ام‌کلثوم دختر امام علی در کلام اسلامی

شبهه ازدواج ام کلثوم با عمر

وهابیان ادعا می‌کنند: ازدواج ام کلثوم دختر امیرمؤمنان علی(ع) با خلیفه دوم بیانگر آن است نه تنها اختلافی بین آنها نبوده بلکه رابطه صمیمانه بین آنها تا بدانجا بوده که امیر مؤمنان علی(ع) حتی دخترش را که یادگار فاطمه زهرا(س) بود با طیب خاطر به عقد خلیفه دوم درآورد؛ از این رو گزارش‌های یورش به خانه امیرمؤمنان(ع) و قصه‌های اختلاف بین آنها و شهادت حضرت زهرا(س)، واقعیت ندارد.

پاسخ

در ارتباط با این مسئله چند نکته قابل ذکر است:

نکته نخست: روایات مربوط به این ازدواج، بیش از هزار سال است که مورد گفت‌وگوی دانشمندان فریقین است. این روایات در منابع اهل سنت با تفصیل و داستان‌سرایی و احیاناً با جسارت و توهین نقل شده است[۱]، چیزی که هیچ‌گاه با کرامت و منزلت قدسی امیرمؤمنان(ع) و خاندان وحی و رسالت سازگار نیست. بیشتر روایات اهل سنت توسط عالمانی چون حاکم نیشابوری، ابن‌سعد، بیهقی، خطیب بغدادی، ابن عبدالبر، و ابن اثیر نقل شده که هم از حیث سند و هم از حیث متن قابل مناقشه است. در ادامه خلاصه‌ای از این مناقشات گزارش می‌شود:

۱. از حیث سندی: روایاتی که از طریق اهل سنت نقل شده است در طرق هر یک از آنها نام افرادی آمده است که طبق مبانی اهل سنت، تضعیف شده‌اند. برخی از نویسندگان با بررسی محققانه، تمام این افراد را مورد بررسی قرار داده و از نگاه دانشمندان رجالی اهل سنت، ضعف آنها را اثبات کرده‌اند[۲].

در صحیح بخاری این داستان از طریق ابن‌شهاب زهری نقل شده است[۳]. وی از دشمنان اهل‌بیت(ع) بوده و با دستگاه بنی امیه همکاری داشته است؛ از این رو احتمال جعل در نقل ایشان دور از انتظار نیست[۴]. شاید به همین دلیل، مسلم با آن‌که پس از صحیح بخاری کتابش را نوشته، اخبار این ازدواج را گزارش نکرده است.

شیخ مفید خبر تزویج ام‌کلثوم با عمر را به جهت آن‌که در طریقش زبیر بن بکّار قرار دارد، مورد تشکیک قرار داده، می‌گوید: «از آنجا که زبیر بن بکّار از دشمنان علی(ع) است روایتش، به‌خصوص در مورد بنی هاشم، قابل قبول نیست»[۵].

۲. از حیث متن: روایات ازدواج ام‌کثلوم به قدری دچار تشویش و اضطراب در متن است که برخی از عالمان شیعه آن را اساساً انکار کرده‌اند[۶]؛ برخی نیز اصل آن را پذیرفته، ولی در جزئیات آن گرفتار تشدد و اختلاف شده‌اند. شماری از این اختلافات را شیخ مفید در کتابش آورده است که عبارت‌اند از:

  1. علی(ع) او را به عقد عمر درآورد؛
  2. عباس او را به عقد عمر درآورد؛
  3. این ازدواج از روی تهدید صورت پذیرفت؛
  4. خلیفه پیش از مراسم عروسی کشته شد؛
  5. عروسی صورت گرفت و حاصل آن فرزندی به نام «زید» شد؛
  6. زید ماند و دارای فرزند شد؛
  7. زید و مادرش در یک روز کشته شدند؛
  8. مهریه او چهل هزار درهم بود؛
  9. مهریه او چهار هزار درهم بود؛
  10. مهریه او پانصد درهم بود[۷].

برخی نیز دختری به نام رقیه را ثمره این ازدواج دانسته‌اند[۸]. از جمله اختلافات این است که ابن اثیر، عون بن جعفر را یکی از شوهران ام‌کلثوم پس از عمر می‌داند[۹]؛ ولی در جای دیگر مدعی می‌شود که عون بن جعفر در سال هفدهم قمری در جنگ شوشتر کشته شد و این جنگ در زمان عمر بوده است[۱۰].

با توجه به این که عمر در سال ۲۳ و عون در سال ۱۷ به قتل رسیده، نمی‌شود هر دو روایت صحیح باشد؛ زیرا چگونه ممکن است ازدواج ام‌کلثوم و عمر در سال ۱۷ق باشد[۱۱] و در همان سال (یعنی سال ۱۷ق)، هم عون کشته شود و هم با ام‌کلثوم، بعد از مرگ خلیفه در سال ۲۳، تزویج کند. این تناقضات عجیب و غریب بیانگر آن است که انگیزه‌های دیگری در ساخت و ترویج این روایات دخیل بوده است!

نکته دوم: برابر نقل‌ها و گزارش‌های تاریخی، این ماجرا با توسل به اصرار و تهدید از سوی خلیفه دوم همراه بوده است. به گواهی تاریخ امیرمؤمنان علی(ع) حداقل با بیان سه نوع عذر، مخالفتش را با این ازدواج اعلام کرد. از کنار هم قرار دادن این اسناد تاریخی به دست می‌آید که خلیفه از سویی بر این امر اصرار داشت و از سوی دیگر امیرمؤمنان علی(ع) هم هر بار به نوعی عدم رضایتش را با بیان عذرهایی، اظهار می‌کرد. اینک عذرهای آن حضرت را براساس روایات مرور می‌کنیم:

الف) دخترم کوچک است: برابر نقل ابن سعد، چون خلیفه از ام‌کلثوم خواستگاری کرد، امام با بیان «إِنَّهَا صَبِيَّةٌ» مخالفت خویش را با این ازدواج علنی کرد؛ ولی خلیفه نپذیرفت و در پاسخ گفت: إنّك و الله ما بك ذلك و لكن قد علمنا ما بك؛ «به خدا سوگند! منظور تو این نیست، ما می‌دانیم منظورت چیست. تو می‌خواهی که از این کار جلوگیری کنی»[۱۲].

ب) دخترانم برای پسران برادرم جعفرند: در نوبت‌های دیگر عمر بر خواستگاری اصرار کرد، این بار امام عذر دیگری آورد و فرمود: «من دخترانم را برای پسران برادرم جعفر نگه داشته ام»[۱۳]. ولی عمر پاسخ داد: «ای علی! او را به ازدواج من درآور، که در روی زمین کسی بهتر از من با او رفتار نخواهد کرد»[۱۴].

ج) من باید با خانواده‌ام مشورت کنم: عذر سومی که در روایات از سوی امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده این است که در مقابل اصرار خلیفه فرمود: من باید در این مورد با خانواده‌ام صحبت کنم، آن‌گاه حضرت با عقیل و حسنین در این‌باره سخن گفت: عقیل از این پیشنهاد چنان برآشفت که در خطابش به علی(ع) عرض کرد: هر چه زمان بگذرد، در کار خود از واقعیت‌ها دور می‌شوی، آن‌گاه پیامدهای این وصلت را برشمرد و با ناراحتی از مجلس بیرون رفت.

وقتی خبر مخالفت عقیل به خلیفه، رسید گفت: «شگفتا! عقیل مرد نابخرد و نادانی است»[۱۵]. حسنین(ع) به هم نظرشان نسبت به این ازدواج منفی بود؛ ولی به ظاهر، امر را به خواهرشان واگذار کردند[۱۶].

برابر نقل کلینی در کافی آن‌گاه که عمر از این رفت و آمدها نتیجه نگرفت در ملاقاتی با عباس عموی امیرمؤمنان، ابتدا از باب شکایت از علی(ع) چنین گفت: من چه عیبی دارم؟ آیا در من مانعی هست؟ عباس: گفت موضوع چیست؟ عمر پاسخ داد: خطبت إلی ابن‌أخیک فردنی؛ من از دختر برادرزاده‌ات خواستگاری کردم، ولی او مرا رد کرده است. آن‌گاه عمر از در تهدید در آمد و چنین ادامه داد: أَمَا وَ اللَّهِ لَأُعَوِّرَنَّ زَمْزَمَ وَ لَا أَدَعُ لَكُمْ مَكْرُمَةً إِلَّا هَدَمْتُهَا وَ لَأُقِيمَنَّ عَلَيْهِ شَاهِدَيْنِ بِأَنَّهُ سَرَقَ وَ لَأَقْطَعَنَّ يَمِينَهُ؛ «به خدا سوگند! زمزم را کور می‌کنم - با توجه به این که آب دادن به حاجیان به عهده عباس بود - و هیچ فضیلتی برای شما نمیگذارم مگر این که آن را نابود می‌کنم، من دو نفر را وامی‌دارم تا شهادت دهند که او (علی) دزدی کرده است و آن‌گاه دست او را قطع می‌کنم»[۱۷].

شاید بیان امام صادق(ع) که درباره این ازدواج در کلامی‌کوتاه و جامع فرمود: «إِنَّ ذلِكَ فَرْجٌ غُصِبْنَاهُ»؛ «این، ناموسی بود که از ما غصب شد (یا: ما با آن غصب شده‌ایم)»[۱۸] اشاره به همین تهدیدها و ارعاب‌ها باشد. لازم به یادآوری است در این عبارت امام نفرموده‌اند: ذلك فرج غصب منا؛ «او زنی است که از ما غصب شده است»، بلکه امام تعبیر به غصبناه کرده‌اند که شاید به این معنی باشد اهل‌بیت در این ماجرا مغصوب (غصب) شده‌اند، نه آن زن، در آن صورت این عبارت می‌تواند کنایه از این باشد که ما اهل‌بیت با طرح این مسئله تحت فشار یا هتک قرار گرفته ایم. تازه اگر این عبارت به معنای غصب حقیقی باشد، در آن صورت چه مدحی برای خلیفه در برخواهد داشت؟!

در برخی از نسخه‌ها و نقل‌ها روایت فوق با عبارت «غُصِبْنَا عَلَيْهِ‌» آمده است که بیشتر بر نکته فوق دلالت دارد. در هر حال از این روایات به روشنی استفاده می‌شود که این ازدواج (در صورت صحت روایت) یک ازدواج تحمیلی بوده و هیچ نشانی از مودت و رضایت در آن دیده نمی‌شود.

نکته سوم: هر ازدواج و وصلتی به معنی وجود رابطه حسنه و علاقه محبت‌آمیز بین خانواده‌ها نیست. ای بسا خانواده‌های متخاصم که بنا به مصالحی در شرایطی خاص به ازدواج‌هایی تن می‌دهند که حکایت از دوستی و مودت نمی‌کند. قرآن کریم از قول لوط پیامبر(ع) نقل می‌کند که آن حضرت در برابر قوم کافرش که قصد یورش به مهمانانش را داشتند فرمود: ﴿هَؤُلَاءِ بَنَاتِي إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ[۱۹].

بنابراین نمی‌توان هر ازدواجی را نشانه مودت و دوستی دانست، به ویژه آن‌که این گونه ازدواج‌ها در صدر اسلام، رواج زیادی داشته است. پیامبر اکرم(ص) با ام حبیبه - دختر ابوسفیان در سال ششم یا هفتم -ازدواج کرد درحالی‌که در آن سال‌ها پدرش ابوسفیان از دشمنان اسلام شمرده می‌شد و تا آن روز هنوز تسلیم نشده بود[۲۰]. همچنین ازدواج آن حضرت با صفیه و جویریه دختران دو یهودی که پدران آنها یهودی بودند و پیامبر(ص) با آنها ازدواج کرد یا ازدواج یکی از دختران علی(ع) به نام ام‌الحسن با عبدالله بن زبیر[۲۱] و ازدواج یکی از دختران امام حسین(ع) با مصعب بن زبیر[۲۲]، اینها نمونه‌هایی از این دست ازدواج‌ها است که هیچ‌گاه به معنی وجود روابط حسنه بین خانواده‌ها نبوده است؛ همچنین ازدواج برخی از ائمه اهل‌بیت(ع) با خاندانی از دشمنان خویش، مانند ازدواج امام حسن مجتبی(ع) با جعده، دختر اشعث بن قیس[۲۳]، ازدواج امام رضا(ع) با دختر مأمون[۲۴] و ازدواج امام جواد(ع) با ام فضل دختر مأمون عباسی از دیگر نمونه‌هایی است که در تاریخ ثبت و ضبط شده است و به معنی روابط حسنه بین خانواده‌ها نیست[۲۵]. بنابراین صرف ازدواج الزاماً به معنی وجود علاقه بین خانواده‌ها نیست و حکایت از رضایت و خشنودی طرفین از یگدیگر نمی‌کند.

نکته چهارم: مصاهرت و پیوندهای سببی چیزی است، صالح بودن و حق بودن چیز دیگر. هیچ ازدواجی بر حقانیت مذهبی، حجیت فکری و صلاحیت اخلاقی کسی دلالت نمی‌کند، رابطه و تلازمی بین دو نفری که ازدواج می‌کنند، وجود ندارد که اگر یک طرف صالح یا ناصالح بود، طرف دیگر نیز لزوما چنین باشد، بلکه به عکس، قرآن از ازدواج‌هایی یاد می‌کند که یک طرف آن مؤمن بلکه پیامبر بود و طرف دیگر کافر و بی‌ایمان. قرآن می‌فرماید: ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ[۲۶].

همچنین از آن طرف می‌فرماید: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۲۷]. بنابراین، ازدواج دلیل بر حقانیت یا بطلان طرف دیگر نیست. ای بسا انسان‌های با ایمان که در شرایطی از سر ناچاری با انسان‌های بی‌ایمان در یک زندگی مشترک قرار می‌گیرند.

نکته پنجم: براساس آموزه‌های دینی، پدران در امر ازدواج دختران، دارای ولایت‌اند، این امر از سویی نشان‌دهنده حساسیت پدران نسبت به همسر آینده دخترانشان است و از سوی دیگر مسئولیت خطیر آنها نسبت به زندگی آینده فرزندان‌شان را می‌رساند، حال چگونه پذیرفتنی است که امیرمؤمنان دختر نورس خود را که یادگار فاطمه زهرا(س) پاره تن پیامبر(ص) است با طیب خاطر به عقد پیرمرد ۵۸ ساله‌ای درآورد که در زمان خودش به بدخلقی نسبت به زنان مشهور بوده است؟! و به همین دلیل برخی از زنان آن روزگار حاضر به همسری وی نمی‌شدند؟ با آن‌که می‌دیدند وی بر مسند خلافت و قدرت تکیه زده و به صورت طبیعی می‌بایست با میل و رغبت، برای همسری وی می‌شتافتند.

بنابر گزارش طبری، عمر از ام کلثوم - دختر ابوبکر - خواستگاری کرد. عایشه آن را با خواهرش ام‌‌کلثوم در میان گذاشت. ام‌کلثوم گفت: من نیازی به او ندارم! عایشه گفت نسبت به خلیفه بی‌میلی؟ گفت: آری! آن‌گاه افزود: إنه خشن العيش، شديد على النساء؛ «زیرا او در زندگی، خشن و نسبت به زنان، سخت‌گیر است»[۲۸].

در روایتی دیگر آمده است که ام کلثوم دختر ابوبکر به خواهرش عایشه: «گفت تو می‌خواهی من با کسی ازدواج کنم که از تندی و خشنونت او در زندگی خبرداری؟ آن‌گاه ادامه داد: و الله لئن فعلت لأخرجن إلى قبر رسول الله(ص) له و لأصيحن؛ «به خدا سوگند اگر چنین کنی من به کنار قبر پیامبر می‌روم و در آنجا فریاد سر می‌دهم»[۲۹].

همچنین بر اساس اسناد تاریخی هنگامی که عمر از ام‌ابان دختر عتبه پس از مرگ شوهرش خواستگاری کرد، نپذیرفت و دلیل آن را چنین گفت: لأنه يدخل عابسا و يخرج عابسا يغلق أبوابه و يقل خيره؛ «او عبوس و خشمگین وارد منزل می‌شود، عبوس و خشمگین خارج می‌شود، در خانه را به زن می‌بندد و خیرش اندک است»[۳۰]. این وضعیت مردی است که زنان و کودکان مدینه از آن گزارش کرده‌اند. حال اگر به فرض، ازدواج ام‌کلثوم با عمر صحیح باشد آیا می‌توان پذیرفت که علی(ع) هم به عنوان پدر، با طیب خاطر و رضایت قلبی، به چنین ازدواجی رضایت داده است و آیا ممکن است که مصلحت خانواده و دخترش را ملاحظه نکرده باشد؟!!

یا می‌توان چنین احتمال داد که مثلا علی(ع) از این روحیه خلیفه بی‌خبر بوده است؟ کسی که خود در خطبه شقشقیه از این روحیه به شدت انتقاد کرده است[۳۱].

بنابراین، لازم است برای اثبات رابطه حسنه بین امیرمؤمنان علی(ع) و خلفا، چاره‌ای دیگر اندیشید؛ زیرا ماجرای سقیفه و حوادث دردناک پس از آن، که به صورت گسترده در منابع فریقین آمده و نقدهای صریح و کوبنده امیرمؤمنان(ع) نسبت به خلفا، چیزی نیست که بتوان همه آنها را با یک داستان مشکوک ازدواج، شست و کنار گذاشت.

ناخشنودی امام با سیره شیخین به میزانی است که حتی امام حاضر نشد در شورای شش نفره، به قیمت به دست آوردن حکومت، حتی موقتاً آن را کتمان کند[۳۲]، بلکه با اعلام مخالفت رسمی و قطعی، عدم رضایتش را در صفحه تاریخ ثبت کرد. افزون بر موارد فوق، اگر ازدواج همیشه به معنی حسن رابطه و همگرایی فکری باشد، پس باید ازدواج پیامبر(ص) با ام‌حبیبه دختر ابوسفیان که در حال شرک پدرش ابوسفیان پیش از فتح مکه اتفاق افتاد، نشانه همفکری ایشان با ابوسفیان باشد! همچنین لازم است ازدواج پیامبر(ص) با صفیه دختر حیی‌بن‌اخطب یهودی را نشانه همفکری و حسن رابطه پیامبر(ص) با این یهودی دانست!

نکته ششم: برابر نقل، خلیفه دوم خود از ازدواج‌هایی که بین مردان پیر و دختران جوان اتفاق می‌افتاد نهی می‌کرد. از او نقل شده است که می‌گفت: أيها الناس اتقوا الله و لينكح الرجل لمّته من النساء ولتنكح المراة لمّتها من الرجال؛ «ای مردم از خدا پروا کنید! هر مردی باید با زنی همسن خود ازدواج کند و هر زنی نیز باید با مرد همسن خویش تزویج نماید»[۳۳].

لازم به یادآوری است لمّه در اینجا به معنی همسانی در سن است[۳۴]. حال چگونه مدعیان پیروی از سنت خلیفه، وی را به چنین ازدواجی متهم می‌کنند؟ آیا به گمان آنان، چیزی را که خلیفه، مردم را از آن نهی می‌کرد، خود آن را مرتکب می‌شد؟!

نکته هفتم: آیا می‌توان با طرح چند مطلب بی‌پایه و اساس، رابطه حسنه بین اهل‌بیت(ع) و خلفا را اثبات کرد و چشم از تمام حقایق تاریخی بست؟! اگر چنین رابطه‌ای وجود داشت پس موضوع فدک چه بوده است؟ اگر چنین رابطه‌ای وجود داشت چرا پیامبر(ص) حاضر نشد دخترش را به آنها شوهر دهد؟ اگر چنین رابطه حسنه‌ای وجود داشت، ماجرای یورش به خانه امیر مؤمنان(ع) را چه کنیم؟ اگر چنین رابطه‌ای وجود داشت مسئله تاخیر شش ماهه بنی‌هاشم در بیعت با خلیفه را چه کنیم؟؟ و ده‌ها سؤال دیگر!

نمی‌توان ازدواجی که اصل تحقق آن در هاله‌ای از شک و تردید و اضطراب قرار دارد، آن را دلیلی بر حسن رابطه خلیفه با اهل‌بیت(ع) دانست، بلکه چنین ازدواجی حتی اگر صورت هم گرفته باشد خود دلیل دیگری بر مظلومیت امیر مؤمنان(ع) و ذریه رسول خدا(ص) است[۳۵].

منابع

پانویس

  1. ر.ک: الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۵۵؛ الاصابة، ج۸، ص۴۶۵؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۸۰.
  2. ر.ک: ازدواج ام‌کثلوم با عمر، نوشته آیت‌الله سید علی حسینی میلانی؛ رک: شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات نوشته علی‌اصغر رضوانی، ج۲، ص۱۷۲.
  3. صحیح البخاری، ج۳، ص۲۲۲.
  4. ر.ک: سید محمد حسینی قزوینی، مقاله «بررسی شبهه ازواج با ام‌کلثوم»،WWW. VALAIASR.COM.
  5. مصنفات شیخ مفید، ج۸، ص۸۶.
  6. المسائل السرویه، ص۶۹. شیخ مفید در این کتاب، و علامه سیدناصر حسین موسوی هندی در کتاب إفحام الأعداء ‌والخصوم، ازدواج خلیفه با ام‌کلثوم را انکار کرده‌اند.
  7. مصنفات شیخ مفید، ج۷، ص۸۶ - ۹۰. این مطالب در کتاب راهنمای حقیقت اثر آیت‌الله سبحانی، ص۶۱۴-۶۱۳ نیز نقل شده است.
  8. الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۴.
  9. اسدالغابه، ج۵، ص۶۱۵.
  10. اسدالغابه، ج۴، ص۱۵۷.
  11. البدایة والنهایه، ج۲، ص۵۳۷.
  12. الطبقات‌الکبری، ج۸، ص۳۳۹؛ المنتظم، ج۴، ص۲۳۸؛ مجمع‌الزوائد، ج۴، ص۲۷۲.
  13. الطبقات‌الکبری، ج۸، ص۴۶۳؛ الاستیعاب، ج۴، ص۴۹۱: إن عمر بن الخطّاب خطب إلى علي بن أبي طالب ابنته أم كلثوم فقال علي: إنما حبست بناتي على بني جعفر.
  14. الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۶۳: فقال عمر: أنكحنيها يا علي فو الله ما على ظهر الأرض رجل يرصد من حسن صحابتها ما أرصد.
  15. مجمع الزوائد، ج۴، ص۲۷۱: ثم قام علي فوجد العباس و عقيلا و الحسين فشاورهم في تزويج عمر أم كلثوم فغضب عقيل... فضحك عمرو قال: ويح عقيل سفيه أحمق.
  16. مجمع الزوائد، ج۴، ص۲۷۱.
  17. الکافی، ج۵، ص۳۴۶، ح۲.
  18. الکافی، ج۵، ص۳۴۶، ح۱.
  19. «(لوط) گفت: اگر می‌خواهید کاری بکنید اینان دختران منند» سوره حجر، آیه ۷۱.
  20. التاریخ الصغیر، ج۱، ص۲۹.
  21. انساب الاشراف، ج۲، ص۴۱۴.
  22. تاریخ مدینه دمشق، ج۶۹، ص۲۰۵.
  23. الارشاد، ج۲، ص۱۵.
  24. بحار الانوار، ج۴۹، ص۱۳۲.
  25. بحار الانوار، ج۴۹، ص۱۳۲.
  26. «خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زد که زیر سرپرستی دو بنده شایسته از بندگان ما بودند و به آن دو، خیانت ورزیدند اما آن دو (پیامبر) در برابر (عذاب) خداوند برای آنان سودی نداشتند و (به آنان) گفته شد که با (دیگر) واردشوندگان به آتش (دوزخ) درآیید» سوره تحریم، آیه ۱۰.
  27. «و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانه‌ای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
  28. تاریخ‌الامم و الملوک، ج۴، ص۱۹۹؛ الکامل‌فی‌التاریخ، ج۳، ص۵۴.
  29. الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۰۷: قالت الجارية: تزوجيني عمر وقد عرفت غيرته و خشونة عيشه؟!.
  30. انساب الاشراف، ج۹، ص۳۶۸؛ تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۴۰۰؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۵۵.
  31. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه سوم: «فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا».
  32. ر.ک: مسند احمد، ج۱، ص۷۵.
  33. شرح نهج البلاغه، ابن‌ابی‌الحدید، ج۱۲، ص۱۶۳؛ کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۹۹، ح۴۵۶۳۰.
  34. ر.ک: الفائق، ج۳، ص۱۲.
  35. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه، ص ۴۵۷-۶۷.