حدیث ثقلین در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حدیث ثقلین است. "حدیث ثقلین" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حدیث ثقلین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

حدیث ثقلین یکی از مهمترین احادیث صحیحی است که مورد قبول شیعه و اهل سنت بوده و در آن عترت در کنار قرآن ذکر شده است و دلالت روشنی بر امامت و پیشوایی عترت پیامبر دارد. در این حدیث به پیروی از عترت فرمان داده شده است زیرا تمسک به عترت پیامبر چیزی غیر از اطاعت و پیروی از دستورات ایشان نیست.

مفهوم‌شناسی حدیث ثقلین

یکی از مهم‌ترین ادلۀ روایی در مورد برتری و حقانیت اهل بیت(ع)، حدیث "ثقلین" است که مورد پذیرش دانشمندان شیعه و سنی بوده و به کثرت آن را نقل کرده اند[۱]. پیامبر اسلام(ص) در این حدیث فرمودند: «من از بین شما می‌روم و دو چیز گران بها و ارزشمند از خودم به یادگار می‌گذارم، یکی کتاب خدا و دیگری عترتم را و مادامی که به هر دو آنها متوسل شوید هرگز گمراه نخواهید شد»[۲]. ثقلین به معنای هر آن چیزی است که ارزشمند، نفیس و سنگین باشد. ثَقَلین، یا ثِقلین یعنی دو چیز ارزشمند و عظیم[۳]. به قرآن ثقل اکبر و به عترت پیامبر ثقل اصغر می‌‌گویند، چنانکه در روایتی امیرالمؤمنین(ع) به کمیل فرمودند: «ای کمیل ما ثقل اصغر و قرآن ثقل اکبر است»[۴].

و مراد از عترت بنابر نظر اهل لغت و شارحان حدیث، اهل بیت پیامبر(ص) است؛ علاوه بر آنچه از اهل لغت و حدیث درباره معنی عترت نقل شده، در روایات نیز کلمۀ عترت به همین نحو معنا شده است: چنانکه امام صادق(ع) به نقل از پدرانشان فرمودند: امام علی(ع) در معنی این کلام رسول خدا(ص) که «من دو شیء نفیس در میان شما نهادم کتاب خدا و عترتم» پرسیدند عترت چه کسانی هستند؟ فرمود: «من و حسن و حسین و ائمه نه‌گانه که از فرزندان حسین هستند و نهمین آنها مهدی و قائم آنهاست، از کتاب خدا جدا نشوند و کتاب خدا نیز از آنها جدا نمی‌شود تا آنکه در حوض کوثر با رسول خدا دیدار خواهند کرد»[۵]. همچنین مأمون عباسی در مجلسی که دانشمندان عراق و خراسان در آن جمع شده بودند از امام رضا(ع) سوال کرد: عترت چه کسانی هستند؟ امام(ع) در پاسخ فرمودند: «عترت کسانی هستند که وصفشان در قرآن این چنین آمده است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۶] و در ادامه در وصف عترت فرمودند: رسول خدا فرمود: من دو چیز گران بها را بعد از خودم به یادگار می‌‌گذارم آن دو چیز کتاب خدا و عترت من است آن دو به هیچ عنوان از هم جدا نشده تا اینکه در حوض کوثر بر من وارد می‌‌شوند پس ببینم با این دو ثقل چگونه رفتار خواهید کرد ای مردم بدانید که شما از آنان عالم‌تر نیستید بلکه آنان نسبت به شما اعلمیت دارند»[۷].[۸]

سند حدیث ثقلین

شیعه و سنی در منابع معتبر به صورت متواتر نقل کرده‌اند پیامبر اکرم(ص) به صورت مکرر و در مواضع متعدد و با الفاظ گوناگون حدیث ثقلین را بیان کرده است به طوری که محدثان شیعه در تواتر آن اجماع دارند و با هشتاد و دو سند از طریق ائمۀ اطهار آن را ذکر کرده اند[۹]؛ همچنین محدثان اهل سنت هم به صحت آن تصریح کرده‌اند، برای نمونه: حاکم نیشابوری، ابن حجر مکی، نور الدین هیثمی، ۳۴ نفر از اصحاب[۱۰] و ۱۹ نفر از تابعین[۱۱] آن را روایت کرده‌اند. صحابه‌‌ای همچون: علی(ع)، ابوذر، جابر بن عبدالله انصاری، زید بن ارقم، ابو سعید خُدری و زید بن ثابت[۱۲].

مکان و زمان صدور این حدیث متفاوت ذکر شده است، چنانکه تاریخ، مکان و زمان حدیث ثقلین را اینچنین ضبط کرده است: روز عرفه در حجة الوداع؛ در مدینه و در حال بیماری رسول الله(ص) در حالی که حجرۀ پیامبر از اصحاب پر بود؛ در غدیر خم و یا در بازگشت از سفر طائف. تمام این نقل‌ها درست است و منافاتی با هم ندارد، زیرا به خاطر اهتمام بسیار زیاد پیامبر به قرآن و عترت و اهتمامی که به فهماندن اهمیت موضوع به مردم از خود نشان می‌دادند، در موارد متعدد و به مناسبت‌های گوناگون این حدیث را تکرار فرموده‌اند[۱۳].[۱۴]

دلالت حدیث ثقلین

نخست: دلالت بر عصمت امام

یکی از روایاتی که بر عصمت اهل‌بیت و عترت پیامبر دلالت دارد، حدیث معروف ثقلین است. این حدیث از احادیث متواتر شیعه و سنی می‌باشد که در مواقع متفاوت، همچون جریان غدیر خم و با الفاظ و عبارات گوناگون از زبان پیامبر اکرم(ص) نقل شده است[۱۵]. مضمون متواتری که با عبارات مختلف بیان شده، این است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي[۱۶] مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۱۷].

پیامبر اکرم(ص) در این حدیث شریف، بقای ثمره رسالت و تلاش‌های طاقت‌فرسای خویش برای ابلاغ و تبیین دین خدا را، در تمسک به دو اصل اساسی قرآن و عترت دانسته است. با توجه به حقیقت امامت و لزوم وجود مفسران و شارحانی معصوم برای کلام الهی، وجه کنار هم آمدن عترت پیامبر با قرآن، روشن می‌شود. توضیح آنکه: چون قرآن کریم متکفل بیان اصول و کلیّات هدایت و سعادت انسان‌هاست. قهراً بسیاری از جزئیات احکام در آن بیان نشده است. از طرفی، درک و کشف مقاصد و اهداف الهی از قرآن کریم، خارج از توانایی عامه مردم بوده، نیازمند به برخورداری از علومی است که هر کسی لیاقت بهره‌مندی از آنها را ندارد. از این رو پیامبر اکرم(ص) وظیفه داشت که امامان و مفسّران معصوم را به مردم معرفی نماید. بی‌شک آن آن حضرت نیز به بهترین وجه، این وظیفه را به انجام رسانده‌اند، که نمونه آن، همین حدیث شریف ثقلین می‌باشد.

به هر حال، این حدیث شریف حاوی نکات مهمّی است که باید در جای خود تبیین و تشریح شود. امّا آنچه مربوط به بحث عصمت اهل‌بیت(ع) می‌باشد، دو قسمت از آن است[۱۸]:

  1. «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»؛ یعنی، مجموعه قرآن و عترت، با هم، باعث هدایت و مانع از فرو رفتن در چاه ضلالت می‌شوند. بی‌شک قرآن کریم کتابی است معصوم از هر گونه خطا و اشتباه. پس اینکه پیامبر اکرم(ص)، عترت خویش را کنار قرآن نشانده و تمسک به هر دو را موجب هدایت دانسته است، خود بهترین دلیل بر عصمت ایشان است. چه، پیروی نمودن از غیر معصوم، موج هدایت مطلق و قطعی نخواهد شد، بلکه همواره احتمال انحراف و ضلالت در آن می‌رود. و این با جمله «لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً» سازگار نیست؛ زیرا معنای این جمله، آن است که اگر شما به این دو تمسک کنید، در هیچ شرایط زمانی و به هیچ صورتی، گمراهی و ضلالت به سراغ شما نخواهد آمد. بنابراین، اهل‌بیت، چه در تبیین و تشریح آیات الهی و چه در اعمال فردی، از هر گونه گناه و خطایی معصوم می‌باشند.
  2. «لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»؛ یعنی اینکه عترت پیامبر هرگز از قرآن جدایی و افتراق ندارند، و این معنا جز با عصمت آنان قابل توجیه نیست؛ زیرا اگر عترت پیامبر مرتکب گناه شوند و یا اشتباه و خطایی در تبیین دین از آنان سر زند، به معنای جدایی و افتراق از قرآن است.

البته پیامبر اکرم(ص) مسأله جدایی‌ناپذیر بودن اهل‌بیت و قرآن را بارها در طول رسالت خویش گوشزد کرده است. به عنوان مثال، ام‌سلمه می‌گوید از پیامبر شنیدم که می‌فرمود: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۱۹].[۲۰]

دوم: دلالت بر مرجعیت علمی اهل بیت

حدیث ثقلین بیانگر این مطلب است که عترت پیامبر مرجعیت علمی امت اسلامی را نیز عهده دار هستند؛ از جمله چاره‌‌اندیشی‌‌های پیامبر، برای آیندۀ امت و جلوگیری از گسترش‌ ضلالت و جهالت و حیرت در جامعۀ اسلامی، تلاش برای تعیین مرجعیت علمی و بیان چگونگی تفسیر قرآن است و پیامبر به واسطه حدیث این حقیقت را به امت اسلامی نشان داده است. حدیث ثقلین هم نشانگر هم مرتبه بودن اهل بیت با قرآن است، به طوری که تفکیک ناپذیری قرآن و عترت در آن تصریح شده است و هم مرجعیت علمی و دینی خاندان پیامبر و ائمۀ معصومین(ع) را می‌‌رساند[۲۱].

سوم: دلالت بر وجوب اطاعت اهل بیت

در این حدیث اطاعت از قرآن و اهل بیت امری مطلق، ابدی و بدون قید و شرط بیان شده است[۲۲].

چهارم: دلالت بر جداناپذیری قرآن و اهل بیت

حدیث بیانگر این مطلب است که قرآن و اهل بیت(ع) هیچ‌گاه از یکدیگر جدا نخواهند شد و انسان‌ها ناگزیرند برای هدایت شدنشان به هر دوی آنان تمسک کنند. بنابراین اگر کسی معتقد بود: قرآن برای هدایت انسان‌ها کفایت می‌‌کند، با وجود این حدیث مشخص می‌‌شود قرآن هرگز از اهل بیت جدا نخواهد شد و این ادعا بی پایه است. از طرفی دیگر قائل شدن به اینکه اهل بیت به تنهایی و بدون همراهی با قرآن می‌‌توانند هادی انسان‌ها باشند، اعتقادی غلط و باطل است، چراکه حدیث ثقلین، هدایت انسان‌ها را فقط در پرتو قرآن و اهل بیت پیامبر ممکن می‌‌داند[۲۳]. منظور از این همراهی، یعنی نفس قرآن با نفس عترت، قرابت و نزدیکی دارد، نه اینکه قرآن با کلام اهل بیت قرابت دارد[۲۴].

حدیث ثقلین در امامت اهل بیت

حدیث ثقلین یکی از احادیث بسیار مهم نبوی است که بسیاری از عالمان اسلامی در منابع حدیثی، تفسیری، تاریخی، کلامی و لغوی آن را نقل کرده و درباره‌اش سخن گفته‌اند. پیامبر اکرم(ص) در این حدیث که آن را در مکان‌ها، زمان‌ها و مناسبت‌های مختلف بیان کرده است به مسلمانان درباره رعایت حرمت قرآن کریم و خاندان گرامی خود و تمسک به آن دو، سفارش مؤکد کرده است. عالمان اسلامی از فرقه‌های مختلف بر این مطلب اتفاق نظر دارند که حدیث ثقلین بر فضیلت و حرمت ویژه اهل بیت پیامبر اکرم(ص) دلالت می‌کند، اما در این که مقصود از اهل بیت چه کسانی‌اند، و این که آیا این حدیث شریف بر امامت اهل بیت نیز دلالت می‌کند یا نه، همداستان نیستند. عالمان شیعه بر این باورند که مقصود از اهل‌بیت در حدیث ثقلین، افراد خاصی‌اند که عبارتند از علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) و نُه امام معصوم از فرزندان امام حسین(ع). عده‌ای از عالمان اهل سنت نیز در این باره -به ویژه در مورد چهار شخصیت نخست- با شیعه موافق‌اند، ولی دیگران دایره آن را وسیع‌تر گرفته، خویشاوندان نسبی و همسران پیامبر(ص) را نیز مشمول آن دانسته‌اند. دلالت حدیث بر امامت اهل بیت نیز، مورد اتفاق شیعه است، اما دیگران به دلالت حدیث بر امامت و زعامت سیاسی اهل بیت معتقد نیستند، اگرچه برخی از آنان، دلالت آن بر امامت علمی اهل بیت و وجوب پیروی از آنان را پذیرفته‌اند. طی چند گفتار به بررسی دو مطلب یادشده می‌پردازیم.[۲۵]

متن حدیث ثقلین

از بررسی نقل‌های حدیث ثقلین به دست می‌آید که پیامبر اکرم(ص) این حدیث را در زمان‌ها، مکان‌ها و مناسبت‌های مختلف بیان کرده است: در بازگشت از طائف، در سفر حجه‌الوداع در عرفه، مِنی و غدیر خم، در مسجد النبی و هنگامی که در حجره خود در بستر بیماری منتهی به رحلت ایشان، قرار داشتند[۲۶]. از این رو طبیعی است که در بیان آن، الفاظ و عبارات متفاوتی به کار رفته باشد، چنان که به‌کار‌گیری الفاظ و عبارات متفاوت برای بیان یک مطلب، حتی در یک زمان و مکان نیز به انگیزه تبیین بیش‌تر مطلب و یا تأکید بر آن، متعارف است. از سوی دیگر، ویژگی‌های فکری و روحی راویان و شرایط متفاوت به هنگام شنیدن، حفظ کردن و نقل یک مطلب، خود از اسباب عادی پیدایش پاره‌ای تفاوت‌ها در نقل احادیث بوده است که به حدیث ثقلین اختصاص ندارد. یکی از راویان حدیث ثقلینزید بن أرقم” است. در نقل‌های مختلفی که از وی شده تفاوت‌های زیادی در عبارت‌های حدیث دیده می‌شود، ولی مجموع آنها، همان مطالب و عبارت‌هایی است که در مجموع روایات دیگر راویان حدیث ثقلین مانند جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری، حذیفه بن یمان و دیگران بیان شده است. بر این اساس، روایت‌های مختلف حدیث ثقلین با تفاوت‌هایی که در الفاظ و عبارات آنها وجود دارد، با یکدیگر ناسازگاری نداشته و مؤید و مکمل یکدیگر می‌باشند. در این جا نمونه‌هایی از روایت‌های حدیث ثقلین را به روایت زید بن أرقم نقل می‌کنیم.

  1. «أَنَا تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَوَّلُهُمَا كِتَابُ‏ اللَّهِ‏ فِيهِ‏ الْهُدَى‏ وَ النُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَ اسْتَمْسِكُوا بِهِ فَحَثَّ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ رَغَّبَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ وَ أَهْلُ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي»[۲۷]؛ من در میان شما دو شیء گرانبها را باقی می‌گذارم، نخستین آن دو، کتاب خداست که در آن هدایت و نور است، پس کتاب خدا را بگیرید و به آن تمسک کنید، پس مردم را نسبت به کتاب خدا تشویق کرد، سپس گفت: و [شیء گرانبهای دوم] اهل بیت من است، [آن گاه سه مرتبه فرمود] خدا را نسبت به اهل بیتم به شما یادآور می‌شوم.
  2. «إِنِّي‏ قَدْ تَرَكْتُ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ‏ الْآخَرِ، كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا فَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ” ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِيُّهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»[۲۸]. من در میان شما دو شیء گرانبها را باقی گذاشتم، یکی از آن دو بزرگ‌تر از دیگری است: کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم را، پس بنگرید که پس از من با آن دو چگونه رفتار می‌کنید، آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا [در قیامت] نزد حوض کوثر بر من وارد شوند، سپس فرمود: خدا مولای من، و من ولی هر مؤمنی هستم، آن‌گاه دست علی(ع) را گرفت و فرمود: هر کس که من ولی او هستم، این (علی) ولی او است، خدایا دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن شمار.
  3. «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِ‏ لَنْ‏ تَضِلُّوا بَعْدِي‏، أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ، كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى‏ الْأَرْضِ، وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا»[۲۹]؛ من چیزی را در میان شما باقی می‌گذارم که تا هنگامی که به آن تمسّک جویید، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد، یکی از آن دو بزرگ‌تر از دیگری است: کتاب خدا که ریسمانی است آویخته از آسمان به سوی زمین، و عترتم؛ اهل بیتم، و آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا [در قیامت] نزد حوض کوثر بر من وارد شوند، پس بنگرید که پس از من با آن دو چگونه رفتار می‌کنید.
  4. «‏إِنِّي لَكُمْ فَرَطٌ وَ أَنْتُمْ وَارِدُونَ عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ‏ تَخْلُفُونِّي‏ فِي‏ الثَّقَلَيْنِ‏ قِيلَ وَ مَا الثَّقَلَانِ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْأَكْبَرُ كِتَابُ اللَّهِ سَبَبٌ طَرَفُهُ بِيَدِ اللَّهِ وَ طَرَفُهُ بِأَيْدِيكُمْ فَتَمَسَّكُوا بِهِ لَنْ تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ الْأَصْغَرُ عِتْرَتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَ سَأَلْتُ لَهُمَا ذَلِكَ رَبِّي فَلَا تُقَدِّمُوهُمَا فَتَهْلِكُوا وَ لَا تُعَلِّمُوهُمَا فَإِنَّهُمَا أَعْلَمُ مِنْكُمْ»[۳۰]؛ من پیش از شما از دنیا می‌روم و شما در قیامت نزد حوض کوثر بر من وارد می‌شوید، پس بنگرید که پس از من با ثقلین چگونه رفتار می‌کنید. گفته شد: ثقلان چیستند ای رسول خدا؟ پیامبر فرمود: ثقل اکبر کتاب خداست، سببی که یک طرف آن به دست خدا و طرف دیگر آن به دست شماست، پس به آن تمسّک نمایید تا دچار لغزش و گمراهی نشوید، و ثقل اصغر عترت من است، و آن دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا نزد حوض بر من وارد شوند، من این مطلب را از پروردگارم خواسته‌ام، پس بر آن دو تقدم نگیرید که هلاک خواهید شد، و آنان (عترت) را تعلیم ندهید که داناتر از شما هستند[۳۱].

از روایت‌های یاد شده و روایت‌های بسیار دیگر حدیث ثقلین به دست می‌آید که چهار مطلب نقش محوری دارد:

  1. باقی گذاشتن پیامبر(ص) قرآن و عترت خود را به عنوان دو شیء گرانبها در میان امت اسلامی: «إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ‏ اللَّهِ‏ وَ عِتْرَتِي‏ أَهْلَ‏ بَيْتِي‏».
  2. گمراه نشدن امت در صورت تمسک به قرآن و عترت: «مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا بَعْدِي‏».
  3. جدایی ناپذیری قرآن و عترت از یکدیگر: «أَنَّهُمَا لَنْ‏ يَفْتَرِقَا حَتَّى‏ يَرِدَا عَلَيَّ‏ الْحَوْضَ‏».
  4. مسئولیت امت در مورد این دو میراث مهم نبوی: «فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا».[۳۲]

اعتبار حدیث ثقلین

حدیث ثقلین از احادیث متواتر اسلامی است. خبر متواتر آن است که تعداد و شرایط ناقلان آن به گونه‌ای است که از نظر عقل متعارف، خطای سهوی و تبانی آنان بر جعل آن عادتاً ممکن نیست، و در نتیجه به درستی آن علم حاصل می‌شود[۳۳]. عده‌ای از محققان عدد خاصی را در خبر متواتر شرط نداسته‌اند، ولی عده‌ای دیگر عدد نیز معیّن کرده‌اند، و چهار، پنج، هفت، ده، دوازده، بیست، چهل، پنجاه و هفتاد اقوال مختلفی است که درباره تعداد ناقلان در خبر متواتر گفته شده است[۳۴]. سیوطی قول کسانی که تعداد لازم در خبر متواتر را ده نفر دانسته‌اند ترجیح داده است[۳۵]. بر اساس دیدگاه اول که راجح است[۳۶]، از نظر تعداد، نسبت به وضعیت ناقلان و عوامل دیگر متفاوت خواهد بود. ابن حجر عسقلانی، حدیث «تَقْتُلُكَ‏ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ» که مربوط به عمار یاسر است و از عمار، عثمان، ابن مسعود، حذیفه، ابن عباس و برخی دیگر روایت شده است را متواتر دانسته است[۳۷]. ابن کثیر درباره حدیثی که علی(ع) از پیامبر روایت کرده و دوازده نفر آن را از علی(ع) روایت کرده‌اند، گفته است: چنین حدیثی متواتر است[۳۸]. ابن حجر مکی حدیث مربوط به نماز ابوبکر را که از هشت نفر از صحابه روایت شده، متواتر دانسته است[۳۹]. ابن حزم حدیث «الْأَئِمَّةُ مِنْ‏ قُرَيْشٍ‏» که از شش نفر از صحابه روایت شده را متواتر دانسته است[۴۰].

حدیث ثقلین در منابع اهل سنت از بیش از سی یا چهل نفر از صحابه پیامبر(ص) و شمار بسیاری از تابعین و عالمان اسلامی در قرن‌های مختلف روایت شده است[۴۱]. در منابع شیعه امامیه نیز این حدیث شریف از امامان اهل بیت(ع) و شماری از صحابه روایت شده است. در کتاب “غایة المرام” بیش از هشتاد روایت در این باره نقل شده است[۴۲]. بنابراین، در متواتر بودن حدیث ثقلین جای کم‌ترین تردیدی وجود ندارد، برخی از عبارت‌های آن متواتر لفظی، و برخی دیگر متواتر معنوی است. بر این اساس مناقشه‌های امثال ابن‌جوزی[۴۳] و ابن‌تیمیه[۴۴] در سند آن ارزش علمی ندارد؛ زیرا حدیث متواتر با قطع نظر از سند آن، مفید علم و اطمینان بوده و حجیت عقلایی و شرعی دارد[۴۵].

مضافاً بر این که محققان به مناقشات سندی حدیث ثقلین پاسخ داده و بر صحت آن تأکید و تصریح کرده‌اند. سبط ابن جوزی حدیث ثقلین را از کتاب فضایل احمد بن حنبل نقل کرده و گفته است: “در سلسله سند این حدیث هیچ یک از کسانی که جدم آنها را تضعیف کرده است، وجود ندارد”[۴۶]. ابن کثیر پس از نقل حدیث ثقلین که نسائی آن را روایت کرده گفته است: “شیخ ما ابوعبدالله ذهبی گفته است: این حدیث صحیح است”[۴۷]. حاکم نیشابوری حدیث ثقلین را از دو طریق از زید بن ارقم نقل کرده که در یک جمله «فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا فَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ» و در دیگری، جمله “«إنّي‏ تارك‏ فيكم‏ أمرين‏ لن‏ تضلّوا إن‏ اتّبعتموهما، و هما: كتاب‏ اللّه‏، و أهل‏ بيتي‏‏» آمده است[۴۸]. و ذهبی تصحیح حاکم را نسبت به حدیث اول پذیرفته است[۴۹]. ابن حجر عسقلانی پس از نقل حدیث ثقلین در کتاب “المطالب العالیه” گفته است: هذا إسناد صحیح[۵۰].

جلال‌الدین سیوطی در “الجامع الصغیر” پس از نقل حدیث ثقلین[۵۱] گفته است: و الحدیث صحیح. عبدالرؤوف مناوی در “فیض القدیر” افزوده است: “هیثمی رجال آن را موثق دانسته، چنان که ابویعلی نیز به سندی که بی‌اشکال است آن را نقل کرده، و کسی چون ابن الجوزی که آن را ضعیف شمرده دچار توهم شده است[۵۲].

ابن‌منظور، کلام ازهری را نقل کرده که پس از نقل حدیث ثقلین از زید بن ثابت گفته است: قال محمد بن اسحاق: هذا حدیث صحیح[۵۳]. از ظاهر کلام ابن منظور و ازهری به دست می‌آید که سخن محمد بن اسحاق در تصحیح حدیث ثقلین را در مقام تأیید نقل کرده‌اند. و محمد بن اسحاق از بزرگان علم حدیث به شمار می‌رود[۵۴].

ناصرالدین آلبانی پس از نقل حدیث ثقلین به روایت ترمذی و طبرانی از زید بن حسن انماطی از جعفر [صادق(ع)] از پدرش حضرت باقر(ع)] از جابر بن عبدالله انصاری، و یاد آوری این که برخی مانند ابوحاتم زید را تضعیف کرده‌اند، گفته است: ولی حدیث صحیح است؛ زیرا حدیث زید بن ارقم که مسلم در صحیح، ابوجعفر طحاوی در “مشکل الآثار”، احمد در “المسند”، ابن ابی عاصم در “المسند” و طبرانی (۵۰۲۶) آن را روایت کرده‌اند، شاهد آن است. مضافاً بر این که احمد (۶/۳۷۱) و طبرانی (۵۰۴۰) و طحاوی با سند صحیح از علی بن ربیعه روایت کرده‌اند که گفته است: “زید بن ارقم را ملاقات کردم و به او گفتم آیا شینده‌ای که پیامبر(ص) فرموده: «إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ‏ اللَّهِ‏ وَ عِتْرَتِي‏» (زید پاسخ داد: آری. و طبرانی حدیث ثقلین را از طرق دیگری نیز روایت کرده است (۴۹۶۹، ۴۷۷۱، ۴۹۸۱، ۴۹۸۲، ۵۰۴۰) که بعضی از آنها را حاکم نیشابوری و برخی را ذهبی تصحیح کرده‌اند. شاهد دیگر آن، حدیث عطیه عوفی از ابوسعید خدری است که احمد (۳/۱۴ و ۱۷ و ۲۶ و ۵۹) و ابن ابی عاصم (۱۵۵۳ و ۱۵۵۵) و طبرانی (۲۶۸۷ و ۲۶۷۹) روایت کرده‌اند و اسناد آن در باب شواهد، حسن است.

شواهد دیگری نیز وجود دارد که عبارتند از حدیث ابو هر پره که دارقُطنی (ص ۵۲۹) و حاکم (۱/۹۳) و خطیب در “الفقیه والمتفقه” روایت کرده‌اند، و دیگری حدیث ابن عباس است که حاکم روایت کرده و ذهبی با او موافقت نموده است، و دیگری حدیث عمرو بن عوف است که ابن عبدالبر در “جامع بیان العلم” (۲۴/۲، ۱۱۰) روایت کرده است. اگر چه این احادیث به تنهایی خالی از ضعف نیستند، ولی یکدیگر را تقویت می‌کنند، و حدیث ابن عباس بهترین آنهاست. شاهد قوی دیگر آن، حدیثی است که طحاوی در “مشکل الآثار” (۲/۳۰۷) از علی ابن ابی طالب(ع)] به صورت مرفوع روایت کرده و رجال آن غیر از یزید بن کثیر که وی را نشناختم، از ثقات‌اند، و به گمانم این لفظ تحریف شده و کثیر بن زید صحیح است و پس از تحقیق معلوم شد که وی از راویان از محمد بن عمر بن علی است [[[حدیث ثقلین]] را نیز کثیر بن زید از محمد بن عمر بن علی، از پدرش از علی(ع) روایت کرده است، پس کثیر بن زید صحیح است][۵۵]. شاهد دیگر بر حدیث ثقلین به نقل ترمذی حدیثی است که شریک از رکین بن ربیع از قاسم بن حسان از زید بن ثابت به صورت مرفوع روایت کرده است. این حدیث را احمد (۵/۱۸۱، ۱۸۹) و ابن ابی عاصم (۱۵۴۸، ۱۵۴۹) و طبرانی در المعجم الکبیر (۴۹۲۱، ۴۹۲۳) روایت کرده‌اند و اسناد آن در باب شواهد و متابعات حسن است، هیثمی پس از نقل آن از طبرانی گفته است “رجاله ثقات”[۵۶] و پس از نقل آن از احمد گفته است: أسناده جید[۵۷].

آلبانی، سپس یادآورشده که در سفری که در سال ۱۴۰۲ هـ به قطر داشته، یکی از اساتید، رساله‌ای را که در تضعیف حدیث ثقلین نوشته بود به وی هدیه کرد، و پس از مطالعه روشن شد که نویسنده از نوآموزان در علم حدیث است؛ زیرا مرتکب دو اشتباه شده است: یکی این که به بررسی حدیث در آثار مطبوع و متداول بسنده کرده و بسیاری از طرق و اسانید را که صحیح یا حسن می‌باشند، از دست داده است، و دیگر این که به قاعده معتبر نزد مصححان حدیث توجه نکرده است که مفاد آن این است که “حدیث ضعیف با کثرت طرق تقویت می‌شود”[۵۸].[۵۹]

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
  2. «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض»؛‏ بصائرالدرجات، ج ۱، ص ۴۱۳؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸ و....
  3. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹ و فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴.
  4. اهل البیت فی الکتاب و السّنه، ص ۱۲۰ به نقل از بشارة المصطفی، ص ۲۹. نیز ر. ک: عترت، ثقل کبیر، کمالی دزفولی.
  5. «سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص عَنِ مَعْنَی قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی مَنِ الْعِتْرَةُ فَقَالَ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِیُّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا یُفَارِقُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَ لَا یُفَارِقُهُمْ حَتَّی یَرِدُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص حَوْضَهُ»؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۴۰.
  6. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  7. .«الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ‏ ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا﴾ وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونَ فِیهِمَا أَیُّهَا النَّاسُ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ»؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۲۹.
  8. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹ و فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۱۰؛ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۶۴- ۶۶.
  9. اعیان الشیعة، ج۱، ص۳۷۰ ـ ۳۱۰.
  10. کسانی که در حال اسلام ملاقات با پیامبر داشتند.
  11. کسانی که با اصحاب پیامبر ملاقات داشته‌اند.
  12. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
  13. الصواعق، ج ۲، ص ۴۴۰ و نیز ر.ک: گزیده اهل بیت(ع) در قرآن و حدیث، ص ۱۰۸.
  14. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
  15. برای نمونه ر.ک: احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۶۶-۳۶۷؛ سنن بیهقی، ج۲، ص۱۴۸؛ ج۷، ص۳۰-۳۱؛ ذخایر العقبی، ص۱۶؛ کنز العمال، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳ و ۱۸۵-۱۸۹ (ک۱، ب۲)؛ المستدرک، ج۳، ص۱۱۸؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۲۱؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۴۴۲؛ الریاض النظره، ج۲، ص۱۷۷ (ب۴، ف۶)؛ صحیح مسلم، ج۵، فضائل الصحابه، ص۲۶؛ اسدالغابة، ج۱، ص۴۹۰ (در ترجمه حسن بن علی(ع))؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۷ (ذیل آیه مودت)؛ الصواعق المحرقه، ص۱۴۵-۱۵۰؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۳-۱۶۵؛ سنن ترمذی، ج۵، کتاب المناقب، ص۶۶۲-۶۶۳؛ حلیة الاولیا، ج۱، ص۳۳۵.
  16. بر اساس برخی از روایات دیگر، خود پیامبر اکرم(ص)، عترت را به اهل‌بیت خویش تفسیر نموده‌اند.
  17. «من در میان شما دو گران مایه را باقی می‌گذارم: کتاب خدا را و عترتم را. مادامی که به آن دو تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد. هیچ‌گاه این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند، تا وقتی که بر سر حوض [کوثر] بر من وارد می‌گردند».
  18. ر.ک: راهنما‌شناسی، ص۳۷۶-۳۷۷؛ شهید مطهری، امامت و رهبری، ص۷۵-۷۶؛ بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۲۷-۲۲۸؛ تقریب المعارف، ص۱۲۵؛ لقد شیعنی الحسین، ص۳۷۴؛ ولایت و امامت، ص۱۴۶، الغدیر، ج۳، ص۲۹۷-۲۹۸؛ شیعه (قسست توضیحات)، ص۴۲۵-۴۲۷.
  19. کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۳، ح۳۲۹۱۲؛ فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، الصواعق المحرقه، ص۱۲۳-۱۲۴؛ نورالابصار، ص۸۰.
  20. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۳۱۹.
  21. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟
  22. ر.ک: محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص:۴۳.
  23. ر.ک: محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص:۴۳.
  24. ر.ک: فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۵.
  25. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۵۰.
  26. ر.ک: الصواعق المحرقة، ص۱۸۸؛ غایة المرام، ج۲، ص۳۲۱- ۳۶۷.
  27. صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۳، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل علی بن ابی طالب(ع)، ح۲۴۰۸.
  28. المستدرک، ج۳، ص۱۱۸، ح۴۵۷۶؛ سنن نسائی، شماره ۸۱۴۸؛ خصائص أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب(ع)، ص۱۱۷، باب ۲۷، ح۷۹، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۸۵.
  29. سنن ترمذی، ج۴، ص۵۰۳، باب مناقب اهل بیت النبی(ص)، ح۳۷۸۸.
  30. الدر المنثور، ج۲، ص۲۶۹ تفسیر آیه ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید”، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۸۷ و ۱۸۶؛ کنزالعمّال، ج۱، ص۱۶۶.
  31. نقل‌های مزبور از حدیث ثقلین به روایت زید بن ارقم که از منابع اهل سنت نقل کردیم، در منابع شیعه نیز آمده است؛ ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ص۲۳۴-۲۴۰؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۱۳- ۱۵۲؛ غایة المرام، ج۲، ص۳۲۱- ۳۶۴.
  32. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۵۱.
  33. التعریفات، ص۱۴۰؛ بیان المختصر و هو شرح مختصر ابن الحاجب فی اصول الفقه، ج۱، ص۳۵۷؛ شرح مختصر الروضة، ج۱، ص۷۴.
  34. بیان المختصر، ج۱، ص۳۶۲؛ قواعد اصول الحدیث، ص۱۴۳- ۱۴۴.
  35. و قوم حددوا بعشرة و هو لدی أجوده، الفیة السیوطی فی علم الحدیث، ص۴۶.
  36. اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایة، ص۳۳.
  37. تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۳ شماره ۴۹۸۷.
  38. رواه علی عن النبی(ص) و یرویه عن علی اثناعشر رجلا و مثل هذا یبلغ التواتر، البدایة و النهایة، ج۷، ص۳۲۱.
  39. الصواعق المحرقة، ص۳۲، باب اول فصل سوم.
  40. الفصل فی الملل و الأهواء والنحل، ج۴، ص۸۹.
  41. ر.ک: نفحات الأزهار، ج۱، ص۱۹۹- ۲۱۰ و ج۲، ص۸۷- ۹۷؛ در موسوعة کتاب الله و اهل البیت فی حدیث الثقلین، المدخل، ۱۳، چهل و هفت صحابی راوی حدیث ثقلین نام برده شده است.
  42. غایة المرام و حجة الخصام، ج۲، ص۳۲۱-۳۶۷.
  43. العلل المتناهیة فی الأحادیث الواهیة، ج۱، ص۲۶۸.
  44. منهاج السنة، ج۸، ص۲۱۵.
  45. حکم المتواتر أنه مقبول و یجب العمل به دون البحث عن رجاله، قواعد اصول الحدیث، ص۱۶۸.
  46. تذکرة الخواص، ص۴۰۷.
  47. البدایة والنهایة، ج۵، ص۱۵۰.
  48. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸. کتاب معرفة الصحابة، مناقب امیرالمؤمنین علی(ع)، ح۴۵۷۶ و ۴۵۷۷.
  49. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۷، سکت عنه الذهبی فی التلخیص.
  50. المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج۴، ص۶۵.
  51. «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ خلیفتین: كِتَابَ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي‏ أَهْلَ‏ بَيْتِي‏ وَ إِنَّهُمَا لَنْ‏ يَتَفَرَّقَا حَتَّى‏ يَرِدَا عَلَيَّ‏ الْحَوْضَ»
  52. فیض القدیر، ج۳، ص۱۸-۱۹، ح۲۶۳۱.
  53. لسان العرب، ج۱۰، ص۲۵.
  54. محمد بن اسحاق بن یسار المدنی مؤلف “السیرة النبویة”. شعبة بن الحجاح او را امیرالمؤمنین در حدیث لقب داده و احمد بن حنبل حدیث وی را حسن شمرده است، سُبکی گفته است او امام و مورد اعتماد است و به توثیق او عمل می‌شود. طبقات الشافعیة، ج۱، ص۸۵؛ ذهبی او را از دریاهای علم و صدوق دانسته است. الکاشف، ج۳، ص۱۹. ر.ک: نفحات الأزهار، ج۱، ص۲۳۰.
  55. ر.ک: نفحات الأزهار، ج۲، ص۱۰۴.
  56. مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۷۰.
  57. مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۳.
  58. سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۵۵ حدیث ۱۷۶۱. محمد ایمن شبراوی که احادیث “منهاج السنة” را تخریج کرده درباره حدیث ثقلین به روایت ترمذی گفته است صحیح بشواهده)، منهاج السنة، ج۸، ص۲۱۵ (پاورقی). فیصل نور نیز گفته است: علی رغم وجود اضطراب در سندهای حدیث ثقلین این حدیث از پیامبر اکرم(ص) با الفاظ مختلف و طرقی که یکدیگر را تقویت می‌کند روایت شده است و با توجه به شواهد از درجه صحت برخوردار است (الإمامة و النص، ص۵۴۷).
  59. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۵۳.