ریشه دارد. زیرا تمدن جدید غربی اومانیستی و سکولاریستی است، در حالی که در تمدن اسلامی، خدا محوری و ارزش مداری حاکم است. [۱].
بحث از آزادی در تاریخ تفکر بشر پیشینهای کهن دارد. در یونان باستان در آثار فیلسوفانی چون فیثاغورس، سقراط، افلاطون، ارسطو و دیگران درباره آزادی بحث شده است. در عصر جدید نیز در جهان غرب مسئله آزادی از جنبههای مختلف مورد بحثهای جدی قرار گرفته است. اندیشوران اسلامی نیز در آثار فلسفی، اخلاقی و اجتماعی خود درباره آزادی بحثهای مهمی مطرح کردهاند.
از دیدگاه اسلامی، آزادی از ارکان و ارزشهای حیات انسان است، تا جایی که برای انسان ارزشی مافوق ارزشهای مادی دارد [۲]. اسلام آزادی را واقعیت مقدس [۳]، امر مقدس [۴] و یک اصل مهم اسلامی[۵] میداند.
به صورت کلی آزادی در دو شاخه آزادی معنوی [۶] و آزادی اجتماعی قابل طرح است، چرا که اسارت که نقطه مقابل آزادی است درونی و بیرونی است؛ یعنی انسان یا در درون خویش اسیر است و یا در بیرون.
آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی رفتار، آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی از شاخههای آزادی اجتماعی به شمار میروند.[۷]
آزادی معنوی
آزادی بیان
آزادی عقیده
آزادی رفتار
آزادی اقتصادی
آزادی سیاسی
در نظام اسلامی ارکان و شاخصههایی وجود دارد که همگی حاکی از وجود آزادی در این حوزه میباشد؛ حق آگاهی یکی از این شاخصه هاست. در نظام ولایی مردم حق دارند از مسائل حکومتی کاملاً آگاه باشند و حکومت موظف است آنان را در جریان امور بگذارد. حضرت علی (ع) وضع حکومت را چنان ترسیم میکند که گویی حاکم و برنامههای حکومتی اش، به جز اسرار جنگی، باید در معرض دید مردم باشد [۸].
شاخصه دیگر، نظارت است که پس از تشکیل حکومت، مردم موظفند در صحنه سیاست حاضر بوده وناظر بر کار حکومت باشند. حضرت علی (ع) هنگام معرفی ابن عباس به مردم بصره از مردم میخواهد که بر کار او نظارت داشته باشند و در صورت تخلّف وی بدانند که او از طرف حضرت معزول است [۹]. حضرت علی (ع) علت وجوب نظارت مردم بر حکومت را احتمال خطای حاکمان میداند [۱۰].
شکایت، یکی دیگر از شاخصههاست که پای بندی به حق نظارت مردم، ایجاب میکند که در حکومت اسلامی فرد یا نهادی، عنوان مرجع رسیدگی به نتیجه نظارت مردم و شکایت آنان را داشته باشد. حضرت علی (ع) علاوه بر اینکه مردم را در امر نظارت تشویق میکرد، افرادی را برای تحقیق درباره احوال شخصی و مدیریت والیان خود میفرستاد و در بعضی موارد با رسیدن گزارش اینان، به عزل یا توبیخ آنان اقدام میکرد. نامههای ۴۰، ۴۳، ۴۵، ۶۳ و ۷۱ نهج البلاغه در همین موارد نوشته شده است.
نشانه و شاخصه دیگر وجود آزادی سیاسی در اسلام، مشورت است. از مهم ترین دلایل ضرورت مشورت حاکم با مردم و آزادی آنان در اظهار نظر، آیات و روایاتی است که در شأن نزول و بیان آنها آمده است ﴿مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا﴾[۱۱]، ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ﴾[۱۲].
رهبری دینی در امور جامعه به مشورت میپردازد و با رعایت مصالح و مفاسد به تصمیمگیری نهایی میرسد که در این زمینه فرقی میان رهبران معصوم و غیر معصوم نیست. سیره پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) در مشورت با مردم با اینکه از لغزش و خطا مصون بودهاند نوعی حرمت نهادن به شخصیت فکری ـ فرهنگی افراد و مایه رشد و بالندگی اندیشهها بوده است [۱۳].
همچنین رعایت مصالح و حقوق مردم را میتوان به عنوان اصل و شاخصه دیگری در راستای مردمی بودن نظام اسلامی دانست. در منطق اسلام، رعایت حقوق متقابل میتواند ضامن پایداری نظام و آزادی مردم باشد. در نگاه امام علی (ع) مردم میتوانند در شرایط سخت وناگوار و در تنگناها، نقطه اتکای حکومت باشند. پس باید به پاسداشت حقوق و منافع آنان اندیشید و در تحقق این هدف کوشید [۱۴]. به طور کلی در مواردی که حقوق مردم تضییع نشود و به اختلال نظام نینجامد مردم آزادی سیاسی دارند. پس مردم و حکومت باید بکوشند تا حقوق یکدیگر را بشناسند و پاسدار آن باشند. این حقوق متقابل در نهج البلاغه خطبه ۳۴ ترسیم شده است.
آزادی سیاسی در یک نظام حکومتی، به ویژه حکومت دینی، با رعایت حدود آن، آثار مهمی دربردارد که از جمله آن آثار، مشارکت مردمی در امر حکومت، گرایش مردم به دین و جلب رضایت مردم و افزایش کارآمدی نظام اسلامی را میتوان نام برد.[۱۵]
آزادی تکوینی
آزادی تکوینی زیربنای دیانت است، چون با فرض مجبور بودن انسان، تکلیف دینی، امر و نهی، پاداش و کیفر و بیم و امید، بیاثر میماند. آزادی و اختیار یکی از شرایط تکلیف است. یعنی انسان آن گاه مکلّف است وظیفه ای را انجام دهد که اجبار یا اضطراری در کار نباشد، در این صورت تکلیف ساقط میشود. بیشک مسلک جبر، آن گونه که اشاعره یا انسان ماشین انگاران، بشر را به کلی بدون اختیار و آزادی میدانند، آثار منفی اجتماعی زیادی دربردارد. جبرگرا چون رابطه سبب و مسببی میان رفتار و شخصیت روحی انسان با آینده سعادت بار یا شقاوت بار او را انکار میکند، هرگز به فکر تقویت شخصیت و اصلاح اخلاق و کنترل رفتار خود نیست. قرآن مجید در آیات بسیاری بر آزادی و اختیار انسان تأکید کرده است: ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ﴾[۱۶][۱۷]
جستارهای وابسته
- آزادی اجتماعی
- آزادی اخلاقی
- آزادی اسلامی
- آزادی اقتصادی
- آزادی اندیشه
- آزادی انسانی
- آزادی اپیکوری
- آزادی بیان
- آزادی تبلیغات
- آزادی تشریعی
- آزادی تصعید شده
- آزادی تکوینی
- آزادی حیوانی
- آزادی خواهی
- آزادی دینی
- آزادی سیاسی
- آزادی طبیعی محض
- آزادی طبیعی
- آزادی عقیده
- آزادی غربی
- آزادی غیر معقول
- آزادی فردی
- آزادی قلم
- آزادی مثبت
- آزادی مذموم
- آزادی مسئولانه
- آزادی مشروع
- آزادی مطبوعات
- آزادی معقول
- آزادی معنوی
- آزادی منفی
- آزادی نامعقول
- اباحه
- اباحیگری
- حدود آزادی
- حریت
منابع
پانویس
- ↑ مقاله دین و آزادی، کلام اسلامی، ش ۳۲
- ↑ انسان کامل، ص ۴۸
- ↑ پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۷
- ↑ گفتارهای معنوی، ص ۱۵
- ↑ پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۵۳
- ↑ فردی
- ↑ اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۵۲-۵۹.
- ↑ نهج البلاغه، ص ۳۲۳ و نامه ۶۷
- ↑ مصنفات الشیخ المفید، ج۱،ص ۴۲۰
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶
- ↑ «پیامبر را در آنچه خداوند بر او روا داشته است تنگنایی نیست؛ بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش از این برگذشتهاند و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است» سوره احزاب، آیه ۳۸.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ الحکم الاسلامی بین النظریة والتطبیق، ص ۱۱۷
- ↑ نهج البلاغه، ص ۹۹۲ ۹۹۳، ۹۹۶ و ۹۸۳
- ↑ اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۵۲-۵۹.
- ↑ «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند» سوره کهف، آیه ۲۹.
- ↑ اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۵۲-۵۹.