سهوالنبی در کلام اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

پرسش

آیا روایات «سهو النبی» با علم غیب پیامبر منافات ندارند؟! در برخی از این روایات نقل شده است که پیامبر اسلام(ص) نماز چهار رکعتی را دو رکعت خواند و سلام داد، یا اینکه نماز چهار رکعتی را پنج رکعت خوانده است!

پاسخ اجمالی

روایات سهوالنبی با «ادله عقلی» مبنی بر عصمت ایشان از هر گونه خطا سازگاری ندارد، چرا که بدون عصمت کامل و همه جانبه: «جلب اعتماد» مردم و اتمام حجت بر آنها ممکن نیست؛ «نقض غرض» پیش می‌آید و الگوگیری، اطاعت و در نتیجه هدایت مردم محقق نخواهد شد؛ اجتماع ضدین لازم می‌آید؛ اغرای به جهل و تشویق به خطا از طرف خدا پیش می‌آید که از ذات باری تعالی قبیح است. این روایات طبق «معیار‌های علم حدیث» نیز مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد، چرا که: این روایات خبر واحد هستند و در مسائل اعتقادی حجت نیستند؛ در متن این روایات تناقض وجود دارد و نمی‌توان آنها را پذیرفت؛ در مقابل این روایات عمومات و روایاتی وجود دارد که وقوع هر گونه سهو و نسیانی را از پیامبر نفی می‌کند.[۱]

پاسخ تفصیلی

روایات سهوالنبی!

در مورد پیامبر اسلام(ص) روایاتی نقل شده است که دلالت بر امکان فراموشی برای ایشان دارد، به عنوان مثال از امام صادق(ع) نقل شده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) سَهَا فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ. ثُمَّ ذَكَرَ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ: ثُمَّ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ»[۲]؛ (پیامبر(ص) در یک نماز سهو فرمودند تا سلام دادند در نماز چهار رکعتی بعد از دو رکعت. پس امام صادق(ع) بیان فرمودند حکایت ذو الشمالین را و فرمودند: پس حضرت برخاستند و دو رکعت دیگر بجا آوردند تا چهار رکعت شد). آیا این روایات با علم غیب و عصمت ایشان از هر گونه خطا منافات ندارد؟

مفهوم سهو و نسیان و عقیده شیعه درباره سهوالنبی؟

قبل از پاسخ به سوال فوق لازم است مفهوم سهو و نسیان و عقیده شیعه در این باره روشن شود. «سهو» به معنای فراموشی و غفلت از یک مطلب و منتقل شدن قلب از این مطلب به مطلب دیگر است. سهو در نماز؛ یعنی غفلت کردن نسبت به چیزی که از اجزای نماز است[۳]. «نسیان» آن است که انسان، محفوظ ذهن خود را به واسطه ضعف قلب یا غفلت و یا از روی قصد از یاد ببرد تا از قلب او حذف شود و از یادش برود[۴]. از نظر شیعه پیامبر از هر گونه سهو و نسیان معصوم می‌باشد. البته نسیان‏ در صورتی بر پیامبر جایز نیست که بخواهد چیزی را از سوی خدا یا در مورد شریعت، یا در اموری که مردم را از او متنفر می‌سازد، بیان کند، اما در مورد چیزی که از این دایره خارج باشد، مانعی ندارد، مثل این‏که پیامبر غذا یا نوشیدنی خود را فراموش کند، اما نه فراموشی مستمر و پی در پی، چنین چیزی بر پیامبر محال نیست[۵]. در حقیقت چنین اموری بی‌توجهی به دنیا می‌باشد نه فراموشی؛ لذا این بی‌توجهی‌ها منافات با عصمت پیامبران ندارد، گرچه همین هم از پیامبران بصورت قطعی گزارش نشده است. در مورد سهو نیز علمای شیعه بر عصمت پیامبر در این زمینه اجماع دارند، جز شیخ صدوق و استادش ابن ولید که اسهاء از جانب خداوند (به این معنی که خدواند آنها را دچار سهو و فراموشی کند) را ممکن دانسته‌اند، نه سهوی که از ناحیه شیطان است؛ لکن مخالفت این دو نفر، زیانی به اجماع نمی‌رساند (و باطل بودن سهو النبی به حال خویش باقی است). حتی سهو در غیر واجبات و محرمات -مانند مباحات و مکروهات- نیز ظاهرا بیشتر اصحاب ما امامیه، اجماع بر عدم صدور آنها دارند؛ چنان که آیات و روایاتی چند نیز بر آنها دلالت دارند[۶].[۷]

اعتبار روایات سهو النبی؟

حال در پاسخ به سؤال مطرح شده می‌گوییم که روایات سهو النبی چند اشکال عمده دارند که پذیرش مضمون آنها را دچار مشکل می‌کند؛ از جمله:

با ادله عقلی مبنی بر عصمت رسول خدا از هر گونه خطا سازگاری ندارد: ادله عقلی فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد پیامبران از هر گونه سهو و نسیان و خطا و اشتباهی معصوم هستند. برای نمونه به برخی از این ادله اشاره می‌کنیم:

جلب اعتماد مردم و اتمام حجت بر آنها

از آنجا که مسألۀ جلب اعتماد مردم که عامل مهم در پیشرفت مقاصد پیامبران است ایجاب می‌کند که آنها در قسمت عمل به وظایف مذهبی اعم از فردی و اجتماعی مصون از خطا و نسیان و اشتباه باشند. اگر بگوییم که سهو النبی جایز است لازم می‌آید که تمام سخنان و اعمال پیامبر(ص) از حجیت بیفتد؛ زیرا روی هر یک از آیات قرآن و یا هر یک از روایات پیامبر اکرم(ص) و یا هر یک از اعمالی که از پیامبر(ص) نقل شده است، انگشت بگذاریم و بخواهیم از آنها استفاده کنیم، می‌توان گفت که ممکن است پیامبر آن سخن را سهوا فرموده باشد و یا یک کلمه را سهوا اضافه کرده باشند و یا یک عملی را سهوا انجام داده باشند. و به این ترتیب تمام قرآن و روایات از حجیت می‌افتند. بنابراین سهو و نسیان و سرزدن اشتباه از پیامبر در این‌گونه‏ موضوعات ساده‏، دلیل روشنی بر امکان اشتباه او در آن موضوعات پیچیده و حساس تلقی می‏ شود و با این وضع، اطمینان کاملی به درستی گفته‌های و تعلیمات او پیدا نخواهد شد[۸].[۹]

قبیح بودن اغرای به جهل و تشویق به خطا از طرف خدا

مسلما خداوند در مقام هدایت بندگان خود هرگز کوچک‌ترین کاری که سبب تشویق آنها به خطا یا دعوت آنها به راه‏‌های انحرافی باشد نخواهد کرد، چرا که صدور چنین عملی از هرکس باشد قبیح و زشت است تا چه رسد به ذات پاک خداوند بزرگ. اگر خداوند اسناد نبوت را، اعم از معجزات و دلایل علمی، در اختیار کسی بگذارد که ممکن است خطا کند یا دچار فراموشی شود، بندگان خود را به گمراهی افکنده است. این درست به آن می‏ماند که شخص بزرگی سند نمایندگی خود را به دست کسی دهد که با فراموش کاری و اشتباه، خرابکاری می‌کند، آیا این کار زشت و قبیحی نیست؟ چگونه احتمال بدهیم که چنین کاری از خداوند سر می‏زند و معجزات و مدارک نبوت را در اختیار دروغ‌گوی منحرف و یا خطاکاری می‏گذارد؟![۱۰].[۱۱]

اجتماع ضدین

اگر از پیامبر(ص) ولو از روی فراموشی گناه یا خطایی سرزند اجتماع ضدین، یعنی دو دستور متضاد، لازم می‌آید، از یکسو باید در همه چیز از پیامبر پیروی کرد، از سوی دیگر باید در مورد آن گناه یا اشتباه با او به مخالفت برخاست، و می‌دانیم دو دستور متضاد هرگز از خداوند حکیم صادر نمی‏‌شود[۱۲].[۱۳]

جلوگیری از نقض غرض

اگر قرار باشد پیامبران وسیله‌ای برای هدایت مردم باشند و همه اعمال و رفتار و گفتار آنها الگویی برای دیگران باشد لازم است در تمام شئون معصوم باشند و حتی خطا و اشتباه نیز از آنها سر نزند، وگرنه این امکان وجود نخواهد داشت تا از آنها همیشه تبعیت شود و نقض غرض در اهداف رسالت آنها پیش می‌آید. در نتیجه خداوند برای پیشرفت مقاصد بعثت، پیامبران را با «مصونیت و پیراستگی کامل» مجهز ساخته، تا از این جهت اعتماد صد در صد مردم را به آموزگاران وحی جلب نماید و در نتیجه هدف و مقصد بعثت که تربیت و گرایش مردم به خدا است جامۀ عمل بپوشد.

روایات سهوالنبی خبر واحد می‌باشند و در مسائل اعتقادی حجت نیستند: در مسائل اعتقادی مثل جواز سهو برای پیامبر، هرگز نمی‌توان به اخباری که خبر واحد و ظنی می‌باشند اعتماد کرد؛ بلکه لازم است اصول اعتقادی را با موازین قطعی‏ عقلی شناخت، تا بتوان از آنها در دیگر مسائل بهره گرفت، در غیر این صورت با اشکال دور مواجه می‌شویم؛ زیرا اعتبار روایات و سخنان پیامبر متوقف بر اعتقاد به نبوت و عصمت ایشان است و نمی‌توان عصمت ایشان را متوقف بر روایات ظنی کنیم[۱۴]. ضمن اینکه اگر قرار باشد با روایات ظنی به سهوالنبی معتقد شویم خود این روایاتی که درباره سهوالنبی بیان شده‌اند اگر از پیامبر نقل شده باشند مصداق سهو و اشتباه پیامبر خواهند شد و از حجیت خواهند افتاد و اگر از غیر پیامبر نقل شده باشند بطریق اولی حجیت نخواهند داشت؛ زیرا وقتی روایات پیامبر بخاطر احتمال سهو و نسیان ایشان حجیت ندارد روایات سایرین که در مرتبه پایین‌تری از ایشان قرار دارند بطریق اولی حجیت نخواهد داشت.[۱۵]

آشفتگی در متن این روایات آنها را از حجیت می‌اندازد

یکی از شرایط حجیت خبر واحد وجود قرائنی مبنی بر صحت آن می‌باشد[۱۶]؛ این در حالی است که در مورد روایات سهو النبی نه تنها قرائنی مبنی بر صحت آن وجود ندارد بلکه با توجه به اینکه از نظر متن اختلاف بسیاری بین این روایات وجود دارد، این آشفتگی در متن اعتبار آنها را زیر سؤال می‌برد. داستان سهو نبی و یا سجده سهو بعد از نماز و یا اینکه حضرت خشمگین شد، به صورت‌های بسیار مختلف در روایات آمده است؛ مثلا در روایتی آمده: رسول خدا(ص) در نماز چهار رکعتی پس از به جا آوردن دو رکعت، سلام داد، شخصی به نام «ذوشمالین» یا «ذوالیدین» به پیامبر عرض کرد: آیا نماز کوتاه شده یا تو فراموش کردی؟ پیامبر فرمود: هیچکدام از اینها نبود. پیامبر نیز برای روشن شدن ماجرا از دیگران سؤال کرد که آیا او درست می‌گوید؟ گفتند: آری، پیامبر برخاست، دو رکعت نماز را بجا آورد[۱۷].

در نقل دیگر همین جریان بدین صورت مطرح شده که حضرت غضبناک شد و برخی از مردم از مسجد بیرون آمدند، عده‌ای از هیبت حضرت سخن نگفتند، بعد از گفت و گوهایی حضرت نماز را دوباره اقامه کرد[۱۸]. نقل‌های دیگری نیز برای این جریان آمده است[۱۹] که در مجموع معلوم می‌شود که نحوه نقل این جریان، خود دلیل بر مشکوک بودن اصل مسأله است و داستان به گونه‌ای نقل شده که نه تنها با سایر نقل‌هایی که در این باره آمده است اختلاف دارد، بلکه با شأن پیامبر نیز سازگار نیست[۲۰].[۲۱]

روایات سهو النبی با روایات معتبر شیعه در تعارض است

در مقابل روایات سهو النبی عمومات و روایاتی وجود دارد که وقوع هر گونه سهو و نسیانی، خصوصا سهو در نماز را از پیامبر نفی می‌کند. در برخی روایات صریحا وقوع سهو در نماز پیامبر(ص) انکار گردیده است؛ مثلا زراره از امام صادق(ع) سؤال می‌کند: آیا پیامبر در عمر خود سجده سهو به جا آورد؟ امام در پاسخ می‌فرماید: نه، پیامبر سجده سهو انجام نداد، بلکه هیچ انسان آگاه و عالمی، سجده سهو به جا نمی‌آورد[۲۲]؛ یعنی سجده سهو برای کسانی است که از یاد خدا غافل شد‌ه‌اند، دچار فراموشی و زیاده و نقصان در اجزای نماز می‌گردند؛ اما کسانی که دائما خود را در محضر خدا می‌بینند و حتی در غیر نماز نیز لحظه‌ای از توجه به او غفلت نمی‌کنند چگونه ممکن است در نماز دچار سهو گردیده، نیاز به سجده سهو پیدا نمایند؟![۲۳] در تعارض بین روایات دال بر سهو النبی و روایات نافی آن، ما روایات نفی کننده سهو را ترجیح می‌دهیم؛ زیرا در باب تعارض، روایت مخالف قرآن و یا روایتی که موافق عامه است باید کنار گذاشته شود و روایت موافق قرآن یا مخالف عامه مورد عمل قرار گیرد. و صحیحه زراره، هم موافق قرآن است که انبیا را معصوم از سهو و نسیان می‌‌داند هم مخالف عامه است (زیرا آنان سهو و نسیان را بر نبی تجویز کرده‌اند)، پس صحیحه زراره بر روایت سهو نبی که موافق عامه و مخالف قرآن است ترجیح دارد و روایت سهو نبی باید کنار گذاشته شود و قابل استناد نخواهد بود[۲۴].

شیخ طوسی در این باره می‌گوید: «آنچه که من بر اساس آن فتوا می‌دهم، مضمون روایاتی است که صدور سهو در نماز پیامبر را نفی می‌کند؛ اما اخباری که دلالت بر سهو پیامبر در نماز دارد، مورد پذیرش ما نیستند، چون موافق با نظریه اهل سنت می‌باشند و لذا معلوم می‌شود که از روی تقیه صادر شده است»[۲۵]. در حقیقت شیخ طوسی معتقد است اگر روایتی در منابع شیعه درباره سهوالنبی بیان شده است با توجه به کم بودن چنین روایاتی و با توجه به اینکه علمای شیعه چنین اعتقادی ندارند، مطمئنا در شرایطی بیان شده است که راوی در بین اهل سنت حضور داشته و از روی تقیه مطالب دو پهلو بیان کرده است که از آن برداشت سهوالنبی می‌شود. بنابراین صدور چنین روایاتی مورد پذیرش عالمان شیعی نیست تا با علم غیب پیامبر منافات پیدا کند.[۲۶]

دلایل عقلی عدم سهو النبی(ص)

  1. غرض از بعثت پیامبران هدایت مردم است. اگر مردم در مورد پیامبران احتمال کذب و معصیت را جایز بدانند، در این صورت از اوامر آنها پیروی نمی‌کنند و غرض از بعثت پیامبران نقض می‌شود[۲۷]. این دلیل، عصمت پیامبران را از خطای سهوی در دریافت وحی و نگهداری و ابلاغ آن به مردم نیز ثابت می‌کند؛ زیرا اطمینان تام به پیامبران حاصل نمی‌شود، مگر با اعتقاد کامل به مصونیت آنها از خطای سهوی در دریافت وحی و حفظ و ابلاغ آن. افزون بر این، جواز خطا و سهو در تبلیغ وحی، با هدف بعثت و رسالت ناسازگار است. بنابراین همان دلیل عقلی که لزوم عصمت پیامبر(ص) در تبلیغ رسالت را ثابت می‌کند، همان دلیل، عصمت و مصونیت آن حضرت را از سهو و اشتباه در عرصه تطبیق شریعت [مثل اینکه در نماز اشتباه کند یا در اجرای حدود به غلط بیفتد] و امور عادی مرتبط به زندگی شخصی [مثل خطا در مقدار بدهی‌اش به مردم] هم ثابت می‌کند؛ زیرا تفکیک میان مصونیت پیامبر(ص) در عرصه وحی، و مصونیت وی در دیگر عرصه‌ها، هر چند عقلاً امر ممکنی است، این تفکیک درباره افرادی که در مباحث کلامی مهارت یافته و رشد پیدا کرده‌اند، مقبول است. ولی عامه مردم قادر به تفکیک بین این دو مرحله نیستند؛ بلکه سهو در یک مرتبه را دلیل بر امکان سرایت سهو در مرتبه دیگر قرار می‌دهند. پس برای دفع این احتمال، که با غرض فرستادن پیامبران(ع) منافات دارد، باید پیامبر(ص) در همه مراحل و مراتب از سهو و خطا و اشتباه مصون باشد[۲۸].
  2. به دستور قرآن کریم، بر ما واجب است که به طور مطلق و بدون قید و شرط، از پیامبر اکرم(ص) پیروی کنیم و در هیچ صورت حق مخالفت با آن حضرت را نداریم. اگر اشتباه و سهو بر او جایز باشد، به حکم قرآن کریم، بر ما واجب است که از سهو و اشتباه او پیروی کنیم؛ در حالی که بر خداوند دانا و حکیم قبیح است که ما را به پیروی از اشتباه و سهو مأمور کند، و چون قبیح بر خداوند محال است، پس پیامبر اکرم(ص) باید مصون از اشتباه و سهو باشد[۲۹].
  3. دلیل و فلسفه نیاز به پیامبر(ص) اشتباه امّت است. اگر پیامبر(ص) هم در کارهای خود دچار سهو و اشتباه شود، او نیز به پیامبر دیگری نیاز دارد؛ زیرا علّت مشترک است و ترجیح بلامرجح عقلاً باطل است. بنابراین تسلسل لازم می‌آید، و تسلسل باطل است. پس پیامبر(ص) باید مصون از سهو و اشتباه باشد[۳۰].
  4. اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم(ص) جایز باشد، برای او جایز خواهد بود که از روی سهو و نسیان واجبات را ترک کرده و محرمات را انجام دهد؛ زیرا انجام واجب و ترک حرام، هر دو، عبادت است. وقتی از روی سهو و اشتباه ترک جزئی از عبادت [مانند دو رکعت اخیر نماز چهار رکعتی] جایز باشد، ترک تمام عبادت (تمام چهار رکعت) هم جایز است و این، با عصمت مطلق که تمام معاصی را از معصوم نفی می‌کند، سازگاری ندارد[۳۱].
  5. اگر پیامبر اکرم(ص) از سهو و اشتباه مصون نباشد، ممکن است از روی سهو و نسیان حرامی را مرتکب شود. این، دو صورت دارد یا پیروی از او در آن فعل واجب است که این قطعاً باطل است و با غرض بعثت او منافات دارد. یا پیروی از وی واجب نیست و این، با صریح قرآن مخالف است که می‌فرماید: ﴿إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ[۳۲]. بنابراین عقل حکم می‌کند که پیامبر اکرم(ص) باید از سهو و اشتباه مصون باشد[۳۳].
  6. اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم(ص) جایز باشد، امکان دارد آن حضرت از روی اشتباه و فراموشی، مال مردم را تلف یا غصب کند. همچنین امکان دارد حق مردم را، که به عهده اوست، فراموش نموده و انکار کند، بلکه ممکن است به اشتباه دست به قتل مؤمنی بزنند و دیه‌ای بر او واجب گردد. در این هنگام، اگر صاحبان این حقوق اقامه دعوا کنند، به پیامبر دیگری نیاز پیدا می‌شود که بین آنها حکومت و داوری کند. در این صورت یا دور لازم می‌آید یا تسلسل که هر دو باطل است[۳۴].[۳۵]

انکار سهوالنبی لازمه غلو است

در پاسخ باید گفت: غلو درباره پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) به چند معناست:

  1. کسی قائل به خدایی آنان شود؛
  2. آنان را در معبودیت و آفرینش و روزی دادن، شریک خدا قرار دهد؛
  3. خدا در آنان حلول کرده یا با آنان اتحاد پیدا کرده است؛
  4. آنان بدون وحی با الهام از سوی خداوند غیب می‌دانند؛
  5. معرفت و شناخت، آنان را از تمام طاعات بی‌نیاز می‌کند و با وجود آنان، به ترک معاصی نیاز نیست[۳۶].

اما در غیر از اموری که ذکر شد، هر وصفی که به آنان نسبت داده شود، غلو نخواهد بود؛ چون در منابع روایی ما، از ائمه معصومین(ع) روایات فراوان آمده است که در مرتبه بندگی و پایین‌تر از مقام پیامبری، به هر صفتی که می‌خواهید، ما را توصیف کنید. در ذیل به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

  1. امام علی(ع) فرمود: «لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‌ءٌ مِنَ الْغَالِينَ»[۳۷]؛ ما را از مقام بندگی بالاتر نبرید؛ سپس هر چه می‌خواهید در وصف ما بگویید و هرگز نمی‌توانید ما را [آن‌گونه که شایسته مقام ماست] وصف کنید. مبادا مانند نصارا در مورد ما غلو نموده و ما را خدا بدانید؛ زیرا من از غلو کنندگان بیزارم.
  2. در بیان دیگر آمده است که ما را بنده مخلوق خدا بدانید و در وصف ما، غیر از نبوت، هر چه می‌خواهید بگویید[۳۸]. بنابراین غلو درباره ائمه معصومین(ع) هنگامی صادق است که کسی ائمه معصومین(ع) را تا مقام نبوت یا خدایی بالا ببرد.
  3. نیز آمده است که از غلو کردن درباره ما جداً بر حذر باشید. بگویید ما بندگان پرورش‌یافته خدا هستیم و در فضیلت ما هر چه دلتان می‌خواهد بگویید[۳۹].
  4. علی(ع) خطاب به اباذر می‌فرماید: بدان که من بنده و خلیفه خدا بر بندگان او هستم. ما را خدا ندانید، و در فضیلت ما هر چه می‌خواهید بگویید؛ زیرا شما به حقیقت و نهایت فضایل ما نمی‌توانید برسید؛ چون آنچه خداوند به ما عنایت فرموده، بزرگ‌تر و عظیم‌تر از آن است که در قلب شما خطور می‌کند[۴۰].

از گفته‌های حضرت علی(ع) به خوبی استفاده می‌شود که غلو انحصاراً به این معناست که کسی، ائمه معصومین(ع) را پیامبر یا خدا بداند. در غیر این صورت، بیان فضایل ائمه معصومین(ع)، در بالاترین مرتبه آن، نه تنها غلو نیست، که بر اساس سخنان نورانی آنان، ما قادر به بیان حقیقت و نهایت آنها نیستیم.

از سوی دیگر، به ما سفارش شده است که از خدا بترسید، خدا و رسولش را بزرگ بدانید و هیچ‌کسی را از رسول خدا(ص) برتر ندانید؛ زیرا خدای متعال او را برتری داده است[۴۱]. هیچ‌کس برتر از پیامبر اکرم(ص) نیست. بنابراین بیان فضایل و اوصاف کمالیه آن حضرت، که نفی سهو یکی از آنهاست، نه تنها غلو نبوده، بلکه کسی را یارای تبیین آنها، آن‌گونه که شایسته مقام وی است، نخواهد بود.[۴۲]

منابع

پانویس

  1. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  2. بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی‏، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ هـ ق، چاپ دوم، ج۱۷، ص۱۰۱، باب ۱۶، ح۴.
  3. لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت، ۱۴۱۴ هـ ق، چاپ سوم، ج۱۴، ص۴۰۶.
  4. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، دارالعلم، بیروت، ۱۴۱۲ هـ ق، چاپ اول، ص۸۰۳.
  5. پیام قرآن‏، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران‏، ۱۳۸۶ هـ ش‏، چاپ نهم‏، ج‏۷، ص۱۲۴-۱۲۷.
  6. ر.ک: درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن بصری، محمدی هوشیار، علی، انتشارات تولی، قم، ۱۳۹۶ هـ ش، چاپ اول، ص۲۸۲-۲۹۷؛ حیوة القلوب‌، مجلسی، محمدباقر، انتشارات سرور، قم، ۱۳۸۴ هـ ش، چاپ اول، ج۱، ص۶۵؛ تهذیب، طوسی، محمد بن الحسن، دارالکتب الاسلامیة، قم، ۱۳۶۵ هـ ش‏، چاپ چهارم، ج۲، ص۱۸۱؛ الذکری، عاملی، محمد بن محمد، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، ۱۴۰۸ هـ ق، چاپ اول، ص۲۱۵ و....
  7. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  8. رهبران بزرگ، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، قم، ۱۳۷۳ هـ ش، چاپ اول‏، ص۲۱۵.
  9. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  10. پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران‏، ۱۳۸۶ هـ ش‏، چاپ نهم‏، ج۷، ص۱۸۴.
  11. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  12. پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران‏، ۱۳۸۶ هـ ش‏، چاپ نهم‏، ج۷، ص۱۸۷.
  13. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  14. دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، قم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ اول، ج‏۱، ص۵۰۹.
  15. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  16. دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، قم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ اول، ج۱، ص۱۷۵.
  17. «عَن أبي سَلمة، عَن أبي هُرَيرة عَن رَسولَ الله(ص) يَوماً فَسَلَّم فِي رَكعَتَين ثُمَّ انصَرَفَ، فَادرَكَه ذوالشِمالَين فَقالَ: يا رَسولَ الله! انقَصَت الصَلاة أم نَسَيتَ؟ فَقالَ: لَم تَنقص الصَّلاة وَ لَم انسَ. قالَ: بَلى وَ الّذي بَعَثَكَ بِالحَق. قالَ رَسولَ الله(ص) اصدق ذُواليَدَين؟ قالوا: نَعَم فَصَلى بِالناسِ رَكعَتَين»؛ سنن النسائی، نسائی، ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب بن عی بن بحر، دارالفکر، بیروت، ۱۳۴۸ هـ ق، چاپ اول، ج۳، ص۲۰.
  18. «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِيرِينَ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَال: صَلَّى بِنَا رَسُولُ الله(ص) إحْدَى صَلاتَيْ الْعَشِيِّ - قَالَ ابْنُ سِيرِينَ: وَسَمَّاهَا أَبُو هُرَيْرَةَ وَلَكِنْ نَسِيتُ أَنَا - قَالَ: فَصَلَّى بِنَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَلَّمَ فَقَامَ إلَى خَشَبَةٍ مَعْرُوضَةٍ فِي الْمَسْجِدِ فَاتَّكَأَ عَلَيْهَا كَأَنَّهُ غَضْبَانُ وَوَضَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى الْيُسْرَى وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ وَخَرَجَتِ السَّرَعَانُ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ فَقَالُوا قَصُرَتِ الصَّلاةُ - وَفِي الْقَوْمِ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ - فَهَابَا أَنْ يُكَلِّمَاهُ وَفِي الْقَوْمِ رَجُلٌ فِي يَدَيْهِ طُولٌ يُقَالُ لَهُ ذُو الْيَدَيْنِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَسِيتَ أَمْ قَصُرَتِ الصَّلاةُ؟ قَالَ: لَمْ أَنْسَ وَلَمْ تُقْصَرْ. فَقَالَ: أَكَمَا يَقُولُ ذُو الْيَدَيْنِ؟ فَقَالُوا نَعَمْ. فَتَقَدَّمَ فَصَلَّى مَا تَرَك ثُمَّ سَلَّمَ ثُمَّ كَبَّرَ وَسَجَدَ مِثْلَ سُجُودِهِ أَوْ أَطْوَلَ...»؛ (ابن سیرین از ابوهریره نقل می‌کند که رسول خدا یکی از دو نماز ظهر یا عصر را با ما خواند و رد رکعت دوم، نماز را سلام داد و از جای خود بلند شد و مانند آدم خشمناک، به چوبی که در وسط مسجد انداخته شده بود، تکیه داد و دست راست خود را روی دست چپ گذاشت و انگشتانش را مشبک نمود و گونه راستش را به پشت دست چپش نهاد و نمازگزاران با عجله از در مسجد بیرون می‌رفتند و می‌گفتند: آیا نماز کوتاه شده است؟ ابوبکر و عمر هم در میان مردم بودند، ولی ترس مانع گردید که آنان با پیامبر در این موضوع گفت و گو نمایند. از میان مردم مردی به نام ذوالیدین – که دست‌هایش قدری بلندتر بود – عرضه داشت: یا رسول الله، آیا نماز را فراموش کردی یا کوتاه شده است؟ رسول خدا فرمود: نه کوتاه شده و نه فراموش کرده ام. آن گاه رسول خدا سوال کرد: آیا جریان چنان است که ذوالیدین می‌گوید؟ گفتند: بلی. آنگاه پیامبر در صف جلو ایستاد و رکعاتی را که نخوانده بود، به جای آورد و سلام داد و سجده ای مانند سجده نماز یا قدری طولانی‌تر ادا کرد). ر.ک: صحیح البخاری، بخاری، محمد بن اسماعیل، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۱ هـ ق، چاپ اول، ج۱، ص۱۲۳.
  19. ر.ک: صحیح البخاری، بخاری، محمد بن اسماعیل، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۱ هـ ق، چاپ اول، ج۱، ص۱۲۳؛ ج۷، ص۸۵؛ ج۸، ص۱۳۳؛ ج۸، ص۱۳۳.
  20. پژوهشی در عصمت معصومان، یوسفیان، حسن، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، قم، ۱۳۷۷ هـ ش، چاپ اول، ص۲۴۶ و ۲۴۷.
  21. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  22. «هل سجد رسول الله سجدتی السهو قط؟ و لا و لایسجدهما فقیه»؛ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۱ هـ ق، چاپ چهارم، ج۵، ص۳۱۱، ح۱۶.
  23. پژوهشی در عصمت معصومان، یوسفیان، حسن، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، قم، ۱۳۷۷ هـ ش، چاپ اول، ص۲۴۹.
  24. درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن بصری، محمدی هوشیار، علی، انتشارات تولی، قم، ۱۳۹۶ هـ ش، چاپ اول، ص۲۸۲-۲۹۷؛ الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، سبحانی، جعفر، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیة، قم، ۱۴۲۶ هـ ق، چاپ اول، ج‌۳، ص۲۰۵.
  25. تهذیب الاحکام، طوسی، محمد بن الحسن، نشر دار التعاریف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۲ هـ ق، چاپ اول، ج۲، ص۳۵۱.
  26. [وبگاه آئین رحمت https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/415189/%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%81%d8%a7%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%c2%ab%d8%b3%d9%87%d9%88%d8%a7%d9%84%d9%86%d8%a8%db%8c%c2%bb-%d8%a8%d8%a7-%d8%b9%d8%b5%d9%85%d8%aa-%d9%88-%d8%b9%d9%84%d9%85-%d8%ba%db%8c%d8%a8-%d9%be%db%8c%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85(%d8%b5)!].
  27. علامه حلی، کشف المراد، ص۴۷۱.
  28. سبحانی تبریزی، الالهیات، ج۳، ص۱۹۱؛ علامه حلی، رساله سعدیه، ص۷۵.
  29. شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۵.
  30. شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۶.
  31. مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۷.
  32. «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  33. مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.
  34. شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.
  35. مهدوی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۸۹.
  36. مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۳۴۶.
  37. طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۳۳.
  38. قطب راوندی، الخرائج والجرائح، ج۲، ص۷۳۵.
  39. ابن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، ص۶۱۴.
  40. مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۶، ص۲.
  41. حمیری، قرب الاسناد، ص۱۵۹.
  42. مهدوی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۱۱۶.