جنگهای پیامبر خاتم
مغازی و سرایا
اساس فعالیتهای پیامبر در مدینه، بر مبنای دعوت و تبلیغ بود. رسول خدا(ص) پس از تنظیم امور مدینه، برای توسعه دعوت به بیرون از این شهر و رویارویی با دشمن اصلی که قریش بود، تحرکات نظامی خویش را آغاز کرد. در واقع جنگها و گُسیل نیروها از سوی رسول خدا(ص)، همه به منظور دفاع، و نبرد با مشرکان، عموماً به سبب مانع تراشی آنان بر سر ایمان آوردن مردم بود. از اینرو، جنگهای پیامبر، جنگهای آزادیخواهانه و آزادیبخش به شمار میآمد و به منظور رفع موانع در برابر آزادی عقیده بود[۱].
مع الاسف در کتابهای کهن سیره، بررسی زندگانی و سیره رسول خدا(ص) بر محور جنگها و غزوات تنظیم شده، حال آنکه جنگ به عنوان اصل در سیره نبوی مطرح نبوده است. سیرهنویسان در بررسی جنگهای پیامبر، دو واژه «غزوه» و «سریه» را به کار برده و معمولاً به جنگهایی که پیامبر خود در آن شرکت میکرد و فرماندهی را به طور مستقیم بر عهده داشت، «غزوه» و به جنگهایی که خود در آن شرکت نداشت، بلکه دستهای را با تعیین فرمانده به منطقهای اعزام میکرد، «سریه» اطلاق کردهاند.
رسول خدا(ص) فرماندهی ۲۷ غزوه را خود بر عهده گرفت و فرماندهی ۳۸ سریه و بعث را نیز به یکی از اصحاب سپرد[۲]. جنگهای رسول خدا(ص)، تنها در نُه مورد به پیکار انجامید و شرکتکنندگان در برخی از آنها، تعداد کمی بودند؛ چنان که مجموع تلفات انسانی در جنگهای رسول خدا(ص) بسیار ناچیز و کمتر از هزار نفر بود. تمامی این آمرها، گواه آن است که تعداد بسیاری از سریهها و غزوهها، در حقیقت هیئتهای سیاسی و فرستادگان دولت مدینه بودهاند و هدف آنان پیکار و جنگ نبوده، بلکه گفتگو و بستن قرارداد میان دو طرف و گاه مانور و نمایش قدرت بوده است. این قراردادها اهمیت فراوانی در جنگ با مشرکان مکه داشت و رسول خدا(ص) میکوشید با همراه کردن این قبایل، زمینه برتری بر قریش و در نهایت تسلیم آن را فراهم آورد.
نخستین تلاشهای رسول خدا(ص) پس از حضور در مدینه برای مقابله با قریش، ناامن کردن مسیر تجاری ایشان بود که از نزدیکی مدینه میگذشت. مسلمانان مهاجر نیز گام نهادن در این راه حق طبیعی خویش میدانستند. رسول خدا(ص)، اینگونه تحرکات را عملا از ماه هفتم هجری آغاز کرد و سه سریه را یکی به «عیص» در کنار ساحل دریای سرخ، دیگری به «رابغ» و سومی را به «خرار» اختصاص داد، و خود فرماندهی دو غزوه دیگر را بر عهده گرفت که یکی «بُواط» و دیگری «ذی العشیره» بود. تمامی جنگهای نخستین پیامبر بر نیروی مهاجران تکیه داشت و هیچ یک از انصار در آن شرکت نداشتند[۳] و این تحرکات، هیچ غنیمتی به همراه نداشت. مهمترین حوادثی که از این پس در کتابهای سیره نبوی مطرح میشود، به شرح زیر است.[۴]
جنگهای پیامبر(ص)
شهر مدینه پس از هجرت پیامبر(ص) و روی آوردن مردم به اسلام تبدیل به پایگاهی مهم برای مسلمانان گردید و روز به روز به جمعیت آنان افزوده میشد. سران کفر که تحمل چنین شرایطی را نداشتند و این وضعیت برای آنان دشوار بود، با خشم و عصبانیت جنگهای متعددی را علیه پیامبر(ص) طراحی نمودند، تا آنجا که گفتهاند: به طور متوسط طی ده سالی که پیامبر(ص) در مدینه ساکن بودند، هر دو ماه یک اعزام نظامی صورت گرفته است. مسعودی مینویسد: غزوههایی که رسول خدا(ص) شخصاً همراه سپاه اسلام حضور داشت، ۲۶ غزوه است و برخی آن را ۲۷ غزوه نوشتهاند. علت اختلاف آن است که دسته اول بازگشت رسول خدا(ص) را از «خیبر» به «وادی القری» با غزوه «خیبر» یکی دانستهاند. اما دسته دوم، غزوه «خیبر» و غزوه «وادی القری» را دو غزوه شمردهاند. لکن ابن اسحاق که نامی از «وادی القری» بعد از «خیبر» نمیبرد، نیز غزوههای رسول خدا(ص) را ۲۷ غزوه میگوید و «عمرة القضا» را از غزوات میشمارد[۵]. ابن اسحاق میگوید: سریههای رسول خدا(ص) سی و هشت سریه بوده است. مسعودی از قول عدهای سی و پنج و طبری چهل و هشت سریه و بعضی شصت و شش سریه نقل کردهاند. طبرسی در اعلام الوری سی و شش سریه مینویسد[۶].
مهمترین نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد این که اصیلترین شیوه و روش پیامبر(ص) در دعوت از مردم به اسلام از طریق استدلال و تقویت روح تفکر و تعمق در مردم بود. این شیوه در تمام دوران مکه با قوت دنبال شد و تا آخر نیز ادامه داشت. دعوت مکرر قرآن به تأمل و تدبر و نیز توصیه به رسول خدا(ص) برای «دعوت به حکمت و موعظه» و «مجادله به احسن» نشان آن بود که این راه ادامه دارد. رسول خدا(ص) با همین شیوه توانست عده بسیاری را به اسلام فراخواند. مردم مدینه از طریق آشنایی با همین دعوت و صرفاً با نشر آیات قرآن، اسلام را پذیرفتند آن گونه که شهرت یافت فتحت المدينة بالقرآن[۷]؛ مدینه با قرآن گشوده شد. در زمانی که غزوات و سرایا اوج داشت، کار دعوت اسلامی همچنان ادامه داشت. خالد بن ولید برای دعوت مردم یمن به آن ناحیه رفت و زمانی که کاری از پیش نبرد، حضرت علی(ع) فرستاده شد، با دعوت او بود که شمار فراوانی از مردم یمن اسلام آوردند. به گزارش ابن سعد، در جریان فتح مکه، رسول خدا(ص) خالد بن ولید را برای دعوت بنی جذیمه به اسلام و نه جنگ به آنان داعياً إلى الاسلام و لم يبعثه مقاتلا به سوی آنها فرستاد، اما خالد به جنگ به آنان پرداخت و عدهای از اسیران را کشت. رسول خدا(ص) از اقدام زشت خالد تبری جست و حضرت علی(ع) را فرستاد تا دیه کشتهها را بپردازد و آنچه را بنیجذیمه از دست دادهاند، جبران نماید[۸].
مسأله دعوت به اسلام در همان آغاز جنگ به عنوان یک اصل مسلم در فقه «باب جهاد» آمده است. از امام سجاد(ع) درباره کیفیت دعوت به اسلام، پیش از آغاز جنگ سئوال شد، حضرت فرمود: باید بگویی، به نام خداوند بخشنده مهربان، تو را به خدا و دین خدا دعوت میکنم، تو را به معرفت خدای عزوجل و عمل صالح فرا میخوانم و بدان که معرفت جز به اعتقاد و یکتایی رأفت و رحمت و عزت و علم و قدرت و برتری خدا بر همه چیز به دست نمیآید... در این صورت اگر مشرکان دعوت را پذیرفتند از همه حقوق یک مسلمان برخوردار خواهند شد. بر این اساس بود که مسلمانان، جز پس از دعوت به توحید و نبوت، حق جهاد با مشرکان را نداشتند[۹]. این اقدامی بود که فرماندهان رسول خدا(ص) جز افراد نادری چون خالد همانگونه که اشاره شد به آن پایبند بودند. در نقلی آمده است که پیامبر(ص) پیش از جنگ با بنی قریظه آنان را به پذیرش اسلام دعوت کرد[۱۰]. همین برخورد در غزوه بنیمصطلق که با گروهی از قبیله خزاعه بود پیش آمد.
از برید اسلمی نقل شده است[۱۱] که رسول خدا(ص) هر که را بر فرماندهی سریهای میفرستاد، او را به تقوای الهی توصیه میکرد و به رفتار شایسته با مسلمانان فرا میخواند، آنگاه به او میفرمود: به نام خدا و در راه خدا پیکار کن، با کافران به خدا بجنگ، جنگ کن، اما خدعه و نیرنگ نکن، مثله مکن و کودکان را مکش، وقتی با دشمن مشرک برخورد کردی او را به سه چیز دعوت کن هر کدام را پذیرفت، همان را از وی قبول کن. نخست به اسلام، اگر پذیرفت رهایشان کن. اما از ایشان بخواه که از محل سکونت خویش به «دارالمهاجرین» بیایند تا از حقوق یک «مهاجر» برخوردار شوند. در غیر این صورت همچون «اعراب از مسلمین» هستند و احکامی که خدا بر مؤمنین نازل کرده، بر آنان نیز لازم است. جز آنکه سهمی در غنائم ندارند، مگر آنکه همراه مسلمانان جهاد کنند. اگر از پذیرفتن اسلام سرباز زدند، آنان را به پرداخت جزیه فراخوان و اگر نپذیرفتند با ایشان مقاتله کن. حتی در اوج سختگیری مسلمانان بر مشرکان، پس از اعلام برائت، در سال نهم، دستور صریح قرآن این بود که هرگاه یکی از مشرکان به تو پناه آورد، پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، سپس به مکان امنش برسان؛ زیرا اینان مردمی نادانند.
به هر روی، اساس دعوت بر پایه هدایت مردم به توحید بوده و به همین دلیل، و پیش از هر چیز هدف رسول خدا(ص) آشنا ساختن مردم با توحید و نبوت بوده است. قریش از شمار کسانی بودند که آن حضرت سالیان متمادی اسلام را بر ایشان عرضه کرده و آیات قرانی بر آنان تلاوت کرده بود، اکنون اگر شمشیر خشم مسلمانان بر سر آنان فرود میآمد، قریب به ۱۳ سال از دعوت فکری و هدایتی گذشته بود، با این حال چون اولاً هدف هدایت آنان بود و ثانیاً مشرکان عمری را در شرک سپری کرده و طبیعی بود که تحول، تدریج و صبر را میطلبد. آن حضرت همیشه سعی داشت تا راههای مسالمتآمیزی را البته پس از قدری فشار بر مشرکان بیابد. این اصل مدارا و برخورد مسالمت جویانه را به همان سرعت میپذیرفت که جنگ را. بر همین اساس بود که صلح حدیبیه را درست در موقعیت برتری بر مشرکان پذیرفت اما عقیده رسول خدا(ص) بر اساس تکالیف شرعی و بر مبنای واقعبینی بود، آن حضرت در مواقع لزوم، با استحکام به جنگ با دشمن میپرداخت[۱۲]. البته دشمنی که هیچ زمینهای برای هدایت او از طریق فکر و مدارا وجود نداشت، گروهی که خداوند در ادامه دعوت مؤمنان به جهاد، درباره ایشان فرمود: «بدترین جانوران نزد خدا این کران و لالان هستند که در نمییابند و اگر خیری در آنان مییافت، شنوایشان میساخت و اگر آنان را شنوا ساخته بود، باز هم بر میگشتند و رویگردان میشدند»[۱۳].[۱۴]
نبردهای پیامبر
پیامبر خدا در دورهای که در مدینه میزیست، فرمانده ۲۷ جنگ بود[۱۵] که این جنگها را غزوه مینامند. در نُه غزوه، پیامبر اعظم(ص) با دشمنان پیکار کرد[۱۶]. در جنگهای دیگر نیز که آن حضرت حضور نداشت، یکی از یاران ایشان فرمانده بود. به این جنگها، سریّه میگویند. سیرهنویسان، ۵۶ سریّه[۱۷] را گزارش کردهاند. سرانجامِ بیشتر غزوهها و سریّههای پیامبر، نبرد نبود، بلکه برخی حرکتهای نظامی پیامبر، برای عملیات روانی انجام پذیرفت و برخی غزوهها و سریّهها، پیش از درگیری، به قرارداد صلح میانجامید و در پارهای دیگر، دشمن فرار میکرد و اصحاب پیامبر به مدینه باز میگشتند. در آن دسته از غزوهها یا سریّههایی هم که آتش جنگ افروخته میشد، معمولاً مسلمانان دفاع میکردند و در پی جنگ نبودند. پیداست که هیچ کدام از جنگهای نبوی برای آزمندی، افزونخواهی یا خوار کردن ضعیفان نبوده است.
شیوه برخورد پیامبر با دشمنان در جنگها، گویای آن است که حضرت پیوسته از جنگ و خونریزی پرهیز داشت. در هیچ جنگی، نخستین تیر از سوی مسلمانان پرتاب نشده است و حضرت همیشه از اینکه جنگ را آغاز کند، دوری میکرد. برای نمونه، در زمان جاهلیت، بیشتر جنگها در اول روز آغاز میشد و معمولاً میکوشیدند ناگهانی و غافلگیرانه به قبیلهای حمله کنند[۱۸]. ازاین رو، در جنگ احد، مشرکان سحرگاه در کنار کوه احد حاضر شده بودند، ولی پیامبر زمان جنگها را هنگام زوال (ظهر) تعیین میکرد.
عبدالله بن أبی اوفی میگوید: پیامبر در بعضی جنگها که با دشمن رویارو میشد، منتظر میشد تا ظهر شود و آنگاه نبرد کند[۱۹]. در مسند ابن حنبل نیز چنین آمده است: «پیامبر خدا دوست میداشت هنگام زوال خورشید با دشمن بجنگد»[۲۰]. امام علی(ع) نیز به فرماندهان خود فرمان داده بود که پیش از ظهر درگیر نشوند و جنگ را پس از زوال آغاز کنند. فلسفه این تأخیر، گویای روح بلند صلحدوستی پیامبر و امام علی(ع) است. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره چنین فرموده است: هنگام ظهر درهای آسمان گشوده و رحمت الهی و پیروزی فرود میآید. ظهر به شب نزدیک است و این سبب میشود [مدت جنگ کوتاه شده و] کشتههای دو طرف کمتر شود و آنان که [پشیمان شدهاند]، فرصتی یابند که بازگردند و فراریان از تاریکی شب برای فرار سود بجویند[۲۱].
نکته دیگر اینکه پیامبر از جنگ برای تبلیغ و گسترش اسلام بهره نمیبرد، بلکه همواره از حرکت فکری و تبلیغی بهره میجست و پس از تلاشهای فرهنگی، آنان را به اسلام دعوت میکرد. در مدینه نیز نخست معصب بن عمیر را به عنوان مبلّغ فرستاد و خود با آمدن به مدینه، هر روز برای پاسخ دادن به پرسشهای دینی آنها آماده بود و در بیشتر وقتها با سخنان شیوای خود، مردم را راهنمایی میکرد[۲۲]. آن حضرت در این باره فرمود: «إِنَّ الْمَدِينَةَ فُتِحَتْ بِالْقُرْآنِ»؛ «مدینه به وسیله قرآن فتح شد»[۲۳]. حضرت امام خمینی رحمه الله از جنگهای نبوی و هدف پیامبر اعظم(ص) چنین یاد میکند: رسول اکرم(ص) مقصدشان این نبود که مشرکین مکه را از بین ببرند یا مشرکان جزیره العرب را از بین ببرند. مقصد این بود که دین اسلام را منتشر کنند و حکومت، حکومت قرآن باشد؛ حکومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند از اینکه حکومت اسلامی تحقق پیدا بکند، منتهی به جنگ میشد.... جنگهای زیادی که پیغمبر اکرم(ص) فرموده است، همه برای این معنا بوده است که موانع را از سر این مقصد الهی [بردارند][۲۴].[۲۵]
غزوات پیامبر خاتم
- غزوه ابواء
- غزوه احد
- غزوه بحران
- غزوه بدر
- غزوه بدر اولی
- غزوه بدر کبری
- غزوه بدرالوعد
- غزوه بنیلحیان
- غزوه بنیقریظه
- غزوه بنیقینقاع
- غزوه بنیمصطلق
- غزوه بنینضیر
- غزوه بُواط
- غزوه تبوک
- غزوه حدیبیه
- غزوه حمراءالاسد
- غزوه حنین
- غزوه خندق
- غزوه خیبر
- غزوه دومة الجندل
- غزوه ذات الرقاع
- غزوه ذیقرد
- غزوه سویق
- غزوه طائف
- غزوه عُشیره
- غزوه عمرة القضا
- غزوه غطفان
- غزوه قرقرة الکدر
- فتح مکه
سریههای پیامبر خاتم
- سریه حمزة بن عبدالمطلب در ساحل دریای عیص - سال دوم هجرت
- سریه عبیدة بن حارث بن مطلب در جنوب ثنیة المرة - سال دوم
- سریه سعد بن ابی وقاص در خرار نزدیک جحفه - سال دوم
- سریه عبدالله بن جحش به نخله - ماه رجب سال دوم
- سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء دختر مروان - رمضان سال دوم
- سریه سالم بن عمیر برای کشتن ابی عفک - شوال سال دوم
- سریه محمد بن مسلمه برای کشتن کعب بن اشرف - ربیع الاول سال سوم
- سریه زید بن حارثه به قرده - جمادی الآخر سال سوم
- سریه مرثد بن ابیمرثد غنوی یا سریه رجیع - صفر سال چهارم
- سریه منذر بن عمرو یا سریه بئر معونه - صفر سال چهارم
- سریه ابو سلمة بن عبدالاسد به سرزمین قطن - محرم سال چهارم
- سریه عبدالله بن انیس برای کشتن سفیان بن خالد هذلی - محرم سال چهارم
- سریه عمرو بن امیه و سلمة بن اسلم به مکه بر سر ابوسفیان - سال چهارم
- سریه ابو عبیدة بن جراح در سیف البحر - ذی حجه سال پنجم
- سریه عبدالله بن عتیک برای کشتن ابو رافع سلام بن ابی الحقیق - رمضان سال ششم
- سریه محمد بن مسلمه به قرطاء با قبیله بنیبکر بن کلاب - محرم سال ششم
- سریه عمر بن خطاب با قاره - ربیع الاول سال ششم
- سریه هلال بن حارث با طایفه بنی مالک بن فهر - ربیع الاول سال ششم
- سریه بشر بن سوید جهنی با بنی حارث بن کنانه - ربیع الاول سال ششم
- سریه سعد بن عباده جهنی در غمیم - ربیع الاول سال ششم
- سریه عکاشة بن محصن به غمر (نزدیک قبیله بنیاسد) - ربیع الاول سال ششم
- سریه محمد بن مسلمه به ذیالقصه با طایفه بنیصعلبه و بنیعوال - ربیع الآخر سال ششم
- سریه ابو عبیدة بن جراح در ذی القصه با طایفه بنی صعلبه و بنی عوال - ربیع الآخر سال ششم
- سریه ابو عبیدة بن جراح در ذی القصه، در راه عراق - ربیع الآخر سال ششم
- سریه زید بن حارثه در جموم سرزمین طایفه بنی سلیم - ربیع الآخر سال ششم
- سریه زید بن حارثه در عیض - جمادی الاول سال ششم
- سریه زید بن حارثه در طرف - جمادی الآخر سال ششم
- سریه زید بن حارثه به حسمی با طایفه جذام - جمادی الآخر سال ششم
- سریه زید بن حارثه در مدین - سال ششم
- سریه زید بن حارثه در وادی القری بر سر ام القرفه - رجب سال ششم
- سریه امام علی (ع) به فدک با بنیسعد - شعبان سال ششم
- سریه عبدالرحمان بن عوف به دومة الجندل با بنیکلب - شعبان سال ششم
- سریه ابو عبیدة بن جراح در دو کوه أجأ و سلمی - سال ششم
- سریه زید بن حارثه در وادی القری - رمضان سال ششم
- سریه عبدالله بن رواحه به خیبر - سال ششم
- سریه عبدالله بن رواحه به خیبر بر سر اسیر بن رزام یهودی - شوال سال ششم
- سریه کرز بن جافر فهری به ذیالجدر - شوال سال ششم
- سریه عمرو بن خطاب در تربه - شعبان سال هفتم
- سریه ابوبکر در نجد با بنی کلاب - شعبان سال هفتم
- سریه بشیر بن سعد در فدک با بنی مره - شعبان سال هفتم
- سریه زبیر بن عوام در فدک با بنی مره - سال هفتم
- سریه غالب بن عبدالله لیثی به میفعه با بنیثعلبه و بنیعوال - رمضان سال هفتم
- سریه بشیر بن سعد به یمن و جبار در ناحیه خیبر - شوال سال هفتم
- سریه ابن ابی العوجاء با طایفه بنی سلیم - ذی حجه سال هفتم
- سریه عبدالله بن ابی حدرد در غابه - ذی حجه سال هفتم
- سریه محیصه بن مسعود در ناحیه فدک - ذی حجه سال هفتم
- سریه عبدالله ابی حدرد به اضم - ذی حجه سال هفتم
- سریه غالب بن عبدالله لیثی در کدید با طایفه بنی ملوح - صفر سال هشتم
- سریه غالب بن عبدالله لیثی در فدک با بنی مره - صفر سال هشتم
- سریه کعب بن عمیر غفاری در ذات اطلاح در سرزمین شام - ربیع الاول سال هشتم
- سریه شجاع بن وهب اسدی در سی، آبگاهی از ذات عرق - ربیع الاول سال هشتم
- سریه عیینه بن حصن فزاری با بنیالعنبر - سال هشتم
- سریه قطبه بن عامر در تباله بر سر قبیله خثعم - سال هشتم
- سریه مؤته - جمادی الاول سال هشتم
- سریه عمرو بن عاص یا سریه ذاتالسلاسل، در آبگاهی در کنار وادی القری) - جمادی الاخر سال هشتم
- سریه ابو عبیده بن جراح یا سریه خبط بر سر جهینه - رجب سال هشتم
- سریه ابو قتاده انصاری در خضره از سرزمین نجد بر سر غطفان - شعبان سال هشتم
- سریه ابو قتاده انصاری در بطن اضم - رمضان سال هشتم
- سریه خالد بن ولید برای ویران کردن بتخانه عزی - سال هشتم
- سریه ابو عامه اشعری در اوطاس - سال هشتم
- سریه عمرو بن عاص در رهاط برای ویران کردن بتخانه شواع - رمضان سال هشتم
- سریه سعد بن زید اثهلی در مشلل برای ویرانسازی بتخانه مناه - رمضان سال هشتم
- سریه خالد بن سعید در عرنه - رمضان سال هشتم
- سریه هشام بن عاص در یلملم - رمضان سال هشتم
- سریه طفیل بن عمرو دوسی برای خراب کردن بتخانه ذی الکفین بت عمرو بن حممه - شوال سال هشتم
- سریه غالب بن عبدالله با طایفه بنی مدلج - سال هشتم
- سریه عمرو بن امیه با طایفه بنی الهذیل - سال هشتم
- سریه عبدالله بن سهیل با طایفه بنی معیص و طایفه محارب بن فهر **- سال هشتم
- سریه خالد بن ولید با طایفه بنیجذیمه - سال هشتم
- سریه ضحاک بن سفیان با طایفه بنی کلاب - ربیع الاول سال نهم
- سریه ای که به اسارت ثمامه بن اثال حنفی انجامید - سال نهم
- سریه علقمه بن مجرز در بندر شعیبه - ربیع الاخر سال نهم
- سریه عکاشه بن محصن در سرزمین عذره و بلی - ربیع الاخر سال نهم
- سریه امام علی (ع) برای ویرانسازی بتخانه فلس - ربیع الاخر سال نهم
- سریه خالد بن ولید به دومه الجندل بر سر اکیدر بن عبدالملک - ربیع الاخر سال نهم
- سریه خالد بن ولید با طایفه بنی حارث بن کعب- سال دهم
- سریه اسامه بن زید در ابنی واقع در ناحیه بلقاء - صفر سال دهم
- سریه خالد بن ولید با بنی عبد المدان در نجران - ربیع الاول سال دهم
- سریه امام علی (ع) به یمن - رمضان سال دهم
- سریه خالد بن ولید در یمن
- سریه اسامه بن زید در سرزمین بلقاء و اذرعات و موته - صفر سال یازدهم
- سریه بنی عبس
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ جعفر مرتضی عاملی، هفت آسمان، ص۳۰.
- ↑ ابن هشام، ج۴، ص۲۵۶.
- ↑ سهیلی، ج۵، ص۵۲، ۵۶ و ۶۲.
- ↑ داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۵۹.
- ↑ تاریخ پیامبر اسلام، ابراهیم آیتی، ص۱۹۰، (به نقل از سیرة النبی، ج۲، ص۲۲۳).
- ↑ تاریخ پیامبر اسلام، ابراهیم آیتی، ص۱۹۰.
- ↑ فتوح البلدان، ص۷، اشاره به آمدن مصعب بن عمیر به مدینه پیش از هجرت پیامبر(ص) و دعوت مردم به دین اسلام به وسیله قرآن.
- ↑ طبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۷.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱. «وَ لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى تَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِأَنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ الْإِقْرَارِ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ».
- ↑ المصنف، عبدالرزاق، ج۵، ص۲۱۶.
- ↑ الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۱.
- ↑ تاریخ سیاسی، اسلام ص۴۴۷ – ۴۵۱.
- ↑ سوره انفال، آیه ۲۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۳۶.
- ↑ ابوالفرج عبدالرحمان ابن جوزی، غزوات رسول اللّه(ص)، ص۳۸.
- ↑ ابوالفرج عبدالرحمان ابن جوزی، غزوات رسول اللّه(ص)، ص۳۸.
- ↑ ابوالفرج عبدالرحمان ابن جوزی، غزوات رسول اللّه(ص)، ص۱۲۷.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۵، ص۴۲۰.
- ↑ صحیح بخاری، ج۴، ص۹.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۳۵۶.
- ↑ محمد بن یعقوبی کلینی، کافی، ج۵، ص۲۸، ح۵.
- ↑ رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام سیره رسول خدا(ص)، ج۲، ص۱۶۸.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۴۱.
- ↑ غلامی، مهدی، سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم، ص ۱۸.