عبدالله بن یحیی حضرمی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

عبد الله بن یحیی (نجی) قسّام امام علی

شیخ طوسی نوشته عبدالله بن یحیی قاسم یا قسّام علی(ع) بوده است. وی عضو شرطة الخمیس هم بوده است[۱]. در اینباره علی(ع) به عبدالله بن یحیی در روز جنگ جمل می‌فرماید: «بشارت باد ای فرزند یحیی! تو و پدرت حقیقتاً عضو شرطة الخمیس هستید. به تحقیق که رسول خدا(ص) مرا خبر داد به این که اسم تو و نام پدرت جزو شرطة الخمیس است و خداوند در آسمان شما را به زبان پیامبرش عضو شرطة الخمیس نامیده است»[۲]. این سخن، حکایت از مقام والای عبدالله و پدرش دارد و موقعیتی که نزد خدا داشته‌اند.

در جواهر الأخبار و الآثار از کتاب‌های شیعه زیدی آمده است: روایت شده که برای علی(ع) قسّامی بود که به او عبدالله بن یحیی می‌‌گفتند و علی(ع) را نبود جز یک قسّام[۳].

بنابراین، قسّامِ رسمی و محاسب اصلیِ حضرت، عبدالله بن یحیی بود. در منابع اهل سنت به جای یحیی نام پدر عبدالله، نُجی آمده؛ از اینرو در کتاب مکاتیب الرسول در موردی که نام عبدالله بن یحیی آمده می‌گوید: ظاهر این است که وی نجی می‌باشد. در کتابهای گوناگونِ رجالی و غیر رجالیِ اهل سنت که شرح حال وی یاد شده، نام پدر او نُجَی آمده است. خاندان یحیی یا نجی، همه در خدمت علی(ع) بودند. متأسفانه به سبب اختلاف در نام پدرِ عبدالله، این خاندان در میان شیعیان ناشناخته مانده‌اند[۴].

ماوردی، قاسم علی(ع) را عبدالله بن یحیی دانسته که اجرت وی از بیت المال داده می‌شد[۵]. در تهذیب الکمال در شرح حال عبدالله می‌نویسد: عبدالله بن نجی بن سلمة بن حشم بن اسد بن خلیبه حضرمی کوفی. پدرش مسئول آفتابه علی(ع) بود. از حذیفة بن یمان، حسین بن علی بن ابیطالب، حیّان بن ابجر کنانی، علی بن ابی طالب، عمّار یاسر و پدرش نجی روایت می‌کند و از او حدیث می‌کند جابر جعفی. نسائی گفته او ثقه است[۶]. در تهذیب التهذیب درباره پدرش می‌نویسد: او صاحب مِطهَره علی(ع) بود. ده پسر داشت که هفت تا از آنها با علی(ع) کشته شدند [۷].

در تاج العروس در شرح حال نُجَی پدر عبدالله می‌نویسد: نجی بن سلمة بن حشم حشمی حضرمی از علی(ع) روایت می‌کند و فرزندش عبدالله از او حدیث نقل می‌کند. هشت فرزندِ وی که از جمله آنها عبدالله است، در صفّین همراه علی(ع) بوده و به شهادت رسیدند[۸]؛ اما همانگونه که ابن حجر نقل کرده هفت تن از فرزندان وی در صفّین در رکاب علی(ع) به شهادت رسیدند که عبدالله جزو آنها نبوده است. سمعانی در انساب اسامی فرزندان نجی بن سلمه را که در صفّین به شهادت رسیده‌اند، اینگونه آورده است: مسلم، حسین، عمران، اسقع که همان عقبه است، نعیم، علی و حمزه. دو برادر دیگر عبدالله عبارتند از کثیر بن نجی و ابراهیم بن نجی[۹]. شهادت هفت تن از فرزندان نجی، نشانه وفاداری این خانواده به علی(ع) و تواضعی است که پدر این شهدا داشته و آب برای وضو و طهارت علی(ع) آماده می‌کرده است.[۱۰]

عبدالله در حکومت امیرالمؤمنین دو سِمَت داشت:

  1. وی تنها قَسّام و وَزّان رسمی امام علی(ع) بوده است[۱۱].
  2. وی عضو شرطةالخمیس بوده، که امیرالمؤمنین به وی فرموده است و در منابع گوناگون، آن حدیث را بیان کرده‌اند.[۱۲]

طبقۀ عبدالله بن نُجَی

به جهت احادیث عبدالله، علمای رجال به اظهار نظر در بارۀ وی پرداخته‌اند و کسانی را که وی از آنان روایت کرده یا از او حدیث نقل کرده‌اند، معرفی نموده‌اند. او احادیث متعددی را از امام علی(ع) در احکام و تفسیر نقل کرده است. در برخی موارد با عنوان عبدالله بن یحیی و در برخی موارد عبدالله بن نُجَی آمده است. چون روایات تفسیری و احادیث وی بیشتر، از علی و در بارۀ اهل بیت و امیرالمؤمنین و سیرۀ آن حضرت است، به بعضی نمونه‌ها اشاره خواهیم کرد.

عبدالله از پدرش، علی(ع)، عمّار، حذیفه، حسین بن علی(ع) و دیگران روایت می‌کند و از او ابو‌زرعه، حارث عُکْلی، شرحبیل بن مُدرِک و جابر جُعفی روایت می‌کنند.

بزّار گفته او و پدرش از علی(ع) حدیث شنیده‌اند و نسائی وی را ثقه و کنیه‌اش را ابو‌لقمان دانسته است[۱۳]. ذهبی می‌نویسد: عبدالله بن نجی حضرمی از پدرش از علی و عمّار روایت می‌کند و از او ابو‌زرعه بجلی، حارث عکلی روایت می‌کنند. نسائی او را توثیق کرده و بخاری گفته: در او نظر است[۱۴]. دیدگاه نسائی و بخاری را تاج العروس نیز نقل کرده است[۱۵].

بنابراین، یکی از کسانی که از وی روایت می‌نماید جابر جُعفی است که روایت کافی و محاسن را نیز وی از عبدالله نقل کرده است. جابر جعفی، کتاب تفسیری[۱۶] داشته است و بعضی اخبارش را از عبدالله نقل کرده است که گزارش‌هایی از آن در کتاب‌های تفسیر وجود دارد.[۱۷]

نظر علمای رجال دربارۀ عبدالله

عبدالله از اولیای امام علی(ع) بود و نامش در منابع رجالی شیعه آمده است[۱۸]. او را از اصحاب سابقین مقرّبین حضرت دانسته‌اند[۱۹].

ابن حبان در کتاب ثقات می‌نویسد: عبدالله بن نجی حضرمی از علی(ع) روایت می‌کند. اهل کوفه از او روایت می‌کنند. او از پدرش، از علی(ع) روایت می‌نماید[۲۰].

عجلی، وی را شامی تابعی و ثقه و از خِیارِ تابعان دانسته است[۲۱].

علامه امینی در باره‌اش می‌نویسد: عبدالله بن نجی بن سلمه کوفی حضرمی، نسائی وی را توثیق کرده و ابن حِبّان نامش را در شمار ثقات آورده است[۲۲].

از ابن معین نقل شده: حدیث وی از علی(ع) به واسطۀ پدرش است[۲۳]. اما بزّار به نقل از احمد حنبل نقل می‌کند که: عبدالله بن نجی و پدرش از علی حدیث شنیده‌اند و شش روایت از احادیث وی را از علی نقل کرده است[۲۴] و درواقع ادعای ابن معین را نفی می‌کند. دارقطنی وی را صاحب علی(ع) یاد می‌کند[۲۵]. ابن سعد نیز تصریح می‌کند وی از علی روایت می‌کند[۲۶].

بیان شد که وی یکی از فعالان در حکومت علوی بوده است. به نظر نویسنده آنچه اندکی بعید می‌نماید، نقل جابر جُعفی از وی است؛ زیرا جابر در سال ۱۲۸ق، از دنیا رفته و از یاران امام صادق(ع) بوده است، درحالی که شهادت عبدالله در زمان حکومت زیاد بر کوفه بوده است که مرگ زیاد را در سال ۵۳ دانسته‌اند. دراین صورت باید در آن زمان جابر حدّاقل ۱۵ سال داشته باشد؛ اما در روایتی که خود از دیدارش با امام باقر(ع) سخن می‌گوید که ظاهراً اوّلین دیدار اوست، خود را جوان معرفی می‌نماید[۲۷].

در نتیجه باید جوانی با بیش از ۳۵ سال باشد. به نظر می‌رسد او باهوش و خوش‌ حافظه بوده و اطلاعات ارزشمندی از خردسالی و نوجوانی بیاد داشته است. البته اهل سنت در نقل جابر از عبدالله تردید نکرده‌اند و شاید تعبیرِ نجاشی «عربی قدیم» دربارۀ جابر[۲۸]، اشاره به سابقۀ طولانی و طولِ عمر او باشد.[۲۹]

روایات تفسیری عبدالله

در کتاب‌های تفسیر، روایات متعددی جابر از عبدالله نقل کرده است. درنتیجه عبدالله را می‌‌توان یکی از مفسران قرآن دانست که در کتاب‌های تفسیر روایات وی از امام علی(ع) نقل شده است. در برخی روایات، نام پدرش یحیی و در برخی نجی، ذکر شده است. به نمونه‌های آن اشاره می‌کنم.

و در برخی روایات نیز اشتباه رخ داده است و راوی«جابر بن عبدالله بن یحیی» آمده[۳۰]، که درستِ آن "جابر‌ عَن‌ عبدالله" است، بدین دلیل که همین روایت را در دیگر منابع جابر، از عبدالله نقل کرده است[۳۱].

۱. طبری در تفسیر آیۀ ﴿أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ...[۳۲] اقوالی را بیان کرده است و می‌افزاید: دیگران گفته‌اند منظور علی بن ابی طالب(ع) است. آنان بر ادعای خود به این حدیث استناد کرده‌اند که جابر جُعفی از عبدالله بن نُجی نقل کرده که علی(ع) فرمود: هیچ مردی از قریش نیست جز این که آیه‌ای یا دو آیه در بارهاش نازل شده است. مردی پرسید: دربارۀ تو چه نازل شده است؟ فرمود: آیا آیه‌ای که دربارۀ هود نازل شده، نمی‌خوانید ﴿وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ[۳۳].

در تفسیر نورالثّقلین و برهان همین حدیث از جابر از عبدالله بن یحیی از علی(ع) نقل شده است[۳۴].

البته در تفسیر عیاشی[۳۵] و برخی چاپ‌های تفسیر طبری عبدالله بن یحیی به جای عبدالله بن نجی آمده که ممکن است این حدیث را از آن کتاب‌ها گرفته باشند[۳۶].

۲. دربارۀ علت نامیده شدن یهود به این نام، جابر از عبدالله بن یحیی از علی(ع) نقل می‌کند: یهود از آن جهت یهود نامیده شدند که گفتند: ما به سوی تو هدایت شدیم[۳۷]. این درحالی است که سیوطی همین روایت را از عبدالله بن نجی از ابو‌حاتم و طبری نقل کرده است[۳۸].

۳. عبدالله بن نجی از علی(ع) داستان اصحاب اُخدود را نقل کرده و این که پیامبر اصحاب اخدود حبشی بوده است[۳۹].

وی احادیث مختلفی نقل کرده است که به برخی اشاره می‌کنیم:

  1. ابان بن تغلب از جابر، از عبدالله بن نجی، از علی(ع) نقل می‌کند که فرمود: شهادتِ قابله بر زنده متولد شدن نوزاد، پذیرفته است[۴۰].
  2. عبدالله بن نجی از علی(ع) نقل می‌کند: من دو بار بر پیامبر(ص) وارد می‌شدم؛ یکی: روز و دیگری: شب[۴۱]. شبانه و در سَحر به دیدار پیامبر می‌رفتم؛ اگر مشغول نماز بود تسبیح می‌گفت و اگر نماز نمی‌خواند به من اجازۀ ورود می‌داد[۴۲].
  3. جابر از عبدالله بن نُجَی از علی بن ابی طالب(ع) نقل می‌کند که پیامبر به فاطمه(س) فرمود: آیا راضی نیستی که سَرورِ زنان اهل بهشت باشی و دو پسرت (حسن و حسین) دو آقای اهل بهشت باشند؟[۴۳]. طبرانی همین روایت را با تفاوت اندک از قول عبدالله بن یحیی حضرمی از علی(ع) نقل کرده است[۴۴]. در برخی منابع جابر بن عبدالله بن یحیی آمده است[۴۵] که درست آن جابرعن عبدالله می‌‌باشد.
  4. از جابر از عبدالله بن نجَی از علی از رسول الله(ص) نقل شده که فرمود: «هر کس بر من به عمد دروغ ببندد جای گاهش در آتش خواهد بود»[۴۶]
  5. عبدالله بن یحیی که از دوستان امیرمؤمنان علی(ع) بود، به خدمتش آمد و بدون گفتن بسم اللَّه بر تختی که در آنجا بود نشست؛ ناگهان بدنش کج شد و بر زمین افتاد و سرش شکست. علی(ع) دست بر سر او کشید و زخم وی التیام یافت. بعد فرمود: آیا نمی‌دانی پیامبر از سوی خدا برایم حدیث کرد که: هر کاری بدون نام خدا شروع شود بی‌سرانجام خواهد بود. گفتم: پدر و مادرم به فدایت باد! می‌‌دانم و بعد از این ترک نمی‌کنیم. فرمود: در این حال بهره‌مند و سعادتمند خواهی شد[۴۷].[۴۸]

شهادت عبدالله بن یحیی

عبدالله در دوران معاویه، به دست زیاد بن ابیه به شهادت رسید و جنازه وی را بر در خانه‌اش به دار آویخت. هنگامی که زیاد بن ابیه، مسلم بن زیمر و عبدالله بن نجی را که هر دو حضرمی بودند به شهادت رساند، امام حسین(ع) در نامه‌ای به معاویة بن ابی سفیان نوشت: آیا تو قاتل حجربن عدی و دو مرد حضرمی نیستی؟ دو شخصیتی که فرزند سمیه برایت نوشت که آن دو بر دین علی(ع) و عقیده وی می‌باشند و تو به وی نوشتی بکش هر کسی را که بر دین علی(ع) و نظر وی است و او را مثله کن. پس زیاد آنها را کشت و مثله کرد.[۴۹]

در منابع دیگر، این بخش به صورت‌های گوناگون نقل شده و منبع آنچه یاد شد المحبّر بغدادی است؛ چه تعبیر «حضرمی» یا «حضرمیین» باشد[۵۰]. در هر صورت، عبدالله بن نجی در جمع این شهدا است که به دست زیاد به دار آویخته شده‌اند.

عبدالله بن نجی از پدرش سخنان امیرالمؤمنین(ع) را درباره شهادت امام حسین(ع) در کربلا گزارش کرده است[۵۱] و به جهت علاقه‌اش به اهل بیت و روایاتش در فضیلت علی(ع) است که ابن عدی نام او را در کتاب ضعفاء خود آورده و روایتی از وی نقل نموده که چنین است.

عبدالله بن نجی گوید شنیدم که علی(ع) بالای منبر می‌‌گفت: به خدا سوگند! نه دروغ گفتم و نه به من دروغ گفته‌اند. نه گمراه شدم و نه به واسطه من کسی گمراه شده است و نه فراموش کردهام آنچه برای من عهد شده و من دارای گواه از سوی پروردگارم هستم که آن را برای پیامبرش بیان کرده و حضرت برای من بیان نموده است و به درستی که من بر راه روشن هستم[۵۲].[۵۳].

منابع

پانویس

  1. وکیع، اخبار القضاة، ج۳، ص۱۵۸.
  2. رجال برقی، ص۳۴، ش۴۰.
  3. البحر الزّخّار، ج۵، ص۱۰۵ - ۱۰۸.
  4. مکاتیب الرسول، (چاپ جدید) ج۱، ص۱۳۹.
  5. الحاوی الکبیر، ج۱۶، ص۲۴۵.
  6. تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۵۸۶، ش۳۵۹۷.
  7. تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۴۲۲.
  8. تاج العروس (ده جلدی)، ج۱۰، ص۳۵۹.
  9. سمعانی، الأنساب، ج۲، ص۲۱۲.
  10. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 738 - 740.
  11. مطرزی، المغرب، ص۴۸۹: واژۀ «نجو». «قَسّام»: بسیار قسمت کننده؛ «وَزّان»: بسیار وزن کننده. معمولاً اموال بیت المال یا اموال مورد اختلاف در قضاوت را بین افراد دقیق و عادلانه تقسیم می‌کرد.
  12. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج4، ص 344.
  13. ابن حجر، تهذیب التّهذیب، ج۶، ص۵۰.
  14. ذهبی، الکاشف، ج۱، ص۶۰۳، ش۳۰۲۱.
  15. زبیدی، تاج العروس، ج۱۶، ص۱۵۶.
  16. نجاشی، رجال، ص۱۲۹؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص۱۱۶.
  17. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج4، ص 344 - 345.
  18. حر عاملی، وسائل الشّیعه، ج۳۰، ص۴۱۵.
  19. خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۷۸.
  20. ابنحِّبان، الثّقات، ج۵، ص۳۰، ش۳۶۹۵.
  21. عجلی، معرفة الثّقات، ج۲، ص۶۴، ش۹۸۴؛ تاریخ الثّقات، ص۲۸۲، ش۸۹۹: عبدالله بن نجی شامی تابعی ثَقَةِ مِنْ خِیارِ التّابِعین.
  22. عبدالحسین امینی، سیرتنا و سنّتنا، ص۱۳۰–۱۳۱.
  23. ابنحجر، تهذیب التّهذیب، ج۶، ص۵۰.
  24. مسند البزار، ج۳، ص۱۰۲، ح۸۸۴: عبد الله بن نجی و أبوه سمعا من علی بن أبی طالب رضی الله عنه.
  25. دار قطنی، المؤتلف والمختلف، ۲، ص۸۵۴.
  26. ابنسعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۲۳۴.
  27. رجال کشّی (إختیار معرفة الرجال)، ص۱۹۲، ح۳۳۹.
  28. رجال النجاشی، ص۱۲۸.
  29. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج4، ص 344 - 345.
  30. مشهدی، تفسیر کنزالدّقائق و بحرالغرائب، ج۶، ص۱۴۰.
  31. تفسیر العیّاشی، ج۲، ص۱۴۲.
  32. «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟» سوره هود، آیه ۱۷.
  33. تفسیر طبری (جامع البیان)، دارالکتب العلمیه (محمدعلی بیضون)، ج۷، ص۱۷و تحقیق احمد محمد شاکر، ج۱۵، ص۲۷۲، ش۱۸۰۴۸؛ حسکانی، شواهد التّنزیل، ج۱، ص۳۶۳و ۳۶۴؛ تفسیر فرات کوفی، ص۱۹۱.
  34. تفسیر نور الثّقلین، ج۲، ص۳۴۶؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۹۳، ح۵۰۴۹.
  35. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۴۲.
  36. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۱۱، دار المعرفه.
  37. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، (دار الکتب العلمیه)، ج۶، ص۷۰: إِنَّمَا سُمِّيَتِ الْيَهُودَ لِأَنَّهُمْ قَالُوا: هُدْنا إِلَيْكَ.
  38. سیوطی، الدّرّ المنثور، ج۱، ص۱۸۲، دارالفکر بیروت.
  39. طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۵۷؛ ابنأبی‌حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۱۰، ص۳۴۱۳؛ الدر المنثور، ج۸، ص۴۶۵؛ آلوسی، روح المعانی، ج۱۵، ص۲۹۸؛ ابن مردویه، مناقب علی بن ابی طالب(ع)، ص۹۰.
  40. سنن الدارقطنی، تحقیق عبدالله هاشم، ج۴، ص۲۳۳.
  41. ابن أبی‌ شیبه، المصنف، تحقیق سعید لحام، ج۶، ص۱۳۲، چ دیگر، ج۵، ص۲۴۲، ش۲۵۶۷۶؛ مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۸۰ و چ دیگر، ج۱، ص۱۳۰، ش۶۰۹.
  42. مسند أحمدبن حنبل، ج۱، ص۷۷ و چ دیگر، ج۱، ص۱۲۴، ش۵۷۱؛ نسائی، سنن الکبری، ج۱، ص۳۶۰؛ همو، خصائص امیرالمؤمنین علی(ع)، ج۱، ص۱۲۹و۱۳۱.
  43. «أَ لَا تَرْضَيْنَ أَنْ تَكُونِي سَيِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ ابْنَيْكَ سَيِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»؛ مسند البزّار، ج۳، ص۱۰۲؛ متقی هندی، کنز العمّال، ج۱۳، ص۶۷۴، ح۳۷۷۲۷؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۰۱.
  44. طبرانی، معجم الکبیر، ج۳، ص۳۶: «وَ اللهِ مَا مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا وَ وَلَدَ الْأَنْبِيَاءَ غَيْرِي، وَ إِنَّ ابْنَيْكِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ».
  45. ابنشاهین، الکتاب اللّطیف، ص۲۲۵.
  46. «مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»؛ طبرانی، طرق حدیث من کذب علی، ص۴۸؛ ابنعدیم، بغیة الطّلب فی تاریخ حلب، ج۳، ص۱۳۹۳.
  47. تفسیر المنسوب الی الامام العسکری، ص۲۲؛ بحرانی، تفسیر البرهان، ج۱، ص۱۰۵؛ تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۶.
  48. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج4، ص 347 - 349.
  49. « أَ وَ لَسْتَ صَاحِبَ اَلْحَضْرَمِيِّينَ اَلَّذِينَ كَتَبَ إِلَيْكَ فِيهِمُ اِبْنُ سُمَيَّةَ أَنَّهُمْ عَلَى دِينِ عَلِيٍّ وَ رَأْيِهِ فَكَتَبْتَ إِلَيْهِ اُقْتُلْ كُلَّ مَنْ كَانَ عَلَى دِينِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ رَأْيِهِ فَقَتَلَهُمْ وَ مَثَلَ بِهِمْ بِأَمْرِكَ ...»؛ الغدیر، ج۱۱، ص۶۱؛ المحبر، ص۴۷۹؛ مقرّم، مقتل الحسین، ص۳۹.
  50. موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص۲۵۳ و ۲۵۵.
  51. احمد حنبل، مسند، چاپ جدید، ج۱، ص۸۵، ح۶۴۸؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۴۷؛ کنز العمّال، ج۱۳، ص۶۵۵.
  52. «وَ اللَّهِ مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِبْتُ وَ لَا ضَلِلْتُ وَ لَا ضُلَّ بِي وَ مَا نَسِيتَ مَا عَهِدَ إِلَيَّ وَ إِنِّي لَعَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ إِنِّي لَعَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ»؛ ابن عدی، الکامل فی الضعفاء، ج۴، ص۲۳۵.
  53. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 740 - 741.