آیه مباهله

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۵۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از زیرشاخه‌های بحث آیات امامت امام علی و آیات فضائل امام علی است. "آیه مباهله" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آیه مباهله (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

متن آیه: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ [۱]

آیه مباهله آیه‌ای که اشاره به مباهلۀ پیامبر اسلام(ص) با نصارای نجران دارد[۲].

چیستی مباهله

  • مباهله، یعنی کسانی که بر سر مسئله مهم دینی با یکدیگر مجادله می‌‌کنند و هیچ یک سخن طرف دیگر را نمی‌نپذیرند، در جایی حضور می‌‌یابند و با دعایی خاص و تضرع و زاری از خداوند می‌‌خواهند از میان آنها دروغگو را رسوا و مجازات کند[۳].[۴]

واقعه مباهله

پیام آیۀ مباهله

  1. پیام عام: آیۀ یکی از دلایل قرآنی برای رد نظریۀ کثرت‌گرایی دینی (پلورالیسم) است. همچنین بر انحراف مسیحیت دلالت دارد. مسلمانان می‌توانند با استفاده از این آیه استدلال کنند که تنها شریعت حق از زمان بعثت پیامبر اکرم(ص) دین اسلام است[۹].
  2. پیام خاص: آیۀ از آیاتی است که به صراحت‌ از برتری اهل بیت پیامبر (ص) بر دیگر مردم، حکایت می‌کند. الفاظی که در آیه به کار رفته‌اند، نزدیکی بسیار فراوان اهل بیت(ع) و به ویژه امام علی(ع) را به پیامبر(ص) نشان می‌دهند. در کلمۀ «انفسنا» با آنکه تعبیر جان‌های ما جمع است، ولی وقتی رسول خدا(ص)، علی(ع) را همراه خود آورد او به منزلۀ جان محمّد (ص) محسوب شده است و جایگاه والای او را نزد خدا و پیامبر و برتری او را بر صحابۀ دیگر نشان می‌دهد. در ادبیات شعری با عنوان جان پیامبر و نفس او و به یکی بودن این دو جان عزیز اشارات فراوان شده است[۱۰]. این یگانگی از دلایلی است که بر خلافت بلافصل امام علی(ع) گواهی می‌دهد؛ زیرا بدیهی است پس از پیامبر (ص)، کسی که همچون خود اوست و جانش با جان او یکی است از دیگران برای جانشینی‌اش سزاوارتر است[۱۱].

واژه ﴿أَبْنَاءَنَا، ﴿نِسَاءَنَا، ﴿أَنْفُسَنَا به چه معناست و مصادیق آن کیانند؟

آیه چه جایگاهی برای اهل‌بیت(ع) اثبات می‌کند؟

دلالت آیه مباهله

نخست: دلالت بر افضلیت امیرمؤمنان

  1. واقعیت آن است که موضوع مباهله حق را از باطل جدا می‌کند. پس تنها کسی باید در آن شرکت کند که نیک‌سیرت، مؤمن - به معنای کامل - و برترین بندگان خدا باشد.
  2. پیامبر(ص) بر پایه سخن خدای متعالی: ﴿وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ او را نفس خود دانسته است، زیرا جز پیامبر(ص) و علی(ع) کسی دیگر در آنجا نبود و چون علی را نفس خود قرار داد؛ از این‌رو احدی در فضل و نزدیک بودن به پیامبر به علی نمی‌رسد[۳۳][۳۴].

دوم: دلالت بر امامت امیرمؤمنان

  1. آیه دلالت می‌کند، علی(ع) نَفْس پیامبر است.
  2. مقتضای آیه، مماثلت در همه فضایل و اتحاد در حقیقت است، مگر آنجایی که دلیل خاصّی باشد همانند نبوّت.
  3. پیامبر، ولی امّت و حاکم جامعه اسلامی بودند.
  1. آیه دلالت می‌کند که علی(ع) از همه صحابه افضل است.
  2. به حکم عقل، امامت باید به دست افضل باشد.

جواز دعوت به مباهله

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو:بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۶۱.
  2. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۶.
  3. مجمع البحرین‌، ج۱، ص ۲۵۸.
  4. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۵۰.
  5. «از آن پس كه به آگاهى رسيده ‏اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم.» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  6. ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۱، ص۳۵۶ـ ۲۷۶؛ فروغ ابدیت‌، ج۲، ص ۴۵۰ـ ۴۳۱.
  7. ر.ک: اهل البیت و آیة المباهلة، ص ۲۷ـ ۴.
  8. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۵۰.
  9. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۵۰ ـ۵۱.
  10. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۶.
  11. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۵۰ ـ۵۱.
  12. المسألة الرابعة: هذه الآیة دالة علی أن الحسن و الحسین کانا ابنی رسول الله، وعد أن یدعو أبناءه، فدعا الحسن و الحسین، فوجب أن یکونا ابنیه، و مما یؤکد هذا قوله تعالی فی سورة الأنعام ﴿وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ و معلوم أن عیسی(ع) إنما انتسب إلی إبراهیم(ع) بالأم لا بالأب، فثبت أن ابن البنت قد یسمی ابناً و الله أعلم؛ مفاتیح الغیب، ج۸ ص۲۴۸.
  13. الجامع لأحکام القرآن، ج۴، ص۱۰۴. ﴿أَبْنَاءَنَا دلیل علی أن أبناء البنات یسمون أبناء، و- ذلک أن النبی(ص) جاء بالحسن و الحسین و- فاطمة تمشی خلقه و- علی خلفها و - هو یقول لهم: «إِنْ أَنَا دَعَوْتُ فَأَمِّنُوا».
  14. تسنیم، ج۱۴، ص۴۵۹. آیت الله جوادی می‌نویسد: کلمه ﴿نِسَاءَ برای جامع میان زن در برابر شوهر، پدر، برادر، پسر و مطلق مرد به کار می‌رود و استعمال نیز میان لفظ و معناست نه لفظ و مصداق؛ و کسی که خودش قرآن ممثّل است، وقتی مصداق آن را مشخص می‌کند، هیچ گونه تردیدی درباره مراد از واژه ﴿نِسَاءَنَا در آیه نمی‌ماند.
  15. «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش می‌کند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست» سوره نساء، آیه ۱۱.
  16. «ای زنان پیامبر!.».. سوره احزاب، آیه ۳۰.
  17. «شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان می‌روید بلکه شما قومی گزافکارید» سوره اعراف، آیه ۸۱.
  18. «مردان را از آنچه برای خود به دست می‌آورند بهره‌ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می‌آورند بهره‌ای» سوره نساء، آیه ۳۲.
  19. الامالی، صدوق، ص۹۳؛ ر.ک: کنز العمال، ج۱۱، ص۶۲۲.
  20. الامالی، صدوق، ص۸۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۳۴۹.
  21. علل الشرایع، ج۲، ص۱۸۵؛ بحار الانوار، ج۴۰، ص۷۸؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۷؛ تسنیم، ج۱۴ ص۴۶۱.
  22. این موضوع، در بخش شبهات آیه خواهد آمد.
  23. مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۸۵؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ صحیح ترمذی، ج۵، ص۶۵۹؛ کتاب المناقب، مناقب علی(ع)؛ فتح الباری فی شرح صحیح بخاری، ج۷، ص۶۰؛ کشاف، ج۱، ص۳۶۹ و ۳۷۰، سیدعلی میلانی، نگاهی به تفسیر آیه مباهله.
  24. کتاب الخصال، ج۲، ص۵۵۰؛ بحار الانوار، ج۲۹، ص۹؛ تسنیم، ج۱۴، ص۴۸۳.
  25. احکام القرآن، ج۲، ص۱۶.
  26. منهاج السنة، ج۷، ص۱۲۲ - ۱۳۰.
  27. روی أنه(ع) لما أورد الدلائل علی نصاری نجران، ثم إنهم أصروا علی جهلهم، فقال(ع): "إن الله أمرنی إن لم تقبلوا الحجة أن أباهلکم، فقالوا: یا أبا القاسم، بل نرجع فننظر فی أمرنا ثم نأتیک فلما رجعوا قالوا للعاقب، و کان ذا رأیهم، یا عبد المسیح ما تری، فقال: و الله لقد عرفتم یا معشر النصاری أن محمد نبی مرسل، و لقد جاءکم بالکلام الحق فی أمر صاحبکم، و الله ما باهل قوم نبیاً قط فعاش کبیرهم و لا نبت صغیرهم و لئن فعلتم لکان الاستئصال فإن أبیتم إلا الإصرار علی دینکم و الإقامة علی ما أنتم علیه، فوادعوا الرجل و انصرفوا إلی بلادکم و کان رسول الله خرج و علیه مرط من شعر أسود، و کان قد احتضن الحسین و أخذ بید الحسن، و فاطمة تمشی خلفه و علی رضی الله عنه خلفها، و هو یقول، إذا دعوت فأمنوا. فقال أسقف نجران: یا معشر النصاری، إنی لأری وجوها لو سألوا الله أن یزیل جبلا من مکانه لأزاله بها، فلا تباهلوا فتهلکوا و لا یبقی علی وجه الأرض نصرانی إلی یوم القیامة، ثم قالوا: یا أبا القاسم، رأینا أن لا نباهلک و أن نقرک علی دینک فقال صلوات الله علیه: فإذا أبیتم المباهلة فأسلموا، یکن لکم ما للمسلمین، و علیکم ما علی المسلمین، فأبواء فقال: فإنی أناجزکم القتال، فقالوا ما لنا بحرب العرب طاقة، و لکن نصالحک علی أن لا فی تغزونا و لا تردنا عن دیننا، علی أن نؤدی إلیک فی کل عام ألفی حلة: ألفا فی صفر، و ألفا رجب، و ثلاثین درعاً عادیة من حدید، فصالحهم علی ذلک، و قال: والذی نفسی بیده، إن الهلاک قد تدلی علی أهل نجران، و لو لاعنوا لمسخوا قردة و خنازیر، و لاضطرم علیهم الوادی نارا، و لاستأصل الله نجران و أهله، حتی الطیر علی رؤوس الشجر، و لما حال الحول علی النصاری کلهم حتی یهلکوا، و روی أنه لما خرج فی المرط الأسود، فجاء الحسن رضی الله عنه فأدخله، ثم جاء الحسین رضی الله عنه فأدخله ثم فاطمة، ثم علی رضی الله عنهما ثم قال: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا و اعلم أن هذه الروایة کالمتفق علی صحتها بین أهل التفسیر و الحدیث؛ مفاتیح الغیب، ج۸ ص۲۴۷.
  28. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۸۴-۸۹.
  29. الکشاف، ج۱، ص۳۷۰.
  30. «قَالَ الشَّيْخُ المفید فی کتاب الفصول: قَالَ الْمَأْمُونُ يَوْماً لِلرِّضَا(ع) أَخْبِرْنِي بِأَكْبَرِ فَضِيلَةٍ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَدُلُّ عَلَيْهَا الْقُرْآنُ قَالَ: فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(ع) فَضِيلَةٌ فِي الْمُبَاهَلَةِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(ع) فَكَانَا ابْنَيْهِ وَ دَعَا فَاطِمَةَ(س) فَكَانَتْ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ نِسَاءَهُ وَ دَعَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) فَكَانَ نَفْسَهُ بِحُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَى أَجَلَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَفْضَلَ فَوَجَبَ أَنْ لَا يَكُونَ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ صبِحُكْمِ اللَّهِ تَعَالَى. قَالَ فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ أَ لَيْسَ قَدْ ذَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى الْأَبْنَاءَ بِلَفْظِ الْجَمْعِ وَ إِنَّمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ ابْنَيْهِ خَاصَّةً وَ ذَكَرَ النِّسَاءَ بِلَفْظِ الْجَمْعِ وَ إِنَّمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) ابْنَتَهُ وَحْدَهَا فَأَلَّا جَازَ أَنْ يُذْكَرَ الدُّعَاءُ لِمَنْ هُوَ نَفْسُهُ وَ يَكُونَ الْمُرَادُ نَفْسَهُ فِي الْحَقِيقَةِ دُونَ غَيْرِهِ فَلَا يَكُونُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) مَا ذَكَرْتَ مِنَ الْفَضْلِ قَالَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(ع) لَيْسَ يَصِحُّ مَا ذَكَرْتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ ذَلِكَ أَنَّ الدَّاعِيَ إِنَّمَا يَكُونُ دَاعِياً لِغَيْرِهِ كَمَا أَنَّ الْآمِرَ آمِرٌ لِغَيْرِهِ وَ لَا يَصِحُّ أَنْ يَكُونَ دَاعِياً لِنَفْسِهِ فِي الْحَقِيقَةِ كَمَا لَا يَكُونُ آمِراً لَهَا فِي الْحَقِيقَةِ وَ إِذَا لَمْ يَدْعُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) رَجُلًا فِي الْمُبَاهَلَةِ إِلَّا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ نَفْسُهُ الَّتِي عَنَاهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ وَ جَعَلَ حُكْمَهُ ذَلِكَ فِي تَنْزِيلِهِ قَالَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ إِذَا وَرَدَ الْجَوَابُ سَقَطَ السُّؤَالُ»؛ سلسله مؤلفات شیخ مفید، الفصول المختارة، ج۲، ص۳۸؛ بحار الانوار، ج۳۵، ص۲۵۷ - ۲۵۸؛ تسنیم، ج۱۴، ص۴۹۴.
  31. «عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ سَعْداً فَقَالَ مَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَسُبَ أَبَا تُرَابٍ فَقَالَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ ثَلَاثاً قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ فَلَنْ أَسُبَّهُ لَأْنَّ تَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ لَهُ وَ قَدْ خَلَّفَهُ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِي مَعَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِي وَ سَمِعْتُهُ يَوْمَ خَيْبَرَ يَقُولُ لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِي عَلِيّاً فَأُتِيَ بِهِ أَرْمَدَ الْعَيْنِ فَبَصَقَ فِي عَيْنَيْهِ وَ دَفَعَ الرَّايَةَ إِلَيْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ- ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً(ع) وَ قَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي»؛ مناقب الخوارزمی، ص۵۹؛ مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۱۸۵؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ صحیح مسلم به شرح نووی، ج۱۵، ص۱۷۵؛ صحیح تزمذی، ج۵، ص۶۳۸، ح۳۷۲۴؛ خصائص امیرالمؤمنین(ع)، ص۴۸ و ۴۹؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۳۱؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۲.
  32. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۹۰-۹۳.
  33. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۸۵: و استدل أصحابنا بهذه الآیة علی أن أمیر المؤمنین کان أفضل الصحابة من وجهین: أحدهما - أن موضوع المباهلة لیتمیز المحق من المبطل و ذلک لا یصح أن یفعل إلا بمن هو مأمون الباطن مقطوعاً علی صحة عقیدته أفضل الناس عند الله. و الثانی- أنه(ص): جعله مثل نفسه بقوله: ﴿وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ {{عربی|لأنه أراد بقوله ﴿أَبْنَاءَنَا الحسن و الحسین(ع) بلا خلاف. و بقوله: ﴿وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ فاطمه(س) و بقوله: ﴿وَأَنْفُسَنَا أراد به نفسه، و نفس علی(ع) لأنه لم یحضر غیرهما بلا خلاف، و إذا جعله مثل نفسه، وجب ألا یدانیه أحد فی الفضل، و لا یقاربه.
  34. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۹۴.
  35. نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۷۷.
  36. دلائل الصدق، ج۲، ص۸۶.
  37. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۹۴-۹۵.
  38. ر.ک: تحریر الوسیله، کتاب اللعان، ج۲، ص۳۲۲.
  39. تسنیم، ج۱۴، ص۴۵۰.
  40. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۹۷.