دفاع در قرآن
مقدمه
دفاع از ریشه "د ـ ف ـ ع" به معنای باز داشتن، پس زدن، دور کردن، حمایت کردن و مانع شدن است. [۱] در اصطلاح فقه و متون دینی، از اقسام جهاد و به معنای جنگی است که انسان در مقابل حمله دشمن و برای جلوگیری و پیشگیری از هجوم دشمن به مسلمانان و اساس اسلام انجام میدهد؛[۲] همچنین پس زدن متجاوز به جان، مال، آبرو و ناموس و مبارزه برای اثبات حق، گرفتن مال یا حفظ آبرو و ناموس دفاع نامیده میشود. [۳] در اصطلاح حقوقی نیز دفاع به همین معناست و به پاسخ هر یک از دو طرف دعوا در محکمه به یکدیگر یا ایرادات متقابل هریک به ادعای دیگری، دفاع گفته میشود. [۴]
بسیاری از فقیهان جهاد را به دوگونه ابتدایی و دفاعی قسمت کرده و در تفاوت میان آن دو گفتهاند "دفاع" جنگی است که پس از حمله و تعرض مهاجم و برای باز داشتن متجاوز از تجاوز انجام میگیرد و "جهاد ابتدایی" پیکاری است که آغازگرش جنگجویان مسلمان و هدفش دعوت کافران به اسلام، توحید و عدالت است. [۵] در مقابل، به باور برخی، اساس جنگهای اسلامی دفاعی است،[۶] زیرا نبرد در اسلام برای یکی از سه هدف دفاع از کیان اسلام، حمایت از مستضعفان و جلوگیری از فساد و رفع موانع از دعوت الهی است. [۷] براین پایه میتوان جهاد ابتدایی را زیرمجموعه جهاد دفاعی دانست، زیرا جهاد ابتدایی، دفاع از حقوق الهی و فطری انسان (خداجویی) است که اساس دین بر آن دو استوار شده است. [۸] به هر روی، فقها دفاع را به دوگونه قسمت کردهاند: "دفاع عام" که دفاع از کیان اسلام و کرامت انسانی است؛[۹] "دفاع خاص" که دفاع از جان و مال و ناموس شخص مدافع است[۱۰].[۱۱]
دفاع در قرآن
از دفاع در قرآن با واژههای گوناگونی یاد شده است، برای نمونه "دفع" و مشتقات آن ۱۰ بار در قرآن به کار رفته است که مواردی از آن به معنای دفاع اصطلاحی است. ﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۱۲]؛ ﴿وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ﴾[۱۳]؛ نیز "قتل" و مشتقات آنکه در مواردی به جنگ کردن با دشمن در مقابل نبرد آنان دستور داده است ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾[۱۴].[۱۵]؛ همچنین دستور به جنگیدن با کسانی که مسلمانان را از وطنشان بیرون راندهاند ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا﴾[۱۶].[۱۷]، به همین جهت کسانی را که در راه خدا و برای دفاع از مردان، زنان و کودکان مستضعف مبارزه نمیکنند را نکوهیده است[۱۸] مفسران آیه ﴿لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا﴾[۱۹] را نیز به دفاع زبانی ستمدیده از خود تفسیر کردهاند[۲۰].[۲۱]
حقیقت دفاع
قرآنکریم از دفع برخی از مردم به دست بعضی دیگر، نیز از برخی آثار آن سخن میراند: ﴿وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ﴾[۲۲] مفسران در تفسیر ﴿دَفْعُ﴾ در آیه ﴿وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۲۳]. به اختلاف سخن گفته، درنتیجه فساد زمین را متفاوت معنا کردهاند: برخی مراد از آن را دفع کافران از سرزمین اسلام به دست مؤمنان دانستهاند؛[۲۴] ولی بعضی معتقدند به رغم تأیید این معنا با آیه ﴿الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾[۲۵] نمیتوان آیه را در دفع نظامی کافران به دست مسلمانان منحصر کرد، زیرا اصلاح زمین، همیشگی است نه در زمان خاص، در حالی که دفاع مسلمانان تنها وقتی عملی میشود که کافران تهاجم میکنند.[۲۶]
برخی نیز مراد از دفع را دفع عذاب و هلاک از فاجران و فاسقان به سبب اعمال شایسته مؤمنان دانستهاند. [۲۷] این معنا با برخی روایات منابع شیعه [۲۸] تأیید میشود. صاحب المیزان این معنا را مصداقی از مصادیق دفاع و با تحلیلی معنی دفع در آیه را عام دانسته که در همه شئون اجتماع جریان دارد و به زمان خاصی منحصر نیست. به دیده وی دفاع، امری فطری و عام است و حقیقت آن واداشتن دیگری ـ به هر صورت ممکن ـ به پذیرش اراده خود و پس زدن موانع اراده اوست و جایگاهش جنگ و صلح، راحتی و سختی، و... و به افراد و جامعهای ویژه اختصاص ندارد. تدافع مایه تکامل جامعه شده و آن را از فساد و تباهی حفظ میکند[۲۹].[۳۰]
پیشینه دفاع
به گفته دانشمندان علوم طبیعی "دفاع" برای هر موجود زنده امری غریزی است و به انسان اختصاص ندارد، از این رو همه موجودات جهان به شکل طبیعی به ابزار دفاعی تجهیز شدهاند. [۳۱] برخی دانشمندان اسلامی، چون دنیا عالم تزاحم است، دفاع را برای هر پدیده زنده امری فطری دانستهاند. [۳۲] براین پایه، نمیتوان تاریخچه و زمان آغاز مشخصی برای آن شناساند و در حقیقت باید آن را با وجود انسان روی کره خاکی همزمان دانست، درنتیجه بیان تاریخچهای به شکل مرسوم برای آن بیمعناست؛ اما از دفاع نظامی و مشروعیت آن در شرایع پیشین میتوان بحث کرد.
بسیاری از پیامبران و پیروان آنها در راه خدا و دفاع از اهداف الهی با دشمنان به نبرد برخاستهاند. براساس روایتی، حضرت ابراهیم(ع) نخستین مدافع در راه خداست که با فراهم کردن لشکری به کمک و دفاع از لوط(ع) در برابر دشمنان شتافت. [۳۳]
براساس آیات قرآن کریم موسی(ع) هنگام دفاع از یکی از پیروانش، در برابر مردی قبطی (دشمن موسی) با ضربهای وی را از پای درآورد: ﴿وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ﴾[۳۴] و وقتی فهمید گروهی در پی وی و دستگیری اویند، گریخت و ناخواسته برای مدتی دور از مصر زندگی کرد. ﴿فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۳۵] وی پس از بازگشت به مصر دوباره به دفاع از بنیاسرائیل در بند فرعون پرداخت و برای به دست آوردن حقوق از دست رفته آنان اقدام کرد و آنان را برای دفاع در برابر ستمکاریهای فرعون شوراند و به آنان پیروزی را وعده داد. موسی(ع) از آنان خواست با یاری خواستن از خدا و پیشه کردن صبر پیروزی خود را ضمانت کنند: ﴿قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ قَالُواْ أُوذِينَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِيَنَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ﴾[۳۶] و هنگامی که فرعونیان در پی مجازات موسی(ع) به دلیل رد اعتقادات باطلشان از سوی وی بودند، مو ٔ نی از آلفرعون که برخی او را حبیب نجار دانستهاند،[۳۷] از موسی(ع) دفاع و تلاش کرد مانع قتل وی شود: ﴿وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ﴾[۳۸] دفاع طالوت و داود(ع) از بنیاسرائیل در قرآن کریم گزارش شده است:قرآن پس از بیان چگونگی مبارزه طالوت با جالوت نقش مردم را در دفاع برجسته کرده و ریشهکنی فساد را به دفع برخی مردم به دست برخی دیگر وابسته میداند: ﴿وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ﴾[۳۹] بر اساس آیه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾[۴۰] پس از درگذشت موسی(ع) دشمنان بر بنیاسرائیل چیره شدند و با اسیر کردن فرزندانشان آنان را از سرزمین خویش بیرون راندند و خدا برای هدایت و نجات آنان از گمراهی پیامبری فرستاد. [۴۱] بنیاسرائیل برگرد پیامبرشان ـ که به اختلاف، نام او را شمعون،[۴۲] یوشع [۴۳] و اشموئیل[۴۴] خواندهاند ـ حلقه زده و از وی خواستند تا با انتخاب فرماندهی، آنان را برای مبارزه با دشمنانشان یاری دهد و پایبند شدند که شجاعانه در رکاب فرمانده با دشمن بستیزند [۴۵] و پیامبر آنان، به فرمان خدا طالوت را که شخصی شایسته و کاردان بود و بر دیگران در نیروی بدنی و دانش برتری داشت، به فرماندهی آنان برگزید. (بقره / ۲، ۲۴۷) طالوت با گردآوری نیرویی اندک و سازماندهی با اخلاصترین آنها به جنگ با دشمنان پرداخت. [۴۶]
در رویارویی دو سپاه، حضرت داود(ع) (از لشکر طالوت) که جوانی مؤمن بود، با پرتاب سنگی فرمانده دشمن (جالوت) را کشت و دشمن را شکست داد: ﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ ﴾[۴۷] براساس گزارش قرآن کریم، ذوالقرنین در سومین سفرش به نقاط مختلف زمین به میان دو کوه در قفقاز[۴۸] رسید که در آنجا مردمانی با درکی پایین زندگی میکردند و از شر یأجوج و مأجوج در امان نبودند ﴿حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا﴾[۴۹]، از این رو برای دفاع از حقوق خویش از ذوالقرنین خواستند که سدّی دفاعی در برابر یأجوج و مأجوج بسازد، تا از فسادانگیزی آنان در امان باشند: ﴿قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا﴾[۵۰] ذوالقرنین نیز به دفاع از آنان شتافت و با همکاری آنان و ابزار آهن و مس، سدّی میان آن دو کوه پدید آورد که یأجوج و مأجوج نمیتوانستند در آن رخنه ایجاد کنند؛ یا از آن بالا روند. ﴿قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴾[۵۱] برخی با استناد به تاریخ، همه جنگهای پیامبر(ص) را دفاعی دانسته و معتقدند که پیامبر(ص) در همه دوران حکومت خود در مدینه فرصت و امکانات لازم برای جهاد ابتدایی را به دست نیاورد. [۵۲] برخی از آیات قرآن نیز ماهیت دفاعی نبردهای پیامبر(ص) را تأیید میکنند. ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾[۵۳]؛ ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا﴾[۵۴]؛ ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴾[۵۵].[۵۶]
موارد تشریع دفاع و احکام آن
در موارد مختلفی از منابع فقهی ـ مانند ابواب جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، حدود، مرابطه ـ از دفاع سخن گفته شده است که به شکل کلی میتوان آن را در سه حوزه بررسید.
دفاع از کیان اسلام و سرزمینهای مسلمانان
قرآن در آیه ۶۰ انفال / ۸ به آمادگی * نظامی در برابر حمله دشمن اشاره دارد و مسلمانان را در برابر تهاجم پیشبینی نشده دشمنان بر ضد مسلمانان به آمادگی دفاعی ترغیب میکند: "واَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ ومِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وعَدُوَّکُم". (انفال / ۸، ۶۰) [۵۷] این تاکتیک دفاعی سبب میشود دشمن در اندیشه حمله به مرزهای اسلامی نباشد، از این رو فقیهان به هنگام درگیری و رویارویی با دشمن، دفاع را واجب دانستهاند. [۵۸] نزدیک به همه فقها با استناد به آیاتی چون "وقـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقـتِلونَکُم... * فَاِن قـتَلوکُم فَاقتُلوهُم" (بقره / ۲، ۱۹۰ ـ ۱۹۱)، "فَمَنِ اعتَدی عَلَیکُم فاعتَدوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدی عَلَیکُم" (بقره / ۲، ۱۹۴) و "ولَولا دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَفَسَدَتِ الاَرض" (بقره / ۲، ۲۵۱؛ نیز نک: حجّ / ۲۲، ۳۹ ـ ۴۰) دفاع از کیان اسلام، جان، مال، آبرو و حریم مسلمانان در برابر تهاجم دشمن را امری مشروع و ضروری خواندهاند [۵۹] که ویژه شخص و زمان خاصی نیست. [۶۰] گرچه مفسران ذیل این آیات بیشتر به بررسی جنگ مسلمانان با مشرکان پرداختهاند، ازآنجا که حکم به قتال در مقابل کسانی است که به کشتار مسلمانان پرداختهاند، قطعا حکم دفاع را بیان میکند. [۶۱] بر این پایه، برخی جهاد ابتدایی را به گونهای کلی جایز نمیدانند و معتقدند آیات مطلق جهاد در راه خدا (مانند آیات ۲۱۶ بقره / ۲، ۷۴، ۷۶ نساء / ۴، ۲۹ و ۱۱۱ توبه / ۹) با آیاتی که جهاد را به هجوم دشمن تقیید کرده (بقره / ۲، ۱۹۰ ـ ۱۹۴؛ حجّ / ۲۲، ۳۹ ـ ۴۰) تخصیص خوردهاند و بر این پایه، جهاد تنها در برابر هجوم دشمن و برای دفاع از مسلمانان و اسلام مشروع است؛[۶۲] حتی برخی به عدم جواز قتال مشرکانی فتوا دادهاند که به مبارزه با مسلمانان نمیپردازند. [۶۳] برپایه برخی از آیات یاد شده، در مکه که شهر امن الهی است، نباید جنگ و خونریزی انجام گیرد؛ اما تا وقتی که دشمن به شمشیر دست نبرده و اگر دشمن به جنگ دست زد، حتی در مسجدالحرام باید با او پیکار کرد و به سزای اعمالش رساند: "ولا تُقـتِلوهُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ حَتّی یُقـتِلوکُم فیهِ فَاِن قـتَلوکُم فَاقتُلوهُم کَذلِکَ جَزاءُ الکـفِرین". (بقره / ۲، ۱۹۱) امام صادق(ع) آیه ۳۹ حجّ / ۲۲ را گویای جواز دفاع در برابر دشمن در هر زمان دانستهاند. [۶۴] قرآن، مقابله به مثل را شرط دفاع میداند. (بقره / ۲، ۱۹۴؛ نیز شوری / ۴۲، ۴۰)، بنابراین در دفع ظلم دشمن باید به اندازه تجاوز او پاسخ داد. [۶۵] برخی از فقها اقدام به بیش از تجاوز دشمن در دفاع را ضمانآور، حتی موجب قصاص دانستهاند. [۶۶] به نظر فقهای شیعه، در جهاد دفاعی اجازه امام معصوم(ع) شرط نیست؛[۶۷] ولی از آنجا که در جهاد دفاعی نیز به فرماندهی برخوردار از دانش جنگ و درایت لازم نیاز است، انجام گرفتن آن را با رهبری پیشوایی عادل بهتر میدانند [۶۸] و در نبود پیشوایی عادل، دفاع با راهنمایی امام جور را جایز میخوانند با این شرط که مدافع به نیت دفاع از خود، اسلام و مسلمانان پیکار کند؛ نه به قصد دفاع از امام جور[۶۹].[۷۰]
دفاع از حریم شخصی
دفاع از حریم شخصی به حکم عقل و فطرت بایسته است و متون دینی نیز بر آن تأکید دارند و دفاع از جان، مال، عرض و ناموس را واجب میدانند. [۷۱] این نکته را از برخی عمومات قرآن کریم، مانند آیه ۱۹۴ بقره / ۲؛ ۳۹ ـ ۴۱ شوری / ۴۲ میتوان دریافت. گرچه همانگونه که از سیاق آیات بر میآید این آیات درباره مشرکانی است که به مقدّسات اسلام احترام نگذاشته و حرمت حریم امن الهی را میشکنند یا احترام ماههای حرام را نگه نمیدارند، همانگونه که در میان محققان مشهور است، مورد، مخصص نیست. [۷۲] از آیاتی دیگر نیز میتوان حکم دفاع شخصی را فهمید؛ مانند "ولا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَةِ". (بقره / ۲، ۱۹۵) برخی این آیه را دلیل بر وجوب دفاع شخص توانا در برابر سارق و جز او دانستهاند. [۷۳] براین پایه، شخص توانمند اگر در برابر سارق و متجاوز از خود دفاع نکند و تسلیم او شود با دست خودش، خود را به هلاک انداخته است؛ نیز نظیر "لاَ یُحِبُّ اللّهُ الجَهرَ بِالسّوءِ مِنَ القَولِ اِلاّ مَن ظُـلِم" (نساء / ۴، ۱۴۸) که به مظلوم اجازه میدهد در مقام دفاع از خود تظلّم کند و بدیهایی را که در حق او شده بازگو کند. [۷۴] آیه ۶۰ حجّ / ۲۲ به کسانی که در برابر ظالم از خود دفاع میکنند، نصرت الهی را وعده میدهد که بنابر نظری به دفاع از نفس اشاره دارد،[۷۵] چنانکه آیه ۱۹۰ بقره / ۲ [۷۶] نیز فقها در احکام این گونه دفاع گفتهاند اگر مدافع به هنگام دفاع از خود و حریمش (همسر، فرزند، خادم و...) به مهاجم و یا اموال او آسیبی بزند، ضامن نیست و مهاجم نمیتواند وی را قصاص کند؛ یا دیه یا ارش از او بخواهد،[۷۷] بنابراین دفاع از جان و حریم شخصی، و به ظلم تن ندادن در هر وضعیتی، حتی هنگام احتمال خطر و عدم توان فرار از چنگ ظالم، واجب است؛ لیکن در دفاع از مال اگر احتمال خطر جانی وجود داشته باشد، تنها روشهای مسالمتآمیز جایز دانسته شده است. [۷۸] همچنین اگر مهاجمی به انسان یا به حریم او حمله یا حتی آهنگ تجاوز به حریم او را کند، مبارزه با او و راندنش به هر وسیله ممکن، جایز است و چنانچه به قتل مهاجم انجامد، مدافع، قصاص نمیشود؛[۷۹] اما اگر مهاجم به مدافع آسیبی زند، ضامن است و بر اثر قتل مدافع، قصاص میشود[۸۰][۸۱]
یاری مظلوم
از آنجا که ظلم در اسلام به کلی منفور است،[۸۲] مقابله با ستم و دفاع از مظلوم برای خشکاندن ریشه ستم راهکاری مناسب و مشروع است؛[۸۳] ولی مسلمانان در دفاع از جان، مال و ناموس خویش نباید تجاوزگری پیشه کرده و بیش از آنچه به آنان ظلم شده در مورد دشمن خویش انجام دهند: "وقـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقـتِلونَکُم ولا تَعتَدُوا اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ المُعتَدین" (بقره / ۲، ۱۹۰)، گرچه برخی این آیه را از آن رو که تنها جنگ با کسانی را جایز میداند که با مسلمانان نبرد میکنند، منسوخ با آیه ۵ توبه / ۹ دانستهاند که مسلمانان را به جنگ با مشرکان به صورت مطلق دستور میدهد [۸۴] و بر اساس آن، نبرد با کافران را تنها به سبب کفرشان واجب خوانده که این حکم اطفال، رهبانان، کشاورزان، زنان و مردان غیر جنگجوی کفار را نیز در برمیگیرد. [۸۵] در مقابل، بسیاری از مفسران منسوخ بودن آیه را نپذیرفته و معتقدند سبب قتال با مشرکان، تجاوز نظامی آنان است، بنابراین "ولا تَعتَدُوا" کشتار رهبانان را که در صومعهها سرگرم عبادتاند و اطفال و زنان، نیز کسانی را که کارشان جنگ با مسلمانان نیست ـ مانند کشاورزان ـ یا کسانی را که به نبرد با مسلمانان نپرداختهاند روا نمیشمارد. [۸۶] به دیده برخی، این آیه از نخستین آیاتی است که تهاجم نظامی به دشمن را برای دفاع تشریع و مسلمانان را به آن تشویق کرده است. [۸۷] به هر روی، قرآن کریم به مسلمانانی که تنها به جهت پذیرفتن دین خدا از سرزمینشان رانده شده و دشمنان اموال آنان را غصب کردهاند، جهاد در مقابل آنان را اجازه میدهد: "اُذِنَ لِلَّذینَ یُقـتَلونَ بِاَنَّهُم ظُـلِموا... * اَلَّذینَ اُخرِجوا مِن دِیـرِهِم بِغَیرِ حَقٍّ اِلاّ اَن یَقولوا رَبُّنَا اللّهُ. (حجّ / ۲۲، ۳۹ ـ ۴۰) [۸۸] بر اساس شأن نزولی که برای این آیه یاد شده است، ظلمی که مشرکان نسبت به مسلمانان روا میداشتند، آزاری بود که بارها مسلمانان از آن به پیامبر اکرم(ص) شکایت میبردند و حضرت از این رو که هنوز مأمور به جنگ نبود، آنان را به صبر امر میکرد، تا اینکه آیه در مدینه نازل شد. [۸۹] در پی فرود آمدن این آیات، مسلمانان نه تنها به دفاع از خویش وظیفه داشتند، باید از دیگر مسلمانان ستمدیده نیز دفاع میکردند: "وما لَکُم لا تُقـتِلونَ فی سَبیلِ اللّهِ والمُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ والنِّساءِ والوِلدنِ الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا اَخرِجنا مِن هـذِهِ القَریَةِ الظّالِمِ اَهلُها...* اَلَّذینَ ءامَنوا یُقـتِلونَ فی سَبیلِ اللّه."... (نساء / ۴، ۷۵ ـ ۷۶) بر اساس شأن نزولی در اینباره، مسلمانان مکه که نتوانسته بودند همراه دیگر مسلمانان به مدینه هجرت کنند و در دفاع از خود در برابر ظلم مشرکان نیز توان نداشتند، برای رهایی خود از آزار آنان از مسلمانان کمک خواستند،[۹۰] از این رو قرآن با نکوهش کوتاهی در دفاع از مسلمانان مظلوم مکه، مؤمنان را به جنگ با دشمنان آنان ترغیب کرد.
مفسران بر اساس "ولَولا دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَومِعُ وبِیَعٌ وصَلَوتٌومَسـجِدُ یُذکَرُ فِیهَا اسمُ اللّهِ کَثیرًا" (حجّ / ۲۲، ۴۰) دفاع خدا از مظلومان را سنتی الهی دانستهاند که به دست انسانها انجام میشود و در همه ادیان الهی این سنت بوده است و اگر خدا به دست گروهی از هر امتی به دفاع از گروه دیگر نمیپرداخت، مشرکان مراکز عبادی بندگان خدا را، اعم از صومعهها، کلیساها و مساجد، ویران میکردند. [۹۱] براساس برخی از آیات، شرط دفاع از مظلوم مشرک بودن ظالم نیست، بلکه اگر دو گروه مسلمان به نبرد با یکدیگر پردازند، نخست باید برای خاموش کردن آتش جنگ * و ایجاد صلح کوشید و چنانچه در این باره توفیقی به دست نیامد و یک گروه از آنان به تجاوزگری خود ادامه داد، باید به دفاع از مظلوم با گروه ستمکار ستیز کرد، تا در برابر حق تسلیم شده و از تجاوزگریدست بردارد: "واِن طَـافَتانِ مِنَ المُؤمِنینَ اقتَتَلوا فَاَصلِحوا بَینَهُما فَاِن بَغَت اِحدهُما عَلَی الاُخری فَقـتِلوا الَّتی تَبغی."... (حجرات / ۴۹، ۹)[۹۲]
شیوههای دفاع
گرچه آیات پیشگفته جنگ را از شیوههای مؤثر و اساسی دفاع میدانند، در برخی آیات شیوههای دیگری نیز برای دفاع پیشنهاد شده است: "اِدفَع بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ فَاِذا الَّذی بَینَکَ وبَینَهُ عَدوَةٌ کَاَنَّهُ ولِیٌّ حَمیم". (فصّلت / ۴۱، ۳۴؛ نیز مؤمنون / ۲۳، ۹۶) بر این پایه، تا دفاع به شیوهای دارای آسیب کمتر شدنی است، نباید به روش سختتر دست یازید، از این رو فقها برای دفاع مراتبی یاد و مدافع را به رعایت آن پایبند کردهاند. [۹۳] به هر روی، گاهی اوضاع ایجاب میکند که مدافع تنها با قلب منکری را انکار و با آن خود را از افتادن در دام ابلیس حفظ کند (دفاع قلبی)، چنانکه علی(ع) فرمود کسی که عملی عدوانی یا صحنهای غیراخلاقی را ببیند و با قلب آن را انکار کند، به سلامت از آن بیرون خواهد آمد و مصون میماند. [۹۴] برابر برخی روایات، دفاع زبانی در مرحله دوم، دارای پاداش بالاتر از مرتبه نخست و برترین جهاد است. [۹۵] به دیده برخی، دفاع باید متناسب با هجمه دشمن باشد؛ به این معنا که اگر دشمن با ابزار هنر آهنگ ضربه زدن به کیان اسلام کرد، در صورت امکان باید از دین دفاع هنری داشت. [۹۶] در مورد هجمه فرهنگی نیز باید دفاع علمی ـ فرهنگی انجام گیرد، از این روست که دانشمندی که برای گسترش فرهنگ میکوشد، از ۱۰۰۰ یا ۷۰۰۰۰ عابد برتر دانسته شده است. [۹۷] به هر روی، همانگونه که دفاع با جان ارزشمند است و کسی که در راه دفاع از مال، ناموس و دین خود کشته شود شهید است،[۹۸]دفاع با بذل مال نیز ارزش داشته و روایات، کسی را که با بذل مال از دین خود دفاع کند، بخشندهترین فرد شناساندهاند. [۹۹] به باور برخی از فقیهان، دفاع، به نتیجه برسد یا شکست بخورد، مقدّس است و اگر مدافع در این راه کشته شود، پاداش شهید دارد؛ اما در دیگر احکام (غسل و کفن) حکم غیر شهید را دارد[۱۰۰].[۱۰۱]
دفاع در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
دفاع امری عقلایی و غیر قابل مناقشه برای هر انسانی است. آیاتی چون ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۱۰۲]﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا﴾[۱۰۳]و ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۱۰۴] از نگاه مفسران زیادی اشاره به امکان همزیستی مسالمت آمیز غیر مسلمانان با مسلمانان دارد. این مسأله مخصوصا در آیه ۸ سوره ممتحنه کاملا مشهود است؛ زیرا هنگامی که احسان و نیکی با کفاری که سر جنگ با مسلمانان ندارند، نهی نشده وجایز است، پس جنگ با آنان به طریق اولی مورد نهی خداوند خواهد بود. نتیجه چنین برداشتی آن است که علاوه بر کفار اهل ذمه، افرادی نیز به عنوان بیطرف شناخته میشوند که جان و مال آنان محترم شمرده میشود. در واقع اصالت صلح که در سده اخیر مورد تاکید قرار گرفته نتیجه طبیعی معنایی است که مفسران از فتنه در نظر گرفته و ملاک در قتال را محاربه میدانند. از سوی دیگر به صفت اجتماعی دفاع در حالت جنگ و نقض عهد است که در آیات بسیاری دلیل قتال با آنان نقض عهد بوده است. نگاه اسلام به مهاهدات بین المللی بسیار قابل توجه به نظر میرسد؛ زیرا برای عهد و میثاق جایگاه خاصی قائل است و حاضر نیست تا با تغییر شرایط و احساس قدرت، آن را زیر پا بگذارد. حال در این مدخل منظور از دفاع به جای جهاد ابتدایی به شیوهها مختلف اعتقادی و اخلاقی مطرح است و در این بحث دو دسته از آیات ذکر شده است. یکی آن دسته از آیاتی که خداوند از پیامبر خود دفاع میکند، یا تعلیم میدهد که چگونه از خود دفاع زبانی و بیانی کند: و بخش دیگری ناظر به دستور به دفاع از خود پیامبر و مسلمانان است. اما در این آیات افزون بر این نکته مواردی از دفاعهای خدا از پیامبر در برابر مشرکان و مخالفان و منکران و اهل شبهه مطرح شده و مباحث ناظر به جهاد دفاعی در مدخل جهاد آمده است.
- ﴿قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَاللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۱۰۵]
- ﴿قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ﴾[۱۰۶]
- ﴿أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى﴾[۱۰۷]؛ ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ﴾[۱۰۸]
- ﴿وَلَا تَهِنُوا فِي ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۱۰۹]؛ ﴿وَلَا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا﴾[۱۱۰]؛ ﴿هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ جَادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَمَنْ يُجَادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَمْ مَنْ يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا﴾[۱۱۱]
- ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا * مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا﴾[۱۱۲]؛ ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۱۳]
- ﴿وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۱۴]؛ ﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ﴾[۱۱۵]
- ﴿فَذَكِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ﴾[۱۱۶]
- ﴿تَنْزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ * أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ﴾[۱۱۷]
- ﴿أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَى قَلْبِكَ وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾[۱۱۸]
- ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ * أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِيدِ﴾[۱۱۹]
- ﴿وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾[۱۲۰]
- ﴿وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتٰارِکوا آلِهَتِنٰا لِشٰاعِرٍ مَجْنُونٍ * بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ﴾[۱۲۱]
- ﴿وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ * وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ﴾[۱۲۲]
- ﴿وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۲۳]
- ﴿أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُکمْ أَولَ مَرةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللٰهُ أَحَق أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ﴾[۱۲۴]
نکات: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
- دفاع پیامبر از توحید، با مبارزه علیه شرک و بتپرستی و اعلام باطل بودن خیالهای مشرکان که براساس جهالت به نام خدایان نام گذاری کردهاند: ﴿قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا﴾[۱۲۵]... ﴿قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ﴾[۱۲۶].... ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ﴾[۱۲۷]
- تلاش برخی از مسلمانان در صدر اسلام، برای دفاع از خیانتکاران، در پیشگاه پیامبر: ﴿وَلَا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ﴾[۱۲۸]
- دفاع خداوند از پیامبر در برابر اتهام ازدواج با همسر فرزند، جهت حفظ شخصیت آن حضرت: ﴿فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا﴾[۱۲۹]
- اهتمام خداوند به دفاع از پیامبر وحفظ شخصیت اجتماعی آن حضرت: ﴿مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ﴾[۱۳۰]
- دفاع خداوند از پیامبر در برابر اتهام انتساب آموختههای خود از بشر به خدا: ﴿قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۳۱]
- دفاع خداوند از پیامبر در برابر اتهام کهانت و جنون به آنحضرت: ﴿فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ﴾[۱۳۲]
- دفاع از پیامبر در برابرمتهم ساختن وی به افترا بستن به خدا: ﴿قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۳۳]... ﴿أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ﴾[۱۳۴]... ﴿أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِيدِ﴾[۱۳۵]
- دفاع خداوند از پیامبر در برابر گمان باطل برخی از مسلمانان صدر اسلام، مبنی برخیانت پیامبر در غنائم جنگی ﴿وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾[۱۳۶]
- دفاع خداوند از محمد(ص) در برابر سخنان ناروای منافقان، نسبت به آن حضرت مبنی بر - گوشی - و زود باور بودن آن حضرت: ﴿وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ﴾[۱۳۷] واین که گوش کردن آن حضرت به سخنان آنان سبب خیر برای عموم مردم است ﴿قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ﴾[۱۳۸]
- وجوب دفاع از پیامبر و پیکار با اخراجگران آن حضرت ﴿أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ﴾[۱۳۹][۱۴۰].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ مفردات، ص ۳۱۶؛ لسان العرب، ج ۴، ص ۳۶۹، "دفع"؛ لغتنامه، ج، ص ۱۰۹۴۰ ـ ۱۰۹۴۱، "دفاع".
- ↑ دفاع مشروع در حقوق جزای ایران، ص۲۴؛ اصطلاحات فقهی، ص ۲۲۴.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۴۱، ص ۶۵۰؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج ۲، ص ۸۵۲؛ مصطلحات الفقه؛ ص ۲۴۵.
- ↑ نک: محاضرات فی فقه الامامیه، ج ۴، ص ۲۳ ـ ۲۴؛ نیز نک: ترمینولوژی حقوق، ص ۳۰۳.
- ↑ الروضة البهیه، ج ۲، ص ۳۷۹؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۴؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۱، ص ۱۱۵.
- ↑ المنار، ج ۲، ص ۲۱۵.
- ↑ تفسیر جامع آیات الاحکام، ج ۶، ص ۳۴۵ ـ ۳۴۶؛ المیزان، ج ۲، ص۶۵ ـ ۶۷؛ المنار، ج ۲، ص ۲۱۵.
- ↑ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۱، ص ۱۱۵؛ مجموعه آثار، ج ۲۰، ص ۲۴۰ ـ ۲۴۳، "جهاد".
- ↑ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۱۴. ۱۸؛ مصطلحات الفقه، ص ۲۴۵؛ مجموعه آثار، ج ۲۰، ص ۲۴۳ ـ ۲۴۴، "جهاد".
- ↑ مصطلحات الفقه، ص ۲۴۵؛ اصطلاحات فقهی، ص ۲۲۴.
- ↑ سادات، سید احمد؛ مقاله "دفاع"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ «و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر میدانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی میکردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان میآورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.
- ↑ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
- ↑ التفسیر الکاشف، ج ۱، ص ۲۹۶.
- ↑ «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
- ↑ مواهب الرحمن، ج ۴، ص ۱۴۳ ـ ۱۴۴.
- ↑ الفرقان، ج ۵، ص ۱۸۰.
- ↑ «خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمیدارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است و خداوند شنوایی داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۸.
- ↑ تفسیر مراغی، ج ۶، ص ۵؛ فی ظلال القرآن، ج ۲، ص ۷۹۶.
- ↑ سادات، سید احمد؛ مقاله "دفاع"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ « اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ « اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۲۰۵؛ المیزان، ج ۲، ص ۲۹۵.
- ↑ «همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمیداشت بیگمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشتها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار میبرند ویران میشد و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص ۲۹۵.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج ۲، ص ۲۲۴؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۲۱.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۴۵۱؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۳۵.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص ۲۹۴.
- ↑ سادات، سید احمد؛ مقاله "دفاع"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ کتاب الحیوان، ج ۷، ص ۲۴۶ ـ ۲۴۷؛ نیز نک: المیزان، ج ۲، ص۶۹ ـ ۷۱.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص ۶۹ ـ ۷۱؛ ج ۱۴، ص ۳۸۵؛ جهاد، ص ۸۶.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۴۴؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۹.
- ↑ «و هنگام بیخبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار میکردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراهکننده آشکاری است» سوره قصص، آیه ۱۵.
- ↑ «آنگاه (موسی) از آن (شهر) هراسان در حالی که (هر سو را) پاس میداشت، بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران رهایی بخش» سوره قصص، آیه ۲۱.
- ↑ «موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بیگمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث میدهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است گفتند: ما پیش از آنکه تو نزد ما بیایی و پس از آنکه آمدی آزار دیدهایم، (موسی) گفت: امید است پروردگارتان دشمنتان را نابود گرداند و شما را در زمین جانشین سازد آنگاه در نگرد که چگونه رفتار میکنید» سوره اعراف، آیه ۱۲۸-۱۲۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۸۱۱؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۳۵۰.
- ↑ «و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان میداشت گفت: آیا مردی را میکشید که میگوید: پروردگار من، خداوند است و برهانها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده میدهد بر سرتان خواهد آمد؛ بیگمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمیکند» سوره غافر، آیه ۲۸.
- ↑ « اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید » سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ «آیا به (سرگذشت) بزرگان بنی اسرائیل پس از موسی ننگریستهای که به پیامبری که داشتند گفتند: پادشاهی بر ما بگمار تا در راه خداوند کارزار کنیم. گفت: آیا گمان نمیکنید که اگر جنگ بر شما مقرّر شود، کارزار نکنید؟ گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان ماندهایم؛ اما چون بر آنان جنگ مقرر شد جز تنی چند رو گرداندند و خداوند به (احوال) ستمکاران داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۳۰۳ ـ ۳۰۴؛ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۶۱۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۳۰۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۶۱۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۸۲.
- ↑ تفسیر صنعانی، ج ۱، ص ۹۷؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۱۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۳۰۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۶۱۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۸۲.
- ↑ ر. ک: التبیان، ج ۲، ص ۲۸۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲، ۱۹۵.
- ↑ «پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت » سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۷۸، ۳۹۴؛ نمونه، ج ۱۲، ص۵۴۹ ـ ۵۵۰.
- ↑ «تا چون میان دو سدّ رسید در برابر آن دو (سدّ) گروهی را دید که (هیچ) زبانی را درست درنمییافتند» سوره کهف، آیه ۹۳.
- ↑ «گفتند: ای ذو القرنین! در این سرزمین، یأجوج و مأجوج تبهکاری میورزند، آیا میخواهی برای تو هزینهای بنهیم تا میان ما و آنان سدّی بسازی؟» سوره کهف، آیه ۹۴.
- ↑ «گفت: آنچه پروردگارم در آن مرا توانمند کرده بهتر است، بنابراین مرا با نیرویی (انسانی) یاری دهید تا میان شما و آنان دیواری بنا نهم پارههای (بزرگ) آهن برایم بیاورید؛ تا هنگامی که میان دو کوه را (پر و) برابر کرد، گفت اکنون (در کورههای آتش) بدمید؛ تا هنگامی که آن (پارههای آهن) را آتش (گون) کرد، گفت: (اینک) برای من مس گداخته بیاورید تا روی آن بریزم و (بدینگونه یأجوج و مأجوج) نه میتوانستند از آن بالا روند و نه میتوانستند بدان رخنه کنند» سوره کهف، آیه ۹۵-۹۷.
- ↑ جهاد در اسلام، ص ۳۴؛ المنار، ج ۲، ص ۲۱۵ ـ ۲۱۶.
- ↑ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
- ↑ «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
- ↑ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمیداشت بیگمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشتها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار میبرند ویران میشد و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.
- ↑ سادات، سید احمد؛ مقاله "دفاع"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ احکام القرآن، ج ۲، ص ۷۸۲ ـ ۸۷۳؛ کنزالعرفان، ج ۱، ص ۳۸۸؛ المیزان، ج ۹، ص ۱۱۷.
- ↑ ر. ک: جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۳۸؛ المنیر، ج ۱۰، ص ۵۰ ـ ۵۱.
- ↑ النهایه، ص ۲۹۰؛ المغنی، ج ۱۰، ص ۲۳۸؛ جواهرالکلام، ج ۴۱، ص ۶۵۰.
- ↑ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۱۸ ـ ۱۹؛ ج ۴۱، ص ۶۵۱؛ الجهاد، ص ۴۱۳.
- ↑ نک: مجمعالبیان، ج ۲، ص ۶۲۱؛ روضالجنان، ج ۱۳، ص ۳۳۷، قس: جهاد در اسلام، ص ۲۰، ۳۵.
- ↑ جهاد در اسلام، ص ۳۲ ـ ۳۴.
- ↑ ر. ک: فقه السنه، ج ۲، ص ۶۱۴ ـ ۶۱۵؛ جهاد در اسلام، ص ۳۴.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص ۱۷؛ تهذیب، ج ۶، ص ۱۳۲؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۱، ص ۱۲۲.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۱۲۸ - ۱۲۹؛ جهاد در اسلام، ص ۳۲، جهاد، ص ۲۹۸.
- ↑ تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۴۸۸؛ ر. ک: الفقه الاسلامی، ج ۴، ص ۲۸۷۳.
- ↑ النهایه، ص ۲۹۰؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۱۴ ـ ۱۹؛ تفسیر جامع آیات الاحکام، ج ۶، ص ۳۵۴.
- ↑ فقه القرآن، ج ۱، ص ۳۳۲ ـ ۳۳۳؛ جهاد در راه خدا، ص ۶۸.
- ↑ النهایه، ص ۲۹۰؛ المغنی، ج ۱۰، ص ۳۷۱؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۴۷.
- ↑ سادات، سید احمد؛ مقاله "دفاع"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ المجموع، ج ۱۹، ص ۲۵۱؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۱۹؛ جهاد در راه خدا، ص ۵۷ ـ ۵۸.
- ↑ ر. ک: المیزان، ج ۹، ص ۸؛ جواهرالکلام، ج ۲، ص ۳۵۷ ـ ۳۵۸؛ اصول الفقه، ج ۴، ص ۳۰۰.
- ↑ الخلاف، ج ۵، ص ۳۴۵ ـ ۳۴۶؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۲۴۷.
- ↑ ر. ک: التبیان، ج ۳، ص ۳۷۱؛ تفسیر مراغی، ج ۶، ص ۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۴۰۰؛ المنیر، ج ۱۷، ص ۲۵۸ ـ ۲۵۹.
- ↑ التفسیر الکاشف، ج۱، ص۳۹۷؛ المنیر، ج۲، ص۱۸۷.
- ↑ جواهرالکلام، ج ۴۱، ص ۶۵۰ ـ ۶۵۱.
- ↑ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۱۶؛ تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۴۸۸.
- ↑ النهایه، ص ۲۹۷؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۲۴۷، ۲۵۴.
- ↑ تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۴۸۸؛ جهاد در راه خدا، ص ۶۰.
- ↑ سادات، سید احمد؛ مقاله "دفاع"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ ثواب الاعمال، ص۲۷۲ ـ ۲۷۴؛ ریاض السالکین، ج ۷، ص ۲۲۶.
- ↑ ر. ک: التفسیر الکاشف، ج ۷، ص ۱۱۳.
- ↑ ر. ک: بدایة المجتهد، ج ۱، ص ۳۰۸؛ جامعالبیان، ج ۲، ص ۲۵۹ ـ ۲۶۰؛ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۱۲.
- ↑ نک: النهایه، ص ۲۹۲؛ المغنی، ج ۱۰، ص ۴۰۲ ـ ۴۰۳؛ الاحکام السلطانیه، ص ۹۰.
- ↑ روضالجنان، ج ۳، ص ۷۳؛ ج ۹، ص ۱۴۳؛ نیز ر. ک: زبدهالبیان، ص ۳۰۶؛ بدایة المجتهد، ج ۱، ص ۳۰۸.
- ↑ نمونه، ج ۲، ص ۱۷؛ التحریر والتنویر، ج ۲، ص ۱۹۶؛ المیزان، ج۲، ص ۶۵.
- ↑ ر. ک: فقه السنه، ج ۲، ص ۶۲۰ ـ ۶۲۱؛ جهاد در اسلام، ص ۲۶ ـ ۲۷.
- ↑ الوجیز، عاملی، ج ۲، ص۳۴۳؛ مقتنیات الدرر، ج ۷، ص ۲۳۶ ـ ۲۳۷؛ الوجیز، دخیل علی، ص ۴۴۴.
- ↑ جامعالبیان، ج ۵، ص ۲۳۱؛ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۱۳۱؛ کنزالعرفان، ج ۱، ص ۳۴۵.
- ↑ مقتنیات الدرر، ج ۷، ص ۲۳۷؛ المنیر، ج ۱۷، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۳.
- ↑ سادات، سید احمد؛ مقاله "دفاع"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ الروضة البهیه، ج ۹، ص ۳۴۹؛ تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۴۸۷ ـ ۴۸۸.
- ↑ نهج البلاغه، کلمات قصار، ص ۳۷۳ ـ ۳۷۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۹۳؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۸، ص ۲۳۶ ـ ۲۴۵.
- ↑ پاسداری از دین، ص ۱۳۱ ـ ۱۳۲.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۳۳؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۸ ـ ۱۹؛ ج ۷۵، ص ۱۷۳.
- ↑ النهایه، ص ۲۹۷؛ السرائر، ج ۲، ص ۱۹.
- ↑ بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۱۵.
- ↑ الروضهالبهیه، ج ۹، ص ۳۴۹؛ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۱۷؛ جهاد در راه خدا، ص ۵۸.
- ↑ سادات، سید احمد؛ مقاله "دفاع"؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ "خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد" سوره ممتحنه، آیه ۸.
- ↑ "مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمدهاند- و اگر خداوند میخواست آنان را بر شما چیرگی میداد و با شما به نبرد میپرداختند- باری، اگر اینان از شما کنارهج" سوره نساء، آیه ۹۰.
- ↑ "و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست" سوره انفال، آیه ۶۱.
- ↑ "بگو آیا به جای خداوند، چیزی را میپرستید که برای شما نه زیان دارد و نه سود؛ و خداوند است که شنوای داناست" سوره مائده، آیه ۷۶.
- ↑ "بگو ای نادانان! آیا به من فرمان میدهید که جز خداوند را بپرستم؟" سوره زمر، آیه ۶۴.
- ↑ "آیا بتهای "لات" و "عزّی" را (شایسته پرستش) دیدهاید؟ * و آن سومین بت دیگر "منات" را؟" سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.
- ↑ "آنها جز نامهایی که شما و پدرانتان نامیدهاید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوسهایی که در دل دارند پیروی نمیکنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است" سوره نجم، آیه ۲۳.
- ↑ "و در پیجویی گروه (مشرکان) سست نشوید، اگر شما (در پیکار با آنها) به رنج افتادهاید آنان نیز چون شما به رنج افتادهاند و شما به خداوند امیدی دارید که آنان ندارند و خداوند دانایی فرزانه است" سوره نساء، آیه ۱۰۴.
- ↑ "و از آنان که به خویش خیانت میورزند دفاع مکن که خداوند آن را که خیانتگر بزهکار است، دوست نمیدارد" سوره نساء، آیه ۱۰۷.
- ↑ "هان! (گیرم) این شمایید که در زندگانی این جهان از ایشان دفاع کردید، در رستخیز از آنان در برابر خداوند که دفاع خواهد کرد؟ یا چه کس حامی آنان خواهد بود؟" سوره نساء، آیه ۱۰۹.
- ↑ "و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که * پیامبر را در آنچه خداوند بر او روا داشته است تنگنایی نیست؛ بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش از این برگذشتهاند و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است" سوره احزاب، آیه ۳۷-۳۸.
- ↑ "محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست" سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ "و چون آیهای را به جای آیهای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو میفرستد داناتر است- میگویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمیدانند" سوره نحل، آیه ۱۰۱.
- ↑ "و خوب میدانیم که آنان میگویند: جز این نیست که بشری به او آموزش میدهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او میبندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است" سوره نحل، آیه ۱۰۳.
- ↑ "بنابراین پند بده که تو، به (برکت) نعمت پروردگارت نه پیشگویی و نه دیوانه" سوره طور، آیه ۲۹.
- ↑ "فرو فرستادن این کتاب (آسمانی) که تردیدی در آن نیست از سوی پروردگار جهانیان است * بلکه میگویند که آن را خود بربافته است؛ نه بلکه آن (قرآن) از پروردگار تو، راستین است تا گروهی را که پیش از تو بیمدهندهای برای آنان نیامده بود بیم دهی، باشد که رهیاب گردند" سوره سجده، آیه ۲-۳.
- ↑ "یا میگویند: (پیامبر) بر خداوند دروغی بسته است، اگر خداوند بخواهد بر دل تو مهر مینهد: و خداوند باطل را از میان برمیدارد و حقّ را با کلمات خویش استوار میدارد که او به اندیشهها داناست" سوره شوری، آیه ۲۴.
- ↑ "و کافران گفتند: آیا شما را به مردی رهنمون شویم که به شما خبر میدهد که: چون یکسره پراکنده شدید (و از بین رفتید) دوباره آفرینشی نو خواهید یافت؟ * پس آیا بر خداوند دروغی بسته یا دیوانه است؟ (هیچ یک)؛ بلکه کسانی که به جهان واپسین ایمان ندارند در عذاب و گمراهی ژرفند" سوره سبأ، آیه ۷-۸.
- ↑ "هیچ پیامبری را نسزد که خیانت ورزد؛ و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد؛ آنگاه به هر کس (پاداش) هر چه کرده است تمام داده خواهد شد و بر آنان ستم نخواهد رفت" سوره آل عمران، آیه ۱۶۱.
- ↑ "و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟ * (او دیوانه نیست) بلکه حقیقت را (با خود) آورده و پیامبران (پیشین) را راست دانسته است" سوره صافات، آیه ۳۶-۳۷.
- ↑ "و همنشین شما، دیوانه نیست، * و بیگمان او (- جبرئیل) را در افق روشن دیدار کرده است،" سوره تکویر، آیه ۲۲-۲۳.
- ↑ "و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار میکنند و میگویند او خوشباور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آوردهاند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار میرسانند" سوره توبه، آیه ۶۱.
- ↑ "چرا با گروهی که پیمانهای خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمیکنید؟ آیا از آنها میهراسید؟ با آنکه- اگر مؤمنید- خداوند سزاوارتر است که از وی بهراسید" سوره توبه، آیه ۱۳.
- ↑ "بگو آیا به جای خداوند، چیزی را میپرستید که برای شما نه زیان دارد و نه سود؛ و خداوند است که شنوای داناست" سوره مائده، آیه ۷۶.
- ↑ "بگو ای نادانان! آیا به من فرمان میدهید که جز خداوند را بپرستم؟" سوره زمر، آیه ۶۴.
- ↑ "آنها جز نامهایی که شما و پدرانتان نامیدهاید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوسهایی که در دل دارند پیروی نمیکنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است" سوره نجم، آیه ۲۳.
- ↑ "و از آنان که به خویش خیانت میورزند دفاع مکن که خداوند آن را که خیانتگر بزهکار است، دوست نمیدارد" سوره نساء، آیه ۱۰۷.
- ↑ "و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که:" سوره احزاب، آیه ۳۷.
- ↑ "پیامبر را در آنچه خداوند بر او روا داشته است تنگنایی نیست؛ بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش از این برگذشتهاند و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است" سوره احزاب، آیه ۳۸.
- ↑ "و چون آیهای را به جای آیهای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو میفرستد داناتر است- میگویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمیدانند" سوره نحل، آیه ۱۰۱.
- ↑ "بنابراین پند بده که تو، به (برکت) نعمت پروردگارت نه پیشگویی و نه دیوانه" سوره طور، آیه ۲۹.
- ↑ "و چون آیهای را به جای آیهای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو میفرستد داناتر است- میگویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمیدانند" سوره نحل، آیه ۱۰۱.
- ↑ "بلکه میگویند که آن را خود بربافته است؛ نه بلکه آن (قرآن) از پروردگار تو، راستین است تا گروهی را که پیش از تو بیمدهندهای برای آنان نیامده بود بیم دهی، باشد که رهیاب گردند" سوره سجده، آیه ۳.
- ↑ "پس آیا بر خداوند دروغی بسته یا دیوانه است؟ (هیچ یک)؛ بلکه کسانی که به جهان واپسین ایمان ندارند در عذاب و گمراهی ژرفند" سوره سبأ، آیه ۸.
- ↑ "هیچ پیامبری را نسزد که خیانت ورزد؛ و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد؛ آنگاه به هر کس (پاداش) هر چه کرده است تمام داده خواهد شد و بر آنان ستم نخواهد رفت" سوره آل عمران، آیه ۱۶۱.
- ↑ "و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار میکنند و میگویند او خوشباور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آوردهاند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار میرسانند" سوره توبه، آیه ۶۱.
- ↑ "و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار میکنند و میگویند او خوشباور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آوردهاند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار میرسانند" سوره توبه، آیه ۶۱.
- ↑ "چرا با گروهی که پیمانهای خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمیکنید؟ آیا از آنها میهراسید؟ با آنکه- اگر مؤمنید- خداوند سزاوارتر است که از وی بهراسید" سوره توبه، آیه ۱۳.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۵۲۲-۵۲۵.