هدایت تشریعی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۷ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل هدایت تشریعی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

نیازمندی انسان به هدایت تشریعی

  1. انسان، با هدایت تکوینی و فطرت خویش تنها به فهم کلیاتی از حقایق جهان توفیق می‌یابد و به جزئیات و تفصیل آنها راه ندارد. در موضوع خداشناسی، تنها به وجود خداوند پی می‌برد؛ اما توان راهیابی به صفات و اسمای خداوند را ندارد. در موضوع معادشناسی نیز چه بسا به ضرورت معاد ایمان آوَرَد؛ ولی نمی‌تواند با هدایت تکوینی به چگونگی آن و نحوه حضور خود در جهان آخرت و مسائل بی‌شمار دیگر آگاهی یابد. همچنین است موضوعات و مباحث دیگر اعتقادی، اخلاقی و عملی. اما تنها راه یافتن به کلیات، نیازهای انسان را بر نمی‌آورد. او به جزئیات و بایدها و نبایدهای تفصیلی محتاج است که تنها در سایه هدایت تشریعی فراهم می‌شود[۴].
  2. انسان موجودی اجتماعی است و سعادت دنیوی و اخروی‌اش در گرو تعامل و تعاون با همنوعان است؛ اما وجود میل به کسب منافع در افراد انسانی موجب بروز اختلاف و درگیری میان آنان می‌شود. برای گریز از این مشکل، به قوانین جامع و کامل نیاز است؛ اما عقل انسان به تنهایی نمی‌تواند چنین قوانینی را وضع کند؛ زیرا اولًا هر فرد انسانی در پی منافع و مصالح خویش است و ثانیاً عقل بشر به دلیل محدودیت‌هایی که دارد، از وضع قوانین جامع و کامل برای سعادت خود ناتوان است[۵].
  3. آشنایی با بدی‌ها و خوبی‌ها برای ترغیب انسان به درستکاری کافی نیست؛ بلکه ابزارهایی برای تشویق و ترغیب لازم است و این ابزارها همان انذارها و تبشیرهای وحیانی‌اند که در سایه هدایت تشریعی فراهم می‌آیند[۶][۷].

تفاوت‌های هدایت تکوینی و هدایت تشریعی

  1. هدایت تکوینی همه آفریدگان را در بر می‌گیرد؛ اما هدایت تشریعی ویژه انسان است.
  2. متعلق هدایت تکوینی، فعل هادی (خداوند) است. از این رو هیچ موجودی از آن سر نمی‌پیچد. متعلق هدایت تشریعی، فعل مهتدی (انسان) است که با اراده خویش به آن تن می‌دهد و بدین سان می‌تواند آن را نپذیرد؛ چنان که خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا[۸][۹]. در هدایت تکوینی، مهتدی به مقصد می‌رسد (ایصال الی المطلوب)؛ اما در هدایت تشریعی، تنها راه را می‌یابد. این نوع هدایت مستلزم رسیدن مهتدی به مقصد نیست[۱۰].

ضرورت فراهم کردن ابزار هدایت توسّط خداوند

  • هرچند از یک متن و نوشته می‌توان بخش مهمّی از مقصود نویسنده آن را استنباط نمود، ولی این موضوع از دیرباز برای انسان‌ها مکشوف بوده است که از طریق یک نوشته و کتاب به تنهایی، چه بسا نتوان تمام مطلب و مقصود یا حقیقت واقعی و غایت آن را منتقل و یا درک نمود. به طور کلّی، انتقال مطالب و مفاهیم توسّط انسان‌ها به صورت‌های مختلفی انجام می‌پذیرد که گفتار و الفاظ تنها یکی از این روش‌ها است؛ ولی بخش مهمّی از مطالب، از طرق دیگر، از جمله لحن کلام، رفتار و شیوه عمل و عکس‌العمل‌های رفتاری و فیزیکی است؛ مثلاً نشان دادن حالاتی چون غضب، عطوفت، شادی و نظائر آنها ممکن است بدون ابراز هرگونه کلمه‌ای، بلکه صرفاً با تغییر حالت چهره صورت پذیرد.
  • در قرآن کریم نمونه‌های فراوانی از انتقال پیام و مفاهیم بشری از طرق غیر کلامی به چشم می‌خورد، نظیر: پی بردن به دروغگویی منافقین با درک نحوه سخن گفتنشان: ﴿وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ[۱۱].
  • و یا مسخره کردن با حرکات: ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ[۱۲]
  • و یا تبسّم حضرت سلیمان(ع): ﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا[۱۳].
  • از این رو می‌توان گفت که بخش محدودی از مطالب و مراودات، از طریق محتوای کلام است. به همین جهت، در دیدگاه تشیّع، در کنار قرآن، قول و فعل و تقریر پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) نیز دارای حجیّت می‌باشد. حضور پیامبر(ص) در میان مردم، مراوده با آنان و اجرای دستورهای دین درامور مختلف، اعمّ از عبادات، معاملات، سیاست، امور نظامی و غیره، همگی تعلیم عملی چگونگی دین‌داری و اجرای احکام الهی و تفسیر روشن آیات قرآن در همه زمینه‌ها در جامعه بوده است[۱۴].

گفتار اوّل: عدم کفایت کتاب الهی برای هدایت

گفتار دوم: ضرورت ارسال توأمان رسول و شریعت

ضرورت تعیین اسوه در بین مردم و آثار آن

  • خداوند رسولان خود را در ابلاغ شریعت، در مراحل مختلف تضمین نموده است؛ مرحله اوّل، مقام تلقّی وحی﴿إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا[۲۰]، دوم حفظ آن﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى[۲۱] و سوم مرحله تبیین نظری﴿لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ[۲۲] وحی است.
  • مرحله مهمّ دیگر، مرحله تبیین عملی دین است که آن نیز مورد ضمانت الهی است؛ زیرا اگر قول پیامبران(ع) برای مردم حجّت است و مبیّن دین می‌باشد، منش زندگی ایشان نیز بر همین منوال بوده است؛ سیره انبیاء(ع) در امور خانوادگی و اجتماعی، در قالب‌های داخلی و خارجی و رابطه با همسر و فرزندان و یا گروه‌های مختلف مردم، اعمّ از عامی و عالم و فقیر و متموّل، همگی سیره عملی اولیاء الهی(ع) محسوب می‌گردد و پرده از احکام دین برمی‌دارد. در این بخش، ضرورت تعیین اسوه برای مردم و ضمانت الهی او برای تبیین عملی دین بررسی می‌شود[۲۳].

گفتار اوّل: ضرورت وجود اسوه معصوم در میان مردم

گفتار دوم: تطابق رسول با قوم خود در سلوک زندگی

  • رسولان الهی(ع)، علاوه بر آنکه زندگی عادّی با مردم داشتند، در شیوه زندگی نیز از روش‌های غیرمتعارف و بهره‌گیری از ولایت خود اجتناب می‌ورزیدند. خداوند درباره رسول خود(ص) می‌فرماید: ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ[۲۶].
  • این در حالی است که از جمله اعتراضاتی که امّت‌های قبل نسبت به انبیاء خود مطرح می‌نمودند، آن بود که اگر شما با عوالم غیب ارتباط دارید، پس چرا از جنس بشر هستید و یا چرا ما ملاکی را که بر شما فرود می‌آیند نمی‌بینیم: ﴿وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا[۲۷]
  • ایشان با انکار و تعجّب می‌گفتند که ما هرگز بشری مثل خود را که تفاوتی در زندگی با ما ندارد اطاعت نمی‌کنیم: ﴿فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا[۲۸].
  • خداوند چنین پاسخ می‌دهد که:
  1. اگر بنا بود که ملکی بر شما فرود آید و دعوت ما را ابلاغ نماید، او برای شما قابل رؤیت نبود و لازم می‌آمد که به صورت بشری و جسمانی در میان شما ظاهر شود: ﴿وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ[۲۹].
  2. هدف از بعثت انبیاء(ع)، ارائه عملی و نظری هدایت به شما است و گرچه مَلَک ممکن است بتواند آموزشی نظری به شما ارائه کند، ولی هرگز قادر نیست آداب بندگی را در عمل به شما ارائه دهد؛ زیرا ذاتاً هم‌جنس شما نیست؛ لذا این نعمتی است که معلّم و مبیّن شریعت و قرآن، از جنس شما است؛ تا وضعیّت شما را به خوبی درک کند و مشکلات و موانع سیر معنوی‌تان را عملاً در کنار شما لمس نماید و آنگاه در عمل و نظر، هادی شما به سوی توحید باشد: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۳۰].

گفتار سوم: اجرای شریعت توسط رسول خدا(ص)

  • اگر احکام نماز، روزه، جهاد و... برای انسان مقرّر گردیده، فرستاده پاک خداوند نیز در میان مردم، همان اعمال را به طور کامل اجرا و عمل نموده است؛ به همین دلیل است که سنّت پیامبر(ص) مشتمل بر قول و فعل و تقریر است و اینها همگی دارای حجیّت برای امّت می‌باشد و خداوند، همان طور که اطاعت از کلام الهی را واجب نموده، اطاعت از رسولش(ص) را نیز در همه این جهات سه‌گانه واجب ساخته است: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۳۲].
  • هر آنچه رسول خدا(ص) می‌فرماید یا عمل می‌کند، و حتّی سکوت رضایت‌مندانه حضرتش نسبت به یک امر، به طور مطلق حجّت برای امّت محسوب می‌شود: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا... فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ... وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۳۳][۳۴].

ضرورت تعیین الگو پس از پیامبر(ص) و انحصار آن در امام معصوم

  1. به اقتضاء افزایش علم و دانش بشر و ارتقاء بینش او، سؤالات و مسائل پیچیده‌تری مطرح می‌گردد که در صورت عدم حضور حجّت خدا، عملاً بی‌پاسخ می‌ماند؛
  2. تفاسیرها و تأویلات و برداشت‌های متنوّع از کلام خداوند، پس از پیامبر(ص) و حجّت الهی لاینحل باقی می‌ماند و دستیابی به تفسیر و تحلیلی متقن، برای مردم اعصار مختلف غیرممکن می‌شود. یکی از نتایج نامطلوب این تشتّت، بروز اختلاف در امّت است. طبعاً چنین فردی باید مثل پیامبر(ص) از سوی خداوند مؤیّد به علوم لدنّی و راسخ در دین و کتاب خدا و نیز معصوم به عصمت الهی از خطا باشد[۳۵].
  3. رفتارهای عملی و ارائه عملی الگویی الهی در هدایت خلق، به مراتب بیشتر از هدایت بیانی و تفاسیر قولی مؤثّر است؛ چنان‌که در بیان الهی، یکی از بدترین صفات، توصیه‌هایی است که آمران آن عامل به آن نباشند؛ مثلاً در سوره صف می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ[۳۶].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد» سوره توبه، آیه ۳۳.
  2. ﴿كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ؛ سوره شوری، آیه ۳.
  3. فرهنگ شیعه، ص 468.
  4. فرهنگ شیعه، ص 468.
  5. فرهنگ شیعه، ص 469.
  6. هدایت در قرآن‌، فرقانی/ ۳۲- ۲۸.
  7. فرهنگ شیعه، ص 469.
  8. ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس؛ سوره انسان، آیه ۳.
  9. هدایت در قرآن‌، جوادی آملی/ ۳۲ و ۳۳.
  10. فرهنگ شیعه، ص 469.
  11. «و اگر می‌خواستیم آنان را به تو نشان می‌دادیم آنگاه آنان را به چهره می‌شناختی و آنان را با آهنگ گفتار می‌شناسی» سوره محمد، آیه ۳۰.
  12. «وای بر هر عیب جوی طعنه زن» سوره همزه، آیه ۱.
  13. «(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود» سوره نمل، آیه ۱۹.
  14. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۷۹-۳۸۰.
  15. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۸۱.
  16. اینکه مردم نادان انتظار داشتند که انبیاء(ع) از جنس ملک باشند و از انسان بودن ایشان ایراد می‌گرفتند، بدین جهت بود که توجّه آنان صرفاً به جهت ملکوتی انبیاء(ع) بود؛ در حالی که خداوند درباره مقام نبوت، تأکید بر جهت بشری او، با حفظ مقام ولایت و امامت می‌نماید، تا بتواند الگویی برای مردم عادی باشد: ﴿وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكًا لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ «و گفتند: چرا بر او فرشته‌ای فرو فرستاده نشد؟ و اگر فرشته‌ای می‌فرستادیم کار تمام بود و دیگر مهلت نمی‌یافتند و اگر او را فرشته‌ای می‌گرداندیم، او را (به گونه) مردی در می‌آوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که می‌کردند پیش می‌آوردیم» سوره انعام، آیه ۸-۹.
  17. «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  18. «و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بی‌گمان آنان خوراک می‌خورند و در بازارها راه می‌رفتند» سوره فرقان، آیه ۲۰.
  19. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۸۱-۳۸۲.
  20. «جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.
  21. «زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمی‌بری» سوره اعلی، آیه ۶.
  22. «زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی گردآوری و خواندن آن با ماست پس چون بخوانیمش، از خواندن آن پیروی کن سپس شرح آن (نیز) با ماست» سوره قیامه، آیه ۱۶-۱۹.
  23. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۸۲-۳۸۳.
  24. رسول خدا(ص) بعد از انجام نماز با جزئیّات آن، فرمود: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي‌» (متشابه القرآن و مختلفه (ط. بیدار، ۱۳۶۹ ه.ق.)، ج۲، ص۱۷۰).
  25. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۸۳-۳۸۴.
  26. «بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.
  27. «و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! چرا به سوی او فرشته‌ای فرو نفرستاده‌اند تا بیم‌دهنده‌ای همراه او باشد؟» سوره فرقان، آیه ۷.
  28. «ولی آنان گفتند: آیا بشری ما را راهنمایی کند؟ پس کفر ورزیدند و پشت کردند» سوره تغابن، آیه ۶.
  29. «و اگر او را فرشته‌ای می‌گرداندیم، او را (به گونه) مردی در می‌آوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که می‌کردند پیش می‌آوردیم» سوره انعام، آیه ۹.
  30. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  31. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۸۴-۳۸۵.
  32. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  33. «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم... پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخوانده‌ای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
  34. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۸۵-۳۸۶.
  35. آیاتی که اشاره به تبعیّت از حجّت الهی بعد از رسول خدا(ص) دارد، شاهد قرآنی بر این مطلب است و در بخش ادلّه قرآنی به آنها پرداخته شده است؛ مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹؛ و یا ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  36. «ای مؤمنان! چرا چیزی می‌گویید که (خود) انجام نمی‌دهید؟ نزد خداوند، بسیار ناپسند است که چیزی را بگویید که (خود) انجام نمی‌دهید» سوره صف، آیه ۲-۳.
  37. «عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ» (الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۲، ص۷۸.
  38. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۸۶-۳۸۸.