نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Shafipour(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۰ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۹:۲۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حدیث ثقلین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
"حدیث ثقلین" از مهمترین احادیثی است که بر امامتحضرت علی(ع) و یازده فرزند معصومش(ع) و فضیلت آنها دلالت میکند[۱]. پیامبر خدا(ص) بارها از جمله: در روز عرفه، مسجد خیف، در غدیر خم و خطبۀ غدیریه و در روزهای آخر عمر بر جایگاه والای قرآن (ثقل اکبر) و عترت (ثقل اصغر) تأکید فرمودند و از این دو میراث گرانبها و دو یادگار سنگین یاد کردند که پس از خود برجای میگذارد و فرمودند در قیامت از شما سؤال خواهم کرد که با این دو یادگار چه کردید؟ ثقل به معنای وزین و سنگین است؛ همچنین به معنای متاع، توشۀ سفر، هرچیز نفیسی که نیازمندحفاظت باشد آمده است. از ابوعباس ثعلب پرسیدند چرا به این دو، ثقلین گویند؟ گفت: چون تمسّک به این دو، سنگین است[۲]
در کاربرد قرآنی، ثقلین به جن و انس هم گفته شده است ﴿سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلانِ﴾[۳] چراکه این دو گروه بر جانداران دیگر برتری دارند[۴].
قرآن و اهل بیت(ع) هیچگاه از یکدیگر جدا نخواهد بود؛ بنابراین اگر کسی گفت: قرآن ما را بس است باید بداند که قرآن هرگز از اهل بیت جدا نخواهد شد و این سخن نادرست است. چنانچه اگر کسی بگوید: اهل بیت ما را بس است، باید توجّه کنند که اهل بیت بدون قرآن ناممکن و این سخن نادرست است.
اطاعت مطلق و توأم بودن این دو مستلزم این است که اهل بیت نیز همانند قرآن از هرگونه اشتباه و خطا دور باشند. قرآن درباره خود میفرماید: ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ﴾[۸] عِدل قرآن بودن اهل بیت در صورتی صحیح است که آنان نیز چنین باشند؛ یعنی از هر خطا و گناهی مصون و دارای عصمت باشند.
در سخنان اهل بیت(ع) نیز به این حدیث استناد شده است مثلا از فاطمه زهرا(س) نقل شده که فرمودند: «شنیدم از رسول خدا(ص) در مرضموت در حجرۀ خود که مملو از جمعیت بود، فرمودند: ای مردم نزدیک است مرا به زودی و به سرعت قبض کنند و برای رفع عذر شما نزد خدا من گفتارم را برای شما تقدیم میکنم: آگاه باشید که من در میان شما دو جانشین از خود میگذارم، کتاب پروردگارم و عترتم که اهل بیت منند و سپس دست علی را گرفت و بلند کرد و گفت: این علی با قرآن است و قرآن با علی است و این دو تا از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. پس بپرسم از شما دربارۀ آنچه که بعد از من با آن دو کردید»[۱۳]. در سخنان علی(ع) به کمیل آمده است: «یَا کُمَیْلُ نَحْنُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ وَ الْقُرْآنُ الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ»[۱۴].[۱۵]
قرار گرفتن عترت در کنار قرآن بیانگر این است که کتاب آسمانی به تفسیر و تشریح نیاز دارد و نکته دیگر آنکه بین قرآن و عترت هرگز جدایی نیست؛ بنابراین کسانی که جدای از عترت به شرح و تفسیر قرآن میپردازند به سبب عدم هم آشنایی با رموز و حقایق قرآنی، جز ضلالت نتیجهای عایدشان نخواهد شد. اینکه پیامبر این دو را قرین یکدیگر قرار داد، بیانگر آن است که حرکت هر دو در یک جهت و به خاطر یک هدف است: یکی قانون آسمانی و کلام خدا است و دیگری مفسران و مجریان و حامیان آن. اینکه فرمود: این دو هیچگاه از هم جدا نمیشوند، حاکی است که تمسّک به یکی به معنای کنار گذاشتن هر دو است. پس "کتاب خدا ما را کافی است" حرف ناصحیح است و مفهوم روشن آن عدم تمسّک به ثقلین است. مطلب دیگر اینکه شاید از این جمله بتوان فهمید که هر چه برای یکی رخ دهد سرنوشت یکی سرنوشت دیگری نیز هست، مهجوریّت یکی مهجوریّت دیگری نیز هست. پس کسانی که باعث مهجوریّت عترت شده باشند، خواهی نخواهی، قرآن را مهجور کردهاند.
دلیل بر عصمتعترت است[۱۷] زیرا هرگونه مخالفت آنان با قرآن هرچند از روی خطا و اشتباه، افتراق و جدایی از قرآن محسوب میشود بنابراین همانگونه که قرآنوحی الهی است و خطایی در آن راه ندارد: ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۱۸]، امامان نیز از هوای نفس و گناه و خطا مصونند به همین خاطر فرمان داد که به هر دو تمسّک جویند و از آن دو جدا نشوند تا گمراه نگردند[۱۹]؛
در روایتی که به حدیث ثقلین معروف شده، ولایت اهل بیت(ع) به عنوان محور فهم قرآن مطرح شده است؛ بهگونهای که جدایی از آن به معنای جدایی از قرآن و گرفتن روح بالنده کتاب الهی از آن است. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ وَلَايَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ(ع) قُطْبَ الْقُرْآنِ وَ قُطْبَ جَمِيعِ الْكُتُبِ عَلَيْهَا يَسْتَدِيرُ مُحْكَمُ الْقُرْآنِ وَ بِهَا يُوهَبُ الْكُتُبُ وَ يَسْتَبِينُ الْإِيمَانُ وَ قَدْ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ يُقْتَدَى بِالْقُرْآنِ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ذَلِكَ حَيْثُ قَالَ فِي آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ الثَّقَلَ الْأَكْبَرَ وَ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ فَأَمَّا الْأَكْبَرُ فَكِتَابُ رَبِّي وَ أَمَّا الْأَصْغَرُ فَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي فَاحْفَظُونِي فِيهِمَا فَلَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا»[۲۲].
توضیح آنکه: اوّلاً، با توجّه به حدیث ثقلین، معلوم میشود که آن دو حقیقتارزشمندی که از یکدیگر تفکیکناپذیرند، وجود مبارکمعصوم و قرآن است؛ نه کلام و اخبار آنها، که در دلالت و صدور، ظنّی هستند و در فهممعارف الهی، یقین ضعیفتری از قرآن برای امّت پدید میآورند.
ثانیاً، آنچه از انحصار تفسیر قرآن به اهل بیت(ع) گفته شد، نه به معنای کنار گذاشتن مطلق تفسیر و تدبّر در آیات الهی است؛ که این امر، مخالف صریح آیات فراوان قرآن است که امر به تدبّر مینماید؛ مثلاً میفرماید: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾[۲۳]
مضافاً بر آنکه در سیره اهل بیت(ع)، احتجاج به قرآن و توصیه به تدبّر در آن فراوان است؛ حتّی در اخبارمتعارض، یکی از راه حلها برای فهم مراد حضرات ائمّه(ع)، عرضه کلام آنان به قرآن است؛ چنانکه از رسول خدا(ص) و حضرات ائمّه(ع) روایات متعدّدی به این مضمون صادر شده که فرمودهاند:«إِذَا جَاءَكُمْ مِنَّا حَدِيثٌ فَاعْرِضُوهُ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَهُ فَاطْرَحُوهُ»[۲۴].
برخی گمان کردهاند سفارش پیامبر اسلام(ص) به قرآن و سنت است نه قرآن و عترت و دست آویز آنان برای این پندارنقلی است که به جای کلمه "و عترتی" کلمه "و سنتی" را قرار دادهاند و لذا از احادیثثقلین به "الاعتصام بالکتاب و السنه" تعبیر شده است[۲۷].
ثانیاً: نقل کتاب الله و سنتی از نظر دلالت نیز قابل قبول نیست؛ زیرا ارجاع امت به سنت پیامبر با توجه به این که همۀ سنت یک جا مدون و قابل دسترسی نبوده، تکلیف بما لا یطاق است و از پیامبررحمت و هادیامت چنین دستوری صادر نمیگردد[۳۸].[۳۹]
↑«من در میان شما چیزی به یادگار مینهم که پس از من تا وقتی بدان چنگ زنید، هرگز گم راه نگردید. یکی از آن دو، بزرگتر از دیگری است: کتاب خدا، که ریسمانی کشیده شده از آسمان به زمین است، و عترتم، اهل بیتم. هرگز این دو از هم جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد آیند. پس بنگرید در نبودنِ من، چگونه با آن دو رفتار میکنید»؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸؛ محمدی ری شهری، محمد، دانشنامۀ میزان الحکمه، ج ۶، ص ۲۰۳ ـ ۲۶۲.
↑و هو لم یأمر باتباع العترة لکن قال اذکرکم الله اهل بیتی و تذکیر الامة بهم یقتضی ان یذکروا ما تقدم الأمر قبل ذلک من أعطائهم حقوقهم و الامتناع من ظلمهم؛ منهاج السنة النبویه، ج ۴، ص ۲۴۰.