ویژگی امام در کلام اسلامی
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث ویژگی امام است. "ویژگی امام" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ویژگی امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- بنابر باورهای شیعیان، امامان دوازدهگانه(ع) دارای صفات ویژهای هستند که آنان را از دیگر مردم متمایز میسازند. این صفات را میتوان "شرطهای امامت" نیز نام نهاد؛ زیرا هر کس منصب الهی امامت را برعهده گیرد، باید از آنها برخوردار باشد. برخی از این صفات، ظاهری و جسمانیاند و برخی دیگر، باطنی و معنوی. از صفات جسمانی امام، سلامت از بیماریها و عیبهایی است که باعث انزجار مردم میشوند؛ مثلًا هیچ گاه امام(ع) به بیماریهایی مانند جذام و پیسی دچار نمیشود. از صفات باطنی امام(ع)، پاکی از نقایص نفسانی و خویهای ناپسند- مانند نادانی، دیوانگی و حسادت- است[۱]. امامت، مقامی آسمانی است و یک منصب دنیوی و معمولی نیست. کسانی که به این منصب میرسند، منصوبِ خداوند متعالاند و از این رو، باید به اصول فضایل نفسانی؛ یعنی حکمت، شجاعت و عفت- که جمع آنها "عدالت" است- آراسته باشند[۲].
- دانشمندان شیعه، صفات فراوانی برای امامان(ع) برشمردهاند که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
- عصمت: صفت عصمت مهمترین شرط رهبران الهی- یعنی پیامبران، اوصیا و امامان- است؛ زیرا وظیفه اصلی آنان راهنمایی مردم به رستگاری دنیوی و اخروی است. اگر رهبران الهی، معصوم نباشند، خود، نیازمندِ کسانِ دیگری میشوند تا راهنمایی گردند. وانگهی، مردم فقط هنگامی از رهبران، با جان و دل، پیروی میکنند که به آنان اعتماد کامل داشته باشند، و اعتماد کامل زمانی حاصل میشود که بدانند رهبرانشان از گناه و خطا و اشتباه، معصوم و محفوظاند. در قرآن کریم نیز تصریح شده است که امامت، عهدی است الهی و به ستمگران نمیرسد[۳]. هر کس معصوم نباشد، دست کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، شایسته مقام امامت نمیشود. روایات بسیاری نیز به عصمت امامان(ع) تصریح کردهاند؛ مانند روایتی که امام علی(ع) میفرماید: "از نشانههای امام این است که معلوم شود از گناه- کوچک و بزرگ- معصوم است و در حکم کردن نمیلغزد و در پاسخ دادن به خطا نمیگراید. نه اشتباه میکند و نه فراموش"[۴][۵].
- افضلیت: معنای این صفت آن است که امام معصوم(ع) باید در صفات کمال- مانند دانایی و پارسایی و دادگری- از دیگر انسانها برتر باشد. منصب امامت، به دست خدا است و او، کسی را به این مقام نمیگمارد مگر از دیگران برتر باشد. دانشمندان شیعه، دلایل محکم نقلی و عقلی متعددی بر لزوم افضلیت امام اقامه کردهاند[۶][۷].
صفات امام (شرایط امامت)
- صفات امام یا شرایط امامت یکی از مهمترین مباحث امامت است. متکلمان اسلامی فهرستهای متفاوتی از صفات امامت ارائه کردهاند. یکی از فهرستهای نسبتاً جامع که بیانگر دیدگاه اهل سنت در این باره است توسط سعدالدین تفتازانی ارائه گردیده است، وی مکلف بودن (بلوغ)، عدالت، حریت، مرد بودن، اجتهاد، شجاعت، صاحب رأی و کفایت بودن و قریشی بودن را به عنوان صفات امام یادآور شده است. آن گاه افزوده است: چهار شرط نخست مورد اتفاق است ولی صفات: اجتهاد، شجاعت و با کفایت بودن را اکثر متکلمان لازم دانستهاند، اما برخی از آنان آنها را لازم ندانسته و گفتهاند چون این صفات کمیاب است، شرط داشتن آنها موجب تکلیف مالایطاق یا لغویت خواهد بود. وصف قریشی بودن نیز مورد قبول اکثریت مذاهب اسلامی است، فقط خوارج و گروهی از معتزله با آن مخالفت کردهاند[۸].
- در میان متکلمان شیعه، جامعترین فهرست صفات و شرایط امام توسط خواجه نصیرالدین طوسی در رساله امامت تنظیم و ارائه شده است. وی صفات هشت گانهای را به عنوان صفات لازم امام یادآور شده است که عبارتند از: عصمت، علم به احکام شریعت و روش سیاست و مدیریت، شجاعت، افضلیت در صفات کمال، پیراسته بودن از عیوب نفرت آور جسمی، روحی و نَسَبی، مقربترین افراد بودن در پیشگاه خداوند و در استحقاق پاداشهای اخروی، توانایی برآوردن معجزه برای اثبات امامت خود در مواقع لزوم و یگانه بودن در منصب امامت[۹].
- در این که امام باید مسلمان، عاقل، آزاد و مرد بوده و از بلوغ و رشد فکری برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد و به طرح بحث کلامی درباره آنها نیازی نیست. ولی صفاتی که یا به دلیل اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژهای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه متکلمان قرار گرفتهاند، عبارتند از[۱۰]:
قریشی بودن امام
- مقصود از قریشی بودن امام این است که نسب او به نضر بن کنانه بازگردد. اکثر معتزله، اشعریه و ماتریدیه قریشی بودن را از شرایط امام دانستهاند. آنان در این باره به حدیث «الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ» استدلال کردهاند[۱۱].
- از نظر شیعه امامت به قریش اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و قبایل قریش نمیشود، بلکه ویژه بنی هاشم است. دلیل آنان حدیث «الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ» نیست، بلکه حدیث ثقلین و مانند آن است که امامت را مخصوص امیرمؤمنان و خاندان او از ذریه حضرت زهرا (س) میداند. به این جهت است که آنان به جای صفت قریشی بودن، صفت هاشمی بودن را ذکر کردهاند[۱۲]. امیرمؤمنان(ع) در این باره فرموده است: امامان از قریش هستند و ریشه در بنی هاشم دارند و غیر بنی هاشم صلاحیت امامت را ندارند[۱۳].
- خوارج و برخی از معتزله لزوم قریشی یا هاشمی بودن امام را رد کردهاند. آنان بر نظریه خود دو دلیل آوردهاند: یکی حدیثی از پیامبر(ص) که فرموده است: از فرمانروای خویش اطاعت کنید، هر چند بردهای حبشی باشد که اعضایش قطع شده است[۱۴]. دلیل دیگر این که از نظر عقل آنچه در امامت لازم است علم و بصیرت و دیگر کمالات عقلی و روحی است، ولی نسب و نژاد در آن نقشی ندارد[۱۵].
- در نقد دلیل اول گفته شده است: حدیث مزبور مربوط به امامت اصلی نیست، بلکه مربوط به حکام و فرماندهانی است که توسط امام اصلی برگزیده میشوند. در نقد دلیل دوم نیز گفته شده است: نَسَب در امامت بیتأثیر نیست، زیرا مردم از کسانی که از نَسب عالی و شریف برخوردارند، اطاعت و انقیاد بهتری دارند و در نتیجه دستورهای آنان کاملتر رعایت خواهد شد[۱۶][۱۷].
عدالت و پارسایی
- مذاهب کلامی درباره این صفت اتفاق نظر ندارند. از نظر شیعه امامیه عدالت و پارسایی از شرایط لازم امامت است، زیرا اگر امام عادل نباشد یا تسلیم ظلم میشود که از رذایل اخلاقی و مخالف با عصمت است یا به دیگران ستم خواهد کرد که از گناهان کبیره و با عصمت مخالفت دارد[۱۸].
- شیعه اسماعیلیه و زیدیه نیز عدالت و پارسایی را از صفات لازم امام دانستهاند[۱۹].
- معتزله نیز عدالت و پاکدامنی را از صفات امام شناختهاند[۲۰].
- از نظر اباضیه نیز عدالت از شرایط لازم امامت است[۲۱].
- دیدگاه مشهور اشاعره نیز لزوم عدالت وپارسایی در باب امامت است[۲۲].
- حشویه و ظاهرگرایان اهل حدیث عدالت را در امامت شرط ندانستهاند. به اعتقاد آنان اگر فردی از طریق قهر و غلبه زمام امر حکومت را در دست گیرد هر چند جائر و ستمکار باشد امامتش اثبات خواهد گردید[۲۳]. آنچه این سخن را تأیید میکند سخن احمد بن حنبل است که گفته است اطاعت از امام اگر چه تبهکار باشد، واجب است[۲۴].
- از نظر اکثر اهل حدیث، امام با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود خلع نمیشود و قیام علیه او روا نیست، فقط باید او را موعظه کرد و از اطاعت وی در معاصی خداوند سرباز زد[۲۵][۲۶]
- با این که ماتریدیه در کلام، روشی عقلی دارند، ابوحفص ماتریدی در این مسئله با اهل حدیث و ظاهرگرایان همراه شده و گفته است: امام با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود عزل نمیشود [۲۷].
- ابوجعفر طحاوی نیز همین دیدگاه را برگزیده است[۲۸]. طرفداران این عقیده به دو وجه استناد کردهاند: یکی عمل صحابه و تابعین که در زمان حکومتهای اموی زندگی میکردند و در برابر ستمگری و تبهکاری آنان روش مدارا و سکوت را برگزیده بودند و حتی برخی از آنان، مانند عبدالله بن عمر از قیام علیه بنی امیه منع میکردند[۲۹] و دیگری احادیثی که بر اطاعت از فرمانروا دستور داده و از سرپیچی از فرمان او نهی کرده است[۳۰].
- دو استدلال مزبور ناتمام است، زیرا در برابر احادیث یاد شده، احادیث دیگری روایت شده که از هرگونه همکاری با فرمانروای ستمگر نهی کرده است. ابن اثیر جزری به نقل از ترمذی و نسایی از پیامبر گرامی(ص) روایت کرده که فرمود: پس از من امیرانی رهبری شما را برعهده میگیرند، هر کس دروغگویی آنها را تصدیق کرده و ستمکاری آنان را تأیید کند، از من نخواهد بود[۳۱].
- در حدیث دیگری از پیامبر(ص) آمده است که در قیامت کسانی که ستمکاران را یاری کردهاند با آنها محشور خواهند شد[۳۲]. امام حسین(ع) از پیامبر(ص) روایت کرده که فرمود: هر کس فرمانروای ستمکاری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده، عهد الهی را میشکند و بر خلاف سنت پیامبر(ص) عمل میکند و در میان مردم دست به تبهکاری و ستمگری میزند، با گفتار و کردار خود علیه او اقدام نکند، بر خداوند است که او را با آن فرمانروای ستمکار همنشین کند[۳۳].
- از سوی دیگر، همه صحابه و تابعین در برابر ستمکاری و تبهکاری بنی امیه سکوت نکردند. روشنترین گواه این مطلب قیام امام حسین(ع) علیه یزید ستمکار و تبهکار است. عدهای از صحابه یا تابعین نیز که علیه یزید قیام نکردند بدان جهت نبود که مخالفت با حاکم ستمکار را روا نمیدانستند، بلکه یا به خاطر ترس بر جان و مال خود بود، و یا به این دلیل بود که گمان میکردند قیام علیه او نتیجهای نخواهد داشت[۳۴]. ولی امام حسین(ع) بر آن بود که سکوت در برابر رفتار جائرانه و تبهکارانه یزید سبب نابودی اسلام خواهد شد، بدین جهت حاضر شد جان و مال و فرزندان و یاران فداکار خود را در راه دفاع از اسلام فدا نماید. امام حسین(ع) با قیام خود چند مطلب مهم را اثبات کرد: نامشروع بودن حکومت یزید، مشروع بودن قیام علیه حاکم ستمکار و تبهکار، احیای سنت امر به معروف و نهی از منکر، پایداری سیره و سنت پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع)[۳۵]
دانایی و کفایت
- پیشوای جامعه اسلامی باید از دو گونه معرفت برخوردار باشد: یکی شناخت معارف و احکام اسلامی و دیگری معرفت به مصالح و مفاسد امور و شئون مربوط به مدیریت جامعه، که از آن به عنوان کفایت در رهبری یاد میشود.
- متکلمان اسلامی در لزوم معرفت و کفایت در امامت اختلافی ندارند، ولی در گستره و چگونگی آن، دیدگاههای متفاوتی اظهار کردهاند. شیعه امامیه علم و کفایت در امامت را در عالیترین سطح لازم دانسته است[۳۶].
- معتزله علم به احکام شریعت را از صفات لازم امام دانستهاند. البته، آنان علم بالفعل به همه احکام را شرط ندانسته و گفتهاند تحصیل علم از طریق اجتهاد نیز کافی است، و اگر از این طریق نیز نتواند احکام شریعت را به دست آورد میتواند به مجتهدان رجوع کند و مطابق رأی آنان حکم نماید[۳۷].
- متکلمان اشعری، علم به احکام شریعت و داشتن بصیرت و کفایت لازم در مدیریت را از شرایط امام دانستهاند. مقصود آنان از علم به شریعت، علم حاصل از طریق اجتهاد است[۳۸]. از سخن مؤلف و شارح مواقف به دست میآید که شرط علم اجتهادی برای امام، رأی اکثریت اشاعره است، ولی برخی از آنان آن را شرط ندانستهاند[۳۹]. چنان که از گفتار مولوی محمد عبدالعزیز فرهاری به دست میآید که متکلمان ماتریدیه نیز در این باره همین دیدگاه را داشتهاند. اکثر آنان معتقدند امام باید در اصول و فروع دین مجتهد باشد، ولی برخی از آنان اجتهاد را شرط ندانستهاند، با این همه قول دوم را ترجیح داده است[۴۰].
- عالمان زیدیه نیز علم به شریعت را یکی از شرایط لازم برای امام دانستهاند، برخی از آنان، علاوه بر شرط عالم بودن به احکام شریعت، اعلم بودن امام را نیز شرط کردهاند[۴۱]. با توجه به این که اسماعیلیه عصمت را از شرایط امام دانستهاند و از طرفی مهمترین فلسفه امامت را تعلیم معارف الهی توسط امام به دیگر مکلفان شناختهاند، دیدگاه آنان درباره لزوم شرط علم برای امام روشن خواهد بود، اما روشنترین و کاملترین دیدگاه در این باره چنان که اشاره شد - دیدگاه شیعه امامیه است که امام باید به همه معارف و احکام اسلامی علم بالفعل و خطا ناپذیر داشته باشد، زیرا بدون داشتن چنین علمی، غرض از امامت که حفظ و تبیین احکام شریعت است به صورت کامل به دست نخواهد آمد[۴۲]
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ارشاد الطالبیین، ۳۷۵- ۳۲۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 323.
- ↑ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴾؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ بحارالانوار، ۲۵/ ۱۶۴.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 323-324.
- ↑ اصول کافی، ۱/ ۲۰۲؛ امالی صدوق، ۵۴۰؛ بحارالانوار، ۲۵/ ۱۶۵ و ۹۳/ ۶۴۰؛ تحف العقول، ۴۴۱؛ غیبت نعمانی، ۲۲۲.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 324.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.
- ↑ تلخیص المحصل، ص۴۲۹- ۴۳۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۱
- ↑ الإرشاد جوینی، ص۱۷۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ اصول الدین، ص۲۷۳؛ المغنی، ج۱، ص۱۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.
- ↑ الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳- ۱۹۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.
- ↑ «أَطيعوا و لو أُمِّر عليكم عبدٌ حبشِيٌّ مُجَدَّعٌ»؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۲
- ↑ قواعد المرام، ص۱۷۹- ۱۸۰.
- ↑ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ الزیدیه، ص۳۳۸- ۳۳۹.
- ↑ المغنی، ج۱، ص۲۰۱- ۲۰۲.
- ↑ الأباضیه مذهب اسلامی معتدل، ص۲۵.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد، ص۲۵۶.
- ↑ المغنی، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ اصول السنة، ص۸۰.
- ↑ تمهید الأوائل، ص۴۷۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۲
- ↑ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۴.
- ↑ شرح العقیدة الطحاویه، ص۳۷۹.
- ↑ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۴.
- ↑ شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۱.
- ↑ جامع الاصول، ج۴، ص۷۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۲، باب۴۲، حدیث۱۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج۶، ص۲۲۹.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص۲۱۶- ۲۱۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۳
- ↑ تلخیص المحصل، ص۴۳۰؛ قواعد المرام، ص۱۷۹؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۰- ۲۹۵؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۳- ۴۳۴؛ الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۶۳- ۱۶۵.
- ↑ المغنی، ج۱، ص۱۹۸ و ۲۰۹.
- ↑ تمهید الأوائل، ص۴۷۱؛ الارشاد جوینی، ص۱۶۹- ۱۷۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.
- ↑ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۹.
- ↑ النبراس، ص۵۳۶.
- ↑ الزیدیه، ص۳۳۸؛ قواعد العقائد، ص۱۲۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۴