بنی ربیعة بن نزار

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

ربیعه و برادرش مُضَر، نیای بیشتر قبایل عرب شمالی (عدنانی)، از تبار حضرت اسماعیل به شمار می‌آیند، از این رو بزرگ‌ترین واحد اندازه‌گیری قبایل یعنی «شَعب» را برای آنان به کار برده‌اند[۱]. پدر ربیعه، نَزار بن مَعَد، نوه عدنان و جدّ هفدهم پیامبر(ص) بود. از آن جهت که هنگام وفات پدرش، اسبی از او به ارث برد، بدو ربیعة الفَرَس گویند[۲]. ربیعه، نام پرکاربردی در میان قبایل عرب است و از این رو نباید ربیعه به عنوان شعب را با نام قبایل دیگری به نام ربیعه اشتباه گرفت.

ربیعه ۱۲ پسر داشت[۳]؛ ولی تبار او از ۴ تن از آنان یعنی اسد، ضبیعه، اکلب و عایشه است. تبار اکلب و عایشه به قبایل دیگر پیوستند[۴]، در نتیجه قبایل منسوب به ربیعه از دو فرزند او ضبیعه به ویژه اسد هستند.

بزرگ‌ترین زیرمجموعه‌های ربیعه، بکر و تغلب، هر دو فرزندان وائل، از تبار اسد بوده و ربیعه جدّ هفتم آنان است[۵]. تبار ربیعه در آغاز جمعیت چندانی نداشت و در کنار دیگر تبار پدرش نزار، در تهامه در غرب و جنوب غرب مکه می‌زیستند[۶]. به گزارش بکری، افزایش جمعیت ساکنان تهامه و محدودیت امکانات آن در هر دوره، گروهی را از آنجا راند[۷]. ربیعه نیز در برابر فشار رقیبش مضر (اجداد قریش) ناچار به ترک تهامه شد و به مناطق شرقی‌تر رفت. برخی گزارش‌ها به صورت کلی حدود غربی نجد، حجاز را سرزمین ربیعه دانسته‌اند. پاره‌ای گزارش‌ها هم مناطق مشخصی را نام برده‌اند: «غمر ذی کنده» در فاصله ۲۴ میلی (دو روز)[۸] و «ذات عرق» در ۴۶ میلی مکه (فاصله دو روز راه) که بعدها میقات اهل عراق تعیین شد، هر دو در شرق مکه و در جاده عراق به مکه[۹]، همچنین مرّ در ۱۶ میلی (یک منزلی) و عسفان در ۴۹ میلی مکه هر دو در شمال مکه و در جاده یثرب به مکه[۱۰]. رهبری مجموعه ربیعه تا این دوره در میان خاندان‌های گوناگونی دست به دست شد: به ترتیب، خاندان‌هایی چون ضبیعه، عنزه، عبدالقیس، افکل النمر، یشکر و تغلب[۱۱]. به روایت ابن اثیر عنزه، عبدالقیس، النمر، بکر بن وائل، و تغلب رهبری ربیعه را تا نبرد بسوس که به تجزیه ربیعه انجامید، در اختیار داشتند[۱۲]. با افزایش جمعیت ربیعه و پیدایی مجموعه‌های متعدد درون آن، نیاز به منابع آب و چراگاه در میان آنان فزونی گرفت و رقابت میان آنها را شدیدتر ساخت و به تجزیه ربیعه انجامید. نخست، هنگامی که رهبری ربیعه در اختیار بنی النمر بود، وی به دست مردان ربیعیِ عبدالقیس کشته شد و در پی نبردی برخی قبایل ربیعه به ویژه شاخه اسد بن ربیعه ناچار شدند برای یافتن چراگاه‌های بهتر و شرایط مساعدتر به یمامه در مناطق مرکزی جزیرة العرب و بحرین در سواحل شمالی آن مهاجرت کنند[۱۳]. در برابر، گفته شده که عبدالقیس از شاخه‌های بزرگ ربیعه به رهبری عمرو بن جعید، ملقب به الافکل، از تِهامه به بحرین هدایت شده است[۱۴]. این قبایل در بحرین، احساء، هجر، جوف و عیون ماندند[۱۵]. قبایل دیگری هم، از جمله بنی‌حنیفه، در یمامه جای گرفتند[۱۶]. برخی، چون بنی عنز بن وائل و اکلب بن ربیعه، به یمن رفته و پس از هم‌پیمانی با قبایل یمنی به آنها پیوستند[۱۷]. بقیه در مناطق پیشین ماندند.

در نبرد بسوس که مهم‌ترین رویداد تاریخ ربیعه پیش از ظهور اسلام است، تغلب در برابر بکر بن وائل قرار گرفت. در این میان طوایف ربیعی دیگر، النمر و غفیله به تغلب و عنزه، عبدالقیس و ضبیعه به بکر پیوستند و بنی حنیفه و بنی یشکر بن بکر بی‌طرف ماندند. در نبرد بسوس که دهه‌ها طول کشید[۱۸]، معمولاً تغلب به پیروزی می‌رسید؛ ولی در پایانْ بکر موفق شد تغلب را از آنجا رانده و به عراق کوچ دهد. تغلب در مهاجرت به عراق به مناطق شمالی آن منتقل شد و آن مناطق که شامل شهرهایی چون نصیبین و موصل بود، به نام خود «دیار ربیعه» شهرت یافت. به طور کلی می‌توان گفت که بیشتر مهاجرت‌های قبایل ربیعه به سمت قلمرو ساسانی (بحرین، عراق و جزیره) انجام گرفته است[۱۹]. پراکندگی جغرافیایی سکونتگاه‌های قبایل ربیعه، روابط آنان با پیامبر(ص) را متفاوت ساخت. مجموعه‌هایی که در بحرین، یمامه و یمن بودند در سال‌های پایانی دوره رسول اکرم(ص) با وی مرتبط شدند. اطلاعات ما درباره ارتباطات فردی محدود است. برجسته‌ترین مسلمان ربیعه، صهیب بن سنان، مشهور به رومی بود که پس از دوره‌ای بردگی در مکه، خریداری شد و با مسلمانان به مدینه مهاجرت کرد (نک: صهیب بن سنان)؛ همچنین خولی بن ابی خولی عجلی ربیعی که از حلیفان طوایف قریش بود، در میان مهاجران نخستین به مدینه وجود دارد[۲۰]؛ نیز گفته شده اعشی بن قیس، از شعرای معروف بکر بن وائل در دوران جاهلی، به قصد اسلام آوردن به مکه آمد؛ ولی قریشیان نظرش را تغییر دادند. او رفت تا سال بعد بازگردد و اسلام آورد؛ اما از دنیا رفت[۲۱]. در میان هیئت‌های قبایل یمنی می‌توان به نجران اشاره کرد که کشیش و رهبرش از اعضای بنی بکر بن وائل به نام ابوحارثة بن علقمه بود[۲۲]. در سال ۱۰ هجری بشر بن عمرو، ملقب به جارود عبدی، به نمایندگی از قبیله عبدالقیس در بحرین نزد پیامبر(ص) رفت و از مسیحیت به اسلام گروید[۲۳]. بنی‌حنیفه از یمامه در مرکز جزیرة العرب نیز هیئتی نزد آن حضرت فرستادند؛ اما در پی بازگشت به یمامه، یکی از آنان به نام مُسَیْلَمَه به نشانه مخالفت، ادعای پیامبری کرد و خود را همتای رسول خدا(ص) دانست[۲۴]. این مخالفت که تا سال‌های دوره ابوبکر ادامه یافت، این قبیله را جزو برجسته‌ترین قبایل جنگ‌های ردّه معرفی کرد. عبدالقیس در بحرین نیز به استثنای جارود عبدی، بشر بن عمرو عبدی و هوادارانشان به مرتدان پیوستند[۲۵]. در دوره خلافت عمر بن خطاب، رویارویی سپاه مسلمانان با قبایل ربیعه عراق و جزیره آغاز شد و قبایل ربیعه همسو با خلافت در برابر قبایل ربیعه وفادار به ساسانیان قرار گرفتند. بنی‌شیبان از ربیعه به رهبری مثنی بن حارثه توانستند در نبرد ذی قار ساسانیان را شکست داده و مسلمانان را به حمله بر ضد آنان ترغیب کنند[۲۶]. در سال ۱۳ قمری، مثنی بن حارثه با راهنمایی یکی از اهالی انبار، بازار خنافس را غارت کرد که کنار انبار بود و به ربیعه تعلق داشت۳.</ref>. در گزارشی از روند فتوحات در سال ۱۸ قمری از ربیعه در کنار تنوخ به عنوان عرب منطقه جزیره (شمال عراق) یاد شده است که عمر بن خطاب، ولید بن عقبه را بر آنها گمارد[۲۷]. تغلبی‌های مسیحی شمال عراق و جزیره، در اعتراض به مقدار جزیه، مهاجرت به روم را تصمیم گرفتند؛ ولی مسلمانان مالیات آنان را برابر با مالیات مسلمانان، تعیین کردند[۲۸]. در دوره خلافت امام علی(ع) ربیعه بخش درخور توجهی از سپاه ایشان را تشکیل می‌دادند. در نبرد جمل، هنگامی که امام در نزدیکی بصره خیمه زد، ۳۰۰۰ تن از شیعیان وی در بصره از ربیعه به او پیوستند[۲۹]. طلحه در سخنرانی خود بر ضد امام علی(ع) در بصره، پیروان امام را منافقان مضر، مسیحیان ربیعه و دون‌مایگان یمن دانست[۳۰]؛ همچنین در نبرد صفین بر ضد معاویه هزاران تن از ربیعه با قدرت و وفاداری در کنار امام علی(ع) ماندند[۳۱].[۳۲].

ربیعه در شان نزول

بنابه نظر مقاتل، «مردم» در آیه ۱۹۹ بقره که خدا به حاجیان دستور می‌دهد بسان «مردم» از عرفات مناسک خود را آغاز کنند، ربیعه است که همچون اهل یمن چنین می‌کردند؛ ولی قریشیان از منا که به مکه بسیار نزدیک‌تر بود، مناسک خود را شروع می‌کردند: ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا۟ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ وَٱسْتَغْفِرُوا۟ ٱللَّهَ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌۭ رَّحِيمٌۭ[۳۳].[۳۴]. در آیه ۳۰ حج که به مناسک حج پرداخته شده است، از حاجیان خواسته شده از گفتار نادرست پروا کنند: ﴿ذَٰلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمَـٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌۭ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ ٱلْأَنْعَـٰمُ إِلَّا مَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ فَٱجْتَنِبُوا۟ ٱلرِّجْسَ مِنَ ٱلْأَوْثَـٰنِ وَٱجْتَنِبُوا۟ قَوْلَ ٱلزُّورِ[۳۵]. مقاتل در تفسیر این آیه به ذکر تلبیه قریش اشاره کرده که در آن، شرک، پذیرفته شده است. وی به همین مناسبت به تلبیه ربیعه نیز پرداخته است که می‌گفتند: «لبیک پروردگارا، حجِ درست، از روی بندگی، برای منافع مادی و دریافت سود به حج نیامده‌ایم». ظاهراً این تلبیه تعریض به قریش است که از تبار رقبای ربیعه یعنی مضر بودند[۳۶]. به روایت عکرمه در تفسیر آیه ۱۴۰ سوره انعام[۳۷] بیان شده که مراد از مردمانی که فرزندان خود را به نادانی می‌کشند، ربیعه و مضر هستند که مردان با همسران خود شرط می‌کردند که اگر پسر به دنیا بیاورند، بماند و چنانچه دختر باشد و مادر او را دفن نکند، وی را ظهار خواهند کرد تا برای همیشه بر شوهر حرام باشد[۳۸]. سمرقندی نیز در تفسیر آیه ۱۳ حجرات «شعوب» را ربیعه، مضر، کنده و تمیم دانسته است[۳۹]؛ زیرا در نظام طبقه‌بندی منابع انساب، شعب بزرگ‌ترین واحد اندازه‌گیری جوامع قبیله‌ای است و قبیله رده پایین‌تر از آن است. براساس این آیه، خدا شعب‌ها و قبایل را بدین جهت آفرید که نسبت به یکدیگر شناخت پیدا کنند و کریم‌ترین آنان پارساترین آنان است: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَـٰكُم مِّن ذَكَرٍۢ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَـٰكُمْ شُعُوبًۭا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓا۟ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ ٱللَّهِ أَتْقَىٰكُمْ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌۭ[۴۰].

در آیه ۳۶ توبه به ماه‌های حرام اشاره شده است: ﴿إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ ٱثْنَا عَشَرَ شَهْرًۭا فِى كِتَـٰبِ ٱللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضَ مِنْهَآ أَرْبَعَةٌ حُرُمٌۭ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا۟ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَـٰتِلُوا۟ ٱلْمُشْرِكِينَ كَآفَّةًۭ كَمَا يُقَـٰتِلُونَكُمْ كَآفَّةًۭ وَٱعْلَمُوٓا۟ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلْمُتَّقِينَ[۴۱] در تفسیر ماه‌های حرام، بیان شده که ۴ ماه هستند: سه ماه پی در پی ذی قعده، ذی حجه، محرم و ماه رجب؛ لیکن رجب ربیعه با رجب مضر متفاوت بود؛ زیرا ربیعه رمضان را رجب دانسته و حرام می‌شمردند[۴۲].[۴۳].

منابع

پانویس

  1. جمهرة انساب العرب، ص۱۰.
  2. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۷۱.
  3. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۲۲۴.
  4. البدء و التاریخ، ج ۴، ص۱۲۳؛ جمهرة انساب العرب، ص۲۹۲.
  5. النسب، ص۳۴۶ ـ ۳۴۹.
  6. انساب الاشراف، ج ۱، ص۳۰.
  7. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۴؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص۵، ۱۹، ۵۲.
  8. مراصد الاطلاع، ج ۲، ص۱۰۰۱.
  9. المسالک و الممالک، ص۱۳۱ ـ ۱۳۲؛ الروض المعطار، ص۲۵۶.
  10. الاغانی، ج ۱۳، ص۵۵.
  11. الاغانی، ج ۲۴، ص۳۵۸؛ التذکرة الحمدونیه، ج ۷، ص۳۶۶.
  12. الکامل، ج ۱، ص۵۲۳ ـ ۵۲۴؛ نیز نک: التذکرة الحمدونیه، ج ۷، ص۳۶.
  13. الاخبار الطوال، ص۱۶ ـ ۱۷.
  14. جمهرة انساب العرب، ص۲۹۹.
  15. معجم ما استعجم، ج ۱، ص۸۰ ـ ۸۲.
  16. البلدان، ابن فقیه، ص۸۶؛ البلدان، یعقوبی، ص۱۷۲.
  17. جمهرة انساب العرب، ص۳۰۳.
  18. کتاب الحیوان، ج۷، ص۴۴۲؛ نهایة الارب، ج۲، ص۱۲۴.
  19. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۲۲۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص۳۵۹ـ۳۶۰؛ معجم البلدان، ج ۲، ص۴۹۴.
  20. السیرة النبویه، ج ۲، ص۳۲۹.
  21. السیرة النبویه، ج ۱، ص۲۵۹ـ۲۶۰.
  22. السیرة النبویه، ج ۲، ص۴۱۲.
  23. المعارف، ص۳۳۸؛ الاغانی، ج ۱۵، ص۲۴۷.
  24. السیرة النبویه، ج ۴، ص۹۹۹.
  25. فتوح البلدان، ج ۱،ص۱۰۱.
  26. الاخبار الطوال، ص۱۱۳ـ۱۲۰؛ الکامل، ج ۲، ص۴۳۲ـ۴۳.
  27. تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص۵۴۶.
  28. فتوح البلدان، ج ۱، ص۱۸۱ ـ ۱۸۴.
  29. الانساب الاشراف، ج ۳، ص۳۳؛ الجمل، ص۲۹۴.
  30. الجمل، ص۳۲۹.
  31. وقعة الصفین، ص۳۰۶، ۴۰۲، ۴۸۴؛ انساب الاشراف،ج ۳، ص۹۹؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۱۹.
  32. اسماعیلی، مهران، مقاله «ربیعه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۵۰۳.
  33. «سپس از همان‌جا که مردم رهسپار می‌شوند رهسپار شوید و از خداوند آمرزش بخواهید، به راستی خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۹۹.
  34. تفسیر مقاتل،ج ۱، ص۱۷۵.
  35. «چنین است؛ و هر که حرمت‌های خداوند را سترگ بدارد همان نزد پروردگارش برای او بهتر است. و (گوشت) چارپایان بر شما حلال است جز آنچه (حرام بودن آن) برایتان خوانده شود پس، از پلیدی‌ها که بت‌هایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.
  36. تفسیر مقاتل، ج ۳،ص ۱۲۴.
  37. ﴿قَدْ خَسِرَ ٱلَّذِينَ قَتَلُوٓا۟ أَوْلَـٰدَهُمْ سَفَهًۢا بِغَيْرِ عِلْمٍۢ وَحَرَّمُوا۟ مَا رَزَقَهُمُ ٱللَّهُ ٱفْتِرَآءً عَلَى ٱللَّهِ قَدْ ضَلُّوا۟ وَمَا كَانُوا۟ مُهْتَدِينَ «به راستی آنان که فرزندان خویش را از بی‌خردی به نادانی کشتند و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند، بی‌گمان گمراه شدند و رهیافته نبودند» سوره انعام، آیه ۱۴۰.
  38. جامع البیان،ج ۸، ص۳۹؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص۵۰۵؛ تفسیر ثعلبی، ج ۴،ص ۱۹۶.
  39. تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص۸۷؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۲۰۶؛ زاد المسیر، ج،ص ۱۵۳.
  40. «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  41. «بی‌گمان شمار ماه‌ها نزد خداوند در کتاب وی روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماه، حرام است، این است آیین استوار، در آنها به خود ستم روا ندارید و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره توبه، آیه ۳۶.
  42. احکام القرآن، ج ۴، ص۳۰۹؛ المحرر الوجیز، ج ۳، ص۳۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص۱۳۳.
  43. اسماعیلی، مهران، مقاله «ربیعه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۵۰۶.