نصب الهی امام

بدون لینک‌دهی دستی
بدون ناوبری
مقاله‌های بدون ارزیابی نهایی
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۴۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نصب الهی امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

ضرورت نصب امام

اثبات نصب امام

ادله عقلی نصب امام

ادله نقلی نصب امام

مصداق نصب الهی امام

تحقق نصب امام از سوی خدا

تحقق نصب امام پس از پیامبر

  1. نصب عام به نحو قضیه حقیقیه: مانند حدیث: «خُلَفَائِي... الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِي وَيَرْوُونَ أَحَادِيثِي وَسُنَّتِي»[۱۷] در امثال این روایات نصب، نصب عام؛ یعنی به نحو قضیه حقیقیه است[۱۸].
  2. نصب کلی به نحو قضیه خارجیه: این نصب کلی است؛ همچون حدیث ثقلین و حدیث سفینه که در این احادیث نصب به نحو قضیه خارجیۀ کلی منظور است. مراد از قید کلی این است که از آن مجموع اهل بیت(ع) اراده شده است[۱۹].
  3. نصب به نحو قضیه خارجیه شخصیه: همچون «عَلِيٌّ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي»[۲۰]، یا احادیثی که در آنها نام ائمه اطهار(ع) تا امام دوازدهم بیان شده است[۲۱].[۲۲]

منصوب بودن به نصب الهی

خلیفة الله منصوب از طرف خداوند است؛ چرا که تنها خداوند می‌داند، چه کسی شایستگی دریافت علم به اسماء و تصدی منصب خلافت را دارد: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۲۳][۲۴]

مردم نمی‌توانند ولی را برگزینند؛ در توضیح این مطلب باید گفت حق اداره جهان اصالتاً از آنِ خداوند است؛ از این‌رو، اگر کسی بخواهد بر جهان مدیریت کند، روشن است که صاحب حق باید این حق را به او بدهد. همچنین ولی الله که خداوند، قدرت تصرف در کائنات، سرپرستی جهان و منصب مرجعیت دینی را به او داده است و برخوردار از علم ویژه الهی، برای اِعمال این ولایات است، نمی‌تواند به وسیله مردم شناخته شود، از این‌رو، لزوماً خداوند او را تعیین می‌کند[۲۵]

اولی الامر معصوم از گناه و اشتباه و دارای علم ویژه به احکام الهی‌اند. از ظاهر آیه هم، چنان‌که گفته شد، برمی‌آید که خداوند متعال ایشان را مسئول تبیین و اجرای احکام کرده است. با توجّه به آنچه گذشت، می‌توان گفت منصوب بودن ایشان از طرف خداوند، نتیجه طبیعی آموزه‌های پیشین است. بنابراین می‌توان گفت: اولی الامر انسان‌هایی مفترض الطاعه، معصوم، عالم به احکام خداوند و سنّت نبوی، مجری و مبیّن احکام خداوند و سنّت نبوی و منصوب از ناحیه خداوندند[۲۶]

اگر هادی معصوم و برخوردار از علم الهی است، لازم است منصوص از جانب خداوند باشد؛ چرا که مردم نمی‌توانند این دو صفت را تشخیص دهند. از سوی دیگر نیز، می‌توان گفت که پیامبرِ هادی، از جانب خداوند مأموریت دارد که به هدایت مردم بپردازد. به دیگر سخن، رسالت او برای هدایت انسان‌هاست. قرآن کریم بارها بر این نکته تأکید کرده است؛ چنان‌که راجع به پیامبران الهی می‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۲۷].

در آیه مزبور، بر این نکته تأکید شده است که پیامبران به فرمان خداوند متعال هدایت می‌کنند[۲۸]. قرآن کریم راجع به حضرت موسی و هارون(ع) نیز می‌فرماید: ﴿فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى[۲۹]. در این آیه نیز بر منصوص بودن پیامبران هدایت‌گر تأکید شده است. از آنجا که خداوند، ایشان را برای مقام رسالت برگزید، مخاطبان لجوج آنها، ایشان را نپذیرفتند و فرستاده شدن بشری مانند خودشان از جانب خداوند را برنتابیدند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا[۳۰].

خداوند متعال بارها با اشاره به اینکه پیامبران، رسولان او به سوی مردم‌اند، بر منصوص بودن آنها تأکید کرده است: ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۳۱]. افزون بر آن، خداوند متعال در آیه‌ای دیگر به صراحت بر این آموزه تأکید کرده است: ﴿اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ[۳۲]. با توجه به آنچه گذشت، روشن می‌شود که هادی، آن‌گاه که بر پیامبر اطلاق می‌شود، کسی است که از سوی خداوند به هدایت مردم مأمور است؛ مأموریت او بر انذار و تبشیر مشتمل است؛ ضمن آن‌که وی برخوردار از علم و عصمت الهی، و منصوص از جانب خداوند است[۳۳]

منابع

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. در این زمینه ر. ک: النصّ و الاجتهاد، شرف الدین
  2. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۰۵.
  3. ر.ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۵۲.
  4. «كسى كه بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليّت مرده است» کافی، ج۱، ص ۳۷۶؛ این‌که مراد از مرگ جاهلیت چیست، دو معنا محتمل است: الف. کفر و شرک ب. ظلالت و گمراهی. هر دو معنا در روایات آمده است؛ کافی، ج۱، باب من مات و لیس له امام، ص ۳۷۶؛ مجلسی، مراه العقول، ج۴، ص۲۰.
  5. «هر كس بدون امام بميرد به مرگ جاهليت مرده است» صحیح ابن‌حیان، ج۱۰، ص ۴۳۴؛ مسند احمد، ج۴، ص ۹۶ (۱۶۸۷۶)؛ المعجم الکبیر؛ ج ۱۹، ص ۳۸۸ (۹۱۰)؛ شرح المقاصد، ج۲، ص ۲۷۵، از این منابع سستی ادعای دکتر النتشار در کتاب خود نشأه الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج۶، ص ۲۱۷ مبنی بر انکار حدیث مزبور در منابع اهل سنت ظاهر می‌‌شود. برای اطلاع از صدها مورد از این روایت به نرم‌افزار المکتبه الإسلامیة الکبری الشامله محصول عربستان جستجوی واژه «میته الجاهلیه» رجوع شود.
  6. ر.ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۵۳.
  7. ر.ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۵۳.
  8. ر.ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۵۳.
  9. ر.ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۵۴.
  10. «اَلْأَرْضُ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۷۸.
  11. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغيبة، ج۱، ص۱۴۱. این مضمون با الفاظ متفاوتی نیز نقل شده است؛ از جمله: از امام صادق(ع) نقل است که امام سجاد(ع) فرمود: «وَ لَوْ لاَ مَا فِي الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا». صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ج۱، ص۲۰۷؛ از امام باقر(ع) نقل است که فرمود: «لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ يَوْماً وَاحِداً بِلاَ إِمَامٍ مِنَّا لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا». طبری صغیر، محمد بن جریر، دلائل الإمامة، ج۱، ص۴۳۶.
  12. اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
  13. «لا يَزالُ هذا الأمْرُ في قُرَيْشٍ ما بَقِيَ مِنَ النَّاسِ اثْنانِ»؛ مسند أحمد بن حنبل، ح۴۶۹۲ و ح۵۵۲۵ و صحيح مسلم، ح۳۳۹۸.
  14. البته لفظ این حدیث، در صحیح بخاری تحریف شده است و به گونه‌ای آورده شده که دیگر این مضمون را ندارد. به نقل بخاری حدیث این‌گونه است: «لا يَزالُ هذا الأمْرُ في قُرَيْشٍ ما بَقِيَ منهمُ اثْنانِ». صحيح البخاري، ح۳۲۶۲ و ح۶۶۳۴؛ یعنی مادامی که دو قریشی وجود داشته باشد، باید یکی از آنها امام باشد! این متن خود بر جعلی بودن خود گواه است؛ چون معنای درستی ندارد؛ زیرا مشروط‌کردن برقراری امامت و خلافت بر وجود دو قریشی فاقد معنا و نکته است. چه لزومی دارد دو قریشی باشد تا امامت و خلافت برقرار بماند؟ آیا وجود یک قریشی کافی نیست؟! به نظر می‌رسد، بخاری - یا راویان او - این حدیث را با لفظی بی‌معنا و تحریف‌شده آورده‌اند؛ چون نقل صحیح این حدیث، مذهب امامیه را تأیید می‌کند. آنجاکه در حدیث اصلی «من الناس» آمده بود، «اثنان» منطقی است؛ زیرا از میان «مردم» دست‌کم باید دو نفر باشند که یکی امام و یکی مأموم باشد اما اینجا چرا اثنان گفته شده است؟! این موضوع و امثال آن - مانند: تعویض متن «مَنْ أَطَاعَ أَمِيرِي فَقَدْ أَطَاعَنِي» (صحيح البخاري، ح۶۶۳۱) به متن تحریف شده ومَن يُطِعِ الأمِيرَ فقَدْ أطَاعَنِي (صحيح البخاري، ح۳۲۶۲) تا شامل هر امیری بشود؛ چه فاسق و چه عادل- به بحث حدیثی گسترده‌ای نیازمند است.
  15. اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
  16. اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
  17. ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۰.
  18. اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
  19. اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
  20. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۰، ص۵۸۸.
  21. مانند حدیثی که جابر جعفی از جابر انصاری نقل کرده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَأَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَسَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلاَمَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَكَنِيِّي حُجَّةُ اللهِ فِي أَرْضِهِ وَبَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ اِبْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ». صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ج۱، ص۲۵۳.
  22. اراکی، محسن، درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»
  23. «می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  24. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۵۳.
  25. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۸۴.
  26. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۲۲۱.
  27. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  28. شایان ذکر است، راجع به اینکه مقصود از ﴿بِأَمْرِنَا در آیه مذبور چیست، اختلافاتی وجود دارد. در قسمت‌های پیشین و به هنگام بحث از مفهوم «امام»، دلیل خود را بر اینکه مقصود از «امر» همان امر تشریعی است، بیان کردیم. روایتی نیز در این باره وجود دارد. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۷۱-۱۷۲؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۶. گفتنی است، برخی از مفسران نیز ظاهر از «امر» در آیه مزبور را امر تشریعی دانسته‌اند؛ برای نمونه، ر.ک: ملا فتح‌الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۷، ص۲۴۳؛ ملا محسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۱۶۰؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، ج۲، ص۱۱۰۴؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۶۰۳؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۶۷.
  29. «بنابراین نزد او بروید و بگویید که ما فرستادگان پروردگار توایم پس، بنی اسرائیل را با ما گسیل دار و عذابشان مکن، ما برای تو نشانه‌ای از سوی پروردگارت آورده‌ایم و درود بر کسی که از رهنمود (خداوند) پیروی کند» سوره طه، آیه ۴۷.
  30. «و مردم را هنگامی که برای آنان رهنمود آمد هیچ چیز از ایمان آوردن باز نداشت مگر همین که گفتند: آیا خداوند بشری را به پیامبری برانگیخته است؟!» سوره اسراء، آیه ۹۴.
  31. «و چون فرستاده‌ای از سوی خدا نزدشان آمد که آنچه را آنان با خود داشتند راست می‌شمرد، گروهی از اهل کتاب، کتاب خداوند را پس پشت افکندند گویی (چیزی) نمی‌دانند» سوره بقره، آیه ۱۰۱.
  32. «خداوند از فرشتگان و از مردم فرستادگانی برمی‌گزیند؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره حج، آیه ۷۵.
  33. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۲۴۹.